کافه حسابدار

چرا نمی‌توانیم بین‌المللی شویم؟ از دیدگاه دکتر محمود سریع‌القلم؛ استاد دانشگاه شهید بهشتی

چرا نمی‌توانیم بین‌المللی شویم؟ از دیدگاه دکتر محمود سریع‌القلم؛ استاد دانشگاه شهید بهشتی

فهرست محتوا

🔹کانونی‌ترین علتی که یک کشور بین‌المللی می‌شود، ساختار اقتصادی آن است.

🔹به محض اینکه دولتی تصمیم گرفت و مقرر کرد مسوولیت تولید، توزیع، کسب درآمد، ایجاد اشتغال و معاش مردم نزد او باشد، ضرورت بین‌المللی شدن اقتصاد و کشور خود را از میان برداشته است.

🔹در مقابل، وقتی دولتی زنجیره تولید، مصرف، درآمد و اشتغال را به بخش خصوصی محول کند، «مجبور» می‌شود نظام اقتصادی خود را در معرض اقتصاد بین‌الملل قرار دهد.

🔹بخش خصوصی به قیمت، فروش، بهینه‌سازی مواد اولیه، رقابت، کیفیت خدمات، زمان، کارآمدی و وضعیت بازار حساس است.

🔹بخش خصوصی ساختاری دارد که اجازه نمی‌دهد کارمند تا ساعت ۱۰ صبح مشغول صرف صبحانه باشد یا با مشتری بدرفتاری کند یا کالای نامرغوب عرضه کند. هر لحظه و هر رفتار بااهمیت است.

🔹بخش خصوصی به محض ورود به بازارهای خارجی «مجبور» است کارآمد و رقابتی باشد. وقتی رقابت نباشد، چه اهمیتی دارد که مشتری رضایت داشته باشد؟

🔹همین که اقتصاد بین‌المللی شد، «مجبور» است شفاف باشد. جالب توجه اینکه حکومت ویتنام، متمرکز، اقتدارگرا و کمونیستی ولی اقتصاد آن بین‌المللی، شفاف و رقابتی است. مالزی، سنگاپور، ترکیه، اندونزی و مکزیک نیز در این چارچوب قرار می‌گیرند.

🔹 استنتاج مقایسه‌ای این کشورها، این اصل را اثبات می‌کند که دموکراسی ضرورتا مقدمه رشد و توسعه اقتصادی نیست.

🔹در کلِ جهان ظاهرا فقط در یک کشور، تقدم و تأخر توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی بحث می‌شود. بقیه حاکمیت‌ها عموما مستقل از ماهیت نظام سیاسی آنها، «تصمیم» گرفته‌اند اقتصاد و بین‌المللی شدن اقتصاد را مبنا قرار دهند.

🔹اتفاق مهم دیگری که به موازات بین‌المللی شدن اقتصاد می‌افتد، این است که مردم به کار و فعالیت در کشورشان علاقه‌مند می‌شوند چون فضا و ساختار لازم برای درآمدزایی و زندگی معقول وجود دارد.

🔹قابل‌اتکا‌ترین حامیان ناسیونالیسم و علاقه به وطن در میان طبقه متوسط و بخش خصوصی است. این طبقه به کشورش نیاز دارد تا بهتر زندگی کند.

🔹فقر، تعهد به خاک و کشور را به‌شدت ضعیف می‌کند. مردم مالزی، اندونزی، ویتنام و سنگاپور لزومی ندارند به فکر مهاجرت به کشور دیگری باشند چون در میهن خود فرصت رشد، رقابت و بهبود زندگی خود را دارند.

🔹ناسیونالیسم یک موضوع انتزاعی و احساسی نیست، بلکه امری واقعی و کمی است. به موازات رشد تعلقِ خاطر به خاک به موجب بین‌المللی شدن اقتصاد، اندیشه سیاسی هم متعادل می‌شود، زیرا عموم افراد متوجه می‌شوند زندگی آنها در گروی رقابت در داخل و خارج است و سخنان تند، عمده مشتریان خود را از دست می‌دهد کما اینکه رادیکالیسم در امارات و ترکیه در حداقل خود قرار دارد. رانت نباشد افراطی‌گری به حداقل خود می‌رسد.

🔹باز از مزایای بین‌المللی شدن اقتصاد این است که ساختار عمرانی یک کشور چون در معرض جهان قرار دارد، اصلاح شده و کارآمد می‌شود. جاده‌ها، فرودگاه‌ها، بنادر، هتل‌ها و حفاظت از محیط زیست اهمیت پیدا می‌کنند.

🔹کشوری که اقتصاد بین‌المللی دارد نمی‌تواند هوای آلوده داشته باشد. در کشوری که اقتصاد بین‌المللی دارد مردم «مجبور» می‌شوند زبان‌های خارجی بیاموزند.

🔹مردم می‌آموزند که باید به ملت‌ها و فرهنگ‌ها و قرائت‌های مختلف گوش فرا داد، احترام گذاشت و آموخت. بین‌المللی شدن اقتصاد به اصلاح مهارت‌های روابط عمومی می‌انجامد و همزیستی در عین تکثر فرهنگی، امری عادی می‌شود./دنیای اقتصاد

تحلیل بسیار جالب و عمیق 👇
این یادداشت از دنیای اقتصاد در واقع یک بیانیه تحلیلی درباره رابطه میان بین‌المللی شدن اقتصاد، کارآمدی، و تحولات اجتماعی و سیاسی کشورها است.
نویسنده تلاش کرده نشان دهد که «ریشه توسعه و حتی ناسیونالیسم سالم» نه در شعارها یا ایدئولوژی‌ها، بلکه در بین‌المللی شدن اقتصاد نهفته است.
در ادامه، تحلیل محتوایی و مفهومی متن را بخش‌بخش می‌بینی 👇


🧭 ۱. گزاره محوری متن

«کانونی‌ترین علت بین‌المللی شدن یک کشور، ساختار اقتصادی آن است.»

این جمله اساس کل استدلال است.
نویسنده می‌گوید تا زمانی که دولت همه کارهای اقتصادی (تولید، اشتغال، توزیع و درآمد) را بر عهده دارد، کشور از مدار اقتصاد جهانی خارج می‌ماند.
تنها زمانی که دولت کارکردهای اقتصادی را به بخش خصوصی واقعی و رقابتی واگذار کند، اقتصاد ناگزیر «بین‌المللی» می‌شود.


⚙️ ۲. منطق اقتصادی پشت استدلال

در اقتصاد مدرن، بین‌المللی شدن (Integration) یعنی پذیرش قواعد رقابت جهانی، شفافیت، کارایی و پاسخگویی.
نویسنده می‌گوید:

  • بخش خصوصی ذاتاً به رقابت، کیفیت، زمان و مشتری حساس است.

  • وقتی بخش خصوصی واقعی شکل می‌گیرد، خودبه‌خود کشور باید با اقتصاد جهانی در تعامل باشد تا بقا یابد.

  • در مقابل، اقتصاد دولتی یا شبه‌دولتی چون از رانت، انحصار و بودجه عمومی تغذیه می‌کند، نیازی به رقابت ندارد.

به بیان ساده:

بین‌المللی شدن نتیجه طبیعی خصوصی‌سازی واقعی است، نه سیاست‌گذاری شعاری.


🧩 ۳. پیامدهای اقتصادی و فرهنگی بین‌المللی شدن

نویسنده سپس آثار جانبی مثبت این فرآیند را برمی‌شمارد:

🔹 الف) شفافیت و کارآمدی

«اقتصاد بین‌المللی، مجبور است شفاف باشد.»
در تعامل با جهان، فساد، رانت و بوروکراسی ناکارآمد دوام نمی‌آورد.
نمونه‌ها: ویتنام، مالزی، سنگاپور، ترکیه، مکزیک.

💡 نکته مهم:
ویتنام مثال هوشمندانه‌ای است چون نظام سیاسی آن اقتدارگراست ولی اقتصادش جهانی و رقابتی شده؛
یعنی برخلاف تصور رایج، دموکراسی پیش‌شرط توسعه نیست، بلکه اقتصاد باز و رقابتی پیش‌شرط دموکراسی پایدار است.


🔹 ب) کاهش افراط‌گرایی و رشد میانه‌روی سیاسی

وقتی کشور وارد اقتصاد جهانی می‌شود:

  • شعارهای تند و سیاست‌های انزواگرایانه بازار را از بین می‌برد.

  • طبقه متوسط و کارآفرینان به دلیل منافع اقتصادی خود، به ثبات، تعامل و عقلانیت سیاسی گرایش پیدا می‌کنند.

در نتیجه:

رانت و انزوا → افراط و تندروی
رقابت و شفافیت → تعادل و عقلانیت سیاسی


🔹 ج) ناسیونالیسم واقعی و طبقه متوسط

متن تأکید دارد:

«حامیان واقعی وطن، طبقه متوسط و بخش خصوصی‌اند.»
زیرا منافع آنان در رشد، کار، و فرصت‌های داخلی است.
وقتی مردم بتوانند در کشور خود زندگی معقولی بسازند،
دیگر نیازی به مهاجرت، انزوا یا نفرت از دیگران ندارند.

به تعبیر دیگر:

وطن‌دوستی زمانی واقعی است که کشور محل زندگی و رشد باشد، نه فقط شعار.


🔹 د) توسعه فیزیکی و فرهنگی کشور

بین‌المللی شدن باعث می‌شود:

  • زیرساخت‌ها (جاده، بندر، فرودگاه) ارتقا یابد.

  • آلودگی هوا، استاندارد خدمات و محیط زیست اهمیت پیدا کند.

  • مردم زبان خارجی بیاموزند، با فرهنگ‌های دیگر تعامل کنند و مهارت ارتباطی بیاموزند.

این همان چیزی است که اقتصاددانان از آن به عنوان “spillover effects” یا آثار سرریز فرهنگی و اجتماعی رشد اقتصادی جهانی یاد می‌کنند.


💬 ۴. جمع‌بندی تحلیلی

محور مضمون متن تحلیل
ساختار اقتصادی اقتصاد دولتی → انزوا / اقتصاد خصوصی → جهانی شدن ریشه توسعه در واگذاری واقعی به بازار
دموکراسی و توسعه دموکراسی شرط رشد نیست؛ رشد اقتصادی، زمینه‌ساز دموکراسی است تجربه ویتنام و سنگاپور مؤید آن است
ناسیونالیسم وطن‌دوستی پایدار از دل طبقه متوسط و بخش خصوصی می‌آید امنیت شغلی و امید اقتصادی، پیوند ملی را تقویت می‌کند
افراط‌گرایی رانت و انحصار باعث افراط می‌شود رقابت و شفافیت، افراط را کاهش می‌دهد
فرهنگ و آموزش اقتصاد جهانی مهارت‌های زبانی، فرهنگی و ارتباطی را گسترش می‌دهد جهانی شدن = تربیت شهروند جهانی

🧠 نتیجه نهایی:

نویسنده در واقع نسخه‌ای برای توسعه ملی و ثبات سیاسی ایران ارائه می‌دهد:
راه بین‌المللی شدن، از دروازه اقتصاد رقابتی و بخش خصوصی واقعی می‌گذرد.
هرچه اقتصاد از رانت و تصدی‌گری دولتی فاصله بگیرد، کشور به‌طور طبیعی به سمت شفافیت، کارآمدی، ثبات سیاسی و ناسیونالیسم سازنده حرکت می‌کند.

مطالب مرتبط

رأی دیوان عدالت اداری درباره لزوم پذیرش گزارش حسابرسان رسمی توسط سازمان امور مالیاتی

دیوان عدالت اداریهیئت عمومی دیوان عدالت اداریدادنامه شماره دادنامه: ۱۴۰۴۱۳۹۰۰۱۸۲۵۳۳۷تاریخ صدور: ۱۴۰۴/۰۷/۲۲شماره پرونده: ۱۴۰۳۱۳۹۰۰۲۰۷۰۴۷۴شماره بایگانی: ۰۳۰۱۸۱۹ هیأت عمومی دیوان عدالت

ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به سایت