استاندارد سی و هفت حسابداری

استاندارد سی و هفت حسابداری درخصوص ابزارهای مالی_ افشا می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

هدف

1.     هدف
این استاندارد، الزام واحدهای تجاری به افشای اطلاعاتی در صورتهای مالی است تا
استفاده‌‌کنندگان بتوانند موارد زیر را ارزیابی کنند:

الف.  اهمیت ابزارهای مالی برای وضعیت مالي واحد تجاری؛ و

ب.    ماهیت و میزان ریسکهای ناشی از ابزارهای مالی، که واحد تجاری طی
دوره و در پایان دوره‌ گزارشگری در معرض آنها قرار دارد و نحوه مدیریت این ریسکها توسط
واحد تجاری.

دامنه کاربرد

2.     این استاندارد باید توسط تمام واحدهای تجاری، برای انواع ابزارهای مالی
به جز موارد زیر بکار گرفته شود:

الف.  منافع
در واحدهای تجاری فرعی، واحدهای تجاری وابسته یا مشارکتهای خاص که حسابداری آنها
طبق استاندارد حسابداری 18 صورتهاي
مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه گذاري در واحدهاي تجاري فرعي،
استاندارد حسابداری 20 سرمايه‌گذاري
در واحدهاي تجاري وابسته یا استاندارد حسابداری 23 حسابداری مشارکتهای خاص
انجام می‌گیرد.

ب .   حقوق و
تعهدات كارفرمايان در طرحهاي مزاياي كاركنان، که استاندارد حسابداری 33 مزایای بازنشستگی کارکنان
برای آنها کاربرد دارد.

پ .   قرارداد‌هاي
بيمه صادرشده توسط بیمه‌گر طبق تعريف استاندارد حسابداری 28 فعالیتهای بیمه عمومی.

ت .   ابزار‌هايي
كه طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15 استاندارد حسابداري 36 ابزارهای مالی: ارائه،
بايد به عنوان ابزار‌هاي مالکانه طبقه‌بندي شوند.‌

3.     این استاندارد برای ابزارهای مالی
شناسایی‌شده و شناسایی‌نشده کاربرد دارد. ابزارهای مالی شناسایی‌شده، شامل داراییهای
مالی و بدهیهای مالی مانند سرمایه‌گذاریها، دریافتنی‌ها، پرداختنی‌ها و وامهای
دریافتنی یا پرداختنی است که در صورت وضعیت مالی منعکس شده است. ابزارهای مالی شناسایی‌نشده،
شامل برخی ابزارهای مالی است که اگرچه در صورت وضعیت مالی منعکس نشده است، اما در
دامنه کاربرد این استاندارد قرار می‌گیرند (مانند برخی تعهدات وام).

4.     این
استاندارد، در مورد قراردادهای خرید یا فروش اقلام غیرمالی كه به صورت خالص از طریق
نقد یا ابزار مالي دیگر، يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي قابل تسويه است، کاربرد
دارد.

اهمیت ابزارهای مالی
برای وضعیت مالی

5.   واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند اهمیت ابزارهای مالی برای وضعیت مالی واحد تجاری را ارزیابی کنند.

صورت وضعیت مالی

طبقات داراییهای مالی و بدهیهای مالی

6.   مبالغ دفتری هر یک از طبقات زیر، باید در صورت وضعیت مالی یا در یادداشتهای توضیحی افشا شود:

الف.  سرمایه‌گذاریها؛

ب.    وامها
و دریافتنی‌ها؛

پ.    سایر داراییهای
مالی؛ و

ت.    بدهیهای
مالی

تهاتر داراییهای مالی و بدهیهای مالی

7.   موارد افشاي مندرج در بند‌های 8 تا 11، ساير الزامات افشاي اين استاندارد را تكميل مي‌كند و براي تمام ابزار‌هاي مالي شناسايی‌شده كه طبق بند 44 استاندارد حسابداري 36 تهاتر می‌شوند، الزامي است. همچنين، اين موارد افشا براي ابزار‌هاي مالي شناسايي‌شده‌ای که مشمول توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال يا توافقی مشابه می‌شوند، صرف‌نظر از اينكه طبق بند 44 استاندارد حسابداري 36 تهاتر شده‌ باشند یا خیر، کاربرد دارد.

8.   واحد تجاري بايد اطلاعاتی افشا کند که برای استفاده‌كنندگان صورتهاي مالي، امکان ارزیابی تأثیر بالفعل یا بالقوه توافقهای خالص‌سازی بر وضعیت مالی واحد تجاری را فراهم نماید. این افشا شامل تأثیر بالفعل یا بالقوه حق تهاتر مرتبط با داراييهای مالی شناسایی‌شده و بدهيهاي مالي شناسايي‌شده واحد تجاري است كه در دامنه کاربرد بند 7 قرار مي‌گيرند.

9.     برای
دستیابی به هدف مندرج در بند 8، واحد تجاري بايد در پايان دوره گزارشگري، اطلاعات كمّي
زير را براي داراييهای مالي شناسایی‌شده و بدهيهاي مالي شناسايي‌شده‌ای كه در دامنه
کاربرد بند 7 قرار مي‌گيرند، به تفکیک افشا کند:

الف.  مبالغ
ناخالص داراييهای مالي شناسایی‌شده و بدهيهاي مالي شناسايي‌شده؛

ب.    مبالغي
كه طبق معیارهای مندرج در بند 44 استاندارد حسابداري 36، هنگام تعيين مبالغ خالص قابل
ارائه در صورت وضعيت مالي، تهاتر شده‌اند؛

پ.    مبالغ خالص
قابل ارائه در صورت وضعيت مالي؛

ت.    مبالغ مشمول
توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال يا توافقی مشابه، كه به طریقی دیگر، مشمول بند 9(ب)
نمی‌شوند، شامل:

1.     مبالغ
مربوط به ابزار‌هاي مالي شناسايي‌شده‌ای كه تمام یا برخي معیارهای تهاتر مندرج در بند
44 استاندارد حسابداري 36 را احراز نمی‌کنند؛ و

2.     مبالغ
مربوط به وثيقه مالي (شامل وثيقه‌ نقدی)؛ و

ث.    یک مبلغ
خالص پس از كسر مبالغ مندرج در قسمت (ت) از مبالغ مندرج در قسمت (پ) اشاره‌شده در بالا.

اطلاعات الزامی طبق اين بند بايد به شكل جدول، بطور
جداگانه برای داراييهای مالی و بدهيهاي مالي ارائه شود؛ مگر اينكه شكل‌ ديگري
مناسب‌تر باشد.

10.   كل
مبلغ افشا‌شده طبق بند 9(ت) براي یک ابزار مالی، بايد محدود به مبلغ مندرج در بند 9(پ)
براي آن ابزار مالی باشد.

11.   واحد
تجاري بايد به همراه افشای حقوق تهاتر مربوط به داراييهای مالی شناسایی‌شده و بدهيهاي
مالي شناسايي‌شده مشمول توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال و توافقهای مشابه كه طبق
بند 9(ت) افشا شده‌اند، توضیحی شامل ماهيت اين حقوق، ارائه نماید.

12.   در
صورت نیاز به افشای اطلاعات الزامی طبق بند‌هاي 8 تا 11 در بيش از يك يادداشت توضيحي،
واحد تجاري بايد بين يادداشتها، عطف متقابل برقرار کند.

وثیقه

13.   واحد
تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  مبلغ
دفتری داراییهای مالی که به عنوان وثیقه بدهیها یا بدهیهای احتمالی در رهن قرار
گرفته است؛ و

ب.    مفاد و
شرایط مربوط به وثیقه‌گذاری.

کاهش ارزش بابت زیانهای اعتباری

14.   زمانی
که داراییهای مالی به دلیل زیانهای اعتباری، کاهش ارزش می‌یابند و واحد تجاری کاهش
ارزش را به جای کاهش مستقیم مبلغ دفتری دارایی، در حساب جداگانه‌ای ثبت می‌‌کند
(برای مثال، از حساب ذخیره کاهش ارزش برای ثبت کاهش ارزش تک‌تک داراییها و یا از
حساب مشابهی برای کاهش ارزش مجموعه‌ای از داراییها استفاده می‌کند)، باید صورت تطبیق
تغییرات آن حساب طی دوره را برای هر طبقه از داراییهای مالی افشا کند.

نکول و نقض

15.   واحد
تجاری باید در مورد وامهای پرداختنی شناسایی‌شده در پایان دوره گزارشگری، موارد زیر
را افشا کند:

الف.  جزئیات
هرگونه نکول اصل و سود و همچنین، شرایط بازخرید وامهای پرداختنی مزبور طی دوره؛

ب.    مبلغ
دفتری وامهای پرداختنی نکول‌شده در پایان دوره گزارشگری؛ و

پ.    اینکه
پیش از تأیید صورتهای مالی برای انتشار، نکول رفع شده است یا درباره شرایط وامهای
پرداختنی مذاکره مجدد صورت گرفته است.

16.   اگر
به غیر از موارد مطرح‌شده در بند 15، شرایط مربوط به موافقت‌نامه وام، طی دوره نقض
شود، در صورتی که موارد نقض‌شده به وام‌دهنده اجازه دهد بازپرداخت سریع‌تر را درخواست
نماید، واحد تجاری باید اطلاعات الزامی طبق بند 15 را افشا کند (مگر اينكه در پايان
دوره گزارشگری يا پیش از آن، موارد نقض‌شده رفع، يا درباره شرايط وام، مذاكره مجدد
صورت گرفته باشد).

سایر موارد افشا

ارزش منصفانه

17.   به
استثنای موارد الزامی طبق بند 18، واحد تجاری باید ارزش منصفانه داراییهای مالی و بدهیهای
مالی را به‌گونه‌ای افشا کند که امکان مقایسه با مبلغ دفتری آنها فراهم شود.

18.   افشای
ارزش منصفانه در موارد زیر الزامی نیست:

الف.  زمانی که
مبلغ دفتری ابزارهای مالی مانند دریافتنی‌ها و پرداختنی‌های تجاری کوتاه‌مدت، تقریب
معقولی از ارزش منصفانه آنها باشد؛

ب.    سرمایه‌گذاری
در ابزارهای مالکانه‌ای که دارای قیمت اعلام‌شده برای دارايي يا بدهي یکسان در
بازاری فعال نیستند یا ابزارهای مشتقه وابسته به این‌گونه ابزارهای مالکانه که به دلیل
عدم امکان تعیین ارزش منصفانه آنها به‌گونه‌ای قابل اتکا، به بهای تمام شده اندازه‌گیری
شده‌اند؛ یا

پ.    قراردادی
که دارای ویژگی مشارکت اختیاری است، مشروط بر اینکه امکان تعیین ارزش منصفانه آن
ويژگي به‌گونه‌ای قابل اتکا، وجود نداشته نباشد.

19.   درخصوص موارد مطرح‌شده در بند 18(ب) و (پ)، واحد
تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که به استفاده‌کنندگان صورتهای مالی، برای اعمال قضاوت
درباره میزان تفاوتهای احتمالی بین مبلغ دفتری و ارزش منصفانه آن داراییهای مالی یا
بدهیهای مالی کمک نماید؛ این اطلاعات شامل موارد زیر است:

الف.  این موضوع
که اطلاعات ارزش منصفانه ابزارهای مزبور، به این دلیل که امکان تعیین ارزش منصفانه
آنها به‌گونه‌ای قابل اتکا قابل وجود نداشته، افشا نشده است؛

ب.    شرحی
از ابزارهای مالی، مبلغ دفتری آنها، و توضیحی درباره اینکه به چه دلیل امکان تعیین
ارزش منصفانه به گونه‌ای قابل اتکا وجود نداشته است؛

پ.    اطلاعات
درباره بازار ابزارهای مورد نظر؛

ت.    اطلاعات
درباره اینکه واحد تجاری قصد واگذاری ابزارهای مالی را دارد یا خیر و چگونگی انجام
این کار؛ و

ث.    موضوع قطع
شناخت ابزارهای مالی که امکان تعیین ارزش منصفانه آنها در گذشته، به‌گونه‌ای
قابل اتکا وجود نداشته است، مبلغ دفتری آنها در زمان قطع شناخت، و مبلغ سود یا زیان
شناسایی‌شده.

ماهیت و میزان ریسکهای
ناشی از ابزارهای مالی

20.       واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که به
استفاده‌کنندگان صورتهای مالی در ارزیابی ماهیت و میزان ریسکهای ناشی از ابزارهای
مالی كه واحد تجاري در پایان دوره گزارشگری در معرض آنها قرار می‌گیرد، کمک نماید.

21.   افشاهای
الزامی طبق بندهای 23 تا 32، بر ریسکهای ناشی از ابزارهای مالی و نحوه مدیریت آنها
تمرکز می‌کند. این ریسکها، بطور معمول، شامل ریسک اعتباری، ریسک نقدینگی و ریسک
بازار است، اما محدود به این موارد نمی‌شود.

22.   فراهم آوردن موارد افشای كيفي به
همراه افشاهاي كمّي، به استفاده‌كنندگان امکان برقراری ارتباط بین افشاهای مرتبط
را می‌دهد و در نتیجه، تصويري كلي از ماهيت و ميزان ریسکهای ناشي از ابزار‌هاي مالي
ارائه می‎کند. تعامل بين افشاهای
كيفي و كمّي، به افشاي اطلاعات كمك مي‌كند و استفاده‌كنندگان بهتر می‌توانند آسیب‌‌پذیری
از ریسکها را ارزیابی کنند.

افشاهای کیفی

23.   واحد
تجاری باید برای هر یک از انواع ریسکهای ناشی از ابزارهای مالی، موارد زیر را افشا
کند:

الف.  آسیب‌پذیری
از ریسکها و نحوه ایجاد آنها؛

ب.    اهداف،
رویه‌ها و فرایندهای مدیریت ریسک و روشهای مورد استفاده برای اندازه‌گیری ریسک؛ و

پ.    هرگونه
تغییر در قسمتهای (الف) یا (ب) نسبت به دوره قبل.

افشاهای کمّی

24.   واحد
تجاری باید برای هر یک از انواع ریسکهای ناشی از ابزارهای مالی، موارد زیر را افشا
کند:

الف.  خلاصه‌ای
از اطلاعات کمّی درباره آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک مورد نظر در پایان دوره
گزارشگری. این افشا باید مبتنی بر اطلاعات درون‌سازمانی تهیه‌شده برای مدیران اصلی
واحد تجاری (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری 12 افشای اطلاعات اشخاص وابسته)،
برای مثال هیئت‌مدیره یا مدیر عامل واحد تجاری، باشد.

ب.    افشاهای
الزامی طبق بندهای 26 تا 32، به میزانی که طبق قسمت (الف) ارائه نشده باشد.

پ.    تمرکز
ریسک، در صورتی که بر اساس افشاهای ارائه‌شده طبق قسمتهای (الف) و (ب) بالا، مشخص
نباشد.

25.   چنانچه
اطلاعات کمّی افشا‌شده در پایان دوره گزارشگری، معرف آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک
طی دوره نباشد، واحد تجاری باید اطلاعات بیشتری ارائه کند که معرف این موضوع باشد.

ریسک اعتباری

26.   واحد
تجاری باید موارد زیر را بر مبنای طبقات ابزارهای مالی افشا کند:

الف.  مبلغی که
به بهترین شکل، حداکثر میزان آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک اعتباری در پایان دوره
گزارشگری را بدون در نظر گرفتن هرگونه وثیقه نگهداری‌شده یا سایر روشهای افزایش اعتبار،
نشان دهد (برای مثال توافقهای خالص‌سازی که واجد شرایط تهاتر طبق استاندارد
حسابداری 36 نمی‌باشند). اين افشا براي ابزار‌هاي مالي كه مبلغ دفتري آنها به بهترين
شکل حداكثر ميزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری را نشان مي‌دهد، الزامي نيست.

ب.    شرحي
از وثيقه نگهداري‌شده به عنوان تضمین و ساير روشهای افزایش اعتبار و اثر مالي آنها
(براي مثال، بيان عددي ميزان کاهش ریسک اعتباری به واسطه وثيقه و سایر روشهای افزایش
اعتبار) در ارتباط با مبلغي كه به بهترين شکل، حداكثر میزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباري
را نشان مي‌دهد (صرف‌نظر از اینکه طبق قسمت (الف) بالا يا از طریق مبلغ دفتری
ابزار مالي، افشا شده باشد).

پ.    اطلاعات
درباره کیفیت اعتباری داراییهای مالی که نه از تاریخ سررسید آنها گذشته است و نه
کاهش ارزش یافته‌اند.

داراییهای مالی که یا از تاریخ سررسید آنها گذشته است
یا کاهش ارزش یافته‌اند

27.   واحد
تجاری باید موارد زیر را بر مبنای طبقات داراییهای مالی افشا کند:

الف.  تجزیه
و تحلیل سنی داراییهای مالی که در پایان دوره گزارشگری از تاریخ سررسید آنها گذشته
است، اما کاهش ارزش نیافته‌اند؛ و

ب.    تجزیه
و تحلیل داراییهای مالی که در پایان دوره گزارشگری، به صورت انفرادی به عنوان داراییهای
کاهش ارزش‌یافته تعیین شده‌اند، به همراه عواملی که واحد تجاری در تعیین کاهش ارزش
آنها در نظر گرفته است.

کسب وثیقه‌ و سایر روشهای افزایش اعتبار

28.   زمانی
که واحد تجاری، طی دوره، داراییهای مالی یا غیرمالی را از طریق تملک وثیقه نگهداری‌شده
به عنوان تضمین یا استفاده از سایر روشهای افزایش اعتبار (مثل تضمینها) به دست آورد
و چنین داراییهایی معیارهای شناخت مندرج در سایر استانداردها را احراز کنند، واحد
تجاری باید در تاریخ گزارشگری، موارد زیر را در مورد داراییهای نگهداری‌شده مزبور افشا
کند:

الف.  ماهیت
و مبلغ دفتری داراییها؛ و

ب.    در صورتی
که داراییها از نقدشوندگی بالایی برخوردار نباشند، خط مشی واحد
تجاری برای واگذاری این داراییها یا استفاده از آنها در عملیات واحد تجاری.

ریسک نقدینگی

29.   واحد
تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  تجزیه سررسید
بدهیهای مالی (شامل قرار‌داد‌هاي تضمین مالي صادرشده) که سررسیدهای قراردادی باقیمانده
را نشان دهد.

ب.    تشریح
نحوه مدیریت ریسک نقدینگی مندرج در قسمت (الف) بالا.

ریسک بازار

تحلیل حساسیت

30.   به
جز مواردی که طبق بند 31 عمل می‌شود، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  تحليل
حساسيت براي هر یک از انواع ریسکهای بازار كه واحد تجاري در پايان دوره گزارشگري در
معرض آن قرار می‌گیرد. این تحلیل حساسیت بیانگر نحوه تأثیرپذیری سود یا زیان دوره و
حقوق مالکانه از تغییر در متغیر ریسک مربوط، که در آن تاریخ بطور معقول محتمل است،
می‌باشد؛

ب.    روشها
و مفروضات مورد استفاده در آماده‌سازی تحلیل حساسیت؛ و

پ.    تغییر
در روشها و مفروضات مورد استفاده نسبت به دوره قبل و دلایل این تغییرات.

31.   در
صورتي كه واحد تجاري از نوعی تحليل حساسيت، مانند ارزش در معرض ریسک، استفاده کند
که بیانگر وابستگي متقابل متغير‌هاي ریسک (مانند نرخهای سود و نرخهای مبادله ارز) باشد
و از آن براي مديريت ریسکهای مالي استفاده نماید، واحد تجاري می‌تواند از این تحليل
حساسيت، به جاي تحليل مورد نظر بند 30 استفاده کند. واحد تجاري بايد موارد زير را
نيز افشا نماید:

الف.  توضیح
درباره روش مورد استفاده در انجام این تحلیل حساسیت و پارامترها و مفروضات عمده
مبنای اطلاعات ارائه‌شده؛ و

ب.    توضیح
هدف روش مورد استفاده، و محدودیتهایی که ممکن است موجب شود اطلاعات، ارزش منصفانه
داراييها و بدهيها را بطور کامل منعکس نکند.

سایر افشاهای مربوط به ریسک بازار

32.   در
صورتی که تحلیل حساسیت افشاشده طبق بندهای 30 یا 31، معرف ریسک ابزار مالی نباشد
(برای مثال، به دلیل اینکه آسیب‌پذیری از ریسک پایان سال، بازتابی از آسیب‌پذیری از
ریسک طی سال نیست)، واحد تجاری باید این موضوع و دلیل اینکه چرا معتقد است تحلیل
حساسیت بیانگر این ریسک نمی‌باشد را افشا کند.

انتقال داراییهای
مالی

33.   الزامات
افشای مندرج در بندهای 34 تا 40 در مورد انتقال داراییهای مالی، سایر الزامات افشای
این استاندارد را تکمیل می‌کند. واحد تجاری باید افشاهای الزامی طبق بندهای مزبور را
در یادداشتی مجزا، در صورتهای مالی خود ارائه نماید. واحد تجاری باید برای تمام
داراییهای مالی انتقال‌یافته‌ای که قطع شناخت نشده‌اند و بابت هرگونه مشارکت مستمر
در دارایی انتقال‌یافته که، صرف‌نظر از زمان وقوع معامله انتقال مربوط، در تاریخ
گزارشگری موجود است، افشاهای الزامی را ارائه کند. به منظور بکارگیری الزامات افشای
مندرج در بندهای اشاره‌شده بالا، واحد تجاری تنها در صورتی تمام یا بخشی از دارایی
مالی را انتقال داده است (دارایی مالی انتقال‌یافته) که یا:

الف.  حقوق
قراردادی نسبت به دریافت جریانهای نقدی آن دارایی مالی را انتقال داده باشد؛ یا

ب.    حقوق
قراردادی نسبت به دریافت جریانهای نقدی آن دارایی مالی را حفظ کرده باشد، اما طبق
توافق، متعهد به پرداخت همان جریانهای نقدی به یک یا چند دریافت‌کننده طبق یک توافق
باشد.

34.   واحد
تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که برای استفاده‌کنندگان صورتهای مالی، موارد زیر را
امکانپذیر سازد:

الف.  درک
رابطه بین داراییهای مالی انتقال‌یافته‌ای که بطور کامل قطع شناخت نشده‌اند و بدهیهای
مربوط؛ و

ب.    ارزیابی
ماهیت، و ریسکهای مربوط به مشارکت مستمر واحد تجاری در داراییهای مالی قطع شناخت‌شده.

35.   برای
مقاصد بکارگیری الزامات افشای مندرج در بندهای 37 تا 40، واحد تجاری در صورتی در
دارایی مالی انتقال‌یافته مشارکت مستمر دارد که به عنوان بخشی از آن انتقال، تمام حقوق
قراردادی یا تعهدات مرتبط با دارایی مالی انتقال‌یافته را حفظ یا هرگونه حقوق یا تعهدات
قراردادی جدید مرتبط با دارایی مالی انتقال‌یافته را به دست آورده باشد. برای
مقاصد بکارگیری الزامات افشای مندرج در بندهای مزبور، موارد زیر مشارکت مستمر محسوب
نمی‌شود:

الف.  اقرارنامه‌ها
و ضمانت‌نامه‌های معمول مرتبط با انتقال متقلبانه و مفاهیم معقول بودن، معاملات
صادقانه و منصفانه که می‌تواند انتقال را در نتیجه اقدام قانونی، ابطال کند؛

ب.    پیمانهای
آتی، اختیار‌های معامله و سایر قراردادهای تحصیل مجدد دارایی مالی انتقال‌یافته که
قیمت قرارداد (یا قیمت اعمال) آنها، برابر با ارزش منصفانه دارایی مالی انتقال‌یافته
است؛ یا

پ.    توافقی
که به موجب آن، واحد تجاری حقوق قراردادی نسبت به دریافت جریانهای نقدی دارایی مالی
را حفظ کرده است، اما برای پرداخت همان جریانهای نقدی به اشخاص ثالث، تعهد قراردادی
تقبل کرده و هر سه شرط زیر احراز شده است:

1.     واحد
تجاري هيچ تعهدي براي پرداخت مبالغي به دريافت‌كنندگان نهايي نداشته باشد مگر
اینکه مبالغ معادل را از دارايي اصلی وصول نماید. پيش‌پرداختهاي كوتاه‌مدت توسط
واحد تجاري با حق بازيافت كامل مبالغ وام اعطایی به اضافه سود تحقق‌یافته به
نرخهاي بازار، اين شرط را نقض نمي‌كند.

2.     واحد
تجاري طبق شرايط قرار‌داد انتقال، از فروش يا وثيقه‌ گذاشتن دارايي اصلی، مگر به
عنوان تضمین نزد دریافت‌کنندگان نهایی بابت تعهد پرداخت جريانهاي نقدي به آنها،
منع شده باشد.

3.     واحد
تجاري متعهد باشد هرگونه جريانهای نقدی وصولي به نمايندگي از دريافت‌كنندگان نهايي
را بدون تأخير بااهمیت ارسال نماید. افزون بر این، واحد تجاري، به استثنای سرمایه‌گذاری
در نقد يا معادلهای نقد (طبق تعريف استاندارد حسابداري 2 صورت جريانهای نقدی) طی دوره كوتاه تسويه از تاريخ
وصول تا تاريخ مقرر برای ارسال به دريافت‌كنندگان نهايي، حق سرمايه‌گذاري مجدد اين
جريانهاي نقدي را نداشته باشد و سود كسب‌شده چنين سرمايه‌گذاريهايی به دريافت‌كنندگان
نهايي انتقال داده ‌شود.

داراییهای مالی انتقال‌یافته‌ای
که بطور کامل قطع شناخت نشده‌اند

36.   واحد
تجاری ممکن است داراییهای مالی را به‌گونه‌ای انتقال دهد که تمام داراییهای مالی انتقال‌یافته
یا بخشی از آنها، واجد شرایط قطع شناخت نشود. برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده در
بند 34(الف)، واحد تجاری باید در هر تاریخ گزارشگری، برای هر یک از طبقات داراییهای
مالی انتقال‌یافته‌ای که بطور کامل قطع شناخت نشده‌اند، موارد زیر را افشا کند:

الف.  ماهیت
داراییهای انتقال‌یافته.

ب.    ماهیت
ریسکها و مزایای مالکیت که واحد تجاری در معرض آن قرار دارد.

پ.    تشریح ماهیت
رابطه بین داراییهای انتقال‌یافته و بدهیهای مربوط، شامل محدودیتهای استفاده از داراییهای
انتقال‌یافته توسط واحد گزارشگر، در نتیجه انتقال.

ت.    در
صورتی که طرف(های) بدهیهای مربوط، تنها نسبت به داراییهای انتقال‌یافته حق رجوع
داشته باشد (باشند)، جدولی که ارزش منصفانه داراییهای انتقال‌یافته، ارزش منصفانه
بدهیهای مربوط و وضعیت خالص (تفاوت بین ارزش منصفانه داراییهای انتقال‌یافته و بدهیهای
مربوط) را مشخص می‌کند.

ث.    در
صورتی که واحد تجاری به شناسایی تمام داراییهای انتقال‌یافته ادامه دهد، مبلغ دفتری
داراییهای انتقال‌یافته و بدهیهای مربوط.

ج.    در صورتی
که واحد تجاری به میزان مشارکت مستمر خود، به شناسایی داراییها ادامه دهد، کل مبلغ
دفتری داراییهای اصلی پیش از انتقال، مبلغ دفتری داراییهایی که واحد تجاری به شناسایی
آنها ادامه می‌دهد، و مبلغ دفتری بدهیهای مربوط.

داراییهای مالی انتقال‌یافته‌ای
که بطور کامل قطع شناخت شده‌اند

37.   برای
دستیابی به اهداف تعیین شده در بند 34(ب)، در صورتی که واحد تجاری داراییهای مالی انتقال‌یافته
را بطور کامل قطع شناخت کرده باشد، اما در آنها مشارکت مستمر داشته باشد، واحد
تجاری باید برای هر نوع مشارکت مستمر در هر تاریخ گزارشگری، حداقل موارد زیر را
افشا کند:

الف.  مبلغ دفتری
داراییها و بدهیهایی که در صورت وضعیت مالی واحد تجاری شناسایی شده است و نشان‌دهنده
مشارکت مستمر واحد تجاری در داراییهای مالی قطع شناخت‌شده می‌باشد و اقلام اصلی که
مبلغ دفتری آن داراییها و بدهیها، در آن اقلام شناسایی می‌شود.

ب.     ارزش منصفانه داراییها و بدهیهایی که نشان‌دهنده مشارکت
مستمر واحد تجاری در داراییهای مالی قطع شناخت‌شده است.

پ.     مبلغی که به بهترین شکل، حداکثر میزان آسیب‌پذیری
واحد تجاری از زیان ناشی از مشارکت مستمر در داراییهای مالی قطع شناخت‌شده را نشان
می‌دهد و اطلاعاتی که نحوه تعیین حداکثر میزان آسیب‌پذیری از زیان را مشخص می‌کند.

ت.    جریانهای
نقدی خروجی تنزیل‌نشده که برای بازخرید داراییهای مالی قطع شناخت‌شده لازم است یا
ممکن است لازم شود (برای مثال، قیمت اعمال در قرارداد اختیار معامله)، یا مبالغ دیگری
که در ارتباط با داراییهای انتقال‌یافته، قابل پرداخت به انتقال‌گیرنده است. در صورتی
که جریانهای نقدی خروجی متغیر باشد، مبلغ افشاشده باید بر مبنای شرایط موجود در هر
تاریخ گزارشگری باشد.

ث.    تجزیه سررسید
جریانهای نقدی خروجی تنزیل‌نشده که برای بازخرید داراییهای مالی قطع شناخت‌شده،
لازم است یا ممکن است لازم شود، یا مبالغ دیگری که در ارتباط با داراییهای انتقال‌‌یافته،
قابل پرداخت به انتقال‌گیرنده است. این مورد افشا نشان‌دهنده سررسیدهای قراردادی باقیمانده
مشارکت مستمر واحد تجاری است.

ج.    اطلاعات
کیفی برای توصیف و پشتیبانی افشاهای کمّی الزامی طبق قسمتهای (الف) تا (ث).

38.   در
صورتي كه واحد تجاري بيش از يك نوع مشارکت مستمر در دارايي مالي قطع شناخت‌شده داشته
باشد، ممكن است اطلاعات الزامی طبق بند 37 را در ارتباط با یک دارايي خاص تجميع کند
و آن را به عنوان یک نوع مشارکت مستمر گزارش نماید.

39.   افزون
بر این، واحد تجاري بايد براي هر نوع مشارکت مستمر، موارد زير را افشا کند:

الف.  سود يا
زيان شناسایی‌شده در تاريخ انتقال داراييها.

ب.    درآمدها
و هزينه‌های شناسایی‌شده ناشي از مشارکت مستمر واحد تجاری در داراييهاي مالي قطع
شناخت‌شده (براي مثال، تغيير در ارزش منصفانه ابزار‌هاي مشتقه)، هم در دوره
گزارشگري و هم به صورت انباشته.

پ.    در
صورتي كه كل عواید حاصل از فعاليت انتقال (كه واجد شرایط قطع شناخت است) در دوره گزارشگري،
در طول دوره گزارشگری بطور يكنواخت توزيع نشده باشد (براي مثال، اگر بخش عمده‌‌ای
از كل عواید حاصل از فعاليت انتقال در روزهاي پاياني دوره گزارشگري واقع شود):

1.     زمان
وقوع بزرگترين فعاليت انتقال در آن دوره گزارشگري (براي مثال، پنج روز قبل از پايان
دوره گزارشگري)،

2.     مبلغ
شناسایی‌شده حاصل از فعاليت انتقال در آن بخش از دوره گزاشگري (براي مثال سودها يا
زيانهای مربوط)، و

3.     كل
مبلغ عواید حاصل از فعاليت انتقال در آن بخش از دوره گزارشگري.

واحد تجاري بايد اين اطلاعات را براي هر دوره‌اي كه
صورت سود و زيان ارائه مي‌شود، تهيه کند.

اطلاعات تکمیلی

40.   واحد
تجاری باید هرگونه اطلاعات اضافی را که برای دستیابی به اهداف افشای مندرج در بند 34
ضروری می‌داند، افشا کند.

تاريخ‌ اجرا

41 .     الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌
صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1398 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود،
لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
گزارشگری مالی‌

42 .  با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد
بين‌المللي‌ گزارشگری مالی 7 ابزارهای
مالی: افشا (ویرایش
2017)، به استثنای بندهای 9 تا 12الف و 20 تا 24، رعايت‌ مي‌شود.

پيوست الف

اصطلاحات
تعریف‌شده

این پیوست، بخش
جدانشدنی این استاندارد است.

ریسک
اعتباری
ریسک اینکه یک طرف ابزار مالی، به دلیل عدم ایفای تعهد، موجب
زیان مالی طرف دیگر ‌شود.
ریسک
واحد پول
ریسک نوسان‌ ارزش منصفانه یا جریانهای نقدی آتی یک ابزار
مالی به دلیل تغییر در نرخهای مبادله ارز.
ریسک
نرخ سود
ریسک نوسان ارزش منصفانه یا جریانهای نقدی آتی یک ابزار مالی
به دلیل تغییر در نرخهای سود.
ریسک
نقدینگی
ریسک اینکه واحد تجاری در ایفای تعهدات مربوط به بدهیهای
مالی که از طریق تحویل نقد یا دارایی مالی دیگر تسویه می‌شود، دچار مشکل شود.
وامهای
پرداختنی
وامهای پرداختنی، بدهیهای مالی به غیر از پرداختنی‌های
تجاری کوتاه‌مدت در شرايط اعتباري عادی است.
ریسک
بازار
ریسک نوسان‌ ارزش منصفانه یا جریانهای نقدی آتی یک ابزار
مالی به دلیل تغییر در قیمتهای بازار. ریسک بازار از سه نوع ریسک تشکیل شده است:
ریسک واحد پول،
ریسک نرخ سود و ریسک سایر قيمتها.
ریسک
سایر قیمتها
ریسک
نوسان ارزش منصفانه یا جریانهای نقدی آتی یک ابزار مالی، به دلیل تغییر در قیمتهای
بازار (به غیر از تغییرات ناشی از ریسک نرخ سود یا
ریسک واحد پول)،
صرف‌نظر از اینکه آن تغییرات در اثر عوامل خاص آن ابزار مالی یا ناشر آن، یا
عوامل تأثیر‌گذار بر تمام ابزارهای مالی مشابه معامله‌شده در بازار ایجاد ‌شود.
سررسید
گذشته
دارایی مالی در صورتی سررسید گذشته
محسوب می‌شود که طرف مقابل در تاریخ سررسید قرارداد، از پرداخت آن خودداری کرده
باشد.

اصطلاحات زیر، در بند 7 استاندارد حسابداری 36 تعریف شده و با معانی مشخص‌شده
در استاندارد حسابداري 36 بكار رفته است.

ابزار مالکانه
ارزش منصفانه
دارایی
مالی
ابزار مالی
بدهی مالی


پيوست ب

رهنمود
بکارگیری

این پیوست، بخش
جدانشدنی این استاندارد است.

ماهیت و میزان ریسکهای
ناشی از ابزارهای مالی (بندهای 20 تا 32)

ب1.  افشاهای
الزامی طبق بندهای 20 تا 32، باید در صورتهای مالی یا از طریق عطف متقابل از
صورتهای مالی به سایر گزارشها، مانند گزارش فعالیت هیئت مدیره یا گزارش ریسک که با
همان شرایط صورتهای مالی و در همان تاریخ در دسترس استفاده‌کنندگان صورتهای مالی قرار
می‌گیرد، ارائه شود. بدون اطلاعات ارائه‌شده با عطف متقابل، صورتهای مالی
کامل نیست.

افشاهای کمّی
(بند 24)

ب2.  بند
24(الف)، افشای خلاصه داده‌های کمّی درباره آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسکها بر مبنای
اطلاعات درون‌سازمانی ارائه‌شده به مدیران اصلی واحد تجاری را الزامی می‌کند. هرگاه
واحد تجاری برای مدیریت آسیب‌پذیری از ریسک، چندین روش را مورد استفاده قرار دهد،
باید اطلاعات را با استفاده از روش یا روشهایی افشا کند که مربوط‌ترین و قابل اتکاترین
اطلاعات را فراهم می‌کند. استاندارد حسابداری 34 رویه‌های
حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات درخصوص
مربوط بودن و قابل اتکا‌ بودن بحث می‌کند.

ب3.  بند
24(پ)، افشا درباره تمرکز ریسک را الزامی می‌کند. تمرکز ریسک، ناشی از ابزارهای مالی
است که ویژگیهای مشابه دارند و بطور مشابهی تحت تأثیر تغییر در شرایط اقتصادی يا
سایر شرایط قرار می‌گیرند. تشخیص تمرکز ریسک، مستلزم قضاوت با در نظر گرفتن شرایط
واحد تجاری است. افشای تمرکز ریسک باید شامل موارد زیر باشد:

الف.  تشریح
نحوه تعیین تمرکز ریسک توسط مدیریت؛

ب.    تشریح ویژگیهای
مشترکی که هر تمرکز ریسک را مشخص می‌کند (مانند طرف مقابل، حوزه جغرافیایی، واحد پول،
یا بازار)؛ و

پ.    میزان آسیب‌پذیری
از ریسک مرتبط با تمام
ابزارهای مالی دارای آن ویژگی مشترك.

حداکثر آسیب‌پذیری
از ریسک اعتباری (بند 26(الف))

ب4.  بند
26(الف)، افشای مبلغی که به بهترین شکل، بیانگر حداکثر میزان آسیب‌پذیری واحد تجاری
از ریسک اعتباری است را الزامی می‌کند. این مبلغ برای یک دارایی مالی، عموماً
برابر با مبلغ دفتری ناخالص، پس از کسر موارد زیر است:

الف.  تمام مبالغ
تهاتر‌شده طبق استاندارد حسابداری 36؛ و

ب.    هرگونه
زیان کاهش ارزش شناسایی‌شده.

ب5.  فعالیتهایی
که منجر به ریسک اعتباری می‌شود و حداکثر میزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری مربوط،
شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نمی‌شود:

الف.  اعطاي وام
به مشتریان و سپرده‌گذاری نزد سایر واحدهای تجاری. در این موارد، حداکثر میزان آسیب‌پذیری
از ریسک اعتباری، معادل مبلغ دفتری داراییهای مالی مربوط است.

ب.    انعقاد
قراردادهای مشتقه، مانند قراردادهای مبادله ارزی، سواپهای نرخ سود و ابزارهای مشتقه‌
اعتباری. هرگاه دارایی ایجادشده به ارزش منصفانه
اندازه‌گیری شود، حداکثر میزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری در پایان دوره گزارشگری،
برابر با مبلغ دفتری آن دارایی خواهد بود.

پ.    اعطای تضمینهای
مالی. در این مورد، حداکثر میزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری، بیشترین مبلغی است
که اگر تضمین به اجرا گذاشته شود، ممکن است واحد تجاری مجبور به پرداخت آن شود. مبلغ
مزبور ممکن است به میزان قابل ملاحظه‌ای بیش از مبلغ شناسایی‌شده به عنوان بدهی باشد.

ت.    اعطای تعهدات
وام که در طول مدت وام غیرقابل فسخ است یا تنها در واکنش به تغییر نامطلوب بااهمیت،
قابل فسخ می‌شود. اگر ناشر نتواند تعهدات وام را به صورت خالص از طریق نقد یا ابزار
مالی دیگر تسویه کند، حداکثر میزان آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری برابر با مبلغ کامل
تعهد است، زیرا تعهدات وام استفاده‌نشده که ممکن است در آینده مورد استفاده قرار گیرد،
مشخص نیست. این مبلغ ممکن است به میزان
قابل ملاحظه‌ای بیش از مبلغ شناسایی‌شده به عنوان
بدهی باشد.

افشاهای کمّی ریسک
نقدینگی (بندهای 24(الف) و 29(الف))

ب6.  طبق
بند 24(الف)، واحد تجاري خلاصه داده‌های كمّي درباره آسیب‌پذیری از ریسک نقدينگي را
بر مبناي اطلاعات درون‌سازماني ارائه‌شده به مديران اصلي افشا مي‌كند. واحد تجاري
بايد نحوه تعيين این داده‌ها را توضيح دهد. در صورتي كه جريانهاي نقدی خروجی (يا دارايي
مالي ديگر) منظور‌شده در آن داده‌ها:

الف.  بسيار
زودتر از انعکاس در آن داده‌ها، واقع شده باشد، يا

ب.    مربوط
به مبالغی بسيار متفاوت از مبالغ ارائه‌شده در آن داده‌ها باشد (براي مثال در مورد
ابزار مشتقه‌اي كه در داده‌های مربوط به تسويه به صورت خالص منظور شده است اما طرف
مقابل، اختيار دارد تسویه ناخالص آن ابزار را الزامی نماید)،

واحد تجاري بايد اين موضوع را بیان کند و اطلاعات كمّي
را ارائه نماید که ارزیابی میزان این ریسک را برای استفاده‌كنندگان صورتهاي مالي فراهم
کند، مگر اينكه اين اطلاعات در تجزيه سررسيد قرار‌دادي طبق بند 29(الف)، مد نظر
قرار گرفته باشد.

ب7.  هنگام
تجزیه سررسید طبق بند 29(الف)، واحد تجاری برای تعیین تعداد بازه‌های زمانی
مناسب، از قضاوت خود استفاده می‌کند. برای مثال، ممکن است از نظر واحد
تجاری بازه‌های زمانی زیر مناسب باشد:

الف.  کمتر
از یک ماه؛

ب.    بین یک
ماه تا سه ماه؛

پ.    بین سه
ماه تا یک سال؛ و

ت.    بین یک
سال تا پنج سال.

ب8.  بند
29(الف) واحد تجاري را ملزم مي‌کند تجزيه سررسيد بدهيهاي مالي را كه نشان‌دهنده سررسيد‌هاي
قرار‌دادي باقيمانده براي برخي بدهيهاي مالي است، افشا کند. در اين افشا:

الف.  هنگامی
كه طرف مقابل، حق تعیین زمان پرداخت را داشته باشد، بدهي به نزديكترين دوره‌اي تخصيص
می‌یابد كه واحد تجاري ممكن است ملزم به پرداخت شود. براي مثال، بدهيهاي مالي كه واحد
تجاري ممكن است با درخواست طرف مقابل ملزم به پرداخت آنها شود(مانند سپرده‌هاي ديداري)،
در اولين بازه زماني قرار مي‌گيرند.

ب.    هرگاه واحد
تجاري متعهد به پرداخت مبالغ به صورت مرحله‌ای باشد، مبلغ هر مرحله به اولين دوره‌اي
تخصيص می‌یابد كه ممكن است واحد تجاري در آن دوره ملزم به پرداخت شود. براي مثال،
تعهدات وام استفاده‌نشده، در بازه زماني دربردارنده اولين تاريخي كه ممکن است در
آن تاریخ استفاده شود، قرار می‌گیرد.

پ.    براي
قرار‌داد‌هاي تضمین مالي صادرشده، حداكثر مبلغ تضمین به اولين دوره‌اي تخصیص می‌یابد
كه ممکن است در آن دوره تضمین به اجرا گذاشته شود.

ب9.  مبالغ
قراردادي قابل افشا در تجزيه سررسيد، که طبق بند 29(الف) الزامي شده است، جريانهاي
نقدي قرار‌دادي تنزيل‌نشده است، براي مثال:

الف.  تعهدات
ناخالص اجاره تأمين مالي (قبل از كسر هزينه‌هاي تأمين مالي)؛

ب.    قيمتهاي
تعيين‌شده در موافقت‌نامه‌های آتي براي خريد نقدی داراييهاي مالي؛

پ.    مبالغ خالص
براي ”پرداخت شناور/دريافت ثابت“ سواپهای نرخ سود كه جريانهاي نقدي خالص آنها مبادله
مي‌شود؛

ت.    مبالغ
قرار‌دادي قابل مبادله در یک ابزار مالي مشتقه (براي مثال سواپ واحد پول) كه با جريانهاي
نقدي ناخالص مبادله مي‌شود؛ و

ث.    تعهدات
ناخالص وام.

اين جریانهای نقدي تنزيل‌نشده با مبالغي كه در صورت
وضعيت مالي ارائه می‌شوند، تفاوت دارند، زيرا مبالغ درج‌شده در آن صورت وضعیت مالي،
بر مبناي جريانهاي نقدي تنزيل‌شده است. زماني كه مبلغ قابل پرداخت ثابت نباشد، مبلغ
قابل افشا، بر حسب شرايط موجود در پايان دوره گزارشگري تعيين مي‌شود. براي مثال، زماني
كه مبلغ قابل پرداخت با تغييرات یک شاخص تغيير مي‌كند، مبلغ قابل افشا ممكن است مبتنی
بر سطح آن شاخص در پايان دوره باشد.

ب10. بند
29(ب) واحد تجاري را ملزم می‌کند نحوه مديريت ریسک نقدينگي مربوط به اقلام قابل
افشا در افشاهاي كمّي الزامی طبق بند‌ 29(الف) را توضیح دهد. در صورتي كه اطلاعات تجزیه
سررسيد داراييهاي مالي نگهداري‌شده براي مديريت ریسک نقدينگي (براي مثال،
داراييهاي مالي كه به آسانی قابل فروش است يا انتظار مي‌رود جريانهاي نقدی ورودي
براي تأمين جريانهاي نقدی خروجي مربوط به بدهيهاي مالي ايجاد کند)، به استفاده‌كنندگان
صورتهاي مالي در ارزیابی ماهیت و میزان ریسک نقدینگی كمك كند، واحد تجاري بايد اين
اطلاعات را افشا نماید.

ب11. ساير
عواملي كه واحد تجاري ممکن است در خصوص افشا‌هاي الزامی طبق بند 29(ب) مدنظر قرار ‌دهد
شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نمی‌شود. آیا واحد تجاری:

الف.  براي
تأمين نياز‌هاي نقدينگي می‌تواند به تسهيلات اعتباری تعهد‌شده (مانند تسهيلات اسناد
تجاري) يا ساير خطوط اعتباري (مانند تسهيلات اعتباري با مقاصد خاص) دسترسی داشته
باشد؛

ب.    براي
تأمين نياز‌هاي نقدينگي، سپرده‌هايي را نزد بانكهای مركزي نگهداري می‌کند؛

پ.    منابع نقدینگی
بسيار متنوعی دارد؛

ت.    تمرکز
زیاد ریسک نقدينگي در داراييها يا منابع نقدینگی خود دارد؛

ث.    براي مديريت
ریسک نقدينگي، فرايندهای كنترل داخلي و طرحهاي اضطراری دارد؛

ج.    ابزار‌هايي
دارد كه دربردارنده شرايط بازپرداخت سریع ‌باشد (براي مثال در زمان کاهش رتبه اعتباري
واحد تجاري)؛

چ.    ابزار‌هايي
دارد كه بتواند انتقال وثیقه را الزامي کند (براي مثال، تقاضای سپرده بابت ابزار‌هاي
مشتقه)؛

ح.    ابزار‌هايي
دارد كه به آن واحد اجازه دهد بين تسويه بدهيهای مالی از طریق تحویل نقد (يا دارايي
مالي دیگر) يا از طریق تحویل سهام خود، انتخاب کند؛

خ.    ابزار‌هايي
دارد كه مشمول توافقهای خالص‌سازی جامع شود.

ریسک بازار- تحلیل
حساسیت (بندهای 30 و 31)

ب12. بند
30(الف)، تحلیل حساسیت را برای هر یک از انواع ریسکهای بازار که واحد تجاری در
معرض آن قرار دارد، الزامی می‌کند. واحد تجاری درباره چگونگی تجميع اطلاعات برای ارائه
تصویر کلی، اطلاعات برخوردار از ویژگیهای متفاوت درباره آسیب‌پذیری از ریسکهای ناشی
از محیط‌های اقتصادی بسيار متفاوت را ترکیب نمی‌کند. برای مثال:

الف.  واحد
تجاری که ابزارهای مالی را معامله می‌کند، ممکن است این اطلاعات را برای ابزارهای
مالی نگهداری‌شده برای مبادله و ابزارهای مالی که برای مبادله نگهداری نشده‌اند،
بطور جداگانه افشا‌ نماید.

ب    واحد
تجاری، آسیب‌پذیری از ریسکهای بازار ناشی از حوزه‌های با تورم حاد را با آسیب‌پذیری
خود از همان ریسکهای بازار در حوزه‌های با تورم بسیار اندک، تجمیع نمی‌کند.

اگر واحد تجاری تنها در معرض یک نوع ریسک بازار در یک
محیط اقتصادی قرار گیرد، اطلاعات را به صورت تفکیک‌شده نشان نمی‌دهد.

ب13. بند 30(الف)، تحلیل حساسیت
را برای نشان دادن تأثیر تغییرات محتمل و معقول متغیر ریسک مربوط (مانند نرخهای سود رایج در بازار، نرخهای ارز،
قیمت ابزارهای مالکانه یا قیمت کالاها) بر سود یا زیان دوره و حقوق
مالکانه الزامی می‌کند. به همین منظور:

الف.  واحدهای
تجاری ملزم به تعیین سود یا زیان دوره با فرض متفاوت بودن متغیرهای ریسک مربوط، نیستند.
در مقابل، واحدهای تجاری با این فرض که تغییر محتمل و معقول در متغیر ریسک مربوط
در پایان دوره گزارشگری اتفاق افتاده و بر میزان آسیب‌پذیری از ریسک موجود در آن
تاریخ اثر گذاشته است، اثر آن را بر سود یا زیان دوره و حقوق مالکانه در پایان
دوره گزارشگری افشا می‌کنند. برای مثال، اگر واحد تجاری در پایان سال بدهی با نرخ شناور
داشته باشد، اثر آن بر سود یا زیان (یعنی هزینه مالی) سال جاری را با این فرض که نرخهاي
سود با مبالغ محتمل و معقول تغيير مي‌كند، افشا می‌نماید.

ب.    واحد‌هاي
تجاري ملزم نیستند که اثر هر تغيير در متغير ریسک مربوط، که در دامنه تغييرات محتمل
و معقول است، را بر سود یا زيان دوره و حقوق مالکانه افشا کنند. افشاي آثار
تغييرات در محدوده دامنه محتمل و معقول، كافي است.

ب14. برای
تعیین اینکه کدام تغییرات، تغییر محتمل و معقول در متغیر ریسک مربوط تلقی می‌شود، واحد تجاری
باید موارد زیر را در نظر بگیرد:

الف.  محیطهای
اقتصادی که در آن فعالیت می‌کند. تغییر محتمل و معقول، نباید شامل وضعیتهای بعید یا
”بدترین مورد“ یا ”آزمونهای تنش“ باشد. افزون بر این، اگر نرخ تغيير در متغیر ریسک
مربوط، ثابت باشد، ضرورتی ندارد واحد تجاری در تغییر محتمل و معقول متغیر ریسک انتخابی،
تغییر ایجاد کند. برای مثال، فرض کنید که نرخ سود 5 درصد است و واحد تجاری نوسان محتمل
و معقول نرخ سود را 5/0± واحد
مبنا تعیین کرده است. در صورت تغییر نرخ سود به 5/4 درصد یا 5/5 درصد، واحد تجاری
اثر این تغییر را بر سود یا زیان دوره و حقوق مالکانه افشا می‌کند. در دوره بعد، نرخهای
سود به 5/5 درصد افزایش می‌یابد. واحد تجاری همچنان بر این باور است که نوسان نرخ سود
5/0±  واحد مبنا است (یعنی نرخ تغییر در نرخ سود ثابت
است). واحد تجاری در صورت تغییر نرخ سود به 5 درصد یا 6 درصد، اثر این تغییر را بر
سود یا زیان دوره و حقوق مالکانه افشا می‌کند. واحد تجاری ملزم نیست که در ارزیابی
خود از نوسان محتمل و معقول 5/0±
درصدی در نرخهای سود، تجدیدنظر به عمل آورد، مگر اینکه شواهدی وجود داشته باشد که
نشان دهد نرخ سود به میزان قابل ملاحظه‌ای نوسان‌پذیرتر شده است.

ب.    چارچوب
زمانی که ارزیابی در آن انجام می‌شود. تحلیل حساسیت باید آثار تغییراتی که در آن دوره
محتمل و معقول به نظر می‌رسد را تا زماني كه واحد تجاري اين تغييرات را در آينده افشا
مي‌كند، که معمولاً دوره گزارشگری سالانه بعدی است، نشان دهد.

ب15. طبق
بند 31، در صورتي كه واحد تجاري از تحليل حساسيت براي مديريت آسیب‌پذیری از ریسکهای
مالي استفاده كند، مجاز است از نوعی تحليل حساسیت، مانند روش ارزش در معرض ریسک،
که وابستگي متقابل بین متغير‌هاي ریسک را انعکاس می‌دهد، استفاده كند. این کار حتی
در صورتی که روش مزبور تنها احتمال زیان را اندازه‌گیری نماید و احتمال سود را
اندازه‌گیری نکند، کاربرد دارد. این واحد تجاری ممکن است به منظور انطباق با بند 31(الف)،
نوع مدل ارزش در معرض ریسک مورد استفاده (برای مثال، اینکه مدل مورد استفاده،
وابسته به شبیه‌سازی مونت‌کارلو است یا خیر)، تشریح نحوه کاربرد مدل و مفروضات اصلی
آن (مانند دوره نگهداری و سطح اطمینان) را افشا کند. همچنین، واحدهای تجاری می‌توانند
دوره تاریخی مشاهده و وزنهای اختصاص داده‌شده به مشاهدات آن دوره، تشریح نحوه
برخورد با گزینه‌های انتخابي در محاسبات و نوع نوسانها و همبستگیهای مورد استفاده
(یا به عنوان راهکار جایگزین، شبیه‌سازی توزیع احتمال مونت‌کارلو) را افشا کنند.

ب16. واحد
تجاری باید تحلیل حساسیت را برای کل فعالیتهای تجاری خود ارائه نماید، اما ممکن
است انواع متفاوتی از تحلیل حساسیت را برای طبقات مختلف ابزارهای مالی ارائه کند.

ریسک نرخ سود

ب17. ریسک نرخ سود، ناشی از ابزارهای
مالی دارای نرخ سود است که در صورت وضعیت مالی شناسایی شده‌اند (مانند وامها و
دریافتنی‌ها و ابزارهای بدهی منتشرشده) و نیز ناشی از برخی ابزارهای مالی است که در
صورت وضعیت مالی شناسایی نشده‌اند (مانند برخی تعهدات وام).

ریسک واحد پول

ب18. ریسک واحد پول (یا ریسک مبادله ارز)
ناشی از ابزارهای مالی است که برحسب ارز، یعنی واحد پولی غیر از
واحد پول عملیاتی بیان می‌شوند. این استاندارد، ریسک واحد پول ابزارهای مالی غیرپولی
یا ابزارهای مالی که برحسب واحد پول عملیاتی بیان می‌شوند را شامل نمی‌شود.

ب19. برای
هر واحد پولی که واحد تجاری به میزان قابل ملاحظه‌ای در معرض ریسک آن قرار می‌گیرد،
تحلیل حساسیت افشا می‌شود.

ریسک سایر قیمتها

ب20. ریسک سایر قیمتها به
علت تغییر در مواردی مانند قیمت کالاها یا قیمت ابزارهای مالکانه،
در ارتباط با ابزارهای مالی ایجاد می‌شود. واحد تجاری به
منظور انطباق با بند 30، ممکن است اثر کاهش در شاخص بازار سهام، قیمت کالا یا متغیر
دیگر ریسک را افشا کند. برای مثال، اگر واحد تجاری بابت
ارزش باقیمانده داراییها، تضمینهایی ارائه نماید که خود، ابزار مالی باشند، هرگونه
افزایش یا کاهش در ارزش داراییهای تضمین‌شده افشا می‌شود.

ب21. دو
نمونه از ابزارهای مالی که منجر به ریسک قیمت ابزارهای مالکانه می‌شود، عبارتند از
(الف) در اختیار داشتن ابزارهای مالکانه واحد تجاری دیگر و (ب) سرمایه‌گذاری در صندوقی
که اقدام به نگهداری سرمایه‌گذاری در ابزارهای مالکانه می‌کند. مثالهای دیگر شامل
پیمانهای آتی و اختیارهای خرید یا فروش تعداد مشخصی از یک نوع ابزار مالکانه و سواپهای
وابسته به قیمت حقوق مالکانه است. ارزش منصفانه چنین ابزارهای مالی، تحت تأثیر تغییرات
در قیمت بازار ابزارهای مالکانه پایه است.

ب22. طبق
بند 30(الف)، حساسیت سود یا زیان دوره، جدا از حساسیت حقوق مالکانه افشا مي‌شود.

ب23. ابزارهای
مالی که واحد تجاری آنها را به عنوان ابزارهای مالکانه طبقه‌بندی می‌کند، تجدید
اندازه‌گیری نمی‌شوند. سود یا زیان دوره و حقوق مالکانه، هیچ ‌یک تحت تأثیر
ریسک قیمت آن ابزارها قرار نمی‌گیرد. بر این اساس، نیازی به انجام تحلیل حساسیت نمی‌باشد.

قطع شناخت (بندهای 35
تا 40)

مشارکت مستمر
(بند 35)

ب24. برای
مقاصد الزامات افشاي مندرج در بند‌هاي 37 تا 40، ارزيابي مشارکت مستمر در دارايي مالي
انتقال‌یافته، در سطح واحد گزارشگر صورت مي‌گيرد. براي مثال، اگر واحد تجاری فرعي،
دارايي مالي را كه واحد تجاری اصلی مشارکت مستمر در آن دارد، به شخص ثالث غیروابسته
انتقال دهد، واحد تجاری فرعي، مشارکت مستمر واحد تجاری اصلی را در ارزيابي اينكه مشارکت
مستمر در دارايي انتقال‌یافته دارد یا خیر، در صورتهاي مالي جداگانه‌ یا منفرد خود
مد نظر قرار نمی‌دهد (يعني زماني كه واحد تجاری فرعي واحد گزارشگر باشد). با وجود
اين، واحد تجاری اصلی، مشارکت مستمر خود (يا مشارکت مستمر عضو ديگري از گروه) در دارايي
مالي انتقال‌یافته توسط واحد تجاری فرعي را، براي تعيين اينكه در دارايي انتقال‌یافته،
مشارکت مستمر دارد یا خیر، در صورتهاي مالي تلفيقي مد نظر قرار می‌دهد (يعني زماني
كه واحد گزارشگر، گروه است).

ب25. در
صورتي كه، به عنوان بخشي از انتقال، واحد تجاري هيچ‌گونه حقوق يا تعهدات قراردادی مرتبط
با دارايي مالي انتقال‌یافته را حفظ نكند و هيچ‌گونه حقوق يا تعهدات قرار‌دادي
جديدی در ارتباط با دارايي مالي انتقال‌یافته به دست نیاورد، واحد تجاري مشارکت
مستمر در دارايي مالي انتقال‌یافته ندارد. در صورتي كه واحد تجاري هيچ‌گونه منافعي
در عملكرد آتي دارايي مالي انتقال‌یافته نداشته باشد و تحت هيچ شرايطي، در آینده
مسئوليتي براي پرداخت در ارتباط با دارايي‌ مالي انتقال‌یافته نداشته باشد، واحد
تجاري مشارکت مستمر در دارايي مالي انتقال‌یافته ندارد. اصطلاح ”پرداخت“ در این
متن، شامل جریانهای نقدی دارایی مالی انتقال‌یافته که واحد تجاری وصول می‌کند و
ملزم است آن را به انتقال‌گیرنده پرداخت نماید، نمی‌باشد.

ب26. هنگامی
که واحد تجاری یک دارایی مالی را انتقال می‌دهد، ممکن است حق ارائه خدمت به آن
دارایی مالی را در ازای دریافت کارمزدی که برای مثال در یک قرارداد خدماتی درج می‌شود،
حفظ کند. واحد تجاری، برای مقاصد الزامات افشا قرارداد خدماتی را طبق رهنمود مندرج
در بندهای 35 و ب25 ارزیابی می‌کند تا تعیین نماید که در نتیجه این قرارداد خدماتی
مشارکت مستمر در دارایی مالی انتقال‌یافته دارد یا خیر. برای مثال، در صورتی که کارمزد
ارائه خدمت، وابسته به مبلغ یا زمانبندی جریانهای نقدی وصول‌شده از دارایی مالی انتقال‌یافته
باشد، ارائه‌دهنده خدمت برای مقاصد الزامات افشا، همچنان مشارکت مستمر در دارایی مالی
انتقال‌یافته دارد. همچنین، در صورتی که به دلیل عدم ایفای تعهد دارایی مالی
انتقال‌یافته، کارمزد ثابت بطور کامل پرداخت نشود، ارائه‌دهنده خدمت، برای مقاصد
الزامات افشا از مشارکت مستمر برخوردار است. در این مثالها، ارائه‌دهنده خدمت در
عملکرد آتی دارایی مالی انتقال‌یافته، منافعی دارد. این ارزیابی، مستقل از این است
که آیا انتظار می‌رود کارمزدی که قرار است دریافت شود، به میزان کافی خدمات را
جبران کند یا خیر.

ب27. مشارکت مستمر در دارايي مالي انتقال‌یافته، ممكن است
از شرايط قرار‌دادي مندرج در توافق انتقال يا توافق جداگانه با انتقال‌گيرنده يا شخص
ثالثي كه در ارتباط با انتقال ورود کرده است، ناشی شود.

داراييهاي مالي انتقال‌یافته‌ای
كه بطور كامل قطع شناخت نشده‌اند (بند 36)

ب28. طبق
بند 36، در صورتی که تمام یا بخشی از داراييهاي مالي انتقال‌یافته، واجد شرايط قطع
شناخت نشوند، برخی موارد افشا الزامی می‌شود. اين افشا، صرف‌نظر از زمان انتقال، در
هر تاريخ گزارشگري كه واحد تجاري همچنان به شناخت داراييهاي مالي انتقال‌یافته
ادامه ‌می‌دهد، الزامي است.

انواع مشارکت مستمر
(بند‌هاي 37 تا 40)

ب29. طبق
بند‌هاي 37 تا 40، افشاهاي كمّي و كيفي براي هر نوع مشارکت مستمر در داراييهاي مالي
قطع شناخت‌شده، الزامي است. واحد تجاري بايد مشارکت مستمر خود را در انواع
مشارکتهایی تجميع کند كه بيانگر آسیب‌پذیری واحد تجاري از ریسکها ‌باشد. براي
مثال، واحد تجاري ممكن است مشارکت مستمر خود را بر اساس نوع ابزار مالي (مانند تضمینها
يا اختيارهای خريد) يا بر اساس نوع انتقال (مانند فروش دریافتنی‌ها، به وثیقه‌گذاشتن
اوراق بهادار يا قرض دادن اوراق بهادار) تجميع کند.

تجزيه و تحليل سررسيد
جريانهاي نقدی خروجي تنزيل‌نشده براي بازخريد داراييهاي انتقال‌یافته (بند 37(ث))

ب30. طبق
بند 37(ث)، واحد تجاري باید تجزيه و تحليل سررسيد جريانهاي نقدی خروجي تنزيل‌نشده به
منظور بازخريد داراييهاي مالي قطع شناخت‌شده يا ساير مبالغ قابل پرداخت به انتقال‌گیرنده
در ارتباط با داراييهاي مالي انتقال‌یافته را افشا كند و سررسيد‌هاي قرار‌دادي
باقيمانده مربوط به مشارکت مستمر واحد تجاري را نشان دهد. اين تجزيه و تحليل، بين
جريانهاي نقدي كه الزاماً بايد پرداخت شود (مانند پیمانهای آتي)، جريانهاي نقدي كه
ممكن است واحد تجاري ملزم به پرداخت شود (مانند اختيارهای فروش صادر‌شده) و
جريانهاي نقدي كه واحد تجاری ممكن است پرداخت آنها را انتخاب نماید (مانند اختيارهای
خريد خريداري‌شده)، تمايز قائل می‌شود.

ب31. واحد
تجاري براي تعيين تعداد بازه‌های زماني مناسب به منظور تجزيه سررسيد طبق بند 37(ث)،
باید از قضاوت خود استفاده کند. براي مثال، ممكن است واحد تجاری بازه‌هاي زماني زير
را مناسب تشخیص دهد:

الف.  كمتر
از يك ماه؛

ب.    بين يك
ماه تا سه ماه؛

پ.    بين سه
ماه تا شش ماه؛

ت.    بين شش
ماه تا يك سال؛

ث.    بين يك
سال تا سه سال؛

ج.    بين سه
سال تا پنج سال؛

چ.    بيش از
پنج سال.

ب32. در
صورتي كه دامنه‌‌ای از سررسیدهای محتمل وجود داشته باشد، جريانهاي نقدي بر مبناي
نزديكترين تاريخي در نظر گرفته می‌شود كه واحد تجاري ملزم يا مجاز به پرداخت است.

اطلاعات كيفي
(بند 37(ج))

ب33. اطلاعات
كيفي الزامی طبق بند 37(ج)، شرحی از دارايیهاي مالي قطع شناخت‌شده و ماهيت و هدف مشارکت
مستمر حفظ‌شده پس از انتقال داراييها را شامل می‌شود. اين اطلاعات، تشریح ریسکهایی
از جمله موارد زیر است كه واحد تجاري در معرض آن قرار می‌گیرد:

الف.  تشریح
نحوه مديريت ریسک مرتبط با مشارکت مستمر در داراييهاي مالي قطع شناخت‌شده.

ب.    اينكه
واحد تجاري ملزم به تحمل زيانها قبل از طرفهاي مقابل است یا خیر، و رتبه‌بندي و
مبلغ زيانهاي تحمل‌شده توسط طرفهايي كه منافع آنها در رتبه پایینتری نسبت به منافع
واحد تجاري در دارايي قرار می‌گیرد (یعنی مشارکت مستمر آن در دارایی).

پ.    تشریح
هرگونه عامل مرتبط با تعهد به ارائه پشتيباني مالی يا تعهد به بازخريد دارايي مالي
انتقال‎‌یافته.

سود يا زيان قطع
شناخت (بند 39(الف))

ب34. طبق
بند 39(الف)، واحد تجاري باید سود يا زيان قطع شناخت داراييهای مالي كه واحد تجاري
در آنها مشارکت مستمر دارد را افشا كند. در صورتی که سود يا زيان قطع شناخت، به
دليل تفاوت بين ارزش منصفانه اجزاي دارايي شناسايي‌شده در گذشته (يعني منافع در
دارايي قطع شناخت‌شده و منافع حفظ‌شده توسط واحد تجاري) و ارزش منصفانه کل دارايي
شناسايي‌شده در گذشته ایجاد شود، واحد تجاري بايد این موضوع را افشا كند. در چنين
شرايطي، واحد تجاري همچنین بايد افشا كند كه آيا اندازه‌گيري ارزش منصفانه، شامل داده‌های
ورودی بااهميت مبتنی بر داده‌هاي غیرقابل مشاهده در بازار می‌باشد یا خیر.

اطلاعات تكميلي
(بند 40)

ب35. افشاهاي
الزامی طبق بند‌هاي 36 تا 39، ممكن است براي دستيابي به اهداف افشای مندرج در بند 34
كافي نباشد. در اين‌گونه موارد، واحد تجاري بايد هرگونه اطلاعات اضافي كه برای دستیابی
به اهداف افشا ضروري می‌باشد را افشا كند. واحد تجاري بايد با توجه به شرايط خود
تصميم بگيرد که چه ميزان اطلاعات اضافي براي تأمين نياز‌هاي اطلاعاتي استفاده‌كنندگان
لازم است و تا چه ميزان باید بر ابعاد مختلف اطلاعات اضافي تأكيد ‌كند. ايجاد توازن
بين صورتهاي مالي حاوي جزئيات بسيار زياد كه ممكن است به استفاده‌كنندگان صورتهاي
مالي كمك نكند و پنهان كردن اطلاعات در نتيجه تجميع بيش از اندازه آن، ضروري است.

تهاتر داراييهاي
مالي و بدهيهاي مالي (بندهای 7 تا 12)

دامنه کاربرد (بند 7)

ب36. موارد
افشاي مندرج در بند‌هاي 8 تا 11، براي تمام ابزار‌هاي مالي شناسايي‌شده كه طبق بند
44 استاندارد حسابداري 36 تهاتر مي‌شوند، الزامي است. افزون بر این، در صورتي كه ابزار‌هاي
مالي، مشمول توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال يا توافق مشابهی باشند كه ابزار‌ها و
معاملات مالي مشابه را دربرمي‌گيرد، صرف‌نظر از اينكه ابزار‌هاي مالي طبق بند 44 استاندارد
حسابداری 36 تهاتر ‌شوند يا خير، آن ابزار‌هاي مالي در دامنه الزامات افشاي مندرج
در بند‌هاي 8 تا 11 قرار مي‌گيرند.

ب37. توافقهای
مشابه كه در بند‌هاي 7 و ب36 به آنها اشاره شده است، شامل موافقت‌نامه‌های پایاپای
مشتقه، موافقت‌نامه‌های بازخريد جامع جهاني، موافقت‌نامه‌های جامع قرض دادن اوراق بهادار
در سطح جهاني و هر گونه حقوق نسبت به وثيقه‌ مالي است. ابزار‌ها و معاملات مالي
مشابه كه در بند ب36 به آنها اشاره شد شامل ابزارهای مشتقه، موافقت‌نامه‌های فروش
و بازخرید، موافقت‌نامه‌های فروش و بازخرید معكوس، قرض گرفتن اوراق بهادار، و موافقت‌نامه‌های
قرض دادن اوراق بهادار است. نمونه‌هایی از ابزار‌هاي مالي كه در دامنه کاربرد بند 7
قرار نمي‌گیرد، شامل وامها و سپرده‌های مشتريان در یک مؤسسه (مگر اینکه در صورت
وضعيت مالي تهاتر شوند)، و ابزار‌هاي مالي كه تنها، موضوع موافقت‌نامه وثيقه
هستند، می‌باشد.

افشاي اطلاعات كيفي براي داراييهاي مالي شناسايي‌شده
و بدهيهاي مالي شناسايي‌شده در دامنه کاربرد بند7 (بند 9)

ب38. ابزار‌هاي
مالي كه طبق بند 9 افشا می‌شوند، ممكن است مشمول الزامات اندازه‌گيري متفاوتي
باشند (براي مثال، مبلغ پرداختنی مربوط به یک موافقت‌نامه بازخريد ممكن است به
بهاي مستهلک شده اندازه‌گيري شود، در حالي كه ابزار مشتقه به ارزش منصفانه اندازه‌گيري
مي‌شود). واحد تجاري بايد ابزار‌ها را به مبلغ شناسايي‌شده افشا كند و هرگونه
تفاوت حاصل از اندازه‌گيري را در افشاهاي مربوط توضیح دهد.

افشاي مبالغ ناخالص داراييهاي مالي شناسايي‌شده و
بدهيهاي مالي شناسايي‌شده در دامنه کاربرد بند 7 (بند 9(الف))

ب39.
مبالغ مورد درخواست بند 9(الف)، در ارتباط با ابزار‌هاي مالي شناسايي‌شده‌اي است
كه طبق بند 44 استاندارد حسابداري 36 تهاتر می‌شوند. همچنين، این مبالغ، مربوط به ابزار‌هاي
مالي شناسايي‌شده‌اي است كه، صرف‌نظر از احراز معیارهای تهاتر، مشمول توافق خالص‌سازی
جامع قابل اعمال يا توافقهای مشابه مي‌باشند. با وجود اين، افشاهای الزامی طبق بند
9(الف) با مبالغ شناسايي‌شده در نتيجه موافقت‌نامه‌های وثيقه كه معیارهای تهاتر
مندرج در بند 44 استاندارد حسابداري 36 را احراز نمی‌کنند، ارتباطی ندارد. در مقابل،
اين مبالغ بايد طبق بند 9(ت) افشا شود.

افشاي مبالغي كه طبق معیارهای مندرج در بند 44 استاندارد
حسابداري 36، تهاتر می‌شوند (بند 9(ب))

ب40. طبق
بند 9(ب)، واحد‌هاي تجاري هنگام تعیین مبالغ خالص قابل ارائه در صورت وضعيت مالی،
باید مبالغ تهاتر‌شده طبق بند 44 استاندارد حسابداري 36 را افشا كنند. مبالغ
داراييهاي مالي شناسايي‌شده و بدهيهاي مالي شناسايي‌شده كه طبق توافق يكساني مشمول
تهاتر هستند، هم جزء موارد افشای دارايي مالي و هم جزء موارد افشای بدهي‌ مالي، افشا
خواهند شد. با وجود اين، مبالغ افشا‌شده (براي مثال، در يك جدول) محدود به مبالغي
است كه مشمول تهاتر می‌‌شوند. براي مثال، واحد تجاري ممكن است دارايي مشتقه شناسایی‌شده
و بدهي مشتقه شناسایی‌شده‌ای داشته باشد كه معیارهای تهاتر مندرج در بند 44 استاندارد
حسابداري 36 را احراز می‌کنند. در صورتي كه مبلغ ناخالص دارايي مشتقه بزرگتر از
مبلغ ناخالص بدهي مشتقه باشد، جدول افشاي دارايي مالي، شامل مبلغ كل دارايي مشتقه
(طبق بند 9(الف)) و مبلغ كل بدهي مشتقه (طبق بند 9(ب)) خواهد بود. با وجود اين، در
حالي كه جدول افشاي بدهي مالي دربرگيرنده مبلغ كل بدهي مشتقه خواهد بود (طبق بند 9(الف)،
تنها مبلغي از دارايي مشتقه در این جدول نشان داده خواهد شد (طبق بند 9(ب)) كه با مبلغ
بدهي مشتقه برابر باشد.

افشاي مبالغ خالص قابل ارائه در صورت وضعيت مالي (بند
9(پ))

ب41. در
صورتي كه واحد تجاري ابزار‌هايي داشته باشد كه در دامنه کاربرد اين موارد افشا (الزامی
طبق بند 7) قرار گيرند، اما معیارهای تهاتر مندرج در بند 44 استاندارد حسابداري 36
را احراز نکنند، مبالغي كه طبق بند 9(پ) باید توسط واحد تجاري افشا شود با مبالغي
كه واحد تجاری طبق بند 9(الف) ملزم به افشاي آن است، برابر می‌باشد.

ب42. مبالغي
كه طبق بند 9(پ) افشاي آنها الزامي است، بايد با مبالغ اقلام اصلی ارائه‌شده در
صورت وضعيت مالي تطبیق داده شود. براي مثال، در صورتي كه واحد تجاري تشخیص دهد
تجميع يا عدم تجميع مبالغ اقلام اصلی یک صورت مالي، اطلاعات مربوط‌‌تري فراهم مي‌كند،
بايد مبالغ تجميعي يا تجميع‌نشده قابل افشا در بند 9(پ) را با مبالغ اقلام اصلی ارائه‌شده در صورت وضعيت مالي، تطبیق دهد.

افشاي مبالغ مشمول توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال
يا توافق مشابه، كه به طریقی دیگر در بند 9(ب) منظور نمی‌شوند (بند 9(ت))

ب43. طبق
بند 9(ت)، واحد‌هاي تجاري باید مبالغي را كه مشمول توافق خالص‌سازی جامع قابل اعمال
يا توافقی مشابه می‌باشند، اما به طریقی دیگر مشمول بند 9(ب) نمی‌شوند، را افشا کنند.
بند 9(ت)(1)، به مبالغ مربوط به ابزار‌هاي مالي شناسايي‌شده‌ای اشاره می‌کند كه
تمام يا برخي از معیارهای تهاتر مندرج در بند 44 استاندارد حسابداري 36 را احراز
نمی‌کنند (براي مثال، حقوق فعلي تهاتر كه معیار تهاتر اشاره‌شده در بند 44(ب)
استاندارد حسابداري 36 را احراز نمی‌کند، يا حقوق مشروط تهاتر كه تنها در صورت نکول،
يا تنها در صورت عدم توانايي در بازپرداخت بدهیها يا ورشكستگي هر يك از طرفين، قابل
اجرا و قابل اعمال است).

ب44. بند
9(ت)(2)، به مبالغی اشاره می‌کند که مربوط به وثيقه مالي، شامل وثيقه‌ نقدي دريافت‌شده
و به رهن گذاشته‌شده، است. واحد تجاري بايد ارزش منصفانه ابزار‌هاي مالي كه به عنوان
وثيقه به رهن گذاشته شده‌اند يا دريافت شده‌اند را افشا كند. مبالغ قابل افشا طبق
بند 9(ت)(2)، بايد با وثيقه واقعي دريافت‌شده يا به رهن گذاشته‌شده، و نه با پرداختنی‌ها
يا دریافتنی‌های شناسايي‌شده براي برگشت يا دريافت اين وثيقه، در ارتباط باشد.

محدوديتهاي مربوط به مبالغ افشا‌شده در بند 9(ت) (بند
10)

ب45. هنگام
افشاي مبالغ طبق بند 9(ت)، واحد تجاري بايد آثار وثيقه‌ گذاشتن بيش از حد نیاز
توسط ابزار مالي را در نظر بگیرد. برای این منظور، واحد تجاري بايد در ابتدا مبلغ قابل
افشا طبق بند 9(ت)(1) را از مبلغ قابل افشا طبق بند 9(پ) كسر نماید. سپس، واحد تجاري
بايد مبلغ قابل افشا طبق بند 9(ت)(2) را به مبلغ باقيمانده در بند 9(پ) براي ابزار‌هاي
مالي مربوط محدود سازد. با وجود اين، در صورتي كه حقوق نسبت به وثيقه، از طریق ابزار‌هاي
مالي قابل اعمال باشد، چنين حقوقي مي‌تواند در افشاهاي ارائه‌شده طبق بند 10 منظور
شود.

تشریح حقوق تهاتر مشمول توافقهای خالص‌سازی جامع قابل
اعمال و توافقهای مشابه (بند 11)

ب46. واحد
تجاري بايد انواع حقوق تهاتر و توافقهای مشابه افشا‌شده طبق بند 9(ت)، شامل ماهيت
اين حقوق، را توصیف کند. براي مثال، واحد تجاري بايد حقوق مشروط خود را تشریح نماید.
براي ابزار‌هاي مشمول حقوق تهاتر كه مشروط به رويدادهای‌ آتي نيستند اما سایر معیارهای
باقیمانده مندرج در بند 44 استاندارد حسابداري 36 را احراز نمی‌کنند، واحد تجاري
بايد دليل (دلايل) عدم احراز آن معیارها را بيان كند. براي هر وثيقه مالی دريافت‌شده
يا به رهن گذاشته‌شده، واحد تجاري بايد شرايط موافقت‌نامه وثيقه را توصیف كند
(براي مثال، زماني که وثيقه محدود مي‌شود).

افشا برحسب نوع ابزار مالي يا برحسب طرف مقابل

ب47. افشاهاي
كمّي الزامی طبق بند 9(الف) تا (ث)، ممکن است برحسب نوع ابزار مالي يا معامله گروه‌بندي
شود (براي مثال، ابزارهای مشتقه، موافقت‌نامه‌های بازخريد و بازخريد معكوس يا موافقت‌نامه‌های
قرض گرفتن اوراق بهادار يا قرض دادن اوراق بهادار).

ب48. به
عنوان راهکار جايگزين، واحد تجاري می‌تواند افشاهاي كمّي الزامی طبق بند 9(الف) تا
(پ) را برحسب نوع ابزار مالي، و افشاهاي كمّي الزامی طبق بند 9(پ) تا (ث) را برحسب
طرف مقابل گروه‌بندي کند. در صورتي كه واحد تجاري اطلاعات الزامی را برحسب طرف
مقابل ارائه کند، ملزم به مشخص نمودن طرف‌‌ مقابل برحسب نام نيست. اما، طبقه‌بندی
طرفهاي مقابل (طرف الف، طرف ب، طرف پ، غيره) براي حفظ قابليت مقايسه در سالهاي
ارائه‌شده‌، بايد در سالهای مختلف يكنواخت باشد. موارد افشاي كيفي بايد به گونه‌ای
در نظر گرفته شود كه بتوان اطلاعات بيشتري درباره انواع طرفهاي مقابل ارائه داد. زماني
كه افشاي مبالغ مندرج در بند 9(پ) تا (ث) بر حسب طرف مقابل ارائه می‌شود، مبالغي
كه به تنهايي نسبت به كل مبلغ طرف مقابل حائز اهميت است، بايد جداگانه افشا شود و
مبالغ باقيمانده طرف مقابل كه به تنهايي بااهميت نمی‌باشد، بايد با یکدیگر به عنوان
يك قلم اصلی افشا شوند.

ساير

ب49. موارد
افشای خاصی كه طبق بند‌هاي 9 تا 11 الزامي است، حداقل الزامات هستند. براي دستیابی
به هدف بند 8، واحد تجاري با توجه به شرايط توافقهای خالص‌سازی جامع قابل اعمال و توافقهای مربوط، شامل ماهيت حقوق تهاتر و آثار بالفعل يا بالقوه آنها بر وضعيت مالي
واحد تجاري، ممكن است نياز به تكميل آنها با افشا‌هاي بیشتر (كيفي) داشته باشد.




استاندارد سی و شش حسابداری

استاندارد سی و شش حسابداری درخصوص ابزارهای مالی: ارائه میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


هدف

1.     هدف
اين استاندارد، تعيين اصول ارائه ابزار‌هاي مالي به عنوان بدهي يا حقوق مالكانه و
تهاتر داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي است. اين استاندارد برای طبقه‌بندي ابزار‌هاي
مالي از ديدگاه ناشر به داراييهاي مالي، بدهيهاي مالي و ابزار‌هاي مالكانه؛ طبقه‌بندي
درآمد مالی و هزینه مالی؛ سودتقسیمی، زیانها و سودهای مربوط؛ و شرايط تهاتر یا عدم
تهاتر داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي کاربرد دارد.

2.     اصول مندرج در اين استاندارد، مكمل اصول شناخت
و اندازه‌گيري داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي و همچنین اصول افشاي اطلاعات درباره
آنها به شرح استاندارد حسابداری 37 ابزار‌هاي مالي: افشا است.

دامنه كاربرد

3. این استاندارد باید توسط تمام واحدهای تجاری، برای انواع ابزارهای مالی به جز موارد زیر بکار گرفته شود:

الف.    منافع در واحدهای تجاری فرعی، واحدهای تجاری وابسته یا مشارکتهای خاص که حسابداری آنها طبق استاندارد حسابداری 18 صورتهاي مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه گذاري در واحدهاي تجاري فرعي، استاندارد حسابداری 20 سرمايه گذاري در واحدهاي تجاري وابسته یا استاندارد حسابداری 23 حسابداری مشارکتهای خاص انجام می‌گیرد.

ب  .    حقوق و تعهدات كارفرمايان در طرحهاي مزاياي كاركنان، که استاندارد حسابداری 33 مزایای بازنشستگی کارکنان برای آنها کاربرد دارد.

پ  .     قرارداد‌هاي بيمه صادرشده توسط بیمه‌گر طبق تعريف استاندارد حسابداری 28 فعالیتهای بیمه عمومی.

ت  .   ابزار‌هاي مالي كه به دليل دارا بودن ويژگي‌ مشاركت اختیاری، در دامنه كاربرد استاندارد حسابداری 28 قرار مي‌گيرند. ناشر اين ابزار‌ها، در ارتباط با ویژگیهای مزبور، از بكار‌گيري بند‌هاي 10 تا 34 و رب33 تا رب44 اين استاندارد که بدهيهای مالی و ابزار‌هاي مالكانه را از یکدیگر متمایز می‌کند، معاف است. با این وجود، اين ابزار‌ها مشمول ساير الزامات اين استاندارد مي‌باشند. به علاوه، اين استاندارد برای ابزار‌هاي مشتقه تعبیه‌شده در اين ابزار‌ها، كاربرد دارد.

4.   اين استاندارد بايد براي قرار‌داد‌هاي خريد يا فروش اقلام غير‌مالي كه به صورت خالص از طریق نقد یا ابزار مالي دیگر، يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي قابل تسويه است بكار گرفته شود، گویی اين قرار‌داد‌ها ابزار مالي بوده‌اند، به استثنای قرار‌داد‌هايي كه به منظور دريافت يا تحويل اقلام غير‌مالي، طبق الزامات خريد، فروش يا استفاده مورد انتظار واحد تجاري، منعقد شده است و همچنان نگهداری می‌شود.

5.     روشهای
مختلفي براي تسويه قرار‌داد خريد يا فروش اقلام غیرمالی به صورت خالص از طریق نقد
يا ابزار مالي دیگر، يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي وجود دارد. این روشها، شامل
موارد زير است:

الف.  زماني كه شرايط قرار‌داد به هر یک از طرفین امکان تسويه به صورت خالص از
طریق نقد يا ابزار مالي دیگر، يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي را مي‌دهد؛

ب .   زماني كه امكان تسويه به صورت خالص از طریق نقد يا ابزار مالي دیگر،
يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي، در شرايط قرار‌داد تصریح نشده باشد، اما واحد
تجاري سابقه تسويه قرار‌دادهاي مشابه به صورت خالص از طریق نقد يا ابزار مالي دیگر،
يا از طریق مبادله ابزار‌هاي مالي را داشته باشد (از طريق انعقاد قراردادهای تهاتر
با طرف مقابل يا از طريق فروش قرار‌داد قبل از اعمال يا انقضا)؛

پ  .  زماني
كه واحد تجاري براي قرار‌داد‌هاي مشابه، سابقه تحويل دارايي پایه و فروش آن در
دوره كوتاهي پس از تحويل، با هدف كسب سود از نوسانهاي كوتاه‌مدت قيمت یا کارمزد
معامله‌گر را دارد؛ و

ت   . زماني
كه اقلام غير‌مالي موضوع قرار‌داد، از نقد‌شوندگي بالايي برخوردار می­باشند.

قرار‌دادی که قسمتهای (ب) يا (پ) بالا در مورد آن کاربرد
دارد، به منظور دريافت يا تحويل اقلام غير‌مالي طبق الزامات خريد، فروش يا استفاده
مورد انتظار واحد تجاري، منعقد نمي‌شود و در نتيجه در دامنه كاربرد اين استاندارد
قرار مي‌گيرد. ساير قرار‌داد‌هایي که بند 4 برای آنها کاربرد دارد، مورد ارزیابی
قرار می‌گیرند تا تعیین شود که آیا به منظور دريافت يا تحويل اقلام غير‌مالي طبق
الزامات خريد، فروش يا استفاده مورد انتظار واحد تجاري، منعقد و همچنان نگهداری می‌شوند
یا خیر، و بر این اساس مشخص می‌شود که در دامنه كاربرد اين استاندارد قرار مي‌گيرند
يا خير.

6.     اختيار معامله صادر‌شده
براي خريد يا فروش یک قلم غير‌مالي كه به صورت خالص از طریق نقد يا ابزار مالي
دیگر، يا از طريق مبادله ابزار‌هاي مالي تسويه می‌شود، طبق بند 5(الف) یا (ت)، در
دامنه كاربرد اين استاندارد قرار مي‌گيرد. چنين قرار‌دادي نمي‌تواند با هدف دريافت
يا تحويل اقلام غير‌مالي طبق الزامات خريد، فروش يا استفاده مورد انتظار واحد
تجاري منعقد شود.

تعاريف (به بند‌هاي رب٣ تا رب32 نيز مراجعه
شود)

7.    در اين استاندارد، اصطلاحات زیر با معاني مشخص بكار رفته است:

ابزار مالي قراردادي است كه براي يك واحد
تجاري، دارايي مالي و براي واحد تجاري ديگر، بدهي مالي يا ابزار مالكانه ايجاد مي‌كند.

دارايي مالي هر دارايي است كه يكي از موارد
زير باشد:

الف.    نقد؛

ب  .    ابزار مالكانه واحد تجاري ديگر؛

پ   .    حق قرار‌دادي برای:

  1.   دريافت نقد يا دارايي مالي ديگر از واحد تجاري ديگر؛ يا

2.   مبادله داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي با واحد تجاري ديگر، در شرايطي كه بطور بالقوه براي واحد تجاري مطلوب است؛ يا

ت   .    قرار‌دادي
كه از طريق ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري، قابل تسويه است يا تسويه خواهد شد
و:

  1. ابزار غير‌مشتقه‌اي است كه واحد تجاري در ازای آن، نسبت به دريافت تعداد متغيری از ابزارهای مالكانه خود واحد تجاري متعهد است يا ممكن است متعهد شود؛ يا

2.    ابزار مشتقه‌اي است كه به روشی غیر از مبادله مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي ديگر با تعداد ثابتي از ابزارهای مالكانه خود واحد تجاري، قابل تسويه است يا تسويه خواهد شد. برای اين منظور، ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري، شامل ابزار‌هاي مالي قابل ‌فروش به ناشركه طبق بند‌هاي 12 و 13 به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود، ابزار‌هايي كه واحد تجاري را تنها در زمان انحلال، به انتقال سهم متناسبي از خالص داراييهاي خود به طرف ديگر، متعهد مي‌كند و طبق بند‌هاي 14 و 15 به عنوان ابزارهای مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود، يا ابزار‌هايي كه قرار‌داد‌هايي براي دريافت يا تحويل آتی ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري است، نمی‌باشد.

بدهي مالي هر بدهي است كه يكي از موارد زير
باشد:

الف.   تعهد قرار‌دادي برای:

  1.   تحويل نقد يا دارايي مالي ديگر به واحد تجاري ديگر؛ يا

2.   مبادله داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي با واحد تجاري ديگر، در شرايطي كه بطور بالقوه براي واحد تجاري نامطلوب است؛ يا

ب.     قرار‌دادي كه از طريق ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري قابل تسويه است یا تسويه خواهد شد و:

  1. ابزار غير‌مشتقه‌اي است كه واحد تجاري در ازاي آن، نسبت به تحویل تعداد متغيري از ابزارهای مالكانه خود واحد تجاري، متعهد است يا ممکن است متعهد شود؛ يا

2.    ابزار مشتقه‌اي است كه به روشی غیر از مبادله مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي ديگر با تعداد ثابتي از ابزارهای مالكانه خود واحد تجاري، قابل تسويه است يا تسويه خواهد شد. برای این منظور، حق تقدمها، اختیارهای معامله یا امتیاز‌های خرید جهت تحصیل تعداد ثابتی از ابزارهای مالکانه خود واحد تجاری در ازاي مبلغ ثابتي از هر واحد پول، در صورتي ابزار مالكانه محسوب می‌شود كه واحد تجاری متناسب با تمام مالكان فعلي همان طبقه از ابزار‌هاي مالكانه غير‌مشتقه خود، حق تقدمها، اختيارهای معامله يا امتیازهای خريد را اعطا کند. همچنین برای اين منظور، ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري، شامل ابزار‌هاي مالي قابل ‌فروش به ناشر كه طبق بند‌هاي 12 و 13 به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود، ابزار‌هايي كه واحد تجاري را تنها در زمان انحلال، به انتقال سهم متناسبي از خالص داراييهاي خود به طرف ديگر، متعهد مي‌كند و طبق بند‌هاي 14 و 15 به عنوان ابزارهای مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود، يا ابزار‌هايي كه قرار‌داد‌هايي براي دريافت يا تحويل آتی ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري است، نمی‌باشد.

به
عنوان يك استثنا، اگر ابزاري كه تعريف بدهي مالي را احراز مي‌كند، تمام ويژگيها و
شرايط مندرج در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15 را احراز نماید، به عنوان ابزار مالكانه
طبقه‌بندي مي‌شود.

   ابزار مالكانه قرار‌دادي است كه نشان‌دهنده منافع باقيمانده در داراييهاي واحد تجاري پس
از كسر تمام بدهيهاي آن می‌باشد.

   ارزش منصفانه قیمتی است كه برای فروش یک دارایی
یا انتقال یک بدهی در معامله‌ای متعارف بین فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری قابل
دریافت یا قابل پرداخت خواهد بود.

   ابزار مالي قابل ‌فروش
به ناشر
ابزار
مالي است كه به دارنده آن، حق فروش به ناشر را در ازاي نقد يا دارايي مالي ديگر، مي‌دهد
يا به خودی خود، با وقوع رويدادهای آتی نامطمئن يا فوت يا بازنشستگي دارنده آن
ابزار، به ناشر بازگردانده می‌شود.

8.     در
اين استاندارد اصطلاحات، ”قرار‌داد“ و ”قرار‌دادي“، به توافق بين دو يا چند طرف با
پيامد‌هاي اقتصادي مشخص اشاره دارد كه طرفین اختيار محدودي، در صورت وجود، براي عدول
از آن قرارداد دارند، زيرا معمولاً اين توافق، ضمانت اجرايي قانوني دارد. قرار‌داد‌ها،
و در نتيجه ابزار‌هاي مالي، ممكن است شكلهاي متنوعي داشته باشند و لزوماً مكتوب
نباشند.

9.     در
اين استاندارد، اصطلاح ”واحد تجاري“ شامل اشخاص حقیقی، مشارکتها و اشخاص حقوقی است.

ارائه

بدهيها و حقوق مالكانه
(به بندهای رب12 تا رب23 و رب33 تا رب38 نیز مراجعه شود)

10.    در زمان شناخت اوليه، ناشر ابزار مالي بايد ابزار يا اجزاي آن را بر اساس ماهيت توافق قرار‌داد‌ي و تعاريف بدهي مالي، دارايي مالي و ابزار مالكانه، به عنوان بدهي مالي، دارايي مالي يا ابزار مالكانه طبقه‌بندي كند.

11.   زمانی
كه ناشر تعاريف مندرج در بند 7 را بکار می‌گیرد تا تعیین کند که ابزار مالي، ابزار
مالكانه است يا بدهي مالي، ابزار مزبور تنها در صورتي ابزار
مالكانه تلقی می­شود كه هر دو شرط (الف) و (ب) زير احراز گردد:

الف.  ابزار شامل
هيچ‌گونه تعهد قراردادی در موارد زير نباشد:

  1. تحويل
    نقد يا دارايي مالي ديگر به واحد تجاري ديگر؛ يا
  2. مبادله
    داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي با واحد تجاري ديگر، در شرايطي كه بطور بالقوه
    براي ناشر نامطلوب است.

ب  .  در صورتي كه ابزار از طريق ابزار‌هاي مالكانه خود
ناشر، تسویه شود یا قابل تسویه باشد:

1.     ابزار
غير‌مشتقه‌اي باشد كه تعهد قرار‌دادي براي تحويل تعداد متغيري از ابزارهای مالكانه
خود واحد تجاری را در بر نداشته باشد؛ يا

2.     ابزار
مشتقه‌اي باشد كه توسط ناشر، تنها از طريق مبادله مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي
ديگر با تعداد ثابتي از ابزارهای مالكانه خود ناشر، تسويه شود. برای اين منظور، حق
تقدمها، اختيارهای معامله يا امتیازهای خريد جهت تحصیل تعداد ثابتي از ابزار‌هاي
مالكانه خود واحد‌ تجاري در ازاي مبلغ ثابتي از هر واحد پول، در صورتي ابزار
مالكانه محسوب می‌شود كه واحد تجاری متناسب با تمام مالكان فعلي همان طبقه از ابزار‌هاي
مالكانه غير‌مشتقه خود، حق تقدمها، اختيارهای معامله يا امتیازهای خريد را اعطا نمايد.
همچنين برای این منظور، ابزار‌هاي مالكانه خود ناشر، ابزار‌هايي را كه تمام ویژگیها و شرایط مندرج در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15 را
احراز کنند يا ابزار‌هايي را كه قرار‌داد‌هايي براي دريافت يا تحويل آتی ابزار‌هاي
مالكانه خود واحد تجاري باشند، شامل نمی­شود.

یک تعهد قرار‌دادي، شامل تعهد ناشي از یک ابزار
مالي مشتقه كه احتمالاً یا قطعاً منجر به دريافت يا تحويل آتي ابزار‌هاي مالكانه خود
ناشر خواهد شد، اما شرطهای مندرج در بند (الف) و (ب) بالا را احراز نمي‌كند، ابزار
مالكانه محسوب نمي‌شود. به عنوان يك استثنا، اگر ابزاري كه تعريف بدهي مالي را
احراز می‌‌كند، تمام ويژگيها و شرايط مندرج در بندهاي 12 و 13 يا 14 و 15 را نیز
احراز كند، به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود.

ابزار‌هاي قابل فروش به ناشر

12.   ابزار
مالي قابل فروش به ناشر، تعهد قرار‌دادي ناشر برای بازخريد آن ابزار در ازاي نقد
يا دارايي مالي ديگر، در صورت اعمال حق فروش است. به عنوان یک استثنا بر تعريف
بدهي مالي، ابزاري كه دربرگیرنده چنين تعهدي باشد، در صورت دارا بودن تمام ويژگيهای
زیر، به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود:

الف.  در زمان انحلال، براي دارنده، نسبت به سهم متناسبی
از خالص داراييهاي واحد تجاري، ايجاد حق كند. خالص داراييهاي واحد تجاري، به داراييهايی
اطلاق می‌شود كه پس از كسر تمام ادعاها نسبت به آن داراييها، باقي مي‌ماند. سهم
متناسب به صورت زير تعيين مي‌شود:

1.     تقسيم خالص داراييهاي واحد تجاري در زمان انحلال به واحد‌هاي با
مبالغ مساوي؛ و

2.     ضرب
مبلغ به دست آمده در تعداد واحد‌هاي نگهداري‌شده توسط دارنده ابزار مالي.

ب.    آن
ابزار، در طبقه‌اي از ابزار‌ها قرار گرفته باشد كه در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها،
در پایین‌ترین اولویت است. براي اینکه ابزار مالی چنين ويژگي داشته باشد، بايد:

1.     در
زمان انحلال، در مقایسه با ساير ادعا‌ها نسبت به داراييهاي واحد تجاري، اولویت نداشته
باشد؛ و

2.     براي
قرار گرفتن در طبقه‌اي از ابزار‌ها كه در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها در پایین‌‌ترین
اولویت است، نیازی نباشد که به ابزار‌ ديگري تبديل شود.

پ  .  تمام ابزار‌هاي مالی موجود در طبقه ابزارهایی كه
در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها در پایین‌ترین اولویت است، ويژگيهاي يكساني
داشته باشند. براي مثال، تمام آنها باید قابل فروش به ناشر باشند و فرمول يا ساير
روشهاي مورد استفاده برای محاسبه قيمت بازخريد، برای تمام ابزار‌هاي آن طبقه يكسان
باشد.

ت  .  به غیر از تعهد قرار‌دادي ناشر به بازخريد آن
ابزار در ازاي نقد يا دارايي مالي ديگر، ابزار مزبور دربردارنده هيچ تعهد قرار‌دادي
براي تحویل نقد يا دارايي مالي ديگر به واحد تجاري دیگر، یا برای مبادله داراییهای
مالی یا بدهیهای مالی با واحد تجاری دیگر، در شرايطي كه بطور بالقوه براي واحد
تجاري نامطلوب است، نباشد و آن ابزار، قرار‌دادي نباشد كه به شیوه تعین‌شده در قسمت
(ب) تعريف بدهي مالی، از طريق ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري قابل تسويه باشد
یا در آینده تسویه گردد.

ث  .  مجموع جريانهاي نقدي مورد انتظار قابل انتساب به
آن ابزار در طول عمر ابزار، اساساً مبتني بر سود یا زيان دوره، تغيير در خالص
داراييهاي شناسايي‌شده يا تغيير در ارزش منصفانه شناسايي‌شده و شناسايي‌نشده خالص
داراييهاي واحد تجاري در طول عمر آن ابزار باشد (به استثنای هرگونه آثار آن ابزار).

13.   براي
اینکه ابزاري به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي شود، علاوه بر اینکه ابزار باید تمام
ويژگيهاي بالا را داشته باشد، ناشر نباید هيچ ابزار يا قرار‌داد مالی دیگری داشته
باشد كه:

الف.  مجموع جريانهاي
نقدي آن، اساساً مبتني بر سود یا زيان دوره، تغيير در خالص داراييهاي شناسايي‌شده،
يا تغيير در ارزش منصفانه شناسايي‌شده و شناسايي‌نشده خالص داراييهاي واحد تجاري‌ است
(به استثنای هرگونه آثار چنین ابزار يا قرار‌دادی)؛ و

ب.    بر
بازده باقيمانده دارندگان ابزار قابل فروش به ناشر، بطور قابل ملاحظه‌ای اثر محدود‌كننده
يا تثبيت‌كننده دارد.

برای رعایت این شرط، واحد تجاري نبايد قرار‌داد‌هاي
غير‌مالي با دارنده ابزار مالی توصیف‌شده در بند 12 را كه مفاد و شرايط قراردادی آن،
مشابه با مفاد و شرايط قرار‌دادی قرارداد معادلی است كه ممکن است بين طرفی به جز
دارنده ابزار و واحد تجاري ناشر منعقد گردد، در نظر بگیرد. اگر واحد تجاري نتواند احراز
این شرط را اثبات کند، نبايد ابزار قابل فروش به ناشر را به عنوان ابزار مالكانه
طبقه‌بندي نماید.

ابزار‌ها يا اجزای ابزار‌ها، كه واحد تجاري را متعهد
می‌کند تنها در زمان انحلال، سهم متناسبي از خالص داراييهاي واحد  تجاری را به طرف ديگر تحویل دهد

14.   برخي
ابزار‌هاي مالي، دربرگیرنده تعهد قرار‌دادي واحد تجاري ناشر براي تحویل سهم
متناسبي از خالص داراييهاي خود به طرف ديگر، تنها در زمان انحلال است. تعهد به این
دلیل ايجاد مي‌شود كه وقوع انحلال قطعی و خارج از كنترل واحد تجاري (براي مثال،
واحد تجاري با عمر محدود) يا غیرقطعی و در اختيار دارنده ابزار است. به عنوان يك
استثنا در تعريف بدهي مالي، ابزاري كه دربرگیرنده چنين تعهدي باشد، در صورت دارا
بودن تمام ویژگیهای زير، به عنوان ابزار مالکانه طبقه‌بندی می‌شود:

الف.  در زمان انحلال، براي دارنده، نسبت به سهم متناسبی از خالص داراييهاي
واحد تجاري، ايجاد حق كند. خالص داراييهاي واحد تجاري به داراييهايي اطلاق می‌شود كه
پس از كسر تمام ادعاها نسبت به آن داراييها، باقي مي‌ماند. سهم متناسب به صورت زير
تعيين مي‌شود:

1.     تقسيم خالص داراييهاي واحد تجاري در زمان انحلال
به واحد‌هاي با مبالغ مساوي؛ و

2.     ضرب
مبلغ به دست آمده در تعداد واحد‌هاي نگهداري‌شده توسط دارنده ابزار مالي.

ب  .  آن ابزار، در طبقه‌اي از ابزار‌ها قرار گرفته
باشد كه در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها، در پایین‌ترین اولویت است. براي اینکه
ابزار مالی چنين ويژگي داشته باشد، بايد:

1.     در
زمان انحلال، در مقایسه با ساير ادعا‌ها نسبت به داراييهاي واحد تجاري، اولویت
نداشته باشد؛ و

2.     براي
قرار گرفتن در طبقه‌اي از ابزار‌ها كه در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها در پایین‌‌ترین
اولویت است، نیازی نباشد که به ابزار‌ ديگري تبديل شود.

پ  .  تمام ابزار‌هاي مالی موجود در طبقه ابزار‌هايي
كه در مقایسه با سایر طبقات ابزار‌ها در پایین‌ترین اولویت هستند، باید تعهد
قراردادی يكسانی برای واحد تجاری ناشر به منظور تحویل سهم متناسبی از خالص
داراییهای آن در زمان انحلال، ایجاد کنند.

15.   براي
آنکه ابزاري به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي شود، علاوه بر اینکه ابزار باید
تمام ويژگيهاي بالا را داشته باشد، ناشر نباید هيچ ابزار يا قرار‌داد مالی دیگری
داشته باشد كه:

الف.  مجموع جريانهاي
نقدي آن، اساساً مبتني‌ بر سود یا زيان دوره، تغيير در خالص داراييهاي شناسايي‌شده
يا تغيير در ارزش منصفانه شناسايي‌شده و شناسايي‌نشده خالص داراييهاي واحد تجاري‌ است
(به استثنای هرگونه آثار چنین ابزار يا قرار‌دادی)؛ و

ب  .  بر بازده باقيمانده دارندگان ابزار، بطور قابل ملاحظه‌ای
اثر محدود‌كننده يا تثبيت‌كننده دارد.

برای رعایت این شرط، واحد تجاري نبايد قرار‌داد‌هاي
غير‌مالي با دارنده ابزار مالی توصیف‌شده در بند 14 را كه مفاد و شرايط قراردادی
آن، مشابه با مفاد و شرايط قرار‌دادی قرارداد معادلی است كه ممکن است بين طرفی به
جز دارنده ابزار و واحد تجاري ناشر منعقد گردد، در نظر بگیرد. اگر واحد تجاري
نتواند احراز این شرط را اثبات کند، نبايد این ابزار را به عنوان ابزار مالكانه
طبقه‌بندي نماید.

تجدید طبقه‌بندي ابزار‌هاي قابل ‌فروش به ناشر و ابزار‌هايي
كه واحد تجاري را متعهد می‌کند تنها در زمان انحلال، سهم متناسبي از خالص
داراييهاي واحد تجاری را به طرف ديگر تحویل دهد

16.   واحد
تجاري بايد ابزار مالی را از تاریخی که آن ابزار، طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15 از
تمام ويژگيهای اشاره‌شده برخوردار می‌شود و تمام شرايط تعیین‌شده در آن بند‌ها را
احراز می‌کند، به عنوان ابزار مالکانه طبقه‌بندی کند. واحد تجاري بايد از تاريخي
كه هر کدام از ويژگيها و شرايط مندرج در بندهای مذکور احراز نمي­شود، ابزار مالی
را تجديد طبقه‌بندي کند. برای مثال، اگر واحد تجاری تمام ابزارهای منتشر‌شده خود
را که قابل فروش به ناشر نیست، بازخرید نماید و هرگونه ابزار قابل فروش به ناشر که
در جریان است تمام ویژگیها و شرایط مندرج در بندهای 12 و13 را احراز کند، واحد
تجاری باید از تاریخ بازخرید ابزارهای غیر قابل فروش به ناشر، ابزارهای قابل فروش به
ناشر را به عنوان ابزارهای مالکانه تجدید طبقه‌بندی نماید.

17.   واحد
تجاري بايد برای تجديد‌ طبقه‌بندي یک ابزار مالي طبق بند 16، به شرح زير عمل کند:

الف.  از
تاريخي كه ابزار مالي فاقد تمام ويژگيها و شرايط مندرج در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و
15 می‌شود، بايد از ابزار مالكانه به بدهي مالي تجدید طبقه‌بندي گردد. بدهي مالي
بايد به ارزش منصفانه ابزار مالی در تاريخ تجديد طبقه‌بندي اندازه‌گيري شود. واحد
تجاري بايد هرگونه تفاوت بين مبلغ دفتري ابزار مالكانه و ارزش منصفانه بدهي مالي
در تاريخ تجديد طبقه‌بندي را در حقوق مالکانه شناسايي كند.

ب  .  از تاريخي كه ابزار مالي تمام ويژگيها و شرايط مندرج
در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15 را احراز می‌كند، بايد از بدهي مالي به ابزار
مالكانه تجديد طبقه‌بندي شود. ابزار مالكانه بايد به مبلغ دفتري بدهي مالي در
تاريخ تجديد طبقه‌بندي اندازه‌گيري شود.

نبود تعهد قرار‌دادي براي تحويل نقد يا دارايي مالي
ديگر (بند 11(الف))

18.   به
استثنای شرايط توصیف‌شده در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، مهم‌ترین ويژگي در تمايز
بدهي مالي از ابزار مالكانه، وجود تعهد قرار‌دادي برای یک طرف ابزار مالی (ناشر) جهت
تحويل نقد يا دارايي مالي دیگر به طرف دیگر (دارنده) يا مبادله داراييهاي مالي يا
بدهيهاي مالي با دارنده در شرايطي است كه بطور بالقوه براي ناشر نامطلوب می‌باشد. با
وجود اینکه دارنده ابزار مالكانه ممكن است نسبت به دريافت سهم متناسبي از سود تقسیمی
يا ديگر توزیعهای مالكانه حق داشته باشد، اما ناشر، برای چنین توزیع منابعی، تعهد
قرار‌دادي ندارد، زيرا نمي‌توان ناشر را به تحويل نقد يا دارايي مالي دیگر به دارنده
ابزار مالکانه ملزم كرد.

19.   در
طبقه‌بندي ابزارهای مالي در صورت وضعیت مالی واحد تجاري، محتوای ابزار مالی بر شكل
قانوني آن رجحان دارد. معمولاً، اما نه همیشه، محتوا و شكل قانوني سازگار هستند. برخي
ابزار‌هاي مالي، شكل قانوني ابزارهای مالكانه را دارند اما از نظر محتوا، بدهی
هستند و برخي ديگر ممكن است تركيبي از ويژگيهاي ابزار‌هاي مالكانه و بدهيهاي مالي
را داشته باشند. براي مثال:

الف.  سهام
ممتازی كه متضمن بازخريد اجباري توسط ناشر به مبلغی ثابت يا قابل تعيين در تاريخ
مشخص يا قابل تعيينی در آينده است، يا به دارنده آن حق مي‌دهد كه ناشر را به
بازخريد آن ابزار در تاريخ مشخص يا پس از تاریخی مشخص به مبلغي ثابت يا قابل تعيين
ملزم کند، بدهي مالي محسوب مي‌شود.

ب  .  ابزار مالي كه به دارنده آن، حق فروش به ناشر را
در ازاي نقد يا دارایی مالي ديگر مي‌دهد (ابزار قابل فروش به ناشر)، بدهی مالی
محسوب می‌شود، به استثنای ابزار‌هایي كه طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، به عنوان
ابزار مالكانه طبقه‌بندي می‌گردد. حتي در مواردي كه مبلغ نقد يا دارايي مالي دیگر،
بر مبناي شاخص يا عامل ديگري كه امکان افزايش يا كاهش آن وجود دارد تعیین شود، ابزار
مالی، بدهی مالی محسوب می‌شود. وجود اختيار برای دارنده جهت فروش ابزار به ناشر در
ازاي نقد يا دارايي مالي ديگر به اين معني است كه ابزار قابل فروش به ناشر، به استثنای
ابزارهایی که طبق بندهای 12 و 13 يا 14 و 15، به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شود،
تعريف بدهي مالي را احراز مي‌كند. براي مثال، صندوقهاي سرمايه‌گذاري مشترک با
سرمایه متغیر، شركتهاي تضامني و برخي شركتهاي تعاوني ممکن است به دارندگان واحدهای
سرمایه‌گذاری يا اعضاي خود، حق بازخريد نقدی منافع آنها در هر زمان را اعطا کنند كه
موجب می‌شود منافع اعضا يا دارندگان واحدهای سرمايه‌گذاري، به عنوان بدهی مالی
طبقه‌بندی شود، مگر در مواردي كه آن ابزار طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، به عنوان
ابزار مالكانه طبقه‌بندی می‌گردد. با وجود این، طبقه‌بندي به عنوان بدهي مالي، مانع
آن نمی‌شود که از عناوینی مانند ” خالص ارزش داراييهاي قابل انتساب به دارندگان
واحدهای سرمایه‌گذاری“ و ”تغيير در خالص ارزش داراييهاي قابل انتساب به دارندگان
واحدهای سرمایه‌گذاری“ در صورتهاي مالي واحد تجاري كه هيچ سرمايه پرداخت‌شده‌اي
ندارد (مانند برخي صندوقهاي سرمايه‌گذاري مشترک) استفاده شود يا به منظور نشان
دادن مجموع منافع اعضا كه از اقلامي نظير اندوخته‌هايي كه تعريف حقوق مالكانه را
احراز می‌کنند و ابزار‌هاي قابل فروش به ناشر كه تعريف حقوق مالكانه را احراز نمی‌کنند
تشكيل شده است، افشای بیشتری انجام شود.

20.   اگر
واحد تجاري حق بی‌قید و شرط براي اجتناب از تحویل نقد يا دارايي مالي دیگر جهت تسويه
تعهد قرار‌دادي نداشته باشد، اين تعهد، تعريف بدهي مالي را احراز مي‌كند، به استثنای
ابزارهایی که طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، به عنوان ابزار‌ مالكانه طبقه‌بندي
مي‌شوند. براي مثال:

الف.  محدوديت
در توانایی واحد تجاري برای ايفاي تعهدات قرار‌دادي، نظير عدم دسترسي به ارز یا
نياز به كسب مجوز پرداخت از يك نهاد نظارتی، تعهد قرار‌دادي واحد تجاري يا حق قرار‌دادي
دارنده ابزار را از بين نمي‌برد.

ب  .  تعهد قرار‌دادي كه مشروط به اعمال حق بازخريد
توسط طرف ديگر قرار‌داد است، بدهي مالي محسوب مي‌شود، زيرا واحد تجاري حق بي‌قيد و
شرط براي اجتناب از تحویل نقد يا دارايي مالي دیگر ندارد.

21.   یک
ابزار مالي كه تعهد قرار‌دادي صریحی براي تحویل نقد يا دارايي مالي دیگر ندارد ممكن
است بطور غیرمستقیم، از طريق مفاد و شرايط آن، تعهد ایجاد كند. براي مثال:

الف.  ابزار
مالي ممكن است شامل یک تعهد غير‌مالي باشد كه تسويه آن مشروط به ناتوانی واحد
تجاري در توزيع منابع يا بازخريد آن ابزار است. اگر واحد تجاري بتواند تنها از
طريق تسويه اين تعهد غيرمالي، از انتقال نقد يا دارايي مالي دیگر اجتناب كند، ابزار
مالي، بدهي مالي محسوب مي‌شود.

ب  .  در صورتي كه تسويه ابزار مالي، مشروط به تحویل يكي
از موارد زير باشد، بدهي مالي محسوب مي‌شود:

1.     نقد
يا دارايي مالي دیگر؛ يا

2.     سهام خود
واحد تجاري، كه ارزش آن بطور قابل ملاحظه‌اي بيشتر از ارزش نقد يا دارايي مالي
دیگر است.

با وجود اینکه واحد تجاري تعهد قرار‌دادي صريحی
براي تحویل نقد يا دارايي مالي دیگر ندارد، ارزش گزینه تسويه با سهام به‌گونه‌اي
است كه واحد تجاري ابزار مالی را با نقد تسويه خواهد كرد. در هر
صورت، به لحاظ محتوا، دريافت مبلغي که حداقل برابر با اختیار
تسويه نقدي است، براي دارنده تضمین شده است (به بند ٢2 مراجعه شود).

تسويه از طريق ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري (بند
11(ب))

22.   يك
قرار‌داد تنها به اين دليل كه ممكن است منجر به دريافت يا تحويل ابزار‌هاي مالكانه
خود واحد تجاري شود، ابزار مالكانه محسوب نمی‌شود. واحد تجاري ممكن است حق يا تعهد
قرار‌دادي براي دريافت يا تحویل تعدادی سهام يا ساير ابزار‌هاي مالكانه خود را داشته
باشد که تغییر آن به‌گونه‌ای است که ارزش منصفانه ابزار‌هاي مالكانه قابل دریافت
یا قابل تحویل خود واحد تجاری، برابر با مبلغ حق يا تعهد قرار‌دادي می‌شود. چنین
حق يا تعهد قرار‌دادي، ممكن است در ازای مبلغ ثابت يا در ازای مبلغي باشد که بطور
كامل يا جزئی، در واکنش به تغييرات متغيري غیر از قيمت بازار ابزار‌هاي مالكانه خود
واحد تجاری (براي مثال، نرخ سود، قيمت كالا يا قيمت ابزار مالي) نوسان می‌کند. دو مثال
در این زمینه عبارتند از (الف) قرار‌داد تحويل تعدادي از ابزارهای مالكانه واحد
تجاري كه ارزش آن ١٠٠ واحد پول است و (ب) قرار‌داد تحويل تعدادي از ابزارهای
مالكانه واحد تجاري كه ارزش آن برابر با ارزش ١٠٠ اونس طلا است. چنين قرار‌دادي
بدهي مالي واحد تجاري است، حتي اگر واحد تجاري ملزم باشد یا بتواند آن را از طریق تحويل
ابزار‌هاي مالكانه خود تسويه كند. اين قرار‌داد، به این دلیل ابزار مالكانه محسوب
نمي‌شود که واحد تجاري براي تسويه آن، تعداد متغيري از ابزار‌هاي مالكانه خود را مورد
استفاده قرار دهد. بنابراین، اين قرار‌داد نشان‌دهنده منافع باقيمانده در
داراييهاي واحد تجاري پس از كسر تمام بدهيهاي آن نيست.

23.   به
استثنای موارد مطرح‌شده در بند 24، قرار‌دادي كه با (دريافت یا) تحويل تعداد ثابتي
از ابزار‌هاي مالكانه خود واحد‌ تجاري در ازاي مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي دیگر
تسويه شود، ابزار مالكانه است. براي مثال، اختيار معامله سهام منتشر‌شده كه به طرف
مقابل، حق خريد تعداد ثابتي از سهام واحد تجاري در ازاي قيمت ثابت يا در ازای اوراق
مشارکت با مبلغ اصل ثابت و اظهارشده را مي‌دهد، ابزار مالكانه محسوب مي‌شود.
تغييرات در ارزش منصفانه قرارداد که ناشی از نوسان نرخهای سود در بازار است و در
زمان تسويه قرار‌داد، بر مبلغ نقد يا سایر داراييهاي مالي قابل پرداخت یا دریافت
يا تعداد ابزار‌هاي مالكانه قابل دريافت يا قابل تحويل تأثيري ندارد، مانع آن نمی‌شود
که قرار‌داد به عنوان ابزار مالكانه تلقی ‌شود. هرگونه مابه‌ازاي دريافت‌شده
(مانند اضافه ارزش دريافتي بابت اختيار معامله صادر‌شده يا امتیاز خريد سهام خود واحد
تجاري) بطور مستقيم به حقوق مالکانه اضافه مي‌شود. هرگونه مابه‌ازاي پرداخت‌شده‌
(مانند اضافه ارزش پرداختي بابت اختيار معامله خريداري‌شده) بطور مستقيم از حقوق مالکانه
كسر مي‌شود. تغيير در ارزش منصفانه ابزار مالكانه در صورتهاي مالي شناسايي نمي‌شود.

24.   اگر ابزارهای مالکانه خود واحد تجاری که در
زمان تسویه قرار‌داد توسط واحد تجاری قابل دریافت یا قابل تحویل است، ابزارهای مالی
قابل فروش به ناشر باشند كه تمام ويژگيها و شرايط مندرج در بند‌هاي 12 و 13 را
احراز می‌كنند، يا ابزارهایی باشند كه واحد تجاري را تنها در زمان انحلال، نسبت به
تحویل سهم متناسبي از خالص داراييهاي واحد تجاری به طرف ديگر، متعهد مي‌كنند و تمام
ویژگیها و شرايط مندرج در بند‌هاي 14 و 15 را احراز مي‌نمایند، اين قرار‌داد،
دارايي مالي يا بدهي مالي محسوب می‌شود. اين موضوع، براي قرار‌دادي كه از طريق دريافت
يا تحويل تعداد ثابتي از چنين ابزار‌هایی در ازاي مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي ديگر
تسويه خواهد شد نيز مصداق دارد.

25.   به
استثنای شرايط توصیف‌شده در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، قرار‌دادي كه واحد تجاری را
به خريد ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري در ازاي نقد يا دارايي مالي ديگر متعهد می‌کند،
منجر به بدهي مالي به ارزش فعلي مبلغ بازخريد می‌شود (برای مثال، به ارزش فعلي قیمت
بازخريد آتی، قيمت اعمال اختيار معامله يا ساير مبالغ بازخريد). اين مورد حتي براي
قرار‌داد‌هايي كه خود، ابزار مالكانه هستند نيز مصداق دارد. برای مثال، مي‌توان از
تعهد واحد تجاري طبق پیمان آتي برای خريد نقدي ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري
نام برد. در ابتدا بدهي مالي به ارزش فعلي مبلغ بازخريد شناسايي و از حقوق مالکانه
خارج و به عنوان بدهی مالی طبقه‌بندی مي‌شود. اگر اين قرار‌داد، بدون تحويل منقضي گردد،
مبلغ دفتري آن بدهي مالي، به حقوق مالکانه تجديد طبقه‌بندي مي‌شود. تعهد قرار‌دادي
واحد تجاري براي خريد ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاری، منجر به بدهي مالي به
ارزش فعلي مبلغ بازخريد مي‌شود؛ حتي اگر تعهد خريد، مشروط به اعمال حق بازخريد
توسط طرف مقابل باشد‌ (براي مثال، اختيار فروش صادر‌شده كه به طرف مقابل، حق فروش
ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري را در ازاي قيمتي ثابت اعطا مي‌كند).

26.   قراردادي
كه از طريق تحويل يا دريافت تعداد ثابتي از ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري در ازاي
مبلغ متغيري نقد يا دارايي مالي دیگر تسويه مي‌شود، دارايي مالي یا بدهي مالي است.
براي مثال، مي‌توان به قرار‌داد تحويل ١٠٠ عدد ابزار مالكانه خود واحد تجاري در ازاي
مبلغي نقد كه براساس ارزش ١٠٠ اونس طلا محاسبه شده است، اشاره كرد.

شرايط تسويه احتمالي

27.   ابزار
مالي ممكن است در صورت وقوع يا عدم وقوع رويداد‌هاي آتي نامطمئن (يا در نتيجه
شرايط نامطمئن) كه خارج از كنترل ناشر و دارنده ابزار است، مانند تغيير شاخص بازار
سهام، شاخص قيمت مصرف‌كننده، نرخ سود، يا الزامات مالیاتی، یا درآمد‌ها، سود خالص
يا نسبت بدهي به حقوق مالکانه آتی ناشر، واحد تجاري را به تحویل نقد يا دارايي
مالي دیگر يا در غیر این صورت، تسويه آن به شيوه‌اي همانند بدهي مالي ملزم كند.
ناشر این ابزار، حق بي‌قيد و شرط براي اجتناب از تحویل نقد يا دارايي مالي دیگر (یا
تسويه آن همانند بدهي مالي) را ندارد. بنابراين، اين ابزار، بدهي مالي ناشر است
مگر اينكه:

الف.  آن بخش
از شرايط تسويه احتمالي كه مي‌تواند تسويه از طريق نقد يا دارايي مالي دیگر (يا در
غیر این صورت، به شيوه‌اي همانند يك بدهي مالي) را الزامي كند، واقعی نباشد؛

ب  .  تنها در زمان وقوع انحلال ناشر، بتوان ناشر را به
تسويه تعهد از طريق نقد يا دارايي مالي دیگر (يا در غیر این صورت، تسويه به شيوه‌اي
همانند بدهي مالي) ملزم كرد؛ یا

پ  .  آن ابزار از تمام ويژگيهای مورد نظر برخوردار باشد
و شرايط مندرج در بندهاي 12 و 13 را احراز کند.

اختيارهای تسويه

28.      زمانی
که ابزار مالي مشتقه، به یک طرف قرارداد در مورد نحوه تسويه اختیار می‌دهد (براي
مثال، ناشر يا دارنده، اختیار دارند تسویه را به صورت خالص از طریق نقد یا مبادله سهام
با نقد انجام دهند)، آن ابزار دارايي مالي يا بدهي مالي محسوب مي‌شود، مگر اينكه
تمام گزینه‌های تسويه منجر به این شود که آن ابزار، مالکانه تلقی گردد.

29.   یک
مثال از ابزار مالي مشتقه با اختيار تسويه كه بدهي مالي محسوب مي‌شود، اختيار
معامله سهامي است كه ناشر مي‌تواند آن را به صورت خالص از طریق نقد يا مبادله سهام
خود با نقد تسويه كند. به همین ترتیب، برخي قرار‌داد‌هاي خريد يا فروش اقلام غير‌مالي
در ازاي ابزار‌هاي خود واحد تجاري، در دامنه كاربرد اين استاندارد قرار مي‌گيرند،
زيرا از طريق تحويل اقلام غير‌مالي يا به صورت خالص از طریق نقد يا ابزار‌ مالي دیگر،
قابل تسويه هستند (به بند‌هاي 4 تا 6 مراجعه شود). چنين قرار‌داد‌هايي، داراييهای
مالي يا بدهيهای مالي محسوب مي‌شوند و ابزارهای مالکانه نیستند.

ابزار‌هاي مالي مرکب
(به بند‌هاي رب39 تا رب44 نیز مراجعه شود)

30.       ناشر
یک ابزار مالي غير‌مشتقه، بايد شرايط ابزار مالي را از نظر وجود هر دو جزء بدهي و حقوق
مالكانه، ارزیابی کند. این اجزا بايد طبق بند 10، بطور جداگانه به عنوان بدهيهاي
مالي، داراييهاي مالي يا ابزار‌هاي مالكانه طبقه‌بندي شوند.

31.   واحد
تجاري اجزاي ابزار مالي را كه (الف) براي واحد تجاري بدهي مالي ايجاد مي‌كند و (ب) به دارنده
ابزار اختيار مي‌دهد آن را به ابزار مالكانه واحد تجاري تبديل كند، بطور جداگانه
شناسايي مي‌نماید. براي مثال، اوراق مشارکت يا ابزار مشابهي كه توسط دارنده، به
تعداد ثابتی از سهام عادي واحد تجاري قابل تبدیل می‌باشد، یک ابزار مالي مرکب است.
از ديدگاه واحد تجاري، چنين ابزاري دو جزء دارد: بدهي مالي (توافق قرار‌دادي برای
تحويل نقد يا دارايي مالي دیگر) و ابزار مالكانه (اختيار خريدي كه به دارنده حق می‌دهد،
در دوره زمانی مشخص، آن را به تعداد ثابتی سهام عادي واحد تجاري تبديل كند). اثر
اقتصادي انتشار چنين ابزاري، تا حد زيادي مشابه انتشار همزمان ابزار بدهي با شرايط
تسويه پیش از سررسيد و امتیاز خريد سهام عادي، يا انتشار ابزار بدهي همراه با امتیاز
خريد سهام قابل تفکیک، می­باشد. در نتيجه، در تمام موارد، واحد تجاري اجزاي بدهي و
حقوق مالكانه را در صورت وضعيت مالي، جداگانه ارائه مي‌كند.

32.   طبقه‌بندي
اجزاي بدهي و حقوق مالكانه ابزار قابل تبديل، در نتيجه تغيير احتمال اعمال اختيار
تبديل مورد تجدیدنظر قرار نمی‌گیرد، حتي در مواردي كه اعمال اختيار تبديل از نظر اقتصادي
به نفع برخي دارندگان باشد. دارندگان ممكن است همواره به گونه‌اي كه انتظار مي‌رود،
رفتار نكنند زيرا، براي مثال، آثار مالياتي ناشی از تبديل ممكن است براي آنها
متفاوت باشد. افزون بر اين، احتمال تبديل در طول زمان تغيير مي‌كند. تعهد قرار‌دادي
واحد تجاري براي پرداختهاي آتي، تا زماني كه از طريق تبديل، سررسيد شدن ابزار يا معامله‌ای
دیگر خاتمه نیافته است، باقی می‌ماند.

33.   ابزار‌هاي
مالكانه ابزار‌هايي هستند كه نشان‌دهنده منافع باقيمانده در داراييهاي واحد تجاري پس
از كسر تمام بدهيهاي آن مي‌باشند. بنابراين، زماني كه مبلغ دفتري اوليه یک ابزار
مالي مرکب به اجزاي بدهي و حقوق مالكانه آن تخصیص می‌یابد، مازاد ارزش منصفانه کل
ابزار مالي مرکب نسبت به مبلغی که بطور جداگانه براي جزء بدهي تعیین شده است، به جزء
حقوق مالكانه تخصيص مي‌يابد. ارزش هرگونه ويژگي مشتقه (مانند اختيار خريد) كه علاوه
بر جزء حقوق مالكانه (مانند اختيار تبديل به سهام) در ابزار مالي مركب تعبیه می‌شود،
بخشي از جزء بدهي محسوب مي‌گردد. مجموع مبالغ دفتري تخصيص‌يافته به اجزاي بدهي و حقوق
مالكانه در زمان شناخت اوليه، همواره با ارزش منصفانه قابل انتساب به کل ابزار مالي
مرکب برابر است. از شناخت اوليه اجزاي يك ابزار بطور جداگانه، سود یا زياني حاصل
نمي‌شود.

34.   طبق
رويكرد توصیف‌شده در بند 33، ناشر اوراق مشارکت قابل تبديل به سهام عادي، نخست
مبلغ دفتري جزء بدهي را با اندازه‌گيري ارزش منصفانه بدهي مشابه (شامل تمام
ويژگيهاي مشتقه غير‌مالكانه تعبیه‌شده) فاقد جزء حقوق مالكانه، تعيين مي‌كند. سپس
مبلغ دفتري ابزار مالكانه، كه نشان­دهنده اختيار تبديل آن ابزار به سهام عادي است،
از طريق كسر ارزش منصفانه بدهي مالي از ارزش منصفانه کل ابزار مالي مرکب، تعيين مي‌شود.

سهام خزانه (به بند رب45 نيز مراجعه شود)

35.      در
صورتي كه واحد تجاري ابزار‌هاي مالكانه خود را بازخرید کند، این ابزار‌ها (سهام
خزانه) بايد از حقوق مالکانه كسر شود. در زمان خريد، فروش، انتشار يا ابطال ابزار‌هاي
مالكانه خود واحد تجاري، نبايد هيچ‌ سود يا زياني در صورت سود و زيان شناسايي شود.
سهام خزانه ممكن است توسط واحد تجاری یا سایر اعضای گروه تلفیقی خریداری و نگهداری
شود. مابه‌ازای پرداختي يا دريافتی بايد بطور مستقیم در بخش حقوق مالکانه شناسايي گردد.

36.   طبق
استاندارد حسابداري ١ ارائه صورتهاي
مالي
، مبلغ سهام خزانه نگهداری‌شده، بطور جداگانه
در صورت وضعیت مالی يا يادداشتهاي توضيحي افشا مي‌شود. در صورتي كه واحد
تجاري ابزار‌هاي مالكانه خود را از اشخاص وابسته بازخريد نماید، طبق استاندارد
حسابداري 12 افشاي اطلاعات اشخاص وابسته، این اطلاعات را افشا مي‌‌كند.

درآمد یا هزینه مالی، سود تقسیمی، سودها
و زيانها (به بند رب46 نیز مراجعه شود)

37.     درآمد
یا هزینه مالی ، سود تقسیمی، سود‌ها و زيانهاي مربوط به یک ابزار مالي يا جزئي كه بدهي
مالي محسوب مي‌شود، بايد به عنوان درآمد يا هزينه، در صورت سود و زيان شناسايي شود.
توزيع منابع بین دارندگان ابزار مالكانه، بايد بطور مستقيم در حقوق مالکانه
شناسایی گردد. مخارج مربوط به معاملات حقوق مالكانه، بايد به عنوان كاهنده حقوق مالکانه
منظور شود.

38.   مالیات
بر درآمد مرتبط با توزیع منابع بین دارندگان ابزار مالکانه و مالیات بر درآمد مرتبط
با مخارج مربوط به معاملات حقوق مالکانه، باید طبق استاندارد حسابداری 35 مالیات بر درآمد
به حساب گرفته شود.

39.   طبقه‌بندي
یک ابزار مالي به عنوان بدهي مالي يا ابزار مالكانه، تعيين‌كننده این است که آیا درآمد
و هزینه مالی، سود تقسیمی، سود‌ها و زيانهاي مربوط به آن ابزار، به عنوان درآمد يا
هزينه در صورت سود و زيان شناسایی شود یا خیر. بنابراين، پرداخت سود به سهامي كه بطور
کامل به عنوان بدهي شناسايي مي‌شود، همانند سود اوراق مشارکت به عنوان هزينه
شناسايی مي‌گردد. همچنین، سود‌ها و زيانهاي مربوط به بازخريد يا تأمين مالي مجدد
بدهيهاي مالي، در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود، در حالي كه بازخريد يا تأمين
مالي مجدد ابزار‌هاي مالكانه، به عنوان تغيير در حقوق مالکانه شناسايي مي‌گردد.
تغيير در ارزش منصفانه ابزار مالكانه، در صورتهاي مالي شناسايي نمي‌شود.

40.   واحد
تجاری معمولاً هنگام انتشار يا تحصيل ابزارهاي مالكانه، مخارج مختلفي را متحمل مي‌شود.
این مخارج ممكن است شامل حق‌الزحمه ثبت و ساير حق‌الزحمه‌هاي قانوني، مبالغ
پرداختي به مشاوران حقوقي، حسابداري و ساير مشاوران حرفه‌اي، مخارج انتشار و حق
تمبر باشد. مخارج مربوط به معاملات حقوق مالكانه تا ميزاني كه این مخارج، بطور
مستقیم قابل انتساب به معاملات حقوق مالكانه باشد و در صورت انجام نشدن معامله،
بتوان از آن اجتناب کرد، به عنوان كاهنده حقوق مالکانه منظور مي‌شود. مخارج مربوط
به یک معامله حقوق مالكانه‌ كه متوقف شده است، به عنوان هزينه شناسايي مي‌شود.

41.   مخارج
معامله مرتبط با انتشار یک ابزار مالي مرکب، متناسب با تخصيص عوايد، به اجزاي بدهي
و مالكانه آن ابزار تخصيص داده می‌شود. مخارج معامله‌ در صورتی كه بطور مشترک به
بيش از يك معامله مربوط باشد (براي مثال، مخارج عرضه تعدادي سهم همزمان با پذيرش
تعدادي سهم ديگر در بورس اوراق بهادار) با استفاده از مبنايي منطقي و سازگار با
معاملات مشابه، به آن معاملات تخصيص مي‌يابد.

42.   مبلغ
مخارج معاملات كه طی دوره به عنوان كاهنده حقوق مالکانه محسوب می‌شود، طبق
استاندارد حسابداري ١، بطور جداگانه افشا می‌گردد.

43.   سود‌ها
و زيانهاي مربوط به تغيير در مبلغ دفتري بدهي مالي، حتي در صورتی كه مربوط به ابزاري
باشد كه دربردارنده حق نسبت به منافع باقيمانده در داراييهاي واحد تجاري در ازاي
نقد يا دارايي مالي دیگر است (به بند 19(ب) مراجعه شود)، به عنوان درآمد يا هزينه
در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود. طبق استاندارد حسابداري ١، واحد تجاري هرگونه
سود يا زيان ناشی از تجدید اندازه‌گيري چنين ابزار‌هايي را، در صورت مربوط بودن آن
به توضیح عملكرد واحد تجاري، بطور جداگانه در صورت سود و زیان جامع ارائه مي‌كند.

تهاتر دارايي
مالي و بدهي مالي (به بندهای رب47 تا رب53 نيز مراجعه شود)

44.    دارایی مالي و بدهی مالي تنها زماني باید تهاتر شود و به صورت مبلغ خالص در صورت وضعیت مالی ارائه گردد كه واحد تجاري:

الف.    در حال حاضر، حق قانوني براي تهاتر مبالغ شناسايي‌شده داشته
باشد؛ و

ب  .    قصد داشته باشد یا به صورت خالص تسویه کند يا همزمان با نقد کردن دارایی، بدهي را تسویه نماید.

در
رابطه با انتقال دارايي مالي كه واجد شرایط قطع شناخت نمی‌باشد، واحد تجاري نبايد
دارايي انتقال‌یافته و بدهي مربوط به آن را تهاتر كند.

45.   اين
استاندارد، ارائه داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي به صورت خالص را زمانی الزامي مي‌كند
كه چنين اقدامي، جريانهاي نقدی آتی مورد انتظار واحد تجاري را که از تسويه دو يا
چند ابزار مالي ناشی می‌شود، جداگانه منعكس كند. زمانی که واحد تجاري حق دريافت يا
پرداخت یک مبلغ خالص و قصد انجام این كار را داشته باشد، در عمل، تنها يك دارايي
مالي منفرد يا يك بدهي مالي منفرد دارد. در ساير شرايط، داراييهاي مالي و بدهيهاي
مالي با توجه به ويژگيهاي آنها به عنوان منابع يا تعهدات واحد تجاري، جدا از
یکدیگر ارائه مي‌شوند.

46.    تهاتر دارايي مالي شناسايي‌شده و بدهي مالي شناسايي‌شده
و ارائه مبلغ به صورت خالص، با قطع شناخت دارايي مالي يا بدهي مالي تفاوت دارد.
تهاتر موجب شناسايي سود يا زيان نمي‌شود، اما قطع شناخت ابزار مالي، نه تنها موجب
حذف قلم شناسايي‌شده قبلی از صورت وضعیت مالی می‌شود، بلکه ممكن است به شناسايي سود
يا زيان نیز منجر گردد.

47.    حق تهاتر، حق قانوني بدهكار، به موجب قرار‌داد يا به طریق ديگر، براي
تسويه يا حذف تمام يا بخشي از مبلغ بدهي به بستانکار در مقابل مبلغ طلب از وي به
شیوه‌های دیگر می‌باشد. در شرايط غير‌معمول، ممكن است بدهكار حق قانوني داشته باشد
که مبلغ طلب از شخص ثالث را با مبلغ بدهی به بستانکار تهاتر کند، مشروط بر اینکه بين
سه طرف، توافقی در این خصوص وجود داشته باشد كه به روشني حق تهاتر را برای بدهكار تعيين
‌نمايد. از آنجا كه حق تهاتر، یک حق قانوني است، شرايط پشتيبانی‌کننده از این حق ممكن
است در حوزه‌های مقرراتی مختلف، متفاوت باشد و به همین دلیل لازم است قوانين حاکم بر
روابط بین طرفین، در نظر گرفته شود.

48.    وجود حق قابل اعمال براي تهاتر دارايي مالي و بدهي
مالي، بر حقوق و تعهدات مرتبط با دارايي مالي و بدهي مالي اثر مي‌گذارد و ممكن است
بر میزان آسیب‌پذیری واحد تجاري از ريسك اعتباري و نقدينگي مؤثر باشد. بنابراین،
وجود اين حق، به خودي خود، مبناي كافي براي تهاتر محسوب نمي‌شود. بدون قصد اعمال
اين حق یا تسويه همزمان، مبلغ و زمانبندي جريانهاي نقدی آتي واحد تجاري تحت تأثير
قرار نمي‌گيرد. زماني كه واحد تجاري قصد اعمال اين حق يا تسويه همزمان را داشته
باشد، ارائه دارايي و بدهي به صورت خالص، مبالغ و زمانبندي جريانهاي نقدی آتی مورد
انتظار و همچنين ريسكهاي جريانهاي نقدی مزبور را به‌گونه‌‌اي مناسب‌تر منعكس مي‌كند.
قصد يك طرف يا هر دو طرف براي تسويه بر مبنای خالص، بدون وجود حق قانوني براي این
کار، توجیه كافي برای تهاتر نيست، زيرا حقوق و تعهدات مرتبط با دارايي مالي و بدهي
مالي منفرد، تغيير نمي‌كند.

49.    قصد واحد تجاري براي تسويه برخی داراييها و بدهيها،
می‌تواند تحت تأثير رويه‌هاي تجاري معمول، الزامات بازارهاي مالي و ساير شرايطي قرار
گيرد كه ممکن است توانايي تسويه به صورت خالص يا تسویه همزمان را محدود كند. در
مواردي كه واحد تجاري حق تهاتر دارد، اما قصد تسويه به صورت خالص يا تبدیل دارايي به
نقد همزمان با تسويه بدهي را ندارد، تأثير اين حق بر آسیب‌پذیری واحد تجاري از ريسك
اعتباري، طبق استاندارد حسابداری 37 افشا مي‌شود.

50.    تسويه همزمان دو ابزار مالي ممكن است برای
مثال از طريق عمليات اتاق پاياپاي در یک بازار مالي سازمان‌يافته يا در مبادله رو در
رو صورت گيرد. جريانهاي نقدي، در این شرايط، در واقع معادل با یک مبلغ خالص است و واحد
تجاری در معرض ريسك اعتباري يا ریسک نقدینگی قرار نمی‌گیرد. در شرايط دیگر، ممكن
است واحد تجاري دو ابزار را از طريق دريافت و پرداخت مبالغ جداگانه تسويه كند و
بابت کل مبلغ دارايي، در معرض ريسك اعتباري یا بابت كل مبلغ بدهي، در معرض ریسک
نقدینگی قرار گیرد. چنين آسیب‌پذیری از ريسك، حتی در صورت موقتی بودن مي‌تواند قابل
ملاحظه باشد. در نتيجه، تبدیل دارايي مالي به نقد و تسويه بدهي مالي، تنها هنگامي
همزمان تلقي مي‌شود كه اين معاملات در يك لحظه واقع شود.

51.    شرايط الزامی طبق بند 44، عموماً احراز نمي‌شود
و تهاتر در موارد زير معمولاً نامناسب است:

الف.  چندين
ابزار مالي مختلف برای همانندسازی با ويژگيهاي يك ابزار مالي واحد بكار گرفته شود (”ابزار ساختگی“)؛

ب  .  داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي، از ابزار‌هاي مالي
با ريسك اوليه يكسان ناشی شود (براي مثال، داراييها و بدهيهاي موجود در پرتفوي پيمانهاي
آتي يا ساير ابزار‌هاي مشتقه)، اما طرفهای آن قرار‌داد‌ها متفاوت باشد؛

پ  .  داراييهاي مالي يا ساير داراييها، وثيقه بدهيهاي
مالي بدون حق رجوع باشد؛

ت  .  داراييهاي مالي توسط بدهکار به صورت اماني كنار
گذاشته شود تا براي تسويه تعهد مورد استفاده قرار گیرد، بدون اینکه بستانکار، آن داراییها
را برای تسویه تعهد پذیرفته باشد (براي مثال، توافق وجوه استهلاکی)؛ یا

ث  .  در نتیجه ادعاي به وجود آمده بر اساس قرار‌داد بيمه،
تعهدات ایجادشده در نتیجه رویدادهای خسارت‌آور که انتظار برود توسط شخص ثالث جبران
شود.

52.    یک واحد تجاري كه چندین معامله ابزار مالي را
با يك طرف واحد انجام مي‌دهد، ممكن است با طرف مقابل، ”توافق خالص‌سازی جامع“ منعقد
نمايد. چنين موافقت‌نامه‌ای براي تسويه خالص یکجای تمام ابزار‌هاي مالي تحت پوشش موافقت‌نامه
در صورت خاتمه یا ناتوانی در ایفای هر يك از قرا‌ر‌داد‌ها، صورت می‌گیرد. اين توافقها
معمولاً توسط مؤسسات مالي براي حفاظت در برابر زيان ناشي از ورشكستگي يا ساير
شرايطي كه به ناتواني طرف قرار‌داد در انجام تعهدات خود منجر مي‌شود، مورد استفاده
قرار می‌گیرد. توافق خالص‌سازی جامع معمولاً حق تهاتری ايجاد مي‌كند كه تنها پس از
ناتوانی در ایفای قرار‌داد يا ساير شرايطي كه در روال عادي فعالیتهای تجاري غير‌منتظره
است، قابل اعمال مي‌شود و بر نقدشدن يا تسويه هر یک از داراييهاي مالي و بدهيهاي
مالي تأثير مي‌گذارد. توافق خالص‌سازی جامع مبنايي براي تهاتر فراهم نمي‌كند، مگر
اينكه هر دو معيار مندرج در بند 44 احراز شود. در صورتی كه داراييهاي مالي و
بدهيهاي مالي مشمول توافق خالص‌سازی جامع، تهاتر نشوند، تأثير اين توافق بر آسیب‌پذیری
واحد تجاري از ريسك اعتباري، طبق استاندارد حسابداری 37 افشا مي‌شود.

گذار

53.   اين
استاندارد بايد با تسري به گذشته بكار گرفته شود.

تاريخ‌ اجرا

54 .     الزامات‌
اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌
آنها از تاريخ‌ 1/1/1398 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
گزارشگری مالی‌

55 .  با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد
بين‌المللي‌ حسابداری 32 ابزارهای مالی: ارائه (ویرایش  2017 ) نیز رعايت‌ مي‌شود.

پیوست

رهنمود بکارگیری

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد
است.

رب١.   اين رهنمود بکارگیری، نحوه بكار‌گيري موارد خاصي
از اين استاندارد را توضیح مي‌دهد.

رب٢. اين
استاندارد، نحوه شناخت یا اندازه‌گيري ابزار‌هاي مالي را مطرح نمی‌کند.

تعاريف (بند‌هاي 7 تا 9)

داراييهاي مالي و
بدهيهاي مالي

رب٣. واحد
پول (نقد) دارايي مالي است، زيرا واسطه انجام مبادلات می‌باشد و در نتيجه، مبنای
اندازه‌گیری و شناخت تمام معاملات در صورتهای مالی است. سپرده نقدي نزد بانكها يا
مؤسسات مالي مشابه، دارايي مالي است، زيرا بيانگر حق قرار‌دادي سپرده‌گذار براي
دريافت نقد از آن مؤسسه يا صدور چك يا ابزار مشابه در وجه اعتباردهندگان براي
پرداخت بدهي مالي است.

رب٤.   مثالهای رايج از داراييهای مالي که نشان­دهنده،
حق قرار‌دادي براي دريافت نقد در آينده است و بدهيهاي مالي متقابل که بيانگر تعهد
قرار‌دادي براي تحویل نقد در آينده می‌باشد، عبارت است از:

الف . دريافتني‌ها
و پرداختني‌های تجاري؛

ب  .  اسناد دريافتني و پرداختني؛

پ  .  وامهای دریافتنی و پرداختنی؛ و

ت   . اوراق بدهی منتشرشده و خریداری‌شده.

در هر يك از اين موارد، حق قرار‌دادي يك طرف براي
دريافت (يا تعهد به پرداخت) نقد، با تعهد متقابل طرف ديگر برای پرداخت (يا حق
دريافت)، مطابقت دارد.

رب٥. نوع
ديگر ابزار مالي، ابزاری است كه منافع اقتصادي قابل دريافت يا قابل واگذاری آن، یک
دارايي مالي به غیر از نقد می‌باشد. براي مثال، اسناد پرداختني قابل تسويه با اوراق
خزانه دولتی، براي دارنده، حق قرار‌دادي نسبت به دريافت اوراق و براي ناشر، تعهد
قرار‌دادي برای تحويل اوراق، و نه نقد، ايجاد مي‌كند. اين اوراق، دارايي مالي محسوب
می‌شود زيرا نشان­دهنده تعهدات دولت منتشرکننده برای پرداخت نقد است. در نتيجه،
اين اسناد براي دارنده، دارايي مالي و براي ناشر، بدهي مالي است.

رب6. حق
قرار‌دادي يا تعهد قرار‌دادي براي دريافت، تحويل يا مبادله ابزار‌هاي مالي، خود یک
ابزار مالي است. زنجيره‌‌ای از حقوق قرار‌دادي يا تعهدات قرار‌دادي، در صورتی که
در نهایت منجر به دریافت یا پرداخت نقد یا تحصیل یا انتشار ابزار مالکانه شود، تعريف
ابزار مالي را احراز مي‌كند.

رب7. توانایی
اعمال حق قرار‌دادي يا الزام به ایفای تعهد قرار‌دادي ممكن است قطعي يا مشروط به
وقوع رويدادهای آتی باشد. براي مثال، تضمین مالي، حق قرار‌دادي وام‌دهنده براي
دريافت نقد از ضامن و تعهد قرار‌دادي متقابل ضامن براي پرداخت به وام‌دهنده در صورت
قصور وام‌گيرنده است. حق و تعهد قرار‌دادي به دليل رويداد يا معامله‌ای در گذشته
(تقبل تضمین) ایجاد می‌شود، هر چند توانایی وام‌دهنده براي اعمال حق خود و الزام
ضامن به ایفای تعهد خود، هر دو مشروط به عدم ایفای تعهد توسط وام‌گيرنده در آینده است.
حق و تعهد احتمالي، حتی اگر در صورتهاي مالي شناسايي نشوند، تعريف دارايي مالي و
بدهي مالي را احراز مي‌كنند. برخي از اين حقوق و تعهدات احتمالي ممكن است قرار‌داد‌هاي
بيمه در دامنه كاربرد استاندارد حسابداری 28 باشند.

رب8. طبق
استاندارد حسابداري 21 اجاره‌ها، اجاره تأمین مالی اساساً به عنوان حق اجاره‌دهنده براي دريافت و تعهد
اجاره‌كننده براي پرداخت مجموعه‌اي از مبالغ محسوب مي‌شود كه ماهیتاً مشابه
پرداختهاي اصل و سود تسهیلات مالی است. اجاره‌دهنده به جاي دارايي اجاره‌ای،
سرمايه‌گذاري خود در مبالغ دريافتني طبق قرار‌داد اجاره را به حساب منظور مي‌كند.
از سوي ديگر، اجاره عملياتي، اساساً قرار‌داد ناتمامي محسوب مي‌شود كه اجاره‌دهنده
را به فراهم کردن حق استفاده از دارايي در دوره‌‌هاي آتي در ازای دريافت مابه‌ازایی
مشابه کارمزد خدمات، متعهد مي‌كند. در اجاره عملیاتی، اجاره‌دهنده به جاي شناسایی
مبالغ دريافتني در آینده طبق قرار‌داد، به انعکاس دارايي اجاره‌ای در حسابهای خود
ادامه می‌دهد. در نتيجه، اجاره تأمین مالی، ابزار مالي محسوب مي‌شود و اجاره
عملياتي ابزار مالي تلقي نمي‌گردد (به جز مبالغ اجاره عملیاتی سررسیدگذشته و قابل
پرداخت).

رب9.   داراييهاي فيزيكي (مانند موجوديها، داراییهای
ثابت مشهود)، داراييهاي اجاره‌ای و داراييهاي نامشهود (مانند حق اختراع و علائم تجاری)،
داراييهای مالي محسوب نمي‌شوند. كنترل اين داراييهاي فيزيكي و نامشهود، فرصتي براي
ايجاد جريانهاي نقدی ورودي يا ساير داراييهاي مالي فراهم مي‌كند، اما حق فعلي براي
دريافت نقد يا دارايي مالي دیگر، به وجود نمي‌آورد.

رب10. داراييهايی
(مانندپيش‌پرداخت هزينه‌ها) كه منافع اقتصادي آتي آنها به شكل دريافت كالا يا
خدمات است و بيانگر حق دريافت نقد يا دارايي مالي ديگري نيست، دارايي مالي محسوب
نمي‌شود. همچنين، اقلامي نظير پيش‌دريافت درآمد و بيشتر تعهدات ناشي از ضمانت،
بدهي مالي نیستند، زيرا جريان خروجي منافع اقتصادي مرتبط با آنها، به شكل تحويل
كالا و خدمات است و بيانگر تعهد قرار‌دادي براي پرداخت نقد يا دارايي مالي ديگر نمی‌باشند.

رب١1. بدهيها يا داراييهايي كه قرار‌دادي
نيستند (مانند ماليات بر درآمد که در نتیجه الزامات قانوني دولت ایجاد می‌شود)،
بدهي مالي يا دارايي مالي محسوب نمي‌شوند. حسابداری مالیات بر درآمد طبق استاندارد
حسابداری 35 انجام می‌شود. همچنين، طبق تعريف استاندارد حسابداري 4 ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي، تعهدات عرفی، ناشی از قرار‌داد نمی‎باشند و در نتيجه، بدهي مالي محسوب نمي‌شوند.

ابزار‌هاي مالكانه

رب12.  نمونه‌هايي از ابزارهای مالكانه
عبارتند از سهام عادي غیرقابل فروش به ناشر، برخی ابزار‌هاي قابل فروش به ناشر (به
بند‌هاي 12 و 13 مراجعه شود)، برخي ابزار‌ها كه تنها در زمان انحلال، واحد تجاري
را متعهد به تحويل سهم متناسبي از خالص داراييها به طرف دیگر مي‌كنند (به بندهاي 14
و 15 مراجعه شود)، برخي انواع سهام ممتاز (به بند‌هاي رب33 و رب34 مراجعه شود)، و امتیاز
خريد سهام يا اختيارهای خريد صادر‌شده‌اي كه به دارنده اجازه مي‌دهد تعداد ثابتی
سهام عادي غیرقابل فروش به ناشر واحد تجاري صادر‌كننده را در ازاي مبلغ ثابتی نقد
يا دارايي مالي ديگر، پذيره‌نويسي يا خريداري كند. تعهد واحد تجاري براي انتشار یا
خرید تعداد ثابتی از ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاری در ازاي مبلغ ثابتی نقد يا
دارايي مالي ديگر، ابزار مالكانه آن واحد تجاري است (به استثناي موارد تشريح‌شده در
بند 24). با وجود این، در صورتي
كه چنين قرار‌دادي، دربردارنده تعهد واحد تجاري به پرداخت نقد
يا دارايي مالي ديگر (به غير از قرار‌دادهای طبقه‌بندي‌شده به عنوان ابزار مالكانه
طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15) باشد، يك بدهي نيز به ميزان ارزش فعلي مبلغ
بازخريد به وجود مي‌آيد (به بند رب35(الف) مراجعه شود). ناشر سهام عادي غیرقابل فروش
به ناشر، زماني كه بطور رسمي اقدام به توزيع سود مي‌نماید و به صورت قانوني نسبت
به انجام این کار برای سهامداران متعهد مي‌شود، یک بدهي تقبل می‌کند. این بدهی ممکن
است پس از اعلام سود تقسیمی يا زماني كه واحد تجاري منحل مي‌شود و هرگونه دارايي
باقيمانده پس از تسويه بدهيها بين سهامداران قابل توزيع مي‌گردد، شناسایی شود.

رب13. اختيار
خريد خریداری‌شده يا قرار‌داد مشابه تحصیل‌شده دیگری که به واحد تجاری حق باز‌خريد
تعداد ثابتی از ابزارهای مالكانه خود واحد تجاری را در ازاي تحويل مبلغ ثابتی نقد
يا دارايي مالي ديگر مي‌دهد، دارايي مالي آن واحد تجاري نيست (به استثنای موارد مطرح‌شده
در بند 24). در مقابل، هرگونه مابه‌ازاي پرداختي بابت چنين قرار‌دادي، از حقوق
مالکانه كسر مي‌شود.

طبقه‌اي از ابزار‌ها كه در مقایسه با سایر طبقات، در پایین‌ترین
اولویت قرار می‌گیرد (بندهای 12(ب) و 14(ب))

رب١٤.يكي از ويژگيهاي مندرج در بند‌هاي 12 و 14
این است كه ابزار مالي در طبقه‌اي از ابزار‌ها قرار گرفته باشد كه در مقایسه با سایر
طبقات ابزارها، در پایین‌ترین اولویت است.

رب15. براي
تعيين اینکه یک ابزار در مقایسه با سایر طبقات ابزارها، در پایین­ترین الویت قرار می‌گیرد
یا خیر، واحد تجاري ادعاي آن ابزار را با فرض انحلال ارزیابی می‌کند گویی اینکه در
تاریخ طبقه‌بندی ابزار، انحلال واقع می‌شود. در صورت تغيير در شرايط مربوط، واحد تجاري
بايد این طبقه‌بندي را مجدداً ارزيابي کند. براي مثال، انتشار يا بازخريد ابزار
مالي ديگر توسط واحد تجاری، ممكن است بر قرار گرفتن ابزار مورد نظر در طبقه‌اي از
ابزار‌ها كه در مقایسه با سایر طبقات ابزارها، در پایین­ترین الویت است، مؤثر
باشد.

رب16. ابزاري
كه در زمان انحلال واحد تجاري حق ممتاز دارد، نسبت به سهم متناسبي از خالص داراييهاي
واحد تجاري، حق ایجاد نمی‌کند. براي مثال، ابزاري از حق ممتاز در زمان انحلال
برخوردار است که علاوه بر سهم از خالص داراييهاي واحد تجاري، برای دارنده حق ثابتی
نسبت به سود تقسیمی در زمان انحلال ایجاد کند، در صورتی که ساير ابزار‌هاي با
پایین‌ترین اولویت كه نسبت به سهم متناسبي از خالص داراييهاي واحد تجاري حق دارند،
حق مشابهي در زمان انحلال نداشته باشند.

رب17. اگر
واحد تجاري تنها يك طبقه ابزار مالي داشته باشد، آن طبقه به‌گونه‌ای در نظر گرفته
می‌شود که گویی در مقایسه با سایر طبقات، در صورت وجود، در پایین‌ترین اولویت است.

كل جريانهاي نقدي مورد انتظار قابل انتساب به ابزار مالی
در طول عمر آن ابزار (بند 12(ث))

رب18. كل
جريانهاي نقدي مورد انتظار ابزار مالی در طول عمر آن ابزار، بايد اساساً مبتني بر
سود يا زيان دوره، تغيير در خالص داراييهاي شناسايي‌شده يا تغییر در ارزش منصفانه
خالص داراييهاي شناسايي‌شده و شناسايي‌نشده واحد تجاري در طول عمر آن ابزار باشد.
سود يا زيان دوره و تغيير در خالص داراييهاي شناسايي‌شده بايد طبق استاندارد‌هاي
مربوط اندازه‌گيري شود.

معاملات با دارنده یک ابزار در نقشی غیر از مالك واحد
تجاري (بند‌هاي 12 و 14)

رب19. دارنده
ابزار مالي قابل فروش به ناشر يا ابزاري كه تنها در زمان انحلال، واحد تجاري را به
تحويل سهم متناسبي از خالص داراييهاي خود به طرف دیگر متعهد كند، ممكن است در نقشي
غیر از مالك، با واحد تجاري معاملاتی انجام دهد. براي مثال، دارنده ابزار ممكن است
از کارکنان واحد تجاري نيز باشد. تنها جريانهاي نقدي و مفاد و شرايط قرار‌دادي ابزار،
كه به دارنده ابزار در نقش مالك واحد تجاري مربوط است، باید در ارزيابي اینکه ابزار
مالي به عنوان ابزار مالكانه طبق بندهاي 12 يا 14 طبقه‌بندی ‌شود یا خیر، مورد
توجه قرار گيرد.

رب20. برای
مثال، یک شركت مختلط غیرسهامی داراي شركاي با مسئولیت محدود و ضامن است. برخي از شركاي
ضامن ممكن است به شركت تضمين ارائه دهند و بابت اين تضمين مبالغي دريافت كنند. در چنين
شرايطي، آن تضمين و جريانهاي نقدي وابسته به آن، به دارندگان ابزار به عنوان تضمين‌كننده،
مربوط است و نه به عنوان مالكان واحد تجاري. بنابراين، تضمين مزبور و جريانهاي
نقدي وابسته به آن، موجب نمی‌شود که شركاي ضامن در مقایسه با شركاي با مسئولیت محدود،
در اولویت پایین‌تر‌‌ در نظر گرفته شوند و در ارزیابی یکسان بودن شرایط قراردادی ابزارهای
با مسئولیت محدود و ابزارهای با مسئولیت تضامنی، در نظر گرفته نمی‌شوند.

رب21. مثال
ديگر، توافق سهیم شدن در سود یا زيان دوره است كه بر مبناي خدمات ارائه‌شده يا فعاليتهاي
تجاري انجام‌گرفته در سال جاري و سالهاي قبل، سود یا زیان دوره را به دارندگان
ابزارهای مالي تخصيص می‌دهد. چنين توافقهایی، معاملات با دارندگان ابزار در نقش
غير‌مالك محسوب مي‌شود و نبايد هنگام ارزيابي ويژگيهاي مندرج در بندهای 12 يا 14،
در نظر گرفته شود. با وجود این، توافقهاي سهيم شدن در سود يا زيان دوره که بر مبناي
مبلغ اسمي ابزار‌هاي دارندگان نسبت به دیگران در آن طبقه، سود یا زیان دوره را به
دارندگان ابزار تخصیص می‌دهد، بيانگر معاملات با دارندگان ابزار در نقش مالك است و
بايد هنگام ارزيابي ويژگيهاي مندرج در بندهای 12 يا 14، در نظر گرفته شود.

رب22. جريانهاي
نقدي و مفاد و شرایط قرار‌دادي معامله بين دارنده ابزار (در نقش غير‌مالك) و واحد
تجاري ناشر، بايد مشابه با معامله معادلی باشد كه ممكن است بين واحد تجاري ناشر و طرفي
كه دارنده ابزار مالي نيست، انجام شود.

نبود ابزار مالي يا قرار‌داد ديگري كه كل جريانهاي
نقدي آن، بر بازده باقيمانده دارنده ابزار بطور قابل ملاحظه‌ای اثر محدودکننده یا
تثبیت‌کننده داشته باشد (بند‌هاي 13 و 15)

رب23. یک
شرط برای اینکه ابزار مالي كه معيار‌هاي مندرج در بندهای 12 يا 14 را احراز مي‌كند،
به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي شود آن است كه واحد تجاري هيچ ابزار مالي يا قرار‌داد
دیگري نداشته باشد كه (الف) كل جريانهاي نقدي آن اساساً مبتني بر سود يا زيان دوره،
تغيير در خالص داراييهاي شناسايي‌شده يا تغيير در ارزش منصفانه خالص داراييهاي شناسايي‌شده
و شناسايي‌نشده واحد تجاري باشد و (ب) بر بازده باقيمانده دارنده ابزار، بطور قابل‌ملاحظه‌‌ای
اثر محدود‌كننده يا تثبیت‌کننده داشته باشد. بعید به نظر می‌رسد که اگر ابزار‌هاي
زير، در شرايط تجاري عادي با اشخاص غير وابسته منعقد گردد، مانع آن شود که ابزار‌هاي
مالي كه معيار‌هاي بند 12 يا 14 را احراز می‌کنند، به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندی
گردند:

الف.    ابزار‌هايی
كه كل جريانهاي نقدي آنها اساساً مبتني بر داراييهاي خاص واحد تجاري است.

ب  .    ابزارهايی كه كل جريانهاي نقدي آنها مبتني بر
درصدي از درآمد است.

پ  .    قرار‌داد‌هایی که برای تشويق كاركنان بابت
ارائه خدمات به واحد تجاري، طراحی شده‌ است.

ت   .   قرار‌داد‌هايي كه مستلزم پرداخت درصد اندكي سود
بابت ارائه خدمات يا  فراهم آوردن کالاها
می‌باشد.

ابزار‌‌هاي مالي
مشتقه

رب24. ابزار‌هاي مالي، شامل
ابزار‌هاي اوليه (مانند دریافتنی‌ها، پرداختني‌ها و ابزار‌هاي مالكانه) و ابزار‌هاي
مالي مشتقه (مانند اختيار‌های معامله مالی، قرار‌داد‌های آتی و پيمانهاي آتي، سواپ
نرخ سود تسهیلات و سواپ ارز) مي‌باشد. ابزار‌هاي مالي مشتقه تعريف ابزار مالي را
احراز مي‌كنند و در نتيجه، در دامنه كاربرد اين استاندارد قرار می‌گیرند.

رب25. ابزار‌هاي
مالي مشتقه، حقوق و تعهداتي ايجاد مي‌كنند كه اثر آن، انتقال يك يا چند ريسك مالی مرتبط
با ابزار مالي اوليه پایه بين طرفين است. در آغاز، ابزار‌هاي مالي مشتقه براي يك
طرف نسبت به مبادله داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي با طرف ديگر در شرايطي كه بطور
بالقوه مطلوب است حق قراردادی ایجاد می‌کند، يا براي مبادله داراييهاي مالي يا
بدهيهاي مالي با طرف ديگر در شرايطي كه بطور بالقوه نامطلوب است تعهد قرار‌دادي ايجاد
مي‌نماید. با اين وجود، اين ابزار‌ها عموماً[1]نه منجر به انتقال ابزار مالي اوليه پایه در آغاز قرار‌داد مي‌شوند و نه
لزوماً چنين انتقالي در سررسيد قرار‌داد انجام مي‌گيرد. برخي ابزار‌ها هم
دربردارنده حق و هم تعهد نسبت به انجام مبادله هستند. از آنجا كه شرايط مبادله در
آغاز، براي ابزار مشتقه تعيين مي‌شود، با تغيير قيمتها در بازار‌هاي مالي، ممكن
است اين شرايط، مطلوب يا نامطلوب شود.

رب26. اختيار
فروش يا خريد براي مبادله داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي (يعني ابزار‌هاي مالي به
غیر از ابزار‌هاي مالكانه خود واحد تجاري)، حق به دست آوردن منافع اقتصادي آتی
بالقوه مرتبط با تغييرات در ارزش منصفانه ابزار مالي پایه آن قرار‌داد را برای
دارنده ايجاد مي‌كند. برعكس، صادرکننده اختيار معامله، برای محرومیت از منافع اقتصادي
آتی بالقوه يا تحمل زيانهاي بالقوه از دست دادن منافع اقتصادي مرتبط با تغييرات در
ارزش منصفانه ابزار مالي پایه، متعهد خواهد شد. حق قرار‌دادي دارنده و تعهد
صادرکننده، به ترتيب، مطابق با تعريف دارايي مالي و بدهي مالي است. ابزار مالي پایه
قرارداد اختيار معامله می‌تواند هر دارايي مالي، شامل سهام ساير واحد‌هاي تجاري و ابزار‌هاي
داراي سود ثابت باشد. اختيار معامله ممکن است صادرکننده را به جاي انتقال دارايي
مالي، ملزم به انتشار ابزار بدهي کند، اما ابزار پایه اختيار معامله، در صورت اعمال
اختيار معامله، دارايي مالي دارنده محسوب خواهد شد. حق دارنده اختيار معامله نسبت به
مبادله دارايي مالي در شرايطي كه بطور بالقوه مطلوب است و تعهد صادرکننده به مبادله
دارايي مالي در شرايطي كه بطور بالقوه نامطلوب است، از دارايي مالي پایه كه در صورت
اعمال اختيار معامله مبادله مي‌شود، متمايز است. ماهيت حق دارنده و تعهد صادرکننده،
تحت تأثير احتمال اعمال اختيار معامله قرار نمی‌گیرد.

رب27. مثال
ديگري از ابزار‌هاي مالي مشتقه، یک پيمان آتي است كه در مدت شش ماه تسويه مي‌شود و
طبق آن، يك طرف (خريدار) تحویل 000ر000ر1 ریال نقد را در ازاي اوراق مشارکت دولتي با
نرخ سود ثابت و مبلغ اسمي 000ر000ر1 ریال، و طرف ديگر (فروشنده) تحويل اوراق مشارکت
دولتی با نرخ سود ثابت به مبلغ اسمي 000ر000ر1 ریال را در ازای 000ر000ر1 ریال نقد
تعهد کرده است. طی شش ماه، هر دو طرف حق قرار‌دادي و تعهد قرار‌دادي براي مبادله
ابزار‌هاي مالي دارند. در صورتي كه قيمت بازار اوراق مشارکت دولتی به
بيش از 000ر000ر1 ریال برسد، شرايط براي خريدار مطلوب و براي فروشنده نامطلوب
می‌شود. اگر قيمت بازار به كمتر از 000ر000ر1 ریال كاهش يابد،
تأثير آن معكوس خواهد بود. خريدار، حق قرار‌دادي (دارايي مالي) مشابه با حق ناشي
از اختيار خريد نگهداري‌شده و تعهد قرار‌دادي (بدهي مالي) مشابه با تعهد ناشي از اختيار
فروش صادرشده دارد. فروشنده، حق قرار‌دادي (دارايي مالي) مشابه با حق ناشي از
اختيار فروش نگهداري‌شده و تعهد قرار‌دادي (بدهي مالي) مشابه با تعهد ناشي از
اختيار خريد صادرشده دارد. همانند اختيارهای معامله، اين حقوق و تعهدات قرار‌دادي،
دارايی مالي و بدهي مالي مجزا و متمایز از ابزار‌هاي مالي پایه (اوراق مشارکت و ‌نقدي كه مبادله مي‌شود) ایجاد می‌کنند. هر دو طرف پيمان آتي تعهدی
دارند که در زمان مورد توافق باید انجام شود، در حالي كه طبق قرار‌داد اختيار
معامله، ایفای تعهد تنها زماني انجام مي‌گيرد كه دارنده اختيار معامله تصميم می‌گیرد
آن را اعمال کند.

رب28. بسياري
از دیگر انواع ابزار‌هاي مشتقه، دربردارنده حق یا تعهد مبادله در آينده هستند، که
از آن جمله می‌توان به سواپ نرخ سود و ارز، سقف نرخ سود، کف نرخ سود، اختیار
ترکیبی نرخ سود، تعهدات وام، تعهد انتشار اسناد و اعتبارات اسنادي اشاره کرد. قرار‌داد
سواپ نرخ سود را می‌توان نوعي پيمان آتي تلقي کرد كه طرفين آن، درباره مجموعه‌ای
از مبادلات آتی مبالغ نقدي توافق می‌کنند؛ یکی از مبالغ با توجه به نرخ سود شناور و
مبلغ ديگر با توجه به نرخ سود ثابت محاسبه مي‌شود. قرارداد‌هاي آتي، نوع ديگري از پيمانهاي
آتي هستند؛ با این تفاوت که این قراردادها استاندارد هستند و در بورس، قابل معامله
می‌باشند.

قرار‌داد‌هاي
خريد يا فروش اقلام غير‌مالي (بند‌هاي 4 تا 6)

رب29. قرار‌داد‌هاي خريد يا فروش اقلام
غير‌مالي، تعريف ابزار مالي را احراز نمي‌كنند زيرا حق قرار‌دادي يك طرف براي
دريافت دارايي یا خدمت غير‌مالي و تعهد متقابل طرف ديگر، نشان‎دهنده حق يا تعهد
فعلي هیچ یک از طرفین برای دريافت، تحويل يا مبادله دارايي مالي نيست. براي مثال،
قرار‌داد‌هايي كه تسويه آنها تنها از طريق دريافت يا تحويل اقلام غير‌مالي صورت مي‌گيرد
(مانند اختيار معامله، قرار‌داد آتي يا پيمان آتي نقره) ابزار مالي محسوب نمي‌شود.
بسياري از قرار‌داد‌هاي كالا از اين نوع هستند. برخي از آنها شكل استانداردشده‌اي
دارند و به شیوه‌ای مانند برخي ابزار‌هاي مالي مشتقه، در بازار‌هاي سازمان‌يافته
مبادله مي‌شوند. براي مثال، قرار‌دادهای آتي كالا ممكن است به سهولت به صورت نقدی خريد
و فروش شوند، زيرا براي مبادله در بورس پذيرفته شده است و مي‌تواند بارها دست به دست
شود. با وجود این، طرفهايي كه اين قرار‌داد را خريد و فروش مي‌كنند، در واقع،
كالاي پایه را مبادله مي‌كنند. توان خريد يا فروش نقدي قرار‌داد كالا، سهولت خريد
يا فروش و امكان مذاكره براي تسويه نقدي تعهد جهت دريافت يا تحويل كالا، ویژگی
بنيادي اين قرار‌داد را به گونه‌اي تغيير نمي‌دهد كه آن را در زمره ابزار‌هاي مالي
قرار دهد. با وجود اين، برخي قرارداد‌هاي خريد يا فروش اقلام غير‌مالي كه به صورت
خالص از طریق نقد، یا مبادله ابزار‌هاي مالي قابل تسويه است، يا اقلام غير‌مالي که
به سهولت به نقد تبدیل می‌شوند، همانند ابزار‌هاي مالي در دامنه كاربرد اين
استاندارد قرار مي‌گيرند (به بند 4 مراجعه شود).

رب30. قرار‌دادي
كه مستلزم دريافت يا تحويل داراييهاي فيزيكي است، منجر به دارايي مالي براي يك طرف
و بدهي مالي براي طرف ديگر نمي‌شود؛ مگر اينكه هرگونه پرداخت، به بعد از تاريخ انتقال
دارايي فيزيكي موكول شود. خريد يا فروش نسیه كالاها از همين نوع است.

رب31. برخي
قرار‌داد‌ها، وابسته به كالا هستند، اما از طريق دريافت يا تحويل فيزيكي كالا
تسويه نمي‌شوند. در این قراردادها تصريح مي‌شود كه تسویه، به جاي پرداخت مبالغ
ثابت، از طريق پرداختهاي نقدي تعیین‌شده بر اساس فرمولهاي مندرج در قرار‌داد انجام
می­شود. براي مثال، مبلغ اصل اوراق مشارکت ممكن است از حاصل ضرب
قيمت بازار نفت در تاريخ سررسيد اوراق در مقدار ثابتي نفت به دست آيد. اين مبلغ
اصل بر اساس قيمت یک كالا محاسبه مي‌شود، اما تنها از طريق نقد تسويه مي‌گردد.
چنين قرار‌دادي، ابزار مالي است.

رب32. همچنين
تعريف ابزار مالي، قرار‌دادي را كه علاوه بر دارايي مالي يا بدهي مالي، دارايي غير‌مالي
يا بدهي غير‌مالي نيز ايجاد مي‌كند، دربرمی‌گیرد. اين ابزار‌هاي مالي، اغلب به يك
طرف، اختيار مبادله دارايي مالي با دارايي غير‌مالي را مي‌دهد. براي مثال، اوراق مشارکت وابسته به قیمت نفت ممكن است به دارنده حق دريافت مجموعه‌اي از پرداختهاي
ادواري سود ثابت و مبلغ ثابتي نقد در سررسيد را به همراه اختيار مبادله مبلغ اصل
در مقابل مقدار ثابتي نفت اعطا كند. مطلوبيت استفاده از اين اختيار بر اساس ارزش
منصفانه نفت در مقایسه با نسبت مبادله نقد و نفت (قيمت مبادله) كه در اوراق مشارکت قيد شده است، در زمانهای مختلف متفاوت خواهد بود. مقاصد دارندگان اوراق مشارکت براي استفاده از اختيار معامله، اثري بر ماهيت داراييهاي تشكيل‌دهنده
ندارد. دارايي مالي دارنده و بدهي مالي ناشر موجب مي‌شود كه اوراق مشارکت، صرف‌نظر
از انواع ديگر داراييها و بدهيهايي كه ايجاد مي‌شود، ابزار مالي باشد.

ارائه

بدهيها و حقوق
مالکانه (بند‌هاي 10 تا 29)

نبود تعهد قرار‌دادي براي تحويل نقد يا دارايي مالي ديگر
( بند‌هاي 18 تا 21)

رب33. سهام
ممتاز ممكن است با حقوق مختلفي منتشر شود. براي تعيين اینکه سهام ممتاز، بدهي مالي
است یا ابزار مالكانه، ناشر حقوق خاص سهم را بررسي مي‌كند تا مشخص شود كه از ويژگي
بنيادي بدهي مالي برخوردار است يا خير. براي مثال، سهام ممتازي كه در تاريخ مشخص
يا به اختيار دارنده بازخريد می‌شود، دربردارنده بدهي مالي است؛ زيرا ناشر
متعهد به انتقال داراييهاي مالي به دارنده سهم است. زمانی که ناشر به صورت
قراردادی ملزم به بازخرید سهام ممتاز است، اما به دلیل کمبود نقد یا به دلیل
محدودیت قانونی یا سود یا اندوخته­های ناکافی، در ایفای تعهد بازخرید سهام ممتاز
ناتوان است، تعهد منتفی نمی­شود. اختيار ناشر براي بازخريد سهام در ازاي نقد،
تعريف بدهي مالي را احراز نمي‌كند؛ زيرا ناشر براي انتقال داراييهاي مالي به
سهامداران تعهد فعلي ندارد. در اين مورد، بازخريد سهام تنها به اختيار ناشر انجام
مي‌گيرد. با وجود این، زماني كه ناشر سهام از طریق اطلاع‌رسانی رسمي قصد بازخرید
سهام به سهامداران، از اختيار خود استفاده ‌كند ممکن است تعهد ايجاد شود.

رب34. زماني
كه سهام ممتاز، غير ‌قابل بازخريد است، طبقه‌بندي مناسب از طریق ساير حقوق متعلق
به آن سهام تعيين مي‌شود. طبقه‌بندي بر مبناي ارزيابي محتوای توافقهای قرار‌دادي و
تعاريف بدهي مالي و ابزار مالكانه صورت مي‌گيرد. زماني كه توزيع منابع به دارندگان
سهام ممتاز، اعم از انباشت‌شونده يا غیرانباشت‌شونده، به اختيار ناشر باشد، اين
سهام ابزار مالكانه است. طبقه‌بندي سهام ممتاز به عنوان ابزار مالكانه يا بدهي
مالي تحت تأثير عواملي مانند موارد زير نیست:

الف.    سابقه
توزيع منابع؛

ب  .    قصد توزيع منابع در آينده؛

پ  .    تأثير منفي احتمالي بر قيمت سهام عادي ناشر در
صورت عدم توزيع منابع (به دليل محدوديت در پرداخت سود تقسیمی به سهامداران عادي،
در صورت عدم پرداخت سود تقسیمی به سهامداران ممتاز)؛

ت  .    مبلغ اندوخته‌هاي ناشر؛

ث .     انتظار
ناشر از سود یا زيان دوره؛ یا

ج  .    توانايي يا ناتواني ناشر براي اثرگذاری بر
مبلغ سود یا زيان دوره.

تسویه از طریق ابزارهای مالکانه خود واحد
تجاری (بندهای 22 تا 26)

رب35. مثالهاي
زير، نحوه طبقه‌بندي انواع مختلف قرار‌داد‌هاي مربوط به ابزار‌هاي مالكانه خود
واحد تجاري را تشريح مي‌كند:

الف.    قرار‌دادي
كه توسط واحد تجاري از طریق دريافت‌ يا تحويل تعداد ثابتي از سهام خود واحد تجاری
بدون مابه‌ازاي آتي، يا از طریق معاوضه تعداد ثابتي از سهام خود واحد تجاری در ازای
مبلغ ثابتي نقد يا دارايي مالي دیگر، تسويه شود، ابزار مالكانه است (به استثنای
موارد مندرج در بند 24). در نتيجه، هرگونه مابه‌ازاي دريافتي يا پرداختي براي چنين
قرار‌دادي، بطور مستقيم به حقوق مالکانه اضافه يا از آن كسر مي‌شود. يك مثال در
این خصوص، اختيار معامله منتشرشده‌ای‌ است كه به طرف مقابل، حق خريد تعداد ثابتي
از سهام واحد تجاري در ازای مبلغ ثابتي نقد را مي‌دهد. با وجود این، در صورتي كه
قرار‌داد، واحد تجاري را به خريد (بازخريد) سهام خود در ازاي نقد يا دارايي مالي
ديگر در تاريخی معين يا قابل تعيين يا بنا به تقاضاي دارنده اختیار معامله، ملزم
نماید، واحد تجاري به میزان ارزش فعلي مبلغ بازخريد، بدهي مالي شناسايي مي‌كند (به
استثنای ابزار‌هايي كه تمام ويژگيها و شرايط مندرج در بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15
را احراز می‌کنند). يك مثال در این زمینه، تعهد واحد تجاري به بازخريد تعداد ثابتي
از سهام خود واحد تجاری در ازاي مبلغ ثابتي نقد طبق پیمان آتي می‌باشد.

ب  .    تعهد واحد تجاري به خريد سهام خود واحد تجاری در
ازاي نقد، بدهي مالي به ميزان ارزش فعلي مبلغ بازخريد ايجاد مي‌كند؛ حتي اگر تعداد
سهامي كه واحد تجاري متعهد به بازخريد آن است ثابت نباشد يا اینکه تعهد مشروط به
اعمال حق بازخريد توسط طرف مقابل باشد (به غير از موارد مندرج در بند‌هاي 12 و 13
يا 14 و 15). يك مثال از تعهد مشروط، اختيار معامله منتشر‌شده‌اي است كه در صورت
اعمال اختيار معامله توسط طرف مقابل، واحد تجاري را به بازخريد سهام خود واحد
تجاری در ازای نقد ملزم مي‌كند.

پ  .    قرار‌دادي كه به صورت نقدي يا از طريق دارایی
مالي ديگر تسويه خواهد شد، دارايي مالي يا بدهي مالي است؛ حتي اگر مبلغ نقد يا
دارايي مالي ديگری كه دريافت يا تحويل داده خواهد شد، مبتني بر تغييرات قيمت بازار
ابزارهای مالکانه خود واحد تجاري باشد (به غير از موارد مندرج در بندهاي 12 و 13
يا 14 و 15). يك مثال در این زمینه، اختيار معامله‌ای است كه به صورت خالص از طريق
نقد تسويه مي‌شود.

ت  .    قرار‌دادي كه از طريق تعداد متغيری از سهام خود
واحد تجاري كه ارزش آن برابر با مبلغي ثابت يا مبلغی مبتني بر تغییرات متغير پایه
(براي مثال قيمت كالا) است، تسويه خواهد شد، دارايي مالي يا بدهي مالي محسوب مي‌شود.
يك مثال در این زمینه، اختيار معامله صادر‌شده براي خريد طلا است كه، در صورت
اعمال، به صورت خالص از طريق ابزار‌هاي خود واحد تجاري تسويه مي‌شود؛ به‌گونه‌اي
كه واحد تجاري تعدادي از ابزار‌ مورد نظر را كه برابر با ارزش قرار‌داد اختيار
معامله است، تحويل مي‌دهد. چنين قرار‌دادي، حتی اگر متغير پایه، به جاي طلا، قيمت
سهام خود واحد تجاري باشد، دارايي مالي يا بدهي مالي است. همچنین، قرار‌دادي كه از
طريق تعداد ثابتي از سهام خود واحد تجاري تسويه مي‌شود، اما حقوق متعلق به سهام به‌گونه‌اي
تغيير خواهد كرد كه ارزش تسويه برابر با مبلغي ثابت يا مبلغی مبتني بر تغييرات
متغير پایه شود، دارايي مالي يا بدهي مالي است.

شرایط تسویه احتمالی (بند 27)

رب36. طبق
بند 27، اگر بخشي از شرايط تسويه احتمالي كه مي‌تواند تسويه به صورت نقدی يا از
طریق دارایی مالي دیگر را الزامی کند (يا به شيوه‌اي دیگر که منجر به طبقه‌بندی
ابزار مالی به عنوان بدهي مالي می‌شود) واقعی نباشد، شرايط تسويه بر طبقه‌بندي
ابزار مالي تأثیری ندارد. بنابراين، قرار‌دادي كه تنها در صورت وقوع رويداد‌ي
بسيار نادر، غير‌عادي و بعید مستلزم تسويه به صورت نقدی يا از طریق تعداد متغيري
از سهام خود واحد تجاري است، ابزار مالكانه محسوب مي‌شود. همچنین، تسويه از طريق
تعداد ثابتي از سهام خود واحد تجاري، ممکن است طبق قرارداد در شرايطي خارج از
كنترل واحد تجاري، منع شده باشد، اما اگر احتمال وقوع اين شرايط وجود نداشته باشد،
طبقه‌بندي به عنوان ابزار مالكانه مناسب است.

نحوه عمل در صورتهاي مالي تلفيقي

رب37. واحد
تجاري در صورتهاي مالي تلفيقي، منافع فاقد حق کنترل- يعني منافع ساير طرفها در
حقوق مالکانه و درآمد واحد‌هاي تجاری فرعی آن- را طبق استاندارد حسابداري ١ و
استاندارد حسابداری 18 ارائه مي‌كند. هنگام طبقه‌بندي یک ابزار مالي (يا جزئي از
آن) در صورتهاي مالي تلفيقي، واحد تجاری تمام مفاد و شرايط مورد توافق اعضاي گروه
و دارندگان آن ابزار را در نظر می‌گیرد تا تعيين کند كه آیا گروه به عنوان یک
مجموعه واحد، نسبت به تحويل نقد يا دارايي مالي ديگر در ارتباط با آن ابزار یا
تسويه ابزار مورد نظر به شیوه‌ای که منجر به طبقه‌بندي به عنوان بدهي ‌شود، متعهد
است یا خیر. زماني كه یک واحد تجاری فرعي گروه، ابزار مالي منتشر مي‌كند و واحد
تجاری اصلي يا واحد تجاري ديگری در گروه، در مورد شرايط و مفاد اضافی، بطور مستقيم
با دارندگان ابزار توافق می‌کند (براي مثال تضمين)، گروه ممكن است اختيار توزيع
منابع يا بازخريد را نداشته باشد. اگرچه واحد تجاری فرعي ممكن است اين ابزار را به
درستي و بدون توجه به اين شرايط اضافي، در صورتهاي مالي منفرد خود طبقه‌بندی كند،
اما تأثير ساير توافقها بين اعضاي گروه و دارندگان آن ابزار، به منظور اطمينان از
انعكاس معاملات انجام‌شده و قراردادهای گروه به عنوان مجموعه واحد در صورتهاي مالي
تلفيقي، در نظر گرفته مي‌شود. تا میزانی که چنين تعهد يا شرايط تسويه‌ای وجود داشته
باشد، آن ابزار (يا جزئي از آن كه مشمول تعهد است) در صورتهاي مالي تلفيقي به
عنوان بدهي مالي طبقه‌بندي مي‌شود.

رب38. برخي
انواع ابزار‌ها كه تعهد قرار‌دادي به واحد تجاري تحميل مي‌كنند، طبق بند‌هاي 12 و 13
يا 14 و 15، به عنوان ابزار مالكانه طبقه‌بندي مي‌شوند. طبقه‌بندي طبق بند‌هاي اشاره‌شده،
یک استثنا بر اصولي است كه در اين استاندارد براي طبقه‌بندي ابزارها بكار گرفته می‌شود.
اين استثنا، به طبقه‌بندي منافع فاقد حق کنترل در صورتهاي مالي تلفيقي، قابل تعميم
نمی‌باشد. بنابراين، ابزار‌هايي كه طبق بند‌هاي 12 و 13 يا 14 و 15، منافع فاقد حق
کنترل محسوب مي‌شوند و در صورتهاي مالي جداگانه یا منفرد به عنوان ابزار مالكانه
طبقه‌بندي مي‌گردند، در صورتهاي مالي تلفيقي گروه، به عنوان بدهي طبقه‌بندي می‌شوند.

ابزار‌هاي مالي مرکب
(بند‌هاي 30 تا 34)

رب39. بند
30 تنها براي ناشران ابزار‌هاي مالي مرکب غيرمشتقه کاربرد دارد. ابزارهای مالی
مرکب از دیدگاه دارندگان، مشمول بند 30 نمی‌شود.

رب40. شكل
رايج ابزار مالي مرکب، یک ابزار بدهي با اختيار تبديل تعبیه‌شده، مانند اوراق مشارکت قابل تبديل به سهام عادي ناشر، بدون هرگونه ويژگي مشتقه تعبیه‌شده ديگر
است. بند 30، ناشر چنين ابزار مالي را ملزم مي‌كند كه جزء بدهي و جزء حقوق مالكانه
را در صورت وضعیت مالی، به صورت زير تفكيك نماید:

الف.    تعهد ناشر
برای پرداختهای زمانبندی‌شده اصل و سود، یک بدهي مالي است كه تا زمان تبديل ابزار
مالي وجود دارد. در زمان شناخت اوليه، ارزش منصفانه جزء بدهي، برابر با ارزش فعلي
جريانهاي نقدي آتي تعيين‌شده طبق قرار‌داد است که برای تنزيل آن، از نرخ سود رایج در
بازار در آن تاریخ براي ابزار‌هايي با وضعيت اعتباری مشابه و جريانهاي نقدي اساساً
یکسان در شرايط یکسان، اما بدون اختيار تبديل، استفاده می‌شود.

ب.      ابزار
مالكانه، اختيار تعبیه‌شده تبديل بدهي به حقوق مالکانه ناشر است. اين اختيار در
زمان شناخت اوليه داراي ارزش است، حتي اگر اعمال اختیار، فاقد ارزش اعمال باشد.

رب41. هنگام
تبديل ابزار قابل تبديل در سررسيد، واحد تجاري جزء بدهي را قطع شناخت می‌کند و آن را
به عنوان حقوق مالکانه شناسايي مي‌نماید. جزء مالكانه اولیه، به عنوان حقوق
مالکانه باقي مي‌ماند (اگرچه ممكن است عنوان آن در بخش حقوق مالکانه تغيير كند).
هنگام تبديل در سررسيد، هیچ سود یا زيانی شناسايي نمي‌شود.

رب42. هرگاه
واحد تجاري ابزار قابل تبديل را قبل از سررسيد، از طريق بازخريد زودهنگام يا
بازخريد به‌گونه‌اي كه امتیاز تبديل اوليه بدون تغيير باقي بماند، تسویه كند، ما‌به‌ازاي
پرداختي و هرگونه مخارج معامله بازخريد را در تاريخ معامله به اجزاي بدهي و حقوق
مالكانه تخصيص مي‌دهد. روش مورد استفاده در تخصيص مابه‌ازاي پرداختي و مخارج
معامله به اجزاي جداگانه، بايد سازگار با روش مورد استفاده در تخصيص اوليه برای
تفکیک اجزای عوايد دريافتي توسط واحد تجاری هنگام انتشار ابزار قابل تبديل، طبق
بندهاي 30 تا 34 باشد.

رب43. پس
از تخصیص مابه‌ازا، هر گونه سود یا زيان ایجاد‌شده، طبق اصول حسابداری قابل اعمال
برای جزء مربوط، به صورت زیر به حساب منظور می‌شود:

الف.    مبلغ سود
یا زيان مربوط به جزء بدهی، در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود؛ و

ب  .    مبلغ مربوط به جزء حقوق مالكانه، در حقوق
مالکانه شناسايي مي‌شود.

رب44. واحد
تجاري ممكن است شرايط ابزار قابل تبديل را به‌گونه‌اي تغییر دهد كه تبديل زودهنگام
ميسر شود، براي مثال، نسبت تبديل را مطلوب‌تر نمايد يا در صورت تبديل پيش از تاريخ
مشخص‌شده، مابه‌ازاي بيشتري پرداخت کند. در تاريخ تغییر شرايط، تفاوت بين ارزش
منصفانه مابه‌ازايی که دارنده در تاريخ تبديل ابزار طبق شرايط تغییر‌یافته دریافت
می‌کند و ارزش منصفانه مابه‌ازايي كه دارنده می‌توانست طبق شرايط اولیه دریافت
کند، به عنوان زيان در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود.

سهام خزانه (بند‌هاي
35 و 36)

رب45. ابزار‌هاي
مالكانه خود واحد تجاري، صرف‌نظر از دليل بازخريد، به عنوان دارايي مالي شناسايي
نمي‌شوند. طبق بند 35، واحد تجاري كه ابزارهای مالكانه خود را بازخريد می‌کند،
باید آن ابزار‌هاي مالكانه را از حقوق مالکانه كسر نماید. با وجود این، زماني كه
واحد تجاري حقوق مالکانه خود را از جانب ديگران نگه مي‌دارد، براي مثال هنگامی که
یک مؤسسه مالي حقوق مالکانه خود را به نیابت از مشتريان نگه مي‌دارد، رابطه
نمايندگي به وجود می‌آید و در نتيجه، ابزار‌هاي نگهداري‌شده در صورت وضعیت مالی
واحد تجاري منعکس نمي‌شود.

درآمد یا هزینه
مالی، سود تقسیمی، سودها و زيانها (بند‌هاي 37 تا 43)

رب46. مثالی
که در ادامه طرح شده است، نحوه بكارگيري بند 37 را براي ابزارهای مالي مرکب تشريح
مي‌كند. فرض كنيد كه سهام ممتاز غير‌ انباشت‌شونده‌ای بطور اجباري در مدت ٥ سال از
طريق پرداخت نقد قابل بازخريد است، اما پرداخت سود تقسیمی آن قبل از تاريخ
بازخريد، به اختيار واحد تجاري می‌باشد. چنين ابزاري، یک ابزار مالي مرکب محسوب می‌شود
كه جزء بدهي آن برابر با ارزش فعلي مبلغ بازخريد می‌باشد. برگشت تنزیل این جزء، در
صورت سود و زيان شناسايي و به عنوان هزينه مالی طبقه‌بندي مي‌شود. هرگونه سود
تقسیمی پرداختي، به جزء مالكانه مربوط است و در نتيجه به عنوان توزيع سود شناسايي
مي‌شود. در صورتي كه بازخريد اجباري نباشد اما با اختيار دارنده صورت گيرد، يا اگر
سهام به صورت اجباري به تعداد متغيري سهام عادي قابل تبديل باشد كه تعداد آن برابر
با مبلغي ثابت يا مبلغی مبتني بر تغييرات متغير پایه (مانند كالا) است، نحوه عمل
به همين ترتيب خواهد بود. با وجود این، اگر سود تقسیمی پرداخت‌نشده به مبلغ
بازخريد افزوده ‌شود، كل ابزار، بدهي است. در چنين مواردي، هرگونه سود تقسیمی به عنوان
هزينه مالی طبقه‌بندي مي‌شود.

تهاتر دارایی
مالی و بدهی مالی (بندهای 44 تا 52)

معياری که نشان می‌دهد واحد تجاري ”در
حال حاضر حق قانوني برای تهاتر مبالغ شناسايي‌شده دارد“
(بند 44(الف))

رب47. حق
تهاتر ممكن است در حال حاضر وجود داشته باشد يا مشروط به وقوع رويدادی در آینده
باشد (برای مثال، این حق ممکن است تنها در صورت وقوع برخی رويدادهای آتي مانند نکول،
ناتواني مالي يا ورشكستگي يكي از طرفها، بالفعل یا قابل اعمال شود). حتي اگر حق
تهاتر مشروط به وقوع رويدادی در آينده نباشد، ممكن است از نظر قانوني، تنها در
روال عادي فعالیتهای تجاري قابل اعمال باشد يا در صورت ناتواني مالی يا ورشكستگي
يك طرف يا تمام طرفها، قابل اعمال شود.

رب48. به
منظور احراز معيار مندرج در بند ٤4(الف)، واحد تجاري بايد در حال حاضر، حق قانونی برای
تهاتر داشته باشد. اين بدان معني است كه حق تهاتر:

الف.    نبايد
مشروط به رويدادهای آتي باشد؛ و

ب  .    بايد در تمام شرايط زير از نظر قانوني قابل اعمال
باشد:

1.     روال
عادي فعالیتهای تجاري؛

2.     نکول؛
و

3.     ناتواني
مالي يا ورشكستگي

واحد تجاری و تمام طرفهای مقابل.

رب49. ماهيت
و ميزان حق تهاتر، شامل هرگونه شرط برای اعمال آن و برقراری آن در شرايط نکول يا
ناتواني مالی يا ورشكستگي، ممكن است در حوزه‌های مقرراتی مختلف متفاوت باشد. در
نتيجه، نمي‌توان فرض کرد كه حق تهاتر خارج از روال عادي فعالیتهای تجاري، بطور
خودکار وجود دارد. برای مثال، قوانين ورشكستگي يا ناتواني مالی در يك حوزه ممكن
است حق تهاتر را در صورت ورشكستگي يا ناتواني مالی در برخي شرايط، ممنوع يا محدود
نمايد.

رب50. لازم
است قوانین قابل اعمال در مورد روابط ميان طرفین (برای مثال، شرايط قرار‌دادي،
قوانين حاكم بر قرار‌داد، نکول، ناتواني مالی يا ورشكستگي قابل اعمال در مورد
طرفین)، مورد توجه قرار گیرد تا مشخص شود که آیا حق تهاتر، در روال عادي فعالیتهای
تجاري و در صورت نکول، ناتواني مالی یا ورشکستگی واحد تجاري و تمام طرفهای مقابل،
قابل اعمال است یا خیر (طبق بند رب48(ب)).

معياري كه نشان می‌دهد واحد تجاري ”قصد دارد به صورت
خالص تسویه کند یا همزمان با تبدیل دارایی به نقد، بدهی را تسویه نماید“ (بند 44(ب))

رب51. برای
احراز معیار مندرج در بند 44(ب)، واحد تجاري بايد قصد داشته باشد تسويه را به صورت
خالص انجام دهد يا همزمان با تبدیل دارایی به نقد، بدهي را تسویه نماید. اگرچه
ممکن است واحد تجاري حق تسويه به صورت خالص را داشته باشد، اما ممكن است همچنان بطور
جداگانه دارايي را به نقد تبدیل کند و بدهي را تسويه نمايد.

رب52. اگر
واحد تجاري بتواند مبالغ را به شیوه‌ای تسويه کند که نتیجه آن، معادل تسويه خالص
باشد، واحد تجاري معيار تسويه خالص مندرج در بند ٤4(ب) را احراز می‌کند. اين موضوع
تنها زمانی واقع خواهد شد که سازوکار تسويه به صورت ناخالص، داراي ويژگيهايي باشد
كه ریسک اعتباري و ریسک نقدینگی را حذف کند یا آن را به سطح بی‌اهمیتی کاهش دهد و
منجر به پردازش دریافتنی‌ها و پرداختنی‌ها در فرايند يا چرخه تسويه واحدی شود.
برای مثال، سیستم تسویه ناخالصی که تمام ویژگیهای زیر را داشته باشد، معيار تسويه
خالص مندرج در بند ٤4(ب) را احراز می‌کند:

الف .   داراييهاي
مالي و بدهيهاي مالي واجد شرايط تهاتر، همزمان برای پردازش در نظر گرفته شوند؛

ب  .    هنگامی که داراييهاي مالي و بدهيهاي مالي برای
پردازش در نظر گرفته می‌شوند، طرفین متعهد به ايفاي تعهد تسويه باشند؛

پ  .    پس از در نظر گرفتن داراییها و بدهیها برای
پردازش، امکان تغییر جريانهاي نقدي ناشي از آنها وجود نداشته باشد (مگر اینکه
پردازش ناموفق باشد- به قسمت (ت) زير مراجعه شود)؛

ت  .    داراييها و بدهيهايي كه اوراق بهادار وثیقه
آنها است، با انتقال اوراق بهادار يا از طریق سيستمی مشابه، تسويه خواهند شد (برای
مثال، تحويل در مقابل پرداخت)، به‌گونه‌ای
كه اگر انتقال اوراق بهادار انجام نشود، پردازش دریافتنی يا پرداختني مربوط که
اوراق بهادار وثيقه آنها است، نيز متوقف خواهد شد‌ (و بر عكس)؛

ث .     هرگونه
معامله‌اي كه طبق قسمت (ت) متوقف شود، تا زمان تسويه مجدداً پردازش می‌گردد؛

ج  .    تسويه از طريق نهاد تسويه یکسانی انجام گیرد‌
(برای مثال، اتاق پایاپای بانکی يا شرکت سپرده‌گذاری مركزي اوراق بهادار و تسویه
وجوه)؛ و

چ  .    مرکز اعتبار روزانه‌ای‌ وجود داشته باشد تا در
صورت درخواست، براي هر يك از طرفین اعتبار کافی را برای پردازش پرداختها در تاريخ
تسويه، فراهم آورد.

رب53. اين
استاندارد براي ابزارهایی که به آنها در اصطلاح ”ابزار‌هاي ساختگی“ اطلاق می‌شود،
نحوه عمل خاصی ارائه نمی‌کند. ابزار‌هاي ساختگی، گروهی از ابزار‌هاي مالی مجزای
تحصيل و نگهداري‌شده است که با ويژگيهاي ابزاری ديگر برابری می‌کند. براي مثال،
بدهي بلند‌مدت با نرخ شناور كه با سواپ نرخ سود تركيب شده است و دريافت مبالغ
شناور و پرداختهاي ثابت را به همراه دارد، یک بدهي بلند‌مدت با نرخ ثابت ايجاد مي‌كند.
هر یک از ابزارهای مالي منفرد كه با یکدیگر ”ابزار‌هاي ساختگی“ به وجود مي‌آورند،
بر اساس مفاد و شرايط خود، نشان­دهنده حق يا تعهد قرار‌دادي هستند و هر يك ممكن
است جداگانه انتقال یابند يا تسويه شوند. هر ابزار مالي، در معرض ريسكهايي قرار
دارد كه ممكن است با ريسكهایی که ابزارهای مالي ديگر در معرض آن قرار دارند،
متفاوت باشد. در نتيجه، زماني كه يك ابزار مالي در ”ابزار‌ ساختگی“، دارايي و
ديگري بدهي است، با يكديگر تهاتر نمی‌شوند و در صورت وضعیت مالی به صورت خالص
ارائه نمي‌گردند، مگر اينكه معيار‌هاي تهاتر، مندرج در بند 44 را احراز كنند.


[1]. این قاعده درخصوص برخی ابزارهای
مشتقه، و نه تمام آنها، مصداق دارد. برای مثال، در برخی سواپهای نرخ سود ارزی،
مبلغ اصل در آغاز قرارداد مبادله می‌شود (و در سررسید مجدداً مبادله می‌گردد).




استاندارد سی و پنج حسابداری

استاندارد سی و پنج حسابداری درخصوص مالیات بر درآمد می باشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


 

هدف

1 .    هدف اين استاندارد، تجویز نحوه حسابداري ماليات بر درآمد مي‌باشد. موضوع اصلي در حسابداري ماليات بر درآمد، چگونگی به حساب گرفتن آثار مالیاتی جاري و آتي موارد زير است:

الف.  بازيافت
(تسويه) آتي مبلغ دفتري داراييهايي (بدهيهايي) كه در صورت وضعيت مالي واحد تجاري
شناسايي می‌شوند؛ و

ب.   معاملات و ساير رويداد‌هاي دوره جاري كه در صورتهاي مالي واحد تجاري شناسايي می‌شوند.

هنگام شناخت یک دارايي يا یک بدهي، واحد گزارشگر انتظار بازیافت
یا تسویه مبلغ دفتري آن دارايي يا بدهي را دارد. اگر این احتمال وجود داشته باشد
که بازیافت یا تسویه مبلغ دفتری مزبور، موجب شود پرداختهای آتی مالیات، بیشتر
(کمتر) از زمانی باشد که بازیافت یا تسویه، آثار مالیاتی به همراه ندارد، این
استاندارد واحد تجاری را با در نظر گرفتن برخی استثناهای محدود، ملزم به شناسایی
بدهی مالیات انتقالی (دارایی مالیات انتقالی) می‌کند.

اين استاندارد، واحد تجاري را ملزم می‌کند كه آثار مالياتي معاملات
و ساير رويداد‌ها را به همان شیوه‌ای به حساب منظور کند که آن معاملات و رویدادها به
حساب گرفته می‌شوند. بنابراين، در مورد معاملات و ساير رويداد‌هاي شناسایی‌شده در صورت
سود و زيان، هرگونه آثار مالياتي مربوط نیز در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود. آثار
مالياتي معاملات و ساير رويداد‌هاي شناسایی‌شده در صورت سود و زيان جامع یا بطور
مستقیم در حقوق مالكانه، به ترتيب در صورت سود و زيان جامع يا بطور مستقیم در حقوق
مالكانه شناسايي مي‌شود. همچنین در تركيبهای تجاري، شناسايي داراييهای مالیات
انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي، مبلغ سرقفلي ناشی از آن تركيب تجاري يا مبلغ
سود شناسایی‌شده در خرید زیر قیمت را تحت تأثير قرار می‌دهد.

همچنين در اين استاندارد، شناخت داراييهاي ماليات
انتقالي ناشي از زيانهاي مالياتي استفاده‌نشده يا اعتبار مالياتي استفاده‌نشده، ارائه
ماليات بر درآمد در صورتهاي مالي و افشاي اطلاعات مربوط به ماليات بر درآمد بیان
می‌شود.

دامنه كاربرد

2 .   اين استاندارد بايد برای حسابداري ماليات بر درآمد بكار گرفته شود.

3 .    برای
مقاصد اين استاندارد، ماليات بر درآمد شامل تمام مالياتهاي داخلي و خارجي مبتنی بر
سود مشمول ماليات است. همچنين، ماليات بر درآمد، شامل مالياتهايي مانند مالياتهاي تکلیفی
است كه توسط واحد تجاری فرعي، واحد تجاری وابسته يا مشاركت خاص، در صورت تخصیص سود
به واحد گزارشگر، قابل پرداخت می‌شود.

تعاريف

4 .   در اين استاندارد، اصطلاحات زیر با معاني مشخص بکار رفته است:

سود حسابداري سود يا زيان دوره، قبل از كسر هزينه ماليات است.

سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) سود (زيان) دوره است، كه طبق قوانین مالياتي تعيين می‌شود و
ماليات بر درآمد
، بر مبناي آن قابل پرداخت (قابل
بازیافت) است.

هزينه ماليات (درآمد مالیات) کل مبلغي است كه در محاسبه سود يا
زيان دوره، در ارتباط با مالیات جاری و مالیات انتقالی، به حساب گرفته می‌شود.

ماليات جاري مبلغ ماليات بر درآمد پرداختنی (قابل بازیافت) در ارتباط با سود مشمول
ماليات (زيان مالياتي) یک دوره است.

بدهيهاي ماليات انتقالي مبالغ ماليات بر درآمد قابل پرداخت در دوره‌هاي آتي است که از تفاوتهاي
موقتی مشمول مالیات ناشی می‌شود.

داراييهاي ماليات انتقالي مبالغ ماليات بر درآمد قابل بازيافت در دوره‌هاي آتي در ارتباط با موارد
زير است:

الف.  تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات ؛

ب.    انتقال زيانهاي مالياتي استفاده‌نشده به دوره‌های آتی؛ و

پ.   انتقال اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده به دوره‌های آتی.

تفاوتهاي موقتی تفاوت بین مبلغ دفتري یک دارايي
يا  یک بدهي در صورت وضعيت مالي و مبناي مالياتي
آن است. تفاوتهاي موقتی مي‌تواند به يكی از دو صورت زير باشد:

الف.    تفاوتهاي موقتی مشمول
ماليات که تفاوتهاي موقتي هستند كه هنگام بازیافت
مبلغ دفتری یک دارایی يا تسويه مبلغ دفتری یک بدهي، در تعيين سود مشمول ماليات
(زيان مالياتي) دوره‌هاي آتي، منجر به ایجاد مبالغ مشمول ماليات خواهند شد؛ يا

ب.    تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات که تفاوتهاي موقتي هستند كه هنگام بازیافت مبلغ دفتری یک دارایی يا تسويه مبلغ دفتری یک بدهي، در تعيين سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) دوره‌هاي آتي، منجر به ایجاد مبالغ کاهنده مالیات خواهند شد.

مبناي مالياتي یک دارايي يا بدهي، مبلغ قابل انتساب به آن دارایی یا بدهی برای مقاصد
مالياتي است.

5 .    هزينه
مالیات (درآمد مالیات)، متشکل از هزینه مالیات جاری (درآمد ماليات جاري) و هزينه
مالیات انتقالی (درآمد ماليات انتقالي) است.

مبناي مالياتي

6 .    مبنای
مالیاتی یک دارایی، مبلغی است که از هرگونه منافع اقتصادی مشمول مالیات کسب‌شده
توسط واحد تجاری در زمان بازیافت مبلغ دفتری دارایی، برای مقاصد مالیاتی قابل کسر خواهد
بود. در صورتي كه اين منافع اقتصادي مشمول ماليات نباشد، مبناي مالياتي دارايي برابر
با مبلغ دفتري آن است.

مثالها
بهاي
تمام شده یک ماشين‌آلات، ١٠٠ است. برای مقاصد مالیاتی، در دوره جاري و دوره‌های
قبل، استهلاكي به مبلغ ٣٠ كسر شده است و مابقی بهاي تمام شده، یا به عنوان استهلاک
یا از طریق واگذاری، در دوره‌هاي آتي قابل كسر خواهد بود. برای مقاصد مالیاتی،
درآمد حاصل از بکارگیری ماشین‌آلات، مشمول مالیات است، هرگونه سود ناشی از واگذاری
ماشین‌آلات، برای مقاصد مالیاتی مشمول ماليات خواهد بود و هرگونه زيان ناشی از واگذاری،
برای مقاصد مالیاتی کاهنده مالیات خواهد بود. مبناي مالیاتی
اين ماشين‌آلات ٧٠ است.
مبلغ
دفتري درآمد مالی دريافتني، ١٠٠ است. ماليات درآمد مالی مربوط، بر مبناي نقدي
محاسبه مي‌شود. مبناي مالياتي درآمد مالی دريافتني، صفر است.

مبلغ
دفتري دريافتني‌های تجاري، ١٠٠ است. درآمد مربوط، قبلاً در سود مشمول ماليات
(زيان مالياتي) منظور شده است. مبناي مالياتي دريافتنيهای
تجاري، ١٠٠ است.
مبلغ
دفتري سود تقسیمی دريافتني از واحد تجاری فرعي، ١٠٠ است. سود تقسیمی، مشمول
ماليات نيست. در واقع، كل مبلغ دفتري دارايي، از منافع
اقتصادي قابل كسر است. بنابراين، مبناي مالياتي سود تقسیمی دريافتني، ١٠٠ است.(الف)
مبلغ دفتري وام دريافتني، ١٠٠ است. بازپرداخت اصل وام، هیچ‌گونه
آثار مالياتي ندارد. مبناي مالياتي وام، ١٠٠ است.
(الف) بر اساس این تحلیل، تفاوت موقتی
مشمول مالیات وجود ندارد. تحلیل دیگر این است که مبنای مالیاتی سودهای تقسیمی دریافتنی،
صفر است و برای تفاوت موقتی مشمول مالیات ایجادشده به مبلغ 100، نرخ مالیاتی صفر
اعمال می‌شود. در هر دو تحلیل، بدهی مالیات انتقالی وجود ندارد.

7 .    مبناي
مالياتي یک بدهي، مبلغ دفتري آن پس از كسر مبالغی است كه برای مقاصد مالیاتی، در
ارتباط با آن بدهي در دوره‌هاي آتي قابل كسر ‌باشد. در مورد پيش‌دريافت درآمد،
مبناي مالياتي بدهي، برابر با مبلغ دفتري آن پس از كسر هرگونه درآمدي است كه در
دوره‌هاي آتي مشمول ماليات نخواهد شد.

مثالها
بدهيهاي جاري شامل هزينه‌هاي پرداختني به مبلغ دفتري ١٠٠ می‌باشد.
برای مقاصد مالیاتی، هزينه مربوط در زمان پرداخت نقدی، كسر خواهد شد. مبناي مالياتي هزينه‌هاي پرداختني، صفر است.
بدهيهاي جاري شامل پيش‌دريافت درآمد مالی به مبلغ دفتري
١٠٠ است. ماليات درآمد مالی مربوط، در زمان دریافت نقد محاسبه می‌شود. مبناي مالياتي پيش‌دريافت درآمد مالی، صفر است.
بدهيهاي جاري شامل هزينه‌هاي پرداختني به مبلغ دفتري،
١٠٠ است. هزينه مربوط، قبلاً بابت مقاصد مالیاتی كسر شده است. مبناي مالياتي هزينه‌هاي پرداختني، ١٠٠ است.
بدهيهاي جاري، شامل جرائم پرداختني به مبلغ دفتري ١٠٠
است. برای مقاصد مالیاتی، جرائم، کاهنده مالیات تلقی نمی‌شود. مبناي مالياتي جرائم پرداختني ١٠٠ است. (الف)
مبلغ دفتري وام پرداختني ١٠٠ است. بازپرداخت اصل وام،
اثر مالياتي ندارد. مبناي مالياتي اين وام 100 است.
(الف) بر اساس این تحلیل، تفاوت موقتی
کاهنده مالیات، وجود ندارد. تحلیل دیگر این است که مبنای مالیاتی جرائم
پرداختنی، صفر است و برای تفاوت موقتی کاهنده مالیات ایجادشده به مبلغ 100، نرخ
مالیاتی صفر اعمال می‌شود. در هر دو تحلیل، دارایی مالیات انتقالی وجود ندارد.

8 .    برخي
اقلام مبناي مالياتي دارند، اما در صورت وضعيت مالي، به عنوان دارايي يا بدهي
شناسايي نمي‌شوند. براي مثال، در تعيين سود حسابداري، ممکن است برخی مخارج، در
دوره‌ وقوع به عنوان هزينه شناسايي ‌شوند اما برای مقاصد مالیاتی، واحد تجاری باید
آنها را طی مدت تعیین‌شده در قوانین مالیاتی مستهلک کند. تفاوت بين مبناي مالياتي مخارج
مذکور، يعني مبلغي كه مراجع مالياتي آن را به عنوان کاهنده مالیات دوره‌هاي آتي
مجاز می‌دانند، و مبلغ دفتري صفر، تفاوت موقتی کاهنده مالیات است كه منجر به ايجاد
دارايي ماليات انتقالي مي‌شود.

9 .    هنگامي
كه مبناي مالياتي یک دارايي يا یک بدهي، بلافاصله مشخص نباشد، در نظر گرفتن اصل
بنيادي زیربنای اين استاندارد مفيد است: به استثناي برخی موارد محدود، واحد تجاري
بايد بدهی مالیات انتقالی (دارایی مالیات انتقالی) را هنگامی شناسایی کند كه بازیافت
یا تسویه مبلغ دفتری دارایی یا بدهی، موجب شود پرداختهای آتی مالیات، بیشتر (کمتر)
از زمانی باشد که بازیافت یا تسویه، آثار مالیاتی به همراه ندارد.

10 .  در
صورتهاي مالي تلفيقي، تفاوتهاي موقتی از طريق مقايسه مبالغ دفتري داراييها و بدهيهاي
مندرج در صورتهاي مالي تلفيقي و مبناي مالياتي مناسب آنها تعيين مي‌شود. مبناي مالياتي
با مراجعه به اظهار‌نامه‌ مالياتي هر يك از واحدهای تجاری گروه تعيين مي‌‌گردد.

شناخت بدهيهای مالیات
جاری و داراييهاي ماليات جاري

11 .  ماليات جاري دوره ‌جاری و دوره‌های قبل كه هنوز پرداخت نشده است، بايد به عنوان بدهي شناسايي ‌شود. اگر مبلغ مربوط به دوره‌ جاري و دوره‌های قبل که تا پایان دوره گزارشگری پرداخت شده است، بيش از مبلغ بدهي مربوط به آن دوره‌ها باشد، این مازاد بايد به عنوان دارايي (پیش‌پرداخت مالیات) شناسايي شود.

شناخت بدهيهای مالیات
انتقالی و داراييهاي ماليات انتقالي

تفاوتهاي موقتی مشمول
مالیات

12 .  بدهي ماليات انتقالي باید برای تمام تفاوتهاي موقتی مشمول مالیات شناسايي شود، مگر به میزانی که بدهي ماليات انتقالي، از موارد زير ناشي شود:

الف.    شناخت اوليه  سرقفلي؛ يا

ب.    شناخت اوليه یک دارايي يا یک بدهي در معامله‌ای كه:

١.    تركيب تجاري نیست؛ و

٢.   در زمان معامله، سود حسابداري و سود مشمول ماليات (زيان مالياتي)، تحت تأثير قرار نمی‌گیرد.

با وجود این، برای تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات مرتبط با سرمايه‌گذاري
در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته و منافع در مشاركتها، بدهی
مالیات انتقالی بايد طبق بند
38 شناسايي شود.

13 .  در زمان شناخت یک دارايي، بازیافت مبلغ دفتري آن
در قالب ورود جریان منافع اقتصادي به واحد تجاري در دوره‌های آتی، امری بدیهی است.
چنانچه مبلغ دفتري دارايي بيشتر از مبناي مالياتي آن باشد، مبلغ منافع اقتصادي
مشمول ماليات بيشتر از مبلغی خواهد بود كه برای مقاصد مالياتي می‌تواند کاهنده
مالیات باشد. اين تفاوت، تفاوت موقتی مشمول ماليات است و تعهد به پرداخت ماليات بر
درآمد‌ حاصل از آن در دوره‌هاي آتي، بدهي ماليات انتقالي است. با بازیافت مبلغ
دفتري دارايي توسط واحد تجاری، تفاوت موقتی مشمول ماليات برگشت داده می‌شود و واحد
تجاري سود مشمول ماليات خواهد داشت. اين موضوع، اين احتمال را ايجاد مي‌كند كه
منافع اقتصادی به شكل پرداختهاي ماليات از واحد تجاري به بيرون جريان پیدا کند. بنابراين،
اين استاندارد، به استثناي شرایط خاصي كه در بند‌هاي 12
و 38 تشريح شده است، شناسايي تمام بدهيهاي ماليات
انتقالي را الزامی می‌کند.



مثال
یک دارايي به بهاي تمام شده ١٥٠، داراي مبلغ دفتري
١٠٠ است. استهلاك انباشته برای مقاصد مالياتي ٩٠ و نرخ ماليات، ٢٥% است.
مبناي مالياتي دارايي ٦٠ (بهاي تمام شده ١٥٠ پس از
کسر استهلاك انباشته مالیاتی ٩٠) است. برای بازيافت مبلغ دفتري ١٠٠، واحد تجاري بايد
درآمد مشمول ماليات معادل ١٠٠ کسب كند، اما تنها قادر خواهد بود به میزان استهلاک
مالیاتی معادل ٦٠، آن را کاهش دهد. در نتيجه، هنگامي كه واحد تجاري مبلغ دفتري دارايي
را بازيافت مي‌كند، ماليات بر درآمدي معادل ١٠ (٢٥% × ٤٠)، پرداخت می‌کند. تفاوت
مبلغ دفتري معادل ١٠٠ و مبناي مالياتي معادل ٦٠، تفاوت موقتی مشمول ماليات معادل
٤٠ است. بنابراين، واحد تجاري بدهي ماليات انتقالي به میزان ١٠ (٢٥% × ٤٠) شناسايي
مي‌كند كه نشان‌دهنده ماليات بر درآمد‌هايي است كه هنگام بازيافت مبلغ دفتري
دارايي پرداخت خواهد شد.

14 .  برخي
تفاوتهاي موقتی هنگامي به وجود مي‌آيد كه دوره شناسایی درآمد يا هزينه برای محاسبه
سود حسابداري، با دوره انعکاس آن در سود مشمول ماليات متفاوت باشد. چنین تفاوتهاي
موقتی، اغلب به عنوان تفاوتهاي زماني توصیف مي‌شوند. موارد زير، مثالهایی از اين نوع
تفاوتهاي موقتی مشمول مالیات است و در نتیجه، منجر به ایجاد بدهيهاي ماليات
انتقالي مي‌شود:

الف.  درآمد مالی
که بر مبناي تخصیص زماني در سود حسابداري لحاظ می‌شود، اما ممكن است در برخي حوزه‌های
مقرراتی، هنگام وصول نقد، در سود مشمول مالیات لحاظ گردد. مبناي مالياتي هرگونه دریافتنی
شناسایی‌شده در صورت وضعیت مالی در ارتباط با این درآمد‌ها صفر است زيرا اين درآمد‌ها
تا زمان وصول نقد، تأثيري بر سود مشمول ماليات ندارند؛

ب.    استهلاك
منظورشده در تعيين سود مشمول ماليات (زيان مالياتي)، ممكن است با استهلاك محاسبه‌شده
در تعیین سود حسابداري، تفاوت داشته باشد. تفاوت موقتی، تفاوت بين مبلغ دفتري دارایی
و مبناي مالياتي آن است كه برابر با بهاي تمام شده اوليه دارايي پس از كسر تمام
كسور مربوط به آن دارايي است که در تعيين سود مشمول ماليات دوره جاري و دوره‌های
قبل، توسط مراجع مالیاتی پذیرفته شده است. در صورتی كه استهلاک مالیاتی شتابدار باشد،
تفاوت موقتی مشمول ماليات ایجاد می‌شود و منجر به بدهي ماليات انتقالي مي‌گردد (در
صورتی که استهلاک مالیاتی، از سرعت پایین‌تری نسبت به استهلاک حسابداری برخوردار
باشد، تفاوت موقتی کاهنده ماليات ایجاد می‌شود و منجر به دارايي ماليات انتقالي مي‌گردد)؛
و

پ.    برای تعيين
سود حسابداري، ممکن است مخارج توسعه در بهای تمام‌شده داراییها منظور شود و در طول
دوره‌هاي آتي مستهلك گردد اما برای مقاصد مالیاتی، در دوره‌ای که واقع می‌شود سود
مشمول مالیات را کاهش می‌دهد. مبنای مالیاتی مخارج توسعه، صفر است زیرا قبلاً از سود
مشمول ماليات كسر شده است. این تفاوت موقتی، تفاوت بين مبلغ دفتري مخارج توسعه و
مبناي مالياتي صفر آن می‌باشد.

15 .  تفاوتهاي
موقتی، در موارد زیر نیز ایجاد مي‌شوند:

الف.  داراييهاي
قابل تشخیص تحصيل‌شده و بدهيهاي تقبل‌شده در تركيب تجاري، طبق استاندارد حسابداری
19 تركيبهاي تجاري، به
ارزش منصفانه شناسايي ‌شوند، اما برای مقاصد مالیاتی، تعديلی از این بابت انجام
نشود (به بند 16 مراجعه شود)؛

ب.    برخی داراييها
تجديد ارزيابي ‌شوند، اما برای مقاصد مالیاتی تعدیلی از این بابت انجام نشود (به بند
17 مراجعه شود)؛

پ.    در
تركيب تجاري، سرقفلي ايجاد شود (به بند 18 مراجعه شود)؛

ت.    مبناي
مالياتي یک دارايي يا یک بدهي در شناخت اوليه، با مبلغ دفتري اوليه آن متفاوت
باشد، براي مثال، هنگامي كه واحد تجاري ازكمكهاي بلاعوض دولت که معاف از ماليات
است، در رابطه با داراييها منتفع می‌شود. (به بند‌های 21 و 32 مراجعه شود)؛ يا

ث.    مبلغ
دفتري سرمايه‌گذاريها در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته یا منافع
در مشاركتها، با مبناي مالياتي سرمايه‌گذاريها يا منافع مذكور تفاوت داشته باشد (به
بند‌هاي 37 تا 44 مراجعه شود).

ترکیبهای تجاری

16 .  به
استثنای برخی موارد، داراييهاي قابل تشخیص تحصيل‌شده و بدهيهاي تقبل‌‌شده در تركيب‌
تجاري، به ارزش منصفانه در تاريخ تحصيل، شناسايي مي‌شوند. تفاوتهاي موقتی در صورتی
ايجاد مي‌شود كه مبناي مالياتي داراييهاي قابل تشخیص تحصيل‌شده و بدهيهاي تقبل‌‌شده،
تحت تأثير تركيب تجاري قرار نگرفته باشد يا به‎گونه‌ای متفاوت، تحت تأثير قرار گرفته باشد. براي مثال، هنگامي كه مبلغ
دفتري یک دارايي تا ارزش منصفانه آن افزايش می‌يابد اما مبناي مالياتي دارایی براي
مالك قبلي، بهاي تمام شده باقي می‌ماند، تفاوت موقتی مشمول ماليات ايجاد مي‌شود كه
منجر به بدهي ماليات انتقالي مي‌گردد. بدهي ماليات انتقالي ايجادشده، سرقفلي را
تحت تأثير قرار مي‌دهد (به بند 68 مراجعه شود).

داراييهاي اندازه‌گیری‌شده به ارزش منصفانه

17 .  طبق
استاندارد‌هاي حسابداری، اندازه‌گیری برخی داراییها به ارزش منصفانه يا تجديد
ارزيابي آنها مجاز یا الزامی است (براي مثال، به استاندارد حسابداري 11 داراییهای ثابت مشهود، استاندارد حسابداری 17 داراييهاي نامشهود و استاندارد
حسابداری 15 حسابداری سرمایه‌گذاریها
مراجعه شود). چنانچه طبق قوانین مالیاتی، تجديد ‌ارزيابي
يا نوع ديگري از تجدید ارائه دارايي به ارزش منصفانه، بر سود مشمول ماليات (زیان مالياتي)
دوره جاري تأثیر بگذارد، مبناي مالياتي دارايي تعديل مي‌شود و تفاوت موقتي ايجاد
نمي‌شود. در غیر این صورت، تجديد ارزيابي يا تجدید ارائه دارايي، سود مشمول ماليات
را در دوره تجديد ارزيابي يا تجدید ارائه تحت تأثير قرار نمي‌دهد و در نتیجه،
مبناي مالياتي دارايي تعديل نمي‌شود. با وجود این، بازيافت آتي مبلغ دفتري، منجر
به جريان منافع اقتصادي مشمول ماليات به واحد تجاري خواهد شد و مبلغي كه برای
مقاصد مالیاتی، کاهنده مالیات است، با مبلغ منافع اقتصادي تفاوت خواهد داشت. تفاوت
بين مبلغ دفتري دارايي تجديد ارزيابي شده و مبناي مالياتي آن، تفاوت موقتی است و
باعث ايجاد بدهي مالیات انتقالی يا دارايي ماليات انتقالي مي‌شود. اين موضوع حتي
در موارد زير نيز مصداق دارد:

الف.  واحد
تجاري، قصد واگذاری دارايي را نداشته باشد. در این صورت، مبلغ دفتري تجديد ارزيابي‌شده
دارايي، از طریق استفاده بازيافت می‌شود و منجر به ایجاد درآمد مشمول مالیاتی می‌گردد
که از استهلاک قابل قبول مالیاتی در دوره‌های آتی، بیشتر است؛ يا

ب.    چنانچه
عايدات واگذاری دارايي در داراييهاي مشابه سرمايه‌گذاري شود، ماليات سودهای سرمايه‌ای،
به دوره‌هاي آتي انتقال می‌یابد. در این موارد، ماليات عملاً در زمان فروش يا
استفاده از آن داراييهاي مشابه، قابل پرداخت می‌شود.

سرقفلي

18 .  سرقفلي
ايجادشده در تركيب تجاري، از طریق مازاد قسمت (الف) بر قسمت (ب) زير، اندازه‌گیری
مي‌شود:

الف.  مجموع:

  1. مابه‌ازاي
    انتقال‌یافته اندازه‌گیری‌شده طبق استاندارد حسابداری 19، كه بطور معمول، مستلزم
    ارزش منصفانه در تاريخ تحصيل است.
  2. مبلغ
    هرگونه منافع فاقد حق کنترل در واحد تحصيل‌شده كه طبق استاندارد حسابداری 19
    شناسايي می‌شود؛ و
  3. در
    ترکیب تجاری مرحله‌ای، ارزش منصفانه حقوق مالكانه قبلي واحد تحصيل‌كننده در واحد
    تحصيل‌شده در تاريخ تحصيل؛

ب.    خالص
مبالغ داراييهاي قابل تشخیص تحصيل‌شده و بدهيهاي تقبل‌شده در تاريخ تحصيل كه طبق
استاندارد حسابداری 19 اندازه‌گیری مي‌شود.

بطور معمول، كاهش مبلغ دفتري سرقفلي به عنوان هزينه
کاهنده مالیات در تعيين سود مشمول ماليات، مجاز نیست. افزون بر اين، در صورتی که
واحد تجاری فرعي فعالیت تجاری اصلي خود را واگذار کند، بهای تمام شده سرقفلی، اغلب
کاهنده مالیات نمی‌باشد. بنابراین، مبناي مالياتي سرقفلي صفر است. هرگونه تفاوت بین
مبلغ دفتري سرقفلي و مبناي مالياتي صفر آن، تفاوت موقتی مشمول ماليات است. با این
وجود، اين استاندارد، شناخت بدهي ماليات انتقالي حاصل را مجاز نمي‌داند، زیرا
سرقفلي به عنوان یک باقيمانده اندازه‌گیری مي‌شود و شناخت بدهي ماليات انتقالي،
موجب افزايش مبلغ دفتري سرقفلي می‌گردد.

19 .  در
صورتی که بدهی مالیات انتقالی، به این دلیل که در زمان شناخت اولیه سرقفلی ایجاد
شده است، شناسایی نشود، فرض می‌شود که کاهش‌های بعدی در بدهی مالیات انتقالی نیز
در زمان شناخت اولیه سرقفلی ایجاد شده است و بنابراین، طبق بند 12(الف)، شناسایی
نمی‌شود. برای مثال، در صورتي كه در تركيب تجاري، واحد تجاري سرقفلي معادل ١٠٠ واحد
پول که مبناي مالياتی معادل صفر دارد را شناسايي ‌كند، بند 12(الف) واحد تجاري را از
شناسايي ماليات انتقالي حاصل، منع می‌کند. در صورتی که واحد تجاري، متعاقباً زيان کاهش
ارزش سرقفلی را معادل ٢٠ واحد پول شناسايي كند، مبلغ تفاوت موقتی مشمول ماليات مربوط
به سرقفلي، از ١٠٠ واحد پول به ٨٠ واحد پول كاهش مي‌يابد و منجر به كاهش در ارزش
بدهي ماليات انتقالي شناسايي‌نشده مي‌شود. كاهش در ارزش بدهي مالیات انتقالي شناسايي‌نشده
نيز مربوط به شناخت اوليه سرقفلي در نظر گرفته مي‌شود و بنابراین، شناسايي آن، طبق
بند 12(الف) مجاز نيست.

20 .  با
وجود این، بدهيهاي ماليات انتقالي بابت تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات مربوط به سرقفلي،
تا ميزاني شناسايي مي‌شوند كه ناشی از شناخت اوليه سرقفلي نباشند. براي مثال، اگر در
تركيب تجاري، واحد تجاري، سرقفلي معادل ١٠٠ واحد پول شناسايي كند كه برای مقاصد
مالياتي، با نرخ سالانه 2٠ درصد که شروع آن از سال تحصیل می‌باشد، کاهنده مالیات
باشد، مبناي مالياتي سرقفلي در شناخت اوليه ١٠٠ واحد پول و در پايان سال تحصيل ٨٠
واحد پول می‌باشد. اگر مبلغ دفتري سرقفلي در پايان سال تحصيل، بدون تغيير معادل
١٠٠ واحد پول باقی بماند، تفاوت موقتی مشمول ماليات معادل ٢٠ واحد پول، در پايان
سال تحصيل ايجاد مي‌شود. از آنجا که تفاوت موقتی مشمول ماليات، به شناخت اوليه
سرقفلي ارتباطی ندارد، بدهی مالیات انتقالی حاصل شناسایی می‌شود.

شناخت اوليه یک دارايي يا یک بدهي

21 .  تفاوت
موقتی ممکن است در شناخت اوليه یک دارايي يا یک بدهي ايجاد شود، برای مثال، در
صورتي كه تمام يا بخشي از بهاي تمام شده دارايي، برای مقاصد مالياتي کاهنده مالیات
نباشد. روش حسابداري چنین تفاوت موقتی، به ماهيت معامله‌اي كه منجر به شناخت اوليه
دارايي يا بدهي مزبور شده است، بستگي دارد:

الف.  در
تركيب تجاري، واحد تجاري هرگونه بدهي مالیات انتقالی یا دارایی مالیات انتقالی را
شناسايي مي‌كند و اين موضوع، مبلغ سرقفلي شناسایی‌شده يا سود خرید زیر قیمت
شناسایی‌شده را تحت تأثير قرار مي‌دهد (به بند 16 مراجعه شود)؛

ب.    اگر
معامله‌اي سود‌ حسابداري يا سود مشمول ماليات را تحت تأثير قرار دهد، واحد تجاري
هرگونه بدهي مالیات انتقالی يا دارايي ماليات انتقالی را شناسایی می‌کند و هزينه
مالیات انتقالی يا درآمد ماليات انتقالي ايجاد‌شده را در صورت سود و زيان شناسايي
مي‌نماید (به بند 60 مراجعه شود).

پ.    در
صورتي كه معامله،‌ تركيب تجاري نباشد و سود حسابداري و سود مشمول ماليات را تحت
تاثير قرار ندهد، در نبود معافيت ارائه‌شده در بند‌هاي 12 و 22، واحد تجاري بدهي مالیات
انتقالی يا دارايي ماليات انتقالي حاصل را شناسايي می‌کند و مبلغ دفتري دارايي يا
بدهي را معادل همان مبلغ تعديل می‌نماید. اين‌گونه تعديلات از شفافیت صورتهاي مالي
می‌کاهد. بنابراين، طبق اين استاندارد، واحد تجاری مجاز به شناسایی بدهي مالیات
انتقالی يا دارايي ماليات انتقالي حاصل، در زمان شناخت اوليه يا پس از آن نمی‌باشد
(به مثال زير مراجعه شود). افزون بر این، واحد تجاري تغييرات بعدي در بدهي يا
دارايي ماليات انتقالی شناسايي‌نشده را همزمان با مستهلك شدن دارايي، شناسايي نمي‌كند.



مثال مربوط به بند 21(پ)
واحد تجاری قصد دارد يك دارايي به بهاي تمام شده 000ر1
را در عمر مفيد پنج ساله آن مورد استفاده قرار دهد و سپس آن را به ارزش باقیمانده
صفر واگذار نماید. نرخ ماليات ٤٠% است. استهلاك دارايي برای مقاصد مالياتي، کاهنده
مالیات نمی‌باشد. در زمان واگذاری، سود سرمايه‌ای مشمول ماليات نيست و زيان سرمايه‌ای،
کاهنده مالیات نمی‌باشد.
همزمان با بازیافت مبلغ دفتری دارایی، واحد تجاری درآمد
مشمول مالياتي به ميزان 000ر1  کسب خواهد کرد و ماليات ٤٠٠ را پرداخت خواهد نمود.
واحد تجاري بدهي ماليات انتقالي ایجادشده معادل ٤٠٠ را شناسايي نمي‌كند زيرا
ناشي از شناخت اوليه دارايي است.
مبلغ دفتري دارايي در سال بعد، ٨٠٠ خواهد بود. با کسب
درآمد مشمول مالياتی معادل ٨٠٠، واحد تجاري مالياتی معادل 320 پرداخت خواهد كرد.
واحد تجاري بدهي ماليات انتقالي معادل ٣٢٠ را شناسايي نمي‌كند، زيرا ناشي از شناخت
اوليه دارايي است.

تفاوتهاي موقتی کاهنده
مالیات

22 .     دارايي
مالیات انتقالي، باید براي تمام تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات تا ميزاني شناسایی
شود كه در مقابل تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات، وجود سود مشمول ماليات قابل
استفاده محتمل باشد، مگر اینکه دارايي مالیات انتقالي، از شناخت اوليه یک دارايي
يا یک بدهي در معامله‌ای ایجاد شود كه:

الف.    تركيب تجاري نیست؛ و

ب.   در زمان معامله، سود حسابداري و سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) را تحت تأثير قرار نمی‌دهد.

با وجود این، براي تفاوتهاي موقتی کاهنده ماليات مرتبط با
سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب، واحدهای تجاری وابسته و منافع در
مشاركتها، دارايي ماليات انتقالي بايد طبق بند 43 شناسايي شود.

23 .  در
زمان شناخت یک بدهی، تسویه مبلغ دفتري آن در دوره‌های آتی از طریق خروج منابع دارای
منافع اقتصادي از واحد تجاري، امری بدیهی است. هنگامي كه منابع از واحد تجاري خارج
مي‌شود، ممكن است تمام یا بخشی از مبالغ آنها هنگام تعيين سود مشمول ماليات دوره‌های‌
بعد از دوره‌ای که بدهي در آن شناسایی می‌شود، کاهنده مالیات باشد. در چنین مواردی،
بين مبلغ دفتري بدهي و مبناي مالياتي آن، تفاوت موقتی وجود دارد. همچنین، در ارتباط
با ماليات بر درآمدي كه در دوره‌هاي آتي به این دلیل قابل بازیافت می‌شود که بخشی
از بدهی به عنوان کاهنده سود مشمول مالیات پذیرفته می‌شود، دارایی ماليات انتقالي
ايجاد مي‌شود. همچنین، در صورتي كه مبلغ دفتري دارايي كمتر از مبناي مالياتي آن
باشد، اين تفاوت منجر به دارايي ماليات انتقالي در ارتباط با ماليات بر درآمدي می‌شود
كه در دوره‌‌هاي آتي قابل بازیافت است.

مثال
واحد تجاري براي بازخرید مرخصی کارکنان، بدهي به مبلغ
١٠٠ شناسايي مي‌كند. برای مقاصد مالياتي، هزینه بازخرید مرخصی تا زماني كه واحد
تجاري آن را نپردازد، کاهنده مالیات نيست. نرخ ماليات ٢٥% است.
مبناي مالياتي بدهي صفر است (مبلغ دفتري ١٠٠ پس از
كسر مبلغي كه در ارتباط با اين بدهي، در دوره‌هاي آتي برای مقاصد مالياتي کاهنده
مالیات مي‌باشد). در تسويه بدهي به مبلغ دفتري، واحد تجاري سود مشمول ماليات آتي
خود را به میزان ١٠٠ كاهش مي‌دهد و، در نتيجه، پرداخت ماليات آتي خود را به میزان
٢٥، (حاصل‌ضرب ١٠٠ در ٢٥%) كاهش مي‌دهد. تفاوت بين مبلغ دفتري ١٠٠ و مبناي
مالياتي صفر، تفاوت موقتی کاهنده مالیات معادل ١٠٠ است. بنابراين، واحد تجاري دارايي
ماليات انتقالی به میزان ٢٥ (حاصل‌ضرب 100 در ٢٥%) شناسايي مي‌كند، مشروط بر اینکه
کسب سود مشمول ماليات كافي در دوره‌های آتی برای انتفاع واحد تجاری از طریق كاهش
در پرداخت ماليات، محتمل باشد.

24 .  مثالهاي
زير، نمونه‌هايي از تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات است كه منجر به ایجاد داراييهاي ماليات
انتقالي مي‌شود:

الف.  هزينه‌هاي
مزاياي بازنشستگی ممكن است هنگام ارائه خدمت توسط کارکنان، برای تعيين سود
حسابداري کسر شود، اما در تعيين سود مشمول ماليات، هنگام پرداخت كمكها به صندوق
توسط واحد تجاري يا هنگام پرداخت مزاياي بازنشستگی توسط واحد تجاري، کاهنده سود
مشمول مالیات می‌باشد. تفاوت بين مبلغ دفتري بدهی و مبنای مالیاتی آن، تفاوت موقتی
است؛ مبناي مالياتي بدهی معمولاً صفر است. هنگامی که كمكها يا مزايای بازنشستگی پرداخت
می‌شود، منافع اقتصادی به شکل کاهش در سود مشمول مالیات، به واحد تجاری جریان می‌یابد
و در نتیجه، این تفاوت موقتی کاهنده مالیات، منجر به دارایی مالیات انتقالی می‌شود؛

ب.    برای
تعيين سود حسابداري، برخی مخارج در دوره وقوع به عنوان هزينه شناسايي مي‌شود، اما در
تعیین سود مشمول مالیات، ممكن است واحد تجاری تا دوره بعد مجاز به کاهش در سود
مشمول ماليات (زيان مالياتي) نباشد. تفاوت بين مبناي مالياتي این مخارج، یعنی مبلغی
كه مراجع مالياتي آن را به عنوان کاهنده سود مشمول مالیات در دوره‌هاي آتي مجاز مي‌دانند
و مبلغ دفتري صفر، تفاوت موقتی کاهنده مالیات است كه منجر به ايجاد دارايي ماليات
انتقالي مي‌شود؛

پ.    به استثنای برخی موارد محدود، واحد تجاري داراييهاي
قابل تشخیص تحصيل‌شده و بدهيهای تقبل‌شده در تركيب‌ تجاري را به ارزش منصفانه در
تاريخ تحصيل شناسايي مي‌كند. هنگامي كه بدهي تقبل‌شده، در تاريخ تحصيل شناسایی مي‌شود
اما مخارج مربوط، سود مشمول مالیات دوره‌های بعد را کاهش می‌دهد، تفاوت موقتی
کاهنده ماليات ايجاد مي‌شود كه منجر به ايجاد دارايي ماليات انتقالي مي‌گردد.
همچنين، هنگامي كه ارزش منصفانه دارايي قابل تشخیص تحصيل‌شده كمتر از مبناي مالياتي
آن باشد، دارايي ماليات انتقالي ايجاد مي‌شود. در هر دو حالت، دارايي ماليات
انتقالي حاصل، سرقفلي را تحت تأثير قرار مي‌دهد (به بند 66 مراجعه شود)؛ و

ت.    ممكن
است برخی دارايیها به ارزش منصفانه اندازه‌گیری شوند، يا ممکن است تجدید ارزیابی
شوند بدون اینکه براي مقاصد مالياتي تعدیلی از این بابت انجام شود (به بند 17 مراجعه
شود). در صورتي كه مبناي مالياتي دارايي بيش از مبلغ دفتري آن باشد، تفاوت موقتی کاهنده
مالیات ايجاد مي‌شود.

مثال مربوط
به بند 24(ت)
تعیین تفاوت موقتی کاهنده مالیات در پایان سال دوم
واحد تجاری الف در
ابتدای سال اول، یک ابزار بدهی به مبلغ 000ر1 خریداری می‌کند. ارزش اسمی این
ابزار معادل 000ر1 است که 5 سال بعد، یعنی در تاریخ سررسید، قابل پرداخت می‌باشد.
نرخ سود 2 درصد، قابل پرداخت در پایان هر سال است. نرخ سود مؤثر 2 درصد می‌باشد.
ابزار بدهی به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شود.
در پایان سال دوم، به
دلیل افزایش نرخ سود در بازار تا سطح 5 درصد، ارزش منصفانه ابزار بدهی به مبلغی
معادل 918 کاهش یافت. در صورت نگهداری ابزار بدهی توسط واحد تجاری الف، وصول
تمام جریانهای نقدی قراردادی محتمل است.
هرگونه سود (زیان)
ابزار بدهی، تنها در صورت تحقق، مشمول مالیات (کاهنده مالیات) است. برای مقاصد
مالیاتی، سودها (زیانهای) ناشی از فروش یا سررسید ابزار بدهی، از طریق تفاوت بین
مبلغ وصول‌شده و بهای تمام‌شده اولیه ابزار بدهی محاسبه می‌شود.
بر
این اساس، مبنای مالیاتی ابزار بدهی معادل بهای تمام شده اولیه آن است.
تفاوت بین مبلغ دفتری
ابزار بدهی در صورت وضعیت مالی واحد تجاری الف معادل 918 و مبنای مالیاتی آن
معادل 000ر1 ، صرف‌نظر از اینکه واحد تجاری الف انتظار داشته باشد مبلغ دفتری
ابزار بدهی را از طریق فروش یا از طریق استفاده برای مثال نگهداری آن و وصول
جریانهای نقدی قراردادی، یا ترکیبی از هر دو، بازیافت کند، منجر به ایجاد تفاوت
موقتی کاهنده مالیات معادل 82 در پایان سال دوم می‌شود (به بندهای 17 و 24(ت)
مراجعه شود).
دلیل این امر این است
که تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات، تفاوت بین مبلغ دفتری یک دارایی یا یک بدهی در
صورت وضعیت مالی و مبنای مالیاتی آن است که منجر به مبالغی می‌شود که در صورت
بازیافت یا تسویه مبلغ دفتری دارایی یا بدهی، در تعیین سود مشمول مالیات (زیان
مالیاتی) دوره‌های آتی، کاهنده مالیات است (به بند 4 مراجعه شود). واحد تجاری
الف، در تعیین سود مشمول مالیات (زیان مالیاتی)، چه در زمان فروش و چه در
سررسید، مبنای مالیاتی دارایی معادل 000ر1 را کسر خواهد کرد.

25 .  برگشت
تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات، منجر به کاهش سود مشمول ماليات دوره‌هاي آتي مي‌شود.
با وجود این، منافع اقتصادي به شكل كاهش در پرداختهاي ماليات، تنها در صورتي به
واحد تجاري جريان مي‌يابد كه واحد تجاري سودهای مشمول ماليات کافی تحصيل كرده باشد
تا بتوان تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات را با آن تهاتر كرد. بنابراين، واحد تجاري تنها
هنگامي داراييهای ماليات انتقالي را شناسايي مي‌كند كه در مقابل تفاوتهای موقتی
کاهنده مالیات، وجود سود مشمول ماليات قابل استفاده، محتمل باشد.

26 .  هنگامی
که واحد تجاری ارزیابی می‌کند که آیا سود مشمول مالیاتی وجود خواهد داشت که بتواند
در مقابل آن، تفاوت موقتی کاهنده مالیات را استفاده کند، این موضوع را در نظر می‌گیرد
که آیا قوانین مالیاتی، برای استفاده از منابع سودهای مشمول مالیات در زمان برگشت
آن تفاوت موقتی مشمول مالیات، محدودیتی در نظر گرفته است یا خیر. اگر قوانین
مالیاتی چنین محدودیتی را تحمیل نکند، واحد تجاری تفاوت موقتی کاهنده مالیات را در
ترکیب با سایر تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات ارزیابی می‌کند. با وجود این، چنانچه
قوانین مالیاتی استفاده از زیانها را در مقابل انواع خاصی از درآمدها محدود کند،
تفاوت موقتی کاهنده مالیات تنها در ترکیب با سایر تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات از
نوع مناسب، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

27 .  در
صورتی در مقابل تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات، وجود سود مشمول ماليات قابل استفاده
محتمل است که تفاوتهای موقتی مشمول مالیات برای یک واحد تجاری در یک حوزه مقرراتی
به میزان کافی وجود داشته باشد و انتظار رود در یکی از دوره‌های زیر برگشت شود:

الف.  در همان دوره‌ای که انتظار می‌رود تفاوتهای موقتی کاهنده ماليات برگشت
داده شود؛ يا

ب.    در
دوره‌هايي كه زيان مالياتي ناشي از دارايي ماليات انتقالي، قابل انتقال به دوره‌هاي
قبل يا آينده باشد.

در چنين شرايطي، دارايي ماليات انتقالي در دوره‌اي شناسایی
می‌شود كه تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات ايجاد می‌گردد.

28 .  در
صورتی که برای یک واحد تجاری در یک حوزه مقرراتی، تفاوتهای موقتی مشمول مالیات به
میزان کافی وجود نداشته باشد، دارايي ماليات انتقالي تا میزانی شناسايي مي‌شود كه:

الف.  این احتمال وجود داشته باشد
که واحد تجاري در همان دوره‌اي كه تفاوت موقتی کاهنده مالیات برگشت مي‌شود (يا در
دوره‌‌هايي كه زيان مالياتي حاصل از دارايي مالیات انتقالي، قابل انتقال به آینده می‌شود)،
برای یک واحد تجاری در یک حوزه مقرراتی، از سود مشمول مالیات به میزان کافی
برخوردار باشد. در ارزيابي اینکه واحد تجاری سود مشمول ماليات کافی در دوره‌هاي
آتي خواهد داشت یا خیر، واحد تجاري؛

  1. تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات را با سودهای مشمول
    مالیات آتی که کاهش در مالیات ناشی از برگشت آن تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات از
    آن کسر شده است، مقایسه می‌کند. این مقایسه نشان می‌دهد چه میزان از سودهای مشمول
    آتی برای اینکه مبالغ ناشی از برگشت آن تفاوتهای موقتی کاهنده مالیات از آن کسر
    شود، برای واحد تجاری کفایت می‌کند؛ و
  2. مبالغ مشمول ماليات ناشي از تفاوتهاي موقتی کاهنده
    مالیات را كه انتظار مي‌رود در دوره‌هاي آتي ايجاد شود، نادیده می‌گیرد، زيرا
    دارايي ماليات انتقالي ناشي از اين‌ تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات، خود، به سود مشمول
    ماليات آتی نياز دارد تا مورد استفاده قرار گیرد؛ يا

ب .   فرصتهاي
برنامه‌ريزي مالياتی برای واحد تجاری وجود داشته باشد تا سود مشمول ماليات را در دوره‌هاي
مناسب ايجاد كند.

29 .  ارزیابی
سود مشمول مالیات آتی محتمل، در صورت وجود شواهد کافی مبنی بر دستیابی واحد تجاری
به این مبلغ محتمل، می‌تواند شامل بازیافت برخی داراییهای واحد تجاری به مبلغی بیش
از مبلغ دفتری آنها باشد. برای مثال، هرگاه دارایی به ارزش منصفانه اندازه‌گیری
شود، واحد تجاری باید بررسی کند که آیا شواهد کافی برای نتیجه‌گیری درباره محتمل
بودن بازیافت دارایی به مبلغی بیش از مبلغ دفتری وجود دارد یا خیر. برای مثال این
موضوع زمانی مصداق دارد که واحد تجاری انتظار داشته باشد یک ابزار بدهی با نرخ سود
ثابت را نگهداری و جریانهای نقدی قراردادی آن را وصول کند.

30 .  فرصتهاي
برنامه‌ريزي مالياتی، اقداماتي است كه واحد تجاري به منظور ايجاد يا افزايش درآمد
مشمول ماليات در دوره‌ای خاص، قبل از انقضاي مهلت انتقال زيان مالياتي يا اعتبار مالياتي
به دوره‌هاي آتي، انجام مي‌دهد. براي مثال، در برخي حوزه‌هاي مقرراتی، سود مشمول
ماليات ممکن است به روشهای زير ايجاد شود يا افزايش يابد:

الف.  انتخاب روش احتساب مالیات درآمد مالی بر مبنای
درآمد مالی دریافت‌شده یا درآمد مالی دریافتنی؛

ب.    انتقال
ادعاهای مربوط به اقلام کاهنده سود مشمول مالیات به آینده؛

پ.    فروش،
و اجاره مجدد احتمالی، داراييهايي كه افزايش بها داشته‌اند اما مبناي مالياتي آنها
براي انعكاس اين افزايش بها، تعديل نشده است؛ و

ت.    فروش یک
دارايي كه درآمد معاف از ماليات ايجاد مي‌كند (مانند اوراق مشارکت دولتي در برخي
حوزه‌هاي مقرراتی) به منظور خريد سرمايه‌گذاري ديگري كه درآمد مشمول ماليات ايجاد
مي‌كند.

در مواردي كه فرصتهاي برنامه‌ريزي مالياتی، موجب انتقال
سود مشمول ماليات از دوره‌های‌ آتی به دوره‌های نزديكتر می‌شود، انتقال زيان مالياتي
يا اعتبار مالياتي به دوره‌هاي آتی، همچنان به وجود سود مشمول ماليات آتي ناشي از
منابعي غیر از منابع ایجادکننده تفاوتهاي موقتي آتی، بستگی دارد.

31 .  در
صورتی كه واحد تجاری سابقه زيان‌ داشته ‌باشد، رهنمود‌هاي مندرج در بند‌هاي 34 و 35
را در نظر مي‌گيرد.

شناخت اوليه یک دارايي يا یک بدهي

32 .  كمكهاي
بلاعوض دولت در ارتباط با داراییهای استهلاک‌پذیر می‌تواند به عنوان تعهدات
انتقالی به دوره‌های آتی شناسایی شود که تفاوت بین این تعهدات انتقالی و مبنای
مالیاتی صفر آن، تفاوت موقتی کاهنده مالیات است. با توجه به دليل مندرج در بند 21،
دارایی مالیات انتقالی حاصل شناسایی نمی‌شود.

زيانهاي مالياتي
استفاده‌نشده و اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده

33 .     دارایی مالیات انتقالی، بابت انتقال
زيانهای مالياتي استفاده‌نشده و اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده به دوره‌هاي آتي، باید
تا میزانی شناسایی شود كه در مقابل زيانهای مالياتي استفاده‌نشده و اعتبارهای
مالياتي استفاده‌نشده، وجود سود مشمول مالیات قابل استفاده محتمل باشد.

34 .  معيارهای
شناخت داراييهاي ماليات انتقالي كه از انتقال زيانهای مالیاتی استفاده‌نشده و اعتبارهای
مالياتي استفاده‌نشده به دوره‌هاي آتي ناشي مي‌شود، با معيارهای شناخت داراييهاي ماليات
انتقالي ناشي از تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات یکسان است. با وجود این، وجود
زيانهاي مالياتي استفاده‌نشده، شواهد قوی از نبود سودهای مشمول مالیات آتی است. بنابراين،
هنگامي كه واحد تجاري سابقه زيان داشته باشد، دارايي ماليات انتقالي ناشي از
زيانهاي مالیاتی استفاده‌نشده يا اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده را تنها تا میزانی
شناسايي مي‌كند كه تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات به اندازه کافی وجود داشته باشد يا
شواهد متقاعد‌كننده ديگري مبنی بر در دسترس بودن سود مشمول ماليات قابل استفاده در
 آینده در مقابل زیانهای مالیاتی استفاده‌نشده
یا اعتبارهای مالیاتی استفاده‌نشده، موجود باشد. در چنين شرايطي، طبق بند 81،
افشاي مبلغ دارايي مالیات انتقالي و ماهيت شواهد پشتيبان شناخت آن، الزامي است.

35 .  در
ارزيابي احتمال وجود سود مشمول ماليات قابل استفاده در مقابل زيانهاي مالیاتی استفاده‌نشده
و اعتبارهای مالیاتی استفاده‌نشده، واحد تجاري معيار‌هاي زير را در نظر مي‌گيرد:

الف.  وجود
تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات کافی برای واحد تجاری در یک حوزه مقرراتی، که منجر به
ایجاد مبالغ مشمول مالیات قابل استفاده در مقابل زيانهاي مالیاتی استفاده‌نشده یا اعتبارهای
مالياتي استفاده‌نشده شود.

ب.    وجود سود
مشمول ماليات كافي در واحد تجاری قبل از انقضاي زيانهاي مالیاتی استفاده‌نشده یا اعتبارهای
مالياتي استفاده‌‌نشده، محتمل باشد؛

پ.    زيانهاي
مالياتي استفاده‌نشده ناشي از دلايل قابل تشخیصی باشد كه تكرار آن محتمل نباشد؛ و

ت.    وجود فرصتهاي
برنامه‌ريزي مالياتی (به بند 30 مراجعه شود)، به‌گونه‌ای که سود مشمول ماليات را
در دوره‌اي ايجاد كند كه زيانهاي مالياتي استفاده‌نشده یا اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده،
در آن دوره قابل استفاده باشد.

چنانچه در مقابل زیانهای مالیاتی استفاده‌نشده یا
اعتبارهای مالیاتی استفاده‌نشده، وجود سود مشمول مالیات قابل استفاده در آینده محتمل
نباشد، دارایی مالیات انتقالی شناسایی نمی‌شود.

بررسی مجدد داراييهاي
ماليات انتقالي شناسايي‌نشده

36 .  واحد
تجاري در پایان هر دوره گزارشگری، داراييهاي ماليات انتقالي شناسايي‌نشده را مجدداً
بررسی مي‌كند. واحد تجاري دارايي ماليات انتقالي که قبلاً شناسايي نشده است را تا
میزانی شناسایی می‌کند که بازیافت دارایی مالیات انتقالی از محل سودهای مشمول
مالیات آتی امکان‌پذیر باشد. براي مثال، بهبود شرایط تجاري ممکن است این احتمال را
که واحد تجاري بتواند به منظور احراز معیارهای شناخت مندرج در بندهای 22 یا 33، سود
مشمول ماليات كافي در آينده ایجاد کند، افزايش دهد. مثال ديگر، هنگامي است كه واحد
تجاري داراييهاي ماليات انتقالي را در تاريخ تركيب تجاري يا پس از آن، مجدداً بررسی
می‌كند (به بند‌هاي 69 و 70 مراجعه شود).

سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي
تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته و منافع در مشاركتها

37 .  هرگاه
مبلغ دفتري سرمايه‌گذاريها در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته يا
منافع در مشاركتها (یعنی، سهم واحد تجاری اصلي يا سرمايه‌گذار از خالص داراييهاي
واحد تجاری فرعي، شعب و واحد تجاری وابسته يا سرمايه‌پذير، شامل مبلغ دفتري
سرقفلي) با مبناي مالياتي سرمايه‌گذاري يا منافع (که اغلب بهاي تمام شده است) تفاوت
داشته باشد، تفاوتهاي موقتی ایجاد می‌شود. اين تفاوتها ممكن است در شرايط مختلفي ايجاد
شود؛ براي مثال:

الف.  وجود سود‌هاي
توزيع‌نشده واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب، واحدهای تجاری وابسته و مشاركتها؛

ب.    تغيير
در نرخ ارز، در صورتی كه واحد تجاری اصلي و واحد تجاری فرعي آن در كشور‌هاي مختلفي
قرار داشته باشند؛ و

پ.    كاهش
در مبلغ دفتري سرمايه‌گذاري در واحد تجاري وابسته تا سطح مبلغ قابل بازيافت آن.

در صورتي كه واحد تجاری اصلي، در صورتهاي مالي جداگانه
خود، سرمايه‌گذاري را به بهاي تمام شده يا مبلغ تجديد ارزيابي به حساب منظور نماید،
تفاوت موقتی مربوط به آن سرمايه‌گذاري در صورتهاي مالي تلفيقي ممکن است با تفاوت موقتی
مربوط به آن سرمایه‌گذاری در صورتهاي مالي جداگانه واحد تجاری اصلي، متفاوت باشد.

38 .    واحد
تجاري، باید براي تمام تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات مربوط به سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي
تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته و منافع در مشارکتها، به استثنای مواردی
که هر دو شرط زیر را احراز می‌کند، بدهي ماليات انتقالي شناسايي نماید:

الف.    واحد تجاری اصلي، سرمايه‌گذار يا شریک خاص یا
مجری عملیات تحت کنترل مشترک، بتوانند زمانبندي برگشت تفاوتهای موقتی را كنترل كنند؛
و

ب.  این احتمال وجود داشته باشد که تفاوتهای موقتی در آینده قابل پیش‌بینی برگشت نشود.

39 .  از
آنجا که واحد تجاری اصلي سياست تقسيم سود واحد تجاری فرعي را كنترل مي‌كند، توانایی
کنترل زمانبندي برگشت تفاوتهاي موقتی مربوط به سرمايه‌گذاري (نه تنها تفاوتهاي
موقتی ناشي از سود‌هاي توزيع‌نشده، بلکه ناشی از هرگونه تفاوت تسعير ارز) را نیز دارد.
افزون بر اين، اغلب تعيين مبلغ ماليات بر درآمدي كه هنگام برگشت تفاوتهای موقتی قابل
پرداخت خواهد شد، غيرعملي است. بنابراين، هنگامي كه واحد تجاری اصلي تصمیم بگیرد كه
این سود‌ها در آينده قابل پيش‌بيني توزيع نشود، واحد تجاری اصلي بدهي ماليات انتقالي
شناسايي نمي‌كند. برای سرمايه‌گذاري در شعب نيز همين ملاحظات کاربرد دارد.

40 .  داراييها
و بدهيهاي غير‌پولي واحد تجاري، به واحد پول عملياتي آن اندازه‌گيري مي‌شود (به
استاندارد حسابداري 16 آثار تغيير در نرخ ارز مراجعه شود). اگر سود مشمول ماليات يا زيان مالياتي واحد تجاري (و در نتيجه،
مبناي مالياتي داراييها و بدهيهاي غير‌پولي آن) بر حسب واحد پول متفاوتي تعيين ‌شود،
تغيير در نرخ ارز، تفاوتهاي موقتي ایجاد می‌کند كه منجر به شناسایی بدهي مالیات
انتقالی (موضوع بند 22) يا
دارايي ماليات انتقالي مي‌شود. این ماليات انتقالي ايجادشده، به بدهكار يا
بستانكار سود يا زيان دوره منظور مي‌شود (به بند 59 مراجعه شود).

41 .  سرمايه‌گذار
در واحد تجاری وابسته، آن واحد تجاری را كنترل نمي‌كند و بطور معمول در جايگاهي
نيست كه سياست تقسيم سود را تعيين كند. بنابراين، در صورت نبود توافق برای توزیع نکردن
سودهای واحد تجاری وابسته در آینده قابل پیش‌بینی، سرمايه‌گذار بدهي ماليات
انتقالي حاصل از تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات مربوط به سرمايه‌گذاري در واحد تجاری
وابسته را شناسايي مي‌كند. در برخی موارد، سرمایه‌گذار ممکن است قادر به تعیین مبلغ
ماليات قابل پرداخت در زمان بازیافت بهاي تمام شده سرمايه‌گذاري در واحد تجاری وابسته
نباشد، اما مي‌تواند تعیین کند که مبلغ آن برابر يا بيشتر از یک مبلغ حداقل باشد. در
چنین مواردی، بدهي ماليات انتقالي به این مبلغ اندازه‌گيري مي‌شود.

42 .  توافق‌
بين طرفین مشارکت، بطور معمول توزیع سود را نیز شامل می‌شود و مشخص مي‌کند كه آیا تصميم‌گيري
درباره این مسائل، مستلزم اجماع تمام یا گروهی از طرفهای مشارکت است یا خیر.
هنگامي که شریک خاص یا مجری عملیات تحت کنترل مشترک، بتواند زمانبندي توزیع سهم
خود از سود مشارکت را کنترل کند و توزیع سهم آن از سود در آینده قابل پیش‌بینی،
محتمل نباشد، بدهي ماليات انتقالي شناسايي نمي‌شود.

43 .     واحد تجاري، براي تمام تفاوتهاي
موقتی کاهنده مالیات ناشی از سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای
تجاری وابسته و منافع در مشارکتها، باید دارایی ماليات انتقالي را تنها به میزانی
که هر دو مورد زیر محتمل باشد، شناسايي کند:

الف.    تفاوتهای موقتی در آینده قابل پیش‌بینی برگشت شود؛
و

ب.       در مقابل تفاوتهای موقتی، سود مشمول مالیات
قابل استفاده وجود داشته باشد.

44 .  براي
تصميم‌گيري درباره اینکه براي تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات مرتبط با سرمايه‌گذاري
در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته و منافع در مشارکتها، دارايي ماليات
انتقالي شناسایی ‌شود یا خیر، واحد تجاري رهنمود مندرج در بند‌هاي 27 تا 31 را در نظر
مي‌گيرد.

اندازه‌گيري

45 .     بدهيهاي
مالیات جاری (داراييهاي ماليات جاري) مربوط به دوره جاري و دوره‌های قبل، بايد به
مبلغی اندازه‌گیری شود كه انتظار مي‌رود با استفاده از نرخهاي مالياتی (و قوانين
مالياتي) لازم‌الاجرا تا پايان دوره‌ گزارشگري، به مراجع مالياتي پرداخت گردد (يا از
مراجع مالیاتی بازیافت شود).

46 .     داراييها
و بدهيهاي ماليات انتقالي باید به نرخهای مالیاتی قابل اعمال در دوره‌ای که انتظار
می‌رود دارایی بازیافت یا بدهی تسویه شود، اندازه‌گیری گردد، و این اندازه‌گیری
مبتنی بر نرخهای مالیاتی (و قوانين مالياتي) لازم‌الاجرا تا پایان دوره گزارشگری است.

47 .  هنگامي
كه نرخهاي مالیاتی متفاوت برای سطوح مختلف درآمد مشمول ماليات اعمال می‌‌شود، داراييهای
مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي با استفاده از نرخ میانگینی اندازه‌گيري مي‌شود
كه انتظار مي‌رود برای سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) دوره‌هايي كه انتظار می‌رود
تفاوتهاي موقتی برگشت شود، اعمال ‌گردد.

48 .     اندازه‌گيري
بدهیهای مالیات انتقالی و داراییهای ماليات انتقالي، بايد بازتابی از آثار مالیاتی
باشد که از شیوه مورد انتظار واحد تجاری در پايان دوره‌ گزارشگري، برای بازیافت یا
تسویه مبلغ دفتري داراييها و بدهيها پیروی می‌کند.

49 .  در
برخي حوزه‌هاي مقرراتی، شیوه واحد تجاری برای بازیافت (تسویه) مبلغ دفتري یک دارايي
(یک بدهي)، می‌تواند بر يك يا هر دو مورد زير تأثیر داشته باشد:

الف.  نرخ مالیات
قابل اعمال هنگامي كه واحد تجاري مبلغ دفتري یک دارايي (یک بدهي) را بازيافت
(تسويه) مي‌كند؛ و

ب.    مبناي مالياتي
یک دارايي (یک بدهي).

در چنین مواردی، واحد تجاري با استفاده از نرخ مالياتی
و مبناي مالياتی كه با شيوه مورد انتظار بازيافت یا تسويه سازگاری دارد، بدهیهای
مالیات انتقالی و داراییهای مالیات انتقالی را اندازه‌گيري مي‌كند.

مثال الف
یک قلم از داراییهای ثابت مشهود، مبلغ دفتري
معادل ١٠٠ و مبناي مالياتي معادل ٦٠ دارد. در صورت فروش این قلم، نرخ مالياتی قابل
اعمال معادل 20% می‌باشد و براي ساير درآمد‌ها، نرخ مالياتی معادل ٣٠% اعمال می‌شود.
در صورتی که واحد تجاري انتظار داشته باشد
بدون استفاده بیشتر، این قلم را به فروش برساند، بدهي ماليات انتقالي معادل ٨ (حاصل‌ضرب
40 در نرخ ٢٠%) شناسايي مي‌كند و در صورتی که انتظار داشته باشد این قلم را نگه دارد
و مبلغ دفتري آن را از طريق استفاده بازيافت كند، بدهي ماليات انتقالي معادل ١٢
(حاصل‌ضرب ٤٠ در نرخ ٣٠%)، شناسايي مي‌كند.


مثال ب
یک قلم از داراییهای ثابت مشهود به بهاي تمام شده
١٠٠ و مبلغ دفتري ٨٠، به مبلغ ١٥٠ تجديد ارزيابي شده است. براي مقاصد مالياتي،
تعديلی از این بابت انجام نمی‌شود. استهلاك انباشته براي مقاصد مالياتي معادل ٣٠
و نرخ ماليات ٣٠% است. اگر این قلم به مبلغي بيش از بهاي تمام‌شده به فروش برسد،
استهلاك انباشته مالياتی معادل ٣٠، در سود مشمول ماليات منظور می‌شود اما مازاد عايدات
فروش بر بهاي تمام شده، مشمول ماليات نخواهد بود.
مبناي مالياتي این قلم ٧٠ است و تفاوت موقتی
مشمول ماليات، معادل ٨٠ می‌باشد. اگر واحد تجاري انتظار داشته باشد که از طریق استفاده
از این قلم، مبلغ دفتري آن را بازيافت كند، بايد درآمد مشمول مالياتی معادل ١٥٠ ايجاد
كند، اما تنها مي‌تواند استهلاكی معادل ٧٠ را از آن کسر نماید. بر اين اساس، بدهي
ماليات انتقالي معادل ٢٤ (حاصل‌ضرب ٨٠ در نرخ ٣٠%) وجود دارد. اگر واحد تجاري
انتظار داشته باشد كه با فروش این قلم با عايداتی معادل ١٥٠، بلافاصله مبلغ دفتري
دارايي را بازيافت كند، بدهي ماليات انتقالي به شرح زير محاسبه مي‌شود.

 

 

تفاوت موقتی
مشمول ماليات

 

نرخ مالیات
 

 

بدهي ماليات انتقالی

استهلاك انباشته
مالیاتی

٣٠

 

٣٠%

 

٩

مازاد عايدات
بر بهاي تمام شده

٥٠

 

صفر

 

ــ

جمع

٨٠

 

 

 

٩

(يادداشت: طبق بند 62، ماليات انتقالي اضافي که از تجديد ارزيابي
بوجود می‌آید، در ساير اقلام سود و زیان جامع شناسايي مي‌شود)

50 .  در
صورتی که بدهي مالیات انتقالی يا دارايي ماليات انتقالي، ناشی از دارايي استهلاك‌ناپذيري
باشد كه با استفاده از مدل تجديد ارزيابي مندرج در استاندارد حسابداري 11 اندازه‌گيري
شده است، اندازه‌گيري بدهي ماليات انتقالي یا دارایی مالیاتی انتقالی بايد آثار مالياتي
بازیافت مبلغ دفتري دارايي استهلاك‌ناپذير از طریق فروش را، صرف‌نظر از مبنای
اندازه‌گيري مبلغ دفتري دارايي، منعكس کند. بنابراين، در صورتي كه قوانین مالياتی،
نرخ ماليات قابل اعمال براي مبلغ مشمول ماليات ناشي از فروش دارايي را متفاوت از
نرخ مالياتی قابل اعمال برای مبلغ مشمول ماليات ناشي از استفاده دارايي تعیین کند،
در اندازه‌گيري بدهي مالیات انتقالی يا دارايي ماليات انتقالي مرتبط با دارايي
استهلاك‌ناپذير، نرخ مالياتی قابل اعمال براي مبلغ مشمول ماليات ناشي از فروش
دارايي بكار مي‌رود.

51 .  بند 50، هنگام
شناخت و اندازه‌گيري داراييهای ماليات انتقالي، در الزامات بكارگيري اصول مندرج در
بند‌هاي 22 تا 32 (تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات) و بند‌هاي 33 تا 35 (زيانهاي
مالياتي استفاده‌نشده و اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده) اين استاندارد، تغييری ایجاد
نمی‌کند.

52 .  در برخي حوزه‌هاي مقرراتی، در صورتي كه تمام یا بخشی
از سود خالص يا سود انباشته، به عنوان سود تقسيمی به سهامداران واحد تجاري پرداخت
شود، ماليات بر درآمد با نرخي بالاتر يا پايين‌تر قابل پرداخت خواهد بود. در برخي
ديگر از حوزه‌هاي مقرراتی، در صورتي كه تمام یا بخشی از سود خالص يا سود انباشته به
عنوان سود تقسيمی به سهامداران واحد تجاري پرداخت شود، ممکن است مالیات بر درآمد
قابل استرداد يا قابل پرداخت باشد. در این شرايط، داراييها و بدهيهای ماليات جاري
و انتقالي، با نرخ ماليات قابل اعمال بر سودهای توزیع نشده، اندازه‌گيري مي‌شود.

53 .  در شرايط توصیف‌شده در بند 52، آثار مالياتی سود
تقسيمی هنگامي شناسايي مي‌شود كه براي پرداخت سود تقسیمی، بدهی شناسايي شده باشد. آثار
مالياتی سود تقسیمی، ارتباط مستقیم‌تری با معاملات یا رویدادهای گذشته در مقایسه
با ستانده مالکان دارد. بنابراین، آثار مالياتی سود تقسیمی، همان‌گونه كه در بند 59
استاندارد تعیین شده است، در سود یا زیان دوره شناسايي مي‌شود مگر تا میزانی كه آثار
مالیاتی سود تقسیمی، ناشی از شرايط توصیف‌شده در بند 59(الف) و (ب) باشد.

مثالهاي مربوط به بندهاي 52 و 53
این مثال، در ارتباط با اندازه‌گيري داراييهای
مالیات جاری و انتقالی و بدهيهاي ماليات جاري و انتقالي واحد تجاري در یک حوزه مقرراتی
است كه برای سودهای توزیع‌نشده، ماليات بر درآمد با نرخی (50%) بالاتر از نرخ سودهای
توزیع‌شده، قابل پرداخت است و دربردارنده مبلغی است که هنگام تقسيم سود، قابل استرداد
می‌باشد. نرخ ماليات سود توزیع‌شده ٣٥% است. در پايان دوره گزارشگري، 29 اسفند
سال 6×13، واحد تجاري بابت سودهای تقسیمی پيشنهادي يا اعلام‌شده پس از دوره
گزارشگري، بدهي شناسايي نمي‌كند. در نتيجه، در سال 6×13، سود تقسیمی
شناسايي نمي‌شود. سود مشمول ماليات در سال 6×13، معادل ٠٠٠ر١٠٠ است. خالص تفاوت موقتی مشمول
ماليات براي سال 6×13، معادل 000ر40 است.
واحد تجاري بدهي ماليات جاري و هزينه ماليات بر درآمد
جاری را معادل 000ر50 شناسايي مي‌كند. بابت مبلغي كه در نتیجه تقسیم سود در آینده،
بطور بالقوه قابل بازیافت است، دارایی شناسايي نمي‌شود. همچنين، واحد تجاري بدهي
ماليات انتقالي و هزينه ماليات انتقالي معادل 000ر20 (حاصل‌ضرب 000ر40 در نرخ
٥٠%) شناسايي مي‌كند كه نشان‌دهنده ماليات بر درآمدي است كه واحد تجاري هنگام
بازیافت یا تسویه مبلغ دفتری داراییها و بدهیها، بر مبنای نرخ ماليات قابل اعمال
بر سودهای توزیعنشده، پرداخت خواهد کرد.
متعاقباً، در ١٥ خرداد
سال 7×13،
واحد تجاري سود‌تقسیمی معادل 000ر10 از سودهای عملياتي قبلی را به عنوان
بدهي شناسايي می‌کند.
در ١٥ خرداد سال 7x13، واحد تجاري بازيافت ماليات بر درآمد
معادل ١٥٠٠ (١٥% سود تقسیمی شناسايی‌شده به عنوان بدهي) را به عنوان دارايي ماليات
جاري و به عنوان كاهش در هزينه ماليات بر درآمد جاری سال 7x13 شناسايي
مي‌كند.

54 .     داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي،
نبايد تنزيل شوند.

55 .  تعيين داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات
انتقالي بر مبنای تنزیل‌شده به‌گونه‌ای قابل اتکا، مستلزم برنامه‌ریزی تفصیلی برای
زمانبندی برگشت هر تفاوت موقتی است. در بسياري از موارد، تهيه اين برنامه زمانی، غير‌عملي
يا بسيار پيچيده است. بنابراین، الزامي کردن تنزيل داراييهای مالیات انتقالی و
بدهيهاي ماليات انتقالي مناسب نيست. مجاز دانستن، نه ملزم کردن، تنزيل منجر به داراييهای
مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي می‌شود که بین واحد‌هاي تجاری قابل
مقايسه نمی‌باشد. بنابراین، اين استاندارد تنزيل داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي
ماليات انتقالي را الزامي یا مجاز نمي‌داند.

56 .  تفاوتهاي موقتی با مراجعه به مبلغ دفتري یک دارايي
يا یک بدهي تعيين مي‌شود. اين موضوع حتي مواقعی که مبلغ دفتري بر مبناي تنزيل‌شده
تعيين شود، برای مثال، در مورد تعهدات مزاياي بازنشستگي، كاربرد دارد (به استاندارد
حسابداري 33 مزاياي بازنشستگی کارکنان مراجعه
شود).

57 .   در پايان هر دوره گزارشگري، مبلغ دفتري دارايي ماليات انتقالي بايد بازنگري شود. واحد تجاري بايد مبلغ دفتري دارايي ماليات انتقالي را به میزانی كاهش دهد كه وجود سود مشمول ماليات كافي براي استفاده از مزایای تمام یا بخشی از آن دارايي ماليات انتقالی، دیگر محتمل نباشد. چنین كاهشی، بايد در صورتی برگشت داده شود كه وجود سود مشمول ماليات به میزان کافی، محتمل باشد.

شناخت ماليات جاري
و مالیات انتقالي

58 .  روش حسابداري آثار ماليات جاري و مالیات انتقالي
معاملات یا سایر رویدادها، با روش حسابداري همان معاملات یا سایر رویدادها سازگار
است. در بند‌هاي 59 تا 70، این اصل بکار گرفته شده است.

اقلام شناسايي‌شده
در صورت سود و زيان

59 .     ماليات جاري و  مالیات انتقالي بايد به عنوان درآمد يا هزينه شناسايي
و در صورت سود و زيان منعكس شوند، به استثنای مالياتی كه از موارد زير ناشی می‌شود:

الف.    معامله يا رويدادي كه در همان دوره يا دوره‌ای
دیگر، خارج از  صورت سود و  زيان، در ساير اقلام سود و زیان جامع يا بطور
مستقیم در حقوق مالکانه شناسايي شده است (به بند‌هاي 62 تا 67 مراجعه شود)؛ يا

ب.       تركيب تجاري (به بند‌هاي 68 تا 70 مراجعه شود).

60 .  بیشتر بدهيهاي ماليات انتقالي و داراییهای
مالیات انتقالی در مواقعی ايجاد مي‌شود كه درآمد يا هزينه، در سود حسابداري يك
دوره منظور می‌شود، اما در سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) دور‌ه‌ای ديگر لحاظ می‌گردد.
ماليات انتقالي حاصل، در صورت سود و زيان شناسايي مي‌شود. برای مثال هنگامی که:

الف.  درآمد مالی،
حق امتياز یا درآمد سود سهام، با تأخير دريافت می‌شود و طبق استاندارد حسابداري 3 درآمد عملیاتی،
متناسب با زمان مشخص‌شده در سود حسابداري منظور می‌گردد، اما ممکن است در برخی
حوزه‌های مقرراتی، بر مبناي نقدي در سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) منظور می‌شود؛
و

ب.    مخارج
داراييهاي نامشهودي كه طبق استاندارد حسابداری 17، به حساب دارایی منظور شده است و
استهلاک آن در صورت سود و زیان منعکس می‌شود، اما براي مقاصد مالياتي، در زمان
تحمل کاهنده مالیات تلقی می‌گردد.

61 .  مبلغ دفتري داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات
انتقالي ممكن است حتی در صورتی که تغییری در مبلغ تفاوتهاي موقتی مربوط وجود
نداشته باشد، تغيير کند. براي مثال، اين وضعيت مي‌تواند از موارد زير ناشی شود:

الف.  تغيير
در نرخهاي مالياتی يا قوانين مالياتي؛

ب.    بررسی مجدد
قابليت بازیافت داراييهاي ماليات انتقالي؛ يا

پ.    تغيير در شیوه مورد انتظار بازيافت یک دارايي.

ماليات انتقالي حاصل، در صورت سود و زیان شناسايي
مي‌شود، به استثنای مالیات مربوط به اقلامي كه قبلاً خارج از صورت سود و زيان
شناسايي شده‌‌اند (به بند 65 مراجعه شود).

اقلام شناسایی‌شده
خارج از صورت سود و زيان

62 .     ماليات جاري و مالیات انتقالي در صورتي باید خارج
از صورت سود و زيان شناسايي شود كه مربوط به اقلامي باشد كه در همان دوره يا دوره‌ای
دیگر، خارج از صورت سود و زيان شناسايي شده است. بنابراين، ماليات جاري و مالیات انتقالي
مربوط به اقلامی که در همان دوره يا دوره‌اي ديگر:

الف.    در ساير اقلام سود و زیان جامع شناسايي شده
است، باید در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی شود (به بند 63 مراجعه شود).

ب.       بطور مستقیم در حقوق مالکانه شناسایی شده
است، باید بطور مستقیم در حقوق مالکانه شناسایی شود (به بند 64 مراجعه شود).

63 .  در
استانداردهای حسابداری، شناسایی برخی اقلام در ساير اقلام سود و زیان جامع الزامی یا
مجاز شده است. نمونه‌هایی از اين اقلام به شرح زیر است:

الف.  تغيير در مبلغ دفتري ناشی از
تجديد ارزيابي داراییهای ثابت مشهود (به استاندارد حسابداری 11 مراجعه شود).

ب.    تفاوتهاي تسعیر ناشي از تسعیر
صورتهاي مالي عمليات خارجي (به استاندارد حسابداري 16 مراجعه شود).

64 .  در
استاندارد‌هاي حسابداری، انعکاس مستقیم برخی اقلام در حقوق مالکانه، مجاز یا
الزامی شده است. برای مثال، تعديل مانده سود انباشته ابتدای دوره که از تغيير در یک
رویه حسابداري كه با تسری به گذشته بکار گرفته شده است یا از اصلاح اشتباه، ناشی می‌شود
(به استاندارد حسابداري 34 رويه‌هاي حسابداري، تغيير در برآورد‌های حسابداری و اشتباهات مراجعه شود).

65 .  در
شرایط استثنايي، ممكن است تعيين مبلغ ماليات جاري يا مالیات انتقالي مربوط به اقلام
شناسایي‌شده خارج از صورت سود و زيان (در ساير اقلام سود و زیان جامع یا بطور مستقیم
در حقوق مالکانه) مشکل باشد. براي مثال، چنین شرایطی ممکن است در موارد زیر ایجاد شود:

الف.  نرخهاي
ماليات بر درآمد، پلکانی باشد و تعيين نرخي كه مالیات جزء خاصي از سود مشمول ماليات
(زيان مالياتي) بر اساس آن محاسبه شود، غير‌ممكن باشد.

ب.    تغيير در
نرخ ماليات يا مقررات مالياتي، بر دارايي مالیات انتقالی يا بدهي ماليات انتقالي (بطور
کامل يا بخشي از آن) مربوط به یک قلم كه قبلاً خارج از صورت سود و زيان شناسايي شده
است، تأثیر بگذارد؛ يا

پ.    واحد
تجاري تشخیص دهد که دارایی مالیات انتقالی باید شناسایی شود، یا نباید از این پس بطور
کامل شناسایی گردد، و آن دارایی مالیات انتقالی (بطور کامل یا بخشی از آن) مربوط به
قلمی باشد که قبلاً خارج از صورت سود و زيان شناسايي شده است.

در چنین مواردی، ماليات جاري و مالیات انتقالي مربوط
به اقلام شناسایی‌شده در خارج از صورت سود و زيان، به تخصیص معقول و متناسب ماليات
جاري و مالیات انتقالي واحد تجاري در حوزه مقرراتی مورد نظر، يا روش ديگري كه در
چنین شرایطی به تخصيص مناسب‌تر می‌انجامد، بستگی دارد.

66 .  طبق استاندارد حسابداري 11، واحد تجاري بايد هر
سال مبلغي معادل تفاوت بين استهلاك دارايي تجديد‌ ارزيابي شده و استهلاك بر مبناي بهاي
تمام شده آن را از مازاد تجديد ارزيابي به سود انباشته منتقل كند. این مبلغ پس از
کسر هرگونه ماليات انتقالي خواهد بود. برای انتقالات مربوط به واگذاری داراییهای
ثابت مشهود نيز شیوه عمل مشابه است.

67 .  هنگامي كه واحد تجاري به سهامداران خود سود تقسیمی پرداخت می‌کند، ممكن است ملزم به کسر
بخشی از سود تقسیمی از سهامداران و پرداخت آن به مراجع مالياتي باشد. در بسياري از
حوزه‌هاي مقرراتی، اين مبلغ ماليات تكليفي نامیده می‌شود. اين‌گونه مبالغ پرداختي یا
پرداختني به مراجع مالياتي، به عنوان بخشي از سود تقسیمی، در بدهكار حقوق مالکانه منظور می‌گردد.

ماليات انتقالي ناشي
از تركيب تجاري

68 .  همانطور كه در بند‌هاي 16 و 24(پ) تشريح شد، تفاوتهاي
موقتی ممكن است در تركيب تجاري ايجاد شود. واحد تجاري هرگونه دارايي ماليات
انتقالي (به شرط احراز معیارهای شناخت مندرج در بند ٢2) یا بدهي ماليات انتقالي
حاصل را به عنوان داراييها و بدهيهاي قابل تشخیص در تاريخ تحصيل شناسايي مي‌كند. بنابراین،
اين داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي، سرقفلي يا سود حاصل از
خريد زیر قیمت را تحت تأثير قرار مي‌دهد. با وجود این، طبق بند 12(الف)، واحد تجاري
بدهي ماليات انتقالي ناشي از شناخت اوليه سرقفلي را شناسايي نمي‌كند.

69 .  در نتيجه تركيب تجاري، احتمال بازیافت دارايي
ماليات انتقالي پیش از تحصيل واحد تحصیل‌کننده ممکن است تغيير كند. واحد تحصیل‌کننده
ممكن است بازیافت دارايي ماليات انتقالي خود را كه قبل از تركيب تجاري شناسايي نشده
است، محتمل بداند. براي مثال، ممکن است واحد تحصیل‌کننده بتواند از مزایای زيانهاي
مالياتي استفاده‌نشده، در مقابل سود مشمول ماليات آتي واحد تحصیل‌شده، استفاده کند.
همچنین، در نتيجه تركيب تجاري ممكن است ديگر این احتمال وجود نداشته باشد كه سود
مشمول ماليات آتي، امکان بازیافت دارايي مالياتی انتقالي را فراهم کند. در چنین
مواردی، واحد تحصیل‌کننده، تغيير در دارايي مالیات انتقالي را در دوره ترکیب تجاری
شناسايي مي‌كند، اما آن را به عنوان بخشي از حسابداري تركيب تجاري در نظر نمی‌گیرد.
بنابراين، واحد تحصیل‌کننده، برای اندازه‌گیری سرقفلی یا سود خرید زیر قیمت شناسایی‌شده
در ترکیب تجاری، دارایی مالیات انتقالی را به حساب نمی‌گیرد.

70 .  مزایای بالقوه انتقال زيان واحد تحصیل‌شده به
دوره‌هاي آتي یا داراييهاي مالیات انتقالي دیگر، ممكن است معيار‌هاي شناخت جداگانه
را هنگام به حساب منظور کردن اولیه تركيب تجاري، احراز نكند اما ممكن است در آینده
بازیافت شود. واحد تجاري بايد مزایای ماليات انتقالي تحصیل‌شده‌ را كه پس از تركيب
تجاري بازیافت می‌شود، به شرح زیر شناسایی کند:

الف.  مزایای
ماليات انتقالي تحصیل‌شده و شناسایی‌شده در دوره اندازه‌گیری، كه از اطلاعات جديد درباره
واقعیتها و شرایط موجود در تاریخ تحصیل ناشی می‌شود، بايد براي كاهش مبلغ دفتري
هرگونه سرقفلي مربوط به تحصيل بكار رود. اگر مبلغ دفتري سرقفلي صفر باشد، هرگونه مزایای
ماليات انتقالي باقيمانده بايد در صورت سود و زيان شناسايي شود.

ب.    سایر مزایای ماليات انتقالي تحصیل‌شده که بازیافت می‌شود،
بايد در صورت سود و زيان (يا در صورت الزام این استاندارد، خارج از صورت سود و
زيان) شناسايي شود.

ارائه

تهاتر

71 .      واحد تجاري باید داراييهای مالیات جاری و
بدهيهاي ماليات جاري را تنها در صورتی تهاتر كند که:

الف.    حق قانوني برای تهاتر
مبالغ شناسايي
شده داشته باشد؛ و

ب.       قصد تسويه بر
مبناي خالص، یا بازیافت و تسويه همزمان دارایی و بدهي را داشته باشد.

72 .  با وجود
اینکه داراييهای مالیات جاری و بدهيهاي ماليات جاري، جداگانه شناسايي و اندازه‌گيري
مي‌شوند، در برخی موارد ممکن است در صورت وضعیت مالی تهاتر شوند. واحد تجاري، بطور
معمول، در صورتی از حق قانوني برای تهاتر دارايي ماليات جاري با بدهي ماليات جاري برخوردار
است كه مربوط به ماليات بر درآمد وضع‌شده توسط یک مرجع مالياتي باشد و مرجع مالياتي
اجازه دهد واحد تجاري پرداخت يا دریافت ماليات را به صورت خالص و یکجا انجام دهد.

73 .  در صورتهاي مالي
تلفيقي، تنها در صورتی دارايي ماليات جاري یک واحد تجاري گروه با بدهي ماليات جاري
واحد تجاري ديگر گروه تهاتر مي‌شود که واحدهای تجاري مورد نظر، حق قانوني دریافت
يا پرداخت یکجای مبلغ خالص را داشته باشند و قصد آنها اين باشد که مبلغ خالص مزبور
را پرداخت یا دریافت كنند يا دارايي و بدهي را همزمان بازیافت و تسویه نمایند.

74 .     واحد
تجاري تنها در صورتی باید داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي را تهاتر
كند که:

الف.    حق قانوني برای تهاتر
داراييهاي ماليات جاري با بدهيهاي ماليات جاري داشته باشد؛ و

ب.   داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي، مربوط به ماليات بر درآمد وضع‌شده توسط یک مرجع مالياتي، برای هر يك از موارد زير باشد:

١.    همان واحد تجاري مشمول ماليات؛ يا

٢.     واحد‌هاي تجاري متفاوت مشمول ماليات كه قصد دارند در هر یک از دوره‌های آتي كه انتظار مي‌رود مبالغ بااهميت بدهيهای مالیات انتقالی یا داراييهاي ماليات انتقالی بازيافت یا تسويه شود، بدهيهای مالیات جاری و داراییهای ماليات جاري را بر مبنای خالص تسويه كنند، يا بازیافت داراييها و تسويه بدهيها را همزمان انجام دهند.

75 .  به منظور اجتناب از نیاز به برنامه زمانبندی‌
تفصیلی برای برگشت هر تفاوت موقتی، اين استاندارد واحد تجاري را ملزم مي‌كند تنها
در صورتی دارايي ماليات انتقالي را با بدهي ماليات انتقالي واحد تجاري مشمول
ماليات تهاتر كند که مربوط به ماليات وضع‌شده توسط یک مرجع مالياتي باشند و واحد
تجاري حق قانوني برای تهاتر داراييهای مالیات جاری و بدهيهای ماليات جاري داشته
باشد.

هزينه ماليات

هزينه مالیات (درآمد مالیات) مربوط به سود يا زيان ناشی
از فعاليتهاي عادي

76 .    هزينه (درآمد) ماليات مربوط به سود یا زيان
فعاليتهاي عادي، بايد به عنوان بخشي از سود يا زيان دوره در صورت سود و زيان ارائه
شود.

تفاوتهاي تسعیر مربوط به بدهیهای مالیات انتقالی يا داراییهای
ماليات انتقالي ارزی

77 .  طبق استاندارد حسابداري 16، برخی
تفاوتهاي تسعیر باید به عنوان درآمد يا هزينه شناسایی شود؛ اما مشخص نمی‌شود كه
اين تفاوتها در چه مواقعی باید در صورت سود و زيان جامع ارائه گردد. بر اين اساس، در
مواردی که تفاوتهاي تسعیر مربوط به بدهيها یا داراییهای ماليات انتقالي ارزی در صورت
سود و زيان جامع شناسایی می‌شود، چنین تفاوتهایی ممکن است به عنوان هزينه مالیات
انتقالی (درآمد مالیات انتقالي) طبقه‌بندي شود، مشروط بر اینکه اين شیوه ارائه
براي استفاده‌كنندگان صورتهاي مالي مفیدترین شیوه ارائه باشد.

افشا

78 .    اجزاي عمده هزينه مالیات (درآمد مالیات)، بايد
جداگانه افشا شود.

79 .  اجزاي هزينه مالیات (درآمد ماليات) می‌تواند
شامل موارد زير باشد:

الف.  هزينه ماليات
جاري (درآمد ماليات جاري)؛

ب.    هرگونه تعديل
شناسايي‌شده طی دوره بابت ماليات جاري دوره‌هاي قبل؛

پ.    مبلغ هزينه
ماليات انتقالي (درآمد ماليات انتقالي) مربوط به ايجاد و برگشت تفاوتهاي موقتی؛

ت.    مبلغ هزينه
مالیات انتقالی (درآمد مالیات انتقالی) مربوط به تغيير در نرخهاي ماليات يا وضع
مالياتهاي جديد؛

ث.    مبلغ مزایای ناشي از زيان مالیاتی شناسایی‌نشده قبلی، اعتبار مالياتي
يا تفاوتهای موقتی شناسايي‌نشده دوره‌ قبل که براي كاهش هزینه ماليات جاري استفاده
می‌شود؛

ج.    مبلغ مزایای ناشي از زيان مالیاتی شناسایی‌نشده قبلی، اعتبار
مالياتي يا تفاوتهای موقتی شناسايي‌نشده دوره قبل که براي كاهش هزینه ماليات
انتقالی استفاده می‌شود؛

چ.    هزينه ماليات انتقالي ناشي از كاهش يا برگشت كاهش قبلی دارايي
ماليات انتقالي طبق بند 57؛ و

ح.    مبلغ هزينه مالیات (درآمد مالیات) مربوط به آن دسته
از تغيير در رويه‌هاي حسابداري و اشتباهات كه طبق استاندارد حسابداري 34، به دلیل
اینکه نمي‌توان آنها را با تسری به گذشته به حساب منظور کرد، در صورت سود و زيان منظور
می‌شوند.

80 .      موارد زير نيز بايد جداگانه افشا شود:

الف.    مجموع ماليات جاري و  مالیات انتقالي مربوط به اقلامی که بطور مستقیم در
حقوق مالکانه منظور شده‌اند (به بند 64 مراجعه شود) ؛

ب.       مبلغ ماليات بر درآمد مربوط به هر یک از
اجزای ساير اقلام سود و زیان جامع (به بند 63 و استاندارد حسابداري ١ (تجديد‌نظرشده
1397) مراجعه شود).

پ.       توضيح ارتباط بين هزينه مالیات (درآمد
ماليات) و سود حسابداري به يك يا هر دو شكل زير:

١.          صورت تطبیق عددي بين هزينه مالیات (درآمد
مالیات) ماليات و حاصل ضرب سود حسابداري در نرخ(هاي) ماليات قابل اعمال، و نیز
افشاي مبناي محاسبه نرخ‌(هاي) ماليات قابل اعمال؛ يا

٢.     صورت تطبیق عددي بين میانگین نرخ مؤثر ماليات و نرخ ماليات قابل اعمال، و نیز افشاي مبناي محاسبه نرخ ماليات قابل اعمال؛

ت.   توضيح تغيير در نرخ‌(هاي) ماليات قابل اعمال در مقايسه با دوره‌ حسابداري قبل؛

ث.    مبلغ (و تاريخ انقضا، درصورت وجود) تفاوتهاي موقتی کاهنده مالیات، زيانهاي مالیاتی استفاده‌نشده و اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده كه در صورت وضعيت مالي، براي آنها دارايي مالیات انتقالي شناسايي نشده است؛

ج.    جمع مبلغ تفاوتهاي موقتی مربوط به سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته و منافع در مشارکتها، كه براي آنها بدهيهای مالیات انتقالي شناسايي نشده است (به بند 38 مراجعه شود)؛

چ.    در ارتباط با هر نوع تفاوت موقتی، و در ارتباط با هر نوع زيان مالياتي استفاده‌نشده و اعتبارهای مالياتي استفاده‌نشده:

١.   مبلغ داراييهای مالیات انتقالی و بدهيهاي ماليات انتقالي شناسايي‌شده در صورت وضعيت مالي براي هر دوره ارائه‌شده؛

٢.    مبلغ درآمد ماليات انتقالي يا هزينه ماليات انتقالي شناسايي‌شده در صورت سود و زيان، در صورتي كه اين مبلغ، از تغيير در مبالغ شناسايي‌شده در صورت وضعيت مالي، قابل تشخیص نباشد؛

ح.   در ارتباط با عمليات متوقف‌شده، هزينه ماليات مربوط به:

١.     سود يا زيان توقف؛ و

٢.     سود يا زيان حاصل از فعاليتهاي عادي عمليات متوقف‌شده طی دوره، همراه با مبالغ متناظر برای هر یک از دوره‌های قبلی ارائه شده.

خ.    مبلغ آثار مالياتی سود تقسیمی به سهامداران واحد تجاري كه پیش از تأیید صورتهاي مالي براي انتشار، پيشنهاد يا اعلام شده است، اما به عنوان بدهي در صورتهاي مالي شناسايي نشده است.

د.    اگر تركيب تجاري که واحد تجاري در آن واحد تحصیل‌کننده است، موجب تغيير در مبلغ دارايي ماليات انتقالي شناسایی‌شده پيش از تحصيل ‌شود (به بند 69 مراجعه شود)، مبلغ آن تغيير؛ و

ذ.    اگر مزایای ماليات انتقالي تحصیل‌شده در تركيب تجاري در تاريخ تحصيل شناسايي نشده باشد اما پس از تاریخ تحصیل شناسايي شود (به بند 70 مراجعه شود)، توصیف رويداد یا تغيير در شرايطي كه موجب شناسایی مزایای ماليات انتقالي شده است.

81 .   واحد تجاري مبلغ دارايي ماليات انتقالي و ماهيت شواهد پشتيبان شناخت آن را در صورتی بايد افشا كند كه:

الف.    استفاده از دارايي ماليات انتقالي، به مازاد سودهاي
مشمول ماليات آتي بر سودهای ناشي از برگشت تفاوتهاي موقتی مشمول ماليات موجود، بستگی
داشته ‌باشد؛ و

ب.       واحد تجاري در دوره جاري يا دوره قبل، در حوزه مقرراتی كه دارايي ماليات انتقالي به آن مربوط است، متحمزيان شده باشد.

82 .     در شرايط توصیف‌شده در بند 52، واحد تجاري
بايد ماهيت آثار بالقوه ماليات بر درآمد ناشی از پرداخت سودهای تقسیمی به سهامداران
را افشا کند. افزون بر اين، واحد تجاري بايد مبالغ آثار بالقوه ماليات بر درآمد را
كه در عمل قابل تعيين است و وجود آثار بالقوه ماليات بر درآمدي كه در عمل قابل
تعیین نیست را افشا كند.

83 .  الزامات افشاي مندرج در بند 80(پ)، به استفاده‌كنندگان
صورتهاي مالي در درک عادی یا غیرعادی بودن ارتباط بین هزينه مالیات (درآمد مالیات)
و سود حسابداري و نیز درک عوامل مهم اثرگذار بر اين ارتباط در آینده، کمک می‌کند. ارتباط
بين هزينه مالیات (درآمد مالیات) و سود حسابداري ممكن است از عواملی مانند درآمد‌
عملیاتی معاف از ماليات، هزينه‌هايی که در تعیین سود مشمول مالیات (زیان مالیاتی)
کاهنده مالیات نمی‌باشند، اثر زيانهاي مالياتي و اثر نرخهاي مالیات ارزی، تأثير
پذیرد.

84 .  برای توضيح ارتباط
بين هزينه مالیات (درآمد ماليات) و سود حسابداري، واحد تجاري از نرخ ماليات قابل
اعمالي استفاده می‌نماید كه معني‌دار‌ترين اطلاعات را براي استفاده‌كنندگان
صورتهاي مالي فراهم کند. اغلب، معني‌دار‌ترين نرخ، نرخ ماليات داخلي كشوری است که
واحد تجاري در آن مستقر است، كه مجموع نرخ ماليات اعمال‌شده براي مالياتهاي ملي با
نرخهاي اعمال‌شده براي مالياتهای محلي می‌باشد، كه این نرخها اساساً بر مبناي سطح
مشابهي از سود مشمول ماليات (زيان مالياتي) محاسبه مي‌شوند. با وجود این، براي
واحد تجاري كه در چندين حوزه مقرراتی فعاليت می‌کند، ممكن است تجمیع تطبیقهای
جداگانه تهيه‌شده با استفاده از نرخ داخلي در هر حوزه مقرراتی، معني‌دارتر باشد.
مثال زیر نشان مي‌دهد كه چگونه انتخاب نرخ مالياتي قابل اعمال، بر ارائه صورت تطبیق
عددي اثر مي‌گذارد.

مثال مربوط به بند 84
درسال ٢x١3، سود حسابداری واحد تجاری، در حوزه مقرراتی
خود (كشور الف)، معادل ٥٠٠ر١ (در سال 1×13: ٠٠٠ر٢) و در كشور ب، معادل ٥٠٠ر١ (در سال 1×13: 500) است. نرخ ماليات دركشور الف ٣٠% و
در كشور ب ٢٠% است. در كشور الف، هزینه‌هایی معادل ١٠٠ (در سال ١x13: ٢٠٠) برای
مقاصد مالياتي، کاهنده مالیات نمی‌باشد.
در ادامه، یک نمونه صورت تطبیق با نرخ ماليات
داخلي ارائه شده است:

 

 

١x١3

 

٢x13

سود حسابداري

 

٥٠٠ر٢

 

٠٠٠ر٣

ماليات با نرخ داخلي ٣٠%

 

٧٥٠

 

٩٠٠

اثرمالياتي هزينه‌هايی که برای مقاصد مالیاتی‌،
کاهنده مالیات نمی‌باشد

 

٦٠

 

٣٠

اثر نرخهای ماليات پایین‌تر در كشور ب

 

(٥٠)

 

(١٥٠)

هزينه ماليات

 

٧٦٠

 

٧٨٠

در ادامه، نمونه‌ای از یک صورت تطبیق ارائه می‌شود
که از طریق تجمیع تطبیقهای جداگانه هر حوزه مقرراتی ملي، تهیه شده است. در اين
روش، اثر تفاوت بين نرخ ماليات داخلي واحد تجاري و نرخ ماليات داخلی در ساير
حوزه‌هاي مقرراتی، به عنوان قلمی مجزا در صورت تطبیق، ظاهر نمي‌شود. طبق الزام
بند 80(پ)، به منظور توضیح تغییر در نرخ(هاي) قابل اعمال مالیات، ممكن است لازم باشد
که واحد تجاری، تأثير تغیير بااهميت در نرخهاي ماليات، يا تركيب سود‌هاي کسب‌شده
در حوزه‌هاي مقرراتی مختلف را بیان کند.

سود حسابداري

 

٥٠٠ر٢

 

٠٠٠ر٣

ماليات بر مبناي نرخهاي داخلي قابل اعمال برای
سودهای مربوط به هر كشور

 

٧٠٠

 

٧٥٠

اثر مالیاتی هزينه‌هايی که برای مقاصد مالیاتی،
کاهنده مالیات نمی‌باشد

 

٦٠

 

٣٠

هزينه ماليات

 

٧٦٠

 

٧٨٠

85 .  میانگین نرخ مؤثر ماليات برابر است با هزينه
مالیات (درآمد مالیات) تقسیم بر سود حسابداري.

86 .  اغلب محاسبه مبلغ بدهيهاي ماليات انتقالي
شناسايي‌نشده ناشي از سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری
وابسته و منافع در مشارکتها، غير‌عملي است (به بند 38 مراجعه شود). بنابراین، اين
استاندارد واحد تجاري را ملزم به افشاي کل مبلغ تفاوتهاي موقتی اساسی مي‌كند اما
افشاي بدهيهاي ماليات انتقالي را الزامی نمی‌کند. با وجود این، به واحد‌هاي تجاري در
مواردي كه عملي باشد، توصیه می‌شود مبلغ بدهيهاي ماليات انتقالي شناسايي‌نشده را افشا
کنند زيرا ممکن است استفاده‌كنندگان صورتهاي مالي، چنین اطلاعاتی را مفيد بدانند.

87 .  بند 82 واحد تجاري را ملزم می‌کند ماهيت آثار بالقوه
مالياتی را که از پرداخت سود تقسیمی به سهامداران ایجاد مي‌شود، افشا کند. واحد تجاري ويژگيهاي مهم سيستمهاي ماليات
بر درآمد و عواملي كه مبلغ آثار مالیاتی بالقوه سود تقسیمی را تحت تأثير قرار مي‌دهد، افشا می‌کند.

88 .  برخي مواقع، محاسبه کل مبلغ آثار بالقوه مالياتی
ناشی از پرداخت سود  تقسیم‌شده به سهامداران،
غیر‌عملي است. اين مورد، براي مثال، زماني وجود دارد كه واحد تجاري تعداد زيادي
واحد تجاری فرعي خارجی دارد. با وجود اين، حتي در چنين شرایطی، بخشهایی از مبلغ
کل، ممکن است به سادگی قابل تعيين باشد. براي مثال، در گروه تلفيقي، ممكن است واحد
تجاری اصلي و برخی واحد‌هاي تجاری فرعي آن، ماليات بر درآمد سود توزیع‌نشده را با
نرخهایی بالاتر پرداخت کرده باشند و از مبلغي كه در پرداخت سود‌هاي تقسیمی آتي به
سهامداران از محل سود انباشته تلفيقي استرداد می‌شود، مطلع باشند. در اين حالت،
مبلغ قابل استرداد افشا مي‌شود. واحد تجاري، در صورتی که عملی باشد، وجود آثار
بالقوه مالیاتی دیگری که تعيين آن غير‌عملي است را افشا می‌کند. در صورتهاي مالي
جداگانه واحد تجاری اصلي، در صورت وجود، افشاي هرگونه آثار بالقوه مالیاتی، به سود
انباشته واحد تجاری اصلي مربوط است.

89 .  واحد تجاري که ملزم به ارائه افشاهای مندرج در بند
82 است، ممكن است ملزم به ارائه افشاهای مربوط به تفاوتهاي موقتی مرتبط با سرمايه‌گذاري
در واحد‌هاي تجاری فرعي، شعب و واحدهای تجاری وابسته یا منافع در مشارکتها نیز باشد.
در چنین مواردی، واحد تجاري اين موضوع را در تعيين اطلاعاتی که طبق بند 82 افشا می‌شود،
در نظر مي‌گيرد. براي مثال، واحد تجاري ممكن است ملزم به افشاي کل مبلغ تفاوتهاي موقتی
مرتبط با سرمايه‌گذاري در واحد‌هاي تجاری فرعي شود كه براي آن، بدهيهای ماليات
انتقالي شناسايي نشده است (به بند 80(ج) مراجعه شود). اگر محاسبه مبالغ بدهيهای
ماليات انتقالي شناسايي‌‌نشده غير‌عملي باشد (به بند 86 مراجعه شود)، ممكن است در
ارتباط با اين واحد‌هاي تجاری فرعي، مبالغ آثار بالقوه مالیاتی سود تقسیم‌شده كه تعيين
آن عملي نیست، وجود داشته باشد.

90 .  واحد تجاري هرگونه بدهي احتمالي یا دارایی
احتمالی مربوط به ماليات را طبق استاندارد حسابداري 4 ذخاير، بدهيهای
احتمالی و داراییهاي احتمالي افشا مي‌كند. براي مثال، بدهيهاي احتمالي و
داراييهای احتمالی ممكن است از اختلافات حل‌نشده با مراجع مالياتي ناشی شود.
همچنین، در مواردي كه تغيير در نرخهاي مالياتي يا قوانين مالياتي، پس از دوره
گزارشگری تصويب يا اعلام ‌شود، واحد تجاري هرگونه اثر بااهميت این تغييرات بر
داراييها و بدهيهاي ماليات جاري و انتقالي را افشا مي‌كند.

تاريخ‌ اجرا

91 .     الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌
صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1399 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود،
لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با
استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ گزارشگری مالی‌

92 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ 12 مالیات بر درآمد (ویرایش 2017) نيز رعايت‌ مي‌شود.




استاندارد سی و چهار حسابداری

استاندارد سی و چهار حسابداری درخصوص رویه های حسابداری،تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

هدف

1 .    هدف اين استاندارد، تجویز معیارهای انتخاب و
تغيير رويه‌هاي حسابداري، و نیز نحوه
عمل حسابداري و افشاي تغيير در رويه‌هاي حسابداري، تغيير در
برآورد‌هاي حسابداري و اصلاح اشتباهات است. هدف این استاندارد، بهبود مربوط بودن و
قابليت اتكاي صورتهاي مالي واحد تجاري، و قابليت مقايسه‌ صورتهاي مالي در طول زمان
و با صورتهاي مالي ساير واحد‌هاي تجاري است.

2 .    الزامات افشاي مربوط
به رويه‌هاي حسابداري، به استثنای الزامات افشای مربوط به تغيير در رويه‌هاي
حسابداري، در استاندارد حسابداري ١
ارائه صورتهاي مالي
تعیین شده است.

دامنه كاربرد

  • 3 .   این استاندارد بايد برای انتخاب و بكارگيري رويه‌هاي حسابداري و نحوه به حساب گرفتن تغيير در رويه‌هاي حسابداري، تغيير در برآورد‌هاي حسابداري و اصلاح اشتباهات دوره‌های قبل بكار گرفته شود.

4 .    آثار مالياتي اصلاح اشتباهات دوره‌های قبل و تعديلات
ناشی از تسری تغییر در رویه‌های حسابداری به دوره‌های قبل، طبق استاندارد حسابداري
35 ماليات بر درآمد، به حساب منظور
و افشا می‌شود.

تعاریف

  • 5- در این استاندارد، اصطلاحات زیر با معانی مشخص بکار رفته است:

رويه‌هاي
حسابداري عبارت از اصول، مباني،
ميثاقها، قواعد و روشهای مشخصی است که توسط واحد تجاري در تهيه و ارائه صورتهاي
مالي بکار گرفته می‌شود.

تغيير
در برآورد‌ حسابداري تعديل مبلغ
دفتري دارايي يا بدهي، يا مصرف ادواري یک دارايي است، كه ناشي از ارزيابي وضعيت
فعلي و منافع و تعهدات آتي مورد انتظار مربوط به داراييها و بدهيها می‌باشد. تغيير
در برآورد‌هاي حسابداري، ناشی از اطلاعات جديد يا پیشرفتهای جديد است و در نتیجه، اصلاح
اشتباه محسوب نمی‌شود.

بااهميت
عدم ارائه يا ارائه نادرست اقلام در صورتی بااهميت است که بتواند به تنهایی يا در
مجموع، بر تصميمات اقتصادي استفاده‌کنندگان که بر اساس صورتهاي مالي اتخاذ می‌شود،
تأثیر بگذارد. اهميت، به اندازه و ماهيت عدم ارائه يا ارائه نادرست بستگی دارد که
با توجه به شرايط محيطي در مورد آن قضاوت می‌شود. اندازه يا ماهيت يک قلم، يا
ترکيب هر دو، می‌تواند عامل تعيين‌کننده باشد.

اشتباهات دوره‌های‌ قبل عدم ارائه و ارائه نادرست در صورتهاي مالي يك يا چند دوره قبل واحد تجاري، به
دلیل ناتوانی در استفاده يا استفاده نادرست از اطلاعات قابل اتکایی است كه:

  • الف.    در زمان تأیید صورتهاي مالي برای انتشار در آن دوره‌ها، در دسترس بوده است؛ و
  • ب .   بطور معقول، انتظار می‌رود برای تهيه و ارائه آن صورتهاي مالي کسب و در نظر گرفته شده باشد.
  • چنين اشتباهاتی شامل آثار اشتباهات رياضي، اشتباه در بكارگيري رويه‌هاي حسابداري، ناديده گرفتن یا تفسیر نادرست واقعيتها، و تقلب است.

بكارگيري با تسري به گذشته بکارگیری رويه حسابداری جديد برای معاملات،
ساير رويداد‌ها و شرايط است، به‌گونه‌ای که گویی آن رويه همواره بکار گرفته شده
است.

تجديد ارائه با تسري به گذشته، اصلاح شناخت، اندازه‌گيري و افشای مبالغ عناصر
صورتهاي مالي است، به‌گونه‌ای که گویی اشتباه دوره‌های قبل هرگز اتفاق نيفتاده است.

غیر‌عملي بکارگيري يک الزام در صورتی
غيرعملي است که واحد تجاري پس از هرگونه تلاش معقول، نتواند آن را بکار گيرد. برای
دوره‌ای‌ معین از گذشته، تغيير در
رويه حسابداري با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته برای اصلاح اشتباه،
در صورتي غيرعملي است كه:

  • الف.    آثار بكارگيري با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته قابل تعيين نباشد؛
  • ب .  بكارگيري با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته، مستلزم در نظر گرفتن مفروضاتي درباره قصد مدیریت در آن دوره باشد؛ يا
  • پ .    بكارگيري با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته، مستلزم برآوردهای قابل ملاحظه مبالغ باشد و تمایز عینی اطلاعات مربوط به آن برآوردها در موارد زیر، غیرعملی باشد:

١.  فراهم کردن شواهدي از شرايط موجود در تاريخ (تاريخهاي) شناخت، اندازه‌گيري يا افشای آن مبالغ؛ و

٢.   سایر اطلاعات موجود که هنگام تأیید صورتهای مالی دوره‎‌های قبل برای انتشار، ممکن است در دسترس بوده باشد.

بكارگيريبا تسري به آينده در رابطه با تغییر
در رویه حسابداری و شناخت اثر تغيير در برآورد حسابداري، به ترتيب، عبارت است از:

  • الف.    بكارگيري رويه حسابداري جدید در مورد معاملات، ساير رويداد‌ها و شرايط واقع‌شده پس از تاريخ تغییر رويه؛ و
  • ب.    شناسایی اثر تغيير در برآورد حسابداري در دوره‌هاي جاری و آتي متأثر از آن تغيير.

رويه‌هاي حسابداري

انتخاب و بكارگيري رويه‌هاي حسابداري

6 .   هنگامي كه یک استاندارد حسابداری بطور مشخص در مورد یک معامله، رويداد دیگر یا شرایط کاربرد دارد، رويه يا رويه‌هاي حسابداري مورد استفاده برای آن، باید با بکارگیری استاندارد‌ حسابداری مزبور تعیین شود.

7
.    استاندارد‌هاي حسابداری، رويه‌هاي
حسابداري را تعیین می‌کند كه منجر به ارائه اطلاعات مربوط و قابل اتکا درباره
معاملات، سایر رويدادها يا شرايط در صورتهاي مالي خواهد شد. در صورتي كه تأثير
بكارگيري آن رويه‌ها بی‌‌اهميت باشد، بكارگيري آنها الزامي نيست. با وجود این، انحرافهای
بی‌‌اهمیت از استانداردهای حسابداری یا عدم اصلاح انحرافهای مزبور به منظور انعکاس
تصویر خاصی از وضعیت مالی، عملکرد مالی یا جریانهای نقدی واحد تجاری، مناسب نخواهد
بود.

8 .    به منظور كمك به واحد‌هاي
تجاري در بكارگيري الزامات استاندارد‌های حسابداری، رهنمود‌هايي همراه با این استاندارد‌ها
ارائه می‌شود. در تمام اين رهنمود‌ها بیان می‌‌شود كه آيا آنها بخش جدانشدنی استاندارد‌هاي
حسابداری محسوب مي‌شوند یا خیر. رهنمود‌ي كه بخش جدانشدنی استاندارد محسوب مي‌شود،
الزامی است. رهنمود‌ي كه بخش جدانشدنی استاندارد محسوب نمي‌شود، حاوی الزاماتی
برای صورتهاي مالي نيست.

9 .   در مواردی که برای یک معامله، رويداد دیگر يا شرايط، یک استاندارد حسابداری مشخص وجود نداشته باشد، مديريت بايد از قضاوت خود در تعيين و بكارگيري رويه حسابداري استفاده کند به‌گونه‌ای که اطلاعات حاصل از آن:

  • الف.    به نياز‌هاي تصميم‌گيري اقتصادي استفاده‌كنندگان مربوط باشد؛ و
  • ب.   قابل اتکا باشد، به‌گونه‌اي كه صورتهاي مالي:
  1.    وضعيت مالي، عملكرد مالي و جريانهاي نقدي واحد تجاري را بطور صادقانه بیان کند؛

٢.    محتواي اقتصادي معاملات، سایر رویدادها و شرایط، و نه صرفاً شكل قانوني، را منعکس کند؛

٣.   بيطرفانه باشد؛ يعني عاري از تمايلات جانبدارانه باشد؛

4.   همراه با احتياط باشد؛ و

5.    از تمام جنبه‌های بااهميت، كامل باشد.

10 .    برای اعمال قضاوت توصیف‌شده در بند 9، مدیریت بايد به قابليت بكارگيري منابع زير، به ترتيب اهميت آنها، توجه کند:

  • الف.    الزامات استاندارد‌هاي حسابداری كه به موضوعات مشابه و مربوط می‌پردازد؛ و
  • ب.     تعاريف، معیارهای شناخت و مفاهيم اندازه‌گيري داراييها، بدهيها، درآمدها‌ و هزينه‌ها طبق مفاهیم نظری گزارشگری مالی.

11 .     همچنین، برای اعمال قضاوت توصیف‌شده در بند 9، مديريت ممكن است آخرین
بیانیه‌های ساير نهاد‌هاي تدوين‌كننده استاندارد را كه از مفاهیم نظري مشابهی برای
تدوین استانداردهای حسابداری استفاده مي‌كنند، به شرطی كه در تضاد با منابع مندرج
در بند 10 نباشد، در نظر گیرد.

يكنواختي در رويه‌هاي حسابداري

12 .     واحد تجاري بايد رويه‌هاي حسابداري خود در
مورد معاملات مشابه، سایر رويدادها و شرايط را بطور یکنواخت انتخاب کند و بكار
گيرد، مگر اينكه یک استاندارد حسابداری، بطور مشخص طبقه‌بندي اقلامي كه بکارگیری رويه‌هاي
متفاوت در مورد آنها مناسب است را الزامي يا مجاز کند. چنانچه یک استاندارد حسابداری،
چنين طبقه‌بندي را الزامي يا مجاز کند، بايد برای هر طبقه، رويه حسابداري مناسب،
بطور يكنواخت انتخاب و بكار گرفته شود.

تغيير در رويه‌هاي حسابداري

13 .     واحد تجاري تنها در صورتي بايد یک رويه
حسابداري را تغییر دهد كه آن تغيير:

  • الف.    طبق یک استاندارد حسابداری، الزامي باشد؛ يا
  • ب.     منجر به ارائه اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تر درباره آثار معاملات، سایر رويداد‌ها يا شرايط بر وضعيت مالي، عملكرد مالي يا جريانهاي نقدي واحد تجاري، در صورتهاي مالي شود.

14
.  استفاده‌كنندگان
صورتهاي مالي باید بتوانند صورتهاي مالي واحد تجاري را در طول زمان مقایسه کنند تا
روندها را در وضعيت مالي، عملكرد مالي و جريانهاي نقدي تشخیص دهند. بنابراين، در
هر دوره و در دوره‌های مختلف، رويه‌هاي حسابداري یکسان بكار گرفته مي‌شود مگر
اينكه تغيير در رويه‌ حسابداري، يكي از معيار‌هاي مندرج در بند 13 را احراز کند.

15 .     موارد زير، تغيير در رويه‌‌های حسابداري تلقی
نمی‌شود:

  • الف.    بكارگيري یک رويه حسابداري برای معاملات، سایر رويداد‌ها يا شرايطی كه محتوای آنها با مواردي كه در گذشته واقع شده است، متفاوت می‌باشد؛ و
  • ب.    بكارگيري رويه حسابداري جديد برای معاملات، سایر رويداد‌ها يا شرايطی كه در گذشته واقع نشده يا بی‌اهمیت بوده است.

16 .     بكارگيري رويه‌ تجديد ارزيابي دارايیها برای نخستین بار، طبق
استاندارد‌ حسابداري 11 داراییهای ثابت مشهود، استاندارد حسابداري 17 داراييهاي نامشهود، یا
استاندارد حسابداری 15 حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها، اگرچه تغيير در رويه حسابداري است اما به جاي رعایت
الزامات اين استاندارد، طبق استاندارد حسابداري 11 یا استاندارد حسابداري 17 یا
استاندارد حسابداری 15 عمل می‌شود.

17
.  بند‌هاي 18 تا 30، در مورد تغيير در رويه
حسابداري توصیف‌شده در بند ١6 کاربرد ندارد.

اعمال تغيير در رويه‌های حسابداري

18 .     با توجه به بند 22:

  • الف.    واحد تجاري بايد تغيير در رويه حسابداری را که ناشي از بكارگيري یک استاندارد حسابداری برای نخستین بار است، طبق شرايط گذار خاص مندرج در آن استاندارد اعمال کند؛ و
  • ب.    هرگاه واحد تجاري رويه حسابداري را در زمان بكارگيري یک استاندارد حسابداری برای نخستین بار، تغییر دهد و آن استاندارد، دربرگیرنده شرايط گذار خاصی برای اعمال آن تغییر یا تغییرات اختیاری در رویه حسابداری نباشد، واحد تجاری بايد آن تغيير را با تسری به گذشته اعمال کند.

19 .    برای مقاصد اين
استاندارد، بكارگيري پیش از موعد یک استاندارد حسابداری، تغيير اختیاری در رويه
حسابداري محسوب نمی‌شود.

20
.  در مواردی که برای یک معامله، رويداد دیگر
يا شرايط، یک استاندارد حسابداری مشخص وجود نداشته باشد، مديريت ممکن است طبق بند 11،
یک رويه حسابداري از آخرین بيانيه‌هاي ساير نهاد‌هاي تدوين‌کننده استاندارد را كه از
مفاهیم نظري مشابهي برای تدوين استاندارد‌هاي حسابداري استفاده می‌کنند، بكار
گيرد. چنانچه پس از اصلاح چنين بيانيه‌اي، واحد تجاري رويه حسابداري را تغییر دهد،
آن تغيير به عنوان تغيير اختیاری در رويه حسابداري محسوب و افشا می‌شود.

بكارگيري با تسري به گذشته

21 .     با توجه به بند 22، هنگامی که تغيير در رويه
حسابداري، طبق بند 18(الف) يا (ب)، با تسري به گذشته بکار گرفته می‌شود، واحد
تجاري بايد مانده ابتدای دوره هر جزء حقوق مالکانه را كه تحت تأثير قرار گرفته است،
براي نخستين دوره قبلی ارائه‌شده و ساير مبالغ مقايسه‌اي افشاشده برای هر يك از
دوره‌هاي قبل را تعديل کند به‌گونه‌ای که گویی رويه حسابداري جدید همواره بكار
گرفته شده است.

محدوديتهاي بکارگیری با تسري به گذشته

22 .     هنگامی که بكارگيري با تسري به گذشته طبق بند
18(الف) يا (ب) الزامي باشد، تغيير در رويه حسابداري بايد به گذشته تسري داده شود،
مگر تا میزانی که تعيين آثار دوره‌ای يا اثر انباشته تغییر، غیرعملی باشد.

23 .   هنگامي‌كه تعيين آثار دوره‌ای تغيير در رويه حسابداري بر اطلاعات مقايسه‌اي ارائه‌شده برای يك يا چند دوره قبل، غيرعملي باشد، واحد تجاري بايد رويه حسابداري جدید را از ابتداي نخستين دوره‌اي كه بكارگيري با تسري به گذشته عملي است (که ممکن است دوره جاری باشد)، در مورد مبالغ دفتري داراييها و بدهيها اعمال کند، و باید مانده‌ ابتدای دوره هر يك از اجزاي حقوق مالکانه را که تحت تأثیر قرار گرفته است، در آن دوره تعدیل کند.

24 .   چنانچه در ابتداي دوره جاري، تعيين اثر انباشته بکارگیری رويه حسابداری جدید برای تمام دوره‌های قبل غیرعملي باشد، واحد تجاري بايد برای بكارگيري رويه حسابداري جدید با تسری به آینده، اطلاعات مقایسه‌ای را از نخستين تاريخي كه عملی است، تعديل کند.

25 .  هنگامي كه واحد تجاري
رويه حسابداري جدید را با تسري به گذشته بكار می‌گيرد، رويه حسابداري جدید را برای
اطلاعات مقايسه‌اي دوره‌هاي قبل تا آنجا كه عملی باشد، اعمال می‌کند. بكارگيري با
تسري به گذشته تا دوره‌ای از گذشته عملی است که تعيين اثر انباشته بر مبالغ مندرج
در صورت وضعيت مالي ابتدا و پایان آن دوره، عملی باشد. مبلغ تعديل مربوط به دوره‌های
قبل از دوره‌های ارائه‌شده در صورتهای مالی، در مانده ابتدای دوره هر یک از اجزای حقوق
مالکانه که تحت تأثیر قرار گرفته است در نخستین دوره قبلی ارائه‌شده، اعمال مي‌شود.
معمولاً اين تعديل در سود انباشته اعمال مي‌گردد. با وجود این، ممكن است اين تعديل
در جزء دیگری از حقوق مالکانه (برای مثال، برای انطباق با یک استاندارد حسابداری)
اعمال شود. هر اطلاعات دیگری درباره دوره‌هاي قبل، مانند خلاصه‌هاي تاريخي اطلاعات
مالي، تا آنجا كه عملی باشد تعديل مي‌شود.

26 .  هنگامي كه بكارگيري
رويه حسابداري جدید با تسري به گذشته، به دليل عدم امكان تعيين اثر انباشته
بكارگيري آن رویه برای تمام دوره‌هاي قبل، غير‌عملي باشد، واحد تجاری طبق بند 24
رويه جديد را از ابتداي نخستين دوره‌اي كه عملی است، با تسری به آینده بكار مي‌گيرد.
بنابراين، بخشي از تعديل انباشته داراييها، بدهيها و حقوق مالکانه مربوط به قبل از
آن تاریخ، ناديده گرفته مي‌شود. رهنمود‌هاي مربوط به مواردی که بكارگيري یک رويه
حسابداري جدید در يك يا چند دوره قبل، غیرعملی است، در بندهای 49 تا 52 ارائه شده
است.

افشا

27 .     واحد تجاری باید هنگامی که بكارگيري یک استاندارد
حسابداری برای نخستین بار، بر دوره جاري يا هر یک از دوره‌های قبل اثر می‌گذارد، که
معمولاً این‌گونه است مگر اینکه تعیین مبلغ تعدیل غیرعملی باشد، یا هنگامی که آن
تغییر ممکن است بر دوره‌های آتی اثر بگذارد، موارد زير را افشا کند:

  • الف.    عنوان استاندارد حسابداری؛
  • ب.   چنانچه کاربرد داشته باشد، اينكه تغيير در رويه حسابداري طبق شرايط گذار انجام شده است؛
  • پ.     ماهيت تغيير در رويه حسابداري؛
  • ت.   چنانچه کاربرد داشته باشد، توصيفي از شرايط گذار؛
  • ث. چنانچه کاربرد داشته باشد، شرايط گذاری كه ممكن است بر دوره‌هاي آتی اثر داشته باشد؛
  • ج.   مبلغ تعدیل مرتبط با موارد زیر برای دوره جاري و هر یک از دوره‌های قبلی ارائه شده، تا آنجا كه عملی است:

١.     برای هر قلم اصلی صورت مالي که تحت تاثیر قرار گرفته است؛ و

2.     ‌برای سود پايه هر سهم و سود تقليل‌يافته هر سهم، در صورتی که استاندارد حسابداري 30 سود هر سهم بکارگرفته شود؛

  • چ.   مبلغ تعديل مربوط به دوره‌هاي قبل از دوره‌های ارائه‌شده، تا آنجا كه عملی است؛ و
  • ح.    در صورتي كه بكارگيري با تسري به گذشته، طبق بند 18(الف) يا (ب)، براي دوره‌ای معین از گذشته، يا براي دوره‌هاي قبل از دوره‌های ارائه‌شده، غيرعملي باشد، شرايطي كه منجر به ايجاد آن شرایط شده است و توصیفی از چگونگي و زمان اعمال تغيير در رويه حسابداري.
  • تكرار اين موارد افشا در صورتهاي مالي دوره‌هاي بعد، ضروري نيست.

28 .    واحد تجاری باید هنگامی كه تغيير اختیاری در
رويه‌ حسابداري، بر دوره جاري يا هر یک از دوره‌های قبل اثر می‌گذارد، که معمولاً
این‌گونه است مگر اینکه تعیین مبلغ تعدیل غیرعملی باشد، یا هنگامی که آن تغییر
ممکن است بر دوره‌های آتی اثر بگذارد، موارد زير را افشا کند:

  • الف.    ماهيت تغيير در رويه حسابداري؛
  • ب.    دلايل اینکه چرا بكارگيري رويه حسابداري جديد، اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تر فراهم می‌کند؛
  • پ.      مبلغ تعدیل مرتبط با موارد زیر، برای دوره جاري و هر یک از دوره‌های گذشته که ارائه می‌شود، تا آنجا كه عملی است:
  1. برای هر قلم اصلی صورت مالي که تحت تاثیر قرار گرفته است؛ و

2.     برای سود پايه هر سهم و سود تقليل‌يافته هر سهم، در صورتی که استاندارد حسابداري 30 بکارگرفته شود؛ ‌

  • ت.    مبلغ تعديل مربوط به دوره‌هاي قبل از دوره‌های ارائه‌شده، تا آنجا كه عملی است؛ و
  • ث.   در صورتي كه بكارگيري با تسري به گذشته، براي دوره‌ای معین از گذشته، يا براي دوره‌هاي قبل از دوره‌های ارائه شده، غيرعملي باشد، شرايطي كه منجر به ايجاد آن وضعیت شده است و توصیفی از چگونگي و زمان اعمال تغيير در رويه حسابداري.
  • تكرار اين موارد افشا در صورتهاي مالي دوره‌هاي بعد، ضروري نيست.

29 .     در مورد استاندارد حسابداری جديدي كه تاريخ
اجراي آن فرا نرسيده است و واحد تجاری آ ن را بكار نگرفته است، واحد تجاری بايد
موارد زير را افشا کند:

  • الف.  توصیف اين موضوع؛ و
  • ب.   اطلاعات مشخص يا اطلاعاتی که بطور معقول قابل برآورد است و به ارزيابي اثر احتمالي بكارگيري استاندارد حسابداری جديد بر صورتهاي مالي واحد تجاري در دوره بكارگيري برای نخستین بار، مربوط می‌باشد.

30 .  به منظور انطباق با
بند 29، واحد تجاري افشای موارد زير را در نظر می‌گیرد:

الف.  عنوان
استاندارد حسابداری جديد؛

ب.    ماهيت
تغيير در رويه حسابداري؛

پ.    تاريخی
که بكارگيري استاندارد حسابداری جدید الزامی می‌شود؛

ت.    تاريخي
كه واحد تجاري تصمیم دارد استاندارد حسابداری جدید را براي نخستين بار بکار گیرد؛
و

ث.    يكی
از موارد زير:

١.     شرحی از
تأثيری که انتظار می‌رود بكارگيري استاندارد حسابداری جدید برای نخستین‌ بار، بر
صورتهاي مالي واحد تجاري داشته باشد؛ يا

٢.     توصیف
تأثیر، در صورتي كه این تأثير مشخص یا بطور معقول قابل برآورد نباشد.    

تغيير در برآورد‌هاي حسابداري

31
.  به علت عدم اطمينانهای ذاتي فعاليتهاي
تجاري، بسياري از اقلام صورتهاي مالي را نمی‌توان با دقت اندازه‌گيري کرد، بلکه
تنها مي‌توان آنها را برآورد کرد. برآورد، مستلزم قضاوتهای مبتنی بر آخرين اطلاعات
در دسترس و قابل اتکا است. برای مثال، ممکن است برآورد موارد زير الزامی باشد:

الف.  دریافتنی‌های
مشکوک‌الوصول؛

ب.   
نابابي موجوديها؛

پ.    ارزش
منصفانه داراييهاي مالي يا بدهيهاي مالي؛

ت.    عمر
مفيد، يا الگوي مورد انتظار مصرف منافع اقتصادي آتي داراييهاي استهلاك‌پذير؛ و

ث.    تعهدات
مرتبط با تضمینها.

32 .  استفاده از برآوردهای
معقول، بخش اساسي تهيه صورتهاي مالي است و قابلیت اتکای آن را تضعیف نمي‌کند.

33
.  برآورد ممكن است به دليل تغيير در شرايط
مبنای انجام برآورد یا به علت دستیابی به اطلاعات جديد يا کسب تجربه بيشتر، مستلزم
تجديد‌نظر باشد. تجديدنظر در برآورد، با توجه به ماهيت آن، به دوره‌هاي قبل مربوط نیست
و اصلاح اشتباه محسوب نمی‌شود.

34
.  تغيير در مبناي اندازه‌گيري مورد استفاده،
تغيير در رويه حسابداري است و تغيير در برآورد حسابداري تلقی نمی‌‌شود. هنگامي كه تمایز
بین تغيير در رويه‌ حسابداري و تغيير در برآورد حسابداری دشوار باشد، تغيير مزبور
به عنوان تغيير در برآورد حسابداري محسوب می‌شود.

35 .     اثر تغییر در برآورد حسابداری، به استثنای
تغيير مشمول بند 36، بايد با تسری به آینده و با انعکاس در صورت سود و زيان دوره‌هاي
زير شناسایی شود:

  • الف.    دوره تغيير، در صورتي كه تغيير تنها بر آن دوره تأثير داشته باشد؛ يا
  • ب.     دوره تغيير و دوره‌هاي آتي، در صورتي كه تغيير بر هر دو تأثير داشته باشد.                       

36 .     تغيير در برآورد حسابداري، تا میزانی كه منجر به تغيير در دارايیها
و بدهیها مي‌شود، يا مربوط به يكي از اقلام حقوق مالکانه است، بايد با تعديل مبلغ
دفتري دارايي، بدهي يا حقوق مالکانه مربوط، در دوره تغيير شناسايي شود.

37
.  شناسایی اثر تغيير در برآورد حسابداري با
تسري به آينده به این معني است كه آن تغيير برای معاملات، ساير رويداد‌ها و شرايط
از تاريخ تغيير در برآورد بكار گرفته مي‌شود. تغيير در برآورد‌ حسابداري ممكن است
تنها بر سود یا زيان دوره جاري، يا بر سود یا زيان دوره جاري و دوره‌هاي آتي مؤثر
باشد. برای مثال، تغيير در برآورد مبلغ دریافتنی‌های مشکوک‌الوصول، تنها بر سود یا
زيان دوره جاري تأثير مي‌گذارد و بنابراين در دوره جاري شناسايي مي‌شود. با این
وجود، تغيير در عمر مفيد برآوردي يا الگوي مورد انتظار مصرف منافع اقتصادي آتي
دارايي استهلاك‌پذير، بر هزينه استهلاك دوره جاري و هر یک از دوره‌هاي آتي باقیمانده
از عمر مفيد دارایی تأثير مي‌گذارد. در هر دو مورد، اثر تغيير مربوط به دوره جاري
به عنوان درآمد يا هزينه دوره جاري شناسايي مي‌شود. اثر بر دوره‌هاي آتي، در صورت
وجود، به عنوان درآمد يا هزينه آن دوره‌ها شناسايي می‌گردد.

افشا

38 .    واحد تجاري بايد ماهيت و مبلغ تغيير در برآورد‌ حسابداري را كه بر دوره جاري اثر دارد يا انتظار مي‌رود دوره‌هاي آتي را تحت تأثیر قرار دهد، افشا کند، مگر اینکه برآورد اثر تغییر در برآورد بر دوره‌های آتی، غیرعملی باشد.

39 .   چنانچه اثر تغییر در برآورد بر دوره‌های آتی، به دليل غیرعملي بودن برآورد آن، افشا نشود، واحد تجاري بايد این موضوع را افشا كند.

اشتباهات

40
.  اشتباهات می‌تواند در ارتباط با شناخت،
اندازه‌گيري، ارائه يا افشاي عناصر صورتهاي مالي، ایجاد شود. اگر صورتهای مالی، حاوی
اشتباهات بااهمیت، یا به منظور ارائه تصویری خاص از وضعيت مالي، عملكرد مالي يا
جريانهای نقدی واحد تجاری، حاوی اشتباهات کم‌اهمیت عمدی باشد، صورتهای مالی منطبق با
استاندارد‌هاي حسابداری نخواهد بود. اشتباهات دوره جاري كه در آن دوره كشف مي‌شود،
قبل از تأیید صورتهاي مالي برای انتشار، اصلاح می‌گردد. با وجود این، برخی مواقع اشتباهات
بااهميت تا دوره بعد کشف نمی‌شود و اشتباهات دوره قبل، در اطلاعات مقايسه‌اي ارائه‌شده
در صورتهاي مالي دوره بعد اصلاح مي‌شود (به بند‌هاي 41 تا 46 مراجعه شود).

41 .     با توجه به بند 42، واحد تجاري بايد اشتباهات
بااهميت کشف‌شده دوره(های) قبل را با تسري به گذشته در نخستين مجموعه صورتهاي مالي
تأییدشده برای انتشار، به یکی از روشهای زیر اصلاح كند:

  • الف.    تجديد ارائه مبالغ مقايسه‌اي دوره(هاي) قبلی ارائه‌شده كه اشتباه در آن واقع شده است؛ يا
  • ب.     تجديد ارائه مانده‌ حسابهای دارايي، بدهي و حقوق مالکانه در ابتدای نخستين دوره قبلی ارائه‌شده، در صورتي كه اشتباه قبل از نخستين دوره قبلی ارائه‌شده واقع شده باشد.

محدوديتهاي تجديد ارائه با
تسري به گذشته

42 .     اشتباه دوره‌های قبل بايد از طریق تجديد
ارائه با تسري به گذشته اصلاح شود، مگر تا میزانی که تعيين آثار دوره‌ای يا اثر
انباشته اشتباه، غیرعملی باشد.

43 .   چنانچه تعيين آثار دوره‌ای اشتباه بر اطلاعات مقایسه‌ای‌ یک یا چند دوره قبلی ارائه‌شده، غیرعملي باشد، واحد تجاري بايد مانده‌ حسابهای دارايي، بدهي‌ و حقوق‌ مالکانه در ابتدای نخستين دوره‌ای که تجديد ارائه با تسری به گذشته عملی است (كه ممکن است دوره جاري باشد) را تجديد ارائه کند.

44 .   چنانچه در ابتدای دوره جاری، تعيين اثر انباشته اشتباه بر تمام دوره‌هاي قبل ‌غیرعملي باشد، واحد تجاري بايد اطلاعات مقايسه‌اي را تجديد ارائه كند تا اشتباه را از نخستين تاریخی كه عملی است، با تسري به آینده اصلاح کند.

45 .  اصلاح اشتباه دوره‌های
قبل، در سود یا زيان دوره‌اي كه اشتباه در آن كشف مي‌شود، منظور نمي‌گردد. هرگونه
اطلاعات ارائه‌شده درباره دوره‌هاي قبل، از جمله خلاصه‌هاي تاريخي داده‌های مالي،
تا آنجا كه عملی باشد، تجديد ارائه مي‌شود.

46
.  هنگامي كه تعيين مبلغ اشتباه (مانند
اشتباه در بكارگيري رويه حسابداري) براي تمام دوره‌هاي قبل غیرعملي باشد، طبق بند 44،
واحد تجاری اطلاعات مقايسه‌اي را از اولین تاریخی که عملی است، با تسری به آینده تجديد
ارائه مي‌كند. بنابراين، بخشي از تجدید ارائه انباشته داراييها، بدهيها و حقوق
مالکانه مربوط به قبل از آن تاریخ، ناديده گرفته مي‌شود. رهنمودهای مربوط به
مواردی که اصلاح اشتباه يك يا چند دوره قبل غير‌عملي است، در بندهای 49 تا 52
ارائه شده است.

47
.  اصلاح اشتباهات با تغيير در برآورد‌هاي
حسابداري تفاوت دارد. برآورد‌هاي حسابداري، از نظر ماهیت، تخمین‌هایی است که در
صورت مشخص شدن اطلاعات بیشتر، ممکن است نیاز به تجدیدنظر داشته باشد. برای مثال،
سود يا زيان شناسايي‌شده ناشی از قطعیت یک رویداد احتمالی، اصلاح اشتباه نیست.

افشاي اشتباهات دوره‌های قبل

48 .     واحد تجاري بايد در بكارگيري بند 41، موارد
زير را افشا کند:

  • الف.    ماهيت اشتباه دوره‌های قبل؛
  • ب.  مبلغ اصلاح مرتبط با موارد زیر، برای هر دوره قبلی ارائه شده تا آنجا كه عملی است:

١.    برای هر قلم اصلی صورت مالی که تحت تأثیر قرار گرفته است؛ و

2.   برای سود پايه هر سهم و سود تقليل‌يافته هر سهم، در صورتی که استاندارد حسابداري 30 کاربرد داشته باشد؛

  • پ.    مبلغ اصلاح در ابتداي نخستين دوره قبل ارائه‌شده؛ و

ت.       چنانچه تجديد ارائه با تسري به گذشته، برای
دوره معینی از گذشته غیرعملی باشد،
شرايطي
كه منجر به ایجاد آن وضعیت شده است و تشريح چگونگي و زمان اصلاح آن اشتباه.

تكرار اين موارد افشا در
صورتهاي مالي دوره‌هاي بعد، الزامی نيست.

غير عملي بودن بكارگيري با تسري به گذشته و تجديد
ارائه با تسري به گذشته

49
.  در برخي شرايط، تعديل اطلاعات مقايسه‌اي
يك يا چند دوره قبل برای دستیابی به قابليت مقايسه با دوره جاري، غیرعملي است. برای
مثال، ممكن است اطلاعات در دوره‌(هاي) قبل به گونه‌اي جمع‌آوری نشده باشد كه امكان
بكارگيري رویه حسابداری جدید با تسري به گذشته (از جمله، برای مقاصد بند‌هاي 50 تا
52، بكارگيري آن با تسري به آینده) يا تجديد ارائه با تسري به گذشته برای اصلاح
اشتباه دوره‌های قبل وجود داشته باشد، و ممکن است تهیه کردن مجدد آن اطلاعات، غیرعملی
باشد.

50 .  در بكارگيري رويه
حسابداري در مورد عناصر شناسايي‌شده يا افشاشده در صورتهاي مالي در ارتباط با
معاملات، سایر رويداد‌ها يا شرايط، اغلب انجام برآوردهایی ضروری است. برآورد، ذاتاً
ماهیت ذهني دارد و ممكن است پس از دوره گزارشگري تغییر کند. هنگام بکارگیری رویه
حسابداری با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته برای اصلاح اشتباه
دوره‌های قبل، انجام برآورد دشوار‌تر است، زيرا ممکن است از زمان وقوع معامله،
رويداد دیگر يا شرايط تحت تأثیر، دوره زمانی طولانی سپری شده باشد. با وجود این،
هدف برآورد‌هاي مربوط به دوره‌هاي قبل، همانند هدف برآورد‌هاي انجام شده در دوره
جاری است، تا برآوردی از شرایط موجود در زمان وقوع معامله، رویداد دیگر یا شرایط را
منعکس کند.

51
.  بنابراين، بكارگيري رويه حسابداري جدید با
تسری به گذشته يا اصلاح اشتباه دوره گذشته، مستلزم تمایز بین اطلاعاتی است که:

الف.  شواهدي
از شرايط موجود در تاريخ(های) وقوع معامله، رويداد دیگر يا شرايط، فراهم می‌کند؛

ب.    هنگام
تأیید صورتهاي مالي برای انتشار در آن دوره قبلی، در دسترس بوده است.

در برخي انواع برآورد‌ها (برای مثال، اندازه‌گيري ارزش
منصفانه با استفاده از ورودیهای غير‌قابل مشاهده‌ قابل ملاحظه)، تمایز اين اطلاعات
عملي نيست. هنگامی که بكارگيري با تسري به گذشته يا تجديد ارائه با تسري به گذشته،
مستلزم انجام برآورد قابل ملاحظه‌اي باشد كه امكان تمایز اين دو نوع اطلاعات
غيرممكن شود، بكارگيري رويه حسابداري جدید يا اصلاح اشتباه دوره‌های قبل با تسري
به گذشته، غیرعملي است.

52 .  هنگام بكارگيري رويه
حسابداري جدید يا اصلاح مبالغ دوره‌های قبل ، چنانچه مرتبط با مفروضاتی درباره قصد
مدیریت در دوره‌های قبل يا مرتبط با برآورد مبالغ شناسايي‌شده، اندازه‌گيري‌شده يا
افشا شده در دوره‌های قبل باشد، نباید بازنگری صورت گیرد. برای مثال، اگر واحد
تجاري اشتباه دوره‌های قبل در محاسبه بدهي بابت مرخصي استعلاجي انباشته کارکنان را
طبق استاندارد حسابداري 33
مزاياي
بازنشستگی كاركنان، اصلاح
کند، اطلاعات مربوط به آنفلوانزای شديد فصلي غير‌عادي در دوره بعد را که پس از تأیید
صورتهاي مالي دوره قبل برای انتشار مشخص مي‌شود، ناديده مي‌گيرد. اين موضوع كه
هنگام اصلاح اطلاعات مقايسه‌اي دوره‌هاي قبلی ارائه‌شده، اغلب انجام برآوردهای قابل
ملاحظه لازم است، مانع تعديل قابل اتکا يا اصلاح اطلاعات مقايسه‌اي نمي‌شود.

تاريخ‌ اجرا

53 . الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1398 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
گزارشگری مالی‌

54.   با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ 8 رویه‌های حسابداری، تغییر در
برآوردهای حسابداری و اشتباهات (ویرایش 2017) نيز رعايت‌
مي‌شود.

کنارگذاری استاندارد حسابداری 6
(مصوب 1379)

55.   اجرای همزمان این استاندارد و
استاندارد حسابداری 1
ارائه صورتهای مالی، موجب کنارگذاری استاندارد حسابداری 6 گزارش
عملکرد مالی می‌شود.




استاندارد سی و سه حسابداری

استاندارد سی و سه حسابداری درخصوص مزایای بازنشستگی کارکنان می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

این استاندارد باید با توجه به ”مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری“ مطالعه و بکار گرفته
شود.

·                  
هدف

1
.    هدف این استاندارد تجویز نحوه گزارشگری
مالی و افشای مزایای بازنشستگی کارکنان در واحدهای تجاری است.

·  دامنه کاربرد

2 .   واحد تجاری باید این استاندارد را برای گزارشگری مالی مزایای بازنشستگی کارکنان خود بکار گیرد.

3 .    گزارشگری مالی طرحهای مزایای بازنشستگی کارکنان در دامنه كاربرد
این استاندارد قرار نمي‌گيرد (به
 استاندارد حسابداری شماره 27 با عنوان  طرحهای مزایای
بازنشستگی مراجعه شود).

4 .    این
استاندارد برای گزارشگری مالی مزایای پایان
 خدمت کارکنان کاربرد ندارد.

5
.    مزایای بازنشستگی کارکنان شامل مزایایی
است که پس از بازنشستگی به
 کارکنان یا افراد تحت تکفل آنها
اعطا می‌شود و ممکن
 است از طریق پرداخت نقدی یا ارائه کالاها یا خدمات، به طور مستقیم به کارکنان،
همسر، فرزندان یا سایر افراد تحت تکفل آنها یا از
 طریق
پرداخت به
 دیگران (نظیر شرکتهای بیمه)
تسویه شود.

· تعاریف

6 .  اصطلاحات ذیل در این استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است:

  • ارزش فعلی تعهدات مزایای معین: ارزش فعلی پرداختهای آتی مورد انتظار (بدون کسر كردن داراییهای طرح) كه برای تسویه تعهدات ناشی از خدمات کارکنان در دوره جاری و دوره‌های گذشته لازم است.
  • اکچوئری:
    حرفه‌ای است که با کمک دانش ریاضیات و آمار، احتمال وقوع رویدادهای آتی ارزیابی و
    آثار مالی ناشی از آنها برآورد می‌شود. اکچوئری از جمله برای محاسبه
    ذخایر بیمه‌ای، محاسبه تعهدات طرحهای مزایای بازنشستگی و تعیین حق بیمه‌های مربوط
    بکار می‌رود.
  • اندازه‌گیری
    مجدد خالص بدهی (دارایی) طرح: شامل موارد زیر است:

الف .    سود و
زیان اکچوئری، و

ب   .    بازده
داراییهای طرح، به استثنای مبالغی که در خالص مخارج مالی مربوط به خالص بدهی
(دارایی) طرح منعکس شده است.

  • بازده
    داراییهای طرح: عبارت است از سود سپرده‌های سرمایه‌گذاری و تسهیلات مالی اعطايي،
    سود سهام و سایر درآمدهای ناشی از داراییهای طرح همراه با سودها و
    زیانهای تحقق یافته و تحقق نیافته داراییهای طرح، پس از کسر مخارج
    اداره طرح و مالیات قابل پرداخت توسط طرح.
  • خالص
    مخارج مالی مربوط به خالص بدهی (دارایی) طرح: تغییر خالص بدهی (دارایی) طرح مزایای
    معین طی دوره در نتیجه گذشت زمان.
  • داراییهای
    طرح: عبارت است از داراييهاي نگهداری
     شده توسط صندوق بازنشستگی کارکنان، یعنی داراییهایی که:

الف .    توسط
صندوقي نگهداری می‌شود که داراي شخصيت قانونی مستقل از واحد تجاری گزارشگر
است و تنها به منظور پرداخت یا تأمین مالی مزایای بازنشستگی کارکنان ایجاد شده
است، و

ب   .    تنها
به منظور پرداخت یا تأمین مالی مزایای بازنشستگی کارکنان در دسترس است و
اعتباردهندگان به واحد
 تجاری
گزارشگر (حتی در
 هنگام ورشکستگی) به آن دسترسی ندارند، و آن داراييها نمی‌تواند به واحد تجاری گزارشگر برگردانده شود،
مگر
 اینکه:

1
.  داراییهای باقی‌مانده در
 صندوق برای ايفاي تمام تعهدات
مزایای بازنشستگی کارکنان مربوط
 به طرح یا واحد تجاری گزارشگر کافی باشد، یا

2
.  داراییها برای جبران مزایایی که قبلاً
توسط واحد
 تجاری گزارشگر پرداخت شده است، به آن واحد برگردانده شود.

  • سود
    و زیان اکچوئری: تغییرات در ارزش فعلی تعهدات مزایای معین، ناشی از:

الف .    تعدیلات
مبتني بر واقعیت (آثار تفاوت
بین
مفروضات اکچوئری قبلی و آنچه واقعاً رخ داده
است)، و

ب   .    آثار
تغییر در مفروضات اکچوئری.

  • طرحهای
    با کمک معین: طرحهای مزایای بازنشستگی که بر
     اساس آن واحد تجاری مبالغ ثابت و توافق‌شده‌ای را به یک
    واحد تجاری جداگانه (صندوق) می‌پردازد و در
     صورتی که
    صندوق داراییهای کافی برای پرداخت تمام مزایای مربوط
     به خدمات دوره جاری و دوره‌های گذشته
    کارکنان در
     اختيار نداشته باشد، واحد تجاری هیچ تعهد قانونی یا
    عرفی برای پرداخت مبالغ بیشتر ندارد.
  • طرحهای
    با مزایای معین: طرحهای مزایای بازنشستگی غیر از طرحهای با کمک معین است.
  • طرحهای
    مزایای بازنشستگی: توافقهای رسمی یا غیر
     رسمی که بر اساس آن واحد تجاری به کارکنان، مزایای بازنشستگی پرداخت می‌کند.
  • مخارج
    خدمات: مخارج خدمات شامل موارد زیر است:

الف .    مخارج
خدمات جاری: افزایش ارزش فعلی تعهدات مزایای معین كه ناشی از خدمات کارکنان
در دوره جاری است.

ب   .    مخارج
خدمات گذشته: تغییر در ارزش فعلی تعهدات مزایای معین بابت خدمات کارکنان
در دوره‌های گذشته، که به دلیل ایجاد يا تغيير طرح مزایای بازنشستگی
در دوره جاری ایجاد شده است. مخارج خدمات گذشته ممکن است
مثبت (زمانی که مزایا به گونه‌ای ایجاد می‌شود یا تغییر می‌کند که ارزش
فعلی تعهدات مزایای معین افزایش می‌یابد) یا منفی (زمانی که مزایا
به گونه‌ای تغییر می‌کند که ارزش فعلی تعهدات مزایای معین کاهش می‌یابد)
باشد.

ج    .    هر
گونه سود یا زیان تسویه.

  • مزایای
    بازنشستگی: مزایایي که پس از بازنشستگی قابل
     پرداخت می‌باشد.

· طرحهای با کمک معین و طرحهای با مزایای معین

7
.    طرحهای مزایای بازنشستگی، توافقهایی
است که واحد
 تجاری بر اساس آن، مزایای بازنشستگی ارائه می‌کند. واحد تجاری این استاندارد را برای اين توافقها، صرف نظر از تأسیس واحد تجاری
جداگانه به
 منظور دریافت کمکها و پرداخت
مزایا، بکار می‌گیرد. موارد زیر نمونه‌هايي از مزایای بازنشستگی است:

الف .  حقوق و
مستمری بازنشستگی،

ب  .  سایر مزایای
بازنشستگی، نظیر بیمه
 عمر
و خدمات درماني دوران بازنشستگی، و

ج   .  مستمری
ازکارافتادگی.

8.     طرحهای مزایای بازنشستگی بر اساس ماهیت اقتصادی طرح که از مفاد و شرایط اصلی آن نشأت
می‌گیرد، به
 عنوان طرح با کمک معینیا طرح با مزایای معینطبقه‌بندی می‌شود.

9
.    در
 طرح با
کمک معین، تعهد قانونی یا عرفی واحد
 تجاری
محدود به
 مبلغی است
که برای کمک به
 صندوق
توافق
 شده است.
از
 این رو، مبلغ مزایای
بازنشستگی دریافتی کارکنان معادل مجموع مبلغ کمکهای پرداختی توسط واحد
 تجاری (و
در
 برخی
موارد کارکنان) به صندوق بازنشستگی و بازده سرمایه‌گذاری صندوق است. در‌نتیجه،
ریسک اکچوئری (مزایا کمتر از حد انتظار باشد) و ریسک سرمایه‌گذاری
(سرمایه‌گذاریهای صندوق برای تأمين مزایای مورد
 انتظار
کافی نباشد) متوجه کارکنان می‌باشد.

10.   نمونه‌هایی که در آن تعهد واحد تجاری به مبلغ توافق شده
برای کمک به
 صندوق محدود نمي‌شود، زماني است
كه واحد
 تجاری به دلایل زیر تعهد قانونی یا عرفی
داشته باشد:

الف .  مبلغ
مزایای طرح لزوماً محدود به
 مبلغ
کمکها نباشد،

ب  .  بازده
مشخص برای کمکها، به
 طور
مستقيم يا از طريق طرح تضمین شده باشد، یا

ج   .  رویه‌های غیر رسمی وجود
داشته باشد که منجر
 به تعهد عرفی
‌شود. برای مثال، تعهد عرفی ممکن
 است هنگامی ایجاد ‌شود که واحد تجاری
سابقه افزایش مزایای کارکنان پیشین به
 موازات
تورم را دارد، حتی اگر تعهد قانونی برای آن وجود نداشته باشد.

11.   در طرحهای با مزایای معین:

الف .  تعهد واحد تجاری ارائه مزایای مورد توافق به کارکنان فعلی و پیشین است، و

ب  .  به
لحاظ محتوایی، ریسک اکچوئری (مزایا بیش
 از حد انتظار باشد) و ریسک سرمایه‌گذاری، متوجه واحد تجاری است. در صورتي كه بازده سرمایه‌گذاری كمتر از
ميزان مورد انتظار باشد يا پيش‌بينی‌هاي اكچوئري به نحو مطلوب محقق نشود، تعهد واحد
 تجاری ممکن است افزایش یابد.

·  مزایای بازنشستگی: طرحهای با کمک معین

12
.  حسابداری طرحهای با کمک معین ساده است
زیرا تعهد واحد
 تجاری گزارشگر برای هر دوره به میزان مبلغی است که برای آن
دوره پرداخت خواهد شد. در
 نتیجه، نیازی به اکچوئری نیست و امکان وقوع
سود یا زیان اکچوئری نيز وجود ندارد. علاوه بر اين، تعهدات به
 صورت تنزیل نشده اندازه‌گیری می‌شود به جز در مواردی که سررسید تعهدات بيش از
12 ماه پس
 از پایان دوره‌ای است که کارکنان خدمات مربوط را ارائه کرده‌اند.

·  شناسایی و اندازه‌گیری

13 .     هرگاه
کارکنان خدماتی را طی دوره به
 واحد تجاری ارائه کنند، واحد تجاری
باید کمک قابل
 پرداخت
در
 ازای
آن خدمات به
 طرح
با کمک معین را به
 صورت
زیر شناسایی کند:

الف .   به عنوان بدهی، پس از کسر مبالغی که قبلاً
پرداخت شده است. در صورتي كه مبالغ پرداختي بیش
 از کمکهای مربوط به خدمات ارائه شده تا پایان دوره گزارشگری باشد، مازاد بايد تا میزانی که مبلغ پیش‌پرداخت منجر به
کاهش پرداختهای آتی یا بازپس‌گیری مازاد پرداختی شود، به
 عنوان دارایی (پیش‌پرداخت
هزینه) شناسایی گردد،
 و

ب    .   به عنوان هزینه، مگر اینکه استاندارد دیگری شمول کمکها
در
 بهای تمام شده یک دارایی را مجاز یا الزامی
کرده باشد (برای مثال، به
 استاندارد
حسابداری شماره
 8 با عنوان ”حسابداری موجودی مواد
و کالا“ و استاندارد حسابداری شماره
 11 با عنوان
”داراییهای
 ثابت مشهود“ مراجعه شود).

14 .     در مواردی
که سررسید پرداخت کمک به طرحی با کمک معین بيش از 12 ماه پس از پایان دوره‌ای
است که کارکنان خدمات مربوط را ارائه کرده‌اند، واحد تجاری باید با استفاده
از نرخ تنزیل مشخص شده در بند 39 آن را تنزیل کند.

·  مزایای بازنشستگی: طرحهای با مزایای معین

15
.  حسابداری طرحهای با مزایای معین پیچیده
است زیرا برای اندازه‌گیری تعهدات و هزینه به
 مفروضات اکچوئری نیاز است و امکان وقوع سود و زیان اکچوئری
نيز وجود دارد. علاوه بر اين، تعهدات به
 صورت
تنزیل
 شده اندازه‌گیری می‌شوند زیرا ممکن است چندین سال پس از ارائه خدمات مربوط توسط کارکنان، تسویه شوند.

·  شناسایی و اندازه‌گیری

16 .  طرح با مزایای
معین ممکن
 است تأمین
مالی نشده باشد، یا تأمين مالي تمام یا بخشی
 از آن از طریق کمکهای
واحد
 تجاری، و گاهی
خود کارکنان، به
 یک واحد تجاری یا
صندوقی مستقل صورت گيرد و مزایای کارکنان از
 طریق آن واحد تجاری یا
صندوق
 مستقل پرداخت ‌شود. پرداخت مزایای تأمین مالی شده در سررسید
نه
 تنها به وضعیت
مالی و عملکرد سرمایه‌گذاری آن صندوق بستگی دارد، بلکه به
 توانایی واحد تجاری
برای جبران کسری داراییهای صندوق نیز وابسته است. بنابراین، از
 نظر ماهیت، واحد تجاری ریسکهای
اکچوئری و سرمایه‌گذاری مربوط
 به طرح را
متحمل می‌شود. در
 نتیجه،
هزینه شناسایی
 شده برای
طرح با مزایای معین لزوماً معادل کمک تعهد
 شده برای آن دوره نیست.

17.   حسابداری طرحهای با مزایای معین توسط واحد تجاری شامل مراحل زیر است:

الف .  تعیین
خالص بدهی (دارایی) طرح، به
 صورت
زیر:

1 .    استفاده از اکچوئری برای برآورد اتکاپذیر مبلغ
مزایایی که به کارکنان در
 ازای
خدمات آنها در
 دوره جاری و دوره‌های گذشته تعلق
گرفته است (به بندهای 26 تا 28 مراجعه شود). بدین
 منظور، واحد تجاری میزان مزایاي قابل انتساب به دوره جاری و دوره‌های گذشته را تعيين
مي‌كند (به
 بندهای 29 تا 32 مراجعه شود) و
مفروضات اکچوئری مؤثر بر مزایا از
 قبیل
متغیرهای جمعيت‌شناسي(نظیر گردش شغلي و مرگ
 و میر
کارکنان) و متغیرهای مالی (نظیر افزایش آتی دستمزدها و مخارج درماني) را برآورد مي‌نمايد‌
(به
 بندهای 33 تا 51 مراجعه شود)،

2.     تنزیل آن مزایا به منظور تعیین ارزش فعلی تعهدات طرح
و مخارج خدمات جاری (به
 بندهای
26 تا 28 و 39 تا 42 مراجعه شود)،

3 .    کسر نمودن ارزش منصفانه داراییهای طرح (به
بندهای 64 تا 66 مراجعه شود) از ارزش فعلی تعهدات مزایای معین.

ب  .  تعیین
مبلغی که در سود و زیان دوره شناسایی می‌شود، شامل:

1 .    مخارج خدمات جاری (به بندهای 29 تا 32 مراجعه
شود)،

2 .    مخارج خدمات گذشته و سود یا زیان تسویه طرح
(به بندهای 52 تا 63 مراجعه شود)،

3 .    خالص مخارج مالی مربوط به خالص بدهی (دارایی) طرح (به
بندهای 70 تا 72 مراجعه شود).

ج   .  تعیین
تفاوت ناشی
 از اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی
(دارایی) طرح که در
 صورت
سود و زیان جامع شناسایی می‌شود، شامل:

1 .    سود و زیان اکچوئری (به بندهای 74 و 75 مراجعه
شود)، و

2 .    بازده
داراییهای طرح، به
 جز مبالغی که در محاسبه خالص مخارج
مالی مربوط به خالص بدهی (دارایی) طرح منظور شده است (به بند 76 مراجعه شود).

در مواردی که واحد تجاری بیش از یک طرح با مزایای معین دارد، این رویه‌ها برای هر یک از طرحهای
بااهمیت به
 طور جداگانه بکار گرفته مي‌شود.

18.      واحد تجاری باید ارزش فعلی تعهدات مزایای معین و ارزش منصفانه
داراییهای طرح را در  فواصل زماني منظم
تعیین کند؛ به گونه‌اي که مبالغ شناسایی
 شده در صورتهای
مالی با مبالغي كه در صورت تعيين آنها در پايان دوره گزارشگري به‌دست مي‌آمد تفاوت
قابل توجهی نداشته باشد.

19.   این استاندارد
واحد تجاری را تشویق می‌کند که در اندازه‌گیری تمام تعهدات بااهمیت
مزایای بازنشستگی از اکچوئر دارای صلاحیت حرفه‌اي استفاده کند امّا آن را
ملزم نمی‌کند. در عمل، ممکن است واحد تجاری از یک اکچوئر دارای
صلاحیت حرفه‌اي بخواهد که قبل
 از پایان دوره گزارشگری ارزیابی کاملی از تعهدات واحد تجاری به عمل آورد. با این وجود، نتایج این ارزیابی برای رویدادها و تغییرات بااهمیت
در شرایط (از جمله تغییر قیمتهای بازار و نرخهای سود تضمين
 شده)، تا پایان دوره گزارشگری تعدیل می‌شود.

20.   در برخی
موارد، برآوردها، میانگین‌ها و محاسبات کلی ممکن
 است
تقریب اتکاپذیری از محاسبات تفصیلی تشریح
 شده در این استاندارد باشد.

·  حسابداری تعهدات عرفی

21.      واحد تجاری
بايد علاوه‌بر تعهدات قانونی ناشی
 از شرایط رسمی طرح با مزایای
معین، هرگونه تعهد عرفی ناشی
 از رویه‌های غیر رسمی را نیز به حساب
منظور نمايد. رویه‌های غیر
 رسمی زماني منجر به تعهد عرفي
مي‌شود که واحد
 تجاری هیچ گزینه منطقي به جز پرداخت مزایای کارکنان نداشته باشد. نمونه‌ای از تعهد
عرفی زمانی است که تغییر در
 رویه‌های غیر رسمی واحد تجاری
به
 روابط واحد تجاری با کارکنان آسیب جدي وارد مي‌كند.

22.   مفاد رسمی طرح
با مزایای معین ممکن
 است به واحد تجاری
اجازه دهد که به
 تعهد خود
در
 قبال طرح خاتمه
دهد. با
 این وجود،
معمولاً خاتمه طرح در
 صورتی که کارکنان
در
 استخدام
واحد تجاري باقي بمانند، برای واحد
 تجاری دشوار است. بنابراین، در غیاب
شواهد نقض
کننده، در حسابداری مزایای
بازنشستگی فرض می‌شود که تعهدات فعلي واحد
 تجاری در قبال اين مزايا در طول باقی‌مانده
دوران خدمت کارکنان همچنان پابرجا خواهد ماند.

·  ترازنامه

23 .     واحد تجاری باید خالص بدهی (دارایی) طرح را در
ترازنامه شناسایی کند.

24
.  خالص دارایی طرح، زمانی به
 وجود می‌آید که کمک به طرح بیش از میزان مورد نیاز باشد یا سود اکچوئری ایجاد
گردد. در
 چنین مواردی، واحد تجاری خالص دارایی طرح را
شناسایی می‌کند، زیرا:

الف.  واحد تجاری بر منابعی کنترل دارد، که این کنترل به مفهوم
توانایی استفاده
 از مازاد جهت ایجاد منافع آتی
است،

ب  .  این
کنترل نتیجه رویدادهای گذشته است (کمکهای پرداختی توسط واحد
 تجاری و خدمات ارائه شده توسط کارکنان)، و

ج   .  منافع
اقتصادی آتی، به
 شکل کاهش پرداختهای آتی یا
استرداد مازاد پرداختی، در
 دسترس
واحد
 تجاری است.

·  شناسایی و اندازه‌گیری: ارزش فعلی تعهدات مزایای معین و مخارج خدمات جاری

25
.  متغیرهای بسیاری نظیر آخرين حقوق، گردش شغلي
و مرگ
 و میر کارکنان، و روندهای مخارج بهداشتي و درماني ممکن است مخارج نهایی طرح با مزایای معین را تحت تأثیر قرار دهد.
درمورد مخارج نهایی طرح، عدم
 اطمينان وجود دارد و این عدم
اطمینان احتمالاً برای مدت
 زمانی طولانی باقی خواهد ماند. به منظور اندازه‌گیری ارزش فعلی تعهدات مزایای معین و مخارج
خدمات جاری مربوط، لازم است كه:

الف .  یک روش ارزیابی مبتنی ‌بر اکچوئری بکار گرفته شود (به بندهای 26 تا 28 مراجعه شود)،

ب  .  مزایا به دوره‌های ارائه خدمات تخصیص داده شود (به بندهای 29 تا 32 مراجعه شود)، و

ج   .  مفروضات
اکچوئری تعيين شود (به
 بندهای
33 تا 51 مراجعه شود).

o  روش ارزیابی مبتنی ‌بر اکچوئری

26 .     واحد تجاری باید برای تعیین ارزش فعلی تعهدات مزایای
معین، مخارج خدمات جاری مربوط و مخارج خدمات
 گذشته
از روش ”تعلق مزایای پیش‌بینی شده به
 تناسب
خدمات“ استفاده کند.

27 .  در روش ”تعلق
مزایاي پيش‌بيني‌شده به
 تناسب
خدمات“، هر
 دوره
ارائه خدمات به
 عنوان یک واحد اضافی
حق برخورداری از مزایا تلقی (به
 بندهای 29
تا 32 مراجعه شود) و برای تعيين تعهد نهایی، هر واحد به
 طور
جداگانه اندازه‌گیری می‌شود (به
 بندهای 33
تا 51 مراجعه شود).

·                  
مثال مربوط
به بند
 27
هنگام خاتمه خدمت مبلغي به‌صورت يکجا و معادل يك درصد آخرين حقوق به ازای هر سال خدمت قابل پرداخت است. حقوق سال اول 000ر10 میلیون‌ ریال است و فرض می‌شود که هر سال 7 درصد (به صورت مرکب) به آن افزوده شود. نرخ تنزیل مورد استفاده، سالانه 10 درصد است. جدول زیر نشان می‌دهد
که این تعهد چگونه برای کارمندی که انتظار می‌رود در پایان سال پنجم واحد
 تجاری را ترک کند، با این فرض که تغییراتی در مفروضات اکچوئری وجود نداشته
باشد، افزایش می‌یابد. به
 منظور
سهولت، در
 این مثال از تعدیلات اضافی مورد نیاز برای انعکاس احتمال آنکه
کارمند زودتر یا دیرتر از آن تاریخ واحد
 تجاری را ترک کند، صرف‌نظر شده است.
سال

1

2

3

4

5

  میلیون‌ ریال میلیون‌ ریال میلیون‌ ریال میلیون‌ ریال میلیون ریال
مزایای قابل انتساب به:          
سالهای گذشته 0 131 262 393 524
سال جاری (يك درصد آخرين حقوق)

131

131

131

131

131

سال جاری و سالهای گذشته

131

262

393

524

655

تعهد در ابتدای
دوره
89 196 324 476
مخارج مالی (به نرخ 10 درصد) 9 20 33 48
مخارج خدمات جاری

89*

98**

108

119

131

تعهد در پایان دوره

89

196

324

476

655

 
یادداشت:
1.     تعهد در ابتدای دوره معادل ارزش فعلی
مزایای قابل
 انتساب به سالهای
گذشته است.
2.     مخارج خدمات جاری معادل ارزش فعلی مزایای قابل انتساب به سال
جاری است.
3.     تعهد
در پایان دوره معادل ارزش فعلی مزایای قابل انتساب به سال
جاری و سالهای گذشته است.

89 = 4(1/1)
÷ 131*

98 = 3(1/1)
÷ 131**

28 .  واحد تجاری کل تعهدات مزایای بازنشستگی را تنزیل می‌کند، حتی اگر بخشی از تعهدات طی دوازده ماه پس از پایان دوره گزارشگری تسویه شود.

·تخصیص مزایا به دوره‌های ارائه خدمات

29 .  هنگام تعیین ارزش فعلی تعهدات مزایای معین، مخارج خدمات جاری و مخارج خدمات گذشته، واحد تجاری باید بر اساس فرمول مزایای طرح، مزایا را به دوره‌های ارائه خدمات تخصیص دهد. با این حال، در صورتی که ارائه خدمات کارکنان در سالهاي بعد موجب افزايش بااهميت مزايا نسبت به سالهاي پيشين شود، واحد تجاری باید مزایا را در محدوده زمانی زیر بر اساس روش خط مستقیم تخصیص دهد:

الف .   از
اولین تاریخی که خدمات کارکنان، طبق طرح به مزایا منجر
می‌شود (خواه مزایا مشروط به ارائه
خدمات بیشتر باشد یا نباشد)، تا

ب    .   تاریخی
که ارائه خدمات بیشتر توسط کارکنان، طبق طرح به
 افزایش بااهميت مزایا، منجر نشود.

30
.  طبق ”روش تعلق مزایاي پيش‌بيني‌شده به
 تناسب خدمات“، واحد تجاری
ملزم است مزایا را به
 دوره جاری (به منظور تعیین مخارج خدمات جاری)
و دوره‌های جاری و گذشته (به
 منظور تعیین ارزش فعلی تعهدات
مزایای معین) تخصیص دهد. واحد
 تجاری مزایا را به دوره‌هایی تخصیص می‌دهد که در آن دوره‌ها تعهد پرداخت مزایای بازنشستگی ایجاد می‌شود.
این تعهد هنگامی ایجاد می‌شود که کارکنان خدماتی را در
 ازای دريافت مزایای بازنشستگی ارائه می‌کنند و واحد تجاری انتظار دارد در دوره‌های
گزارشگری آتی بپردازد. فنون اکچوئری به
 واحد تجاری اجازه می‌دهد که این تعهدات را با اتکاپذیری کافی
برای توجیه شناسایی بدهی اندازه‌گیری کند.

·                  
مثالهای
مربوط به بند
 30
1.     یک طرح با
مزایای معین، مزایايي به‌صورت يكجا ارائه می‌کند که بر اساس آن هنگام بازنشستگی به
 ازای هر سال خدمت مبلغ 100 هزار ریال قابل پرداخت است.
مزایايي
معادل 100 هزار ریال به
 هر سال خدمت تخصیص داده می‌شود. مخارج
خدمات جاری معادل ارزش فعلی 100 هزار ریال است. ارزش فعلی تعهدات مزایای معین معادل
ارزش فعلی 100 هزار ریال ضربدر تعداد
 سالهای خدمات‌رسانی تا پایان دوره گزارشگری است.
اگر
هنگامی
 که کارکنان واحد تجاری را ترک می‌کنند، مزایا
بی‌درنگ قابل
 پرداخت
باشد، مخارج خدمات جاری و ارزش فعلی تعهدات مزایای معین منعکس‌کننده تاریخی است
که انتظار می‌رود کارکنان در
 آن تاریخ واحد تجاری را ترک کنند. بنابراین،
به
 دلیل اثر تنزیل، این مبالغ
کمتر از مبلغی خواهد بود که در
 صورت ترک خدمت کارکنان در پایان دوره گزارشگری تعیین می‌شد.
2.     یک طرح، مستمری بازنشستگی ماهانه‌ای ارائه می‌کند که مبلغ آن 2/0 درصد آخرین دستمزد کارکنان به ازای هر سال خدمت است. مستمری بازنشستگی از
سن 65
 سالگی قابل پرداخت
است.

مزایایی برابر با ارزش فعلی مستمریهای بازنشستگی، در
تاريخ بازنشستگي پيش‌بيني‌شده، ماهانه به
 میزان
2/0
 درصد آخرين حقوق برآوردی (که از
تاریخ بازنشستگی پیش‌بینی
 شده تا
تاریخ فوت پیش‌بینی
 شده قابل پرداخت است) به هر یک از سالهای
ارائه خدمات تخصیص داده می‌شود. مخارج خدمات جاری معادل ارزش
 فعلی آن مزایا است. ارزش فعلی تعهدات مزایای معین، حاصل
ضرب ارزش فعلی پرداختهای بازنشستگی ماهانه به
 میزان 2/0 درصد
دستمزد نهایی در
 تعداد سالهای ارائه خدمات تا پایان دوره گزارشگری است. مخارج خدمات جاری و ارزش فعلی تعهدات
مزایای معین تنزیل می‌شود زیرا پرداختهای بازنشستگی از سن 65
 سالگی آغاز می‌گردد.

31 .  در طرح با
مزایای معین، خدمات کارکنان تعهد ایجاد می‌کند حتی
 اگر
مزایا مشروط به
 اشتغال آتی کارکنان باشد (به عبارت دیگر، قطعي نشده باشد). خدمات کارکنان قبل از تاریخ قطعي شدن، منجر به ايجاد تعهد عرفی می‌شود زیرا،
در
 پایان هر یک از دوره‌های گزارشگری بعدی، میزان خدمات آتی که کارکنان
باید برای به
 دست آوردن استحقاق دریافت مزایا
ارائه کنند، کاهش می‌یابد. هنگام اندازه‌گیری تعهدات مزایای معین،
 واحد تجاری اين احتمال را در نظر مي‌گيرد
که برخی کارکنان ممكن است الزامات قطعي شدن مزایا را احراز نکنند. به
 همین ترتیب، هر چند برخی مزایای بازنشستگی خاص، از قبيل مزایای خدمات بهداشتي و
درماني دوران بازنشستگی، تنها در
 صورت وقوع رویداد خاصی پس از خاتمه خدمت کارکنان قابل پرداخت است‌، اما زمانی که
کارکنان خدماتی را ارائه می‌کنند که برای آنان حق
 دریافت
مزایا در
 صورت وقوع رویدادهای خاصی را
ایجاد می‌کند، تعهد به
 وجود مي‌آيد. احتمال وقوع آن رویداد
خاص، بر اندازه‌گیری تعهد اثرگذار است، امّا براي وجود تعهد تعیین‌کننده نیست.

·                  
مثالهای
مربوط به بند
 31
1.     طرحی به ازای هر سال خدمت 100 هزار ریال مزایا
می‌پردازد. مزایا پس
 از
10
 سال ارائه خدمات، قطعي مي‌شود.
به هر سال خدمت 100 هزار ریال مزایا
قابل
 تخصیص است. در هر یک از 10 سال نخست، احتمال اینکه
کارکنان 10
 سال
ارائه خدمات را به
 پایان
نرسانند، در
 محاسبه مخارج خدمات جاری و ارزش فعلی
تعهدات منعکس می‌شود.
2.     طرحی به ازای هر سال خدمت، به جز خدماتی که قبل از 25 سالگی ارائه می‌شود، 100 هزار
ریال مزایا می‌پردازد. مزایا بلافاصله قطعي مي‌شود.

به خدماتی
که قبل از 25 سالگی ارائه می‌شود هیچ مزایایی تخصیص داده نمي‌شود زیرا
خدمات پیش از آن تاریخ منجر به مزایا (مشروط یا غیرمشروط) نمی‌شود.
مزایایی به مبلغ 100
 هزار ریال به هر یک از سالهای
بعد قابل تخصیص است.

32 .  تعهدات تا
زمانی افزایش می‌یابد که ارائه خدمات بیشتر توسط کارکنان، موجب افزایش بااهميت
مزایا نشود. بنابراین، تمام مزایا به
 دوره‌های
منتهی به
 آن تاریخ یا قبل از آن تخصیص داده می‌شود. مزایا طبق فرمول مزایای طرح به هر یک از دوره‌های مالی تخصیص داده
می‌شود. با
 این حال، در صورتی که خدمات کارکنان در سالهای
بعد موجب افزایش بااهميت مزایا نسبت به
 سالهای
قبل شود،
 واحد تجاری این مزایا را تا تاریخی
که ارائه خدمات بیشتر توسط کارکنان، منجر
 به افزایش بااهميت مبلغ مزایا نمی‌شود، بر مبنای خط مستقیم تخصیص می‌دهد. دلیل آن این است که خدمات
کارکنان در سراسر دوره نهایتاً به
 بیشترین سطح مزایا منجر می‌شود.

·                  
مثالهای
مربوط به بند 32
1-    طرحی،
مزایایی به صورت يكجا و به
 مبلغ
000ر1 هزار ریال می‌پردازد که پس
 از ده سال
خدمت قطعي مي‌شود. این طرح مزایای بیشتری برای خدمات بعدی ارائه نمی‌کند.
مزایایی
به
 مبلغ 100 هزار ریال (000ر1 هزار
ریال تقسیم بر 10
 سال)
به
 هر یک از 10 سال اول نسبت داده می‌شود. مخارج
خدمات جاری در هر
 یک
از 10
 سال اول، منعکس‌کننده این
احتمال است که ممكن است کارکنان 10
 سال ارائه خدمات را به پایان نرسانند. هیچ مزایایی به سالهای بعد تخصیص داده نمی‌شود.
2-    طرحی،
مزایای بازنشستگی به صورت يكجا به
 مبلغ 000ر2 هزار ریال به تمام کارکنانی ارائه می‌کند که در سن 55 سالگی پس از 20 سال ارائه خدمات هنوز شاغل
باشند، یا در سن 65
 سالگی،
صرف‌نظر از مدت
 زمان
ارائه خدمات، هنوز شاغل باشند.
برای
کارکنانی که قبل
 از
35
 سالگی استخدام شده‌اند، ارائه خدمات ابتدا
در سن 35
 سالگی
طبق طرح منجر
 به مزایا می‌شود (کارکنان می‌توانند
در 30
 سالگی واحد تجاری را ترک کنند و در سن 33 سالگی بازگردند، بدون اینکه
تأثیری بر مبلغ یا زمانبندی مزایا داشته باشد). این مزایا مشروط به
 خدمات بیشتر است. همچنین،
ارائه خدمات پس
 از
55
 سالگی موجب افزایش بااهميت در
مزایا نمی‌شود. برای این
 کارکنان، واحد تجاری به ازای هر سال ارائه خدمات از سن 35 سالگی تا 55 سالگی، مزایایی به میزان 100 هزار ریال (000ر2 هزار
ریال تقسیم بر 20
 سال)
تخصیص می‌دهد.
برای
کارکنانی که بین 35 تا 45
 سالگی
استخدام می‌شوند، ارائه خدمات پس
 از 20 سال موجب افزایش بااهميت
مزایا نمی‌شود. برای این
 کارکنان، واحد تجاری به ازای هر سال ارائه خدمات در 20 سال نخست، مزایایی به مبلغ 100 هزار ریال (000ر2 هزار ریال
تقسیم بر 20
 سال)
تخصیص می‌دهد.
برای
کارکنانی که در سن 55
 سالگی
استخدام می‌شوند، ارائه خدمات پس
 از 10 سال موجب افزایش بااهميت
مزایا نمی‌شود. برای این
 کارکنان، واحد تجاری به ازای هر سال ارائه خدمات در 10 سال نخست، مزایایی به مبلغ 200 هزار ریال (000ر2 هزار
ریال تقسیم بر 10
 سال)
تخصیص می‌دهد.
برای تمام کارکنان، مخارج
خدمات جاری و ارزش فعلی تعهدات منعكس‌كننده اين احتمال است كه ممكن است كاركنان
دوره خدمات مورد
 نیاز
را به پايان نرسانند.

o مفروضات اکچوئری

33 .     مفروضات
اکچوئری باید با یکدیگر سازگار و بی‌طرفانه باشد.

34 .  مفروضات
اکچوئری، بهترین برآوردهای واحد
 تجاری از
متغیرهایی است که مخارج نهایی ارائه مزایای بازنشستگی را تعیین خواهند كرد.
مفروضات اکچوئری شامل موارد زیر است:

الف .  مفروضات
جمعیت‌شناسی درباره ویژگیهای آتی کارکنان فعلی و پیشین (و
 افراد تحت تکفل آنها) که واجد شرايط دریافت
این مزایا هستند. مفروضات جمعیت‌شناسی به
 موضوعاتي نظیر موارد زیر مربوط است:

1
.    مرگ و میر،
طی دوره اشتغال و پس از آن،

2
.    نرخ گردش شغلي، از کارافتادگی
و بازنشستگی پیش از موعد کارکنان،

3
.    نسبتی از اعضای طرح که دارای بستگان واجد
شرايط دريافت مزایای طرح هستند، و

4
.    نرخ مراجعه جهت‌ بهره‌مندی از مزایای طرحهای درمانی، و

ب  .  مفروضات
مالی، در
 رابطه با عواملی مانند موارد زیر:

1.     نرخ تنزیل (به بندهای 39 تا 42 مراجعه
شود)،

2.     سطح حقوق و مزایاي آتی (به بندهای 43 تا
48 مراجعه شود)،

3.     در مورد مزایای درمانی، مخارج درمانی
آتی، شامل مخارج بررسي موارد مراجعه و پرداخت مزایا، در صورت بااهمیت بودن (به بندهای
49 تا 51 مراجعه شود).

35
.  مفروضات اکچوئری در
 صورتی بی‌طرفانه است که نه خوشبینانه و نه بیش از حد محافظه‌کارانه باشد.

36
.  مفروضات اکچوئری در
 صورتی با یکدیگر سازگارند که روابط اقتصادی بین عواملی
نظیر تورم، نرخ افزایش حقوق، بازده داراییهای طرح،
 و نرخ
تنزیل را منعکس کنند. برای مثال، در تمام مفروضاتي كه به سطح مشخصي از تورم در
 آینده بستگي دارند (نظیر
مفروضات مربوط
 به نرخ سود تضمين شده و افزایش حقوق و مزایا)، سطح تورم
يكساني در نظر گرفته ‌شود.

37
.  واحد
 تجاری
نرخ تنزیل و سایر مفروضات مالی را به
 صورت
اسمی (اظهار
 شده) تعیین می‌کند، مگر اینکه برآورد آنها به صورت
واقعی (پس
 از تعدیل بابت تورم) اتکاپذیرتر
باشد (برای مثال، در اقتصادهای دارای تورم حاد).

38 .     مفروضات
مالی در پایان هر دوره گزارشگری باید مبتنی
 بر
انتظارات بازار برای دوره‌ای باشد که طی آن قرار است تعهدات تسویه شود.

o مفروضات اکچوئری: نرخ تنزیل

39 .     نرخ مورد استفاده
برای تنزیل تعهدات مزایای بازنشستگی (تأمین مالی
 شده
یا تأمین مالی نشده) باید با مراجعه به
 نرخ
بازده بازار در پایان
 دوره
گزارشگری برای اوراق
 مشاركت
دولتي تعیین شود. واحد پول و مدت اوراق
 مشاركت
دولتی باید با واحد پول و مدت مورد
 انتظار
تعهدات مزایای بازنشستگی همخوانی داشته باشد.

40
.  یکی از مفروضات اکچوئری که تأثیر بااهمیتی
دارد، نرخ تنزیل است. نرخ تنزیل ارزش زمانی پول را منعکس می‌کند امّا منعکس‌کننده ریسک
اکچوئری یا ریسک سرمایه‌گذاری نیست. علاوه
 بر
این، نرخ تنزیل، ریسک اعتباری مختص واحد
 تجاری
که اعتباردهندگان واحد
 تجاری متحمل می‌شوند و ریسک متفاوت بودن تجربیات آینده با مفروضات اکچوئری را منعکس نمی‌کند.

41
.  نرخ تنزیل، منعکس‌کننده زمانبندی برآوردی
پرداخت مزایا است. در عمل،
 واحد تجاری نرخ تنزیل را با استفاده از میانگین موزونی محاسبه می‌کند
که منعکس
كننده زمانبندی و مبلغ برآوردی
پرداخت مزایا است.

42
.  در
 برخی
موارد، بازار عمیقی برای اوراق
 مشاركتي که سررسید آن براي
مطابقت با سررسيد برآوردي تمام پرداختهاي مزايا به
 میزان
کافی طولاني باشد، وجود ندارد. در
 چنین مواردی واحد تجاری از نرخهاي جاری بازار اوراق مشاركت با مدت زمان
مناسب برای تنزیل پرداختها استفاده می‌کند.

o مفروضات اکچوئری: حقوق، مزایا و مخارج درمانی

43 .     تعهدات
مزایای بازنشستگی باید بر
 مبنایی
اندازه‌گیری شود که موارد زیر را منعکس کند:

الف .   برآورد
 افزایش حقوق آتی که بر مزایای پرداختنی
اثرگذار باشد،

ب    .   مزایای
تعیین
 شده در مفاد طرح (یا ناشی از تعهدات عرفی فراتر از این
مفاد) در پایان
 دوره گزارشگری، و

ج
.   برآورد تغییرات در
 سطح مزایای دولتی که بر
مزایای قابل
 پرداخت یک طرح با مزایای معین
تأثیرگذار است، مشروط
 بر آنکه:

1.          این تغییرات قبل از پایان دوره گزارشگری تصویب شده باشد، یا

2 .         تجربه گذشته، یا ساير شواهد اتکاپذیر نشان دهد که مزایای دولتی
به
 گونه‌ای قابل پیش‌بینی، برای
مثال همسو با تغییرات آتی در
 سطح
عمومی قیمتها یا سطح عمومی حقوق، تغییر خواهد کرد.

44
.  در برآورد افزایش حقوق، عواملی مانند تورم،
افزايش سابقه، ارتقاي شغلی و سایر عوامل مربوط، نظیر عرضه و تقاضا در بازار کار در
 نظر گرفته می‌شود.

45
.  اگر مفاد
 رسمی
طرح (یا تعهدات عرفی فراتر از آن مفاد) واحد
 تجاری
را ملزم به
 تغییر مزایا در دوره‌های آتی کند، این تغییرات در مفروضات اکچوئری و در نهایت، در اندازه‌گیری تعهدات
منعکس می‌شود. چنین
 حالتی زمانی وجود خواهد داشت
که، برای
 مثال:

الف .  واحد تجاری در گذشته تجربه افزایش مزایا را برای نمونه به منظور جبران اثر تورم داشته
باشد و نشانه‌ای
 از تغییر اين رويه در آینده
وجود نداشته باشد.

ب  .  واحد تجاری، به موجب مفاد رسمی طرح (یا تعهدات عرفی فراتر
از آن مفاد) یا قانون، متعهد به
 استفاده
از هرگونه مازاد طرح به
 نفع
مشارکت
 ‌کنندگان طرح باشد (به قسمت ج بند 60 مراجعه شود).

ج   .  مزایا در واکنش به عملکرد مورد انتظار یا سایر معیارها تغییر کند. برای مثال، طبق مفاد
طرح، ممکن
 است در صورت ناکافی بودن داراییهای طرح،
مزایای کمتری پرداخت شود یا کارکنان ملزم
 به پرداخت
کمکهای بیشتری شود. اندازه‌گیری چنین تعهدی، بهترین برآورد از اثر عملکرد مورد
 انتظار یا سایر معیارها را منعکس می‌کند.

46
.  مفروضات اکچوئری، تغییرات در مزایای آتی
را که در پایان
 دوره گزارشگری جزء مفاد رسمی طرح نیست (یا به صورت
تعهد عرفی وجود ندارد) منعکس نمی‌کند. این تغییرات منجر
 به موارد زیر خواهد شد:

الف .  مخارج خدمات گذشته، به میزان تغییر مزایای مربوط به خدمات ارائه شده قبل از تاریخ تغییر، و

ب  .  مخارج
خدمات جاری برای دوره‌های بعد
 از
تغییر، به
 میزان تغییر مزایای مربوط به خدمات ارائه شده پس از تاریخ تغییر.

47
.  برخی طرحهای با مزایای معین، کارکنان یا
اشخاص ثالث را نیز ملزم
 به مشارکت در تأمین مخارج طرح
می‌کنند. کمکهای کارکنان مخارج ارائه مزایا را برای واحد
 تجاری کاهش می‌دهد. واحد تجاری بررسی می‌کند که کمکهای
اشخاص ثالث مخارج ارائه مزایا را برای واحد
 تجاری کاهش می‌دهد، یا برای واحد تجاری حق جبران مخارج ایجاد می‌کند.
کمکهای کارکنان یا اشخاص ثالث یا از
 طریق مفاد رسمی طرح بیان می‌شود (یا از تعهدات عرفی فراتر
از مفاد رسمی استنباط می‌شود)، و یا به
 صورت اختیاری انجام می‌گیرد. کمکهای اختیاری کارکنان یا
اشخاص ثالث، هنگام پرداخت این کمکها به طرح، مخارج خدمات را کاهش می‌دهد.

48
.  اگر مزایای بازنشستگی مبتنی
 بر متغیرهایی نظیر میزان مزایای بازنشستگی دولتی یا مراقبتهای
درمانی دولتی باشد، برای اندازه‌گیری چنین مزایایی، تغییرات مورد
 انتظار در این متغیرها، بر مبنای سوابق گذشته و سایر شواهد اتکاپذیر در نظر گرفته می‌شود.

49 .     در
مفروضات مربوط
 به مخارج درمانی باید تغییرات مورد انتظار آتی در مخارج خدمات درمانی نیز در نظر گرفته ‌شود. این تغییرات می‌تواند
نتیجه تورم یا تغییرات خاص در مخارج درمانی باشد.

50
.  اندازه‌گیری مزایای درمانی دوران
بازنشستگی، مستلزم در
 نظر گرفتن مفروضاتی درباره
میزان و دفعات مراجعات آتی جهت بهره‌مندی از این مزایا و مخارج مربوط به این مراجعات
است. واحد
 تجاری مخارج درمانی آتی را بر مبنای داده‌های تاریخی مبتنی بر تجربه خود و در صورت لزوم، داده‌های تاریخی
سایر واحدهای تجاری، شرکتهای بیمه، ارائه
کنندگان
خدمات درمانی و سایر منابع برآورد می‌کند. در
 برآورد
مخارج درمانی آتی، تأثیر پیشرفت فناوری، تغییرات در
 استفاده از مراقبتهای بهداشتی، یا الگوی ارائه مزایا و
تغییرات در
 وضعیت سلامت مشارکت‌‌کنندگان در طرح نیز در نظر
گرفته می‌شود.

51
.  میزان و دفعات مراجعات به طور خاص به
 سن، وضعیت سلامت و جنسیت کارکنان و افراد تحت تکفل آنها بستگی دارد و ممکن است تحت تأثیر سایر عوامل از قبیل
موقعیت جغرافیایی نیز قرار گیرد. بنابراین، داده‌های تاریخی، در صورت تغییر ترکیب جمعیتی
فعلی نسبت به ترکیب مورد
 استفاده در تعیین داده‌های
تاریخی، تعدیل می‌شود. همچنین، در
 مواردی که شواهدی اتکاپذیر مبنی
بر عدم تداوم آتی روندهای تاریخی وجود داشته باشد تعدیلات لازم انجام می‌گیرد.

·  مخارج خدمات گذشته و سودها و زیانهای تسویه

52 .     پیش از تعیین مخارج خدمات گذشته، یا سود و
زیان تسویه، واحد
 تجاری
باید خالص بدهی (دارایی) طرح با مزایای معین را با
 استفاده از ارزش منصفانه
جاری داراییهای طرح و مفروضات اکچوئری جاری (شامل نرخ تنزیل جاری و سایر قیمتهای
جاری بازار) تعیین کند، به
 گونه‌ای
که منعکس‌کننده مزایای طرح پیش
 از
تغییر، محدودسازی یا تسویه آن باشد.

53
.  در
 صورتي كه تغییر، محدودسازی یا تسویه
طرح به
 طور همزمان رخ دهد، ضرورتی برای
تفکیک مخارج خدمات گذشته و سودها و زیانهای ایجاد شده در این رویدادها وجود ندارد.
در
 برخی موارد، تغییر طرح پیش از تسویه آن انجام می‌گیرد،
برای مثال ممکن
 است واحد تجاری نخست مزایای طرح را تغییر
دهد و سپس مزایای تغییر یافته را تسویه کند. در
 چنین مواردی، واحد تجاری مخارج خدمات گذشته را پیش از سود یا زیان تسویه شناسایی
می‌کند.

54 .  تسویه در صورتی
همزمان با تغییر یا محدودسازی طرح انجام می‌گیرد که تعهدات طرح تسویه شود و
موجودیت طرح خاتمه یابد. با
 این حال، در صورتي كه طرح با یک طرح جدید، که مزایایی با ماهیت مشابه ارائه می‌کند،
جایگزین شود، خاتمه طرح تسویه تلقی نمی‌شود.

·  مخارج خدمات گذشته

55
.  مخارج خدمات گذشته برابر با تغییر ارزش
فعلی تعهدات مزایای معین در
 نتیجه تغییر یا محدودسازی طرح است.

56 .     واحد تجاری باید مخارج خدمات گذشته را در یکی از
تاریخهای زیر، هر
 کدام زودتر باشد، به عنوان هزینه شناسایی کند:

الف.     زمانی که تغییر یا محدودسازی طرح رخ می‌دهد، و

ب    .   زمانی که واحد تجاری
مخارج تجدید ساختار (طبق استاندارد حسابداری شماره 4 با
 عنوان ”ذخایر،
بدهیهای احتمالی و داراییهای احتمالی“) را شناسایی می‌کند.

57
.  تغییر طرح زمانی رخ می‌دهد که واحد
 تجاری یک طرح با مزایای معین را
ایجاد کند یا کنار بگذارد یا مزایای پرداختنی طبق طرح با مزایای معین موجود را
تغییر دهد.

58
.  محدودسازی طرح زمانی رخ می‌دهد که واحد
 تجاری تعداد کارکنان تحت پوشش
طرح را به
 طور قابل ملاحظه کاهش دهد. محدودسازی
ممکن
 است حاصل رویدادهایی نظیر
تعطیلی یک کارخانه، توقف عملیات یا خاتمه یا تعلیق یک طرح باشد.

59
.  مخارج خدمات گذشته ممکن
 است مثبت (هنگامی که ایجاد یا تغییر طرح موجب
افزایش ارزش فعلی تعهدات مزایای معین می‌شود) یا منفی (هنگامی
 که کنارگذاشتن یا تغییر طرح
موجب کاهش ارزش فعلی تعهدات مزایای معین می‌شود) باشد.

60
.  موارد زیر مخارج خدمات
 گذشته محسوب نمی‌شود:

الف .  تأثیر تفاوت میان افزایش واقعی حقوق و آنچه قبلاً
فرض
 شده بود، بر تعهد
پرداخت مزایا بابت خدمات
 سالهای گذشته (مخارج خدمات گذشته محسوب نمی‌شود زیرا مفروضات اکچوئری، استفاده از حقوق
پیش‌بینی
 شده را مجاز می‌کند)،

ب  .  برآورد
بیشتر یا کمتر از واقع افزایش اختیاری مستمری بازنشستگی هنگامی
 که واحد تجاری برای چنین افزایشی تعهد
عرفی داشته باشد (مخارج خدمات
 گذشته
محسوب نمی‌شود، زیرا مفروضات اکچوئری چنین افزایشی را مجاز می‌کند)،

ج   .  برآورد
بهبود مزایا ناشی از سود اکچوئری یا بازده داراییهای طرح که در
 صورتهای مالی شناسایی شده است، مشروط بر آنکه واحد تجاری به موجب مفاد رسمی طرح (یا تعهدات عرفی فراتر
از مفاد طرح) یا قانون متعهد
 شده
باشد که هرگونه مازاد طرح را به
 نفع
مشارکت
‌کنندگان در طرح مصرف کند، حتی اگر افزایش مزایا هنوز به طور رسمی اعطا نشده باشد (این
افزایش تعهدات زیان اکچوئری است و مخارج خدمات
 گذشته محسوب نمی‌شود، به بند 45 مراجعه شود)، و

د    .  افزایش
مزایای قطعی (یعنی مزایایی که مشروط به اشتغال آتی کارکنان نیست) هنگامی
 که، بدون مزایای جدید یا بهبود یافته، الزامات تعلق گرفتن
مزایا توسط کارکنان احراز می‌شود (مخارج خدمات
 گذشته محسوب نمی‌شود زیرا واحد تجاری مخارج برآوردی مزایا را
هنگام ارائه خدمات به
 عنوان
مخارج خدمات جاری شناسایی کرده است).

· سود یا زیان تسویه

61
.  سود یا زیان تسویه عبارتست از تفاوت:

الف.  ارزش فعلی تعهدات مزایای معینی که تسویه می‌شود،
در تاریخ تسویه، و

ب  .  قیمت
تسویه، شامل داراییهای انتقال یافته طرح یا پرداختهایی که مستقیماً در
 رابطه با تسویه توسط واحد تجاری انجام شده است.

62.      واحد تجاری باید سود یا زیان تسویه طرح با
مزایای معین را هنگام وقوع تسویه شناسایی کند.

63
.  وقوع تسویه زمانی است که واحد
 تجاری معامله‌ای انجام می‌دهد
که کلیه تعهدات قانونی یا عرفی آتی آن در
 قبال تمام یا بخشی از مزایای ارائه شده در یک طرح با مزایای معین از بین می‌رود (به جز پرداخت مزایا به کارکنان، یا
از
 طرف آنان، طبق مفاد طرح که در
مفروضات اکچوئری در
 نظر گرفته شده است). برای مثال،
انتقال یکباره تعهدات کارفرما در طرح به سازمان تأمین اجتماعی تسویه محسوب می‌شود،
اما پرداخت نقدی یکجا، طبق مفاد طرح، به مشارکت‌کنندگان در طرح در
 ازای حق آنها برای دریافت
مزایای بازنشستگی تسویه تلقی نمی‌گردد.

·  شناسایی و اندازه‌گیری: داراییهای طرح

· ارزش منصفانه داراییهای طرح

64.   سرمایه‌گذاریهای طرح براساس مبانی زیر اندازه‌گیری
می‌شود:

الف.  سرمایه‌گذاری در سهام شرکتهای پذیرفته شده در
بورس به خالص ارزش فروش با
 توجه به استاندارد حسابداری
شماره 15 با
 عنوان سرمایه‌گذاریها.

ب.    سرمایه‌گذاری در سهام سایر شرکتها به مبلغ
تجدید ارزیابی با
 توجه به استاندارد حسابداری
شماره 15 با
 عنوان سرمایه‌گذاریها.

ج.    سرمایه‌گذاری
با درآمد ثابت (مانند اوراق مشارکت) در صورتی که مدیریت طرح قصد نگهداری این اوراق
را تا سررسید داشته باشد به مبلغ دفتری (ارزش اسمی با احتساب هرگونه صرف یا کسر
مستهلک نشده) و در غیر این صورت به خالص ارزش فروش (در صورت عدم دسترسی به خالص
ارزش فروش، به ارزش فعلی اوراق با
 توجه به نرخ بازدهی داراییهای
مشابه).

د.     املاک و سایر
اموالی که به قصد سرمایه‌گذاری نگهداری می‌شود به مبلغ تجدید ارزیابی با
 توجه به بندهای 29 الی 42 استاندارد حسابداری شماره 11 با عنوان داراییهای ثابت مشهود.

65 .  سایر
داراییهای طرح (از جمله داراییهای مورد استفاده در عملیات طرح) طبق استانداردهای
حسابداری مربوط شناسایی و اندازه‌گیری می‌شوند.

66 .  کمکهای سررسید شده‌ای که از طرف واحد تجاری
گزارشگر به
 صندوق پرداخت نشده است جزء
داراییهای طرح محسوب نمی‌شود. هرگونه بدهی صندوق که به
 مزایای کارکنان ارتباطی ندارد، مانند بدهیهای تجاری و سایر
بدهیها، از داراییهای طرح کسر می‌شود.

·  عناصر مخارج طرح با مزایای معین

67 .     واحد تجاری باید عناصر مخارج طرح با مزایای
معین را، به
 استثنای
مواردی که طبق سایر استانداردها به بهاي
 تمام شده داراییها منظور می‌شود، به ترتیب زیر شناسایی کند:

الف.      مخارج
خدمات (به بندهای 25 تا 63 مراجعه شود) در
 صورت
سود و زیان دوره؛

ب   .     خالص مخارج مالی مربوط به خالص
بدهی (دارایی) طرح (به بندهای 70 تا 72 مراجعه شود) در
 صورت سود و زیان دوره؛ و

ج    .     تفاوت ناشی از
اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی (دارایی) طرح (به بندهای 73 تا 76 مراجعه شود) در
 صورت سود و زیان جامع.

68
.  برخی مخارج طرح طبق سایر استانداردها
باید به بهاي
 تمام شده داراییها، نظیر موجودی کالا
و داراییهای ثابت مشهود، منظور شود (به استانداردهای حسابداری شماره 8 و شماره 11
مراجعه شود). هرگونه مخارج طرح که به بهاي
 تمام شده چنین داراییهایی منظور می‌شود
باید سهم متناسبی از عناصر فهرست
 شده در بند 67 را دربرگیرد.

69 .     تفاوت
ناشی
 از
اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی (دارایی) طرح که در
 صورت
سود و زیان جامع شناسایی
 شده
است نباید در دوره‌های بعد به
 صورت
سود و زیان دوره تجدید طبقه‌بندی شود.

o  خالص مخارج مالی مربوط به خالص بدهی (دارایی) طرح

70 .     خالص
مخارج مالی مربوط
 به خالص بدهی (دارایی) طرح باید از حاصل‌ضرب
خالص بدهی (دارایی) طرح در نرخ تنزیل مشخص شده در بند 39 محاسبه شود که هر
 دو در ابتدای دوره گزارشگری تعیین، و اثر
تغییرات در خالص بدهی (دارایی) طرح طی دوره، در
 نتیجه
کمک به طرح یا پرداخت مزایا در آن لحاظ می‌شود.

71
.  خالص مخارج مالی مربوط
 به خالص بدهی (دارایی) طرح به عنوان ترکیب درآمد مالی
داراییهای طرح و مخارج مالی تعهدات طرح در
 نظر گرفته می‌شود.

72
.  درآمد مالی داراییهای طرح یکی
 از عناصر تشکیل‌دهنده بازده
داراییهای طرح است و از حاصل‌ضرب ارزش
 منصفانه داراییهای طرح در نرخ تنزیل مشخص شده در بند 39
محاسبه می‌شود، که هر
 دو در ابتدای دوره گزارشگری
تعیین، و اثر تغییرات در داراییهای طرح، طی دوره، در
 نتیجه کمک به طرح یا پرداخت
مزایا در آن لحاظ می‌شود. تفاوت درآمد مالی داراییهای طرح و بازده داراییهای طرح
در تفاوت ناشی
 از اندازه‌گیری مجدد بدهی
(دارایی) طرح منعکس می‌شود.

o  تفاوت ناشی از اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی (دارایی) طرح

73 .  تفاوت ناشی از اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی (دارایی) طرح از موارد زیر
تشکیل می‌شود:

الف.  سود و زیان اکچوئری (به بندهای 74 و 75 مراجعه
شود)، و

ب  .  بازده
داراییهای طرح (به بند 76 مراجعه شود)، به
 استثنای مبالغی که در خالص مخارج مالی مربوط به خالص بدهی (دارایی) طرح
منعکس شده است (به بند 72 مراجعه شود).

74
.  سود و زیان اکچوئری ناشی
 از افزایش یا کاهش ارزش فعلی
تعهدات مزایای معین به
 دلیل تغییرات در مفروضات
اکچوئری و تعدیلات مبتنی
 ‌بر تجربه است. برای مثال،
موارد زیر می‌تواند موجب ایجاد سود و زیان اکچوئری شود:

الف.  بالا یا پایین بودن غیرمنتظره نرخ گردش کارکنان،
بازنشستگی پیش
 از موعد یا مرگ‌ومیر یا افزایش
حقوق، مزایا (در
 صورتي كه در مفاد رسمی یا عرفی طرح
افزایش مزایا به
 دلیل تورم ذکر شده باشد) یا
مخارج درمانی،

ب  .  آثار
تغییر در
 برآورد گردش آتی کارکنان،
بازنشستگی پیش
 از موعد یا مرگ‌ومیر یا افزایش
حقوق، مزایا (در
 صورتي كه در مفاد رسمی یا عرفی طرح
افزایش مزایا به
 دلیل تورم ذکر شده باشد) یا مخارج درمانی، و

ج   .  آثار
تغییر در نرخ تنزیل.

75 .  سود و زیان
اکچوئری، تغییرات ارزش فعلی تعهدات مزایای معین به
 دلیل
تغییر، محدودسازی یا تسویه طرح با مزایای معین، یا تغییرات مزایای پرداختنی طرح با
مزایای معین را دربرنمی‌گیرد. چنین تغییراتی به مخارج خدمات گذشته یا سود یا زیان
تسویه منجر می‌شود.

76
.  برای تعیین بازده داراییهای طرح، واحد
 تجاری مخارج مدیریت داراییهای
طرح و مالیات قابل
 پرداخت توسط طرح را کسر می‌کند.

·  نحوه ارائه

o عناصر مخارج طرح

77
.  طبق بند 67 واحد
 تجاری مخارج خدمات و خالص مخارج
مالی مربوط
 به خالص بدهی (دارایی) طرح را در صورت سود و زیان دوره شناسایی می‌کند.
این استاندارد نحوه ارائه مخارج خدمات و خالص مخارج مالی مربوط
 به خالص بدهی (دارایی) طرح را مشخص
نمی‌کند. در
 این مورد، واحد تجاری طبق استاندارد حسابداری
شماره 1 با
 عنوان ”نحوه ارائه صورتهای مالی“ عمل می‌کند.

· افشا

78 .     واحد تجاری باید اطلاعاتی درباره موارد زیر
افشا کند:

الف.      ویژگیهای
طرح با مزایای معین و ریسکهای مربوط
 به
آن (به بند 81 مراجعه شود)،

ب   .     مبالغ مندرج در صورتهای مالی در ارتباط
با طرح با مزایای معین (به بندهای 82 تا 86 مراجعه شود)، و

ج    .     اثر احتمالی طرح با مزایای معین بر مبلغ، زمانبندی
و عدم
 اطمینان
درباره جریانهای نقدی آتی واحد
 تجاری
(به بندهای 87 تا 89 مراجعه شود).

79
.  به
 منظور رعایت الزامات بند 78، واحد تجاری باید موارد زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف.  سطح جزئیات مورد نیاز برای رعایت الزامات افشا،

ب  .  میزان
اهمیت هر
 یک از الزامات،

ج   .  میزان
تجمیع یا تفکیک مورد
 نیاز،
و

د    .  نیاز
استفاده‌کنندگان صورتهای
 مالی
به اطلاعات بیشتر جهت ارزیابی اطلاعات کمی افشا
 شده.

80 .  اگر موارد
افشای ذکر
 شده در این استاندارد و سایر
استانداردها جهت دستیابی
 به اهداف بند 78 ناکافی باشد،
واحد
 تجاری باید جهت حصول این اهداف
موارد بیشتری را افشا نماید. برای مثال، ممکن
 است واحد تجاری تحلیل ارزش فعلی تعهدات طرح
را به
 صورتی ارائه کند که ماهیت،
ویژگیها و ریسک تعهدات را مشخص نماید. چنین افشایی باید موارد زیر را متمایز
نماید:

الف.  مبالغ متعلق به
اعضای فعال، اعضای تعلیق شده، و بازنشستگان،

ب  .  مزایای قطعی شده و مزایای
تحقق
 یافته اما قطعی نشده، و

ج   .  مزایای
مشروط، مبالغ قابل
 انتساب
به افزایش آتی دستمزد و سایر مزایا.

·  ویژگیهای طرحهای با مزایای معین و ریسک مربوط به آنها

81
.  واحد
 تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  اطلاعاتی درباره خصوصیات طرحهای با مزایای معین،
شامل:

1 .    ماهیت مزایای ارائه شده در طرح برای مثال، اشاره به
این مطلب که مزایای طرح مبتنی
 ‌بر
آخرین حقوق کارکنان است،

2 .    تشریح چارچوب قانونی که طرح در آن فعالیت می‌کند،
برای مثال، الزامات حداقل منابع مالی، و تأثیر چارچوب قانونی بر طرح، و

3 .    تشریح مسئولیتهای واحد تجاری برای راهبری طرح، برای
مثال، مسئولیت هیئت
 امنا
یا هیئت
 مدیره طرح.

ب  .  تشریح ریسکهایی
که واحد
 تجاری به سبب وجود طرح با آنها
مواجه می‌شود، با تأکید بر ریسکهای غیرعادی، ریسکهای خاص واحد
 تجاری و ریسکهای خاص طرح و نقاط
تمرکز بااهمیت ریسک. برای مثال، اگر داراییهای طرح در یک طبقه از سرمایه‌گذاریها
متمرکز باشد، برای مثال سرمایه‌گذاری در املاک، طرح با ریسک بازار املاک مواجه خواهد
شد.

ج   .  تشریح
تغییرات، محدود سازی یا تسویه طرح.

o  توضیح درباره اقلام صورتهای مالی

82
.  واحد
 تجاری باید صورت تطبیق مانده ابتدا و پایان دوره خالص بدهی (دارایی) طرح را
با ارائه جداگانه صورت
 تطبیق برای موارد زیر، ارائه
دهد:

1 .    داراییهای طرح، و

2 .    ارزش فعلی تعهدات مزایای معین.

83
.  در
 صورت عملی بودن، هر یک از صورت تطبیقهای مندرج در بند 82 باید موارد زیر را منعکس کند:

الف.  مخارج خدمات جاری.

ب  .  درآمد
یا هزینه مالی.

ج   .  تفاوت
ناشی
 از اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی
(دارایی) طرح، با ارائه جداگانه موارد زیر:

1 .    بازده داراییهای طرح، به جز مبالغی که در محاسبه مخارج
مالی در بند ب لحاظ شده است.

2 .    سود و زیان اکچوئری ناشی از تغییر مفروضات جمعیت‌شناسی
(به قسمت الف بند 34 مراجعه شود).

3 .    سود و زیان اکچوئری ناشی از تغییرات در مفروضات مالی (به
قسمت ”ب“ بند 34 مراجعه شود).

د    .  مخارج
خدمات گذشته و سود و زیان ناشی
 از
تسویه طرح. طبق بند 53، ضرورتی برای تفکیک مخارج خدمات گذشته و سود و زیان ناشی
 از تسویه طرح، در صورتي كه به طور همزمان ایجاد شود، وجود
ندارد.

ﻫ    .  تأثیر
تغییرات در نرخ ارز.

و    .  کمک
به طرح، به تفکیک کمکهای کارفرما و مشارکت‌کنندگان در طرح.

ز    .  پرداختهای
طرح، به تفکیک مبالغ پرداختی هنگام تسویه طرح.

ح   .  اثر
ترکیبهای تجاری و واگذاریها.

84
.  واحد
 تجاری باید ارزش منصفانه داراییهای طرح را بر حسب ماهیت و ریسک آن داراییها
به طبقات مختلف تفکیک کند و هر طبقه از داراییها را نیز بر
 حسب اینکه برای آن بازار فعال
وجود دارد یا خیر تفکیک نماید. برای مثال، با
 توجه به سطح افشای تشریح شده در بند 79، واحد تجاری می‌تواند موارد زیر را
تفکیک کند:

الف.  موجودی نقد،

ب  .  سرمایه‌گذاری
در سهام (به تفکیک صنعت، اندازه شرکت و موقعیت جغرافیایی)،

ج   .  سرمایه‌گذاری
در اوراق
 مشارکت (به تفکیک ناشر، اعتبار
و موقعیت جغرافیایی)،

د    .  املاک
(به تفکیک موقعیت جغرافیایی)،

ﻫ    .  اوراق
مشتقه (به تفکیک دارایی پایه، برای مثال، قرارداد آتی ارز، طلا، سهام و…)،

و    .  صندوقهای
سرمایه‌گذاری، و

ز    .  سپرده‌های
سرمایه‌گذاری.

85
.  واحد
 تجاری باید ارزش منصفانه سرمایه‌گذاریهای قابل انتقال متعلق به واحد تجاری که به عنوان داراییهای طرح نگهداری می‌شود
و ارزش
 منصفانه داراییهای طرح که مورد استفاده واحد تجاری قرار می‌گیرد یا در تصرف
واحد
 تجاری است، را افشا کند.

86
.  واحد
 تجاری باید مفروضات بااهمیت اکچوئری، مورد استفاده برای تعیین ارزش فعلی
تعهدات مزایای معین، را افشا کند (به بند 34 مراجعه شود). چنین افشاهایی باید به
 صورت ارقام قطعی بیان شود (برای
مثال به
 صورت یک درصد مشخص، و نه به صورت محدوده‌ای بین درصدهای
مختلف و سایر متغیرها). اگر واحد
 تجاری برای گروهی از طرحها به صورت کلی مواردی را افشا می‌کند،
برای این موارد افشا باید از میانگین موزون یا بازه‌های محدود استفاده نماید.

o  مبلغ، زمانبندی و عدم اطمینان جریانهای نقدی آتی

87.   واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  تحلیل حساسیت برای هر یک از مفروضات بااهمیت اکچوئری
(که طبق بند 86 افشا
 شده
است) در پایان دوره مالی، به
 طوری که بیانگر نحوه تأثیر تغییرات
محتمل مربوط
 به مفروضات اکچوئری در آن تاریخ
بر تعهدات مزایای معین باشد.

ب  .  روشها
و مفروضات مورد
 استفاده در تهیه تحلیل حساسیت،
طبق بند الف، و محدودیتهای این روشها، و

ج   .  تغییرات
روشها و مفروضات مورد
 استفاده
در تهیه تحلیل حساسیت نسبت
 به
دوره گذشته، و دلایل این تغییرات.

88.   واحد تجاری باید شرحی از راهبردهای مدیریت دارایی- بدهی مورد استفاده طرح یا واحد تجاری، شامل استفاده از بیمه بازنشستگی و سایر تکنیکها
جهت مدیریت ریسک را افشا نماید.

89.   جهت انعکاس آثار طرح با مزایای معین بر
جریانهای نقدی آتی، واحد
 تجاری باید موارد زیر را افشا
کند:

الف.  توصیف نحوه تأمین مالی و سیاستهای تأمین مالی
اثرگذار بر کمکهای آتی،

ب  .  کمکهای
مورد
 انتظار به طرح برای دوره مالی
آینده، و

ج   .  اطلاعاتی
درباره الگوی زمان سررسید شدن تعهدات مزایای معین، شامل میانگین موزون مدت تعهدات
مزایای معین و سایر اطلاعات در
 مورد
توزیع زمانبندی پرداخت مزایا، نظیر تحلیل سررسید پرداخت مزایا.

·  تاریخ اجرا

90.   الزامات این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از
تاریخ 1/1/1392 و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجراست.

·   مطابقت با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

91
.  با اجرای الزامات این استاندارد، مفاد
مربوط
 به مزایای بازنشستگی در
استاندارد بین‌المللی حسابداری شماره 19 با
 عنوان مزایای
کارکنان (ویرایش
2012) نیز رعایت می‌شود.

استاندارد حسابداری شماره 33

مزایای بازنشستگی کارکنان

پیوست : مبانی نتیجه‌گیری

این
پیوست بخشی
 از الزامات
استاندارد حسابداری شماره 33 را تشکیل نمی‌دهد.

·  پیشینه

1 .    در ابتدای سال 1389، گزارشی با عنوان “بررسی لزوم تدوین
استاندارد حسابداری مزایای کارکنان و موانع پیش‌روی آن” در گروه کارشناسی تدوین
استانداردهای حسابداری تهیه شد و در
 اختیار کمیته قرار گرفت. کمیته پس از ارزیابی گزارش مذکور، با
تدوین این استاندارد موافقت نمود. گروه کارشناسی با مبنا قرار
 دادن استاندارد بین‌المللی
حسابداری شماره 19 با
 عنوان
مزایای
کارکنان
،
مطالعه و بررسی قوانین و مقررات مربوط و شناسایی مشکلات حسابداری موجود، پیش‌نویس
این استاندارد را برای بررسی در کمیته تدوین استانداردهای حسابداری تهیه کرد.

·  دامنه کاربرد

2 .    در استاندارد بین‌المللی گزارشگری مالی شماره
19 ”مزایای کارکنان“، همه مزایا از
 جمله مزایای کوتاه‌مدت مطرح شده است. در بخش مزایای کوتاه‌مدت
موضوعاتی مطرح
 شده است که یا در ایران مصداق
ندارد یا اینکه حسابداری آن چالش بااهمیتی ندارد. لذا موضوع این استاندارد به
مزایای بازنشستگی محدود شد. از
 سوی
دیگر، روش حسابداری مزایای پایان
 خدمت
طبق استاندارد بین‌المللی یاد
 شده
همانند مزایای بازنشستگی است و باید با
 استفاده از
تخصص اکچوئری، تعهدات آن اندازه‌گیری شود. در ایران به
 دلیل نبود حرفه اکچوئری و عدم دسترسی شرکتهای کوچک و متوسط به
متخصص اکچوئری و همچنین هزینه‌بر بودن اکچوئری، مزایای پایان
 خدمت از دامنه کاربرد استاندارد
خارج شده است.

·  طرحهای با مزایای معین

· شناسایی و اندازه‌گیری

3 .    شناسایی یک قلم به عنوان بدهی مستلزم وجود دو
شرط زیر است:

الف.  خروج منافع اقتصادی آتی در ارتباط با آن
قلم محتمل باشد، و

ب .  مبلغ آن
قلم به طور اتکاپذیر قابل اندازه‌گیری باشد.

4 .    هنگامی که کارکنان خدماتی را ارائه می‌کنند، طبق طرح با مزایای
معین، واحد
 تجاری متعهد به پرداخت مزایای
مورد
 توافق می‌شود. واحد تجاری با استفاده از مفروضات اکچوئری، احتمال
پرداخت این تعهدات در دوره‌های آتی را ارزیابی می‌کند. همچنین، تکنیکهای اکچوئری
به واحد
 تجاری امکان می‌دهد که این
تعهدات را با اتکاپذیری کافی اندازه‌گیری نماید. لذا لازم است واحد
 تجاری بابت این تعهدات بدهی
شناسایی کند.

5.     یکی از روشهای رایج در حسابداری طرح با
مزایای معین، به تعویق انداختن شناسایی برخی مخارج طرح و مستهلک نمودن آن طی دوره‌های
آتی است. به نظر کمیته، شناسایی این مخارج در زمان وقوع، اطلاعات مربوط‌تر و قابل
 اتکاتری را ارائه می‌کند و درک
آن برای استفاده‌کنندگان از صورتهای مالی راحت‌تر است.

·  مخارج خدمات

6.     مخارج خدمات، شامل مخارج خدمات جاری، مخارج
خدمات گذشته و هر گونه سود یا زیان ناشی از تسویه طرح است. تغییرات تعهدات طرح در
اثر تغییر مفروضات جمعیت‌شناسی، جزء مخارج خدمات منعکس نمی‌شود زیرا ماهیتی متفاوت
با سایر اجزای این مخارج دارد و از مربوط بودن آن در ارزیابی مخارج عملیاتی مستمر
طرح می‌کاهد.

·  خالص مخارج مالی

7.     خالص بدهی طرح مبلغی است که واحد تجاری متعهد
است به طرح یا به کارکنان خود بپردازد. مخارج اقتصادی چنین تعهدی، مخارج مالی است
که با استفاده از نرخ تنزیل مشخص شده در این استاندارد محاسبه می‌شود. به همین
ترتیب، خالص دارایی طرح مبلغی است که طرح یا کارکنان متعهد به پرداخت آن به واحد
تجاری هستند. واحد تجاری باید ارزش فعلی منافع اقتصادی که انتظار دارد به شکل کاهش
پرداختهای آتی یا استرداد مازاد پرداختی به‌دست آورد را محاسبه و شناسایی نماید.
این منافع اقتصادی نیز با همان نرخ تنزیل مشخص شده در این استاندارد تنزیل می‌شود.

·  اندازه‌گیری مجدد

8 .    تفاوت ناشی از اندازه‌گیری مجدد خالص بدهی
(دارایی) طرح، اطلاعاتی درباره عدم
 اطمینان و ریسک جریانهای نقدی آتی ارائه می‌کند، اما
درباره احتمال وقوع جریانهای نقدی آتی و زمانبندی آن اطلاعاتی در اختیار قرار نمی‌دهد.
به همین جهت، این مبلغ به جای انعکاس در صورت سود و زیان دوره، در صورت سود و زیان
جامع منعکس می‌شود.

·  روش ارزیابی مبتنی ‌بر اکچوئری

9 .    برای ارزیابی تعهدات مزایای بازنشستگی،
معمولاً دو روش پیشنهاد می‌شود:

الف.  روش
مزایای تحقق یافته: در این روش تعهدات به میزان ارزش فعلی مزایای قابل انتساب
به خدمات کارکنان تا آن تاریخ محاسبه می‌شود،

ب .  روش مزایای پیش‌بینی شده: در این روش کل تعهدات برآوردی در زمان
بازنشستگی کارکنان پیش‌بینی و سپس، با توجه به سود سرمایه‌گذاری، میزان
سرمایه‌گذاری فعلی مورد نیاز جهت تأمین کل مزایا در زمان بازنشستگی کارکنان تعیین
می‌شود.

10 .  به دلایل زیر روش مزایای پیش‌بینی
شده مناسب تشخیص داده نشد:

الف.  این روش در کنار رویدادهای گذشته، بر رویدادهای
آتی (خدمات آتی) نیز تکیه می‌کند، حال آن که روش مزایای
تحقق یافته، تنها بر رویدادهای گذشته مبتنی است.

ب .  بدهی محاسبه
شده در این روش مبلغی واقعی نیست بلکه حاصل تخصیص مخارج است.

· مفروضات اکچوئری: نرخ تنزیل

11 .  یکی از مهم‌ترین مسائل در اندازه‌گیری تعهدات مزایای
بازنشستگی، انتخاب معیارهای مناسب برای تعیین نرخ تنزیل است. هر چند استفاده
 از نرخ بازده بلندمدت داراییهای
طرح برای تنزیل تعهدات طرفدارانی در میان صاحب‌نظران دارد، اما استفاده
 از این نرخ مشکلاتی را ایجاد می‌کند.
نخست اینکه انتخاب داراییهای مختلف با ریسکهای متفاوت امکان دستکاری این نرخ را
برای واحد
 تجاری فراهم می‌کند. از طرف دیگر، واحد تجاری که در داراییهای با ریسک و
بازده بالا سرمایه‌گذاری می‌کند، تنها به
 دلیل نوع سرمایه‌گذاری، بدهی کمتری نسبت به سایر واحدهای
تجاری شناسایی می‌کند. لذا استفاده
 از چنین نرخی مورد پذیرش قرار نگرفته است.

12 .  نرخ تنزیل باید منعکس‌کننده ارزش زمانی پول باشد
و نباید تحت
 تأثیر سایر ریسکها قرار گیرد. این
اعتقاد وجود دارد که بهترین معیار برای دستیابی
 به این هدف، نرخ بازده بازار اوراق مشارکت شرکتی با کیفیت
بالا است. اما در مواردی
 که
بازار عمیقی برای خرید و فروش این‌گونه اوراق وجود ندارد، نرخ بازده اوراق مشارکت دولتی
می‌تواند جایگزین بهتری باشد. با
 توجه
به این رهنمود، کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، پس
 از بررسی شرایط محیطی، استفاده از نرخ بازده بازار اوراق مشارکت دولتی را برای این منظور
مناسب تشخیص داد.

·  مفروضات اکچوئری: حقوق، مزایا و مخارج درمانی

13 .  برخی به دلایل زیر با در نظر گرفتن افزایش برآوردی در حقوق، مزایا و مخارج درمانی
در اندازه‌گیری تعهدات طرح مخالفند:

الف.  افزایشهای آتی، رویدادهای آتی محسوب می‌شود، و

ب .  برآورد
افزایش‌های آتی بسیار ذهنی است.

14 .  هدف از مفروضات اکچوئری، اندازه‌گیری تعهدات
موجود نیست بلکه هدف آن اندازه‌گیری تعهدات برآوردی واحد
 تجاری در آینده در ارتباط با رویدادهای گذشته است.
دخالت
 ندادن تغییرات آتی در اندازه‌گیری
تعهدات به مفهوم آن است که فرض شده است که هیچ تغییری رخ نخواهد داد. حال
 آنکه چنین فرضی نادرست است.
بنابراین، با
 توجه به امکان برآورد اتکاپذیر
تغییرات آتی حقوق و مخارج درمانی لازم است که هنگام اندازه‌گیری تعهدات به چنین
تغییراتی توجه شود.

15 .  افزایش آتی مزایا منجر به افزایش تعهدات فعلی نمی‌شود
و نمی‌توان به
 طور عینی تعیین نمود که کدام
مورد افزایش مزایا به اندازه کافی برای مدنظر قرار گرفتن در اندازه‌گیری تعهدات اتکاپذیر
است. بنابراین، افزایش مزایای آتی تنها در صورتی در اندازه‌گیری تعهدات لحاظ می‌شود
که طبق مفاد رسمی طرح (یا تعهدات عرفی فراتر از آن مفاد در پایان دوره گزارشگری)،
واحد
 تجاری ملزم به تغییر مزایا در
دوره‌های آتی باشد.

· مخارج خدمات گذشته

16.   هر چند یکی از روشهای رایج برای حسابداری مخارج
خدمات گذشته، شناسایی بی‌درنگ مخارج تعلق گرفته و به تعویق انداختن شناسایی مخارج
تعلق نگرفته است، در این استاندارد، کلیه مخارج خدمات گذشته، اعم از تعلق گرفته یا
تعلق نگرفته بی‌درنگ شناسایی می‌شود. مزایا هنگامی تعلق گرفته است که طبق فرمول
طرح، کارکنان بتوانند خواستار پرداخت آن مزایا شوند. بدین ترتیب، شناسایی بی‌درنگ
کلیه مخارج امکان دستکاری ارقام حسابداری از طریق دستکاری فرمول تعلق مزایای طرح
را از بین می‌برد.




استاندارد سی و دو حسابداری

استاندارد سی و دو حسابداری درخصوص كاهش ارزش داراييها می باشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

این استاندارد باید با توجه
به ”
 مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری“ مطالعه و
بکارگرفته شود.

هدف‌

1 .    هدف‌ این‌ استاندارد تجویز رویه‌هایی‌ است‌ که‌
واحد تجاری‌ با بکارگیری‌ آنها اطمینان‌ می‌یابد داراییها بیش از مبلغ بازیافتنی
منعکس نمی‌شود. یک‌ دارایی‌، در صورتی‌ کاهش ارزش دارد که مبلغ بازیافتنی ناشی از
فروش یا استفاده از دارایی، از مبلغ دفتری آن کمتر باشد. طبق‌ این‌ استاندارد، واحد
تجاری‌ باید زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ را شناسایی‌ کند. این‌ استاندارد همچنین الزامات
برگشت زیان کاهش ارزش و افشا را تعیین می‌کند.

دامنه‌ کاربرد

2  .  این‌ استاندارد باید برای حسابداری‌ کاهش‌ ارزش‌ کلیه‌ داراییها، به‌استثنای‌ موارد زیر، بکارگرفته‌ شود:

الف‌.      موجودی‌
مواد و کالا (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 8 با
 عنوان
 حسابداری
موجودی‌ مواد و کالا“  مراجعه‌ شود).

ب  . داراییهای‌ ایجاد شده از طریق پیمانهای بلندمدت (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 9 با عنوان ”حسابداری پیمانهای بلندمدت“ مراجعه شود).

ج    . سرمایه‌گذاریهای جاری (به استاندارد حسابداری شماره 15 با عنوان ” حسابداری سرمایه‌گذاریها“ مراجعه شود).

د     .   داراییهای زیستی غیر مولد که به ارزش منصفانه پس از کسر مخارج برآوردی زمان فروش اندازه‌گیری می‌شوند (به استاندارد حسابداری شماره 26 با عنوان ” فعالیتهای کشاورزی“ مراجعه شود).

ﻫ     .     داراییهای غیرجاری (یا مجموعه‌های واحدی) که طبق
استاندارد حسابداری شماره
 31
با
 عنوان
”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“ به
 عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی می‌شود.

3 .    این‌ استاندارد در مورد موجودی‌ مواد و کالا، سرمایه‌گذاریهای جاری، و
داراییهای‌ ایجاد شده‌ از
 طریق
پیمانهای بلندمدت و داراییهای غیرجاری (و یا مجموعه‌های واحد) طبقه‌بندی شده به
 عنوان نگهداری شده برای فروش
کاربرد ندارد، زیرا استانداردهای حسابداری مربوط به این داراییها دربرگیرنده
الزامات خاصی برای شناسایی و اندازه‌گیری کاهش ارزش آنها می‌باشد.

تعاریف‌

4  .   اصطلاحات‌ ذیل‌ در این‌ استاندارد با معانی‌ مشخص‌ زیر بکار رفته‌ است:

  • ارزش‌ اقتصادی : 
    ارزش‌ فعلی خالص جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ مورد انتظار ناشی‌ از کاربرد مستمر
    دارایی یا واحد مولد وجه نقد،‌‌ از جمله جریانهای نقدی ناشی از واگذاری نهایی آن است.
  • ارزش باقیمانده:  مبلغ برآوردی که واحد تجاری در حال حاضر می‌تواند
    از واگذاری دارایی پس از کسر مخارج برآوردی
    واگذاری بدست آورد، با این فرض که دارایی در وضعیت متصور در پایان عمر مفید باشد.
  • استهلاک‌ :  تخصیص‌ سیستماتیک‌ مبلغ‌ استهلاک‌پذیر یک‌ دارایی‌
    طی‌ عمر مفید آن.
  • بازار فعال : 
    عبارت است از بازاری‌ که‌ کلیه‌ شرایط‌ زیر را دارد :

الف  ‌.    اقلام‌
مبادله‌ شده‌ در بازار متجانس‌ هستند،

ب    .    معمولاً
خریداران‌ و فروشندگان‌ مایل‌ در هر زمان‌
وجود دارند، و

ج      .    قیمتها
برای عموم قابل دسترس است.

  • خالص ارزش فروش: 
    مبلغ وجه نقد یا معادل آن که از طریق فروش یک دارایی یا واحد مولد وجه نقد در شرایط عادی و پس از کسر کلیه مخارج فروش حاصل می‌شود.
  • داراییهای‌ مشترک :  داراییهایی‌ بجز سرقفلی‌ است‌ که‌ در ایجاد جریانهای‌
    نقدی‌ آتی‌ واحد مولد‌ وجه نقد مورد بررسی‌ و نیز سایر واحدهای‌
    مولد وجه نقد نقش دارد.
  • زیان‌ کاهش‌ ارزش :  مازاد مبلغ‌ دفتری‌ یک دارایی یا واحد مولد وجه نقد نسبت‌ به مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ است.
  • عمر مفید عبارت‌ است‌
    از :

الف‌ .     مدت‌ زمانی‌ که‌ انتظار می‌رود دارایی، مورد
استفاده‌ واحد تجاری‌ قرار گیرد، یا

ب    .    تعداد
تولید یا واحدهای‌ مقداری‌ مشابه‌ که‌ انتظار می‌رود در فرایند استفاده از دارایی‌ توسط‌ واحد تجاری‌ تحصیل‌
شود.

  • مبلغ‌ استهلاک‌‌‌پذیر :  بهای‌ تمام‌ شده‌ دارایی‌ یا سایر مبالغ‌ جایگزین‌
    بهای تمام شده‌ پس از کسر ارزش باقیمانده آن.
  • مبلغ‌ بازیافتنی:  خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یا ارزش‌ اقتصادی‌ یک‌ دارایی
    یا واحد مولد وجه نقد‌، هر کدام‌ که بیشتر
    است.
  • مبلغ‌ دفتری:  مبلغی‌ که‌ دارایی‌ پس از کسر استهلاک‌
    انباشته‌ و کاهش‌ ارزش‌ انباشته مربوط‌، به‌ آن‌ مبلغ‌ در ترازنامه‌ منعکس‌ می‌شود.
  • مخارج‌ فروش: کلیه
    مخارج تبعی که به طور مستقیم در رابطه
    با فروش دارایی یا واحد مولد وجه نقد‌، به استثنای مخارج
    تأمین مالی، واقع می‌شود.
  • واحد مولد‌ وجه نقد: کوچکترین‌
    مجموعه داراییهای قابل شناسایی ایجاد کننده جریانهای ورودی
    وجه نقدی که به میزان عمده‌ای مستقل
    از جریانهای ورودی وجه نقد سایر داراییها یا
    مجموعه‌ای از داراییها باشد.

تشخیص یک دارایی‌ مشمول
کاهش ارزش

5 .    در بندهای 6 تا 15 از اصطلاح یک
دارایی استفاده
شده است، اما این اصطلاح
 هم
برای یک
 دارایی منفرد و هم برای واحد
مولد وجه
 نقد استفاده می‌شود.

6 .    زمانی‌ ارزش‌ یک‌ دارایی‌ کاهش‌ می‌یابد که‌
مبلغ‌ دفتری‌ دارایی‌ از مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ بیشتر باشد. بندهای‌ 10 تا 12 برخی‌
نشانه‌های امکان‌ وقوع‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ را توصیف‌ می‌کند. در
 صورت وجود یکی از این شواهد، واحد تجاری ملزم است مبلغ بازیافتنی
دارایی را برآورد کند. به‌
 استثنای
الزامات بند
 8 ، در صورت نبود نشانه‌ای از کاهش
ارزش،
 واحد تجاری ملزم به برآورد مبلغ بازیافتنی نیست.

7  .       واحد
تجاری‌ باید در پایان هر
 دوره
گزارشگری‌، در
 صورت
وجود هرگونه‌ نشانه‌ای دال‌
 بر
امکان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک
 دارایی،‌
مبلغ‌ بازیافتنی‌ دارایی‌ را برآورد کند.

8  .     واحد تجاری همچنین باید بدون توجه به وجود یا عدم وجود هرگونه نشانه‌ای دال‌ بر کاهش ارزش الزامات زیر را رعایت
نماید:

الف.      آزمون سالانه کاهش ارزش یک دارایی نامشهود با عمر
مفید نامعین و یا دارایی نامشهودی که در حال حاضر آماده استفاده نیست.
این آزمون با مقایسه مبلغ دفتری و مبلغ بازیافتنی آن دارایی انجام می‌پذیرد. آزمون
کاهش ارزش می‌تواند در هر زمانی طی دوره سالیانه صورت گیرد، مشروط بر اینکه
هر سال در همان زمان انجام شود. انواع داراییهای نامشهود را می‌توان در
زمانهای متفاوتی مورد آزمون کاهش ارزش قرار داد.

ب   .     آزمون
سالانه کاهش ارزش سرقفلی تحصیل شده در ترکیب تجاری براساس بندهای
 76
تا 86.

9 .    قبل از اینکه دارایی
نامشهود آماده استفاده شود، تعیین توان آن برای ایجاد منافع اقتصادی‌ آتی جهت
بازیافت مبلغ دفتری آن با ابهام زیادی مواجه است و به
 همین دلیل آزمون کاهش ارزش آن
حداقل به
 طور سالانه انجام می‌شود.

10 
.    برای ارزیابی‌ وجود نشانه‌ای دال
بر امکان کاهش‌ ارزش‌ دارایی‌،
 واحد
تجاری‌ باید حداقل‌، موارد زیر را مدنظر قرار دهد:

منابع‌ اطلاعاتی‌ برون‌سازمانی‌

الف‌.  ارزش‌ بازار دارایی‌ طی یک دوره، به‌میزان‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ بیش‌ از آنچه‌ که‌ در اثر گذشت‌ زمان‌ یا کاربرد عادی‌ دارایی‌ انتظار می‌رفت، کاهش‌ یافته باشد.

ب   ‌.     تغییرات‌ قابل‌ ملاحظه با آثار نامساعد بر
واحد تجاری در محیط‌ فناوری‌، بازار، اقتصادی‌ یا قانونی‌ حوزه‌ فعالیت‌ واحد تجاری‌
یا در بازار اختصاصی‌ دارایی‌ طی‌ دوره‌ رخ‌ داده باشد یا انتظار ‌رود در آینده‌
نزدیک‌ رخ‌ دهد.

ج    .     نرخهای‌ سود یا سایر نرخهای‌ بازده‌ سرمایه‌گذاری‌
بازار طی‌ دوره‌ افزایش‌ یافته باشد و این‌ افزایش‌ احتمالاً بر نرخ‌ تنزیل‌ مورد
استفاده در محاسبه‌ ارزش‌ اقتصادی دارایی‌ تأثیر گذاشته و مبلغ‌ بازیافتنی دارایی‌
را به‌ میزان‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ کاهش‌ داده باشد.

د   مبلغ‌ دفتری‌ خالص‌ داراییهای‌ واحد تجاری‌، بیشتر از ارزش‌ بازار آن‌ باشد.

منابع‌ اطلاعاتی‌ درون ‌سازمانی‌

ﻫ     شواهدی‌ حاکی از نابابی‌ یا خسارت‌ فیزیکی‌ دارایی‌ وجود داشته باشد.

و  –  تغییرات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ با آثار نامساعد بر واحد تجاری در میزان‌ یا چگونگی استفاده‌ از دارایی‌ طی‌ دوره‌ رخ‌ داده‌ باشد یا انتظار ‌رود در آینده‌ نزدیک‌ رخ‌ ‌دهد. این‌ تغییرات‌ شامل‌ بلا استفاده شدن دارایی، برنامه‌های‌ توقف‌ یا تجدید ساختار عملیاتی‌ که دارایی به آن تعلق دارد یا برنامه‌های واگذاری دارایی پیش از تاریخ مورد انتظار قبلی و ارزیابی مجدد عمر مفید یک دارایی نامشهود از نامعین به معین می‌باشد.

ز    .    شواهدی‌ از گزارشگری‌
داخلی‌ وجود داشته باشد که نشان ‌دهد عملکرد اقتصادی دارایی از حد مورد انتظار پایین‌تر
است و یا پایین‌تر خواهد بود.

11 .  فهرست‌ ارائه‌ شده‌ در بند 10 جامع‌ نیست‌. واحد
تجاری‌ ممکن‌ است‌ نشانه‌های دیگری در
 مورد امکان کاهش ارزش یک دارایی شناسایی ‌کند و این نشانه‌ها
واحد تجاری را به تعیین مبلغ بازیافتنی دارایی و در
 مورد سرقفلی، آزمون کاهش ارزش براساس
بندهای
 76 تا 86 ، ملزم کند.

12 .  شواهد گزارشگری‌ درون سازمانی ‌که‌ نشان‌دهنده‌ امکان ‌کاهش‌ ارزش‌ یک‌
دارایی‌ می‌باشد، شامل‌ موارد زیر است:

الف‌.  جریانهای‌
نقدی‌ برای‌ تحصیل‌ دارایی‌ یا وجوه نقد
مورد نیاز بعدی‌ جهت‌ بکارگیری‌ یا حفظ‌ و نگهداری‌ آن به‌ میزان‌
قابل‌ ملاحظه‌ای‌
بیشتر از پیش‌بینی‌ اولیه‌ باشد،

ب .  خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ یا سود و زیان‌ عملیاتی‌
واقعی‌ حاصل‌ از دارایی‌ به‌ میزان‌
قابل ملاحظه‌ای‌ نامطلوبتر از مبلغ‌ پیش‌بینی‌ شده‌ باشد،

ج  .  خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ یا سود عملیاتی‌ پیش‌بینی‌
شده‌ حاصل‌ از دارایی‌ به طور
قابل‌ ملاحظه‌ای‌
کاهش یا زیان پیش‌بینی شده حاصل از دارایی به طور
قابل ملاحظه‌ای
افزایش یافته باشد، یا

د   .  مجموع مبالغ دوره‌ جاری‌ و مبالغ‌ پیش‌بینی شده
آتی‌ حاکی از ‌زیان‌
عملیاتی‌ یا خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ خروجی‌ باشد.

13 .  همان‌گونه که در بند 8
بیان گردید این استاندارد آزمون کاهش ارزش را حداقل به
 طور سالانه در مورد سرقفلی، داراییهای نامشهود
با عمر
 مفید نامعین و داراییهای نامشهودی
که هنوز آماده استفاده نیست، الزامی می‌کند. صرف
 نظر از زمان بکارگیری الزامات بند 8، از مفهوم اهمیت برای تشخیص ضرورت
برآورد مبلغ بازیافتنی یک دارایی استفاده می‌شود. برای مثال، اگر محاسبات قبلی
نشان دهد که مبلغ بازیافتنی دارایی به
 میزان قابل ملاحظه‌ای از مبلغ دفتری آن بیشتر است، در صورت عدم وقوع رویدادهایی که منجر به حذف
این تفاوت می‌شود،
 واحد
تجاری نیازی به برآورد مجدد مبلغ بازیافتنی دارایی ندارد. همچنین، تجزیه و تحلیلهای قبلی ممکن است نشان‌دهنده آن باشد که مبلغ
بازیافتنی یک دارایی تحت تأثیر یک
 (یا چند) مورد از شواهد ذکر شده در بند 10 قرار ندارد.

14 .  در توصیف بند 13،
اگر نرخهای سود یا سایر نرخهای بازده سرمایه‌گذاری بازار طی دوره افزایش یافته
باشد، واحد
تجاری ملزم نیست مبلغ بازیافتنی دارایی را در موارد
زیر برآورد کند:

الف‌.  تأثیر افزایش نرخهای بازار بر نرخ تنزیل مورد
استفاده در محاسبه ارزش اقتصادی دارایی محتمل
نباشد. برای‌ مثال،‌ افزایش‌ نرخهای‌ سود تضمین شده‌ کوتاه ‌مدت‌
ممکن‌ است‌ بر نرخ‌ تنزیل‌ مورد استفاده‌ برای‌ دارایی‌ با‌ عمرمفید باقیمانده‌ طولانی‌،
تأثیـر با اهمیتی‌
نداشته‌ باشد، یا

ب‌ .   تأثیر‌
افزایش نرخهای بازار بر نرخ تنزیل مورد استفاده در محاسبه
ارزش اقتصادی دارایی محتمل باشد، اما تحلیل حساسیت مبلغ بازیافتنی در گذشته نشان
دهد که:

1 .  کاهش‌
با اهمیت‌
در مبلغ‌ بازیافتنی‌ به‌ دلیل‌
احتمال‌ افزایش‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌، محتمل نیست. (برای‌ مثال‌، در برخی‌ موارد
ممکن‌ است‌ واحد تجاری‌ بتواند اثبات‌ کند که‌ با تعدیل درآمدهای‌ ناشی‌ از دارایی‌،
اثر هرگونه‌ افزایش‌ در نرخهای‌ بازار قابل جبران‌ است)، یا

2 .  ایجاد زیان‌
کاهش‌ ارزش‌ بااهمیت‌ در اثر‌ کاهش‌ مبلغ‌ بازیافتنی
محتمل نیست.

15 .  وجود نشانه‌ای
حاکی
 از امکان کاهش‌ ارزش‌ یک دارایی‌،
ممکن‌ است‌ بیانگر آن‌ باشد که‌ بررسی و تعدیل عمرمفید باقیمانده‌، روش‌ استهلاک‌ یا
ارزش‌ باقیمانده‌ دارایی‌ ضرورت دارد، حتی اگر
زیان کاهش ارزش برای آن دارایی شناسایی نشود.

اندازه‌گیری‌
مبلغ‌ بازیافتنی‌

16 .  این‌
استاندارد مبلغ‌ بازیافتنی‌ را به‌
 عنوان‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یا ارزش‌ اقتصادی‌ یک دارایی یا یک واحد مولد وجه نقد‌، هر کدام‌ که‌ بیشتر باشد، تعریف‌ می‌کند.
در
 بندهای‌ 17 تا 55 الزامات‌ اندازه‌گیری‌ مبلغ‌ بازیافتنی‌ تشریح‌ شده است. در این بندها از
اصطلاح
یک دارایی استفاده
شده است، اما این اصطلاح هم برای یک دارایی منفرد و هم برای واحد مولد وجه
 نقد استفاده می‌شود.

17 .  تعیین توأمان
خالص‌ ارزش‌ فروش‌ و‌ ارزش‌ اقتصادی یک‌ دارایی در همه موارد‌ ضرورت ندارد. در
 صورتی که یکی‌ از این‌ مبالغ‌
از مبلغ‌ دفتری آن‌ دارایی بیشتر باشد، ارزش‌ دارایی‌ کاهش‌ نمی‌یابد و نیازی‌ به‌
برآورد مبلغ‌ دیگر نیست‌.

18 .  خالص ارزش فروش یک دارایی را ممکن است بتوان تعیین کرد
حتی اگر دارایی در بازاری فعال معامله نشود. با
 این حال، گاهی به دلیل اینکه
هیچ مبنایی برای برآورد اتکاپذیر

مبلغ حاصل
 از فروش دارایی در یک معامله حقیقی
و در
 شرایط عادی بین طرفین مایل و
آگاه وجود ندارد، تعیین خالص ارزش فروش امکان‌پذیر نیست. در
 این صورت واحد تجاری می‌تواند از
ارزش اقتصادی یک دارایی به
 عنوان
مبلغ بازیافتنی استفاده کند.

19 .  در نبود دلیل متقاعد‌کننده‌ای حاکی از فزونی با اهمیت ارزش اقتصادی یک دارایی
نسبت
 به خالص ارزش فروش آن، مبلغ
بازیافتنی دارایی را می‌توان معادل خالص ارزش فروش آن در
 نظر گرفت. این وضعیت اغلب در مورد داراییهایی که به منظور واگذاری نگهداری می‌شود
مصداق دارد، زیرا ارزش اقتصادی این‌گونه داراییها، اساساً شامل خالص عواید حاصل
 از واگذاری آن است و جریانهای
نقدی آتی حاصل
 از کاربرد مستمر دارایی تا زمان
واگذاری ناچیز است.

20 .  مبلغ‌
بازیافتنی هر
 دارایی، جداگانه تعیین می‌شود، مگر اینکه آن دارایی جریانهای نقدی ورودی مستقل از سایر
داراییها یا گروهی از داراییها ایجاد نکند. در
 این صورت، مبلغ بازیافتنی برای واحد مولد وجه نقدی تعیین می‌شود که دارایی متعلق به آن است.

21 .  در برخی موارد برآوردها، میانگین‌ها
و محاسبات‌ کلی ممکن‌ است‌ تقریبی‌ منطقی‌ از محاسبات‌
تفصیلی مطرح شده‌ در این‌
استاندارد برای‌ تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یا ارزش‌ اقتصادی‌ فراهم‌ آورد.

اندازه‌گیری مبلغ بازیافتنی یک دارایی نامشهود با عمر مفید
نامعین

22 .  طبق بند 8 ، آزمون کاهش ارزش داراییهای
نامشهود با عمر مفید نامعین از طریق
مقایسه مبلغ دفتری و مبلغ بازیافتنی آنها و بدون توجه به وجود یا عدم وجود هرگونه نشانه‌ای دال بر کاهش ارزش، الزامی است. با این وجود، در صورت احراز تمام معیارهای زیر می‌توان
از آخرین محاسبات مبلغ بازیافتنی مربوط به دوره قبل، جهت انجام آزمون کاهش ارزش در
دوره جاری استفاده نمود:

الف.  جریانهای
نقدی ناشی از استفاده مستمر از دارایی نامشهود به‌میزان قابل ملاحظه‌ای
مستقل از سایر داراییها یا مجموعه‌ای از داراییها نباشد. در این صورت، آزمون کاهش ارزش آن دارایی به عنوان
جزئی از واحد مولد وجه نقدی
انجام می‌شود که داراییها و بدهیهای تشکیل‌دهنده
آن واحد، از زمان آخرین محاسبات مبلغ بازیافتنی، تغییر قابل ملاحظه‌ای نکرده باشد.

ب  .  آخرین
مبلغ بازیافتنی محاسبه شده برای یک دارایی به میزان
قابل ملاحظه‌ای
بیش از
مبلغ دفتری آن باشد.

ج   .  براساس
تحلیل رویدادهای واقع شده یا شرایط تغییر یافته پس از
زمان آخرین محاسبه مبلغ
بازیافتنی، احتمال اینکه مبلغ بازیافتنی فعلی کمتر از مبلغ دفتری دارایی باشد بعید
به نظر
رسد.

خالص‌ ارزش‌ فروش‌

23 .  بهترین‌ مدرک
برای‌ تعیین خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یک‌ دارایی‌، قیمت‌ مندرج‌ در قرارداد ‌فروش‌ در یک
 معامله‌
حقیقی‌ و در
 شرایط‌ عادی‌، پس از تعدیل‌
بابت‌ مخارج‌ اضافی‌ مستقیم‌ مربوط‌ به‌ فروش دارایی‌ است.

24 .  اگر قرارداد فروش‌ وجود نداشته باشد، اما یک
دارایی‌ در بازاری فعال‌ معامله‌ شود، خالص‌ ارزش‌ فروش‌ برابر با قیمت‌ بازار
دارایی‌ پس
 از کسر مخارج‌ فروش‌ آن‌ است‌.
قیمت‌ بازار مناسب‌ معمولاً قیمت‌ جاری‌ پیشنهادی‌ برای‌ خرید دارایی‌ است‌. زمانی‌
که‌ قیمتهای‌ پیشنهادی‌ برای‌ خرید دارایی‌ در دسترس‌ نباشد، در
 صورتی که از تاریخ معامله تا
تاریخ برآورد تغییر قابل ملاحظه‌ای در
 شرایط اقتصادی روی نداده باشد، قیمت‌ آخرین معامله می‌تواند
مبنایی‌ برای‌ برآورد خالص‌ ارزش‌ فروش‌ فراهم‌ کند.

25 .  چنانچه‌ قرارداد فروش‌ یا بازاری فعال‌ برای‌ یک
دارایی‌ وجود نداشته‌ باشد، خالص‌ ارزش‌ فروش‌ منعکس‌کننده‌ مبلغی‌ است‌ که‌ واحد
تجاری‌ می‌تواند بر
 مبنای‌
بهترین‌ اطلاعات‌ موجود، در تاریخ‌ ترازنامه،‌ از واگذاری‌ دارایی‌ در یک‌ معامله‌
حقیقی‌ و در
 شرایط عادی‌ بین‌ طرفین‌ آگاه‌
و مایل‌ و پس
 از کسر مخارج‌ فروش‌ آن،‌ کسب‌ کند.
در تعیین‌ این‌ مبلغ‌،
 واحد
تجاری‌ نتیجه‌ معاملات‌ اخیر برای‌ داراییهای‌ مشابه‌ در همان‌ صنعت‌ را مد
 نظر قرار می‌دهد. خالص‌ ارزش‌ فروش‌
بیانگر فروش‌ اجباری‌ نیست‌، مگر آنکه‌ مدیریت مجبور‌ به‌ فروش‌ سریع‌ دارایی‌
شود.

26 .  مخارج‌ فروش‌،
بجز مبالغی که به
 عنوان‌ بدهی‌ شناسایی‌ شده‌ است‌، در
تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ منظور می‌شود. نمونه‌هایی‌ از این‌ گونه‌ مخارج‌ شامل‌
مخارج‌ قانونی‌، عوارض و مالیات‌ معاملات‌ مشابه‌، مخارج‌ برچیدن دارایی‌ و مخارج‌
مستقیم‌ برای‌ رساندن‌ دارایی‌ به‌ وضعیت‌ قابل‌
 فروش‌ می‌باشد.
با
 این حال، مخارج‌ مربوط‌ به‌ کاهش یا تجدید ساختار فعالیت
تجاری‌ در
 نتیجه‌ واگذاری‌ یک‌ دارایی‌، مخارج‌ مستقیم‌ برای‌ فروش‌
آن‌ دارایی‌ تلقی‌ نمی‌شود.

27 .  در برخی‌ موارد، واگذاری‌ یک‌ دارایی‌ مستلزم تقبل یک بدهی توسط خریدار است
و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ تنها برای‌ دارایی‌ و‌ بدهی به صورت مشترک‌ در
 دسترس‌ است. بند 74 نحوه‌
برخورد با چنین‌ مواردی‌ را بیان‌ می‌کند.

ارزش‌ اقتصادی‌

28
 .    برای
محاسبه ارزش اقتصادی یک دارایی باید عوامل زیر در نظر گرفته شود:

الف‌.    برآورد
جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ ناشی از دارایی،

ب  .    تغییرات مورد انتظار، در مبلغ یا زمان‌بندی جریانهای
نقدی آتی یاد شده،

ج    .    ارزش زمانی پول براساس نرخ بازده بدون ریسک
جاری بازار،

د    .    صرف ریسک مربوط به ابهام ذاتی دارایی، و

ﻫ     .    سایر عوامل، نظیر قابلیت نقد شوندگی دارایی که فعالان بازار در تعدیل
جریانهای نقدی آتی مورد انتظار دارایی در نظر
می‌گیرند.

29 .  برآورد ارزش اقتصادی یک دارایی شامل مراحل زیر
است:

الف.  برآورد جریانهای نقدی ورودی و خروجی آتی ناشی از کاربرد
مستمر دارایی و واگذاری نهایی آن، و

ب .  بکارگیری نرخ تنزیل مناسب برای
جریانهای نقدی آتی مزبور.

30 .  موارد ”ب“،
”د“ و ”ﻫ“ در بند 28 را می‌توان برای تعدیل جریانهای نقدی آتی یا تعدیل نرخ تنزیل درنظر گرفت. نتایج حاصل از هر
 روشی که واحد تجاری به منظور
انعکاس تغییرات مورد
 انتظار در مبلغ یا زمان‌بندی ‌جریانهای
نقدی آتی بکار گیرد، باید نشان‌دهنده ارزش فعلی مورد
 انتظار جریانهای نقدی آتی، یعنی میانگین موزون تمامی نتایج
ممکن باشد. پیوست شماره
 1، رهنمودهای بیشتری
درباره استفاده از تکنیک‌های ارزش فعلی در اندازه‌گیری ارزش اقتصادی یک دارایی
ارائه می‌کند.

مبنای‌ برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌

31
 .    واحد
تجاری باید برای اندازه‌گیری ارزش اقتصادی اقدامات زیر را انجام دهد:

الف‌.    پیش‌بینی‌
جریانهای‌ نقدی‌ بر مبنای مفروضات‌ منطقی‌ و قابل دفاع و بیانگر‌ بهترین‌
برآورد مدیریت‌ از مجموعه‌ شرایط‌ اقتصادی‌ طی‌ عمرمفید باقیمانده‌ دارایی‌ باشد.
در این خصوص‌ باید به‌ شواهد برون سازمانی‌ اهمیت‌ بیشتری‌
داده‌ شود.

ب  .    پیش‌بینی‌
جریانهای‌ نقدی‌ بر مبنای آخرین‌ بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های‌ مالی‌ مورد تأیید مدیریت.
برای این منظور باید هرگونه جریانهای نقدی ورودی یا خروجی آتی برآوردی ناشی از تجدید ساختار آتی و بهبود عملکرد دارایی
مستثنی شود. پیش‌بینی‌های یاد شده باید برای یک دوره حداکثر پنج ساله صورت گیرد،
مگر آنکه دوره طولانی‌تر قابل توجیـه باشد.

ج    .    برآورد
جریانهای‌ نقدی‌ برای‌ دوره‌های‌ فراتر از دوره‌‌ آخرین‌ بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های
مالی، از طریق تعمیم این پیش‌بینی‌ها به دوره‌های
آتی براساس بودجه‌ها‌ و با استفاده‌ از نرخ‌ رشد ثابت‌ یا نزولی‌
برای‌ سالهای‌ آینده ، مگر آنکه‌ بتوان‌ نرخ‌ صعودی‌ را توجیه‌
نمود. این‌ نرخ‌ رشد نباید از متوسط‌ نرخ رشد بلندمدت‌ برای‌ محصولات‌، صنایع‌، کشور
یا کشورهای محل فعالیت‌ واحد تجاری‌ یا بازاری‌ که‌ دارایی‌ در آن‌ استفاده‌ می‌شود،
بیشتر باشد، مگر آنکه‌ بتوان‌ نرخ‌ بالاتر را توجیه‌ کرد.

32 .  مدیریت، منطقی بودن مفروضات
مبنای پیش‌بینی جریانهای نقدی دوره جاری را با بررسی علل تفاوت بین جریانهای نقدی
پیش‌بینی شده و واقعی گذشته ارزیابی می‌کند. مدیریت باید اطمینان حاصل نماید که مفروضات
مبنای پیش‌بینی جریانهای نقدی دوره جاری با نتایج واقعی گذشته سازگار باشد، مشروط
بر اینکه آثار شرایط یا رویدادهای بعدی که در زمان ایجاد آن جریانهای نقدی واقعی
وجود نداشت، در
 نظر گرفته شود.

33 .  معمولاً برای
دوره‌های طولانی‌تر از پنج سال، بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های مالی جریانهای نقدی آتی
به
 طور شفاف، قابل اتکا و تفصیلی
قابل دسترس نیست. به
 همین
دلیل مدیریت، جریانهای نقدی آتی، برمبنای آخرین
بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های مالی را برای حداکثر پنج سال برآورد می‌کند،
مگر اینکه براساس توانایی و تجربیات گذشته خود بتواند این پیش‌بینی‌ها را برای دوره‌های
طولانی‌تر از پنج سال به
 طور
قابل اتکا انجام دهد.

34 .  پیش‌بینی‌ جریانهای‌ نقدی‌ تا پایان‌ عمرمفید یک‌
دارایی‌، با تعمیم جریانهای‌ نقدی‌ مبتنی
 بر‌ بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های‌ مالی‌ و با استفاده‌ از نرخ‌ رشد برای سالهای‌
آینده‌ انجام‌ می‌شود. این‌ نرخ،‌ ثابت‌ یا نزولی‌ است‌ مگر اینکه‌ افزایش‌ در نرخ‌
با اطلاعات‌ عینی‌ در
 مورد
الگوهای‌‌ چرخه‌ حیات‌ محصول‌ یا صنعت‌ سازگار باشد. در
 صورت‌ اقتضا‌، نرخ‌ رشد می‌تواند
صفر یا منفی باشد.

35 .  در صورت مساعد بودن شرایط، احتمال ورود رقبا به بازار و محدود
شدن نرخ رشد وجود دارد. بنابراین‌،
 واحد تجاری‌ در تعمیم متوسط‌ نرخ‌ رشد تاریخی‌ به‌ دوره‌های‌
بلندمدت‌ (برای مثال 20 سال‌) برای‌ محصولات‌، صنایع، کشور یا کشورهای محل‌ فعالیت
واحد تجاری‌ یا برای‌ بازاری‌ که‌ دارایی‌ در آن‌ استفاده می‌شود، مشکل‌ خواهد
داشت‌.

36 .  در صورت‌ استفاده‌ از اطلاعات مندرج در بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های
مالی، لازم است این اطلاعات مبتنی
 بر
مفروضات منطقی و قابل دفاع و بیانگر بهترین برآورد مدیریت از شرایط اقتصادی طی عمر
 مفید باقیمانده دارایی باشد.

اجزای برآورد‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی

37 . برآورد‌ جریانهای‌
نقدی‌ آتی‌ باید شامل‌ موارد زیر باشد :

الف‌.    پیش‌بینی‌
جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ حاصل‌ از کاربرد مستمر دارایی‌،

ب  .    پیش‌بینی‌ جریانهای‌ نقدی‌ خروجی‌ که‌ برای‌ ایجاد‌
جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ حاصل‌ از کاربرد مستمر دارایی‌ (شامل‌ جریانهای‌ نقدی‌
خروجی‌ جهت‌ آماده‌سازی‌ دارایی‌ برای‌ استفاده‌) ضرورت دارد و به طور مستقیم قابل انتساب به
دارایی است یا بر مبنایی منطقی و یکنواخت به دارایی قابل تخصیص می‌باشد، و

ج‌    .    خالص‌ جریانهای‌
نقدی‌ قابل‌ دریافت‌ یا پرداخت‌، هنگام‌ واگذاری‌ دارایی‌ در پایان‌ عمرمفید
آن‌.

38 .  برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ و نرخ‌ تنزیل،‌ منعکس‌کننده‌
مفروضات سازگار با افزایش‌ قیمت‌ ناشی از تورم‌ عمومی‌ است. بنابراین‌ اگر
نرخ‌ تنزیل‌ دربرگیرنده‌ اثر افزایش‌ قیمت‌ ناشی از تورم‌ عمومی‌ باشد، جریانهای‌
نقدی‌ آتی‌ بر
 حسب‌ قدرت‌ خرید اسمی‌ برآورد می‌شود.
چنانچه‌ نرخ‌ تنزیل‌ دربرگیرنده این اثر‌ نباشد، جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ بر
 حسب‌ قدرت خرید ثابت‌ برآورد می‌شود اما افزایش‌ یا کاهش‌ قیمتهای‌
خاص‌ در
 آینده‌ را دربرمی‌گیرد.

39 .  پیش‌بینی جریانهای‌ نقدی‌ خروجی‌، مخارج تعمیر و
نگهداری دارایی و نیز مخارج‌ سربار که‌ به
 طور مستقیم قابل‌ انتساب‌ به‌ دارایی‌ یا برمبنایی‌ منطقی‌
و یکنواخت‌ قابل‌ تخصیص‌ به‌ آن‌ باشد را دربرمی‌گیرد.

40 .  در مواردی از قبیل دارایی در جریان ساخت یا طرح توسعه تکمیل نشده، برآورد جریانهای‌ نقدی‌
خروجی‌ آتی‌، دربرگیرنده‌ برآورد هر
 گونه‌ جریان‌ نقدی‌ خروجی‌ اضافی‌ است‌ که‌ انتظار می‌رود برای
آماده‌سازی‌ دارایی‌ به
 منظور استفاده‌ یا فروش‌ روی دهد.

41 .  به‌ منظور اجتناب‌ از محاسبه‌ مضاعف‌،
برآورد‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ موارد زیر را دربر نمی‌گیرد:

الف‌.  جریانهای‌
نقدی‌ ورودی‌ حاصل‌ از داراییهایی‌ که‌ جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ آنها تا حد زیادی‌ مستقل‌ از جریانهای‌
نقدی‌ ورودی‌ ناشی از
دارایی‌ مورد بررسی‌ می‌باشد‌ (برای‌ مثال‌ حسابهای دریافتنی‌)، و

ب‌ .   جریانهای‌
نقدی‌ خروجی‌ مرتبط‌ با تعهداتی‌ که‌ به‌ عنوان‌
بدهی‌ شناسایی‌ شده‌ است‌ (برای‌ مثال‌ حسابهای‌ پرداختنی‌، مزایای‌ پایان خدمت کارکنان
و سایر ذخایر).

42  .    جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ باید با توجه‌ به‌ وضعیت‌ فعلی‌
دارایی‌ برآورد شود. برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ نباید شامل جریانهای‌ نقدی‌
ورودی‌ یا خروجی‌ آتی‌ باشد که‌ انتظار می‌رود از موارد زیر ناشی شود:

الف‌.    تجدید ساختار آتی‌ که‌ واحد تجاری‌ هنوز نسبت‌
به‌ انجام آن‌ تعهدی‌ ندارد.

ب‌  .    بهبود یا ارتقای عملکرد دارایی.

43 .  از آنجا که‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی با توجه‌ به‌ وضعیت‌ فعلی‌ دارایی‌
برآورد می‌شود، ارزش‌ اقتصادی‌ منعکس‌کننده‌ موارد زیر نیست‌ :

الف‌.  جریانهای‌
نقدی‌ خروجی‌ آتی‌ یا صرفه‌جویی‌ در مخارج‌ مربوط‌ (برای‌ مثال‌ کاهش‌ مخارج‌
کارکنان) یا منافعی‌ که‌ انتظار می‌رود از تجدید ساختار آتی‌ ناشی شود و واحد تجاری‌
نسبت‌ به‌ انجام آن‌ تعهدی‌ ندارد، و

ب .  جریانهای نقدی خروجی آتی‌ که‌ به‌ بهبود یا
ارتقای عملکرد دارایی‌ منجر خواهد شد یا جریانهای نقدی ورودی مربوط که انتظار می‌رود
از آن جریانهای نقدی خروجی ناشی شود.

44 .  تجدید ساختار برنامه‌ای‌ است‌ که‌ توسط‌ مدیریت‌
طراحی‌ و کنترل‌ می‌شود و در دامنه یا شیوه انجام فعالیت واحد تجاری، تغییرات با اهمیتی
ایجاد می‌کند. استاندارد حسابداری شماره
 4 با عنوان
ذخایر، بدهیهای احتمالی و داراییهای احتمالی رهنمودهایی را درباره زمان تعهد
واحد تجاری برای تجدید ساختار ارائه می‌دهد.

45
.  چنانچه‌
واحد تجاری‌‌ متعهد به تجدید ساختار شود، برخی‌ داراییها ممکن‌ است‌ تحت‌ تأثیر
تجدید ساختار قرار گیرند. هرگاه‌ واحد تجاری‌ متعهد به‌ تجدید ساختار باشد:

الف‌.  برآورد جریانهای نقدی ورودی و خروجی آتی برای تعیین
ارزش اقتصادی، منعکس‌کننده‌ صرفه‌جویی‌ در مخارج‌ و سایر منافع‌ حاصل‌ از تجدید
ساختار، براساس‌ آخرین بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های‌ مالی‌ مورد تأیید مدیریت است، و

ب‌ .   برآورد جریانهای‌ نقدی‌ خروجی‌ آتی‌ برای‌ تجدید
ساختار، در شناسایی ذخیره‌ تجدید ساختار، طبق استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 4
با عنوان ذخایر، بدهیهای‌
احتمالی‌ و داراییهای‌ احتمالی‌ درنظر گرفته می‌شود.

مثال4
پیوست شماره 3 اثر تجدید ساختار آتی را برای محاسبه ارزش اقتصادی نشان می‌دهد.

46 .  تا زمانی‌ که‌ جریانهای نقدی خروجی جهت بهبود و
ارتقای عملکرد‌ دارایی تحمل نشده باشد، جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ آتی‌ مورد‌ انتظار
ناشی از افزایش منافع اقتصادی مرتبط با جریانهای نقدی خروجی، در برآورد جریانهای
نقدی آتی منظور نمی‌شود (به مثال
 5
پیوست شماره
 3
مراجعه شود).

47 .  برای برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ یک دارایی، جریانهای
نقدی خروجی‌ آتی لازم برای حفظ‌ سطح منافع اقتصادی مورد انتظار ناشی
 از آن دارایی در شرایط جاری درنظر گرفته می‌شود.
در صورتی که واحد مولد وجه نقد متشکل از داراییهایی با عمر مفید
برآوردی متفاوت باشد که تمامی آنها برای عملیات در
 حال تداوم آن واحد، ضروری هستند، برای برآورد جریانهای نقدی
آتی آن واحد، جایگزینی داراییهایی با عمر
 مفید کوتاه‌تر، بخشی از مخارج تعمیر و نگهداری مربوط به آن واحد محسوب می‌شود. همچنین،
هنگامی که یک
 دارایی منفرد، متشکل از اجزایی با عمر مفید برآوردی متفاوت باشد، در
زمان برآورد جریانهای نقدی آتی ایجاد شده توسط دارایی، جایگزینی اجزای با عمر کوتاه‌تر،
به
 ‌عنوان بخشی از مخارج تعمیر و نگهداری دارایی
در
 نظر گرفته می‌شود.

48  .    برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ نباید موارد زیر
را شامل‌ شود :

الف‌.    جریانهای‌
نقدی‌ ورودی‌ یا خروجی‌ ناشی از فعالیتهای‌ تأمین‌ مالی‌ (شامل مخارج مالی مربوط)، و

ب
‌ .     پرداخت یا دریافت‌‌ مالیات‌
بردرآمد.

49 .  جریانهای‌ نقدی‌ آتی برآوردی‌ منعکس‌کننده‌ مفروضات
سازگار با روش‌ تعیین‌ نرخ‌ تنزیل‌ است‌. در
 غیر این‌ صورت‌، اثر برخی‌ مفروضات‌،
دوبار منظور یا نادیده‌ گرفته‌ خواهد شد. از آنجا که‌ ارزش‌ زمانی‌ پول‌ با تنزیل‌
جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ برآوردی درنظر گرفته می‌شود، این‌ جریانهای‌ نقدی‌ شامل‌ جریانهای‌
نقدی‌ ورودی‌ یا خروجی‌ ناشی‌ از فعالیتهای‌ تأمین‌ مالی‌ نمی‌باشد. همچنین‌، از
آنجا که‌ نرخ‌ تنزیل‌ قبل‌ از مالیات است، در برآورد جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ نیز،
مالیات‌ بردرآمد مستثنی می‌شود.

50  .    برآورد خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ قابل‌ دریافت‌ (یا قابل‌ پرداخت‌) ناشی از
واگذاری‌ دارایی‌ در پایان‌ عمرمفید آن‌، باید معادل‌ مبلغی‌ باشد که‌ واحد تجاری‌
انتظار دارد از واگذاری آن در معامله‌ حقیقی‌ و در
 شرایط‌ عادی‌ بین‌ طرفین‌
مایل‌ و آگاه‌، پس
 از کسر مخارج‌ برآوردی‌ فروش‌ آن‌، بدست آورد (یا بپردازد).

51
.  برآورد خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ قابل‌ دریافت‌ (یا قابل‌ پرداخت‌)
ناشی از واگذاری‌ دارایی‌ در پایان‌ عمر مفید آن‌،
به‌ روشی‌ مشابه با تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌، انجام‌ می‌گیرد، به‌استثنای اینکه در
برآورد خالص‌ جریانهای‌ نقدی:

الف‌.  در تاریخ برآورد از قیمتهای رایج برای‌ داراییهای‌
مشابهی استفاده می‌شود که‌ عمر مفید آنها خاتمه‌ یافته‌
و شرایط‌ استفاده از آنها همانند داراییهای‌ مورد نظر
باشد.

ب‌ .   قیمتهای یاد
شده بابت‌ اثر افزایش‌ قیمتهای‌ آتی‌ در نتیجه‌ تورم‌ عمومی‌ و افزایش
(کاهش‌) قیمتهای‌ خاص‌ آتی‌ تعدیل‌ می‌شود. اما‌، اگر برآورد‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌
حاصل‌ از کاربرد مستمر دارایی‌ و نرخ‌ تنزیل‌ شامل اثر تورم‌ عمومی‌ نباشد،
در برآورد خالص‌ جریانهای‌ نقدی‌ حاصل‌ از واگذاری‌ دارایی نیز اثر تورم
عمومی درنظر گرفته نمی‌شود.

جریانهای‌ نقدی‌ ارزی‌ آتی‌

52 .  جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌، برحسب ارز منشأ آن،
برآورد و سپس با
 استفاده از نرخ مناسب برای آن
ارز تنزیل می‌شود. در تاریخ‌ محاسبه ارزش اقتصادی‌، ارزش‌ فعلی‌ با
 استفاده از
نرخ‌ جاری ارز، تسعیر می‌شود.

 نرخ‌ تنزیل‌

53  .    نرخ‌ (نرخهای‌) تنزیل‌ باید نرخ‌ (نرخهای‌)
قبل‌ از مالیات‌ باشد که‌ منعکس‌کننده‌ ارزیابیهای جاری بازار ‌از موارد زیر است:

الف.    ارزش‌
زمانی‌ پول، و

ب  .    ریسکهای
مختص دارایی که جریانهای نقدی آتی برآوردی بابت آن تعدیل نشده است.

54 .  نرخی‌ که‌ ارزیابیهای جاری بازار در مورد ریسکهای مختص دارایی و
ارزش زمانی پول را منعکس می‌کند، بازده مورد انتظار سرمایه‌گذاران از یک سرمایه‌گذاری
است که جریانهای نقدی آن از
 نظر
مبلغ، زمانبندی و ریسک، مشابه دارایی مورد
 نظر باشد. این نرخ با استفاده از نرخ ضمنی (تلویحی) معاملات جاری بازار برای
داراییهای مشابه یا میانگین موزون هزینه سرمایه مربوط به یک واحد تجاری پذیرفته شده
در بورس، که یک دارایی منفرد (یا
 مجموعه‌ای
از داراییها) با منافع و ریسک بالقوه مشابه با دارایی تحت بررسی را در
 اختیار دارد، برآورد می‌شود. به هر حال نرخ (نرخهای) تنزیل مورد
استفاده در اندازه‌گیری ارزش اقتصادی دارایی نباید منعکس
 کننده ریسکهایی باشد که برآورد
جریانهای نقدی آتی بابت آن تعدیل شده است. در غیر این صورت، اثر برخی
 از مفروضات، دو بار منظور خواهد شد.

55 .  در مواردی که‌ نرخ‌ تنزیل مختص یک‌ دارایی‌‌
مستقیماً در بازار موجود نباشد،
 واحد
تجاری‌ برای برآورد نرخ تنزیل از نرخهای جایگزین‌
استفاده‌ می‌نماید. در پیوست شماره
  رهنمودهای بیشتری برای این شرایط
ارائه شده است.

شناسایی‌ و
اندازه‌گیری‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌

56 .  الزامات مربوط به شناسایی و اندازه‌گیری زیان کاهش
ارزش برای یک دارایی منفرد به‌جز سرقفلی، در بندهای
 57 تا 60 ارائه شده است. جزئیات شناسایی
و اندازه‌گیری زیان کاهش ارزش برای واحدهای مولد وجه
 نقد و سرقفلی در بندهای 62 تا 94 ارائه شده است.

57  .    تنها
در
 صورتی‌
که‌ مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک‌ دارایی‌ از مبلغ دفتری‌ آن‌ کمتر باشد، مبلغ دفتری‌ دارایی‌
باید تا مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ کاهش‌ یابد. این تفاوت به‌
 عنوان‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی می‌شود.

58  .    زیان‌
کاهش‌ ارزش‌ باید بلافاصله‌ در
 سود
و زیان‌ شناسایی‌ گردد، مگر
 اینکه
طبق استاندارد حسابداری دیگری (برای مثال، مطابق رویه مجاز جایگزین در استاندارد
حسابداری شماره
 11 با عنوان ”داراییهای ثابت مشهود“)، دارایی به مبلغ تجدید ارزیابی ارائه شده باشد. با هرگونه زیان کاهش ارزش یک دارایی تجدید
ارزیابی شده، باید طبق استاندارد یاد شده به
 عنوان
کاهش ناشی
 از
تجدید ارزیابی برخورد شود.

59 .  زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ دارایی‌ تجدید ارزیابی‌
نشده در
 صورت سود و زیان‌ شناسایی‌ می‌گردد.
زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ دارایی‌ تجدید ارزیابی‌ شده‌ تا میزان مانده مازاد تجدید
 ارزیابی مربوط به همان دارایی، به طور مستقیم از مبلغ مازاد مربوط
برگشت داده می‌شود و درصورت سود و زیان جامع منعکس می‌گردد.

60 .     پس از شناسایی‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌، استهلاک
دارایی در دوره‌های‌ آتی‌ باید با
 توجه
به
 مبلغ
دفتری جدید منهای‌ ارزش‌ باقیمانده آن‌ (در
 صورت‌
وجود)،
 بر مبنایی‌ سیستماتیک و طی‌ عمرمفید باقیمانده‌
آن‌ محاسبه گردد.

واحدهای‌
مولد‌ وجه
 نقد و سرقفلی

61 .  الزامات تشخیص واحد مولد وجه نقدی که دارایی متعلق به آن است
و تعیین مبلغ دفتری و شناسایی زیان کاهش ارزش برای واحد مولد وجه
 نقد و سرقفلی در بندهای 62 تا 94 ارائه شده
است.

تشخیص واحد مولد وجه نقدی که‌
دارایی‌ متعلق‌ به‌ آن‌ است‌

62  .    در صورت‌ وجود شواهدی‌ حاکی از احتمال کاهش‌ ارزش‌ یک‌ دارایی،‌ باید
مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ دارایی‌ به
 طور
جداگانه برآورد گردد. اگر برآورد مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک‌ دارایی‌ منفرد ممکن‌ نباشد،
 واحد تجاری‌ باید مبلغ‌ بازیافتنی‌ واحد
مولد‌ وجه
 نقدی
را که‌ دارایی‌ متعلق‌ به‌ آن‌ است، تعیین‌ کند‌.

63 .  در صورت
وجود هر دو شرط
زیر، مبلغ بازیافتنی یک دارایی منفرد قابل تعیین نیست:

الف‌.  ارزش‌
اقتصادی‌ دارایی را نتوان به گونه‌ای برآورد کرد که
نزدیک به خالص ارزش فروش آن باشد (برای مثال، زمانی که جریانهای نقدی
آتی ناشی از استفاده مستمر از دارایی را نتوان به گونه‌ای برآورد کرد که قابل چشم‌پوشی باشد [ناچیز
باشد]).

ب‌ .   جریانهای‌ نقدی‌ ورودی ناشی از دارایی، اساساً
مستقل از جریانهای نقدی سایر داراییها نباشد.

در چنین
مواردی، ارزش‌ اقتصادی‌ و در
 نتیجه
مبلغ‌ بازیافتنی‌ را تنها می‌توان‌ برای‌ واحد مولد‌ وجه
 نقد دربرگیرنده آن دارایی تعیین‌
نمود.

مثـال‌
یک‌ شرکت‌
معدنی مالک‌ یک‌ راه‌آهن‌ اختصاصی‌ برای پشتیبانی‌ از فعالیتهای‌ معدنی‌ است‌.
راه‌آهن‌ اختصاصی‌ مذکور را تنها می‌توان‌ به‌ بهایی‌ معادل‌ ارزش‌ اسقاط آن،‌
فروخت‌ و جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ حاصل از آن مستقل‌ از جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌
سایر داراییهای‌ معدن‌ نیست.
برآورد
مبلغ‌ بازیافتنی‌ این‌ راه‌آهن‌ اختصاصی‌ ممکن‌ نیست‌، زیرا ارزش‌ اقتصادی‌ آن
را نمی‌توان‌ تعیین‌ نمود و احتمالاً متفاوت‌ از ارزش‌‌ باقیمانده آن‌ است‌.
بنابراین،‌ شرکت‌ مبلغ‌ بازیافتنی واحد مولد‌ وجه نقد (یعنی معدن) را که‌ راه‌آهن‌ اختصاصی‌ متعلق‌ به‌ آن‌ است‌، در کل برآورد می‌کند.

64 .  طبق تعریف مندرج در بند 4 ، واحد
مولد‌ وجه
 نقد
دربرگیرنده یک‌ دارایی‌، کوچکترین‌ مجموعه‌ داراییهایی می‌باشد که‌ دربرگیرنده دارایی‌
مورد نظر است‌ و جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ حاصل از آن تا حد زیادی‌ مستقل‌ از
جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ ناشی‌ از سایر داراییها یا مجموعه‌ای‌ از داراییهاست‌.
تشخیص واحد مولد‌ وجه
 نقد
دربرگیرنده یک دارایی مستلزم‌ اعمال‌ قضاوت‌ است‌. اگر مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک‌
دارایی‌ منفرد را نتوان تعیین نمود،
 واحد
تجاری‌ کوچکترین‌ مجموعه‌ داراییهایی را مشخص می‌کند که جریانهای نقدی ورودی مستقل
ایجاد ‌کند.

مثـال‌
یک‌ شرکت‌ اتوبوسرانی‌ طبق قراردادی با
شهرداری‌ موظف‌ است‌ خدماتی‌ را در 5 خط به طور
مجزا برای‌ شهرداری‌ ارائه‌ دهد. داراییهای اختصاص یافته و جریانهای نقدی مربوط
به هر کدام
از این خطوط را می‌توان به صورت‌ جداگانه‌ تعیین‌ نمود. یکی‌ از این‌ خطوط‌
با زیان‌ قابل‌ توجهی‌ فعالیت‌ می‌کند.
از آنجا که شرکت‌ یاد شده نمی‌تواند
تنها یکی از خطوط را تعطیل کند، کوچکترین سطح جریانهای نقدی ورودی قابل تشخیص که
تا حد زیادی‌ مستقل‌ از جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ حاصل‌ از سایر داراییها یا
مجموعه‌ای‌ از داراییها باشد، مجموع جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ ایجاد شده‌ به وسیله‌ پنج‌ خط‌ اتوبوسرانی‌ است‌. بنابراین برای
هریک از خطوط؛ شرکت اتوبوسرانی به عنوان واحد مولد وجه نقد محسوب می‌شود.

65 .  جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌، وجه نقد یا معادل وجه نقد دریافت شده از اشخاص خارج
از واحد تجاری است. واحد تجاری به
 منظور
تشخیص اینکه جریانهای نقدی ورودی یک
 دارایی (یا مجموعه‌ای از‌ داراییها) اساساً مستقل از جریانهای نقدی
ورودی سایر داراییها (یا
 مجموعه‌ای
از‌ داراییها) است، عوامل متعددی را در
 نظر می‌گیرد. این عوامل ازجمله شامل نحوه نظارت مدیریت بر عملیات (مثلاً به‌تفکیک خطوط
تولید، عملیات تجاری، یا حوزه جغرافیایی)، یا نحوه تصمیم‌گیری مدیریت درباره
استمرار استفاده
 از داراییها و عملیات واحد
تجاری یا واگذاری آنهاست. مثال 1 پیوست شماره
 3 نمونه‌هایی از شناسایی واحد مولد وجه نقد را ارائه می‌نماید.

66  .    در صورت وجود بازار فعالی برای‌
محصول‌ تولید شده‌ توسط‌ یک‌ دارایی‌ یا مجموعه‌‌ای‌ از داراییها، آن دارایی‌ یا
مجموعه‌ داراییها باید به‌ عنوان‌ یک‌ واحد مولد‌ وجه نقد محسوب‌
شود، حتی‌ اگر تمام‌ یا بخشی‌ از محصولات‌ واحد تجاری‌ به‌ مصرف‌ داخلی‌ برسد.
چنانچه جریانهای نقدی ورودی حاصل از دارایی یا واحد مولد وجه نقد تحت تأثیر
قیمت‌گذاری انتقالی داخلی قرار گیرد، واحد تجاری باید بهترین برآورد مدیریت از قیمتهای آتی مبتنی بر معاملات حقیقی
را، در برآورد موارد مندرج در صفحه بعد بکار گیرد:

الف‌.    جریانهای
نقدی ورودی آتی مورد استفاده برای تعیین ارزش اقتصادی دارایی یا واحد مولد وجه نقد، و

ب‌  .    جریانهای
نقدی خروجی آتی مورد استفاده برای تعیین ارزش اقتصادی سایر داراییها یا واحدهای
مولد وجه نقدی که تحت تأثیر قیمت‌گذاری انتقالی
داخلی قرار می‌گیرند.

67 .  حتی‌ اگر تمام‌ یا بخشی‌ از محصول‌ تولید شده‌
به‌
 وسیله‌ یک‌ دارایی‌ یا مجموعه‌ای
از داراییها، توسط‌ سایر بخشهای‌ واحد تجاری‌ مصرف شود (برای مثال محصولات در
 مرحله میانی فرآیند تولید)، این
دارایی یا مجموعه‌ای از داراییها، یک واحد مولد وجه
 نقد جداگانه را تشکیل می‌دهند،
به
 شرطی که واحد تجاری بتواند این
محصول را در بازاری فعال به
 فروش
برساند. در
 چنین مواردی جریانهای نقدی
ورودی ناشی
 از یک دارایی یا مجموعه‌ای از
داراییها می‌تواند تا حد زیادی مستقل از جریانهای نقدی ورودی ناشی
 از سایر داراییها یا مجموعه
داراییها باشد. واحد تجاری می‌تواند از اطلاعات مبتنی
 ‌بر بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های
مالی مربوط به واحدهای مولد وجه
 نقد
یاد شده یا هر
 دارایی یا واحد مولد وجه نقد دیگری که تحت تأثیر قیمت‌گذاری
انتقالی داخلی قرار می‌گیرد، استفاده نماید. این اطلاعات در
 صورتی تعدیل می‌شود که قیمتهای
انتقالی داخلی منعکس
 کننده
بهترین برآورد مدیریت از قیمتهای آتی مبتنی
 ‌بر معاملات حقیقی نباشد.

68 
.
در تشخیص واحدهای مولد وجه نقد برای یک دارایی یا مجموعه‌ای از داراییها، باید
ثبات رویه وجود داشته باشد، مگر
 اینکه اعمال تغییر قابل توجیه باشد.

69 .  در صورتی که واحد‌ مولد‌ وجه نقدی که دارایی متعلق به آن است
و یا انواع داراییهای تشکیل دهنده واحد مولد وجه
 نقد، نسبت به دوره قبل تغییر یافته باشد، در هنگام شناسایی
یا برگشت زیان کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقد، افشای اطلاعات درباره واحد مولد وجه نقد طبق بند 115 الزامی است.

مبلغ‌ بازیافتنی‌ و مبلغ‌ دفتری‌ واحد مولد‌ وجه نقد

70 .  مبلغ‌ بازیافتنی‌
واحد مولد وجه
 نقد عبارت‌ است‌ از خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یا ارزش‌ اقتصادی‌ آن‌،
هر
 کدام‌ بیشتر باشد. به منظور
تعیین مبلغ بازیافتنی یک واحد مولد وجه
 نقد،
رهنمودهای ارائه شده در بندهای 16 تا 55 در
 مورد واحد مولد
وجه
 نقد کاربرد دارد.

71  .    مبنای
تعیین مبلغ‌ دفتری‌ واحد مولد وجه
 نقد
باید با مبنای تعیین مبلغ بازیافتنی‌ آن‌ هماهنگ باشد.

72 .  مبلغ‌ دفتری‌ واحد مولد وجه نقد :

الف‌.  تنها
شامل‌ مبلغ‌ دفتری‌ آن‌ گروه‌ از داراییهاست‌ که‌ به‌ صورت‌
مستقیم‌ یا از طریق‌ تخصیص‌ منطقی‌ و سیستماتیک به‌ واحد مولد وجه نقد قابل‌ انتساب‌
باشد و جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ آتی‌ حاصل از آن در تعیین‌ ارزش‌ اقتصادی‌ واحد
مولد وجه نقد
استفاده شود، و

ب .  مبلغ
دفتری هرگونه بدهی شناسایی شده را دربرنمی‌گیرد، مگر آنکه نتوان مبلغ بازیافتنی
واحد مولد وجه نقد را بدون درنظر گرفتن
این بدهیها تعیین نمود.

علت این امر آن‌ است‌ که‌ برای تعیین
خالص‌ ارزش‌ فروش‌ و ارزش‌ اقتصادی‌ واحد مولد‌ وجه
 نقد، جریانهای‌ نقدی‌ مرتبط‌ با داراییهایی‌ که‌ به‌ عنوان‌ بخشی‌ از واحد مولد وجه نقد نیست‌ و بدهیهایی‌ که‌ قبلاً ‌شناسایی‌ شده‌اند، در نظر گرفته نمی‌شود (به بندهای‌ 26 و 41 مراجعه‌ کنید).

73 .  هنگام گروه‌بندی داراییها برای تعیین مبلغ بازیافتنی، واحد مولد وجه نقد، کلیه
داراییهایی را که منجـر به ایجـاد جریانهای‌ نقـدی‌ ورودی‌ برای‌ واحد یاد شده می‌گردد،
دربرمی‌گیرد. در
 غیر این صورت، با وجود زیان کاهش ارزش
ممکن است این‌گونه به
 نظر برسد که مبلغ دفتری واحد مولد وجه نقد به طور کامل بازیافت می‌شود. در بعضی موارد، علی‌رغم نقش برخی از داراییها در ایجاد جریانهای نقدی آتی واحد مولد وجه نقد، نمی‌توان آنها را بر مبنایی
منطقی و سیستماتیک به واحد مولد وجه
 نقد تخصیص
داد. داراییهای دفتر مرکزی یا سرقفلی نمونه‌ای از این داراییها هستند. نحوه برخورد
با
 این‌گونه داراییها در آزمون کاهش ارزش واحد مولد وجه نقد در بندهای 76 تا 90
تشریح شده است.

74 .  در تعیین مبلغ
بازیافتنی واحد مولد وجه
 نقد ممکن است در نظر گرفتن برخی بدهیهای شناسایی شده ضروری باشد. چنانچه با
واگذاری واحد مولد وجه
 نقد، خریدار ملزم به پذیرفتن بدهی باشد، لازم است این بدهی در نظر گرفته شود. در این‌ صورت،‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ (یا جریانهای‌ نقدی‌ برآوردی‌ حاصل از واگذاری‌ نهایی‌) واحد مولد وجه نقد، برابر با قیمت‌ فروش‌ برآوردی‌ داراییهای‌ واحد مولد
وجه
 نقد همراه‌ با بدهیهای‌ مربوط به آن‌ پس از کسر مخارج‌ فروش است‌. به‌منظور انجام‌ مقایسه‌ معنادار
بین‌ مبلغ‌ دفتری‌ واحد مولد وجه
 نقد و مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌، مبلغ
دفتری بدهی در
 تعیین‌ ارزش‌ اقتصادی‌ منظور و از مبلغ دفتری واحد مولد وجه نقد کسر می‌شود.

مثـال‌
یک شرکت معدنی در کشوری فعالیت می‌کند
که مطابق قوانین آن ملزم به بازسازی محل عملیات پس از پایان کار می‌باشد. مخارج‌
بازسازی‌ شامل‌ مخارج‌ جایگزینی‌ پوسته‌ طبیعی‌ معدن‌ است که‌ قبل‌ از شروع‌ عملیات‌
استخراج‌ برداشته می‌شود. همزمان‌ با برداشتن پوسته‌ طبیعی‌ معدن،‌ ذخیره لازم
بابت مخارج‌ جایگزینی‌ شناسایی‌ شده‌ است‌. مبلغ‌ ذخیره‌ به‌ عنوان‌ بخشی‌
از بهای‌ تمام‌ شده‌ معدن‌ شناسایی‌ و طی عمر مفید معدن مستهلک می‌گردد.
مبلغ دفتری ذخیره مربوط به مخارج بازسازی، معادل ارزش فعلی آن به مبلغ 500 میلیون ریال
می‌باشد.
واحد تجاری، معدن را از نظر
کاهش ارزش مورد بررسی قرار می‌دهد. واحد مولد وجه نقد برای
معدن، کل معدن است. واحد تجاری پیشنهادهای متعددی برای خرید معدن به قیمتی حدود
800 میلیون ریال دریافت کرده است. این قیمت با توجه به تعهد خریدار
برای قبول مخارج اضافی بازسازی پوسته طبیعی معدن تعیین شده است. مخارج واگذاری
معدن ناچیز می‌باشد. ارزش اقتصادی معدن تقریباً 1200 میلیون ریال است که
شامل مخارج بازسازی آن نمی‌باشد. مبلغ دفتری معدن 1000 میلیون ریال است.
خالص‌
ارزش‌ فروش‌ واحد مولد وجه نقد 800 میلیون ریال
است‌. این‌ مبلغ، شامل مخارج بازسازی است که قبلاً برای آن ذخیره شناسایی شده
است. در نتیجه،‌ ارزش‌ اقتصادی‌ برای واحد مولد وجه نقد، پس از در نظر گرفتن‌ مخارج‌ بازسازی به مبلغ 700 (500 – 1200) میلیون ریال
برآورد می‌شود. مبلغ دفتری‌ واحد مولد وجه نقد نیز 500 میلیون ریال است‌ که‌ شامل‌ مبلغ دفتری‌ معدن‌
(1000 میلیون ریال) پس از کسر مبلغ دفتری‌ ذخیره‌ مخارج‌ بازسازی‌ معدن‌
(500 میلیون ریال) می‌باشد.

75 .  بنا به‌ دلایل‌
عملی‌، مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک‌ واحد مولد‌ وجه
 نقد در برخی موارد پس از در نظر گرفتن‌ داراییهایی‌ که‌ بخشی‌
از واحد مولد وجه
 نقد
نیستند (برای‌ مثال‌ حسابهای دریافتنی و سایر داراییهای‌ مالی‌) یا بدهیهایی‌ که‌
قبلاً شناسایی‌ شده‌اند (برای‌ مثال‌ حسابهای پرداختنی‌، مزایای‌ پایان‌ خدمت‌
کارکنان‌ و سایر ذخایر) تعیین‌ می‌گردد. در
 چنین‌ مواردی‌، مبلغ‌ دفتری‌ واحد مولد وجه نقد به‌ میزان‌ مبلغ‌ دفتری‌ داراییهای‌
یاد
 شده افزایش‌ و به‌ میزان‌ مبلغ‌ دفتری‌ بدهیهای‌ یاد شده کاهش‌ می‌یابد.

سرقفلی‌

تخصیص سرقفلی به واحدهای مولد وجه نقد

76  .    به منظور آزمون کاهش ارزش، سرقفلی تحصیل شده
در یک ترکیب تجاری باید از تاریخ تحصیل به هریک
از واحدهای مولد وجه نقد یا گروههای مولد وجه نقد واحد تجاری تحصیل‌کننده تخصیص یابد
که انتظار می‌رود از هم‌افزایی ناشی از ترکیب منتفع شوند. این کار بدون توجه به انتساب یا عدم انتساب سایر داراییها یا بدهیهای واحد
تحصیل‌شونده به آن واحدها یا گروهها انجام می‌شود. هر واحد یا گروهی که سرقفلی به آن تخصیص داده می‌شود:

الف.
   باید بیانگر پایین‌ترین سطحی در واحد
تجاری باشد که سرقفلی برای اهداف مدیریت داخلی تحت نظارت قرار می‌گیرد.

ب  .    نباید بزرگتر از قسمتی باشد که طبق استاندارد حسابداری
شماره 25، با عنوان ” گزارشگری برحسب قسمتهای مختلف“ تعیین شده
است.

77 .  سرقفلی‌ شناسایی
شده در ترکیب تجاری، یک دارایی است که بیانگر منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌
حاصل از سایر داراییهای تحصیل شده در ترکیب تجاری است که هریک به صورت جداگانه قابل تشخیص و شناسایی نیست. سرقفلی،
جریانهای نقدی مستقل از سایر داراییها یا گروه داراییها ایجاد نمی‌کند و اغلب به ایجاد
جریانهای نقدی چندین واحد مولد وجه
 نقد کمک می‌کند.
در
 صورتی که نتوان سرقفلی را براساس مبانی منطقی به واحدهای
مولد وجه
 نقد تخصیص داد، چنین کاری در مورد گروه واحدهای مولد وجه نقد انجام
می‌شود. بنابراین، در
 برخی موارد پایین‌ترین سطح در واحد
تجاری که سرقفلی برای اهداف مدیریت داخلی تحت نظارت قرار دارد، متشکل از چندین
واحد مولد وجه
 نقد است که سرقفلی مربوط به آنها است اما نمی‌توان سهم هر یک از این واحدها را از سرقفلی به گونه‌ای قابل اتکا تعیین کرد. در بندهای 78 تا 86 از اصطلاح
یک واحد مولد وجه نقد استفاده
شده است اما الزامات این بندها در
 مورد گروه واحدهای مولد وجه نقد نیز کاربرد دارد.

78 .     چنانچه
سرقفلی به یک واحد مولد وجه
 نقد تخصیص یافته باشد و
واحد تجاری اقدام به واگذاری
بخشی از عملیات آن واحد کند، سرقفلی
مربوط به بخش واگذار شده باید:

الف.    هنگام محاسبه سود یا زیان واگذاری، در مبلغ دفتری
آن بخش منظور ‌شود.

ب
.    براساس
ارزشهای نسبی بخش واگذار شده و بخش نگهداری شده واحد مولد وجه نقد اندازه‌گیری شود، مگر اینکه واحد
تجاری بتواند از روش بهتری برای انعکاس سرقفلی مربوط به بخش واگذار شده استفاده
کند.

مثـال‌
یک واحد تجاری بخشی از واحد مولد
وجه نقدی
را که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، به مبلغ 100 میلیون ریال می‌فروشد.
سرقفلی تخصیص یافته به آن واحد را نمی‌توان به گونه‌ای منطقی به سطحی پایینتر
در آن واحد تخصیص داد. مبلغ بازیافتنی بخش نگهداری شده واحد مولد وجه نقد 300 میلیون ریال است.
از آنجا که سرقفلی تخصیص یافته به واحد مولد
وجه نقد
را نمی‌توان به گونه‌ای منطقی به سطحی پایین‌تر در
آن واحد تخصیص داد، سرقفلی مربوط به بخش فروخته شده برمبنای ارزشهای نسبی
بخش فروخته شده و بخش نگهداری شده واحد مولد وجه نقد اندازه‌گیری می‌شود.
بنابراین 25 درصد
از سرقفلی تخصیص داده شده به واحد مولد وجه نقد، در مبلغ دفتری بخش فروش
رفته منظور می‌گردد.

79  .    چنانچه یک واحد
تجاری ساختار گزارشگری خود را به‌گونه‌ای تغییر دهد که ترکیب یک یا چند
 واحد مولد وجه نقدی
که سرقفلی به آن تخصیص داده شده است تغییر کند، سرقفلی باید مجدداً به واحدهایی
تخصیص یابد که تحت تأثیر واقع شده‌اند. این
 کار
باید براساس ارزشهای نسبی مشابه مواردی که واحد تجاری بخشی از یک واحد مولد وجه
 نقد را واگذار می‌کند، انجام شود، مگر اینکه واحد تجاری بتواند از روش بهتری برای انعکاس
سرقفلی مربوط به واحدهای تجدید ساختار شده استفاده ‌کند.

آزمون کاهش ارزش واحدهای مولد وجه نقد دارای سرقفلی

80  .    چنانچه با توجه به بند 77، سرقفلی مربوط
به یک واحد مولد وجه
 نقد باشد، اما به آن واحد تخصیص نیافته باشد، در صورت
وجود نشانه‌ای مبنی بر امکان وقوع کاهش ارزش،
 واحد مذکور باید از طریق
مقایسه مبلغ دفتری آن واحد، بدون در
 نظر گرفتن سرقفلی، با مبلغ
بازیافتنی آن مورد آزمون کاهش ارزش قرار گیرد. هرگونه زیان کاهش ارزش باید طبق بند
 91 شناسایی شود.

81 .  چنانچه مبلغ دفتری یک واحد مولد وجه نقد (توصیف شده در بند 80) شامل یک دارایی نامشهودی
است که عمر مفید آن نامعین و یا هنوز برای استفاده آماده نشده باشد و آزمون کاهش
ارزش آن دارایی را بتوان تنها به
 عنوان
بخشی
 از واحد مولد وجه نقد انجام داد، براساس بند 8 ، آزمون کاهش ارزش برای آن واحد
به
 صورت سالانه نیز الزامی است.

82  .    آزمون
کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقدی
که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، باید به
 طور
سالانه یا هر
 زمانی
که نشانه‌ای از احتمال کاهش ارزش وجود داشته باشد، از
 طریق مقایسه مبلغ دفتری (شامل سرقفلی) با
مبلغ بازیافتنی آن واحد، انجام ‌شود. چنانچه مبلغ دفتری واحد (شامل سرقفلی) بیش از
مبلغ بازیافتنی آن باشد،
 واحد
تجاری باید زیان‌کاهش ارزش را طبق بند
 91 شناسایی کند.

زمان‌بندی آزمون کاهش ارزش

83  .    آزمون
سالانه کاهش ارزش در
 مورد
واحد مولد وجه
 نقدی
که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، می‌تواند در هر
 زمان
طی دوره سالانه انجام ‌شود مشروط بر اینکه این آزمون، هر
 سال در همان
زمان انجام شود. آزمون کاهش ارزش در واحدهای مولد وجه
 نقد مختلف، ممکن است در زمانهای متفاوتی
انجام شود. اما، چنانچه تمام یا بخشی
 از
سرقفلی تخصیص یافته به واحد مولد وجه
 نقد
در
 اثر
ترکیب تجاری طی دوره جاری تحصیل شده باشد، آن واحد باید پیش از پایان دوره مالی
جاری مورد آزمون کاهش ارزش قرار گیرد.

84  .    چنانچه
داراییهای تشکیل‌دهنده واحد مولد وجه
 نقدی
که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، همزمان با واحد یاد شده، مورد آزمون کاهش ارزش
قرار گیرند، این
 کار
باید پیش از انجام آزمون کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقد،
انجام شود. همچنین اگر واحدهای مولد وجه
 نقد
تشکیل
 دهنده
گروهی از واحدهای مولد وجه
 نقدی
که سرقفلی به آنها تخصیص یافته است همزمان با گروه واحدها مورد آزمون کاهش ارزش قرار
گیرد، این کار باید پیش از انجام آزمون کاهش ارزش گروه واحدهای مولد وجه
 نقد صورت گیرد.

85 .  هنگام آزمون کاهش ارزش واحد مولد وجه نقدی که سرقفلی به آن تخصیص یافته،
ممکن است نشانه‌ای از کاهش ارزش یکی از داراییهای متعلق به آن واحد وجود داشته
باشد. در
 این‌گونه موارد، واحد تجاری ابتدا آزمون کاهش
ارزش دارایی را انجام می‌دهد و هرگونه زیان کاهش ارزش آن دارایی را پیش از آزمون
کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقد
شناسایی می‌کند. همچنین، ممکن است نشانه‌ای از کاهش ارزش در واحد مولد وجه
 نقدی وجود داشته باشد که خود
جزئی از گروه واحدهای مولد وجه
 نقد
دارای سرقفلی است. در
 چنین
مواردی،
 واحد تجاری ابتدا آزمون کاهش
ارزش آن واحد را انجام می‌دهد و هرگونه زیان کاهش ارزش آن واحد را پیش از آزمون کاهش
ارزش گروه واحدهای مولد وجه
 نقد
شناسایی می‌کند.

86  .    در صورت احراز تمام شرایط زیر می‌توان از
آخرین محاسبات تفصیلی مبلغ بازیافتنی مربوط به دوره قبل (در مورد یک واحد مولد وجه نقدی که سرقفلی به آن تخصیص یافته است) در آزمون
کاهش ارزش آن واحد در دوره جاری استفاده کرد:

الف.    داراییها
و بدهیهای تشکیل‌دهنده آن واحد از زمان آخرین محاسبه مبلغ بازیافتنی تغییر با اهمیتی نکرده باشد،

ب  .   مبلغ
بازیافتنی واحد مولد وجه نقد طبق آخرین محاسبات به میزان با
اهمیتی بیشتر از مبلغ دفتری آن واحد باشد، و

ج    .   براساس
تجزیه و تحلیل رویدادهای واقع شده و تغییر در شرایط از زمان آخرین محاسبات مبلغ
بازیافتنی، احتمال این که مبلغ بازیافتنی فعلی کمتر از مبلغ دفتری جاری آن واحد
باشد بعید به نظر رسد.

داراییهای‌
مشترک‌

87 .  داراییهای‌
مشترک‌ شامل‌ داراییهایی مانند ساختمان‌ اداره‌ مرکزی‌‌، تجهیزات‌ پردازش‌
الکترونیکی‌ داده‌ها یا مرکز تحقیقات ‌است. انطباق یک دارایی‌ با تعریف‌ این‌
استاندارد در
 مورد داراییهای‌ مشترک‌ برای‌ یک‌
واحد مولد وجه
 نقد معین، به ساختار واحد تجاری بستگی دارد. ویژگی‌‌
داراییهای‌ مشترک‌ این‌ است‌ که‌ به
 طور مستقل
از سایر داراییها، مولد وجه
 نقد نیستند و مبلغ‌ دفتری‌ آنها را
نمی‌توان‌ به
 طور کامل‌ به‌ یک واحد مولد وجه نقد منتسب کرد.

88 .  از آنجا که‌ داراییهای‌ مشترک‌ جریانهای‌ نقدی‌
ورودی‌ جداگانه‌ای‌ ایجاد نمی‌کند، مبلغ‌ بازیافتنی یک‌ دارایی مشترک منفرد‌ را
نمی‌توان‌ تعیین‌ کرد، مگر اینکه‌ مدیریت‌ تصمیم گرفته باشد آن دارایی‌ را واگذار
کند. در
 نتیجه،‌ در صورت‌ وجود شواهدی‌ مبنی‌ بر
امکان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک دارایی‌ مشترک‌، مبلغ‌ بازیافتنی‌ برای‌ واحد مولد وجه
 نقد یا گروه واحدهای مولد وجه نقدی که‌ دارایی‌ مشترک‌ متعلق‌
به‌ آن‌ است‌ تعیین و با مبلغ‌ دفتری‌ آنها مقایسه‌ می‌شود. در این مورد، هرگونه‌
زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ طبق بند
 91
شناسایی‌ می‌شود.

89  .    واحد
تجاری باید برای آزمون‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ واحد مولد وجه نقد کلیه‌ داراییهای‌ مشترک‌ مربوط به آن واحد را
شناسایی کند. چنانچه بخشی از مبلغ دفتری دارایی مشترک را :

الف‌.    بتوان برمبنایی منطقی و یکنواخت به آن واحد
تخصیص داد، واحد تجاری باید مبلغ دفتری آن واحد
(شامل بخشی از مبلغ دفتری داراییهای مشترک تخصیص یافته
به آن) را با مبلغ بازیافتنی مقایسه کند. هرگونه زیان کاهش ارزش باید طبق بند 91 شناسایی شود.

ب  .   نتوان برمبنایی منطقی و یکنواخت به آن واحد تخصیص
داد، واحد تجاری باید:

1
.    مبلغ دفتری آن واحد را بدون درنظر گرفتن
داراییهای مشترک با مبلغ بازیافتنی مقایسه و هرگونه زیان کاهش ارزش را طبق بند
 91 شناسایی کند،

2
.    کوچکترین گروه واحدهای مولد وجه
 نقدی که دربرگیرنده واحد مولد وجه نقد مورد بررسی باشد و بتوان بخشی از
مبلغ دفتری داراییهای مشترک را بر مبنایی منطقی و به
 طور یکنواخت به آن تخصیص داد، شناسایی
نماید،
 و

3
.    مبلغ دفتری آن گروه از واحدهای مولد وجه
 نقد، شامل بخشی از مبلغ تخصیص یافته
داراییهای مشترک به آن را با مبلغ بازیافتنی مقایسه نماید. هرگونه زیان کاهش ارزش باید طبق بند
 91
شناسایی شود.

90 .  مثال 7 پیوست شماره 3 کاربرد این الزامات را در مورد داراییهای مشترک تشریح می‌کند.

زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ واحد مولد وجه نقد

91
 .    زیان
کاهش ارزش یک واحد مولد وجه نقد (کوچکترین گروه واحدهای مولد وجه نقدی که سرقفلی یا داراییهای مشترک به آن
تخصیص یافته است)، تنها در صورتی شناسایی می‌گردد که مبلغ بازیافتنی واحد یا گروه
واحدها کمتر از مبلغ دفتری آن باشد. زیان کاهش ارزش باید به ترتیب زیر جهت کاهش مبلغ دفتری داراییهای واحد یا
گروه واحدها تخصیص یابد:

الف.    ابتدا، صرف کاهش مبلغ دفتری سرقفلی تخصیص یافته
به واحد مولد وجه نقد یا گروه واحدها شود، و

ب .    سپس با رعایت بند 92، متناسب با مبلغ دفتری به سایر داراییهای واحد یا
گروه واحدها، تخصیص یابد.

کاهش در مبلغ دفتری باید به عنوان زیان کاهش ارزش
هر یک از داراییهای منفرد درنظر گرفته شود و طبق بند 58  شناسایی گردد.‌

92  .    واحد
تجاری در تخصیص‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ طبق بند 91 نباید مبلغ‌ دفتری‌
یک‌ دارایی‌ را به کمتر از بالاترین مبلغ از بین مبالغ زیر، کاهش دهد:

الف‌.    خالص‌
ارزش‌ فروش‌ (اگر قابل‌ تعیین‌ باشد)،

ب  .    ارزش‌ اقتصادی‌ (اگر قابل‌ تعیین‌ باشد)، و

ج    .    صفر.

مبلغ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌‌ تخصیص نیافته با اعمال
الزامات فوق باید به‌ تناسب به سایر داراییهای‌ واحد یا گروه واحدها تخصیص یابد.

93.   چنانچه‌ برآورد مبلغ‌ بازیافتنی‌ هر یک‌ از داراییهای‌ منفرد واحد
مولد وجه
 نقد عملی نباشد، تخصیص‌ اختیاری‌
زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ بین‌ داراییهای‌ آن‌ واحد، به‌جز سرقفلی الزامی‌ است، زیرا کلیه‌
داراییهای‌ یک‌ واحد مولد وجه
 نقد
با هم‌ فعالیت‌ می‌کنند.

94.   اگر مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک‌ دارایی‌ منفرد قابل‌
تعیین‌ نباشد به صورت زیر عمل می‌شود (به‌ بند 63 مراجعه‌ شود) :

الف‌.  چنانچه‌ مبلغ‌ دفتری‌ آن دارایی از اکثر مبلغ‌
خالص‌ ارزش‌ فروش‌ دارایی‌ و مبلغ حاصل از
اعمال روشهای تخصیص‌ توصیف‌ شده‌ در بندهای‌ 91 و 92، بیشتر باشد، زیان‌ کاهش‌
ارزش‌ شناسایی‌ می‌شود، و

ب‌ .   چنانچه‌ ارزش‌ واحد مولد وجه نقد مربوط‌ کاهش‌ نیافته‌ باشد، هیچ‌ زیان‌ کاهش‌
ارزشی‌ برای‌ دارایی‌ شناسایی‌ نمی‌شود، حتی‌ اگر خالص ارزش فروش دارایی کمتر از
مبلغ‌ دفتری‌ آن‌ باشد.

مثـال‌
یک دستگاه‌ ماشین، علی‌رغم خسارت‌
فیزیکی هنوز در حال کار است‌، هرچند کارایی آن‌ همانند
قبل‌ نیست‌. خالص ارزش‌ فروش این دستگاه کمتر از مبلغ‌ دفتری‌ آن‌ است و از کاربرد
مستمر آن‌ جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌ مستقلی‌ ایجاد نمی‌شود. خط‌ تولیدی‌ که‌ دستگاه
متعلق‌ به‌ آن‌ است، کوچکترین‌ گروه‌ داراییهای‌ قابل‌ تشخیص‌ است‌ که جریانهای‌
نقدی‌ ورودی‌ ناشی از
کاربرد مستمر آن‌ تا حد زیادی‌ مستقل‌ از جریانهای‌ نقدی‌
ورودی‌ سایر داراییهاست‌. مبلغ‌ بازیافتنی‌ این خط‌ تولید نشان‌ می‌دهد که‌
مجموعه‌ خط‌ تولید کاهش ارزش‌ ندارد.
فرض‌ 1 :  بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های‌ مورد تأیید مدیریت‌، منعکس‌کننده‌ تعهد
مدیریت‌ برای‌ جایگزینی‌ دستگاه‌ نیست‌.
مبلغ‌
بازیافتنی‌ دستگاه‌ را نمی‌توان‌ به‌ تنهایی‌ برآورد کرد زیرا‌ ارزش‌ اقتصادی‌
آن‌ :
الف‌.      ممکن‌ است‌ متفاوت‌ از خالص
ارزش فروش باشد،
 و
ب‌  .    تنها‌
برای‌ واحد مولد وجه
 نقدی
که‌ دستگاه‌ متعلق به‌ آن‌ است‌ (خط تولید)، قابل‌ تعیین‌ می‌باشد.

خط
تولید کاهش ارزش ندارد و هیچ‌گونه زیان کاهش ارزشی برای دستگاه شناسایی نمی‌شود.
با این وجود ممکن‌ است‌ ارزیابی‌ مجدد دوره‌ استهلاک‌ و یا روش‌ استهلاک‌ دستگاه
ضروری باشد. شاید دوره‌ استهلاک‌ کوتاه‌تر یا روش‌ استهلاک‌ سریع‌تر جهت‌ انعکاس‌
عمر مفید باقیمانده‌ مورد انتظار دستگاه‌ یا الگوی‌ مورد انتظار واحد تجاری جهت
استفاده از منافع اقتصادی آن لازم باشد.
 
فرض‌ 2 :    بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های‌
مورد تأیید مدیریت‌ بیانگر‌ تعهد مدیریت‌ برای‌ جایگزینی‌ دستگاه‌ و فروش‌ آن‌
در آینده‌ نزدیک‌ است‌. انتظار می‌رود جریانهای‌ نقدی‌ ناشی‌ از کاربرد مستمر
ماشین‌ تا زمان‌ واگذاری‌ آن‌ ناچیز باشد.
طبق
برآوردها، ارزش‌ اقتصادی‌ دستگاه‌ نزدیک به خالص ارزش فروش آن است. بنابراین‌،
مبلغ‌ بازیافتنی‌ دستگاه قابل‌ تعیین‌ است‌ و به واحد مولد وجه نقدی که‌ دستگاه متعلق‌ به‌ آن‌ است‌ توجهی نمی‌شود.
چون‌ خالص ارزش‌ فروش دستگاه کمتر از مبلغ‌ دفتری‌ آن‌ است‌، زیان‌ کاهش‌ ارزش‌
شناسایی‌ می‌شود.

برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌

95 .  الزامات مربوط به برگشت زیان کاهش ارزش شناسایی
شده در دوره‌های قبل برای یک
 دارایی
یا یک واحد مولد وجه
 نقد،
در بندهای 96 تا 100 مطرح شده است. اگرچه، در
 این‌ بندها‌ از اصطلاح‌ یک‌ دارایی‌
استفاده شده است اما این اصطلاح هم برای یک
 دارایی منفرد و هم برای واحد مولد وجه نقد استفاده می‌شود. الزامات‌ بیشتر برای‌ یک‌ دارایی‌ منفرد در بندهای 101 تا 105، برای‌ یک‌ واحد مولد وجه نقد در بندهای 106 و 107 و برای‌ سرقفلی‌ در
بندهای‌
 108 و 109 ارائه‌ شده‌ است‌.

96  .    واحد
تجاری باید در پایان هر
 دوره
گزارشگری، وجود شواهدی حاکی از برگشت تمام یا بخشی از زیان کاهش ارزش شناسایی شده
در دوره‌های قبل برای یک دارایی (به‌جز سرقفلی) را ارزیابی کند. در
 صورت وجود چنین شواهدی، واحد تجاری باید مبلغ بازیافتنی دارایی یاد شده را برآورد کند. برای این ارزیابی، واحد تجاری باید حداقل، شواهد زیر را
مورد توجه قرار دهد:

منابع‌ اطلاعاتی‌ برون‌سازمانی

الف‌.    ارزش‌ بازار دارایی‌ به‌ میزان‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌
طی‌ دوره‌ افزایش‌ یافته‌ باشد.

ب‌  .    تغییرات‌
قابل‌ ملاحظه‌‌ای با آثار مساعد بر واحد تجاری‌ در محیط‌ فناوری‌، بازار، اقتصادی‌
یا قانونی‌ حوزه فعالیت واحد تجاری یا در بازار اختصاصی دارایی طی دوره رخ داده
باشد یا انتظار رود در آینده نزدیک رخ دهد‌.

ج‌    .    نرخهای‌
سود یا سایر نرخهای‌ بازده‌ سرمایه‌گذاری‌ بازار طی‌ دوره‌ کاهش‌ یافته‌ باشد و این
کاهش‌ احتمالاً بر نرخ‌ تنزیل‌ مورد استفاده‌ در محاسبه‌ ارزش‌ اقتصادی‌ دارایی‌
اثر گذاشته‌ و مبلغ‌ بازیافتنی‌ دارایی‌ را به میزان‌ بااهمیتی‌ افزایش‌ ‌داده باشد.

منابع‌ اطلاعاتی‌ درون سازمانی

د    .    تغییرات‌ قابل‌ ملاحظه‌‌ای با آثار مساعد بر
واحد تجاری‌ در میزان یا چگونگی استفاده از دارایی طی دوره رخ داده باشد یا انتظار
‌رود در آینده‌ نزدیک رخ دهد. این‌ تغییرات‌ شامل‌ مخارج انجام شده طی‌ دوره جهت بهبود
یا ارتقای عملکرد دارایی‌ به‌ سطحی‌ بالاتر از استاندارد عملکرد ارزیابی‌ شده‌ اولیه‌
آن‌ یا الزام‌ به‌ توقف‌ یا تجدید ساختار عملیاتی‌ می‌باشد که‌ دارایی‌ متعلق‌ به‌
آن است.

ﻫ     .    شواهدی
از گزارشگری‌ داخلی‌ وجود داشته باشد که‌ نشان‌ ‌دهد عملکرد اقتصادی‌ دارایی‌، از
حد مورد انتظار بهتر است یا بهتر خواهد شد.

97.   وجود شواهدی
حاکی از امکان برگشت تمام یا بخشی از زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ شده‌ برای‌ یک‌
دارایی (به
 جز سرقفلی)‌ ممکن است بیانگر آن‌
باشد که‌ عمر مفید باقیمانده‌، روش‌ استهلاک‌ و یا ارزش‌ باقیمانده‌ دارایی‌ نیازمند
بازنگری و تعدیل است‌، حتی‌ اگر زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ آن دارایی‌ برگشت‌ داده‌ نشود.

98  .    زیان‌
کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ شده‌ در دوره‌های قبل برای یک دارایی (به جز سرقفلی) تنها در صورتی برگشت داده می‌شود که مبلغ بازیافتنی
دارایی، از زمان شناسایی آخرین زیان کاهش ارزش، افزایش یافته باشد. در این صورت،
مبلغ دفتری دارایی (به استثنای مورد توصیف شده در بند 101) باید تا مبلغ بازیافتنی
آن افزایش یابد. این افزایش معرف برگشت زیان کاهش ارزش است.

99.   برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌، منعکس‌کننده‌ افزایش‌ در
جریانهای نقدی‌ برآوردی‌ حاصل از استفاده‌ یا فروش‌ دارایی‌ از زمانی است که واحد
تجاری آخرین زیان کاهش ارزش را برای آن دارایی شناسایی کرده است. طبق بند 115، واحد تجاری ملزم است تغییر در
برآوردهایی که موجب افزایش در جریانهای نقدی‌ برآوردی‌ می‌شود را افشا کند. نمونه‌هایی‌
از این‌ تغییر در برآوردها شامل موارد زیر است:

الف‌.  تغییر
در مبنای‌ تعیین مبلغ‌ بازیافتنی‌ (یعنی اینکه ‌مبلغ‌ بازیافتنی‌ مبتنی‌‌ بر
خالص‌ ارزش‌ فروش است‌ یا ارزش اقتصادی‌)،

ب‌ .  تغییر در مبلغ‌ یا زمانبندی‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌
برآوردی‌ یا نرخ‌ تنزیل،‌ در صورتی که مبلغ‌ بازیافتنی‌ مبتنی‌ بر ارزش‌
اقتصادی‌ باشد، یا

ج‌  .  تغییـر
در برآورد اجزای‌ تشکیل ‌دهنـده خالص‌ ارزش‌ فروش،‌ در صورتی کـه مبلغ‌
بازیافتنی‌ مبتنی‌ بر خالص‌ ارزش‌ فروش‌ باشد.

100. ارزش‌ اقتصادی‌ یک‌ دارایی‌ ممکن‌ است‌ به‌ دلیل‌ افزایش‌ در ارزش‌ فعلی،‌ ناشی از‌ نزدیک‌تر‌ شدن‌ زمان‌ جریانهای‌ نقدی‌ ورودی‌، بیشتر از
مبلغ‌ دفتری‌ آن‌ شود، هرچند،‌ جریانهای نقدی برآوردی‌ دارایی‌ افزایش‌ نیافته‌ باشد.
بنابراین‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ تنها به‌
 خاطر‌ گذشت‌
زمان‌
برگشت‌ داده‌ نمی‌شود، حتی‌ اگر مبلغ‌
بازیافتنی‌ دارایی‌ بیشتر از مبلغ دفتری‌ آن‌ شود.

برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ دارایی‌ منفرد

101  .  افزایش
مبلغ دفتری‌ یک‌ دارایی‌ (به
 جز
سرقفلی) ناشی
 از برگشت‌ زیان‌ کاهش‌
ارزش‌، نباید موجب شود مبلغ دفتری جدید از مبلغ دفتری‌ محاسبه شده با فرض عدم
 شناسایی‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ در سالهای‌
قبل،‌ بیشتر شود.

102. افزایش‌ مبلغ دفتری‌ یک‌ دارایی‌ (به جز سرقفلی)، به مبلغی‌ بیش‌ از مبلغ دفتری‌ آن‌ با فرض عدم شناسایی‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ در
سالهای‌ قبل‌، تجدید ارزیابی‌ محسوب می‌شود. حسابداری‌ این‌گونه‌ تجدید ارزیابی‌ها،
طبق استاندارد حسابداری‌‌ دارایی مربوط انجام می‌شود.

103  .  برگشت‌
زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ دارایی (به جز سرقفلی)‌، باید بلافاصله‌ در
 سود و زیان شناسایی‌ گردد، مگر اینکه دارایی‌
طبق‌ استاندارد حسابداری‌ دیگری‌ (برای‌ مثال،‌ طبق رویه تجدید ارزیابی در
استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 11 با عنوان ”
 داراییهای
ثابت مشهود“)، به
 مبلغ‌
تجدید ارزیابی‌ ارائه شده باشد. هر
 گونه‌
برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ دارایی‌ تجدید ارزیابی‌ شده‌ باید به‌
 عنوان‌ افزایش‌ ناشی از تجدید ارزیابی‌ طبق‌ همان‌ استاندارد
در
 نظر
گرفته شود.

104. برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ دارایی‌ تجدید ارزیابی‌ شده‌، مستقیماً به‌
حساب مازاد تجدید ارزیابی‌
 بستانکار
می‌شود. اما برگشت زیان تا میزان‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی شده قبلی مربوط به همان
دارایی‌ که‌ به
 عنوان هزینه شناسایی شده است، به عنوان درآمد در سود و زیان
شناسایی می‌گردد.

105  .  پس از شناسایی‌ برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌،
استهلاک‌ دارایی‌ باید در دوره‌های‌ آتی‌ تعدیل‌ شود تا مبلغ‌ دفتری‌ جدید دارایی پس
 از کسر ارزش باقیمانده‌ آن‌ (در صورت‌ وجود) بر مبنایی‌ سیستماتیک‌ طی‌ سالهای‌ باقیمانده‌
عمرمفید دارایی‌، تخصیص‌ یابد.

برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ واحد مولد وجه نقد

106  .  برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ واحد مولد وجه نقد باید به تناسب مبالغ‌ دفتری‌ داراییهای‌ آن واحد (به‌جز سرقفلی)،
تخصیص‌ یابد. این افزایش در مبالغ دفتری باید به عنوان برگشت زیان کاهش ارزش
داراییهای منفرد تلقی و طبق بند 103 شناسایی شود.

107  .  در تخصیص‌ برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ یک‌ واحد
مولد وجه نقد طبق‌ بند 106، مبلغ‌ دفتری‌ دارایی‌
نباید از اقل‌ مبالغ‌ زیر، بیشتر شود:

الف‌.    مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ (اگر قابل‌ تعیین‌ باشد)، و

ب‌
. مبلغ‌ دفتری‌ دارایی با فرض عدم شناسایی زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ برای‌ دارایی‌
در سالهای‌ قبل‌.

مبلغ‌ برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ غیرقابل تخصیص به یک
دارایی با اعمال الزامات فوق، باید به تناسب به سایر داراییهای‌ واحد مولد وجه
 نقد
(به‌جز سرقفلی)، تخصیص‌ یابد.

برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ سرقفلی‌

108  .  زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ شده‌ برای‌ سرقفلی‌
نباید در دوره‌های‌ بعد برگشت‌ شود.

109. استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 17 با عنوان داراییهای‌ نامشهود،
شناسایی‌ سرقفلی‌ ایجاد شده‌ در واحد تجاری را منع کرده‌ است. هرگونه‌ افزایش‌ بعدی‌
در مبلغ‌ بازیافتنی‌ سرقفلی در دوره‌های پس
 از شناسایی کاهش ارزش به احتمال زیاد افزایش‌ در سرقفلی‌ ایجاد
شده‌ در واحد تجاری(نه برگشت کاهش ارزش سرقفلی) است.

 افشا

110 .   واحد
تجاری‌ باید برای‌ هر یک‌ از طبقات‌ دارایی‌، موارد زیر را افشا
کند :

الف‌.    مبلغ‌
زیانهای کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ شده به‌عنوان هزینه‌ طی‌ دوره‌.

 ب .    مبلغ‌ برگشت‌ زیانهای‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌
شده‌ به‌عنوان درآمد طی‌ دوره‌.

 ج‌   .    مبلغ‌ زیانهای‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی شده طی
دوره که به حساب مازاد تجدید ارزیابی منظور شده است، و

 د   .    مبلغ‌
برگشت‌ زیانهای‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی شده طی دوره که به حساب مازاد تجدید ارزیابی منظور‌ شده‌ است.

111.    واحد
تجاری باید مبالغ منظور شده در هریک از سرفصلهای صورت سود و زیان بابت زیانهای کاهش
ارزش یا برگشت آن را به تفکیک طبقات اصلی داراییها طبق ترازنامه، در یادداشتهای
توضیحی افشا کند.

112. یک‌ طبقه‌ از داراییها، گروهی‌ از داراییهاست‌ که‌
دارای ماهیت و کاربرد مشابه در عملیات واحد تجاری می‌باشد.

113. اطلاعات‌ خواسته‌ شده‌ در بند 110 را می‌توان
همراه‌ با سایر اطلاعات‌ افشا شده‌ برای‌ طبقه‌ای‌ از داراییها ارائه‌ کرد. برای‌
مثال‌، این‌ اطلاعات‌ را می‌توان‌ در قالب‌ صورت‌ تطبیق‌
مبلغ دفتری‌ داراییهای ثابت مشهود‌ در ابتدا و پایان‌
دوره‌،‌ طبق استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 11
با عنوان داراییهای ثابت مشهود ارائه کرد.

114 .   یک
واحد تجاری‌ که‌ اطلاعات قسمتهای مختلف را براساس استاندارد‌ حسابداری‌ شماره‌ 25 با عنوان ”گزارشگری برحسب قسمتهای مختلف“ گزارش‌ می‌کند، باید
موارد زیر را برای‌ هر یک‌ از قسمتهای‌ قابل‌ گزارش افشا کند:

الف‌.    مبلغ‌ زیان‌ کاهش‌‌ ارزش‌ که در صورت سود و زیان
و یا صورت سود و زیان جامع دوره شناسایی‌ شده‌ است.

 ب‌ .     مبلغ‌
برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ که‌ در صورت سود و زیان و یا در صورت سود و زیان جامع
دوره شناسایی‌ شده‌ است.

115 .   واحد
تجاری باید موارد زیر را برای زیانهای کاهش ارزش شناسایی شده یا برگشت شده با اهمیت
طی دوره، مربوط به یک دارایی منفرد، ازجمله سرقفلی و یا یک واحد مولد وجه نقد، افشا کند:

الف‌.    رویدادها‌
و شرایطی‌ که‌ منجر به‌ شناسایی‌ یا برگشت‌ زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شده‌ است.

ب‌  .    مبلغ‌
زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ شناسایی‌ یا برگشت‌ شده‌.

ج‌    .    برای‌ یک‌ دارایی‌ منفرد:

1 .    ماهیت‌
دارایی‌،
 و

2 .    چنانچه
واحد تجاری اطلاعات قسمتها را برطبق استاندارد حسابداری شماره 25
با عنوان ”گزارشگری برحسب قسمتهای مختلف“ گزارش می‌کند، قسمت‌ قابل‌ گزارشی‌ که‌
دارایی‌ متعلق‌ به‌ آن‌ است.

د    .    برای‌
یک‌ واحد مولد وجه نقد:


.   شرحی از واحد مولد وجه
 نقد (مثلاً خط‌ تولید، کارخانه، عملیات‌
تجاری‌، حوزه‌ جغرافیایی‌، یا یک قسمت قابل گزارش طبق استاندارد حسابداری‌ شماره
 25).


.   مبلغ‌ زیانهای‌ کاهش‌ ارزش‌
شناسایی‌ یا برگشت‌ شده‌ بر حسب‌ طبقات اصلی‌ داراییها،
 و چنانچه واحد تجاری اطلاعات قسمتها را طبق
استاندارد حسابداری شماره
 25
با عنوان ”
 گزارشگری
برحسب قسمتهای مختلف“ گزارش کند، برحسب قسمتهای‌ قابل‌ گزارش‌‌،
 و


.   در صورتی که روش تجمیع‌
داراییها برای‌ تشخیص‌ واحد مولد وجه
 نقد،
از زمان‌ برآورد قبلی‌ مبلغ‌ بازیافتنی‌ آن‌ واحد (در صورت‌ وجود) تغییر یافته‌
باشد،
 واحد
تجاری‌ باید روش‌ جاری‌ و قبلی‌ تجمیع‌ داراییها و دلایل‌ تغییر رویه‌ شناسایی‌
واحد مولد وجه
 نقد
را تشریح‌ کند.

ﻫ     .    مبنای تعیین مبلغ‌ بازیافتنی‌ یک دارایی‌ یا
یک واحد مولد وجه نقد، یعنی اینکه از‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌
استفاده شده است یا ارزش‌ اقتصادی‌.

و     .   چنانچه مبلغ‌ بازیافتنی،‌‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌
باشد، مبنای‌ استفاده‌ شده‌ برای تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ (اینکه ارزش‌ فروش‌ در یک‌
بازار فعال‌ یا به‌ روش‌ دیگر تعیین‌ شده‌ است‌).

ز‌
    .    چنانچه
مبلغ‌ بازیافتنی،‌ ارزش‌ اقتصادی‌ باشد، نرخ‌ (نرخهای‌) تنزیل‌ مورد استفاده‌ در
برآورد‌ جاری‌ و برآورد قبلی‌ (در صورت‌ وجود) ارزش‌ اقتصادی‌.

116
.   واحد تجاری باید در مورد واحدهای مولد وجه نقد یا گروه واحدهایی که مبلغ دفتری سرقفلی یا داراییهای نامشهود
با عمر مفید نامعین تخصیص داده شده به آن، در مقایسه با کل مبلغ دفتری آن با اهمیت است ، اطلاعات زیر را  افشا کند:

الف .   مبلغ
دفتری سرقفلی تخصیص یافته به واحد یا گروه واحدها.

ب  .    مبلغ دفتری
داراییهای نامشهود با عمر مفید نامعین تخصیص یافته به واحد یا گروه واحدها.

ج    .    مبنای تعیین مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه نقد یا گروه واحدها (اینکه از ارزش
اقتصادی یا خالص ارزش فروش استفاده شده است).

د    .    چنانچه
مبلغ دفتری واحد یا گروه واحدها مبتنی بر ارزش اقتصادی باشد:

1
.    شرحی درباره هریک از مفروضات اصلی مورد
استفاده در برآورد جریانهای نقدی طی دوره تحت پوشش آخرین بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های
مالی. مفروضات اصلی، مواردی است که مبلغ بازیافتنی واحد یا گروه واحدها نسبت به
آن، بسیار حساس است.


.   شرحی
درباره رویکرد مدیریت در تعیین ارزش (های)
تخصیص یافته به هریک از مفروضات اصلی،
 و اینکه
آیا آن ارزش (ها) منعکس‌کننده تجربه گذشته یا در موارد مقتضی سازگار

با منابع اطلاعاتی برون سازمانی است و در غیر این صورت، دلایل و نحوه تفاوت آنها
با تجارب گذشته یا منابع اطلاعاتی برون سازمانی.

3 .    دوره‌ای
که مدیریت برای آن، جریانهای نقدی را براساس بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های مالی تصویب
شده، برآورد نموده است و در صورت استفاده از دوره بیش از 5
 سال توضیح علت بکارگیری دوره طولانی‌تر.

4  .   نرخ
رشد استفاده شده به منظور تعمیم برآورد جریانهای نقدی برای دوره‌های بعدی و
توجیه استفاده از نرخ رشد بیش از میانگین نرخ رشد بلندمدت تولیدات، صنایع، کشور یا
کشورهای محل فعالیت واحد تجاری یا بازاری که واحد مولد وجه
 نقد یا گروه واحدها در آن فعالیت می‌کند.

5
.    نرخ (نرخهای) تنزیل استفاده شده در پیش‌بینی
جریانهای نقدی.

ﻫ     .    روش
مورد استفاده در تعیین خالص ارزش فروش، چنانچه مبلغ بازیافتنی واحد یا گروه واحدها
مبتنی ‌بر خالص ارزش فروش باشد. در صورتی که خالص ارزش فروش با استفاده
از قیمت قابل مشاهده در بازار برای آن واحد یا گروه واحدها تعیین نشده باشد، اطلاعات
زیر نیز باید افشا شود:

1  .   شرحی
درباره هریک از مفروضات اصلی که مدیریت مبنای تعیین خالص ارزش فروش قرار داده است.
مفروضات اصلی، مواردی است که مبلغ بازیافتنی واحد یا گروه واحدها نسبت به آن، بسیار
حساس است.

2  .   شرحی
درباره رویکرد مدیریت در تعیین ارزش(های) تخصیص یافته به هریک از مفروضات اصلی،
 و اینکه آیا آن ارزش(ها) منعکس‌کننده
تجربه گذشته یا در موارد مقتضی سازگار با منابع اطلاعاتی برون سازمانی است،
 و در غیر این صورت، دلایل و نحوه تفاوت
آنها با تجارب گذشته یا منابع اطلاعاتی برون سازمانی.

و
     .   چنانچه
انتظار رود تغییر در یکی از مفروضات اصلی مورد استفاده مدیریت در تعیین مبلغ بازیافتنی
موجب شود مبلغ دفتری واحد مولد وجه نقد
یا گروه واحدها از مبلغ بازیافتنی آن بیشتر شود، موارد زیر باید افشا
گردد :

1 .    مازاد
مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه
 نقد
یا گروه واحدها نسبت به
 مبلغ
دفتری آن.

2 .    ارزش
تخصیص یافته به آن فرض.

3 .    مبلغی
که ارزش(های) تخصیص یافته به آن فرض اصلی (پس
 از
لحاظ نمودن هرگونه آثار تبعی آن تغییر بر سایر متغیرهای استفاده شده در اندازه‌گیری
مبلغ بازیافتنی)، باید تغییر نماید تا مبلغ بازیافتنی واحد یا گروه واحدهای
مولد وجه
 نقد،
با
 مبلغ
دفتری برابر شود.

117. مثال 8 پیوست شماره 3، الزامات افشا در بند 116
را توضیح می‌دهد.

تاریخ اجرا

118 .   الزامات
این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1390
و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجراست.

مطابقت با
استانداردهای بین‌المللی حسابداری

119. با اجرای الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد
بین‌المللی حسابداری شماره 36 با
 عنوان
کاهش ارزش داراییها (ویرایش 2005) نیز رعایت می‌شود.

استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 32

کاهش‌ ارزش‌ داراييها

پيوست شماره 1

استفاده از تکنیکهای ارزش فعلی برای اندازه‌گیری ارزش
اقتصادی

این پیوست جزء لاینفک استاندارد حسابداری شماره 32 است.

این پیوست، رهنمودهایی را برای استفاده از تکنیکهای ارزش فعلی در اندازه‌گیری
ارزش اقتصادی
ارائه می‌دهد.
اگرچه رهنمود از اصطلاح
یک دارایی استفاده می‌کند، اما در مورد یک واحد مولد وجه نقد نیز کاربرد دارد.

اجزای
اندازه‌گیری ارزش فعلی

1  .   تفاوتهای
اقتصادی بین داراییها، ناشی از
کلیه عوامل زیر است:

الف.  برآورد جریان نقدی آتی یا مجموعه‌ای از جریانهای
نقدی آتی که واحد تجاری انتظار دارد از دارایی حاصل شود،

ب .  انتظارات
درباره تغییرات احتمالی در مبلغ یا زمان‌بندی جریانهای نقدی یاد شده،

ج  .  ارزش
زمانی پول که نرخ سود بدون
ریسک جاری بازار معرف آن است،

د
  .  بهای
تحمل ابهام ذاتی دارایی (صرف ریسک)، و

ﻫ   .  سایر عوامل (که گاهی اوقات غیر قابل شناسایی
است) از قبیل قابلیت نقد شوندگی، که فعالان بازار در ارزشیابی جریانهای نقدی
آتی مورد انتظار واحد تجاری از دارایی در نظر می‌گیرند.

2 .     در این پیوست دو روش محاسبه
ارزش فعلی با هم مقایسه شده که هر یک از آنها ممکن است حسب شرایط، در برآورد ارزش اقتصادی دارایی مورد
استفاده قرار گیرد. در روش ”سنتی“، تعدیلات ناشی از عوامل ”ب“ تا ”ﻫ“  یاد شده در بند 1، در نرخ تنزیل لحاظ می‌شود. در روش ”جریان نقدی مورد انتظار“، جریانهای نقدی با توجه به عوامل ”ب“،‏ ”د“ ‏و‏ ”ﻫ“ ‏ تعدیل می‌شود.
هریک از روشهای محاسبه ارزش فعلی که برای انعکاس انتظارات درباره تغییرات احتمالی
در مبلغ یا زمان‌بندی جریانهای نقدی آتی، توسط واحد تجاری مورد استفاده قرار گیرد، نتیجه باید منعکس‌کننده ارزش
فعلی مورد انتظار جریانهای نقدی آتی،
یعنی میانگین موزون تمام نتایج احتمالی باشد.

اصول
کلی

3  .   تکنیکهای
مورد استفاده برای برآورد جریانهای نقدی آتی و نرخهای سود با توجه
به شرایط حاکم بر دارایی مورد نظر، از یک وضعیت
به وضعیت دیگر متفاوت خواهد بود. با این حال، اصول کلی زیر بر کاربرد تکنیکهای
ارزش فعلی در اندازه‌گیری داراییها حاکم است:

الف.  مفروضات
زیربنای تعیین نرخهای سود مورد استفاده برای تنزیل جریانهای نقدی باید با مفروضات
جریانهای نقدی برآوردی سازگار باشد. در غیر این صورت، اثر برخی مفروضات، دو بار به حساب گرفته می‌شود یا اینکه کلاً نادیده گرفته می‌شود. برای مثال، ممکن
است نرخ تنزیل 12 درصد برای جریانهای نقدی قراردادی تسهیلات اعطایی بکارگرفته شود.
این نرخ تنزیل، انتظار مربوط به عدم پرداخت به موقع اقساط را منعکس می‌کند.
این نرخ 12 درصد نباید برای تنزیل
جریانهای نقدی مورد انتظار مورد استفاده قرار گیرد، زیرا مفروضات مربوط به عدم
پرداخت اقساط، قبلاً در جریانهای نقدی منعکس شده است.

ب .  جریانهای نقدی برآوردی و نرخهای تنزیل باید عاری
از جانبداری و عوامل غیرمرتبط با دارایی باشد. برای مثال، کم نمایی عمدی خالص جریانهای نقدی برآوردی به منظور افزایش سودآوری آتی ظاهری دارایی، منجر به
جانبداری در اندازه‌گیری می‌شود.

ج  .  جریانهای نقدی برآوردی یا نرخهای تنزیل باید به جای یک مبلغ یا نرخ واحد با احتمال وقوع بالا یا یک مبلغ یا نرخ احتمالی حداقل یا
حداکثر، منعکس‌کننده دامنه نتایج احتمالی باشد.

روش سنتی و روش جریان نقدی
مورد انتظار برای محاسبه ارزش فعلی

روش سنتی

4 .    در روش
سنتی، از یک مجموعه واحد از جریانهای نقدی
برآوردی و یک نرخ تنزیل واحد (که اغلب با عنوان ”نرخ متناسب با ریسک“
توصیف می‌شود) برای محاسبه ارزش فعلی استفاده می‌گردد. در روش سنتی فرض بر این است
که یک نرخ تنزیل واحد می‌تواند همه انتظارات درباره جریانهای نقدی آتی و صرف ریسک
مناسب را دربرگیرد. بنابراین، در روش سنتی بیشترین تمرکز بر
انتخاب نرخ تنزیل است.

5 .    در برخی
شرایط، مانند زمانی که داراییهای قابل مقایسه‌ای در بازار وجود دارد، بکارگیری روش
سنتی نسبتاً آسان است. در مورد داراییهای با جریانهای نقدی قراردادی، این روش با شیوه‌ای که فعالان
بازار، داراییها را توصیف می‌کنند (به عنوان مثال، اوراق مشارکت 16 درصد)، سازگار است.

6 .    با این حال، روش سنتی ممکن
است برخی مشکلات پیچیده از قبیل اندازه‌گیری داراییهای غیر مالی که برای آنها یا اقلام مشابه آنها بازاری وجود
ندارد را به طور مناسب مورد توجه
قرار ندهد. جستجوی صحیح برای ”نرخ متناسب با ریسک“ مستلزم تجزیه و تحلیل حداقل دو عنصر است- دارایی
موجود در بازار که دارای نرخ سود مشخصی است و دارایی مورد اندازه‌گیری. نرخ تنزیل
مناسب برای جریانهای نقدی دارایی مورد اندازه‌گیری، باید با توجه به نرخ سود مشخص دارایی موجود در بازار تعیین
شود. برای این کار، ویژگیهای جریانهای نقدی دارایی موجود در بازار باید با جریانهای
نقدی دارایی مورد اندازه‌گیری، مشابه باشد. بنابراین، موارد زیر باید در اندازه‌گیری
مورد توجه قرار گیرد:

الف.  تعیین
مجموعه‌ای از جریانهای نقدی که تنزیل خواهد شد،

ب .  تعیین دارایی دیگری در بازار که به نظر می‌رسد ویژگیهای جریانهای نقدی آن مشابه با دارایی
مورد اندازه‌گیری باشد،

ج  .  مقایسه مجموعه‌ جریانهای نقدی ناشی از دو دارایی
برای اطمینان از مشابه بودن آنها (برای مثال،
آیا هر دو مجموعه، جریانهای
نقدی قراردادی هستند یا یکی جریانهای نقدی قراردادی و دیگری جریانهای نقدی برآوردی
است؟)،

د   .  ارزیابی وجود یک ویژگی در یک دارایی و نبود آن در دیگری (برای
مثال، آیا قابلیت نقد شوندگی
یکی نسبت به دیگری کمتر است؟)، و

ﻫ   .  ارزیابی اینکه تغییرات جریانهای نقدی هر دو دارایی هنگام تغییر شرایط اقتصادی مشابه است یا خیر.

روش
جریان نقدی مورد انتظار

7  .   در برخی شرایط، روش جریان نقدی مورد
انتظار نسبت به روش سنتی، ابزار اندازه‌گیری مؤثرتری است. در اندازه‌گیری به روش
جریان نقدی مورد انتظار، به جای یک جریان نقدی واحد با احتمال وقوع
بسیار بالا، از تمامی انتظارات درباره جریانهای نقدی احتمالی استفاده می‌شود. برای
مثال، یک جریان نقدی ممکن است به صورت 100، 200 یا 300 میلیون ریال
و به ترتیب با احتمال وقوع 10، 60 و 30 درصد باشد. جریان نقدی مورد
انتظار 220 میلیون ریال است. بنابراین، روش جریان نقدی مورد انتظار
به دلیل تمرکز بر تجزیه و تحلیل مستقیم جریانهای نقدی مورد نظر و
استفاده از مفروضات صریح‌تر در اندازه‌گیری، با روش سنتی متفاوت است.

8  .   همچنین، روش جریان نقدی مورد انتظار امکان استفاده
از تکنیکهای ارزش فعلی را در صورت وجود ابهام در زمان بندی جریانهای نقدی فراهم می‌کند. برای مثال، یک جریان نقدی به مبلغ000ر1
میلیون ریال ممکن است پس از یک، دو یا سه سال و به ترتیب
با احتمال
وقوع 10، 60 و 30 درصد دریافت شود. مثال
مندرج در صفحه بعد نحوه محاسبه ارزش فعلی مورد انتظار در این شرایط را نشان می‌دهد.

مثال
     

مبلغ

      میلیون ریال
ارزش فعلی 000ر1 میلیون ریال در یک سال با نرخ 5% 38/952  میلیون ریال  
احتمال

10%

  24/95
ارزش فعلی 000ر1 میلیون ریال در دو سال با نرخ 25/5% 73/902  میلیون ریال  
احتمال

60%

  64/541
ارزش فعلی 000ر1 میلیون ریال در سه سال با نرخ 50/5% 61/851 میلیون ریال  
احتمال

30%

  48/255
ارزش فعلی مورد انتظار    

36/892

9 .    ارزش فعلی
مورد انتظار به مبلغ 36/892
میلیون ریال، متفاوت از مفهوم
سنتی بهترین برآورد به مبلغ 73/902 میلیون ریال (با احتمال 60 درصد) است. محاسبه ارزش فعلی سنتی در این
مثال مستلزم تصمیم‌گیری در مورد بکارگیری یکی از زمان‌بندیهای جریانهای نقدی است و بنابر این، احتمالات مربوط به سایر زمان‌بندیها را منعکس نخواهد کرد. دلیل این
موضوع آن است که در محاسبه ارزش فعلی سنتی، نرخ تنزیل نمی‌تواند ابهامات موجود در
زمان‌بندی را منعکس کند.

10 .  استفاده از احتمالات یک عامل ضروری در روش جریان نقدی مورد انتظار
است. برخی در مورد
دقت انتساب احتمالات به برآوردهای بسیار ذهنی، نسبت به آنچه در واقع وجود دارد،
ابراز تردید می‌کنند. با این حال، کاربرد صحیح روش سنتی (همان طور که در بند 6 تشریح شـد) مستلزم برآوردهـا
و قضاوتهای مشابهی است ضمن اینکه شفافیت محاسباتی روش جریان نقدی مورد انتظار را نیز
ندارد.

11 .  بسیاری از برآوردها در رویه فعلی، به طور
ضمنی عناصر جریانهای نقدی مورد انتظار را دربرمی‌گیرد. علاوه
براین، حسابداران اغلب با وضعیتهایی مواجه می‌شوند که باید دارایی
را با استفاده
از اطلاعات محدود درباره احتمالات جریانهای نقدی احتمالی اندازه‌گیری کنند. برای
مثال، حسابدار ممکن است با موقعیتهای زیر مواجه شود:

الف.  مبلغ
برآوردی در دامنه بین 50 و 250 میلیون ریال است ولی هیچ مبلغی در این دامنه نسبت به مبلغ دیگر، از احتمال
وقوع بیشتری برخوردار نیست. براساس این اطلاعات محدود، جریان نقدی مورد انتظار
برآوردی 150 میلیون ریال  است.

ب .  مبلغ برآوردی در دامنه بین 50 و 250 میلیون ریال است و مبلغ با بیشترین احتمال، 100 میلیون ریال است. با این حال، احتمالات مربوط به هر مبلغ، نامعلوم است. براساس این اطلاعات محدود، جریان نقدی مورد انتظار
برآوردی 33/133 میلیون ریال  است.

ج  .   مبلغ
برآوردی، 50 میلیون ریال (با احتمال 10 درصد)، 250 میلیون ریال
(با احتمال 30 درصد)، و 100 میلیون ریال (با احتمال 60 درصد)
خواهد بود. براساس این اطلاعات محدود، جریان نقدی مورد انتظار برآوردی 140 میلیون ریال
 است.

در هر مورد، جریان نقدی مورد انتظار
برآوردی، احتمالا برآورد بهتری از ارزش اقتصادی، در
 مقایسه
با یک مبلغ واحد (اعم از حداقل، بیشترین احتمال یا حداکثر) فراهم می‌کند.

12 .  در بکارگیری
روش جریان نقدی مورد انتظار باید به هزینه- منفعت آن توجه کرد. در
 برخی موارد، واحد تجاری ممکن است به داده‌های گسترده‌ای
دسترسی داشته باشد و بتواند جریانهای نقدی در وضعیتهای متفاوت را مشخص کند. در
موارد دیگری، واحد تجاری ممکن است بدون تحمل هزینه قابل ملاحظه، قادر به جمع‌آوری
اطلاعاتی بیشتر از اظهارات کلی درباره نوسان جریانهای نقدی نباشد. واحد
 تجاری باید بین هزینه کسب اطلاعات اضافی و منفعت افزایش
قابلیت اتکای اندازه‌گیری ناشی از آن اطلاعات، توازن برقرار کند.

13 .  برخی ادعا می‌کنند که تکنیکهای جریان نقدی مورد
انتظار، برای اندازه‌گیری یک قلم واحد یا یک قلم با تعداد محدودی نتایج احتمالی،
نامناسب است. برای مثال، جریانهای نقدی یک
 دارایی با دو نتیجه احتمالی؛ به احتمال 90 درصد، جریان نقدی 10 میلیون ریال و به احتمال 10 درصد، جریان نقدی 000ر1 میلیون ریال خواهد بود. در این مثال،
جریان نقدی مورد انتظار 109 میلیون
 ریال است و بیانگر هیچ یک از مبالغی نیست که ممکن است در نهایت
پرداخت شود.

14 .  ادعاهایی نظیر آنچه گفته شد، مخالفت اساسی با هدف
اندازه‌گیری را منعکس می‌کند. اگر
 هدف،
انباشت مخارجی باشد که قرار است تحمل شود، جریانهای نقدی مورد انتظار ممکن است
برآورد صادقانه‌ای از مخارج مورد انتظار ارائه نکند. با
 این حال، این استاندارد در پی اندازه‌گیری
مبلغ بازیافتنی یک
 دارایی
است. مبلغ بازیافتنی دارایی در این مثال، با
 احتمال زیاد 10 میلیون ریال
نخواهد بود، حتی اگر این مبلغ، محتمل‌ترین جریان نقدی باشد. زیرا مبلغ 10 میلیون
 ریال ابهام جریان نقدی در اندازه‌گیری
دارایی را نشان نمی‌دهد. به
 جای
آن، جریان
 نقدی مبهم طوری ارائه می‌شود که
گویی جریان
 نقدی قطعی بوده است. به طور منطقی هیچ واحد تجاری، یک دارایی با این ویژگیها را به مبلغ 10 میلیون ریال نخواهد فروخت.

نرخ
تنزیل

15 .  هر روشی
را که واحد تجاری برای اندازه‌گیری ارزش اقتصادی دارایی بکارگیرد، نرخهای سود مورد
استفاده برای تنزیل جریانهای نقدی نباید ریسکهایی را که جریانهای نقدی برآوردی
بابت آنها تعدیل شده است، منعکس کند. در غیر
 این صورت، اثر برخی مفروضات
دو
 بار
لحاظ خواهد شد.

16
.  در مواردی که نرخ مختص یک دارایی در بازار موجود نیست، واحد تجاری برای برآورد
نرخ تنزیل از نرخهای جایگزین استفاده می‌کند. هدف، برآورد ارزیابی بازار از موارد
زیر تا حد امکان می‌باشد:

الف.  ارزش زمانی پول برای تمام دوره‌ها تا پایان عمر
مفید دارایی، و

ب .  عوامل
”ب“، ”د“ و ”ﻫ“ توصیف شده در بند 1، در صورتی که آن عوامل منجر به تعدیل جریانهای نقدی
برآوردی نشده باشد.

17
.  برای انجام چنین برآوردی، واحد تجاری ممکن
است ابتدا نرخهای زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف.  میانگین
موزون هزینه سرمایه واحد تجاری که با استفاده از تکنیکهایی چون مدل قیمت‌گذاری داراییهای سرمایه‌ای تعیین شده
است،

ب .  نرخ فرضی استقراض واحد تجاری، و

ج  .  سایر
نرخهای استقراض بازار.

18
.  با این حال، این نرخها باید تعدیل شود تا :

الف.  روش مورد استفاده بازار برای ارزیابی ریسکهای
خاص مرتبط با جریانهای نقدی برآوردی دارایی را منعکس کند، و

ب .  ریسکهای
غیر مرتبط با جریانهای نقدی برآوردی دارایی یا ریسکهایی که منجر به تعدیل جریانهای
نقدی برآوردی شده است، مستثنی شود.

ریسکهایی
چون ریسک کشور، ریسک نرخ ارز و ریسک قیمت باید مورد توجه قرار گیرد.

19 .  نرخ
تنزیل، مستقل از ساختار سرمایه واحد تجاری و روش تأمین مالی برای خرید دارایی است،
زیرا جریانهای نقدی آتی مورد انتظار ناشی از دارایی، به روش تأمین مالی برای
خرید دارایی وابسته نیست.

20 .  طبق
بند 53 استاندارد، نرخ تنزیل مورد استفاده، باید نرخ قبل
 از مالیات باشد. بنابراین،
اگر
 مبنای
مورد استفاده برای برآورد نرخ تنزیل، بعد از مالیات باشد، آن مبنا برای انعکاس نرخ
قبل
 از
مالیات تعدیل می‌شود.

21 .  واحد
تجاری معمولاً از یک نرخ تنزیل واحد برای برآورد ارزش اقتصادی دارایی استفاده می‌کند.
با
 این حال،
در مواردی که ارزش اقتصادی نسبت به تغییر ریسک در دوره‌های مختلف یا نسبت به
ساختار زمانی نرخهای سود حساسیت دارد، واحد
 تجاری از نرخهای تنزیل
جداگانه برای دوره‌های آتی مختلف استفاده می‌کند.

استاندارد ‌حسابداري‌ شماره 32

کاهش‌ ارزش‌ داراييها

پيوست شماره 2

مثالهاي توضيحي

   

فهرست مندرجات

بند

   
مثال 1.   شناسایی
واحدهای مولد وجه نقد
22 ‏-‏ 1
الف.    فروشگاه
زنجیره‌ای
4 ‏-‏ 1
ب  .   کارخانه میانی در یک فرآیند تولید 10 ‏-‏ 5
ج   .   واحد تجاری تک محصولی 16 ‏-‏ 11
د    .   عناوین مجلات 19 ‏-‏ 17
ﻫ    .   ساختمانی که بخشی از آن در اجاره دیگران و بقیه
مورد استفاده مالک است
22 ‏-‏ 20
مثال 2 .  محاسبه
ارزش اقتصادی و شناسایی زیان کاهش ارزش
33 ‏-‏ 23
مثال 3 .  برگشت زیان کاهش ارزش 39 ‏-‏ 34
مثال 4 .  نحوه
برخورد با تجدید ساختار آتی
49 ‏-‏ 40
مثال 5 .  نحوه
برخورد با مخارج آتی
57 ‏-‏ 50
مثال 6 .  آزمون
کاهش ارزش واحدهای مولد وجه نقد دارای سرقفلی و حقوق اقلیت
64 ‏-‏ 58
مثال 7 .  تخصیص
داراییهای مشترک
75 ‏-‏ 65
مثال 8 .  نحوه افشای واحدهای مولد وجه نقد دارای
سرقفلی و داراییهای نامشهود با عمر مفید نامعین
85 ‏-‏ 76


مثالهای
توضیحی

این مثالها
جنبه توضیحی دارد و بخشی از استاندارد حسابداری شماره
 32 محسوب نمی‌شود. در کلیه
مثالهای این پیوست فرض می‌شود که هیچ معامله دیگری جز آنچه تشریح شده است، وجود
ندارد.

مثال 1 .  شناسایی
واحدهای مولد وجه نقد

هدف این
مثال عبارتست از:

الف.    مشخص
کردن نحوه شناسایی واحدهای مولد وجه نقد در وضعیتهای مختلف.

ب  .    روشن ساختن عواملی که واحد تجاری
ممکن است در شناسایی واحد مولد وجه
 نقدی که دارایی متعلق به آن است، در نظر بگیرد.

الف .  فروشگاه زنجیره‌ای

موضوع

1 .    فروشگاه‏ ”الف“ متعلق به شرکت فروشگاههای زنجیره‌ای
‏”ب“‏ است. فروشگاه ”الف“ کلیه کالاهای خود را تنها از واحد خرید شرکت ‏”ب“‏
تأمین می‌کند. قیمت‌گذاری، بازاریابی، تبلیغات و سیاستگذاری نیروی انسانی (به‌جز
استخدام صندوقدار و فروشنده) فروشگاه‏ ”الف“ توسط شرکت ‏”ب“‏ انجام می‌شود.
شرکت ‏”ب“‏ همچنین 5 فروشگاه در شهری که فروشگاه‏ ”الف“ در آن واقع است (در
مناطق مختلف) و 20 فروشگاه در سایر شهرها دارد. کلیه فروشگاهها به ‌روشی
مشابه با فروشگاه‏ ”الف“ مدیریت می‌شود. فروشگاه‏ ”الف“ و 4 فروشگاه
دیگر، پنج سال قبل خریداری و سرقفلی آنها شناسایی شده است. با توجه به این
شرایط، واحد مولد وجه نقد برای فروشگاه‏ ”الف“ چیست؟

تجزیـه و
تحلیل

2  .   برای
شناسایی واحد مولد وجه
 نقد
فروشگاه ”الف“، واحد تجاری نکاتی چون
موارد مندرج در صفحه بعد را در
 نظر
می‌گیرد:

الف.   آیا
گزارشگری مدیریت داخلی طوری طراحی شده است که ارزیابی عملکرد برمبنای تک تک فروشگاهها امکان پذیر باشد؟

ب  .   آیا فعالیت تجاری بر مبنای
سود تک‌تک فروشگاهها انجام می‌شود یا بر مبنای
سود ناحیه/ شهر؟

3  .   همه فروشگاههای شرکت ‏”ب“‏ در مناطق مختلف
پراکنده هستند و احتمالاً مشتریان مختلفی دارند. بنابراین، اگرچه فروشگاه‏ ”الف“
در سطح کل شرکت، مدیریت می‌شود، لیکن جریانهای نقدی ورودی آن تا حد زیادی
مستقل از سایر فروشگاههای شرکت ‏”ب“‏ است. بنابراین، فروشگاه ”الف“ به
احتمال زیاد یک واحد مولد وجه نقد است.

4  .   اگر
واحد مولد وجه نقد‏ ”الف“ بیانگر پایین‌ترین سطح شرکت ‏”ب“‏ باشد که در
آن، سرقفلی با هدف مدیریت داخلی نظارت می‌شود، شرکت ‏”ب“‏ آزمون کاهش ارزش
تشریح شده در بند 82 استاندارد حسابداری شماره 32 را برای آن واحد مولد وجه نقد
بکار می‌گیرد. اگر اطلاعات مربوط به مبلغ دفتری سرقفلی در سطح واحد مولد
وجه نقد فروشگاه‏ ”الف“ در دسترس نباشد و با هدف مدیریت داخلی
نظارت نشود، در این ‌صورت شرکت فروشگاههای زنجیره‌ای ”ب“، آزمون کاهش
ارزش تشریح شده در بند 80  استاندارد
حسابداری شماره 32 را برای آن واحد مولد وجه نقد بکارمی‌گیرد.

ب .  کارخانه میانی در یک فرآیند تولید

موضوع

5  .   کارخانه ”ج“،
مواد اولیه عمده برای تولید محصول نهایی خود را از کارخانه ‏”ب“‏ (هر دو متعلق
به یک واحد تجاری) خریداری می‌کند. قیمت انتقالی محصولات کارخانه ‏”ب“‏ به
کارخانه ‏”ج“‏ به گونه‌ای تعیین شده است که کل سود به کارخانه ‏”ب“‏
منتقل می‌شود. 80 درصد از محصول نهایی کارخانه‏ ”ج“ ‏به مشتریان خارج از
واحد تجاری فروخته می‌شود. 60 درصد از محصول نهایی کارخانه ‏”ب“‏ به کارخانه‏ ”ج“
‏و40 درصد مابقی به مشتریان خارج از واحد تجاری فروخته می‌شود.

در هر یک
از حالتهای زیر، واحدهای مولد وجه
 نقد
برای کارخانه‌های
 ‏”ب“‏
و‏ ”ج“ ‏چیست؟

حالت
اول :

کارخانه ‏”ب“‏ می‌تواند محصولاتی را که به کارخانه ”ج“
‏می‌فروشد، در یک بازار فعال به فروش برساند. قیمتهای انتقالی داخلی بیش از قیمتهای
بازار است.

حالت
دوم:

هیچ بازار فعالی برای محصولاتی که کارخانه ‏”ب“‏
به کارخانه ”ج“ ‏می‌فروشد، وجود ندارد.

تجزیه و تحلیل

حالت اول

6  .   کارخانه ‏”ب“‏ می‌تواند محصولات خود را در یک
بازار فعال به
 فروش برساند، لذا جریانهای نقدی
ورودی آن تا حد زیادی مستقل از جریانهای نقدی ورودی ناشی از کارخانه‏ ”ج“ ‏است.
بنابراین، کارخانه ‏”ب“‏ به احتمال زیاد یک واحد مولد وجه
 نقد جداگانه است، اگرچه بخشی از
تولیدات آن توسط کارخانه‏ ”ج“ ‏مورد استفاده قرار می‌گیرد (بند
 66 استاندارد حسابداری شماره 32 را ملاحظه نمایید).

7  .   کارخانه ”ج“
‏نیز به احتمال زیاد یک واحد مولد وجه نقد جداگانه است. کارخانه ‌ج، 80 درصد
از تولیدات خود را به مشتریان خارج از واحد تجاری می‌فروشد؛ بنابراین، جریانهای
نقدی ورودی آن را می‌توان تا حد زیادی مستقل تلقی کرد.

8  .   قیمتهای
انتقالی داخلی، منعکس‌کننده قیمتهای بازار برای محصول کارخانه
 ”ب“‏ نیست. بنابراین، برای
تعیین ارزش اقتصادی کارخانه‌های
 ‏”ب“‏
و ”ج“، واحد تجاری بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های مالی را به‌گونه‌ای تعدیل می‌کند که
منعکس‌کننده بهترین برآورد مدیریت از قیمتهای آتی مبتنی بر معاملات حقیقی در مورد
محصولاتی باشد که کارخانه ‏”ب“‏ به
 کارخانه ”ج“
‏می‌فروشد (بند 66 استاندارد حسابداری شماره 32 را ملاحظه نمایید).

حالت
دوم

9  .   به
احتمال زیاد، مبلغ بازیافتنی هر
 کارخانه
را نمی‌توان مستقل از مبلغ بازیافتنی کارخانه دیگر ارزیابی کرد، زیرا:

الف.   اکثر تولیدات کارخانه ‏”ب“‏ به صورت داخلی مصرف
می‌شود و نمی‌توان آن را در یک بازار فعال به فروش رساند. بنابراین، جریانهای
نقدی ورودی کارخانه ‏”ب“‏ به تقاضا برای محصولات کارخانه‏ ”ج“ ‏بستگی
دارد. درنتیجه، کارخانه ‏”ب“‏ نمی‌تواند جریانهای نقدی ورودی که تا حد
زیادی مستقل از کارخانه‏ ”ج“ ‏باشد، ایجاد کند.

ب  .   هر دو
کارخانه، تحت مدیریت واحد اداره می‌شوند.

10 .  درنتیجه، به احتمال زیاد، کارخانه‌های ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏با هم، کوچکترین گروه داراییهایی است که جریانهای نقدی ورودی که
تا
 حد زیادی مستقل است، ایجاد می‌کند.

ج
 .  واحد تجاری تک محصولی

موضوع

11 .  واحد تجاری‏ ”الف“ یک‌ نوع محصول تولید می‌کند و مالک
کارخانه‌های
 ”ب“،‏ ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏است. هرکدام از این
کارخانه‌ها در یک قاره قرار دارند. تولیدات کارخانه ‏”ب“‏ در کارخانه‌های‏ ”ج“
‏یا‏ ”د“‏، مونتاژ می‌شود. مجموع ظرفیت کارخانه‌های‏ ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏به
 طور کامل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. محصولات
واحد تجاری
 ”الف“ از طریق کارخانه ”ج“ ‏یا‏ ”د“ ‏به سراسر جهان فروخته می‌شود.
برای مثال، اگر بتوان تولید کارخانه
 ”ج“ ‏را سریعتر از کارخانه ”د“ ‏تحویل داد، می‌توان آن را در قاره محل استقرار
کارخانه
 ”د“ ‏فروخت. میزان استفاده از
کارخانه‌های‏
 ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏به تخصیص فروشها‌
بین دو محل بستگی دارد.

در هر یک از حالتهای زیر، واحدهای مولد وجه نقد برای کارخانه‌های ”ب“،‏ ”ج“
‏و‏ ”د“ ‏چیست؟

حالت اول
:   برای محصولات کارخانه ‏”ب“‏ بازار فعالی وجود دارد.

حالت دوم :    برای محصولات کارخانه
‏”ب“‏ بازار فعالی وجود ندارد.

تجزیه و تحلیل

حالت اول

12 .  به احتمال زیاد، کارخانه ‏”ب“‏ یک واحد مولد وجه نقد جداگانه است، زیرا بازار فعالی
برای محصولات آن وجود دارد.

13 .  اگرچه بازار
فعالی برای محصولات مونتاژ شده توسط کارخانه‌های ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏وجود دارد،
لیکن جریانهای نقدی ورودی کارخانه‌های ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏به تخصیص تولید در دو محل
بستگی دارد. بعید است که بتوان جریانهای نقدی ورودی آتی را برای کارخانه‌های‏ ”ج“
‏و‏ ”د“ ‏به ‌صورت جداگانه تعیین نمود. بنابراین، به احتمال زیاد
کارخانه‌های‏ ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏با هم، کوچکترین گروه داراییهای قابل تشخیص
است که جریانهای نقدی ورودی که تا حد زیادی مستقل است، ایجاد می‌کند.

14 .  برای تعیین
ارزش اقتصادی کارخانه‌ ‏”ب“‏ و کارخانه‌های‏ ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏باهم، واحد تجاری‏ ”الف“
بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های مالی را به‌گونه‌ای تعدیل می‌کند که منعکس‌کننده
بهترین برآورد از قیمتهای آتی مبتنی‌ بر معاملات حقیقی در مورد محصولات
کارخانه ‏”ب“‏ باشد (بند
 66
استاندارد حسابداری شماره 32 را ملاحظه نمایید).

حالت دوم

15 .  به احتمال زیاد، مبلغ بازیافتنی هر کارخانه‌ را نمی‌توان به طور مستقل برآورد کرد، زیرا:

الف.     بازار فعالی
برای محصولات کارخانه ‏”ب“‏ وجود ندارد. بنابراین، جریانهای نقدی ورودی
کارخانه ‏”ب“‏ به فروش محصول نهایی توسط کارخانه‌های ”ج“ ‏و‏ ”د“
‏بستگی دارد.

ب  .   اگرچه
بازار فعالی برای محصولات مونتاژ شده توسط کارخانه‌های ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏وجود دارد، لیکن جریانهای نقدی ورودی کارخانه‌های‏ ”ج“
‏و‏ ”د“ ‏به تخصیص تولید به آنها بستگی دارد. بعید است که جریانهای نقدی
ورودی آتی کارخانه‌های‏ ”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏را بتوان به صورت جداگانه تعیین
نمود.

16 .  درنتیجه، به احتمال زیاد، کارخانه‌های ”ب“،‏
”ج“ ‏و‏ ”د“ ‏با
 هم (یعنی واحد تجاری ”الف“)، کوچکترین گروه داراییهای
قابل تشخیص است که جریانهای نقدی ورودی که تا
 حد زیادی مستقل است، ایجاد می‌کند.

د  .  عناوین مجلات

موضوع

17 .   یک ناشر مالک 150 عنوان مجله است که 70 مورد آن خریداری شده و 80
مورد دیگر را خود ایجاد کرده است. بهای پرداختی برای عناوین مجلات خریداری شده به
 عنوان دارایی نامشهود شناسایی می‌شود. مخارج تهیه و انتشار
مجلات و نگهداشت عناوین فعلی هنگام وقوع به
 عنوان
هزینه شناسایی می‌شود. جریانهای نقدی ورودی ناشی از فروش مستقیم و تبلیغات، برای
هر
 عنوان مجله قابل شناسایی است. عناوین توسط بخشهای مشتریان
مدیریت می‌گردد. میزان درآمد تبلیغات برای هر عنوان مجله به تنوع عناوین موجود در
بخش مشتری که عنوان مجله مزبور به آن مربوط می‌شود، بستگی دارد. سیاست مدیریت بر
این است که عناوین قدیمی را قبل
 از پایان عمر مفید آنها کنار بگذارد
و بلافاصله آن را با
 عناوین جدید برای همان بخش از
مشتریان، جایگزین نماید.

واحد
مولد وجه نقد یک
عنوان مجله منفرد، چیست؟

تجزیه و تحلیل

18 .  به احتمال
زیاد، مبلغ بازیافتنی یک مجله منفرد را می‌توان برآورد کرد. حتی اگر سطح درآمد
تبلیغات یک عنوان مجله تا حد معینی از سایر عناوین موجود
برای همان بخش از مشتریان تأثیر بپذیرد، جریانهای نقدی ورودی ناشی از فروش‌های
مستقیم و تبلیغات، برای هر
 عنوان
مجله قابل شناسایی است. به
 علاوه،
اگرچه عناوین مجلات توسط بخشهای مشتریان مدیریت می‌شود، لیکن تصمیمات مربوط به
کنارگذاری عناوین مجلات، برای تک‌تک مجلات به
 صورت جداگانه گرفته می‌شود.

19 .  بنابراین، هر
یک از عناوین مجلات به
 احتمال
زیاد، جریانهای نقدی ورودی ایجاد می‌کند که به
 میزان عمده‌ای از دیگری مستقل است و هر عنوان مجله، یک واحد مولـد وجه نقد جداگانه می‌باشد.


 . 
 ساختمانی که بخشی از آن در اجاره دیگران
و بقیه مورد استفاده مالک است

موضوع

20 .  شرکت‏ ”الف“ یک واحد تولیدی است. این شرکت دارای یک ساختمان اداره
مرکزی است که بخشی از آن در اجاره دیگران و بقیه مورد استفاده خود شرکت است.
قرارداد اجاره با مستأجر 5
 ساله
است.

واحد مولد وجه نقد
برای ساختمان چیست؟

تجزیه و تحلیل

21 .  هدف اصلی از نگهداری این ساختمان، پشتیبانی
فعالیتهای تولیدی شرکت ”الف“ است. بنابراین، نمی‌توان کل ساختمان را مولد
جریانهای نقدی ورودی تلقی کرد که به میزان عمده‌ای مستقل از جریانهای نقدی کل
واحد تجاری باشد. در نتیجه، واحد مولد وجه نقد برای ساختمان، به احتمال
زیاد شرکت ”الف“ به عنوان یک مجموعه، است.

22 .  ساختمان به عنوان یک سرمایه‌گذاری نگهداری
نمی‌شود. بنابراین، تعیین ارزش اقتصادی ساختمان بر
 مبنای برآورد اجاره بهای آتی آن در بازار، مناسب نیست.

مثال 2 .   محاسبه
ارزش اقتصادی و شناسایی زیان کاهش ارزش

در این
مثال، اثرات مالیاتی نادیده گرفته می‌شود.

موضوع
و محاسبه ارزش اقتصادی

23 .  در پایان سال 0X13، واحد تجاری ”الف“،
واحد تجاری ‏”ب“‏ را به
 مبلغ 000ر10
میلیون
 ریال تحصیل می‌کند. واحد تجاری ‏”ب“‏ دارای کارخانه‌های
تولیدی در سه
 کشور می‌باشد.

جدول 1 –   داده‌ها در پایان سال 0X13

 

تخصیص
قیمت خرید

ارزش منصفانه
داراییهای قابل تشخیص

سرقفلی

  میلیون ریال میلیون ریال میلیون ریال(1)
فعالیتها
در کشور ”ج“
000ر3 000ر2 000ر1
فعالیتها
در کشور ”د“
000ر2 500ر1 500
فعالیتها
در کشور ”ﻫ“
000ر5 500ر3 500ر1
جمع

000ر10

000ر7

000ر3

       
(1)فعالیتها در هر کشور بیانگر پایین‌ترین سطحی
است که بر سرقفلی به منظور مدیریت داخلی نظارت می‌شود (سرقفلی معادل تفاوت بین قیمت خرید
فعالیتها در هر کشور، طبق قرارداد خرید و ارزش منصفانه داراییهای قابل تشخیص
است).

24 .  از آنجا که‌ سرقفلی به فعالیتهای موجود
در هر کشور تخصیص داده شده است، هریک
 از فعالیتها باید به صورت سالانه، یا در صورت وجود نشانه‌ای از امکان کاهش ارزش، در فواصل زمانی کوتاهتر مورد آزمون
کاهش ارزش قرار گیرند (بند
 82
استاندارد حسابداری شماره
 32
را ملاحظه نمایید).

25 .  مبالغ بازیافتنی (یعنی
بیشترین مبلغ از بین ارزش اقتصادی و خالص ارزش فروش) واحدهای مولد وجه
 نقد بر مبنای محاسبات ارزش اقتصادی
تعیین می‌شود. در پایان سالهای
 0X13 و 1X13، ارزش اقتصادی هر یک از واحدهای مولد وجه نقد بیش از مبلغ دفتری آنهاست.
بنابراین، فعالیتهای هر کشور و سرقفلی تخصیص داده شده به آن فعالیتها بدون کاهش
 ارزش
تلقی می‌شود.

26
.  در ابتدای سال 2
X13 دولت جدیدی در کشور‏ ”ج“ ‏انتخاب می‌شود.
این دولت مقرراتی را وضع می‌کند که به
 موجب آن، محدودیتهای بااهمیتی بر صادرات محصول اصلی واحد تجاری‏ ”الف“ حاکم می‌شود. درنتیجه،
برای آینده قابل پیش‌بینی، تولید واحد
 تجاری‏ ”الف“ در کشور‏ ”ج“ ‏به میزان 40 درصد
کاهش خواهد یافت.

27
.  با
 توجه به محدودیتهای صادراتی عمده و کاهش تولید ناشی از آن،
واحد تجاری
 ”الف“ باید مبلغ بازیافتنی
فعالیتهای کشور‏ ”ج“ ‏در ابتدای سال 2
X13 را برآورد کند.

28
.  واحد تجاری‏ ”الف“ داراییهای قابل تشخیص
فعالیتهای کشور‏ ”ج“ ‏را طی 12 سال و سرقفلی ناشی از ترکیب تجاری را طی 20 سال با
روش خط مستقیم مستهلک می‌کند و ارزش باقیمانده‌ای را برای آنها برآورد نمی‌کند.

29 .  واحد تجاری‏ ”الف“ برای تعیین ارزش اقتصادی واحد مولد وجه نقد کشور‏ ”ج“ ‏(جدول شماره 2 را ملاحظه نمایید) اقدامات
زیر را انجام می‌دهد:

الف.   بر مبنای آخرین بودجه‌ها و یا پیش‌بینی‌های
مالی مورد تأیید مدیریت برای 5 سال آینده (سالهای 2X13 تا 6X13) جریانهای نقدی را پیش‌بینی می‌کند.

ب  .   جریانهای نقدی سالهای بعد (سالهای 7X13 تا 2Y13) را بر مبنای
نرخهای رشد نزولی برآورد می‌کند. نرخ رشد برای 7X13، 3 درصد برآورد می‌شود. این نرخ از
متوسط نرخ رشد بلندمدت در بازار کشور‏ ”ج“ ‏کمتر است.

ج  .   نرخ
تنزیل 15 درصد را
انتخاب می‌کند که بیانگر نرخی( قبل از
مالیات) است که ارزیابیهای جاری بازار از ارزش زمانی پول و خطرات خاص واحد مولد وجه نقد کشور ”ج“
‏را نشان می‌دهد.

شناسایی
و اندازه‌گیری زیان کاهش ارزش

30 .  مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه نقد کشور ”ج“، 360ر1 میلیون ریال است.

31 .  واحد تجاری‏ ”الف“ مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه نقد کشور‏
”ج“ ‏را با مبلغ دفتری آن مقایسه می‌کند (جدول شماره 3 را ملاحظه نمایید).

32 .  به دلیل
اینکه مبلغ دفتری به میزان 423ر1 میلیون ریال بیش از مبلغ بازیافتنی است،
واحد تجاری
 ”الف“ زیان کاهش ارزش به میزان 423ر1
میلیون ریال را بلافاصله در سود و زیان شناسایی می‌کند. مبلغ دفتری
سرقفلی مربوط به عملیات کشور ”ج“ ‏قبل از کاهش دادن مبلغ دفتری سایر
داراییهای قابل تشخیص واحد مولد وجه نقد کشور‏ ”ج“ ‏حذف می‌شود (بند 91
استاندارد حسابداری شماره 32 را ملاحظه نمایید).

33 .  اثرات مالیاتی
به
 صورت مجزا به حساب منظور می‌شود.

جدول 2 –  محاسبه ارزش اقتصادی
واحد مولد وجه نقد کشور ”ج“ ‏در ابتدای سال 2
X13

سال

نرخ
رشد بلندمدت

جریانهای نقدی آتی

عامل ارزش فعلی
 با نرخ تنزیل 15%  (3)  

جریانهای نقدی آتی
تنزیل ‌شده

    میلیون ریال   میلیون ریال
2X13(1=n)   230(1) 86957/0 200
3X13   253(1) 75614/0 191
4X13   273(1) 65752/0 180
5X13   290(1) 57175/0 166
6X13   304(1) 49718/0 151
7X13  3% 313(2) 43233/0 135
8X13 (2)% 307(2) 37594/0 115
9X13 (6)% 289(2) 32690/0 94
0Y13 (15)% 245(2) 28426/0 70
1Y13 (25)% 184(2) 24719/0 45
2Y13(11=n) (67)% 61(2) 21494/0 13
ارزش
اقتصادی
     

   360ر1

         

(1)        مبتنی‌ بر بهترین برآورد مدیریت
از خالص جریانهای نقدی پیش‌بینی شده (پس از کاهش 40 درصدی تولید در کشور ”ج“).

(2)        مبتنی‌ بر
تسری جریانهای نقدی سال گذشته با استفاده از نرخهای رشد نزولی.

(3)        عامل
ارزش فعلی با استفاده از رابطه  محاسبه می‌شود که در آن a نرخ تنزیل و n دوره تنزیل است.

جدول
3 –  محاسبه و تخصیص زیان کاهش ارزش برای
واحد مولد وجه نقد کشور ”ج“ ‏در ابتدای سال 2
X13

 

سرقفلی

داراییهای
قابل تشخیص

جمع

 

میلیون ریال

میلیون ریال

میلیون ریال

ابتدای سال
2X13
     
بهای تمام شده   000ر1   000ر2   000ر3
استهلاک انباشته 1X13

(50)

(167)

(217)

بهای تمام شده
مستهلک شده
  950   833ر1   783ر2
کاهش ارزش انباشته (950) (473) (423ر1)
مبلغ دفتری

  0

  360ر1

  360ر1

مثال
3 .  برگشت زیان کاهش ارزش

از داده‌های
مثال 2 درمورد واحد تجاری‏ ”الف“ به
 همراه
اطلاعات تکمیلی ارائه شده در این مثال استفاده نمایید. در این مثال، اثرات مالیاتی
نادیده گرفته می‌شود.

موضوع

34 .  در سال 3X13 دولت جدید همچنان مسئول اداره امور کشور‏ ”ج“ ‏است، اما
وضعیت تجاری آن کشور رو به بهبود است. آثار منفی قوانین صادراتی بر تولید واحد
تجاری
 ”الف“، کاهش یافته است و درنتیجه
مدیریت پیش‌بینی می‌کند که تولید به
 میزان 30 درصد
رشد نماید. این تغییر مساعد، واحد
 تجاری‏
”الف“ را ملزم به تجدید برآورد مبلغ بازیافتنی خالص داراییهای عملیات واقع در کشور‏
”ج“ ‏می‌کند (بند
 96 استاندارد حسابداری شماره 32 را ملاحظه نمایید). واحد
مولـد وجه
 نقد برای خالص داراییهای عملیات
واقع در کشور ”ج“، هنوز عملیات واقع در کشور‏ ”ج“ ‏است.

35
.  محاسبات مشابه مثال 2 نشان می‌دهد که
مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه
 نقد
واقع در کشور‏
 ”ج“ ‏در حال حاضر معادل 910ر1
میلیون
 ریال است.

برگشت
زیان کاهش ارزش

36 .  واحد تجاری‏ ”الف“ مبلغ بازیافتنی و مبلغ دفتری
واحد مولد وجه
 نقد در کشور‏ ”ج“ ‏را با هم مقایسه می‌کند.

جدول
1 –  محاسبه مبلغ دفتری واحد مولد وجه نقد
واقع در کشور‏ ”ج“ ‏در پایان سال

3X13

 

سرقفلی

داراییهای
قابل تشخیص

جمع

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
ابتدای سال 2X13 (مثال 2)      
بهای تمام شده   000ر1   000ر2   000ر3
استهلاک انباشته (50) (167) (217)
کاهش ارزش انباشته

(950)

(473)

(423ر1)

مبلغ دفتری

  0

  360ر1

  360ر1

       
پایان سال 3X13      
استهلاک سالهای 2X13 و 3X13(1)

(247)

(247)

مبلغ دفتری

  0

  113ر1

  113ر1
مبلغ بازیافتنی    

  910ر1

مازاد مبلغ بازیافتنی نسبت به مبلغ دفتری    

  797

       

‏(1)‏        پس از شناسایی زیان کاهش ارزش در ابتدای
سال 2‏X‏13، واحد تجاری‏
”الف“ استهلاک داراییهای ‏قابل‌تشخیص واقع‌ در کشور‏ ”ج“ ‏را برمبنای مبلغ دفتری
تعدیل شده و عمر مفید باقیمانده (11 سال) ‏بازنگری می‌کند (از 7/166 میلیون ریال
به 6/123 میلیون ریال در هر‎ ‎سال).‏

37 .  از زمان آخرین زیان
کاهش ارزش شناسایی شده، تغییر مساعدی در برآوردهای مورد استفاده جهت تعیین مبلغ
بازیافتنی خالص داراییهای واقع در کشور‏ ”ج“ ‏رخ داده است. بنابراین، طبق بند 98
استاندارد حسابداری شماره
 32،
واحد تجاری‏ ”الف“ زیان کاهش ارزش شناسایی شده در سال 2
X13 را برگشت می‌دهد.

38 .  طبق بندهای 106 و 107
استاندارد حسابداری شماره
 32،
واحد تجاری‏ ”الف“ مبلغ دفتری داراییهای قابل تشخیص واقع در کشور‏
 ”ج“ ‏را به میزان 387 میلیون ریال (جدول شماره 3 را ملاحظه نمایید)، یعنی تا
کمترین مبلغ از بین مبلغ بازیافتنی (910ر1 میلیون
 ریال) و بهای تمام شده
مستهلک شده داراییهای قابل تشخیص (500ر1 میلیون
 ریال) افزایش می‌دهد (جدول شماره 2
را ملاحظه نمایید). این افزایش بلافاصله در سود و زیان شناسایی می‌گردد.

39 .  طبق بند 108
استاندارد حسابداری شماره 32، زیان کاهش ارزش سرقفلی برگشت نمی‌شود.

جدول
2-   تعیین بهای تمام شده مستهلک شده
داراییهای قابل تشخیص واقع در کشور‏
 ”ج“ ‏ در پایان سال3X13

 

داراییهای قابل تشخیص

  میلیون
ریال
پایان سال 3X13  
بهای تمام شده   000ر2
استهلاک انباشته (7/166×3 سال) (500)
بهای تمام شده مستهلک شده

  500ر1

مبلغ دفتری (جدول شماره 1)   113ر1
تفاوت

  387


جدول
3-   مبلغ دفتری داراییهای واقع در کشور‏ ”ج“
‏در پایان سال3
X13

 

سرقفلی

داراییهای قابل تشخیص

جمع

  میلیون ریال میلیون ریال میلیون ریال
پایان سال 3X13      
بهای تمام شده   000ر1 000ر2   000ر3
استهلاک انباشته (50) (414) (464)
کاهش ارزش انباشته

(950)

(473)

(423ر1)

مبلغ دفتری

  0

  113ر1

  113ر1

برگشت زیان کاهش ارزش   0   387   387
مبلغ دفتری جدید

  0

  500ر1

  500ر1

       

مثال
4 .  نحوه برخورد با تجدید ساختار آتی

در این
مثال، اثرات مالیاتی نادیده گرفته می‌شود.

موضوع

40 .  در پایان
سال 0
X13، واحد تجاری ”م“ کارخانه‌ای را مورد آزمون
کاهش ارزش قرار می‌دهد.

این کارخانه، یک واحد مولد وجه
 نقد
است. داراییهای این کارخانه به بهای تمام شده مستهلک شده نگهداری می‌شود. مبلغ دفتری
این کارخانه 000ر3 میلیون ریال و عمر
 مفید باقیمانده آن 10 سال است.

41 .  مبلغ بازیافتنی کارخانه (یعنی بیشترین مبلغ از بین
ارزش اقتصادی و خالص ارزش فروش) بر
 مبنای ارزش اقتصادی آن محاسبه می‌شود. برای محاسبه ارزش
اقتصادی از نرخ تنزیل 14
 درصد
(قبل
 از مالیات) استفاده می‌شود.

42
.  بودجه‌های مورد تأیید مدیریت نشان می‌دهد
که:

الف.  در پایان
سال3X13، کارخانه با مخارج برآوردی معادل 100 میلیون ریال تجدید ساختار خواهد شد. اما از آنجا که
واحد تجاری ”م“ هنوز متعهد به تجدید ساختار نیست، ذخیره‌ای برای مخارج تجدید
ساختار آتی شناسایی نشده است.

ب .  منافع آتی حاصل از این تجدید ساختار به صورت کاهش جریانهای نقدی خروجی
آتی خواهد بود.

43 .  در پایان
سال 2
X13، واحد تجاری ”م“ متعهد به انجام تجدید
ساختار می‌شود. مخارج تجدید ساختار کماکان معادل 100 میلیون ریال برآورد می‌شود و
از
 این ‌رو برای آن ذخیره‌ شناسایی می‌گردد.
جریانهای نقدی آتی برآوردی کارخانه که براساس آخرین بودجه‌های مورد تأیید مدیریت
می‌باشد، در بند 47 منعکس شده و نرخ تنزیل فعلی، مشابه پایان سال
 0X13 است.

44 .  در پایان
سال 3
X13، مخارج واقعی تجدید ساختار معادل 100 میلیون
ریال متحمل و پرداخت شد
.
جریانهای نقدی آتی برآوردی کارخانه مندرج در آخرین بودجه‌های مورد تأیید مدیریت و
نرخ تنزیل فعلی، همچنان مشابه پایان سال 2
X13 است.

در پایان سال 0X13

جدول
1-
       محاسبه ارزش اقتصادی کارخانه در
پایان سال 0
X13

سال

جریانهای
نقدی

تنزیل
شده
با
نرخ 14%

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
1X13 300 263
2X13 280 215
3X13 420(1) 283
4X13 520(2) 308
(ادامه جدول 1)

سال

جریانهای نقدی

تنزیل شده
با نرخ 14%

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
5X13 350(2) 182
6X13 420(2) 191
7X13 480(2) 192
8X13 480(2) 168
9X13 460(2) 141
0Y13 400(2) 108
ارزش اقتصادی

  051ر2

   

(1)     شامل مخارج برآوردی تجدید ساختار که در بودجه‌های مدیریت منعکس
شده، نمی‌باشد.

(2)     شامل منافع برآوردی مورد انتظار از
تجدید ساختار که در بودجه‌های مدیریت منعکس شده، نمی‌باشد.

45 .  مبلغ
بازیافتنی کارخانه (ارزش
اقتصادی) کمتر از مبلغ دفتری (بهای تمام شده مستهلک شده) آن است. بنابراین، واحد تجاری ”م“ زیان کاهش ارزش برای کارخانه شناسایی می‌‌کند.

جدول
2 –
      محاسبه زیان کاهش ارزش در پایان
سال 0
X13

 

کارخانه

  میلیون
ریال
بهای تمام شده مستهلک شده   000ر3
مبلغ بازیافتنی (جدول
شماره 1)

  051ر2

زیان کاهش ارزش (949)
مبلغ دفتری

  051ر2

   

در
پایان سال 1
X13

46 .  رویدادی که
مستلزم برآورد مجدد مبلغ بازیافتنی کارخانه باشد واقع نگردیده است. بنابراین،
نیازی به محاسبه مبلغ بازیافتنی نیست.

در پایان سال2X13

47 .  واحد تجاری ”م“ متعهد به تجدید ساختار است.
بنابراین، جهت تعیین ارزش اقتصادی کارخانه، منافع مورد
 انتظار حاصل از تجدید ساختار در
پیش‌بینی جریانهای نقدی در
 نظر
گرفته می‌شود. درنتیجه جریانهای نقدی آتی برآوردی که در محاسبه ارزش اقتصادی پایان
سال
 0X13 مورد استفاده قرار می‌گیرد، افزایش می‌یابد. طبق بند 96 استاندارد حسابداری شماره 32، مبلغ بازیافتنی کارخانه
دوباره در پایان سال
 2X13 تعیین می‌شود.

جدول
3-
       محاسبه ارزش اقتصادی کارخانه در
پایان سال 2
X13

سال

جریانهای
نقدی

تنزیل
شده با نرخ 14%

  میلیون ریال میلیون
ریال
3X13 420(1) 368
4X13 570(2) 439
5X13 380(2) 256
6X13 450(2) 266
7X13 510(2) 265
8X13 510(2) 232
9X13 480(2) 192
0Y13 410(2) 144
ارزش اقتصادی  

  162ر2

(1)     شامل مخارج برآوردی جهت تجدید ساختار نمی‌باشد،
زیرا قبلاً از این بابت بدهی شناسایی شده است.

(2)        شامل منافع برآوردی مورد انتظار حاصل از
تجدید ساختار می‌باشد که در بودجه‌های مدیریت منعکس شده است.

48 .  مبلغ بازیافتنی کارخانه (ارزش اقتصادی) بیشتر از مبلغ دفتری آن است
(جدول شماره
 4 را ملاحظه نمایید). بنابراین،
واحد تجاری
 ”م“ زیان کاهش ارزش شناسایی شده
برای کارخانه در پایان سال
 0X13 را برگشت می‌دهد.

جدول 4-    محاسبه برگشت زیان کاهش
ارزش در پایان سال 2
X13

 

کارخانه

  میلیون
ریال
مبلغ دفتری پایان سال 0X13 (جدول شماره 2)   051ر2
پایان سال 2X13  
هزینه استهلاک (برای سالهای 1X13 و 2X13-
جدول شماره 5)
(410)
مبلغ دفتری قبل از برگشت زیان کاهش
ارزش

  641ر1

مبلغ بازیافتنی (جدول شماره 3)

  162ر2

برگشت زیان کاهش ارزش   521
مبلغ دفتری پس از برگشت زیان کاهش ارزش

  162ر2

بهای تمام شده مستهلک شده (جدول شماره 5)   400ر2(1)

(1)     برگشت زیان موجب فزونی مبلغ دفتری کارخانه نسبت به بهای تمام شده
مستهلک شده نمی‌گردد. بنابراین، برگشت زیان کاهش ارزش به طور
کامل شناسایی می‌شود.

در
پایان سال 3
X13

49 .  پرداخت مخارج تجدید ساختار موجب ایجاد یک جریان
خروجی وجه
 نقد معادل 100 میلیون ریال
می‌شود. علی‌رغم خروج وجه
 نقد،
تغییری در جریانهای نقدی برآوردی آتی که جهت تعیین ارزش اقتصادی در پایان سال 2
X13 بکار می‌رود، به وجود نمی‌آید. لذا مبلغ
بازیافتنی برای کارخانه در پایان سال 3
X13 محاسبه نمی‌شود.

جدول
5 –  خلاصه مبلغ دفتری کارخانه

پایان سال

بهـای تمام شده
مستهلک شــده

مبلغ بازیافتنی

هزینه استهلاک تعدیل ‌شده

زیان
کاهش ارزش

مبلغ دفتری

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
0X13 000ر3 051ر2 0 (949) 051ر2
1X13 700ر2 م. ن (205)   0 846ر1
2X13 400ر2 162ر2 (205) 521 162ر2
3X13 100ر2 م. ن (270)   0 892ر1

م. ن
:  از
 آنجا که هیچ نشانه‌ای مبنی بر امکان
افزایش/کاهش زیان کاهش ارزش
وجود
ندارد، مبلغ
 بازیافتنی محاسبه نشده است.

مثال 5 .  نحوه
برخورد با مخارج آتی

در
این مثال، اثرات مالیاتی نادیده گرفته می‌شود.

موضوع

50 .  در پایان
سال 0
X13، واحد تجاری ”ف“ ماشین‌آلاتی را
مورد آزمون کاهش ارزش قرار می‌دهد.
ماشین‌آلات یک واحد مولد وجه نقد است. این دارایی به بهای تمام شده
مستهلک شده گزارش می‌شود و مبلغ دفتری آن 000ر150 میلیون ریال است. عمر مفید باقیمانده
برآوردی آن 10
 سال می‌باشد.

51 .  مبلغ بازیافتنی این ماشین‌آلات (بیشترین مبلغ از
بین ارزش اقتصادی و خالص ارزش فروش) بر
 مبنای ارزش اقتصادی تعیین می‌شود. ارزش اقتصادی با استفاده از نرخ تنزیل 14 درصد (قبل از مالیات) محاسبه می‌شود.

52 .  بودجه‌های
مورد تأیید مدیریت موارد زیر را نشان می‌دهد:

الف.   مخارج
برآوردی لازم برای حفظ سطح منافع اقتصادی مورد انتظار ناشی از
ماشین‌آلات در وضعیت فعلی، و

ب .  در سال
4X13 برای بهبود عملکرد ماشین‌آلات از طریق
افزایش ظرفیت تولیدی، مخارجی معادل 000ر25 میلیون ریال انجام خواهد شد.

53 .  جریانهای نقدی برآوردی
آتی ماشین‌آلات براساس آخرین بودجه‌های مورد تأیید مدیریت، در بند
 56 منعکس شده و نرخ تنزیل فعلی،
مشابه نرخ پایان سال 0
X13 است.

جدول 1-    محاسبه ارزش اقتصادی ماشین‌آلات
در پایان سال 0
X13

سال

جریانهای
نقدی

تنزیل شده
 با نرخ
14%

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
1X13 165ر22(1) 443ر19
2X13 450ر21(1) 505ر16
3X13 550ر20(1) 871ر13
4X13 725ر24(1) و (2) 639ر14
5X13 325ر25(1) و (3) 153ر13
6X13 825ر24(1) و (3) 310ر11
7X13 123ر24(1) و (3) 640ر9
8X13 533ر25(1) و (3) 951ر8
9X13 234ر24(1) و (3) 452ر7
0Y13 850ر22(1) و (3) 164ر6
ارزش
اقتصادی
 

128ر121

(1)        شامل
مخارج برآوردی لازم برای حفظ سطح منافع اقتصادی مورد انتظار ناشی از ماشین‌آلات
در وضعیت فعلی می‌باشد.

(2)        شامل
مخارج برآوردی برای بهبود عملکرد ماشین‌آلات که در بودجه‌های مدیریت منعکس شده
است، نمی‌باشد.

(3)        شامل
منافع مورد انتظار برآوردی حاصل از بهبود عملکرد ماشین‌آلات که در بودجه‌های
مدیریت منعکس شده است، نمی‌باشد.

54 .  مبلغ بازیافتنی ماشین‌آلات (ارزش اقتصادی) از مبلغ دفتری آن کمتر است.
بنابراین، واحد
 تجاری ”ف“ زیان کاهش ارزش
را برای ماشین‌آلات شناسایی می‌کند.

جدول
2-    محاسبه
زیان کاهش ارزش در پایان سال 0
X13

 

ماشین‌آلات

  میلیون
ریال
بهای تمام شده مستهلک شده   000ر150
مبلغ
بازیافتنی (جدول شماره 1)

  128ر121

زیان
کاهش ارزش
(872ر28)
مبلغ
دفتری

  128ر121

سالهای
1
X13 تا 3X13

55 .  رویدادی که مستلزم برآورد مجدد مبلغ بازیافتنی ماشین‌آلات باشد واقع
نشده است. بنابراین، نیازی به محاسبه مبلغ بازیافتنی نیست.

پایان
سال 4
X13

56 .  مخارجی برای بهبود عملکرد ماشین‌آلات انجام شده است. بنابراین، در
تعیین ارزش اقتصادی ماشین‌آلات، منافع آتی مورد
 انتظار ناشی از بهبود عملکرد ماشین‌آلات، در پیش‌بینی جریانهای نقدی در نظر گرفته می‌شود. این امر موجب
افزایش جریانهای نقدی آتی برآوردی می‌گردد که جهت تعیین ارزش اقتصادی در پایان سال
0
X13، مورد استفاده قرار گرفته بود. درنتیجه،
طبق
 بند 96 استاندارد حسابداری
شماره
 32، مبلغ بازیافتنی ماشین‌آلات
دوباره در پایان سال
 4X13 محاسبه می‌شود.

جدول
3-    محاسبه
ارزش اقتصادی ماشین‌آلات در پایان سال 4
X13

سال

جریانهای نقدی (1)

تنزیل شده با
 نرخ 14%

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
5X13 321ر30   597ر26
6X13 750ر32   200ر25
7X13 721ر31   411ر21
8X13 950ر31   917ر18

(ادامه جدول 3)

سال

جریانهای
نقدی (1)

تنزیل
شده با
 نرخ 14%

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
9X13 100ر33   191ر17
0Y13 999ر27   756ر12
ارزش اقتصادی

  072ر122

(1)   شامل
منافع مورد انتظار برآوردی ناشی از بهبود عملکرد ماشین‌آلات که در
بودجه‌های مدیریت منعکس شده است، می‌باشد.

57 .  مبلـغ بازیافتنی
ماشیـن‌آلات (ارزش اقتصـادی) بیش از مبلـغ دفتری و بهای تمام شـده مستهلک شده آن
است (جدول شماره
 4 را ملاحظه نمایید). بنابـرایـن،
واحد
 تجاری ”ف“ زیان کاهش ارزش
شناسایی شده برای ماشین‌آلات در پایان سال 0
X13 را برگشت می‌دهد به گونه‌ای که ماشین‌آلات به بهای
تمام شده مستهلک شده منعکس شود.

جدول 4-    محاسبه برگشت زیان کاهش ارزش در پایان سال 4X13

 

ماشین‌آلات

  میلیون
ریال
مبلغ دفتری در پایان سال 0X13 (جدول شماره 2)   128ر121
هزینه استهلاک (1X13 تا
4X13 – جدول شماره 5)
(452ر48)
مخارج بهبود عملکرد دارایی   000ر25
مبلغ دفتری قبل از برگشت زیان کاهش
ارزش

  676ر97

مبلغ بازیافتنی (جدول شماره 3)

  072ر122

برگشت زیان کاهش ارزش   324ر17
مبلغ دفتری پس از برگشت زیان کاهش ارزش

  000ر115

بهای
تمام شده تاریخی مستهلک شده (جدول شماره 5)
  000ر115(1)

(1)     ارزش اقتصادی ماشین‌آلات
از بهای تمام شده مستهلک شده، بیشتر می‌باشد. بنابراین، برگشت زیان نباید موجب
فزونی مبلغ دفتری ماشین‌آلات نسبت به بهای تمام شده مستهلک شده گردد.

جدول
5 –
      خلاصه مبلغ دفتری ماشین‌‌آلات

سال

بهای
تمام شده
مستهلک
شده

مبلغ
بازیافتنی

هزینه
استهلاک تعدیل‌شده

زیان
کاهش
ارزش

مبلغ
دفتری

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
0X13 000ر150 128ر121       0 (872ر28) 128ر121
1X13 000ر135 م . ن (113ر12) 0 015ر109
2X13 000ر120 م . ن (113ر12) 0 902ر96
3X13 000ر105 م . ن (113ر12) 0 789ر84
4X13 000ر90   (113ر12)    
بهسازی 000ر25      
 

000ر115

072ر122

(113ر12)

   324ر17 000ر115
5X13 833ر95 م . ن (167ر19) 0 833ر95

م. ن:     از آنجا که هیچ نشانه‌ای مبنی‌‌بر
امکان افزایش/
 کاهش زیان کاهش ارزش وجود ندارد،
مبلغ بازیافتنی محاسبه نشده است.

مثال
6
.  آزمون کاهش ارزش واحدهای
مولد وجه
 نقد دارای سرقفلی و حقوق اقلیت

در این
مثال، اثرات مالیاتی نادیده گرفته می‌شود.

موضوع

58 .  واحد تجاری
اصلی 80
 درصد مالکیت واحد تجاری فرعی را به مبلغ 100ر2 میلیون ریال در اول فروردین3X13 تحصیل کرد.
در آن تاریخ، خالص ارزش منصفانه داراییهای قابل‌تشخیص واحد فرعی 500ر1 میلیون ریال
بود. سهم اقلیت از خالص داراییهای قابل تشخیص واحد فرعی مبلغ 300 میلیون
 ریال (20 درصد از 500ر1 میلیون ریال) است. سرقفلی به مبلغ 900
میلیون
 ریال معادل تفاوت بین جمع مابه‌ازای انتقالی و مبلغ حقوق
اقلیت (300
 میلیون ریال + 100ر2 میلیون ریال) و خالص داراییهای قابل تشخیص (500ر1 میلیون ریال) است.

59 .  مجموعه کل
داراییهای واحد فرعی، کوچکترین مجموعه داراییهایی است که جریانهای نقدی ورودی حاصل
از آن، به
 میزان عمده‌ای مستقل از جریانهای نقدی
ورودی حاصل از سایر داراییها یا مجموعه‌های دیگری از داراییها است. بنابراین، واحد
فرعی یک واحد مولد وجه
 نقد است. از آنجا که انتظار می‌رود سایر واحدهای مولد وجه نقد واحد اصلی از هم‌افزایی
ناشی
 از ترکیب منتفع شوند، از این رو سرقفلی مربوط به آن هم افزایی به مبلغ 500 میلیون ریال بین
سایر واحدهای مولد وجه
 نقد واحد اصلی تخصیص می‌یابد. از آنجا که مبلغ دفتری واحد مولد وجه نقد
(واحد فرعی)، شامل سرقفلی می‌باشد، آزمون کاهش ارزش آن باید به
 صورت سالانه، یا در صورت وجود
نشانه‌هایی از امکان کاهش ارزش، در فواصل زمانی کوتاه‌تر انجام شود (بند 82
استاندارد حسابداری شماره
 32 را ملاحظه نمایید).

60 .  واحد اصلی در پایان سال 3X13، مبلغ بازیافتنی واحد فرعی به عنوان واحد
مولد وجه
 نقد را 000ر1 میلیون ریال تعیین
می‌کند. مبلغ دفتری (بهای
 تمام شده مستهلک شده) داراییهای واحد
فرعی به غیر از سرقفلی 350ر1 میلیون ریال است.

آزمون
کاهش ارزش واحد فرعی (واحد مولد وجه نقد)

61 .  سرقفلی قابل
انتساب به اقلیت در مبلغ بازیافتنی واحد فرعی درنظر گرفته شده اما در صورتهای مالی
تلفیقی واحد اصلی شناسایی نشده است. بنابراین، مبلغ دفتری (بهای
 تمام شده مستهلک شده) واحد فرعی پیش
از مقایسه با مبلغ بازیافتنی آن به میزان 000ر1 میلیون ریال، به ‌میزان سرقفلی
قابل انتساب به اقلیت افزایش می‌یابد. سرقفلی قابل انتساب به سهم 80
 درصدی واحد اصلی در واحد فرعی
در تاریخ تحصیل، پس
 از
تخصیص 500 میلیون ریال به سایر واحدهای مولد وجه
 نقد واحد اصلی، برابر با 400 میلیون ریال است که مبلغ دفتری (بهای تمام شده مستهلک شده) آن 380 میلیون ریال می‌باشد. بنابراین، سرقفلی
قابل انتساب به سهم 20
 درصدی
اقلیت در واحد فرعی در تاریخ تحصیل، 100 میلیون ریال است که مبلغ دفتری (بهای
 تمام شده مستهلک شده) آن 95 میلیون ریال می‌باشد.

جدول
1-   آزمون کاهش ارزش واحد فرعی در پایان
سال 3
X13

 

سرقفلی
واحد
فرعی

خالص
داراییهای
 قابل تشخیص

جمع

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
پایان سال 3X13      
مبلغ دفتری (بهای تمام شده
مستهلک شده)
380 350ر1 730ر1
سهم اقلیت (شناسایی نشده) 95 95
مبلغ دفتری (بهای تمام شده
مستهلک شده) تعدیل شده

475

350ر1

825ر1

مبلغ بازیافتنی     000ر1
زیان کاهش ارزش    

825

تخصیص زیان کاهش ارزش

62 .  طبق بند 91 استاندارد حسابداری شماره 32، زیان کاهش ارزش واحد مولد
وجه نقد به
 مبلغ 825 میلیون ریال ابتدا صرف
کاهش مبلغ دفتری (بهای
 تمام شده مستهلک شده) سرقفلی می‌شود
و سپس باقیمانده آن بین سایر داراییها تسهیم می‌گردد.

63 .  بنابر این، 475
میلیون ریال از 825 میلیون ریال زیان کاهش ارزش واحد فرعی به سرقفلی تخصیص می‌یابد.
در صورتی که واحد فرعی که بخشی از آن تملک شده، خود یک
 واحد مولد وجه نقد باشد، زیان کاهش
ارزش سرقفلی بر
مبنای تخصیص سود یا زیان بین حقوق اکثریت و اقلیت تسهیم می‌شود.
در این مثال، سود یا زیان بر مبنای نسبت مالکیت تخصیص می‌یابد. از
 آنجا که سرقفلی تنها به میزان سهم مالکیت 80 درصدی
واحد اصلی در واحد فرعی شناسایی می‌شود، واحد اصلی تنها 80
 درصد زیان کاهش ارزش سرقفلی (یعنی 380 میلیون ریال) را شناسایی می‌کند.

64 .  باقیمانده زیان کاهش ارزش به ‌مبلغ 350 میلیون ریال از طریق کاهش مبلغ دفتری (بهای تمام شده مستهلک شده) داراییهای قابل تشخیص واحد فرعی شناسایی می‌شود
(جدول شماره
 2 را ملاحظه نمایید).

جدول
2-    تخصیص
زیان کاهش ارزش واحد فرعی در پایان سال 3
X13

 

سرقفلی

خالص داراییهای
 قابـل
تشخیـص

جمع

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
پایان سال 3X13      
مبلغ دفتری (بهای تمام شده مستهلک شده)   380   350ر1   730ر1
زیان کاهش ارزش (380) (350) (730)
مبلغ دفتری

  000ر1

  000ر1

       

مثال 7  .  تخصیص
داراییهای مشترک

در این
مثال، اثرات مالیاتی نادیده گرفته می‌شود.

موضوع

65 .  واحد تجاری ”م“
دارای سه
 واحد مولد وجه نقد به نامهای ”الف“، ‏”ب“‏ و‏
”ج“ ‏است. مبالغ
 دفتری این واحدها شامل سرقفلی
نیست. به
 دلیل تغییرات در محیط فناوری
واحد
 تجاری ”م“، آزمون کاهش ارزش برای هر یک
از واحدهای مولـد وجه
 نقد
انجام می‌شود. در پایان سال
 0X13، مبالغ دفتری واحدهای  ”الف“، ‏”ب“‏
و‏ ”ج“ ‏به
 ‌ترتیب 100، 150 و 200 میلیون ریال است.

66 .  مدیریت عملیات
واحدها از
 طریق اداره مرکزی انجام می‌شود.
مبلغ دفتری اداره مرکزی
200
 میلیون ریال است که شامل
ساختمان اداره مرکزی به
 مبلغ
150 میلیون ریال و مرکز تحقیقات به
 مبلغ 50 میلیون ریال می‌باشد. مبالغ دفتری واحدهای مولد وجه نقد مبنای منطقی برای تسهیم
مبلغ دفتری ساختمان اداره مرکزی به هر یک از آنها است. اما مبلغ دفتری مرکز تحقیقات
را نمی‌توان بر
 مبنای منطقی به هر یک از واحدهای
مولـد وجه
 نقد تخصیص داد.

67 .  عمر مفید باقیمانده
برآوردی واحد مولد وجه نقد
 ”الف“
10 سال است. عمر مفید باقیمانده برآوردی واحدهای مولد وجه نقد
 ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏و اداره مرکزی 20
سال است. اداره مرکزی بر
 مبنای
خط مستقیم مستهلک می‌شود.

68 .  مبلغ بازیافتنی (یعنی بیشترین مبلغ از بین ارزش
اقتصادی و خالص ارزش فروش) هر
 یک از
واحدهای مولد وجه
 نقد
براساس ارزش اقتصادی است. ارزش اقتصادی با
 استفاده از نرخ تنزیل 15 درصد (قبل از
مالیات) محاسبه می‌شود.

تشخیص داراییهای مشترک

69 .  طبق بند 89
استاندارد حسابداری شماره
 32،
واحد تجاری
 ”م“ در ابتدا تمامی داراییهای
مشترک مربوط به هر یک از واحدهای مولد وجه نقد تحت بررسی را شناسایی می‌کند.
داراییهای مشترک، ساختمان اداره مرکزی و مرکز تحقیقات است.

70 .  واحد تجاری ”م“ نحوه برخورد با هر یک از داراییهای مشترک را به صورت زیر تعیین می‌کند:

الف.   مبلغ دفتری
ساختمان اداره مرکزی را می‌توان بر مبنای منطقی
و یکنواخت به واحدهای مولد وجه نقد تحت بررسی تخصیص داد.

ب  .   مبلغ دفتری
مرکز تحقیقات را نمی‌توان بر مبنای منطقی و یکنواخت به
واحدهای مولد وجه نقد تحت بررسی تخصیص داد.

تخصیص
داراییهای مشترک

71 .  مبلغ دفتری ساختمان اداره
مرکزی بر مبنای
مبلغ دفتری هر یک از واحدهای مولد وجه نقد
تخصیص می‌یابد. به دلیل
اینکه عمر مفید برآوردی واحد مولد وجه نقد ”الف“ 10 سال و واحدهای مولد وجه نقد ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏20 سال است، از مبنای تخصیص موزون
استفاده می‌شود.

جدول
1 –   محاسبه
تخصیص موزون مبلغ دفتری ساختمان اداره مرکزی

 

الف

ب

ج

جمع

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
پایان سال 0X13        
مبلغ دفتری 100 150 200 450
عمر مفید 10
سال
20
سال
20
سال
 
وزن مبتنی‌ بر عمر مفید 1 2 2  
مبلغ دفتری پس از وزن‌دهی 100 300 400 800
نسبت تخصیص ساختمان 12%
(800
÷ 100)
38%
(800 ÷300 )
50%
(800 ÷400)
100%
تخصیص مبلغ دفتری
ساختمان (بر مبنای نسبتهای مورد اشاره در بالا)
19 56 75 150
مبلغ دفتری (پس از
تخصیص‌ساختمان)

119

206

275

600

تعیین
مبلغ بازیافتنی و محاسبه زیان کاهش ارزش

72 .  طبق بند 89
استاندارد حسابداری شماره 32، ابتدا مبلغ بازیافتنی هر
 یک از واحدهای مولد وجه نقد
با مبلغ دفتری آنها، شامل بخش تخصیص یافته مبلغ دفتری ساختمان اداره مرکزی، مقایسه
و هرگونه زیان کاهش ارزش شناسایی می‌شود. در بند
 89  استاندارد
حسابداری شماره 32 سپس این الزام مطرح می‌شود که مبلغ بازیافتنی واحد تجاری ”م“
به عنوان یک مجموعه (یعنی کوچکترین گروه واحدهای مولد وجه نقد که
شامل مرکز تحقیقات است) با مبلغ دفتری آن، شامل ساختمان اداره مرکزی و مرکز
تحقیقات، مقایسه شود.

جدول 2 –         محاسبه
ارزش اقتصادی واحدهای
 ”الف“، ”ب“،‏ ”ج“ ‏و واحد تجاری ”م“
در پایان سال 0
X13

 

الف

ب

ج

م

سال

جریانهای نقدی

با نرخ  تنزیل 15%

جریانهای نقدی

با نرخ تنزیل 15%

جریانهای نقدی

با نرخ تنزیل 15%

جریانهای نقدی

با نرخ تنزیل 15%

  میلیون
ریال
میلیون ریال میلیون ریال میلیون
ریال
میلیون ریال میلیون
ریال
میلیون ریال میلیون ریال
1 18 16 9 8 10 9 39 34
2 31 23 16 12 20 15 72 54
3 37 24 24 16 34 22 105 69
4 42 24 29 17 44 25 128 73
5 47 24 32 16 51 25 143 71
6 52 22 33 14 56 24 155 67
7 55 21 34 13 60 22 162 61
8 55 18 35 11 63 21 166 54
9 53 15 35 10 65 18 167 48
10 48 12 35 9 66 16 169 42
11     36 8 66 14 132 28
12     35 7 66 12 131 25
13     35 6 66 11 131 21
14     33 5 65 9 128 18
15     30 4 62 8 122 15
16     26 3 60 6 115 12
17     22 2 57 5 108 10
18     18 1 51 4 97 8
19     14 1 43 3 85 6
20     10 1 35 2 71 4
ارزش
‌اقتصادی

199

 

164

 

271

 

720(1)

(1)        فرض بر این است که مرکز تحقیقات، جریانهای
نقدی آتی اضافی برای واحد تجاری به عنوان یک
مجموعه فراهم می‌آورد. بنابراین، مجموع ارزش اقتصادی واحدهای مولـد وجـه نقـد
کمتـر از ارزش اقتصادی واحد تجاری به عنوان یک مجموعه می‌باشد.
جریانهای نقدی اضافی قابل‌ انتساب به ساختمان اداره
مرکزی نیست.

جدول
3-   آزمون کاهش ارزش واحدهای
 ”الف“، ‏”ب“‏ و ”ج“

 

الف

ب

ج

  میلیون ریال میلیون ریال میلیون ریال
پایان سال 0X13      
مبلغ دفتری (پس از تخصیص ساختمان) (جدول شماره 1) 119   206   275
مبلغ
بازیافتنی (جدول شماره 2)

199

  164

  271

زیان کاهش ارزش

0

(42)

(4)

73 .  مرحله بعد،
تخصیص زیان کاهش ارزش بین داراییهای واحدهای مولد وجه
 نقد و ساختمان اداره مرکزی است.

جدول
4 –
      تخصیص زیان کاهش ارزش به واحدهای
مولد وجه
 نقد ‏”ب“‏ و ”ج“

واحد مولد وجه نقد  

ب

 

ج

    میلیون
ریال
  میلیون
ریال
تخصیص
به ساختمان اداره مرکزی
(12) (1)
         
تخصیص
به داراییهای واحد مولد وجه نقد
(30) (3)
   

(42)

 

(4)

         

74 .  از آنجا که مرکز تحقیقات را نمی‌توان بر مبنای منطقی و یکنواخت به
واحدهای مولد وجه
 نقد ”الف“، ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏تخصیص داد، واحد تجاری ”م“ مبلغ
دفتری کوچکترین گروه واحدهای مولد وجه
 نقد که مبلغ دفتری مرکز تحقیقات را بتوان به آن تخصیص داد
(یعنی واحد
 تجاری ”م“ به عنوان یک مجموعه)، با مبلغ بازیافتنی
آن مقایسه می‌کند.

جدول 5 –  آزمون کاهش ارزش کوچکترین گروه واحدهای مولد وجه نقد که مبلغ دفتری مرکز تحقیقات را بتوان به آن تخصیص داد
(یعنی واحد
 تجاری ”م“ به عنوان یک مجموعه)

 

الف

ب

ج

ساختمان

مرکز تحقیقات

م

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون
ریال
میلیون ریال
پایان سال 0X13            
مبلغ دفتری 100 150 200 150 50 650
زیان کاهش ارزش ناشی از اولین مرحله آزمون (30) (3) (13) (46)
مبلغ دفتری پس از اولین مرحله آزمون

100

120

197

137

50

604

مبلغ
بازیافتنی (جدول شماره2)
         

720

زیان کاهش ارزش برای
واحد مولد وجه نقد بزرگتر
         

0

75 .  بنابراین، از بکارگیری آزمون کاهش ارزش برای
واحد تجاری ”م“ به عنوان یک
 مجموعه، زیان کاهش ارزش اضافی ایجاد نمی‌شود. تنها یک زیان
کاهش ارزش به مبلغ 46
 میلیون ریال درنتیجه انجام اولین مرحله
آزمون واحدهای مولد وجه نقد
 ”الف“،
‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏شناسایی می‌شود.

مثال 8  .  نحوه
افشای واحدهای مولد وجه نقد دارای سرقفلی و داراییهای نامشهود با عمر مفید
نامعین

هدف از این مثال، تشریح موارد افشای الزامی طبق بند 116 استاندارد حسابداری
شماره
 32 است.

موضوع

76 .  واحد تجاری ”م“ یک واحد تولیدی چند ملیتی است که از
قسمتهای جغرافیایی برای گزارشگری اطلاعات قسمتها استفاده می‌کند. سه قسمت قابل
گزارش واحد
 تجاری ”م“ عبارتند از اروپا، آمریکای شمالی و آسیا. سرقفلی به منظور آزمون کاهش ارزش برای سه واحد مولد
وجه
 نقد- دو واحد در اروپا (واحدهای‏ ”الف“ و ”ب“) و یک واحد در
آمریکای
شمالی (واحد ”ج“)- و یک گروه واحدهای مولد وجه نقد (متشکل از عملیات گاما)
در آسیا تخصیص یافته است. واحدهای”الف“، ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏و عملیات گاما، هر یک
بیانگر پایین‌ترین سطح در واحد تجاری ”م“
هستند که سرقفلی در آنها با هدف مدیریت داخلی تحت نظارت قرار می‌گیرد.

77 .  در اسفند 2X13 واحد تجاری ”م“، واحد‏ ”ج“ ‏را که یک
عملیات تولیدی در آمریکای شمالی است، تحصیل کرد. برخلاف سایر عملیات
واحد تجاری
 ”م“ که در آمریکای شمالی مستقر
هستند، واحد‏ ”ج“ ‏در صنعتی فعالیت می‌کند که از حاشیه سود و نرخ رشد بالایی
برخوردار است و منافع حاصل از حق اختراع محصول اصلی آن 10
 سال می‌باشد. حق اختراع، درست پیش از تحصیل
واحد‏ ”ج“ ‏توسط واحد تجاری ”م“، به واحد‏
 ”ج“ ‏اعطا شده است. در جریان تحصیل واحد ”ج“، واحد تجاری ”م“ علاوه بر
حق اختراع، سرقفلی به مبلغ 000ر3 میلیون ریال و نام تجاری به مبلغ 000ر1
میلیون ریال شناسایی کرده است. مدیریت واحد تجاری
 ”م“ عمر مفید نام تجاری را
نامعین در نظر گرفته است. واحد تجاری
 ”م“ دارایی نامشهود دیگری با عمر مفید نامعین ندارد.

78 .  مبالغ دفتری
سرقفلی و داراییهای نامشهود با عمر مفید نامعین بین واحدهای
 ”الف“، ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏و عملیات
گاما به شرح زیر تخصیص یافته است:

 

سرقفلی

داراییهای نامشهود
با عمرمفید نامعین

  میلیون
ریال
میلیون
ریال
الف 350  
ب 450  
ج 000ر3 000ر1
گاما 1200  
جمع

000ر5

000ر1

79 .  طی سال منتهی
به 29 اسفند
3X13، واحد تجاری ”م“ هیچ‌گونه کاهش ارزشی را برای واحدهای مولد
وجه
 نقد یا گروه واحدهای مولد وجه نقد دارای سرقفلی و داراییهای
نامشهود با عمر مفید نامعین در
 نظر
نگرفته است. مبالغ بازیافتنی (یعنی بیشترین مبلغ از بین ارزش اقتصادی و خالص ارزش
فروش) آن واحدها و گروه واحدها بر
 مبنای
محاسبات ارزش اقتصادی تعیین می‌شود. محاسبات مبلغ بازیافتنی به تغییر در مفروضات
زیر بیشترین حساسیت را نشان می‌دهد:

واحدهای‏ ”الف“ و ”ب“ واحد ”ج“ عملیات گاما
حاشیه سود طی دوره پیش‌بینی (دوره پیش‌بینی 4 سال است) نرخ پنج ساله اوراق مشارکت طی دوره پیش‌بینی (دوره
پیش‌بینی 5 سال است)
حاشیه سود طی دوره پیش‌بینی (دوره پیش‌بینی
5 سال است)
تورم قیمت مواد اولیه طی دوره پیش‌بینی تورم قیمت مواد اولیه طی دوره پیش‌بینی نرخ تسعیر واحد پولی ین
ژاپن به دلار آمریکا طی دوره پیش‌بینی
سهم بازار طی دوره پیش‌بینی سهم بازار طی دوره پیش‌بینی سهم بازار طی دوره پیش‌بینی
نـرخ رشـد بکار رفته جهت تخمین
جریانهای نقدی فراتر از دوره پیش‌بینی
نرخ رشد بکار رفته جهت
تخمین جریانهای نقدی فراتر از دوره پیش‌بینی
نرخ رشد بکار رفته جهت تخمین جریانهای نقدی فراتر
از دوره پیش‌بینی

80 .  واحد تجاری ”م“ طی دوره پیش‌بینی، حاشیه سود
ناخالص برای واحدهای
 ”الف“ و ‏”ب“‏ و عملیات گاما را
براساس متوسط حاشیه سودهای ناخالص کسب شده در دوره پیش
 از شروع دوره پیش‌بینی به علاوه 5 درصد افزایش در سال بابت پیش‌بینی بهبود کارآیی، برآورد می‌کند.‏
”الف“ و ‏”ب“‏ تولید
 کننده محصولات مکمل هستند و توسط
واحد
 تجاری ”م“ به منظور کسب همان حاشیه سود پیش‌بینی شده اداره می‌شوند.

81 .  واحد تجاری ”م“ سهم بازار طی دوره
پیش‌بینی را براساس متوسط سهم بازار کسب شده در دوره پیش‌ از شروع دوره پیش‌بینی،
برآورد و در هر سال بابت هرگونه رشد یا کاهش پیش‌بینی شده در سهم بازار، تعدیل می‌کند.
واحد تجاری ”م“ پیش‌بینی می‌کند که:

الف.   سهم بازار واحدهای‏ ”الف“ و ‏”ب“‏ متفاوت باشد، اما
سهم بازار هر یک طی
دوره پیش‌بینی به میزان
3 درصد
در سال درنتیجه بهبود مستمر در کیفیت محصول رشد داشته باشد.

ب .  سهم بازار واحد‏ ”ج“ ‏طی دوره پیش‌بینی، به دلیل افزایش تبلیغات و منافع
حاصل از حق
اختراع 10 ساله
محصول اصلی آن به میزان
6 درصد
در سال رشد داشته باشد.

ج  .  سهم بازار عملیات گاما طی دوره پیش‌بینی، به دلیل ترکیب بهبود مستمر در کیفیت
محصول و متقابلاً افزایش رقابت، تغییر نداشته باشد.

82 .  واحدهای ”الف“ و ‏”ب“‏ مواد اولیه را از یک فروشنده اروپایی خریداری می‌کنند، اما
واحد‏
 ”ج“ ‏مواد اولیه را از فروشندگان متعددی
در آمریکای شمالی خریداری می‌کند. برآورد واحد
 تجاری ”م“
از تورم قیمت مواد
 اولیه
طی دوره پیش‌بینی، مطابق با شاخص بهای خرده‌
 فروشی اعلام شده از جانب نهادهای دولتی در کشورهای اروپایی
و آمریکای شمالی می‌باشد.

83 .  برآورد واحد تجاری ”م“
از نرخ 5 ساله اوراق مشارکت دولتی طی دوره پیش‌بینی، مطابق با بازدهی این اوراق در
ابتدای دوره پیش‌بینی می‌باشد. برآورد واحد
 تجاری ”م“
از نرخ تسعیر واحد پولی ین ژاپن به واحد پولی دلار آمریکا، مطابق با متوسط نرخ سلف
تسعیر بازار طی دوره پیش‌بینی می‌باشد.

84 .  واحد تجاری ”م“ نرخ رشد ثابتی را برای
تخمین جریانهای نقدی فراتر از دوره‌ پیش‌بینی واحدهای ”الف“، ‏”ب“‏ و‏ ”ج“ ‏و
عملیات گاما بکار می‌برد. برآورد واحد تجاری ”م“ از نرخ رشد
واحدهای‏ ”الف“ و ‏”ب“‏ و عملیات گاما، مطابق با اطلاعات عمومی در دسترس
درخصوص متوسط نرخهای رشد بلندمدت بازاری است که واحدهای ”الف“، ‏”ب“‏ و‏ ”ج“
‏در آن فعالیت می‌کنند. با
 این حال، نرخ رشد واحد ”ج“
‏بیش از متوسط نرخ رشد بلندمدت بازار است. مدیریت واحد تجاری ”م“ معتقد است
که این نرخ با توجه
 به
حق اختراع 10 ساله محصول اصلی واحد ”ج“، منطقی به نظر می‌رسد.

85 .  واحد تجاری ”م“
موارد زیر را در یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی برای دوره مالی منتهی به
29 اسفند 3
X13 افشا می‌کند.

آزمون
کاهش ارزش سرقفلی و داراییهای نامشهود با عمر مفید نامعین

سرقفلی به منظور آزمون کاهش ارزش، به سه واحد مولد وجه نقد شامل دو واحد (”الف“ و ”ب“)
در اروپا و یک واحد ”ج“ در آمریکای شمالی و یک گروه واحدهای مولد وجه
 نقد (عملیات
گاما)
در آسیا
تخصیص یافته است. مبلغ دفتری سرقفلی تخصیص یافته به واحد
 ”ج“ ‏و عملیات گاما در مقایسه با کل مبلغ دفتری سرقفلی
بااهمیت است، اما مبلغ دفتری سرقفلی تخصیص یافته به هر
 یک از واحدهای ”الف“ و ‏”ب“‏ بااهمیت نیست. با این
حال، مبالغ بازیافتنی واحدهای‏
 ”الف“ و ‏”ب“‏ بر برخی
مفروضات اصلی مشابهی مبتنی است و جمع مبلغ دفتری سرقفلی تخصیص یافته به آن واحدها
بااهمیت‌ است.

عملیات
گاما

مبلغ بازیافتنی عملیات گاما براساس محاسبات ارزش اقتصادی تعیین می‌شود. در
این محاسبات از جریانهای نقدی پیش‌بینی شده بر
 مبنای بودجه‌های مالی مورد تأیید مدیریت
برای یک دوره پنج
 ‌ساله و نرخ
تنزیل 4/8
 درصد استفاده
می‌شود. جریانهای نقدی برای دوره فراتر از پنج سال با
 استفاده از
نرخ رشد ثابت 3/6
 درصد برآورد
می‌شود. این نرخ رشد از متوسط نرخ رشد بلندمدت بازاری که گاما در آن فعالیت می‌کند،
بیشتر نیست. مدیریت معتقد است که هرگونه تغییر احتمالی منطقی در فرض اصلی مبلغ
بازیافتنی گاما موجب فزونی مبلغ دفتری گاما نسبت به
 مبلغ
بازیافتنی آن نخواهد شد.

واحد‏
”ج“ ‏

مبلغ بازیافتنی واحد‏ ”ج“ ‏نیز براساس محاسبات ارزش اقتصادی تعیین می‌شود. در این
محاسبات از جریانهای نقدی پیش‌بینی شده بر مبنای بودجه‌های مالی مورد تأیید
مدیریت برای یک دوره پنج ساله و نرخ تنزیل 2/9 درصد استفاده می‌شود. جریانهای
نقدی واحد‏ ”ج“ ‏برای دوره فراتر از پنج
 سال با استفاده
از نرخ رشد ثابت 12 درصد برآورد می‌شود. این نرخ رشد به میزان 4 درصد بیشتر از متوسط نرخ رشد بلندمدت بازاری است که واحد‏
”ج“ ‏در آن فعالیت می‌کند. با این حال، واحد‏
 ”ج“ ‏از حق اختراع 10 ساله در مورد محصول اصلی واحد‏ ”ج“
‏که در اسفند
 2X13 اعطا شده
است، منتفع می‌شود. مدیریت معتقد است که نرخ رشد 12 درصد با توجه به
آن حق اختراع، منطقی به نظر می‌رسد. همچنین مدیریت بر این باور است
که هرگونه تغییر احتمالی منطقی در فرض اصلی مبلغ بازیافتنی واحد‏ ”ج“ ‏موجب فزونی
مبلغ دفتری واحد‏ ”ج“ ‏نسبت به مبلغ بازیافتنی آن نخواهد شد.

واحدهای‏
”الف“ و ”ب“

مبالغ بازیافتنی واحدهای ”الف“ و ‏”ب“‏ بر مبنای محاسبات ارزش اقتصادی تعیین شده است. این واحدها
محصولات مکمل تولید می‌کنند و مبالغ بازیافتنی آنها بر فرض مشابهی مبتنی است. در
 محاسبات ارزشهای اقتصادی هر دو واحد، جریانهای نقدی پیش‌بینی
شده بر
 مبنای بودجه‌های مالی مورد
تأیید مدیریت طی یک دوره چهار ساله و نرخ تنزیل 9/7 درصد استفاده می‌شود. در
 هر دو واحد، مجموعه جریانهای نقدی
فراتر از دوره چهار سال با
 استفاده
از یک نرخ رشد ثابت 5 درصد برآورد می‌شود. این نرخ رشد از متوسط نرخ رشد بلندمدت
بازاری که واحدهای‏
 ”الف“
و ‏”ب“‏ در آن فعالیت می‌کنند، بیشتر نیست. برآورد جریانهای نقدی واحدهای‏
 ”الف“ و ‏”ب“‏ طی دوره پیش‌بینی
نیز برحاشیه سود ناخالص مورد
 انتظار
مشابه طی دوره پیش‌بینی و تورم قیمت مواد
 اولیه مشابه طی دوره پیش‌بینی مبتنی است. مدیریت معتقد است
که هرگونه تغییر احتمالی منطقی در هر یک از مفروضات اصلی موجب فزونی جمع مبلغ
دفتری واحدهای‏ ”الف“ و ‏”ب“‏ نسبت به جمع مبلغ با زیافتنی آن واحدها نخواهد شد.

شرح

عملیات
گاما

واحد
”ج“

واحدهای‏
”الف“ و ‏”ب“‏ (به صورت تجمعی)

مبلغ دفتری سرقفلی 140ر1 میلیون ریال 850ر2  میلیون ریال 760  میلیون ریال
مبلغ دفتری نام تجاری با عمر مفید نامعین 000ر1  میلیون ریال
مفروضات اصلی استفاده
شده در محاسبات ارزش اقتصادی(1)
فرض اصلی حاشیه سود ناخالص پیش‌بینی شده نرخ اوراق مشارکت دولتی5 ساله حاشیه سود ناخالص پیش‌بینی شده
مبنای تعیین ارزش(های) اختصاص ‌یافته به فرض اصلی متوسط حاشیه سود ناخالص کسب ‌شده در دوره پیش‌ از
دوره پیش‌بینی که به دلیل پیش‌بینی بهبودکارآیی افزایش یافته است.
نرخ اوراق مشارکت دولتی5 ساله در ابتدای دوره پیش‌بینی متوسط حاشیه سود ناخالص کسب ‌شده در دوره پیش از
دوره پیش‌بینی که به دلیل پیش‌بینی بهبود کارایی افزایش یافته است.
  ارزش اختصاص یافته به فرض اصلی، به‌غیر از بهبودهای
کارآیی، نشان‌دهنده تجربه گذشته است. مدیریت معتقد است که بهبود 5 درصدی در سال به صورت منطقی قابل دستیابی است.
ارزش اختصاص یافته به فرض اصلی مطابق با منابع اطلاعاتی
برون‌سازمانی است.
ارزش اختصاص‌یافته به فرض اصلی، به‌غیر از بهبودهای
کارآیی، نشان‌دهنده تجربه گذشته است. مدیریت معتقد است که بهبود 5 درصدی در سال
به صورت منطقی قابل دستیابی است.
فرض اصلی نرخ تسعیر واحد پولی ین ژاپن به دلار آمریکا طی
دوره پیش‌بینی.
تورم قیمت مواد اولیه تورم قیمت مواد اولیه
مبنای
تعیین ارزش(های) اختصاص یافته به فرض اصلی
متوسط نرخ سلف تسعیر بازار طی دوره پیش‌بینی پیش‌بینی شاخص‌های بهای خرده‌فروشی طی دوره پیش‌بینی
در کشورهای آمریکای شمالی که مواد اولیه از آنها خریداری
شده است.
پیش‌بینی شاخص‌های بهای خرده‌فروشی طی دوره پیش‌بینی
در کشورهای اروپایی که مواد اولیه از آنها خریداری
شده است.
  ارزش اختصاص‌یافته به فرض اصلی مطابق با منابع اطلاعاتی
برون ‌سازمانی است.
ارزش‌ اختصاص‌یافته به فرض اصلی مطابق با منابع اطلاعاتی
برون‌ سازمانی است.
ارزش‌ اختصاص‌یافته به فرض اصلی مطابق با منابع اطلاعاتی
برون ‌سازمانی است.
فرض اصلی سهم بازار پیش‌بینی شده سهم بازار پیش‌بینی شده  
مبنای تعیین ارزش(‌های)
اختصاص ‌یافته به فرض اصلی
متوسط سهم بازار در دوره پیش‌ از دوره پیش‌بینی متوسط
سهم بازار در دوره پیش از دوره پیش‌بینی، که هر سال بابت رشد پیش‌بینی شده در
سهم بازار افزایش یافته است.
 
  ارزش‌ اختصاص یافته به‌فرض اصلی نشان‌دهنده تجربه
گذشته است. هیچ تغییری در سهم بازار درنتیجه بهبود مستمر در کیفیت محصول، به دلیل پیش‌بینی افزایش رقابت، مورد انتظار نبوده
است.
مدیریت معتقد است که رشد  6 درصدی سهم بازار در هر سال، با توجه به افزایش در مخارج تبلیغات، منافع حاصل از
حق اختراع 10 ساله در مورد محصول اصلی واحد ”ج“، و
هم‌افزایی مورد انتظار از فعالیتهای واحد‏ ”ج“ ‏به عنوان جزئی از قسمت آمریکای ‌شمالی واحد تجاری ”م“، به طور منطقی قابل
دستیابی است.
 
 
(1)     مفروضات اصلی منعکس شده در
این جدول برای واحدهای ”الف“ و ”ب“، تنها شامل مواردی است که در محاسبات مبلغ
بازیافتنی هر دو واحد استفاده شده است.
 


استاندارد حسابداری شماره 32

کاهش ارزش داراییها

پیوست شماره 3

مبانی نتیجه‌گیری

این
پیوست بخشی از الزامات استاندارد حسابداری شماره 32 محسوب نمی‌شود.

مقدمه

1 .    براساس مفاهیم نظری گزارشگری مالی، اگر مبلغ
بازیافتنی دارایی از مبلغ دفتری آن کمتر باشد، مبلغ دفتری دارایی باید تا مبلغ
بازیافتنی کاهش داده شود. در
 برخی از استانداردهای حسابداری
رهنمود‌های کلی در
 ارتباط
با کاهش ارزش داراییها ارائه شده است. اما با
 توجه به پیچیدگی موضوع کاهش ارزش داراییها، نحوه شناخت،
اندازه‌گیری، ارائه و افشای رویدادهای مرتبط با کاهش ارزش اقلام داراییهای منفرد و
واحدهای مولد وجه
 نقد
نیازمند وجود رهنمودی جامع و کاربردی است. پیش از تدوین استاندارد حسابداری شماره
32، گزارشگری مالی در
 خصوص
رویدادهای مزبور با ابهام همراه بود. در
 استاندارد بین‌المللی حسابداری شماره 36 با عنوان کاهش
ارزش داراییها،
نحوه شناخت، اندازه‌گیری، ارائه و افشای رویدادهای مرتبط با کاهش ارزش داراییهای
منفرد و واحدهای مولد وجه
 نقد
مشخص گردیده است. درنتیجه، به ‌منظور هماهنگی با استانداردهای بین‌المللی
حسابداری، در شهریور 1385 با تصویب کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، پروژه‌ای
با
 عنوان ”تدوین استاندارد
حسابداری کاهش ارزش داراییها“ در
 دستور کار مدیریت تدوین استانداردها
قرار گرفت. ابتدا گروه کارشناسی مدیریت تدوین استانداردها با بررسی و تطبیق
الزامات استاندارد با شرایط اقتصادی کشور، پیش‌نویس اولیه استاندارد را تهیه کرد.
پیش‌نویس تهیه شده توسط گروه کارشناسی، در
 جلسات متعدد کمیته تدوین استانداردهای حسابداری بررسی
گردید و پس
 از انجام اصلاحات لازم، متن
پیشنهادی استاندارد توسط کمیته تصویب شد.

دلایل تدوین استاندارد
حسابداری کاهش ارزش داراییها

2 .    تدوین استاندارد حسابداری مربوط به کاهش ارزش
داراییها به دلایل زیر ضرورت دارد:

الف.  حصول اطمینان
از عدم گزارش داراییها به مبلغی بیش از مبلغ بازیافتنی،

ب .  رفع ابهامات موجود در مورد آزمون کاهش ارزش
داراییها به
 ویژه واحدهای مولد وجه نقد، و

ج  .  ایجاد یکنواختی در گزارشگری مالی کاهش ارزش
داراییهای منفرد و واحدهای مولد وجه
 نقد.

مبلغ بازیافتنی مبتنی ‌بر
بیشترین مبلغ از بین خالص ارزش فروش و ارزش اقتصادی (بندهای 16 تا
55 استاندارد)

تعیین
مبلغ بازیافتنی

3 .    برای تعیین
مبلغ بازیافتنی دارایی چهار روش زیر مطرح است:

الف.   مجموع جریانهای نقدی آتی تنزیل نشده

ب  .   ارزش منصفانه

ج  .   ارزش اقتصادی

د   .   اکثر خالص ارزش فروش و
ارزش اقتصادی

4
. تعیین مبلغ بازیافتنی براساس روش مجموع جریانهای
نقدی آتی تنزیل نشده به
 دلایل زیر رد شده است:

الف.   پول دارای ارزش زمانی است، حتی اگر قیمتها ثابت
باشد. چنانچه جریانهای نقدی آتی تنزیل نشود، برای دو دارایی که جریانهای نقدی به
 میزان یکسان اما با زمان‌بندی
متفاوت ایجاد می‌کنند، مبلغ بازیافتنی یکسانی تعیین خواهد شد. در
 حالی که ارزش جاری بازار آن داراییها
متفاوت خواهد بود زیرا به
 طور
منطقی در تمام معاملات اقتصادی، ارزش زمانی پول در
 نظر گرفته می‌شود.

ب  .   اندازه‌گیریهای
مبتنی‌
 بر ارزش زمانی پول، اطلاعات
مربوط‌تری برای سرمایه‌گذاران و سایر استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی و مدیریت برای تصمیم‌گیری درباره تخصیص منابع فراهم می‌کند.

ج  .   کسب
اطلاع به
 موقع از داراییهایی که حتی برای
پوشش ارزش زمانی پول بازده کافی ایجاد نخواهند کرد، برای استفاده‌کنندگان مفیدتر
خواهد بود.

5
.    تعیین
مبلغ بازیافتنی براساس روش ارزش منصفانه ممکن است بیانگر واقعیت اقتصادی نباشد
زیرا ارزشهای بازار تنها زمانی برای برآورد ارزش منصفانه استفاده می‌شود که هر
 دو طرف (خریدار و فروشنده) تمایل به انجام معامله داشته
باشند. چنانچه واحد
 تجاری بتواند جریانهای نقدی بیشتری از طریق استفاده از دارایی نسبت به فروش آن ایجاد کند، تعیین مبلغ بازیافتنی بر مبنای قیمت بازار گمراه کننده
خواهد بود زیرا واحد
 تجاری، به طور منطقی تمایلی به فروش
دارایی نخواهد داشت. بنابراین، مبلغ بازیافتنی نباید تنها به معامله بین دو طرف
(که رخداد آن بعید است)، بستگی داشته باشد بلکه خدمات بالقوه حاصل از بکارگیری
دارایی توسط واحد
 تجاری را نیز باید در نظر گرفت.

6 .    تعیین مبلغ بازیافتنی براساس روش ارزش اقتصادی
ممکن است بیانگر واقعیت اقتصادی نباشد زیرا چنانچه خالص ارزش فروش دارایی بیشتر از
ارزش اقتصادی آن باشد، یک
 واحد تجاری، به طور منطقی دارایی را واگذار
خواهد کرد. در این شرایط، انتخاب خالص ارزش فروش به
 عنوان مبنای تعیین مبلغ
بازیافتنی، به
 منظور اجتناب از شناسایی زیان
کاهش ارزش، منطقی می‌باشد.

7
.    طبق استاندارد، مبلغ بازیافتنی دارایی
باید براساس اکثر خالص ارزش فروش و ارزش اقتصادی تعیین شود. دلیل این الزام آن است
که مبلغ بازیافتنی دارایی باید منعکس‌کننده رفتار منطقی مدیریت در استفاده یا
واگذاری دارایی باشد. چنانچه خالص ارزش فروش دارایی بیشتر از ارزش اقتصادی آن
باشد، یک واحد
 تجاری به طور منطقی دارایی را واگذار
خواهد کرد. به
 علاوه، مبلغ بازیافتنی مبتنی بر ارزش روز (خالص ارزش فروش) و
مبلغ بازیافتنی مبتنی‌
 بر
برآورد معقول واحد
 تجاری
(ارزش اقتصادی) نسبت
 به
هم اولویت ندارند و این که مفروضات کدام یک به واقعیت نزدیک‌تر است مشخص نمی‌باشد.

جریانهای نقدی آتی حاصل از سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری و هم‌افزایی با سایر
داراییها

8
.    برخی معتقدند که برآورد جریانهای نقدی
ورودی آتی دارایی، تنها باید شامل جریانهای نقدی ورودی آتی باشد که در زمان تحصیل
دارایی مشخص شده است، یا چنانچه بخشی از دارایی تاکنون مصرف یا فروخته شده است،
تنها شامل بخش باقیمانده آن باشد. دلیل
 این امر، اجتناب از منظور کردن جریانهای نقدی ورودی آتی
حاصل از سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری یا حاصل از
 هم‌افزایی با سایر داراییها، در
ارزش اقتصادی دارایی است. در بسیاری از موارد، تفکیک جریانهای نقدی ورودی آتی حاصل
از دارایی که در
 ابتدا شناسایی شده است، از
جریانهای نقدی ورودی آتی حاصل از سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری یا تغییر
دارایی امکان‌پذیر نیست. این موضوع به ویژه در موارد ادغام واحدهای تجاری یا بهبود
کارایی دارایی با انجام مخارج بعدی، صادق است. در
 اینجا، موضوع قابل توجه، قابلیت بازیافت مبلغ دفتری دارایی است و اینکه آیا
بخشی
 از بازیافت مبلغ دفتری، ناشی از
سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری است یا خیر، اهمیت کمتری دارد.

9 .    پیش‌بینی جریانهای نقدی باید منعکس‌کننده
مفروضات منطقی و مستندی باشد که بهترین برآورد مدیریت از مجموع شرایط اقتصادی طی
عمر مفید باقیمانده دارایی را نشان ‌دهد. بنابراین، طبق استاندارد، جریانهای نقدی
ورودی آتی دارایی باید در
 شرایط
فعلی آن برآورد شود، خواه این جریانهای نقدی ورودی، ناشی از دارایی باشد که در
 ابتدا
شناسایی شده است و یا ناشی از بهبود کارایی یا تغییر بعدی آن باشد.

تجدید
ساختار آتی و برآورد ارزش اقتصادی

10 .  طبق بند 31 (ب) استاندارد، پیش‌بینی جریانهای نقدی برای اندازه‌گیری
ارزش اقتصادی، باید مبتنی
 ‌بر
آخرین بودجه‌ها و پیش‌بینی‌های مالی مورد تأیید مدیریت باشد. با
 این حال طبق بند 42 استاندارد، برآورد جریانهای
نقدی آتی باید با
 توجه
به وضعیت فعلی دارایی (یا
 واحد
مولد وجه
 نقد) انجام شود و جریانهای نقدی
ورودی یا خروجی آتی مورد
 انتظار
مربوط
 به موارد زیر مستثنی ‌شود:

الف.  تجدید ساختار
آتی که واحد تجاری هنوز نسبت به انجام آن تعهدی ندارد، و

ب .  مخارج سرمایه‌ای آتی که موجب بهبود یا ارتقای
عملکرد دارایی (یا واحد مولد وجه
 نقد)،
مازاد بر میزان عملکرد استاندارد ارزیابی شده اولیه آن می‌شود.

11 .  یک
موضوع قابل
 توجه، در رابطه با تحصیل یک واحد مولد
وجه
 نقد در شرایطی است که:

الف.  مبلغ پرداختی بابت آن واحد، مبتنی‌ بر پیش‌بینی افزایش قابل ملاحظه خالص جریانهای نقدی ورودی آتی بر اثر تجدید
ساختار عمده در آینده باشد،
 و

ب .  بازاری جهت برآورد خالص ارزش فروش واحد مولد وجه نقد وجود نداشته باشد.

ممکن
است این نگرانی وجود داشته باشد که اگر خالص جریانهای نقدی ورودی آتی ناشی از
تجدید ساختار در ارزش اقتصادی واحد مولد وجه
 نقد منعکس نشود، مقایسه‌ مبلغ بازیافتنی و مبلغ دفتری آن
بلافاصله بعد از تحصیل، به شناسایی زیان کاهش ارزش منجر ‌گردد. مقایسه مبلغ
بازیافتنی واحد مولد وجه
 نقد
با مبلغ دفتری آن بلافاصله بعد
 از
تحصیل، لزوماً به شناسایی زیان کاهش ارزش منتج نخواهد شد. حامیان دیدگاه استاندارد
معتقدند که:

الف.  طبق استاندارد،
مبلغ بازیافتنی با
 توجه
به بیشترین مبلغ از بین ارزش اقتصادی و خالص ارزش فروش تعیین می‌شود،

ب  .  براساس بندهای 23 تا 25 استاندارد به ‌نظر می‌رسد بهترین برآورد برای خالص ارزش فروش واحدی که
جدیداً تحصیل شده است، قیمت واقعی پرداختی پس
 از تعدیل بابت مخارج واگذاری و هرگونه تغییرات در شرایط
اقتصادی بین تاریخ معامله و تاریخ برآورد باشد،
 و

ج   .  چنانچه خالص ارزش فروش واحد مولد وجه نقد به ‌طریق دیگری برآورد شود، در آن صورت نیز همچنان ارزیابی
بازار از خالص منافع موردانتظار ناشی از تجدید ساختار واحد تجاری یا مخارج سرمایه‌ای
آتی مرتبط با آن
 را منعکس می‌کند.

بنابراین در شرایط یکسان، مبلغ بازیافتنی واحدی که جدیداً
تحصیل شده است، خالص ارزش فروش (و
 نه
ارزش اقتصادی) آن خواهد بود. بدین
 ترتیب،
خالص منافع تجدید ساختار نیز در مبلغ بازیافتنی واحد منعکس خواهد شد زیرا زیان
کاهش ارزش حداکثر تا میزان هرگونه مخارج واگذاری بااهمیت خواهد بود.

شناسایی زیان کاهش ارزش (بندهای 56 تا 60  استاندارد)

12 .  طبق استاندارد، چنانچه مبلغ بازیافتنی دارایی
کمتر از مبلغ دفتری آن باشد، زیان کاهش ارزش شناسایی می‌شود. معیارهای مختلفی برای
شناسایی زیان کاهش ارزش در صورتهای مالی به
 ‌شرح زیر وجود دارد:

الف.  شناسایی زیان
هنگامی که زیان کاهش ارزش، دائمی تلقی شود (معیار دائمی‌
 بودن).

ب  .  شناسایی زیان هنگامی که زیان کاهش ارزش، محتمل تلقی
شود، یعنی اینکه عدم
 بازیافت
مبلغ دفتری دارایی توسط واحد
 تجاری
محتمل باشد (معیار
 محتمل بودن).

ج   .  شناسایی بلادرنگ زیان در هر زمان که مبلغ
بازیافتنی کمتر از مبلغ دفتری باشد (معیار اقتصادی بودن).

13 .  این استاندارد
برای شناسایی زیان کاهش ارزش بر ”معیار اقتصادی بودن“ اتکا می‌کند. براساس این
معیار، زیان کاهش ارزش زمانی شناسایی می‌شود که مبلغ بازیافتنی دارایی کمتر از
مبلغ دفتری آن باشد. معیار ”اقتصادی بودن“، بهترین معیار برای ارائه اطلاعات مفید
به استفاده‌کنندگان در ارزیابی جریانهای نقدی آتی ناشی از دارایی برای واحد تجاری
است. برای استفاده از این معیار جهت تعیین کاهش ارزش دارایی، ارزش زمانی پول و
خطرات خاص دارایی درنظر گرفته می‌شود که ماهیتاً، عواملی از
 قبیل محتمل بودن و دائمی ‌بودن زیان کاهش ارزش نیز در
اندازه‌گیریها ملحوظ می‌شود.

واحدهای مولد وجه نقد
(بندهای 62 تا
69  استاندارد)

14 .  بنا به دلایل زیر برخی تنها از تعیین مبلغ
بازیافتنی برمبنای دارایی منفرد حمایت می‌کنند:

الف.  شناسایی واحدهای
مولد وجه
 نقد در سطحی غیر از کل واحد
تجاری مشکل است و بنابراین، با این شیوه هرگز برای داراییهای منفرد زیان کاهش ارزش
شناسایی نخواهد شد،
 و

ب  .  شناسایی زیان کاهش ارزش یک دارایی باید بدون
توجه به اینکه جریانهای نقدی ورودی ناشی از آن به
 صورت مستقل از سایر داراییها یا گروههای دارایی ایجاد می‌شود،
امکان‌پذیر باشد.

15 .  اگر چه تشخیص پایین‌ترین سطح جریانهای نقدی
ورودی مستقل برای یک گروه از داراییها مستلزم قضاوت است، مفهوم واحد مولد وجه
 نقد مبین آن است که داراییها در ایجاد جریانهای نقدی مشارکت
دارند.

آزمون کاهش ارزش داراییهای نامشهود با عمر مفید
نامعین [بندهای 7 و 8 (الف) استاندارد]

16 .  الزام به اندازه‌گیری مجدد داراییها هنگام کاهش
ارزش، یک مفهوم ”ارزیابی“ است و
 فرآیند
”تخصیص بهای تمام ‌شده“ محسوب نمی‌شود. مفهوم ارزیابی بر منافع آتی دارایی تأکید
دارد. بنابراین، هدف از آزمون کاهش ارزش، ارزیابی قابلیت بازیافت مبلغ دفتری
دارایی ازطریق استفاده یا فروش آن است. با
 این حال،
تخصیص مبلغ استهلاک‌پذیر دارایی با عمر مفید معین برمبنای سیستماتیک طی عمر
 مفید
آن، تا اندازه‌ای اطمینان می‌دهد که مبلغ دفتری از مبلغ بازیافتنی دارایی بیشتر
نمی‌‌شود. بنابراین در مواردی که برای دارایی نامشهود استهلاک محاسبه نمی‌شود، به
 منظور خودداری از گزارش مبالغ
دفتری مازاد
 بر مبالغ بازیافتنی لازم است بر
آزمون کاهش ارزش داراییها بیشتر اتکا شود.

واگذاری بخشی از واحد مولد
وجه نقد دارای سرقفلی (بند 78  استاندارد)

17 .  طبق استاندارد، سرقفلی مربوط به عملیات واگذار
شده باید برمبنای ارزشهای نسبی بخش واگذار شده و بخش نگهداری
 شده واحد مولد وجه نقد اندازه‌گیری شود، مگر اینکه
واحد
 تجاری بتواند از روش بهتری برای
انعکاس سرقفلی مربوط به بخش واگذار
 شده استفاده ‌کند.

18 .  سطح
پیشنهادی آزمون کاهش ارزش به این دلیل است که سرقفلی تخصیص یافته به واحد مولد وجه
 نقد را نمی‌توان به گونه‌ای
منطقی به سطحی پایینتر در آن واحد تخصیص داد. با
 این حال، هنگامی که بخشی از واحد مولد وجه نقد واگذار می‌شود، بهتر است فرض شود که بخشی از سرقفلی به
بخش واگذار شده مربوط است. بنابراین، زمانی که بخش واگذار
 شده، جزئی از واحد مولد وجه نقد را
تشکیل می‌دهد، تخصیص سرقفلی باید الزامی شود.

زمان‌بندی آزمون کاهش ارزش
واحد (گروه واحدهای) مولد وجه نقد دارای سرقفلی
(بندهای
83  تا 
86  استاندارد)

19 .  به منظور کاهش هزینه‌های انجام آزمون، طبق استاندارد، آزمون
سالانه کاهش ارزش واحد (گروه واحدهای) مولد وجه
 نقدی که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، می‌تواند در هر زمان طی دوره سالانه انجام شود
مشروط بر اینکه آزمون هر سال در همان زمان صورت پذیرد. در موارد ترکیبهای تجاری طی
دوره جاری این خطر وجود دارد که مبلغ پرداخت شده بابت تحصیل واحد جدید از مبلغ بازیافتنی
آن بیشتر باشد. برای جلوگیری از
 تعویق
شناسایی زیان کاهش ارزش احتمالی باید آزمون کاهش ارزش در
 مورد این گونه ترکیبهای تجاری پیش از پایان
دوره مالی جاری انجام شود.

تخصیص
زیان کاهش ارزش بین داراییهای متعلق به واحد مولد وجه نقد (بندهای
91 تا 94 استاندارد)

20 .  برخی معتقدند که زیان کاهش ارزش باید به ترتیب زیر تخصیص یابد:

الف.  سرقفلی،

ب  .  داراییهای نامشهودی که بازار فعالی برای آنها
وجود ندارد،

ج   .  داراییهایی که خالص ارزش فروش آنها کمتر از مبلغ
دفتری است،
 و

د    .  سایر داراییهای واحد مولد وجه نقد متناسب با مبلغ دفتری هر یک.

21
.  دلایل اصلی ارائه این نظرات به صورت زیر
است:

الف.  زیان کاهش ارزش
واحد مولد وجه
 نقد باید ابتدا به داراییهایی
تخصیص داده شود که اندازه‌گیری آنها مستلزم اعمال قضاوت بیشتر است. سرقفلی و
داراییهای نامشهودی که بازار فعالی برای آنها وجود ندارد، جزء این
 گونه داراییهاست. داراییهای
نامشهودی که بازار فعالی برای آنها وجود ندارد (مانند نامهای تجاری، حقوق انتشار و
مواردی از
 این قبیل)، همانند سرقفلی تلقی می‌شود.

ب  .  پایین‌تر بودن خالص ارزش فروش یک دارایی نسبت به
مبلغ دفتری، توجیه مناسبی برای تخصیص بخشی از زیان کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقد به آن دارایی است.

22 .  دلایل مخالفت
با نحوه تخصیص زیان کاهش ارزش بر
 مبنای
بند 20 به
 شرح زیر است:

الف.  همه داراییهای
نامشهودی که بازار فعالی برای آنها وجود ندارد، همانند سرقفلی نیستند (مانند حق
امتیاز و پروانه بهره‌برداری). داراییهای نامشهود را در برخی موارد می‌توان همانند
داراییهای ثابت مشهود (مانند اموال و ماشین‌آلات) با عینیت بیشتری اندازه‌گیری
کرد.

ب  .  مفهوم واحد مولد وجه نقد به مجموع دارایی‌ها،
نه تک
 تک آنها، اشاره دارد.

در نهایت
این تصمیم اتخاذ شد که برای تخصیص زیان کاهش ارزش، با داراییهای نامشهود و همچنین
داراییهایی که خالص ارزش فروش آنها کمتر از مبلغ دفتری است همانند سایر داراییها
برخورد شود.

23 .  چنانچه مبلغ بازیافتنی دارایی منفردی که به وضوح دچار کاهش ارزش شده است به طور جداگانه قابل تعیین باشد،
برآورد مبلغ بازیافتنی واحد مولد وجه
 نقد در برگیرنده
آن دارایی ضرورت ندارد. چنانچه مبلغ بازیافتنی دارایی منفرد قابل تعیین نباشد، نمی‌توان
نتیجه‌گیری کرد که دارایی به
 وضوح
دچار کاهش ارزش شده است زیرا زیان کاهش ارزش واحد مولد وجه
 نقد به تمام داراییهای آن مربوط
می‌شود.

برگشت
زیانهای کاهش ارزش داراییها غیر از سرقفلی (بندهای 95 
تا  107  استاندارد)

24 .  طبق
استاندارد، زیان کاهش ارزش یک دارایی غیر از سرقفلی، تنها درصورتی باید برگشت داده
شود که از زمان شناسایی آخرین زیان کاهش ارزش، برآوردهای مورد
 استفاده برای تعیین مبلغ بازیافتنی
دارایی، تغییر کرده باشد.

25 .  دلایل مخالفت با برگشت زیانهای کاهش ارزش به شرح زیر است:

الف.  برگشت زیانهای
کاهش ارزش، با نظام حسابداری مبتنی بر بهای تمام شده تاریخی مغایرت دارد. زمانی که
مبلغ دفتری دارایی کاهش می‌یابد، مبلغ بازیافتنی مبنای بهای تمام شده جدید برای
دارایی قرار می‌گیرد. درنتیجه، برگشت زیان کاهش ارزش، به نوعی تجدید ارزیابی
دارایی است. در واقع، در بسیاری از موارد، مبانی اندازه‌گیری مبلغ بازیافتنی مشابه
مبانی مورد استفاده برای تجدید ارزیابی دارایی است. از این رو، برگشت زیانهای
کاهش ارزش یا باید منع شود و یا به عنوان تجدید ارزیابی مستقیماً در
حقوق صاحبان سهام شناسایی گردد.

ب  .  برگشت زیانهای کاهش ارزش موجب ایجاد نوسان در
سودهای گزارش ‌شده می‌گردد. اندازه‌گیریهای سود در دوره‌های کوتاه مدت، نباید
تحت تأثیر تغییرات تحقق نیافته در اندازه‌گیری دارایی بلندمدت قرار گیرد.

ج   .  نتیجه برگشت زیانهای کاهش ارزش، برای استفاده کنندگان
صورتهای مالی مفید نخواهد بود زیرا طبق استاندارد، مبلغ برگشت داده شده به مبلغی
محدود می‌شود که مبلغ دفتری دارایی را به بیش از بهای تمام شده مستهلک شده آن افزایش
ندهد. لذا مبلغ برگشت شده و مبلغ دفتری بازنگری شده، هیچکدام محتوای اطلاعاتی
ندارد.

د    .  در بسیاری از موارد، برگشت زیانهای کاهش ارزش به
شناسایی ضمنی سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری منجر خواهد شد.

    .  برگشت زیانهای کاهش ارزش امکان سوء استفاده و
هموار سازی سود را فراهم خواهد کرد.

و    .  پیگیری برای تأیید ضرورت برگشت زیان کاهش ارزش،
پرهزینه است.

26 .  ضرورت برگشت زیانهای کاهش ارزش مبتنی بر دلایل
زیر است:

الف.  این موضوع
هماهنگ با مفاهیم نظری و این دیدگاه است که جریان منافع اقتصادی آتی که قبلاً مورد
انتظار نبود، محتمل ارزیابی شده است.

ب  .  برگشت زیان کاهش ارزش، تجدید ارزیابی نیست و تا
زمانی که این برگشت، به فزونی مبلغ دفتری دارایی از بهای تمام شده اولیه آن
پس
 از کسر استهلاک (با فرض
عدم
 شناسایی زیان کاهش ارزش) منجر
نشود، با نظام بهای تمام شده هماهنگ است. از این رو، برگشت زیان کاهش
ارزش باید در صورت سود و زیان شناسایی و با هرگونه مازاد نسبت به بهای تمام شده
مستهلک شده به عنوان تجدید‌ ارزیابی برخورد شود.

ج   .  زیانهای کاهش ارزش بر مبنای برآورد شناسایی
و اندازه‌گیری می‌شود. هر تغییری در اندازه‌گیری زیان کاهش ارزش، همانند تغییر
در برآورد است. استاندارد حسابداری شماره 6 الزام می‌کند تغییر در برآورد حسابداری
چنانچه تنها بر دوره جاری تأثیر بگذارد، در تعیین سود خالص یا زیان دوره جاری،
 و چنانچه بر دوره جاری و دوره‌های
آینده تأثیر بگذارد، در تعیین سود خالص یا زیان دوره جاری و دوره‌های آینده منظور
شود.

د    .  برگشت زیانهای کاهش ارزش، نشانه سودمندتری از
توان ایجاد منافع آتی دارایی یا گروه داراییها برای استفاده‌کنندگان فراهم می‌کند.

    .  نتایج عملیات در دوره‌های آتی به نحو منصفانه‌تری
ارائه خواهد شد زیرا استهلاک، زیان کاهش ارزش قبلی را که دیگر مربوط نیست، منعکس
نخواهد کرد. اجتناب
 از
برگشت زیانهای کاهش ارزش ممکن است به سوء‌استفاده‌هایی از قبیل ثبت زیان قابل
 ملاحظه‌ در یک سال با هزینه
استهلاک پایین‌تر ناشی از آن،
 و
سودهای بالاتر در سالهای بعد منجر گردد.

برگشت زیانهای کاهش ارزش
سرقفلی (بند
108  استاندارد)

27 .  استاندارد، برگشت زیان کاهش ارزش شناسایی شده
برای سرقفلی را منع کرده است. مخالفین این رویکرد معتقدند که نحوه برخورد با برگشت
زیان کاهش ارزش سرقفلی باید همانند زیان کاهش
ارزش سایر داراییها باشد، اما این نحوه برخورد باید محدود به
 شرایطی
گردد که زیان کاهش ارزش، ناشی از رویدادهای مشخص خارج از کنترل واحد تجاری باشد که
انتظار نمی‌رود در آینده نزدیک تکرار شود.

28 .  استاندارد
حسابداری شماره 17 با
 عنوان داراییهای نامشهود شناسایی سرقفلی ایجاد شده در داخل
واحد تجاری را منع می‌کند. بنابراین، چنانچه برگشت زیانهای کاهش ارزش سرقفلی مجاز
باشد، تمایز برگشت زیان از سرقفلی ایجاد شده در داخل واحد تجاری اگر غیرممکن نباشد
بسیار مشکل خواهد بود. با
 توجه به اینکه سرقفلی تحصیل شده و
سرقفلی ایجاد
 شده در
واحد مولد وجه
 نقد به طور مشترک
در
 ایجاد
جریانهای نقدی سهیم هستند، هرگونه افزایش بعدی در مبلغ بازیافتنی سرقفلی تحصیل
شده، از افزایش در سرقفلی ایجاد شده در واحد مولد وجه
 نقد قابل تفکیک نیست. حتی در صورت برگشت رویداد مشخص برون
سازمانی که منجر به شناسایی زیان کاهش ارزش شده است، تعیین اینکه اثر آن برگشت،
افزایش متناظر در مبلغ بازیافتنی سرقفلی تحصیل شده می‌باشد، اگر غیر ممکن
نباشد، بسیار مشکل است. بنابراین، برگشت زیان کاهش ارزش سرقفلی منع شده است.




استاندارد سی ویک حسابداری

استاندارد سی و یک حسابداری درخصوص داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين استاندارد بايد با توجه به ”مقدمه‌اي بر استانداردهاي حسابداري“ مطالعه
و

بکار گرفته شود.

هدف

1  .   هدف
اين استاندارد، تجويز نحوه حسابداري داراييهاي نگهداري شده براي فروش و نحوه ارائه
و افشاي عمليات متوقف شده است. به
 طور
خاص، اين استاندارد موارد زير را الزامي نموده است:

الف.   داراييهايي که معيارهاي طبقه‌بندي به عنوان ” نگهداري شده براي فروش“ را
احراز مي‌کنند، به اقل مبلغ دفتري و خالص ارزش فروش اندازه‌گيري و احتساب استهلاک
چنين داراييهايي متوقف مي‌شود، و

ب
.    داراييهايي که معيارهاي طبقه‌بندي
به عنوان ” نگهداري شده براي فروش“ را احراز مي‌کنند در ترازنامه، و
نتايج عمليات متوقف شده در
 صورت
سود و زيان، به
 طور جداگانه ارائه مي‌شوند.

دامنه
کاربرد

2  .   الزامات
”طبقه‌بندي“ و ”
 ارائه“ در اين استاندارد، براي
تمام داراييهاي غيرجاري و تمام مجموعه‌هاي واحد بکار مي‌رود، اما الزامات ”
 اندازه‌گيري“ در اين استاندارد
براي تمام داراييهاي غيرجاري و مجموعه‌هاي واحد (به
 شرح بند 4)، به استثناي داراييهاي ذکر شده در
بند 5 که طبق استاندارد مربوط اندازه‌گيري مي‌شود، کاربرد دارد.

3  .   داراييهايي
که طبق استاندارد حسابداري شماره 14 با
 عنوان نحوه ارائه داراييهاي جاري و
بدهيهاي جاري
به عنوان غيرجاري طبقه‌بندي مي‌شوند،
نبايد مجدداً به
 عنوان داراييهاي جاري طبقه‌بندي
شوند مگر اينکه معيارهاي طبقه‌بندي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبق اين استاندارد را احراز
نمايند. داراييهايي از يک طبقه که واحد تجاري در روال عادي به
 عنوان غيرجاري تلقي مي‌کند و
صرفاً به قصد فروش مجدد تحصيل شده‌اند نبايد به‌عنوان جاري طبقه‌بندي شوند مگر
اينکه معيارهاي طبقه‌بندي به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش طبق اين استاندارد را احراز نمايند.

4 .    در برخي موارد واحد تجاري گروهي از داراييها و
بدهيهاي وابسته به آن را به
 عنوان
يک مجموعه واحد واگذار يا برکنار مي‌کند. چنين مجموعه واحدي، ممکن است يک گروه از واحدهاي مولـد وجه نقد، يک واحد مولد وجه نقد، يا
قسمتي از واحد مولد وجه نقد باشد. اين مجموعه مي‌تواند در برگيرنده هر گونه
دارايي و بدهي واحد تجاري باشد. اگر يک دارايي غيرجاري به
 عنوان قسمتي از يک مجموعه‌ واحد، در دامنه الزامات
اندازه‌گيري اين استاندارد قرار گيرد، الزامات اندازه‌گيري اين استاندارد براي کل
مجموعه بکار مي‌رود به‌ گونه‌اي که اين مجموعه به اقل مبلغ دفتري وخالص ارزش
فروش اندازه‌گيري مي‌شود. الزامات اندازه‌گيري داراييها و بدهيهاي منفرد
در مجموعه‌ واحد، در
 بندهاي
19، 20 و 24 بيان شده است.

5  .   الزامات
اندازه‌گيري اين استاندارد در مورد داراييها و بدهيهاي زير کاربرد ندارد:

الف.   سرمايه‌گذاريهاي بلند مدتي که به روش تجديد ارزيابي اندازه‌گيري
مي‌شود.

ب  .   داراييهاي
جاري و بدهيهايي كه جزئي از يك مجموعه واحد نگهداري شده براي فروش است.

تعاريف

6  – اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معاني مشخص زير بکار رفته است:

  • يک بخش از واحد تجاري : جزئي از عمليات و جريانهاي نقدي واحد تجاري است که از لحاظ عملياتي و اهداف گزارشگري مالي، به وضوح از ساير فعاليتهاي واحد تجاري متمايز باشد.
  • واحد مولد وجه نقد : کوچکترين مجموعه داراييهاي قابل شناسايي ايجادکننده جريان ورودي وجه نقدي که به ميزان عمده‌اي مستقل از جريانهاي ورودي وجه نقد ساير داراييها يا مجموعه‌اي از دارايـيها مي‌باشد.
  • مخارج فروش : مخارج تبعي که به طور مستقيم در رابطه با فروش دارايي (يا مجموعه‌ واحد)، به استثناي مخارج تأمين مالي، واقع مي‌شود.
  • دارايي جاري : يک دارايي زماني به عنوان دارايي جاري طبقه‌بندي مي‌شود که

ب  . وجه نقد يا معادل وجه نقدي باشد که استفاده از آن
محدود نشده است.

  • مجموعه‌ واحد : گروهي از
    دارايـيها و بدهيهاي وابسته به آن که به عنوان يک مجموعه واحد واگذار يا
    برکنار خواهد شد.
  • عمليات متوقف شده :
    يک بخش از واحد تجاري است که واگذار یا برکنار شده  يا به عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي
    شده است، و :

الف .  بيانگر يک فعاليت تجاري يا حوزه جغرافيايي عمده و جداگانه از عمليات است،

ب    . قسمتي از يک برنامه هماهنگ براي واگذاري یا
برکناری يک فعاليت تجاري يا حوزه جغرافيايي عمده و جداگانه از عمليات است، و يا

ج . يک واحد فرعي است که صرفاً با قصد فروش مجدد
خريداري شده است.

  • ارزش منصفانه : مبلغي است
    که خريداري مطلع و مايل و فروشنده‌اي مطلع و مايل مي‌توانند در معامله‌اي حقيقي و
    در شرايط عادي، يک دارايي را در ازاي مبلغ مزبور با يکديگر مبادله کنند.
  • خالص ارزش
    فروش
     :
    مبلغ وجه نقد يا معادل آن که از
     طريق
    فروش دارايي در شرايط عادي و پس
     از
    کسر کليه مخارج فروش حاصل مي‌شود.
  • مبلغ بازيافتني
    : خالص ارزش فروش يا ارزش اقتصادي يک دارايي، هر
     کدام
    که بيشتر است.
  • ارزش
    اقتصادي : ارزش فعلي خالص جريانهاي نقدي آتي ناشي از کاربرد مستمر دارايي از
     جمله جريانهاي نقدي ناشي از واگذاري نهايي آن
    است.
  • تعهد قطعي خريد : توافقي
    با يک شخص غيروابسته، الزام‌آور براي هر دو طرف و معمولاً داراي ضمانت اجراي
    قانوني، که:

الف .     تمام
شرايط بااهميت، شامل قيمت و زمانبندي معامله را مشخص مي‌کند،
 و

ب    . شامل عامل بازدارنده‌اي
است که مي‌تواند اجراي آن را بسيار محتمل کند.

طبقه‌بندي
داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي واحد) به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش

7  .  واحد تجاري بايد دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي واحد) را که مبلغ دفتري آن، عمدتاً از طريق فروش و نه استفاده مستمر بازيافت مي‌گردد، به عنوان ” نگهداري شده براي فروش“ طبقه‌بندي کند.

8  .   طبقه‌بندي
دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) به
 عنوان نگهداري شده براي فروش بايد تنها پس از احراز شرايط زير صورت گيرد:

الف.   دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) براي فروش
فوري در وضعيت فعلي آن، فقط بر
 حسب
شرايطي که براي فروش چنين داراييهایی (يا مجموعه‌هاي واحد) مرسوم و معمول است، آماده
باشد، و

ب
.    فروش آن بسيار محتمل باشد.

9  .   براي
آنکه فروش بسيار محتمل باشد، بايد تمام شرايط زير احراز شود:

الف.   سطح مناسبي از مديريت واحد تجاري متعهد به
اجراي طرح فروش دارايي (يا
 مجموعه
واحد) باشد،

ب  .   برنامه
فعالي براي يافتن خريدار و تکميل طرح فروش، شروع شده باشد،

ج  .   براي
فروش دارايي (يا مجموعه واحد) به قيمتي منطقي نسبت به ارزش روز آن، بازاريابي
مؤثري انجام شده باشد،

د   .   انتظار
رود که شرايط تکميل فروش طي يکسال از تاريخ طبقه‌بندي، به
 استثناي آنچه در بند 10 مجاز
شمرده شده است، احراز گردد،
 و


  .   اقدامات
لازم براي تکميل طرح فروش نشان دهد که انجام تغييرات بااهميت يا توقف آن بعيد است.

10.   شرايط و رويدادها ممکن است دوره تکميل فروش را
از يک سال طولاني‌تر کند. اگر تأخير از شرايط و رويدادهايي ناشي شود که از کنترل
واحد تجاري خارج است و شواهد کافي وجود داشته باشد که واحد تجاري به تعهدات خود
نسبت به طرح فروش داراييها پايبند است، طولاني‌تر شدن دوره فروش نمي‌تواند از طبقه‌بندي
يک دارايي غير
 جاري (يا مجموعه‌اي واحد) به عنوان نگهداري شده براي فروش
جلوگيري نمايد. اين مورد در
 صورتي
روي خواهد داد که شرايط مندرج در پيوست شماره 1 احراز شود.

11 .  معاملات فروش شامل
معاوضه داراييهاي غيرجاري با يکديگر نيز مي‌شود به شرطي که اين معاوضه طبق
استاندارد حسابداري شماره 11 با
 عنوان
داراييهاي ثابت مشهود،
داراي
 محتواي تجاري باشد.

12 .  چنانچه واحد تجاري، يك دارايي غيرجاري (يا
مجموعه‌اي واحد) را صرفاً به قصد واگذاري تحصيل ‌نمايد، در تاريخ تحصيل، آن دارايي
غيرجاري را فقط در
 صورتي
بايد به‌عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي کند که الزام يکسال مندرج در بند
 9 (به استثناي آنچه در بند 10 مجاز شمرده
شده است) رعايت شود و احراز هر گونه معيار ديگر مندرج در بندهاي 8 و 9 که در تاريخ
تحصيل محقق نشده باشد، در يک دوره کوتاه‌مدت بعد از تحصيل (معمولاً طي مدت 3 ماه)
بسيار محتمل باشد.

13.   در صورتي که معيارهاي بندهاي 8 و 9 بعد از تاريخ ترازنامه
احراز شود واحد تجاري نبايد در صورتهاي مالي، داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي
واحد) را به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي
کند. با اين وجود، هنگامي که اين معيارها بعد از تاريخ ترازنامه، اما قبل از تأييد
صورتهاي مالي احراز شود واحد تجاري بايد اطلاعات تعيين شده در بند 40 را در
يادداشتهاي توضيحي افشا کند.

داراييهاي غيرجاري که قصد برکناري آن وجود دارد

14.   واحد تجاري
نبايد يک دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي واحد) که قصد برکناري آن وجود دارد را
به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي کند، زيرا مبلغ دفتري آن اساساً

از طريق استفاده مستمر بازيافت
خواهد شد. با اين حال، چنانچه مجموعه‌اي واحد که قصد برکناري آن وجود دارد، شرايط
عمليات متوقف شده طبق بند 6 را احراز کند، واحد تجاري بايد نتايج عمليات و
جريانهاي نقدي آن مجموعه را طبق بندهاي 32 و 33 در تاريخي که استفاده از آنها
متوقف مي‌شود، به
 عنوان
عمليات متوقف شده ارائه نمايد. داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي واحدي) که
قصد برکناري آن وجود دارد، شامل مواردي است که از دارايي تا پايان عمر اقتصادي آن
استفاده مي‌شود و مواردي که به جاي فروش، استفاده از دارايي متوقف مي‌شود.

15 .  واحد تجاري نبايد دارايي غيرجاري که به طور موقت استفاده نمي‌شود را به عنوان برکنار شده محسوب کند.

اندازه‌گيري داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي واحد)
طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري
شده براي فروش

اندازه‌گيري دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد)

16 .     واحد تجاري بايد دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي فروش را به اقل
مبلغ دفتري و خالص ارزش فروش اندازه‌گيري نمايد.

17 .  چنانچه يک دارايي غير جاري (يا مجموعه‌اي واحد) که جديداً
تحصيل شده، معيارهاي طبقه‌بندي به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش (به
 شرح
بند 12) را احراز نمايد، در
 رعایت
بند 16، آن دارايي (یا مجموعه واحد) در شناخت اوليه به اقل مبلغ دفتري (با
 فرض عدم طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش؛
براي
 مثال، بهاي تمام شده) و خالص
ارزش فروش شناسايي مي‌شود. اگر دارايي غير
 جاري (يا مجموعه
واحد) در
 قالب يک ترکيب تجاري تحصيل شده باشد، بايد به خالص ارزش
فروش اندازه‌گيري شود.

18 .  چنانچه انتظار ‌‌رود فرايند فروش در بيش از يک
سال تکميل شود، واحد تجاري بايد مخارج فروش را به ارزش فعلي اندازه‌گيري نمايد. هر
گونه افزايش در ارزش فعلي مخارج فروش ناشي از گذشت زمان، در
 صورت سود و زيان به عنوان هزينه تأمين مالي شناسايي
مي‌شود.

19 .  مبلغ دفتري يک دارايي غيرجاري (يا داراييها و
بدهيهاي مربوط به يک مجموعه واحد)، بلافاصله قبل از طبقه‌بندي اوليه آن به
 عنوان نگهداري شده براي فروش،
بايد طبق استاندارد حسابداري مربوط اندازه‌گيري شود.

20 .  در اندازه‌گيري مجدد بعدي يك مجموعه واحد، مبلغ
دفتري داراييهاي مستثني شده از الزامات اندازه‌گيري طبق بند 5 اين استاندارد که در
يک مجموعه واحد به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شده است، بايد قبل از اندازه‌گيري مجدد مجموعه
واحد به خالص ارزش فروش آن، طبق استانداردهاي حسابداري مربوط اندازه‌گيري مجدد
شود.

شناسايي زيانهاي کاهش ارزش و برگشت آن

21 .  واحد تجاري بايد زيان کاهش ارزش براي هر گونه
کاهش ارزش اوليه يا بعدي دارايي (يا
 مجموعه واحد) به خالص ارزش فروش را تا حدي که طبق بند 20
شناسايي نشده است، شناسايي کند.

22 .  واحد تجاري بايد هر گونه افزايش بعدي در خالص
ارزش فروش يک دارايي را به
 عنوان
سود شناسايي کند، اما اين سود نبايد از زيان کاهش ارزش انباشته‌اي که قبلاً طبق
اين استاندارد و يا ساير استانداردهاي حسابداري شناسايي شده است، بیشتر شود.

23
.  واحد تجاري بايد براي هر گونه افزايش
بعدي در خالص ارزش فروش مجموعه‌ واحد،
به
 شرح زير سود شناسايي کند:

الف.   تا حدي که طبق بند 20 شناسايي نشده است، اما

ب  .   تا
حدي که از زيان کاهش ارزش انباشته‌ شناسايي شده، طبق اين استاندارد و يا ساير
استانداردهاي حسابداري (براي داراييهاي غيرجاري که در دامنه الزامات اندازه‌گيري
اين استاندارد قرار مي‌گيرند) بيشتر نباشد.

24
.  زيان کاهش ارزش (يا هر گونه سود بعدي)
شناسايي شده براي مجموعه‌اي واحد بايد مبلغ دفتري داراييهاي غيرجاري آن مجموعه‌ را
که در دامنه الزامات اندازه‌گيري اين استاندارد قرار مي‌گيرد به
 شرح مندرج در بندهاي الف و ب
زير، کاهش (يا افزايش) دهد:

الف.   زيان کاهش ارزش بايد به ترتيب زير جهت کاهش
مبلغ دفتري داراييهاي غيرجاري مجموعه واحد تخصيص يابد:

1
.  ابتدا، صرف کاهش مبلغ دفتري سرقفلي مرتبط
با مجموعه‌ واحد شود، و

2  . باقيمانده
زيان کاهش ارزش متناسب با مبلغ دفتري ساير داراييهاي غيرجاري مجموعه واحد، به آنها
تخصيص يابد.

اين
کاهش در مبالغ دفتري بايد به
 عنوان
زيان کاهش ارزش هر يک از داراييهاي منفرد درنظر گرفته شود و بلافاصله در
 صورت سود و زيان شناسايي گردد.

ب
.    برگشت زيان کاهش ارزش مجموعه واحد بايد
به
 منظور افزايش مبلغ دفتري
داراييهاي غير
 جاري آن غير از سرقفلي، تخصيص
يابد.

اين
افزايش در مبالغ دفتري بايد به
 عنوان
برگشت زيان کاهش ارزش هر يک از داراييهاي منفرد درنظر گرفته شود و بلافاصله در
 صورت سود و زيان شناسايي گردد.

25 .  سود يا زياني که تا تاريخ فروش يک دارايي
غيرجاري (يا مجموعه‌اي‌ واحد) شناسايي نشده، بايد در تاريخ قطع شناخت شناسايي گردد.
الزامات مربوط به قطع شناخت در بندهاي
 70 تا 75 استاندارد حسابداري شماره 11 با عنوان داراييهاي
ثابت مشهود
(تجديدنظر
شده در 1386)، و بندهاي 89 تا 95 استاندارد حسابداري شماره 17 با
 عنوان داراييهاي نامشهود (تجديدنظر شده در 1386)، آمده
است.

26 .  واحد تجاري نبايد يک دارايي غيرجاري که منفرداً
يا در قالب بخشي از يک مجموعه واحد به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شده است را مستهلک
کند. شناسايي سود تضمين شده و ساير هزينه‌هاي قابل انتساب به بدهيهاي مجموعه‌
واحدي که به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي شده است، ادامه مي‌يابد.

تغييرات طرح فروش

27 .  در صورتي  که واحد
تجاري يک دارايي غير جاري (يا
 مجموعه‌اي
واحد) را به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي نموده باشد، اما معيارهاي مندرج در بندهاي
 8 تا 10 ديگر برقرار نباشد، واحد
تجاري بايد طبقه‌بندي دارايي (يا
 مجموعه
واحد) به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
متوقف نمايد.

28
.  واحد تجاري بايد يک دارايي غيرجاري را که
طبقه‌بندي آن به
 عنوان نگهداري شده براي فروش متوقف شده است (يا اينکه از مجموعه واحد نگهداري
شده براي فروش خارج مي‌شود)، به اقل مبالغ زير اندازه‌گيري کند:

الف.   مبلغ دفتري آن قبل از اين که دارايي غير جاري (يا مجموعه واحد) به عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي شود پس
 از
تعديل بابت هر گونه استهلاک، يا تجديد ارزيابي که در
 صورت عدم طبقه‌بندي دارايي (يا مجموعه
واحد) به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
شناسايي مي‌شد، و

ب
.    مبلغ بازيافتني آن در تاريخ انصراف از
فروش.

29 .  واحد تجاري بايد هر گونه تعديل لازم در مبلغ
دفتري يک دارايي غيرجاري که طبقه‌بندي آن به
 عنوان نگهداري شده براي فروش متوقف شده است را در دوره‌اي
که معيارهاي مندرج در بندهاي 8 تا 10 ديگر برقرار نباشد، در سود و زيان عمليات در
حال تداوم منظور نمايد. واحد
 تجاري
بايد هر گونه تعديل از اين بابت را در همان سرفصل مورد
 استفاده طبق بند 36 براي ارائه
سود و زيان شناسايي شده، منظور کند.

30 .  اگر واحد تجاري از مجموعه‌ واحدي که به عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي شده است، دارايي يا بدهي منفردي را خارج کند، اندازه‌گيري باقيمانده
داراييها و بدهيها در
 صورتي
 به
 عنوان مجموعه واحد ادامه مي‌يابد که اين مجموعه حائز
معيارهاي مندرج در بندهاي 8 تا 10 باشد. در
 غير اين صورت، باقيمانده داراييهاي
غيرجاري گروه که به
 طور منفرد شرايط طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش را دارند باید به طور جداگانه به‌اقل مبلغ دفتري
و خالص ارزش فروش در آن تاريخ اندازه‌گيري شوند. هر
 دارايي غيرجاري که معيارهاي ذکر
شده را احراز نکند، طبق بند 27 طبقه‌بندي آن به
 عنوان نگهداري شده براي فروش متوقف مي‌شود.

ارائه و افشا

31 .  واحد تجاري بايد اطلاعاتي را ارائه و افشا کند که استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي را در ارزيابي آثار مالي عمليات متوقف شده و واگذاري داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي واحد) کمک نمايد.

ارائه عمليات متوقف شده

32
.  واحد تجاري بايد موارد زير را افشا کند:

الف.   يک مبلغ واحد در متن صورت سود و زيان که شامل
مجموع ارقام زير است:

1
.  سود (بعد از ماليات) يا زيان عمليات
متوقف شده، و

2 .  سود (بعد از ماليات) يا
زيان ناشي از اندازه‌گيري داراييهایی (يا مجموعه‌هاي واحدي) که عمليات متوقف شده
را تشکيل مي‌دهند به خالص ارزش فروش يا سود (بعد از ماليات) يا زيان ناشي از
واگذاري آنها.

ب
.    اجزاي مبلغ ذکر شده در بند الف به
تفکيک:

1
.  درآمدها، هزينه‌ها و سود (قبل از ماليات)
يا زيان عمليات متوقف شده،

2
.  ماليات بر درآمد عمليات متوقف شده،

3 .  سود يا زيان شناسايي
شده ناشي از اندازه‌گيري داراييهایی (يا مجموعه‌هاي واحدي) که عمليات متوقف شده را
تشکيل مي‌دهند به خالص ارزش فروش يا سود (بعد از ماليات) يا زيان ناشي از واگذاري
آنها، و

4 .  ماليات بر درآمد مربوط
به بند 3.

اجزاي
مذکور را مي‌توان در يادداشتهاي توضيحي يا در متن صورت سود و زيان ارائه کرد. در
 صورتي  که اين اجزا در متن صورت سود و زيان ارائه شود،
بايد در بخش عمليات متوقف شده، يعني جدا از عمليات در حال تداوم ارائه گردد.
درخصوص واحدهاي فرعي اخيراً تحصيل شده که شرايط طبقه‌بندي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
در زمان تحصيل احراز مي‌کنند (به
 بند
12 مراجعه شود)، اين افشا ضرورت ندارد.

ج   .   خالص
جريانهاي نقدي عمليات متوقف شده به تفکيک فعاليتهاي عملياتي، بازده سرمايه‌گذاريها
و سود پرداختي بابت تأمين مالي، ماليات بر درآمد، فعاليتهاي سرمايه‌گذاري و
فعاليتهاي تأمين مالي. اين افشا را مي‌توان در يادداشتهاي توضيحي يا در متن صورت
جريان وجوه نقد ارائه کرد. در خصوص واحدهاي فرعي اخيراً تحصيل شده که شرايط طبقه‌بندي
به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
در زمان تحصيل احراز مي‌کنند (به بند 12 مراجعه شود)، اين افشا ضرورت ندارد.

33 .  واحد
تجاري بايد موارد افشاي
بند 32 را براي دوره‌هاي قبلي ارائه شده در صورتهاي مالي، ارائه مجدد کند به گونه‌اي
که موارد افشا، همه عمليات متوقف شده‌ تا تاريخ ترازنامه آخرين دوره را دربرگيرد.

34.   تعديلات در دوره جاري نسبت به مبالغي که قبلاً
در عمليات متوقف شده ارائه گرديده است و به
 طور مستقيم مربوط به واگذاري یا برکناری عمليات متوقف شده
در دوره(هاي) قبل مي‌باشد بايد به
 طور
جداگانه در عمليات متوقف شده طبقه‌بندي شود. ماهيت و مبلغ چنين تعديلاتي بايد افشا
گردد. نمونه‌ وضعيتهايي که ممکن است به اين تعديلات منجر شود به
 شرح زير است:

الف.   رفع ابهامات مربوط به شرايط واگذاري، مانند
قطعي شدن بهاي معامله و جبران خسارت وارده.

ب  .   رفع
ابهاماتي که به
 طور مستقيم به عمليات يک بخش،
قبل از واگذاري آن مربوط مي‌شود، مانند تعهدات زيست محيطي و تضمين محصولات توسط
فروشنده.

ج   .   تسويه
تعهدات مرتبط با مزاياي پايان خدمت و بازنشستگي کارکنان، مشروط بر اينکه تسويه به
 طور مستقيم مربوط به واگذاري
باشد.

35
.  چنانچه واحد تجاري طبقه‌بندي يک بخش از
واحد تجاري به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
متوقف نمايد، نتايج عمليات و جريان وجوه نقد آن بخش که قبلاً تحت عنوان عمليات متوقف
شده طبق بندهاي 32 تا 34 ارائه شده، بايد تجديد طبقه‌بندي شود. اين
 تجديد ارائه بايد تشريح شود.

سود يا زيان مربوط به عمليات در حال تداوم

36.   هر گونه سود يا زيان اندازه‌گيري مجدد يک
دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي واحد) که به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شده است و مشمول
تعريف عمليات متوقف شده نگردد بايد در سود يا زیان عمليات در حال تداوم منظور شود.

ارائه دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) طبقه‌بندي شده‌ به عنوان نگهداري شده براي فروش

37 .  واحد تجاري بايد دارايي غيرجاري طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي فروش و
داراييهاي يک مجموعه واحد طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را جدا از ساير داراييها در
ترازنامه ارائه کند. بدهيهاي مجموعه واحد طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
نيز بايد جدا از ساير بدهيها در ترازنامه ارائه ‌گردد. اين داراييها و بدهيها
نبايد با يکديگر تهاتر شوند و مبلغ آنها به
 طور جداگانه ارائه مي‌گردد. به استثناي آنچه که در بند 38 مجاز مي‌باشد، طبقات عمده
داراييها و بدهيهاي طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش بايد به طور جداگانه در يادداشتهاي
توضيحي افشا گردد. واحد تجاري بايد هر گونه سود
تحقق نيافته مربوط به داراييهاي غيرجاري (يا
 مجموعه‌هاي
واحد) طبقه‌بندي شده به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش را که به
 طور
مستقيم در حقوق صاحبان سهام شناسايي شده‌ است، به
 طور جداگانه ارائه کند.

38 .  چنانچه مجموعه واحد، يک واحد فرعي باشد که ‌اخيراً
تحصيل ‌شده است و شرايط طبقه‌بندي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را در زمان تحصيل احراز مي‌کند
(به بند 12 مراجعه شود)، افشاي طبقات عمده داراييها و بدهيها ضرورت ندارد.

39 .  در مواردی که واحد تجاری در دوره جاری، به دلیل ایجاد شرایط
جدید، داراییهای غیرجاری یا داراییها و بدهیهای مجموعه واحدی را که در ترازنامه
دوره‌های قبل به
 عنوان نگهداری شده برای فروش
طبقه‌بندی شده است، تغییر طبقه‌بندی دهد، تجدید ارائه اقلام مقایسه‌ای از این بابت
ضرورت ندارد.

ساير موارد افشا

40 .  واحد تجاري بايد در دوره‌اي که دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) به عنوان نگهداري شده براي فروش،
طبقه‌بندي يا واگذار مي‌شود، اطلاعات زير را در يادداشتهاي توضيحي افشا کند:

الف.   شرحي از دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد)،

ب  .   تشريح
واقعيتها و شرايطي که به واگذاري مورد انتظار منجر مي‌شود و روش و زمان‌ مورد
انتظار واگذاري،

ج  .   سود
يا زيان شناسايي شده بر طبق بندهاي 21 تا 23، و در
 صورت عدم ارائه جداگانه در متن صورت سود و زيان، سرفصلي از
صورت سود و زيان که شامل آن سود و زيان مي‌باشد، و

د   .   در
موارد لازم، قسمتي که در آن، دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) طبق استاندارد
حسابداري شماره 25 با
 عنوان
گزارشگري بر حسب قسمتهاي مختلف ارائه مي‌شود.

41 .  چنانچه بنـد 27 يا بند 30 بکار گرفته شـود، واحـد تجـاري در
دوره‌اي که تصميم مي‌گيرد طرح فروش دارايي غيرجاري (يا مجموعه واحد) را تغيير دهد،
بايد شرحي از واقعيتها و شرايطي که
 منجر به اين تصميم شده است و اثرات اين تصميم بر نتايج
عمليات و جريان وجوه نقد آن دوره و دوره‌‌هاي قبلي که ارائه مي‌شود را افشا کند.

تاريخ
اجرا

42 .   الزامات اين استاندارد
براي کليه صورتهاي مالي که دوره مالي آن از تاريخ 1/1/1389 و بعد از آن شروع مي‌شود،
لازم‌الاجراست.

مطابقت
با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري

43.   با اجراي الزامات اين استاندارد، مفاد
استاندارد بين‌المللي گزارشگري مالي شماره 5
با
 عنوان داراييهاي غيرجاري نگهداري
شده براي فروش و عمليات متوقف شده
نيز رعايت مي‌شود.

پيوست
شماره 1 :  توضیحات تکمیلی

اين
پيوست جزء لاينفک استاندارد حسابداري شماره 31 است.

طولاني‌تر
شدن دوره مورد نياز براي تکميل فروش

1  .   همان‌گونه
که در بند 10 اشاره شده است، طولاني‌تر شدن دوره تکميل فروش، در
 صورتي مانع از طبقه‌بندي يک
دارايي غير
 جاري (يا مجموعه‌اي‌ واحد) به عنوان نگهداري شده براي فروش
نمي‌شود، که اين تأخير از رويدادها و شرايطي خارج از کنترل واحد تجاري ناشي شود و
شواهد کافي وجود داشته باشد که واحد تجاري به تعهدات خود براي طرح
 فروش دارايي (يا مجموعه‌ واحد) پايبند است. در
موارد زير، محدوديت زماني يکساله براي تکميل فروش به
 شرح مندرج در بند 9 تعديل مي‌شود:

الف.   در تاريخي که واحد تجاري خود را متعهد به طرح
فروش دارايي غيرجاري (يا
 مجموعه‌
واحد) مي‌کند، به
 طور
منطقي انتظار داشته باشد که ديگران (نه
 خريدار) شرايطي را براي انتقال دارايي (يا مجموعه‌ واحد) وضع نمايند که
دوره تکميل فروش را طولاني‌تر کند، و :

1  . اقدامات
لازم در خصوص آن شرايط را نتوان تا زمان دستيابي به تعهد قطعي خريد آغاز کرد، و

2  . تعهد
قطعي خريد طي يک سال، بسيار محتمل باشد.

ب  .   واحد
تجاري يک تعهد قطعي خريد به
 دست
مي‌آورد و اما به
 دنبال
آن، خريدار يا ديگران به
 طور
غيرمنتظره، شرايطي را براي انتقال دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌ واحد) طبقه
بندي شده در قبل به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش وضع مي‌نمايند به گونه‌اي که دوره مورد نياز براي تکميل
فروش طولاني‌تر مي‌شود، و:

1  . اقدامات
لازم در خصوص آن شرايط، به موقع انجام شود، و

2  . رفع
مناسب عوامل ايجادکنندة تأخير مورد انتظار باشد.

ج  .   طي يک
سال اول، شرايطي به وجود ‌آيد که قبلاً بعيد تلقي مي‌شد و در نتيجه، دارايي
غيرجاري (يا مجموعه‌ واحد) طبقه‌بندي شده در قبل به
 عنوان نگهداري شده براي فروش تا
پايان آن دوره فروش نرود، و:

1
 . طي
يک سال اول، واحد تجاري اقدام لازم در خصوص تغيير شرايط را انجام
 داده باشد،

2  . با فرض
تغيير شرايط، بازاريابي مؤثري براي فروش دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌ واحد) به
قيمتي منطقي، در جريان باشد، و

3  . معيارهاي
مندرج در بندهاي 8 و 9 احراز شود.

پیوست شماره 2 : 
رهنمود بکارگیری

فهرست

مثال

آماده
بودن براي فروش فوري (بند 8)
3 – 1
انتظار
تکميل فروش طي يکسال (بند 9)
4
استثنا
براي معیار مندرج در بند 9 (بند 10 و پیوست شماره 1)
7 – 5
تشخیص
يک دارايي به عنوان برکنار شده (بندهاي 14 و 15)
8
ارائه
عمليات متوقف شده مربوط به داراییهای غیرجاری یا مجموعه‌های واحد برکنار شده
(بند 14)
9
تخصيص
زيان کاهش ارزش به مجموعه‌هاي واحد (بند 24)
10
ارائه
عمليات متوقف شده در صورت سود و زيان (بند 32)
11
ارائه
دارايي غيرجاري (یا مجموعه‌ واحد) طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي فروش (بند 37)
12
اندازه‌گيري
و ارائه واحدهاي فرعي تحصيل شده به منظور
فروش مجدد و طبقه‌بندي شده به عنوان
نگهداري شده براي فروش (بندهاي 12 و 38)
13


پیوست شماره 2 : 
رهنمود بکارگیری

اين رهنمود براي کمک به کاربرد استاندارد تدوين شده است و
بخشي از استاندارد نمي‌باشد.

آماده
بودن براي فروش فوري (بند 8)

يک
دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي‌ واحد) در
 صورتي  واجد شرايط طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش است که براي فروش فوري در
وضعيت فعلي آن، فقط برحسب شرايطي که براي فروش چنين داراييهايي (يا مجموعه‌هاي
واحدي) مرسوم و معمول است، آماده باشد (بند
 8) و واحد تجاري قصد و توانايي انتقال دارايي
(يا مجموعه‌ واحد) را در وضعيت فعلي آن، به
 خريدار
داشته باشد. مثالهاي 1 تا 3 مواردي از احراز يا عدم احراز معيارهاي مندرج در بند 8
را نشان مي‌دهد.

مثـال
1

واحد
تجاري به اجراي طرح فروش ساختمان دفتر مرکزي خود متعهد شده و اقداماتي را براي
يافتن خريدار آغاز کرده است.

(الف)  واحد تجاري قصد دارد ساختمان را پس از تخليه به خريدار منتقل کند.
زمان مورد نياز براي تخليه ساختمان براي فروش چنين داراييهايي معمول و مرسوم است.
در تاريخ تعهد به اجراي طرح، معيار مندرج در بند 8 احراز شده است.

(ب)    واحد تجاري تا زمان تکميل ساختمان جديد دفتر
مرکزي، به استفاده از اين ساختمان ادامه خواهد داد. واحد تجاري قصد ندارد پيش از
تکميل ساختمان جديد، ساختمان فعلي را تخليه و به خريدار منتقل کند. تأخير در زمان‌بندي
انتقال ساختمان فعلي که توسط واحد تجاري (فروشنده) تحميل شده است، نشانگر آن است
که ساختمان براي فروش فوري آماده نمي‌باشد. تا زمان تکميل ساختمان جديد معيار
مندرج در بند 8  احراز نمي‌گردد، حتي اگر
يک تعهد قطعي خريد براي انتقال آتي ساختمان فعلي در دست باشد.

مثال
2

واحد تجاري به اجراي طرح فروش
يک دستگاه توليدي متعهد شده و اقداماتي را براي يافتن خريدار آغاز کرده است. در
تاريخ تعهد به اجراي طرح، سفارشهاي تکميل نشده مشتريان نيز وجود دارد.

(الف)  واحد تجاري قصد دارد اين دستگاه توليدي را در حين انجام عمليات به
فروش رساند. هر
 گونه سفارشهاي تکميل نشده
مشتريان در تاريخ فروش به خريدار منتقل مي‌شود. انتقال سفارشهاي تکميل نشده
مشتريان در تاريخ فروش بر زمان‌بندي انتقال اين دستگاه تأثيري نخواهد داشت. معيار
مندرج در بند 8 در تاريخ تعهد به اجراي طرح، احراز شده است.

(ب)    واحد تجاري قصد دارد اين دستگاه توليدي را پس از توقف عمليات به فروش رساند.
واحد تجاري قصد ندارد پيش از متوقف نمودن تمام عمليات آن دستگاه و تکميل سفارشهاي
مشتريان، دستگاه توليدي را به خريدار منتقل نمايد. تأخير در زمان‌بندي انتقال اين
دستگاه که توسط واحد تجاري (فروشنده) تحميل شده است، نشانگر آن است که اين دستگاه
براي فروش فوري آماده نيست. تا زمان توقف عمليات اين دستگاه، معيار مندرج در بند 8
احراز نمي‌شود، حتي اگر يک تعهد قطعي خريد براي انتقال آتي اين دستگاه در
 دست باشد.

مثال
3

يک
واحد تجاري قصد فروش مجموعه‌اي از املاک خود شامل زمين و تعدادي ساختمان را دارد
که از
 طريق تمليک وثيقه تحصيل کرده
است:

(الف)  واحد تجاري قصد ندارد پيش از تکميل بازسازي که
سبب افزايش ارزش فروش اين املاک مي‌شود، آنها را به خريدار منتقل کند. تأخير در
زمان‌بندي انتقال اين املاک که توسط واحد تجاري (فروشنده) تحميل شده است، نشانگر
آن  است که اين املاک براي فروش فوري آماده
نمي‌باشد. تا زمان تکميل بازسازي، معيار مندرج در بند 8 احراز نمي‌شود.

(ب)    پس از تکميل بازسازي و طبقه‌بندي املاک
به عنوان نگهداري شده براي فروش اما پيش از دستيابي به تعهد قطعي خريد، واحد
تجاري ملزم شد خسارتهاي زيست‌محيطي را جبران کند. واحد تجاري همچنان قصد فروش اين
املاک را دارد. با اين حال، واحد تجاري پيش از جبران خسارت قادر به انتقال املاک
به خريدار نيست. تأخير در زمان‌بندي انتقال املاک که پيش از به دست آمدن تعهد
قطعي خريد توسط ديگران تحميل شده، نشانگر آن است که املاک براي فروش فوري آماده
نيست. لذا معيار مندرج در بند 8 ديگر برقرار نمي‌باشد و درنتيجه طبق بند 27، طبقه‌بندي
اين املاک به عنوان نگهداري شده براي فروش، متوقف مي‌شود.

انتظار
تکميل فروش طي يکسال (بند 9)

مثال
4

فروش
يک دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي‌ واحد) بايد بسيار محتمل باشد (بند 8)، از
 جمله انتظار رود فرايند فروش آن طي يک سال از تاريخ طبقه‌بندي
تکميل گردد (بند 9)، تا واجد شرايط طبقه‌بندي به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش شود. در نمونه‌هاي زير، اين معيار احراز نمي‌گردد:

(الف)  يک شرکت ليزينگ، تجهيزاتي را براي فروش يا اجاره
نگهداري مي‌کند که اخيراً قرارداد اجاره آنها خاتمه يافته و هنوز شکل نهايي مبادلـه
آنها در آينده (فروش يا اجاره) تعيين نشده است.

(ب)    واحد تجاري به اجراي طرحي براي فروش اموالي که
هم‌اکنون از آن استفاده مي‌نمايد، متعهد شده است. معامله اموال به
 صورت فروش و اجاره مجدد از نوع
اجاره سرمايه‌اي خواهد بود.

استثنا
براي معيار مندرج در بند 9 (بند 10 و پیوست شماره 1)

الزام يک سال مندرج در بند 9 در وضعيتهاي محدودي ناديده
گرفته مي‌شود که دوره مورد نياز براي تکميل فروش يک دارايي غيرجاري (يا مجموعه‌اي‌
واحد) به سبب رويدادها و شرايط خارج از کنترل واحد تجاري، طولاني‌تر خواهد شد (يا
شده است) و شرايط مشخص شده نيز احراز گردد (بند 10 و پيوست شماره 1). مثالهاي 5 تا
7 چنين وضعيتهايي را تشريح مي‌کند.

مثال
5

يک
واحد تجاري فعال در صنعت توليد برق به اجراي طرح فروش مجموعه‌اي واحد متعهد شده
است که بخش عمده‌اي از عمليات آن را تشکيل مي‌دهد. اين فروش مستلزم کسب مجوز
قانوني است که مي‌تواند دوره مورد نياز براي تکميل فروش را از يک سال طولاني‌تر
سازد. اقدامات مورد نياز براي کسب مجوز را نمي‌توان تا زمان يافتن خريدار و به
 دست آمدن تعهد قطعي خريد آغاز کرد. با اين حال، دستيابي به تعهد قطعي خريد طي يک سال آينده بسيار
محتمل است. در
 چنين وضعيتي، شرايط بند الف پيوست
شماره 1 براي مستثني شدن از الزام يک سال بند 9 احراز مي‌شود.

مثال
6

يک
واحد تجاري به اجراي طرح فروش يک دستگاه توليدي در شرايط فعلي آن متعهد شده و اين
دستگاه را در آن تاريخ به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
طبقه‌بندي کرده است. پس
 از دستيابي به تعهد قطعي خريد،
با بازرسي اموال توسط خريدار مشخص شد که دارايي مذکور محيط زيست را آلوده مي‌کند و
فروشنده از اين موضوع اطلاع نداشته است. واحد تجاري بايد اقدامات لازم به
 منظور رفع اين مشکل را انجام دهد که اين امر دوره مورد
نياز براي تکميل فروش را از يک سال طولاني‌تر خواهد کرد. متعاقباً واحد تجاري
اقداماتي را براي رفع مشکل آغاز کرده که به ثمر رسيدن آن بسيار محتمل است. در چنين
وضعيتي، شرايط بند ب پيوست شماره 1 براي مستثني شدن از الزام يک سال مندرج در بند
9 احراز مي‌شود.

مثال
7

واحد تجاري به اجراي طرحي براي فروش يک دارايي غيرجاري
متعهد شده و آن دارايي را در آن تاريخ به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي کرده است.

(الف)  طي دوره يک
ساله اول، شرايطي که در زمان طبقه‌بندي اوليـه دارايي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش بر
بازار حاکم بود رو به وخامت گذاشت و در نتيجه، دارايي تا پايان آن دوره، فروخته
نشد. طي آن دوره، واحد تجاري برنامه بازاريابي دارايي را ادامه داد اما به
 دليل نبود پيشنهاد خريد مناسب،
قيمت آن را کاهش داد. بازاريابي مؤثر دارايي با قيمتي که با توجه به تغيير شرايط
بازار منطقي است همچنان ادامه دارد. از اين رو، معيارهاي مندرج در بندهاي 8 و 9 و
نيز شرايط مندرج در بند ج پيوست شماره 1 براي مستثني شدن از الزام يک سال احراز مي‌شود.
در پايان دوره يک ساله اول، دارايي همچنان بايد به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شود.

(ب)    طي دوره يک ساله بعدي، شرايط بازار وخيم‌تر شد
و دارايي تا پايان آن دوره نيز فروخته نشد. واحد تجاري بر اين باور است که شرايط
بازار بهبود خواهد يافت و قيمت دارايي بيش از اين سقوط نخواهد کرد. دارايي همچنان
براي فروش، اما به مبلغي بيش از ارزش روز آن، نگهداري مي‌شود. در اين وضعيت، عدم
کاهش قيمت نشان مي‌دهد که دارايي براي فروش فوري، به
 صورتي که بند 8 الزام مي‌کند، آماده
نيست. به علاوه، براساس بند
 9
دارايي بايد به قيمتي که با توجه به ارزش منصفانه روز آن منطقي است، بازاريابي
شود. بنابراين، شرايط مندرج در بند ج پيوست شماره
 1 براي مستثني شدن از الزام يک ساله بند 9 احراز نمي‌شود.
طبق بند 27، طبقه‌بندي دارايي به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش، متوقف مي‌شود.

تشخيص
يک دارايي به
 عنوان برکنار شده (بندهاي 14 و
15)

در بندهاي 14 و 15 استاندارد، الزامات تشخيص يک دارايي
برکنار شده، ارائه شده است.

مثال
 8 موردي را نشان مي‌دهد که يک
دارايي به
 عنوان برکنار شده محسوب نمي‌شود.

مثال
8

يک
واحد تجاري استفاده از يک دستگاه توليدي را به دليل کاهش تقاضا براي محصول آن
متوقف کرده است. با اين حال، دستگاه مزبور در شرايط آماده براي توليد حفظ مي‌شود و
انتظار مي‌رود با افزايش تقاضا مجدداً مورد استفاده قرار گيرد. اين دستگاه به
 عنوان برکنار شده محسوب نمي‌شود.

ارائه عمليات متوقف شده مربوط به داراییهای غیرجاری یا مجموعه‌های
واحد  برکنار شده (بند
 14)

بند 14
استاندارد، طبقه‌بندي داراييهاي برکنار شده را به
 عنوان
دارايي نگهداري شده براي فروش منع مي‌کند. با اين حال، در
 صورتي  که
داراييهاي برکنار شده مربوط به يک فعاليت تجاري يا حوزه جغرافيايي عمده و جداگانه‌اي
از عمليات باشد، در تاريخ برکناري، در بخش عمليات متوقف شده گزارش مي‌شود. مثال 9
اين موضوع را نشان مي‌دهد.

مثال
9

در دي
ماه 6×13 يک واحد تجاري تصميم گرفت فعاليت کارخانه نخ‌ريسي خود را، که يک فعاليت
تجاري عمده محسوب مي‌شود، متوقف کند. تمام فعاليتهاي کارخانه نخ‌ريسي طي سال منتهي
به 29 اسفند 7×13 متوقف مي‌شود. در صورتهاي مالي سال منتهي به 29 اسفند 6×13،
نتايج عمليات و جريانهاي نقدي مربوط به کارخانه نخ‌ريسي به
 عنوان عمليات در حال تداوم و در صورتهاي مالي سال منتهي به
29 اسفند 7×13، به
 عنوان عمليات متوقف شده درنظر
گرفته مي‌شود و واحد تجاري افشاهاي الزامي در بندهاي 32 و 33 استاندارد را ارائه
مي‌کند.

تخصيص
زيان کاهش ارزش به مجموعه‌هاي واحد (بند 24)

طبق
بند 24 استاندارد، هر گونه زيان کاهش ارزش (يا سود بعدي) شناسايي شده براي مجموعه‌هاي
واحد بايد مبلغ دفتري داراييهاي غيرجاري آن مجموعه را که در دامنه الزامات اندازه‌گيري
استاندارد قرار مي‌گيرد کاهش (يا افزايش) دهد. در مثال 10 تخصيص زيان کاهش ارزش به
مجموعه‌هاي واحد تشريح مي‌شود.

مثال
10

يک واحد تجاري تصميم دارد گروهي از داراييهاي خود را از طريق فروش واگذار کند. اين داراييها يک مجموعه‌ واحد را
تشکيل مي‌دهد، و به
 صورت زير اندازه‌گيري مي‌شوند:

 

مبلغ دفتري در تاريخ گزارشگري قبل از
طبقه‌بندي به‌عنوان نگهداري شده براي فروش

مبلغ دفتري تجديد اندازه‌گيري شده
بلافاصله قبل از طبقه‌بندي به عنوان‌نگهداري‌شده‌براي‌فروش

  ميليون
ريال
ميليون
ريال
سرقفلي 500ر1 500ر1
داراييهاي
ثابت مشهود (به مبلغ تجديدارزيابي شده)
600ر4 000ر4
داراييهاي
ثابت مشهود (به بهاي تمام شده تاريخي)
700ر5 700ر5
موجودي
کالا
400ر2 200ر2
سرمايه‌گذاريهاي
جاري

800ر1

500ر1

جمع

000ر16

900ر14

واحد
تجاري بلافاصله قبل از طبقه‌بندي مجموعه‌ واحد به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش زياني معادل 100ر1 ميليون ريال (900ر14-000ر16) شناسايي مي‌کند.

واحد
تجاري، خالص ارزش فروش مجموعه واحد را معادل 000ر13 ميليون ريال برآورد کرده است.
از آنجا که واحد تجاري بايد مجموعه واحد طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را به اقل مبلغ دفتري و خالص
ارزش فروش اندازه‌گيري کند، زيان کاهش ارزشي معادل 900ر1 ميليون ريال
(000ر13-900ر14) در زمان طبقه‌بندي اوليه اين مجموعه به
 عنوان نگهداري شده براي فروش، شناسايي مي‌کند.

زيان
کاهش ارزش به داراييهاي غيرجاري مشمول دامنه کاربرد الزامات اندازه‌گيري استاندارد
تخصيص مي‌يابد. بنابراين، زيان کاهش ارزش به موجودي کالا و سرمايه‌گذاريهاي جاري
تخصيص نمي‌يابد.

نحوه
تخصيص زيان کاهش ارزش به
 شرح زير است:

 

مبلغ دفتري تجديد اندازه‌گيري
شده بلافاصله قبل از طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش

زيان کاهش ارزش تخصيص
يافته

مبلغ دفتري پس از
تخصيص زيان کاهش ارزش

  ميليون
ريال
ميليون
ريال
ميليون
ريال
       
سرقفلي 500ر1 (500ر1) 0
داراييهاي ثابت مشهود (به مبلغ تجديد ارزيابي شده) 000ر4 (165) 835ر3
داراييهاي ثابت مشهود (به بهاي تمام شده تاريخي) 700ر5 (235) 465ر5
موجودي
کالا
200ر2 200ر2
سرمايه‌گذاريهاي
جاري

500ر1

500ر1

جمع

900ر14

(900ر1)

000ر13

زيان کاهش ارزش، ابتدا مبلغ سرقفلي را کاهش مي‌دهد. سپس،
مابقي زيان متناسب با مبلغ دفتري ساير داراييهاي غيرجاري به آنها تخصيص مي‌يابد.

ارائه عمليات متوقف شده در صورت سود و زيان (بند 32)

طبق
بند 32 استاندارد، واحد تجاري بايد يک مبلغ واحد در متن صورت سود و زيان براي
عمليات متوقف شده و جزئيات آن در يادداشتهاي توضيحي صورتهاي مالي يا در بخش عمليات
متوقف شده صورت سود و زيان (جدا از عمليات در حال تداوم) ارائه کند. مثال 11 نحوه
اجراي اين الزامات را شرح مي‌دهد.

مثال
11

شرکت
نمونه – صورت سود و زيان

براي
سال منتهي به 29 اسفند 6×13

 

6×13

5×13

     
فروش
خالص
  …. ….
بهاي
تمام شده فروش
 

(….)

(….)

سود
ناخالص
  …. ….
هزينه‌هاي
فروش، اداري و عمومي
(….)  

(….)

خالص
ساير درآمدها و هزينه‌هاي عملياتي

….

 

(….)

   

….

….

سود
عملياتي
  …. ….
هزينه‌هاي
مالي
  (….) (….)
خالص
ساير درآمدها و هزينه‌هاي غيرعملياتي
 

(….)

(….)

سود
عملیات در حال تداوم قبل از ماليات
  …. ….
ماليات
بر درآمد
 

(….)

(….)

سود خالص
عمليات در حال تداوم
  …. ….
سود
عمليات متوقف شده قبل از مالیات(1)
….   ….
اثر
مالياتي

(….)

  (….)
   

….

….

سود
خالص
 

….

….

(1)
 جزئيات مورد نياز در يادداشتهاي توضيحي
ارائه مي‌شود.

ارائه دارايي غيرجاري (یا مجموعه واحد) طبقه‌بندي شده به عنوان
نگهداري شده براي فروش (بند
 37)

طبق
بند 37 استاندارد، واحد تجاري بايد دارايي غيرجاري طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش و داراييهاي يک مجموعه واحد
طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
جدا از ساير داراييها در ترازنامه ارائه نمايد. بدهيهاي مجموعه‌ واحدي که به
 عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي مي‌شود نيز بايد
جدا از ساير بدهيها در ترازنامه ارائه گردد. اين داراييها و بدهيها نبايد با
يکديگر تهاتر شوند و مبلغ آنها به
 طور جداگانه ارائه مي‌شود.
مثال 12 اين الزامات را تشريح مي‌کند.

مثال
12

در
پايان سال 5×13، يک واحد تجاري تصميم گرفت بخشي از داراييها (و بدهيهاي مرتبط با
آن) را واگذار نمايد. اين واگذاري، که معيارهاي مندرج در بندهاي 8 و 9 براي طبقه‌بندي
به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
احراز مي‌کند، از دو مجموعه واحد به
 صورت
زير تشکيل شده است:

مبلغ
دفتري پس
 از طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش

 

مجموعه‌ واحد 2

مجموعه‌ واحد 1

 
ميليون
ريال
ميليون ريال  
700ر1 900ر4 داراييهاي
ثابت مشهود
400ر1 (1) سرمايه‌گذاريهاي
بلندمدت
(900) (400ر2) بدهيها

800

900ر3

خالص
مبلغ دفتري مجموعه‌هاي واحد

(1)     مبلغ 400 ميليون ريال مازاد تجديد ارزيابي
مربوط به سرمايه‌گذاريهاي بلندمدت در بخش حقوق صاحبان سهام منعکس شده است.

نحوه ارائه مجموعه‌هاي واحد
نگهداري شده براي فروش در ترازنامه اين واحد تجاري به
 صورت زير است:

 

5×13

4×13

  میلیون ریال میلیون ریال
داراييها    
داراييهاي جاري:    
الف × ×
ب

×

×

     
  × ×
داراييهاي غيرجاري نگهداري
شده براي فروش

(1)000ر8

 

×

×

داراييهاي غيرجاري:    
پ × ×
ت × ×
ث

×

×

 

×

×

جمع داراييها

×

×

بدهيها و حقوق صاحبان سهام    
بدهيهاي جاري:    
ج × ×
چ × ×
ح

×

×

 

×

×

  × ×
بدهيهاي
مرتبط با داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش

(2)300ر3

 

×

×

بدهيهاي غيرجاري:    
خ × ×
د × ×
ذ

×

×

 

×

×

جمع بدهيها

×

×

حقوق قابل تخصيص به صاحبان
سهام واحد تجاري اصلي:
   
ر × ×
ز × ×
مازاد تجديد ارزيابي سرمايه‌گذاريهاي
بلندمدت مربوط به

داراييهاي غيرجاري نگهداري
شده براي فروش

400

  × ×
سهم اقليت

×

×

جمع حقوق صاحبان سهام

×

×

جمع بدهيها و حقوق صاحبان
سهام

×

×

000ر8 = 400ر1 + 700ر1 +
900ر4 (1)

300ر3 = 900 + 400ر2 (2)

الزامات ارائه براي داراييهاي غيرجاري (يا مجموعه‌هاي واحد)
طبقه‌بندي شده به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش در پايان اين دوره گزارشگري، به گذشته تسري پيدا نمي‌کند.
بنابراين، ترازنامه‌هاي مقايسه‌اي براي دوره‌هاي قبل تجديد ارائه نمي‌شود.

اندازه‌گيري و ارائه واحدهاي فرعي
تحصيل شده به
 منظور
فروش مجدد و طبقه‌بندي شده به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش (بندهاي 12 و 38)

واحد
فرعي که به
 منظور فروش تحصيل شده است از
الزامات تلفيق طبق استاندارد حسابداري شماره 18 با
 عنوان صورتهاي
مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي (تجديدنظر شده 1384)
مستثني نيست. با اين حال، اگر
معيارهاي بند 12 احراز شود، به
 عنوان مجموعه‌ واحد طبقه‌بندي
شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش
ارائه مي‌شود. مثال 13 اين الزامات را تشريح مي‌کند.

مثال
13:

شرکت
البرز، شرکت جام را تحصيل کرده که خود يک شرکت اصلي با دو شرکت فرعي به
 نامهاي الف و ب است. شرکت فرعي ب منحصراً به منظور فروش خريداري شده است و معيارهاي طبقه‌بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش را احراز مي‌کند. همچنين طبق
بند
 6، شرکت فرعي ب عمليات متوقف
شده نيز محسوب مي‌شود.

خالص
ارزش فروش شرکت فرعي ب، معادل 135 ميليون ريال است. شرکت البرز، شرکت فرعي ب را به
 صورت زير در حسابها منظور مي‌کند:

  • در ابتدا، شرکت البرز بدهيهاي قابل تشخيص شرکت فرعي ب را
    به ارزش منصفانه آن معادل
     40
    ميليون ريال اندازه‌گيري مي‌کند.
  • همچنين، شرکت البرز داراييهاي تحصيل شده شرکت فرعي ب را
    معادل خالص ارزش فروش شركت ب (135 ميليون ريال) به علاوه ارزش منصفانه بدهيهاي
    قابل تشخيص آن (40
     ميليون
    ريال)، يعني معادل 175 ميليون ريال، اندازه‌گيري مي‌کند.
  • در تاريخ ترازنامه، شرکت البرز مجموعه‌ واحد را به اقل مبلغ
    دفتري و خالص ارزش
     فروش، معادل 130 ميليون ريال و بدهيها
    را طبق استانداردهاي حسابداري مربوط، معادل 35
     ميليون
    ريال اندازه‌گيري مجدد مي‌کند. کل داراييها معادل 165 ميليون ريال، (يعني 130
    ميليون ريال بعلاوه 35 ميليون ريال) اندازه‌گيري مي‌شوند.
  • در تاريخ ترازنامه، شرکت البرز اين داراييها و بدهيها را
    جدا از ساير داراييها و بدهيها، به شيوه‌اي مشابه مثال 12 با
     عنوان ارائه داراييهاي غيرجاري يا مجموعه‌هاي واحد طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي فروش، در صورتهاي مالي
    تلفيقي ارائه مي‌کند، و
  • در صورت
    سود و زيان، شرکت البرز کل مبلغ سود يا زيان پس از ماليات شرکت فرعي ب و سود
    يا زيان پس از ماليات شناسايي شده در ارزيابي مجدد بعدي شرکت فرعي ب را ارائه
    مي‌کند، که برابر با ارزيابي مجدد مجموعه‌هاي واحد از مبلغ 135 به 130 ميليون ريال
    است.

ارائه
جزئيات بيشتر داراييها و بدهيها يا تغييرات در ارزش مجموعه‌هاي واحد الزامي نيست.

پیوست شماره 3 :  
مبانی نتیجه‌گیری

اين
پيوست بخشي از الزامات استاندارد حسابداري شماره 31 محسوب نمي‌شود.

پيشينـه

1 .    پيش از تدوين اين استاندارد، طبقه‌بندي
جداگانه داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و اندازه‌گيري متفاوت آنها در
مقايسه با ساير داراييهاي غيرجاري، در استانداردهاي حسابداري ايران الزامي نشده
بود. ليکن در استاندارد بين‌المللي گزارشگري مالي شماره
 5 با عنوان داراييهاي
غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده
، علاوه بر تجويز الزامات طبقه‌بندي و
اندازه‌گيري داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش، تعريف و نحوه ارائه عمليات
متوقف شده نيز مشخص گرديده است. در نتيجه، به
 منظور هماهنگي با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري، در
ارديبهشت 1386 با تصويب کميته تدوين استانداردهاي حسابداري، پروژه‌اي با
 عنوان ”تدوين استاندارد
حسابداري داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده“ در دستور
کار مديريت تدوين استانداردها قرار گرفت.

2 .    پروژه ذکر شده در قالب يک کار پژوهشي براي
گروه کارشناسي مديريت تدوين استانداردها تعريف گرديد. گروه کارشناسي در ابتدا
ادبيات و استانداردهاي مرتبط را بررسي و گزارش خود را با
 عنوان ”مطالعه تطبيقي گزارشگري
مالي داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده و بررسي لزوم
تدوين استاندارد در
 اين زمينه“ تهيه و در اختيار کميته تدوين
استانداردهاي حسابداري قرار داد.

3 .    پس از تأييد ضرورت تدوين استاندارد حسابداري براي داراييهاي
غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده توسط کميته تدوين استانداردهاي
حسابداري، گروه
 کارشناسي پيش‌نويس اولیه
استاندارد را تهيه کرد. اين پيش‌نويس در جلسات متعدد کميته تدوين استانداردهاي حسابداري بررسي و با انجام
اصلاحات لازم، متن پیشنهادی استاندارد تصویب شد.

دلايل نياز به استاندارد حسابداري داراييهاي غيرجاري
نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده

4 .    وجود استاندارد حسابداري مربوط به داراييهاي غيرجاري نگهداري شده
براي فروش و عمليات متوقف شده بنا به دلايل زير ضروري است:

الف.   بهبود اطلاعات در دسترس
استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي براي ارزيابي زمان‌بندي، مبلغ و احتمال تحقق
جريانهاي نقدي آتي مرتبط با داراييها و مجموعه‌هاي واحد نگهداري شده براي فروش،

ب  .   تبيين مشخص‌تر ضوابط
مربوط به عمليات متوقف شده، و

ج  .   تفکيک مناسب‌تر سود و زيان حاصل از عمليات
متوقف شده از سود و زيان حاصل از عمليات در حال تداوم.

دامنه
کاربرد

5  .   بر اساس استاندارد، داراييهاي غيرجاري در صورتي  به عنوان داراييهاي جاري تجديد طبقه‌بندي مي‌شود که معيارهاي
استاندارد را براي طبقه‌بندي به
 عنوان
نگهداري شده براي
 فروش
احراز نمايد. از اين رو قصد مديريت براي فروش يا رسيدن به آخرين دوازده ماه
استفاده مورد انتظار از داراييهاي غيرجاري را نمي‌توان به
 تنهایی دليلي براي تجديد طبقه‌بندي
داراييهاي غيرجاري به داراييهاي جاري تلقي نمود.

6 .    الزامات طبقه‌بندي
و ارائه در استاندارد براي تمام داراييهاي غيرجاري و مجموعه‌هاي واحد قابل
 اعمال است و هر گونه استثنا
تنها به الزامات اندازه‌گيري مربوط مي‌شود. بنابراين داراييهاي غيرجاري که قبلاً
به ارزش منصفانه اندازه‌گيري شده‌اند، از الزامات اندازه‌گيري اين استاندارد
مستثني مي‌گردند. بديهي است كه داراييهاي جاري و بدهيهايي كه جزئي از يك مجموعه
واحد است، در
 اندازه‌گيري مجدد بعدي نيز
كماكان مشمول استانداردهاي حسابداري مربوط خواهد بود.

طبقه‌بندي داراييهاي غيرجاري که
قصد واگذاري آنها وجود دارد

7
.    طبقه‌بندي داراييهاي غيرجاري به
 عنوان نگهداري شده براي فروش به
اين دليل انجام مي‌شود که مبلغ دفتري اين داراييها عمدتاً از
 طريق فروش بازيافت مي‌شود. از
اين رو داراييهاي غيرجاري که معيارهاي طبقه‌بندي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را
احراز
 مي‌کنند و استفاده از آنها
همچنان ادامه دارد، مشمول اين طبقه‌بندي قرار مي‌گيرند زيرا جريانهاي نقدي حاصل از
استفاده از اين داراييها در مدت زمان باقيمانده تا فروش، نسبت به مبلغ فروش آنها
ناچيز محسوب و مبلغ دفتري آنها عمدتاً از
 طريق فروش بازيافت مي‌شود.

اندازه‌گيري داراييهاي غيرجاري
نگهداري شده براي فروش

8
.    طبق
استاندارد،
دارايي غيرجاري (یا مجموعه واحد) طبقه‌بندي شده به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش به اقل مبلغ دفتري و خالص ارزش فروش اندازه‌گيري و احتساب استهلاک
آن متوقف مي‌شود. همانگونه که در بند 7 توضيح داده شده است، جريانهاي نقدي مدت
زمان باقي‌مانده استفاده از يک دارايي که قصد فروش آن وجود دارد، نسبت به
 مبلغ فروش
آن ناچيز است. بنابراين، حسابداري اين دارايي (یا
 مجموعه
واحد) بايد بر مبناي فرايند ارزيابي، نه تخصيص، باشد. به علاوه، ادامه استهلاک
دارايي مي‌تواند سبب کاهش مبلغ دفتري آن به کمتر از خالص ارزش فروش گردد. استدلال
مخالف اين
 است که هر چند دارايي به عنوان
نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شده است، اما هنوز در عمليات مورد استفاده قرار
مي‌گيرد و تا زماني که منافع استفاده از دارايي عايد واحد تجاري مي‌شود، بايد
استهلاک آن ادامه يابد. از
 سوی دیگر، طبق ساير استانداردهاي حسابداري، زيان کاهش ارزش
به ميزان مازاد مبلغ دفتري نسبت به مبلغ بازيافتني خواهد بود، نه به ميزان مازاد
مبلغ دفتري نسبت به خالص ارزش فروش. همچنين، در اندازه‌گيري بعدي، چنانچه ارزش
اقتصادي بيشتر از خالص ارزش فروش باشد، مازاد ارزش اقتصادي دارايي (مبلغ دفتري
جديد) نسبت به خالص ارزش فروش (ارزش باقي‌مانده) مستهلک خواهد شد. با
 اين وجود، ارزش اقتصادي داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش
تنها به اندازه خالص جريانهاي نقدي مورد انتظار پيش از فروش، با خالص ارزش فروش
اختلاف خواهد داشت. اگر دوره فروش کوتاه باشد، مبلغ اين اختلاف معمولاً ناچيز
خواهد بود. بنابراين، تفاوت زيان کاهش ارزش شناسايي شده و استهلاک بعدي طبق ساير
استانداردهاي حسابداري در مقايسه با زيان کاهش ارزش و عدم استهلاک بعدي طبق اين
استاندارد نيز ناچيز خواهد بود.

حذف
معافيت از تلفيق در مورد واحدهاي فرعي که منحصراً با قصد فروش مجدد خريداري و
نگهداري شده‌اند

9 .    استاندارد،
معافيت از تلفيق واحدهاي فرعي که به
 طور موقت
نگهداري مي‌شوند را حذف مي‌کند. دليل اين امر، برخورد يکنواخت با تمام داراييهاي
نگهداري شده براي فروش به جاي تلفيق برخي داراييها و عدم تلفيق برخي ديگر است. اگر
واحدهاي فرعي که منحصراً به
 منظور فروش مجدد خريداري و نگهداري مي‌شوند،
مطابق با استاندارد حسابداري شماره 18 با
 عنوان صورتهاي مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي (تجديدنظر
شده 1384) از تلفيق معاف شوند، برخورد با داراييها و مجموعه‌هاي واحد درون چنين
واحدهايي که معيارهاي طبقه‌بندي به
 عنوان
نگهداري شده براي فروش را احراز مي‌کنند با ساير داراييها و مجموعه‌هاي واحد،
يکنواخت نخواهد بود.

طبقه‌بندي واحدهاي فرعي اخيراً تحصيل شده نگهداري شده براي
فروش در
 صورت سود و
زيان

10.   واحدهاي فرعي اخیراً تحصيل‌شده‌اي که معيارهاي
طبقه‌بندي به
 عنوان نگهداري شده براي فروش را کسب مي‌کنند، به عنوان عمليات متوقف شده طبقه‌بندي
مي‌شوند، زيرا واگذاري اين واحدها به يکي از دلايل مندرج در صفحه بعد انجام مي‌شود:

الف.   واحد فرعي نسبت به واحد تجاري اصلي، فعالیت
تجاري متفاوتي دارد و بنابراين واگذاري آن همانند واگذاري يک فعالیت عمده تجاري
است.

ب
.    نهادهاي نظارتي، واحد تجاري را ملزم به
واگذاري واحد فرعي مي‌کنند، زيرا واحد
 تجاري به غير از اين واحد فرعي، مالک حجم وسيعي از اين نوع
خاص از عمليات در آن منطقه جغرافيايي خاص است. در چنين حالتي واحد فرعي بايد
فعالیت عمده باشد.

جايگزيني اصطلاح ”خالص ارزش فروش“ با اصطلاح ”ارزش منصفانه
پس
 از کسر
مخارج فروش“

11.   در استاندارد، از اصطلاح ” خالص ارزش فروش“ به جاي اصطلاح
 ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش“ استفاده شده
است. با توجه به اينکه، داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش، در آينده نزديک
به فروش مي‌رسند استفاده از ارزشهاي فروش در مباني اندازه‌گيري آنها مناسبتر به
نظر مي‌رسد. از سوي ديگر، اصطلاح ”خالص ارزش فروش“داراي مفهوم روشني است و نسبت به
 ارزش
منصفانه پس
 از کسر مخارج فروش“ ابهام کمتري
دارد. بنابراين، عليرغم استفاده از اصطلاح ”
 ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش“ در استاندارد بين‌المللي گزارشگري مالي
شماره 5، کميته اصطلاح ”خالص
 ارزش
فروش“ را جايگزين آن کرد.

طولاني‌تر شدن دوره مورد
نياز براي تکميل فروش دارايي غيرجاري (یا مجموعه‌ واحد) طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي
فروش (پيوست استاندارد)

12.   در اغلب موارد، دوره فروش داراييهاي غيرجاري
(يا مجموعه‌هاي واحد) طبقه‌بندي شده به
 عنوان نگهداري شده براي فروش، حداکثر طي يک سال تکميل مي‌شود.
طولاني‌تر شدن دوره تکميل فروش اين اقلام از مدت يک سال، حالت خاص محسوب مي‌شود که
شرايط
 آن و نيز نحوه عمل در بند 10
استاندارد مطرح شده است. بنابراين توضيحات اضافي مربوط به مصاديق و حالتهاي مختلف
طولاني‌تر شدن دوره تکميل فروش در
 پيوست
استاندارد ارائه شده است تا ضمن جلوگيري از تعدد الزامات استاندارد، صرفاً
 واحدهاي تجاري مشمول به آن
مراجعه نمايند.

شناسايي زيانهاي كاهش ارزش و برگشت
بعدي آن در
 مورد
داراييهاي غيرجاري تجديد ارزيابي شده

13 .  زيانهاي
كاهش ارزش و برگشت بعدي آن در
 مورد
داراييهاي غيرجاري مشمول استانداردهاي
حسابداري شماره 11 با عنوان ” داراييهاي
ثابت مشهود
“ و
شماره 17 با
 عنوان ” داراييهاي نامشهود“ كه پيش از طبقه بندي به عنوان نگهداري شده براي فروش،
به مبالغ تجديد ارزيابي اندازه‌گيري شده‌اند، همانند داراييهاي غيرجاري تجديد
ارزيابي نشده، شناسايي مي‌شود. اين روش موجب برخورد يكنواخت با داراييهاي غيرجاري
مشمول دامنه كاربرد الزامات اندازه‌گيري اين
استاندارد و نيز تسهيل نحوه عمل حسابداري مي‌شود.

تغيير
طبقه
 بندي اقلام صورت سود و زيان

14 .  در استاندارد حسابداري شماره 6 با عنوان ” گزارش عملكرد مالي“، نتايج عمليات به دو طبقه فعاليتهاي عادي و اقلام
غيرمترقبه تفكيك مي‌شد. در استاندارد مزبور نتايج عمليات متوقف شده به
 عنوان بخشي از فعاليتهاي عادي
منعكس مي‌گرديد. با
 توجه
به نگرش كمك به استفاده‌كنندگان صورتهاي مالي جهت پيش‌بيني بهتر نتايج عمليات،
طبقه‌بندي نتايج عمليات به دو گروه عمليات در حال تداوم و عمليات متوقف شده مناسب‌تر
است. با
 توجه به اين تغيير طبقه بندي، سرفصل اقلام غير مترقبه در صورت سود و زيان حذف مي‌شود و درنتيجه،
آثار رويدادهايي از قبيل بلاياي طبيعي كه قبلاً تحت سرفصل اقلام غيرمترقبه طبقه‌بندي
مي‌شد، به
 عنوان اقلام استثنايي منعكس مي‌شود.




استاندارد سی حسابداری

استاندارد سی حسابداری درخصوص سود هر سهم می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين استاندارد بايد باتوجه به ”مقدمه‌اي بر
استانداردهاي حسابداري“ مطالعه و

بکار گرفته شود.

هدف

1 .    هدف اين
استاندارد، تجويز ضوابط تعيين و ارائه سود هر
 سهم،
به منظور بهبود قابلیت مقايسه عملکرد واحدهاي تجاري مختلف در يک دوره گزارشگري و
مقايسه عملکرد يک واحد تجاري در دوره‌هاي گزارشگري مختلف است. اگرچه به دليل
کاربرد رويه‌هاي حسابداري متفاوت در تعيين سود، اطلاعات مربوط به سود هر
 سهم
محدوديتهايي دارد با
 اين
حال ثبات رويه در تعيين مخرج کسر در محاسبات مربوط به سود هر
 سهم،
گزارشگري مالي را بهبود مي‌بخشد. لذا، تأکيد اصلي اين استاندارد بر مخرج کسر در
محاسبه سود هر
 سهم
است.

دامنه کاربرد

2 .   اين استاندارد بايد توسط واحدهاي تجاري که سهام عادي يا سهام عادي بالقوه آنها به عموم عرضه شده يا در جريان عرضه عمومي است، بکار گرفته شود.

3 . در مورد واحد تجاري اصلي که صورتهاي مالي تلفيقي و صورتهاي مالي جداگانه را با هم ارائه مي‌کند، الزامات افشاي اين استاندارد تنها بايد برمبناي اطلاعات تلفيقي اعمال شود. چنانچه واحد تجاري علاوه بر افشای سود هر سهم بر مبناي اطلاعات تلفیقی، بخواهد سود هر سهم را برمبنای صورتهاي مالي جداگانه نیز افشا کند، بايد آن را تنها در متن صورت سود و زيان جداگانه ارائه نمايد و چنين اطلاعاتي نبايد در صورتهاي مالي تلفيقي ارائه شود.

4 .  ساير واحدهاي تجاري، در صورت افشاي سود هر سهم، بايد مبلغ آن را براساس اين استاندارد محاسبه و افشا کنند.

تعاريف

5 .  اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معاني مشخص زير بکار رفته است:

  • ابزار مالکانه : هر
    قراردادي که معرف وجود حقوق باقيمانده نسبت به داراييهاي واحد تجاري پس از کسر
    کليه بدهيهاي آن است.
  • تقليل : کاهش در سود هر سهم يا افزايش
    در زيان هر
     سهم با فرض تبديل سهام
    عادي بالقوه به سهام عادي مي‌باشد.
  • سهام عادي : ابزار
    مالکانه‌اي است که حقوق مترتب بر آن مؤخر بر ساير ابزارهاي مالکانه است.
  • سهام عادي بالقوه :
    قراردادی که دارنده آن از حق تملک سهم عادي برخوردار است.
  • صاحبان سهام عادی :
    دارندگان سهام عادی واحد تجاری یا واحد تجاری اصلی در گروه.
  • ضدتقليل : افزايش در
    سود هر
     سهم يا کاهش در زيان هر سهم با فرض
    تبديل سهام عادي بالقوه به سهام عادي مي‌باشد.

6 .    اصطلاح ”سود هر سهم“
در عنوان و متن استاندارد، با فرض سودآور بودن عمليات واحدهاي تجاري انتخاب شده
است، لذا در مواردي که عمليات واحد تجاري منجر به زيان گردد، اصطلاح ”زيان هر
 سهم“
جايگزين مي‌شود.

7 .  اوراق مشارکت قابل تبديل به سهام عادي و حق تقدم خريد سهام نمونه‌هايي از سهام عادي بالقوه هستند.

اندازه‌گيري

سود پايه هر سهم

8 .    واحد تجاري بايد مبالغ سود پايه هر سهم را بر اساس سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي محاسبه نمايد.

9 سود پايه هر سهم بايد با تقسيم سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي بر ميانگين موزون تعداد سهام عادي طي دوره محاسبه شود.

10.   هدف سود پايه هر سهم،
ارائه شاخصي براي اندازه‌گيري منافع هر
 سهم
عادي از عملکرد واحد تجاري طي دوره گزارشگري است.

11.   ميانگين موزون تعداد سهام عادي طي دوره، به منظور انعکاس تغييرات در
مبلغ سرمايه سهامداران عادي ناشي از تغيير تعداد سهام بکارگرفته مي‌شود. ميانگين
موزون تعداد سهام عادي طي دوره برابر است با تعداد سهام عادي موجود در ابتدای دوره
و تغییرات سهام عادي طي دوره که با استفاده از عامل وزني زمان تعديل مي‌شود. عامل
وزني زمان، نسبت تعداد روزهاي درجريان بودن سهام به مجموع تعداد روزهاي ‌دوره ‌است.

12.   در تعيين ميانگين موزون تعداد سهام عادي در شرکتهاي سهامي عام، تاريخ
ثبت افزایش سرمایه در مرجع ثبت شرکتها ملاک عمل قرار مي‌گيرد.  در ساير واحدهاي تجاري، زمان منظور کردن سهام
عادي با توجه به شرايط خاص صدور آنها تعيين مي‌شود. در اين رابطه بررسي دقيق محتواي
رويدادهاي مرتبط با صدور سهام به خصوص زمان دسترسي به منابع ناشي از افزايش سرمايه
يا تسويه تعهدات مربوط از اهميت خاصي برخوردار است.

13.   در ترکيب تجاري، سهام عادي که به عنوان بخشي از مابه‌ازاي خريد صادر
شده است از تاريخ تحصيل در محاسبه ميانگين موزون تعداد سهام عادي منظور مي‌شود
زيرا واحد تحصيل‌کننده، نتايج عمليات واحد تحصيل‌شده را از آن تاريخ در صورت سود و
زيان ارائه مي‌کند.

14.   در مواردي که مابه‌ازاي سهام عادي به طور کامل وصول نشده است، اين
سهام متناسب با مابه‌ازاي دريافت شده، در محاسبه ميانگين موزون تعداد سهام منظور
مي‌شود.

15.   چنانچه بخشی از سهام واحد تجاری اصلی، در تملک واحد(های) تجاری فرعی
آن باشد، برای محاسبه سود هر
 سهم
در صورتهای مالی تلفیقی باید تعداد سهام عادی متعلق به واحدهای تجاری فرعی از
تاریخ تملک، از محاسبه میانگین موزون تعداد سهام عادی مستثنی شود.

16 .  در مواردي که تعداد سهام عادي بدون تغيير در منابع يا تعهدات افزايش يا کاهش مي‌يابد، ميانگين موزون تعداد سهام عادي براي کليه دوره‌هايي که اطلاعات آن ارائه مي‌شود بايد تعديل گردد.

17.   نمونه‌هايي از مواردي که تعداد سهام عادي بدون تغيير در منابع يا تعهدات
کاهش يا افزايش مي‌يابد به شرح زير است:

الف.  سود سهمي (افزايش سرمايه از محل سود تقسيم نشده يا اندوخته‌ها‌)،

ب .   تجزيه سهام، و

ج .   کاهش اجباري سرمايه در اجراي ماده 141 اصلاحيه قانون تجارت.

همچنين در مواردي که حق تقدم با مبلغي کمتر از ارزش
بازار سهام، صادر مي‌شود، تنها معادل مبلغ اعمال حق تقدم، منابع يا تعهدات تغيير
مي‌کند ليکن از بابت تفاوت مبلغ اعمال حق تقدم با ارزش بازار سهام در زمان تصويب
افزايش سرمايه که ”عنصر جايزه در حق تقدم“ ناميده مي‌شود، تغييري در منابع يا
تعهدات ايجاد نمي‌شود.

18.   در مورد سود سهمي و تجزيه سهام، بدون دريافت مابه‌ازا، سهام عادی براي
سهامداران فعلي صادر مي‌شود. بنابراين، تعداد سهام عادي بدون تغيير در منابع يا
تعهدات افزايش مي‌يابد. در کاهش اجباري سرمايه در اجراي ماده 141 اصلاحيه قانون
تجارت ممکن است تعداد سهام عادي موجود، بدون تغيير در منابع يا تعهدات کاهش ‌يابد.
تعداد سهام عادي قبل از اين گونه رويدادها، متناسب با تغيير سهام عادي تعديل مي‌شود
با اين فرض که رويداد مربوط در آغاز دورة گزارشگري و دوره‌هاي ارائه اطلاعات
مقايسه‌اي رخ داده است. براي مثال، چنانچه به ازاي هر
 سهم
موجود، دو سهم به‌عنوان سود سهمي صادر شود، براي محاسبه ميانگين موزون تعداد سهام عادي،
تعداد سهام قبل از تاريخ تصويب افزایش سرمایه در عدد سه ضرب مي‌شود.

سود تقليل يافته هر سهم

19.   واحد تجاري بايد مبالغ سود
تقليل يافته هر
 سهم را بر اساس سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي
محاسبه کند.

20.      واحد
تجاري براي محاسبه
سود تقليل يافته هر سهم، بايد سود خالص يا
زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي و ميانگين موزون تعداد سهام عادي را با فرض
تبديل سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده، تعديل کند.

21.   هدف سود تقليل يافته هر سهم،
همانند سود پايه هر
 سهم،
ارائه شاخصي براي اندازه‌گيري منافع هر
 سهم
عادي از عملکرد واحد تجاري طي دوره گزارشگري است با اين تفاوت که آثار تبديل فرضی
کليه سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده درنظرگرفته مي‌شود.

22.  واحد تجاري بايد براي محاسبه سود تقليل‌يافته هر سهم، اقدامات زير را انجام دهد:

الف.    سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان سهام  عادي را به ميزان هزينه‌هاي مالي مربوط به سهام
عادي بالقوه تقليل‌دهنده طي دوره و همچنين هر گونه درآمد يا هزينه ناشي از تبديل
سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده، با درنظر داشتن آثار مالياتي مربوط، تعديل کند، و

ب .   ميانگين موزون تعداد سهام عادي را با اين فرض که کليه سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده به سهام عادي تبديل شده است، تعديل ‌نمايد.

23.   براي محاسبه سود تقليل يافته هر سهم بايد فرض شود سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده، در ابتداي دوره به سهام عادي تبديل شده است، مگر اينکه تاريخ صدور آن در طي دوره باشد، که در اين صورت تاريخ صدور ملاک عمل است.

24.   تعداد سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده براي هر دوره، به طور مستقل
تعيين ‌مي‌شود. در
 گزارشگري
ميان‌دوره‌اي، دوره مزبور، از ابتداي سال مالی تا تاريخ ترازنامه دوره مياني درنظر
گرفته مي‌شود و ميانگين موزون تعداد سهام عادي بالقوه محاسبه شده در دوره‌هاي
مياني قبلي، تأثيري بر محاسبات نخواهد داشت.

25.   در محاسبه ميانگين موزون تعداد سهام عادي، سهام عادي بالقوه براي
دوره‌اي که در
 جريان
است، درنظر گرفته مي‌شود. سهام عادي بالقوه‌اي که در دوره گزارشگري بازخريد يا
ابطال مي‌شود فقط براي بخشي از دوره که در
 جريان
بوده است در محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم
منظور مي‌شود. سهام عادي بالقوه‌اي که در دوره گزارشگري به سهام عادي تبديل شده
است، در محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم
از ابتداي دوره تا تاريخ تبديل و از تاريخ تبديل نيز سهام عادي مربوط، در محاسبه
سود پايه و تقليل يافته هر
 سهم
درنظر گرفته مي‌شود.

سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده

26.   سهام عادي بالقوه تنها
در صورتي بايد به عنوان تقليل‌دهنده درنظر گرفته شود که تبديل آن به سهام عادي،
سود هر
 سهم ناشي از عمليات در حال تداوم را کاهش يا زيان هر سهم ناشي از عمليات در حال تداوم را افزايش دهد.

27.   واحد تجاري، از سود خالص يا زيان ناشی از عمليات در حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي، به عنوان رقم کنترلي، جهت تشخيص اثر تقليل‌دهندگي
يا ضد تقليل‌دهندگي سهام عادي بالقوه استفاده مي‌کند. سود خالص يا زيان ناشي از
عمليات در
 حال
تداوم، نتايج عمليات متوقف شده را دربرنمي‌گيرد.

28.   براي تشخيص تقليل‌دهندگي يا ضد تقليل‌دهندگي سهام عادي بالقوه، هر
مجموعه سهام عادي بالقوه، به طور مجزا (و نه در مجموع) بررسي مي‌شود. ترتيب بررسي
سهام عادي بالقوه ممکن است بر تقليل‌دهندگي آنها مؤثر باشد. بنابراين، به منظور
حداکثرسازي تقليل سود پايه هر
 سهم،
هر مجموعه سهام عادي بالقوه، به ترتيب از بيشترين تا کمترين ميزان تقليل‌دهندگي بررسي
مي‌شود. معمولاً حق تقدم سهام بيشترين ميزان تقليل‌دهندگي را دارد.

تجديد ارائه

29. چنانچه تعداد سهام عادي يا سهام عادي بالقوه بدون تغيير در منابع يا تعهدات، از طريق مواردي مانند سود سهمي و تجزيه سهام و عنصر جايزه در حق تقدم، افزايش يا در اثر کاهش اجباري سرمايه در اجراي ماده 141 اصلاحيه قانون تجارت کاهش يابد، سود پايه و تقليل‌يافته هر سهم براي کليه دوره‌هايي که اطلاعات آن گزارش مي‌شود، بايد بر مبناي تعداد جديد سهام تعديل گردد. چنانچه اين تغييرات بعد از تاريخ ترازنامه اما قبل از تأييد صورتهاي مالي روي دهد، محاسبه سود هر سهم براي آن دوره و اقلام مقايسه‌اي، بايد برمبناي تعداد جديد سهام باشد. در صورت انعکاس چنين تغييراتي در محاسبه تعداد سهام، اين موضوع بايد افشا شود. به علاوه به منظور انعکاس آثار اصلاح اشتباه و تغییر در رویه‌های حسابداری، سود پايه و تقليل يافته هر سهم بايد براي کليه دوره‌هايي که اطلاعات آن ارائه مي‌شود، تجديد ارائه گردد.

30.   واحد تجاري سود تقليل‌يافته هر سهم
دوره(هاي) قبلي ارائه شده را بابت تغيير در مفروضات مورد استفاده در محاسبه سود هر
 سهم
يا تبديل سهام عادي بالقوه به سهام عادي، ارائه مجدد نمي‌کند.

نحوه ارائه

31.   واحد تجاري بايد سود پايه و تقليل يافته هر سهم را براي سود خالص يا زيان ناشی از عملیات در حال تداوم (به تفکیک عملیاتی و غیرعملیاتی) و سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي در متن صورت سود و زيان ارائه کند. واحد تجاري بايد سود پايه و تقليل‌يافته هر سهم را براي تمام دوره‌هايي که اطلاعات آن گزارش مي‌شود ارائه کند.

32.   سود هر سهم
براي هر دوره‌اي که صورت سود و زيان تهيه مي‌شود، ارائه مي‌گردد. چنانچه سود تقليل‌يافته
هر
 سهم، حداقل
براي يک دوره گزارش شود، براي تمام دوره‌هايي که اطلاعات آن، گزارش مي‌شود ارائه مي‌گردد،
حتي اگر مبلغ آن برابر با سود پايه هر
 سهم
باشد. چنانچه سود پايه و تقليل‌يافته هر
 سهم
برابر باشد، مي‌توان آن را در يک سطر در صورت سود و زيان ارائه کرد.

33.   واحد تجاري که عمليات متوقف شده را گزارش مي‌کند، بايد سود پايه و تقليل‌يافته هر سهم عمليات متوقف شده را در متن صورت سود و زيان ارائه کند.

34.   واحد تجاري بايد سود پايه و تقليل‌يافته هر سهم را ارائه کند حتي اگر مبلغ آنها منفي (زيان هر سهم) باشد.

افشا

35.  واحد تجاري بايد موارد زير را افشا کند:

الف.    مبالغ استفاده شده در صورت کسر محاسبه سود
پايه و تقليل‌يافته هر
 سهم و تطبيق اين مبالغ با سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي.

ب .   ميانگين موزون تعداد سهام عادي استفاده شده در مخرج کسر محاسبه سود پايه و تقليل‌يافته هر سهم و تطبيق ميانگين موزون تعداد سهام هر کدام با يکديگر.

ج .   توصيف تغییرات عمده در تعداد سهام عادي يا سهام عادي بالقوه، علاوه بر موارد ذکر شده در بند 29، که بعد از تاريخ ترازنامه انجام مي‌شود.

36.   مبالغ سود هر سهم بابت وقوع تغییرات ياد شده در بند 35 (ج) بعد از تاريخ ترازنامه تعديل نمي‌شود زيرا اين‌گونه تغییرات بر مبلغ سرمايه بکار رفته براي ايجاد سود يا زيان دوره، تأثير نمي‌گذارد. افزايش سرمايه از محل آورده نقدي و يا مطالبات، و تبديل يا اعمال حقوق مربوط به سهام عادي بالقوه در تاريخ ترازنامه به سهام عادي، نمونه‌هايي از تغییرات ياد شده است.

تاريخ اجرا

37.   اين استاندارد براي کليه صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ  1/1/1389 و  بعد از آن شروع مي‌شود، لازم‌الاجراست.

مطابقت با استانداردهاي بين‌المللي
حسابداري

38.   با اجراي الزامات اين
استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي حسابداري شماره 33 با عنوان
سود هر سهم (ويرايش مارس 2004) نيز رعايت مي‌شود.

پيوست شماره 1 : توضیحات
تکمیلی

اين پيوست بخش لاينفک استاندارد حسابداري شماره 30
است.

سود خالص يا زيان قابل انتساب به
صاحبان سهام عادي واحد تجاري اصلي

1 .  براي محاسبه سود هر سهم
برمبناي صورتهاي مالي تلفيقي، منظور از سود خالص يا زيان قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي واحد تجاري اصلي، سود خالص يا زيان گروه پس از کسر سهم اقليت است.

انتشار حق تقدم خريد سهام

2 .  در مواردي که قيمت اعمال حق تقدم خريد سهام عادي کمتر از ارزش بازار
سهام باشد صدور سهام با عنصر جايزه همراه است. چنانچه حق تقدم خريد سهام به همه
سهامداران اعطا شود، تعداد سهام عادي استفاده شده در محاسبه سود پايه و تقليل
يافته هر
 سهم،
براي تمام دوره‌هاي قبل از انتشار حق تقدم به شرح زير محاسبه مي‌شود:

ارزش
بازار هر
 سهم عادي بلافاصله قبل از تصويب انتشار حق تقدم خريد سهام
عادي

× تعداد سهام عادي موجود قبل از تصويب انتشار حق تقدم خريد سهام
ارزش بازار  نظري هر سهم
عادي بلافاصله پس از تصويب انتشار‌حق تقدم سهام عادي

      ارزش بازار نظري هر سهم
بلافاصله پس از تصويب انتشار حق تقدم سهام عادي به شرح زير محاسبه مي‌شود:

ارزش
بازار سهام بلافاصله قبل از تصويب انتشار حق تقدم سهام عادی
+ عوايد حاصل از
اعمال حق تقدم

تعداد سهام موجود بعد از اعمال
حق تقدم


رقم کنترلي

3 .  براي تشريح نحوه بکارگيري رقم کنترلي توصيف شده در بند 27 استاندارد،
فرض کنيد که اطلاعات زير موجود است:

800ر4 سود
ناشي از عمليات در
 حال تداوم قابل انتساب به
صاحبان سهام عادي – ميليون ريال
(200ر7) زيان
ناشي از عمليات متوقف شده قابل انتساب به صاحبان سهام عادي – ميليون ريال
(400ر2) زيان قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي

ميليون ريال
000ر000ر2 سهم ميانگين موزون تعداد سهام
عادي
000ر400    سهم ميانگين موزون تعداد سهام
عادي بالقوه
  سود (زیان) پايه هر سهم:
400ر2 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم – ريال (000ر000ر2 : 000ر000ر800ر4)
(600ر3) زيان ناشي از عمليات متوقف
شده –  ريال (000ر000ر2 : 000ر000ر200ر7)

(200ر1)

زيان پايه هر سهم
–  ريال

در اين مثال سهام عادي بالقوه،
تقليل‌دهنده است زيرا با فرض اينکه اين سهام اثر سود و زياني نداشته باشد، سود
پايه هر
 سهم
ناشي از عمليات در
 حال
تداوم (رقم کنترلي) را
از 400ر2 ريـال بـه 000ر2
(000ر400ر2 ÷ 000ر000ر800ر4) ريـال کاهش مي‌دهد. واحد
تجاري 400 هزار سهم عادي بالقوه را در محاسبه ساير مبالغ سود هر
 سهم
منظور مي‌کند حتي اگر مبالغ سود هر
 سهم
بدست آمده، در مقايسه با سود پايه هر
 سهم
ضدتقليل باشد، يعني زيان هر
 سهم
کمتر شود (000ر3 ريال به ازاي هر
 سهم
براي زيان ناشي از عمليات متوقف شده و 000ر1ريال به ازاي هر
 سهم
براي زيان دوره).

پيوست شماره 2 : مثالهاي
توضيحي

اين مثالها جنبه توضيحي دارند و بخشي از استاندارد
حسابداري شماره 30 نمي‌باشند.

مثال (1)
محاسبه
ميانگين موزون تعداد سهام عادي (بند 11 استاندارد)

سهام
موجود

سهام
صادر شده

   
000ر2 000ر2 مانده
در ابتداي سال مالی
1
فروردين 2×13
800ر2 800 صدور
سهام جديد در ازاي وجه نقد
31
شهريور2×13
800ر3 000ر1 صدور
سهام جديد در ازاي وجه نقد
30
آذر 2×13
800ر3   مانده
در پايان سال مالی
29
اسفند 2×13
محاسبه
ميانگين موزون:
سهم 650ر2 = (×000ر1) + (× 800) + (× 000ر2)
 
سهم 650ر2 = (×800ر3) + (× 800ر2) + (× 000ر2) يا

مثال (2)
افزايش سرمايه از محل سود تقسیم نشده یا اندوخته‌ها – سود سهمي (بند 18 استاندارد)

                    000ر000ر60 سود خالص سال 1×13
ريال
                    000ر000ر120 سود خالص سال 2×13
ريال
                    000ر200 سهام عادي در 1 فروردين 1×13

تعداد
 
                    000ر400
صدور سهام جدید (سود سهمي) در
1 مهر 2×13

دو سهم
به
ازاي هر يک سهم موجود(2×000ر200)- تعداد
200 =
سود
پايه هر
 سهم
در سال 2×13- ريال
100 =
سود
پايه هر
 سهم
(تعديل شده) در سال 1×13 – ريال
چون
سود سهمي موجب تغيير منابع يا تعهدات نمي‌شود فرض بر اين است که از ابتداي سال 1×13
صادر شده است.


مثال(3)
– نحوه محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم
ناشي از اوراق مشارکت قابل تبديل (بند 20 استاندارد)

000ر000ر000ر1 سود
خالص – ريال
000ر000ر1 سهام
عادي – تعداد
000ر1 سود
پايه هر
 سهم
– ريال
000ر100 اوراق
مشارکت قابل تبديل – تعداد
  هر
10 برگ اوراق مشارکت قابل تبديل به سه سهم عادي است
25% نرخ
ماليات
000ر000ر10 سود
تضمين شده اوراق مشارکت در سال جاري – ريال
000ر500ر007ر1=
(25/0-1) 000ر000ر10 + 000ر000ر000ر1
سود
خالص تعديل شده – ریال
000ر30 تعداد
سهام ناشي از تبديل اوراق مشارکت
000ر030ر1=000ر30+000ر000ر1 تعداد
سهام مورد استفاده براي محاسبه سود تقليل يافته هر
 سهم
978 =
000ر030ر1 : 000ر500ر007ر1
سود
تقليل يافته هر
 سهم-
ريال


مثال (4)
افزايش
سرمايه از محل آورده نقدي و يا مطالبات همراه با عنصر جايزه (بند 17 استاندارد)

2×13

 

1×13

 
000ر000ر500ر1   000ر000ر100ر1 سود خالص واحد تجاري
000ر500 
سهم
سهام عادي
موجود قبل از انتشار حق تقدم خريد سهام
يک سهم جديد به‌ازاي هر پنج
سهم موجود
انتشار حق تقدم خريد سهام
000ر100 سهم تعداد سهام عادي جديد
000ر1 ريال قيمت اعمال حق تقدم خريد هر سهم
اول فروردين 2×13 تاريخ تصويب انتشار حق تقدم
اول خرداد 2×13 تاريخ اتمام پذير‌ه‌نويسي
450ر1 ريال ارزش بازار هر سهم
عادي بلافاصله قبل از تصويب انتشار حق تقدم خريد سهام
29 اسفند هر سال تاريخ گزارشگري

محاسبه ارزش بازار نظري هر سهم
بلافاصله پس از تصويب انتشار حق تقدم خريد سهام

ارزش‌ بازار ‌نظري‌هر‌سهم‌‌بلافاصله پس از تصويب انتشار
حق‌تقدم
= مجموع عوايد حاصل از‌اعمال حق‌تقدم‌
+ مجموع ارزش بازار سهام موجود بلافاصله قبل از تصويب‌انتشار‌حق‌تقدم‌
تعداد سهام موجود بعد از اعمال حق تقدم
=

(000ر100 × 000ر1) +
(000ر500 × 450ر1)

375ر1=
000ر100 + 000ر500

محاسبه عامل تعديل:

  ارزش
بازار هر
 سهم
بلافاصله قبل از تصويب انتشار حق تقدم
= 450ر1 054/1=  
  ارزش
بازار نظري هر
 سهم
بلافاصله پس از تصويب انتشار حق تقدم
375ر1  

2×13

1×13

محاسبه سود پايه هر سهم

ريال ريال    
 

200ر2

000ر500 ÷ 000ر000ر100ر1 سود
پايه هر
 سهم
گزارش شده سال 1×13
 

087ر2

000ر000ر100ر1 سود
پايه هر
 سهم
تجديد ارائه شده سال 1×13 با توجه به انتشار حق تقدم خريد سهام سال 2×13

(054/1× 000ر500)

552ر2

  000ر000ر500ر1 سود
پايه هرسهم سال2×13(شامل آثار
انتشار حق تقدم خريد
سهام)

(×000ر600)+( ×054/1×000ر500)

مثال (5)-
محاسبه سود پايه هر
 سهم و سود تقليل يافته هر سهم و نحوه ارائه آن درصورت سود و زيان (مثال‌ جامع)

اين مثال نحوه محاسبه و ارائه سود
پايه و سود تقليل يافته هر
 سهم
را به صورت سه ماهه و سالانه در سال 1×13 براي شرکت پويا ارائه مي‌کند. رقم
کنترلي، سود خالص (زيان) ناشي از عمليات در
 حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي شرکت است. برخي اطلاعات شرکت به
 شرح
زير است:

تعداد سهام عادي در 1/1/1×13                                      000ر000ر5 سهم

افزايش سرمايه نقدي در 1/3/1×13                       000ر200
     سهم

شرکت
000ر000ر
000ر12 ريال اوراق مشارکت قابل تبديل به سهام عادي با نرخ سود 10
درصد
در جريان
دارد که هر 000ر000ر1 ريال از اوراق مشارکت، قابل تبديل به 40 سهم عادي مي‌باشد. سررسيد
اوراق مشارکت 1/4/1×13 بوده که در اين تاريخ تبديل شده است.

نرخ ماليات                                                      25
درصد

سود
خالص (زيان) قابل انتساب به صاحبان سهام عادي شرکت

سود
خالص (زيان) ناشي از عمليات درحال تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي شرکت

 

سال 1×13

ريال ريال    
    000ر000ر000ر5     000ر000ر000ر5   سه ماهه اول
    000ر000ر500ر6     000ر000ر500ر6   سه ماهه دوم
 *  ( 000ر000ر000ر1)     000ر000ر000ر1   سه ماهه سوم
    ( 000ر000ر700)     ( 000ر000ر700)   سه ماهه چهارم

000ر000ر800ر9

000ر000ر800ر11

  کل سال

*    شرکت پويا در سه ماهه سوم داراي 000ر000ر000ر2
ريال زيان ناشي از عمليات متوقف شده مي‌باشد.

سه ماهه
اول سال 1×13

محاسبه سود پايه هر سهم:

مبلغ

 
ريال  
 

000ر000ر000ر5

سود خالص ناشي از عمليات در حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

(معادل سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام
عادي)

ميانگين موزون تعداد سهام عادي

 
مدت

 
سهام موجود

 

 
تاريخ

333ر333ر3 000ر000ر5   1/1/1×13 تا 31/2/1×13

000ر200

  صدور سهام در 1/3/1×13

333ر733ر1

000ر200ر5    

666ر066ر5

      جمع

987   ريال

      سود پايه هر سهم

محاسبه سود تقليل يافته هر سهم
:

تعداد/ريال

 
000ر000ر000ر5ريال سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

 
000ر000ر225   ريال

اضافه‌مي‌شود: اثر تبديل فرضي اوراق مشارکت قابل
تبدیل بر سود

(سود تضمين‌شده) (25% -1) ×  ×
(10% × 000ر000ر000ر12)

000ر000ر225ر5ريال

سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام عادي با فرض
تبديل
666ر066ر5     سهم ميانگين موزون تعداد سهام عادي

000ر480        سهم

اضافه مي‌شود: سهام عادي اضافي ناشي از تبديل
فرضي اوراق مشارکت قابل تبديل

666ر546ر5     سهم

ميانگين موزون تعديل شده تعداد سهام عادي

942               ريال

سود تقليل يافته هر سهم

سه ماهه
دوم سال 1×13

محاسبه سود پايه هر سهم:

مبلغ

 
ريال  
 

000ر000ر500ر6

سود خالص ناشي از عمليات در حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي (معادل سود خالص قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي)

ميانگين موزون تعداد سهام عادي

 
مدت

 
سهام موجود

 
تاريخ

    000ر200ر5 1/4/1×13
   

000ر480

تبديل اوراق مشارکت قابل تبديل در 1/4/1×13

000ر680ر5

000ر680ر5 1/4/1×13 تا 31/6/1×13

000ر680ر5

    ميانگين موزون تعداد سهام عادي

144ر1  ريال

    سود پايه هر سهم


محاسبه سود تقليل يافته هر سهم
:

تعداد/ريال

 
000ر000ر500ر6 ريال سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

اضافه ‌مي‌شود: اثر تبديل فرضي اوراق مشارکت قابل
تبدیل بر سود

000ر000ر500ر6
ريال

سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام عادي با فرض
تبديل
000ر680ر5        سهم ميانگين موزون تعداد سهام عادي

اضافه مي‌شود: سهام عادي اضافي ناشي از تبديل
فرضي اوراق مشارکت

000ر680ر5        سهم

ميانگين موزون تعديل شده تعداد سهام عادي

144ر1             ريال

سود تقليل يافته هر سهم

سه ماهه
سوم سال 1×13

محاسبه زیان پايه هر سهم:

مبلغ

 
ريال  
  000ر000ر000ر1 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

(000ر000ر000ر2)

زيان ناشي از عمليات متوقف
شده قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

(000ر000ر000ر1)

زيان قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي

ميانگين
موزون تعداد سهام عادي

 
مدت

 
سهام
موجود

 
تاريخ

000ر680ر5                                                   

000ر680ر5 1/7/1×13 تا 30/9/1×13
مبلغ  
ريال  
  سود (زيان) پايه هر سهم:
176 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم

(352)

زيان ناشي از عمليات متوقف
شده

(176)

زيان پايه هر سهم

محاسبه زيان تقليل يافته هر سهم
:

مبلغ

 
ريال  
  000ر000ر000ر1 سود ناشي از عمليات در حال تداوم قابل انتساب
به صاحبان سهام عادي

اضافه‌مي‌شود: اثر تبديل فرضي اوراق مشارکت قابل تبدیل
بر سود
  000ر000ر000ر1 سود ناشي
از عمليات در
 حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي با فرض تبديل

(000ر000ر000ر2)

زيان ناشي از عمليات متوقف شده قابل انتساب به صاحبان سهام
عادي

(000ر000ر000ر1)

زيان قابل انتساب به صاحبان سهام عادي با فرض تبديل
  000ر680ر5  
سهم
ميانگين موزون تعداد سهام عادي

اضافه مي‌شود: سهام اضافي ناشي از تبديل فرضي

  000ر680ر5  
سهم

ميانگين موزون تعديل شده تعداد سهام عادي


مبلغ

 
ريال  
  سود (زيان) تقليل يافته هر سهم:
176 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم

(352)

زيان ناشي از عمليات متوقف
شده

(176)

زيان تقليل يافته هر سهم

زيان پايه و تقليل‌يافته هر سهم
يکسان است، لذا بطور يکجا ارائه مي‌شود.

سه ماهه
چهارم سال 1×13

محاسبه زيان پايه و تقليل يافته هر سهم:

مبلغ

 
ريال  

 
(000ر000ر700)

زيان ناشي از عمليات در حال
تداوم قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

(معادل زيان قابل انتساب به
صاحبان سهام عادي)
 

ميانگين
موزون تعداد سهام عادي

 
مدت

 
سهام
موجود

 
تاريخ

000ر680ر5

000ر680ر5 1/10/1×13 تا 29/12/1×13

(123)
  ريال

    زيان پايه و تقليل يافته هر سهم


کل سال 1×13

محاسبه سود پايه هر سهم:

مبلغ

 
ريال  
  000ر000ر800ر11 سود خالص ناشي از عمليات در حال تداوم قابل انتساب
به صاحبان سهام عادي

(000ر000ر000ر2)

زيان ناشي از عمليات متوقف شده قابل انتساب به صاحبان
سهام عادي

  000ر000ر800ر9

سود خالص قابل انتساب به صاحبان سهام عادي

ميانگين موزون تعداد سهام عادي

 
مدت

 
سهام موجود

 
تاريخ

333ر833 000ر000ر5 1/1/1×13 تا 31/2/1×13

000ر200

صدور
سهام عادي در 1/3/1×13
333ر433 000ر200ر5 1/3/1×13 تا 31/3/1×13

000ر480

تبديل
اوراق مشارکت به سهام عادي

000ر260ر4

000ر680ر5 1/4/1×13 تا 29/12/1×13

666ر526ر5

    ميانگين
موزون تعداد سهام عادي

مبلغ

 
ريال  
  سود پايه هر سهم:
135ر2 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم

(362)

زيان ناشي از عمليات متوقف شده

773ر1

سود پايه هر سهم


محاسبه سود تقليل يافته هر سهم
:

مبلغ

 
ريال  
  000ر000ر800ر11 سود خالص ناشي از عمليات درحال
تداوم
قابل انتساب به‌صاحبان
سهام
عادي

 
  000ر000ر225

اضافه‌مي‌شود: اثر تبديل فرضی اوراق مشارکت قابل
تبديل بر سود

(25% – 1) ×  ×
(10% × 000ر000ر000ر12)
  000ر000ر025ر12 سودخالص ناشي از عمليات در حال
تداوم
قابل انتساب به صاحبان
سهام
عادي با فرض تبديل

(000ر000ر000ر2)

زيان ناشي از عمليات متوقف
شده قابل انتساب به
صاحبان سهام عادي

  000ر000ر025ر10

سود خالص قابل انتساب به صاحبان
سهام
عادي با فرض تبديل
  666ر526ر5   سهم ميانگين موزون تعداد سهام
عادي

 
  000ر120      سهم

اضافه مي‌شود: سهام اضافي ناشي از تبديل فرضي
اوراق مشارکت قابل تبديل
(000ر120 =
 ×
000ر480)

  666ر646ر5  
سهم

ميانگين موزون تعديل شده
تعداد سهام عادي

مبلغ

 
ريال  
  سود تقليل يافته هر سهم:
129ر2 سود ناشي از عمليات در حال
تداوم

(354)

زيان ناشي از عمليات متوقف
شده

775ر1

سود تقليل يافته هر سهم

نحوه ارائه اطلاعات سود (زيان) هر سهم
شرکت پويا در صورت سود و زيان به شرح زير است:

مبلغ

 
ريال ريال  
    سودپايه هر سهم:
    سود خالص ناشي از عمليات در حال
تداوم:
  620ر1 عملياتي
 

515

غيرعملياتي
135ر2    

(362)

  زيان ناشي از عمليات متوقف
شده

773ر1

   
    سود تقليل يافته هر سهم:
    سود خالص ناشي از عمليات در حال
تداوم:
  620ر1 عملياتي
 

509

غيرعملياتي
129ر2    

(354)

  زيان ناشي از عمليات متوقف شده

775ر1

   


جدول زير شامل اطلاعات سه ماهه
و سالانه سود هر
 سهم
براي شرکت پويا مي‌باشد. هدف اين جدول، نشان دادن اين موضوع است که جمع اطلاعات سه
ماهه سود هر
 سهم
براي چهار دوره، لزوماً برابر با اطلاعات سالانه سود هر
 سهم
نيست. به موجب استاندارد افشاي اطلاعات زير الزامي نيست.

 
کل سال

سه ماهه چهارم

سه ماهه سوم

سه ماهه دوم

سه ماهه اول

 
شرح

ريال ريال ريال ريال ريال  
          سود (زيان) پايه هر سهم:
  135ر2 (123)   176 144ر1 987 سودخالص (زيان) ناشي‌از عمليات درحال‌تداوم

(362)

(352)

زيان ناشي از عمليات متوقف شده

  773ر1

(123)

(176)

144ر1

987

 
          سود (زيان) تقليل يافته هر سهم:
  129ر2 (123)   176 144ر1 942 سود‌خالص(زيان) ناشي از عمليات درحال‌تداوم

(354)

(352)

زيان ناشي از عمليات متوقف شده

  775ر1

(123)

(176)

144ر1

942

 


پيوست شماره 3 : مباني نتيجه‌گيري

اين پيوست بخشي از استاندارد حسابداري شماره 30 نمي‌باشد.

مقدمه

1
.    اطلاعات سود هر
 سهم به منظور ارزيابي عملکرد
واحد تجاري و پيش‌بيني عملکرد آينده آن سودمند است. کميته تدوين استانداردهاي حسابداري
سازمان حسابرسي در پاسخ به نيازهاي اطلاعاتي استفاده‌کنندگان گزارشهاي مالي، پروژه
تدوين استاندارد حسابداري سود هر
 سهم را در سال 1380 در دستور
کار گروه کارشناسي قرار داد. پس
 از انجام مطالعات اوليه،
تحقيقات ميداني و تهيه پيش‌نويس استاندارد مذکور بنا به دلايلي از جمله نرخهاي
متفاوت مالياتي براي سهامداران، اختلاف
 نظر در محاسبات ميانگين موزون تعداد سهام و نتايج حاصل از
فرآيند نظرخواهي، اين پروژه مسکوت ماند. در سال 1385 با
 توجه به نياز بازار سرمايه به
اطلاعات سود هر
 سهم، موضوع مجدداً در دستور کار
کميته قرار گرفت. حاصل کار اين کميته و گروه کارشناسي آن، تدوين استاندارد
حسابداري شماره 30 با عنوان
سود هر سهم
مي‌باشد.

هدف سود هر سهم

2
.    هدف محاسبه سود پايه هر
 سهم، بهبود مقايسه عملکرد
واحدهاي تجاري در يک دوره گزارشگري و مقايسه عملکرد يک واحد تجاري در دوره‌هاي
گزارشگري مختلف است. هدف محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم نيز هماهنگ با هدف محاسبه
سود پايه هر
 سهم مي‌باشد، با اين تفاوت که
آثار تبديل فرضي تمام سهام عادي بالقوه تقليل‌دهنده موجود در
 طي دوره را نيز درنظر مي‌گيرد.
در واقع هدف از محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم، انعکاس اثر احتمالي تبديل فرضي سهام عادي بالقوه و
کاهش احتمالي سود پايه هر
 سهم، به منظور علامت‌دهي در مورد کاهش بالقوه سود پايه هر سهم است.

محاسبه
سود هر
 سهم

ميانگين
موزون تعداد سهام عادي

3 .    در محاسبه سود پايه و
تقليل‌يافته هر
 سهم، استفاده از ميانگين موزون
تعداد سهام عادي ضروري است، زيرا اثر افزايش يا کاهش در سهام موجود بر سود، به
بخشي از دوره مربوط مي‌شود که مابه‌ازاي آن در اختيار واحد تجاري بوده است. به
 عبارت ديگر، استفاده از اين
مبنا، مدت استفاده از مابه‌ازاي دريافت شده را درنظر مي‌گيرد.

4
.    به منظور تعيين ميانگين موزون تعداد
سهام، در مواردي که صدور سهام عادي در قبال مابه‌ازاي نقدي است، تاريخ ثبت افزایش
سرمایه در مرجع ثبت شرکتها، ملاک عمل قرار مي‌گيرد زیرا استفاده از وجوه تنها پس
از ثبت افزایش سرمایه امکان‌پذیر است.

5
.    در صورتي که مابه‌ازاي سهام به طور
کامل وصول نشده باشد، اين سهام متناسب با مابه‌ازاي دريافت شده، در محاسبه ميانگين
موزون تعداد سهام منظور مي‌شود، زيرا فقط وجوه دريافتي، عمليات واحد تجاري را تحت
تأثير قرار مي‌دهد و اين سهام، حق مشارکت در تقسيم سود را نيز داراست.

6
.    افزايش سرمايه ممکن است از محل مطالبات
سهامداران باشد. در چنين مواردي، از آنجا که سهامدار، اختيار دريافت طلب يا خريد
سهام جديد را دارد، افزايش سرمايه مانع خروج وجه نقد از واحد تجاري مي‌گردد و در
نتيجه با اين نوع افزايش سرمايه همانند افزايش سرمايه نقدي برخورد مي‌شود. در اين
موارد، تاريخ اتمام پذيره‌نويسي حق تقدم، مبناي تعيين ميانگين موزون تعداد سهام
است.

تقليل

7
.    هر چند سهام عادي بالقوه، در تاريخ
گزارشگري حق مشارکت در سود را ندارد، اما در آينده با تبديل به سهام عادي، حق
مشارکت در سود را خواهد داشت. بنابراين، در محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم درنظر گرفته مي‌شود، زيرا
اين تبديل مي‌تواند با افزايش تعداد سهام، سود تقسيمي متعلق به هر
 سهم را کاهش دهد. از اين رو تقليل بالقوه، بانيازهاي اطلاعاتي استفاده‌کنندگان در ارتباط مي‌باشد.

8
.    اينکه سهام عادي بالقوه واقعاً به سهام
عادي تبديل خواهد شد، معمولاً در تاريخ گزارشگري واحد تجاري قابل تعيين نيست. با
 اين حال با فرض تبديل، برآورد
معقولي از سود هر
 سهم امکانپذير است.

ضد
تقليل

9
.    در محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم به دليل رعايت احتياط، تنها
سهام عادي بالقوه که سود هر
 سهم ناشي از عمليات در حال
تداوم
را
کاهش يا زيان هر
 سهم ناشي از عمليات در حال
تداوم
را
افزايش مي‌دهد، درنظر گرفته مي‌شود. اعمال حق تقدم خريد سهام و تبديل اوراق مشارکت
قابل تبديل به سهام عادي، چنانچه تأثير ضدتقليل‌دهندگي داشته باشد ناديده گرفته مي‌شود.

10.   براي تعيين تقليل‌دهندگي سهام عادي بالقوه در
محاسبه سود تقليل‌يافته هر
 سهم، از سود خالص يا زيان ناشي
از عمليات در
 حال
تداوم
(سود
يا زيان قبل از عمليات متوقف شده) به عنوان رقم کنترلي استفاده مي‌شود. سود خالص
يا زيان ناشي از عمليات در
 حال
تداوم
به
عنوان رقم کنترلي درنظر گرفته می‌شود، زيرا اين رقم قابليت مقايسه بيشتري دارد، در
 صورتي که توقف عمليات در هر
دوره گزارشگري تکرار نمي‌شود.

انتشار
حق تقدم

11.   انتشار حق تقدم خريد سهام که قيمت اعمال آن در
زمان انتشار، کمتر از ارزش بازار سهام بلافاصله قبل از تصویب افزايش سرمايه است،
دربرگيرنده عنصر جايزه مي‌باشد. عنصر جايزه به معناي افزايش تعداد سهام بدون تغيير
در منابع يا تعهدات واحد تجاري است و به همين دليل همانند سود سهمي، اقلام مقايسه‌اي
بايد به منظور قابليت مقايسه سال جاري با سالهاي قبل، ارائه مجدد شود.

ارائه
در صورت سود و زيان

12.   مبالغ سود پايه و سود تقليل‌يافته هر سهم براي سود خالص (زيان) ناشي
از عمليات در
 حال
تداوم
به
تفکيک عملياتي و غيرعملياتي بايد در متن صورت سود و زيان ارائه شود، زيرا سرمايه‌گذاران
اهميت زيادي براي این تفکیک قائل هستند و در ارزيابي عملکرد واحد تجاري مؤثر واقع
می‌شود.




استاندارد بیست و نه حسابداری

استاندارد بیست و نه حسابداری درخصوص فعاليتهاي ساخت املاک می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


اين
استاندارد بايد باتوجه به ”
 مقدمه‌اي بر استانداردهاي
حسابداري“ مطالعه و
بکار گرفته شود.

هدف

1 .    هدف اين استاندارد تجويز روشهاي حسابداري
درآمد و مخارج مرتبط با فعاليتهاي ساخت املاک است. موضوع اصلي اين استاندارد،
شناخت و تخصيص درآمدها و مخارج فعاليتهاي ساخت املاک در دوره‌هاي مالي انجام اين
فعاليتهاست.

دامنه
کاربرد

2 .    اين استاندارد بايد براي حسابداري فعاليتهاي
ساخت املاک بکار گرفته شود.

3 .    اين استاندارد در مورد واحدهاي تجاري که به
فعاليتهاي ساخت املاک مشغول هستند، صرف‌نظر از اينکه اين عمليات جزء فعاليتهاي
اصلي آنها باشد يا خير، کاربرد دارد.

4 .    اين استاندارد، براي ساخت املاک که با هدف
استفاده توسط واحد تجاري انجام مي‌شود، کاربرد ندارد.

5 .    با توجه به ماهيت و ويژگيهاي فعاليتهاي ساخت
املاک، حسابداري عمليات شهرک‌سازي اعم از مسکوني، صنعتي يا تجاري نيز بر اساس
الزامات اين استاندارد انجام مي‌شود.

تعاريف

6 . اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معاني مشخص زير بکار رفته است:

  • ارزش نسبي فروش : نسبت
    ارزش فروش هر
     واحد
    ساختماني به ارزش فروش مجموع واحدهاي ساختماني يک پروژه يا نسبت ارزش فروش هر
     پروژه
    به
     ارزش
    فروش مجموع پروژه‌ها.
  • ارزش فروش : بهاي فروش
    برآوردي جاري يک واحد ساختماني در وضعيت نهايي قابل فروش آن، در هر
     مقطع
    زماني.
  • پروژه : تمام يا بخشي از
    واحدهاي ساختماني مورد اجرا در يک مکان جغرافيايي مشخص که يک مرکز انباشت مخارج را
    تشکيل مي‌دهد.
  • فعاليتهاي ساخت املاک :
    مجموعه فعاليتهايي است که براي طراحي و احداث املاک براي فروش ضروري است. تحصيل
    زمين براي احداث و فروش ساختمان و يا آماده
     سازي
    و فروش زمين، به
     طور
    کلي يا جزئي، بخشي از اين فعاليت است.
  • واحد ساختماني : يک واحد
    مسکوني، تجاري يا صنعتي، يا زميني که براي فروش، احداث يا آماده مي‌شود.

ماهيت
فعاليتهاي ساخت املاک

7 .    واحد تجاري
ممکن است فعاليتهاي ساخت املاک را در يک مکان جغرافيايي مشخص يا در مکانهاي متعدد
انجام دهد. براي مثال ممکن است فعاليت ساخت املاک شامل احداث يک برج 20 طبقه، يک
برج 35 طبقه، يک مرکز تجاري و چندين واحد ويلايي در قطعه زميني مشخص باشد. در اين
صورت هر
 يک از موارد ياد شده يک پروژه و
قطعه زمين مذکور يک مکان جغرافيايي مشخص محسوب مي‌گردد. در ساير موارد، تشخيص مکان
جغرافيايي مشخص بنا بر قضاوت مديريت صورت مي‌گيرد.

8 .    ويژگي اصلي فعاليتهاي ساخت املاک اين
است که در بيش از يک دوره مالي انجام مي‌شود. اين امر ناشي
 از مراحل اخذ مجوز از سازمانهاي
مربوط و نيز ماهيت عمليات ساختماني است.
فعاليتهايي که قبل از شروع احداث واحدهاي ساختماني صورت مي‌گيرد، ممکن است
شامل تغيير کاربري زمين، تفکيک و قطعه‌بندي زمين، طراحي و تهيه نقشه‌ فني، ارزيابي
اثرات زيست محيطي، آزمايش خاک و تأييد نقشه‌ها باشد.

9 .    ماهيت
فعاليتهاي ساخت به‌گونه‌اي است که ما‌به‌ازاي فروش آن ممکن است در زمانهاي متفاوت
و به مبالغ مختلف دريافت شود. واحدهاي ساختماني ممکن است در آغاز پروژه، يا طي
انجام عمليات ساختماني يا پس
 از تکميل آن فروخته شود. همچنين
فروش واحدهاي ساختماني ممکن است با مشوقهاي متفاوت مثل اعطاي وام، تخفيف در هزينه مالي و نصب لوازم اضافي از قبيل دکوراسيون و کابينت
رايگان، همراه باشد. ماهيت فرايند فروش
پيامدهايي براي شناخت و اندازه‌گيري درآمد، هزينه‌ها و داراييهاي ناشي
 از فعاليتهاي ساخت املاک دارد.

10 .  در فعاليتهاي ساخت املاک، مخارج
ساخت املاک اهميت زيادي دارد و مستلزم بکارگيري سيستمي خاص براي تخصيص مخارج مشترک
و ساير مخارج مربوط است.

زمينهاي
نگهداري شده براي ساخت املاک

11 .  در برخي شرايط
واحدهاي تجاري سازنده املاک، قطعات وسيع زمين دارند که فعاليتهاي ساخت در مقاطع
مختلف در آنها انجام مي‌شود. در
 نتيجه، توجه به نحوه طبقه‌بندي و اندازه‌گيري
اين‌گونه زمينها، ضروري است. افزون بر اين، اگر چه فعاليتهاي ساخت در يک قطعه زمين
وسيع به
 تدريج انجام مي‌شود اما ممکن
است زيرساختهاي عمومي آن مانند جاده‌هاي دسترسي و پلها براي کل زمين، ايجاد ‌شود.

12 .     زمين نگهداري شده براي فعاليتهاي ساخت املاک، چنانچه هيچ نوع
فعاليت ساخت بر روي آن انجام نشده باشد و انتظار نمي‌رود فعاليتهاي ساخت طي چرخه
عملياتي معمول واحد تجاري تکميل شود، بايد به
 عنوان دارايي غيرجاري طبقه‌بندي شود، مشروط بر اينکه با توجه به استاندارد حسابداري
شماره 14 با
 عنوان ”نحوه ارائه داراييهاي
جاري و بدهيهاي جاري“ صورتهاي مالي واحد تجاري، مشمول طبقه‌بندي داراييها و بدهيها
به جاري و غيرجاري باشد.

13 .     زمين نگهداري شده براي ساخت
املاک بايد به بهاي تمام شده پس
 از کسر
هر
 گونه کاهش ارزش انباشته انعکاس يابد. تعيين زيان کاهش ارزش
اين
 گونه زمينها تابع استاندارد حسابداري شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“ است.

مخارج
ساخت املاک

14 .     مخارج ساخت املاک بايد دربرگيرنده
تمام مخارجي باشد که به
 طور مستقيم به فعاليتهاي ساخت قابل انتساب است يا بتوان آن را
بر مبنايي منطقي به چنين فعاليتهايي تخصيص داد.

15 .     مخارج فعاليتهاي ساخت املاک بايد شامل موارد زير باشد:

الف.      مخارج تحصيل زمين،

ب  .      مخارج مستقيم فعاليتهاي
ساخت املاک، و

ج   .      مخارج مشترک قابل
انتساب به فعاليتهاي ساخت املاک.

16 .  مخارج تحصيل
زمين شامل بهاي خريد زمين، حق‌الزحمه کارشناسي، حق ثبت، کارمزد خريد، هزينه‌هاي
نقل و انتقال و ساير مخارج تحصيل زمين است. مخارج قبل از تحصيل زمين به محض تحمل
در سود و زيان منظور مي‌گردد، مگر اينکه چنين مخارجي به
 طور مستقيم با فعاليتهاي بعدي
ساخت املاک مرتبط باشد که در آن صورت به
 عنوان جزئي از بهاي تمام شده ساخت املاک محسوب مي‌شود.

17 .  مخارج مستقيم
مرتبط با فعاليتهاي ساخت املاک از جمله مي‌تواند شامل مخارج مواد و مصالح، مخارج
دستمزد مستقيم، مخارج انجام شده توسط پيمانکاران و حق‌الزحمه کارشناسي باشد.

18 .  طبق استاندارد
حسابداري شماره 13 با
 عنوان حسابداري مخارج تأمين مالي، تمام مخارج تأمين مالي تحمل
شده فقط طي دوره‌هايي که فعاليتهاي لازم جهت آماده‌سازي واحدهاي ساختماني براي
استفاده مورد نظر در حال انجام است، به بهاي تمام شده دارايي منظور مي‌شود. اين فعاليتها
شامل مواردي از قبيل تهيه نقشه‌ها و فرايند اخذ تأييديه‌ها و مجوزهاي لازم از
سازمانهاي دولتي نيز مي‌باشد که ماهيت اجرايي و فني دارند و در‌مرحله قبل از احداث
بنا انجام مي‌شود.

19 .  مخارج مشترکي که مي‌تواند به فعاليتهاي ساخت
املاک تخصيص يابد، شامل موارد زير است:

الف.  مخارج قابل تخصيص به پروژه‌هاي جاري و آتي ساخت املاک که در يک مکان
جغرافيايي مشخص واقع شده‌اند، مانند مخارج زيربنايي مشترک (نظير جاده‌هاي اختصاصي)
و اختصاص فضاي لازم براي ساخت اماکن تفريحي و آموزشي در بخشي از زميني که واحد
تجاري قصد دارد طي چندين فاز يا پروژه در آن فعاليتهاي ساختماني انجام دهد، و

ب .  مخارج قابل تخصيص به تمام پروژه‌هاي درجريان
ساخت واقع در مکانهاي جغرافيايي مختلف نظير مخارج کارکنان دفتر فني واقع در اداره
مرکزي.

اين مخارج با بکارگيري ارزش نسبي فروش پروژه‌هايي
که از اين مخارج منتفع شده يا انتظار مي‌رود منتفع شوند يا ساير روشهاي مناسب،
تخصيص مي‌يابد. روش انتخاب شده براي تخصيص بايد به طور
يکنواخت بکار گرفته شود.

20 .  مخارج قابل
انتساب به فعاليتهاي ساخت دربرگيرنده مخارج احتمالي از قبيل مخارج مرتبط با تعهدات
مربوط به رفع نواقص است (به استاندارد حسابداري شماره 4 با
 عنوان ذخاير، بدهيهاي احتمالي و
داراييهاي احتمالي

مراجعه شود).

21 .  مخارجي که به
طور آشکار به فعاليتهاي ساخت املاک قابل انتساب نباشد در دوره وقوع به
 عنوان هزينه شناسايي مي‌شود.
مخارج اداري، عمومي و فروش، نمونه‌هايي از اين‌گونه مخارج است.

22 .     مخارج
ساخت بايد براساس روشهاي زير به هر
 يک از
واحدهاي ساختماني يا پروژه‌ها تخصيص يابد:

الف.      روش
شناسايي ويژه (از قبيل مخارج مستقيم ساخت)،

ب  .     روش ارزش نسبي فروش در صورتي که شناسايي ويژه
امکان‌پذير نباشد، يا

ج   .     ساير روشهاي مناسب در
صورتي که ارزش نسبي فروش عملي نباشد. روش انتخاب شده براي تخصيص بايد به
 طور يکنواخت بکار گرفته شود.

درآمد و
هزينه‌هاي ساخت املاک

23 .     درآمد ساخت املاک بايد شامل موارد زير باشد:

الف.      بهاي
فروش مورد توافق در قرارداد، و

ب  .      هرگونه مبلغ ناشي از تغيير در دامنه کار تعريف
شده در قرارداد.

24 .  همواره احتمال تغيير در مشخصات، نقشه ساختمان يا
مدت قراردادهاي فروش پروژه ساخت املاک وجود دارد که مي‌تواند به افزايش يا کاهش
درآمد ساخت املاک منجر گردد. تغيير، زماني در درآمد ساخت املاک منظور مي‌شود که:

الف.  پذيرش تغيير و
مبلغ ناشي از آن
توسط مشتري محتمل باشد، و

ب .  مبلغ ناشي از
تغيير را بتوان به گونه‌اي
اتکاپذير اندازه‌گيري کرد.

25 .     درآمد ساخت املاک بايد تنها براي واحدهاي ساختماني فروخته شده، در
صورت احراز معيارهاي بند 26، شناسايي شود.

26 .     شناسايي درآمد بايد از زماني آغاز ‌شود که
تمام معيارهاي زير احراز گردد:

الف.      فروش واحد ساختماني با انجام اقداماتي از قبيل امضاي قرارداد محرز
شده باشد،

ب  .      فعاليتهاي ساختماني آغاز
شده باشد،

ج   .      ماحصل پروژه را بتوان
به
 گونه‌اي اتکاپذير برآورد کرد،
و

د    .      حداقل 20 درصد از بهاي فروش وصول شده باشد.

27 .     ماحصل پروژه را مي‌توان در صورت احراز تمام شرايط
زير به‌گونه‌اي اتکاپذير برآورد کرد:

الف.      مجموع درآمد حاصل از پروژه را بتوان به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري
کرد،

ب  .      جريان ورودي منافع
اقتصادي آتي مرتبط با پروژه به واحد تجاري محتمل باشد،

ج   .      مخارج لازم براي تکميل
پروژه و همچنين درصد تکميل پروژه در تاريخ ترازنامه را بتوان به‌گونه‌اي اتکاپذير
اندازه‌گيري کرد، و

د    .      مخارج قابل انتساب به
پروژه را بتوان به روشني تعيين و به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد.

28 .     هرگاه ماحصل پروژه را نتوان به گونه‌اي اتکاپذير برآورد کرد:

الف.      درآمد واحدهاي ساختماني فروخته شده بايد تنها تا ميزان مخارج تحمل
شده براي ساخت آن واحدها که بازيافت آن محتمل است، شناسايي گردد، و

ب  .      مخارج ساخت واحدهاي
ساختماني فروخته شده بايد در دوره وقوع به
 عنوان هزينه شناسايي شود.

29 .     هرگونه زيان مورد انتظار پروژه
(شامل مخارج رفع نقص) بايد بلافاصله به سود و زيان دوره منظور شود.

30
.  در
مراحل اوليه پروژه ساخت املاک، غالباً شرايط به صورتي است که ماحصل پروژه را نمي‌توان
به
 گونه‌اي اتکاپذير برآورد کرد. در چنين شرايطي ممکن است رعايت
الزامات بند 28 مناسب‌تر باشد. در
 مواردي که ماحصل پروژه را نتوان به گونه‌اي اتکاپذير
برآورد کرد، نبايد سودي شناسايي شود. همچنين ممکن است مخارج ساخت پروژه از کل
درآمد آن، فزوني يابد. در چنين مواردي، هر
 گونه مازاد برآورد شده مخارج ساخت پروژه نسبت به درآمد آن
طبق مفاد بند 29 بلافاصله به سود و زيان دوره
منظور مي‌شود.

31 .     مخارج ساخت قابل انتساب به واحدهاي ساختماني فروخته
شده بايد در دوره شناخت درآمد واحدهاي ياد شده، به
 عنوان هزينه شناسايي شود.

32
.  فرايند شناسايي مخارج ساخت قابل انتساب
به واحدهاي ساختماني فروخته شده به
 عنوان هزينه، به تطابق هزينه‌ها و درآمدها منجر مي‌شود.
براي تعيين مخارج قابل انتساب، واحد تجاري روشي را انتخاب مي‌کند که وضعيت را به
مناسبترين نحو ممکن منعکس مي‌نمايد. اين روش به طور يکنواخت بکار گرفته مي‌شود.

33 .     مبلغ درآمدها و هزينه‌هاي ساخت املاک در صورت احراز
معيارهاي بند 26 بايد باتوجه به درصد تکميل پروژه در تاريخ ترازنامه تعيين شود.

34
.  شناخت درآمدها و هزينه‌ها با توجه به
درصد تکميل پروژه، روش درصد پيشرفت کار ناميده مي‌شود. در اين روش، درآمد ساخت
املاک و هزينه‌هاي مربوط، متناسب با درصد تکميل شناسايي مي‌شود تا درآمدها، هزينه‌ها
و سود يا زيان مربوط به کارهاي انجام شده گزارش گردد. اين روش اطلاعات مفيدي در
مورد ميزان فعاليت ساخت و عملکرد دوره ارائه مي‌کند.

35
.  درصد تکميل را مي‌توان به روشهاي مختلفي
تعيين کرد. واحد تجاري، بايد روشي را بکار گيرد که کار انجام شده را به
 گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري
کند. اين روشها، باتوجه به ماهيت فعاليت ساخت، مي‌تواند شامل موارد زير ‌باشد:

الف.  نسبت مخارج تحمل شده براي کار انجام شده تا تاريخ ترازنامه به کل
مخارج برآوردي ساخت،

ب .  ارزيابي کار انجام شده توسط
کارشناسان حرفه‌اي مستقل، يا

ج  .  درصد کار فيزيکي انجام شده.

36 .  چنانچه درصد
تکميل براساس مخارج تحمل شده تا تاريخ ترازنامه تعيين گردد، تنها آن بخش از مخارج
ساخت که منعکس‌کننده کار انجام شده است در مخارج تحمل شده تا تاريخ ترازنامه منظور
مي‌گردد. نمونه‌هايي از مخارجي که به کار انجام شده مربوط نمي‌شود شامل بهاي تمام
شده زمين، مصالح پاي کار، مخارج تأمين مالي منظور شده به حساب پروژه و پيش‌پرداخت
به پيمانکاران است.

37 .     در ‌صورت رفع ابهاماتي که مانع از برآورد ماحصل پروژه به‌گونه‌اي
اتکاپذير شده است، درآمدها و هزينه‌هاي پروژه بايد طبق بند 33 شناسايي شود.

38 .     مخارج ساخت املاک که به هزينه منظور نشده‌ است بايد به عنوان دارايي شناسايي و به اقل بهاي تمام شده و خالص
ارزش فروش اندازه‌گيري شود.

تغيير در
برآوردها

39 .     برآورد درآمدها و مخارج و همچنين تخصيص مخارج بايد در پايان هر دوره مالي بازنگري شود. آثار
تغيير در برآوردهاي ‌حسابداري ‌بايد براساس استاندارد حسابداري شماره 6 با
 عنوان ” گزارش عملکرد مالي“ به‌ حساب
منظور گردد.

40 .  به دليل وجود ابهامات ذاتي در
فعاليتهاي ساخت املاک، اندازه‌گيري دقيق درآمد و مخارج امکان‌پذير نيست. استفاده
از برآوردهاي معقول در تهيه صورتهاي مالي ضروري است و اتکاپذيري‌آنها را خدشه‌دار
نمي‌کند. آثار ناشي
 از تجديدنظر در برآورد درآمدها
و مخارج قابل‌انتساب به فعاليتهاي ساخت املاک بايد به پروژه‌هاي فعلي و در صورت
لزوم به پروژه‌هاي آتي تخصيص يابد.

فسخ
معامله فروش

41 .     درآمدها و هزينه‌هاي شناسايي شده مربوط به واحدهاي ساختماني فروخته
شده بايد در زمان ابطال يا فسخ معامله فروش، بي‌درنگ برگشت داده شود.

42 .     خسارات دريافتني از پيمانکاران
(به
 دليل تأخير در تکميل) و خسارات پرداختني به مشتريان (به دليل تأخير در تحويل) بايد به صورت جداگانه در صورت سود و
زيان ارائه شود.

مشوقهاي
فروش

43 .  چنانچه
مشوقهاي فروش يا تضمينهايي براي انجام فروش توسط واحد تجاري سازنده پيشنهاد ‌شود،
تعهد ناشي
 از آن براساس استاندارد
حسابداري شماره 4 با
 عنوان ذخاير، بدهيهاي احتمالي و
داراييهاي احتمالي

به حساب منظور مي‌شود. مخارج مرتبط با اين
 گونه اقلام نظير تضمين بازده سرمايه‌گذاري خريداران براي
دوره مشخص، به حساب بهاي تمام شده پروژه منظور مي‌شود.

44 .  ساير مخارج
تحمل شده توسط واحد تجاري سازنده املاک به
 منظور تبليغ فروش واحدهاي ساختماني به عنوان هزينه دوره شناسايي مي‌شود.

واحدهاي
ساختماني تکميل شده آماده براي فروش

45 .     موجودي واحدهاي ساختماني تکميل شده آماده براي فروش بايد به اقل بهاي تمام شده و خالص
ارزش فروش منعکس شود.

46 .  واحدهاي ساختماني تکميل شده‌اي که به‌منظور افزايش
قيمت، اجاره يا استفاده توسط واحد تجاري نگهداري مي‌شود، براساس استانداردهاي
مربوط به حساب منظور مي‌گردد.

افشا

47 .     واحد تجاري بايد موارد زير را افشا کند:

الف.      روش
تعيين درصد تکميل پروژه،

ب  .      درآمد و هزينه‌هاي شناسايي شده ساخت املاک
در صورت سود و زيان،

ج   .      برآورد مبلغ مخارج لازم براي تکميل پروژه‌هاي
در جريان، و

د    .      صورت تطبيق مبلغ دفتري مخارج شناسايي شده به عنوان دارايي در ابتدا و
انتهاي دوره که موارد زير را نشان دهد:

1 .    مخارج انباشته ساخت املاک در اول دوره، با تفکيک مبلغ دفتري زمين،

2 .    مخارج تحمل شده ساخت املاک طي دوره، با تفکيک مبلغ دفتري زمين،

3 .    مخارج انباشته ساخت املاک که در صورت سود و زيان به عنوان هزينه شناسايي شده است،
به تفکيک دوره جاري و دوره‌هاي گذشته، و

4 .    واگذاري يا انتقال به طبقه ديگري از داراييها يا ساير تغييرات در
مبلغ دفتري طي دوره.

48 .     در مورد زمين نگهداري شده براي ساخت املاک
بايد موارد زير افشا شود:

الف.      بهاي تمام شده و کاهش ارزش انباشته (در صورت وجود) در ابتدا و
انتهاي دوره،

ب  .      صورت تطبيق مبلغ دفتري
در ابتدا و انتهاي دوره که موارد زير را نشان دهد:

1 .    اضافات،

2 .    واگذاري،

3 .    انتقال به داراييهاي جاري به عنوان مخارج ساخت املاک،

4 .    زيان کاهش ارزش شناسايي شده يا برگشت شده در صورت سود و زيان طي
دوره (در
 صورت وجود)، و

5 .    ساير تغييرات.

49 .     موارد زير نيز بايد در صورتهاي مالي افشا
شود:

الف.      هر گونه محدوديت در رابطه با
مالکيت زمين و ميزان آن، و

ب  .      زمينها و پروژه‌هاي ساخت
املاک که وثيقه بدهيهاست.

تاريخ
اجرا

50 . الزامات اين
استاندارد در مورد کليه صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1386 و بعد
از آن شروع مي‌شود لازم‌الاجرا است.

مطابقت
با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري

51
.  استاندارد بين‌المللي حسابداري جداگانه‌اي
براي فعاليتهاي ساخت املاک وجود ندارد. در پيوست استاندارد بين‌المللي حسابداري
شماره 18
شناخت
درآمد
، شناسايي درآمد فروش املاک
مشروط به تکميل کارهاي عمده است. از
 اين رو، استاندارد حسابداري شماره
29 با پيوست استاندارد بين‌المللي حسابداري ياد شده مغايرت دارد.

مثال توضيحي

اين مثال
جنبه توضيحي دارد و بخشي از استاندارد حسابداري شماره 29 محسوب نمي‌شود.

هدف از
ارائه اين مثال، تشريح نحوه اجراي برخي از الزامات اين استاندارد مي‌باشد. در اين
مثال نحوه شناخت درآمد، نحوه تخصيص مخارج و به هزينه بردن آن، و ارائه اقلام مرتبط
با فعاليتهاي ساخت املاک در صورتهاي مالي براي يک دوره سه ساله تشريح شده است. در
اين مثال فرض بر
 اين است که واحد تجاري مي‌تواند
داراييها و بدهيهاي خود را به جاري و غيرجاري طبقه‌بندي کند.

شرکت ساختماني تهران‌گستر در سال 0×13 دو قطعه زمين به بهاي تمام‌شده 20 ميليارد ريال تحصيل نمود. شرکت
درنظر دارد عمليات ساختماني را در قطعه اول در سال 1
×13 و در قطعه دوم در سال 5×13 آغاز کند. مساحت قطعه اول 30 هکتار و بهاي خريد آن 10 ميليارد
ريال است و شرکت مبلغ 2 ميليارد ريال براي تغيير کاربري اين زمين از کشاورزي به
مسکوني در ابتداي سال 1
×13 پرداخت کرده است.
عمليات ساختماني قطعه اول در دو فاز به
 شرح زير انجام خواهد شد:

1 .   فاز ” الف“ اختصاص 10 هکتار براي ساخت
100 واحد خانه ويلايي دوبلکس، به قيمت هر
 واحد 300 ميليون ريال، و

2 .   فاز ” ب“ اختصاص 15 هکتار براي ساخت
50 واحد مسکوني ويلايي به قيمت هر
 واحد 500 ميليون ريال براي هر واحد.

پنج هکتار باقيمانده از قطعه اول براي ساخت اماکن تفريحي
ورزشي و ساير زيرساختهاي مشترک اختصاص يافته و تمام مخارج آن به مبلغ يک ميليارد
ريال در سال 1
×13 تحمل شده است.

عمليات
ساختماني در فروردين 1×13 آغاز و در سال 3×13 به اتمام رسيد. ساير اطلاعات به
 شرح زير است:

الف – سال 1×13

                شرح

فاز” الف“
(100 واحد)

فاز ” ب“
(50 واحد)

1-  واحدهاي فروش‌رفته تا تاريخ ترازنامه 40 30
2-  درصد مبلغ قابل‌دريافت طبق قراردادهاي فروش 35% 35%
3-  درصد مبلغ دريافت‌شده از مشتريان نسبت به مبلغ
قابل دريافت
90% 90%
4-  مخارج تحمل شده ساخت (غير از زمين و مخارج
مشترک) تا اين تاريخ:
   
مخارج مستقيم – ميليون ريال 000ر4 000ر3
مخارج غيرمستقيم تخصيص‌يافته – ميليون ريال 000ر2 000ر1
5-  برآورد مخارج آتي ساخت جهت تکميل:    
مخارج مستقيم –
ميليون ريال
000ر8 000ر6
مخارج غيرمستقيم- ميليون ريال 000ر2 000ر1

ب – سال 2×13

                شرح

فاز” الف“
(100 واحد)

فاز ” ب“
(50 واحد)

1-  واحدهاي فروش‌رفته از ابتداي پروژه تا تاريخ
ترازنامه
80 50
2-  درصد مبلغ قابل‌دريافت طبق قراردادهاي فروش 70% 70%
3-  درصد مبلغ دريافت ‌شده از مشتريان نسبت به
مبلغ قابل‌دريافت
90% 90%
4-  مخارج تحمل شده ساخت (غير از زمين و مخارج
مشترک) تا اين تاريخ:
   
مخارج مستقيم – ميليون ريال 250ر8 200ر6
مخارج غيرمستقيم تخصيص‌يافته – ميليون ريال 000ر3 000ر2
5-  برآورد مخارج آتي ساخت جهت تکميل:    
مخارج مستقيم – ميليون ريال 000ر2 500ر1
مخارج غيرمستقيم – ميليون ريال 750ر1 800

ج – سال 3×13

شرح

فاز”الف“
(100 واحد)

فاز ”ب“
(50 واحد)

1-  واحدهاي فروش‌رفته از ابتداي پروژه تا تاريخ
ترازنامه
90 50
2-  درصد مبلغ قابل‌دريافت طبق قراردادهاي فروش 100% 100%
3-  درصد مبلغ دريافت ‌شده از مشتريان نسبت به
مبلغ قابل‌دريافت
90% 90%
4-  مخارج تحمل شده ساخت
(غير از زمين و مخارج مشترک) – ميليون ريال
500ر15 000ر10

مبلغ
مخارج ساخت، درآمد، هزينه‌ها و سود شناسايي‌شده در صورتهاي مالي براي هرسال به
 شرح زير مي‌باشد:

1 .    تخصيص
مخارج مشترک

مخارج مشترک:

 

ارقام به ميليون ريال

زمين
اماکن مشترک (هکتار
) (2 ميليارد + 10 ميليارد)
000ر2
مخارج
زيرساختها

000ر1

جمع
مخارج

000ر3

تخصيص مخارج مشترک با استفاده از روش ارزش نسبي فروش:

فاز

 

ارزش نسبي فروش

مخارج مشترک تخصيص ‌يافته
(روند شده)

    ميليون
ريال
ميليون‌ريال
فاز ” الف“   000ر30 600ر1
فاز ” ب“  

000ر25

400ر1

   

000ر55

000ر3

2 .    محاسبه
درصد تکميل و مبلغ درآمد و هزينه‌هاي ساخت املاک که در صورت سود و زيان بايد
شناسايي شود.

  •  سال 1×13

شرح

فاز” الف“

فاز ” ب“

  ميليون
ريال
ميليون
ريال
مخارج انباشته ساخت املاک:    
·   
–           مخارج مرتبط با تحصيل زمين
000ر4 000ر6
·   
–           مخارج مشترک
600ر1 400ر1
مخارج مستقيم و غيرمستقيم تحمل ‌شده تا تاريخ ترازنامه

000ر6

000ر4

  600ر11 400ر11
مخارج آتي جهت تکميل 000ر10 000ر7
کل بهاي تمام‌شده برآوردي

600ر21

400ر18

بهاي تمام‌شده برآوردي هر واحد(تعداد واحدهاي هر فاز ÷ کل بهاي تمام شده برآوردي)

216 368
کل بهاي تمام‌شده برآوردي واحدهاي
فروش‌رفته:
   
·   
–           فاز ” الف“ (216 ×
40)
640ر8
·   
–           فاز ” ب“ (368 ×
30)
  040ر11
کل ارزش فروش واحدهاي فروش‌رفته:    
·   
–           فاز ” الف“ (300 ×
40)
000ر12
·   
–           فاز ” ب“ (500 ×
30)
000ر15
1) محاسبه درصد تکميل

– درصد تکمیل فاز ”الف“ 43%
= 100 ×

·                   
000ر4 600ر11

·                   
000ر4 600ر21

 

 

·                   
– درصد تکمیل فاز ”ب“ 44% = 100 ×

·                   
000ر6 400ر11

·                   
000ر6 400ر18

 

 

   
 

فاز” الف“

فاز
 ب“

  ميليون ريال ميليون ريال
·                   
2) درآمد و هزينه‌هاي دوره به شرح زير است:
   
درآمد: درصد تکميل × کل ارزش فروش واحدهاي فروش‌رفته 160ر5 600ر6
هزينه‌ها: درصد تکميل × کل بهاي تمام‌شده
برآوردي واحدهاي فروش‌رفته
(715ر3) (858ر4)
 

445ر1

742ر1

  • سال 2×13

شرح

فاز ”الف“

فاز ”ب“

  ميليون‌ريال ميليون‌ريال
مخارج انباشته ساخت املاک:    
·   
–           مخارج مرتبط با تحصيل زمين
000ر4 000ر6
·   
–           مخارج مشترک
600ر1 400ر1
·   
–           مخارج مستقيم و غيرمستقيم تحمل شده
تا تاريخ ترازنامه

250ر11

200ر8

  850ر16 600ر15
مخارج آتي جهت تکميل

750ر3

300ر2

کل بهاي تمام شده برآوردي

600ر20

900ر17

بهاي تمام شده برآوردي هر واحد(تعداد واحدهاي هر فاز ÷ کل بهاي تمام شده برآوردي)

206 358
کل بهاي تمام شده برآوردي واحدهاي فروش رفته ميليون‌ريال:    
·   
–           فاز ” الف“ (206 ×
80)
480ر16
·   
–           فاز ” ب“ (358 × 50)
900ر17
کل ارزش واحدهاي فروش رفته:    
·   
–           فاز ” الف“ (300 × 80)
000ر24
·   
–           فاز ” ب“ (500 × 50)
000ر25
1 ) محاسبه درصد تکميل 

·                   
– درصد تکمیل فاز ”الف“ 77% = 100 ×

·                   
000ر4 850ر16

·                   
000ر4 600ر20

 

 

   

·                   
– درصد تکمیل فاز ”ب“ 81% = 100 ×

·                   
000ر6 600ر15

·                   
000ر6 900ر17

 

 

   
 

فاز
”الف“

فاز
”ب“

  ميليون ريال ميليون ريال
·                   
2 ) درآمد و هزينه‌هاي دوره به شرح زير است:
   
درآمد
قابل شناسايي تا تاريخ ترازنامه
  480ر18   250ر20
(کل ارزش فروش واحدهاي فروش رفته × درصد تکميل)    
درآمد
شناسايي شده در دوره قبل

(160ر5)

(600ر6)

 

  320ر13

  650ر13

هزينه‌هاي قابل شناسايي:    
درصد
تکميل
× کل بهاي تمام شده برآوردي واحدهاي‌فروش‌رفته
  690ر12   499ر14
هزينه‌هاي
شناسايي شده در دوره قبل

(715ر3)

(858ر4)

 

  975ر8

  641ر9

  • سال 3×13

شرح

فاز ”الف“

فاز
”ب“

  ميليون ريال ميليون ريال
مخارج انباشته ساخت املاک:    
·   
–           مخارج مرتبط با تحصيل زمين
000ر4 000ر6
·   
–           مخارج مشترک
600ر1 400ر1
·   
–           مخارج مستقيم و غيرمستقيم تحمل شده
تا تاريخ ترازنامه

500ر15

000ر10

 

100ر21

400ر17

بهاي تمام شده واقعي هر واحد

211

348

کل ارزش فروش واحدهاي فروش رفته:    
·   
–           فاز ” الف“ (300 × 90)
000ر27
·   
–           فاز ” ب“ (500 × 50)
000ر25
کل بهاي تمام شده واقعي واحدهاي فروش رفته:    
·   
–           فاز ”الف“ (211 × 90)
990ر18
·   
–           فاز ”ب“ (348 × 50)
400ر17
درآمد و هزينه‌هاي دوره به شرح زير است:    
درآمد قابل شناسايي تا تاريخ ترازنامه:    
·   
–           کل ارزش فروش واحدهاي فروش رفته
000ر27 000ر25
·   
–           درآمد شناسايي شده در دوره‌هاي قبل

(480ر18)

(250ر20)

 

520ر8

750ر4

هزينه‌هاي قابل شناسايي:    
·   
–           کل مخارج واقعي واحدهاي فروش رفته
990ر18 400ر17
·   
–           کل هزينه‌هاي شناسايي شده در دوره‌هاي
قبل

(690ر12)

(499ر14)

 

300ر6

901ر2

خلاصه
مبالغ درآمد و هزينه‌ها و سود شناسايي شده در طي سه سال مالي به
 شرح زير مي‌باشد:

شرح

1×13

2×13

3×13

نتايج واقعي تحقق يافته

  ميليون ريال ميليون ريال ميليون ريال ميليون ريال
درآمد 760ر11 970ر26 270ر13 000ر52
هزينه‌ها

(573ر8)

(616ر18)

(201ر9)

(390ر36)

سود

187ر3

354ر8

069ر4

610ر15

نحوه
انعکاس در صورتهاي مالي سال 1×13:

ترازنامه                                                                                               ارقام
به ميليون ريال

 

1×13

داراييهاي غير جاري :  
زمين نگهداري شده براي ساخت املاک 000ر10
داراييهاي جاري :  
مخارج ساخت املاک 427ر14
حسابهاي دريافتني تجاري – مشتريان 945
حسابهاي
دريافتني تجاري – مبلغ قابل بازيافت قراردادها*
310ر2

صورت
سود و زيان                                                                                ارقام
به ميليون ريال

 

1×13

درآمد ساخت املاک 760ر11
هزينه‌هاي ساخت املاک ( 573ر8)
  •  

يادداشتهاي
توضيحي صورتهاي مالي                                                           ارقام
به ميليون ريال

 

1×13

مخارج ساخت املاک  
مخارج تحمل شده طي سال جاري  
·   
–           زمين
000ر10
·   
–           مخارج ساخت

000ر13

  000ر23
مخارج شناسايي شده به عنوان هزينه در صورت سود و زيان

( 573ر8)

 

427ر14

  • * مبلغ قابل بازيافت قراردادها:
کل درآمد شناسايي شده 760ر11
مبالغ دريافتي و دريافتني

( 450ر9)

مبالغ قابل بازيافت قراردادها

310ر2

نحوه
انعکاس در صورتهاي مالي سال 2×13:

ترازنامه                                                                                               ارقام
به ميليون ريال

 

2×13

1×13

داراييهاي غير جاري :    
زمين
نگهداري شده براي ساخت املاک
000ر10 000ر10
داراييهاي جاري:    
مخارج ساخت املاک 261ر5 427ر14
حسابهاي دريافتني تجاري ـ مشتريان 485ر2 945
حسابهاي دريافتني تجاري ـ مبلغ قابل بازيافت قراردادها* 430ر4 310ر2

صورت
سود و زيان                                                                                ارقام
به ميليون ريال

 

2×13

1×13

درآمد ساخت املاک   970ر26   760ر11
هزينه‌هاي ساخت املاک (   616ر18) ( 573ر8)

يادداشتهاي
توضيحي صورتهاي مالي                                                           ارقام
به ميليون ريال

 

2×13

1×13

مخارج ساخت املاک    
مخارج تحمل شده تا ابتداي سال    
·   

زمين
000ر10
·   

مخارج ساخت

000ر13

  000ر23
اضافه مي‌شود: مخارج ساخت تحمل شده طي سال جاري    
·   

زمين
000ر10
·   

مخارج ساخت

450ر9

000ر13

  450ر32 000ر23
کسر مي‌شود:مخارج شناسايي شده به عنوان هزينه در صورت سود و زيان

   
·   
– سال
قبل
573ر8
·   
– سال
جاري

616ر18

573ر8

 

261ر5

427ر14

  • * مبلغ
    قابل بازيافت قراردادها:
کل درآمد شناسايي شده   970ر26
مبالغ دريافتي و دريافتني

( 540ر22)

مبالغ قابل بازيافت قراردادها

  430ر4

نحوه
انعکاس در صورتهاي مالي سال 3×13:

ترازنامه                                                                                               ارقام
به ميليون ريال

 

3×13

2×13

داراييهاي غير جاري :    
زمين نگهداري شده براي ساخت املاک 000ر10 000ر10
داراييهاي جاري :    
مخارج ساخت املاک 261ر5
واحدهاي ساختماني تکميل شده فروش نرفته 110ر2
حسابهاي دريافتني تجاري – مشتريان 770ر1 485ر2
حسابهاي دريافتني تجاري – مبلغ قابل بازيافت قراردادها 430ر4

صورت
سود و زيان                                                                                ارقام
به ميليون ريال

 

3×13

2×13

درآمد ساخت املاک   270ر13   970ر26
هزينه‌هاي ساخت املاک ( 201ر9) ( 616ر18)

يادداشتهاي
توضيحي صورتهاي مالي                                                           ارقام
به ميليون ريال

 

3×13

2×13

مخارج ساخت املاک    
مخارج تحمل شده تا ابتداي سال :    
·   

زمين
000ر10 000ر10
·   

مخارج ساخت

450ر22

000ر13

  450ر32 000ر23
اضافه مي‌شود: مخارج تحمل شده طي سال جاري    
·   

مخارج ساخت

050ر6

450ر9

  500ر38 450ر32
کسر مي شود: مخارج شناسايي شده به عنوان هزينه در صورت سود و
زيان
   
·   

سالهاي قبل
189ر27 573ر8
·   
– سال
جاري

201ر9

616ر18

  110ر2 261ر5
انتقال به واحدهاي ساختماني تکميل شده فروش نرفته

( 110ر2)

 

261ر5


استاندارد حسابداري
شماره 29

فعاليتهاي ساخت
املاک

پيوست شماره
2

مباني نتيجه‌گيري

اين
پيوست بخشي از استاندارد حسابداري شماره 29 محسوب نمي‌شود.

پيشينه

1
.    پيش از تدوين اين استاندارد، واحدهاي
تجاري که به فعاليتهاي ساخت املاک مشغول بودند با
 وجود رويه پيش‌بيني شده در پيوست استاندارد حسابداري شماره
3 با
 عنوان درآمد عملياتي ، از روشهاي متفاوتي جهت شناخت
درآمد و تخصيص مخارج فعاليتهاي ساخت املاک استفاده مي‌کردند. به
 همين دليل کميته تدوين
استانداردهاي حسابداري (کميته) در
 شهريور 1382 انجام کارهاي
تحقيقاتي لازم را براي بررسي ضرورت تدوين استاندارد حسابداري فعاليتهاي ساخت املاک
در دستور کار مديريت تدوين استاندارد قرار داد. براي اجراي اين پروژه کارشناسان و
گروه کارشناسي مديريت تدوين استانداردها، فعاليتهاي زير را انجام دادند:

  • الف.  بررسي ميداني
    روشهاي حسابداري شرکتهايي که در زمينه ساخت املاک فعاليت مي‌کنند. اين بررسي در
    قالب سه گروه شرکتهاي شهرکهاي صنعتي، شرکتهاي عمران شهرهاي جديد و ساير شرکتهاي
    فعال در ساخت املاک صورت گرفت.
  • ب .   مطالعه
    تطبيقي استانداردهاي حسابداري تدوين شده توسط مراجع حرفه‌اي معتبر دنيا.
  • ج .   بررسي تحقيقات انجام شده در زمينه حسابداري
    فعاليتهاي ساخت املاک.
  • د  .   تشکيل جلساتي با مديران شرکتهاي فعال در ساخت
    املاک و همچنين حسابرسان مستقل اين شرکتها.
  • ﻫ  .   تشکيل جلسات متعدد گروه کارشناسي براي جمع‌بندي
    نتايج تحقيقات و مطالعات انجام شده و تدوين پيش‌نويس استاندارد
    فعاليتهاي ساخت املاک.

2
.    کميته براساس نتايج مطالعات انجام شده
و با توجه به استانداردهاي حسابداري موجود شامل استاندارد حسابداري شماره 32 مالزي
با
 عنوان فعاليتهاي ساخت املاک، استاندارد حسابداري شماره 66
آمريکا با
 عنوان حسابداري فروش املاک و استاندارد حسابداري شماره 67
آمريکا با
 عنوان حسابداري مخارج و
عمليات اوليه اجاره پروژه‌هاي املاک
،
تدوين استاندارد حسابداري شماره 29 با
 عنوان فعاليتهاي ساخت املاک را در دستور کار قرار داده و پس از بحث و تبادل نظر در جلسات متعدد، متن
پيشنهادي را تصويب کرد.

دلايل
تدوين استاندارد حسابداري فعاليتهاي ساخت املاک

3
.    کميته به دلايل زير تدوين استاندارد
حسابداري مربوط به فعاليتهاي ساخت املاک را ضروري تشخيص داد:

  • الف.  تقاضاي
    شرکتهاي ساختماني براي تجديدنظر در روش شناخت درآمد،
  • ب .   تنـوع روشهـاي تخصيص مخارج مشترک و سايـر مخارج
    مربـوط به فعاليتهاي ساخت املاک،
  • ج .   ماهيت خاص فعاليتهاي ساخت املاک که بيش از يک
    دورة مالي به طول مي‌انجامد و معمولاً در اوايل شروع پروژه با پيش‌فروش همراه است،
    و
  • د  .   وجود تفاوت در نحوه افشاي اطلاعات در صورتهاي
    مالي.

ماهيت
فعاليتهاي ساخت املاک

4
.    واحدهاي تجاري سازنده املاک ممکن است
به تمام فعاليتهاي ساخت املاک يا برخي
 از آنها از قبيل برنامه‌ريزي، طراحي و احداث بنا بپردازند.
اين واحدها ممکن است فقط در حوزه ساخت املاک مسکوني، تجاري يا صنعتي و يا در تمام
حوزه‌هاي ذکر شده فعاليت کنند. واحدهاي تجاري سازنده املاک ممکن است زمينهايي را
در مقياس بزرگ خريداري و پس
 از آماده‌سازي، آنها را در
قطعات کوچک براي مصارف مختلف نظير ساخت واحدهاي مسکوني يا تجاري واگذار نمايند.

5
.    کميته پس
 از انجام بررسيهاي لازم در
رابطه با واحدهاي تجاري سازنده املاک به اين نتيجه رسيد که فعاليتهاي ساخت املاک
داراي ماهيت يک صنعت خاص است و ارائه استاندارد جداگانه موجب ارتقاي کيفيت و
قابليت مقايسه صورتهاي مالي واحدهاي تجاري مرتبط با اين فعاليتها مي‌شود.

مخارج
ساخت املاک

6 .    براي تخصيص مخارج
ساخت به هر
 يک از واحدهاي ساختماني يا
پروژه‌ها روشهاي متفاوتي وجود دارد که مي‌توان به روش شناسايي ويژه، روش ارزش نسبي
فروش و روشهاي مبتني
 بر مساحت اشاره نمود.

7 .    مزيت روش
شناسايي ويژه اين است که مخارج فعاليتهاي ساخت املاک نظير مخارج مستقيم ساخت به
 صورت دقيق و درست به هر يک از
واحدهاي ساختماني يا پروژه‌ها تخصيص مي‌يابد و در
 نتيجه در اين روش انجام برآورد يا ذهنيت‌گرايي به حداقل مي‌رسد. مشکل
روش مزبور اين است که جهت تخصيص مخارج مشترک نمي‌توان از آن استفاده کرد.

8
.    مزيت روش ارزش نسبي فروش اين است که
تخصيص تمام مخارج فعاليتهاي ساخت املاک خصوصاً مخارج مشترک را امکان‌پذير مي‌سازد.
البته استفاده از اين روش مستلزم دسترسي به ارزش فروش برآوردي واحدهاي ساختماني
است و در برخي موارد واحدهاي تجاري در تعيين ارزش فروش برآوردي واحدهاي ساختماني
با محدوديتهايي نظير عدم وجود مظنه‌هاي بازار مواجه مي‌باشند. استفاده از اين روش سبب
تطابق بهتر هزينه‌هاي ساخت با درآمدهاي ناشي
 از فعاليتهاي ساخت مي‌گردد.

9
.    روشهاي مبتني
 بر مساحت، امکان تخصيص تمام
مخارج فعاليتهاي ساخت املاک را براي واحدهاي ساختماني فراهم مي‌سازند. اما تخصيص
مخارج بدون در
 نظرگرفتن ارزش واحدهاي ساختماني
انجام مي‌شود و ممکن است تخصيص مخارج به
 طور منطقي صورت نگيرد. اين شيوه تخصيص ممکن است تصوير
نادرستي از بهاي تمام شده واحدهاي ساختماني ارائه نمايد. افزون بر اين ممکن است
تطابق هزينه‌ها با درآمدهاي ناشي
 از فعاليتهاي ساخت به نحو درستي صورت نگيرد.

10
.  کميته پس
 از بحث و تبادل نظر درخصوص روشهاي تخصيص مخارج به اين نتيجه رسيد که
اولويت را به روش شناسايي ويژه بدهد. استفاده از اين روش در رابطه با مخارج مستقيم
ساخت عملي است. براي مخارجي نظير مخارج مشترک که امکان استفاده از روش شناسايي
ويژه وجود ندارد روش ارزش نسبي فروش، به
 عنوان مناسبترين روش شناخته شد و در اولويت بعدي جهت تخصيص
مخارج قرار گرفت. در
 صورتي‌که استفاده از روشهاي ذکر
شده جهت تخصيص مخارج، عملي نباشد واحدهاي تجاري مجازند که از ساير روشهاي تخصيص
نظير روشهاي مبتني
 بر مساحت استفاده نمايند.

شناخت
درآمد فعاليتهاي ساخت املاک

11 .  ماهيت
فعاليتهاي ساخت املاک به
 گونه‌اي است که درآمد ناشي از آنها
ممکن است در زمانهاي متفاوت و به مبالغ مختلفي دريافت شود. فروش واحدهاي ساختماني
ممکن است در آغاز پروژه، در طي عمليات ساختماني يا پس
 از تکميل عمليات ساختماني صورت گيرد. باتوجه به اين موضوع
روشهاي مختلفي جهت شناخت درآمد فعاليتهاي ساخت املاک وجود دارد که اصلي‌ترين آنها
روش کار تکميل شده و روش درصد پيشرفت کار است.

مزاياي
اصلي روشها

12
.  مزاياي اصلي روش کار تکميل شده براي
شناخت درآمد مربوط به فعاليتهاي ساخت املاک به
 شرح زير است:

  • الف.       شناخت
    درآمد و اندازه‌گيري بهاي تمام شده واحدهاي ساختماني در اين روش از قابليت اتکاي
    بالايي برخوردار است.
  • ب .   استفاده از روش کار تکميل شده امکان مديريت سود
    را در واحدهاي تجاري کاهش مي‌دهد.

13
.  مزاياي اصلي بکارگيري روش درصد تکميل
براي شناخت درآمد مربوط به فعاليتهاي ساخت املاک به
 شرح زير است:

  • الف.  شناخت درآمد با استفاده از روش درصد تکميل اطلاعات مربوط‌تري براي
    تصميم‌گيري استفاده‌کنندگان مختلف ارائه مي‌دهد، و
  • ب .   روش درصد تکميل تصوير بهتري از عملکرد مديريت
    در سالهاي مختلف ارائه مي‌کند.

14
.  کميته پس
 از انجام بررسيهاي لازم و با توجه به ماهيت فعاليتهاي ساخت
املاک و مزاياي روش درصد تکميل، به اين نتيجه رسيد که واحدهاي تجاري در صورت احراز
تمام معيارهاي زير، از اين روش استفاده نمايند:

  • الف.  فروش واحدهاي ساختماني با انجام اقداماتي از قبيل امضاي قرارداد محرز
    شده باشد،
  • ب .   فعاليتهاي ساختماني آغاز شده باشد،
  • ج .   ماحصل فعاليتهاي ساخت را بتوان به گونه‌اي اتکاپذير برآورد کرد، و
  • د  .   حداقل 20 درصد از بهاي فروش وصول شده باشد.

        بند ” د“ براي جلوگيري از شناخت درآمد از طريق انعقاد قراردادهاي
صوري توسط واحد قيد شده است. بر اساس اين معيار بايد حداقل 20 درصد از بهاي فروش
واحدهاي ساختماني وصول شده باشد تا واحد تجاري بتواند شناخت درآمد را آغاز نمايد.
در
 صورتي‌ که حداقل 20 درصد از
مبلغ فروش وصول نگرديده باشد نمي‌توان درآمد را شناسايي نمود. در
 صورتي‌ که بکارگيري روش درصد تکميل
عملي نباشد مي‌توان از روش کار تکميل شده استفاده کرد. اگر نتوان ماحصل فعاليتهاي
ساخت املاک را به‌گونه‌اي اتکاپذير برآورد نمود در آن
 صورت درآمد ساخت املاک تا ميزان
مخارج تحمل شده قابل بازيافت ساخت املاک شناسايي مي‌شوند.

تعيين
درصد تکميل

15 .  استفاده از
روش درصد تکميل جهت شناخت درآمد مستلزم تعيين درصد تکميل فعاليتهاي ساخت املاک مي‌باشد.
روشهاي تعيين درصد تکميل عبارتند از:

  • الف.  نسبت
    مخارج تحمل شده براي کار انجام شده تا تاريخ ترازنامه به کل مخارج برآوردي ساخت،
  • ب .   ارزيابي کار انجام شده توسط کارشناسان حرفه‌اي مستقل
    يا
  • ج .   درصد کار فيزيکي انجام شده.

16
.  بکارگيري روش نسبت مخارج تحمل شده براي
کار انجام شده تا تاريخ ترازنامه از ساير روشها رايج‌تر است و به قضاوت کمتري نياز
دارد. در اين روش بهاي تمام شده زمين، مخارج تأمين مالي و پيش پرداخت به
پيمانکاران، در محاسبه درصد تکميل منظور نمي‌گردد، زيرا منجر به شناخت غير
 واقعي درآمد خواهد ‌‌شد.

17
.  محاسبه درصد تکميل براساس ارزش کار انجام
شده مستلزم وجود بازار فعالي جهت تعيين ارزش کار انجام شده مي‌باشد. در بسياري
موارد جهت تعيين ارزش کار انجام شده، بازار فعالي وجود ندارد و در
 نتيجه، ارزشهاي تعيين شده از
قابليت اتکاي کمتري برخوردار مي‌باشد.

18
.  درصد کار فيزيکي انجام شده در هر
 دوره بيانگر ميزان پيشرفت کار
فيزيکي مي‌باشد و مي‌تواند به‌عنوان مبنايي جهت تعيين درصد تکميل بکار رود. تأکيد اين
روش بر عامل زمان مي‌باشد، درنتيجه معيار مناسب‌تري را جهت شناخت درآمد و هزينه
فعاليتهاي ساخت املاک فراهم مي‌کند. معايب اين روش، شامل عدم توجه به ارزش کار
انجام شده يا مخارج کار انجام شده، مشکلات مربوط به تعيين مقدار کار فيزيکي انجام
شده، و صرف هزينه قابل توجه جهت تعيين ميزان کار انجام شده مي‌باشد.

19 .  کميته پس از بحث و بررسي در باره مزايا و معايب هر يک از روشهاي تعيين درصد تکميل
به اين نتيجه رسيد که هر
 سه روش را جهت تعيين درصد تکميل
مجاز بشمارد.




استاندارد بیست و هشت حسابداری

استاندارد بیست و هشت حسابداری درخصوص فعاليتهاى بيمه عمومى می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين استاندارد بايد
باتوجه به ”
 مقدمه‌اي بر
استانداردهاى حسابدارى
 “مطالعه و
بكار گرفته شود.

هدف

1 .    هدف اين استاندارد تجويز روشهاى حسابدارى براى
حق‌بيمه، خسارت و مخارج تحصيل بيمه‌هاى عمومى مستقيم و اتكايى و همچنين افشاى
اطلاعات اين نوع فعاليتها در صورتهاى مالى شرکتها و مؤسسات بيمه است. الزامات سایر
استانداردهای حسابداری درصورتی برای فعالیتهای بیمه عمومی کاربرد دارد که توسط این
استاندارد جایگزین نشده باشد.

دامنه
كاربرد

2 .  اين استاندارد بايد در مورد فعاليتهاى بيمه عمومى و بيمه عمر زماني بكار گرفته شود و در مورد ساير بيمه‌هاي زندگى كاربرد ندارد.

تعاريف

3 .    اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معانى مشخص زير بكار رفته است:

  • قرارداد
    بیمه (بیمه نامه) : عقدی است كه به
     موجب آن يك طرف (بيمه‌گر) متعهد
    مي‌شود در
     ازاى دريافت حق بيمه از طرف ديگر (بيمه‌گذار)،
    در صورت وقوع حادثه، خسارت وارده به او يا شخص ذينفع را جبران كند يا مبلغ معینی
    را به وى يا شخص ذينفع بپردازد.
  • بیمه
    زندگی : نوعی بیمه مرتبط با حیات یا فوت انسان است که بیمه‌گر نسبت به پرداخت
    وجوهی معین براساس رویداد مشخصی، اطمینان می‌دهد.
  • بيمه عمومى : به بیمه‌های
    غیر از بیمه زندگی اطلاق می‌شود.
  • حق بيمه : مبلغی است که
    بیمه‌گر در
     ازای
    پذیرش خطر طبق قرارداد بیمه از بیمه‌گذار مطالبه می‌کند.
  • تاريخ
    شروع پوشش بیمه ای
    : عبارت
    است از تاریخ شروع پذیرش خطر توسط بیمه‌گر طبق قرارداد بیمه.
  • بيمه اتکايي
    : بیمه‌‌ای است كه به
     موجب
    آن يك طرف (بيمه‌گر اتکایی) در
     ازاى
    دريافت حق
     بيمه،
    جبران تمام يا بخشى از خسارت وارده به طرف ديگر (بيمه‌گر واگذارنده) را بابت بيمه‌نامه
    يا بيمه‌نامه‌هاي صادره و يا قبولى توسط وى، تعهد مي‌کند.
  • بيمه اتكايى نسبى : نوعى
    بيمه
     اتکايي
    است كه به
     موجب
    آن بيمه‌گر اتکایی در
     قبال
    دريافت نسبتى از حق
     بيمه
    قرارداد بيمه اوليه، تعهد مي‌کند به‏همان نسبت خسارت وارده به بيمه‌گر واگذارنده
    را جبران كند.
  • بيمه‌اتكايى
    غيرنسبى
    : نوعى بيمه‌اتكايى
    است كه در آن بيمه‌گر اتکایی در
     قبال دريافت حق بيمه، تعهد مي‌کند
    تمام يا بخشى از خسارت مازاد بر سقف از پيش تعيين شده را جبران كند.
  • خسارت
    : عبارت است از مبلغ قابل پرداخت در اثر وقوع حوادث تحت پوشش قرارداد بيمه.

شناخت
درآمد حق بيمه‏

4 .   درآمد حق بيمه بايد از تاریخ شروع پوشش بیمه‌‌ای و به‌محض اينكه حق‌ بيمه به‌گونه‌اى اتكاپذير قابل اندازه‌گيرى باشد، شناسايى شود.

5 .  بيمه‌گر درآمد حق بيمه را در ازاى پذيرش خطر كسب مي‌کند، لذا درآمد حق بيمه از تاريخ شروع پوشش بیمه‌ای، و نه تاریخ صدور، در رابطه با هريك از بيمه نامه‌ها شناسايى مي‌شود. با اين وجود، بنابه ملاحظات عملى، بيمه‌گران معمولاً براى شناسايى درآمد، از مبناهایی استفاده مي‌کنند كه براساس آن، تاریخ مزبور به‌طور تقریبی تعیین می‌شود. براى مثال بيمه‌گر مستقيم ممكن است فرض كند براى تمام بيمه‌نامه‌هاي صادر شده در يك ماه، خطر از اواسط ماه پذيرفته شده است. استفاده از اين مفروضات در صورتى قابل پذيرش است كه نتيجه حاصل از بكارگيرى آن با شناسايى درآمد از تاريخ شروع پوشش بیمه‌ای هر بيمه‌نامه در دوره مالی مربوط، تفاوت با اهميتى نداشته باشد.

6 .    چنانچه بيمه‌گر
براساس قوانین و مقررات مبالغى را از جانب سازمانهاى دولتى يا ساير اشخاص ثالث از
بيمه‌گذار دريافت كند و بدون دخل و تصرف آن را به حساب ذینفع واريز كند، اين مبالغ
درآمد بيمه‌گر تلقى نمي‌شود.

7 .   درآمد حق بيمه بايد به‌ طور يكنواخت در طول دوره بيمه‌نامه (براى بيمه‌هاي مستقيم) يا در طول دوره پذیرش غرامت (براى بيمه‌هاي اتكايى) شناسايى شود مگر اينكه الگوى وقوع خطر در طول دوره بيمه‌نامه يكنواخت نباشد كه در اين‌صورت درآمد حق بيمه متناسب با الگوى وقوع خطر برآوردی، شناسايى مي‌شود.

8 .    در بيمه‌هاي عمومى، مبلغ حق بيمه در ازاى پوشش خطر براى يك
دوره زمانى معين دريافت مي‌شود. اين دوره زمانى معمولاً با دوره مالى تحت پوشش
صورتهاى مالى متفاوت است و درنتيجه حق
 بيمه مربوط به بيمه‌نامه‌هاي صادر شده در هر دوره با درآمد حق بيمه برابر نيست. بخشى از حق بيمه که مرتبط با پوشش خطر بعد
از پایان دوره مالی می‌باشد طبق بند 15 زیر حق بيمه عايد نشده محسوب می‌شود.

9 . در رابطه با بسيارى از بيمه‌هاي عمومى، درآمد حق بيمه معمولاً متناسب با گذشت زمان شناسايى مي‌شود. اين روش در مواردى مناسب است كه خطر وقوع حوادثى كه منجر به خسارت مي‌شود در طول دوره بيمه‌نامه تقريباً يكنواخت باشد.

10 .  در بعضى رشته‌ها همانند بيمه مهندسى، الگوى وقوع خطر در طول دوره بيمه‌نامه
يكنواخت نيست. درمورد بيمه‌هاي مهندسى (نظير سدسازى) در اوايل انجام پروژه‌ها
خطرات كمتر است و معمولاً در مراحل پايانى پروژه احتمال وقوع خطر و تحمل خسارت
افزايش مى‌يابد. درآمد حق
 بيمه اين نوع بيمه‌ها متناسب با
الگوى وقوع خطر برآوردی شناسايى مي‌شود.

11 .  در مواردى كه طبق بیمه نامه ، مبلغ حق بيمه در آينده مشمول تعديل می‌باشد، حق بيمه تعديل شده باید در موارد ممکن به عنوان مبناى شناسايى درآمد حق بيمه مورد استفاده قرار گيرد. اگر نتوان مبلغ تعديل را به‌گونه‌اي اتكاپذير براورد كرد، مبلغ اوليه حق بيمه كه باتوجه به سایر اطلاعات مربوط تعديل مي‌شود بايد به عنوان مبنای شناسایی درآمد حق بيمه استفاده شود.

12 .  در بعضى از انواع بیمه‌ها، حق بيمه باتوجه به نتايج رویدادها و
اطلاعاتى كه تنها در
 طول دوره بيمه يا پس از آن مشخص
می‌شود، تعديل می‌گردد. براى مثال، بيمه باربرى دریایی و بیمه آتش‌سوزى انبارها از
انواع بيمه‌هاى قابل تعديل است كه در ابتداى دوره بيمه، مبلغ اولیه حق
 بيمه توسط بيمه‌گذار به بيمه‌گر
پرداخت و سپس براساس اعلاميه حمل يا اعلام موجودى، تعديل مي‌شود.

13 .   درآمد حق بيمه مربوط به بيمه‌نامه‌هاي بين راهى بايد براساس الزامات بندهاى 4، 7 و 15 شناسايى شود.

14 .  بيمه‌گر ممكن است اطلاعات كافى جهت تشخيص بيمه‌نامه‌هاي صادر شده در اواخر
سال مالى كه تاريخ شروع پوشش بیمه‌ای آن قبل از تاريخ ترازنامه است، نداشته باشد.
اين نوع بيمه‌نامه‏ها را بيمه‌نامه‌هاي بين راهى مي‌گويند. باتوجه به اينكه درآمد
حق
 بيمه از تاريخ شروع پوشش بیمه‌ای
شناسايى مي‌شود، مبلغ بيمه‌نامه‌هاي بين راهى براساس تجارب گذشته و رويدادهاى پس
از تاريخ ترازنامه براورد مي‌شود و حصه عايد شده آن به
 عنوان درآمد حق بيمه شناسايى مي‌شود.

حق بیمه عاید نشده

15 .  بخشی از حق بیمه مرتبط با بیمه‌نامه‌های صادره طی دوره مالی که قابل انتساب به پوشش خطر بعد از پایان دوره مالی است به‌عنوان حق بیمه عاید نشده شناسایی می‌شود.

16 .  روشهای برآورد حق بیمه عاید نشده باید به‌گونه‌ای انتخاب شود که مبلغ برآوردی تفاوت با اهمیتی با بدهی واقعی در تاریخ ترازنامه نداشته باشد.

17 .  درمواردی که الگوی وقوع خطر در طول دوره بیمه‌نامه تقريباً یکنواخت است برای محاسبه حق‌بیمه عاید نشده از روش تناسب زمانی استفاده می‌شود. شیوه‌های محاسبه حق بیمه عاید نشده در روش تناسب زمانی برای بیمه نامه‌های سالانه شامل روزانه (365/1)، ماهانه (24/1)،فصلی (8/1) و سالانه (2/1) است. در شیوه روزانه حق بیمه عاید نشده شامل مجموع حق بیمه‌های عاید نشده‌ای است که در پایان دوره مالی باتوجه به مدت منقضی‌ نشده بیمه‌نامه‌ها محاسبه می‌شود. در شیوه فصلی فرض می‌شود که صدور بیمه‌نامه‌ها در طی فصل به‌طور یکنواخت است درصورتی که در شیوه ماهانه فرض بر این است که صدور بیمه‌نامه‌ها در طول ماه به‌طور یکنواخت است.  چنانچه صدور بیمه‌نامه‌ها در طول دوره مالی یکنواخت نباشد هرچه طول دوره مورد نظر برای محاسبه حق بیمه عاید نشده کمتر شود، سطح دقت آن بیشتر می‌شود.

18 .     در مواردى كه حق بيمه متناسب با گذشت زمان به عنوان درآمد شناسايى مي‌شود، روش تناسب زمانی بايد به‌گونه‌اي انتخاب و بكار گرفته شود كه دقت آن از روش فصلى (يا روش 8/1)كمتر نباشد.

19
.  چنانچه
 دوره بيمه‌نامه بيش از يك سال باشد، در اعمال روش تناسب
زمانى حق‌بيمه يكساله در محاسبات مدنظر قرار می‌گيرد و حق
 بيمه مازاد بر یک سال، به طور كامل به عنوان حق بيمه عايد نشده محسوب مى‌گردد.

خسارت‏

20 .   بدهى بابت خسارت معوق بايد براى بيمه‌هاي مستقيم و اتكايى شناسايى شود. مبلغ خسارت معوق بايد بيانگر براورد معقولی از مخارج لازم براى تسويه تعهد فعلى در تاريخ ترازنامه باشد.

21 .     بدهى
بابت خسارت معوق بايد شامل مبالغ زير باشد:

الف .    خسارت واقع شده‌ای که گزارش نشده است،

ب  .    خسارت گزارش شده‌ای که
پرداخت نشده است،

ج    .   خسارتی كه به‌ طور
كامل گزارش نشده است و

د    .    مخارج براوردى تسويه
خسارت.

22 .  حصول اطمينان نسبت به شناسايى هزينه‌ها و بدهيهای مرتبط با خسارت در
دوره مالى مربوط، حائز اهميت است. خسارت، ناشي
 از حوادث تحت پوششى است كه در طول دوره‌ بيمه‌نامه اتفاق مي‌افتد.
برخى خسارتها در دوره مالى وقوع حادثه به بيمه‌گر گزارش و در همان دوره تسويه مي‌شود
و برخى‏ نيز ممكن است تا پايان دوره مالى تسويه نشود. همچنین، ممكن است حوادثى
واقع و منجر به خسارت شود اما تا پايان دوره مالى به بيمه‌گر
گزارش نگردد. اين‌گونه خسارتها،
خسارت واقع شده‌ای‌که گزارش نشده است ناميده مي‌شود.
بدهى مربوط به خسارت واقع شده‌ای
که پرداخت نشده است (شامل خسارت گزارش نشده)، باتوجه به تجربیات در‌مورد خسارت
واقع شده در گذشته و آخرين اطلاعات موجود براورد و شناسايى مي‌شود. براى براورد
مبلغ خسارت ياد شده، نه‌تنها تجربيات گذشته بلكه تغيير شرايط از
 قبیل آخرین حوادث فاجعه‌آميز و
تغيير در حجم و تركيب خطرات تحت پوشش بيمه درنظر گرفته مي‌شود.

23 .  تشخيص اجزای تشکیل دهنده مخارج نهايى جبران خسارت توسط بيمه‌گر، براى تعيين
هزينه‌هاى خسارت دوره مالى و بدهى خسارت معوق در تاريخ ترازنامه، حائز اهميت است.
اين اجزا شامل مبالغ قابل پرداخت بابت خسارت طبق مفاد بیمه‌نامه و مخارج تعیین و
تسویه خسارت است. مخارج تعیین و تسويه خسارت شامل مخارج مستقيم هر
 خسارت مانند حق‌الزحمه خدمات کارشناسی و حقوقی و همچنين آن‌دسته
از مخارج غیرمستقیمی است که بتوان با هر
 خسارت
مرتبط دانست. در تعیین مخارج نهایی جبران خسارت، مبالغ بازیافتنی از
 طریق حق جانشینی و یا اقلام اسقاطی از مبلغ خسارت کسر می‌شود.

24 .  بدهى بابت خسارت معوق شامل خسارت پرداخت نشده و
مخارج مستقيم و غیرمستقیم تسويه خسارتی می‌باشد که در دوره‌های مالی جاری و گذشته
واقع شده است، چون اين مبالغ بيانگر تعهد فعلى بيمه‌گر درنتيجه وقوع رويدادهاى
گذشته است.

25 .  ذخاير لازم براى خسارت معوق باتوجه به خسارت
براوردى هر
 مورد يا طبقه‌اى از يك رشته
(مثلاً در بيمه بدنه براساس مدل و سال توليد) تعيين مي‌شود. علاوه‌بر اين ممكن است
براى هر
 رشته نيز از فرمولهاى رياضى
استفاده شود. انتخاب روش محاسبه به نوع بيمه و قضاوت مديريت بستگى دارد. روشى كه
توسط مديريت انتخاب مي‌شود بايد به‌
 طور يكنواخت اعمال گردد.

26 .    شناسايى هزينه‌ها و بدهيهاى مربوط به اجزاى تشكيل‌دهنده مخارج نهايى
جبران خسارت به
 ميزان قابليت اتكاى اندازه‌گيرى
اين اجزا بستگى دارد. بعضى بيمه‌گران، برای برآورد مخارج نهایی جبران خسارت با
 توجه به تجربيات گذشته خود و
صنعت از فرمولهاى خاصى استفاده می‌كنند. اين فرمولها در
 صورتى قابل‌اتكا خواهد بود كه
متكى به تعداد سالهاى كافى باشد و به‌گونه‌اي مناسب براى درنظر گرفتن تحولات اخير
تعديل گردد.

27 .  تعديل بدهى
خسارت معوق براساس اطلاعاتى كه پس از شناخت اوليه بدست مى‌آيد، ضرورى است. هدف از
انجام اين تعديلات، براورد دقيق‌تر مخارج مورد انتظار جبران خسارت است. همانند
ساير بدهيها، اثر اين تعديلات بر بدهى خسارت معوق و هزينه خسارت به
 محض دسترسی به اطلاعات جديد، شناسايى مي‌شود. با اين‌گونه تعديلات
به
 عنوان تغییر در براورد حسابداری برخورد مي‌شود.

28 .     مبالغ
دریافتنی از بیمه‌گر اتکایی بابت خسارت واقع شده ، اعم از گزارش شده و گزارش نشده،
باید در دوره وقوع از یک
 طرف
به‌عنوان دارایی و از
 طرف
دیگر به‌عنوان درآمد بیمه‌گر واگذارنده شناسایی شود و نباید حسب مورد با بدهی یا
هزینه مربوط تهاتر شود.

ذخیره
تکمیلی

29 .  چنانچه حق بيمه‌هاي عايد نشده براى پوشش خسارت مورد انتظار مربوط به بیمه‌نامه‌های منقضی نشده در تاریخ ترازنامه کافی نباشد باید ذخیره تکمیلی لازم برای آن شناسایی شود.

30 .  براى تعيين ذخيره تکمیلی، هر رشته از فعالیتهای بیمه‌ای به‌طور
جداگانه درنظر گرفته می‌شود. برای این منظور، مجموع حق
 بیمه عاید نشده هر رشته با مجموع خسارت مورد
انتظار و هزینه‌های مربوط به آن مقایسه و در
 صورت وجود کسری، ذخیره تکمیلی شناسایی می‌شود.

حق بيمه‌هاي اتكايى‏

31 .  حق بيمه اتکایی واگذاری به بیمه‌گران اتکایی باید توسط بیمه‌گر واگذارنده از تاریخ شروع پوشش بیمه‌ای و طی دوره تأمین خسارت قرارداد بیمه اتکایی، به‌طور یکنواخت طی دوره پوشش بیمه‌ای یا متناسب با الگوی وقوع خطر، به‌عنوان هزینه بیمه اتکایی واگذاری در صورت سود و زیان شناسایی شود.

32
.  بيمه‌گران مستقیم و اتکایی معمولاً بخشى
از خطرات قبولى را به بيمه‌گران اتكايى منتقل و درقبال پوشش بیمه‌ای مجدد، بخشى از
حق بيمه دريافتى را به آنها پرداخت مي‌کنند. این مبالغ، هزینه بیمه‌ اتکایی
واگذاری نامیده می‌شود.

33 .  بيمه‌گر واگذارنده معاملات بيمه مستقيم و بيمه اتکايي را به صورت جداگانه
گزارش می‌كند تا دامنه و اثربخشى بيمه
 اتکايي براى
استفاده‌كنندگان صورتهاى مالى به‌
 طور شفاف گزارش شود و شاخصهايى از عملكرد مديريت خطر به
استفاده‌كنندگان ارائه گردد. براين اساس، حق
 بيمه
واگذارى به بيمه‌گران اتكايى به
 عنوان هزينه شناسايى می‌شود و با درآمد حق بيمه تهاتر نمی‌گردد. خسارت دريافتى يا دريافتنى از بيمه‌گران
اتكايى نيز توسط بيمه‌گر مستقيم به
 عنوان
درآمد شناسايى مي‌گردد و با هزينه خسارت يا هزينه حق
 بيمه اتکايي واگذارى تهاتر نمي‌شود.

34 .  هزینه بیمه
اتکایی واگذاری باتوجه به شرایط قرارداد منعقد شده با بیمه‌گر اتکایی یا الزامات
قانونی شناسایی می‌شود. حق ‏بيمه
 اتکايي واگذارى در بيمه‌هاي اتكايى نسبى به‌ طور هماهنگ با بيمه‌هاي مستقيم مربوط به عنوان هزينه شناسايى مي‌گردد. به ‌عبارت ديگر هزينه بيمه اتکايي
واگذارى به‌
 طور يكنواخت در طول دوره بيمه مستقيم مربوط شناسايى و در مواردى كه شناسايى درآمد در بيمه‌هاي مستقيم براساس الگوى
وقوع خطر است، هزينه یاد شده نيز طبق الگوی مزبور شناسايى مي‌شود. هزینه بيمه
 اتکايي واگذارى در بيمه‌هاي اتكايى غيرنسبى نيز معمولاً طى
دوره بيمه
 اتکايي به‌طور یکنواخت به عنوان
هزينه دوره شناسايى مي‌شود.

35
.  كارمزدهاى دريافتى و دريافتنى از بيمه‌گر
اتكايى طبق شرایط بیمه اتکایی تعلق می‌گیرد و بنابراین در زمان شروع پوشش بیمه
اتکایی به‌عنوان درآمد شناسایی می‌شود.

36
.  سهم بیمه‌گر مستقیم از مشارکت در سود
(کارمزد منافع) دریافتی یا دریافتنی از بیمه‌گر اتکایی، طبق مبنای تعهدی صرف‌نظر
از زمان دریافت آن، در زمان تحقق به‌عنوان درآمد شناسایی می‌شود.

37
.  بيمه‌گر اتكايى ممكن است بخشى از خطر پذيرفته شده از بيمه‌گر
مستقيم را مجدداً به بيمه‌گر اتكايى ديگرى (بیمه‌گر اتکایی قبول‌کننده) واگذار كند
كه به آن واگذارى مجدد گفته مي‌شود. نحوه حسابداری قراردادهای بیمه اتکایی مجدد
نیز مشابه قراردادهای بیمه اتکایی اولیه است.

انتقال
پرتفوى‏

38
.  طبق ماده 54 قانون تأسیس بیمه مرکزی
ایران و بیمه‌گری، مؤسسات بیمه می‌توانند با موافقت بیمه مرکزی ایران و تصویب
شورای عالی بیمه تمام یا قسمتی از پرتفوی خود را با کلیه حقوق و تعهدات ناشی
 از آن به یک یا چند مؤسسه بیمه‌
مجاز دیگر واگذار کنند.

39 .     باتوجه
به اینکه مسئولیت مرتبط با خسارت بیمه انتقالی از بیمه‌گر انتقال دهنده به بیمه‌گر
قبول
 کننده
منتقل می‌شود، انتقال پرتفوی باید توسط بیمه‌گر انتقال‌دهنده به‌عنوان حذف پرتفوی
و توسط بیمه‌گر قبول‌کننده به‌عنوان قبول پرتفوی به‌حساب گرفته شود.

40 .     حذف پرتفوی باید توسط بیمه‌گر انتقال دهنده ازطریق
حذف بدهیها و داراییهای مرتبط با خطرات منتقل شده، به‌حساب گرفته شود. قبول پرتفوی
باید توسط بیمه‌گر قبول‌کننده از
 طریق شناسایی درآمد حق بیمه عاید نشده و
خسارت معوق پذیرفته شده، به‌حساب گرفته شود.

بیمه
مشترک

41 .  فعالیتهای بیمه‌ای که از طریق قراردادهای بیمه مشترک با بیمه‌گذار انجام می‌شود باید توسط بیمه‌گران قبول‌کننده همانند بیمه مستقیم به‌حساب گرفته شود.

42 .  بیمه‌گران مستقیم یا اتکایی ممکن است طی یک قرارداد بیمه مشترک، طرف
بیمه‌گذار واقع شوند یا اینکه هریک به نسبت سهم خود از بیمه مشترک، قراردادهای
جداگانه با بیمه‌گذار منعقد کنند. در این موارد بیمه‌گران سهم خود از حق
 بیمه‌ها، خسارت و سایر هزینه‌ها
را براساس نسبتهای توافقی به
 حساب می‌گیرند.

43 .  بيمه نامه‌هايى كه به‌ طور مستقيم توسط یکی از اعضاى گروه بیمه‌گران مشترک صادر مي‌شود بايد توسط آن عضو به عنوان بيمه مستقيم به حساب گرفته شود و بخشى از خطرات كه توسط ساير اعضاى گروه پذيرفته مي‌شود بايد همانند بيمه اتکايي واگذارى محسوب گردد. بيمه‌گرانى كه اين خطرات را مى‌پذيرند بايد با آن همانند بيمه اتکايي قبولى برخورد كنند.

مخارج تحصيل‏

44 .     مخارج
تحصیل بیمه‌ نامه‌ها باید در زمان وقوع به‌عنوان هزینه دوره شناسایی شود.

45
.  
مخارج تحصیل، از‌جمله شامل حق‌العمل
پرداختی به نمایندگیهـا، مخـارج صـدور بیمه‌نامه‌ها، مخارج اداری نگهداری سوابق
بیمه‌نامه‌ها و مخارج وصول حق
 بیمه‌هاست.

افشا

46 .     اطلاعات
زیر باید در یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی افشا شود
 :

الف .   رویه شناسايى
درآمد حق
 بيمه و حق بیمه عاید نشده (اعم از بیمه‌های مستقیم و بیمه‌های اتکایی)،

ب  .    رویه شناسایی هزینه حق بیمه
بیمه های اتکایی واگذاری، و

ج    .    نحوه محاسبه ذخیره خسارت
معوق و ذخیره تکمیلی.

47 .     اقلام زير بايد در متن ترازنامه افشا شود:

الف .    مطالبات
از بیمه‌گذاران و نمایندگان،

ب  .    مطالبات از بیمه‌گران
اتکایی،

ج    .    بدهى خسارت معوق،

د    .    بدهى به بيمه‌گران
اتكايى،

ﻫ     .    حق بيمه
عاید نشده، و

و     .    ذخیره تکمیلی.

48 .     اقلام
زير بايد در متن صورت سود و زيان افشا شود:

الف .   درآمد حق بيمه
(مستقیم و اتکایی قبولی)،

ب  .    درآمد بازیافت خسارت از
بيمه‌گران اتكايى،

ج    .    هزينه خسارت بيمه‌هاي
مستقيم و اتکایی قبولی، و

د    .    هزينه حق بيمه اتکايي
واگذارى.

49 .  اجزاى تشكيل‌دهنده اقلام ذكر شده در بندهاى 47 و 48 در يادداشتهاى
توضيحى افشا مي‌شود.

تاریخ
اجرا

50 . الزامات این استاندارد در‌مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1386 و بعد از آن شروع می شود، لازم‌الاجراست.

مطابقت
با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

51 .  هیئت استانداردهای بین‌المللی حسابداری در رابطه با بیمه‌های عمومی،
استاندارد خاصی تدوین نکرده است، اما در استاندارد بین‌المللی گزارشگری مالی شماره
 4 با عنوان ” قراردادهای بیمه“ چارچوبهای کلی در‌ مورد تعریف بیمه و فعالیتهای بیمه‌ای ارائه کرده است.

پیوست شماره
1

نمونه صورتهای
مالی

این پیوست به‌منظور
آشنایی با نحوه اجرای بعضی
 از
الزامات استاندارد حسابداری شماره 28 تهیه شده است و بخشی از استاندارد محسوب نمی‌شود.

در این پیوست صورتهای مالی
اساسی همراه با برخی از یادداشتهای توضیحی لازم برای تشریح کاربرد الزامات این
استاندارد ارائه شده است. صورتهای مالی نمونه مندرج در این پیوست، اطلاعات مربوط
به فعالیتهای بیمه زندگی را دربر نمی‌گیرد. این نمونه دربرگیرنده بخشی از صورتهای
مالی است و نباید به‌عنوان یک مجموعه کامل و جامع درنظر گرفته شود.

پیوست شماره1 (ادامه)

شركت
سهامي بيمه نمونه

ترازنامه

در
تاريخ 29 اسفند
2×13

                داراييها

يادداشت

29/12/2×13

(تجديدارائه شده) 29/12/1×13

بدهيها
و حقوق‌ صاحبان سهام

يادداشت

29/12/2×13

(تجديد ارائه شده)
29/12/1×13

    ميليون ريال ميليون
ريال
    ميليون
ريال
ميليون
ريال
داراییهای
جاري:
      بدهيهاي جاري:      
موجودي نقد   379ر41 661ر25                 بدهي خسارات معوق   347ر50 643ر38
سرمايه‌گذاريهاي کوتاه‌مدت   836ر94 359ر79 بدهي به بيمه‌گران اتکايي   754ر49 226ر31
مطالبات از بيمه‌گذاران و نمايندگان   347ر86 494ر80 ساير حسابها و اسناد پرداختني   105ر24 953ر22
مطالبات از بيمه‌گران اتکايي   286ر17 114ر9 حق بيمه عايد نشده   904ر130 243ر85
سايرحسابها و اسناد دريافتني   142ر78 832ر104 ذخيره تکميلي   430ر22 174ر19
سفارشات و پيش‌پرداختها   142ر5 827ر6 ذخيره ماليات   150ر12 221ر48
جمع داراييهاي جاري  

132ر323

287ر306

سود سهام پرداختني   240ر29 589ر41
داراییهاي غيرجاري:       جمع بدهيهاي جاري  

930ر318

049ر287

داراییهاي ثابت مشهود   135ر76 604ر73 بدهيهاي
غيرجاري
 :
     
دارایيهاي نامشهود   109ر4 927ر3 تسهيلات مالي دريافتي بلندمدت   938ر9 800ر8
سرمايه‌گذاريهاي بلندمدت   089ر331 658ر221 ذخيره مزاياي پايان خدمت
کارکنان
  551ر14 747ر11
سايرداراييها
 
  366ر64 826ر53 جمع بدهيهاي غيرجاري
 
 

489ر24

547ر20

جمع داراييهای غيرجاري  

699ر475

015ر353

جمع بدهیها   419ر343 596ر307
        حقوق
صاحبان سهام
:
 

 

 

        سرمايه   000ر400 000ر310
        اندوخته قانوني   033ر22 000ر21
        ساير اندوخته‌ها   182ر13 281ر9
        سود انباشته   197ر20 425ر11
        جمع حقوق صاحبان سهام  

412ر455

706ر351

جمع دارايیها  

831ر798

302ر659

جمع بدهيها و حقوق صاحبان سهام  

831ر798

302ر659

12

 

يادداشتهاي توضيحي … تا … مندرج در صفحات … تا … ، جزء
لاينفک صورتهاي مالي است.

پیوست شماره1 (ادامه)

شرکت سهامي بيمه نمونه

صورت سود و زيان

براي سال مالي منتهي به 29 اسفند ماه 2×13

(تجديد ارائه شده)

    يادداشت   سال
2
×13
  سال
1
×13
        ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
درآمد حق بيمه             211ر384     965ر292
درآمد
بازيافت خسارت از بيمه‌گران اتکايي
            120ر42     562ر35
ساير درآمدهاي بيمه‌ای          

  168ر21

 

  570ر21

              499ر447     097ر350
کسر مي‌شود:                
هزينه خسارت         826ر247         188ر162
هزينه حق بيمه اتکايي واگذاري         443ر97         986ر77
ساير هزينه‌هاي بيمه‌ای      

  464ر43

        379ر25
           

( 733ر388)

 

(   553ر265)

سود ناخالص فعالیتهای بیمه‌ای             766ر58     544ر84
خالص درآمد سرمايه‌گذاريها             815ر30     253ر40
هزينه‌هاي اداري و عمومي          

( 065ر61)

 

( 714ر53)

سود عملياتي             516ر28     083ر71
هزينه‌هاي مالي       ( 285ر1)       ( 137ر1)
خالص
ساير درآمدها و هزينه‌هاي غيرعملياتي
   

  968

        426
           

( 317)

 

( 711)

سود قبل از ماليات             199ر28     372ر70
ماليات           ( 417ر7)   ( 467ر16)
سود خالص          

  782ر20

 

  905ر53

گردش
حساب سود انباشته

سود
خالص
        782ر20     905ر53
سود
انباشته در ابتداي سال
    284ر12         246ر11
تعديلات
سنواتي
 

(   859)

      ( 527)
سود انباشته در ابتداي
سال- تعديل شده
     

  425ر11

 

  719ر10

سود
قابل تخصيص
        207ر32     624ر64
تخصيص
سود :
           
اندوخته قانوني   ( 033ر1)       ( 695ر2)
ساير اندوخته‌ها   ( 902ر3)       ( 908ر10)
سود سهام مصوب  

( 075ر7)

      ( 596ر39)
        ( 010ر12)   ( 199ر53)
سود
انباشته در پايان سال
     

  197ر20

 

  425ر11

يادداشتهاي
توضيحي … تا … مندرج در صفحات … تا … ، جزء لاينفک صورتهاي مالي است.

پیوست شماره 1 (ادامه)

شركت سهامي بيمه
نمونه

صورت جریان وجوه نقد

برای سال مالی منتهی به 29 اسفند ماه 2×13

      (تجديد ارائه شده)
 

يادداشت

سال
2×13

سال
1×13

    ميليون ريال ميليون ريال ميليون
ريال
فعاليتهاي عملياتي:        
جريان خالص ورود وجه نقد ناشي از فعاليت‌هاي عملياتي       038ر130   471ر96
بازده سرمايه‌گذاريها و سود پرداختي بابت تأمين مالي :        
سود پرداختي بابت تسهيلات مالي   (250ر1)   (012ر1)
سود سهام پرداختي  

(779ر21)

  (947ر8)
جريان خالص خروج وجه نقد ناشي از بازده سرمايه‌گذاريها و
سود

 پرداختي بابت
تأمين مالي
   
 
(029ر23)  
(959ر9)
ماليات بردرآمد:        
ماليات بردرآمد پرداختي (شامل پيش‌پرداخت ماليات
بردرآمد)
    (573ر32) (363ر33)
فعاليتهاي سرمايه‌گذاري:        
وجوه پرداختي جهت داراييهاي ثابت مشهود و ساير دارایيها   (600ر17)   (970ر2)
وجوه پرداختي بابت تحصيل سرمايه‌گذاريهاي بلندمدت   (461ر132)   (516ر86)
وجوه پرداختي بابت سپرده‌هاي کوتاه‌مدت   (117ر9)   (138ر5)
وجوه حاصل از فروش سرمايه‌گذاريهاي کوتاه‌مدت     821ر5     300ر11
وجوه حاصل از فروش دارائيهاي ثابت مشهود  

  500ر3

    450ر6
جريان خالص خروج وجه نقد ناشي از فعاليت‌هاي سرمايه‌گذاري    

(857ر149)

(874ر76)

جريان خالص خروج وجه نقد قبل از فعاليتهاي تأمين مالي     (421ر75) (725ر23)
فعاليتهاي تأمين مالي:        
وجوه حاصل از افزايش سرمايه     000ر90  
دريافت تسهيلات مالي     000ر3  
بازپرداخت اصل تسهيلات مالي دريافتي  

(862ر1)

  (580ر1)
خالص جريان ورود (خروج) وجه نقد
ناشي از فعاليتهاي تأمين مالي
   

  138ر91

(580ر1)

خالص افزايش(کاهش) در وجه نقد       717ر15 (305ر25)
مانده وجه نقد در آغاز سال       661ر25   966ر50
مانده وجه نقد در پايان سال    

  379ر41

  661ر25

يادداشتهاي
توضيحي … تا … مندرج در صفحات … تا … ، جزء لاينفک صورتهاي مالي است.

خلاصه اهم رویه‌های حسابداری

یادداشت
– شناسایی درآمد حق بیمه و بازیافت خسارت از
محل بیمه‌های اتکایی

به‌استثنای بیمه مهندسی و باربری، در سایر رشته‌های بیمه‌ای
درآمد حق بيمه از تاريخ شروع پوشش بيمه‌اي و بطور يکنواخت در طول دوره بيمه‌نامه
(براي بيمه‌نامه‌هاي مستقيم) و در
 طول دوره پذيرش غرامت (براي بيمه‌هاي اتکايي) شناسايي می‌شود.
در بیمه‌های مهندسی و باربری که الگوی وقوع خطر در
 طول دوره
بیمه نامه یکنواخت نیست، درآمد حق بيمه متناسب با الگوي وقوع خطر براوردي، شناسايي
می‌شود. ضمناً بخشي از حق بيمه مرتبط با بيمه‌هاي صادره طي دوره مالي که قابل
انتساب به پوشش خطر بعد از پايان دوره مالي است به‌عنوان حق بيمه عايد نشده
شناسايي می‌شود. براي محاسبه حق بيمه عايد نشده، در مواردي که حق بيمه متناسب با
گذشت زمان به‌عنوان درآمد شناسايي می‌شود، از روش فصلي (روش
) استفاده می‌شود.

همچنين
مبالغ دريافتي و قابل دریافت از بيمه‌گر اتکايي بابت بازیافت خسارت واقع شده
همزمان با شناسایی هزینه خسارات مربوط، به
 عنوان درآمد شناسايي می‌شود.

یادداشت
– شناسایی درآمد کارمزد و
مشارکت در منافع اتکایی

درآمد
کارمزد طبق شرایط بیمه‌نامه در زمان شروع پوشش بیمه‌ای شناسایی می‌شود. همچنین درآمد
مشارکت در منافع حاصل از بیمه‌های اتکایی در زمان مشخص شدن نتایج عملیات بیمه‌های
اتکایی، به‌عنوان درآمد شناسایی می‌شود.

یادداشت
– شناسایی هزینه خسارت

در بیمه‌های مستقیم هزینه خسارت معمولاً پس از گزارش وقوع
خسارت از
 سوی بیمه‌گذار و انجام رسیدگیهای لازم توسط کارشناسان شرکت
در حسابها شناسایی می‌شود. ضمناً بابت خسارت واقع شده‌ای که پرداخت نشده است و خسارت
واقع شده‌ای که گزارش نشده است نیز با
 توجه به
تجربیات گذشته و آخرین اطلاعات موجود، ذخیره مورد نیاز براورد و شناسایی می‌شود. در
 صورت لزوم، بابت بدهی خسارت معوق براساس اطلاعاتی که پس از
شناخت اولیه بدست می‌آید، تعدیل
صورت می‌گیرد و اثرات ناشی از این
تعدیل در
 صورت سود و زیان دوره منظور می‌شود. در بیمه‌های اتکایی
قبولی نیز هزینه خسارات براساس گزارشهای دریافتی از بیمه‌گر مستقیم شناسایی می‌شود.

یادداشت
– ذخیره تکمیلی

برای هر رشته از فعالیتهای بیمه‌ای
که انتظار می‌رود حق
 بیمه عاید نشده آنها برای پوشش
خسارت مورد انتظار و هزینه‌های مربوط در دوره منقضی نشده کافی نباشد، ذخیره تکمیلی
در
 نظر گرفته می‌شود.

یادداشت
– مخارج تحصیل

مخارج
تحصیل یا تمدید بیمه‌نامه‌ها نظیر کارمزد پرداختی به نمایندگان، مخارج صدور بیمه‌نامه‌ها
و سایر مخارج مربوط، در زمان وقوع به‌عنوان هزینه شناسایی می‌شود.

یادداشت
– مطالبات از بیمه‌گذاران
و نمایندگان

 

2×13

1×13

  ميليون
ريال
ميليون ريال
بيمه‌گذاران   222ر80   263ر75
نمايندگان

  125ر10

  831ر8

    347ر90   094ر84
ذخيره مطالبات مشکوک‌الوصول (000ر4) (600ر3)
 

  347ر86

  494ر80

یادداشت
– مطالبات از بیمه‌گران
اتکایی

 

2×13

1×13

  ميليون ريال ميليون
ريال
شرکتهاي
بيمه داخلي
  117ر15   231ر8
شرکتهاي
بيمه خارجي

  569ر3

  183ر2

    686ر18   414ر10
ذخيره
مطالبات مشکوک‌الوصول
(400ر1) (300ر1)
 

  286ر17

  114ر9


یادداشت
– بدهی خسارت معوق

   

2× 13

 

1×13

    ميليون ريال   ميليون ريال
آتش‌سوزي   570ر10   194ر5
باربري   119ر7   725ر4
بدنه
اتومبيل
  215ر6   211ر7
شخص ثالث
  927ر11   504ر8
مسئوليتهاي
مدني
  273ر3   670ر3
مهندسي   424ر8   212ر6
ساير   819ر2   127ر3
   

    347ر50

 

  643ر38

یادداشت
– بدهی به بیمه‌گران اتکایی

   

2× 13

 

1×13

    ميليون ريال   ميليون ريال
شرکتهاي بيمه داخلي   638ر40   811ر23
شرکتهاي بيمه خارجي   116ر9   415ر7
   

754ر49

 

226ر31

یادداشت
– حق بیمه عاید نشده

   

2× 13

 

1×13

    ميليون ريال   ميليون ريال
آتش‌سوزي   280ر25   947ر20
باربري   452ر26   520ر18
بدنه اتومبيل   115ر29   806ر23
شخص ثالث   074ر10   911ر6
مسئوليتهاي مدني   253ر7   085ر2
مهندسي   930ر26   407ر11
ساير   800ر5   567ر1
   

904ر130

 

  243ر85


یادداشت
– ذخیره تکمیلی

   

2×13

 

1×13

    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
شخص ثالث     806ر15     638ر14
سایر     624ر6     536ر4
   

  430ر22

 

  174ر19

یادداشت – درآمد حق بیمه

   

2×13

 

1×13

    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
بيمه‌‌هاي
مستقيم
    405ر297     049ر219
بيمه‌هاي
اتکايي قبولي
    806ر86     916ر73
   

  211ر384

 

  965ر292

  • درآمد حق بیمه‌های
    مستقیم و اتکایی قبولی به‌شرح زیر است
     :
    2×13   1×13
    بیمه‌های
مستقیم
  بیمه‌های اتکایی قبولی   جمع   جمع
    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
آتش سوزي   174ر40   380ر21   554ر61   127ر54
باربري   906ر27     906ر27   278ر21
بدنه
اتومبيل
  842ر47   415ر6   257ر54   361ر39
شخص ثالث
  791ر98   112ر38   903ر136   459ر107
مسئوليتهاي
مدني
  709ر22     709ر22   316ر19
مهندسي   173ر30   184ر15   357ر45   620ر36
ساير   810ر11   715ر5   525ر17   804ر14
   

405ر297

 

806ر86

 

211ر384

 

965ر292


یادداشت
– درآمد بازیافت خسارت از
بیمه‌گران اتکایی

   

2× 13

 

1×13

    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
آتش‌سوزي     413ر7     149ر6
باربري     910ر4     513ر5
بدنه اتومبيل     722ر5     932ر4
شخص ثالث     258ر9     820ر5
مسئوليتهاي مدني     395ر4     091ر3
مهندسي     805ر6     417ر7
ساير     617ر3     640ر4
   

  120ر42

 

  562ر35

یادداشت
– سایر درآمدهای بیمه‌ای

    2×13   1×13
    کارمزد   مشارکت
در
 منافع
  جمع   جمع
    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
آتش سوزي   483ر3            429     912ر3     527ر4
باربري   911ر3     741ر3     652ر7     491ر7
بدنه
اتومبيل
  890ر2       890ر2     185ر3
شخص
ثالث
  907ر1       907ر1     729ر1
مسئوليتهاي
مدني
  532       532     913
مهندسي   291ر1     053ر1     344ر2     768ر1
ساير   274ر1     384     658ر1     904ر1
   

288ر15

 

    607ر5

 

  895ر20

 

  517ر21

سود
سپرده اتکایی
            273     53
           

  168ر21

 

  570ر21


یادداشت
– هزینه خسارت

   

2×13

 

1×13

   

ناخالص

 

بازيافتي

 

خالص

 

خالص

    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
آتش سوزي   192ر24   (179ر3)   013ر21   734ر15
باربري   951ر15     951ر15   380ر12
بدنه اتومبيل   034ر37   (715ر4)   319ر32   167ر21
شخص ثالث   963ر127     963ر127   519ر87
مسئوليتهاي مدني   135ر15     135ر15   004ر6
مهندسي   580ر24     580ر24   205ر13
ساير   737ر12   (872ر1)   865ر10   179ر6
   

  592ر257

 

(766ر9)

 

826ر247

 

188ر162

  • از مبلغ 766ر9 میلیون ریال بازیافتی معادل 195ر7 میلیون
    ریال بابت اموال اسقاطی و
    571ر2 میلیون ریال نیز مربوط به حق جانشینی است.
  • هزینه خسارت بیمه‌های مستقیم و اتکایی قبولی به‌شرح زیر
    است
     :
   

بیمه‌های مستقیم

بيمه‌هاي اتکايي قبولي

جمع

    ميليون ريال ميليون ريال ميليون ريال
آتش سوزي   063ر14   50ر6 013ر21
باربري   951ر15 951ر15
بدنه اتومبيل   598ر27   21ر4 319ر32
شخص ثالث   824ر119   139ر8 963ر127
مسئوليتهاي مدني   135ر15 135ر15
مهندسي   113ر21   67ر3 580ر24
ساير   020ر8   45ر2 865ر10
   

  704ر221

    122ر26

  826ر247


یادداشت
… – هزینه حق بیمه اتکایی واگذاری

   

2×13

 

1×13

   

اجباري

 

اختياري

 

جمع

 

جمع

    ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
  ميليون
ريال
آتش سوزي   350ر18   949ر1   299ر20   413ر17
باربري   103ر22   958   061ر23   278ر19
بدنه
اتومبيل
  684ر11   109ر1   793ر12   936ر9
شخص
ثالث
  851ر24   620ر1   471ر26   012ر20
مسئوليتهاي
مدني
  150ر3     150ر3   456ر3
مهندسي   147ر6   780ر1   927ر7   840ر4
ساير   869ر2   873   742ر3   051ر3
   

  154ر89

 

  289ر8

 

                      443ر97

 

  986ر77

یادداشت
– سایر هزینه‌های بیمه‌ای

 

2×13

 

1×13

کارمزد و تمبر :

بیمه‌های
‌مستقیم

 

بیمه‌های اتکایی قبولی

 

جمع

 

جمع

  ميليون ريال   ميليون ريال   ميليون ريال   ميليون ريال
آتش سوزي 465ر6   938   403ر7   713ر5
باربري 120ر6   341   461ر6   074ر4
بدنه
اتومبيل
163ر6   775   938ر6   392ر4
شخص
ثالث
021ر9   412ر1   433ر10   488ر6
مسئوليتهاي
مدني
825ر1     825ر1   711
مهندسي 604ر2   568   172ر3   165ر2
ساير 274ر1   245   519ر1   923
 

472ر33

 

279ر4

 

751ر37

 

466ر24

               
هزینه مشارکت در منافع
قراردادهای بیمه‌ای
         
000ر5
   
300
3% سهم صندوق تأمین
خسارتهای بدنی
         
713
   
613
         

464ر43

 

379ر25


یادداشت
… – صورت تطبيق سود عملياتي

        صورت تطبيق سود عملياتي با جريان خالص ورود وجه نقد ناشي از
فعاليتهاي عملياتي بشرح زير است:

   

2×13

 

1×13

    ميليون ريال   ميليون
ريال
سود عملياتي   516ر28     083ر71
هزينه استهلاک   068ر4     728ر3
خالص افزايش در ذخيره مزاياي
پايان خدمت کارکنان
  804ر2     859ر3
افزايش مطالبات از بيمه‌گذاران
و نمايندگان
  (       853ر5)   ( 315ر9)
افزايش مطالبات از بيمه‌گران
اتکايي
  (       172ر8)   ( 500ر10)
کاهش ساير حسابها و
اسناد دريافتني
  690ر26     604ر1
کاهش سفارشات و پيش‌پرداختها   685ر1     530
افزايش بدهي خسارات معوق   704ر11     118ر5
افزايش
(کاهش) بدهي به بيمه‌گران اتکايي
  528ر18   ( 725ر2)
افزايش (کاهش) ساير حسابها
و اسناد پرداختني
  152ر1   ( 461)
افزايش حق بيمه عايد نشده   661ر45     358ر29
افزايش ذخيره تکميلي   256ر3     192ر4
   

038ر130

 

  471ر96

پیوست
شماره 2

مبانی نتیجه‌گیری

پيشينه

1 .    پیش از تدوین این استاندارد، شرکتهای بیمه در ایران برای گزارشگری
مالی فعالیتهای بیمـه عمومی، در مواردی که آیین‌نامه‌های شورای عالی بیمـه رویـه
خاصی را مقـرر کـرده بـود،
از این آیین‌نامه‌ها تبعیت و در بقیه
موارد از استانداردهای حسابداری استفاده می‌کردند. با
 توجه به وجود
استاندارد حسابداری خاص برای فعالیتهای بیمه‌ای در دیگر کشورها، ورود
بخش خصوصی
به فعالیتهای بیمه و لزوم شفافیت بیشتر در گزارشگری مالی شرکتهای بیمـه،
در شهریورماه 1381 پروژه‌ای با عنوان ” تدوین استانداردهای حسابداری
برای فعالیتهای بیمه“
به‌موجب مصوبه کمیته تدوین استانداردهای حسابداری در دستور
کار مدیریت تدوین استانداردها

قرار گرفت.

2 .    پروژه در قالب
یک پژوهش برای گروه کارشناسی مدیریت تدوین استانداردها تعریف شد. ابتدا ادبیات و
استانداردهای مرتبط در سایـر کشورهـا بررسی و گزارش مطالعـات تطبیقی تهیه گردید،
سپس براساس مطالعات مقدماتی، فعالیتهـای بیمه باتوجـه به ماهیت و ویژگیهای آن به
دو بخش تقسیم و مقرر شد پروژه تدوین استاندارد حسابداری برای فعالیتهـای بیمه در
دو مرحله اجرا شود. تدوین استاندارد حسابداری برای فعالیتهای بیمه عمومی در دستور
 کار مرحله اول پروژه و تدوین
استاندارد حسابداری فعالیتهای بیمه زندگی نیز در دستـور
 کار مرحله دوم قرار گرفت.

3 .    باتوجه به ویژگیهای صنعت بیمه، گروه کارشناسی تدوین استانـدارد
حسابداری فعالیتهـای بیمه با عضویت نمایندگان بیمه مرکزی، نمایندگان شرکتهای بیمه
و برخی مدیران حسابرسی شرکتهای بیمه تشکیل شد. پس از تشکیل گروه کارشناسی، مسائل
خاص فعالیتهای بیمه عمومی توسط اعضای گروه بررسی شد ونتایج کار گروه کارشناسی در
 قالب یک گزارش پژوهشی دراختیار
کمیته تدوین استانداردهای حسابداری قرار گرفت.

4 .    پس از تأیید ضرورت تدوین استاندارد حسابداری فعالیتهای بیمه عمومی
توسط کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، گروه کارشناسی پیش‌نویس استاندارد را
تهیه کرد. این پیش‌نویس در جلسات متعدد کمیته تدوین استانداردهای حسابداری بررسی و
اصلاحات لازم در آن اعمال گردید.

دلایل
تدوین استاندارد حسابداری فعالیتهای بیمه عمومی

5 .    اهم دلایل ضرورت تدوین این استاندارد به‌شرح
زیر است
 :

  • ویژگیهای متفاوت و منحصر به فرد
    فعالیتهای بیمه عمومی.
  • مستثنی‌کردن فعالیتهای بیمه از دامنه کاربرد استاندارد
    حسابداری شماره3 باعنوان ”
     درآمد عملیاتی“ .
  • استفاده از روشهای متفاوت حسابداری توسط شرکتهای بیمه برای
    معاملات و رویدادهای مشابه.
  • لزوم شفافیت بیشتر گزارشگری مالی شرکتهای بیمه.

دامنه کاربرد

6 .    یکی از مسائل مطرح این است کـه آیـا این استاندارد بایـد تمام
جنبه‌های حسابداری شرکتهای بیمه را پوشش دهد یا تنها بر فعالیتهای بیمه‌ای متمرکز
باشد. کمیته بنابه دلایل زیر معتقد است که این استاندارد باید تنها بر فعالیتهای
بیمه‌ای بپردازد:

الف . تدوین استاندارد حسابداری برای شرکتهای بیمه موجب تکرار الزامـات مطـرح
شده در دیگر استانداردهای حسابداری می‌شود که ضرورت ندارد.

ب .  چنانچه
الزامات حسابداری تجویز شده برای شرکتهای بیمه با الزامات حسابداری تجویز شده برای
سایر شرکتها در‌مورد یک رویداد واحد متفاوت باشد، این امر می‌تواند بر قابلیت
مقایسه اطلاعات مالی بین شرکتها اثر نامطلوب داشته باشد.

ج  .  شرکتهای
بیمه ممکن است صرفاً در یک زمینه تخصصی فعالیت کنند یا اینکه فعالیتهای
تخصصی
متفاوتی را انجام دهند. لذا تدوین یک استاندارد جامع برای تمام آنها ممکن
است عملی و قابل توجیـه نباشد. علاوه‌بر
 این، برخی
از شرکتهـای بیمـه
ممکن
است هم در
 زمینه فعالیتهای بیمه‌ای و هم
در دیگر زمینه‌ها فعالیت کنند.

7 .    به‌دلیل گستردگی دامنه فعالیتهای بیمه‌ای و در عین حال متفاوت بودن
ویژگیهای این فعالیتها از
 یکدیگر،
کمیته تصمیم گرفت فعالیتهای بیمه‌ای‌ را باتوجه به ویژگیهای آنها طبقه‌بندی کند.
باتوجه به بررسیهای انجام شده درخصوص انواع فعالیتهای بیمه‌ای، این فعالیتها به دو
 دسته شامل فعالیتهای بیمه عمومی
(غیر
 زندگی) و فعالیتهای بیمه زندگی
طبقه‌بندی شد. نظر
 به‌اینکه
این دو گروه فعالیت تفاوتهای قابل ملاحظه‌ای با
 یکدیگر دارند، مقرر شد بنابه ضرورتهای موجود ابتدا
استاندارد حسابداری فعالیتهای بیمه عمومی تدوین شود.

شناخت درآمد حق بیمه

8 .    درآمد حق بیمه
از تاریخ شروع پوشش بیمه‌ای در
 رابطه
با هریک از بیمه‌نامه‌ها شناسایی می‌شود. تاریخ شروع پوشش بیمه‌ای اصولاً باید در
 رابطه با هریک از بیمه‌نامه‌های‌صادره تعیین
شود. اما به‌دلیل حجم زیاد بیمه‌نامه‌های صادره، پراکندگی جغرافیایی صدور بیمه‌نامه‌ها،
عدم دسترسی بموقع به اطلاعات لازم و سایر محدودیتهای موجود، تعیین تاریخ شـروع
پوشش بیمه‌ای در
 رابطه با هریک از بیمه‌نامه‌ها
عملی دشوار و فاقد توجیه اقتصادی است. بنابراین، بنابه ملاحظات عملی، بیمه‌گران می‌توانند
از یک تاریخ تقریبی برای تعیین تاریخ شروع پوشش بیمه‌ای برای مجموعه‌ای از بیمه‌نامه‌ها
استفاده کنند، بشرطی که درآمد حق
 بیمه
شناسایی شده با استفاده از این روش در مقایسه با درآمد حق
 بیمه شناسایی شده باتوجه به
تاریخ شروع پوشش بیمه‌ای هریک از بیمه‌نامه‌ها در دوره مالی مربوط تفاوت با اهمیتی
نداشته باشد.

9 .    حق بیمه
بابت پذیرش خطر توسط بیمه‌گر برای یک دوره معین است. در بیمه‌های عمومی، اغلب دوره
زمانی پوشش خطر توسط بیمه‌نامه‌ها با دوره تحت پوشش صورتهای مالی
منطبق
نیست، لذا باید براساس الگوی مشخص، آن بخش از حق
 بیمه که
با خطرات پذیرفته شده در دوره مالی جاری مرتبط است، به‌عنوان درآمد حق
 بیمه و بخش دیگری که با خطرات پذیرفته شده در دوره یا دوره‌های
آتی مرتبط است به‌عنوان حق
 بیمه عاید نشده (بدهی بیمه‌گـر)        شناسایی شود. برای آندسته از فعالیتهای بیمه‌ عمومی که
توزیع خطر در طول دوره پوشش خطر (مدت بیمه نامه) نوسان قابل ملاحظه‌ای ندارد، فرض
بر این است که حق
 بیمه
به‌طور یکنواخت در طول دوره پوشش خطر عاید می‌شود. بنابراین، درآمد حق
 بیمه را می‌توان با استفاده از
الگوی تناسب زمانی شناسایی کرد.

10 .  از بین روشهای قابل استفاده در الگوی تناسب زمانی شامل روشهای روزانه ()، ماهانه (فصلی
(
) و سالانه ()، روش سالانه بخاطر غیر واقعی بودن بیش از حد نتایج بکارگیری آن نامناسب می‌باشد. بنابراین روش
فصلی به‌دلیل صرفه اقتصادی و سهولت آن به‌عنوان تأمین‌کننده حداقل دقت مورد انتظار،
توسط کمیته پذیرفته شد.

11 .  یکی از روشهای متداول در صنعت بیمه‌
کشور برای شناسایی درآمد حق
 بیمه
و حق
 بیمه عاید نشده، روش درصد ثابت
است که به دلایل زیر توسط کمیته پذیرفته نشد
 :

الف . حجم فعالیت شرکتهای بیمه در دوره‌های زمانی مختلف
باهم متفاوت است و اعمال درصد ثابت باعث می‌شود شفافیت صورتهای مالی مخدوش شود، و

ب .  تعیین
یک درصد ثابت امری بسیار قضاوتی است و در مقایسه با روش تناسب زمانی از قابلیت
اتکای کمتری در گزارشگری مالی برخوردار است.

خسارت

12 .  بخشی از خسارت
ممکن است از
 طریق اموال اسقاطی و حق جانشینی
بازیافت شود. باتوجه به اینکه این بازیافتها با خسارت رابطه علت و معلولی دارد،
بنابراین، مبالغ بازیافتی یا بازیافتنی مذکور باید در همان دوره‌ای که خسارت مربوط
به حساب گرفته می‌شود، شناسایی و مطابق رویه مورد استفاده برای اندازه‌گیری بدهی
خسارت مربوط، اندازه‌گیری شود. بازیافت خسارت ناشی
 از اموال اسقاطی یا حق‌جانشینی به‌دلیل ارتباط با رویداد
یا شرایطی واحد از مبلغ خسارت کسر می‌شود.

ذخیره تکمیلی

13 .  براساس آیین‌نامه‌های مصوب شورای
عالی بیمه درصدی از حق
 بیمه‌های هرسال پس از کسر حق بیمه اتکایی واگذاری به‌عنوان ذخیره فنی تکمیلی و ذخیره فنی
خطرات حوادث طبیعی محاسبه و شناسایی می‌شود. طرف حساب این ذخایر هزینه دوره شرکتهای
بیمه است. به‌موجب مفاهیم نظری گزارشگری مالی، ذخایر بخشی از بدهیهاست و لذا تنها
اقلامی را می‌توان به‌عنوان ذخیره شناسایی کرد که شرایط شناخت بدهی را احراز کرده
باشد. یکی
 از این شرایط وجود تعهد فعلی برای انتقال منافع اقتصادی
است. اقلامی که تعهد کنونی شرکت بیمه نیست نباید به‌عنوان ذخیره در صورتهای مالی
شناسایی شود.

14 .  چنانچه هر رشته از فعالیتهای بیمه‌ای در شرکتهای بیمه زیانبار باشد
یعنی هزینه خسارت مورد انتظار بیش از حق
 بیمه عاید نشده باشد، شرکتهای بیمه عملاً تعهد فعلی برای
انتقال منافع اقتصادی در آینده دارند و از این بابت لازم است ذخیره تکمیلی شناسایی
کنند. احتساب ذخیره تکمیلی برمبنای هر رشته از فعالیتهای بیمه‌ای با هدف انعکاس
عملکرد هریک از رشته‌ها به‌طور جداگانه‌ (عدم تهاتر زیان یک رشته با سود رشته‌های
دیگر) و اعمال احتیاط در شناسایی زیان صورت می‌گیرد.

15 .  شرکتهای بیمه در رابطه با حوادث طبیعی فاجعه‌آمیز
مانند زلزله‌های شدید که خسارت سنگین به‌بار می‌آورد، تعهد فعلی ندارند ولذا نمی‌توانند
از این بابت ذخیره‌ای شناسایی کنند. حوادثی مانند زلزله قابل پیش‌بینی نیست و
انعکاس هزینه از این بابت در دوره‌های زمانی قبل از وقوع، با مفاهیم نظری گزارشگری
مالی سازگار نیست.

حق بیمه‌های
اتکایی

16
.  از آنجا
که معاملات بیمه اتکایی تعهدات بیمه‌گر مستقیم را در مقابل بیمه‌گذار رفع نمی‌کند،
بنابراین، معاملات اتکایی به
 صورت ناخالص گزارش می‌شود و مطالبات
از بیمه‌گران اتکایی با خسارت پرداختنی به بیمه‌گذاران مربوط تهاتر نمی‌گردد. زیرا
طبق مفاهیم نظری گزارشگری مالی تهاتر تنها زمانی مناسب است که واحد تجاری قادر
باشد برتسویه حساب از
 طریق پرداخت مبلغ خالص یا عدم پرداخت و الزام دیگری به
پرداخت مبلغ خالص
اصرار
ورزد و این توان تضمین شده باشد. همچنین درآمدها و هزینه‌های مربوط به بیمه‌اتکایی
با
 یکدیگر تهاتر نمی‌شود، زیرا
بیمه‌گر بدون توجه به شرایط بیمه اتکایی متعهد به‌جبران خسارت وارده به بیمه‌گذار
است. ضمناً، عدم تهاتر درآمدها و هزینه‌های مربوط به بیمه‌های اتکایی به ارائه
اطلاعات شفاف درخصوص دامنه و اثربخشی و شاخصهای عملکرد مدیریت خطر به استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی کمک می‌کند. لذا بیمه‌گر مستقیم مبلغ حق
 بیمه‌های عاید شده طی دوره مالی
را به‌عنوان درآمد شناسایی و حق
 بیمه واگذاری به بیمه‌گران
اتکایی را به‌عنوان هزینه شناسایی می‌کند. همچنین خسارت دریافتی یا دریافتنی از
بیمه‌گران اتکایی توسط بیمه‌گر مستقیم به‌عنوان درآمد شناسایی می‌شود و با هزینه
خسارت یا هزینه حق
 بیمه اتکایی واگذاری قابل تهاتر
نیست.

مخارج تحصیل

17 .  مخارج تحصیل شامل مخارجی است که در‌قبال تحصیل
یا تمدید بیمه‌نامه‌ها و قراردادهای بیمه تحمل می‌شود مثل کارمزدها و حق‌العمل‌های
پرداختی به نمایندگان و سایر هزینه‌های فروش و صدور نظیر تبلیغات و ارزیابی خطر.
عده‌ای با تکیه بر فرایند تطابق درآمد و هزینه معتقدند که چون این مخارج هنگام
صدور بیمه‌نامه‌ها واقع می‌شوند، ولی درآمد حق
 بیمه در طول دوره بیمه نامه تحقق می‌یابد، بنابراین، مخارج
مزبور باید به‌عنوان دارایی شناسایی شود و به‌طور منظم در طول دوره مالی که انتظار
می‌رود از منافع آن استفاده شود، مستهلک گردد. اما به‌نظر کمیته، از آنجا که مخارج
یاد شده فاقد منافع اقتصادی آتی به‌عنوان یکی
 از ویژگیهای اساسی دارایی است، لذا این مخارج باید به‌محض
وقوع به
 حساب هزینه دوره منظور شود.




استاندارد بیست و هفت حسابداری

استاندارد بیست و هفت حسابداری درخصوص طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي میباشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌
استاندارد بايد باتوجه‌ به‌ ” مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌ حسابداري“
مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

دامنه‌
كاربرد

1 .  بكارگيري‌ اين‌ استاندارد در حسابداري‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ الزامي‌ است‌.

2 . كليه‌ صندوقهايي‌ كه‌ متولي‌ اجراي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مي‌باشند، ازجمله‌ سازمان‌ تأمين‌ اجتماعي‌، صندوق‌ بازنشستگي‌ كشوري‌ و صندوقهاي‌ شركتها و سازمانها مشمول‌ اين‌ استاندارد هستند. طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ كه‌ شخصيت‌ حقوقي‌ جداگانه‌اي‌ ندارند نيز در صورت‌ گزارشگري‌ مستقل‌، مشمول‌ اين‌ استاندارد مي‌باشند. الزامات‌ ساير استانداردهاي‌ حسابداري‌ درصورتي‌ براي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ كاربرد دارد كه‌ توسط‌ اين‌ استاندارد جايگزين‌ نشده‌ باشد.

3 .    اين‌ استاندارد با حسابداري‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ براي‌ تمام‌
اعضا به‌
 عنوان‌ يك‌ گروه‌ سر و كار دارد و به‌ گزارش‌ درباره‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ هريك‌
از اعضا نمي‌پردازد.

4 .  اين‌ استاندارد در مورد طرحهاي‌ ديگري‌ از قبيل‌ بيمه‌ بيكاري‌ و خدمات‌ درماني‌ كه‌ توسط‌ برخي‌ سازمانها و صندوقها در كنار طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ اداره‌ مي‌شود، كاربرد ندارد. صندوقهاي‌ بازنشستگي‌ كه‌ به‌طور همزمان‌ متولي‌ انجام‌ اين‌ موارد مي‌باشند اطلاعات‌ مرتبط‌ با طرحهاي‌ مزبور را برمبناي‌ الگوي‌ صورتهاي‌ مالي‌ مندرج‌ در اين‌ استاندارد، در صورتهاي‌ مالي‌ صندوق‌ بازنشستگي‌ تركيب‌ و حسب‌ مورد اطلاعات‌ تفكيكي‌ ارائه‌ مي‌كنند.

تعاريف‌

5 .   اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است:

  • طرحهاي‌
    مزاياي‌ بازنشستگي‌ :
    برنامه‌هايي‌ است‌
    كه‌ به‌
     موجب‌ آن‌ براي‌ اعضا پس‌ از خاتمه‌ خدمت‌، مزايايي‌ در
    قالب‌ حقوق‌ بازنشستگي‌ يا مستمري‌ فراهم‌ مي‌شود، به‌شرطي‌ كه‌ بتوان‌ اين‌ مزايا
    را قبل‌ از خاتمه‌ خدمت‌ براساس‌ شرايط‌ مصوب‌ يا رويه‌ مورد عمل‌ تعيين‌ يا
    براورد كرد.
  • مزاياي‌ بازنشستگي‌ : عبارت‌
    است‌ از حقوق‌ بازنشستگي‌ و ساير مستمريهايي‌ كه‌ به‌موجب‌ مقررات‌ طرح‌ انتظار مي‌رود
    باتوجه‌ به‌ سنوات‌ خدمت‌ گذشته‌ اعضا به‌ آنان‌ پرداخت‌ شود.
  • اعضـا : شامل‌ كليه‌ افراد
    اعم‌
     از
    شاغلين‌، بازنشستگان‌ و مستمري‌بگيراني‌ است‌ كه‌ از مزاياي‌ طرح‌ بازنشستگي‌ بهره‌مند
    مي‌شوند.
  • صندوق‌ بازنشستگي : شخصيت‌
    حقوقي‌ مستقلي‌ است‌ كه‌ تحت‌ عناويني‌ مانند صندوق‌، سازمان‌، مؤسسه‌ و غيره‌
    براساس‌ قانون‌، اساسنامه‌ يا دستورالعمل‌ خاص‌، در حوزه‌ تأمين‌ مزاياي‌
    بازنشستگي‌ اعضا، فعاليت‌ مي‌كند.
  • ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌
    بازنشستگي‌ مبتني‌بر ا
     كچوئري‌
    : عبارت‌ است‌ از ارزش‌ فعلي‌ پرداختهاي‌ مورد انتظار به‌ اعضاي‌ طرح‌ بابت‌ سنوات‌
    خدمت‌ گذشته‌ آنان‌ كه‌ برمبناي‌ مفروضات‌ ا
     كچوئري‌
    محاسبه‌ مي‌شود. خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌ (ارزش‌ ويژه‌ طرح‌) عبارت‌ است‌ از
    داراييهاي‌ طرح‌ منهاي‌ بدهيهاي‌ آن‌ غير از ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر
    ا
     كچوئري‌.

6 . به‌منظور سنجش‌ توان‌ مالي‌ طرحهايي‌ از قبيل‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ و بيمه‌ عمر جهت‌ ايفاي‌ تعهدات‌ مربوط‌ به‌ طرحهاي‌ مذكور، محاسباتي‌ براساس‌ روشهاي‌ آماري‌، احتمالات‌ و رياضيات‌ كاربردي‌ و با استفاده‌ از مكانيزم‌ اكچوئري‌ صورت‌ مي‌گيرد. اگرچه‌ ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ تعهد طرح‌ مي‌باشد اما به‌موجب‌ اين‌ استاندارد به‌ عنوان‌ بدهي‌ در صورتهاي‌ مالي‌ طرح‌ شناسايي‌ نمي‌شود بلكه‌ در زير ترازنامه‌ و يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا مي‌گردد.

استفاده‌کنندگان و نيازهاي اطلاعاتي آنان

7 .  استفاده‌كنندگان‌ اصلي‌ گزارشهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ شامل‌ اعضا، اركان‌ طرح‌، دولت‌ و كارفرمايان‌ مي‌باشد. اين‌ اشخاص‌ نياز به‌ اطلاعاتي‌ دارند كه‌ اهداف‌ زير را تأمين‌ كند:

الف‌.  ارزيابي‌
توان‌ پرداخت‌ تعهدات‌،

ب‌ .  ارزيابي‌
عملكرد طرح‌،

ج‌‌  .  تعيين‌
راهبردها و خط‌
 مشي‌هاي‌ طرح‌، و

د‌   .  فراهم‌ كردن‌ امكان‌ نظارت‌ عمومي‌ دولت‌.

8 .  اهم‌ نيازهاي‌ اطلاعاتي‌ گروههاي‌ استفاده‌كننده‌ اصلي‌ به‌ شرح‌ زير است‌ :

الف.  اعضـا : اين‌ گروه‌ به‌ اطلاعاتي‌ راجع‌
به‌ امكان‌ تأمين‌ مزايا و چگونگي‌ بكارگيري‌ منابع‌ طرح‌ به‌منظور ايفاي‌ تعهدات‌
و نيز بدهيهاي‌ بالقوه‌ طرح‌ نياز دارد. همچنين‌ لازم‌ است‌ برخي‌ اطلاعات‌ اساسي‌
طرح‌ مانند نرخهاي‌ حق‌
 بيمه‌
و شرايط‌ بازنشستگي‌ به‌ اعضا ارائه‌ شود.

ب‌‌ .  اركان‌ طرح‌ : اين‌ گروه‌ كه‌ شامل‌ هيئت‌
امنا يا شوراي‌ عالي‌ يا عناوين‌ مشابه‌ مي‌باشد به‌ اطلاعاتي‌ به‌منظور ارزيابي‌
عملكرد طرح‌، تصميم‌گيري‌ در
 مورد
سياستهاي‌ كلي‌ طرح‌ و اطمينان‌ از كفايت‌ داراييها براي‌ ايفاي‌ تعهدات‌ نياز
دارند.

ج‌  .  دولت :
دولت‌
براي‌ ايفاي‌ وظايف‌ حاكميتي‌ و نيز به‌منظور اطمينان‌ از رعايت‌ الزامات‌ قانوني‌
و نظارت‌ بر طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ به‌لحاظ‌ آثار اجتماعي‌ ناشي‌
 از عملكرد آنها به‌ اطلاعاتي‌
درخصوص‌ وضعيت‌ مالي‌، تعهدات‌ و عملكرد مالي‌ طرحها نياز دارد.

د‌   .  كارفرمايان‌ (در طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌
اختصاصي‌) :
اين‌
گروه‌ به‌ اطلاعاتي‌ جهت‌ ارزيابي‌ عملكرد طرح‌، اطمينان‌ از معقول‌ بودن‌ نرخهاي‌
حق‌
 بيمه‌ و پيش‌ بيني‌ تعهدات‌ آتي‌ خود در قبال‌ طرح‌ نياز دارند.

ارزش‌
فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌

9 .  ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر ا كچوئري‌ بايد براساس‌ پرداختهاي‌ مورد انتظار طبق‌ شرايط‌ طرح‌، باتوجه‌ به‌ سنوات‌ خدمت‌ اعضا تا تاريخ‌ مورد نظر و سطح‌ حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌ اعضا محاسبه‌ شود.

10
.  در طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌، ايفاي‌
تعهدات‌ طرح‌، به‌ وضعيت‌ مالي‌ طرح‌، حق‌ بيمه‌هاي‌ آتي‌ و همچنين‌ كارايي‌
عملياتي‌ طرح‌ شامل‌ عملكرد سرمايه‌گذاري‌ بستگي‌ دارد.

11 .  ارزيابي‌ شرايط‌ مالي‌ طرح‌، بررسي‌ مفروضات‌ و
تعيين‌ ميزان‌ حق‌ بيمه‌هاي‌ آتي‌، نياز به‌ گزارش‌ اكچوئر واجد صلاحيت‌ حرفه‌اي‌
دارد.

12 .  ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر
اكچوئري‌ كه‌ براساس‌ حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌ است‌ تعهدات‌ مربوط‌ به‌ مزايا را تا
تاريخ‌ گزارش‌ اكچوئري‌ افشا مي‌كند.

13 .  براي‌ تعيين‌ ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌
مبتني‌بر اكچوئري‌، مزايايي‌ منظور مي‌شود كه‌ باتوجه‌ به‌ احتمال‌ پرداخت‌
(مواردي‌ مانند فوت‌، از
 كار افتادگي‌، انتقال‌ به‌ ساير
طرحها، بازنشستگي‌ و
 …)
انتظار مي‌رود به‌ بازنشستگان‌ و مستمري‌بگيران‌ پرداخت‌ شود. ارزش‌ فعلي‌ اين‌
مزايا با استفاده‌ از مفروضات‌ مناسب‌ تعيين‌ مي‌شود تا ارزش‌ زماني‌ پول‌ (از
 طريق‌ تنزيل‌ با نرخ‌ بازدهي‌
مناسب‌) بين‌ تاريخ‌ تهيه‌ اطلاعات‌ و تاريخ‌ پرداخت‌ مورد انتظار را منعكس‌ كند.

تناوب‌
ارزيابي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌

14 .  ارزيابي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ بايد حداقل‌ هر سه‌ سال‌ يكبار انجام‌ شود.

15 .  براساس‌ قوانين‌ و مقررات‌ موجود، معمولاً
طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ ملزم‌ به‌ انجام‌ ارزيابي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ حداقل‌
هرسه‌ سال‌ يكبار هستند. با اين‌ وجود به‌منظور تشويق‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌
به‌ ارائه‌ اطلاعات‌ به‌موقع‌، ارزيابي‌ مزبور در فواصل‌ زماني‌ كوتاه‌تر توصيه‌
مي‌شود. چنانچه‌ ارزيابي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ به‌ تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ انجام‌
نشده‌ باشد از آخرين‌ ارزيابي‌ انجام‌ شده‌ استفاده‌ و تاريخ‌ آن‌ افشا مي‌شود.

اندازه‌گيري‌
داراييهاي‌ طرح

 سرمايه‌گذاريها

16 .   سرمايه‌گذاريهاي‌ طرح‌ بايد براساس‌ مفاد استانداردهاي‌ شماره‌ 15 با عنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها “ ، شماره‌ 18 با عنوان‌ ” صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌“ ، شماره‌ 19 با عنوان‌ ” تركيب‌ واحدهاي‌ تجاري‌“، شماره‌ 20 باعنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌ “ و شماره‌ 23 باعنوان‌ ” حسابداري‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ “ اندازه‌گيري‌ و گزارش‌ شود.

17 .  صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ طرح‌ بايد برمبناي‌ ساختار پيش‌ بيني‌ شده‌ در اين‌ استاندارد براي‌ صورتهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ تهيه‌ و ارائه‌ شود.

حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌

18 .  حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌ بايد به‌ مبالغ‌ قابل‌ دريافت‌ اندازه‌گيري‌ و گزارش‌ شود مشروط‌ به‌ اينكه‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با حق‌ بيمه‌ به‌ درون‌ طرح‌ محتمل‌ باشد.

19 .  حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌، مبالغي‌ است‌ كه‌ در
تاريخ‌ گزارشگري‌ طرح‌ از اعضا، كارفرمايان‌ و دولت‌ قابل‌ دريافت‌ مي‌باشد. حق‌
بيمه‌ مبتني‌بر تعهدات‌ قانوني‌ يا قراردادي‌ است‌.

داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود

20 .داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود مورد استفاده‌ براي‌ اداره‌ عمليات‌ طرح‌، بايد به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ يا مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ (به‌ كسر استهلاك‌ انباشته‌) اندازه‌گيري‌ و گزارش‌ شود.

صورتهاي‌
مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌

21 .  براي‌ تأمين‌ نيازهاي‌ اطلاعاتي‌ استفاده‌كنندگان‌، صورتهاي‌ مالي‌ طرح‌ بايد شامل‌ موارد زير باشد:

الف ‌.    ترازنامه،

ب‌  .    صورت‌ تغييرات‌ در خالص‌ داراييها،

ج‌    .    صورت‌ درآمد و هزينه‌، و

د‌    .    يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌.

22 .  هدف‌ گزارشگري‌ طرح‌، ارائه‌ ادواري‌ اطلاعات‌
درباره‌ منابع‌ مالي‌ و فعاليتهاي‌ آن‌ است‌ كه‌ براي‌ ارزيابي‌ ارتباط‌ بين‌
انباشت‌ منابع‌ و مزاياي‌ طرح‌ مفيد باشد. اين‌ هدف‌ معمولاً با ارائه‌ گزارشي‌
شامل‌ موارد زير تأمين‌ مي‌شود
 :

الف‌.  توصيف‌ فعاليتهاي‌ عمده‌ طي‌ دوره‌ مالي‌ و اثر
تغييرات‌ مربوط‌ به‌ مقررات‌ اصلي‌ طرح‌ از
 قبيل‌ نرخهاي‌ حق‌ بيمه‌ و شرايط‌ بازنشستگي‌،

ب‌‌ .  صورتهاي‌
عملكرد سرمايه‌گذاري‌ و ساير عمليات‌ طرح‌ براي‌ دوره‌ مالي‌ و وضعيت‌ مالي‌ در
پايان‌ دوره‌ مالي‌،

ج‌‌  .  اطلاعات‌
اكچوئري‌، و

د‌   .  توصيف‌
خط‌
 مشي‌هاي‌ سرمايه‌گذاري‌.

23 .  در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌ بايد ارتباط‌ بين‌ ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ و ارزش‌ منصفانه‌ خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌ (به‌استثناي‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود) و خط‌ مشي‌ تأمين‌ مالي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ تبيين‌ شود.

24
.  باتوجه‌ به‌ ويژگيهاي‌ متفاوت‌ انواع‌
سرمايه‌گذاريها، از مباني‌ زير براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ آنها استفاده‌ مي‌شود
 :

الف‌.  سرمايه‌گذاري‌
در سهام‌ شركتهاي‌ پذيرفته‌ شده‌ در بورس‌ به‌ ارزش‌ بازار باتوجه‌ به‌ بندهاي‌ 26
الي‌ 28 استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15 با
 عنوان‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها.

ب‌‌ .  سرمايه‌گذاري‌ در سهام‌ ساير شركتها به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ باتوجه‌ به‌ بند 34 استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15 با عنوان حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها.

ج‌‌  .  سرمايه‌گذاري‌
با درآمد ثابت‌ (مانند اوراق‌ مشاركت‌) درصورتي‌ كه‌ مديريت‌ طرح‌ قصد نگهداري‌
اين‌ اوراق‌ تا سررسيد را داشته‌ باشد به‌ مبلغ‌ دفتري‌ (ارزش‌ اسمي‌ با
 احتساب‌
هرگونه‌ صرف‌ يا كسر مستهلك‌ نشده‌) و در غير اين‌صورت‌ به‌ارزش‌ بازار.
در صورت‌ عدم‌ دسترسي‌ به‌ ارزش‌ بازار، به‌ ارزش‌
فعلي‌ اوراق‌ با توجه‌ به‌
 نرخ‌ بازدهي‌ داراييهاي‌ مشابه‌.

د‌   .  املاك‌
و ساير اموالي‌ كه‌ به‌ قصد سرمايه‌گذاري‌ نگهداري‌ مي‌شود به‌مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌
باتوجه‌ به‌ بندهاي‌ 29 الي‌
 42
استاندارد حسابداري‌ شماره‌
 11
با
 عنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود.

25 .  ترازنامه‌ طرح‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ بايد حداقل‌ حاوي‌ اقلام‌ اصلي‌ زير باشد :

الف‌ .    سرمايه‌گذاريها
به‌ تفكيك‌
 :

ـ     سرمايه‌گذاري‌
در شركتهاي‌ فرعي‌،

ـ     سرمايه‌گذاري‌
در شركتهاي‌ وابسته‌،

ـ     سرمايه‌گذاري‌
در مشاركتهاي‌ خاص‌،

ـ     سرمايه‌گذاري‌
در ساير شركتها،

ـ     املاك‌،

ـ     اوراق‌
مشاركت‌،

ـ     تسهيلات‌
اعطايي‌،

ـ     سپرده‌هاي‌
بانكي‌،

ب‌  .    موجودي‌ نقد،

ج‌    .    حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌،

د‌    .    ساير حسابها و اسناد دريافتني‌،

ﻫ‌     .    داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود،

و‌     .    حسابها و اسناد پرداختني‌،

ز‌     .    تسهيلات‌ دريافتي‌،

ح‌‌    .    ذخيره‌ مزاياي‌ پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌،

ط‌‌   .    خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌ ، و

ي‌    .    ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ .

26 – ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ بايد زير ترازنامه‌ افشا شود.

27 .  صورت‌ تغييرات‌ در خالص‌ داراييها بايد حداقل‌ حاوي‌ اقلام‌ اصلي‌ زير باشد:

الف ‌.   حق‌
بيمه‌هاي‌ بازنشستگي‌،

ب‌  .    كمكهاي‌ بلاعوض‌،

ج‌‌    .    حق‌ بيمه‌
انتقالي‌ از ساير طرحها،

د‌    .    حقوق‌ و ساير مزاياي‌ بازنشستگي‌ اعضا،

ﻫ‌     .    حق‌ بيمه‌
انتقالي‌ به‌ ساير طرحها،

و‌     .    هزينه‌هاي‌ اداره‌ طرح‌،

ز‌     .    مازاد (كسري‌) درآمد نسبت‌ به‌ هزينه‌.

28 .     صورت‌
درآمد و هزينه‌ بايد حداقل‌ حاوي‌ اقلام‌ اصلي‌ مندرج‌ در بند 58 استاندارد
حسابداري‌ شماره‌
 1
با عنوان‌
 نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي
باشد.

29 .     در
يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌ علاوه‌بر الزامات‌ افشاي‌ ساير استانداردهاي‌
حسابداري‌ مربوط‌، بايد حداقل‌ موارد زير افشا شود
 :

الف‌ .    رويه‌ها
و مفروضات‌ مورد استفاده‌ براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ سرمايه‌گذاريها،

ب‌‌  .    رويه‌ها و مفروضاتي‌ كه‌ در محاسبه‌ ارزش‌
فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ بكار رفته‌ است‌ و هرگونه‌ تغيير در
رويه‌ها و مفروضات‌ در فاصله‌ بين‌ دو تاريخ‌ انجام‌ اكچوئري‌،

ج‌‌    .    تاريخ‌ انجام‌ آخرين‌ ارزيابي‌ مبتني‌بر
اكچوئري‌،

د‌    .    اطلاعات‌ مختصر در مورد گروههاي‌ كاركنان‌ تحت‌ پوشش‌ و
كارفرمايان‌،

ﻫ‌     .    اطلاعات‌ آماري‌ درخصوص‌ تعداد بازنشستگان‌،
مستمري‌ بگيران‌ و اعضاي‌ شاغل‌،

و‌     .    اطلاعات‌ مختصر در مورد طرحهاي‌ بازنشستگي‌ و ارائه‌
اطلاعات‌ كلي‌ درخصوص‌ شرايط‌ هركدام‌ (نظير شرايط‌ استحقاق‌، مبالغ‌ و درصدهاي‌
قابل‌ پرداخت‌)،

ز‌     .    شرح‌ تغييرات‌ طي‌ سال‌ مالي‌ در شرايط‌
پرداخت‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌، حق‌
 بيمه‌ها،
شرايط‌ عضويت‌ طرح‌ و قوانين‌ و مقررات‌ مرتبط‌ با طرح‌ و اينكه‌ تغييرات‌ ياد شده‌
در محاسبات‌ اكچوئري‌ منظور شده‌ است‌ يا خير،

ح‌‌   .  خط‌ مشي‌ تأمين‌ منابع‌ و هرگونه‌ تغيير در آن‌ طي‌ سال‌ مالي‌،

ط‌‌   .    وضعيت‌ مالياتي‌ طرح‌،

ي‌    .  معاملات‌ طرح‌ با واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ يا تحت‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ تمام‌ يا برخي‌ از اعضا ، كارفرمايان‌ با نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ در طرح‌، كانونهاي‌ بازنشستگي‌ و سازمانها و تشكلهاي‌ مرتبط‌ با اعضا و يا طرح‌ ،

ك‌  .    سياستهاي‌ سرمايه‌گذاري‌ منابع‌ طرح‌ ،

ل‌‌    .    سرمايه‌گذاري‌ طرح‌ در سهام‌ كارفرماياني‌ كه‌
بر طرح‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ دارند، و

م‌‌    .    جدول‌ جزئيات‌ ارزش‌ منصفانه‌ خالص‌ داراييهاي‌
طرح‌، به‌استثناي‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود كه‌ به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ يا مبلغ‌
تجديد ارزيابي‌ به‌ كسر استهلاك‌ انباشته‌ منعكس‌ مي‌شود و مقايسه‌ آن‌ با ارزش‌
فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ و تشريح‌ سياستهاي‌ تأمين‌ مبالغ‌
كسري.

تاريخ‌
اجرا

30 . الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ اول‌ فروردين‌ 1384 يا بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌
با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌

31 .  با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد
استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌
 26 با عنوان‌ حسابداري‌
و گزارشگري‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي
نيز
رعايت‌ مي‌شود.

پيوست‌ شماره‌ 1

صورتهاي‌
مالي‌ نمونه‌

اين‌
پيوست‌ تنها جنبه‌ تشريحي‌ دارد و بخشي‌ از استاندارد حسابداري‌ را تشكيل‌ نمي‌دهد.
هدف‌ اين‌ پيوست‌ تشريح‌ كاربرد استاندارد در
 رابطه‌ با نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌ شامل‌
صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ و تلفيقي‌ يك‌ طرح‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ است‌.

در
صورت‌ لزوم‌ و براي‌ دستيابي‌ به‌ ارائه‌ مطلوب‌ اطلاعات‌ در شرايط‌ خاص‌ مي‌توان‌
ترتيب‌ ارائه‌ و شرح‌ اقلام‌ اصلي‌ را تغيير داد.

صندوق‌
بازنشستگي‌ نمونه‌

ترازنامه‌

در
تاريخ‌ 29 اسفندماه‌ 2×13

 

يادداشت‌

29/12/2×13

تجديد ارائه‌ شده‌
29/12/1×13

    ميليون‌ ريال‌ ميليون‌ ريال‌
 سرمايه‌گذاري‌
در شركتهاي‌ فرعي‌
  369ر143 621ر118
سرمايه‌گذاري‌ در شركتهاي‌ وابسته‌   814ر49 725ر32
سرمايه‌گذاري‌ در ساير شركتها   257ر12 164ر13
املاك‌   330ر100 817ر62
اوراق‌ مشاركت‌   543ر8 385ر9
تسهيلات‌ اعطايي‌   453ر52 270ر40
سپرده‌هاي‌ بانكي‌   161 161
ساير سرمايه‌گذاريها   000ر37 000ر32
جمع‌ سرمايه‌گذاريها  

927ر403

143ر309

موجودي‌ نقد   808ر7 962ر4
حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌   000ر70 500ر64
حسابها و اسناد دريافتني‌   182ر35 520ر39
پيش‌ پرداختها  

249ر1

813

   

239ر114

795ر109

داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود  

535ر1

692ر1

جمع‌ داراييها  

701ر519

630ر420

حسابها و اسناد پرداختني‌   888ر49 115ر54
تسهيلات‌ دريافتي‌   905ر41 612ر69
ذخيره‌ مزاياي‌ پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌  

609ر2

346ر2

جمع‌ بدهيها  

402ر94

073ر126

خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌  

299ر425

557ر294

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌  

299ر425

557ر294

ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌   000ر450 000ر318


صندوق‌ بازنشستگي‌ نمونه‌

صورت‌
تغييرات‌ در خالص‌ داراييها

براي‌
سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌ 2×13

     

تجديد
ارائه شده

 

يادداشت

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون
ريال
حق‌ بيمه‌هاي‌ بازنشستگي‌     208ر58 492ر55
كمكهاي‌ بلاعوض‌     878ر15 700ر19
حق‌ بيمه‌ انتقالي‌ از ساير طرحها      636 315ر1
مازاد درآمد بر هزينه‌     318ر99 514ر86
   

  040ر174

021ر163

حقوق‌ و ساير مزاياي‌
بازنشستگي‌ اعضا
  ( 407ر38) ( 225ر37)
حق‌ بيمه‌ انتقالي‌ به‌ ساير
طرحها
  ( 310ر2) ( 859ر1)
هزينه‌هاي‌ اداره‌ طرح‌  

( 581ر2)

( 275ر2)

   

( 298ر43)

( 359ر41)

افزايش‌ در خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌  

  742ر130

662ر121

گردش‌ حساب‌ ارزش‌ ويژه‌ صندوق‌
   

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون
ريال
تغيير در خالص‌ داراييهاي‌
طرح‌ طي‌ سال‌
 

742ر130

662ر121

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در ابتداي‌
سال‌
  557ر292 895ر172
تعديلات‌ سنواتي‌  

000ر2

ـ

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در ابتداي‌
سال‌ ـ تعديل‌ شده‌
  557ر294 895ر172
ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در پايان‌
سال‌
 

299ر425

557ر294


صندوق بازنشستگي نمونه

صورت‌ درآمد و هزينه‌

براي‌
سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌ 2
×13

     

تجديد ارائه
شده

 

يادداشت

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون
ريال
درآمد سرمايه‌گذاريها :      
سود سهام‌     807ر37 733ر37
درآمد اجاره‌     681ر5 295ر4
سود تسهيلات‌     382ر10 571ر8
سود سپرده‌هاي‌ بانكي‌ و اوراق‌ مشاركت‌     68 73
سود فروش‌ سهام‌  

  719ر47

150ر36

      657ر101 822ر86
هزينه‌ مديريت‌ سرمايه‌گذاريها  

(839)

(527)

خالص‌ درآمدهاي‌ عملياتي‌     818ر100 295ر86
هزينه‌هاي‌ مالي‌   (600) (300)
خالص‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ غيرعملياتي  

(400)

619

مازاد درآمد بر هزينه‌ قبل‌ از ماليات‌     818ر99 614ر86
ماليات‌  

(500)

( 100)

مازاد درآمد بر هزينه‌  

  318ر99

514ر86


صندوق‌
بازنشستگي‌ نمونه‌

 ترازنامه‌ تلفيقي‌

در تاريخ‌ 29 اسفندماه‌ 2×13

     

تجديد ارائه شده

 

يادداشت

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون
ريال
سرمايه‌گذاري‌ در شركتهاي‌ وابسته‌   514ر65 125ر43
سرمايه‌گذاري‌ در ساير شركتها   469ر33 501ر27
املاك‌   279ر128 114ر83
اوراق‌ مشاركت‌   543ر9 539ر15
تسهيلات‌ اعطايي‌   598ر77 763ر56
سپرده‌هاي‌ بانكي‌   547ر2 715ر3
ساير سرمايه‌گذاريها   355ر39 428ر34
جمع‌ سرمايه‌گذاريها  

305ر356

185ر264

موجودي‌ نقد   867ر17 196ر9
حق‌ بيمه‌هاي‌ دريافتني‌   000ر70 500ر64
ساير حسابها و اسناد دريافتني‌   497ر92 132ر86
موجودي‌ مواد و كالا   602ر57 650ر45
پيش‌ پرداختها و سفارشات‌   554ر12 968ر8
   

520ر250

446ر214

داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود   136ر127 831ر105
سرقفلي‌   679ر10 285ر6
داراييهاي‌ نامشهود   506ر15 612ر10
ساير داراييها  

765ر9

063ر8

    086ر163 791ر130
جمع‌ داراييها  

911ر769

422ر609

حسابها و اسناد پرداختني‌   060ر167 614ر127
پيش‌ دريافتها   725ر38 291ر47
ذخيره‌ ماليات‌   473ر9 119ر6
تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌   383ر71 852ر83
ذخيره‌ مزاياي‌ پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌  

081ر34

697ر29

جمع‌ بدهيها   722ر320 573ر294
خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌  

189ر449

849ر314

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌   909ر431 056ر298
سهم‌ اقليت‌   280ر17 793ر16
   

189ر449

849ر314

ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌   000ر450 000ر318

صندوق‌ بازنشستگي‌ نمونه‌

صورت‌
تغييرات‌ در خالص‌ داراييها – تلفيقي‌

براي‌
سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌ 2
×13

     

تجديد ارائه
شده

 

يادداشت

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون
ريال
حق‌ بيمه‌هاي‌ بازنشستگي‌     208ر58 492ر55
كمكهاي‌ بلاعوض‌     236ر13 700ر19
حق‌ بيمه‌
انتقالي‌ از ساير طرحها
    636 315ر1
مازاد درآمد بر هزينه‌     558ر105 277ر92
   

  638ر177

784ر168

حقوق‌ و ساير مزاياي‌ بازنشستگي‌ اعضا   ( 407ر38) ( 225ر37)
حق‌ بيمه‌
انتقالي‌ به‌ ساير طرحها
  ( 310ر2) ( 859ر1)
هزينه‌هاي‌ اداره‌ طرح‌   ( 581ر2) ( 275ر2)
   

( 298ر43)

( 359ر41)

افزايش‌ در خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌  

  340ر134

425ر127

       
گردش‌ حساب‌ ارزش‌ ويژه‌
صندوق‌
   

سال 2×13

سال 1× 13

    ميليون ريال ميليون ريال
تغيير در خالص‌ داراييهاي‌ طرح‌ طي‌ سال‌  

  340ر134

425ر127

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در ابتداي‌ سال‌     349ر319 124ر188
تعديلات‌ سنواتي‌  

( 500ر4)

( 700)

ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در ابتداي‌ سال‌ ـ تعديل‌ شده‌     849ر314 424ر187
ارزش‌ ويژه‌ طرح‌ در پايان‌ سال‌  

  189ر449

 849ر314


صندوق‌ بازنشستگي‌ نمونه‌

صورت‌ درآمد و هزينه‌ تلفيقي‌

براي‌
سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌ 2×13

 

يادداشت

سال 2× 13

تجديد ارائه ‌شده

سال 1× 13

    ميليون
ريال
ميليون
ريال
ميليون
ريال
فروش‌ خالص‌ و درآمد ارائه‌
خدمات‌
    194ر412 117ر385
بهاي‌ تمام‌ شده‌ كالاي‌ فروش‌
رفته‌ و خدمات‌
       
ارائه‌ شده‌    

( 158ر361)

( 549ر332)

سود ناخالص‌     036ر51 568ر52
درآمد حاصل‌ از سرمايه‌گذاريها
ـ عملياتي
    804ر86 629ر67
هزينه‌هاي‌ فروش‌، اداري‌ و
عمومي
(837ر34)   ( 181ر33)
خالص‌ ساير درآمدها و هزينه‌هاي‌
عملياتي‌
 

(958ر1)

  700
     

( 795ر36)

( 481ر32)

خالص‌ درآمدهاي‌ عملياتي‌     045ر101 716ر87
هزينه‌هاي‌ مالي‌   (340ر7)   ( 915ر4)
خالص‌ ساير درآمدها و هزينه‌هاي‌
غيرعملياتي‌
 

128ر1

  826ر1
مازاد
درآمد بر هزينه‌ قبل‌ از احتساب‌ سهم‌ گروه‌ از سود
   

( 212ر6)

( 089ر3)

شركتهاي‌ وابسته‌     833ر94 627ر84
سهم‌ گروه‌ از سود شركتهاي‌
وابسته‌
   

925ر11

622ر8

مازاد درآمد بر هزينه‌ قبل‌
از ماليات‌
    758ر106 249ر93
ماليات‌    

( 200ر1)

( 972)

مازاد درآمد بر هزينه‌    

558ر105

277ر92

سهم‌ اقليت‌    

125ر3

908ر3


پیوست شماره 2

مباني
نتيجه‌گيري

پيشينـه‌

1
.    پيش‌ از تدوين‌ اين‌ استاندارد،
صندوقهاي‌ متولي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ در ايران‌ براي‌ گزارشگري‌ مالي‌ از
روشهاي‌ متفاوتي‌ استفاده‌ مي‌كردند. باتوجه‌ به‌اهميت‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌
و لزوم‌ شفافيت‌ گزارشگري‌ مالي‌ آنها در شهريورماه‌ 1381 پروژه‌اي‌ با
 عنوان‌ بررسي‌ ضرورت‌ تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ براي‌
طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌

به‌موجب‌
مصوبه‌ كميته‌ تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ در دستور كار مديريت‌ تدوين‌
استانداردها قرار گرفت‌.

2
.    پروژه‌ در قالب‌ يك‌ پژوهش‌ براي‌ گروه‌
كارشناسي‌ مديريت‌ تدوين‌ استانداردها تعريف‌ شد. ابتدا ادبيات‌ و استانداردهاي‌
مرتبط‌ در ساير كشورها بررسي‌ و گزارش‌ مطالعات‌ تطبيقي‌ تهيه‌ گرديد. سپس‌
صورتهاي‌ مالي‌ چند صندوق‌ ايراني‌ و خارجي‌ مورد بررسي‌ قرار گرفت‌. براي‌ بررسي‌
مسائل‌ خاص‌ صندوقهاي‌ بازنشستگي‌ با برخي‌ از مسئولين‌ صندوقها و متخصصين‌
اكچوئري‌ بحث‌ و تبادل‌ نظر شد. همچنين‌ قوانين‌ و مقررات‌، اساسنامه‌ها و آيين‌نامه‌هاي‌
صندوقها مورد مطالعه‌ و بررسي‌ قرار گرفت‌ و از نتايج‌ حاصل‌ براي‌ تهيه‌ پرسشنامه‌،
به‌منظور نظرخواهي‌ از صندوقها، استفاده‌ شد.

3 .    پرسشنامه‌
تهيه‌ شده‌ براي‌ 11 صندوق‌ بازنشستگي‌ ارسال‌ و برمبناي‌ نتايج‌ حاصل‌ از
پرسشنامه‌ و مطالعات‌ انجام‌ شده‌، گزارش‌ شناخت‌ تهيه‌ گرديد. گروه‌ كارشناسي‌ با
جمع
 ‌بندي‌ نتايج‌ گزارش‌ شناخت‌ و مطالعه‌ تطبيقي‌، نظرات‌ خود
را در
 قالب‌ يك‌ گزارش‌ ارائه‌ كرد. اين‌ گزارش‌ كه‌ بر لزوم‌
تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ براي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ تأكيد داشت‌ در
 اختيار كميته‌ تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ قرار گرفت‌.

4
.    پس‌ از تأييد ضرورت‌ تدوين‌ استاندارد
طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ توسط‌ كميته‌ تدوين‌ استانداردهـاي‌ حسابـداري‌، گـروه‌
كارشناسي‌ پيش‌
 نويس‌ اوليـه‌ استانـدارد را
تهيه‌ كرد.
اين‌ پيش‌نويس‌ در جلسات‌ متعدد كميته‌ تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ بررسي‌ و
اصلاحات‌ لازم‌ در آن‌ اعمال‌ گرديد.

دلايل‌ تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ براي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌
بازنشستگي‌

5 .    اهم‌ دلايل‌ ضرورت‌ تدوين‌ استاندارد حسابداري‌
طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ به‌
 شرح‌
زير است‌
 :

  • ويژگيهاي‌ فعاليتهاي‌ مرتبط‌ با طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌،
  • استفاده‌ از روشهاي‌ متفاوت‌ حسابداري‌ توسط‌ صندوقهابراي‌
    معاملات‌ و رويدادهاي‌ مشابه‌،
  • استفاده‌
    از عناوين‌ و شكلهاي‌ متفاوت‌ صورتهاي‌ مالي‌ توسط‌ صندوقها،
  • متفاوت‌
    بودن‌ ميزان‌ افشاي‌ اطلاعات‌ در متن‌ صورتهاي‌ مالي‌ و يادداشتهاي‌ توضيحي‌ در
    صندوقها،
  • عدم‌ افشاي‌ اطلاعات‌ كافي‌ در مورد ارزش‌ فعلي‌ تعهدات‌ آتي‌
    مزاياي‌ بازنشستگي‌، ارزش‌ منصفانه‌ داراييها و درنتيجه‌ توان‌ ايفاي‌ تعهدات‌.

دامنـه‌
كاربرد

6 .    كليه‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌، از جمله‌
سازمان‌ تأمين‌ اجتماعي‌، صندوق‌ بازنشستگي‌ كشوري‌ و ساير طرحهاي‌ مزاياي‌
بازنشستگي‌ شركتها و سازمانها، مشمول‌ اين‌ استاندارد مي‌باشند. باني‌ و اداره‌كننده‌
طرح‌ (دولت‌ يا بخشهاي‌ عمومي‌، خصوصي‌ يا تعاوني‌) عاملي‌ تعيين‌ كننده‌ نمي‌باشد،
زيرا فقط‌ ويژگيهاي‌ فعاليت‌ طرحها و نه‌ خصوصيات‌ بانيان‌ و اداره‌
 كنندگان‌ آنها بر حسابداري‌ و
گزارشگري‌ مالي‌ طرح‌ تأثير مي‌گذارد.

7 .    طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ معمولاً به‌ دو
گروه‌ اصلي‌ زير طبقه‌بندي‌ مي‌شود
 :

طرح‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ با مزاياي‌ معين طرحي‌ است‌كه‌ مزاياي‌
بازنشستگي‌ براساس‌ ضوابطي‌ تعيين‌ مي‌شود كه‌ معمولاً مبناي‌ آن‌ حقوق‌ و مزايا و
سنوات‌ خدمت‌ اعضا است‌. در اين‌ طرحها ريسك‌ اصلي‌ متوجه‌ طرح‌ و يا حامي‌ آن‌
است‌.

  طرح مزاياي بازنشستگي با كمك معين‌ در اين‌ طرح‌، مزاياي‌ بازنشستگي‌ باتوجه‌ به‌ كمكهاي‌ اعطايي‌ به‌ طرح‌ و سود حاصل‌ از سرمايه‌گذاريها، تعيين‌ مي‌شود. در اين‌ نوع‌ طرح‌ معمولاً براي‌ كمكهاي‌ مرتبط‌ با هر فرد حساب‌ جداگانه‌اي‌ نگهداري‌ مي‌شود و ريسك‌ مرتبط‌ با نوسان‌ بازدهي‌ داراييهاي‌ طرح‌ متوجه‌ اعضا است‌.

 باتوجه‌ به‌ شرايط‌ كنوني‌ ايران‌ كه‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ تماماً از نوع‌ مزاياي‌ معين‌ است‌، اين‌ استاندارد براي‌ گزارشگري‌ مالي‌ اين‌ نوع‌ طرحها تدوين‌ شده‌ است‌.

صورتهاي‌
مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌

8 .    باتوجه‌ به‌ مطالعات‌ انجام‌ گرفته‌ و مباحث‌
مطرح‌ شده‌، كميته‌ تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌، صورتهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌
مزاياي‌ بازنشستگي‌ را به‌
 شرح‌
زير تعيين‌ نمود
 :

الف.  ترازنامه‌،

ب‌‌ .  صورت‌
تغييرات‌ در خالص‌ داراييها،

ج‌‌  .  صورت‌
درآمد و هزينه‌، و

د‌   .  يادداشتهاي‌
توضيحي‌.

9 .    وظيفه‌ مباشرت‌ مديريت‌ در ارتباط‌ با عملكرد
مالي‌ را مي‌توان‌ به‌ دو بخش‌ مجزا تقسيم‌ كرد. نخست‌، اداره‌ طرح‌ كه‌ از جنبه‌
مالي‌ به‌
 نحوه‌ ارتباط‌ هيأت‌ امناء با
كارفرمايان‌، اعضاي‌ طرح‌ و ساير كساني‌ كه‌ مستقيماً درگير مي‌باشند، مربوط‌ است‌.
دوم‌، سرمايه‌گذاريها كه‌ با خط‌
 مشي‌
هيأت‌ امناء در مورد نحوه‌ استفاده‌ از داراييهاي‌ در دسترس‌ براي‌ پرداخت‌ مزايا،
مرتبط‌ است‌. اين‌ دو جنبه‌ (اداره‌ و سرمايه‌گذاري‌) بهتر است‌ به‌ صورت‌ جداگانه‌
در صورت‌ تغييرات‌ در خالص‌ داراييها و صورت‌ درآمد و هزينه‌ ارائه‌ شود.

10 .  ارائه‌ صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد براي‌ طرحهاي‌
مزاياي‌ بازنشستگي‌ كاربرد ندارد. زيرا اولاً اهداف‌ تبيين‌ شده‌ براي‌ صورت‌
جريان‌ وجوه‌ نقد در طرحها مصداق‌ ندارد و گزارشهاي‌ اكچوئري‌ مي‌تواند به‌ تسهيل‌
پيش‌
 بيني‌ها كمك‌ كند. ثانياً صورت‌
جريان‌ وجوه‌ نقد معمولاً منعكس‌ كننده‌ افزايشها و كاهشهاي‌ وجوه‌ نقد بر حسب‌
فعاليتهاي‌ مختلف‌ مي‌باشد كه‌ اين‌ امر به‌
 نحو جامع‌تري‌ از طريق‌ صورت‌ تغييرات‌ درخالص‌ داراييها
گزارش‌ مي‌شود و صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد عموماً اطلاعات‌ بيشتري‌ به‌ استفاده‌كنندگان‌
صورتهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ ارائه‌ نمي‌كند.

صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌

11 .  باتوجه‌ به‌ اينكه‌ در شرايط‌ حاضر صندوقهاي‌
بازنشستگي‌ در ايران‌ بنابه‌ دلايل‌ متفاوت‌ در امر بنگاه‌داري‌ وارد شده‌اند و
عملاً در موارد متعدد بر شركتهاي‌ سرمايه‌پذير كنترل‌ اعمال‌ مي‌كنند لذا صورتهاي‌
مالي‌ بايد اين‌ وضعيت‌ را به‌نحو مناسب‌ نشان‌ دهد. بنابراين‌ باتوجه‌ به‌ مفاهيم‌
مطرح‌ شده‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 18 با عنوان‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌
در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌
،
ضرورت‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ براي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مورد تأييد
قرار گرفت‌.

اندازه‌گيري‌
داراييهاي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌

12 .  يكي‌ از
نيازهاي‌ اصلي‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ طرحهاي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ آگاهي‌
از توان‌ اين‌ طرحها براي‌ ايفاي‌ تعهدات‌ آتي‌ است‌. براي‌ ارائه‌ اين‌
اطلاعات‌، ارزش‌ داراييهاي‌ طرح‌ بايد با ارزش‌ فعلي‌ تعهدات‌ آتي‌ آن‌ مقايسه‌
گردد و مازاد يا كسري‌ آن‌ مشخص‌ شود. چنانچه‌ داراييهاي‌ طرح‌ براساس‌ ارقام‌ تاريخي‌
گزارش‌ شود اين‌ مقايسه‌ مي‌تواند گمراه‌كننده‌ باشد و توان‌ طرح‌ را كمتر از
واقعيت‌ منعكس‌ كند. لذا داراييهاي‌ طرح‌ كه‌ ماهيت‌ سرمايه‌گذاري‌ دارند بايد
براساس‌ ارزشهاي‌ منصفانه‌ اندازه‌گيري‌ شوند. اما مشكل‌ اين‌ است‌ كه‌ ارزشهاي‌
منصفانه‌ قابل‌ اتكا براي‌ تمام‌ سرمايه‌گذاريها به‌طور مرتب‌ قابل‌ دسترس‌ نيست‌
و تعيين‌ و انعكاس‌ ارزشهاي‌ منصفانه‌ به‌طور ادواري‌ در ترازنامه‌ در
 شرايط‌ فعلي‌ ميسر نمي‌باشد. لذا
كميته‌ تصميم‌ گرفت‌ كه‌ ارزش‌ منصفانه‌ سرمايه‌گذاريها در متن‌ ترازنامه‌ منعكس‌
نشود بلكه‌ در يك‌ يادداشت‌ توضيحي‌ به‌صورت‌ مقايسه‌اي‌ با ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌
بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ افشا شود.

محاسبه‌
ارزش‌ فعلي‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌

13 .  در محاسبات‌ اكچوئري‌ براي‌ مقاصدي‌ غير از تهيه‌
صورتهاي‌ مالي‌ معمولاً ارزش‌ فعلي‌ تعهدات‌ مربوط‌ به‌ اعضاي‌ فعلي‌ طرح‌
 ، اعم‌ از بازنشسته‌ و شاغل‌، باتوجه‌
به‌ حقوق‌ و مزاياي‌ بازنشستگي‌ آتي‌، حق‌ بيمه‌هاي‌ آتي‌، جدول‌ مرگ‌ و مير، نرخ‌
بازده‌ سرمايه‌گذاري‌ و ديگر مفروضات‌ تعيين‌ مي‌شود. اما براي‌ مقاصد حسابداري‌
انعكاس‌ تعهدات‌ در صورتهاي‌ مالي‌ مستلزم‌ وجود شرايط‌ اندازه‌گيري‌ و شناخت‌
بدهيها و سازگاري‌ آن‌ با تعريف‌ بدهي‌ مي‌باشد. بدهي‌، تعهد انتقال‌ منافع‌
اقتصادي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ ناشي‌
 از
معاملات‌ يا ساير رويدادهاي‌ گذشته‌ است‌. تعهدات‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ در
 رابطه‌ با سنوات‌ خدمت‌ آتي‌
اعضا در تاريخ‌ ترازنامه‌ نمي‌تواند بدهي‌ تلقي‌ شود و به‌ همين‌ دليل‌ تعهدات‌
مزاياي‌ بازنشستگي‌ متناسب‌ با سنوات‌ خدمت‌ گذشته‌ اعضا در ذيل‌ ترازنامه‌ و
يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌ گزارش‌ مي‌شود.

14
.  براي‌ محاسبه‌ ارزش‌ فعلي‌ تعهدات‌ مربوط‌
به‌ مزاياي‌ بازنشستگي‌ دو رويكرد شامل‌ ”
 حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌“ و ” حقوق‌ و مزاياي‌ پيش‌ بيني‌ شده‌ “ وجود دارد.

15 .  رويكرد حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌ مبتني‌بر دلايل‌
زير است‌:

الف ‌. استفاده‌ از حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌
عينيت‌ بيشتري‌ دارد و نياز به‌ مفروضاتي‌ درخصوص‌ آينده‌ نيست‌ و بنابراين‌
قابليت‌ اتكاي‌ بالاتري‌ دارد.

ب‌‌ .  افزايش‌
مزاياي‌ بازنشستگي‌ ناشي‌
 از
افزايش‌ حقوق‌ و مزايا درصورتي‌ تعهد طرح‌ محسوب‌ مي‌شود كه‌ افزايش‌ حقوق‌ و
مزايا تحقق‌ يافته‌ باشد.

ج‌  .  ارزش‌
فعلي‌ مزاياي‌ انباشته‌ بازنشستگي‌ مبتني‌بر اكچوئري‌ با استفاده‌ از حقوق‌ و
مزاياي‌ جاري‌ عمدتاً با مبلغ‌ قابل‌ پرداخت‌ در زمان‌ خاتمه‌ يا توقف‌ فرضي‌
فعاليت‌ طرح‌ ارتباط‌ نزديك‌تري‌ دارد.

16 .  رويكرد حقوق‌ و مزاياي‌ پيش‌ بيني‌ شده‌ مبتني‌بر دلايل‌ زير
است‌
 :

الف ‌. اطلاعات‌ مالي‌ بايد با فرض‌ تداوم‌ فعاليت‌ تهيه‌ شود، حتي‌ اگر
بكارگيري‌ مفروضات‌ و برآوردها در تهيه‌ آن‌ ضرورت‌ داشته‌ باشد،

ب‌‌ .  مزاياي‌
بازنشستگي‌ معمولاً با توجه‌ به‌
 ميزان‌
حقوق‌ و مزاياي‌ نزديك‌
 به‌
تاريخ‌ پايان‌ خدمت‌ تعيين‌ و پرداخت‌ مي‌شود، بنابراين‌، پيش‌
 بيني‌ ميزان‌ حقوق‌ و مزايا، حق‌ بيمه‌ها و نرخهاي‌ بازده‌ ضرورت‌
دارد، و

ج‌  .  در
مواردي‌ كه‌ تأمين‌ وجوه‌ بر
 مبناي‌
پيش‌بيني‌ حقوق‌ و مزايا صورت‌ مي‌گيرد عدم‌ بكارگيري‌ حقوق‌ و مزاياي‌ پيش‌بيني‌
شده‌، ممكن‌ است‌ منجر به‌ گزارش‌ منابع‌ مالي‌ اضافي‌ در زماني‌ شود كه‌ طرح‌
داراي‌ وجوه‌ مالي‌ اضافي‌ نيست‌ يا منجر به‌ گزارش‌ وجوه‌ مالي‌ كافي‌ در زماني‌
شود كه‌ طرح‌ وجوه‌ مالي‌ كافي‌ در اختيار ندارد.

17 .  در شرايط‌ اقتصادي‌ فعلي‌، پيش‌ بيني‌ آينده‌ با مشكلات‌ متعددي‌
مواجه‌ است‌ و در چنين‌ شرايطي‌ در اندازه‌گيريها هرچه‌ متغيرهاي‌ مربوط‌ به‌
آينده‌ بيشتر باشد قابليت‌ اتكاي‌ آن‌ كمتر خواهد بود. بنابراين‌ كميته‌ رويكرد
حقوق‌ و مزاياي‌ جاري‌ را مناسب‌تر تشخيص‌ داد.




استاندارد بیست و شش حسابداری

استاندارد بیست و شش حسابداری درخصوص فعاليتهاي‌ كشاورزي می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد باتوجه‌ به‌ ” مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌
 “مطالعه‌ و بكار گرفته‌ شود.

دامنه‌ كاربرد

1 .        كاربرد اين‌ استاندارد در حسابداري‌ موارد زير الزامي ‌است‌،
مشروط‌ بر اينكه‌ به‌
 فعاليت‌ كشاورزي‌ مربوط‌ باشد :

الف ‌.   داراييهاي‌ زيستي‌، و

ب‌  .    توليد
كشاورزي‌ در زمان‌ برداشت‌.

2 .    اين‌ استاندارد در موارد زير كاربرد ندارد :

الف ‌. زمين‌ مربوط‌ به‌ فعاليت‌ كشاورزي‌ (به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11
با
 عنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود مراجعه‌ شود)، و

ب‌ .  داراييهاي‌ نامشهود مربوط‌ به‌ فعاليت‌ كشاورزي‌ (به‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره
 17 با عنوان‌ داراييهاي‌ نامشهود مراجعه‌ شود).

3 .    اين‌
استاندارد در
 مورد توليد كشاورزي‌، يعني‌
محصول‌ برداشت‌ شده‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ واحد تجاري‌، تنها در زمان‌ برداشت‌،
كاربرد دارد. بعد از زمان‌ برداشت‌، توليد كشاورزي‌ تابع‌ الزامات‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 8 با
 عنوان‌ حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا يا ساير استانداردهاي‌ حسابداري‌
مربوط‌ خواهد بود. بنابراين‌، اين‌ استاندارد به‌ فراوري‌ محصولات‌ كشاورزي‌ بعد
از زمان‌ برداشت‌ مربوط‌ نمي‌شود؛ براي‌ مثال‌، فرايند فراوري‌ انگور تا سركه‌
توسط‌ باغدار پرورش‌دهنده‌ انگور مشمول‌ اين‌ استاندارد نيست‌. هرچند چنين‌
فرايندي‌ مي‌تواند به‌طور منطقي‌ و طبيعي‌ فعاليت‌ كشاورزي‌ محسوب‌ شود و با
دگرديسي‌ زيستي‌ تا
 حدي‌ مشابه‌ باشد، اما اين‌ نوع‌
فراوري‌ در اين‌ استاندارد در
 تعريف‌ فعاليت‌ كشاورزي‌ قرار
نمي‌گيرد.

4 .    جدول‌ زير
نشان
 دهنده‌ نمونه‌هايي‌ از
داراييهاي‌ زيستي‌، توليدات‌ كشاورزي‌ و محصولاتي‌ است‌ كه‌ از فراوري‌ پس
 از برداشت‌ حاصل‌ مي‌شود :

داراييهاي‌
زيستي‌
توليدات‌
كشاورزي‌
محصولات‌
فراوري‌ شده‌ بعد از برداشت‌
گوسفند پشم‌ نخ ،
فرش‌
گله‌ شيري‌ شير پنير
گوساله‌ گوشت‌ سوسيس‌
مرغ‌ تخم‌گذار تخم‌
مرغ‌
محصولات‌
غذايي‌
ماهي‌ گوشت‌ كنسرو
ماهي‌
تاكستان‌ انگور سركـه‌
درخت‌ سيب‌ سيب‌ كمپوت‌
گياهان‌ پنبـه‌ نخ‌ ،
پارچه‌
نيشكر شكر
بوته‌ چاي‌ برگ‌
چاي‌
چاي‌
خشك‌
درختان‌ جنگل‌ مصنوعي‌ تنه‌
درخت‌
الوار

تعاريف‌

تعاريف‌
مرتبط‌ با كشاورزي‌

5 .  اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ شده‌ زير به‌ كار رفته‌ است‌ :

  • فعاليت‌ كشاورزي : عبارت‌ است‌ از مديريت‌ بر دگرديسي‌ داراييهاي‌ زيستي‌ براي‌ فروش‌،
    تبديل‌ به‌ توليد كشاورزي‌ يا افزايش‌ داراييهاي‌ زيستي‌.
  • دگرديسي‌ : شامل‌
    فرايندهاي‌ رشد، تحليل‌، توليد و توليد مثل‌ است‌ كه‌ به‌ تغييرات‌ كيفي‌ يا كمّي‌
    دارايي‌ زيستي‌ مي‌انجامد.
  • دارايي‌ زيستي : عبارت‌ است‌ از حيوان‌ يا گياه‌
    زنده‌.
  • توليد كشاورزي‌ : عبارت‌
    است‌ از محصول‌ برداشت‌ شده‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ واحد تجاري‌.
  • گروهي‌ از
    داراييهاي‌ زيستي : عبارت‌ است‌ از مجموعه‌ حيوانات‌ يا گياهان‌ زنده‌ مشابه‌.
  • برداشت‌ : عبارت‌
    است‌ از جداسازي‌ توليد كشاورزي‌ از دارايي‌ زيستي‌ يا پايان‌ دادن‌ به‌ فرايند
    زندگي‌ دارايي‌ زيستي‌.
  • دارايي‌ زيستي‌ مولد : عبارت‌ است‌ از يك‌ دارايي‌ كه‌ به‌قصد توليد مثل‌، اصلاح‌ نژاد و يا توليد كشاورزي‌ ، با حفظ‌ حيات‌ دارايي‌ زيستي‌ ، نگهداري‌ مي‌شود و قابليت‌ برداشت‌ در بيش‌ از
    يك‌ سال‌ را دارد.
  • دارايي‌ زيستي‌ غير مولد : به‌ طبقه‌اي‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ گفته‌
    مي‌شود كه‌ واجد شرايط‌ تعيين‌ شده‌ براي‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد نيست‌.

6 .    فعاليت‌ كشاورزي‌ شامل‌ انواع‌ گوناگوني‌
مانند پرورش‌ احشام‌، درختكاري‌، كاشت‌ گياهان‌ يك‌
 ساله‌ يا چند ساله‌، زراعت‌،
كاشت‌ درختان‌ ميوه‌ و نهالستان‌، پرورش‌ گل‌ و پرورش‌ آبزيان‌ است‌. برخي‌
ويژگيهاي‌ مشترك‌ اين‌ فعاليتها به‌
 شرح‌ زير مي‌باشد :

الف قابليت‌
تغيير . حيوانات‌ و گياهان‌ زنده‌ به‌صورت‌ بالقوه‌ توانايي‌
دگرديسي‌ زيستي‌ دارند،

ب .  مديريت‌ تغيير . مجموعه‌
فعاليتهايي‌ كه‌ از
 طريق‌ بهينه‌سازي‌ و ايجاد
شرايط‌ لازم‌ (از
 قبيل‌ سطوح‌ تغذيه‌، رطوبت‌،
درجة‌ حرارت‌، كود و نور) فرايند دگرديسي‌ را تسهيل‌ مي‌كند. چنين‌ مديريتي‌
فعاليت‌ كشاورزي‌ را از ساير فعاليتها متمايز مي‌سازد. براي‌ مثال‌، بهره‌برداري‌
از منابعي‌ كه‌ مديريت‌ نمي‌شود (از
 قبيل‌ ماهيگيري‌ در درياها و رودخانه‌ها و قطع‌ درختان‌
جنگلي‌ بدون‌ انجام‌ وظايف‌ احياء) فعاليت‌ كشاورزي‌ نيست‌، و

ج  .  اندازه‌گيري‌ تغيير . تغييرات‌
كيفي‌ (براي‌ مثال‌، اصلاح‌نژاد، درجه‌ غلظت‌، رسيده‌
 بودن‌، پوشش‌ چربي‌، ميزان‌ پروتئين‌ و مقاومت‌ بافتي‌) يا
تغييرات‌ كمي‌ (براي‌ مثال‌، توليد مثل‌، وزن‌، ابعاد حجمي‌، طول‌ يا قطر الياف‌ و
تعداد جوانه‌) ناشي
 از دگرديسي‌ به‌ عنوان‌
شاخصهاي‌ فعاليت‌ معمول‌ مديريت‌، اندازه‌گيري‌ و نظارت‌ مي‌شود.

7 . دگرديسي‌ به‌ يكي‌ از نتايج‌ زير منجر مي‌شود :

الف ‌. تغييرات‌ در دارايي‌ از طريق‌ رشد
(افزايش‌ كمي‌ و كيفي‌ حيوان‌ يا گياه‌)، تحليل‌ (كاهش‌ در كميت‌ يا افت‌ كيفيت‌
حيوان‌ يا گياه‌) يا توليد مثل‌ (تكثير حيوان‌ يا گياه‌ زنده‌) يا

ب‌ .  توليد محصول‌ كشاورزي‌ از
قبيل‌ برگ‌ چاي‌، پشم‌ و شير.

8 .  داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد اقلامي‌ هستند كه‌ به‌ عنوان‌ توليد كشاورزي‌ برداشت‌ مي‌شوند يا به‌ عنوان‌ داراييهاي‌ زيستي‌ به‌فروش‌ مي‌رسند. دامهاي‌ گوشتي‌، دامهاي‌ آماده‌ فروش‌، ماهي‌ پرورشي‌، غلات‌ در جريان‌ رشد از قبيل‌ ذرت‌ و گندم‌، و درختان‌ پرورشي‌ جهت‌ تهيه‌ الوار نمونه‌هايي‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد مي‌باشد. داراييهاي‌ زيستي‌ مولد ازجمله‌ شامل‌ اقلامي‌ مانند دامهاي‌ شيري‌، تاكستانها، درختان‌ ميوه‌ و مرغهاي‌ تخم‌گذار است‌.

تعاريف‌
عمومي‌

9 . اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير به‌ كار رفته‌ است‌:

  • بازار فعال : عبارت‌ است‌ از بازاري‌ كه‌
    كليه‌ شرايط‌ زير را دارد:

الف .  اقلام‌ مبادله‌ شده‌ در بازار متجانس‌ هستند،

ب‌   .  معمولاً خريداران‌ و فروشندگان‌ مايل‌ در هر زمان‌ وجود دارند، و

ج    .  قيمتها براي‌ عموم‌ قابل‌ دسترسي‌ است‌.

  • مبلغ‌ دفتري‌ : مبلغي‌ است‌ كه‌ دارايي‌ به‌ آن‌ مبلغ‌ در ترازنامه‌ منعكس‌ مي‌شود.
  • ارزش‌ منصفانه : مبلغي‌
    است‌ كه‌ خريداري‌ مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در
    معامله‌اي‌ حقيقي‌ و در
     شرايط‌ عادي‌ ، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌
    مبلغ‌ مزبور با
     يكديگر مبادله‌ يا يك‌ بدهي‌ را تسويه‌ كنند.

10 .  در اين‌
استاندارد، اقلام‌ متجانس‌ به‌ مجموعه‌اي‌ از اقلام‌ نظير لبنيات‌، غلات‌، دانه‌هاي‌
روغني‌، ميوه‌ و تره‌بار، گل‌، دام‌، طيور، ماهيها و آبزيان‌ و … اطلاق مي‌شود
كه‌ به‌
 واسطه‌ خصوصيات‌ همانند، قابل‌
گروه‌بندي‌ است‌.

11
.  ارزش‌ منصفانه‌ يك‌
 دارايي‌ مبتني‌ بر مكان‌ و
شرايط‌ فعلي‌ آن‌ است‌. براي‌ مثال‌، ارزش‌ منصفانه‌ يك‌ گله‌ در مزرعه‌ معادل‌ با
قيمت‌ همان‌ گله‌ در بازار مربوط‌ پس
 از كسر مخارج‌ حمل‌ و ساير مخارج‌ رساندن‌ گله‌ به‌ آن‌
بازار است‌.

شناخت‌ و اندازه‌گيري‌

12 .  واحد تجاري‌ بايد دارايي‌ زيستي‌ يا توليد كشاورزي‌ را فقط‌ زماني‌ شناسايي‌ كند كه‌ :

الف ‌.   كنترل‌
دارايي‌ را در نتيجه‌ رويدادهاي‌ گذشته‌ بدست‌ آورده‌ باشد
 ،

ب‌  .    جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ به‌
دارايي‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد، و

ج    .  ارزش‌ منصفانه‌ يا بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد.

13 .  دارايي‌ زيستي‌ مولد بايد برمبناي‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ پس از كسر استهلاك‌ انباشته‌ و كاهش‌ ارزش‌ انباشته‌ يا مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ ، به‌ عنوان‌ نحوه‌ عمل‌ مجاز جايگزين‌ ، منطبق‌ با الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با عنوان‌ ” داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود“ شناسايي‌ و گزارش‌ شود.

14 .  به‌ استثناي‌ دارايي‌ زيستي‌ غير مولد خريداري‌ شده‌ كه‌ تنها در زمان‌ شناخت‌ اوليه‌ به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ شناسايي‌ مي‌شود ، داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد بايد در شناخت‌ اوليه‌ و در تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ شود بجز در مورد توضيح‌ داده‌ شده‌ در بند 26 كه‌ نمي‌توان‌ ارزش‌ منصفانه‌ را به‌ گونه‌اي‌ اتكا پذير اندازه‌گيري‌ كرد.

15 .  توليد كشاورزي‌ بايد در زمان‌ برداشت‌ به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ شود. ارزش‌ تعيين‌ شده‌ مزبور هنگام‌ به‌كارگيري‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 8 با عنوان‌ ” حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا “ يا استاندارد حسابداري‌ ديگري‌ ، بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ محصول‌ محسوب‌ مي‌شود.

16 .  مخارج‌ زمان‌ فروش‌ شامل‌ حق‌الزحمه‌ پرداختي‌ به‌
واسطه‌ها، ماليات‌ و عوارض‌ مربوط‌ مي‌باشد.

17 .  تعيين‌ ارزش‌
منصفانه‌ براي‌ دارايي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ مي‌تواند از طريق‌ گروه‌بنـدي‌ بر اساس‌ خاصه‌هاي‌ بارز آنها،
براي‌ مثال‌، بر
 حسب‌ سن‌ يا نژاد، تسهيل‌ گردد.
واحد تجاري‌، آن‌ دسته‌ از خاصه‌هايي‌ را انتخاب‌ مي‌كند كه‌ در بازار به‌
 عنوان‌ مباني‌ قيمت‌گذاري‌
دارايي‌ استفاده‌ مي‌شود.

18 .  واحدهاي‌ تجاري‌
غالباً قراردادهايي‌ منعقد مي‌كنند كه‌ به‌ موجب‌ آنها داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ خود را
درآينده‌ بفروشند. قيمتهاي‌ قرارداد براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ الزاماً مربوط‌
نيست‌، زيرا ارزش‌ منصفانه‌ منعكس‌كننده‌ ارزش‌ در بازار جاري‌ است‌ كه‌ در آن‌
خريدار و فروشنده‌ مطلع‌ و مايل‌ معامله‌ مي‌كنند. در نتيجه‌، ارزش‌ منصفانه‌
دارايي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ الزاماً
به‌
 علت‌ وجود قرارداد تعديل‌ نمي‌شود.
در برخي‌ موارد، قرارداد فروش‌ دارايي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ ممكن‌ است‌ قراردادي‌ زيانبار
باشد. در اين‌ صورت‌ زيان‌ ناشي
 از قرارداد يعني‌ مازاد مخارج‌
اجتناب‌ناپذير ايفاي‌ تعهدات‌ مربوط‌ به‌ قرارداد نسبت‌ به‌ منافع‌ حاصل‌ از آن‌،
به‌
 عنوان‌ ذخيره‌ شناسايي‌ مي‌شود.

19 .  در صورتي‌ كه‌
بازار فعالي‌ براي‌ دارايي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ وجود داشته‌ باشد، مظنّه‌ بازار
مبناي‌ مناسبي‌ براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ است‌. در صورت‌ دسترسي‌ واحد تجاري‌
به‌ بازارهاي‌ فعال‌ متعدد، از مربوط‌
 ترين‌ بازار استفاده‌ مي‌شود. براي‌ مثال‌، اگر واحد تجاري‌
به‌ دو بازار فعال‌ دسترسي‌ داشته‌ باشد، قيمت‌ موجود در بازاري‌ را انتخاب‌ خواهد
كرد كه‌ انتظار دارد از آن‌ استفاده‌ كند.

20 .  در صورتي‌ كه‌ بازار فعالي‌ وجود نداشته‌ باشد، واحد تجاري‌
از يك‌ يا چند مورد زير،
به‌
 شرط‌ دسترسي‌، براي‌ تعيين‌
ارزش‌ منصفانه‌ استفاده‌ مي‌كند:

الف
‌.  قيمتهاي‌ تضميني‌ اعلام‌ شده‌ توسط‌ دولت‌،

ب .  آخرين‌ قيمت‌ معامله‌ در
بازار، مشروط‌ بر
 اين‌ كه‌ در فاصله‌ زماني‌ بين‌
تاريخ‌ آن‌ معامله‌ و تاريخ‌ ترازنامه‌ تغيير قابل‌ ملاحظه‌اي‌ در
 شرايط‌ اقتصادي‌ رخ‌ نداده‌
باشد،

ج  .  قيمتهاي‌ بازار داراييهاي‌ مشابه‌ با در نظر گرفتن‌ تعديلاتي‌ كه‌ تفاوتها را منعكس‌ مي‌كند، و

د   .  معيارهاي‌ خاص‌ مانند ارزش‌
ميوه‌ براساس‌ جعبه‌ و ارزش‌ گله‌ گوشتي‌ بر
 حسب‌ كيلوگرم‌ گوشت‌.

21 .  در برخي‌
موارد، منابع‌ اطلاعاتي‌ مندرج‌ در بند 20 ممكن‌ است‌ بيانگر نتايج‌ متفاوت‌ براي‌
تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ زيستي‌ غير
 مولد يا توليد كشاورزي‌ باشد. واحد تجاري‌، دلايل‌ چنين‌
تفاوتهايي‌ را به
 منظور دستيابي‌ به‌ قابل‌اتكاترين‌
براورد ارزش‌ منصفانه‌، از
 ميان‌ دامنه‌اي‌ از براوردهاي‌
منطقي‌ نسبتاً نزديك‌ به‌
 هم‌، در نظر مي‌گيرد.

22 .  بعضي ‌اوقـات‌ ممكن‌ است‌ بهـاي‌ تمـام‌ شـده‌
به‌
 ارزش‌ منصفانـه‌ نزديك‌ باشـد،
به
 ويـژه‌ در مواقعي‌ كه‌ :

الف ‌. از زمان‌ تحمل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
اوليه‌، دگرديسي‌ زيستي‌ كمي‌ صورت‌ گرفته‌ باشد،
 يا

ب .  انتظار
نرود دگرديسي‌ زيستي‌ تأثير با
 اهميتي‌ بر قيمت‌ داشته‌ باشد.

درآمدها و هزينه‌هاي‌ ناشي از اندازه‌گيري‌ به‌ارزش‌ منصفانه‌

23 . درآمد ناشي از شناخت‌ اوليه‌ دارايي‌ زيستي‌ غير مولد به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ و نيز درآمد يا هزينه‌ ناشي از تغيير در ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ دارايي‌ زيستي‌ غيرمولد ، بايد در سود و زيان‌ دوره‌ وقوع‌ منظور شود.

24 .  درآمد ممكن‌
است‌ در زمان‌ شناخت‌ اوليه‌ يك‌
 دارايي‌ زيستي‌ غير مولد ايجاد شود. باتوجه‌ به‌ اينكه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد خريداري‌ شده‌ در زمان‌
شناخت‌ اوليه‌ به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ شناسايي‌ مي‌شود، بنابراين‌ درآمد ناشي
 از شناخت‌ اوليه‌، مربوط‌ به‌
مواردي‌ غير
 از خريد مي‌باشد كه‌ از جمله‌ مي‌توان‌ به‌ تولد يك‌ گوساله‌ گوشتي‌ اشاره‌ كرد.

25 .  در آمد يا هزينه‌ ناشي از شناخت‌ اوليه‌ توليد كشاورزي‌ به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌، بايد در سود يا زيان‌ دوره‌ وقوع‌ منظور شود.

عدم‌ امكان‌ اندازه‌گيري‌ ارزش‌ منصفانه‌ به‌گونه‌اي‌
اتكا پذير

26 .  اين‌ پيش‌ فرض‌ وجود دارد كه‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ زيستي‌ غير مولد را مي‌توان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكا پذير اندازه‌گيري‌ كرد. به‌ هر حال‌ پيش‌ فرض‌ ياد شده‌ تنها در شناخت‌ اوليه‌ دارايي‌ زيستي‌ غير مولدي‌ كه‌ قيمت‌ يا ارزش‌ بازار آن‌ در دسترس‌ نيست‌ و ساير براوردهاي‌ ارزش‌ منصفانه‌ آن‌ به‌ وضوح‌ غيرقابل‌ اتكا است‌، مي‌تواند مصداق نداشته‌ باشد. در اين‌ موارد ، دارايي‌ زيستي‌ غير مولد بايد به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ پس از كسر هرگونه‌ كاهش‌ ارزش‌ ، اندازه‌گيري‌ شود. در هر زمان‌ كه‌ بتوان‌ ارزش‌ منصفانه‌ چنين‌ دارايي‌ را به‌ گونه‌اي‌ اتكا پذير اندازه‌گيري‌ كرد، واحد تجاري‌ بايد آن‌ را به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ كند.

27 .  واحد تجاري‌
كه‌ در يك‌
 مقطع‌ دارايي‌ زيستي‌ غير مولد را بر مبناي‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌
اندازه‌گيري‌ كرده‌ باشد، تا زمان‌ حذف‌ يا واگذاري‌، اندازه‌گيري‌ دارايي‌ ياد
 شده‌ را بر همين مبنا ادامه‌ مي‌دهد.

28 .  در تمامي‌
موارد، واحد تجاري‌ توليد كشاورزي‌ را در زمان‌ برداشت‌، به‌
 ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌
اندازه‌گيري‌ مي‌كند. اين‌ استاندارد منعكس‌كننده‌ اين‌ ديدگاه‌ است‌ كه‌ ارزش‌
منصفانه‌ توليد كشاورزي‌ در زمان‌ برداشت‌ همواره‌ مي‌تواند به‌گونه‌اي‌ اتكا
 پذير اندازه‌گيري‌ شود.

29 .  واحد تجاري‌
در تعيين‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و كاهش‌ ارزش‌ توليد كشاورزي‌ پس
 از برداشت‌، الزامات‌ مندرج‌ در
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 8 با
 عنوان‌ حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا را بكار مي‌گيرد.

كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌

30 .  نحوه‌ عمل‌
حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ زيستي‌، تابع‌ الزامات‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 10 با
 عنوان‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ است‌. در مواردي‌ كه‌ دارايي‌ زيستي‌
توسط‌ دولت‌ به‌
 عنوان‌ كمك‌ بلاعوض‌ دراختيار
واحد تجاري‌ قرار مي‌گيرد، كمك‌ بلاعوض‌ دولت‌ معادل‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌
زيستي‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ در زمان‌ شناخت‌ اوليه‌ است‌. نحوه‌ عمل‌ در
 مورد تغييرات‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد پس از شناخت‌ اوليه‌ تابع‌ رويه‌
مندرج‌ در بند 23 اين‌ استاندارد است‌.

افشـا

31 .     واحد
تجاري‌ بايد مبلغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد و غير
 مولد خود را به‌صورت‌ جداگانه‌
در ترازنامه‌ ارائه‌ كنـد.

32 .     واحد تجاري‌ بايد موارد زير را كه‌ در دوره‌ جاري‌ ايجاد شده‌ است‌
در صورت‌ سود و زيان‌ افشا كند
 :

الف ‌.   جمع‌ درآمدها يا هزينه‌هاي‌ ناشي از شناخت‌ اوليه‌ توليد
كشاورزي‌
 ،

ب  .    جمع‌ درآمدها يا هزينه‌هاي‌
ناشي
 از شناخت‌ اوليه‌ و تغييرات‌
در ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد
 ، و

ج‌    .    سود يا زيان‌ ناشي از فروش‌ توليد كشاورزي‌ و
داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد با ارائه‌ فروش‌ و بهاي‌ تمام‌ شده‌ انتسابي‌ آن‌
 .

33 .     واحد تجاري‌ بايد اطلاعات‌ تشريحي‌ يا كمي‌ زير را در صورتهاي‌
مالي‌ افشا كند
 :

الف‌.    ماهيت‌ فعاليتهاي‌ مرتبط‌ با هر گروه‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ ،

ب‌  .    مقادير هر گروه‌ از داراييهاي‌ زيستي‌
غير مولد در پايان‌ دوره‌ مالي‌
 ، و

ج‌    .    مبالغ‌ دفتري‌ و مقادير
داراييهاي‌ زيستي‌ مولد به‌تفكيك‌ در
 جريان‌ رشد (مثلاً نابالغ‌) و در حال‌ بهره‌برداري‌ (مثلاً بالغ‌) .

34 .     واحد
تجاري‌ بايد روشها و مفروضات‌ عمده‌ به‌كار گرفته‌ شده‌ در تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌
هر
 گروه‌ از توليد كشاورزي‌ در
زمان‌ برداشت‌ و هر گروه‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد را افشا كند.

35 .     واحد
تجاري‌ بايد مقدار و ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ توليد كشاورزي‌
برداشت‌ شده‌ طي‌ دوره‌ كه‌ در زمان‌ برداشت‌ تعيين‌ گرديده‌ است‌ را افشا كند.

36 .     واحد تجاري‌ بايد موارد زير را افشا كند :

الف‌ .   مبالغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ زيستي‌ كه‌ در رابطه‌ با مالكيت‌ آنها
محدوديت‌ وجود دارد و يا در
 وثيقه‌ بدهيها قرار گرفته‌
است‌
 ، و

ب‌  .    تعهدات‌ مربوط‌ به‌ توسعه‌
يا تحصيل‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد.

37 .     واحد تجاري‌ بايد صورت‌ تطبيقي‌ از تغييرات‌ مبالغ‌ دفتري‌
داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد در ابتدا و انتهاي‌ دوره‌
را ارائه‌ كند. درج‌ اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌ ضروري‌ نيست‌. اين‌ صورت‌ تطبيق‌ بايد
شامل‌ موارد زير باشد:

الف ‌.   درآمدها يا هزينه‌هاي‌ ناشي از تغييرات‌ در ارزش‌ منصفانه‌
پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش،

ب‌  . افزايشهاي‌ ناشي از خريد،

ج‌   .  كاهشهاي ناشي از فروش و طبقه‌بندي داراییهای زیستی غيرمولد که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است ،

د  – كاهشهاي‌ ناشي از برداشت‌، و

ﻫ     .    ساير تغييرات‌.

38 .  سايرالزامات‌ افشاي‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ زيستي‌
مولد براساس‌استاندارد حسابداري‌ شماره‌
 11 با عنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود خواهد بود.

39 .  فعاليت‌
كشاورزي‌ اغلب‌ در معرض‌ مخاطرات‌ جوي‌، بيماريها و ساير مخاطرات‌ طبيعي‌ است‌.
اگر رويدادي‌ واقع‌ شود كه‌ به‌
 لحاظ‌ اندازه‌، ماهيت‌ يا وقوع‌ ، آگاهي‌ از آن‌ براي‌ تحليل‌
عملكرد واحد تجاري‌ مفيد باشد، ماهيت‌ و مبلغ‌ درآمد و هزينه‌ مربوط‌ طبق‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 6 با
 عنوان‌ گزارش‌ عملكرد مالي‌ افشا مي‌شود. وقوع‌ بيماري‌
ويروسي‌ مهلك‌، سيل‌، خشكسالي‌ يا سرماي‌ شديد و هجوم‌ حشرات‌ نمونه‌هاي‌ بارزي‌
از اين‌ موضوع‌ هستند.

40 .     در مواردي‌ كه‌ اندازه‌ گيري‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد به‌گونه‌اي‌ اتكا پذير ميسر نباشد (رجوع‌ شود
به‌ بند 26) واحد تجاري‌ در پايان‌ دوره‌ مالي‌ بايد درخصوص‌ اين‌ داراييها موارد
زير را افشا كند
 :

الف .   شرحي‌ از
داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد ،

ب‌  .    تشريح‌ دلايل‌ عدم‌ امكان‌ اندازه‌گيري‌ به‌
ارزش‌ منصفانه‌ به‌گونه‌اي‌ اتكا
 پذير ،

ج    .    درصورت‌ امكان‌، دامنه‌ براوردهايي‌ كه‌ به‌ احتمال‌زياد ارزش‌ منصفانه‌ در
آن‌ قرار مي‌گيرد، و

د    .    مبلغ‌ دفتري‌ ناخالص‌ و
كاهش‌ ارزش‌ انباشته‌ در ابتدا و پايان‌ دوره‌.

41 .  درصورتي‌ كه‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد كه‌ قبلاً به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ پس از كسر كاهش‌ ارزش‌ انباشته‌ اندازه‌گيري‌ شده‌ است‌ طي‌ دوره‌ جاري‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكا پذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد، واحد تجاري‌ بايد موارد زير را درخصوص‌ اين‌ داراييها افشا كند :

الف .   شرحي‌ از
داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد ،

ب‌  .    تشريح‌ اين‌ كه‌ چرا ارزش‌ منصفانه‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكا پذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ شده‌
است‌
 ، و

ج‌    .  آثار تغيير مبناي‌ اندازه‌گيري‌.

تاريخ‌ اجرا

42 .  الـزامـات‌ ايـن‌ استـانـدارد حسابـداري‌ در مورد كليـه‌ صـورتهـاي‌ مالي‌ كـه‌ دوره‌ مالـي‌ آن‌ منتهي‌ بــه‌ 30 اسفند 1383 يا پس از آن‌ مي‌باشد، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

43 .  به استثناي‌ موارد زير، با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد،
مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌
 41 با عنوان‌ كشاورزي‌ نيز رعايت‌ مي‌شود :

الف
.  براساس‌
استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 41 باعنوان‌
كشاورزي‌ ، كليه‌
داراييهاي‌
زيستي‌
بايد به‌ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ اندازه‌گيري‌ شود، مگر اينكه‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ به‌گونـه‌اي‌ اتكاپذير
ميسر نباشـد. اما براساس‌ اين‌ استاندارد، باتوجه‌ به‌ شرايط‌ محيطي‌ كشور و نبود
بازار فعال‌ براي‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد، اين‌ داراييها به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
 11 باعنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود اندازه‌گيري‌ مي‌شود.

ب‌ .  طبق‌
استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 41 با
 عنوان‌ كشاورزي‌، كمك‌ بلاعوض‌ دولتي‌ مربوط‌ به‌
داراييهاي‌ زيستي‌ مولد كه‌ به‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ شناسايي‌ مي‌شود
درصورتي‌ كه‌ آن‌ كمك‌ مشروط‌ نباشد در
 زمان‌ قابليت‌ وصول‌ و در صورتي‌ كه‌ مشروط‌ باشد در زمان‌ احراز شرايط‌ مقرر به‌ عنوان‌ درآمد شناسايي‌ مي‌شود.
اما براساس‌ اين‌ استاندارد، تمام‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ در
 رابطه‌ با داراييهاي‌ زيستي‌
مولد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
 10 با عنوان‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ شناسايي‌ مي‌شود.

پيوست‌ شماره‌ 1

نمونه‌ صورتهاي‌ مالي‌

     در اين‌ پيوست‌ خلاصه‌ اهم‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ زيستي‌ و توليدات‌ كشاورزي‌ و همچنين‌ نحوه‌ ارائه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد و غيرمولد و توليدات‌ كشاورزي‌ در ترازنامه‌ همراه‌ با افشاي‌ اطلاعات‌ مرتبط‌ در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ مشخص‌ شده‌ است‌. افزون‌ براين‌ نحوه‌ ارائه‌ تغييرات‌ ارزش‌ منصفانه‌ در صورت‌ سود و زيان‌ و نحوه‌ افشاي‌ هزينه‌هاي‌ توليد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ مشخص‌ شده‌ است‌. نمونه‌هاي‌ مربوط‌ به‌ صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد و صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ در استانداردهاي‌ مربوط‌ مشخص‌ شده‌ است‌ و به‌دليل‌ نبود تفاوت‌ خاص‌، اين‌ نمونه‌ها در اينجا ارائه‌ نشده‌ است‌. اين‌ نمونه‌ دربرگيرنده‌ بخشي‌ از صورتهاي‌ مالي‌ است‌ و نبايد به‌ عنوان‌ يك‌ مجموعه‌ كامل‌ و جامع‌ درنظر گرفته‌ شود.

اين‌
پيوست‌ به‌منظور آشنايي‌ با نحوه‌ اجراي‌ بعضي‌ از الزامات‌ استاندارد حسابداري‌
شماره‌
 26 تهيه‌ شده‌ است‌ و بخشي‌ از
استاندارد محسوب‌ نمي‌شود.

‌پيوست‌
شماره‌ 1 (ادامه‌)

شركت‌ نمونه‌

ترازنامه‌

در تاريخ‌ 29 اسفندماه‌
2×13

داراييها

یادداشت

29/12/2×13‌

29/12/1×13

بدهيها و حقوق صاحبان‌
سهام

یادداشت

29/12/2×13

29/12/1×13

    میلیون
ریال
میلیون
ریال
    میلیون ریال میلیون ریال
 داراييهاي‌ جاري‌ :       بدهيهاي‌ جاري‌ :      
 موجودي‌ نقد      100 80 حسابها و اسناد پرداختني‌ تجاري‌   155 180
 حسابها و اسناد دريافتني‌ تجاري‌      150 65 ساير حسابها و اسناد پرداختني‌   110 140
 ساير حسابها و اسناد دريافتني‌      85 75 پيش‌ دريافتها   40 25
 داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد      300 330 سود سهام‌ پرداختني‌   250 235
 موجودي‌ مواد و كالا      145 180 تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌   80 100
 سفارشات‌ و پيش‌ پرداختها      45 40        
 جمع‌ داراييهاي‌ جاري‌  

   825

    770

جمع‌ بدهيهاي‌ جاري‌  

    635

     680

 داراييهاي‌ غير جاري‌
:
      بدهيهاي‌ غيرجاري‌ :      
 داراييهاي‌ زيستي‌ مولد      900 800 حسابها و اسناد پرداختني‌ بلندمدت‌   90 80
 ساير داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود      810 950 تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌ بلندمدت‌  

    230

     140

 ساير داراييها      45 30     320 220
        ذخيره‌ مزاياي‌ پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌   235 200
 جمع‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌  

   755ر1

    780ر1

جمع‌ بدهيهاي‌ غيرجاري‌  

    555

     420

        حقوق صاحبان‌ سهام‌ :      
        سرمايه‌ (×× سهم‌ ××× ريالي‌
تمام‌ پرداخت‌شده‌)
      200ر1      200ر1
        اندوخته‌ قانوني‌   80 70
        ساير اندوخته‌ها   30 30
        سود (زيان‌) انباشته‌  

    80

     150

        جمع‌ حقوق صاحبان‌ سهام‌   390ر1 450ر1
 جمع‌ داراييها  

   580ر2

    550ر2

جمع‌ بدهيها و حقوق صاحبان‌ سهام‌  

    580ر2

     550ر2

يادداشتهاي‌ توضيحي‌ …
تا … مندرج‌ در صفحات‌ … تا … ، جزء لاينفك‌ صورتهاي‌ مالي‌ است‌.

پيوست‌
شماره‌ 1 (ادامه‌)

 شركت‌ نمونه‌

 صورت‌ سود و زيان‌

 براي‌ سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌
2×13

 

يادداشت

2×13

1×13

    ميليون ريال ميليون ريال ميليون ريال
ارزش‌ منصفانه‌ توليدات‌ كشاورزي‌         840         700
خالص‌ افزايش‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد    

    260

    200
          100ر1

    900

خالص‌ فروش‌ توليدات‌ كشاورزي‌ و
داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد
      200  ر1       800
بهاي‌ تمام‌ شده‌ انتسابي‌  

  ( 800)

    ( 650)
     

    400

    150

درآمدهاي‌ عملياتي‌         500ر1     050ر1
هزينه‌هاي‌ توليد     ( 223ر1)     ( 735)
هزينه‌هاي‌ فروش‌، اداري‌ و عمومي‌  

  ( 120)

    ( 91)
     

  ( 343ر1)

  ( 826)

سود عملياتي‌         157     224 
سود فروش‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد       70       80
خالص‌ ساير درآمدها و هزينه‌هاي‌ غيرعملياتي‌       10       15
هزينه‌هاي‌ مالي‌  

  ( 50)

    ( 45)
     

    30

    50

سود قبل‌ از ماليات‌         187     274
ماليات‌*       ( 2)   ( 1)
سود خالص‌    

    185    

    273

گردش حساب سود (زيان) انباشته
سود خالص‌         185     273
سود انباشته‌ ابتداي‌ سال‌    

    150   

    87

سود قابل‌ تخصيص‌         335     360
كسر مي‌شود :        
      انتقال‌ به‌ اندوخته‌ قانوني‌       ( 10)   ( 10)
سود سهام‌ پرداختني       ( 245)   ( 200)
سود انباشته‌ در پايان‌ سال‌    

    80

    150

* مبلغ‌ ماليات‌، مربوط‌ به‌
درآمد حاصل‌ از فعاليتهاي‌ غيركشاورزي‌ است‌.

يادداشتهاي‌ توضيحي‌ … تا … مندرج‌ در صفحات‌ … تا … ، جزء لاينفك‌
صورتهاي‌ مالي‌ است‌.

پيوست‌
شماره‌ 1 (ادامه‌)

شركت‌
نمونه‌

يادداشتهاي‌
توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌

سال‌
مالي‌ منتهي‌ به‌ 29 اسفندماه‌
2×13

يادداشتهاي‌
توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌

خلاصه‌ اهم‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌

يادداشت‌ … ـ داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد
(گوساله‌ گوشتي‌) باتوجه‌ به‌ گروه‌ سني‌، نژاد و كيفيت‌ به‌
 ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ شناسايي‌ مي‌شود. مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ شامل‌ كارمزد فروش‌، ماليات‌
و عوارض‌ مربوط‌ مي‌باشد. افزايش‌ و كاهش‌ ناشي
 از شناسايي‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير مولد به‌ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ در سود و زيان‌ دوره‌ وقوع‌ منظور مي‌شود.

يادداشت‌
….
ـ

توليدات‌ كشاورزي‌ استحصال‌ شده‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ (گوشت‌، ميوه‌ و شير) در
زمان‌ برداشت‌ به‌ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ شناسايي‌ مي‌شود.
افزايش‌ يا كاهش‌ ناشي
 از شناخت‌ اوليه‌ توليدات‌
كشاورزي‌ در سود و زيان‌ دوره‌ وقوع‌ منظور مي‌شود. ارزش‌ منصفانه‌ تعيين‌ شده‌ در
زمان‌ برداشت‌ به‌
 عنوان‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
توليدات‌ كشاورزي‌ محسوب‌ و تا زمان‌ فروش‌، برمبناي‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ گزارش‌ مي‌شود.

يادداشت‌
….
ـ
داراييهاي‌
زيستي‌ مولد (گله‌
 شيري‌ و درختان‌ ميوه‌) برمبناي‌
بهاي‌ تمام‌ شده‌ شناسايي‌ مي‌شود. مخارج‌ توليد در
 رابطه‌ با داراييهاي‌ زيستي‌
مولد تا زمان‌ آماده‌سازي‌ اين‌ داراييها براي‌ آغاز بهره‌برداري‌ به‌ بهاي‌ تمام‌
شده‌ منظور مي‌شود. اين‌گونه‌ مخارج‌ پس
 از بهره‌برداري‌، تنها در صورتي‌ به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ اضافه‌ مي‌شود كه‌ موجب‌
افزايش‌ عمر مفيد دارايي‌ يا بهبود اساسي‌ در كيفيت‌ بازدهي‌ آنها شود. ساير مخارج‌
توليد در دوره‌ وقوع‌ به‌ سود و زيان‌ منظور مي‌شود.

يادداشت‌
….
ـ
داراييهاي‌
زيستي‌ مولد با توجه‌ به‌ عمر مفيد براوردي‌ داراييها و ارزش‌ اسقاط‌ براساس‌
نرخها و روشهاي‌ زير مستهلك‌ مي‌شود
 :

دارايي‌

دوره‌ / نرخ‌ استهلاك‌

روش‌

گله‌ شيري‌
درخت‌ سيب‌
درخت‌ پسته‌
×× %
×× سال‌
×× سال‌‌
نزولي‌
خط‌ مستقيم‌
خط‌ مستقيم‌


پيوست‌ شماره‌ 1 (ادامه‌)

شركت‌ نمونه‌

يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌

سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29
اسفندماه‌ 2×13

يادداشت‌ ….
ـ

داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد
 :

 

گوساله‌ گوشتي‌

 

مقدار

مبلغ‌

  تن‌ ميليون‌ ريال
در 29 / 12 / 1 × 13

29

‌330
خالص‌ تغييرات‌ در ارزش‌ منصفانه‌   100
خريد   29
فروش‌   (99)
برداشت‌   (50)
ساير تغييرات‌   (10)
در 29 / 12 / 2 × 13

 5/19

  300

ارزش‌
منصفانه‌ گوساله‌ گوشتي‌ براساس‌ مفروضات‌ اصلي‌ زير تعيين‌ شده‌ است‌
 :

الف‌ .  تغييرات‌ عمده‌اي‌ در شرايط‌ بازار در سال‌ آينده‌
انتظار نمي‌رود.

ب‌ .    تمام‌ گوساله‌هاي‌ گوشتي‌ به‌طور زنده‌ و در بازار … به‌فروش‌ خواهد رسيد.

ج‌ .    براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ از ميانگين‌ قيمت‌ فروش‌ در 10 روز آخر
سال‌ مالي‌ استفاده‌ شده‌ است‌.

يادداشت‌ ….
ـ
موجوديهاي‌
مواد و كالا :

 

2 × 13

1 × 13

 

بهاي‌ تمام‌ شده‌

ذخيره‌ كاهش‌ ارزش‌

خالص‌

خالص‌

  ميليون‌
ريال‌
ميليون‌
ريال‌
ميليون‌
ريال‌
ميليون‌
ريال‌
ميوه‌
يونجه‌
جو
    40
60
59
(14)
ـ
ـ
26
60
59
    45
    80
    55
جمع‌

   159  

(14)

145

  180


پيوست‌ شماره‌ 1 (ادامه‌)

شركت‌ نمونه‌

يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌

سال‌ مالي‌ منتهي‌ به‌ 29
اسفندماه‌ 2×13

يادداشت‌ … ـ         داراييهاي‌
زيستي‌ مولد

 جدول‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و
استهلاك‌ انباشته‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد بشرح‌ زير است
 ‌:

  بهاي تمام شده – ميليون ريال استهلاک انباشته – ميليون ريال مبلغ دفتري – ميليون ريال

شرح‌ اقلام‌

مانده‌ در
29/12/1×13

داراييهاي‌
اضافه‌ شده‌

داراييهاي‌
فروخته‌شده‌

نقل‌وانتقالات‌
وسايرتغييرات‌

مانده‌ در
29/12/2×13

مانده‌ در

29/12/1×13

 
استهلاك‌ دوره‌

استهلاك‌ انباشته‌ داراييهاي‌ فروخته‌شده‌

نقل‌ و انتقالات‌ و سايرتغييرات‌

مانده‌ در
29/12/2×13

مانده‌ در
29/12/2×13

مانده‌ در
29/12/1×13

گاوهاي‌ شيري‌   250     50   (30) ـ   270    29     8    (2) ـ   35   235     221
گاوهاي‌ نر مولد   178   137   (95)   5   225    38     10    (3) ـ   45   180   140
درختان‌ ميوه‌
ثمردار
  205   10   (47)   43   211    46     9    (4) ـ   51   160   159
جمع‌

  633

  197

  (172)

  48

  706

   113

    27

   (9)

ـ

  131

  575

  520

گوساله‌ها و
تليسه‌ها
  200    ـ   (65)   (5)   130             130   200
درختان‌ ميوه‌ قبل‌ از ثمردهي‌

  80

  158

   ـ

  (43)

  195

            195   80
جمع‌   280   158   (65)   (48)   325          

  325

  280

جمع‌ كل‌

  913

  355

  (237)

ـ

  031ر1

   113

    27

   (9)

ـ

  131

  900

  800


يادداشت‌ ….
ـ
اطلاعات‌ مقداري‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد :

 

2×13

1×13

درحال‌
بهره‌برداري‌ :
   
گاوهاي‌
شيري‌
130                         رأس‌ 124 رأس‌
گاوهاي‌
نر
15   رأس‌ 15    رأس‌
     
درختان‌
ميوه‌ ثمردار
 :
   
سيب‌ 500 اصله‌ 450  اصله‌
پسته‌ 310 اصله‌ 310  اصله‌
     
قبل‌
از بهره‌
 برداري‌ :
   
گوساله‌ها
و تليسه‌ها
75   رأس‌ 72    رأس‌
درختان‌
پسته‌
150 اصله‌ 150  اصله‌


يادداشت‌ …. ـ مقدار و
ارزش‌ منصفانه‌ توليدات‌ كشاورزي‌ برداشت‌ شده‌ طي‌ دوره‌ بشرح‌ زير است‌
 :

شرح‌ اقلام‌

مقدار

ارزش‌ منصفانه‌ در زمان‌برداشت‌

    ميليون‌ريال‌
گوشت‌
ميوه‌
شير
10      تن‌
40      تن‌
12      هزار ليتر
  50
  320
  470
   

    840   

ارزش‌
منصفانه‌ ميوه‌ و گوشت‌ باتوجه‌ به‌ قيمت‌ عمده‌ فروشي‌ به‌ترتيب‌ در بازار
 ….. و بازار ….. تعيين‌ شده‌ است‌. شير توليدي‌ شركت‌ تماماً به‌
كارخانه‌


فروخته‌ مي‌شود و ارزش‌ منصفانه‌ آن‌ براساس‌ قيمت‌ فروش‌ توافق‌ شده‌ با اين‌
كارخانه‌ تعيين‌ شده‌ است‌.

يادداشت … ـ هزينه‌هاي‌ توليد :

 

2×13

1×13

  ميليون‌
ريال‌
ميليون‌
ريال‌
هزينه‌هاي‌ خوراك‌ دام‌   462   340
هزينه‌هاي‌ باروري‌   120   48
هزينه‌هاي‌ بهداشتي‌   120   99
هزينه‌ استهلاك‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد   27   10
هزينه‌ استهلاك‌ تجهيزات‌ توليدي‌   31   14
هزينه‌ كود و سم‌   26   25
هزينه‌ دستمزد كاركنان‌   600   370
ساير هزينه‌هاي‌ توليدي‌

  25

  45

    411ر1   951
مخارج‌ تخصيص‌ يافته‌ به‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد ( 188) ( 216)
 

  223ر1

  735


استاندارد
حسابداري شماره 26

فعاليتهاي
کشاورزي

پيوست‌ شماره‌ 2

مباني‌ نتيجه‌گيري‌

پيشينه‌

1 .    براساس‌ مصوبه‌ شماره‌ 57 مورخ‌ 7/5/1380 كميته‌
تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌، كارهاي‌ تحقيقاتي‌ لازم‌ براي‌ تدوين‌ استاندارد
حسابداري‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ توسط‌ كارشناسان‌ و گروه‌ كارشناسي‌ مديريت‌ تدوين‌
استانداردها شروع‌ شد. در فرايند تحقيقات‌، فعاليتهاي‌ زيرصورت‌ گرفته‌ است:

الف ‌. بررسي‌ روشهاي‌ حسابداري‌ شركتهايي‌ كه‌ در زمينه‌ كشاورزي‌ فعاليت‌ مي‌كنند.

ب .  مطالعه‌
استانداردهاي‌ حسابداري‌ تدوين‌ شده‌ توسط‌ مراجع‌ حرفه‌اي‌ معتبر.

ج  .  بررسي‌
تحقيقات‌ انجام‌ شده‌ در
 زمينه‌ حسابداري‌ فعاليتهاي‌
كشاورزي‌.

د   .  نظرخواهي‌
از برخي‌ شركتها كه‌ در
 زمينه‌ كشاورزي‌ فعاليت‌ مي‌كنند.

ﻫ   .  تشكيل‌ جلسات‌ متعدد گروه‌
كارشناسي‌ براي‌ جمع‌
 بندي‌ نتايج‌ تحقيقات‌.

2
.    كميتـه‌ تدويـن‌ استانداردهـاي‌
حسابداري‌ براسـاس‌ نتايج‌ مطالعات‌ انجام‌ شده‌ و همچنين‌ استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 41 با
 عنوان‌ كشاورزي‌، تدوين‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 26 با
 عنوان‌ فعاليتهاي‌
كشاورزي را در دستور كار قرار
داد و پس
 از حدود30 جلسه‌
بحث‌ و تبادل‌نظر، متن‌ پيشنهادي‌ استاندارد تصويب‌ شد.

دلايل‌ تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ فعاليتهاي‌
كشاورزي‌

3 .    كميته‌ تدوين‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ به‌دلايل‌
زير تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ را ضروري‌ تشخيص‌
داده‌ است:

الف‌ . استفاده‌ از روشهاي‌ حسابداري‌
متفاوت‌ توسط‌ شركتها براي‌ معاملات‌ و رويدادهاي‌ مشابه‌،

ب‌ .  مستثني‌ شدن‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ از دامنه‌ كاربرد
بعضي‌ از استانداردهاي‌ حسابداري‌ موجود (همانند استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 8 با
 عنوان‌ حسابداري‌
موجودي‌ مواد و كالا و استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 3 با عنوان‌ درآمد
عملياتي

ج‌  .  ماهيت‌ خاص‌ فعاليتهاي‌
كشاورزي‌ از
 جمله‌ وجود دگرديسي‌ زيستي‌، و

د   .  هماهنگي‌ بيشتر با
استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌ باتوجه‌ به‌ تدوين‌ استاندارد بين‌المللي‌
حسابداري‌ شماره‌
 41 با عنوان‌ كشاورزي‌.

اندازه‌گيري‌ داراييهاي‌ زيستي‌

4
.    براي‌ اندازه‌گيري‌ داراييهاي‌ زيستي‌
مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ دو رويكرد اصلي‌ ارزش‌ منصفانه‌ و بهاي‌ تمام‌ شده‌
وجود دارد كه‌ هركدام‌ از اين‌ رويكردها مبتني‌بر استدلالات‌ خاصي‌ است‌.

5 .    كاربرد ارزش‌ منصفانه‌ براي‌
اندازه‌گيري‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ براساس‌ استدلالات‌
زير است‌
 :

الف ‌. تغييرات‌ ارزش‌ منصفانه‌، آثار تغييرات‌ ناشي از دگرديسي‌ زيستي‌ داراييهاي‌
زيستي‌ را بهتر منعكس‌ مي‌كند،

ب‌ .   الگوي‌
زماني‌ وقوع‌ مخارج‌ در موارد زيادي‌ با الگوي‌ دگرديسي‌ زيستي‌ متفاوت‌ است‌،

ج‌  .  براي‌ بسياري‌ از داراييهاي‌
زيستي‌ بازار فعال‌ وجود دارد و درنتيجه‌ ارزش‌ بازار قابل‌ اتكا براي‌ آنها وجود
دارد،

د   .  به‌دليل‌ مشكلات‌ تخصيص‌
هزينه‌ها در رويكرد بهاي‌ تمام‌ شده‌، در برخي‌ از مواقع‌ ارزش‌ منصفانه‌ از بهاي‌
تمام‌ شده‌ قابل‌ اتكاتر است‌، و

ﻫ   .  اطلاعات‌ مبتني‌بر ارزش‌
منصفانه‌ مربوط‌
 تر از اطلاعات‌ مبتني‌بر بهاي‌
تمام‌ شده‌ تاريخي‌ است‌.

6 .    كاربرد بهاي‌ تمام‌ شده‌ براي‌ اندازه‌گيري‌
داراييهاي‌ زيستي‌ مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ كشاورزي‌ براساس‌ استدلالات‌ زير است‌
 :

الف ‌. در بيشتر
موارد، بهاي‌ تمام‌ شده‌ تاريخي‌ از ارزش‌ منصفانه‌ قابل‌اتكاتر است‌، زيرا بهاي‌
تمام‌ شده‌ حاصل‌ معاملات‌ واقعي‌ و داراي‌ شواهد كافي‌ است‌،

ب‌ .  ارزشهاي‌
منصفانه‌ محصولات‌ داراي‌ نوسانات‌ زياد است‌ و مبناي‌ مناسبي‌ براي‌ اندازه‌گيري‌
نيست‌،

ج‌  .  استفاده‌ از ارزشهاي‌ منصفانه‌ در هر دوره‌ مالي‌ هزينه‌ تهيه‌ اطلاعات‌ را افزايش‌ مي‌دهد،

د   .  رويكرد
بهاي‌ تمام‌ شده‌ رايج‌تر از رويكرد ارزشهاي‌ منصفانه‌ است‌، و

ﻫ   .  در موردبرخي‌
داراييهاي‌ زيستي‌ به‌ويژه‌ داراييهاي‌ زيستي‌ مولد بازار فعال‌ وجود ندارد.

7 .    كميته‌ پس از انجام‌ بررسيهاي‌ لازم‌ به‌
اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ براي‌ مقاصد اندازه‌گيري‌، داراييهاي‌ زيستي‌ را به‌ دو گروه‌
داراييهاي‌ زيستي‌ مولد و غيرمولد طبقه‌بندي‌ كند. در
 مورد داراييهاي‌ زيستي‌ مولد
بازار فعالي‌ هم‌اكنون‌ وجود ندارد بنابراين‌ استفاده‌ از ارزش‌ منصفانه‌ به‌دليل‌
نبود ارزشهاي‌ بازار قابل‌ اتكا به‌طور منظم‌ مناسب‌ نمي‌باشد. علاوه‌
 بر اين‌ شناسايي‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌
تحقق‌ نيافته‌ داراييهاي‌ مولد در صورت‌ سود و زيان‌ يا صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌
مشكل‌آفرين‌ است‌. به‌ همين‌ دليل‌ كميته‌ تشخيص‌ داد كه‌ حسابداري‌ داراييهاي‌
زيستي‌ مولد بهتر است‌ براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود انجام‌
شود. اما داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد بايد براساس‌ ارزشهاي‌ منصفانه‌ اندازه‌گيري‌
شود مگر در
 موارد استثنايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌
اندازه‌گيري‌ داراييهاي‌ زيستي‌ غير
 مولد براساس‌ ارزشهاي‌ منصفانه‌، قابل‌ اتكا نباشد.

8 .    يكي‌ از روشهاي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌
استفاده‌ از جريانهاي‌ نقدي‌ تنزيل‌ شده‌ مي‌باشد. كميته‌ به‌ دلايل‌ زير اين‌ روش‌
را نپذيرفته‌ است‌
 :

الف . براورد جريانهاي‌ نقدي‌ و همچنين‌ نرخ‌ تنزيل‌ در محيط‌ اقتصادي‌ كشور
بسيار قضاوتي‌ خواهد بود و در اكثر موارد منجر به‌ ارزشهاي‌ قابل‌ اتكا نمي‌شود، و

ب .  به‌دليل‌
گسترش‌ دامنه‌ قضاوت‌، زمينه‌ تحريف‌ صورتهاي‌ مالي‌ تقويت‌ مي‌شود.

نحوه‌ عمل‌ مخارج‌ زمان‌ فروش‌

9
.    براساس‌ اين‌ استاندارد داراييهاي‌
زيستي‌ غيرمولد براساس‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود.
مخارج‌ زمان‌ فروش‌ شامل‌ حق‌الزحمه‌ پرداختي‌ به‌ واسطه‌ها، ماليات‌ و عوارض‌
مربوط‌ مي‌باشد. مخارج‌ زمان‌ فروش‌ شامل‌ هزينه‌ حمل‌ و ساير هزينه‌هاي‌ لازم‌
جهت‌ انتقال‌ دارايي‌ به‌ بازار نيست‌ زيرا ارزش‌ منصفانه‌ در اين‌ استاندارد
برابر ارزش‌ بازار پس
 از كسر هزينه‌هاي‌ حمل‌ و ساير
هزينه‌هاي‌ لازم‌ براي‌ انتقال‌ دارايي‌ به‌ بازار است‌.

10
.  مخارج‌
زمان‌ فروش‌ به‌ اين‌ دليل‌ كسر مي‌شود كه‌ مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ بايد نشان‌دهنده‌
منافع‌ اقتصادي‌ مورد انتظار دارايي‌ باشد. ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ نشان‌دهنده‌ منافع‌
اقتصادي‌ است‌ كه‌ انتظار مي‌رود در تاريخ‌ ترازنامه‌ از دارايي‌ بدست‌ آيد. كسر
 نكردن‌ مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ موجب‌ انتقال‌ زيان‌ به‌
دوره‌هاي‌ آتي‌ مي‌شود.

اندازه‌گيري‌
توليدات‌ كشاورزي‌

11
.  طبق‌ اين‌ استاندارد، توليدات‌ كشاورزي‌
در زمان‌ برداشت‌ بايد به‌
 ارزش‌ منصفانه‌ پس از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌
فروش‌ اندازه‌گيري‌ شود. پس
 از برداشت‌، اين‌ مبلغ‌ به‌ عنوان‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
انتسابي‌ توليدات‌ كشاورزي‌ محسوب‌ مي‌شود و حسابداري‌ آن‌ براساس‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 8 با
 عنوان‌ حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا خواهد بود.

12 .  كميته‌ به‌ دليل‌ وجود مشكلات‌
تخصيص‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ به‌ توليدات‌ كشاورزي‌، هماهنگي‌ مبناي‌ اندازه‌گيري‌
توليدات‌ كشاورزي‌ برداشت‌ شده‌ از داراييهاي‌ زيستي‌ غيرمولد با مبناي‌ اندازه‌گيري‌
اين‌گونه‌ داراييها، وجود ارزشهاي‌ منصفانه‌ قابل‌ اتكا و استفاده‌ بعضي‌ از
شركتها از روش‌ ارزش‌ منصفانه‌، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ توليدات‌ كشاورزي‌ در
زمان‌ برداشت‌ بايد براساس‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس
 از كسر مخارج‌ براوردي‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ شود. پس از زمان‌ برداشت‌، براي‌ هماهنگي‌ روش‌ اندازه‌گيري‌
توليدات‌ كشاورزي‌ با ساير موجوديها بايد
از روش‌ بهاي‌تمام‌ شده‌ طبق‌استاندارد
حسابداري‌ شماره ‌8 باعنوان‌
حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا استفاده‌ شود.