استاندارد بیست و پنج حسابداری

استاندارد بیست و پنج حسابداری درخصوص گزارشگري‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف میباشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ” مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“ مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1
.    هدف‌ اين‌ استاندارد، تجويز مباني‌
گزارشگري‌ اطلاعات‌ مالي‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف‌ يك‌ واحد تجاري‌ است‌. اين‌
اطلاعات‌ در
 مورد انواع‌ مختلف‌ محصولات‌ و
خدمات‌ ارائه‌ شده‌ و نيز مناطق‌ جغرافيايي‌ مختلف‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ است‌ كه‌
به‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ در
 موارد زير كمك‌ مي‌كند :

الف.  درك‌ بهتر عملكرد گذشته‌ واحد تجاري‌،

ب ‌.  ارزيابي‌ بهتر مخاطرات‌ و
بازده‌هاي‌ واحد تجاري‌، و

ج  .  قضاوتهاي‌ آگاهانه‌تر در مورد كل‌ واحد تجاري‌.

2
.    برخي‌ واحدهاي‌ تجاري‌، محصولات‌ و
خدمات‌ متنوعي‌ توليد و ارائه‌ مي‌كنند يا در مناطق‌ جغرافيايي‌ متفاوتي‌ فعاليت‌
دارند كه‌ از نرخهاي‌ سودآوري‌، فرصتهاي‌ رشد، انتظارات‌ آتي‌ و مخاطرات‌ مختلفي‌
برخوردارند. اطلاعات‌ در
 مورد انواع‌ مختلف‌ محصولات‌ و
خدمات‌ يك‌ واحد تجاري‌ و عمليات‌ آن‌ در مناطق‌ جغرافيايي‌ متفاوت‌، كه‌ اغلب‌
اطلاعات‌ قسمت‌ ناميده‌ مي‌شود، براي‌ ارزيابي‌ مخاطرات‌ و بازده‌هاي‌ يك‌ واحد
تجاري‌ مفيد است‌.

دامنه‌ كاربرد

3 .  كليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ اوراق‌ سهام‌ آنها به‌ عموم‌ عرضه‌ مي‌شود يا در جريان‌ انتشار عمومي‌ است‌ بايد الزمات‌ اين‌ استاندارد را رعايت‌ كند.

4 .  ساير واحدهاي‌ تجاري‌ چنانچه‌ داوطلبانه‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تهيه‌ شده‌ براساس‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌، اطلاعات‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف‌ را افشا نمايند، بايد الزامات‌ اين‌ استاندارد را به طور كامل‌ رعايت‌ كنند.

5 .    هنگام‌ ارائه‌
مجموعه‌ صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ همراه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌،
اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ قسمتها فقط‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ ارائه‌ مي‌شود.

تعاريف‌

6 .   اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌ :

  • قسمت‌ تجاري‌ : جزئي‌ قابل‌ تفكيك‌ از واحد تجاري‌ است‌ كه‌ يك‌
    محصول‌ يا خدمت‌ يا گروهي‌ از محصولات‌ يا خدمات‌ مرتبط‌ را ارائه‌ مي‌كند و داراي‌
    مخاطره‌ و بازده‌اي‌ متفاوت‌ از ساير قسمتهاي‌ واحد تجاري‌ است‌. عوامل‌ زير بايد
    در تعيين‌ محصولات‌ و خدمات‌ مرتبط‌ در
     نظر گرفته‌ شود :

الف .   ماهيت‌ محصولات‌ يا خدمات‌،

ب  ‌.    ماهيت‌
فرآيندهاي‌ توليد،

ج    ‌.    نوع‌
يا طبقه‌ مشتريان‌ براي‌ محصولات‌ يا خدمات‌،

د    ‌.    روشهاي‌
توزيع‌ محصولات‌ يا ارائه‌ خدمات‌، و

ﻫ     ‌.    ماهيت‌
مقررات‌ مربوط‌، براي‌ مثال‌، مقررات‌ بانكي‌ و بيمه‌اي‌.

  • قسمت‌ جغرافيايي : جزيي‌ قابل‌ تفكيك‌ از واحد
    تجاري‌ است‌ كه‌ به‌ ارائه‌ محصولات‌ يا خدمات‌ در منطقه‌ جغرافيايي‌ مشخصي‌ مشتمل‌
    بر يك‌ كشور يا گروهي‌ از كشورها اشتغال‌ دارد و داراي‌ مخاطره‌ و بازده‌اي‌
    متفاوت‌ از اجزايي‌ است‌ كه‌ در ساير مناطق‌ جغرافيايي‌ فعاليت‌ مي‌كنند. عوامل‌
    زير بايد در تشخيص‌ قسمتهاي‌ جغرافيايي‌ در
     نظر گرفته‌ شود:

الف .    تشابه‌ شرايط‌ اقتصادي‌ و سياسي‌،

ب  ‌.    روابط‌
بين‌ عمليات‌ در مناطق‌ جغرافيايي‌ مختلف‌،

ج    ‌.    مجاورت‌ عمليات‌،

د    ‌.    مخاطرات‌ خاص‌ ناشي‌ از عمليات‌ در مناطق‌
مشخص‌،

ﻫ     .    مقررات‌ كنترل‌ ارز، و

و     ‌.    مخاطرات‌ نوسانات‌ ارزي‌.

  • قسمت‌ قابل‌ گزارش : قسمتي‌ تجاري‌ يا جغرافيايي‌ است‌
    كه‌ بر مبناي‌ تعاريف‌ پيشگفته‌ مشخص‌ مي‌شود و براساس‌ اين‌ استاندارد، افشاي‌
    اطلاعات‌ قسمت‌ در
     مورد آن‌ ضرورت‌ دارد.
  • درآمد عملياتي‌ قسمت : عبارت‌ است‌ از درآمد حاصل‌
    از فعاليتهاي‌ اصلي‌ و مستمر كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ يا برمبنايي‌ منطقي‌،
    قابل‌ تخصيص‌ به‌ قسمت‌ است‌ اعم‌ از اينكه‌ از فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌
    يا معاملات‌ با ساير قسمتهاي‌ همان‌ واحد تجاري‌ ناشي ‌شده‌ باشد.
  • هزينه‌ عملياتي‌ قسمت : عبارت‌ است‌ از هزينه‌هاي‌
    مرتبط‌ با فعاليتهاي‌ اصلي‌ و مستمر كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ يا بر مبنايي‌
    منطقي‌ قابل‌ تخصيص‌ به‌ قسمت‌ است‌ اعم‌ از اينكه‌ مرتبط‌ با فروش‌ به‌ مشتريان‌
    برون‌ سازماني‌ يا معاملات‌ با ساير قسمتهاي‌ همان‌ واحد تجاري‌ باشد.
  • نتيجه‌ عمليات‌ قسمت : عبارت‌
    از درآمد عملياتي‌ قسمت‌ پس‌ از كسر هزينه‌ عملياتي‌ آن‌ است‌.
  • داراييهاي‌ قسمت : عبارت‌ است‌ از داراييهايي‌
    كه‌ به
     طور مستقيم‌ قابل‌ انتساب‌ يا
    بر مبنايي‌ منطقي‌ قابل‌ تخصيص‌ به‌ فعاليتهاي‌ عملياتي‌ قسمت‌ باشد.
  • بدهيهاي‌ قسمت : عبارت‌ است‌ از بدهيهايي‌ كه‌
    مستقيماً قابل‌ انتساب‌ و يا بر مبنايي‌ منطقي‌ قابل‌ تخصيص‌ به‌ فعاليتهاي‌
    عملياتي‌ قسمت‌ باشد.

7 .    منشاء اصلي‌ مخاطرات‌ بر چگونگي‌ سازماندهي‌ و
اداره‌ واحدهاي‌ تجاري‌ اثر مي‌گذارد. بنابراين‌، ساختار سازماني‌ و سيستم‌
گزارشگري‌ مالي‌ داخلي‌ واحد تجاري‌ مبنايي‌ براي‌ تشخيص‌ قسمتهاي‌ آن‌ است‌.
مخاطرات‌ و بازده‌هاي‌ يك‌ واحد تجاري‌، هر
 دو تحت‌ تأثير محل‌ جغرافيايي‌ عمليات‌ و نيز بازارهاي‌ آن‌
قرار مي‌گيرد. در
 نتيجه‌، قسمتهاي‌ جغرافيايي‌ مي‌تواند
يكي‌ از دو مورد زير باشد
 :

الف
‌. محل‌ استقرار تجهيزات‌ توليد يا ارائه‌ خدمت‌ و
ساير داراييهاي‌ واحد تجاري‌، يا

ب .  محل‌ بازارها و مشتريان‌ آن‌.

8 . تعيين‌ قسمتهاي‌ تجاري‌ يا جغرافيايي‌ جداگانه‌ نيازمند قضاوت‌ است‌. مديريت‌ واحد تجاري‌ براي‌ اعمال‌ اين‌ قضاوت‌، هدف‌ گزارشگري‌ اطلاعات‌ مالي‌ قسمت‌ را با توجه‌ به‌ اين‌ استاندارد و خصوصيات‌ كيفي‌ اطلاعات‌ مالي‌ (طبق‌ مفاهيم‌ نظري‌ گزارشگري‌ مالي‌) در نظر مي‌گيرد. خصوصيات‌ كيفي‌ شامل‌ مربوط‌ بودن‌، قابل‌ اتكا بودن‌ و قابل‌ مقايسه‌ بودن‌ اطلاعاتي‌ است‌ كه‌ در مورد گروههاي‌ مختلف‌ محصولات‌ و خدمات‌ واحد تجاري‌ و عمليات‌ آن‌ در مناطق‌ جغرافيايي‌ خاص‌ گزارش‌ مي‌شود. همچنين‌ خصوصيات‌ كيفي‌ شامل‌ مفيد بودن‌ اطلاعات‌ مالي‌ براي‌ ارزيابي‌ مخاطرات‌ و بازده‌ كل‌ واحد تجاري‌ است‌.

9 .  نمونه‌هايي‌ از داراييهاي‌ قسمت‌ شامل‌ داراييهاي‌ جاري‌ مرتبط‌ با فعاليتهاي‌ عملياتي‌ قسمت‌، داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود، داراييهاي‌ موضوع‌ اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ و داراييهاي‌ نامشهود است‌. اگر استهلاك‌ يك‌ دارايي‌ در هزينه‌ عملياتي‌ قسمت‌ منظور شود، دارايي‌ مربوط‌ نيز جزء داراييهاي‌ قسمت‌ قرار مي‌گيرد. داراييهاي‌ قسمت‌، داراييهاي‌ مورد استفاده‌ براي‌ مقاصد عمومي‌ واحد تجاري‌ يا دفتر مركزي‌ را دربر نمي‌گيرد. داراييهاي‌ قسمت‌ در صورتي‌ شامل‌ داراييهاي‌ مورد استفاده‌ مشترك‌ دو يا چند قسمت‌ است‌ كه‌ مبنايي‌ منطقي‌ براي‌ تخصيص‌ وجود داشته‌ باشد. داراييهاي‌ قسمت‌ دربرگيرنده‌ سرقفلي‌ است‌ كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ يا بطور منطقي‌ قابل‌ تخصيص‌ به‌ قسمت‌ است‌ و هزينه‌ عملياتي‌ قسمت‌ شامل‌ استهلاك‌ سرقفلي‌ مربوط‌ است‌.

10 .  نمونه‌هايي‌
از بدهيهاي‌ قسمت‌ شامل‌ حسابها و اسناد پرداختني‌ تجاري‌ و ساير حسابها و اسناد
پرداختني‌، پيش‌دريافت‌ از مشتريان‌ و ذخيره‌هاي‌ تضمين‌ محصول‌ است‌. بدهيهاي‌
قسمت‌ شامل‌ تسهيلات‌ دريافتي‌، بدهيهاي‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ موضوع‌ اجاره‌هاي‌
سرمايه‌اي‌ و ساير بدهيهايي‌ نيست‌ كه‌ براي‌ مقاصد تأمين‌ مالي‌ و نه‌ عملياتي‌
تحمل‌ مي‌شود. اگر هزينه‌ سود تضمين‌شده‌ در
 نتيجه‌ عمليات‌ قسمت‌ منعكس‌ شود، بدهي‌ مربوط‌ جزء
بدهيهاي‌ قسمت‌ قرار مي‌گيرد. بدهيهاي‌ قسمتهايي‌ كه‌ عمليات‌ آنها عمدتاً ماهيت‌
مالي‌ ندارد، شامل‌ تسهيلات‌ دريافتي‌ و بدهيهاي‌ مشابه‌ نيست‌، زيرا نتيجه‌
عمليات‌ قسمت‌ بيانگر سود يا زيان‌ عملياتي‌ و نه‌ سود يا زيان‌ پس‌ از هزينه‌هاي‌
مالي‌ است‌.

11 .  اندازه‌گيري‌
داراييها و بدهيهاي‌ قسمت‌ شامل‌ تعديلات‌ مبالغ‌ دفتري‌ قبلي‌ داراييها و بدهيهاي‌
قابل‌ تشخيص‌ قسمت‌ يك‌ واحد تجاري‌ است‌ كه‌ در تركيب‌ واحدهاي‌ تجاري‌ تحصيل‌شده‌
و حسابداري‌ آن‌ به‌ روش‌ خريد است‌. همچنين‌ اگر داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود بعد از
تحصيل‌، با
 توجه‌ به‌ نحوه‌ عمل‌ مجاز
جايگزين‌، تجديد ارزيابي‌ شود داراييهاي‌ قسمت‌ براساس‌ مبالغ‌ تجديد ارزيابي‌ شده‌
اندازه‌گيري‌ مي‌شود.

12 .  درآمد عملياتي‌ قسمت‌، هزينه‌ عملياتي‌ قسمت‌،
داراييهاي‌ قسمت‌ و بدهيهاي‌ قسمت‌، پيش‌
 از حذف‌
مانده‌ها و معاملات‌ درون‌ گروهي‌، به
 عنوان‌
جزئي‌ از فرايند تلفيق‌، تعيين‌ مي‌گردد، مگر اينكه‌ چنين‌ مانده‌ها و معاملات‌
درون‌ گروهي‌، بين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ گروه‌ در درون‌ يك‌ قسمت‌ باشد.

13 .   رويه‌هاي‌ حسابداري‌ اصلي‌ قسمت‌ همان‌ رويه‌هايي‌
است‌ كه‌ در تهيه‌ و ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ استفاده‌ مي‌شود. علاوه‌
براين‌، رويه‌هاي‌ حسابداري‌ قسمت‌ شامل‌ رويه‌هايي‌ است‌ كه‌ مختص‌ گزارشگري‌
قسمت‌ است‌. تشخيص‌ قسمتها، روش‌ قيمت‌گذاري‌ انتقالات‌ بين‌ قسمتها و مباني‌
تخصيص‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ به‌ قسمتها نمونه‌هايي‌ از اين‌ رويه‌هاي‌
خاص‌ مي‌باشد.

تشخيص‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌

14 .   قسمت‌ تجاري‌ يا قسمت‌ جغرافيايي‌ در صورتي‌ بايد به عنوان‌ قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ مشخص‌ شود كه‌ اكثر درآمد عملياتي‌ آن‌ از فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ عايد گردد، و

الف‌
.   درآمد عملياتي‌ حاصل‌ از فروش‌ به‌
مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ و معاملات‌ با ساير قسمتها، حداقل‌ 10 درصد جمع‌ درآمد
تمام‌ قسمت‌ها اعم‌ از برون‌ سازماني‌ يا داخلي‌ باشد، يا

ب  ‌.    نتيجه‌
عمليات‌ قسمت‌ اعم‌ از سود يا زيان‌ حداقل‌ 10
درصد
مجموع‌ سود عملياتي‌ قسمتهاي‌ سود ده‌ يا مجموع‌ زيان‌ عملياتي‌ قسمتهاي‌ زيان‌ ده‌،
هر
 كدام‌ كه‌ قدر مطلق‌ آن‌
بزرگتر است‌، باشد، يا

ج    ‌.  داراييهاي‌ آن‌ حداقل‌ 10 درصد جمع‌ داراييهاي‌ تمام‌ قسمتها باشد.

15 – اگر جمع‌ درآمد عملياتي‌ از فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌سازماني‌ كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌ است‌ كمتر از 75 درصد جمع‌ درآمد عملياتي‌ تلفيقي‌ يا درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ باشد، بايد قسمتهاي‌ ديگري‌ به عنوان‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌ مشخص‌ شود، حتي‌ اگر آن‌ قسمتها زير آستانه‌هاي‌ 10 درصد بند 14 باشد. اين‌ عمل‌ تا آنجا ادامه‌ مي‌يابد كه‌ مجموع‌ درآمد عملياتي‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌ حداقل‌ 75 درصد جمع‌ درآمد عملياتي‌ تلفيقي‌ يا درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ باشد.

16 .  قسمت‌ يا قسمتهايي‌ كه‌ زير تمام‌ آستانه‌هاي‌ اهميت‌ طبق‌ بند 14 قرار مي‌گيرد و مشمول‌ بند 15 نمي‌شود بايد به طور جداگانه‌ تحت‌ عنوان‌ ساير (قسمتهاي‌ تخصيص‌ نيافته‌) گزارش‌ گردد.

17 .  آستانـه‌هـاي‌
10 درصـد در اين‌ استاندارد تنهـا براي‌ مشخص‌ كـردن‌ قسمتهاي‌ تجاري‌ و جغرافيايي‌ قابل‌ گزارش‌ است‌ و رهنمودي‌ براي‌
تعيين‌ اهميت‌ در هيچ‌ يك‌ از ديگر جنبه‌هاي‌ گزارشگري‌ مالي‌ ارائه‌ نمي‌كند.

18 .  قسمتي‌ كه‌ در دوره‌ قبل‌ به دليل‌ احراز يكي‌ از آستانه‌هاي‌ 10 درصد مربوط‌ به عنوان‌ قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ تعيين‌ شده‌ است‌، چنانچه‌ برمبناي‌ قضاوت‌ مديريت‌ واحد تجاري‌ همچنان‌ داراي‌ اهميت‌ باشد بايد براي‌ دوره‌ جاري‌ نيز به عنوان‌ قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ تلقي‌ شود حتي‌ اگر درآمد عملياتي‌، نتيجه‌ عمليات‌ و داراييهاي‌ آن‌ بيش‌ از آستانه‌هاي‌ 10 درصد نباشد.

19 . چنانچه‌ قسمتي‌ به دليل‌ احراز يكي‌ از آستانه‌هاي‌ 10 درصد، در دوره‌ جاري‌ به عنوان‌ قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ تعيين‌ شود، اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌ دوره‌ قبل‌ آن‌ بايد ارائه‌ مجدد شود، به‌ استثناي‌ مواردي‌ كه‌ انجام‌ اين‌ كار عملي‌ نباشد.

رويه‌هاي‌ حسابداري‌ قسمت‌

20 .  اطلاعات‌ قسمت‌ بايد براساس‌ همان‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ تهيه‌ شود كه‌ براي‌ تهيه‌ و ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ يا صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌، بكار گرفته‌ شده‌ است‌.

21 .  از آنجا كه‌
هدف‌ اطلاعات‌ قسمت‌، كمك‌ به‌ استفاده‌كنندگان‌ براي‌ درك‌ بهتر واحد تجاري‌ و
انجـام‌ قضاوتهاي‌ آگاهانه‌تر در
 مـورد واحـد تجـاري‌ به عنوان‌ يك‌ مجموعه‌ است‌، اين‌
استاندارد در تهيه‌ اطلاعات‌ قسمت‌، استفاده‌ از رويه‌هاي‌ حسابداري‌ بكار گرفته‌
شده‌ در واحد تجاري‌ را الزامي‌ مي‌داند. اين‌ به‌ معناي‌ آن‌ نيست‌ كه‌ رويه‌هاي‌
حسابداري‌ تلفيقي‌ يا رويه‌هاي‌ حسابداري‌ واحد تجاري‌ براي‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌،
همانند آنكه‌ آن‌ قسمتها واحدهاي‌ گزارشگري‌ جداگانه‌اي‌ هستند، به‌كار رود. ارقام‌
محاسبه‌شده‌ در
 نتيجه‌ به كارگيري‌ يك‌ رويه‌ حسابداري‌
خاص‌ در سطح‌ واحد تجاري‌، در صورت‌ وجود مبنايي‌ منطقي‌، به قسمتها تخصيص‌ مي‌يابد.
براي‌ مثال‌، استهلاك‌ ماشين‌آلات‌ اغلب‌ در سطح‌ كل‌ واحد تجاري‌ محاسبه‌ مي‌شود.
اما ممكن‌ است‌ مبلغ‌ كل‌ استهلاك‌ برمبناي‌ ساعات‌ كاركرد در هر
 قسمت‌ تخصيص‌ يابد.

22 .  داراييهايي‌ كه‌ به طور مشترك‌ توسط‌ دو يا چند قسمت‌ استفاده‌ مي‌شود فقط‌ در صورتي‌ بايد به‌ آن‌ قسمتها تخصيص‌ يابد كه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ داراييها نيز به‌ همان‌ قسمتها تخصيص‌ داده‌ شود.

23 .  روش‌ تخصيص‌
اقلام‌ دارايي‌، بدهي‌، درآمد عملياتي‌ و هزينه‌ عملياتي‌ به‌ قسمتها به‌ عواملي‌
از
 قبيل‌ ماهيت‌ اقلام‌، فعاليتهاي‌
انجام‌شده‌ توسط‌ قسمت‌ و استقلال‌ نسبي‌ آن‌ بستگي‌ دارد. مشخص‌ كردن‌ مبنايي‌
واحد براي‌ تخصيص‌ كه‌ توسط‌ تمام‌ واحدهاي‌ تجاري‌ پذيرفته‌شود، امكان‌پذير يا
مناسب‌ نيست‌. همچنين‌ مجبور كردن‌ واحدهاي‌ تجاري‌ به‌ تخصيص‌ اقلام‌ دارايي‌،
بدهي‌، درآمد عملياتي‌ و هزينه‌ عملياتي‌ مشترك‌ قسمت‌ در صورتي‌ كه‌ مبناي‌ اين‌
تخصيصها اختياري‌ يا درك‌ آن‌ مشكل‌ باشد، مناسب‌ به
 نظر نمي‌رسد. بعلاوه‌ تعاريف‌
درآمد عملياتي‌ قسمت‌، هزينه‌ عملياتي‌ قسمت‌، داراييهاي‌ قسمت‌ و بدهيهاي‌ قسمت‌
به‌
 يكديگر مربوط‌ است‌ و تخصيصها
بايد سازگار باشد. بنابراين‌ داراييهايي‌ كه‌ به
 طور مشترك‌ مورد استفاده‌ قسمتها قرار مي‌گيرد فقط‌ در
صورتي‌ به‌ آنها تخصيص‌ مي‌يابد كه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ مربوط‌ به‌ آن‌
داراييها نيز به‌ قسمتها تخصيص‌ داده‌ شود. براي‌ مثال‌، يك‌ دارايي‌ فقط‌ در
صورتي‌ در داراييهاي‌ قسمت‌ منعكس‌ مي‌شود كه‌ استهلاك‌ مربوط‌ نيز در اندازه‌گيري‌
نتيجه‌ عمليات‌ قسمت‌، منظور گردد.

افشا

24 .  واحد تجاري‌ بايد موارد زير را براي‌ هر قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ تجاري‌ يا جغرافيايي‌ مبتني‌ بر مكان‌ استقرار داراييها افشا كند :

الف .   درآمد عملياتي‌ قسمت‌ ناشي‌ از فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ و
معاملات‌ با ساير قسمتها، به
 طور جداگانه‌،

ب  ‌.  نتيجه‌ عمليات‌ قسمت‌،

ج   – جمع‌ مبلغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ قسمت‌،

د    .   بدهيهاي‌ قسمت‌،

ﻫ     .  جمع‌ اضافات‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود و داراييهاي‌ نامشهود هر قسمت‌ طي‌ دوره‌،

و  – جمع‌ مبلغ‌ هزينه‌ استهلاك‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود و داراييهاي‌ نامشهود هر دوره‌ قسمت‌ كه‌ در نتيجه‌ عمليات‌ آن‌ قسمت‌ منظور شده‌ است‌، و

ز – جمع‌ مبلغ‌ ساير هزينه‌هاي‌ غيرنقدي‌ عمده‌ هر دوره‌ قسمت‌ كه‌ در هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ آن‌ قسمت‌ منظور شده‌ است‌.

در مورد قسمت‌ جغرافيايي‌ مبتني‌
بر مكان‌ بازارها و مشتريان‌ چنانچه‌ با مكان‌ استقرار داراييها متفاوت‌ باشد و
درآمد عملياتي‌ آن‌ از فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ برابر با حداقل
10
درصد جمع‌ درآمد عملياتي‌
واحد تجاري‌ از فروش‌ به‌ تمام‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ باشد، واحد تجاري‌ بايد
درآمد عملياتي‌ چنين‌ قسمتهايي‌ را به
 طور جداگانه‌ افشا كند.

25 .   واحد تجاري‌ بايد صورت‌ تطبيق‌ اطلاعات‌ افشا شده‌ براي‌ قسمتهاي‌ قابل‌ گزارش‌ و اطلاعات‌ تجميعي‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ يا صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ را ارائه‌ كند. براي‌ اين‌ منظور بايد درآمد عملياتي‌ قسمت‌ با درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ از مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ (شامل‌ افشاي‌ مبلغ‌ درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ از مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ كه‌ در درآمد عملياتي‌ هيچيك‌ از قسمتها منظور نشده‌ است‌)، نتيجه‌ عمليات‌ قسمت‌ با سود يا زيان‌ عملياتي‌ واحد تجاري‌، داراييهاي‌ قسمت‌ با داراييهاي‌ واحد تجاري‌ و بدهيهاي‌ قسمت‌ با بدهيهاي‌ واحد تجاري‌ تطبيق‌ داده‌ شود.

26 .   در اندازه‌گيري‌ و گزارشگري‌ درآمد عملياتي‌ قسمت‌ ناشي‌ از معاملات‌ با ساير قسمتها، انتقالات‌ بين‌ قسمتها بايد برمبنايي‌ اندازه‌گيري‌ شود كه‌ واحد تجاري‌ در عمل‌ براي‌ قيمت‌گذاري‌ انتقالات‌ استفاده‌ مي‌كند. مبناي‌ قيمت‌گذاري‌ انتقالات‌ بين‌ قسمتها و هر تغيير مربوط‌ بايد در صورتهاي‌ مالي‌ افشا شود.

27 .   تغييرات‌ در رويه‌هاي‌ حسابداري‌ بكار گرفته‌ شده‌ براي‌ گزارشگري‌ قسمت‌ كه‌ تأثير عمده‌اي‌ بر اطلاعات‌ قسمت‌ دارد، بايد افشا شود. همچنين‌ اطلاعات‌ دوره‌ گذشته‌ قسمت‌ براي‌ مقاصد مقايسه‌اي‌ بايد ارائه‌ مجدد شود، مگر آنكه‌ انجام‌ اين‌ كار عملي‌ نباشد. اين‌ افشا بايد شرحي‌ از ماهيت‌ تغيير، دلايل‌ تغيير، اينكه‌ اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌ ارائه‌ مجدد شده‌ يا اينكه‌ انجام‌ اين‌ كار غيرعملي‌ است‌ و اثر مالي‌ تغيير را، در صورتي‌ كه‌ به طور منطقي‌ قابل‌ تعيين‌ باشد، دربرگيرد. چنانچه‌ واحد تجاري‌ نحوه‌ تشخيص‌ قسمتهاي‌ خود را تغيير دهد و اطلاعات‌ دوره‌ گذشته‌ قسمت‌ را به دليل‌ عملي‌ نبودن‌ برمبناي‌ جديد ارائه‌ مجدد نكند، به منظور مقايسه‌، واحد تجاري‌ بايد اطلاعات‌ قسمت‌ را در سالي‌ كه‌ نحوه‌ تشخيص‌ قسمتها را تغيير داده‌ است‌، بر مبناي‌ قسمتهاي‌ قديم‌ و جديد گزارش‌ كند.

28 .  با تغييرات‌
در رويه‌هاي‌ حسابداري‌ بكار گرفته‌
 شده‌ توسط‌ واحد تجاري‌ براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
6 با
 عنوان‌ گزارش‌ عملكرد مالي‌ رفتار مي‌شود. براساس‌ الزامات‌ استاندارد ياد شده‌، تغيير در رويه‌ حسابداري‌
فقط‌ بايد در صورتي‌ انجام‌ شود كه‌ تغيير به
 موجب‌ قوانين‌ آمره‌ يا استانداردهاي‌ جديد الزامي‌ شود يا
به‌ ارائه‌ مطلوب‌تر رويدادها يا معاملات‌ در صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ منجر
شود.

29 .  برخي‌ تغييرات‌
در رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مانند تغييرات‌ در نحوه‌ تشخيص‌ قسمتها و تغييرات‌ در
مباني‌ تخصيص‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ عملياتي‌، مشخصاً مربوط‌ به‌ گزارشگري‌
قسمتهاست‌. اين‌ تغييرات‌ مي‌تواند تأثير عمده‌اي‌ بر اطلاعات‌ قسمت‌ گزارش‌
 شده‌ داشته‌ باشد، اما مجموع‌
اطلاعات‌ مالي‌ گزارش‌
 شده‌ براي‌ واحد تجاري‌ را
تغيير نخواهد داد. براي‌ اينكه‌ استفاده‌كنندگان‌ تغييرات‌ را درك‌ و روندها را
ارزيابي‌ كنند، اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌ قسمت‌ براي‌ انعكاس‌ آثار رويه‌هاي‌ حسابداري‌
جديد، در صورت‌ عملي‌ بودن‌، ارائه‌ مجدد مي‌شود.

30 .  براساس‌
الزامات‌ بند 26 براي‌ مقاصد گزارشگري‌ قسمت‌، انتقالات‌ بين‌ قسمتها بايد
برمبنايي‌ اندازه‌گيري‌ شود كه‌ واحد تجاري‌ در عمل‌ براي‌ قيمت‌گذاري‌ آن‌
انتقالات‌ استفاده‌ مي‌كند. چنانچه‌ واحد تجاري‌ روش‌ قيمت‌گذاري‌ انتقالات‌ بين‌
قسمتهاي‌ خود را تغيير دهد، اگرچه‌ اين‌ تغيير به‌ مثابه‌ تغيير در رويه‌ حسابداري‌
نيست‌ و نبايد براساس‌ بند 27 اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌ دوره‌ گذشته‌ قسمت‌ ارائه‌ مجدد
شود، با اين‌ حال‌ طبق‌ بند 26 افشاي‌ اين‌ تغيير الزامي‌ است‌.

31 .  واحد تجاري‌ بايد انواع‌ محصولات‌ و خدمات‌ منظور شده‌ در هر قسمت‌ تجاري‌ گزارش‌ شده‌ و نيز تركيب‌ هر قسمت‌ جغرافيايي‌ گزارش‌ شده‌ را افشا كند.

32 .  براي‌ ارزيابي‌
موضوعاتي‌ از
 قبيل‌ تغييرات‌ در تقاضا، قيمت‌
منابع‌ مصرفي‌ يا ساير عوامل‌ توليد و توسعه‌ محصولات‌ و فرآيندهاي‌ جايگزين‌ در
قسمت‌ تجاري‌، لازم‌ است‌ كه‌ فعاليتهاي‌ قسمت‌ شناخته‌ شود. همچنين‌ براي‌
ارزيابي‌ تأثير تغييرات‌ محيط‌ اقتصادي‌ و سياسي‌ بر مخاطرات‌ و نرخهاي‌ بازده‌
قسمت‌ جغرافيايي‌، شناختن‌ اجزاي‌ آن‌ قسمت‌ جغرافيايي‌ اهميت‌ دارد.

33
.  قسمتهايي‌ كه‌ قبلاً گزارش‌
 شده‌ اما در دوره‌ جاري‌ آستانه‌هاي‌
كمي‌ را احراز نكند، به
 طور جداگانه‌ گزارش‌ نمي‌شود.
براي‌ مثال‌ ممكن‌ است‌ به
 دليل‌ كاهش‌ در تقاضا يا تغيير
در راهبرد مديريت‌ يا به
 دليل‌ فروش‌ بخشي از عمليات‌ قسمت‌ يا تركيب‌ آن‌
با ساير قسمتها، آن‌ قسمت‌ آستانه‌ها را ديگر احراز نكند. توضيحي‌ در
 مورد دلايل‌ اينكه‌ چرا قسمت‌
گزارش‌شده‌ قبلي‌ ديگر گزارش‌ نمي‌شود نيز ممكن‌ است‌ در تأييد انتظارات‌ از كاهش‌
بازارها و تغييرات‌ در راهبردهاي‌ واحد تجاري‌، مفيد باشد.

تاريخ‌ اجرا

34 . الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1381
 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌ .

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

35 .  به‌ استثناي‌ موارد زير، با اجراي‌ الزامات‌ اين‌
استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 14 با
 عنوان‌ گزارشگري‌ قسمتها نيز رعايت‌ مي‌شود:

الف
‌. طبق‌ استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 14 ” گزارشگري‌ قسمتها“ مديريت‌ بايد با توجه‌ به‌ منبع‌ اصلي‌ و ماهيت‌ مخاطرات‌ و بازده‌هاي‌ يك‌
واحد تجاري‌، قسمت‌ تجاري‌ يا قسمت‌ جغرافيايي‌ را به
 عنوان‌ مبناي‌ اوليه‌ گزارشگري‌
مشخص‌ كند. در
 رابطه‌ با مبناي‌ اوليه‌
اطلاعات‌ مفصلتر و براي‌ مبناي‌ ثانويه‌ اطلاعات‌ كمتري‌ ارائه‌ مي‌شود. در
استاندارد شماره‌ 25 با
 عنوان‌ ” گزارشگري‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف“ براي‌ محدود كردن‌ دامنه‌ قضاوت‌
و جلوگيري‌ از پيچيدگي‌ غير
 ضروري‌ با توجه‌ به‌ شرايط‌ موجود،
الزامات‌ گزارشگري‌ بر مبناي‌ اوليه‌ و ثانويه‌ پيش‌بيني‌ نشده‌ است‌.

ب .  طبق‌ استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌
14، براي‌ هر
 قسمت‌ قابل‌ گزارش‌ سهم‌ واحد
تجاري‌ از سود يا زيان‌ واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌، مشاركتهاي‌ خاص‌ يا ساير سرمايه‌گذاريهايي‌
كه‌ به‌ روش‌ ارزش‌ ويژه‌ منعكس‌ مي‌شود و عمليات‌ آنها در حوزه‌ يك‌ قسمت‌ واحد
قرار مي‌گيرد بايد افشا شود. اين‌ الزام‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 25 وجود
ندارد.

استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 25

گزارشگري‌
بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف

پيوست‌

نمونه‌ گزارشگري‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌
مختلف‌

اين‌ پيوست‌
تنها جنبه‌ تشريحي‌ دارد و جزئي‌ از استاندارد حسابداري‌ نيست‌. هدف‌ اين‌ پيوست‌،
نشان‌ دادن‌ كاربرد الزامات‌ اين‌ استاندارد براي‌ كمك‌ به‌ روشن‌ شدن‌ مفاهيم‌ آن‌
است‌.

جدول‌ و
يادداشت‌ مربوط‌ كه‌ در اين‌ پيوست‌ ارائه‌ شده‌ است‌ به‌ تشريح‌ افشاي‌ اطلاعات‌ قسمت‌
مي‌پردازد كه‌ براساس‌ اين‌ استاندارد براي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ با محصولات‌ و خدمات‌
متنوع‌ و داراي‌ فعاليت‌ در مناطق‌ مختلف‌ جغرافيايي‌ الزامي‌ است‌. اين‌ مثال‌ با
اين‌ فرض‌ تنظيم‌ شده‌ است‌ كه‌ عمليات‌ توليد واحد تجاري‌ مورد نظر در ايران‌ صورت‌
مي‌گيرد اما محصولات‌ خود را به‌ ساير كشورها صادر مي‌كند و در آن‌ اطلاعات‌ مقايسه‌اي‌
سال‌ قبل‌ نيز ارائه‌ شده‌ است‌. ارائه‌ اطلاعات‌ برحسب‌ قسمتهاي‌ مختلف‌ براي‌ هر
 دوره‌اي‌ كه‌ مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌
مالي‌ ارائه‌ مي‌شود، ضروري‌ است‌.

پيوست‌ (ادامه‌)

نمونه‌ گزارشگري‌ بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف‌

 يادداشت‌ ×× : اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ قسمتهاي‌ تجاري‌
شركت‌ به‌ شرح‌ زير است‌ (ارقام‌ به‌ ميليارد ريال‌):

 

محصولات دارويي

محصولات بهداشتي

خدمات
توزيع

ساير
عمليات

حذفها

تلفيقي

 

2×13

1×13

2×13

1×13

2×13

1×13

2×13

1×13

2×13

1×13

2×13

1×13

 درآمد عملياتي‌:                        
 فروش‌ به‌ مشتريان‌ برون‌سازماني‌ 55 50 20 17 19 16 7 7        
 فروش‌ به‌
ساير قسمتها

15

10

10

14

2

4

2

2

(29)

(30)

   
 جمع‌ درآمد
عملياتي‌

70

60

30

31

21

20

9

9

(29)

(30)

101

90

 نتيجه‌ عمليات‌ قسمت‌

20

17

9

7

2

1

0

0

(1)

(1)

30 24
 هزينه‌هاي‌
مشترك‌ تخصيص‌نيافته‌
                   

(7)

(9)

 سود عملياتي‌                    

23

15

                         
 ساير اطلاعات‌:                        
 داراييهاي‌ قسمت‌ 74 66 34 30 10 10 22 19     140 125
 داراييهاي‌ مشترك‌ تخصيص‌نيافته‌                    

35

30

 جمع‌ داراييهاي‌ تلفيقي‌                    

175

155

 بدهيهاي‌ قسمت‌ 25 15 8 11 8 8 1 1     42 35
 بدهيهاي‌ مشترك‌ تخصص‌نيافته‌                    

40

55

 جمع‌ بدهيهاي‌ تلفيقي‌                    

82

90

 مخارج‌ سرمايه‌اي‌ 12 10 3 5 5   4 3        
 استهلاك‌ 9 7 9 7 5 3 3 4        
 ساير هزينه‌هاي‌ غيرنقدي‌ به‌ استثناي‌
استهلاك‌
8 2 7 3 2 2 2 1        

استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 25

گزارشگري‌
بر حسب‌ قسمتهاي‌ مختلف

پيوست‌ (ادامه‌)

نمونه‌ گزارشگري‌ برحسب‌ قسمتهاي‌
مختلف‌

يادداشت‌ 1 ـ ××
: قسمتهاي‌ تجاري‌ و جغرافيايي‌

قسمتهاي‌ تجاري ‌: براي‌ مقاصد مديريت‌، شركت‌ نمونه‌
در سطح‌ ايران‌ به‌ لحاظ‌ فعاليت‌ در سه‌ قسمت‌ عملياتي‌ اصلي‌ شامل‌ محصولات‌ دارويي‌،
محصولات‌ بهداشتي‌ و خدمات‌ توزيع‌، سازمان‌ يافته‌ است‌ كه‌ هر
 يك‌ زير نظر
يكي‌ از معاونين‌ مديرعامل‌ اداره‌ مي‌شود. اين‌ قسمتها مبنايي‌ براي‌ گزارش‌ اطلاعات‌
قسمتهاي‌ شركت‌ نمونه‌ مي‌باشد. قسمت‌ محصولات‌ دارويي‌، عمدتاً كپسول‌ها و آمپولهاي‌
آنتي‌بيوتيك‌ را توليد مي‌كند. قسمت‌ محصولات‌ بهداشتي‌ به‌ توليد مواد شوينده‌ مي‌پردازد
و قسمت‌ خدمات‌ توزيع‌، محصولات‌ دارويي‌ و بهداشتي‌ شركت‌ نمونه‌ و محصولات‌ بهداشتي‌
ساير شركتها را توزيع‌ مي‌كند. ساير عمليات‌ شامل‌ تهيه‌ و توزيع‌ تجهيزات‌ پزشكي‌
براساس‌ سفارش‌ خاص‌ مشتريان‌ برون‌ سازماني‌ است‌. اطلاعات‌ مالي‌ قسمتهاي‌ تجاري‌
در جدول‌ الف‌ ارائه‌ شده‌ است‌.

قسمتهاي‌
جغرافيايي ‌
: عمليات‌ قسمتهاي‌ شركت‌ نمونه‌
در سطح‌ ايران‌ سازمان‌ يافته‌ است‌ اما محصولات‌ خود را در چند حوزه‌ جغرافيايي‌ اصلي‌
شامل‌ ايران‌ (كليه‌ محصولات‌)، آسياي‌ ميانه‌ (محصولات‌ دارويي‌) و افريقا (محصولات‌
بهداشتي‌) توزيع‌ مي‌كند.

 يادداشت‌ 2 ـ ×× :
فروش‌ برحسب‌ بازار
:
جدول‌ زير نشان‌ دهنده‌ فروشهاي‌ تلفيقي‌
شركت‌ نمونه‌ برحسب‌ بازار جغرافيايي‌ است‌:

 

ميليارد
ريال

 

2×13

1×13

ايران‌ 43 38
آسياي‌ ميانه‌ 30 31
افريقا 28 21
 

       101

90

پيوست‌ (ادامه‌)

نمونه‌ گزارشگري‌ برحسب‌ قسمتهاي‌
مختلف‌

يادداشت 3 ـ
×× : داراييها و بدهيهاي‌ قسمت‌: داراييهاي‌ هر قسمت‌ شامل‌ تمام‌ داراييهاي‌ عملياتي‌
استفاده‌ شده‌ توسط‌ قسمت‌ است‌ كه‌ عمدتاً وجه‌ نقد، مطالبات‌، موجودي‌ مواد و كالا
و داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود (پس‌ از كسر اقلام‌ كاهنده‌ مربوط‌) را در بر مي‌گيرد. با
وجود اينكه‌ بيشتر اين‌ داراييها مي‌تواند مستقيماً به‌ هر
 يك‌ از قسمتها منتسب‌ شود اما مبلغ‌
دفتري‌ برخي‌ از داراييهايي‌ كه‌ به
 طور مشترك‌ توسط‌ دو يا چند قسمت‌ استفاده‌ مي‌شود برمبنايي‌
منطقي‌ به‌ آن‌ قسمتها تخصيص‌ مي‌يابد. بدهيهاي‌ قسمت‌ شامل‌ تمام‌ بدهيهاي‌ عملياتي‌
است‌ و به
 طور عمده‌ دربرگيرنده‌ حسابها و
اسناد پرداختني‌، پيش‌دريافت‌ها و ساير اقلام‌ پرداختني‌ است‌. بدهيهاي‌ قسمت‌، ماليات‌
بردرآمد را در
 بر نمي‌گيرد.

يادداشت‌ 4 ـ ×× : انتقالات‌ بين‌ قسمتها: درآمد عملياتي‌ قسمت‌، هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ قسمت‌ و نتيجه‌
عمليات‌ قسمت‌ شامل‌ انتقالات‌ بين‌ قسمتهاي‌ تجاري‌ است‌. چنين‌ انتقالاتي‌، به‌ قيمت‌هاي‌
بازار رقابتي‌ براي‌ مشتريان‌ برون‌سازماني‌ منظور مي‌شود. اين‌ انتقالات‌ در تلفيق‌
حذف‌ مي‌شود.




استاندارد بیست و چهار حسابداری

استاندارد بیست و چهار حسابداری درخصوص گزارشگري‌ مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .    هدف‌ اين‌
استاندارد، تشخيص‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در
 مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ و تجويز گزارشگري‌ مالي‌ پاره‌اي‌ اطلاعات‌
خاص‌ درباره‌ آنها در
 مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ است‌. توضيح‌
اينكه‌ معيارهاي‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ معاملات‌ و ساير رويدادهاي‌ مالي‌ و نيز
بخش‌ عمده‌ گزارشگري‌ مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در
 مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ و واحدهاي‌ تجاري‌ در حال‌ بهره‌برداري‌ مشابه‌ است‌.

دامنه‌ كاربرد

2 .   اين‌ استاندارد در مورد صورتهاي‌ مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بكار مي‌رود.

تعريف‌

3 .   در اين‌ استاندارد اصطلاح‌ واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ با معني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • واحد
    تجاري‌ در
     مرحله‌
    قبل
     از
    بهره‌برداري‌ :
    يك‌ واحد تجاري‌ است‌ كه‌ بخش‌
    عمده‌ كوششهاي‌ خود را براي‌ ايجاد يك‌ فعاليت‌ جديد بكار برد و يكي‌ از شرايط‌
    زير در مورد آن‌ صدق‌ كند:

الف‌.  عمليات‌ اصلي‌ برنامه‌ريزي‌ شده‌، شروع‌ نشده‌ باشد، يا

ب‌  .   عمليات‌ اصلي‌ برنامه‌ريزي‌شده‌، شروع‌ شده‌ ولي‌ درآمد عملياتي‌ قابل‌ توجهي‌ از آن‌ حاصل‌ نشده‌ باشد.

4 .    واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌، عمدتاً كوششهاي‌ خود را براي‌ اموري‌ مانند برنامه‌ريزي‌ مالي‌، تأمين‌ سرمايه‌، اكتشاف‌ و گسترش‌ منابع‌ طبيعي‌، تحقيق‌ و توسعه‌، شناسايي‌ منابع‌ تامين‌ مواد اوليه‌، تحصيل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود يا ساير داراييهاي‌ عملياتي‌ مانند حق‌امتياز بهره‌برداري‌ از معادن‌ و نيز استخدام‌ و آموزش‌ كاركنان‌، بازاريابي‌ و راه‌اندازي‌ عمليات‌ توليدي‌ صرف‌ مي‌كند. از نظر مقاصد اين‌ استاندارد، براي‌ ايجاد يكنواختي‌ فرض‌ بر اين است هر واحد تجاري‌ كه‌ درآمد عملياتي‌ آن‌ كمتراز حدود 20% درآمد عملياتي‌ برنامه‌ريزي‌ شده‌ باشد، واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ تلقي‌ مي‌شود.

مخارج‌

5 .  مخارج‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌، براساس‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ كه‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ در حال‌ بهره‌برداري‌ استفاده‌ مي‌شود، شناسايي‌ مي‌گردد.

6 .  مخارج‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ را مي‌توان‌ به‌ سه‌ گروه‌ زير طبقه‌بندي‌ كرد:

الف
‌.  مخارجي‌ كه‌ به‌منظور تحصيل‌ داراييهاي‌ ثابت‌
مشهود، داراييهاي‌ نامشهود و موجودي‌ مواد و كالا تحمل‌ مي‌گردد. اين‌ مخارج‌ با
رعايت‌ معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در استانداردهاي‌ حسابداري‌ شماره‌ 8
 ، 11، 13 و 17 در دوره‌ وقوع‌
به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي‌ مي‌شود.
مخارج‌ مزبور، حسب‌ مورد، در
 بر گيرنده‌ مخارج‌ سربار اداري‌ و
عمومي‌ است‌ كه‌ بتوان‌ آن‌ را به
 طور مشخص‌ با تحصيل‌ دارايي‌ يا
رساندن‌ آن‌ به‌ وضعيت‌ قابل‌ بهره‌برداري‌ ارتباط‌ داد و لذا اين
 گونه‌ هزينه‌ها براساس‌ مباني‌
منطقي‌ بين‌ داراييهاي‌ مربوط‌ تسهيم‌ مي‌شود. علاوه
 بر اين‌، مواردي‌ از قبيل‌ پيش‌پرداخت‌ بيمه‌ يا
حقوق‌ و دستمزد، در صورت‌ انطباق‌ با معيارهاي‌ شناخت‌ دارايي‌ در مفاهيم‌ نظري‌
گزارشگري‌ مالي‌، به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي‌ مي‌شود.

ب‌ .  مخارجي‌ كه‌
هر چند ممكن‌ است‌ به‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ كمك‌ كند، اما به
 عنوان‌ يك‌ دارايي‌ جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌ نيست‌ و لذا حائز
معيارهاي‌ شناخت‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ نمي‌باشد. اين گونه‌ مخارج‌ در دوره‌ وقوع‌ به عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.

ج‌‌  .  مخارجي‌ كه‌
هيچ‌ گونه‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ ندارد و لذا در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود. مخارج‌ دوران‌ توقف‌ غير عادي‌ در فعاليتهاي‌ قبل از بهره‌برداري‌،
خسارات‌ وارده‌ به‌ داراييها، مخارج‌ دوباره‌
 كاري‌ و
مخارج‌ نيروي‌ كار مازاد، نمونه‌هايي‌ از اين
 گونه‌
مخارج‌ است‌.

7 . مخارجي‌ كه‌ در دوران‌ قبل از بهره‌برداري‌ واقع‌ مي‌شود، تنها در صورت‌ انطباق‌ با مصاديق‌ بند 6 (الف‌)، قابل‌ انتساب‌ به‌ داراييهاي‌ مربوط‌ است‌. بدين‌ ترتيب‌ احتساب‌ هر گونه‌ مخارجي تحت‌ سرفصل‌ ” مخارج‌ قبل از بهره‌برداري‌“ به‌عنوان‌ يك‌ دارايي‌ جداگانه‌ در صورتهاي‌ مالي‌، با توجه‌ به‌ اينكه‌ سرفصل‌ ياد شده‌ فاقد معيارهاي‌ شناخت‌ به عنوان‌ يك‌ دارايي‌ جداگانه‌ است‌، صحيح‌ نيست‌.

درآمدها

8 .   درآمد در واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ براساس‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ كه‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ در حال‌ بهره‌برداري‌ استفاده‌ مي‌شود، شناسايي‌ مي‌گردد.

9 .  درآمدهايي‌ كه‌ به طور مشخص‌ بيانگر بازيافت‌ بخشي‌ از مخارج‌ (اعم‌ از دارايي‌ و هزينه‌) است‌، از مخارج‌ مربوط‌ كسر مي‌شود. سود حاصل‌ از سرمايه‌گذاري‌ موقت‌ تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌، فروش‌ ضايعات‌ و فروش‌ توليدات‌ آزمايشي‌، نمونه‌هايي‌ از اين گونه‌ درآمدهاست‌.

افشا

10 .  واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بايد صورتهاي‌ مالي‌ خود را مشابه‌ با
صورتهاي‌ مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در
 حال‌ بهره‌برداري‌
ارائه‌ كنند زيرا ترازنامه‌، صورتهاي‌ سود و زيان‌، سود و زيان‌ جامع‌ و جريان‌
وجوه‌ نقد و يادداشتهاي‌ توضيحي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در
 حال‌ بهره‌برداري‌ براي‌ ارائه‌ اطلاعات‌ مفيد در مورد
واحدهاي‌ تجاري‌ در
 مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ مناسب‌ است‌. ارائه‌
صورتهاي‌ مالي‌ خاص‌ براي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در
 مرحله‌
قبل
 از بهره‌برداري‌ ممكن‌ است‌ به‌ اين‌ تصور منجر شود كه‌
ماهيت‌ و نتايج‌ معاملات‌ اين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ نيز خاص‌ است‌ در
 حالي كه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در حال‌ بهره‌برداري‌
هم‌ معاملات‌ مشابهي‌ دارند. علاوه
 بر اين‌، صورتهاي‌ مالي‌ خاص‌ به آساني‌ با صورتهاي‌ مالي‌ دوره‌هاي‌ بعد از مرحله‌ بهره‌برداري‌
قابل‌ مقايسه‌ نخواهد بود.

11 .   صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بايد شامل‌ اطلاعات‌ اضافي‌ زير باشد:

الف ‌.  درج‌ عبارت‌ ” قبل از مرحله‌ بهره‌برداري‌“ در كليه‌ صفحات‌ صورتهاي‌ مالي‌،

ب  ‌.  انعكاس‌ مبالغ‌ انباشته‌ جريانهاي‌ ورودي‌ و خروجي‌ نقدي‌ از ابتداي‌ شروع‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ در صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد،

ج‌  – ارائه‌ اطلاعات‌ در مورد نوع‌، ماهيت‌ و مراحل‌ فعاليتهاي‌ انجام‌ شده‌ (از جمله‌ درصد پيشرفت‌ پروژه‌)،

د  – ارائه‌ جدول‌ زمانبندي‌ اجراي‌ پروژه‌ و دلايل‌ تأخير در اجرا در صورت‌ وجود،

ﻫ  – ارائه‌ جدول‌ مقايسه‌اي‌ عملكرد پروژه‌ با برآوردهاي‌ اوليه‌ (اعم‌ از ريالي‌ و ارزي‌)، و

و  – ارائه‌ اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ مبالغ‌ انباشته‌ درآمد و هزينه‌ از ابتداي‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ به‌ تفكيك‌ اقلام‌ عمده‌ .

12 .  واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ معمولاً مخارج‌ عمده‌اي‌ براي‌ فعاليتهاي‌
قبل
 از بهره‌برداري‌ تحمل‌ مي‌كنند و طي‌ اين‌ دوره‌، درآمد
قابل‌ توجهي‌ تحصيل‌ نمي‌كنند. فعاليتهاي‌ قبل
 از بهره‌برداري‌
احتمالاً در دو يا چند دوره‌ گزارشگري‌ مالي‌ انجام‌ مي‌شود. به
 منظور انعكاس‌ اهميت‌ فعاليتهاي‌ دوره‌هاي‌ قبل از بهره‌برداري‌، دامنه‌ صورتهاي‌ مالي‌ ارائه‌ شده‌ توسط‌
واحدهاي‌ تجاري‌ در
 مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بايد آنچنان‌ گسترش‌ يابد كه‌ اطلاعات‌
انباشته‌ را از ابتداي‌ مرحله‌ قبل
 از بهره‌برداري‌
همراه‌ اطلاعات‌ جاري‌ فراهم‌ كند.

13 .  در صورتهاي‌ مالي‌ اولين‌ دوره‌ مالي‌ پس‌ از شروع‌ بهره‌برداري‌ بايد افشا شود كه‌ واحد تجاري‌ در دوره‌ مالي‌ گذشته‌، در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بوده‌ است‌ و چنانچه‌ صورتهاي‌ مالي‌ سال‌( ‌هاي‌) گذشته‌ كه‌ واحد تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌ بوده‌ براي‌ اهداف‌ مقايسه‌اي‌ ارائه‌ مي‌شود، افشاي‌ اطلاعات‌ اضافي‌ طبق‌ بند 11 ضرورت‌ ندارد .

تاريخ‌ اجرا

14 .  الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1381
 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با
استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌

15 .  استاندارد
بين‌المللي‌ حسابداري‌ جداگانه‌اي‌ در رابطه‌ با ”
 گزارشگري‌ مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در مرحله‌ قبل از بهره‌برداري‌“ وجود ندارد.




استاندارد بیست و سه حسابداری

استاندارد بیست و سه حسابداری درخصوص حسابداري‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“ مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

دامنه‌ كاربرد

1 .   اين‌ استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ شامل‌ نحوه‌ ارائه‌ داراييها، بدهيها، درآمدها و هزينه‌هاي‌ مشاركت‌ خاص‌ در صورتهاي‌ مالي‌ هر يك‌ از شركاي‌ خاص‌ و سرمايه‌گذاران‌، صرف‌نظر از نوع‌ مشاركت‌ خاص‌، بكار رود.

تعاريف‌

2 .        اصطلاحات‌
ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  •   مشاركت‌ خاص : عبارت‌ است‌ از توافقي‌ قراردادي‌ كه‌ به موجب‌ آن‌ دو يا چند طرف‌، يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ را به‌ عهده‌ مي‌گيرند.
  •              كنترل : عبارت‌ است‌ از توانايي‌ هدايت‌ سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ به منظور كسب‌ منافع‌ .
  • کنترل مشترک: مشارکت در کنترل يک فعاليت اقتصادي به موجب يک توافق قراردادي است و تنها هنگامي وجود دارد که تصميم‌گيريهاي مالي و عملياتي راهبردي مربوط به آن فعاليت، مستلزم اتفاق آراي اشخاص داراي کنترل مشترک (شرکاي خاص) باشد.
  •   نفوذ قابل‌ ملاحظه : عبارت‌ است‌ از توانايي‌ مشاركت‌ در تصميم‌گيريهاي‌ مربوط‌ به‌ سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ ولي‌ نه‌ در حد كنترل‌ يا كنترل‌ مشترك‌ آن‌ سياستها .
  • شريك‌ خاص‌ : يكي‌ از طرفهاي‌ مشاركت‌ خاص‌ است‌ كه‌ بر آن‌ كنترل‌ مشترك‌ دارد .
  • سرمايه‌گذار : در مشاركت‌ خاص‌ يكي‌ از طرفهاي‌ مشاركت‌ خاص‌ است‌ كه‌ بر آن‌ كنترل‌ مشترك‌ ندارد.
  • واحد تجاري‌ : عبارت‌ است‌ از تشكلي‌ قانوني‌ يا قراردادي‌، اعم‌ از ثبت‌شده‌ يا ثبت‌نشده‌، يا هر شخص‌ يا تشكلي‌ كه‌ يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ را از جانب‌ خود براي‌ دستيابي‌ به‌ اهداف‌ خاص‌ اداره‌ مي‌كند .
  • روش‌ ارزش‌ ويژه‌ : يك‌ روش‌ حسابداري‌ است‌ كه‌ براساس‌ آن‌ سهم‌ شريك‌ خاص‌ در واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ ابتدا به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ ثبت‌ مي‌شود و پس‌ از آن‌ بابت‌ تغيير درسهم‌ وي‌ از خالص‌ داراييهاي‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ تعديل‌ مي‌گردد. سهم‌ شريك‌ خاص‌ از نتايج‌ عملكرد واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ مي‌شود.
  • روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ : نوعي‌ روش‌ ارزش‌ ويژه‌ است‌ كه‌ به موجب‌ آن‌ سهم‌ شريك‌ خاص‌ به‌ تفكيك‌ مجموع‌ داراييها و مجموع‌ بدهيهاي‌ مشاركت‌ خاص‌ كه‌ تشكيل‌دهنده‌ مبلغ‌ خالص‌ سرمايه‌گذاري‌ وي‌ است‌ در ترازنامه‌ و سهم‌ وي‌ از درآمدهاي‌ عملياتي‌ مشاركت‌ خاص‌ در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ مي‌شود .

3 .    كنترل‌ مشترك‌، همانند كنترل‌، رابطه‌اي‌ براي‌
دستيابي‌ به‌ منافع‌ است‌. هر
 يك‌ از
شركاي‌ خاص‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ منافع‌ خود، كنترل‌ مشترك‌ را نسبت‌ به‌ منافع‌
مشترك‌ اعمال‌ مي‌كند. هر
 شريك‌ خاص‌ كه‌ در كنترل‌ سهم‌ دارد بايد نقش‌ فعالي‌ در
سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ مشاركت‌ خاص‌، دست‌كم‌ در سطح‌ راهبردهاي‌ كلي‌، ايفا
كند. البته‌ اين‌ شرط‌، مانع‌ مديريت‌ مشاركت‌ خاص‌ توسط‌ يكي‌ از شركا نيست‌
مشروط‌ براينكه‌ سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ اصلي‌ مشاركت‌ با موافقت‌ كليه‌ شركاي‌
خاص‌ تعيين‌ شود و شركاي‌ خاص‌ بتوانند از اجراي‌ سياستهاي‌ يادشده‌ مطمئن‌ شوند.
در بعضي‌ موارد ممكن‌ است‌ سرمايه‌گذار، با توجه‌ به‌ تعريف‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ در
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 18 با
 عنوان‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در
واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي (براي‌ مثال‌ بدليل‌ دارا بودن‌
اكثريت‌ آرا) واحد تجاري‌ اصلي‌ شناخته‌ شود، اما در عمل‌ براساس‌ توافق‌ قراردادي‌
با سهامداران‌ ديگر كنترل‌ را تقسيم‌ كرده‌ باشد. در چنين‌ مواردي‌، واحد تجاري‌
فرعي‌ تلفيق‌ نمي‌شود بلكه‌ براساس‌ اين‌ استاندارد به
 عنوان‌ مشاركت‌ خاص‌ محسوب‌ مي‌گردد.

انواع‌ مشاركت‌ خاص‌

4 .    مشاركتهاي‌
خاص‌، ساختارهاي‌ بسيار متفاوتي‌ دارد. در اين‌ استاندارد، سه‌ نوع‌ فراگير آن‌
شامل‌ عمليات‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ و واحدهاي‌
تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، مشخص‌ شده‌ است‌ كه‌ مشمول‌ تعريف‌ مشاركت‌ خاص‌ مي‌باشند.
ويژگيهاي‌ مشترك‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ به
 شرح‌ زير است‌:

الف.  دو يا چند شريك‌ خاص‌ به موجب‌ يك‌ توافق‌ قراردادي‌ با هم‌ مرتبطند، و

ب‌‌ .  اين‌ توافق‌ قراردادي‌، كنترل‌ مشترك‌ را برقرار
مي‌كند.

توافق‌
قراردادي‌

5 .    وجود توافق‌
قراردادي‌، مشاركت‌ خاص‌ را از سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌ كه‌ در
آن‌ سرمايه‌گذار داراي‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ است‌، متمايز مي‌كند (به‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 20 با
 عنوان‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌ مراجعه‌ شود). از نظر اين‌ استاندارد، فعاليتهاي‌
فاقد توافق‌ قراردادي‌ براي‌ ايجاد كنترل‌ مشترك‌، مشاركت‌ خاص‌ محسوب‌ نمي‌شود.

6 .    توافق‌ قراردادي‌ ممكن‌ است‌ به‌ چندين‌ راه‌،
براي‌ مثال‌ به
 موجب‌ قراردادي‌ بين‌ شركاي‌ خاص‌ يا به موجب‌
صورتجلسه‌ مذاكرات‌ بين‌ آنان‌ صورت‌ گيرد. در بعضي‌ موارد، اين‌ توافق
‌ در اساسنامه‌ يا ساير آيين‌نامه‌هاي‌
مشاركت‌ خاص‌ درج‌ مي‌شود. توافق‌ قراردادي‌ صرف‌نظر از شكل‌، معمولاً مكتوب‌ و
شامل‌ موضوعات‌ زير است‌:

الف‌ . نوع‌ فعاليت‌، مدت‌ و الزامات‌ گزارشگري‌ مشاركت‌ خاص‌،

ب‌‌ .  انتصاب‌ اعضاي‌ هيأت ‌مديره‌ يا ساير اركان‌ اداره‌كننده‌
مشابه‌ مشاركت‌ خاص‌ و حق
 رأي‌ شركاي‌ خاص‌،

ج‌‌  .  آورده‌هاي‌ شركاي‌ خاص‌، و

د‌   .  سهم‌ شركاي‌ خاص‌ از محصول‌،
درآمدها، هزينه‌ها يا نتايج‌ مشاركت‌ خاص‌.

7
.    توافق‌ قراردادي‌، كنترل‌ مشترك‌ بر
مشاركت‌ خاص‌ را برقرار مي‌كند. چنين‌ الزامي‌ اطمينان‌ مي‌دهد كه‌ هيچ‌ يك‌ از
شركاي‌ خاص‌ در موقعيتي‌ نيست‌ كه‌ به
 تنهايي‌ فعاليت‌ مربوط‌ را كنترل‌ كند. به موجب‌ اين‌ توافق‌، تصميمات‌
مربوط‌ به‌ تأمين‌ اهداف‌ اساسي‌ مشاركت‌ خاص‌ كه‌ مستلزم‌ موافقت‌ تمام‌ شركاي‌
خاص‌ است‌ و همچنين‌ تصميماتي‌ كه‌ مستلزم‌ موافقت‌ اكثريت‌ معيني‌ از شركاي‌ خاص‌
است‌ مشخص‌ مي‌شود.

8 .    در توافق‌
قراردادي‌ ممكن‌ است‌ يكي‌ از شركاي‌ خاص‌ به
 عنوان‌ مجري‌ يا مدير مشاركت‌ خاص‌ مشخص‌ شود. مجري‌،
مشاركت‌ خاص‌ را كنترل‌ نمي‌كند بلكه‌ با توجه‌ به‌ سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ كه‌
براساس‌ توافق‌ قراردادي‌ مورد موافقت‌ شركاي‌ خاص‌ قرار گرفته‌ و اجراي‌ آن‌ به‌
مجري‌ محول‌ شده‌ است‌، بكار مي‌پردازد. اگر مجري‌ به
 تنهايي‌ توان‌ هدايت‌ سياستهاي‌
مالي‌ و عملياتي‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ را داشته‌ باشد، در اين‌ صورت‌، چنين‌ فعاليتي‌
مشاركت‌ خاص‌ تلقي‌ نمي‌شود بلكه‌ به
 عنوان‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ مجري‌، محسوب‌ مي‌گردد.

عمليات‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌

9 .    عمليات‌ بعضي‌
از مشاركتهاي‌ خاص‌ مستلزم‌ استفاده‌ از داراييها و ساير منابع‌ شركاي‌ خاص‌ است‌.
در واقع‌، به
 جاي‌ ايجاد يك‌ واحد تجاري‌، هر يك‌ از شركاي‌ خاص‌، داراييهاي‌
ثابت‌ مشهود و ساير امكانات‌ خود را بكار مي‌برد، هزينه‌ها و بدهيهاي‌ خود را تحمل‌
و نيازهاي‌ مالي‌ خود را با تعهد خود تأمين‌ مي‌كند. فعاليتهاي‌ مشاركت‌ خاص‌ ممكن‌
است‌ در كنار فعاليتهاي‌ مشابه‌ شريك‌ خاص‌ و به
 وسيله‌ كاركنان‌ آن‌ انجام‌ پذيرد. معمولاً به موجب‌ موافقت‌نامه‌ مشاركت‌ خاص‌،
درآمد فروش‌ محصول‌ مشترك‌ و هزينه‌هاي‌ مشترك‌ بين‌ شركاي‌ خاص‌ تسهيم‌ مي‌شود.

10 .  در عمليات‌
تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، دو يا چند شريك‌ خاص‌، عمليات‌، منابع‌ و مهارتهاي‌ خود را به
 منظور توليد، بازاريابي‌ و
توزيع‌ مشترك‌ محصولي‌ خاص‌، با هم‌ تركيب‌ مي‌كنند. بخشهاي‌ مختلف‌ فرايند توليد
به
 وسيله‌ هر يك‌ از شركاي‌ خاص‌ انجام‌ مي‌پذيرد.
هر
 شريك‌ خاص‌ مخارج‌ خود را تحمل‌
مي‌كند و سهمي‌ از درآمد محصول‌ را دريافت‌ مي‌كند كه‌ به
 موجب‌ توافق‌ قراردادي‌ تعيين‌
شده‌ است‌.

11 .     شريك‌ خاص‌ بايد در رابطه‌ با سهم‌ خود در عمليات‌ تحت‌ كنترل‌
مشترك‌، اقلام‌ زير را در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ و در
 نتيجه‌ در صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ خود شناسايي‌ كند:

الف ‌.   داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ خود و بدهيهاي‌ تحمل‌شده‌
توسط‌ وي‌، و

ب  .    هزينه‌هاي‌ تحمل‌شده‌ توسط‌
خود و سهم‌ وي‌ از درآمد فروش‌ كالا يا خدمات‌ حاصل‌
 از مشاركت‌ خاص‌.

12 .  از آنجا كه‌
داراييها، بدهيها، درآمدها و هزينه‌ها در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ هر
 يك‌ از شركاي‌ خاص‌ و در نتيجه‌ در صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ آنها شناسايي‌ مي‌شود، هنگام‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ شريك‌ خاص‌،
انجام‌ تعديل‌ يا اعمال‌ ضوابط‌ تلفيقي‌ ديگري‌ در
 رابطه‌ با اين‌ اقلام‌ ضرورت‌ ندارد.

13 .  نگهداري‌
سوابق‌ حسابداري‌ جداگانه‌ و نيز تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ براي‌ مشاركت‌ خاص‌ ممكن‌
است‌ ضرورت‌ نيابد. با اين‌ وجود، شركاي‌ خاص‌ ممكن‌ است‌ براي‌ ارزيابي‌ عملكرد
مشاركت‌ خاص‌، گزارشهاي‌ مديريت‌ تهيه‌ كنند.

داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌

14 .  بعضي‌
مشاركتهاي‌ خاص‌ متضمن‌ كنترل‌ مشترك‌ و اغلب‌ مالكيت‌ مشترك‌ شركاي‌ خاص‌ نسبت‌
به‌ يك‌ يا چند دارايي‌ است‌ كه‌ مشخصاً براي‌ هدف‌ مشاركت‌ خاص‌ آورده‌ يا تحصيل‌شده‌
است‌. اين‌ داراييها به
 منظور كسب‌ منافع‌ براي‌ شركاي‌
خاص‌ استفاده‌ مي‌شود.
هر
 شريك‌ خاص‌ ممكن‌ است‌ سهمي‌ از
محصول‌ را دريافت‌ كند و همچنين‌، سهم‌ توافق‌ شده‌اي‌ از هزينه‌ها را تحمل‌ كند.

15 .  اين‌ نوع‌
مشاركتهاي‌ خاص‌، مستلزم‌ ايجاد يك‌ واحد تجاري‌ مجزاي‌ از شركاي‌ خاص‌ نيست‌. هر
 شريك‌ خاص‌ متناسب‌ با سهم‌ خود
در داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، بر سهم‌ خود از منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ كنترل‌
دارد.

16 .  بسياري‌ از فعاليتهايي‌ كه‌ در حوزه‌ صنايع‌ استخراج‌
نفت‌، گاز و معادن‌ انجام‌ مي‌شود، مستلزم‌ استفاده‌ از داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌
مشترك‌ است‌. براي‌ مثال‌، تعدادي‌ از شركتهاي‌ توليدكننده‌ نفت‌ ممكن‌ است‌ يك‌
خط‌ لولـه‌ نفتي‌ را به
 طور مشترك‌ كنترل‌ و اداره‌ كنند. هر شريك‌ خاص‌ از اين‌ خط‌ لوله‌ براي‌ انتقال‌ محصول‌ خود
استفاده‌ مي‌كند و در
 مقابل‌ سهم‌ توافق‌شده‌اي‌ از هزينه‌هاي‌ عمليات‌ بهره‌برداري‌
خط‌ لوله‌ را تحمل‌ مي‌كند. مثالي‌ ديگر از يك‌ دارايي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، ملكي‌
است‌ كه‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ دو واحد تجاري‌ قرار دارد و هر
 يك‌ از آنها سهمي‌ از اجاره‌ را دريافت‌ و سهمي‌ از هزينه‌ها
را تحمل‌ مي‌كند.

17 .     هر يك‌ از شركاي‌ خاص‌ بايد در رابطه‌ با سهم‌ خود در
داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، اقلام‌ زير را در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ و در
 نتيجه‌ در صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ خود شناسايي‌ كند:

الف‌ .   سهم‌ خود از داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ و
طبقه‌بندي‌ آنها برحسب‌ ماهيت‌ داراييها،

ب  .    بدهيهاي‌ تحمل‌شده‌ توسط‌
وي‌،

ج    .    سهم‌ خود از بدهيهاي‌
تحمل‌ شده‌ به
 طور مشترك‌ با ساير شركاي‌
خاص‌،

د    .    سهم‌ خود از درآمد فروش‌
يا استفاده‌ از محصول‌ مشاركت‌ خاص‌ و نيز سهم‌ خود از هزينه‌هاي‌ تحمل‌شده‌ به
 وسيله‌ مشاركت‌ خاص‌، و

ﻫ     .    هزينه‌هايي‌ كه‌ در رابطه‌ با سهم‌ خود در مشاركت‌
خاص‌ تحمل‌ كرده‌ است‌ .

18 .  از آنجا كه‌
داراييها، بدهيها، درآمدها و هزينه‌ها در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ هر
 يك از شركاي‌ خاص‌ و در نتيجه‌ در صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ آنها شناسايي‌ مي‌شود، هنگام‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ شريك‌ خاص‌،
انجام‌ تعديل‌ يا اعمال‌ ضوابط‌ تلفيقي‌ ديگري‌ در
 رابطه‌ با اين‌ اقلام‌ ضرورت‌ ندارد.

19 .  حسابداري‌
داراييهاي‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ بيانگر ماهيت‌ و واقعيت‌ اقتصادي‌ و معمولاً شكل‌
قانوني‌ مشاركت‌ خاص‌ است‌. در سوابق‌ حسابداري‌ جداگانه‌ مشاركت‌ خاص‌ ممكن‌ است‌
تنها هزينه‌هاي‌ مشترك‌ مشاركت‌ خاص‌ درج‌ شود و در نهايت‌ براساس‌ سهم‌ توافق‌
شده‌ تسهيم‌ گردد. در اين‌ حالت‌ ممكن‌ است‌ صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ تهيه‌ نشود
اما شركاي‌ خاص‌ براي‌ ارزيابي‌ عملكرد مشاركت‌ خاص‌، گزارشهاي‌ مديريت‌ تهيه‌
كنند.

واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌

20 .  بعضي‌ از
مشاركتهاي‌ خاص‌ به‌ شكل‌ واحد تجاري‌ است‌ كه‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ شركاي‌ خاص‌
است‌ و اعمال‌ كنترل‌ مشترك‌ بر فعاليت‌ اين
 گونه‌ واحدها به موجب‌ توافق‌ قراردادي‌ بين‌ شركاي‌ خاص‌ تعيين‌ مي‌شود.

21 .  واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، داراييهاي‌ مشاركت‌
خاص‌ را كنترل‌، بدهيها و هزينه‌ها را تحمل‌ و درآمدها را تحصيل‌ مي‌كند. اين‌
واحد تجاري‌ مي‌تواند به‌ نام‌ خود قرارداد ببندد و نيز براي‌ مقاصد فعاليت‌
مشاركت‌ خاص‌ تأمين‌ مالي‌ كند. هر
 شريك‌ خاص‌
در نتايج‌ عملكرد واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ به‌ تناسب‌ سهم‌ خود حق‌ دارد و
در
 مواردي‌ نيز در محصول‌ مشاركت‌ خاص‌ سهيم‌ است‌.

22 .  نمونه‌ متداولي‌ از واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌،
اين‌ است‌ كه‌ دو واحد تجاري‌ فعاليتهاي‌ خود را در زمينه‌ تجاري‌ خاص‌ از
 طريق‌ انتقال‌ داراييها و بدهيهاي‌ مربوط‌، به‌ واحد تجاري‌
تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، تركيب‌ مي‌كنند. مثال‌ ديگر، موردي‌ است‌ كه‌ واحد تجاري‌ به
 طور مشترك‌ با دولت‌ يانماينده‌ يك‌ دولت‌ خارجي‌ از طريق‌ تأسيس‌ واحد تجاري‌ جداگانه‌اي‌ كه‌ تحت‌ كنترل‌
مشترك‌ آن‌ واحد و دولت‌ يا نماينده‌ آن‌ دولت‌ قرار دارد، يك‌ فعاليت‌ اقتصادي‌
را آغاز مي‌كند.

23 .     واحد
تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، بايد سوابق‌ حسابداري‌ خود را به‌ گونه‌اي‌ نگهداري‌
كند كه‌ اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد براي‌ شركاي‌ خاص‌ و سرمايه‌گذاران‌ ميسر
شود.

24 .  واحد تجاري‌
تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ معمولاً سوابق‌ حسابداري‌ خود را نگهداري‌ و همانند ساير
واحدهاي‌ تجاري‌، صورتهاي‌ مالي‌ خود را براساس‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ تهيه‌ و
ارائه‌ مي‌كند.

25 .  هر شريك‌ خاص‌ معمولاً با آوردن‌
وجه‌ نقد يا ساير منابع‌ در واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ مشاركت‌ مي‌كند. اين‌
آورده‌ها در سوابق‌ حسابداري‌ شريك‌ خاص‌ ثبت‌ و در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ آن‌،
به
 عنوان‌ سرمايه‌گذاري‌ در مشاركت‌
خاص‌ شناسايي‌ مي‌شود.

صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌ شريك‌ خاص‌

26 .  مشاركت‌ خاص‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ شريك‌ خاص‌ بايد براساس‌ روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ منعكس‌ شود.

27 .  در روش ارزش ویژه ناخالص، شرکای خاص باید علاوه‌بر تبعیت از همان قواعدی که در رابطه با واحدهای تجـاری وابستـه در بندهای 35 و 36 استاندارد حسابداری شماره 20 با عنوان ”سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته“ الزامی شده است، موارد زیر را در صورتهای مالی تلفیقی ارائه کنند:

الف.    سهم‌ شريك‌ خاص‌ از درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌
نيز بايد در صورت‌ سود و زيان‌ تلفيقي‌ مجزا
از
درآمد عملياتي‌ گروه‌ منعكس‌ شود. در گزارشگري‌ برحسب‌ قسمتهاي‌ مختلف‌ نيز، سهم‌
شريك‌ خاص‌ از درآمد عملياتي‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ بايد به‌ روشني‌ از
درآمد عملياتي‌ گروه‌ متمايز شود.

ب  .    سهم‌ شريك‌ خاص‌ به‌ تفكيك‌
مجموع‌ داراييها و مجموع‌ بدهيهاي‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ كه‌ تشكيل‌دهنده‌
مبلغ‌ خالص‌ سرمايه‌گذاري‌ وي‌ است‌ بايد در ترازنامه‌ تلفيقي‌ منعكس‌ شود.

28 .  با توجه‌ به‌ اينكه‌ كنترل‌ مشترك‌ شريك‌ خاص‌،
مؤثرتر از نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ است‌، يك‌
 واحد
تجاري‌ گزارشگر كه‌ بخش‌ عمده‌اي‌ از فعاليتهاي‌ خود را از
 طريق‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ انجام‌ مي‌دهد لازم‌ است‌ در
يادداشتهاي‌ توضيحي‌ اطلاعات‌ مفصلتري‌ درباره‌ آنها ارائه‌ كند.

29 .  براي‌ اعمال‌ روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ الزامات‌
مربوط‌ به‌ سرقفلي‌، معاملات‌ درون‌ گروهي‌، تاريخ‌ گزارشگري‌، رويه‌هاي‌
حسابداري‌ و ديگر موارد همانند ضوابط‌ مربوط‌ به‌ كاربرد روش‌ ارزش‌ ويژه‌ در
بندهاي‌ 13 الي‌ 31 استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 20 با
 عنوان‌‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته استفاده‌ مي‌شود.

30 .     شريك‌
خاص‌ از تاريخي‌ كه‌ كنترل‌ مشترك‌ خود بر واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ را از
 دست‌ مي‌دهد بايد استفاده‌ از
روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ را متوقف‌ كند.

موارد
استثنا

31 .     سهم‌ شريك‌ خاص‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌
مشتركي‌ كه‌ تحت‌ محدوديتهاي‌ شديد بلندمدت‌ فعاليت‌ مي‌كند و اين‌ محدوديتها
توانايي‌ واحد تجاري‌ را براي‌ انتقال‌ وجوه‌ به‌ شريك‌ خاص‌ كاهش‌ مي‌دهد، بايد
براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15
با
 عنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها“ به‌ حساب‌ گرفته‌ شود.

32 .  شريك‌ خاص‌ بايد از تاريخي‌ كه‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ به‌ واحد فرعي‌ آن‌ تبديل‌ مي‌شود، سهم‌ خود را طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 18 با عنوان‌ ” صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌“، به‌ حساب‌ منظور كند.

صورتهاي‌
مالي‌ جداگانه‌ شريك‌ خاص‌

33 .  سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری تحت کنترل مشترک در صورتهای مالی جداگانه شریک خاصی که صورتهای مالی تلفیقی تهیه می‌کند و طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ” داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی نشده است باید به بهای تمام شده پس از کسر کاهش ارزش انباشته یا مبلغ تجدید ارزیابی به عنوان یک نحوه عمل مجاز جایگزین منعکس شود. با سرمایه‌گذاری در واحد تجاری تحت کنترل مشترکی که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است باید طبق استاندارد یاد شده برخورد شود.

34 .     در مواردي‌ كه‌ شريك‌ خاص‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ منتشر نمي‌كند بايد مبالغ‌ مربوط‌ به‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ در
واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ را با استفاده‌ از روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ و
به
 شرح‌ زير ارائه‌ كند:

الف‌ .   تهيه‌ و ارائه‌ صورتهاي‌ مالي مجموعه، و

ب‌  .    افشـاي‌ اطلاعات‌ مكمل‌
دربـاره‌ آثـار بكارگيـري‌ ارزش‌ ويـژه‌ ناخالص‌، در يادداشتهـاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌
مالي‌.

34-
مكرر .  
زمانی که سهم شریک خاص در
واحدهای تجاری تحت کنترل مشترکی که قبلاً طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با
 عنوان ” داراییهای غیرجاری
نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به
 طور مستقل یا در قالب یک
مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است، معیارهای
چنین طبقه‌بندی را دیگر احراز نکند، روش ارزش ویژه ناخالص باید به گونه‌ای اعمال
شود که گویی از زمان طبقه‌بندی اولیه آن به عنوان نگهداری شده برای فروش،
بکار رفته است. صورتهای مالی برای دوره‌های مالی پس از تاریخ طبقه‌بندی
به عنوان نگهداری شده برای فروش نیز باید تجديد ارائه شود.

معاملات‌ بين‌ شريك‌ خاص‌ و مشاركت‌ خاص‌

35 .     زماني‌
كه‌ شريك‌ خاص‌، داراييهايي‌ را به‌ مشاركت‌ خاص‌ مي‌فروشد، يا به
 عنوان‌ آورده‌ منتقل‌ مي‌كند،
سود يا زيان‌ مربوط‌ بايد براساس‌ محتواي‌ معامله‌ شناسايي‌ شود. تا زماني‌ كه‌
اين‌ داراييها نزد مشاركت‌ خاص‌ باقي‌ بماند و به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ مخاطرات‌ و
مزاياي‌ عمده‌ مالكانه‌ انتقال‌ يافته‌ باشد، شريك‌ خاص‌ بايد فقط‌ آن‌ بخش‌ از
سود را شناسايي‌ كند كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ سهم‌ ساير شركاي‌ خاص‌ است‌. زماني‌ كه‌
فروش‌ يا آورده‌ مذكور، شواهدي‌ مبني‌ بر كاهش‌ در خالص‌ ارزش‌ فروش‌ داراييهاي‌
جاري‌ يا زیان كاهش ارزش‌ در مبلغ‌ دفتري‌ يك‌ دارايي‌ غيرجاري را‌ فراهم‌ آورد،
در اين‌ صورت‌ شريك‌ خاص‌ بايد تمام‌ مبلغ‌ زيان‌ مربوط‌ را شناسايي‌ كند.

36 .   در مواردي‌ كه‌ شريك‌ خاص‌، داراييهايي‌ را از مشاركت‌ خاص‌ خريداري‌ مي‌كند تا زماني‌ كه‌ اين‌ داراييها به‌ شخص‌ مستقلي‌ فروخته‌ نشده‌ است‌ نبايد سهم‌ خود را از سود مشاركت‌ خاص‌ در اين‌ معامله‌ شناسايي‌ كند. شريك‌ خاص‌ بايد به‌ روشي‌ مشابه‌ سهم‌ خود را از زيان‌ شناسايي‌ كند، با اين‌ تفاوت‌ كه‌ زيان‌ را بايد در صورتي‌ بي‌درنگ‌ شناسايي‌ كرد كه‌ بيانگر كاهش‌ در خالص‌ ارزش‌ فروش‌ داراييهاي‌ جاري‌ يا زیان كاهش ارزش‌ در مبلغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ باشد.

36
مکرر. شریک خاص در
ارزیابی وجود نشانه‌های کاهش ارزش دارایی در معامله با مشارکت خاص، مبلغ بازیافتنی
دارایی را طبق استاندارد حسابداری شماره
 32 با عنوان کاهش ارزش داراییها تعیین می‌کند.
شریک خاص در تعیین ارزش اقتصادی، جریانهای نقدی آتی دارایی را بر
 مبنای استفاده مستمر از دارایی و واگذاری نهایی آن توسط
مشارکت خاص برآورد می‌کند.

گزارشگري‌ مشاركت‌ خاص‌ در صورتهاي‌ مالي‌
سرمايه‌گذار

37 .     سرمايه‌گذاري‌ كه‌ بر مشاركت‌ خاص‌ كنترل‌ مشترك‌
ندارد، بايد سهم‌ خود را براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15 با
 عنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها گزارش‌ كند و چنانچه‌ در يك‌
مشاركت‌ خاص‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ دارد بايد سهم‌ خود را طبق‌ استاندارد حسابداري‌
شماره‌ 20
با عنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در
واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌“ گزارش‌ كند.

مجريان‌ مشاركت‌ خاص‌

38 .     مجريان‌ يا مديران‌ مشاركت‌ خاص‌ بايد حق‌الزحمه‌
خود را براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 3
با عنوان‌ ” درآمد عملياتي‌“ به‌ حساب‌ منظور كنند.

39 .  يك‌ يا چند شريك‌ خاص‌ ممكن‌ است‌ در قبال‌ دريافت‌ حق‌الزحمه‌ به عنوان‌ مجري‌ يا مدير يك‌
مشاركت‌ خاص‌ انجام‌ وظيفه‌ كنند. حق‌الزحمه‌ ياد شده‌ توسط‌ مشاركت‌ خاص‌ حسب‌
مورد به‌ حساب‌ دارايي‌ يا هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.

افشا

40 .     شريك‌
خاص‌ بايد مجموع‌ بدهيهاي‌ احتمالي‌ زير را كه‌ براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
4
با
 عنوان‌ ” ذخاير، بدهيهاي احتمالي و
داراييهاي احتمالي“، مشمول‌ افشا مي‌گردد، جداي‌ از ساير بدهيهاي‌ احتمالي‌ افشا
كند:

الف‌ .   هر بدهي‌ احتمالي‌ كه‌ شريك‌ خاص‌ در رابطه‌ با سهم‌ خود در مشاركتهاي‌ خاص‌ تحمل‌ مي‌كند و سهم‌
وي‌ از هر
 بدهي‌ احتمالي‌ كه‌ به طور
مشترك‌ با ساير شركاي‌ خاص‌ تحمل‌ مي‌كند،

ب  .    سهم‌ شريك‌ خاص‌ از
بدهيهاي‌ احتمالي‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ كه‌ متضمن‌ بدهي‌ احتمالي‌ براي‌ وي‌ است‌، و

ج .  آن‌ دسته‌ از بدهيهاي‌ احتمالي‌ كه‌ ناشي‌ از بدهي‌ احتمالي‌ شريك‌
خاص‌ بابت‌ بدهيهاي‌ ساير شركاي‌ خاص‌ است‌.

41 .     شريك‌
خاص‌ بايد مجموع‌ تعهدات‌ زير را در
 رابطه‌ با سهم‌ خود در مشاركت‌ خاص‌ به طور مجزا از ساير تعهدات‌
افشا كند:

الف ‌.   تعهدات‌
سرمايه‌اي‌ شريك‌ خاص‌ در
 رابطه‌ با سهم‌ خود در
مشاركتهاي‌ خاص‌ و سهم‌ وي‌ از تعهدات‌ سرمايه‌اي‌ كه‌ به
 طور مشترك‌ با ساير شركاي‌
خاص‌ تحمل‌شده‌ است‌، و

ب  .    سهم‌ خود از تعهدات‌
سرمايه‌اي‌ مشاركتهاي‌ خاص‌.

42 .    علاوه بر موارد پيشگفته‌، اطلاعات‌ زير بايد در رابطه‌ با مشاركتهاي‌ خاص‌ در صورتهاي‌ مالي‌ شريك‌ خاص‌ افشا شود:

الف ‌.   فهرستي‌ از مشاركتهاي‌ خاص‌ عمده‌ شامل‌ نام‌ و
ماهيت‌ فعاليت‌ آنها،

ب  .    نسبت‌ حقوق‌ مالكيت‌ در
واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌ و نسبت‌ حق
 رأي‌، در صورتي‌ كه‌ متفاوت‌ از نسبت‌ حقوق‌ مالكيت‌ باشد،

ج    .    دوره‌ مالي‌ يا تاريخ‌
ترازنامه‌ واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ مشترك‌، در
 مواردي‌ كه‌ تاريخ‌ گزارشگري‌ آن‌ با تاريخ‌ گزارشگري‌
شريك‌ خاص‌ متفاوت‌ است‌، و

د    .    مجموع‌ مبلغ‌ هر يك‌ از سرفصلهاي‌ داراييهاي‌ جاري‌، داراييهاي‌ غيرجاري‌،
بدهيهاي‌ جاري‌، بدهيهاي‌ غيرجاري‌، درآمدها و هزينه‌ها متناسب‌ با سهم‌ شريك‌ خاص‌
از مشاركتهاي‌ خاص‌.

43 .     شريك‌ خاصي‌
كه‌ به
 دليل‌ نداشتن‌ واحد فرعي‌،
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ منتشر نمي‌كند، بايد اطلاعات‌ خواسته‌شده‌ در بندهاي‌ 40، 41
و 42 را افشا كند.

تاريخ‌ اجرا

44 .  الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1381
 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

45 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 31 با
 عنوان‌ گزارشگري‌ مالي‌ سهم‌الشركه‌ در مشاركتهاي‌ خاص نيز رعايت‌ مي‌شود. توضيح‌ اينكه‌
در اين‌ استاندارد براي‌ انعكاس‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ تحت‌ كنترل‌
مشترك‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ از روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ استفاده‌ شده‌ است‌،
در صورتي‌ كه‌ روش‌ اصلي‌ استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌، روش‌ تلفيق‌ نسبي‌ است‌.
روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ناخالص‌ نوع‌ خاصي‌ از روش‌ ارزش‌ ويژه‌ است‌ كه‌ در استاندارد
بين‌المللي‌ حسابداري‌ به
 عنوان‌ روش‌ مجاز جايگزين‌
معرفي‌ شده‌ است‌. بنابراين‌، با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، الزامات‌ مربوط‌
به‌ روش‌ مجاز جايگزين‌ استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.




استاندارد بیست و دو حسابداری

استاندارد بیست و دو حسابداری درخصوص گزارشگري‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“ مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .  هدف‌ اين‌ استاندارد تعيين‌ حداقل‌ محتواي‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ و تعيين‌ اصول‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ قابل‌ اعمال‌ در تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كامل‌ يا فشرده‌ ميان‌دوره‌اي‌ است‌. گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ به موقع‌ و قابل‌ اتكا، اطلاعات‌ مفيدي‌ در رابطه‌ با توان‌ كسب‌ سود و ايجاد جريانهاي‌ نقدي‌، شرايط‌ مالي‌ و نقدينگي‌ واحد تجاري‌ براي‌ سرمايه‌گذاران‌، اعتباردهندگان‌ و ساير استفاده‌كنندگان‌ فراهم‌ مي‌آورد.

دامنه‌ كاربرد

2 .  در اين‌ استاندارد الزامات‌ خاصي‌ در رابطه‌ با اينكه‌ كدام‌ واحدهاي‌ تجاري‌ ملزم‌ به‌ انتشار گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ هستند و همچنين‌ زمان‌ تهيه‌ و تناوب‌ اين‌ گزارشها تعيين‌ نمي‌شود. معمولاً مراجع‌ قانوني‌، آن‌ گروه‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ را كه‌ اوراق‌ سهام‌ يا اوراق‌ مشاركت‌ آنها به عموم‌ عرضه‌ مي‌شود، ملزم‌ به‌ تهيه‌ و ارائه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ مي‌كنند. اين‌ استاندارد براي‌ كليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ به‌ صورت‌ اختياري‌ يا اجباري‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ منتشر مي‌كنند، كاربرد دارد.

تعاريف‌

3 . اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • دوره‌ مياني‌ : دوره‌ مالي‌ گزارشگري‌ كوتاه‌تر از يك‌ سال‌ مالي‌
    است‌.
  • گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي : گزارشي‌ براي‌ يك‌ دوره‌ مياني‌ است‌ كه‌ شامل‌
    مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ (طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با
     عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“)
    يا صورتهاي‌ مالي‌ فشرده‌ (طبق‌ اين‌ استاندارد) است‌.
  • صورتهاي‌ مالي‌ فشرده‌
    : حداقل‌ شامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌ و گزيده‌اي‌ از يادداشتهاي‌ توضيحي‌ مطابق‌
    الزامات‌ اين‌ استاندارد است‌.


مسئوليت‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

4 .  مسئوليت‌ تهيه‌ و ارائه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌ دوره‌اي‌ با هيأت ‌مديره‌ يا ساير اركان‌ اداره‌كننده‌ واحد تجاري‌ است‌.

مباني‌ تهيه‌
گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

5 .  تعيين‌ عملكرد مالي‌ دوره‌هاي‌ زماني‌ كمتر از يكسال‌، با مشكلات‌ ذاتي‌ همراه‌ است‌. درآمد برخي‌ فعاليتهاي‌ تجاري‌ در دوره‌هاي‌ مياني‌ به دليل‌ عوامل‌ فصلي‌، نوسان‌ زيادي‌ دارد. افزون‌ بر اين‌، مخارج‌ ثابت‌ بااهميت‌ كه‌ در يك‌ دوره‌ مياني‌ واقع‌ مي‌شود، ممكن‌ است‌ براي‌ ساير دوره‌هاي‌ مياني‌ نيز منافعي‌ دربر داشته‌ باشد. ازسوي‌ ديگر، مخارج‌ مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ يك‌ سال‌ كامل‌، به‌ طور مكرر در طول‌ سال‌ واقع‌ مي‌شود و بايد به منظور جلوگيري‌ از تحريف‌ عملكرد مالي‌ دوره‌ مياني‌، به‌ محصولات‌ در جريان‌ توليد يا ساير دوره‌هاي‌ مياني‌، تخصيص‌ داده‌ شود. بسياري‌ از هزينه‌ها، در دوره‌ مياني‌ براورد مي‌شود، زيرا فرصت‌ كافي‌ براي‌ تهيه‌ اطلاعات‌ كامل‌ وجود ندارد. براي‌ مثال‌، ممكن‌ است‌ در دوره‌ مياني‌ بررسي‌ جامع‌ كليه‌ اقلام‌ موجودي‌ مواد و كالا، تعيين‌ مخارج‌ هر يك‌ از پيمانهاي‌ بلندمدت‌ و محاسبه‌ دقيق‌ ماليات‌ بردرآمد ميسر نباشد. اصلاح‌ اين‌ براوردها در دوره‌هاي‌ مياني‌ بعد ممكن‌ است‌ عملكرد مالي‌ آن‌ دوره‌هاي‌ مياني‌ را تحريف‌ كند. همچنين‌ آثار توقف‌ يك‌ بخش‌ از واحد تجاري‌‌ بر عملكرد مالي‌ دوره‌ مياني‌ با اهميت‌تر از اثر آنها بر عملكرد مالي‌ سالانه‌ است‌. به همين‌ دليل‌ بايد توجه‌ ويژه‌اي‌ به افشاي‌ اثر اين‌ اقلام‌ بر اطلاعات‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ مبذول‌ شود.

6 .  در رابطه‌ با نحوه‌ تهيه‌ و ارائه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ دو ديدگاه‌ وجود دارد:

الف‌.  عده‌اي‌ هر
دوره‌ مياني‌ را به
 عنوان‌ يك‌ دوره‌ مالي‌ مستقل‌
تلقي‌ مي‌كنند و به
 همين‌ دليل‌ معتقدند كه‌ عملكرد
مالي‌ هر دوره‌ مياني‌ بايد اساساً مشابه‌ با دوره‌ مالي‌ سالانه‌ تعيين‌ شود.
براساس‌ اين‌ نظريه‌، براي‌ شناسايي‌ درآمدها و هزينه‌ها و انجام‌ براوردها در
پايان‌ دوره‌ مياني‌، از همان‌ اصول‌ قابل‌ اعمال‌ براي‌ دوره‌هاي‌ مالي‌ سالانه‌
استفاده‌ مي‌شود. اين‌ روش‌ در اين‌ استاندارد ”
 روش‌ منفصل“ ناميده‌ مي‌شود.

ب‌‌ .  گروهي‌
ديگر، هر دوره‌ مياني‌ را به
 عنوان‌
بخش‌ لاينفك‌ دوره‌ مالي‌ سالانه‌ تلقي‌ مي‌كنند. براساس‌ اين‌ نظريه‌، شناسايي‌
درآمدها و هزينه‌ها و انجام‌ براوردها در پايان‌ دوره‌ مياني‌، با توجه‌ به‌ پيش‌بيني‌
عملكرد مالي‌ براي‌ مابقي‌ دوره‌ مالي‌ سالانه‌، صورت‌ مي‌گيرد. بنابراين‌ يك‌ قلم‌
هزينه‌ كه‌ ممكن‌ است‌ مربوط‌ به‌ كل‌ دوره‌ مالي‌ سالانه‌ باشد، براساس‌ زمان‌،
حجم‌ فروش‌، حجم‌ توليد يا مباني‌ ديگر به‌ دوره‌هاي‌ مياني‌ تخصيص‌ داده‌ مي‌شود.
اين‌ روش‌ در اين‌ استاندارد ”
 روش‌ متصل‌“ ناميده‌ مي‌شود.

7 .  در اين‌ استاندارد، اقلام‌ درآمد و هزينه‌ براساس‌ مباني‌ مشابه‌ با مباني‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ اندازه‌گيري‌ و شناسايي‌ مي‌شود (روش‌ منفصل‌). در رابطه‌ با برخي‌ اقلام‌ درآمد و هزينه‌ كه‌ ماهيت‌ سالانه‌ دارند (از قبيل‌ ماليات‌ بردرآمد)، لازم‌ است‌ ابتدا درآمد يا هزينه‌ براي‌ كل‌ سال‌ براورد شود تا بتوان‌ براساس‌ آن‌، سهم‌ دوره‌ مياني‌ را به‌ نحو مناسب‌ شناسايي‌ كرد. در اين‌ روش‌، درآمدها و هزينه‌ها ضمن‌ رعايت‌ مفهوم‌ ” تطابق‌ درآمد و هزينه‌“ در دوره‌ مربوط‌ شناسايي‌ مي‌شود. روش‌ منفصل‌ برخلاف‌ روش‌ متصل‌، موجب‌ هموارسازي‌ عملكرد مالي‌ طي‌ سال‌ نمي‌شود. در عوض‌، توضيحات‌ مجمل‌ و كافي‌ درباره‌ هرگونه‌ نوسان‌، از قبيل‌ عملكرد فصلي‌ يا مخارج‌ مقطعي‌ بسيار مهم‌ در ابتداي‌ سال‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ ارائه‌ مي‌شود. اين‌ شيوه‌ به‌ شناخت‌ فعاليتهاي‌ تجاري‌ توسط‌ استفاده‌كنندگان‌ و همچنين‌ بهبود توان‌ آنها براي‌ ارزيابي‌ عملكرد مالي‌ و وضعيت‌ مالي‌ واحد تجاري‌ كمك‌ مي‌كند.

محتواي‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

8
.    مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ طبق‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با
 عنوان‌ نحوه‌
ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌
شامل‌ اجزاي‌ زير است‌:

الف
‌. ترازنامه‌،

ب‌ .  صورت‌ سود و زيان‌،

ج‌  .  صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌،

د‌   .  صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد، و

ﻫ‌   .  يادداشتهاي‌ توضيحي‌.

9 .  اهداف‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ همانند اهداف‌ گزارش‌ سالانه‌ است‌. گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، غالباً مبنايي‌ اساسي‌ براي‌ اتخاذ تصميمات‌ اقتصادي‌ است‌ و اين‌ امكان‌ را فراهم‌ مي‌سازد كه‌ چنين‌ تصميماتي‌ براساس‌ اطلاعات‌ به موقع‌تر اتخاذ شود. بنابراين‌، الزامات‌ ارائه‌ اطلاعات‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ تا حدود زيادي‌ مشابه‌ الزامات‌ ارائه‌ اطلاعات‌ مالي‌ سالانه‌ است‌، اگرچه‌ توازن‌ بين‌ خصوصيات‌ كيفي‌ ” قابل‌ اتكا بودن‌“ و ” به موقع‌بودن‌“ اطلاعات‌ مالي‌ ميان‌ دوره‌اي‌، با در نظر گرفتن‌ محدوديت‌ فزوني‌ منافع‌ بر هزينه‌ها، ممكن‌ است‌ متفاوت‌ باشد.

10 .  اگرچه‌ در دوره‌ مياني‌ بايد اطلاعات‌ كافي‌ به منظور امكان‌پذير ساختن‌ ارزيابي‌
آگاهانه‌ وضعيت‌ مالي‌، عملكرد مالي‌ و جريانهاي‌ نقدي‌ ارائه‌ شود، اما حجم‌ اين‌
اطلاعات‌ در
 مقايسه‌ با
صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ كم‌تر است‌. براي‌ تهيه‌ اطلاعات‌ به
 موقع‌، صرفه‌جويي‌ در هزينه‌ تهيه‌
اطلاعات‌ و خودداري‌ از ارائه‌ اطلاعات‌ تكراري‌، يك‌ واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ به‌
طور اجباري‌ يا اختياري‌ اطلاعات‌ كمتري‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ ارائه‌
كند. در اين‌ استاندارد، منظور از حداقل‌ محتواي‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌،
صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌ و گزيده‌اي‌ از يادداشتهاي‌ توضيحي‌ است‌. هدف‌ اصلي‌ گزارش‌
مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ در
 واقع‌ به‌ روز
كردن‌ اطلاعات‌ آخرين‌ مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ است‌. به
 همين‌ دليل‌، در گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌
اساساً اطلاعات‌ درباره‌ فعاليتها، رويدادها و شرايط‌ جديد ارائه‌ مي‌شود و
اطلاعات‌ گزارش‌ قبلي‌ تكرار نمي‌گردد.

11 .  اين‌
استاندارد، واحدهاي‌ تجاري‌ را از ارائه‌ مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ (طبق‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با
 عنوان‌ نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌) بجاي‌ صورتهاي‌ مالي‌ فشرده‌
يا ارائه‌ اطلاعات‌ بيشتر از حداقل‌ تعيين‌ شده‌ در اين‌ استاندارد منع‌ نمي‌كند.
معيارهاي‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ اين‌ استاندارد براي‌ مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌
مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ نيز كاربرد دارد و براي‌ تهيه‌ اين‌ صورتهاي‌ مالي‌، رعايت‌
الزامات‌ افشاي‌ اين‌ استاندارد و همچنين‌ ساير استانداردهاي‌ حسابداري‌ ضروري‌
است‌.

حداقل‌
اجزاي‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

12 .   گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ حداقل‌ بايد شامل‌ اجزاي‌ زير باشد:

الف ‌.   ترازنامه‌،

ب‌  .    صورت‌ سود و زيان‌،

ج‌    .    صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌،

د    .    صورت‌ جريان‌ وجوه‌ نقد،
و

ﻫ     .    گزيده‌اي‌ از
يادداشتهاي‌ توضيحي‌.

شكل‌
و محتواي‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

13 .  چنانچه‌ واحد تجاري‌ در گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ را منتشر كند، شكل‌ و محتواي‌ اين‌ صورتهاي‌ مالي‌ بايد با الزامات‌ مندرج‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1
 با عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“ منطبق‌ باشد.

14 .  چنانچه‌ واحد تجاري‌ در گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، مجموعه‌ صورتهاي‌ مالي‌ به‌ شكل‌ فشرده‌ را منتشر كند، اين‌ صورتها بايد شامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ “ و گزيده‌اي‌ از يادداشتهاي‌ توضيحي‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حاضر باشد. يادداشتهاي‌ اضافي‌ در صورتي‌ كه‌ عدم‌ انعكاس‌ آنها، صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ را گمراه‌ كننده‌ سازد، بايد در اين‌ صورتها گنجانده‌ شود.

15 .  حذف شده است.

16 .  عبارت‌ ” گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ “ بايد در عناوين‌ كليه‌ صفحات‌ گزارش‌ درج‌ شود.

17 .  واحدهاي‌
تجاري‌ اصلي‌ براي‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ مشمول‌ الزامات‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 18 با
 عنوان‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در
واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌،
نيز مي‌باشند.

گزيده‌
يادداشتهاي‌ توضيحي‌

18
.  استفاده‌كنندگان‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌
به‌ آخرين‌ گزارش‌ مالي‌ سالانه‌ واحد تجاري‌ نيز دسترسي‌ دارند. بنابراين‌ ارائه‌
اطلاعات‌ نسبتاً كم‌اهميت‌ در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ گزارشهاي‌ ميان‌دوره‌اي‌ براي‌
به‌ روز كردن‌ اطلاعاتي‌ كه‌ در آخرين‌ گزارش‌ سالانه‌ ارائه‌ شده‌ است‌، ضرورت‌
ندارد. در دوره‌ مياني‌ تشريح‌ معاملات‌ و ساير رويدادهايي‌ مفيد است‌ كه‌ براي‌
درك‌ تغييرات‌ در وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌ از تاريخ‌ آخرين‌
گزارشگري‌ سالانه‌، حائز اهميت‌ باشد.

19 .   واحد تجاري‌ بايد اطلاعات‌ زير را، به عنوان‌ حداقل‌ اطلاعات‌ لازم‌، در صورت‌ با اهميت‌ بودن‌ در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ افشا كند. اين‌ اطلاعات‌ بايد براي‌ دوره‌اي‌ كه‌ از ابتداي‌ سال‌ مالي‌ شروع‌ و به‌ پايان‌ دوره‌ مياني‌ ختم‌ مي‌شود، گزارش‌ گردد. همچنين‌، واحد تجاري‌ بايد معاملات‌ و ساير رويدادهايي‌ را كه‌ براي‌ درك‌ بهتر وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌ در دوره‌ مياني‌ با اهميت‌ است‌، افشا كند :

الف‌ .   افشاي‌ يكنواختي‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ و روشهاي‌
محاسباتي‌ مورد استفاده‌ در تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ با آخرين‌ صورتهاي‌
مالي‌ سالانه‌ و در صورت‌ تغيير رويه‌ها و روشها افشاي‌ ماهيت‌ و اثرات‌ تغيير،

ب‌  .    تشريح‌ عمليات‌ فصلي‌ يا
چرخه‌اي‌ در دوره‌ مياني‌،

ج    .    ماهيت‌ و مبلغ‌ اقلام‌
مؤثر بر داراييها، بدهيها، حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌، سود (زيان‌) خالص‌ يا جريانهاي‌
نقدي‌ كه‌ از نظر ماهيت‌، اندازه‌ يا وقوع‌ غيرمعمول‌ است‌،

د    .    ماهيت‌ و مبلغ‌ تغيير در
براورد مبالغ‌ گزارش‌ شده‌ در دوره‌(هاي‌) مياني‌ قبلي‌ سال‌ مالي‌ جاري‌ يا تغيير
در براورد مبالغ‌ گزارش‌ شده‌ در سالهاي‌ مالي‌ گذشته‌، مشروط‌ بر اينكه‌ تغييرات‌
ياد شده‌ آثار مهمي‌ بر اقلام‌ دوره‌ مياني‌ جاري‌ داشته‌ باشد،

ﻫ     .    افزايش‌ يا كاهش‌
سرمايه‌ و انتشار يا بازخريد اوراق‌ مشاركت‌،

و     .    رويدادهاي‌ بااهميت‌ پس‌
از پايان‌ دوره‌ مياني‌ كه‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ منعكس‌ نشده‌ است‌،

ز     . اثر تغييرات‌ ساختاري‌ واحد تجاري‌ طي‌ دوره‌ مياني‌ از جمله‌ تركيب‌ واحدهاي‌ تجاري‌، تحصيل‌ يا واگذاري‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ و سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌، تجديد ساختار و عمليات‌ متوقف‌ شده‌،

ح    .     تغيير در بدهيهاي‌ احتمالي‌ يا داراييهاي‌ احتمالي‌ از تاريخ‌ آخرين‌ ترازنامه‌ سالانه‌، و

ط   .   اطلاعات‌ لازم‌ درباره‌ طرحهاي‌ توسعه‌، جايگزيني‌ و غيره‌.

20 .  نمونه‌هاي‌
زير مصاديقي‌ از موارد افشاست‌ كه‌ طبق‌ بند 19 انعكاس‌ آنها در گزيده‌ يادداشتهاي‌
توضيحي‌ لازم‌ است‌. در ساير استانداردهاي‌ حسابداري‌ شيوه‌ افشاي‌ بسياري‌ از اين‌
اقلام‌ مشخص‌ شده‌ است‌:

الف
. كاهش‌ ارزش‌ موجوديها به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ يا
برگشت‌ آن‌،

ب‌‌ .  زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود،
داراييهاي‌ نامشهود يا ساير داراييها و برگشت‌ آن‌،

ج‌‌  .  تحصيل‌ و واگذاري‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود،

د‌   .  تعهدات‌ سرمايه‌اي‌،

ﻫ‌   .  حل‌ و فصل‌ دعاوي‌ حقوقي‌،

و‌   .  اصلاح‌ اشتباه‌،

ز‌   .  اقلام‌ استثنايي‌،

ح‌‌  .  تأخير در پرداخت‌ بدهيها يا نقض‌ قراردادهاي‌
استقراض‌،

ط‌  .  معاملات‌ با اشخاص‌ وابسته‌، و

ي‌  .  سود يا زيان‌ حاصل‌ از فروش‌ سرمايه‌گذاريها و
درآمد حاصل‌ از سود سهام‌.

21
.  ساير
استانداردهاي‌ حسابداري‌، موارد افشا در صورتهاي‌ مالي‌ را مشخص‌ مي‌كند. در آن‌
استانداردها، منظور از صورتهاي‌ مالي‌، مجموعه‌ كامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ است‌ كه‌
سالانه‌ تهيه‌ و ارائه‌ مي‌شود. رعايت‌ الزامات‌ افشا كه‌ در ساير استانداردهاي‌
حسابداري‌ مقرر شده‌ است‌ در
 مواردي‌
كه‌ واحد تجاري‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ را به‌ شكل‌ فشرده‌ ارائه‌ مي‌كند،
الزامي‌ نيست‌.

22 .  چنانچه‌
سازمان‌ بورس‌ اوراق‌ بهادار يا مراجع‌ قانوني‌ ديگر افشاي‌ اطلاعات‌ ديگري‌ را در
دوره‌ مياني‌ الزامي‌ كند، اين‌ اطلاعات‌ در صورتي‌ كه‌ در حوزه‌ گزارشگري‌ مالي‌
باشد در صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ و در غير اين‌ صورت‌ به
 عنوان‌ اطلاعات‌ متمم‌ آن‌
ارائه‌ مي‌شود (از
 قبيل‌ آمار توليد و فروش‌، پيش‌بيني‌ها
و…).

افشاي‌
رعايت‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌

23 .  چنانچه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ واحد تجاري‌ با الزامات‌ اين‌ استاندارد حسابداري‌ انطباق‌ داشته‌ باشد اين‌ واقعيت‌ بايد افشا شود.

دوره‌هاي‌
زماني‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌

24 .  گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ بايد شامل‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ براي‌ دوره‌هاي‌ زير باشد:

الف ‌.   ترازنامه‌ به‌ تاريخ‌ پايان‌ دوره‌ مياني‌ جاري‌،
همراه‌ با اقلام‌ مقايسه‌اي‌ به‌ تاريخ‌ پايان‌ سال‌ مالي‌ قبل‌، و

ب  .    صورتهاي‌ سود و زيان‌، سود و زيان‌ جامع‌ و جريان‌ وجوه‌ نقد براي‌ دوره‌
مياني‌ جاري‌ همراه‌ با اقلام‌ مقايسه‌اي‌ براي‌ دوره‌ مياني‌ مشابه‌ سال‌ مالي‌
قبل‌ و نيز اقلام‌ مقايسه‌اي‌ سال‌ مالي‌ قبل‌.

25
.  ارائه‌ اطلاعات‌ مالي‌ 12 ماهه‌ منتهي‌
به‌ پايان‌ دوره‌ مياني‌ همراه‌ با اطلاعات‌ مالي‌ مقايسه‌اي‌ 12 ماهه‌ گذشته‌،
براي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ فعاليت‌ آنها اساساً فصلي‌ است‌ ممكن‌ است‌ مفيد باشد.
لذا، توصيه‌ مي‌شود چنين‌ واحدهايي‌ علاوه
 بر اطلاعات‌ مندرج‌ در بند 24، گزارش‌ اطلاعات‌ براي‌ يك‌
دوره‌ 12 ماهه‌ را نيز در نظر داشته‌ باشند.

اهميت‌

26 .  در تصميم‌گيري‌ براي‌ شناسايي‌، اندازه‌گيري‌، طبقه‌بندي‌ يا افشاي‌ يك‌ قلم‌ جهت‌ مقاصد گزارشگري‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، اهميت‌ بايد با توجه‌ به‌ اطلاعات‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ ارزيابي‌ شود. در ارزيابي‌ اهميت‌ بايد به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ داشت‌ كه‌ اندازه‌گيري‌ اقلام‌ در دوره‌ مياني‌ در مقايسه‌ با اندازه‌گيري‌ داده‌هاي‌ مالي‌ سالانه‌، بيشتر متكي‌ به‌ براورد است‌.

27 .  براي‌ ارزيابي‌
اهميت‌ اقلام‌ هميشه‌ اعمال‌ قضاوت‌ لازم‌ است‌. طبق‌ اين‌ استاندارد به
 منظور قابل‌ فهم‌ بودن‌ اقلام‌
ميان‌دوره‌اي‌، تصميم‌گيري‌ براي‌ شناخت‌ و افشاي‌ اطلاعات‌ در دوره‌ مياني‌ با
توجه‌ به‌ اهميت‌ اقلام‌ براي‌ دوره‌ مياني‌ صورت‌ مي‌گيرد. بنابراين‌، براي‌ مثال‌،
اقلام استثنايي‌، تغيير در رويه‌ حسابداري‌ يا تغيير در براورد حسابداري‌ و اشتباه‌
در صورتهاي‌ مالي‌ دوره‌هاي‌ گذشته‌ برمبناي‌ اهميت‌ آنها نسبت‌ به‌ اطلاعات‌ ميان‌دوره‌اي‌
شناسايي‌ و افشا مي‌شود تا از برداشتهاي‌ گمراه‌كننده‌ كه‌ ممكن‌ است‌ ناشي‌ از
افشا نكردن‌ اطلاعات‌ باشد، جلوگيري‌ شود. هدف‌ اصلي‌ چنين‌ ديدگاهي‌، اطمينان‌ از
اين‌ امر است‌ كه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ شامل‌ كليه‌ اطلاعات‌ مربوط‌ براي‌
درك‌ وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌ طي‌ دوره‌ مياني‌ باشد.

شناخت‌ و اندازه‌گيري‌

رويه‌هاي‌
حسابداري‌

28 .  واحد تجاري‌ بايد براي‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ از رويه‌هاي‌ يكسان‌ با رويه‌هاي‌ مورد استفاده‌ در تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ استفاده‌ كند. تغيير در رويه‌هاي‌ حسابداري‌ بعد از تاريخ‌ آخرين‌ صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ كه‌ در صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ بعدي‌ منعكس‌ مي‌شود از اين‌ قاعده‌ مستثني‌ است‌. به هر حال‌، تناوب‌ گزارشگري‌ واحد تجاري‌ (سالانه‌، شش‌ ماهه‌ يا فصلي‌) نبايد بر اندازه‌گيري‌ نتايج‌ سالانه‌ اثر داشته‌ باشد. براي‌ دستيابي‌ به‌ اين‌ هدف‌، اندازه‌گيري‌ براي‌ مقاصد گزارشگري‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، بايد آن‌ دوره‌ زماني‌ را دربر گيرد كه‌ از ابتداي‌ سال‌ مالي‌ شروع‌ و به‌ پايان‌ دوره‌ مياني‌ ختم‌ مي‌شود.

29 .  تناوب‌ گزارشگري‌ نبايد موجب‌ تغيير اصول‌ شناخت‌
و اندازه‌گيري‌ حاكم‌ بر صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ شود. براي‌ مثال‌:

الف
‌. اصول‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ زيان‌ كاهش‌ ارزش‌
موجودي‌ مواد و كالا يا زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ در دوره‌ مياني‌،
يكسان‌ با اصولي‌ است‌ كه‌ براي‌ تهيه‌
صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ اعمال‌ مي‌شود. با اين‌ حال‌، اگر چنين‌ اقلامي‌ در يك‌
دوره‌ مياني‌ شناسايي‌ و اندازه‌گيري‌ شود ولي‌ براورد آنها در يك‌ دوره‌ مياني‌
بعدي‌ همان‌ سال‌ مالي‌ تغيير كند، در دوره‌ مياني‌ بعدي‌ براورد اوليه‌ از
 طريق‌ انباشت‌ مبلغ‌ زيان‌ اضافي‌ يا از طريق‌ برگشت‌ مبلغ‌ شناسايي‌ شده‌، تغيير داده‌ مي‌شود.

ب‌ .  مخارجي‌ كه‌
در پايان‌ دوره‌ مياني‌ با تعريف‌ دارايي‌ انطباق‌ ندارد را نمي‌توان‌ به‌ اميد
دريافت‌ اطلاعاتي‌ در آينده‌ حاكي‌ از انطباق‌ با تعريف‌ دارايي‌ يا به
 منظور هموارسازي‌ سود طي‌ دوره‌هاي‌ مياني‌ يكسال‌ مالي‌،
در ترازنامه‌ به‌ دوره‌ آتي‌ منتقل‌ كرد.

ج‌‌  .  در هر دوره‌ مياني‌، هزينه‌ ماليات‌ بردرآمد
برمبناي‌ بهترين‌ براورد از نرخ‌ مؤثر ماليات‌ بر
 درامد سالانه‌ مورد انتظار براي‌ كل‌ سال‌ مالي‌، شناسايي‌
مي‌شود. ذخيره‌ ماليات‌ يك‌ دوره‌ مياني‌ ممكن‌ است‌ در دوره‌ مياني‌ بعدي‌ همان‌
سال‌ مالي‌ به
 علت‌ تغيير در نرخ‌ مؤثر ماليات‌
بردرآمد سالانه‌، تعديل‌ شود.

30
.  براساس‌
مفاهيم‌
نظري‌ گزارشگري‌ مالي شناخت‌ متضمن‌ مشخص‌ كردن‌ عنوان‌ و مبلغ‌ پولي‌ يك عنصر و احتساب‌ آن‌ مبلغ‌ در جمع‌ اقلام‌ صورتهاي‌ مالي‌
است‌. يكي‌ از معيارهاي‌ شناخت‌ تطبيق‌ يك‌ قلم‌ با تعريف‌ يكي‌ از عناصر صورتهاي‌
مالي‌ است‌. تعاريف‌ دارايي‌، بدهي‌، درآمد و هزينه‌ هم‌ براي‌ شناخت‌ در دوره‌
مياني‌ و هم‌ شناخت‌ در دوره‌ سالانه‌، اهميت‌ اساسي‌ دارد.

31
.  منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ داراييها در دوره‌
مياني‌ همانند دوره‌ سالانه‌ بررسي‌ مي‌شود. مخارجي‌ كه‌ ماهيتاً در پايان‌ سال‌
مالي‌ واجد معيارهاي‌ شناخت‌ دارايي‌ نيست‌ در دوره‌ مياني‌ نيز به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي‌ نمي‌شود.
به
 همين‌ ترتيب‌ در پايان‌ دوره‌
مياني‌ اقلامي‌ به
 عنوان‌ بدهي‌ شناسايي‌ مي‌شود
كه‌ در آن‌ تاريخ‌ بيانگر وجود تعهد باشد.

32 .  يكي‌ از
ويژگيهاي‌ اصلي‌ درآمد و هزينه‌ اين‌ است‌ كه‌ افزايش‌ يا كاهش‌ داراييها و
بدهيهاي‌ مرتبط‌ با آن‌، قبلاً رخ‌ داده‌ است‌. چنانچه‌ اين‌ تغييرات‌ واقع‌ شده‌
باشد، درآمد و هزينه‌ مرتبط‌ با آن‌ شناسايي‌ و در غير اينصورت‌ از شناسايي‌ درآمد
و هزينه‌ خودداري‌ مي‌شود.

33 .  يك‌ واحد
تجاري‌ كه‌ تنها صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌ تهيه‌ و ارائه‌ مي‌كند، براي‌ اندازه‌گيري‌
داراييها، بدهيها، درآمدها، هزينه‌ها و جريانهاي‌ نقدي‌ در صورتهاي‌ مالي‌ مي‌تواند
از اطلاعاتي‌ استفاده‌ كند كه‌ در طول‌ سال‌ مالي‌ فراهم‌ شده‌ است‌. در
 نتيجه‌ اندازه‌گيريها، آن‌ دوره‌ زماني‌ را دربر مي‌گيرد
كه‌ از ابتداي‌ سال‌ مالي‌ شروع‌ و به‌ پايان‌ دوره‌ مياني‌ ختم‌ مي‌شود.

34 .  يك‌ واحد
تجاري‌ كه‌ گزارش‌ شش‌ ماهه‌ تهيه‌ مي‌كند، براي‌ اندازه‌گيري‌ اقلام‌ صورتهاي‌
مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ از اطلاعاتي‌ استفاده‌ مي‌كند كه‌ تا پايان‌ دوره‌ شش‌ ماهه‌
يا مدت‌ كوتاهي‌ بعد از آن‌ در دسترس‌ است‌. چنين‌ واحدي‌ براي‌ دوره‌ سالانه‌ از
اطلاعاتي‌ بهره‌ مي‌گيرد كه‌ تا پايان‌ سال‌ يا مدت‌ كوتاهي‌ پس‌ از آن‌ كسب‌ مي‌شود.
اندازه‌گيريهاي‌ سالانه‌، تغيير در براورد ارقام‌ گزارش‌ شده‌ در شش‌ ماهه‌ اول‌
را منعكس‌ مي‌كند و مبالغ‌ گزارش‌ شده‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ براي‌
دوره‌ شش‌ ماهه‌ اول‌ تعديل‌ نمي‌شود.

درآمدهاي‌ عملياتي‌ فصلي‌، چرخه‌اي‌ يا موردي‌ و مخارج‌
نامنظم‌

35 .  درآمدهاي‌ عملياتي‌ كه‌ به‌ صورت‌ فصلي‌، چرخه‌اي‌ يا موردي‌ طي‌ سال‌ مالي‌ تحصيل‌ مي‌گردد و نيز مخارجي‌ كه‌ به‌ صورت‌ نامنظم‌ طي‌ سال‌ مالي‌ واقع‌ مي‌شود بايد در همان‌ دوره‌ مياني‌ به عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ شناسايي‌ شود كه‌ معيارهاي‌ شناخت‌ بكار گرفته‌ شده‌ براي‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ سالانه‌، در آن‌ دوره‌ احراز گردد.

36 .  چنانچه‌ بين‌
سطح‌ سود در دوره‌ مياني‌ و مابقي‌ سال‌ نوسانات‌ فاحش‌ و مكرر وجود داشته‌ باشد،
فعاليت‌ واحد تجاري‌ ماهيت‌ فصلي‌ يا چرخه‌اي‌ دارد. چنين‌ نوساناتي‌ معمولاً توسط‌
بازار درك‌ مي‌شود و بنابراين‌ درآمد عملياتي‌ در همان‌ دوره‌ مياني‌ كه‌ تحقق‌ مي‌يابد
گزارش‌ و ماهيت‌ فصلي‌ يا چرخه‌اي‌ آن‌ نيز افشا مي‌شود. مثالهايي‌ از اين‌
درآمدهاي‌ عملياتي‌ شامل‌ سود سهام‌ در شركتهاي‌ سرمايه‌گذاري‌، كمك‌ بلاعوض‌ دولت‌
و فروش‌ محصول‌ در شركتهاي‌ توليدكننده‌ قند و شكر است‌.

كاربرد
اصول‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌

37 .  نمونه‌هايي‌
از كاربرد اصول‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ مندرج‌ در بندهاي‌ 28 الي‌ 36 در پيوست‌
شماره‌ 1 ارائه‌ شده‌ است‌.

استفاده‌
از براورد

38 .  به منظور ارائه‌ اطلاعات‌ قابل‌ اتكا و همچنين‌ افشاي‌ مناسب‌ كليه‌ اطلاعات‌ بااهميت‌ و مربوط‌ براي‌ درك‌ وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌، در تهيه‌ گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ بايد از روشهاي‌ اندازه‌گيري‌ مناسب‌ استفاده‌ شود. اگرچه‌ اندازه‌گيريها هم‌ در گزارش‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌ و هم‌ در گزارش‌ مالي‌ سالانه‌ مبتني‌ بر براوردهاي‌ معقول‌ است‌، اما براي‌ تهيه‌ گزارشهاي‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي‌، براوردها كاربرد گسترده‌تري‌ دارد.

39 .  نمونه‌هاي‌
استفاده‌ از براورد در دوره‌ مياني‌، در پيوست‌ شماره‌ 2 ارائه‌ شده‌ است‌.

تعديلات‌ سنواتي‌

40 .     در صورت‌
تغيير در رويه‌ حسابداري‌، مبالغ‌ دوره‌ مياني‌ جاري‌ و دوره‌هاي‌ قبل‌ كه‌ به‌شكل‌
مقايسه‌اي‌ ارائه‌ مي‌گردد بايد برمبناي‌ رويه‌ جديد محاسبه‌ شود. همچنين‌ در صورت‌
اصلاح‌ اشتباه‌، ارقام‌ مقايسه‌اي‌ نيز بايد ارائه‌ مجدد شود. با آثار انباشته‌
تغيير در رويه‌ حسابداري‌ و نيز اصلاح‌ اشتباه‌ بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌
شماره‌
6 با عنوان‌ ” گزارش‌ عملكرد مالي‌“ برخورد
شود.

تاريخ‌ اجرا

41 .  الزامات‌ اين‌ استاندارد براي‌ كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

42 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 34 با
 عنوان‌ گزارشگري‌ مالي‌ ميان‌دوره‌اي نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست‌
شماره‌ 1

نمونه‌هاي‌
كاربرد اصول‌ شناخت‌ و اندازه‌گيري‌

در اين‌
پيوست‌ كه‌ تنها جنبه‌ توضيحي‌ دارد و بخشي
 از استاندارد حسابداري‌ نيست‌، نمونه‌هايي‌ از كاربرد اصول‌
شناخت‌ و اندازه‌گيري‌ مندرج‌ در بندهاي‌ 28 تا 36 ارائه‌ مي‌شود. تشريح‌ كاربرد استاندارد
در
 راستاي‌ روشن‌ شدن‌ مفاهيم‌ استاندارد
است‌.

تعميرات‌ ادواري‌ عمده‌
و برنامه‌ريزي‌ شده‌

1
.    مخارج‌ تعميرات‌ ادواري‌ عمده‌ و برنامه‌ريزي‌
شده‌ يا ساير مخارج‌ فصلي‌ كه‌ انتظار مي‌رود طي‌سال‌ مالي‌ واقع‌ شود، قبل‌ از وقوع‌
در گزارش‌ ميان‌دوره‌اي‌ منعكس‌ نمي‌شود، مگراينكه‌ يك‌
 رويداد سبب‌ ايجاد تعهد قراردادي‌
يا قانوني‌ براي‌ واحد تجاري‌ شود. صرف‌ قصد يا ضرورت‌ انجام‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ آينده‌،
موجب‌ تعهد براي‌ واحد تجاري‌ نمي‌شود.

ذخاير

2
.    چنانچه‌ واحد تجاري‌ در نتيجه‌ رويدادهاي‌
گذشته‌ كه‌ سبب‌ ايجاد تعهد قانوني‌ يا قراردادي‌ شده‌ است‌ راه‌كار ديگري‌ به‌ جز
انتقال‌ منافع‌ اقتصادي‌ نداشته‌ باشد، براي‌ هزينه‌هاي‌ مربوط‌، ذخيره‌ شناسايي‌ مي‌شود.
تعديلات‌ ناشي‌ از تغيير در براورد ذخيره‌، در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ مي‌شود.

3 .  براي‌ شناسايي‌ و اندازه‌گيري‌ ذخاير در دوره‌ مياني‌ از همان‌ معيارهايي‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ براي‌ دوره‌هاي‌ سالانه‌ ملاك‌ عمل‌ است‌. وجود يا نبود تعهد انتقال‌ منافع‌ تابع‌ طول‌ دوره‌ گزارشگري‌ نيست‌.

پاداشهاي‌ پايان‌ سال

4 .  پاداشهاي‌ پايان‌ سال‌ ماهيتي‌ بسيار متنوع‌ دارد. برخي‌ پاداشها مبتني‌ بر مدت‌ زمان‌ و برخي‌ ديگر مبتني‌ بر شاخصهاي‌ عملكرد ماهانه‌، فصلي‌ يا سالانه‌ پرداخت‌ مي‌شود. مبلغ‌ پاداش‌ ممكن‌ است‌ به‌ موجب‌ مصوبات‌ قانوني‌، قراردادي‌ يا براساس‌ تشخيص‌ مديريت‌ تعيين‌ شود.

5 .  در گزارشگري‌ ميان‌دوره‌اي‌ پاداش‌ سالانه‌ تنها زماني‌ شناسايي‌ مي‌شود كه‌:

الف ‌. پاداش‌ يك‌ تعهد
قانوني‌ يا قراردادي‌ باشد يا اينكه‌ شيوه‌ عمل‌ در سنوات‌ قبل‌ موجب‌ تعهد عرفي‌ گردد
و واحد تجاري‌ راه‌كار عملي‌ ديگري‌ به
 جز پرداخت‌ آن‌ نداشته‌ باشد، و

ب‌‌ .  مبلغ‌ تعهد را بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌
كرد.

داراييهاي‌ نامشهود

6 .    تعريف‌ و معيارهاي‌
شناسايي‌ داراييهاي‌ نامشهود در دوره‌ مياني‌، مشابه‌ دوره‌ سالانه‌ است‌. مخارج‌ واقع‌
شده‌ قبل‌ از احراز معيارهاي‌ شناخت‌ دارايي‌ نامشهود، در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌
مي‌شود. انتقال‌ مخارج‌ به‌ دوره‌هاي‌ آتي‌ به‌ اميد احراز معيارهاي‌ شناخت‌ در زمان‌
باقيمانده‌ از سال‌ مالي‌، مجاز نيست‌.

مزاياي‌ پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌

7 .    براي‌ مزاياي‌
پايان‌ خدمت‌ كاركنان‌، در قالب‌ رويه‌ مورد عمل‌ براي‌ احتساب‌ ذخيره‌ سالانه‌ و براي‌
دوره‌ زماني‌ از ابتداي‌ سال‌ مالي‌ تا پايان‌ دوره‌ مياني‌ ذخيره‌ در نظر گرفته‌ مي‌شود.

ساير مخارج‌ نامنظم‌ برنامه‌ريزي‌ شده‌

8 .    در بودجه‌ واحد
تجاري‌ ممكن‌ است‌ مخارجي‌ پيش‌بيني‌ شده‌ باشد كه‌ انتظار مي‌رود در مقطعي‌ از سال‌ واقع‌ شود (از قبيل‌ كمك‌هاي‌ خيريه‌
و مخارج‌ آموزش‌ كاركنان‌). اين‌ مخارج‌ اگرچه‌ برنامه‌ريزي‌ شده‌ است‌ و غالباً سال‌
به‌ سال‌ تكرار مي‌شود اما عموماً تابع‌ تشخيص‌ مديريت‌ مي‌باشد. شناسايي‌ تعهد در
پايان‌ دوره‌ مياني‌ در
 قبال‌ چنين‌ مخارجي‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ واقع‌ نشده‌ است‌ با تعريف‌
بدهي‌ مطابقت‌ ندارد.

اندازه‌گيري‌ ماليات‌ بردرآمد دوره‌ مياني‌

9 .    براي‌ محاسبه‌
ماليات‌ بردرآمد دوره‌ مياني‌ از نرخ‌ مؤثر مالياتي‌ مورد انتظار براي‌ دوره‌ مالي‌
سالانه‌ استفاده‌ مي‌شود زيرا طبق‌ قانون‌، ماليات‌ بردرآمد براساس‌ عملكرد سالانه‌
محاسبه‌ مي‌شود. نرخ‌ مؤثر مالياتي‌ با در نظر داشتن‌ درآمد معاف‌ از ماليات‌ محاسبه‌
و با اعمال‌ آن‌ نسبت‌ به‌ سود مشمول‌ ماليات‌ دوره‌ مياني‌، ماليات‌ بردرآمد تعيين‌
مي‌شود. ضمناً تا آنجا كه‌ امكان‌پذير باشد براي‌ فعاليتهاي‌ مشمول‌ ماليات‌ به‌ نرخ‌
مقطوع‌، نرخ‌ مؤثر مالياتي‌ جداگانه‌اي‌ بكار گرفته‌ مي‌شود.

استهلاك‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود و داراييهاي‌
نامشهود

10 .  استهلاك‌ داراييهاي‌
ثابت‌ مشهود و داراييهاي‌ نامشهود، براي‌ داراييهاي‌ موجود طي‌ دوره‌ مياني‌ محاسبه‌
مي‌شود. تحصيل‌ يا واگذاري‌ داراييها كه‌ براي‌ مدت‌ زمان‌ باقيمانده‌ از سال‌ مالي‌
برنامه‌ريزي‌ شده‌ است‌ در محاسبه‌ استهلاك‌ در نظر گرفته‌ نمي‌شود.

موجودي‌ مواد و كالا

11 .  اصول‌ شناسايي‌
و اندازه‌گيري‌ موجودي‌ مواد و كالا در دوره‌ مياني‌ همانند دوره‌ سالانه‌ است‌. استانداردهاي‌
شناسايي‌ و اندازه‌گيري‌ موجودي‌ مواد و كالا در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 8 با
 عنوان‌ حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا ارائه‌ شده‌ است‌. در هر تاريخ‌
گزارشگري‌ مالي‌، موجودي‌ مواد و كالا از نظر تعيين‌ مقادير، بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌
ارزش‌ فروش‌، مشكلات‌ ويژه‌اي‌ دارد. با اين‌ وجود، از اصول‌ مشابهي‌ براي‌ اندازه‌گيري‌
موجودي‌ مواد
 و كالا در دوره‌ مياني‌ استفاده‌ مي‌شود.
واحد تجاري‌ براي‌ اندازه‌گيري‌ موجودي‌ مواد
 و كالا در دوره‌ مياني‌ نسبت‌ به‌
دوره‌ سالانه‌، از براوردهاي‌ بيشتري‌ استفاده‌ مي‌كند. استفاده‌ گسترده‌تر از براوردها،
با هدف‌ صرفه‌جويي‌ در زمان‌ و هزينه‌ صورت‌ مي‌گيرد.

خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودي‌ مواد و كالا

12 .  خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودي‌ مواد و كالا با توجه‌ به‌
قيمت‌ فروش‌ و مخارج‌ تكميل‌ و فروش‌ موجودي‌ مواد و كالا در پايان‌ دوره‌ مياني‌ تعيين‌
مي‌شود. كاهش‌ در خالص‌ ارزش‌ فروش‌ در دوره‌ مياني‌ بعد، تنها زماني‌ قابل‌ برگشت‌
است‌ كه‌ انجام‌ چنين‌ كاري‌ در پايان‌ سال‌ نيز مناسب‌ باشد.

انحرافات‌ هزينه‌هاي‌ توليد در دوره‌ مياني‌

13 .  انحرافات‌ قيمت‌،
كارايي‌، مصرف‌ (هزينه‌) و حجم‌ تنها به‌ همان‌ ترتيبي‌ در صورت‌ سود و زيان‌ ميان‌
دوره‌اي‌ شناسايي‌ مي‌شود كه‌ اين‌ انحرافات‌ در پايان‌ سال‌ مالي‌ در صورت‌ سود و
زيان‌ سالانه‌ شناسايي‌ مي‌گردد. انتقال‌ انحرافاتي‌ كه‌ انتظار مي‌رود تا پايان‌ سال‌
جذب‌ شود، مناسب‌ نيست‌ زيرا موجب‌ تحريف‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ واقعي‌ موجودي‌ مواد و كالا
در دوره‌ مياني‌ مي‌شود.

سود و زيان‌ تسعير ارز

14 .  سود و زيان‌ تسعير
ارز در دوره‌ مياني‌ با توجه‌ به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 16 با
 عنوان‌ آثار تغییر در نرخ ارز اندازه‌گيري‌
و شناسايي‌ مي‌شود. براي‌ تسعير عمليات‌ خارجي‌ در دوره‌ مياني‌، تغييرات‌ نرخ‌ ارز
براي‌ مدت‌ باقيمانده‌ از سال‌ مالي‌ در نظر گرفته‌ نمي‌شود.

زيان‌ كاهش ارزش‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌

15 .  در دوره‌ مياني‌
براي‌ بررسي‌، شناسايي‌ و برگشت‌ زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ از الزامات‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 32 با
 عنوان‌ کاهش ارزش داراییها استفاده‌ ميشود. البته‌ در پايان‌ هر دوره‌
مياني‌ انجام‌ محاسبات‌ تفصيلي‌ براي‌ تعيين‌ زيان‌ كاهش ارزش‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌
لازم‌ نيست‌ بلكه‌ واحد تجاري‌ براي‌ تعيين‌ لزوم‌ چنين‌ محاسباتي‌، يك‌ بررسي‌ اجمالي‌
را انجام‌ مي‌دهد.

پيوست‌
شماره‌ 2

نمونه‌هاي‌
كاربرد براورد

در
اين‌ پيوست‌ كه‌ تنها جنبه‌ توضيحي‌ دارد و بخشي
 از استاندارد حسابداري‌ نيست‌، نمونه‌هايي‌ از كاربرد اصول‌
مندرج‌ در بند 38 اين‌ استاندارد ارائه‌ مي‌شود. هدف‌ اين‌ پيوست‌ تشريح‌ كاربرد استاندارد
در
 راستاي‌ روشن‌شدن‌ مفاهيم‌ آن‌ است‌.

موجودي‌ مواد و كالا

1 .    روشهاي‌ كامل‌
ارزشيابي‌ و انبارگرداني‌ ممكن‌ است‌ براي‌ گزارش‌ موجودي‌ مواد و كالا در دوره‌ مياني‌
لازم‌ نباشد. حتي‌ اگر چنين‌ روشهايي‌ در پايان‌ سال‌ براي‌ گزارش‌ موجودي‌ مواد و
كالا اعمال‌ شود، ممكن‌ است‌ در دوره‌ مياني‌ انجام‌ براورد براساس‌ حاشيه‌ فروش‌ كفايت‌
كند.

طبقه‌بندي‌ داراييها و بدهيها به‌ جاري‌ و غيرجاري‌

2 .    واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ براي‌ طبقه‌بندي‌ داراييها و بدهيها به‌ جاري‌ و غيرجاري‌ در پايان‌
سال‌ بررسيهاي‌ مفصلتري‌ در
 مقايسه‌ با دوره‌ مياني‌ انجام‌
دهد.

ذخاير

3 .    تعيين‌ مبالغ‌ مناسب‌ براي‌ ذخيره‌ (از قبيل‌ ذخيره‌
تضمين‌ كالا و هزينه‌هاي‌ زيست‌ محيطي‌) ممكن‌ است‌ پيچيده‌ و اغلب‌ هزينه‌بر و زمانبر
باشد. واحدهاي‌ تجاري‌، در مواردي‌ براي‌ محاسبه‌ ذخاير سالانه‌ از متخصصين‌ خارج‌
از شركت‌ استفاده‌ مي‌كنند. در دوره‌ مياني‌، براي‌ انجام‌ براوردهاي‌ مشابه‌، اغلب‌
ذخاير سال‌ گذشته‌ به‌ هنگام‌ مي‌شود و از متخصصين‌ خارج‌ از شركت‌ براي‌ انجام‌ محاسبات‌
جديد استفاده‌ نمي‌شود.

تطبيق‌ مانده‌هاي‌ درون‌ گروهي‌

4 .    براي‌
تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ ميان‌دوره‌اي‌ تطبيق‌ كامل‌ و مفصل‌ مانده‌هاي‌ درون‌
گروهي‌، همانند دوره‌ سالانه‌، لازم‌ نيست‌. اين‌ گونه‌ مانده‌ها را مي‌توان‌ با تفصيل‌
كمتري‌ نسبت‌ به‌ دوره‌ سالانه‌ تطبيق‌ داد.

صنايع‌
تخصصي‌

5 .    دقت‌ اندازه‌گيريهاي‌
ميان‌دوره‌اي‌ در صنايع‌ تخصصي‌ (مثل‌ اندازه‌گيري‌ ذخاير در صنعت‌ بيمه‌) به
 دليل‌ پيچيدگي‌، هزينه‌ و زمان‌،
نسبت‌ به‌ پايان‌ دوره‌ سالانه‌، كمتر است‌.




استاندارد بیست و یک حسابداری

استاندارد بیست و یک حسابداری درخصوص حسابداري‌ اجاره‌ها می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد با توجه‌
به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

مقدمــه‌

1 .  هدف‌ اين‌ استاندارد، تجويز رويه‌هاي‌ حسابداري‌ و افشاي‌ مناسب‌ براي‌ اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ و عملياتي‌ توسط‌ اجاره‌دهنده‌ و اجاره‌كننده‌ است‌.

2 .  اجاره‌ ابزاري‌ است‌ كه‌ واحد تجاري‌ از طريق‌ آن‌ حق‌خريد يا استفاده‌ از داراييها را به‌دست‌ مي‌آورد. در قراردادهاي‌ اجاره‌ به‌ شرط‌ تمليك‌، اجاره‌دهنده‌ موظف‌ است‌ در صورت‌ عمل‌ به شرايط‌ قرارداد توسط‌ اجاره‌كننده‌، مالكيت‌ قانوني‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ را در پايان‌ مدت‌ اجاره‌ به‌ وي‌ انتقال‌ دهد. بنابراين‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد حسابداري‌ قراردادهاي‌ اجاره‌ به شرط‌ تمليك‌ نيز كاربرد دارد.

دامنه‌ كاربرد

3 .   الزامات‌ اين‌ استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ كليه‌ اجاره‌ها به استثناي‌ موارد زير بكار گرفته‌ شود :

الف.  قراردادهاي‌ اجاره‌ براي‌ اكتشاف‌ يا بهره‌برداري‌ از منابع‌ طبيعي‌ مانند نفت‌، گاز، جنگل‌، فلزات‌ و ساير حقوق‌ مربوط‌ به‌ معادن‌، و

ب‌  .  قراردادهاي‌ اعطاي‌ مجوز درخصوص‌ استفاده‌ از مواردي‌ نظير فيلمهاي‌ سينمايي‌ و ويديويي‌، نمايشنامه‌، حق‌ اختراع‌، حق‌ تأليف‌ و نرم‌افزارهاي‌ رايانه‌اي‌.

4 . اين‌ استاندارد، براي‌ قراردادهايي‌ كاربرد دارد كه‌ حق‌ استفاده‌ از دارايي‌ را انتقال‌ مي‌دهد، حتي‌ اگر بخش‌ عمده‌اي‌ از خدمات‌ تعمير و نگهداري‌ دارايي‌ توسط‌ اجاره‌دهنده‌ ارائه‌ شود. ازسوي‌ ديگر، اين‌ استاندارد براي‌ قراردادهاي‌ خدماتي‌ كه‌ حق‌ استفاده‌ از دارايي‌ را از يك‌ طرف‌ قرارداد به‌ طرف‌ ديگر منتقل‌ نمي‌كند، كاربرد ندارد.

تعاريف‌

5 .   اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • اجاره : موافقتنامه‌اي‌ است‌
    كه‌ به‌ موجب‌ آن‌، اجاره‌دهنده‌ در قبال‌ دريافت‌ مبلغ‌ يا مبالغ‌ مشخصي‌ حق‌
    استفاده‌ از دارايي‌ را براي‌ مدت‌ مورد توافق‌ به‌ اجاره‌كننده‌ واگذار مي‌كند.
  • اجاره‌ سرمايه‌اي : عبارت‌ است‌ از اجاره‌اي‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ تقريباً تمام‌ مخاطرات‌ و
    مزاياي‌ ناشي از مالكيت‌ دارايي‌ به‌ اجاره‌كننده‌ منتقل‌ مي‌شود. مالكيت‌ دارايي‌ ممكن‌
    است‌ نهايتاً انتقال‌ يابد يا انتقال‌ نيابد.
  • اجاره‌ عملياتي : به‌ اجاره‌اي‌ غير از
    اجاره‌ سرمايه‌اي‌ اطلاق‌ مي‌شود.
  • اجاره‌ غير قابل‌ فسخ : نوعي‌ اجاره‌
    است‌ كه‌ تنها در موارد زير قابل‌ فسخ‌ است‌:

الف‌
.   وقوع‌ برخي‌ پيشامدهاي‌ احتمالي‌ بعيد،

ب‌  . با مجوز اجاره‌دهنده‌،

ج‌   انعقاد قرارداد جديد اجاره‌ براي‌ همان‌ دارايي‌ يا دارايي‌ مشابه‌، بين‌ همان‌ اجاره‌كننده‌ و اجاره‌دهنده‌، يا

د‌   پرداخت‌ مبلغ‌ اضافي‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌، به گونه‌اي‌ كه‌ در آغاز اجاره‌ در رابطه‌ با استمرار اجاره‌ اطميناني‌ معقول‌ وجود داشته‌ باشد.

  • آغاز اجاره : عبارت‌ است‌ از تاريخ‌
    در اختيار گرفتن‌ دارايي‌ يا آغاز تعلق‌ گرفتن‌ اجاره‌بها، هر كدام‌ مقدم‌
    است‌.
  • دوره‌ اجاره‌ : عبارت‌ از
    دوره‌ غيرقابل‌ فسخي‌ است‌ كه‌ اجاره‌كننده‌، دارايي‌ مورد نظر را براي‌ آن‌ دوره‌
    اجاره‌ كرده‌ است‌ به اضافه‌ هر مدت‌ زمان‌
    ديگري‌ كه‌ اجاره‌كننده‌ اختيار دارد اجاره‌ آن‌ دارايي‌ را با پرداخت‌ يا بـدون‌
    پرداخت‌ مبلغ‌ اضافـي‌ ادامه‌ دهد و در آغاز اجاره‌ اطمينان‌ معقولي‌ وجود داشته‌
    باشد كه‌ اجاره‌كننده‌ از اين‌ اختيار استفاده‌ خواهد كرد.
  • حداقل‌ مبالغ‌ اجاره : عبارت‌ است‌ از مبالغي‌
    كه‌ اجاره‌كننده‌ بايد در طول‌ دوره‌ اجاره‌ بپردازد يا از وي‌ انتظار مي‌رود كه‌
    پرداخت‌ كند (به استثناي‌ مخارج‌
    ماليات‌، نگهداري‌ دارايي‌ و خدمات‌ كه‌ به عهده‌ اجاره‌دهنده‌
    است‌) به اضافه‌:

الف‌ .   در ارتباط‌ با اجاره‌كننده‌، هر مبلغي‌ كه‌ توسط‌ وي‌ يا هر شخص‌ وابسته‌ به‌ وي‌ تضمين‌
شده‌ است‌، يا

ب‌  .    در ارتباط‌ با اجاره‌دهنده‌، هر گونه‌ ارزش‌ باقيمانده‌ كه‌
پرداخت‌ آن‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌ يا شخص‌ ثالثي‌ به‌ اجاره‌دهنده‌ تضمين‌ شده‌
باشد.

با اين حال‌، چنانچه‌ اجاره‌كننده‌
اختيار داشته‌ باشد دارايي‌ مورد اجاره‌ را به‌ قيمتي‌ خريداري‌ كند كه‌ انتظار
رود به‌ مراتب‌ كمتر از ارزش‌ منصفانه‌ آن‌ در زمان‌ قابل‌ استفاده‌ بودن‌ اختيار
خريد باشد و در آغاز قرارداد نيز اطمينان‌ معقولي‌ درباره‌ استفاده‌ از اين‌
اختيار وجود داشته‌ باشد، حداقل‌ مبلغ‌ اجاره‌ عبارت‌ از حداقل‌ اجاره‌ بهاي‌ قابل‌
پرداخت‌ در طول‌ دوره‌ اجاره‌ به
 اضافه‌ مبلغ‌ مورد نياز براي‌
استفاده‌ از اختيار خريد مزبور است‌.

  • ارزش‌ منصفانه : مبلغي‌ است‌ كه‌
    خريداري‌ مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌
    حقيقي‌ و در شرايط‌ عادي‌، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌ مبلغ‌
    مزبور با يكديگر مبادله‌
    كنند.
  • عمر اقتصادي‌ : عبارت‌ است‌ از :

الف‌.    مدت‌ زماني‌ كه‌ انتظار مي‌رود يك‌ دارايي‌ از لحاظ‌ اقتصادي‌ توسط‌ يك‌ يا
چند كاربر قابل‌ استفاده‌ باشد، يا

ب‌  .    تعداد
توليد يا واحدهاي‌ مشابهي‌ كه‌ انتظار مي‌رود در فرايند استفاده‌ از دارايي‌ توسط‌
يك‌ يا چند استفاده‌كننده‌ كسب‌ شود.

  • عمر مفيد : عبارت‌ است‌ از مدت‌
    زماني‌ كه‌ انتظار مي‌رود منافع‌ اقتصادي‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ توسط‌ واحد تجاري‌
    مصرف‌ شود. اين‌ دوره‌ از ابتداي‌ دوره‌ اجاره‌ شروع‌ مي‌شود و متأثر از
    محدوديتهاي‌ زماني‌ مندرج‌ در قرارداد اجاره‌ نيست‌.
  • ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌ شده : عبارت‌ است‌
    از:

الف.    در مورد اجاره‌كننده‌، آن‌ بخش‌ از ارزش‌
باقيمانده‌ دارايي‌ كه‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌ يا شخص‌ وابسته‌ به‌ وي‌ تضمين‌ گرديده‌
است‌ (مبلغ‌ تضمين‌ شده‌ حداكثر مبلغي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند تحت‌ هر
 شرايطي‌ قابل‌ پرداخت‌ باشد)،
و

ب‌  .    در
مورد اجاره‌دهنده‌، آن‌ بخش‌ از ارزش‌ باقيمانده‌ دارايي‌ كه‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌
يا شخص‌ ثالثي‌ تضمين‌ شده‌ است‌.

  • ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌ نشده : عبارت‌ است‌
    از آن‌ بخش‌ از ارزش‌ باقيمانده‌ دارايي‌ كه‌ اجاره‌دهنده‌ نسبت‌ به‌ تحقق‌ آن‌
    اطمينان‌ كافي‌ ندارد يا تنها توسط‌ شخص‌ وابسته‌ به‌ اجاره‌دهنده‌ تضمين‌ شده‌
    است‌.
  • سرمايه‌گذاري‌ ناخالص‌ در
    اجاره‌ : عبارت‌ است‌
    از مجموع‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ از ديد اجاره‌دهنده‌
    و هر گونه‌ ارزش‌
    باقيمانده‌ تضمين‌ نشده‌اي‌ كه‌ به‌ وي‌ تعلق‌ مي‌گيرد.
  • درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌ : عبارت‌ است‌ از
    تفاوت‌ بين‌:

الف‌.    مجموع‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ مربوط‌ به‌
قرارداد اجاره‌ سرمايه‌اي‌ از ديد اجاره‌دهنده‌ و هر
 گونه‌ ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌
نشده‌اي‌ كه‌ به‌ وي‌ تعلق‌ مي‌گيرد، و

ب‌  .    ارزش‌
فعلي‌ مبلغ‌ ياد
 شده‌ در بند “ الف‌“ با نرخ‌ ضمني‌ سود
تضمين‌شده‌ اجاره‌.

  • سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ در اجاره : عبارت‌ است‌
    از سرمايه‌گذاري‌ ناخالص‌ در اجاره‌ پس‌ از كسر درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌.
  • نرخ‌ ضمني‌ سود تضمين‌شده‌ اجاره : عبارت‌ است‌
    از نرخ‌ تنزيلي‌ كه‌ در آغاز اجاره‌، سبب‌ شود مجموع‌ ارزش‌ فعلي‌ حداقل‌ مبالغ‌
    اجاره‌ و ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌ نشده‌ دارايي‌ با ارزش‌ منصفانه‌
    دارايي‌ مورد اجاره‌ برابر شود.
  • نرخ‌ فرضي‌ استقراض‌ براي‌ اجاره‌كننده‌ : نرخ‌ سود
    تضمين‌ شده‌اي‌ است‌ كه‌ اجاره‌كننده‌ نا گزير مي‌بود براي‌ يك‌
    اجاره‌ مشابه‌ پرداخت‌ كند يا در صورت‌ عدم‌ امكان‌ تعيين‌ آن‌، نرخي‌ كه‌ اجاره‌كننده‌
    نا گزير مي‌بود
    در آغاز اجاره‌ براي‌ دريافت‌ وامي‌ با شرايط‌ بازپرداخت‌ و تضمين‌ مشابه‌ جهت‌
    استقراض‌ مورد نياز براي‌ خريد دارايي‌ مورد نظر متحمل‌ شود.

طبقه‌بندي‌ اجاره‌ها

6
.    در اين‌ استاندارد طبقه‌بندي‌ اجاره‌ها
مبتني
 بر ميزان‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌
ناشي
 از مالكيت‌ دارايي‌ است‌ كه‌ به‌
اجاره‌دهنده‌ يا اجاره‌كننده‌ تعلق‌ مي‌گيرد. مخاطرات‌ شامل‌ امكان‌ وقوع‌ زيان‌
ناشي
 از ظرفيت‌ بلااستفاده‌ يا منسوخ‌
شدن‌ فناوري‌ و كاهش‌ در بازده‌ دارايي‌ به
 دليل‌ تغيير شرايط‌ اقتصادي‌ است‌. همچنين‌ مواردي‌ از قبيل‌ انتظار عمليات‌ سودآور در
طول‌ عمر اقتصادي‌ دارايي‌ و هر
 گونه‌ سود حاصل‌ از افزايش‌
ارزش‌ دارايي‌ يا تحقق‌ ارزش‌ باقيمانده‌ مي‌تواند معرف‌ مزايا باشد.

7 .    اجاره‌اي‌ به عنوان‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ طبقه‌بندي‌
مي‌شود كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ تقريباً تمامي‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ ناشي
 از مالكيت‌ دارايي‌ منتقل‌ شود.
اجاره‌اي‌ كه‌ تقريباً تمام‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ ناشي
 از مالكيت‌ دارايي‌ را منتقل‌
نكند به
 عنوان‌ اجاره‌ عملياتي‌ طبقه‌بندي‌
مي‌شود.

8 .    نوع‌ اجاره‌ (يعني‌ سرمايه‌اي‌ يا عملياتي‌)
به‌ محتواي‌ معامله‌ و نه‌ شكل‌ قرارداد بستگي‌ دارد. نمونه‌هايي‌ از شرايطي‌ كه‌
در آن‌، يك‌ اجاره‌ معمولاً به
 عنوان‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ طبقه‌بندي‌
مي‌شود، به
 شرح‌ زير است‌:

الف‌.  طبق‌ قرارداد
اجاره‌، مالكيت‌ دارايي‌ در پايان‌ دوره‌ اجاره‌ به‌ اجاره‌كننده‌ منتقل‌ شود
(اجاره‌ به
 شرط‌ تمليك‌)،

ب‌ .  اجاره‌كننده‌ اختيار داشته‌ باشد كه‌ دارايي‌
مورد اجاره‌ را در تاريخ‌ اعمال‌ اختيار خريد به‌ قيمتي‌ كه‌ انتظار مي‌رود به‌
مراتب‌ كمتر از ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ در آن‌ تاريخ‌ باشد خريداري‌ كند و در آغاز
اجاره‌، انتظار معقولي‌ وجود داشته‌ باشد كه‌ اجاره‌كننده‌ از اين‌ اختيار استفاده‌
خواهد كرد،

ج‌  .  دوره‌ اجاره‌ حداقل‌ 75 درصد عمر اقتصادي‌
دارايي‌ را دربر گيرد، حتي‌ اگر مالكيت‌ دارايي‌ نهايتاً منتقل‌ نشود.

د‌   .  ارزش‌ فعلي‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ در آغاز اجاره‌
حداقل‌ برابر با 90 درصد ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ باشد، و

ﻫ‌   .  دارايي‌ مورد اجاره‌ داراي‌ ماهيت‌ خاصي‌ باشد
به
 گونه‌اي‌ كه‌ تنها اجاره‌كننده‌
بتواند بدون‌ انجام‌ تغييرات‌ قابل‌ ملاحظه‌، از آن‌ استفاده‌ كند.

9 .    طبقه‌بندي‌
اجاره‌ها در آغاز اجاره‌ صورت‌ مي‌گيرد. اگر در هر
 زماني‌ اجاره‌دهنده‌ و اجاره‌كننده‌ توافق‌ كنند كه‌ به‌
جاي‌ تجديد قرارداد اجاره‌، شرايط‌ آن‌ را به
 گونه‌اي‌ تغيير دهند كه‌ با توجه‌ به‌ معيارهاي‌ بندهاي‌ 6
تا 8 منجر به‌ طبقه‌بندي‌ متفاوتي‌ نسبت‌ به‌ اجاره‌ قبلي‌ شود، قرارداد تجديدنظر
شده‌ به
 عنوان‌ يك‌ قرارداد جديد تلقي‌
مي‌شود. تغيير در براوردها (نظير تغيير در براورد عمر اقتصادي‌ يا ارزش‌ باقيمانده‌
دارايي‌ مورد اجاره‌) يا تغيير شرايط‌ ( به
 طور مثال‌، عدم‌ پرداخت‌ اجاره‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌) نمي‌تواند
به
 عنوان‌ دليلي‌ جهت‌ تجديد طبقه‌بندي‌
اجاره‌ براي‌ مقاصد حسابداري‌ بكار رود.

10 .  اجاره‌ زمين‌ و ساختمان‌ همانند اجاره‌ ساير
داراييها به‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ و عملياتي‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود. اما يكي‌ از
ويژگيهاي‌ زمين‌ اين‌ است‌ كه‌ معمولاً عمر اقتصادي‌ نامحدود دارد و چنانچه‌
انتظار نرود مالكيت‌ آن‌ در پايان‌ دوره‌ اجاره‌ به‌ اجاره‌كننده‌ منتقل‌ شود،
تقريباً تمامي‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ ناشي
 از مالكيت‌ به‌ اجاره‌كننده‌ منتقل‌ نمي‌شود (مانند اجاره‌
زمينهاي‌ وقفي‌). اين‌ نوع‌ اجاره‌ها، اجاره‌ عملياتي‌ تلقي‌ و هر
 گونه‌ پرداخت‌ اوليه‌ در رابطه‌ با آنها به عنوان‌ پيش‌پرداخت‌ اجاره‌
محسوب‌ و در طول‌ دوره‌ اجاره‌ برمبناي‌ الگوي‌ كسب‌ منافع‌ مورد انتظار مستهلك‌
مي‌شود. پيش‌پرداخت‌ يادشده‌ در سرفصل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود تحت‌ عنوان‌ ”
 پيش‌پرداخت‌ زمينهاي‌ استيجاري“
منعكس‌ مي‌شود.

حسابداري‌ اجاره‌ها توسط‌ اجاره‌كننده‌

اجاره‌هاي‌
سرمايه‌اي‌

11 .  اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ بايد تحت‌ عنوان‌ دارايي‌ و بدهي‌ و به مبلغي‌ معادل‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ در آغاز اجاره‌ يا به‌ ارزش‌ فعلي‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌، هر كدام‌ كمتر است‌، در ترازنامه‌ اجاره‌كننده‌ منعكس‌ شود. براي‌ محاسبه‌ ارزش‌ فعلي‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌، از نرخ‌ ضمني‌ سود تضمين‌شده‌ اجاره‌ و در صورتي‌ كه‌ تعيين‌ نرخ‌ ضمني‌ سود تضمين‌شده‌ اجاره‌ امكان‌پذير نباشد از نرخ‌ فرضي‌ استقراض‌ براي‌ اجاره‌كننده‌ استفاده‌ مي‌شود.

12
.  معاملات‌ و ساير رويدادها طبق‌ محتوا و
واقعيتهاي‌ اقتصادي‌ و نه‌ صرفاً شكل‌ قانوني‌ آنها شناسايي‌ مي‌شود. در مورد
اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ ممكن‌ است‌ شكل‌ قانوني‌ اجاره‌ به
 گونه‌اي‌ باشد كه‌ اجاره‌كننده‌
مالكيت‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ را به
 دست‌ نياورد، اما محتوا و واقعيتهاي‌ اقتصادي‌ مربوط‌ به‌
اجاره‌ مبين‌ آن‌ است‌ كه‌ اجاره‌كننده‌ با تعهد پرداخت‌ مبلغي‌ تقريباً برابر
ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ به
 اضافه‌ هزينه‌ مالي‌ مربوط‌،
منافع‌ اقتصادي‌ حاصل‌ از بكارگيري‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ را براي‌ بخش‌ عمده‌ عمر
اقتصادي‌ آن‌ تحصيل‌ مي‌كند.

13
.  چنانچه‌ اين‌ اجاره‌ها در ترازنامه‌
اجاره‌كننده‌ منعكس‌ نشود، منابع‌ اقتصادي‌ و تعهدات‌ واحد تجاري‌ كمتر از واقع‌
ارائه‌ و بدين‌ ترتيب‌ نسبتهاي‌ مالي‌ آن‌ نيز مخدوش‌ مي‌شود. بنابراين‌ انعكاس‌
اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌، از يك‌ سو به
 عنوان‌ دارايي‌ و از سوي‌ ديگر به عنوان‌ تعهد پرداخت‌ مبالغ‌
اجاره‌بها در آينده‌، در ترازنامه‌ مناسب‌ است‌.

14 .  انعكاس‌
بدهيهاي‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ به‌ شكل‌ مبلغ‌ كاهنده‌ داراييهاي‌
مربوط‌ در ترازنامه‌ مجاز نيست‌. اگر در متن‌ ترازنامه‌، بدهيها به‌ جاري‌ و
غيرجاري‌ تفكيك‌ شود، با
 بدهيهاي‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌ نيز
به
 همين‌ شكل‌ برخورد خواهد شد.

15 .  مخارج‌ مستقيم‌
اوليه‌ مرتبط‌ با هر
 يك‌ از اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌
از
 قبيل‌ هزينه‌هاي‌ ثبتي‌ و تأمين‌
تضمينهاي‌ مربوط‌ به
 عنوان‌ بخشي‌ از مبلغ‌ دارايي‌
شناسايي‌شده‌ انعكاس‌ مي‌يابد.

16 .  مبالغ‌ اجاره‌ بايد بين‌ هزينه‌هاي‌ مالي‌ و كاهش‌ مانده‌ بدهي‌ تسهيم‌ شود. هزينه‌ مالي‌ بايد به‌گونه‌اي‌ به‌ دوره‌هاي‌ مالي‌ در طول‌ دوره‌ اجاره‌ تسهيم‌ شود كه‌ يك‌ نرخ‌ سود تضمين‌ شده‌ ادواري‌ ثابت‌ نسبت‌ به‌ مانده‌ بدهي‌ براي‌ هر دوره‌ ايجاد كند. در عمل‌ براي‌ سهولت‌ محاسبه‌ مي‌توان‌ از نرخ‌ تقريبي‌ براي‌ اين‌ منظور استفاده‌ كرد.

17 .   در هر دوره‌ مالي‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌، سبب‌ ايجاد هزينه‌ استهلاك‌ دارايي‌ و هزينه‌هاي‌ مالي‌ مي‌شود. رويه‌ استهلاك‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ بايد با رويه‌ مورد استفاده‌ براي‌ داراييهاي‌ استهلاك‌پذير تحت‌ تملك‌ واحد تجاري‌ يكسان‌ باشد. هزينه‌ استهلاك‌ بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با عنوان‌ ” داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود“ محاسبه‌ و شناسايي‌ شود. اگر نسبت‌ به‌ تملك‌ دارايي‌ در پايان‌ دوره‌ اجاره‌ توسط‌ اجاره‌كننده‌، اطمينان‌ معقولي‌ وجود ندارد، دارايي‌ اجاره‌شده‌ بايد در طول‌ دوره‌ اجاره‌ يا عمر مفيد آن‌ هر كدام‌ كوتاه‌تر است‌، مستهلك‌ شود.

18 .  دارايي‌ ناشي از اجاره‌ سرمايه‌اي‌ كه‌ معرف‌
حق‌ اجاره‌كننده‌ براي‌ استفاده‌ از مورد اجاره‌ است‌، غالباً عمر محدودي‌ دارد و
بنابراين‌ بايد در دوره‌هايي‌ مستهلك‌ گردد كه‌ منافع‌ آن‌ عايد واحد تجاري‌ مي‌شود.
مبلغ‌ استهلاك‌پذير دارايي‌ اجاره‌ شده‌، براساس‌ روشي‌ منظم‌ و يكنواخت‌ با رويه‌
استهلاك‌ ساير داراييهاي‌ مشابه‌ تحت‌ تملك‌ اجاره‌كننده‌، در طول‌ دوره‌ استفاده‌
مورد انتظار از دارايي‌ اجاره‌شده‌، مستهلك‌ مي‌شود. چنانچه‌ اطميناني‌ معقول‌
وجود داشته‌ باشد كه‌ در پايان‌ دوره‌ اجاره‌، مالكيت‌ دارايي‌ به‌ اجاره‌كننده‌
منتقل‌ مي‌شود، دوره‌ استفاده‌ مورد انتظار معادل‌ عمر مفيد دارايي‌ است‌. در غير
اينصورت‌، دارايي‌ طي‌ دوره‌ اجاره‌ يا عمر مفيد آن‌، هر
 كدام‌ كوتاه‌تر است‌، مستهلك‌
مي‌شود.

19 .  مجموع‌ هزينه‌
استهلاك‌ دارايي‌ و هزينه‌ مالي‌ دوره‌ به
 ندرت‌ با مبالغ‌ اجاره‌ براي‌ آن‌ دوره‌ برابر است‌ و
بنابراين‌، شناسايي‌ مبالغ‌ اجاره‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ صحيح‌ نيست‌. از اين رو، پس‌ از آغاز اجاره‌، برابر
بودن‌ مبلغ‌ دارايي‌ و بدهي‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌ امري‌ بعيد است‌.

20 .  براي‌ تعيين‌
كاهش‌ ارزش‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ و به‌ عبارت‌ ديگر فزوني‌ مبلغ‌ دفتري‌ نسبت‌ به‌
منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مورد انتظار دارايي‌، از استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 32 با
 عنوان‌ کاهش ارزش داراییها استفاده‌ مي‌شود.

21 . اجاره‌كننده‌ بايد در رابطه‌ با اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ موارد زير را افشا كند:

الف‌ .   رويه‌ حسابداري‌ مورد استفاده‌ جهت‌ شناسايي‌
اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌،

ب‌  .  روشهاي‌ مورد استفاده‌ جهت‌ محاسبه‌ استهلاك‌ و عمر مفيد يا نرخهاي‌ استهلاك‌ مورد استفاده‌،

ج‌  . صورت‌ تطبيق‌ ناخالص‌ مبلغ‌ دفتري‌، كاهش‌ ارزش‌ انباشته دارايي‌ و استهلاك‌ انباشته‌ در ابتدا و انتهاي‌ دوره‌ كه‌ اضافات‌، كاهش‌، استهلاك‌ دوره‌ و ساير اقلام‌ گردش‌ داراييهاي‌ مورد اجاره‌ را نشان‌ دهد،

د  . مجموع‌ هزينه‌هاي‌ مالي‌ كه‌ بابت‌ قراردادهاي‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ به‌ دوره‌ جاري‌ تخصيص‌ يافته‌ است‌،

ﻫ   . مبالغ‌ تعهدات‌ ناشي از قراردادهاي‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ پس‌ از كسر هزينه‌هاي‌ مالي‌ تخصيص‌ يافته‌ به‌ دوره‌هاي‌ آتي‌ و تفكيك‌ خالص‌ بدهيهاي‌ مربوط‌ به‌ دو طبقه‌ جاري‌ و غيرجاري‌.

و‌  . شرح‌ كلي‌ از اهم‌ شرايط‌ قرارداد اجاره‌ براي‌ اجاره‌كننده‌ از جمله‌ مدت‌، مبلغ‌ اجاره‌ سالانه‌، شرايط‌ تجديد قرارداد، اختيار خريد و محدوديتهاي‌ پيش‌بيني‌ شده‌ در قرارداد اجاره‌ شامل‌ محدوديت‌ در تقسيم‌ سود، استقراضهاي‌ جديد يا قراردادهاي‌ اجاره‌ جديد.

اجاره‌هاي‌
عملياتي‌

22 .   در اجاره‌هاي‌ عملياتي‌، مبالغ‌ اجاره‌ بايد برمبناي‌ خط‌ مستقيم‌ طي‌ دوره‌ اجاره‌ به عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شايي‌ شود مگر اينكه‌ مبناي‌ سيستماتيك‌ ديگري‌ بيانگر الگوي‌ زماني‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ توسط‌ استفاده‌كننده‌ باشد.

23 .  براي‌ اجاره‌هاي‌
عملياتي‌، مبالغ‌ اجاره‌ (به
 استثناي‌ مخارج‌ خدماتي‌ نظير
بيمه‌ و نگهداري‌) برمبناي‌ خط‌ مستقيم‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌ مي‌شود، مگر اينكه‌ مبناي‌
سيستماتيك‌ ديگري‌ معرف‌ الگوي‌ زماني‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ دارايي‌ توسط‌
استفاده‌كننده‌ باشد، حتي‌ اگر پرداختهاي‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌ بر
 آن‌ مبنا نباشد.

24 .  اجاره‌كننده‌ بايد در رابطه‌ با اجاره‌هاي‌ عملياتي‌ موارد زير را افشا كند:

الف.  حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ آتي‌ براي‌ اجاره‌هاي‌ عملياتي‌ غيرقابل‌ فسخ‌ همراه‌ با اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ مدت‌ و مبلغ‌ اجاره‌ ساليانه‌،

ب‌  .  مبالغ‌ اجاره‌ كه‌ به عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌ شده‌ است‌، و

ج  . شرح‌ كلي‌ از اهم‌ شرايط‌ اجاره‌ در مورد اجاره‌كننده‌ از جمله‌ محدوديتهاي‌ پيش‌بيني‌ شده‌ در قرارداد اجاره‌، شامل‌ محدوديت‌ در تقسيم‌ سود، استقراضهاي‌ جديد و انعقاد قراردادهاي‌ اجاره‌ جديد.

حسابداري‌ اجاره‌ها توسط‌ اجاره‌دهنده‌

اجاره‌هاي‌
سرمايه‌اي‌

25 .  اجاره‌دهنده‌ بايد دارايي‌ مرتبط‌ با اجاره‌ سرمايه‌اي‌ را در ترازنامه‌ به عنوان‌ يك‌ رقم‌ دريافتني‌ و به مبلغي‌ معادل‌ سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ در اجاره‌ منعكس‌ كند.

26 .  در اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌، اجاره‌دهنده‌ تقريبا ً
تمام‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ ناشي
 از مالكيت‌
دارايي‌ را به‌ اجاره‌كننده‌، منتقل‌ مي‌كند و بنابراين‌ با مبالغ‌ اجاره‌
دريافتني‌ به‌
 صورت‌ بازيافت‌ اصل‌ و درآمد مالي‌ سرمايه‌گذاري‌ برخورد مي‌شود.

27 .  درآمد مالي‌ بايد براساس‌ الگويي‌ شناسايي‌ شود كه‌ نسبت‌ به‌ مانده‌ سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ اجاره‌دهنده‌ در رابطه‌ با اجاره‌ سرمايه‌اي‌، نرخ‌ بازده‌ ادواري‌ ثابتي‌ ايجاد كند.

28 .  در اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌، درآمد مالي‌ معمولاً به گونه‌اي‌ منطقي‌ و سيستماتيك‌ به‌ هر يك‌ از
 دوره‌هاي‌ مالي‌ تخصيص‌ مي‌يابد به‌ نحوي‌
كه‌ نسبت‌ به‌ مانده‌ سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ اجاره‌دهنده‌ در
 رابطه‌ با اجاره‌ سرمايه‌اي‌ هر دوره‌ مالي‌، نرخ‌ بازده‌ ادواري‌ ثابتي‌ حاصل‌ شود. مبالغ‌
اجاره‌ مربوط‌ به‌ هر
 دوره‌ مالي‌ (به استثناي‌
مخارج‌ خدمات‌) از سرمايه‌گذاري‌ ناخالص‌ در اجاره‌ برگشت‌ داده‌ مي‌شود تا اصل‌
سرمايه‌گذاري‌ و درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌ كاهش‌ يابد.

29 .  ارزش‌
باقيمانده‌ تضمين‌نشده‌ برآوردي‌ كه‌ در محاسبه‌ سرمايه‌گذاري‌ ناخالص‌ اجاره‌دهنده‌
ملحوظ‌ مي‌شود در پايان‌ هر
 دوره‌ بررسي‌ مي‌شود. چنانچه‌
ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌
 نشده‌ برآوردي‌ كاهش‌ يابد،
تخصيص‌ درآمد در طول‌ دوره‌ اجاره‌ تجديدنظر مي‌شود و هرگونه‌ كاهش‌ در مبالغي‌ كه‌
قبلاً به‌ سرفصلهاي‌ ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌ نشده‌ و درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌
منظور شده‌ است‌، بي‌درنگ‌ شناسايي‌ مي‌شود.

29- مكرر. با یک دارایی مورد اجاره سرمایه‌ای که طبق استاندارد
حسابداری شماره 31 با
 عنوان
داراییهای غیرجاری
نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده
، به طور
مستقل یا در
 قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش
طبقه‌بندی شده است باید طبق استاندارد یاد شده برخورد شود.

30 .  مخارج‌ مستقيم‌
اوليه‌، از
 قبيل‌ مخارج‌ حقوقي‌ و حق‌العمل‌
به
 طور معمول‌ در مراحل‌ انجام‌
مذاكره‌ و انعقاد قرارداد واقع‌ مي‌شود. در اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌، اين‌ مخارج‌
مستقيم‌ اوليه‌ به
 منظور كسب‌ درآمد مالي‌ تحمل‌ و
در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود
و معادل‌ آن‌، بخشي‌ از درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌ به‌ درآمد دوره‌ منتقل‌ مي‌گردد.

31 .  اجاره‌ دهنده‌اي‌ كه‌ توليدكننده‌ يا فروشنده‌ است‌، بايد سود يا زيان‌ فروش‌ را همانند رويه‌ مورد استفاده‌ براي‌ فروشهاي‌ قطعي‌ در صورت‌ سود و زيان‌ شناسايي‌ كند. چنانچه‌ عمداً از نرخ‌ سود تضمين‌شده‌ كمتري‌ استفاده‌ شود، سود حاصل‌ از فروش‌ بايد با اعمال‌ نرخ‌ سود تضمين‌شده‌ تجاري‌ رايج‌ شناسايي‌ شود. افزون‌ براين‌، مخارج‌ مستقيم‌ اوليه‌ بايد در شروع‌ دوره‌ اجاره‌ به عنوان‌ هزينه‌ در صورت‌ سود و زيان‌ شناسايي‌ شود.

32 .  توليدكننده‌ يا فروشنده‌ اغلب‌ به‌ مشتريان‌ خود
براي‌ خريد يا اجاره‌ حق‌ انتخاب‌ مي‌دهد. اجاره‌ سرمايه‌اي‌ يك‌ دارايي‌ توسط‌
توليدكننده‌ يا فروشنده‌ سبب‌ ايجاد دو نوع‌ درآمد به
 شرح‌ زير مي‌شود:

الف.  سود يا زياني‌ معادل‌ سود و زيان‌ ناشي از فروش‌ قطعي‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ به‌ قيمتهاي‌ معمول‌
فروش‌ كه‌ منعكس‌كننده‌ هر
 گونه‌ تخفيفات‌ تجاري‌ يا عمده‌ فروشي‌ است‌، و

ب‌‌ .  درآمد مالي‌ در طول‌ دوره‌ اجاره‌.

33 .  توليدكننده‌
يا فروشنده‌ اجاره‌دهنده‌، درآمد فروش‌ را در شروع‌ دوره‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌
براساس‌ اقل‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ يا ارزش‌ فعلي‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ كه‌ با
اعمال‌ نرخ‌ سود تضمين‌شده‌ تجاري‌ رايج‌ محاسبه‌ شده‌ است‌، ثبت‌ مي‌كند. بهاي‌
تمام‌شده‌ فروش‌ كه‌ در شروع‌ دوره‌ اجاره‌ شناسايي‌ مي‌شود عبارت‌ از بهاي‌ تمام‌شده‌،
يا در
 صورت‌ متفاوت‌ بودن‌، مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌
مورد اجاره‌ پس‌ از كسر ارزش‌ فعلي‌ ارزش‌ باقيمانده‌ تضمين‌ نشده‌ است‌. تفاوت‌
بين‌ درآمد فروش‌ و بهاي‌ تمام‌شده‌ فروش‌، سود فروش‌ است‌ كه‌ براساس‌ رويه‌
معمول‌ واحد تجاري‌ براي‌ فروشهاي‌ قطعي‌ شناسايي‌ مي‌شود.

34 .  توليدكننده‌
يا فروشنده‌ اجاره‌دهنده‌ در بعضي‌ موارد به
 منظور جذب‌ مشتري‌ به طور صوري‌ نرخ‌ سود تضمين‌شده‌ پايين‌تري‌ را اعلام‌ مي‌كند.
استفاده‌ از چنين‌ نرخي‌ سبب‌ مي‌شود بخش‌ عمده‌اي‌ از كل‌ درآمد معامله‌، در زمان‌
فروش‌ شناسايي‌ شود. چنانچه‌ به
 طور صوري‌ نرخ‌ سود تضمين‌شده‌
پايين‌تري‌ اعلام‌ شود، سود حاصل‌ از فروش‌ به
 مبلغي‌ محدود مي‌شود كه‌ در صورت‌ اعمال‌ نرخ‌ سود تضمين‌شده‌
تجاري‌ رايج‌ محاسبه‌ مي‌شد.

35 .  مخارج‌ مستقيم‌
اوليه‌ معمولاً در شروع‌ دوره‌ اجاره‌، به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود، زيرا، اين گونه‌ مخارج‌ اساساً مرتبط‌ با
كسب‌ سود حاصل‌ از فروش‌ است‌.

36 .  اجاره‌دهنده‌ بايد در رابطه‌ با اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ موارد زير را افشا كند :

الف.  سرمايه‌گذاري‌ ناخالص‌ در اجاره‌ها، درآمد مالي‌ كسب‌ نشده‌ و سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ در اجاره‌ها در تاريخ‌ ترازنامه‌ و همچنين‌ تفكيك‌ خالص‌ مطالبات‌ مربوط‌ (سرمايه‌گذاري‌ خالص‌ در اجاره‌) به‌ دو طبقه‌ جاري‌ و غيرجاري‌،

ب  .  ذخيره‌ انباشته‌ براي‌ حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ غيرقابل‌ وصول‌، و

ج  . شرح‌ كلي‌ از اهم‌ شرايط‌ قرارداد اجاره‌ بلندمدت‌ در مورد اجاره‌دهنده‌ .

اجاره‌هاي‌
عملياتي‌

37 .  اجاره‌دهنده‌ بايد داراييهاي‌ موضوع‌ اجاره‌ عملياتي‌ را براساس‌ ماهيت‌ تحت‌ سرفصل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود يا داراييهاي‌ نامشهود در ترازنامه‌ ارائه‌ كند .

38
.  در اجاره‌هاي‌ عملياتي‌، مخاطرات‌ و
مزاياي‌ عمده‌ ناشي
 از مالكيت‌ دارايي‌ به‌ اجاره‌كننده‌
منتقل‌ نمي‌شود. بنابراين‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ توسط‌ اجاره‌دهنده‌ در ترازنامه‌
منعكس‌ و اجاره‌بها در طول‌ دوره‌ اجاره‌ به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ مي‌شود.

39 .  درآمد اجاره‌ ناشي از اجاره‌ عملياتي‌ بايد به‌ روش‌ خط‌ مستقيم‌ در طول‌ دوره‌ اجاره‌ شناسايي‌ شود، مگر اينكه‌ مبناي‌ منظم‌ ديگري‌، الگوي‌ زماني‌ كسب‌ منافع‌ ناشي از دارايي‌ را به‌گونه‌ مناسبتري‌ نشان‌ دهد .

40
.  مخارجي‌ از
 قبيل‌ استهلاك‌ كه‌ براي‌ كسب‌
درآمد اجاره‌ تحمل‌ مي‌شود به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌گردد.
درآمد اجاره‌ (به
 استثناي‌ مبالغ‌ دريافتي‌ بابت‌
خدماتي‌ مانند بيمه‌ و نگهداري‌) معمولاً به‌ روش‌ خط‌ مستقيم‌ در طول‌ دوره‌
اجاره‌ شناسايي‌ مي‌شود، مگر اينكه‌ مبناي‌ منظم‌ ديگري‌ معرف‌ بهتري‌ از الگوي‌
زماني‌ كسب‌ منافع‌ دارايي‌ مورد اجاره‌ باشد. در
 هر دو حالت‌ ممكن‌ است‌ الگوي‌
شناسايي‌ درآمد با مبناي‌ دريافت‌ اجاره‌ متفاوت‌ باشد.

41
.  مخارج‌ مستقيم‌ اوليه‌اي‌ كه‌ مشخصاً در
 ارتباط‌ با كسب‌ درآمد از محل‌
اجاره‌ عملياتي‌ واقع‌ مي‌شود، در طول‌ دوره‌ اجاره‌ متناسب‌ با درآمد اجاره‌ به‌
سود و زيان‌ منظور مي‌شود يا در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌ مي‌گردد.

42 .  استهلاك‌ داراييهاي‌ اجاره‌ داده‌ شده‌ بايد منطبق‌ با رويه‌ معمول‌ اجاره‌دهنده‌ براي‌ داراييهاي‌ مشابه‌ باشد و هزينه‌ استهلاك‌ بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با عنوان‌ ” داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود “ محاسبه‌ و شناسايي‌ شود .

43
.  توليدكننده‌ يا فروشنده‌ اجاره‌دهنده‌ در
 رابطه‌ با اجاره‌ عملياتي‌ سودي‌
بابت‌ فروش‌ شناسايي‌ نمي‌كند، زيرا اجاره‌ عملياتي‌ معادل‌ فروش‌ نيست‌.

44 . اجاره‌دهنده‌ بايد در رابطه‌ با اجاره‌هاي‌ عملياتي‌ موارد زير را افشا كند:

الف.  صورت‌ تطبيق‌ ناخالص‌ مبلغ‌ دفتري‌، استهلاك‌ انباشته‌ و‌ كاهش ارزش انباشته‌ براي‌ هر گروه‌ اصلي‌ از داراييهاي‌ مورد اجاره‌ در ابتدا و انتهاي‌ دوره‌ كه‌ حسب‌ مورد نشان‌دهنده‌ موارد زير باشد:

ـ    هزينه‌ استهلاك‌ دوره‌،

ـ    زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ شناسايي‌ شده‌ در صورت‌ سود و زيان و طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“،

ـ     برگشت‌ زيانهاي‌ كاهش‌ ارزش‌ داراييها طي‌ دوره‌ طبق استاندارد
حسابداری شماره 32 با
 عنوان ”کاهش ارزش داراییها“،

ب‌  .  حداقل‌ مبالغ‌ اجاره‌ آتي‌ مربوط‌ به‌ اجاره‌هاي‌ عملياتي‌ غيرقابل‌ فسخ‌ همراه‌ با اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ مدت‌ و مبلغ‌ اجاره‌ ساليانه‌، و

ج  . شرح‌ كلي‌ از اهم‌ شرايط‌ اجاره‌ها در مورد اجاره‌دهنده‌.

معاملات‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد

45 .  معاملات‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد متضمن‌ فروش‌ دارايي‌
و اجاره‌ آن‌ توسط‌ همان‌ فروشنده‌ است‌. مبالغ‌ اجاره‌ و قيمت‌ فروش‌ دارايي‌
معمولاً به‌ هم‌ وابستگي‌ دارند زيرا هر
 دو به طور يكجا مورد مذاكره‌ قرار مي‌گيرند. نحوه‌ حسابداري‌
معاملات‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد به‌ نوع‌ اجاره‌ بستگي‌ دارد.

46 .چنانچه‌ معامله‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد از نوع‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ باشد مازاد عوايد فروش‌ نسبت‌ به مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ نبايد بي‌درنگ‌ به عنوان‌ درآمد در صورتهاي‌ مالي‌ فروشنده‌ (اجاره‌كننده‌) منعكس‌ شود. اين‌ مازاد بايد در طول‌ دوره‌ اجاره‌ به عنوان‌ درآمد شناسايي‌ شود .

47 .  چنانچه‌ اجاره‌
مجدد، از نوع‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ باشد، معامله‌ اجاره‌ مجدد وسيله‌اي‌ است‌ كه‌
اجاره‌دهنده‌ با وثيقه‌ گرفتن‌ دارايي‌، منابع‌ مالي‌ مورد نياز اجاره‌كننده‌ را
تأمين‌ مي‌كند. به
 همين‌ دليل‌ تلقي‌ مازاد حاصل‌
از فروش‌ نسبت‌ به
 مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ به عنوان‌ درآمد، مناسب‌ نيست‌
بلكه‌ در طول‌ دوره‌ اجاره‌ به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ مي‌شود.

48 .  چنانچه‌ معامله‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد از نوع‌ اجاره‌ عملياتي‌ باشد و مشخص‌ گردد كه‌ معامله‌ برمبناي‌ ارزش‌ منصفانه‌ انجام‌ شده‌ است‌، سود يا زيان‌ بايد بي‌درنگ‌ شناسايي‌ شود. در صورتي‌ كه‌ قيمت‌ فروش‌ كمتر از ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ باشد، زيان‌ بايد بي‌درنگ‌ شناسايي‌ شود، مگر اينكه‌ زيان‌ حاصل‌، با مبالغ‌ اجاره‌اي‌ كمتر از نرخ‌ بازار، در آينده‌ جبران‌ شود. در اين‌ حالت‌، زيان‌ يادشده‌ بايد متناسب‌ با مبالغ‌ اجاره‌ طي‌ دوره‌اي‌ كه‌ انتظار مي‌رود از دارايي‌ مورد نظر استفاده‌ شود، مستهلك‌ گردد. چنانچه‌ قيمت‌ فروش‌ بيش‌ از ارزش‌ منصفانه‌ باشد، مبلغ‌ مازاد بايد طي‌ دوره‌اي‌ كه‌ انتظار مي‌رود از دارايي‌ مورد اجاره‌ استفاده‌ شود، مستهلك‌ گردد.

49 .  چنانچه‌ اجاره‌
مجدد، از نوع‌ اجاره‌ عملياتي‌ باشد و مبالغ‌ اجاره‌ و قيمت‌ فروش‌ مبتني
 بر ارزش‌ منصفانه‌ باشد، در عمل‌
يك‌ فروش‌ عادي‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و هر
 گونه‌ سود و زيان‌ ناشي از آن‌ بي‌درنگ‌ شناسايي‌ مي‌گردد.

50 .  در اجاره‌هاي‌ عملياتي‌، چنانچه‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ در زمان‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد كمتر از مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ باشد بايد بي‌درنگ‌ زياني‌ معادل‌ تفاوت‌ مبلغ‌ دفتري‌ و ارزش‌ منصفانه‌ شناسايي‌ شود .

51 .  در اجاره‌هاي‌
عملياتي‌، اگر ارزش‌ منصفانه‌ در تاريخ‌ فروش‌ و اجاره‌ مجدد كمتر از مبلغ‌ دفتري‌
باشد، زيان‌ شناسايي‌ مي‌شود. در مورد اجاره‌هاي‌ سرمايه‌اي‌ چنين‌ تعديلي‌ مورد
نياز نيست‌، مگر اينكه‌ دارایی كاهش‌ ارزش‌ داشته‌ باشد كه‌ در اين‌ صورت‌ براساس‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 32 با
 عنوان‌ کاهش ارزش داراییها، مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ به مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ كاهش‌ داده‌ مي‌شود.

تاريخ‌ اجرا

52 .  الزامات‌ اين‌ استاندارد براي‌ كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌ .

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

53 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 17 با
 عنوان‌ حسابداري‌ اجاره‌ها نيز رعايت‌ مي‌شود.




استاندارد بیست حسابداری

استاندارد بیست حسابداری درخصوص سرمايه گذاري در واحدهاي تجاري وابسته می باشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


 (1)  استاندارد حسابداري شماره 20 با عنوان سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته که در تاريخ 28/7/1389 توسط مجمع عمومي سازمان حسابرسي
تصويب شده است، جايگزين استاندارد حسابداري شماره
 20 قبلي مي‌شود و الزامات آن در مورد صورتهاي مالي که دوره مالي
آنها از تاريخ 1/1/1390 و بعد
 از
آن شروع مي‌شود، لازم‌الاجراست.

دلایل
تجدید نظر در استاندارد

(2)   اين تجديدنظر
با هدف هماهنگي بيشتر با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري و بهبود استاندارد
قبلي، انجام شده است.

تغییرات
اصلی

دامنه کاربرد

(3)   این استاندارد برای سرمایه‌گذاریهای نگهداری شده
توسط صندوقهای سرمایه‌گذاری و واحدهای تجاری مشابه کاربرد ندارد. این گونه سرمایه‌گذاریها
براساس الزامات استاندارد حسابداري شماره 15 با
 عنوان حسابداري
سرمایه‌گذاریها
به
 ارزش بازار اندازه‌گیری می‌شود.

(4)   اين استاندارد، واحدهای تجاری اصلی را که طبق
استاندارد حسابداری شماره
 18
با
 عنوان صورتهاي
مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي از تهیه صورتهای مالی تلفیقی
معاف می‌باشند، از بکارگيري روش ارزش ويژه نيز معاف مي‌کند. علاوه
 براين،
واحد سرمايه‌گذاري که واحد اصلي نيست اما حائز همان معيارهايي است که براساس آن يک
واحد اصلي از تهيه صورتهاي مالي تلفيقي معاف مي‌شود نيز از بکارگيري روش ارزش ويژه
معاف مي‌گردد.

نفوذ
قابل ملاحظه

حق رأي بالقوه

 (5)  واحد
سرمایه‌گذار ملزم است در هنگام ارزیابی توان مشارکت در تصمیم‌گیریهای مربوط
 به سیاستهاي مالی و عملیاتی
واحد سرمایه‌پذیر، وجود و اثر حق
 رأی
بالقوه قابل اعمال یا قابل تبدیل را نیز مد
 نظر قرار دهد.

روش
ارزش ویژه

(6)   در
استاندارد تصریح شده است که سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته صرف
 نظر از وجود واحدهای فرعی و تهیه صورتهای مالی تلفیقی، باید با
استفاده از روش ارزش ویژه شناسايي شود. با
 این حال،
واحد سرمایه‌گذار هنگام تهیه صورتهای مالی جداگانه، نباید از روش ارزش ویژه استفاده
‌کند.

حذف معافیت از بکارگیری
روش ارزش ویژه

(7)   استاندارد قبلي، واحدهای تجاری را از بکارگیری
روش ارزش ویژه در
 مورد
سرمایه‌گذاریهایی که تنها به
 منظور
واگذاری در آینده نزدیک تحصیل و نگهداری می‌شد، معاف می‌نمود. این معافیت در
استاندارد جدید حذف شده است.

(8)   طبق استاندارد قبلی، درصورتی که واحد تجاري‌
وابسته‌ تحت‌ محدوديتهاي‌ شديد و بلندمدتي‌ فعاليت‌ کند که‌ به‌ توانايي‌ آن‌ در
انتقال‌ وجوه‌ به‌ واحد سرمايه‌گذار، به
 نحوي‌ عمده‌ لطمه‌ وارد کند، واحد سرمایه‌گذار استفاده از
روش ارزش ویژه را متوقف می‌کرد. طبق استاندارد جدید، بکارگیری روش ارزش ویژه، صرف
 نظر از محدودیتهای شدید و بلندمدت،
تا زمانی که نفوذ قابل
 ملاحظه
وجود دارد، ادامه می‌یابد.

رویه‌های حسابداری یکسان

(9)   این
استاندارد، واحد سرمایه‌گذار را ملزم می‌کند که به
 منظور یکسان سازی رویه‌های حسابداری واحد تجاری وابسته با
رویه‌های حسابداری مورد استفاده واحد سرمايه‌گذار برای معاملات و رویدادهای مشابهی
که در شرایط یکسان رخ داده‌اند، تعدیلات مناسب را در صورتهای مالی واحد تجاری
وابسته انجام دهد. استاندارد قبلی، کاربرد این الزام را در
 صورت غیرممکن بودن تعدیلات مستثنی می کرد. اين استاندارد،
استثنای مقرر در استاندارد قبلی در اين زمينه را حذف کرده است.

شناسایی زیانها

(10) طبق اين استاندارد، واحد سرمایه‌گذار سهم خود از زیانهای واحد تجاری وابسته را تا حد مبلغ دفتری
سرمایه‌گذاری براساس روش ارزش ويژه و دیگر منافع بلند
 مدت در واحد تجاری وابسته، شناسايي مي‌کند. طبق استاندارد
قبلي، سهم از زيان تنها تا حد مبلغ دفتري سرمايه‌گذاري شناسايي مي‌شد.

اين‌ استاندارد بايد با توجه‌ به ”مقدمه‌اي‌
بر استانداردهاي‌ حسابداري‌“ مطالعه‌ و

بکارگرفته‌ شود.

دامنه کاربرد

1 .  اين استاندارد بايد براي حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري وابسته بکار گرفته شود. با این حال، این استاندارد در رابطه با سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته توسط صندوقهای سرمایه‌گذاری و واحدهای تجاری مشابه کاربرد ندارد. این قبیل سرمایه‌گذاریها طبق استاندارد حسابداری شماره 15 با عنوان ”حسابداری سرمایه‌گذاریها“ به ارزش بازار اندازه‌گيري مي‌شود. در ضمن، رعایت الزامات افشای قسمت (و) بند 35 برای صندوقهای سرمایه‌گذاری و واحدهای تجاری مشابه الزامی است.

تعاريف

2 .  اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بکار رفته‌ است‌:

  • روش‌ ارزش‌ ويژه‌: يک‌ روش‌ حسابداري‌ است که‌
    براساس‌ آن، سرمايه‌گذاري‌ در تاريخ‌ تحصيل‌ به بهاي‌ تمام ‌شده‌ ثبت‌
    مي‌شود و پس
     از آن‌ بابت‌ تغيير در سهم‌ واحد سرمايه‌گذار
    از خالص‌ داراييهاي‌ واحد سرمايه‌پذير پس
     از تاريخ‌ تحصيل‌، تعديل‌ مي‌شود. سهم‌
    واحد سرمايه‌گذار از نتايج‌ عملکرد واحد سرمايه‌پذير، حسب مورد در صورتهای سود و زیان
    و سود و زيان‌ جامع منعکس‌ مي‌شود.
  • صندوق سرمايه‌گذاري: نهاد مالي است که منابع مالي
    حاصل از انتشار گواهي سرمايه‌گذاري را در موضوع فعاليت مصوب خود سرمايه‌گذاري مي‌کند.
  • صورتهاي مالي تلفيقي: صورتهای مالی یک گروه است که در آن، گروه به عنوان یک شخصیت اقتصادی واحد محسوب می‌شود.
  • صورتهاي مالي جداگانه: صورتهاي مالي که توسط
    واحد تجاري اصلي، واحد سرمايه‌گذار در واحد تجاري وابسته، يا شريک خاص
    در واحد تجاري تحت کنترل مشترک، ارائه مي‌شود و در آن، سرمايه‌گذاريها
    بر مبناي منافع مالکانه مستقیم و نه بر مبناي نتايج عملیات و خالص
    داراييهاي واحد سرمايه‌پذير، به
     حساب
    گرفته مي‌شود.
  • کنترل:‌ توانايي‌ راهبري‌ سياستهاي‌ مالي‌ و
    عملياتي‌ يک‌ واحد تجاري‌ به
     منظور
    کسب‌ منافع‌ از فعاليتهاي‌ آن‌.
  • کنترل مشترک: مشارکت در کنترل يک فعاليت اقتصادي
    به موجب يک توافق قراردادي است و تنها هنگامي وجود دارد که تصميم‌گیریهای
    مالي و عملياتي راهبردي مربوط به
     آن فعاليت،
    مستلزم اتفاق آرای اشخاص دارای کنترل مشترک (شرکای خاص) باشد.
  • نفوذ قابل ملاحظه:‌ توانايي مشارکت‌ در تصميم‌گيريهاي‌
    مربوط‌ به سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ يک واحد تجاري‌، ولي‌ نه‌ در حد کنترل‌
    يا کنترل مشترک سياستهاي‌ مزبور.
  • واحد تجاري‌ فرعي‌: يک‌ واحد تجاري که‌ تحت کنترل‌
    واحد تجاري‌ ديگري‌ (واحد تجاري‌ اصلي‌) است.
  • واحد تجاري‌ وابسته‌: يک‌ واحد سرمايه‌پذير که‌
    واحد سرمايه‌گذار در آن‌ نفوذ قابل
     ملاحظه‌
    دارد، اما واحد تجاري‌ فرعي‌ يا مشارکت‌ خاص‌
    واحد سرمايه‌گذار محسوب نمی‌شود.

3 .    صورتهاي
مالي که در تهيه آن روش ارزش ويژه اعمال مي‌شود و صورتهاي مالي واحدهايي که فاقد
واحد تجاری فرعي، واحد تجاري وابسته يا مشارکت خاص هستند، صورتهاي مالي جداگانه
محسوب نمي‌شود.

4 .    صورتهاي مالي
جداگانه به صورتهايي اطلاق مي‌شود که علاوه
 بر صورتهاي مالي زير ارائه گردد:

الف.  صورتهاي مالي تلفيقي،

ب .   صورتهاي مالي واحد تجاري و واحد(هاي) تجاري تحت
کنترل مشترک که در آن سهم شريک خاص با روش ارزش ويژه ناخالص گزارش مي‌شود (صورتهای
مالی مجموعه)، يا

ج .   صورتهاي
مالي واحد تجاري و واحد(هاي) تجاري وابسته که در آن سرمايه‌گذاري در
واحد تجاری وابسته با روش ارزش ويژه گزارش مي‌شود (صورتهای مالی مجموعه).

5 .    واحدهاي تجاري که طبق بند 6 استاندارد حسابداري شماره 18 با عنوان صورتهاي مالی تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري در
واحدهاي تجاري فرعي،

از تلفيق، طبق بند
 31
استاندارد حسابداري شماره
 23
با
 عنوان حسابداري مشارکتهاي خاص، از بکارگيري روش ارزش ويژه
ناخالص، يا طبق بند
 13
اين استاندارد از بکارگيري روش ارزش ويژه معاف
 شده‌اند، فقط صورتهاي مالي جداگانه ارائه می‌کنند.

نفوذ قابل ملاحظه

6 .    اگر واحد سرمايه‌گذار به طور مستقيم يا غير مستقيم (براي مثال، از طريق واحدهاي تجاري فرعي) حداقل
20
 درصد از حق رأي واحد سرمايه‌پذير را در اختيار داشته باشد، فرض مي‌شود که
از نفوذ قابل
 ملاحظه‌اي برخوردار است، مگر اينکه نبود چنين نفوذي را بتوان
به
 روشني اثبات کرد. برعکس، اگر
واحد سرمايه‌گذار به
 صورت
مستقيم يا غير
 مستقيم (براي مثال، از طريق واحدهاي تجاري فرعي) کمتر از 20 درصد حق رأي واحد سرمايه‌پذير را در اختيار داشته باشد، فرض مي‌شود که
از نفوذ قابل
 ملاحظه‌اي برخوردار نيست، مگر اينکه وجود چنین نفوذی را بتوان
به روشنی اثبات کرد. تعلق بخش قابل
 توجه يا اکثريت سهام يک واحد سرمايه‌پذير به واحد ديگر،
لزوماً مانع اعمال نفوذ قابل
 ملاحظه‌
توسط سایر سرمايه‌گذاران نمي‌شود.

7 .    موارد زیر معمولاً
به
 تنهایی یا در مجموع،
ممکن است بيانگر وجود نفوذ قابل
 ملاحظه باشد:

الف.  عضويت در هيئت مديره يا ديگر ارکان اداره‌کننده
مشابه واحد سرمايه‌پذير،

ب .  مشارکت در فرآيندهاي سياست‌گذاري شامل مشارکت در
تصميمات مربوط به
 پرداخت
سود سهام،

ج  .  معاملات عمده بين واحد سرمايه‌گذار و واحد سرمايه‌پذير،

د   .  تبادل کارکنان رده مديريت، يا

ﻫ   .  تأمين اطلاعات فني اساسي.

8 .    يک واحد تجاري ممکن است مالک حق خريد سهام، اوراق مشارکت قابل تبديل به سهام عادي، يا
ابزارهای مشابهي باشد که بتواند در
 صورت اعمال يا تبديل آنها موجب افزايش حق رأي خود يا کاهش
حق رأي ساير اشخاص برای تعیین سياستهاي مالي و عملياتي واحد
 تجاري ديگر (حق رأي‌ بالقوه) شود. هنگامی که
واحد تجاری وجود نفوذ قابل
 ملاحظه
را ارزیابی می‌کند، وجود و اثر حق
 رأي‌
بالقوه‌اي که در
 حال حاضر قابل اعمال یا قابل تبديل است، از جمله حق رأي‌ بالقوه نگهداري شده توسط ساير سرمایه‌گذاران، را
مد
 نظر قرار مي‌دهد. چنانچه حق رأ‌ي بالقوه را (برای مثال، تا
تاريخي در آينده يا وقوع يک
 رويداد
آتي) نتوان اعمال يا تبديل کرد، در
 حال حاضر قابل اعمال يا قابل تبديل محسوب نمی‌شود.

9 .    واحد تجاري در ارزيابي اثر حق رأي‌ بالقوه بر نفوذ قابل ملاحظه،
تمامي واقعيتها و شرايط مؤثر بر حق رأي بالقوه (شامل شرايط اعمال حق
 رأي‌ بالقوه و ديگر توافقات
قراردادي، به
 صورت جداگانه يا با هم) به جز قصد مديريت و توانايي مالي
براي اعمال يا تبديل را در
 نظر
می‌گیرد.

10 .  واحد تجاري
در
 صورتي نفوذ قابل ملاحظه‌ بر واحد سرمايه‌پذير را
از
 دست مي‌دهد که دیگر نتواند در تصمیم‌گیریهای
مربوط به
 سياستهاي مالي و عملياتي واحد سرمايه‌پذير
مشارکت داشته باشد. از
 دست
دادن نفوذ قابل
 ملاحظه مي‌تواند با تغيير يا
بدون تغيير در ميزان مالکيت رخ دهد. براي مثال، واحد سرمايه‌گذار ممکن است هنگامي که
واحد
 تجاري وابسته، تحت کنترل دولت، دادگاه يا دستگاه
نظارتي قرار گيرد، نفوذ قابل
 ملاحظه
را از
 دست دهد.

روش ارزش ويژه

11 .  ویژگيهاي اصلي
روش ارزش ويژه به
 شرح
زير است:

الف.  سرمايه‌گذاري ابتدا به بهاي‌ تمام ‌شده‌ ثبت‌ مي‌شود،

ب .   مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ به ميزان‌ سهم‌ واحد سرمايه‌گذار
از سود خالص يا زيان‌ واحد سرمايه‌پذير بعد از تاريخ‌ تحصيل‌، پس
 از تعدیل بابت استهلاک یا زیان کاهش ارزش سرقفلی و سایر داراییها برمبنای ارزش
منصفانه آنها در تاریخ تحصیل، افزايش‌ يا کاهش‌ مي‌يابد،

ج .   سهم‌ واحد
سرمايه‌گذار از سود خالص يا زيان‌ واحد سرمايه‌پذير بعد از تاريخ‌ تحصيل‌، پس
 از تعدیل بابت استهلاک یا زیان کاهش ارزش سرقفلی و سایر
داراییها برمبنای ارزش منصفانه آنها در تاریخ تحصیل، در
 صورت‌ سود و زيان‌ واحد سرمايه‌گذار منظور مي‌شود،

د .    مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ به ميزان‌
سود سهام‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌ از واحد سرمايه‌پذير کاهش‌ مي‌يابد،

ﻫ . مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري،‌ در صورت‌ لزوم‌، به ميزان‌ سهم‌ واحد سرمايه‌گذار از سایر اقلام صورت سود و زیان جامع واحد سرمايه‌پذير بعد از تاريخ‌ تحصيل‌ که‌ آثار آن‌ در صورت‌ سود و زيان‌ واحد سرمايه‌پذير انعکاس‌ نيافته‌ است‌ (از قبيل تغييرات ناشي از تجديد ارزيابي داراييهاي ثابت مشهود و تفاوت تسعير ارز) تعديل‌ مي‌شود، و

و . سهم واحد سرمایه‌گذار از ساير اقلام صورت سود و زیان جامع واحد سرمایه‌پذير بعد از تاريخ تحصيل که آثار آن در صورت سود و زيان واحد سرمايه‌پذير انعکاس نيافته است، در صورت سود و زيان جامع واحد سرمايه‌گذار انعکاس مي‌‌یابد.

12 .  هنگامي که حق رأي‌ بالقوه وجود دارد، سهم واحد
سرمايه‌گذار از سود خالص يا زيان و تغييرات در حقوق صاحبان سرمايه واحد سرمايه‌پذير
بر
 مبناي میزان مالکيت فعلي تعيين
مي‌شود و اعمال يا تبديل احتمالي حق
 رأي‌ بالقوه در نظر گرفته نمی‌شود.

کاربرد
روش ارزش ويژه

13 .  حسابداري سرمايه‌گذاري در واحد تجاري وابسته بايد به روش ارزش ويژه انجام شود، مگر هنگامي که:

الف. با توجه به معافيت بند 6 استاندارد حسابداری شماره 18 با عنوان ”صورتهاي مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري
در واحدهاي تجاري فرعي“، واحد تجاری اصلی که دارای سرمایه‌گذاری در واحد تجاری
وابسته نيز مي‌باشد، ملزم به
 ارائه
صورتهای مالی تلفیقی نباشد، یا

ب . تمامي
موارد زير صدق کند:

1 .  واحد سرمايه‌گذار، خود واحد تجاري فرعي و تماماً متعلق به واحد تجاري ديگر باشد يا واحد تجاري فرعي يک واحد ديگر با مالکيت کمتر از 100 درصد سهام باشد و ساير صاحبان سهام علي‌رغم آگاهي از قصد واحد سرمایه‌گذار براي عدم بکارگيري روش ارزش ويژه با آن مخالفت نداشته باشند.

2 .  سهام یا سایر اوراق بهادار واحد سرمایه‌گذار در بورس اوراق بهادار یا سایر بازارهای در دسترس عموم، معامله نشود.

3 .  واحد سرمايه‌گذار براي عرضه هرگونه اوراق بهادار به عموم، صورتهاي مالي خود را به هیئت پذيرش بورس اوراق بهادار یا ساير مراجع نظارتي تحويل نداده باشد يا در جريان تحويل آن نباشد.

14 .  پس از اعمال روش ارزش ويژه، سرمايه‌گذاري در واحد تجاری وابسته که طبق استاندارد حسابداري شماره 31 با عنوان ”داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده“ به عنوان نگهداري شده براي فروش طبقه‌بندي شده است، بايد برمبناي اقل مبلغ دفتري مبتني‌ بر ارزش ويژه و خالص ارزش فروش ارزيابي شود.

15 .  شناسایی‌
درآمد حاصل‌ از سرمايه‌گذاري‌ بر مبناي‌ سود سهام‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌ ممکن‌
است‌ شاخص‌ مناسبي‌ براي‌ درآمد تحصيل‌ شده‌ به
 وسيله‌ واحد سرمايه‌گذار از طريق سرمايه‌گذاري‌ در واحد
تجاري‌ وابسته‌ نباشد، زيرا اين‌ سود ممکن‌ است‌ رابطه‌ ضعیفی‌ با عملکرد واحد
تجاري‌ وابسته‌ داشته‌ باشد. از آنجا که‌ واحد سرمايه‌گذار در واحد تجاري‌ وابسته‌
داراي‌ نفوذ‌ قابل
 ملاحظه‌ است‌، نسبت‌ به عملکرد آن‌ واحد و در نتيجه‌، نسبت‌ به بازده‌ سرمايه‌گذاري‌ خود نيز مسئوليت دارد. واحد سرمايه‌گذار
براي‌ نشان‌ دادن‌ اين‌ مسئوليت، دامنه‌ صورتهاي‌ مالي‌ خود را گسترش‌ مي‌دهد تا سهم‌
خود از نتايج‌ عملکرد واحد‌ تجاري‌ وابسته‌ را شناسايي کند. در نتيجه‌، بکارگيري‌
روش‌ ارزش‌ ويژه‌ باعث‌ مي‌شود تا گزارشگري‌ خالص‌ داراييها و نتایج عملکرد واحد
سرمايه‌گذار به
 گونه‌اي‌ سودمندتر انجام‌ شود.

16 .  واحد سرمايه‌گذار باید از زمانی که نفوذ قابل ملاحظه بر واحد تجاري وابسته را از ‌دست می‌دهد استفاده از روش ارزش ویژه را متوقف کند. بعد از آن تاريخ، حسابداري سرمايه‌گذاري تابع استاندارد حسابداری شماره 15 با عنوان ”حسابداري سرمايه‌گذاريها“ خواهد بود. مبلغ دفتری سرمایه‌گذاری بايد از تاريخ توقف بکارگیری روش ارزش ویژه به بعد به عنوان بهای تمام شده سرمایه‌گذاری محسوب شود. در صورتی که در دوره‌های آتی، واحد سرمايه‌گذار مبالغی بابت سود از محل سود انباشته و اندوخته‌هاي قبل از تاریخ تغییر روش دریافت کند، این مبالغ باید از مبلغ دفتری سرمایه‌گذاری کسر شود.

17 .  اگر واحد سرمايه‌گذار نفوذ قابل ملاحظه خود بر واحد تجاري وابسته را از دست دهد، مانده مازاد تجديد ارزيابي
و ساير اندوخته‌هاي منعکس در سرفصل حقوق صاحبان سهام در
 رابطه با واحد تجاري وابسته را که از طريق سود و زيان جامع شناسايي
شده است، به سود (زيان) انباشته منتقل مي‌کند. براي مثال، اگر واحد
 تجاري وابسته داراي سرمایه‌گذاریهای
بلندمدتي باشد که برای حسابداری آنها از روش تجدید ارزیابی استفاده کرده است، و
واحد سرمايه‌گذار نفوذ قابل
 ملاحظه
خود بر واحد
 تجاري وابسته را از دست دهد، واحد سرمايه‌گذار مانده
مازاد تجديد ارزيابي مربوط به اين سرمايه‌گذاري را به سود (زيان) انباشته منتقل مي‌کند.
اگر سهم واحد سرمايه‌گذار در يک واحد
 تجاري وابسته کاهش يابد، اما سرمايه‌گذاري کماکان به عنوان سرمایه‌گذاری در واحد تجاري وابسته تلقی شود، واحد سرمايه‌گذار
تنها متناسب با کاهش سهم خود، مانده مازاد تجديد ارزيابي و ساير اندوخته‌هاي منعکس
در سرفصل حقوق صاحبان سهام را به سود (زيان) انباشته منتقل مي‌کند.

18 .  بسياري از ضوابط مناسب براي بکار‌گيري روش ارزش ويژه، مشابه
ضوابط تلفيق تشريح شده در استاندارد حسابداري شماره
 18 با عنوان صورتهاي مالي تلفيقي و
حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي
است.
علاوه
 بر آن، مفاهيم زيربناي روشهاي
استفاده
 شده در حسابداري تحصيل يک واحد تجاري فرعي نيز در حسابداري
تحصيل سرمايه‌گذاري در يک واحد
 تجاري
وابسته بکار گرفته مي‌شود.

19 .  سهم‌ گروه در واحد تجاري‌ وابسته،‌ مجموع‌ سهام‌
متعلق‌ به
 واحد تجاري‌ اصلي‌ و واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ آن‌ است‌. سهام‌ متعلق‌ به
 ساير واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌ یا مشارکتهای خاص گروه براي‌
این منظور در
 نظر گرفته‌ نمي‌شود. در مواردي‌
که‌ واحد تجاري‌ وابسته،‌ خود داراي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي، وابسته یا مشارکتهای
خاص‌ باشد سهم‌ واحد سرمايه‌گذار از نتایج عملکرد و خالص‌ داراييها با استفاده‌ از
روش‌ ارزش‌ ويژه‌، براساس‌ ارقام‌ گزارش
 شده‌ در صورتهاي‌
مالي‌ واحد تجاری وابسته‌ (شامل‌ سهم‌ واحد تجاری وابسته از نتایج عملکرد و خالص‌
داراييهاي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته و مشارکتهای خاص متعلق به
 آن‌)، پس از اعمال‌ تعديلات‌ لازم‌ براي‌
يکسان‌سازي رويه‌هاي‌ حسابداري‌‌، محاسبه‌ مي‌شود (به بندهای 25 و 26 مراجعه نمایید).

20 .  سودها و زيانهای‌ ناشي‌
از معاملات‌ بین واحد سرمايه‌گذار (شامل واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ مشمول‌ تلفيق‌ آن‌)
و واحد تجاري‌ وابسته،‌ تنها تا میزان سهم سایر سرمایه‌گذاران (غیر
 وابسته) در واحد تجاری وابسته، در صورتهای مالی واحد سرمایه‌گذار
شناسایی می‌شود. فروش داراییها توسط واحد تجاری وابسته به
 واحد سرمایه‌گذار یا بالعکس،
نمونه‌ای از این معاملات است. سهم واحد سرمایه‌گذار از سود یا زیان تحقق نيافته حاصل
 از این گونه معاملات حذف می‌شود.

21 .  حسابداری سرمايه‌گذاري
در يک واحد تجاري وابسته از تاريخي که وابسته محسوب ‌شود به روش ارزش
ويژه انجام مي‌گیرد. در زمان تحصيل سرمايه‌گذاري هرگونه تفاوت بين بهاي تمام ‌شده
سرمايه‌گذاری و سهم واحد سرمایه‌گذار از خالص ارزش منصفانه داراييها و بدهيهاي
قابل تشخيص واحد تجاري وابسته به شرح زیر به حساب گرفته مي‌شود:

الف.  سرقفلي مربوط به واحد تجاري وابسته در مبلغ دفتري
سرمايه‌گذاري منظور مي‌شود و استهلاک آن براساس استاندارد حسابداري شماره 19 با
 عنوان ترکيبهاي تجاري محاسبه مي‌شود.

ب . در صورتی که سهم واحد سرمايه‌گذار
از خالص ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تجاری وابسته بیشتر از بهاي
تمام
 ‌شده
سرمايه‌گذاري باشد، واحد سرمایه‌گذار باید:

1 . تشخیص و اندازه‌گیری داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تجاری وابسته و نیز اندازه‌گیری بهای تمام شده سرمایه‌گذاری را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد، و

2 . هر گونه مازاد باقی‌مانده پس از ارزیابی مجدد را به طور متناسب از ارزش منصفانه تعیین شده برای داراییهای غیرپولی قابل تشخیص کسر کند.

همچنين، پس از تحصيل، سهم واحد سرمايه‌گذار از سودها
و زیانهای واحد تجاري وابسته بابت شناسايي استهلاک يا زيان کاهش ارزش سرقفلي و ساير داراييها
برمبناي ارزش منصفانه آنها در تاريخ تحصيل تعديل مي‌شود.

22 .  واحد سرمايه‌گذار ممکن است نفوذ قابل ملاحظه بر
واحد سرمايه‌پذير را در چند مرحله کسب نمايد. در اين موارد، به
 منظور تعيين ارزش منصفانه
داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص واحد سرمايه‌پذير و تعيين مبلغ سرقفلي، هر معامله
عمده به
 طور
جداگانه درنظر گرفته مي‌شود. اين کار از
 طريق
مقايسه بهاي تمام شده سرمايه‌گذاري با سهم واحد سرمايه‌گذار از ارزش منصفانه
داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص واحد سرمايه‌پذير در
 تاريخ
هر معامله عمده، انجام مي‌گيرد. اين رويه در
 مورد
تحصيل سرمايه‌گذاري بعد از کسب نفوذ قابل ملاحظه نيز ادامه مي‌يابد.

23 .  واحد سرمايه‌گذار در بکارگیری روش‌ ارزش‌ ويژه‌ از آخرين‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاری وابسته استفاده‌ مي‌کند. هنگامي‌ که‌ بين‌ تاريخهاي‌ گزارشگري‌ واحد سرمايه‌گذار و واحد تجاری وابسته تفاوت‌ وجود دارد، واحد تجاري‌ وابسته‌ به منظور استفاده‌ واحد سرمايه‌گذار، صورتهاي‌ مالي‌ خود را بر اساس‌ تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد سرمايه‌گذار تهيه‌ مي‌کند، مگر اینکه انجام‌ اين‌ کار عملی نباشد.

24 .  اگر در بکارگیری روش ارزش ویژه، تاریخ گزارشگری صورتهای مالی واحد تجاری وابسته متفاوت از تاریخ گزارشگری صورتهای مالی واحد سرمایه‌گذار باشد، در ارتباط‌ با آثار معاملات‌ و ساير رويدادهاي‌ عمده‌ ‌که‌ در فاصله‌ زماني‌ بين‌ تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ وابسته‌ و تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد سرمايه‌گذار رخ‌ داده‌ است‌، تعديلات‌ لازم‌ انجام‌ مي‌شود. در هر حال، پايان‌ دوره‌ مالي‌ واحد تجاري‌ وابسته‌ نباید بيش‌ از سه‌ ماه‌ قبل‌ از پايان‌ دوره‌ مالي‌ واحد سرمايه‌گذار باشد. طول دوره‌های گزارشگری و تفاوت بین پایان دوره‌های گزارشگری باید در تمام دوره‌ها یکسان باشد.

25 .  در تهیه صورتهاي‌ مالي،‌ واحد سرمايه‌گذار باید برای معاملات و رویدادهای مشابهی که در شرایط یکسان رخ داده‌اند، از رويه‌هاي‌ حسابداري‌ يکسان‌ استفاده کند.

26 .  چنانچه‌ واحد
تجاري‌ وابسته‌ در
 مورد
معاملات‌ و ساير رويدادهاي‌ مشابهي‌ که‌ در شرايط‌ يکسان‌ رخ‌ داده‌اند از رويه‌هاي‌
حسابداري‌ متفاوتی نسبت به
 واحد
سرمايه‌گذار استفاده‌ کند، صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ وابسته‌ به
 منظور استفاده‌ واحد سرمايه‌گذار
از روش‌ ارزش‌ ويژه‌، تعديل‌ مي‌شود.

27 .  اگر سهم‌ واحد سرمايه‌گذار از زيانهاي‌ واحد تجاري‌ وابسته‌، مساوي‌
يا بيش‌ از منافع آن در واحد تجاری وابسته شود، واحد سرمايه‌گذار شناسایی سهم‌ خود
از زيانهای مازاد را متوقف‌ مي‌کند. منافع واحد سرمايه‌گذار در واحد تجاری وابسته
دربرگيرنده مبلغ دفتری سرمایه‌گذاری طبق روش ارزش ویژه به
 علاوه هرگونه منافع بلندمدتی است که ماهیتاً بخشی از خالص سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته را تشکیل می‌دهد.
برای مثال، اقلامی که زمان تسویه آن مشخص نيست و تسويه آن در آینده قابل پیش‌بینی،
محتمل نمی‌باشد، ماهیتاً، افزایش سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته محسوب می‌شود.
این اقلام ممکن است شامل مطالبات یا وامهای دریافتنی بلندمدت باشد اما حسابهای دریافتنی
تجاری، حسابهای پرداختنی تجاری یا هرگونه حسابهای دریافتنی بلندمدتی که برای آن وثیقه
کافی وجود دارد، مانند وام تضمین
 شده، را شامل نمی‌شود. زيانهاي‌ شناسایی
شده طبق روش ارزش ویژه، مازاد بر مبلغ دفتري سرمایه‌گذاری واحد سرمایه‌گذار، به
 سایر اجزای منافع واحد سرمایه‌گذار در واحد تجاری وابسته، عکس
ترتیب اولویت تسویه آنها تخصیص می‌یابد.

28 .  پس از آنکه منافع واحد سرمایه‌گذار
به
 صفر کاهش پیدا کرد، زیانهای مازاد
و بدهی مربوط تنها تا ميزان‌ تعهدات‌ قانونی یا عرفی واحد سرمايه‌گذار يا پرداختهاي‌
انجام‌شده‌ به نيابت از‌ واحد تجاري‌ وابسته‌‌، شناسايي‌ مي‌گردد. در
 صورتي که‌ واحد تجاري‌ وابسته‌ در دوره‌های بعد سود گزارش‌ کند،
واحد سرمايه‌گذار تنها پس
 از
پوشش‌ سهم‌ خود از خالص‌ زيانهاي‌ شناسايي‌ نشده‌، مي‌تواند سهم‌ خود از سود را به
 حساب‌ منظور نماید.

زیان کاهش ارزش

29 .  پس از بکار‌گيري روش ارزش ويژه، شامل شناسايي زيان واحد تجاري وابسته طبق بند 27، واحد سرمايه‌گذار لزوم
شناسايي زيان کاهش ارزش اضافي را در
 مورد خالص سرمايه‌گذاري در واحد تجاري وابسته بررسي مي‌کند.

30 .  واحد سرمايه‌گذار همچنين لزوم شناسايي زيان کاهش
ارزش اضافي مربوط به
 منافع
واحد سرمايه‌گذار در واحد
 تجاري
وابسته را که بخشي از خالص سرمايه‌گذاري را تشکيل نمي‌دهد، بررسي مي‌کند.

31 .  از آنجا که سرقفلي، بخشي از مبلغ دفتري سرمايه‌گذاري در واحد تجاري وابسته را تشکيل مي‌دهد و
به
 طور جداگانه شناسايي نمي‌شود،
الزامات استاندارد حسابداري شماره
 32
با
 عنوان کاهش ارزش داراييها در مورد آن کاربرد ندارد. طبق
استاندارد حسابداري شماره
 32
با
 عنوان کاهش ارزش داراييها، کل مبلغ دفتري سرمايه‌گذاري به عنوان يک دارايي منفرد، از طريق مقايسه مبلغ بازيافتني
(ارزش اقتصادي يا خالص ارزش فروش، هر
 کدام که بيشتر است) با مبلغ دفتري آن، مورد آزمون کاهش
ارزش قرار مي‌گيرد. زيان کاهش ارزش شناسايي
 شده در اين شرايط به هيچ يک
از داراييها، از
 جمله سرقفلي، که بخشي از مبلغ
دفتري سرمايه‌گذاری در واحد
 تجاري
وابسته را تشکیل می‌دهد، تخصيص نمي‌يابد. همچنين براساس استاندارد حسابداري شماره
 32 با عنوان کاهش ارزش داراييها، هرگونه برگشت زيان کاهش ارزش
تا ميزان بازیافت کاهش ارزش انباشته سرمايه‌گذاري شناسايي مي‌شود. واحد
 تجاري، ارزش اقتصادي سرمايه‌گذاري
را به
 يکي از روشهاي زیر برآورد مي‌کند:

الف.   سهم واحد سرمايه‌گذار
از ارزش فعلي جريانهاي نقدي آتي برآوردي که انتظار مي‌رود توسط واحد
 تجاري
وابسته ايجاد شود. جريانهاي نقدي آتي برآوردي شامل جريانهاي نقدي حاصل از عمليات
واحد
 تجاري
وابسته و عايدات حاصل از واگذاري نهايي سرمايه‌گذاري مي‌باشد، يا

ب  .   ارزش فعلي جريانهاي نقدي آتي برآوردي که انتظار
مي‌رود از محل سود سهام و واگذاري نهايي سرمايه‌گذاري به
 دست آيد.

با مفروضات مناسب، هر دو روش منجر به نتيجه يکساني می‌شود.

32 .  مبلغ بازيافتني سرمايه‌گذاري در هر واحد تجاري
وابسته به
 صورت جداگانه محاسبه مي‌شود،
مگر
 آنکه واحد تجاري وابسته جريانهاي نقدي
ورودي مستقل از ساير داراييهاي واحد
 تجاري ايجاد نکند.

ارائه صورتهای مالی

33 . هر واحد سرمایه‌گذار که تنها دارای واحد(های) تجاری وابسته است، غیر از واحدهای تجاری یاد شده در بند 13، باید صورتهای مالی مجموعه را براساس روش ارزش ویژه تهیه و صورتهای مالی جداگانه خود را همراه آن ارائه کند.

صورتهای
مالی جداگانه

34 .  حسابداري سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی نشده است باید در صورتهاي مالي جداگانه واحد سرمايه‌گذار منطبق با رویه حسابداری واحد سرمایه‌گذار در مورد سرمایه‌گذاریهای بلندمدت طبق استاندارد حسابداری شماره 15 با عنوان ”حسابداری سرمایه‌گذاریها“ انجام شود. با سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراييهاي غيرجاري نگهداري شده براي فروش و عمليات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه بندی شده است باید طبق استاندارد یاد شده برخورد شود.

افشا

35 .  موارد زير بايد افشا شود:

الف. ارزش بازار
سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري وابسته‌اي که براي آنها قيمت بازار وجود دارد،

ب . خلاصه
اطلاعات مالي هر
 يک از واحدهاي تجاري وابسته شامل مجموع داراييها،
بدهيها، درآمدها و سود يا زيان،

ج . دلايل
توجيهي وجود نفوذ قابل
 ملاحظه‌،
در
 صورتي که واحد سرمايه‌گذار به صورت مستقيم يا غير مستقيم (از طريق واحدهاي تجاري فرعي خود)، کمتر از 20 درصد حق رأي بالفعل يا بالقوه واحد سرمايه‌پذير را در اختيار داشته باشد،

د . دلايل
توجيهي نبود نفوذ قابل
 ملاحظه‌،
در
 صورتي که واحد سرمايه‌گذار به صورت مستقيم يا غير مستقيم (از طريق واحدهاي تجاري فرعي خود)، حداقل 20 درصد حق رأي بالفعل يا بالقوه واحد سرمايه‌پذير را در اختيار داشته باشد،

ﻫ . پايان
دوره گزارشگري صورتهاي مالي واحد تجاري وابسته، هنگامي
 که اين صورتهاي مالي با استفاده از روش ارزش
ويژه تهيه مي‌شود و تاريخ يا دوره آنها با صورتهاي مالي واحد سرمايه‌گذار متفاوت
است و دليل استفاده از تاريخ يا دوره متفاوت،

و . ماهيت و ميزان
هرگونه محدوديت با اهميت (براي مثال، ناشي
 از شرايط استقراض يا الزامات قانوني) در
توانايي واحد
 تجاري وابسته براي انتقال وجوه به واحد سرمايه‌گذار در قالب سود سهام نقدي يا بازپرداخت تسهيلات
دريافتي يا پيش‌پرداختها،

ز . سهم
شناسايي نشده از زيانهاي واحد
 تجاري
وابسته، هم براي دوره مورد گزارش و هم
 به صورت تجميعي، اگر واحد سرمايه‌گذار شناسايي سهم
خود از زيانهاي واحد
 تجاري
وابسته را متوقف کرده باشد،

ح . اين واقعيت
که طبق بند
 13، حسابداري واحد تجاري وابسته به روش ارزش ويژه انجام نمی‌شود، و

ط . خلاصه
اطلاعات مالي، به
 طور جداگانه يا گروهي، براي واحدهاي تجاري
وابسته
‌ای که حسابداري آنها به روش ارزش ويژه انجام نمی‌شود، شامل مبالغ مجموع
داراييها، بدهيها، درآمدها، و سود يا زيان.

36 .  سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري وابسته‌ای که حسابداري آنها به روش ارزش ويژه انجام مي‌گيرد، به استثناي سرمايه‌گذاريهاي طبقه‌بندي شده به عنوان نگهداري شده براي فروش، بايد به عنوان داراييهاي غير جاري طبقه‌بندي شود. سهم واحد سرمايه‌گذار از سود خالص يا زيان دوره اين واحدهاي تجاري وابسته و مبلغ دفتري اين سرمايه‌گذاريها بايد به صورت جداگانه افشا شود. سهم واحد سرمايه‌گذار از نتايج عمليات متوقف شده اين واحدهاي تجاري وابسته نيز بايد به صورت جداگانه افشا شود.

37 .  سهم واحد سرمايه‌گذار از تغييرات شناسايي شده در صورت سود و زيان جامع واحد تجاري وابسته بايد در صورت سود و زيان جامع واحد سرمايه‌گذار ارائه شود.

38 .  طبق استاندارد حسابداري شماره 4 با عنوان ”ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي“، واحد سرمايه‌گذار بايد موارد زير را افشا کند:

الف. سهم
خود از بدهيهاي احتمالي واحد
 تجاري
وابسته که به
 صورت مشترک با ساير سرمایه‌گذاران متعهد شده
است، و

ب . بدهيهاي احتمالي که به دليل تعهد جداگانه واحد سرمايه‌گذار نسبت به تمام
يا بخشي
 از بدهيهاي واحد تجاري وابسته ايجاد شده است.

تاریخ
اجرا

39 .  الزامات این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1390 و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجرا است.

مطابقت
با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

40 .  به استثنای الزامات مربوط به نحوه اندازه‌گیری سرمایه‌گذاری
در زمان توقف بکارگیری ارزش ویژه (بند
 16)، و الزامات مربوط به استهلاک سرقفلی و نحوه برخورد با مازاد سهم واحد سرمایه‌گذار
از خالص ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد
 تجاری وابسته نسبت به بهای تمام شده سرمایه‌گذاری (بند 21)، با اجرای الزامات این استاندارد،
مفاد استاندارد بین‌المللی حسابداری شماره
 28 با عنوان
سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته (ویرایش دسامبر 2008) نیز رعایت
می‌شود.

پیوست

مبانی
نتیجه‌گیری

این مبانی نتیجه‌گیری بخشی از الزامات استاندارد حسابداری شماره 20 را
تشکیل نمی‌دهد.

دلایل تجدیدنظر در
استاندارد

1 .    در استاندارد قبلي، به نحوه حسابداری سرمایه‌گذاری
در واحدهای تجاری وابسته توسط واحد سرمایه‌گذاری که طبق استاندارد حسابداری شماره
 18 با عنوان صورتهای مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه‌گذاری در واحدهای
تجاری فرعی از تلفیق معاف بود، اشاره‌ نشده بود. همچنین، در استاندارد
پیشین، نحوه برخورد با زیانهای مازاد واحد تجاری وابسته و زیان کاهش ارزش، و نیز
وجود محدودیتهای شدید در توانایی انتقال وجوه نقد با استاندارد بین‌المللی حسابداری
شماره
 28 متفاوت بود. این دلایل موجب شد تا کمیته تدوین استانداردهای
حسابداری، بازنگری استاندارد حسابداری شماره
 20 را در
دستور کار خود قرار دهد.

دامنه کاربرد

مستثنی شدن سرمایه‌گذاری
در واحدهای تجاری وابسته توسط صندوقهای سرمایه‌گذاری و واحدهای تجاری مشابه از
الزامات اندازه‌گیری این استاندارد

2 .    استفاده
از روش ارزش ويژه براي حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري وابسته توسط صندوقهاي
سرمايه‌گذاري و واحدهاي تجاري مشابه، اغلب به ارائه اطلاعات مربوط براي مديريت و
سرمايه‌گذاران منجر نمي‌شود. علاوه
 بر این، میزان سرمایه‌گذاری این گونه واحدهای تجاری در واحدهای سرمایه‌پذیر، اغلب در نوسان است
و تغيير مکرر روش حسابداری مورد استفاده براي سرمايه‌گذاريها موجب کاهش سودمندي
صورتهاي مالي آنها خواهد شد. این دلایل موجب شد تا صندوقهاي سرمايه‌گذاري و واحدهای
تجاری مشابه از دامنه کاربرد استاندارد حسابداری شماره
 20 مستثنی شوند. به نظر کمیته،
استفاده از ارزش بازار برای حسابداری تمامی طبقات سرمایه‌گذاری توسط
 این گونه واحدها رویکرد مناسب‌تری است.

کاربرد روش ارزش ویژه

نفوذ قابل ملاحظه موقت

3 . در استاندارد قبلی، بکارگیری روش ارزش ویژه در مورد سرمايه‌گذاريهایی که‌ تنها به منظور واگذاري‌ در آينده‌ نزديک‌ تحصيل‌ و نگهداري‌ می‌شود منع، و بکارگیری روش‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ در مورد آنها الزامی شده بود. کمیته تصمیم گرفت که به منظور حفظ ثبات رویه در نحوه برخورد با سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری فرعی و وابسته، و مطابقت با الزامات استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده، بکارگیری روش ارزش ویژه برای حسابداری اینگونه سرمایه‌گذاریها را الزامی نماید.

محدوديتهاي‌ شديد و
بلندمدت

4 .    از آنجا که وجود محدوديتهاي‌ شديد و بلندمدتي‌
که‌ به‌ توانايي‌ واحد تجاری وابسته در انتقال‌ وجوه‌ به‌ واحد سرمايه‌گذار، به نحوي‌
عمده‌ لطمه‌ وارد کند، مانع از اعمال نفوذ قابل
 ملاحظه بر
واحد تجاری وابسته نیست، کمیته معافیت واحد سرمایه‌گذار از بکارگیری روش ارزش ویژه
در چنین شرایطی را حذف کرد. با
 این حال، واحد سرمایه‌گذار
باید امکان از
 بین رفتن نفوذ قابل ملاحظه هنگام
وجود محدودیتهای شدید و بلندمدت را بررسی کند و در
 صورت از دست دادن نفوذ قابل ملاحظه،
استفاده از روش ارزش ویژه را متوقف نماید.

شناسایی زیانها

5 .    طبق استاندارد قبلی، در صورتی که سهم‌ واحد سرمايه‌گذار
از زيانهاي‌ واحد تجاري‌ وابسته‌، مساوي‌ يا بيشتر از مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌
می‌گردید، واحد سرمايه‌گذار احتساب‌ سهم‌ زيان‌ خود را متوقف‌ و سرمايه‌گذاري را‌ به
 ارزش‌ صفر گزارش‌ مي‌کرد. به نظر کمیته،
هنگام شناسایی زیان واحد تجاری وابسته، علاوه بر مبلغ دفتری منافع مالکانه واحد
سرمایه‌گذار، منافع غیرمالکانه (نظیر مطالبات بلند
 مدت) نیز
باید کاهش داده شود.
در نظر نگرفتن سرمایه‌گذاریهای غیرمالکانه
برای شناسایی زیان، امکان تغییر ساختار سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته به
 منظور گریز از شناسایی زیان واحد
تجاری وابسته در روش ارزش ویژه را فراهم می‌کند.

زیانهای کاهش ارزش

6 . در استاندارد قبلی، رهنمود روشنی در رابطه با تشخیص، نحوه اندازه‌گیری و میزان برگشت زیان کاهش ارزش سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته ارائه نشده بود.

7 . در استاندارد جدید، چگونگی تشخیص زیان کاهش ارزش سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته، نحوه اندازه‌گیری آن، و میزان برگشت زیان کاهش ارزش تشریح شده است. بر اين اساس، واحد سرمایه‌گذار نباید زیان کاهش ارزش را به هیچ یک از داراییها، از جمله سرقفلي، که بخشي از مبلغ دفتري سرمايه‌گذاری در واحد تجاري وابسته را تشکیل می‌دهد، تخصیص دهد، زیرا سرمایه‌گذاری به صورت یک دارایی منفرد در نظر گرفته می‌شود.




استاندارد نوزده حسابداری

استاندارد نوزده حسابداری درخصوص ترکیبهای تجاری می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


 (1)  استاندارد
حسابداري شماره 19 با عنوان
ترکيبهاي
تجاري
که
در تيرماه 1385 توسط مجمع عمومي سازمان حسابرسي تصويب شده است، جايگزين استاندارد
حسابداري شمـاره 19
قبلي مي‌شود و الزامات آن در مورد
صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1385 و بعد از آن شروع مي‌شود
لازم‌الاجراست.

دلايل تجديدنظر در استاندارد

(2)   اين تجديدنظر با هدف هماهنگي بيشتر با استانداردهاي بين‌المللي
حسابداري و بهبود استاندارد قبلي، انجام شده است.

تغييرات اصلي

(3)   طبق استاندارد قبلي واحدهاي
تجاري براي انجام ترکيبهاي تجاري مجاز به استفاده از دو
 روش
خريد و اتحاد منافع بودند. در استاندارد جديد روش اتحاد منافع حذف شده است.

(4)   در استاندارد
تجديدنظر شده، سهم اقليت براساس ارزش منصفانه خالص داراييهاي قابل تشخيص واحد تجاري فرعي محاسبه مي‌شود. در
استاندارد قبلي، سهم اقليت براساس مبلغ دفتري محاسبه مي‌شد.

(5)   مازاد سهم واحد تحصيل‌کننده از خالص ارزش منصفانه داراييها و بدهيهاي
قابل تشخيص واحد تحصيل شده نسبت به بهاي تمام
شده، بين داراييهاي غيرپولي قابل تشخيص به
 نسبت
ارزش منصفانه آنها تسهيم مي‌شود و به عنوان درآمد شناسايي نمي‌گردد. بدين ترتيب سرقفلي
منفي و نحوه حسابداري آن در اين استاندارد حذف شده است.

این استاندارد باید باتوجه به ” مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری“ مطالعه و
بکار گرفته شود.

هدف‌

1 .    هدف این استاندارد، تعیین الزامات مربوط به
گزارشگری مالی ترکیبهای تجاری است. طبق این استاندارد کلیه ترکیبهای تجاری باید با
استفاده از روش خرید به
 ‌حساب گرفته شود. بنابراین واحد
تحصیل‌کننده، داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل شده را به
 ‌ارزش منصفانه آنها در تاریخ
تحصیل شناسایی می‌کند. افزون بر این، سرقفلی نیز شناسایی و مستهلک می‌گردد و در‌مورد
آن آزمون کاهش ارزش نیز صورت می‌گیرد.

دامنه
کاربرد

2 .        این استاندارد باید برای
حسابداری ترکیبهای تجاری بجز موارد مطرح شده در بند
 
بکار گرفته
شود.

3 .    این استاندارد در موارد زیر کاربرد ندارد :

الف . ترکیبهای تجاری که در آن واحدها یا فعالیتهای تجاری جداگانه برای ایجاد
یک مشارکت خاص جمع شوند، و

ب .  ترکیبهای
تجاری واحدها یا فعالیتهای تجاری تحت کنترل مشترک.

4 .    ترکیب تجاری، اجتماع واحدها یا فعالیتهای
تجاری جداگانه در‌قالب یک شخصیت گزارشگری است. تقریباً در تمام ترکیبها یک واحد
تجاری به‌عنوان تحصیل‌کننده، کنترل یک
 یا چند واحد تجاری تحصیل‌شده را بدست می‌آورد. اگر واحد
تجاری، کنترل یک یا چند واحد دیگر را بدست آورد که فعالیت تجاری نباشد، اجتماع آن
واحدها، یک
 ترکیب تجاری تلقی نمی‌شود.
زمانی که واحد تجاری، گروهی از داراییها یا خالص داراییهایی را تحصیل نماید که یک
فعالیت تجاری را تشکیل نمی‌دهند، بهای تمام شده آن باید بین داراییها و بدهیهای
جداگانه قابل تشخیص در گروه، برمبنای ارزشهای منصفانه آنها در تاریخ تحصیل، تسهیم
شود.

5 .    تركيب‌‌ تجاري‌ ممكن‌ است‌ به‌ دلايل‌ قانوني‌،
مالياتي‌ يا ساير دلايل، به‌ شيوه‌هاي‌ گوناگوني‌ صورت‌ پذيرد. تركيب‌ مي‌تواند به‌
صورت‌ خريد حقوق مالكانه‌ (سهام‌ يا سهم‌الشركه‌) يا کل يا بخشي
 از خالص‌ داراييهاي‌ يك‌ واحد
تجاري‌ توسط‌ واحد ديگر، در
 ازاي‌ صدور سهام‌، پرداخت‌ وجه‌
نقد يا واگذاري‌ ساير داراييها انجام‌ شود. تركيب‌ مي‌تواند به
 صورت‌ معامله‌اي‌ بين‌
سهامداران‌ واحدهاي‌ تركيب‌شونده‌ يا بين‌ يك‌ واحد تجاري‌ و سهامداران‌ واحد
تجاري‌ ديگر باشد. تركيب‌‌ تجاري‌ ممكن‌ است‌ متضمن‌ ايجاد يك‌ واحد جديد براي‌
كنترل‌ واحدهاي‌ تركيب‌شونده‌، انتقال‌ خالص‌ داراييهاي‌ يك‌ يا چند واحد تركيب‌شونده‌
به‌ واحد تجاري‌ ديگر يا انحلال‌ يك‌ يا چند واحد تركيب‌شونده‌ باشد. در مواردي‌
كه‌ محتواي‌ معامله‌ با تعريف‌ تركيب‌‌ تجاري‌ در اين‌ استاندارد منطبق‌ باشد،
الزامات‌ حسابداري‌ و افشاي‌ اطلاعات‌ مندرج‌ در اين‌ استاندارد بدون‌ توجه‌ به‌
نحوه‌ تركيب‌ رعايت‌ مي‌شود.

6 .    تركيب‌ تجاري‌ ممكن‌ است‌ به‌ رابطه‌ اصلي‌ و
فرعي‌ منجر شود كه‌ در آن‌، تحصيل‌كننده‌، ”
 واحد تجاري‌ اصلي“ و تحصيل‌شده‌ ، ” واحد تجاري‌ فرعي“ ناميده‌ مي‌شود.
در اين‌ موارد، واحد تحصيل‌كننده‌ بايد الزامات‌ اين‌ استاندارد را در صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌ خود بكار گيرد و سرمايه‌گذاري‌ را در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ خود،
براساس‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 18
 با عنوان‌ صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ و حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي

منعكس‌ كند.

7 .    در مواردي‌ كه‌ تركيب‌‌ تجاري‌ در نتيجه‌ خريد
خالص‌ داراييهاي‌ واحد ديگر، شامل‌ سرقفلي‌ (نه
 از طريق‌ خريد سهام‌ واحد تجاري‌
ديگر) صورت‌ پذيرد، رابطه‌ اصلي‌ و فرعي به‌وجود نمي‌آيد. در اين‌ صورت‌، واحد
تحصيل‌كننده‌، الزامات‌ اين‌ استاندارد را براي‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي واحد سرمايه‌گذار
بكار مي‌گيرد.

8 .    اين‌ استاندارد جز در شرايط‌ توصيف‌شده‌ در بند 7، به‌ صورتهاي‌
مالي‌‌ واحد سرمايه‌گذار‌ مربوط‌ نمي‌شود.

تعاريف‌

9 .   اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است :

  • ارزش‌ منصفانه : مبلغي‌ است‌
    كه‌ خريداري‌ مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌ حقيقي‌
    و در شرايط‌ عادي، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌ مبلغ‌ مزبور، با
     يكديگر
    مبادله‌ كنند .
  • تاريخ‌ تحصيل‌ : تاريخي‌ است‌
    كه‌ در آن، كنترل‌ خالص‌ داراييها و عمليات‌ واحد تحصيل‌شده‌ به‌ طور مؤثر به‌ واحد
    تحصيل‌كننده‌ انتقال‌ مي‌يابد.
  • تركيب‌ تجاري‌ : تجميع
    واحدها يا فعاليتهاي تجاري جداگانه در
     قالب
    يک
     شخصيت
    اقتصادي است که براثر کسب کنترل خالص داراييها و عمليات واحد ديگر پديد مي‌آيد.
  • داراييهاي‌ پولي‌ : وجه‌ نقد
    و داراييهايي‌ كه‌ قرار است‌ به‌ مبلغ‌ ثابت‌ يا قابل‌ تعييني‌ از وجه‌ نقد دريافت‌
    شود .
  • سهم‌
    اقليت‌ : آن‌ بخش‌ از سود و زيان و ‌خالص‌ داراييهاي‌ يك‌ واحد تجاري‌ فرعي، با
     در نظر گرفتن تعديلات
    تلفيقي،‌ كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ سهامي‌ است‌ كه‌ به‌ طور مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ از
     طريق‌ واحدهاي‌ تجاري‌
    فرعي‌ ديگر، به‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ تعلق‌ ندارد .
  • فعاليت تجاري : مجموعه‌اي يکپارچه
    از فعاليتها و داراييهايي است که براي دستيابي به اهداف زير اداره مي‌شوند:

الف .     کسب
بازدهي براي سرمايه‌گذاران، يا

ب   .     کسب منافع اقتصادي از طريق کاهش هزينه‌ها يا ساير
راهها بصورت مستقيم و به‌تناسب براي شرکاي آن.

  • كنترل‌ :‌ توانايي‌ راهبري‌
    سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ يك‌ واحد يا فعاليت تجاري‌ به‌ منظور كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌
    از آن‌ .
  • واحد
    تجاري‌ اصلي‌ : يك‌ واحدتجاري‌ كه‌ داراي‌ يك‌ يا چند واحد تجاري‌ فرعي‌ است‌.
  • واحد تجاري‌ فرعي‌ :
    يك‌ واحد تجاري‌ كه‌ تحت‌ كنترل‌ واحد تجاري‌ ديگري‌ (واحد تجاري‌ اصلي‌) است‌ .

روش
حسابداری

10 . حسابداري‌ تركيبهاي‌ تجاري‌ بايد با استفاده‌ از روش‌ خريد، انجام‌ شود.

11 .  استفاده‌ از روش‌ خريد سبب‌ مي‌شود تحصيل‌ يك‌
واحد يا فعاليت تجاري‌ همانند تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ به‌
 حساب‌ گرفته‌ شود. روش‌
حسابداري‌ مزبور به‌ اين‌ دليل‌ مناسب‌ است‌ كه‌ تحصيل‌ معامله‌اي‌ است‌ كه‌ از
طريق‌ آن‌، كنترل‌ خالص‌ داراييها و عمليات‌ يك‌ واحد تجـاري‌ ديگر در
 ازاي‌ انتقـال‌ داراييهـا، تقبـل‌
بدهي‌ يا صـدور سهـام‌، به‌
 دست‌ مي‌آيـد. مبناي‌ ثبت‌
تحصيل‌ در روش‌ خريد، بهاي‌
 تمام ‌شده‌ است‌ و بهاي‌ تمام ‌شده‌
نيز براساس‌ معامله‌ زير
 بناي‌ تحصيل‌، تعيين‌ مي‌شود.

کاربرد
روش خريد

تشخیص واحد تحصیل‌کننده

12 .     در کلیه ترکیبهای تجاری باید واحد تحصیل‌کننده مشخص
شود. واحد تحصیل‌کننده، واحد تجاری درحال ترکیبی است که کنترل سایر واحدها یا
فعالیتهای تجاری درحال ترکیب را به‌دست می‌آورد.

13 .  از آنجا که روش خرید به ترکیب تجاری از دید واحد
تحصیل‌کننده نگاه می‌کند، فرض براین است که می‌توان یک
 ‌طرف معامله را به‌عنوان واحد
تحصیل‌کننده مشخص کرد.

14
.  کنترل عبارت از توانایی راهبری سیاستهای
مالی و عملیاتی یک واحد یا یک فعالیت تجاری برای کسب منافع از محل آن است. فرض
براین است که اگر یک واحد تجاری درحال ترکیب، مالکيت بیش
 از نصف سهام با حق رأی واحد
دیگر را تحصیل کند، کنترل آن واحد را بدست می‌آورد، مگر در
 موارد استثنایی که به روشنی مشخص شود چنین مالکیتی، کنترل را به‌وجود نمی‌آورد. هرگاه یکی از واحدهای درحال ترکیب‌ مالکيت بیش از نیمی از سهام با حق رأی واحد دیگر را تحصیل نکرده باشد، در صورت وجود یکی از شرایط زیر، به‌ عنوان واحد تحصیل‌کننده محسوب
می‌شود
 :

الف . تسلط بر بیش از نصف حق رأی واحد دیگر از طریق
توافق با سایر صاحبان سهام،

ب .  توانایی
راهبري سیاستهای مالی و عملیاتی واحد دیگر از
 طریق قانون یا توافق، یا

ج  .  توانایی
نصب و عزل اکثریت اعضای هیئت
 مدیره یا سایر ارکان اداره‌کننده
مشابه واحد دیگر، در مواردي که کنترل واحد تجاري دراختيار ارکان مزبور است.

15 .  اگرچـه تشخیص واحـد تحصیل‌کننـده، گـاه دشـوار
است، اما معمولاً نشانه‌هایی از آن،
مانند موارد زیر، وجود دارد
 :

الف . ارزش منصفانه یک واحد در حال ترکیب به‌مراتب بیش از ارزش منصفانه واحد دیگر است. در این موارد احتمالاً واحد
تجاری بزرگتر، واحد تحصیل‌کننده است.

ب .  ترکیب واحدها، از طریق تحصیل سهام دارای حق رأی در ازای وجه نقد یا سایر داراییها صورت پذیرد. در این صورت احتمالاً واحد تجاری پرداخت‌کننده وجه نقد یا سایر داراییها، واحد تحصیل‌کننده است.

ج  .  ترکیب واحدها سبب شود که مدیریت یک واحد تجاری
بتواند اعضای مدیریت واحد ترکیبی را انتخاب کند. در این موارد احتمالاً واحد مسلط،
واحد تحصیل‌کننده است.

16 .  زمانی که واحد تجاری جدیدی ایجاد شود تا با
انتشار سهام، ترکیب تجاری را اجرا کند، یکی
 از واحدهای تجاری درحال ترکیب که قبل از ترکیب وجود داشته
است برمبنای شواهد موجود به‌عنوان واحد تحصیل‌کننده مشخص مي‌شود.

17 .  در صورتی که ترکیب تجاری بیش از دو
واحد تجاری درحال ترکیب را دربر گیرد، یکی
 از این واحدها که قبل از ترکیب وجـود داشتـه است، برمبنای
شواهد موجود باید به
 عنـوان واحد تحصیل‌کننده شناسایی
گردد. در
 چنین مواردی برای تعیین واحد
تحصیل‌کننده، ملاحظاتی نظیر این‌که کدام ترکیب را آغاز کرده است و یا داراییها یا
درآمدهای کدام
 ‌یک از این واحدها به‌میزان با اهمیتی بیشتر از سایرین است،
درنظر گرفته مي‌شود.

بهای تمام شده ترکیب تجاری

18 .  ترکیب تجاری بايد به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ منعكس‌ شود.

19 .  بهاي‌ تمام‌ شده‌ ترکيب تجاري‌ عبارت‌ است‌ از وجه‌ نقد و معادل‌ وجه‌
نقد پرداختي‌ و ارزش‌ منصفانه‌ ساير مابه‌ازاهاي‌ خريد واگذارشده‌ در تاريخ‌ تحصيل‌
توسط‌ واحد تحصيل‌كننده‌ به‌اضافه‌ هر گونه‌ مخارج‌ تبعي‌ مستقيم‌ ترکيب‌.
درمواردي‌ كه‌ ترکيب تجاري‌ شامل‌ بيش‌ از يك‌
 معامله‌ است‌، بهاي‌ تمام‌شده‌ ترکيب تجاري‌ معادل‌ جمع‌
بهاي‌ تمام‌شده‌ كليه‌ معاملات‌ است‌. در
 مواردي‌ كه‌ ترکيب تجاري نتيجه بيش از يک معامله است‌،
تمايز تاريخ‌ تحصيل‌ از تاريخ‌ معاملات‌، مهم‌ است‌. گرچه‌ حسابداري‌ ترکيب تجاري‌
از تاريخ‌ تحصيل‌ شروع‌ مي‌شود، اما از بهاي‌ تمام ‌شده‌ و ارزش‌ منصفانه‌ در
تاريخ‌ هر يك‌ از معاملات‌ استفاده‌ مي‌شود.

20 .  داراييهاي‌ پولي‌ واگذارشده‌ و بدهيهاي‌ تقبل‌شده‌ در ازاي تحصيل، به‌ ارزش‌ منصفانه‌
در تاريخ‌ معامله‌، اندازه‌گيري‌ مي‌شود. در مواردي‌ كه‌ تسويه‌ مابه‌ازاي‌ خريد
به‌ تعويق‌ مي‌افتد، بهاي‌ تمام ‌شده‌ ترکيب‌ برابر ارزش‌ فعلي‌ بدهي‌ و نه‌ ارزش‌
اسمي‌ آن‌ است‌.

21 .  ارزش‌ منصفانه‌
اوراق بهادار صادره‌ توسط‌ واحد تجاري‌ تحصيل‌كننده‌، معادل‌ قيمت‌ آن‌ در بازار
اوراق بهادار در تاريخ‌ معامله‌ است‌ مشروط‌ بر اين‌ كه‌ نوسانات‌ شديد يا
محدوديتهاي‌ بازار باعث‌ نشود كه‌ قيمت‌ بازار، شاخصي‌ غيرقابل‌ اعتماد شود.
چنانچه‌ قيمت‌ بازار در يك‌
 تاريخ‌ بخصوص‌، شاخص‌ قابل‌ اعتمادي‌ نباشد، تغييرات‌ قيمت‌
بازار طي‌ يك‌ دوره‌ معقول‌ پيش‌ و پس‌‌از تاريخ‌ اعلام‌ شرايط‌ تحصيل‌ بايد ملاك‌
قرار گيرد. در مواردي‌ كه‌ بازار، غيرقابل‌ اعتماد است‌ يا هيچ‌ مظنه‌اي‌ وجود
ندارد، ارزش‌ منصفانه‌ اوراق بهادار مزبور ازطريق‌ محاسبه‌ سهم‌ حقوق نسبي‌ متعلق‌
به‌ اين‌ اوراق از ارزش‌ منصفانه‌ واحد تحصيل‌كننده‌ يا واحد تحصيل‌ شده‌، هر كدام‌
كه‌ آشكارتر قابل‌ اندازه‌گيري‌ است‌، برآورد مي‌شود. براي‌ تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌
اوراق بهادار صادره‌ مي‌توان‌ از ارزيابي‌ كارشناس‌ مستقل‌ نيز استفاده‌ كرد.

22 .  واحد تحصيل‌كننده‌ ممكن‌ است‌ علاوه‌ بر مابه‌ازاي‌ خريد، متحمل‌
مخارجي‌ شود كه‌ مستقيماً به‌ترکيب‌ مربوط‌ باشد. اين‌ مخارج‌ شامل‌ مخارج‌ ثبت‌ و
انتشار اوراق بهادار و حق‌الزحمه‌هاي‌ پرداختي‌ به‌ حسابداران‌ حرفه‌اي‌، مشاورين‌
حقوقي‌، ارزيابان‌ (مستقل‌) و ساير مشاوران‌ در
 ارتباط‌ با ترکيب‌ است‌. مخارج‌ اداري‌ و عمومي‌ شامل‌
مخارج‌ دايره‌ تحصيل‌ و ساير مخارجي‌ كه‌ نتوان‌ مستقيماً به‌ تحصيل‌ مورد نظر ربط‌
داد، جزء بهاي‌ تمام‌شده‌ ترکيب‌ نيست‌ و بايد به‌
 محض‌ وقوع‌ به‌ عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود. مخارج اخذ
تسهيلات مالي و انتشار اوراق مشارکت يا سهام جزئي از رويداد تأمين مالي است و در
بهاي تمام شده ترکيب تجاري منظور نمي‌شود.

تعديل
بهاي تمام شده ترکيب براساس رويدادهاي آتي

23 .   چنانچـه طبق موافقتنامه ترکيب تجاري، تعديل بهـاي تمام شـده ترکيب مشروط به وقـوع رويدادهاي آتي باشد، واحد تحصيل‌کننده بايد مبلغ تعديل را در تاريخ تحصيل در بهاي تمام شده ترکيب منظور کند، به شرطي که وقوع رويداد آتي محتمل و اثرآن به‌گونه‌اي اتکاپذير قابل اندازه‌گيري باشد.

24 .  در برخي موافقتنامه‌هاي ترکيب تجاري، امکان
تعديل بهاي تمام شده ترکيب در صورت وقوع يک يا چند رويداد آتي، پيش‌بيني مي‌شود.
اين تعديل ممکن است منوط به حفظ يا دستيابي به سطح مشخصي از درآمد در دوره‌هاي آتي
يا حفظ قيمت سهام منتشر شده باشد. در حسابداري اوليه ترکيب، معمولاً مبلغ هرگونه
تعديل را حتي با وجود عدم اطمينان مي‌توان بدون خدشه
 ‌بر قابليت اتکاي اطلاعات
برآورد کرد. چنانچه رويداد آتي مربوط رخ ندهد يا تجديد
 نظر در برآوردها ضرورت يابد،
بهاي تمام شده ترکيب تجاري تعديل مي‌شود. چنانچه وقوع رويداد آتي محتمل نباشد و يا
اينکه اثر آن به‌گونه‌اي اتکاپذير قابل اندازه‌گيري نباشد، اين‌گونه تعديلات در
بهاي تمام شده ترکيب منظور نمي‌شود.

تخصیص بهای تمام شده ترکیب تجاری

25 .   واحد تحصیل‌کننده باید در تاریخ تحصیل، بهای تمام شده ترکیب تجاری را براساس ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل شده (در مورد داراییهایی که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“ ، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداري شده برای فروش طبقه‌بندی شده است براساس خالص ارزش فروش) که معیارهای شناخت مطرح شده در بند 26 را احراز می‌کنند، تخصیص دهد. هرگونه مابه‌التفاوت بین بهای تمام شده ترکیب تجاری و سهم واحد تحصیل‌کننده از خالص ارزش منصفانه (خالص ارزش فروش در مورد داراییهای طبقه‌بندی شده به عنوان نگهداری شده برای فروش) داراییها و بدهیهای قابل تشخیص، باید مطابق بندهای 35 تا 37، 50 و 51 به حساب گرفته شود.

26 .  واحد تحصیل‌کننده باید داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده را در صورت احراز معیارهای زیر در تاریخ تحصیل به‌صورت جداگانه شناسایی کند :

الف .   در‌مورد
داراییها ، ورود منافع اقتصادی آتی مرتبط با دارايي به درون واحد تحصیل‌کننده،
محتمل باشد و ارزش منصفانه آن را بتوان به‌گونه‌ای
 اتکا پذیر
اندازه‌گیری کرد.

ب  .    در‌مورد بدهیها، خروج منافع اقتصادی لازم برای
تسویه تعهدات، از واحد تجاری محتمل باشد و ارزش منصفانه آن را بتوان به‌گونه‌ای
 اتکا پذیر
اندازه‌گیری کرد.

27 .  صورت سود و
زیان واحد تحصیل‌کننده، دربرگیرنده سودها و زیانهای واحد تحصیل
 شده
پس از تاریخ تحصیل، مشتمل
 ‌بر درآمدها و هزینه‌های واحد
تحصیل شده برمبناي بهای تمام شده ترکیب براي واحد تحصیل‌کننده خواهد بود. برای
مثال در صورت
 سود و زیان واحد تحصیل‌کننده، هزینه
استهلاک داراییهای استهلاک‌پذیر واحد تحصیل‌شده پس
 از تاریخ تحصیل، برمبنای ارزش منصفانه آن داراییها در
تاریخ تحصیل، یعنی بهای تمام شده آنها برای واحد تحصیل‌کننده اندازه‌گیری مي‌شود.

28 . کاربرد روش خرید از تاریخ تحصیل (یعنی تاریخی که واحد تحصیل‌کننده در آن، کنترل واحد تحصیل‌شده را به گونه‌اي مؤثر بدست می‌آورد) شروع می‌شود. از آنجایی که کنترل، توانایی راهبري سیاستهای مالی و عملیاتی واحد یا فعالیت تجاری به‌منظور کسب منافع از آن است، ضرورتی ندارد که قبل از کسب کنترل توسط واحد تحصیل‌کننده، معامله از لحاظ قانونی قطعیت یافته یا نهایی شده باشد. در ارزیابی اینکه واحد تحصیل‌کننده چه زمانی، کنترل را به‌دست آورده است کلیه حقایق و شواهد پیرامون ترکیب تجاری، مدنظر قرار خواهد گرفت.

29 .  از آنجا که واحد تحصیل‌کننده، داراییها و
بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل شده را (که
 حائز معیارهای مطرح شده در بند 26 است) در تاریخ تحصیل به‌ارزش
منصفانه شناسایی می‌کند، سهم اقلیت در واحد تحصیل شده براساس خالص ارزش منصفانه آن
اقلام اندازه‌گیری می‌شود.

داراییها
و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده

30 .  طبق بند 25، واحد تحصیل‌کننده به‌عنوان بخشی از تخصیص بهای تمام شده ترکیب، هريک از داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل
شده را که در تاریخ تحصیل
موجود می‌باشد به شرط احراز معیارهـای شناخت مطـرح شـده در
بند 26 شناسایی می‌کند.

بنابراین :

الف
. واحد تحصیل‌کننده
به‌عنوان بخشی‌از تخصیص بهای تمام شده ترکیب، باید بدهیهای مربوط به توقف یا کاهش فعالیتهای
واحد تحصیل‌شده را تنها زمانی شناسایی نماید که واحد تحصیل‌شده در تاریخ تحصیل طبق
استاندارد حسابداری شماره 4 با عنوان ذخایر، بدهیهای احتمالی و داراييهاي احتمالي برای تجدید ساختار بدهی شناسایی‌کرده باشد، و

ب .  واحد تحصیل‌کننده
در تخصیص بهای تمام شده ترکیب، نباید بدهیهای مربوط به زیانهای آتی یا سایر مخارجی
را شناسایی کند که انتظار می‌رود درنتیجه ترکیب تجاری واقع شود.

31
.  بعضی
 از تعهدات قراردادی واحد تحصیل شده مانند پرداخت خسارت به کارکنان
یا عرضه‌کنندگان مواد اولیه ممکن است مشروط به انجام ترکیب باشد. بنابراین، در زمان
ترکیب تجاری، واحد تحصیل‌کننده این‌گونه تعهدات را در
 صورت احراز معیارهای شناخت بدهی
به‌عنوان بخشی
 از تخصيص بهای تمام شده ترکیب شناسایی
می‌کند.

32 .  در مواردی‌که
طرح تجدید ساختار واحد تحصیل شده، مشروط به انجام ترکیب تجاری باشـد، این طرح، قبل از ترکیب تجاری یک تعهد موجود برای واحد
تحصیل شده نیست. بنابراین، واحد تحصیل‌کننده بابت این‌گونه طرحها، به‌عنوان بخشی
 از تخصیص بهای تمام شده ترکیب، بدهی شناسایی نمي‌کند.

33 .  داراییها و بدهیهای قابل تشخیصی که طبق بند 25 شناسایی
می شود، ممکن است داراییها و بدهیهایی را شامل شود که قبلاً به‌دلیل عدم احراز معیارهای
شناخت در صورتهای مالی واحد تحصیل شده، شناسایی نشده است.

تعيين‌ ارزش‌
منصفانه‌ داراييها و بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص‌

34 .  رهنمودهاي‌ كلي‌ براي‌ تعيين‌
ارزش‌ منصفانه‌ داراييها و بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ تحصيل‌شده‌ به‌ شرح‌ زير است‌:

الف
‌. اوراق بهادار سريع‌المعامله‌ به‌ ارزش‌
بازار.

ب .  ساير اوراق بهادار به‌ ارزشهاي‌ برآوردي‌، با توجه‌
به‌ ويژگيهايي‌ مانند نسبت‌ قيمت‌ به‌ عايدي‌ هر سهم‌، بازده‌ نقدي‌ ونرخ‌ رشد
مورد انتظار اوراق بهادار واحدهاي‌ تجاري‌ مشابه‌.

ج‌  .  مطالبات‌ به‌ ارزش‌ فعلي‌ مبالغ‌ قابل‌ دريافت‌، با
توجه‌ به‌ نرخهاي‌ تنزيل مناسب
(نرخ بازده سرمايه‌گذاري کم‌ريسک مانند اوراق
مشارکت دولتي) پس‌ از كسر ذخيره‌ لازم‌ بابت‌ احتمال‌ لاوصول‌ شدن‌ آنها و هزينه‌هاي‌
وصول‌ مطالبات‌. در
 مواردي‌ كه‌ ارزش‌
فعلي‌ مطالبات‌ كوتاه‌ مدت‌ با مبالغ‌ اسمي‌ آن‌ تفاوت‌ با
 اهميتي‌ ندارد، استفاده‌ از ارزش‌ فعلي‌
ضروري‌ نيست‌.

د   .  موجوديهاي‌ مواد و كالا:

1 .  كالاي‌ ساخته‌ شده‌ و كالاي‌ خريداري‌ شده‌ براي‌
فروش‌ به‌ قيمت‌ فروش پس‌
 از كسر مخارج‌ لازم‌ براي‌ فروش‌ آنها و همچنين‌ سودي‌
معقول‌ براساس‌ سود فروش‌ كالاهاي‌ مشابه‌ بابت‌ جبران‌ مساعي‌ واحد تحصيل‌كننده‌
در ارتباط‌ با فروش‌ آنها.

2 .  كالاي‌ در جريان‌ ساخت‌ به‌ قيمت‌
فروش‌ كالاي‌ ساخته‌شده‌ پس‌ از كسر مخارج‌ تكميل‌، مخارج‌ لازم‌ براي‌ فروش‌ آنها
و همچنين‌ سودي‌ معقول‌ براساس‌ سود فروش‌ كالاي‌ ساخته‌شده‌ مشابه‌ بابت‌ جبران‌ مساعي
واحد تحصيل‌کننده‌ در
 ارتباط با تكميل‌ و فروش‌‌ آنها.

3 .  مواد اوليه‌ به‌
بهاي‌ جايگزيني‌.

ﻫ   .  زمين‌
و ساختمان‌ براساس‌ ارزش‌ بازار.

و   .  ماشين‌آلات‌
و تجهيزات‌ به‌ ارزش‌ بازار كه‌ معمولاً از طريق‌ ارزيابي‌ تعيين‌ مي‌شود. چنانچه‌
به‌ دليل‌ ماهيت‌ تخصصي‌ ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌ و نيز اين‌ امر كه‌ اقلام‌ مذكور
عمدتاً به‌ صورت‌ بخشي‌ از يك‌ واحد تجاري‌ فعال‌ و نه‌ به‌ صورت‌ جداگانه‌
فروخته‌ مي‌شود، شواهدي‌ درخصوص‌ ارزش‌ بازار آنها وجود نداشته‌ باشد آن‌ اقلام‌
به‌ بهاي‌ جايگزيني‌ مستهلك‌شده‌ ارزيابي‌ مي‌شود.

ز   .  داراييهاي‌ نامشهود به‌ ارزش‌ منصفانه‌ كه‌:

1 .  برمبناي‌ قيمتهاي‌ بازار فعال‌ تعيين‌ مي‌شود، يا

2 .  در صورت‌ نبود بازار فعال‌، برمبناي‌ قيمتها در معاملات‌ حقيقي‌ بين‌
طرفين‌ مايل‌ و آگاه‌ برمبناي مناسب‌ترين اطلاعات در
 دسترس تعيين‌ مي‌شود.

ح‌  .  حسابها
و اسناد پرداختني‌ به‌ ارزش‌ فعلي‌ مبالغ‌ پرداختني‌ كه‌ با استفاده‌ از نرخ‌ سود تنزيل
مناسب (نرخ بازده سرمايه‌گذاري کم‌ريسک مانند اوراق مشارکت دولتي)‌، محاسبه‌ شده‌
است‌. اما در مواردي‌ كه‌ ارزش‌ فعلي‌ بدهيهاي‌ كوتاه‌ مدت‌ با مبالغ‌ اسمي‌ آن‌
تفاوت‌ با اهميتي‌ ندارد، استفاده‌ از ارزش‌ فعلي‌ ضروري‌ نيست‌.

ط  .  ساير
بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ (شامل‌ بدهي‌ ناشي‌ از قراردادهاي‌ زيان‌آور)، به‌ ارزش‌
فعلي‌ مبالغ‌ پرداختني‌ كه‌ با نرخ‌ سود تضمين‌شده‌ مناسبي‌، محاسبه‌ شده‌ است‌.

سرقفلي

شناسايي

35 .  هر گونه‌ مازاد بهاي‌ تمام‌شده‌ ترکيب تجاري نسبت‌ به‌ سهم‌ واحد تحصيل‌كننده‌ از ارزش‌ منصفانه‌ داراييها و بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ در تاريخ‌ انجام‌ معامله‌ بايد به‌ عنوان‌ يك‌ دارايي‌ با نام‌ سرقفلي‌ شناسايي‌ شود.

36 .  سرقفلي‌ معرف‌ مبلغي‌ است‌ كه‌ واحد تحصيل‌كننده‌، براي كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌
در آينده‌، پرداخت‌ مي‌كند. منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مي‌تواند از هم‌افزايي‌ داراييهاي‌
قابل‌ تشخيص‌ تحصيل‌شده‌ يا از داراييهايي‌ ناشي‌ شود كه‌ به‌ تنهايي‌، قابل‌ شناسايي‌
در صورتهاي‌ مالي‌ نيست‌ (اما واحد تحصيل‌كننده‌، مايل‌ به‌ پرداخت‌ مبلغي‌ بابت‌ آن‌
براي‌ مقاصد تحصيل‌ است‌). در
 رابطه با سهم اقليت، سرقفلي
شناسايي نمي‌شود.

37 .   پس از شناخت اوليه، سرقفلي‌ بايد به‌ بهاي‌ تمام ‌شده‌ پس‌ از كسر استهلاك‌ انباشته‌ و زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ انباشته‌ منعكس‌ شود.

استهلاك‌

38 .  سرقفلي‌ بايد برمبنايي‌ سيستماتيك‌ طي‌ عمر مفيد آن‌ مستهلك‌ شود. دوره‌ استهلاك‌ بايد بيانگر بهترين‌ برآورد از دوره‌ زماني‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ باشد. اين‌ فرض‌ قابل‌ رد وجود دارد كه‌ عمر مفيد سرقفلي‌ از تاريخ‌ شناسايي‌ اوليه‌ حداكثر بيست‌ سال‌ است‌.

39 .   روش‌ استهلاك‌ بايد نشان‌دهنده‌ الگوي‌ مصرف‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ سرقفلي‌ باشد. براي‌ مستهلك‌ كردن‌ سرقفلي‌ بايد از روش‌ خط‌ مستقيم‌ استفاده‌ شود مگر اين‌ كه‌ شواهد متقاعدكننده‌اي‌ دال‌ بر مناسب‌ بودن‌ روش‌ ديگر وجود داشته‌ باشد.

40 .  استهلاك‌ سرقفلي بايد به‌ عنوان‌ هزينه‌ دوره شناسايي‌ شود.

41 .  سرقفلي‌ با گذشت‌ زمان‌، نقش‌ خود
را در كسب‌ درآمدهاي‌ آتي‌ از دست‌ مي‌دهد و از ارزش‌ آن‌ كاسته‌ مي‌شود، بنابراين‌
مستهلك‌ و به‌ هزينه‌ منظور كردن‌ آن‌ برمبنايي‌ سيستماتيك‌ و در طول‌ عمر مفيد آن‌،
مناسب‌ است‌.

42 .  براي‌ برآورد عمر مفيد سرقفلي‌، عوامل‌ متعددي‌ شامل‌
موارد زير در نظر گرفته‌ مي‌شود:

الف
   ماهيت‌
و عمر قابل‌ پيش‌بيني‌ واحد تحصيل‌شده‌،

ب‌ .  ثبات‌ و
عمر قابل‌ پيش‌بيني‌ صنعتي‌ كه‌ سرقفلي‌ به‌ آن‌ مربوط‌ است‌،

ج  .  اطلاعات‌
عمومي‌ درباره‌ ويژگيهاي‌ سرقفلي‌ در صنايع‌ يا واحدهاي‌ مشابه‌ و دوره‌ عمر معمولي‌
واحدهاي‌ مشابه‌،

د   .  آثار ناباب‌
شدن‌ محصولات‌، تغيير در تقاضا و ساير عوامل‌ اقتصادي‌ مؤثر بر واحد تحصيل‌شده‌،

ﻫ   .  دوره‌
خدمت‌ مورد انتظار كاركنان‌ كليدي‌ يا گروهي‌ از كاركنان‌ و اينكه‌ آيا مديران‌ ديگري‌
مي‌توانند واحد تحصيل‌شده‌ را به‌ طور مؤثر اداره‌ كنند يا خير،

و   .  ميزان‌
مخارج‌ نگهداري‌ يا منابع‌ لازم‌ براي‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ با واحد تحصيل‌شده‌
و تمايل‌ و توان‌ واحد تحصيل‌كننده‌ براي‌ تامين‌ آن‌،

ز   .  اقدامات‌
مورد انتظار رقبا يا رقباي‌ بالقوه‌، و

ح‌  .  موارد قانوني‌،
مقرراتي‌ يا قراردادي‌ مؤثر بر عمر مفيد.

43 .  از آنجا كه‌ سرقفلي‌ معرف‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ ناشي‌ از هم‌ افزايي‌ مجموعه‌
داراييها يا داراييهايي‌ است‌ كه‌ به‌ طور جداگانه‌ قابل‌ شناسايي‌ نمي‌باشد، برآورد
عمر مفيد آن‌ دشوار است‌. با طولاني‌ شدن‌ عمر مفيد، قابليت‌ اتكاي‌ برآورد آن‌ كاهش‌
مي‌يابد. پيش‌
 فرض‌ اين‌ استاندارد
اين‌ است‌ كه‌ حداكثر عمر مفيد سرقفلي‌ از تاريخ‌ شناسايي‌ اوليه‌ معمولاً بيست‌ سال‌
است‌.

44
.  در مواردي‌ نادر ممكن‌ است‌ شواهد متقاعدكننده‌اي‌
نشان‌ دهد عمر مفيد سرقفلي‌ بيش
 از 20 سال‌ است‌. اگرچه‌ ذكر نمونه‌
براي‌ اين‌ مورد مشكل‌ است‌ اما ممكن‌ است‌ سرقفلي‌ به‌
 روشني‌ وابسته‌ به‌ يك‌ دارايي‌
قابل‌ تشخيص‌ يا گروهي‌ از داراييهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ باشد و انتظار رود در
 طول‌ عمر مفيد دارايي‌ يا گروه‌
داراييهاي‌ يادشده‌ منافع‌ آن‌ توسط‌ واحد تحصيل‌كننده‌ كسب‌ شود. درچنين‌ مواردي‌
فرض‌ حداكثر عمر مفيد بيست‌ سال‌ رد مي‌شود و واحد تجاري‌:

الف.  سرقفلي‌ را طي‌ بهترين‌ برآورد از عمر مفيد مستهلك‌
مي‌كند،

ب‌ .  مبلغ‌ قابل‌
بازيافت‌ سرقفلي‌ را حداقل‌ به‌ طور سالانه‌ براي‌ شناسايي‌ زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ برآورد
مي‌كند (به‌ بند 49 مراجعه‌ شود)، و

ج  .  دلايل‌ رد فرض‌ مذكور و عوامل‌ اصلي‌ مؤثر در تعيين‌
عمر مفيد سرقفلي‌ را افشا مي‌كند.

45 .  عمر مفيد سرقفلي‌ هميشه‌
محدود است‌. عدم‌ اطمينان‌، رعايت‌ احتياط‌ در برآورد عمر مفيد را توجيه‌ مي‌كند اما
دليلي‌ قانع‌كننده‌ براي‌ كاهش‌ نامعقول‌ عمر مفيد نيست‌.

46
.  در مواردي‌ نادر ممكن‌ است‌ شواهد متقاعدكننده‌اي‌
نشان‌ دهد استفاده‌ از روش‌ استهلاك‌ ديگري‌ به‌ غير از خط‌ مستقيم‌ براي‌ سرقفلي‌
مناسب‌ است‌، به‌ ويژه‌ اگر استهلاك‌ انباشته‌ طبق‌ آن‌ روش‌ كمتر از استهلاك‌ انباشته‌
طبق‌ روش‌ خط‌ مستقيم‌ باشد. روش‌ استهلاك‌ به‌طور يكنواخت ‌در دوره‌هاي‌ مختلف‌ اعمال‌
مي‌شود مگر اين‌ كه‌ الگوي‌ منافع‌ اقتصادي‌ مورد انتظار سرقفلي‌ تغيير كند.

47 .  هنگام‌ انجام‌ عمليات‌ حسابداري‌ تحصيل‌، در شرايطي‌ ممكن‌ است‌ سرقفلي،‌
معرف‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ به‌ واحد تحصيل‌كننده‌ نباشد. براي‌ نمونه‌ مي‌توان‌
به‌ كاهش‌ جريان‌ وجوه‌ نقد آتي‌ مورد انتظار از داراييهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ تحصيل‌شده‌
نسبت‌ به‌ زمان‌ مذاكره‌ درباره‌ مابه‌ازاي‌ تحصيل‌ اشاره‌ كرد. در اين‌ موارد، سرقفلي‌
تا حد مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ شناسايي‌ و مابه‌التفاوت‌ به‌ عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌
مي‌شود.

48 .  دوره‌ استهلاك‌ و روش‌ استهلاك‌ بايد حداقل‌ در پايان‌ هر سال‌ مالي‌ بررسي‌ شـود. اگر برآورد جديـد عمر مفيـد سرقفلي‌ با برآوردهاي‌ قبلي‌ تفـاوت‌ قابل‌ ملاحظـه‌اي‌ داشتـه‌ باشـد،
دوره‌ استهلاك‌ بايد متناسب‌ با آن‌ تغيير كند. چنانچه‌ تغيير قابل‌ ملاحظه‌اي‌ در الگوي‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ مورد انتظار سرقفلي‌ رخ‌ داده‌ باشد، روش‌ استهلاك‌ بايد براي‌ انعكاس‌ الگوي‌ جديد تغيير كند. اين‌
تغييرات‌ طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 6 با عنوان‌ ” گزارش‌ عملكرد مالي‌“، تغيير در برآورد حسابداري‌ تلقي‌ مي‌شود.

قابليت‌
بازيافت‌ مبلغ‌ دفتري‌ ـ زيانهاي‌ كاهش‌ ارزش

49.   واحد تحصیل‌کننده باید   سرقفلی را به طور سالانه یا هر زمان دیگری که نشانه‌ای از احتمال کاهش ارزش وجود داشته   باشد، طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“ مورد آزمون   کاهش ارزش قرار دهد. 

مازاد
سهم واحد تحصیل‌کننده از خالص ارزش منصفانه داراییها و

بدهیهای
قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده نسبت به بهای تمام شده

50 .  درصورتی‌که سهم واحد تحصیل‌کننده از خالص ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای قابل تشخیص بیشتر از بهای تمام شده ترکیب باشد، خریدار باید :

الف .   تشخیص
و اندازه‌گیری داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده و نیز اندازه‌گیری
بهای تمام شده ترکیب را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد، و

ب  .    هرگونه مازاد باقیمانده‌ پس از ارزيابي مجدد
را بطور متناسب از ارزش منصفانه تعيين شده براي داراييهاي غيرپولي قابل تشخيص کسر
کند.

51
.  مازاد ايجاد شده بشرح بند 50 می‌تواند
شامل یک یا چند جزء زیر باشد
 :

الف
. اشتباه در اندازه‌گیری بهای تمام شده
ترکیب یا ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده. مخارج
احتمالی آتی مربوط به واحد تحصیل‌شده که در خالص ارزش منصفانه داراییها و بدهیهای
قابل تشخیص واحد تحصیل‌شده به‌درستی منعکس نشده است، یکی
 از دلایل بالقوه چنین اشتباهاتی
است.

ب .  قدرت
چانه‌زنی در خرید.

خريد
مرحله‌اي‌ سهام‌

52 .  ترکيب تجاري‌‌ ممكن‌ است‌ در چند
مرحله‌ صورت‌ گيرد. در اين‌ موارد، به
 منظور تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييها و بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص واحد‌ تحصيل‌ شده‌
و تعيين‌ مبلغ‌ سرقفلي‌‌‌، هر معامله‌ عمده‌ به‌ طور جداگانه‌ در نظر گرفته‌ مي‌شود.
اين‌ كار ازطريق‌ مقايسه‌ بهاي‌ تمام شده‌ سرمايه‌گذاري‌ با سهم‌ واحد تحصيل‌كننده‌
از ارزش‌ منصفانه‌ داراييها و بدهيهاي‌ قابل‌ تشخيص‌ واحد تحصيل‌شده در تاريخ هر
 معامله عمده‌، انجام‌ مي‌گيرد.
اين رويه در
 مورد تحصيل سرمايه‌گذاري بعد از کسب کنترل نيز ادامه مي‌يابد.

53 .  در بعضي‌ موارد ممكن‌ است‌ واحد تجاري‌، واحدي‌ را
تحصيل‌ كند كه‌ قبلاً به
 ‌عنوان‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحد تجاري‌
وابسته‌ محسوب‌ و حسابداري‌ آن‌ طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 20 با عنوان‌
حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته، به‌ روش‌ ارزش‌ ويژه ‌انجام‌ شده‌
است‌. در
 اين صورت‌، ارزش منصفانه خالص
داراييهاي قابل تشخيص واحد سرمايه‌پذير در تاريخ هرمعامله عمده قبلاً براي
بکارگيري ارزش ويژه تعيين شده است.

افشا

54 .  واحد تحصیل‌کننده باید اطلاعاتی را افشا نماید که برمبنای آن استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند ماهیت و اثر مالی ترکیبهای تجاری انجام شده طی دوره و یا بعد از تاریخ ترازنامه اما قبل از تأييد صورتهای مالی را ارزیابی کنند.

55 .  برای اجرای الزامات بند 54، واحد تحصیل‌کننده
باید اطلاعات زیر را افشا کند
 :

الف . نام و مشخصات واحدها یا فعالیتهای تجاری ترکیب شده،

ب .  تاریخ
تحصیل،

ج  .  درصد
سهام دارای حق رأی تحصیل شده،

د   .  بهای
تمام شده ترکیب و شرح مختصری در‌مورد اجزای آن، شامل هرگونه مخارجی که مستقیماً به
ترکیب قابل انتساب است. در مواردی که بخشی
 از مابه‌ازای ترکیب از طریق صدور سهام تأمین می‌شود، اطلاعات زیر باید افشا شود :

1 .  تعداد سهام منتشر شده یا قابل انتشار، و

2
.  ارزش منصفانه سهام و مبنای تعیین آن. اگر
برای سهام درتاریخ معامله، قیمت بازار وجود نداشته باشد، مفروضات با
 اهمیت در تعیین ارزش منصفانه آن
باید افشا شود. چنانچه برای سهام منتشر شده در تاریخ معامله، قیمت بازار وجود داشته
باشد اما به‌عنوان مبنایی برای تعیین بهای تمام شده ترکیب مورد استفاده قرار نگيرد،
این واقعیت باید افشا شود. همچنین دلایل عدم استفاده از قیمت بازار، روش و مفروضات
با
 اهمیت بکار رفته در تعیین ارزش
سهام و مبلغ کل تفاوت بین آن ارزش و قیمت بازار سهام، نیز باید افشا شود.

ﻫ   .  جزئیات مربوط به عملیاتی که واحد تجاری درنتیجه
ترکیب، تصمیم به واگذاری آن دارد.

و   .  مبالغ شناسایی شده برای هرطبقه از داراییها و
بدهیهای واحد تحصیل شده در تاریخ تحصیل و مبالغ دفتری هرکدام از آن طبقات براساس
استانداردهای حسابداری در تاریخ تحصیل. اگر افشا غیرعملی باشد، این واقعیت به
 همراه دلایل آن، باید افشا شود.

ز   .  مبلغ
مازاد کسر شده از ارزش منصفانه تعيين شده براي داراييهاي قابل تشخيص طبق بند
 50 ب.

ح  .  توصیف
عواملی که منجر به ایجاد سرقفلی شده است یا توصیف ماهیت مازاد تشريح شده در بند 50
ب.

ط  .  مبلغ
سود یا زیان واحد تحصیل شده از تاریخ تحصیل که در سود و زیان دوره واحد تحصیل‌کننده
منظور شده است. درصورتی که این افشا غیرعملی باشد موضوع همراه با دلایل آن باید
افشا شود.

56 .  درصورتی‌که
هریک از ترکیبهای تجاری انجام شده در طی دوره به‌تنهایی با
 اهمیت نباشد، اطلاعات بند 55، باید به صورت مجموع افشا شود.

57 .  در اجرای بند 54، واحد تحصیل‌کننده باید اطلاعات
زیر را برای ترکیبهای تجاری انجام شده طی دوره افشا کند، مگر آنکه افشای این
اطلاعات امکان‌پذیر نباشد
 :

الف . درآمد عملیاتی واحدها و یا فعالیتهای تجاری ترکیب شده از ابتدای دوره مالی
جاری.

ب .  سود یا زیان خالص واحدها و یا فعالیتهای تجاری ترکیب
شده از ابتدای دوره مالی جاری.

    اگر افشای این اطلاعات غیرعملی باشد، این موضوع همراه با دلایل آن باید افشا شود.

58 .  در اجرای بند54، واحد تحصیل‌کننده باید اطلاعات
الزامی شده طبق بند 55 را برای هرکدام از ترکیبهای تجاری انجام شده بعد از تاریخ
ترازنامه اما قبل از تأييد صورتهای مالی افشا نماید. اگر افشای چنین اطلاعاتی
امکان‌پذیر نباشد، این موضوع همراه با
 دلایل آن افشا می‌شود.

59 .     واحد
تحصیل‌کننده باید اطلاعاتی را افشا کند که برمبنای آن استفاده‌کنندگان صورتهای
مالی بتوانند تغییرات مبالغ دفتری سرقفلی طی دوره را ارزیابی کنند.

60 .  در اجرای بند 59، واحد تحصیل‌کننده باید موارد
زير را افشا کند:

الف . صورت تطبیق مبالغ دفتری سرقفلی در ابتدا و انتهای دوره به‌گونه‌ای که
موارد زیر را به‌ تفکیک نشان ‌دهد:

  1. مبلغ ناخالص، استهلاک انباشته و کاهش ارزش انباشته
    در ابتدای دوره،
  2. سرقفلی شناسایی شده طی دوره به استثنای سرقفلی مربوط به یک
    مجموعه واحد که در تاریخ تحصیل، معیارهای طبقه‌بندی به
     عنوان نگهداری شده برای فروش را
    طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با
     عنوان داراییهای
    غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف
    شده احراز نماید،
  3. سرقفلی
    مربوط به یک مجموعه واحد که طبق استاندارد حسابداری شماره
     31
    با
     عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و
    عملیات متوقف شده
    طی
    دوره
    به عنوان
    نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده یا سرقفلی واگذار شده طی دوره که قبلا در یک
    مجموعه واحد طبقه‌بندی شده به
     عنوان
    نگهداری شده برای فروش قرار نگرفته باشد،
  4. استهلاک و زیانهای کاهش ارزش شناسایی شده طی دوره،
  5. تفاوت
    ناشی
     از تسعیر ارز طی دوره طبق
    استاندارد حسابداری شماره 16 با
     عنوان آثار تغییر در نرخ ارز،
  6. سایر
    تغییرات مبالغ دفتری طی دوره، و
  7. مبلغ
    ناخالص، استهلاک انباشته و زیانهای کاهش ارزش انباشته در پایان دوره. افشاي
    اطلاعات مقايسه‌اي در اين موارد ضروري نيست.

ب .  دوره
استهلاک،

ج  .  دليل
انتخاب عمر مفيد بيش از 20 سال براي سرقفلي (درصورتي که مورد داشته باشد). در
توصيف اين دليل بايد عواملي که نقش عمده در تعيين عمر مفيد سرقفلي دارد مشخص شود،
و

د   .  روش
استهلاک و دلايل انتخاب آن در مواردي که از روش خط مستقيم استفاده نمي‌شود.

تاريخ
اجرا

61 .  الزامات این استاندارد در‌مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1385 و بعد از آن شروع می شود، لازم الاجراست.

مطابقت
با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

62 .  به‌استثنای الزامات مربوط به استهلاک سرقفلی (بند 38) و نحوه برخورد با
مازاد سهم واحد تحصيل‌کننده ازخالص ارزش
منصفانه داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص واحد تحصيل شده نسبت به بهاي تمام شده (بند
50 ب)، با اجراي الزامات اين استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي گزارشگري مالي شماره 3 با
 عنوان ترکيبهاي تجاري (ويرايش مارس2004) نيز رعايت مي‌شود.

پيوست

مباني نتيجه‌گيري

اين
پيوست بخشي از استاندارد حسابداري شماره 19 نيست.

حذف روش
اتحاد منافع

1 .    در روش اتحاد منافع، داراييها و بدهيهاي
واحدهاي ترکيبي به مبلغ دفتري در تاريخ ترکيب گزارش مي‌شود. ارائه اطلاعات به مبلغ
دفتري براي استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي واحدهاي ترکيبي مبناي مناسبي را براي پيش‌بيني
مبلغ، زمان و ميزان اطمينان از تحقق جريانهاي نقدي آتي فراهم نمي‌آورد.

2 .    يکي از اهداف
صورتهاي مالي، فراهم آوردن اطلاعاتي براي ارزيابي وظيفه مباشرت مديراني است که
منابع واحد تجاري را به کار مي‌گيرند. ارائه اطلاعات به مبلغ دفتري براساس روش
اتحاد‌ منافع مبناي مناسبي ‌براي ارزيابي وظيفه مباشرت مديران در ‌واحدهاي ترکيبي ‌نمي‌باشد.

3 .    اگر چـه مالکيت سهامداران پس از ترکيب تجـاري تداوم مي‌يابد، اما نـوع منافع آنهـا تغيير کرده است،
زيرا آنها پس از ترکيب، مالکان واحد ترکيبي هستند. روش اتحاد منافع اين واقعيت را
نشان نمي‌دهد و بنابراين فاقد ويژگي مربوط بودن است.

4 .    در بعضي
موارد تشخيص نوع ترکيب و در نتيجه انتخاب روش حسابداري آن، بسيار قضاوتي خواهد بود
و باتوجه به تفاوت قابل ملاحظه دو روش خريد و اتحاد منافع، قابليت مقايسه صورتهاي
مالي خدشه‌دار مي‌شود.

5 . باتوجه به دلايل فوق و به منظور هماهنگي بيشتر با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري روش اتحاد منافع حذف گرديد و بنابراين تمام ترکيبهاي تجاري با روش خريد شناسايي مي‌شود.

محاسبه
سرقفلي براي اقليت

6 .  برخي اعضاي کميته براساس ” تئوري واحد تجاري“ اعتقاد دارند که محاسبه سرقفلي براي اقليت نيز بايد الزامي مي‌شد. کميته به دلايل زير اين پيشنهاد را نپذيرفت:

الف
. سرقفلي تفاوت بهاي تمام شـده سرمايه‌گذاري
با ارزش منصفانه خالص داراييهاي قابل تشخيص است و در
 مورد سهم اقليت، بهاي تمام شده
واقعي وجود ندارد.

ب .  سرقفلي قابل انتساب به اقليت را نمي‌توان
به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد، چون اگر 100 درصد سهام يک شرکت تحصيل شود
بهاي تمام شده آن ممکن است نسبت به تحصيل کمتر از 100 درصد سهام متفاوت باشد.

مستهلک
کردن سرقفلي

7 .    اگرچه سرقفلي
براساس استانداردهاي بين‌المللي مستهلک نمي‌شود و بايد در هر دوره مالي از نظر
کاهش ارزش بررسي گردد، اما با
 توجه به اين که آزمون کاهش ارزش در مورد سرقفلي بسيار مشکل است و نيازمند بررسي
مکرر ارزش منصفانه داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص واحدهاي تجاري فرعي است، کميته
تصميم گرفت سرقفلي همانند سابق مستهلک شود.

مازاد
سهم واحد تحصيل‌کننده از خالص ارزش منصفانه داراييها و

بدهيهاي
قابل تشخيص واحد تحصيل شده نسبت به بهاي تمام شده

8 .  چنانچه سهم واحد تحصيل‌کننده از خالص ارزش منصفانه داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص بيشتر از بهاي تمام شده ترکيب باشد در مرحله اول اندازه‌گيري داراييها و بدهيهاي قابل تشخيص و بهاي تمام شده ترکيب مجدداً ارزيابي مي‌شود. هرگونه مازادي که باقي مي‌ماند به نسبت ارزش منصفانه بين داراييهاي غيرپولي‌ قابل تشخيص تسهيم مي‌شود و به‌عنوان درآمد شناسايي نمي‌گردد. اگرچه در استاندارد بين‌المللي گزارشگري مالي شماره 3 با عنوان ترکيبهاي تجاري، شناسايي درآمد در اين گونه موارد مجاز است اما کميته به دلايل زير، اين روش را نپذيرفت:

الف.  در خريدهاي معمول اگر بهاي تمام شده کمتر از
ارزش منصفانه باشد، درآمد شناسايي نمي‌شود بلکه دارايي به بهاي تمام شده شناسايي
مي‌شود،

ب .  ارزشهاي
منصفانه بسياري از داراييها مبتني بر قضاوت و برآورد است و دقت آن پايين است، و

ج  .  شناخت
درآمد در زمان تحصيل يک واحد فرعي ممکن است فرصت دستکاري در سود را فراهم سازد.




استاندارد هجده حسابداری

استاندارد هجده حسابداری درخصوص صورتهاي مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه گذاري در واحدهاي تجاري فرعي  میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

 (1) استاندارد حسابداری شماره
18 با
 عنوان صورتهای مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری فرعی که درتيرماه 1385 توسط مجمع
عمومی سازمان حسابرسی تصویب شده است، جایگزین استاندارد حسابداری شماره
 18
قبلي می‌شود و الزامات آن در‌مورد صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ
1/1/1385 و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجراست.

دلایل تجدید نظر در استاندارد

(2)  این تجدیدنظر با هدف هماهنگی بیشتر با
استانداردهای بین‌المللی حسابداری و بهبود استاندارد قبلی، انجام شده است.

تغییرات اصلی

(3)  طبق استاندارد قبلی واحدهای تجاری اصلی که بیش از
90 درصد سهام آنها دراختیار واحد تجاری اصلی دیگر بود درصورت کسب موافقت سایر
صاحبان سهام، ملزم به ارائه صورتهای مالی تلفیقی نبودند. شرط 90 درصد در استاندارد
جدید حذف شده اما شرايط ديگري طبق بند 6 استاندارد اضافه شده است.

(4)  عدم الزام به تهیه صورتهای مالی تلفیقی درصورت وجود
محدودیت شدید و بلندمدت، دراين استاندارد حذف‌شده است، زیرا اگر محدودیت منجر به
از
 دست دادن کنترل شود، واحد سرمایه‌پذير با تعریف واحد
تجاری فرعی انطباق ندارد و درنتیجه مشمول تلفیق نمی‌شود. اما چنانچه علیرغم وجود
محدودیت، کنترل کماکان برقرار باشد، واحد تجاری اصلی باید صورتهای مالی تلفیقی
تهیه کند.

(5)  در استـاندارد تجدیدنظـر شـده، سهـم اقلیت
براسـاس ارزش منصفانه خالص داراییهاي قابل
 تشخیص واحد تجاری فرعی در
تاریخ تحصیل محاسبه می‌شود. در استاندارد قبلی، سهم اقلیت براساس مبلغ دفتری
محاسبه می‌شد.

(6)  برای انعکاس
سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی در
صورتهای مالی جداگانه، روش ارزش ویژه از این به بعد مجاز نخواهد بود. در استاندارد
قبلی استفاده از این روش مجاز بود.

استاندارد
حسابداري شماره 18

صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌ و

حسابداري‌
سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌

(تجديد
نظر شده 1384)

این
استاندارد بايد با توجه به ”
 مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری “مطالعه و
بکار
گرفته شود.

هدف

1 .   هدف‌ اين‌
استاندارد، الزام‌ واحدهاي‌ تجاري‌ اصلي‌ به‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ به
 منظور
ارائه‌ اطلاعات‌ مالي‌ درباره‌ فعاليتهاي‌ اقتصادي‌ گروه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ است‌،
به‌گونه‌اي‌ كه‌ منابع‌ تحت‌ كنترل‌ گروه‌، تعهدات‌ گروه‌ و نتايج‌ كسب‌ شده‌ از
طريق‌ بكارگيري‌ منابع‌ گروه‌ را به
 عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ اقتصادي‌ واحد
نشان‌ دهد. اين‌ استاندارد با فرض‌ اين‌ كه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ عضو گروه‌، شركت‌
سهامي‌ هستند تنظيم‌ شده‌ است اما الزامات آن در
 مورد ساير انواع واحدهاي
تجاري نيز کاربرد دارد.

دامنه‌ کاربرد

2 .    اين‌ استاندارد بايد در تهيه‌ و ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌
تلفيقي‌ گروه‌ و همچنين‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌
به‌ منظور انعكاس‌ در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ بكار رود.

3 .   اين‌ استاندارد،‌ حسابداري‌ تركيبهای‌ تجاري‌ و آثار
آن بر تلفيق‌، شامل‌ سرقفلي‌ ناشي‌
 از
تركيب‌
(به‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 19 مراجعه‌ شود) را دربر نمي‌گيرد.

‌تعاريف‌

4 .    اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌
است‌ :

  • تلفيق : فرايند تعديل‌ و تركيب‌ اطلاعات‌ صورتهاي‌ مالي‌
    جداگانه‌ يك‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ و صورتهاي مالي واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ آن‌ به‌
    منظور تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ است كه‌ اطلاعات‌ مالي‌ گروه‌ را به‌ عنوان‌
    شخصيت‌ اقتصادي‌ واحد ارائه‌ مي‌كند.
  • سهم‌ اقليت‌ : آن‌ بخش‌ از سود يا زيان‌ و خالص‌
    داراييهاي‌ يك‌ واحد تجاري‌ فرعي، با درنظر گرفتن تعديلات تلفيقي، كه‌ قابل‌
    انتساب‌ به‌ سهامي‌ است‌ كه‌ به‌ طور مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ از
     طريق‌
    واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ ديگر، به‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ تعلق‌ ندارد.
  • صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي : صورتهاي‌ مالي‌ يک گروه
    است که آن گروه به
     عنوان يک شخصيت اقتصادي واحد محسوب مي‌شود.
  • صورتهای مالی جداگانه : صورتهای مالی که توسط واحد تجاری
    اصلی ارائه می‌شود و در آن سرمایه‌گذاريها براساس منافع مالکانه مستقیم و نه برمبناي
    نتایج عملیات وخالص داراییهای واحد سرمایه‌پذیر به
     حساب گرفته می‌شود.
  • كنترل‌ : توانايي‌ راهبري ‌سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌
    يك‌ واحد تجاري‌ به
     منظور كسب‌ منافع‌ از فعاليتهاي‌ آن‌ .
  • گروه : واحد تجاري‌ اصلي‌ و كليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌
    آن‌.
  • واحد تجاري‌ اصلي : يك‌ واحد تجاري‌ كه‌ داراي‌ يك‌ يا
    چند واحد تجاري‌ فرعي‌ است‌.
  • واحد تجاري‌ فرعي : يك‌ واحد تجاري‌ كه‌ تحت‌ كنترل‌
    واحد تجاري‌ ديگري‌ ( واحد تجاري‌ اصلي‌) است‌.

ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي

5 .    هر واحد
تجاري‌ اصلي‌، غير از واحدهاي‌ تجاري‌ اصلي‌ ياد‌
 شده در بند 6، بايد صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌ را تهيه‌ و صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ خود را همراه‌ آن‌ ارائه‌ كند.

6 .    یک واحد تجاری اصلی تنها در صورت وجود تمام شرایط زیر،
ملزم به ارائه صورتهای مالی تلفیقی نیست
 :

الف .  واحد مزبور، خود واحد تجاري فرعي و تماماً متعلق به واحد تجاري اصلي
ديگر باشد يا واحد تجاري فرعي يک واحد ديگر با مالکيت کمتر از 100 درصد سهام باشد
اما ساير صاحبان سهام، عليرغم آگاهي از قصد واحد تجاري اصلي براي عدم ارائه
صورتهاي مالي تلفيقي، مخالفت خود را اعلام نکرده باشند.

ب  .  سهام یا سایر اوراق بهادار
آن واحد در بورس اوراق بهادار يا ساير بازارهاي در
 دسترس عموم، معامله نشود.

ج   .  واحد مزبور برای عرضه
هرگونه اوراق بهادار به عموم، صورتهاي مالي خود را به هيئت پذيرش بورس اوراق
بهادار يا ساير مراجع قانوني تحويل نداده يا درجريان تحويل آن نباشد.

د   .  واحد تجاری اصلی نهایی یا
میانی آن واحد، صورتهای مالی تلفیقی قابل
 دسترس برای استفاده عمومی را
براساس استانداردهای حسابداری تهیه کند.

7 .   در مواردي‌ كه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ تحت‌ كنترل‌ واحد تجاري‌
اصلي‌ قرار مي‌گيرد، صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ به‌ تنهايي‌ تصوير كامل‌
وضعيت‌ مالي، عملکرد مالی و جریانهای نقدی‌ آن‌ را نشان‌ نمي‌دهد. استفاده‌كنندگان‌
صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ براي‌ تصميم‌گيريهاي‌ اقتصادي‌ و ارزیابی وظیفه
مباشرت مدیریت به‌ اطلاعاتي‌ درباره‌ وضعيت‌ مالي‌، عملكرد مالي‌ و جريانهاي‌ نقدي‌
گروه‌ نياز دارند. اين‌ نياز از
 طريق‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ تأمین می‌شود كه‌ اطلاعات‌ مالي‌ مربوط‌ به‌ گروه‌ را به‌
 عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ اقتصادي‌ واحد و
بدون‌ توجه‌ به‌ مرزهاي‌ قانوني‌ شخصيتهاي‌ حقوقي‌ جداگانه‌ ارائه‌ مي‌كند.

8 .   استفاده‌كنندگان‌ اصلي‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌،
سرمايه‌گذاران‌ در واحد تجاري‌ اصلي‌ هستند زيرا آنان‌ از طريق‌ منافع‌ خود در
واحد تجاري‌ اصلي،‌ در گروه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ نيز منافعي‌ دارند. با اين‌حال‌،
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌، اطلاعات‌ مفيدي‌ براي‌ ساير استفاده‌كنندگان‌ فراهم‌ مي‌آورد.
براي‌ مثال‌، بستانكاران‌ يا وام‌ دهندگاني‌ كه‌ وثيقه‌ طلب‌ آنها در يكي‌ از
واحدهاي‌ تجاري‌ گروه‌ قرار دارد نياز به‌ مراجعه‌ به‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌
مربوط‌ دارند. با
 اين‌ حال‌ همين‌ استفاده‌كنندگان‌ ممكن‌
است‌ براي‌ ارزيابي‌ توان‌ مالي‌ گروه‌ از صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ استفاده‌ كنند تا
در
 مورد وثيقه‌
مؤثر طلب‌ خود و همچنين‌ چشم‌انداز ادامه‌ رابطه‌ با واحد تجاري‌ قضاوت‌ نمایند.
توان‌ مالي‌ گروه‌ براي‌ بستانكاران‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ به‌
 خاطر وابستگي‌ متقابل‌ اين‌ واحدها
داراي‌ اهميت‌ است‌، زيرا حتي‌ در نبود ضمانتهاي‌ متقابل‌ رسمي‌، فشارهاي‌ تجاري‌
ممكن‌ است‌ موجب‌ شود واحد تجاري‌ اصلي‌‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ در
 قبال‌ بستانكاران‌ حمايت مالي کند.

شمول‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌

9   .  صورتهای مالی تلفیقی باید واحد تجاری اصلی و
کلیه واحدهای تجاری فرعی آن را دربر گیرد،

10.  صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌، واحد تجاري‌ اصلي‌ و كليه‌ واحدهايي‌ را در
برمي‌گيرد كه‌ تحت‌ كنترل‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ قرار دارند. هنگامي‌ كه‌ يك‌ واحد
تجاري‌ اصلي‌، به‌
 طور مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ از طريق‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ ديگر
خود، مالک ‌بيش
 ‌از نصف‌ سهام با حق‌ رأي‌ يك‌
واحد تجاري‌ باشد، فرض‌ بر وجود كنترل‌ بر آن‌ واحد تجاري‌ است‌، مگر در موارد
استثنايي‌ كه‌ بتوان‌ آشكارا نشان‌ داد چنين‌ مالكيتي‌، سبب‌ كنترل‌ واحد تجاري‌
نمي‌شود. همچنين‌ در صورت‌ تحقق‌ هر يك‌ از وضعيتهاي‌ زير، حتي‌ اگر ميزان‌ مالكيت‌
واحد تجاري‌ اصلي‌ بر سهام‌ با حق‌ رأي‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ 50 درصد يا كمتر باشد،
باز هم‌ كنترل‌ وجود دارد:

الف‌ .    تسلط‌ بر بيش‌ از نصف‌ حق رأي واحد تجاري‌ از
طريق‌ توافق‌ با ساير صاحبان‌ سهام،

ب‌ .  توانايي‌
راهبری‌ سياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ واحد تجاري‌ از طريق‌ قانون‌ يا توافق، يا

ج‌  .  توانايي‌
نصب‌ و عزل‌ اكثريت‌ اعضاي‌ هیئت‌ مديره‌ يا ساير اركان‌ اداره‌كننده‌ مشابه‌، در مواردي که کنترل واحد تجاري
دراختيار ارکان مزبور است.

11.  حذف شده است.

12.  واحد تجاری
اصلی در
 صورت از دست دادن توانايي هدایت سیاستهای مالی و عملیاتی
واحد سرمایه‌پذیر برای کسب منافع از فعالیتهای آن، کنترل آن واحد را از
 دست
می‌دهد. از
 دست دادن کنترل ممکن است با تغییر نسبی یا مطلق در میزان
مالکیت، يا بدون آن، واقع شود. برای مثال، کنترل یک واحد تجاری فرعی ممکن است به‌دلیل
اعمال کنترل برآن توسط دولت، دادگاه یا مراجع ذیصلاح دیگر یا درنتیجه توافق
قراردادی از
 دست برود.

13 .   سرمايه‌گذاري‌
در يك‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ از تاريخي‌ كه‌ از شمول‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ خارج‌ مي‌شود و در زمره‌ واحدهاي‌ تجاري‌ وابسته‌ قرار نمي‌گيرد
بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15 با عنوان‌ ”
 حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها “ با
آن برخورد شود.

ضوابط‌ تلفيق‌

14 . براي تهيه‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌، صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ و واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌
آن‌ با جمع‌ كردن‌ اقلام‌ مشابه‌ داراييها، بدهيها، حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌،
درآمدها و هزينه‌ها با يكديگر تركيب‌ مي‌شود. براي‌ اينكه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌،
اطلاعات‌ مالي‌ گروه‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ اقتصادي‌ واحد ارائه‌ دهد، علاوه‌بر
درنظر داشتن آثار ناشي
 از ترکيبهای تجاري برتلفيق طبق استاندارد حسابداري شماره 19،
الزامات مندرج‌ در بندهاي‌ 15 تا 31 رعايت مي‌شود.

تعديلات‌
تلفيقي‌

معاملات‌ درون‌ گروهي‌

15 .   سودهاي‌
تحقق‌ نيافته‌ ناشي‌ از معاملات‌ درون‌ گروهي‌ كه‌ در مبلغ‌ دفتري‌ داراييها منظور
شده‌ است‌ بايد به
 طور کامل حذف‌ شود .

16 .   زيانهاي‌ تحقق‌ نيافته‌ ناشي‌ از معاملات‌ درون‌
گروهي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مبلغ‌ دفتري‌ داراييها از ارزش‌ آنها كسر شده‌ است‌
نيز بايد حذف‌ شود مگر تا حدي‌ كه‌ مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ مبادله‌شده‌ را نتوان‌
بازيافت‌ كرد.

17 . براي حذف سود یا زیان تحقق نیافته مربوط به داراییهای
فروخته شده توسط يک واحد تجاری فرعی به واحد تجاری اصلی يا ساير واحدهاي تجاري
فرعي گروه، مبلغ آن بین اقلیت و واحد تجاري اصلي تسهیم می‌شود.

18 .   مانده‌
حسابها و معاملات‌ فيمابين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ مشمول‌ تلفيق‌ (شامل‌ فروش‌، هزينه‌ها
و سود سهام‌) بايد حذف‌ شود.

19 . ارائه‌ اطلاعات‌ درباره‌ فعاليتهاي‌ اقتصادي‌ گروه‌
به‌ عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ اقتصادي واحد‌ در صورتهاي‌
مالي‌ تلفيقي‌، مستلزم‌ تعديل‌ معاملات‌ درون‌ گروهي‌ مربوط‌ به‌ مبالغ‌ گزارش‌
شده‌ در صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌
اصلي‌ و واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ آن‌ است‌. معاملات‌ درون‌ گروهي‌ ممكن‌ است‌ منتج‌ به‌ سود يا زياني‌ گردد كه‌ در
مبلغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ گروه‌، نظير موجودي‌ مواد وكالا و داراييهاي‌ ثابت‌
مشهود، منظور مي‌شود. در مورد آن‌ بخش‌ از اين‌ داراييها كه‌ در تاريخ‌ ترازنامه‌
همچنان‌ در تملك‌ واحدهاي تجاري‌ مشمول‌ تلفيق‌ است‌، سود يا زيان‌ ثبت‌ شده‌ در
صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ واحد تجاري‌ عملاً براي‌ گروه‌ به‌ عنوان‌ يك‌
 مجموعه،‌ تحقق نیافته‌ و بنابراين‌
از نتايج‌ عمليات‌ و مبلغ‌ داراييهاي‌ گروه‌ حذف‌ مي‌شود. اين‌ حذف‌ كل‌ مبلغ‌ را
دربر مي‌گيرد حتي‌ اگر واحد تجاري‌ فرعي‌ داراي‌ سهامدار اقليت‌ باشد. معاملات‌
بين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ منظور شده‌ در تلفيق‌، با داراييها و بدهيهايي‌ سر
 و كار دارد كه‌ كلاً تحت‌ كنترل‌ گروه‌ است‌ حتي‌ اگر مالكيت‌
بر آنها صد
 درصد
نباشد. از
 ديدگاه‌
گروه‌ به‌عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ اقتصادي‌ واحد، سود يا زياني‌ از معاملات‌ درون‌ گروهي‌
ايجاد نمي‌شود زيرا هيچ‌گونه‌ افزايش‌ يا كاهشي‌ در خالص‌ داراييهاي‌ گروه‌ واقع‌
نمي‌شود. سود يا زيان‌ حاصل‌ از معاملات‌ با آن‌ گروه‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ طبق‌
اين‌ استاندارد از تلفيق‌ مستثني‌ شده‌اند، حذف‌ نمي‌شود مگر اينكه‌ به‌ دليل‌ وجود
نفوذ قابل
 ملاحظه،
واحد تجاري‌ مورد
 نظر به‌
عنوان‌ واحد تجاري‌ وابسته‌ تلقي‌ شود.

مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌

20 .   مبلغ‌
دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ در هر يك‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ و سهم‌
واحد تجاري‌ اصلي‌ از حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ هر يك‌ از آنها حذف‌ مي‌شود (نحوه‌
برخورد با سرقفلي‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 19 مطرح‌ شده‌ است‌) .

سهم‌
اقليت

21 .   خالص‌ داراييهاي‌
قابل‌ انتساب‌ به‌ اقليت‌ در تاريخ‌ ترازنامه‌ بايد به‌ عنوان‌ سهم‌ اقليت‌ در ترازنامه‌
تلفيقي‌، در بخش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سهام، جدا از حقوق صاحبان سهام واحد تجاري اصلي ارائه
شود.

22 .   سود يا زيان‌
خالص عملیات در
 حال تداوم‌ طي‌ دوره‌ كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ اقليت‌ است‌
بايد تحت‌ عنوان‌ سهم‌ اقليت‌ به‌ طور جداگانه‌ ذيل‌ صورت‌ سود و زيان‌ تلفيقي‌ ارائه‌
شود.

23 .   سودها و زيانهاي‌
واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ بايد به‌ نسبت‌ ميزان‌ مالكيت‌ واحد تجاري اصلي و اقليت‌ بين‌
آنها تسهيم‌ شود.

24 .   سهم‌ قابل‌
انتساب‌ به‌ اقليت‌ از خالص‌ داراييهاي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ بايد متناسب‌ با سهم‌
آنان‌ از ارزش منصفانه‌ خالص‌ داراييهاي‌ قابل تشخیص واحد تجاري‌ فرعي‌در تاریخ تحصيل‌
به
 علاوه‌ سهم‌ آنان‌ از تغييرات‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌
از تاريخ‌ تحصيل‌ واحد تجاري‌ به‌ بعد محاسبه‌ شود. همچنين‌ سرقفلي‌ ناشي‌ از تحصيل‌
واحد تجاري‌ فرعي‌ تنها بايد در مورد آن‌ بخش‌ كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ واحد تجاري اصلي
است‌ شناسايي‌ شود.

25 . استفاده‌ از عنوان‌
سهم‌ اقليت‌ به‌ معناي‌ وجود سقفي‌ در مورد نسبت‌ سهام‌ دارندگان‌ حقوق‌ اقليت‌ در
واحد تجاري‌ فرعي‌ نيست‌. مبالغي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ سهم‌ اقليت‌ در ترازنامه‌ تلفيقي‌
و صورت‌ سود و زيان‌ تلفيقي‌ گزارش‌ مي‌شود، ميزان‌ داراييها و بدهيها و سود و زيان‌
واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ منظور شده‌ در تلفيق‌ را نشان‌ مي‌دهد كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌
سهامداراني‌ غير از واحد تجاري‌ اصلي‌ است‌.

26 . طبق‌ اين‌ استاندارد
تخصيص‌ زيان‌ يك‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ زيانده‌ به‌ صاحبان‌ سهام‌ اقليت‌، حتي‌ اگر موجد
مانده‌ بدهكار سهم‌ اقليت‌ شود، الزامي‌ است‌ زيرا رعايت‌ نكردن‌ اين‌ امر موجب‌ مي‌شود
كه‌ مقايسه‌ بين‌ داراييها و بدهيها و نتايج‌ عمليات‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ سهم‌ اقليت‌
و كل‌ گروه‌ مخدوش‌ شود. زيانهاي‌ انباشته‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ الزاماً توسط‌ واحد
تجاري‌ اصلي‌ جبران‌ نمي‌شود و مانده‌ بدهكار سهم‌ اقليت‌، معرف‌ خالص‌ بدهيهاي‌ قابل‌
انتساب‌ به‌‌ اقليت‌ در واحد تجاري‌ فرعي‌ است‌ و طلب‌ از ايشان‌ محسوب‌ نمي‌شود.

27
. اين‌ استاندارد
مقرر مي‌دارد كه‌ سرقفلي‌ ناشي‌ از تحصيل‌ يك‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ كه‌ تمام‌ سهام‌ آن
به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم‌ متعلق‌ به‌ واحد تجاري اصلي‌ نيست‌، تنها به‌ نسبت‌ سهم‌
واحد تجاري اصلي‌ شناسايي‌ شود و هيچ‌ مبلغي‌ به‌ اقليت‌ تخصيص‌ نيابد. اگرچه‌ ممكن‌
است‌ بتوان‌ سرقفلي‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ حقوق‌ اقليت‌ در زمان‌ تحصيل‌ واحد تجاري‌ فرعي‌
را براورد كرد، ليكن‌ اين‌ امر عملاً موجب‌ شناسايي‌ مبلغي‌ براي‌ سرقفلي‌ به‌ طور
فرضي‌ مي‌شود چون‌ اقليت‌ يكي‌ از طرفهاي‌ معامله‌ در زمان‌ تحصيل‌ واحد تجاري‌ فرعي‌
نيست‌.

رويه‌هاي‌ حسابداري‌

28 .   صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ بايد با استفاده‌ از رويه‌هاي‌
حسابداري‌ يكسان‌ در مورد معاملات‌ و ساير رويدادهاي‌ مشابهي‌ كه‌ تحت‌ شرايط‌
يكسان‌ رخ‌ داده‌اند ، تهيه‌ شود . چنانچه‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مورد استفاده‌ يكي‌
از واحدهاي‌ تجاري‌ عضو گروه‌ با رويه‌ بكار رفته‌ در تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌
براي‌ معاملات‌ و ساير رويدادهاي‌ مشابهي‌ كه‌ تحت‌ شرايط‌ يكسـان رخ‌ داده‌اند،
تفاوت‌ داشته‌ باشد، صورتهاي‌ مالي‌ واحد مزبور هنگام‌ استفاده‌ از آن‌ براي‌ تهيه‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ بايد به‌
 نحو مناسبي‌ تعديل‌ ‌شود.

تاريخها و دوره‌هاي‌ حسابداري‌

29 .   براي‌
تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌، صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري اصلي و كليه‌ واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ بايد به تاريخ گزارشگري يکسان تهيه شود. هنگامي‌ كه‌ تاريخهاي‌
گزارشگري‌ يكسان‌ نيست‌، واحد تجاري‌ فرعي‌ براي‌ مقاصد تلفيق بايد صورتهاي‌ مالي‌
به‌ تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ تهيه‌ كند، مگر اينکه‌ اين‌ امر
مقدور نباشد. در چنين مواردي صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ براي‌ آخرين‌ سال‌
مالي‌ آن‌ بايد مورد استفاده‌ قرار گيرد مشروط‌ بر اينكه‌ پايان‌ سال‌ مالي‌ واحد
تجاري‌ فرعي‌ بيشتر از سه‌ ماه‌ قبل‌ از پايان‌ سال‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌
نباشد. در
 اين حالت‌، وقوع‌ هرگونه‌ رويدادي‌ در فاصله‌ زماني‌ مذكور كه‌
تأثير عمده‌اي‌ بر كليت‌ صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ داشته‌ باشد بايد از طريق‌ اعمال‌
تعديلات‌ لازم‌ در تهيه‌ اين‌ صورتها به
 حساب‌ گرفته‌ شود. به هر حال، طول دوره گزارشگری و فاصله بین تاریخهای گزارشگری باید
در دوره‌های مختلف گزارشگری باهم یکسان باشد.

ساير ملاحظات

30 .   نتايج‌
عمليات‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ بايد از تاريخي‌ كه‌ كنترل‌ آن‌ به‌ طور مؤثر به‌ واحد
تجاري‌ اصلي‌ منتقل‌ شده‌ است‌، در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ منظور شود. همچنين‌
نتايج‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ واگذار شده‌ بايد تا زمان‌ واگذاري‌، در صورت‌
سود و زيان‌ تلفيقي‌ منظور گردد. تفاوت‌ بين‌ مبلغ‌ حاصل‌ از واگذاري‌ واحد تجاري‌
فرعي‌ و مبلغ‌ دفتري‌ داراييها پس
 از كسر بدهيهاي‌ آن‌ در تاريخ‌ واگذاري‌، بايد در صورت‌ سود
و زيان‌ تلفيقي‌ تحت‌ عنوان‌ ”
 سود يا زيان‌ حاصل‌ از واگذاري‌ واحد تجاري‌ فرعي‌“ منعكس‌
شود.

31 .   چنانچه‌ بخشي‌ از سهام‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ در
مالكيت‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ باشد اين‌ سهام‌ بايد به
 بهاي‌ تمام‌شده‌ تحت‌ عنوان‌ سهام‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ در
مالكيت‌ واحد تجاري‌ فرعي‌ به‌
 شكل‌ يك‌ رقم‌ كاهنده‌، جزء حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌ واحد تجاري اصلي‌ در
ترازنامه‌ تلفيقي‌ منظور شود.

حسابداري‌
سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌

به‌ منظورانعكاس‌ در
صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه

32 .   در صورتهاي‌
مالي‌ جداگانه‌، سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ كه‌ طبق استاندارد
حسابداری شماره 31 با
 عنوان ” داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف
شده“، به
 طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی نشده است بايد‌ به‌ بهاي‌ تمام‌شده پس
 از
کسر کاهش ارزش انباشته‌ يا مبالغ‌ تجديد
 ارزيابي‌ و منطبق‌ با رويه‌
حسابداري‌ واحد سرمايه‌گذار در مورد سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌طبق‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 15 با
 عنوان‌ ” حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها 
منعکس شود. با سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری فرعی که طبق استاندارد حسابداری
شماره 31 با
 عنوان ” داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف
شده“، به
 طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است باید طبق استاندارد یاد شده برخورد شود.

33 . در روش بهاي
تمام شده درآمد سرمايه‌گذاري تنها به ميزان سود توزيع شده از محل سودهاي انباشته واحد
سرمايه پذير که پس از تاريخ تحصيل کسب شده است، شناسايي مي‌شود. سودهاي توزيع شده
مازاد بر سود انباشته ياد شده به
 عنوان بازيافت سرمايه‌گذاري محسوب و از بهاي تمام شده
سرمايه‌گذاري کسر مي‌گردد.

34 .   نحوه‌
برخورد حسابداري‌ با سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ مستثني‌ شده‌ از
تلفيق‌ به‌
 منظور انعكاس‌ در صورتهاي‌ مالي‌ جداگانه‌ بايد به‌ گونه‌اي‌
باشد كه‌ گويي‌ اين‌ سرمايه‌گذاريها از
 نوع‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ مشروح‌
در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 15 با
 عنوان‌ ” حسابداري‌
سرمايه‌گذاريها“ است‌ .

افشا

35 .   موارد زير بايد در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ افشا شود:

الف ‌.  فهرستي‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ عمده‌ شامل‌
نام‌ ، محل‌ ثبت يا اقامتگاه‌ قانوني واحد تجاري‌ فرعي‌ ، نسبت‌ حقوق‌ مالكيت‌ يا
ميزان‌ سهام‌ با حق‌ رأي‌ (چنانچه‌ متفاوت‌ باشد)
در واحد تجاري‌ فرعي‌،

ب‌‌  .  اطلاعات‌ زير چنانچه‌ مورد داشته‌ باشد :

1 .   دلايل‌ عدم‌ تلفيق‌ يك‌ واحد تجاري‌ فرعي‌،

2 .   نوع‌ و ماهيت‌ رابطه‌ بين‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ و آن‌ گروه‌ از واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ كه‌ بيش‌ از نصف‌ سهام‌ با حق‌ رأي‌ آنها به‌ طور مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌،
در مالكيت‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ نيست‌،

3 .   دليل نداشتن کنترل بر آن گروه از واحدهاي سرمايه پذير که بيش از نصف
سهام با حق
 رأي آنها به طور مستقيم يا غيرمستقيم در
مالکيت واحد تجاري اصلي است،

ج‌‌   .  ماهیت و میزان هرگونه محدودیت عمده (برای مثال
درنتیجه قراردادهای استقراض یا الزامات قانونی) در توان واحدهای تجاری فرعی برای
انتقال منابع به واحد تجاری اصلی در
 قالب سود سهام نقدی یا
بازپرداخت وامها یا پیش پرداختها، و

د‌   .  نام‌ ، تاريخ‌ ترازنامه‌ و دوره‌ مالي‌ واحد
تجاري‌ فرعي‌ در مواردي‌ كه‌ تاريخ‌ گزارشگري‌ آن‌ با تاريخ‌ گزارشگري‌ واحد تجاري‌
اصلي‌ متفاوت‌ است‌ و دلايل‌ استفاده‌ از صورتهاي‌ مالي‌ با تاريخ‌ متفاوت‌.

36 .   در صورتهاي‌
مالي‌ جداگانه‌، بايد روش‌ حسابداري‌ بكار رفته‌ در مورد سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ افشا شود .

37 .   در مواردی که واحد تجاری اصلی که طبق بند 6 از تهیه صورتهای مالی
تلفیقی مستثنی است، صورتهای مالی جداگانه تهیه می کند، اطلاعات زیر باید در آن
افشا شود:

الف.   تصریح
اینکه صورتهای مالی، صورتهای مالی جداگانه است،

ب  .  تصریح اینکه از معافیت تلفیق استفاده شده است،

ج   .  نام و اقامتگاه قانونی واحد تجاری نهایی یا
میانی که صورتهای مالی تلفیقی آن برای عموم براساس استانداردهای حسابداری تهیه و
منتشر شده است،

د   .  فهرست سرمایه گذاریهای عمده در واحدهای تجاری
فرعی، شامل نام، محل ثبت یا اقامتگاه قانونی آنها، درصد مالکیت و درصد حق رأی
درصورت متفاوت بودن، و

ﻫ   .  روش حسابداری مورد استفاده برای سرمایه‌گذاریهای
فهرست شده طبق بند (د).

تاريخ‌ اجرا

38 .   الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌
مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1385 و بعد
 از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌
.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

39 . با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 27 با
عنوان‌
صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ و جداگانه نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست

مباني
نتيجه‌گيري

اين
پيوست بخشي از استاندارد حسابداري شماره 18 نيست.

معافيت واحد
تجاري اصلي از تهيه صورتهاي مالي تلفيقي

1 .   در نسخه قبلي استاندارد حسابداري شماره 18 واحدهاي
تجاري که تمام يا بيش از 90 درصد سهام آنها به
 طور مستقيم
يا غيرمستقيم در مالکيت يک
 واحد تجاري اصلي ديگر بود نيازي به تهيه صورتهاي مالي
تلفيقي نداشتند مشروط به اينکه موافقت تمام سهامداران اقليت را بدست مي‌آوردند.
شرط 90 درصد و موافقت سهامداران اقليت در استاندارد جديد حذف شده است. زيرا در
 رابطه
با اقليت، کسب موافقت يکايک آنها در عمل کاري هزينه‌بر و دشوار است. راه
 حل
عملي‌تر اين است که اگر سهامدار اقليت از عدم تهيه صورتهاي مالي تلفيقي آگاه شود و
مخالفت خود را ابراز نکند واحد تجاري اصلي که خود يک
 واحد
تجاري فرعي نيز مي‌باشد به
 ‌شرط احراز ديگر شرايط، مي‌تواند صورتهاي مالي تلفيقي
تهيه نکند.

2 .   نيازهاي
اطلاعاتي استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي واحدهاي تجاري اصلي که سهام و ساير اوراق بهادار
آنها در بازارهاي در
 دسترس عموم عرضه مي‌شود با تهيه صورتهاي مالي تلفيقي به‌گونه‌اي
بهتر تأمين مي‌شود. بنابراين، اين‌گونه واحدهاي تجاري اصلي در
 هر صورت
بايد صورتهاي مالي تلفيقي تهيه کنند و مشمول معافيت نمي‌باشند.

دامنه صورتهاي مالي تلفيقي

3 .   در
استاندارد قبلي، واحدهاي تجاري فرعي که تحت محدوديتهاي شديد و بلندمدت فعاليت مي‌کردند
بطوري که به توانايي آنها در انتقال وجوه به واحد تجاري اصلي به
 نحوي
عمده لطمه وارد مي‌شد، مشمول تلفيق نبودند. وجود محدوديت در انتقال وجوه به
 تنهايي
مبين نبود کنترل بر واحد سرمايه‌پذير نيست و بنابراين، اين شرط در تجديدنظر
استاندارد حذف شده است.

سهم اقليت

4 .   سهم اقليت
در استاندارد جديد براساس ارزش منصفانه خالص داراييهاي قابل تشخيص محاسبه مي‌شود.
در گذشته سهم اقليت برمبناي مبالغ دفتري محاسبه مي‌گرديد که اين امر باعث مي‌شد يک
قلم دارايي واحد تجاري فرعي با ترکيبي از دو ارزش در ترازنامه تلفيقي منعکس شود.
مبلغ يک دارايي به نسبت سهم واحد تجاري اصلي برمبناي ارزش منصفانه در تاريخ تحصيل
و به نسبت سهم اقليت به مبلغ دفتري منعکس مي‌شد. کميته برپايه ”
 تئوري
واحد تجاري“ در
 مورد صورتهاي مالي تلفيقي، محاسبه سهم اقليت را برمبناي
ارزش منصفانه خالص داراييهاي قابل تشخيص پذيرفته است.

5 .   برخي از اعضاي کميته براساس ” تئوري واحد تجاري“ اعتقاد
دارند که محاسبه سرقفلي براي اقليت نيز بايد الزامي مي‌شد . کميته به دلايل زير
اين پيشنهاد را نپذيرفت:

الف
. سرقفلي تفاوت
بهاي تمام شده سرمايه‌گذاري با ارزش منصفانه خالص داراييهاي قابل تشخيص است و در مورد سهم اقليت، بهاي تمام
شده واقعي وجود ندارد.

ب .  سرقفلي
قابل انتساب به اقليت را نمي‌توان به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد، چون اگر
100 درصد سهام يک شرکت تحصيل شود بهاي تمام شده آن ممکن است نسبت به تحصيل کمتر از
100 درصد سهام متفاوت باشد.

حذف روش ارزش ويژه

6 .   در تجديد نظر
استاندارد، روش ارزش ويژه براي انعکاس سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي در
صورتهاي مالي جداگانه حذف شده است زيرا در صورتهاي مالي تلفيقي اطلاعات کامل مربوط
به گروه ارائه مي‌گردد و نيازي نيست که در صورتهاي مالي جداگانه نيز از روش ارزش
ويژه که به
 نوعي تلفيق سطري محسوب مي‌شود، استفاده کرد.




استاندارد هفده حسابداری

استاندارد هفده حسابداری درخصوص داراييهاي نامشهود میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

 (1)  استاندارد حسابداری شماره 17 با عنوان داراييهاي نامشهود که در تاریخ 30/4/1386 توسط
مجمع عمومی سازمان حسابرسی تصویب شده است، جایگزین استاندارد حسابداری شماره 17
قبلي و همچنين استاندارد حسابداري شماره 7 با عنوان
حسابداري
مخارج تحقيق و توسعه می‌شود و الزامات آن در‌مورد
صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1386 و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجراست.

دلایل تجدید نظر در
استاندارد

(2)   این تجدیدنظر با هدف هماهنگی بیشتر با
استانداردهای بین‌المللی حسابداری و بهبود استاندارد قبلی، انجام شده است.

تغییرات اصلی

(3)   حسابداري مخارج تحقيق و توسعه که قبلاً به طور
جداگانه در استاندارد حسابداري شماره 7 با عنوان ” حسابداري مخارج تحقيق و توسعه“ مطرح شده بود در اين استاندارد ادغام شده است.

(4)   در استاندارد حسابداري قبلي، دارايي نامشهود به
يک دارايي غيرپولي و فاقد ماهيت عيني اطلاق مي‌شد که حائز معيارهاي زير باشد:

الف.  به منظور
استفاده در توليد يا عرضه کالاها يا خدمات ، اجاره به ديگران يا براي مقاصد اداري
توسط واحد تجاري نگهداري ‌شود، و

ب .   با قصد
استفاده طي بيش از يک دوره مالي توسط واحد تجاري تحصيل شده باشد.
در استاندارد جديد، هر دو معيار مزبور حذف شده است.

(5)   در استاندارد حسابداري قبلي، فرض شده بود که
همه داراييهاي نامشهود، عمر مفيد
معين دارند. ضمناً يک فرض قابل رد وجود داشت مبني‌بر اينکه عمر مفيد
دارايي نامشهود از زمان بهره‌برداري از آن، از بيست سال تجاوز نمي‌کند. در استاندارد
جديد اين فرض قابل ‌رد
حذف شده است، ضمن‌اينکه داراييهاي نامشهود به دو گروه با عمر مفيد
معين و عمر مفيد
نامعين طبقه‌بندي شده است. داراييهاي نامشهود با عمر مفيد
نامعين مستهلک نمي‌شود.

استاندارد حسابداري‌
شماره 17

داراييهاي‌ نامشهود

(تجديد نظر شده 1386)

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“ مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

هدف

1 .  هدف‌ اين‌ استاندارد، تجويز نحوه‌ حسابداري‌ داراييهاي‌ نامشهود است‌. موضوعات اصلي‌ در حسابداري‌ داراييهاي‌ نامشهود عبارت‌ از معيارها و زمان‌ شناخت‌ دارايي‌، تعيين‌ مبلغ‌ دفتري (شامل‌ هزينه‌ استهلاك‌) و موارد افشاست.

دامنه‌
كاربرد

2 .   الزامات‌ اين‌ استاندارد بايد در مورد حسابداري‌ تمام‌ داراييهاي‌ نامشهود بكار گرفته‌ شود مگر اينکه به موجب استانداردي ديگر، نحوه حسابداري متفاوتي، الزامي شده باشد.

3 .    اين استاندارد ازجمله در موارد زير کاربرد
ندارد:

الف‌.  سرقفلي‌ ناشي از
تركيب‌ تجاري‌ (به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 19 با عنوان
ترکيبهاي
تجاري مراجعه‌ شود).

ب .  حق امتياز معادن و مخارج اکتشاف، توسعه و
استخراج معادن، نفت، گاز طبيعي و منابع مشابهي که احيا‌شونده نيست.

ج  ‌.  اجاره‌ها
(به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 21 با عنوان حسابداري اجاره‌ها مراجعه‌
شود).

د   .  داراييهاي نامشهودي که در روال عادي عمليات واحد
تجاري به قصد فروش نگهداري مي‌شود
(به استانداردهاي حسابداري‌
شماره‌ 8 يا 9 با عناوين‌ حسابداري‌ موجودي‌ مواد و كالا و حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلند‌مدت مراجعه شود).

ﻫ   .  مخارج قبل از بهره‌برداري (به استاندارد
حسابداري شماره 24 با عنوان گزارشگري مالي واحدهاي تجاري در مرحله قبل از بهره‌برداري مراجعه شود).

و   .  داراییهای نامشهودي
که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 باعنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات
متوقف شده، به طور
مستقل یا در قالب
یک مجموعه واحد، به عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است.

4 .    اين استاندارد همچنين براي مخارج تبليغات،
آموزش، تحقيق و توسعه بکار مي‌رود. فعاليتهاي تحقيق و توسعه در
 راستاي توسعه دانش است.
بنابراين، اگرچه اين فعاليتها ممکن است منجر به ايجاد يک دارايي با ماهيت عيني
گردد (براي مثال نمونه‌سازي يک محصول)، اما عنصر عيني دارايي نسبت به وجه نامشهود،
يعني دانش مستتر در آن، در
 درجه دوم اهميت قرار دارد.

تعاريف‌

5 . اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌ :

  • ارزش‌ اقتصادي‌ : خالص ارزش‌ فعلي‌ جريانهاي‌ نقدي‌ آتي ناشي از کاربرد مستمر دارايي از جمله جريانهاي نقدي ناشي از واگذاري نهايي آن.
  • ارزش‌ باقيمانده : مبلغ‌ برآوردي که واحد تجاري در حال حاضر مي‌تواند از واگذاري دارايي پس از کسر مخارج برآوردي واگذاري بدست آورد با اين فرض که دارايي در وضعيت متصور در پايان عمر مفيد باشد.
  • ارزش‌ منصفانه‌ : مبلغي‌ است كه‌ خريداري‌ مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌ حقيقي‌ و در شرايط‌ عادي‌، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌ مبلغ‌ مزبور با يكديگر مبادله‌ كنند.
  • استهلاك‌ : تخصيص‌ سيستماتيك‌ مبلغ‌ استهلاك‌ پذير يك‌ دارايي‌ طي‌ عمر مفيد آن‌.
  • بهاي‌ تمام‌ شده‌ : مبلغ‌ وجه‌ نقد يا معادل‌ نقد پرداختي‌ يا ارزش‌ منصفانه‌ ساير مابه‌ازاهايي‌ كه‌ جهت‌ تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ در زمان‌ تحصيل‌ يا ايجاد آن، واگذار شده‌ است، يا حسب مورد، مبلغي که در زمان شناخت اوليه براساس الزامات خاص ساير استانداردهاي حسابداري،
    به آن دارايي تخصيص يافته است (مانند مخارج تأمين مالي).
  • تحقيق : پژوهشي نو و برنامه‌ريزي شده است که با هدف کسب دانش علمي يا فني جديد انجام مي‌شود.
  • توسعه : بکارگيري دستاوردهاي تحقيقاتي يا ساير دانشها در قالب يک برنامه يا طرح براي توليد مواد، تجهيزات، محصولات، فرايندها، سيستمها يا خدمات جديد، يا بهسازي اساسي مواردي که قبلاً توليد يا ارائه گرديده و يا استقرار يافته است، پيش از آغاز توليد يا کاربرد تجاري.
  • خالص ارزش فروش: مبلغ وجه نقد يا معادل نقد که از طريق فروش دارايي در شرايط عادي و پس از کسر کليه هزينه‌هاي مرتبط با فروش حاصل مي‌شود.
  • دارايي‌ : حقوق‌ نسبت‌ به‌ منافع‌اقتصادي‌ آتي‌ يا ساير راههاي‌ دستيابي‌ مشروع‌ به‌ آن‌ منافع‌ كه‌ درنتيجه‌ معاملات‌ يا ساير رويدادهاي‌ گذشته‌ به‌ كنترل‌ واحدتجاري‌ درآمده‌ است‌.
  • دارايي‌ نامشهود :‌ يك‌ دارايي‌ قابل تشخيص غيرپولي‌ و فاقد ماهيت‌عيني.
  • داراييهاي‌ پولي :‌ وجه‌ نقد و داراييهايي‌ كه‌ قرار است‌ به مبلغ‌ ثابت‌ يا قابل‌ تعييني‌ از وجه‌ نقد دريافت‌ شود.
  • زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ : مازاد مبلغ‌ دفتري‌ يک دارايي نسبت‌ به مبلغ‌ بازيافتني‌ آن.
  • عمر مفيد : عبارت‌ است‌ از :
  • الف‌.  مدت‌ زماني‌‌كه‌ انتظار مي‌رود يك‌ دارايي، مورد استفاده‌ واحد تجاري‌ قرار گيرد، يا
  • ب ‌.   تعداد توليد يا ساير واحدهاي‌ مقداري‌ مشابه‌ كه‌ انتظار مي‌رود در فرايند استفاده‌ از دارايي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ تحصيل‌ شود.
  • مبلغ‌ استهلاك‌پذير : بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ يا ساير مبالغ‌ جايگزين‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ، به‌ كسر ارزش‌ باقيمانده‌ آن.
  • مبلغ‌ دفتري‌ : مبلغي‌ كه‌ دارايي‌ پس از كسر استهلاك‌ انباشته‌ و كاهش‌ ارزش‌ انباشته مربوط‌، به‌ آن‌ مبلغ‌ در ترازنامه‌ منعكس‌ مي‌شود .
  • مبلغ‌ بازيافتني‌ : خالص‌ ارزش‌ فروش‌ يا ارزش‌ اقتصادي‌ يك‌ دارايي،‌ هركدام‌ که بيشتر است‌.

ويژگيهاي‌
دارايي‌ نامشهود

6 .  واحدهاي‌ تجاري‌ معمولاً منابعي‌ را صرف‌ تحصيل‌، توسعه‌، نگهداري‌ و بهبود داراييهاي‌ نامشهود از قبيل‌ دانش‌ فني‌ يا علمي‌، طراحي‌ و اجراي‌ سيستمهاي‌ جديد، حق‌ امتياز و علائم‌ تجاري‌ مي‌كنند. نمونه‌هاي‌ رايج‌ از سرفصلهاي‌ كلي‌ فوق‌، نرم‌افزار‌ رايانه‌اي‌، حق اختراع‌، حق‌ تأليف‌، حق‌ تكثير يا نمايش‌ فيلمهاي‌ سينمايي‌ و ويديويي‌، سرقفلي‌ محل‌ كسب‌ (حق‌كسب‌ يا پيشه‌ يا تجارت‌)، حق‌ استفاده‌ از خدمات‌ عمومي‌، حق امتياز توليد يا خدمات‌ است‌.

ماهيت‌ غير عيني

7 .  داراييهاي‌ نامشهود با تكيه‌ بر ماهيت‌ غيرعيني‌ و غيرپولي‌ آن‌ تعريف‌ مي‌شود. بدين‌ ترتيب‌ اقلامي‌ از قبيل‌ حسابهاي‌ دريافتني‌ در زمره‌ اين‌ داراييها قرار نمي‌گيرد.

8 .  برخي‌ داراييهاي‌ نامشهود ممكن‌ است‌ بر روي يا در درون يک عنصر عيني‌ از قبيل‌ لوحهاي فشرده‌ (در مورد نرم‌افزار رايانه‌اي‌)، مدارك‌ قانوني‌ (در مورد حق‌ اختراع‌ يا پروانه‌ رسمي‌) يا فيلم‌ باشد. در چنين‌ شرايطي‌ طبقه‌بندي‌ قلم‌ مزبور به عنوان‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود يا دارايي‌ نامشهود مستلزم‌ قضاوت‌ در باره اين‌ امر است‌ كه‌ كدام‌ عنصر مهم‌تر است‌. مثلاً نرم‌افزار رايانه‌اي‌ مربوط‌ به‌ راه‌اندازي‌ ماشين‌آلات‌، عملاً بخشي‌ از ماشين‌آلات‌ است‌ و بنابراين‌ در سرفصل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود طبقه‌بندي‌ مي‌شود.

قابليت‌ تشخيص‌

9
.    طبق‌ تعريف‌، دارايي‌ نامشهود قابل‌
تشخيص‌ است‌، يعني‌ مي‌توان‌ آن‌ را از سرقفلي‌ واحد تجاري‌ متمايز كرد (از
 قبيل‌ حق‌ اختراع‌ و حق‌ تاليف‌).
بدين‌ ترتيب‌ سرقفلي‌ واحد تجاري‌ كه‌ از كل‌ واحد تجاري‌ يا ساير داراييهاي‌ واحد
تجاري‌ قابل‌ تشخيص‌ نيست‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ نامشهود شناسايي‌
نمي‌شود، حتي اگر‌ داراي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ باشد. منافع اقتصادي آتي ممکن است
از هم‌افزايي داراييهاي قابل تشخيص تحصيل شده يا داراييهايي حاصل شود که به
 صورت جداگانه حائز معيارهاي
شناخت در
 صورتهاي مالي نيستند. با اين حال واحد تحصيل‌کننده مبالغي را
بابت آنها در ترکيب تجاري مي‌پردازد (سرقفلي‌ ناشي
 از تركيب‌ تجاري‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 19 مطرح‌
شده‌ است‌).

10 . يک دارايي هنگامي معيار قابليت تشخيص را در تعريف دارايي نامشهود احراز مي‌کند که يکي از شرايط زير را داشته باشد:

الف .  جدا شدني باشد، يعني بتوان آن را به منظور فروش، انتقال، اعطاي حق‌ امتياز، اجاره يا مبادلـه (به صورت جداگانه يا همراه با يک قرارداد، دارايي يا بدهي مرتبط) از واحد تجاري جدا کرد، يا

ب  .  از حقوق قراردادي يا ساير حقوق قانوني ناشي شود، صرفنظر از اينکه آيا چنين حقوقي قابل انتقال يا جدا شدني از واحد تجاري يا ساير حقوق و تعهدات باشد
يا خير.

شناخت‌
و اندازه‌گيري‌ اوليه‌ دارايي‌ نامشهود

11 .  يك‌ قلم‌
هنگامي‌ به‌عنوان‌ دارايي‌ نامشهود شناسايي‌ مي‌شود كه‌ :

الف‌.  با تعريف‌
داراييهاي‌ نامشهود مطابقت‌ داشته‌ باشد.

ب ‌.  معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در بندهاي‌ 12 تا 14 احراز شده‌ باشد.

12 .  يك‌ قلم‌ دارايي‌ نامشهود بايد تنها زماني‌ شناسايي‌ شود كه‌ :

الف‌. جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ دارايي‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد، و

ب‌ .  بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ به گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد.

13 .     جريان‌
منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ با دارايي‌ نامشهود به‌ درون‌ واحد تجاري‌ تنها
هنگامي‌ محتمل‌ است‌ كه‌ واحد تجاري‌ بتواند با دلايل‌ كافي‌ نشان‌ دهد:

الف‌.  دستيابي به‌ خالص‌ جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ دارايي‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ امكان‌پذير است‌،

ب ‌.  توانايي‌ و قصد استفاده‌ از دارايي‌ نامشهود را دارد، و

ج‌   .  به‌ منابع‌ فني‌ و مالي‌ كافي‌ براي‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ دارايي‌ دسترسي‌ دارد.

14 .  محتمل‌ بودن‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ بايد با استفاده‌ از مفروضات‌ معقول‌ و داراي‌ پشتوانه‌ كه‌ معرف‌ بهترين‌ برآورد مديريت‌ از وقوع‌ يك‌ سري‌ شرايط‌ اقتصادي‌ محتمل‌ در طول‌ عمر مفيد دارايي‌ است‌، توسط‌ واحد تجاري‌ ارزيابي‌ شود.ارزيابي‌ مزبور مستلزم‌ بكارگيري‌ قضاوت‌ بر مبناي‌ شواهد موجود در زمان‌ شناخت‌ اوليه‌ است‌. در اين‌ مورد اهميت‌ بيشتر بايد به‌ شواهدي‌ داده‌ شود كه‌ به طور بيطرفانه‌ قابل‌ تأييد باشد.

15 .  داراييهاي‌ نامشهود
عموماً كاربرد جايگزين‌ ندارند و نمي‌توان‌ آنها را به‌ اجزاي‌ كوچكتر براي‌ فروش‌
تقسيم‌ كرد. افزون‌ بر اين‌، اثبات‌ چگونگي‌ انتظار دستيابي‌ به‌ جريان‌ ورودي‌
منافع‌ اقتصادي‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ از محل‌ دارايي‌ نامشهود نيز مشكل‌ است‌.
در
 برخي‌ موارد، شواهد عيني‌ مرتبط‌
با منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ منتسب‌ به‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود را مي‌توان‌ از
 طريق‌ بررسي‌ بازار كسب‌ كرد.

16 .  جريان‌
منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ ناشي
 از يك‌ دارايي‌ نامشهود ممكن‌ است‌ شامل‌ درآمد عملياتي‌
حاصل‌ از فروش‌ كالا يا خدمات‌، صرفه‌جويي‌ در مخارج‌ يا ساير منافعي‌ باشد كه‌ از
كاربرد دارايي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ عايد مي‌شود. براي‌ مثال‌، بكارگيري‌ دانش‌ فني‌
جديد در فرايند توليد ممكن‌ است‌ به
 جاي‌
افزايش‌ درآمد عملياتي‌ آتي‌، مخارج‌ توليد را كاهش‌ دهد.

17
.  توانايي‌ استفاده‌ از دارايي‌ نامشهود،
مستلزم‌ داشتن‌ كنترل‌ بر آن‌ دارايي‌ است‌. يك‌ واحد تجاري‌ هنگامي‌ بر دارايي‌
كنترل‌ دارد كه‌ هم‌ قدرت‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ ناشي
 از آن‌ را داشته‌ باشد و هم‌
بتواند از دسترسي‌ ديگران‌ به‌ آن‌ منافع‌ جلوگيري‌ كند. توان‌ كنترل‌ منافع‌
اقتصادي‌ آتي‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود معمولاً از حق‌ قانوني‌ مانند حق تکثير و حق
 تأليف‌ ناشي‌ مي‌شود. ليكن‌
وجود چنين‌ حقي‌، شرط‌ لازم‌ براي‌ كنترل‌ نيست‌ چرا كه‌ واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌
از راههاي‌ ديگر، ازجمله‌ موظف‌ كردن‌ كاركنان‌ به‌ حفظ‌ اطلاعات‌ محرمانه‌، بر
 منافع‌ اقتصادي‌ آن‌ دارايي‌
كنترل‌ داشته‌ باشد.

18
.  در
 برخي‌ موارد، شواهد بيطرفانه‌ مرتبط‌ با توانايي‌ واحد
تجاري‌ در بكارگيري‌ دارايي‌ نامشهود را مي‌توان‌ از
 طريق‌ امكان‌ سنجي‌ (توجيهات‌
فني‌ و اقتصادي‌) كسب‌ كرد. قصد استفاده‌ از دارايي‌ نامشهود توسط‌ واحد تجاري‌،
براي‌ مثال‌، از
 طريق‌ يك‌ طرح‌ تجاري‌ كه‌ به طور رسمي‌ توسط‌ مقامات‌ مجاز
به‌ تصويب‌ رسيده‌، قابل‌ اثبات‌ است‌.

19
.  دسترسي‌
به‌ منابع‌ لازم‌ جهت‌ استفاده‌ از دارايي‌ نامشهود و كسب‌ منافع‌ آن‌ را مي‌توان‌
از
 طريق‌ يك‌ طرح‌ تجاري‌ كه‌ نشان‌دهنده‌ منابع‌ فني‌، مالي‌
و ساير منابع مورد نياز و توانايي‌ واحد تجاري‌ در تامين‌ آن‌ منابع‌ است‌، اثبات‌
كرد. در
 برخي‌ موارد، واحد تجاري‌ توانايي‌ كسب‌ منابع مالي‌ را، از طريق‌ كسب‌ موافقت‌ يا تمايل‌ اوليه‌ اعتباردهندگان‌ طرح‌،
اثبات‌ مي‌كند.

20 .  يك‌ دارايي‌ نامشهود به‌ هنگام‌ شناخت‌ اوليه‌ بايد به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ اندازه‌گيري‌ شود.

تحصيل‌ جداگانـه‌

21 .  اگر دارايي‌ نامشهود به طور جداگانه‌ تحصيل‌ شود، مابه‌ازاي‌
آن‌ معمولاً مشخص‌ است‌ و در
 نتيجه‌ مي‌توان بهاي‌ تمام‌ شده‌
را به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد.

22
.  بهاي‌ تمام‌ شده‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود
متشكل‌ از بهاي‌ خريد (شامل‌ عوارض‌ و ماليات‌ غير
 قابل‌ استرداد خريد) و هرگونه‌ مخارج‌ مرتبط‌ مستقيمي‌ است‌
كه‌ براي‌ آماده‌سازي‌ دارايي‌ جهت‌ استفاده‌ مورد نظر تحمل‌ مي‌شود. براي‌ محاسبه‌
بهاي‌ خريد، تخفيفات‌ تجاري‌ كسر مي‌شود. مخارج‌ مستقيم‌، به‌عنوان‌ مثال‌، شامل‌
حق‌الزحمه‌هاي‌ خدمات‌ حقوقي‌ و مخارج آزمايش کارکرد صحيح دارايي است‌. در
 صورت‌ خريد دارايي‌ با شرايط‌
اعتباري‌، بهاي‌ تمام‌ شده‌ معادل‌ بهاي‌ نقدي‌ است‌. مابه‌التفاوت بهاي نقدي با
مجموع پرداختها به
 عنوان هزينه سود تضمين شده، در
دوره‌هاي استفاده از اعتبار شناسايي مي‌شود مگر
 اينکه به موجب استاندارد حسابداري شماره
13 با
 عنوان حسابداري مخارج تأمين مالي به حساب دارايي منظور گردد.

23
.  موارد
زير نمونه‌هايي از مخارجي است که در بهاي تمام شده دارايي نامشهود منظور نمي‌شود:

الف.  مخارج معرفي
يک محصول يا خدمت جديد مانند مخارج تبليغات،

ب .  مخارج انجام فعاليت تجاري در يک محل جديد يا با
يک گروه جديد از مشتريان مانند مخارج آموزش کارکنان، و

ج  .  مخارج
اداري، عمومي و فروش.

24
.  شناسايي مخارج در مبلغ دفتري يک دارايي
نامشهود، هنگامي که دارايي آماده بهره‌برداري است، متوقف مي‌شود. بنابراين، مخارج
تحمل شده براي استفاده يا بکارگيري مجدد يک دارايي نامشهود، در مبلغ دفتري آن
منظور نمي‌شود. براي مثال، مخارج مندرج در صفحه بعد، در مبلغ دفتري يک دارايي
نامشهود منظور نمي‌گردد:

الف.  مخارج تحمل
شده براي يک دارايي آماده بهره‌برداري که هنوز استفاده از آن شروع نشده است.

ب .  زيانهاي
عملياتي اوليه از
 قبيل زيانهاي تحمل شده در مرحله
عرضه اوليه محصولات جديد حاصل از دارايي.

25 .  برخي عمليات در ارتباط با يک دارايي نامشهود
انجام مي‌شود که براي آماده‌سازي آن جهت استفاده مورد نظر، ضروري نيست. اين‌گونه
عمليات متفرقه ممکن است در‌طول فعاليتهاي ايجاد دارايي يا قبل از آن انجام شود.
درآمدها و هزينه‌هاي چنين عملياتي در سود و زيان دوره وقوع شناسايي مي‌شود.

تحصيل‌
از
 طريق‌
تركيب‌ تجاري‌

26 .  در صورتي که يک دارايي نامشهود در ترکيب تجاري تحصيل گردد،
براساس استاندارد حسابداري شماره 19 با
 عنوان ترکيبهاي تجاري، بهاي تمام شده آن دارايي
نامشهود، ارزش منصفانه آن در تاريخ تحصيل مي‌باشد.

27 .  براساس اين استاندارد و استاندارد حسابداري
شماره 19 با
 عنوان ترکيبهاي تجاري،
واحد تحصيل‌کننده در تاريخ تحصيل، دارايي نامشهود واحد تحصيل شده را در
 صورتي جدا از سرقفلي شناسايي مي‌کند
که ارزش منصفانه آن دارايي را بتوان به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد، صرفنظر
از اينکه واحد تحصيل شده، پيش از ترکيب تجاري، دارايي را شناسايي کرده باشد يا
خير. واحد تحصيل‌کننده، يک پروژه تحقيق و توسعه در
 جريان را در صورتي به عنوان يک دارايي نامشهود جدا از
سرقفلي شناسايي مي‌کند که آن پروژه تعريف دارايي نامشهود را احراز کند و ارزش
منصفانه آن را بتوان به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد. پروژه تحقيق و توسعه در
 جريان واحد تحصيل شده، در صورتي تعريف دارايي نامشهود را
احراز مي‌کند که با تعريف دارايي انطباق داشته باشد و قابل تشخيص باشد يعني
جداشدني يا از حقوق قراردادي يا ساير حقوق قانوني ناشي شده باشد.

اندازه‌گيري ارزش منصفانه دارايي نامشهود تحصيل‌شده در ترکيب
تجاري

28 .  ارزش منصفانه داراييهاي نامشهود تحصيل شده در
ترکيبهاي تجاري را معمولاً مي‌توان با اتکاپذيري کافي اندازه‌گيري و جدا از سرقفلي
شناسايي کرد. در مواردي که براي برآورد ارزش منصفانه، طيفي از نتايج با احتمال
وقوع متفاوت وجود داشته باشد، عامل ابهام در اندازه‌گيري ارزش منصفانه دارايي وارد
مي‌شود، ليکن اين امر به معناي ناتواني در اندازه‌گيري ارزش منصفانه به‌گونه‌اي
اتکاپذير نيست. در
 صورتي که دارايي نامشهود تحصيل
شده در ترکيب تجاري داراي عمر مفيد معين باشد، اين پيش‌فرض قابل رد وجود دارد که
مي‌توان ارزش منصفانه آن را به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کرد.

29 .  دارايي نامشهود تحصيل شده در ترکيب تجاري ممکن
است تنها به همراه يک دارايي ثابت مشهود يا يک دارايي نامشهود مرتبط، قابل تفکيک
باشد. براي مثال، ممکن است مجوز انتشار يک مجله جدا از بانک اطلاعاتي مشترکين آن
قابل فروش نباشد يا علامت تجاري چشمه آب معدني ممکن است مربوط به چشمه خاصي باشد و
نتوان آن را به
 صورت جدا از آن چشمه فروخت. در
اين گونه موارد، در
 صورتي که نتوان ارزشهاي منصفانه
هر يک از داراييهاي گروه را به
 گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري
کرد، واحد تحصيل‌کننده، گروه داراييها را به‌عنوان يک دارايي واحد، جدا از سرقفلي
شناسايي مي‌کند.

30 .  ” علامت تجاري“ و ” نام تجاري“ اصطلاحاتي عمومي است که اغلب براي اشاره به
گروهي از داراييهاي مکمل از
 قبيل نشان تجاري، اسم تجاري،
فرمولها، دستورالعملها و مهارتهاي فني مرتبط استفاده مي‌شود. واحد تحصيل‌کننده، در
 صورتي يک گروه از داراييهاي
نامشهود مکمل تشکيل‌دهنده يک علامت تجاري را به
 عنوان يک دارايي منفرد شناسايي مي‌کند که نتواند ارزش
منصفانه هر يک از اين داراييها را به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کند. در
 صورتي که ارزش منصفانه هر کدام
از داراييهاي مکمل به صورتي اتکاپذير قابل اندازه‌گيري باشد، واحد تحصيل‌کننده مي‌تواند
مجموع آنها را به
 عنوان يک دارايي شناسايي کند،
مشروط بر اينکه آن داراييها داراي عمر مفيد مشابهي باشند.

31 .  اندازه‌گيري اتکاپذير ارزش منصفانه دارايي
نامشهود تحصيل شده در ترکيب تجاري ممکن است تنها در مواردي ميسر نباشد که دارايي
نامشهود از حقوق قانوني يا ساير حقوق قراردادي ناشي شود و يا :

الف.  جداشدني نباشد، يا

ب .  جداشدني
باشد، اما سابقه يا شواهدي از معاملات همان دارايي يا داراييهاي مشابه وجود نداشته
باشد، و درنتيجه، برآورد ارزش منصفانه به متغيرهاي غيرقابل اندازه‌گيري وابسته
خواهد بود.

مخارج بعدي پروژه تحقيق و توسعه
در
 جريان تحصيل شده

32 . مخارج تحقيق يا توسعه‌اي که حائز شرايط مندرج در زیر باشد بايد بر اساس بندهاي 41 تا 50 به حساب گرفته شود:

الف   مربوط به يک پروژه تحقيق يا توسعه در جريان باشد که به صورت جداگانه يا از طريق ترکيب تجاري تحصيل و به عنوان يک دارايي نامشهود شناسايي‌شده است، و

ب  .    بعد
از تحصيل آن پروژه واقع شود.

33 .  مخارج بعدي مربوط به تحقيق و توسعه ياد شده در
بند 32 به
 شرح زير شناسايي مي‌شود:

الف.  در صورتي که مخارج تحقيق باشد،
هنگام وقوع به
 عنوان هزينه شناسايي مي‌شود،

ب .  در صورتي که مخارج توسعه‌ باشد و حائز معيارهاي شناخت به عنوان دارايي نامشهود طبق بند
44 نباشد، هنگام وقوع به
 عنوان هزينه شناسايي مي‌شود، و

ج  .  در صورتي که مخارج توسعه باشد و معيارهاي شناخت به عنوان دارايي نامشهود طبق بند
44 را داشته باشد، به
 مبلغ دفتري پروژه تحقيق و توسعه
افزوده مي‌شود.

معاوضه‌
داراييها

34 .  یک یا چند دارایی
نامشهود ممکن است در
 ازاي تمام یا بخشی از یک يا چند دارایی غیرپولی، یا ترکیبی
از داراییهای پولی و غیرپولی تحصیل شود. بهای تمام شده این‌گونه داراییهاي نامشهود
به‌ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شود، مگر
 اینکه معاوضه فاقد محتوای تجاری باشد یا ارزش منصفانه
دارایی تحصیل شده و دارایی واگذار شده به‌نحو اتکا
 پذیر قابل اندازه‌گیـری نباشد. اگر دارایی تحصیل شـده به ‌ارزش
منصفانه اندازه‌گیـری نشـود،

بهای تمام شده آن به‌مبلغ دفتری دارایی واگذار شده
اندازه‌گیری می‌شود.

35
.  واحد تجاری وجود محتوای تجاری يک معاوضه
را با توجه به
 میزان تغییرات مورد انتظار در جریانهای نقدی آتی واحد تجاري،
درنتیجه معامله، تعیین می‌کند. یک معاوضه در
 صورتی دارای محتوای تجاری است که :

الف.   ريسک، زمان‌بندی و مبلغ جریانهای نقدی دارایی
تحصیل شده و جریانهای نقدی دارایی واگذار شده متفاوت باشد، یا

ب  .   ارزش اقتصادي آن قسمت از
عملیات واحد تجاری که معاوضه به آن مربوط مي‌شود، درنتیجه معاوضه تغییر کند، و

ج  .   تفاوتهاي موجود در بندهاي ” الف“ یا ” ب“، نسبت به ارزش منصفانه
داراییهای معاوضه شده قابل توجه باشد.

       برای تعیین محتواي تجاري معاوضه،
ارزش اقتصادي قسمتی از عملیات واحد تجاری که معاوضه به آن مربوط است، بايد براساس
جریانهای نقدی پس از مالیات
محاسبه شود.

36 .  یک معيار برای شناسایی دارایی نامشهود آن است که
بتوان بهای تمام شده آن را به‌گونه‌اي اتکا
 پذیر اندازه‌گیری کرد. ارزش منصفانه دارایی نامشهودی که
معاملات بازار قابل مقایسه برای آن وجود ندارد، در
 صورتی به‌گونه‌اي اتکاپذیر قابل‌اندازه‌گیری است که دامنه
تغييرات برآوردهای منطقی ارزش منصفانه آن دارایی قابل توجه نباشد، یا احتمالات
مربوط به برآوردهای مختلف در آن دامنه را بتوان به
 طور منطقی ارزیابی کرد و در برآورد ارزش منصفانه مورد
استفاده قرار داد. در
 صورتي که واحد تجاری بتواند ارزش منصفانه دارایی تحصیل شده
یا دارایی واگذار شده را به‌گونه‌اي اتکاپذیر تعيين کند، ارزش منصفانه دارایی
واگذار شده با در
 نظرگرفتن مبلغ وجه نقد يا معادل نقد انتقال يافته، برای
اندازه‌گیری بهای تمام شده دارايي تحصيل شده بکار می‌رود، مگر
 اینکه ارزش
منصفانه دارایی تحصیل شده معتبرتر باشد.

سرقفلي‌ ايجاد شده‌ در واحد
تجاري‌

37 .  سرقفلي‌ ايجاد شده‌ در واحد
تجاري‌ اگرچه‌ انتظار مي‌رود به‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ كمك‌ كند، ليكن‌ به
 طور جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌ نيست‌
و لذا حائز معيارهاي‌ شناخت‌ به
 ‌عنوان‌ دارايي‌ نمي‌باشد. در واقع‌ سرقفلي‌ ايجاد شده‌ در
واحد تجاري‌ به
 علت‌ اينكه‌ حقوقي‌ قابل‌ كنترل‌
نيست‌، منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مشخصي‌ ايجاد نمي‌كند و بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ نيز به‌‌
 گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌اندازه‌گيري‌
نيست‌، لذا اساساً به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي ‌‌نمي‌شود.

داراييهاي‌ نامشهود ايجاد شده‌
در واحد تجاري‌

38
.  در بعضي موارد، ارزيابي اينکه دارايي
نامشهود ايجاد شده در واحد تجاري حائز شرايط شناخت مي‌باشد به
 دلايل زير مشکل است:

الف.  دشواري تعيين وجود و زمان ايجاد يک دارايي قابل
تشخيص که منافع اقتصادي آتي مورد انتظار را ايجاد خواهد کرد، و

ب .  دشواري
تعيين بهاي تمام شده دارايي به‌گونه‌اي اتکاپذير. در برخي
موارد، مخارج ايجاد دارايي نامشهود در واحد تجاري را نمي‌توان از مخارج نگهداري يا
ارتقاي سرقفلي ايجاد شده در واحد تجاري يا مخارج اداره عمليات روزمره متمايز کرد.

بنابراين، واحد تجاري
علاوه بر رعايت الزامات عمومي براي شناخت و اندازه‌گيري اوليه يک دارايي نامشهود،
الزامات و رهنمودهاي بندهاي 39 الي 53 را براي تمام داراييهاي نامشهود ايجاد شده
در واحد تجاري بکار مي‌برد.

39 .  به منظور ارزيابي اينکه يک دارايي
نامشهود ايجاد شده داخلي حائز معيارهاي شناخت است، واحد تجاري ايجاد دارايي را در
دو گروه زير طبقه‌بندي مي‌کند:

الف.  مرحله تحقيق

ب .  مرحله توسعه

اگرچه اصطلاحات «تحقيق» و «توسعه» تعريف شده‌اند،
اما براي مقاصد اين استاندارد، اصطلاحات «مرحله تحقيق» و «مرحله توسعه» مفاهيم
گسترده‌تري دارند.

40 .  چنانچه نتوان مرحله تحقيق را از
مرحله توسعه يک پروژه داخلي ايجاد دارايي نامشهود تميز داد، در
 ‌اين ‌صورت
فرض مي‌شود مخارج پروژه در
 مرحله
‌تحقيق واقع شده است.

مرحله
تحقيق

41 .  مخارج تحقيق يا مخارجي که در مرحله تحقيقاتي يک پروژه داخلي واقع مي‌شود نبايد به عنوان دارايي نامشهود شناسايي شود. اين مخارج در هنگام وقوع بايد به عنوان هزينه شناسايي گردد.

42 .  واحد تجاري، در مرحله تحقيق يک پروژه داخلي، نمي‌تواند وجود دارايي
نامشهودي را که منافع اقتصادي آتي ايجاد خواهد کرد، اثبات کند. بنابراين، اين
مخارج در هنگام وقوع به
 عنوان هزينه شناسايي مي‌شود.

43
.  نمونه‌هايي از فعاليتهاي تحقيق به
 شرح زير است:

الف.  فعاليتهايي با هدف دستيابي به دانش جديد،

ب .  جستجو
براي ارزيابي و انتخاب نهايي موارد کاربرد يافته‌هاي تحقيق يا ساير دانشها،

ج  .  جستجوي جايگزين‌هايي براي مواد، تجهيزات، محصولات،
فرايندها، سيستمها يا خدمات، و

د   .  فرمولـه
کردن، طراحي، ارزيابي و انتخاب نهايي جايگزين‌هاي ممکن براي مواد، تجهيزات،
محصولات، فرايندها، سيستمها يا خدمات جديد يا بهبود يافته.

مرحله توسعه

44 .  مخارج توسعه يا مخارجي که در مرحله توسعه يک پروژه داخلي واقع مي گردد تنها درصورت اثبات تمام شرايط زير به عنوان دارايي نامشهود شناسايي مي‌شود:

الف . امکانپذيري تکميل دارايي نامشهود از نظر فني، به گونه‌اي که براي استفاده يا فروش آماده شود.

ب .  قصد واحد تجاري براي تکميل دارايي نامشهود و استفاده يا فروش آن.

ج   .توانايي واحد تجاري براي استفاده يا فروش دارايي نامشهود.

د  – ايجاد منافع اقتصادي آتي توسط دارايي نامشهود. ازجمله، واحد تجاري بتواند وجود بازار براي دارايي نامشهود يا محصول آن و سودمندي آن در صورت استفاده داخلي را اثبات کند.

ﻫ   – دسترسي به منابع کافي فني، مالي و ساير منابع براي تکميل، توسعه و استفاده يا فروش دارايي نامشهود.

و  – توانايي واحد تجاري براي اندازه‌گيري مخارج قابل انتساب به دارايي نامشهود به‌گونه‌اي اتکاپذير طي دوره توسعه.

45 .  در برخي موارد واحد تجاري، در مرحله توسعه يک پروژه داخلي، مي‌تواند
دارايي نامشهود را تشخيص دهد و محتمل بودن منافع اقتصادي آتي ناشي
 از آن را
اثبات کند، زيرا مرحله توسعه يک پروژه داخلي، نسبت به مرحله تحقيق آن پيشرفت
بيشتري دارد.

45– مکرر. واحد تجاری
جهت اثبات ایجاد منافع اقتصادی آتی توسط دارایی نامشهود، منافع
   اقتصادی آتی قابل کسب از دارایی را با
بکارگیری الزامات استاندارد حسابداری
   شماره 32 با عنوان کاهش ارزش داراییها ارزیابی می‌کند.
چنانچه منافع اقتصادی
   دارایی تنها
در ترکیب با سایر داراییها ایجاد شود، واحد
 تجاری مفهوم
واحدهای
   مولد وجه نقد طبق استاندارد حسابداری شماره 32 را بکار می‌گیرد.

46 .  نمونه‌هايي از
فعاليتهاي توسعه به
 شرح زير است:

الف.  طراحي، ساخت و آزمايش نمونه‌ها و مدلها قبل از
مرحله توليد يا استفاده،

ب .  طراحي
تجهيزات، الگوها و قالبها براساس فناوري جديد،

ج  .  طراحي، ساخت و بهره‌برداري از تجهيزات نمونه‌سازي در حدي که از نظر
اقتصادي، توليد تجاري تلقي نشود، و

د   .  طراحي، ساخت و آزمايش جايگزين انتخابي براي مواد
خام، تجهيزات، محصولات، فرايندها، سيستمها يا خدمات جديد يا بهسازي شده.

47 .  دسترسي
به منابع براي تکميل‌، استفاده و کسب منافع از دارايي نامشهود را مي‌توان براي
مثال از
 طريق
يک طرح تجاري اثبات کرد که منابع فني، مالي و ساير منابع مورد نياز و توانايي واحد
تجاري براي تأمين آن منابع را نشان مي‌دهد. در
 برخي
موارد واحد تجاري دسترسي به منابع مالي برون‌سازماني را با کسب موافقت يک وام‌دهنده
براي تأمين مالي طرح، اثبات مي‌کند.

48 .  سيستمهاي هزينه‌يابي واحد تجاري اغلب مي‌توانند مخارج ايجاد يک دارايي
نامشهود در داخل واحد تجاري از
 قبيل
حقوق و دستمزد و ساير مخارج تحمل شده براي حفظ و نگهداري از حق تأليف يا حق امتياز
يا توسعه نرم‌افزار رايانه‌اي را به‌گونه‌اي اتکاپذير اندازه‌گيري کنند.

49
.     علايم تجاري، حق نشر و اقلام داراي
ماهيت مشابه ايجاد شده در داخل واحد تجاري نبايد به
 عنوان داراييهاي نامشهود شناسايي شوند.

50 .  مخارج انجام شده براي علايم تجاري، حق نشر و اقلام داراي ماهيت مشابه
ايجاد شده در داخل واحد تجاري را نمي‌توان از مخارج گسترش کلي فعاليتهاي تجاري
متمايز کرد. بنابر
 اين،
چنين اقلامي به
 عنوان
دارايي نامشهود شناسايي نمي‌شوند.

بهاي تمام شده دارايي نامشهود
ايجاد شده در واحد تجاري

51 .  بهاي تمام شده يک دارايي نامشهود ايجاد شده در واحد تجاري، شامل مجموع
مخارج واقع‌شده از تاريخي مي‌باشد که دارايي نامشهود براي اولين بار معيارهاي
شناخت اشاره شده در بندهاي 12،
14 و 44 را احراز مي‌کند.
براساس بند 57 مخارجي که قبلاً به
 عنوان
هزينه شناسايي شده است، به حساب دارايي برگشت داده نمي‌شود.

52 .  بهاي تمام شده
يک دارايي نامشهود ايجاد شده در واحد تجاري شامل تمام مخارج ضروري است که بطور
مستقيم يا براساس مباني تخصيص معقول و يکنواخت قابل انتساب به ايجاد، توليد و
آماده سازي دارايي براي استفاده مورد نظر مديريت مي‌باشد. نمونه‌هايي از مخارج
قابل انتساب به
 شرح زير است:

الف.  مواد و خدمات استفاده شده براي ايجاد دارايي
نامشهود،

ب .  حقوق و
مزاياي کارکناني که در ايجاد دارايي نقش داشته‌اند،

ج  .  مخارج
ثبت حقوق قانوني،

د   .  استهلاک
حق اختراع و حق امتيازي که براي ايجاد دارايي نامشهود بکار مي‌رود، و

ﻫ   .  استهلاک
داراييهاي ثابت مشهود مورد استفاده در ايجاد دارايي نامشهود.

استاندارد حسابداري‌شماره 13با عنوان حسابداري مخارج تأمين مالي، معيارهايي را براي شناسايي مخارج تأمين
مالي به عنوان جزئي از بهاي تمام شده يک دارايي
نامشهود ايجاد شده در واحد تجاري، مشخص مي‌کند.

53 .  مخارج‌ اداري‌ و عمومي‌ و فروش‌ در بهاي‌ تمام‌
شده‌ داراييهاي‌ نامشهود ايجاد شده‌ در داخل‌ واحد تجاري‌ منظور نمي‌شود مگر اينكه‌
بتوان‌ اين‌ مخارج‌ را به
 طور
مستقيم‌ با تحصيل‌ دارايي‌ يا آماده‌سازي‌ آن‌ براي‌ استفاده‌ مورد نظر ارتباط‌
داد. زيانهاي‌ عملياتي‌ اوليه‌ كه‌ تا قبل‌ از رسيدن‌ به‌ سطح‌ عملكرد برنامه‌ريزي‌
شده‌ دارايي‌ ايجاد شود، هزينه‌هاي‌ ناشي
 از
عدم‌ كارايي‌ و مخارج‌ آموزش‌ كاركنان‌ جهت‌ استفاده‌ عملياتي‌ از دارايي،‌ در
بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي نامشهود ايجاد شده در داخل واحد تجاري منظور نمي‌شود.

شناخت‌
هزينه‌

54 .  مخارج‌ تحمل‌شده‌ براي‌ ‌داراييهاي نامشهود بايد در زمان‌ وقوع‌ به‌عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود مگر آنكه‌ :

الف.  بخشي‌ از مخارج‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود (طبق‌ بند 5) را تشكيل‌ دهد كه‌ حائز‌ معيارهاي‌ شناخت‌ باشد (به بندهاي‌ 12 الي‌ 53 مراجعه شود)، يا

ب ‌.   آن‌ قلم‌ در يك‌ تركيب‌ تجاري‌ تحصيل‌ شده‌ باشد و نتوان‌ آن‌ را به عنوان‌ دارايي‌ نامشهود شناسايي‌ كرد. در اين‌ موارد، مخارج‌ مزبور بايد بخشي‌ از مبلغ‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ سرقفلي‌ در تاريخ‌ تحصيل‌ را تشكيل‌ دهد.

55 .  با توجه‌ به‌ تعريف‌ و معيارهاي‌ شناخت‌ دارايي‌
نامشهود، نمونه‌ مخارجي‌ كه‌ در زمان‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود به‌ قرار زير است‌ :

الف‌.  مخارج‌ قبل‌ از تأسيس‌ يك‌ واحد يا فعاليت‌ جديد
و مخارج‌ راه‌اندازي‌ ماشين‌آلات‌ طي‌ دوره
قبل‌ از توليد يا فعاليت‌ در
 حد ظرفيت‌
عملي‌ مگر درمواردي‌ كه‌ اين‌ مخارج‌
طبق استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان
داراييهاي
ثابت مشهود

به حساب‌
دارايي‌ ثابت‌ مشهود منظور مي‌شود.

ب ‌.  مخارج‌
تأسيس‌ از
 قبيل‌
مخارج‌ حقوقي‌ براي‌ تهيه‌ اساسنامه‌ و شركت‌نامه‌، حق‌مشاوره‌ و مخارج‌ ثبت‌.

ج‌  .  مخارج‌
فعاليتهاي‌ آموزشي‌.

د   .  مخارج‌
تبليغات‌.

ﻫ   .  مخارج‌ تغيير مكان‌ يا
سازماندهي‌ مجدد تمام‌ يا بخشي‌ از يك‌ واحد تجاري‌.

56 .  بند 54، شناخت پيش‌پرداخت بابت خريد کالا يا خدمات مرتبط با دارايي
نامشهود را به
 عنوان
دارايي منع نمي‌کند.

عدم‌
شناخت‌ هزينه‌هاي‌ گذشته‌ به
 عنوان‌
دارايي‌

57 .  مخارج‌ مربوط‌ به‌ تحصيل‌ يا ايجاد اقلام‌ نامشهود كه‌ در صورتهاي‌ مالي‌ قبلي‌ به عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ است‌، نبايد بعداً به عنوان‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌ شده‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود شناسايي‌ شود.

اندازه‌گيري‌
دارايي‌ نامشهود پس
 از شناخت‌ اوليه‌

58 .  واحد تجاري بايد يکي از دو روش ” بهاي تمام‌شده“ به شرح بند 59 يا ” تجديد ارزيابي“ به شرح بند 60 را به عنوان رويه حسابداري خود انتخاب کند و آن را در مورد تمام اقلام يک طبقه دارايي نامشهود بکار گيرد.

روش
بهاي تمام شده

59 .  دارايي‌ نامشهود پس از شناخت‌ اوليه‌ بايد به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ پس از كسر استهلاك‌ انباشته‌ و هرگونه‌ كاهش‌ ارزش‌ انباشته منعكس‌ ‌شود.

روش تجديد ارزيابي‌ ‌

60 .  پس از شناخت اوليه دارايي نامشهود، چنانچه ارزش منصفانه به گونه‌اي اتکاپذير قابل اندازه‌گيري باشد بايد آن را به مبلغ تجديد ارزيابي (ارزش منصفانه در تاريخ تجديد ارزيابي) پس از کسر استهلاک انباشته و کاهش ارزش انباشته بعدي، ارائه کرد. تجديد ارزيابي بايد به طور منظم انجام شود تا اطمينان حاصل گردد مبلغ دفتري، تفاوت با اهميتي با ارزش منصفانه در تاريخ ترازنامه ندارد. شرايط ارزيابي و نحوه انعکاس در صورتهاي مالي تابع مفاد استاندارد حسابداري شماره 11 با عنوان ”داراييهاي ثابت مشهود“ و بندهاي 61 تا 64 زير است.

61
.  اعمال روش تجديد ارزيابي در
 مورد
داراييهاي نامشهودي که قبلاً معيارهاي شناخت به
 عنوان
دارايي را احراز نکرده‌اند، مجاز نيست.

62
.  روش تجديد ارزيابي پس
 از
شناخت اوليه دارايي به کار مي‌رود. بااين‌حال، چنانچه به
 دليل
احراز نشدن معيارهاي شناخت طي بخشي از فرايند
ايجاد دارايي، تنها بخشي از مخارج آن به
 عنوان
دارايي شناسايي شده باشد (به بند 51 مراجعه شود)، روش تجديد ارزيابي مي‌تواند

براي کل دارايي به کار رود. همچنين روش تجديد ارزيابي مي‌تواند براي دارايي
نامشهود تحصيل‌‌شده از
 طريق
کمکهاي بلاعوض دولت بکار رود.

63
.  براي داراييهاي نامشهود عموماً تعيين
ارزش منصفانه به‌گونه‌اي قابل‌اتکا امکان‌پذير نيست. براي مثال، اگرچه ارزش منصفانه براي بعضي از داراييهاي نامشهود مانند حق
کسب، پيشه و تجارت و حق‌امتياز تلفن، قابل‌تعيين است اما تعيين ارزش منصفانه
مواردي مانند نامهاي تجاري، حق نشر و تکثير آثار فرهنگي و هنري، حق اختراع يا
علايم تجاري مشکل است زيرا چنين داراييهايي منحصر بفرد مي‌باشند. همچنين، باوجود
اينکه داراييهاي نامشهود خريد و فروش مي‌شوند، اما قراردادها براساس مذاکرات بين
خريداران و فروشندگان خاص منعقد مي‌گردد و معاملات غير
 مکرر
هستند. به
 همين دليل، قيمتي که براي يک دارايي پرداخت مي‌شود ممکن است
شواهد کافي براي ارزش منصفانه دارايي ديگر فراهم نکند.

64 .  چنانچه در يک طبقه از داراييهاي نامشهود تجديد ارزيابي شده، به دليل قابل‌اتکا نبودن ارزش منصفانه، تجديد ارزيابي يک قلم دارايي نامشهود امکان‌پذير نباشد، آن دارايي بايد به بهاي تمام شده پس از کسر استهلاک انباشته و کاهش ارزش انباشته منعکس شود.

عمر مفيد

65 .  واحد تجاري بايد معين يا نامعين بودن عمر مفيد يک دارايي نامشهود را ارزيابي کند و درصورت معين بودن، مدت آن، يا تعداد توليد يا ساير معيارهاي مشخص‌کننده عمر مفيد را تعيين نمايد. واحد تجاري در صورتي بايد عمر مفيد دارايي نامشهود را نامعين تلقي کند که برمبناي تحليل کليه عوامل مربوط، نتواند براي دوره‌اي که انتظار مي‌رود دارايي، جريان نقدي ورودي ايجاد نمايد، محدوده‌اي پيش‌بيني کند.

66 .  حسابداري دارايي نامشهود مبتني بر عمر مفيد آن است. دارايي نامشهود با
عمر مفيد معين مستهلک مي‌گردد (به بندهاي 74 الي 82 مراجعه شود) ولي دارايي
نامشهود با عمر مفيد نامعين مستهلک نمي‌گردد.

67 .  براي‌ تعيين‌ عمر مفيد دارايي نامشهود‌، عوامل‌ متعددي‌ نظير موارد
زير بررسي‌ مي‌شود :

الف‌.  استفاده‌ مورد انتظار واحد تجاري‌ از دارايي‌،

ب‌ .  چرخه عمر محصول مرتبط با
دارايي و اطلاعات‌ عمومي‌ درخصوص‌ برآورد عمر
 مفيد
انواع‌ داراييهاي‌ مشابه و با کاربرد مشابه،

ج  ‌.  نابابي‌ دارايي‌ بر اثر
مسائل فني، تغييرات فناوري، مسائل تجاري يا ساير دلايل،

د   .  سطح‌ مخارج‌ نگهداري‌ لازم‌
به
 منظور‌
كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مورد انتظار از دارايي‌ با توجه‌ به‌ توان‌ و قصد واحد
تجاري‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ سطح‌ مزبور،

ز   .  دوره‌ كنترل‌ بر دارايي‌ و
محدوديتهاي‌ قانوني‌ يا موارد مشابه‌ آن‌ درخصوص‌ استفاده‌ از دارايي‌ مانند‌ وجود
تاريخ‌ انقضاي قرارداد اجاره،

ح  .  قابليت‌ تمديد حقوق‌ ناشي از
دارايي‌ نامشهود مورد نظر، و

ط  .  ميزان‌ وابستگي‌ عمر مفيد دارايي‌ به‌ عمر مفيد
ساير داراييهاي‌ واحد تجاري‌.

68 .  اصطلاح «نامعين» به معني «نامحدود» نيست. عمر مفيد دارايي نامشهود
تنها منعکس‌کننده آن بخش از مخارج آتي مورد نياز براي نگهداري دارايي در سطح
عملکرد استاندارد آن و توانايي و قصد واحد تجاري براي رسيدن به آن سطح است. سطح
عملکرد استاندارد در
 زمان
برآورد عمر مفيد دارايي تعيين مي‌شود. مخارج آتي برنامه‌ريزي شده مازاد
 بر
ميزان مورد نياز براي نگهداري دارايي در سطح عملکرد استاندارد نبايد بر نتيجه‌گيري
در
 مورد
نامعين بودن عمر مفيد دارايي نامشهود تأثيرگذار باشد.

69 .  با توجه
به تغييرات سريع در فناوري، نرم‌افزار رايانه‌اي و بسياري ديگر از داراييهاي
نامشهود آسيب‌پذيرند. بنابراين، احتمال مي‌رود عمر مفيد اين‌گونه داراييها کوتاه
باشد.

70 .  عمر
مفيد دارايي نامشهود ممکن است خيلي طولاني يا حتي نامعين باشد. وجود ابهام، دليل
موجهي براي برآورد محتاطانه عمر مفيد دارايي است، اما انتخاب عمر مفيدي که بطور
غير
 واقع‌بينانه
کوتاه است را توجيه نمي‌کند.

71 .  عمر مفيد دارايي نامشهود ناشي از حقوق قراردادي يا ساير حقوق قانوني نبايد بيشتر از دوره حقوق مذکور باشد، اما ممکن است با توجه به دوره مورد انتظار استفاده از دارايي توسط واحد تجاري، کوتاهتر باشد. اگر حقوق قراردادي يا ساير حقوق قانوني براي دوره محدودي باشد که قابل تمديد است، عمر مفيد دارايي نامشهود تنها در صورتي شامل دوره ‌(هاي) قابل تمديد خواهد بود که شواهد پشتيباني‌کننده تمديد دوره، بدون صرف مخارج عمده توسط واحد تجاري، وجود داشته باشد.

72 .  عوامل
اقتصادي و قانوني ممکن است بر عمر مفيد دارايي نامشهود اثر گذارد. عوامل اقتصادي
تعيين‌کننده طول دوره‌اي است که منافع اقتصادي آتي توسط واحد تجاري کسب مي‌شود.
عوامل قانوني ممکن است طول دوره‌اي که واحد تجاري اين منافع را کنترل مي‌نمايد،
محدود
کند.
عمر مفيد دارايي، دوره‌ کوتاهتر تعيين شده توسط اين عوامل است
.

73 .  وجود عوامل زير، ازجمله مواردي است که بيانگر
توان واحد تجاري براي تمديد حقوق قراردادي يا ساير حقوق قانوني بدون صرف مخارج
عمده است:

الف.  شواهدي، احتمالاً برمبناي تجربه، وجود داشته باشد که حقوق قراردادي يا
ساير حقوق قانوني تمديد خواهد شد. اگر تمديد مشروط به موافقت يک شخص ثالث است،
شواهدي در
 مورد
کسب موافقت وي نيز وجود داشته باشد،

ب .  شواهدي درخصوص تأمين شرايط
لازم براي تمديد وجود داشته باشد، و

ج  .  مخارج تمديد در مقايسه با منافع اقتصادي آتي
مورد انتظار آن عمده نباشد.

داراييهاي نامشهود با عمر مفيد
معين

دوره و روش استهلاک

74 .  مبلغ استهلاک‌پذير دارايي نامشهود با عمر مفيد معين بايد برمبنايي سيستماتيک طي عمر مفيد آن مستهلک شود. محاسبه استهلاک بايد از زماني شروع شود که دارايي براي استفاده آماده باشد، يعني زماني که دارايي در موقعيت و شرايط لازم براي استفاده موردنظر مديريت قرار دارد. محاسبه استهلاک از زماني که دارايي طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات متوقف شده“، به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی می‌شود و يا تاریخ قطع شناخت، بايد متوقف شود. روش استهلاک بايد الگوي مصرف منافع اقتصادي آتي مورد انتظار دارايي توسط واحد تجاري را منعکس کند. چنانچه آن الگو به نحو اتکاپذير قابل تعيين نباشد بايد از روش خط مستقيم استفاده شود. هزينه استهلاک هر دوره بايد به عنوان هزينه دوره شناسايي شود، مگر اينکه به موجب اين استاندارد يا ساير استانداردهاي حسابداري در مبلغ دفتري دارايي ديگر منظور شود.

75 .  روشهاي‌
متفاوتي‌ را مي‌توان‌ جهت‌ تخصيص‌ سيستماتيك‌ مبلغ‌ استهلاك‌پذير يك‌ دارايي‌ طي‌
عمر مفيد آن‌ بكار گرفت‌. اين‌ روشها شامل‌ خط‌ مستقيم‌، نزولي‌ و مجموع‌ آحاد
توليد است‌. روش‌ مورد استفاده‌ براي‌ دارايي،‌ بر
 مبناي‌
الگوي‌ مصرف‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي مورد انتظار انتخاب‌ مي‌شود و به
 طور
يكنواخت‌ طي‌ دوره‌هاي‌ مختلف‌ اعمال‌ مي‌شود مگر اينكه‌ در الگوي‌ مزبور تغييري‌
حاصل‌ شود. چنانچه‌ نتوان‌ الگوي‌ مصرف‌ را به‌‌گونه‌اي‌ اتكاپذير تعيين‌ كرد، از
روش‌ خط‌مستقيم‌ استفاده‌ مي‌شود.

76 .  استهلاك‌
معمولاً به‌عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود. با
 اين حال‌
در
 برخي‌
شرايط‌، منافع‌ اقتصادي‌ دارايي‌ به
 جاي‌
اينكه‌ منجر به‌ هزينه‌ شود، در توليد ساير داراييهاي‌ واحد تجاري‌ جذب‌ مي‌شود.
در اين‌ موارد، استهلاك بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌ شده‌ اين‌ داراييها را تشكيل‌ مي‌دهد
و به
 مبلغ‌
دفتري‌ آنها اضافه‌ مي‌شود. براي‌ مثال‌ استهلاك‌ داراييهاي‌ نامشهود مورد استفاده‌
در فرايند توليد، به
 مبلغ‌
دفتري‌ موجودي‌ مواد و كالا اضافه‌ مي‌شود.

ارزش‌ باقيمانده

77 .  ارزش‌ باقيمانده‌ يك‌ دارايي‌ نامشهود با عمر مفيد معين بايد صفر فرض‌ شود مگر اينكه‌:

الف‌.  شخص‌ ثالثي‌ خريد دارايي‌ را با قيمت‌ مشخص‌ در پايان‌ عمر مفيد آن‌ تعهد كرده‌ باشد، يا

ب ‌.ارزش‌ باقيمانده را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد.

78 .  مبلغ‌
استهلاك‌پذير يك‌ دارايي‌ نامشهود با عمر مفيد معين پس
 از
كسر ارزش‌ باقيمانده آن‌ تعيين‌ مي‌شود. وجود ارزش‌ باقيمانده متضمن اين است که
واحد تجاري انتظار دارد دارايي‌ نامشهود را قبل‌ از پايان‌ عمر اقتصادي‌ آن‌
واگذار كند.

79 .  ارزش باقيمانده يک دارايي نامشهود برمبناي مبلغ قابل
بازيافت ناشي
 از واگذاري آن برآورد مي‌شود.
اين مبلغ، در تاريخ برآورد، برمبناي قيمت فروش دارايي مشابهي که عمر مفيد آن خاتمه
يافته و تحت شرايط مشابهي مورد استفاده قرار گرفته است، تعيين مي‌شود.

بررسي‌ دوره‌ و روش‌ استهلاك‌

80 .  دوره‌ و روش‌ استهلاك‌ يک دارايي نامشهود با عمر مفيد معين بايد حداقل در پايان هر سال مالي بازنگري شود. چنانچه‌ تفاوت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ بين‌ عمر مفيد برآوردي‌ جديد و برآوردهاي‌ قبلي‌ وجود داشته‌باشد، دوره‌ استهلاك‌ بايد تغيير يابد. در صورتي که تغيير قابل‌ ملاحظه‌اي‌ در الگوي‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي مورد انتظار دارايي‌ مربوط‌ صورت‌ پذيرد، روش‌ استهلاك‌ بايد تغيير كند تا منعكس‌ كننده‌ الگوي‌ جديد باشد. اين‌ تغييرات‌ بايد طبق استاندارد حسابداري شماره 6 با عنوان ”گزارش عملکرد مالي“ به‌عنوان‌ تغيير در برآوردهاي‌ حسابداري‌ محسوب شود.

81 .  طي‌ عمر يك‌ دارايي‌ نامشهود ممكن‌ است‌ مشخص‌ شود كه‌ برآورد عمر
مفيد آن‌ نامناسب‌ است‌. براي‌ مثال‌ ممكن‌ است‌ مخارج‌ بعدي‌ كه‌ وضعيت‌ يك‌
دارايي‌ نامشهود را به‌ سطحي‌ بالاتر از عملكرد استاندارد ارزيابي‌ شده‌ قبلي‌ آن‌
ارتقا داده‌ است‌، موجب‌ افزايش‌ عمر مفيد آن‌ دارايي‌ شود. همچنين‌ شناخت‌ زيان‌
كاهش‌ ارزش‌ ممكن‌ است‌ نمايانگر نياز به‌ تغيير دوره‌ استهلاك‌ باشد.

82 .  با
گذشت‌ زمان‌ ممکن است الگوي‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مورد انتظار دارايي‌
نامشهود به‌ واحد تجاري‌ تغيير كند. براي‌ مثال‌ ممكن‌ است‌ مشخص‌ شود كه‌ روش‌
نزولي‌ مناسب‌تر از روش‌ خط‌ مستقيم‌ است‌. افزون بر اين‌، استفاده‌ از حقوق‌ ناشي
 از
يك‌ امتياز ممكن‌ است‌ تا زمان‌ تكميل‌ ساير اجزاي‌ تشكيل‌
 دهنده‌
يك‌ پروژه‌ به‌
 تعويق‌
افتد. در
 چنين‌
شرايطي‌ منافع‌ اقتصادي‌ دارايي‌ ممكن‌ است‌ تا دوره‌هاي‌ بعدي‌ كسب‌ نشود.

داراييهاي
نامشهود با عمر
 مفيد نامعين

83 .  دارايي نامشهود با عمر مفيد نامعين نبايد مستهلک شود.

84 .   طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“، واحد تجاري بايد آزمون کاهش ارزش دارايي نامشهود با عمر مفيد نامعين را از طريق مقايسه مبلغ بازيافتني با مبلغ دفتري آن در مقاطع زير انجام دهد:

الف   – به صورت سالانه، و

ب  . هنگامي که شواهدي در خصوص کاهش ارزش دارايي نامشهود وجود داشته باشد.

بررسي عمر مفيد

85 . عمر مفيد دارايي نامشهودي که مستهلک نمي‌شود بايد در هر دوره بررسي شود تا اطمينان حاصل گردد رويدادها و شرايط همچنان از نامعين بودن عمر مفيد آن دارايي پشتيباني مي‌کنند. در غير اين صورت، تغيير در ارزيابي عمر مفيد از نامعين به معين بايد طبق استاندارد حسابداري شماره 6 با عنوان ” گزارش عملکرد مالي“ به عنوان تغيير در برآورد حسابداري محسوب شود.

86 .  ارزيابي مجدد عمر مفيد يک دارايي نامشهود از
نامعين به معين، بيانگر آن است که ارزش دارايي ممکن است کاهش يافته باشد. درنتيجه،
واحد تجاري برای تعیین کاهش ارزش دارايي، الزامات استاندارد حسابداری شماره 32 با
 عنوان کاهش ارزش
داراییها
را بکارمی‌گیرد.

قابليت‌ بازيافت‌ مبلغ‌ دفتري‌ ـ زيان‌ كاهش‌ ارزش‌

87 .  واحد تجاری برای تعیین کاهش ارزش
دارایی نامشهود، الزامات استاندارد حسابداری شماره 32 با
 عنوان کاهش ارزش داراییها
را بکارمی‌گیرد. در استاندارد یاد شده نحوه تشخیص یک دارایی مشمول کاهش ارزش،
تعیین مبلغ بازیافتنی آن، و زمان شناسایی زیان کاهش ارزش یا برگشت زیان کاهش ارزش
مربوط تشریح شده است.

88 .  حذف شده است.

بركناري‌
‌و واگذاري‌

89 .  دارايي‌ نامشهود بايد در زمان‌ واگذاري‌ يا هنگامي‌ كه‌ هيچ‌‌گونه‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ از بکارگيري يا واگذاري آن‌ انتظار نمي‌رود، از ترازنامه‌ حذف‌ شود.

90 .  سود يا زيان‌ ناشي از حذف يك‌ دارايي‌ نامشهود كه‌ معادل‌ تفاوت‌ عوايد خالص‌ حاصل‌ از واگذاري‌ و مبلغ‌ دفتري‌ دارايي‌ است‌ بايد به‌عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ غير عملياتي در سود و زيان‌ شناسايي‌ شود.

91 .  واگذاري دارايي نامشهود، ممکن است به روشهاي گوناگون
(مانند فروش، اجاره سرمايه‌اي يا اهدا) صورت گيرد. جهت تعيين تاريخ واگذاري
دارايي، واحد تجاري از معيارهاي شناسايي درآمد عملياتي ناشي
 از
فروش کالا طبق استاندارد حسابداري شماره 3 با
 عنوان
درآمد
عملياتي
استفاده مي‌کند. براي فروش و اجاره مجدد داراييهاي
نامشهود، استاندارد حسابداري شماره 21 با
 عنوان
حسابداري
اجاره‌ها
بکار گرفته مي‌شود.

92 .  حذف
شده است.

93 .  در صورتي
که واحد تجاري طبق معيارهاي شناخت مندرج در بند 12، مخارج جايگزيني بخشي از يک
دارايي نامشهود را در مبلغ دفتري آن منظور کند، مبلغ دفتري بخش جايگزين شده حذف مي‌شود.
چنانچه واحد تجاري نتواند مبلغ دفتري بخش جايگزين شده را تعيين کند، ممکن است از
مخارج جايگزيني به
 عنوان
شاخص بهاي تمام شده بخش جايگزين شده در زمان تحصيل يا ايجاد در داخل واحد تجاري
استفاده کند.

94 .  مابه‌ازاي
دريافتني حاصل از واگذاري يک دارايي نامشهود به ارزش منصفانه آن شناسايي مي‌شود.
اگر دريافت مابه‌ازاي ناشي
 از
واگذاري به دوره‌هاي آينده موکول شود مابه‌ازاي دريافتني معادل قيمت نقدي آن
شناسايي مي‌شود. تفاوت بين مبلغ اسمي و معادل قيمت نقدي مابه‌ازاي قابل دريافت به
 عنوان
درآمد شناسايي مي‌شود.

95 .  محاسبه استهلاک دارايي نامشهود با عمر مفيد
معين، در
 صورت عدم استفاده از آن متوقف
نمي‌گردد، مگر اينکه دارايي به
 طور
کامل مستهلک شده باشد يا طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با
 عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و
عملیات متوقف شده
،
به
 طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان نگهداری شده برای فروش
طبقه‌بندی شده باشد.

افشا

96 .     واحد
تجاري بايد موارد مندرج در صفحه بعد را به تفکيک داراييهاي‌ نامشهود ايجاد شده در
واحد تجاري و ساير داراييهاي نامشهود در
 صورتهاي‌
مالي‌ افشا کند :

الف‌.   معين يا نامعين بودن عمر مفيد و در صورت معين بودن، عمر مفيد يا نرخهاي استهلاک بکار رفته،

ب  .  روش استهلاک داراييهاي نامشهود با عمر مفيد معين،

ج   .  صورت‌ تطبيق‌ ناخالص‌ مبلغ‌ دفتري، استهلاك‌ انباشته‌ و كاهش‌ ارزش‌ انباشته در ابتدا و انتهاي‌ دوره‌ كه‌ بر حسب‌ مورد نشان‌دهنده‌ موارد زير باشد :

ـ     اضافات‌ ،

ـ     داراییهایی که طبق
استاندارد حسابداری شماره 31 باعنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و
عملیات متوقف شده“، به
 طور
مستقل یا در
 قالب
یک مجموعه واحد، به
 عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است، بركناريها و سایر واگذاریها
،

ـ     زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ شناسايي‌ شده‌ در صورت‌ سود و زيان‌ ،

ـ     برگشت‌ زيانهاي‌ كاهش‌ ارزش‌ قبلي‌ در صورت‌ سود و زيان‌ ،

ـ     افزايش‌ یا كاهش‌ ناشي از تجديد ارزيابي‌ مطابق بند 60 و زیانهای کاهش ارزش
شناسایی شده یا برگشت شده به
 طور مستقیم در حقوق صاحبان
سهام طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با
 عنوان ”کاهش ارزش داراییها“،

ـ     استهلاك‌ دوره‌ ،

ـ     خالص‌ تفاوتهاي‌ ارزي‌ ناشي از تسعير صورتهاي‌ مالي‌ يك‌ واحد مستقل‌ خارجي‌ ،

ـ     ساير تغييرات در مبلغ دفتري طي دوره.

     در مورد رديف‌ ” ج‌“ ، ارائه‌ ارقام‌ مقايسه‌اي‌ الزامي‌ نيست‌ .

97 .  هرطبقه‌
از داراييهاي‌ نامشهود شامل گروهي‌ از داراييها با ماهيت‌ و كاربرد مشابه‌ در
عمليات‌ واحد تجاري‌ است‌. نمونه‌ اين‌ طبقات‌ جداگانه‌ به‌ قرار زير است‌:

الف‌.  حق‌ اختراع‌،

ب‌ .  حق‌
تاليف‌ و حق تکثير،

ج  ‌.  سرقفلي‌
محل‌ كسب‌ (حق‌ كسب‌، پيشه‌ يا تجارت‌)،

د   .  علامت
تجاري‌ و نام‌ تجاري‌،

ﻫ   .  حق‌
امتياز و فرانشيز،

و   .  نرم‌افزار
رايانه‌اي‌،

ز   .  حق‌
استفاده‌ از خدمات‌ عمومي‌،

ح  ‌.  فرمولها،
مدلها و طرحها، و

ط  .  داراييهاي
نامشهود در
 جريان
ايجاد.

97 – مکرر. علاوه بر اطلاعات خواسته شده در بند 96 (ج)، واحد تجاری طبق استاندارد   حسابداری شماره 32 با عنوان کاهش ارزش داراییهـا، اطلاعات دارایی نامشهودی را   که کاهش ارزش داشته است افشا می‌کند. 

98 .  واحد
تجاري‌ ماهيت‌ و ميزان‌ تغيير در برآورد حسابداري‌ را كه‌ اثر با اهميتي‌ بر دوره‌
جاري‌ داشته‌ يا انتظار مي‌رود اثر با اهميتي‌ بر دوره‌هاي‌ بعدي‌ داشته‌ باشد،
طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 6 با
 عنوان‌
گزارش‌
عملكرد مالي
افشا مي‌كند. چنين‌ افشايي‌ ممكن‌ است‌ از تغيير
در دوره و يا روش استهلاک ناشي‌ شود .

99 .  واحد تجاري بايد موارد زير را نيز افشا کند:

الف‌.   براي دارايي نامشهود با عمر مفيد نامعين، مبلغ دفتري آن دارايي و دلايل نامعين بودن عمر مفيد. واحد تجاري بايد مهمترين عوامل مؤثر در تعيين اينکه دارايي نامشهود مزبور عمر مفيد نامعين دارد را افشا کند.

ب  .   شرحي از داراييهاي نامشهود عمده به‌همراه مبلغ دفتري و عمر مفيد باقيمانده آن.

ج   .   مبلغ دفتري داراييهاي نامشهودي که مالکيت آنها محدود شده و نيز مبلغ دفتري داراييهاي نامشهودي که در وثيقه بدهيهاست.

د    . مبلغ تعهدات مربوط به تحصيل داراييهاي نامشهود.

داراييهاي
نامشهود اندازه‌گيري شده براساس روش تجديد ارزيابي

100 .   چنانچه داراييهاي نامشهود به مبلغ
تجديد ارزيابي انعکاس يابد، واحد تجاري بايد موارد زير را افشا کند:

الف    براي هر طبقه از داراييهاي نامشهود:

–    تاريخ تجديد ارزيابي،

–    مبلغ دفتري داراييهاي تجديد ارزيابي شده،و

–    مبلغ دفتري داراييها براساس روش بهاي تمام شده با فرض عدم تجديد
ارزيابي،

ب  .مبلغ مازاد تجديد ارزيابي داراييها در آغاز و پايان دوره به‌گونه‌اي که تغييرات طي دوره و هرگونه محدوديت در توزيع مانده آن بين صاحبان سرمايه را نشان دهد،

ج    روشها و مفروضات عمده بکار گرفته شده در برآورد ارزش منصفانه داراييها، و

د – دوره تناوب تجديد ارزيابي.

101. در برخي
موارد ممکن است براي مقاصد افشا، تجميع طبقات داراييهاي تجديد ارزيابي شده ضرورت
يابد. با
 اين حال
تجميع طبقات داراييهاي نامشهود که براساس روشهاي متفاوت بهاي تمام شده و تجديد
ارزيابي اندازه‌گيري شده است مجاز نمي‌باشد.

مخارج
تحقيق و توسعه

102 .   واحد تجاري بايد مخارج تحقيق و توسعه‌اي را که
طي دوره به
 عنوان هزينه شناسايي شده است، افشا کند.

ساير اطلاعات

103 .   اطلاعات
زير بايد توسط واحد تجاري افشا ‌شود:

الف     .      شرح داراييهاي نامشهودي که کاملاً مستهلک شده است ولي
هنوز استفاده مي‌شود،
 و

ب  .    شرح مختصري از داراييهاي
نامشهودي که تحت کنترل واحد تجاري است اما به‌
 دليل عدم احراز
معيارهاي شناخت داراييهاي نامشهود شناسايي نشده است.

تاريخ‌
اجرا

104 .   الزامات‌
اين‌ استاندارد در
 مورد
كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1386 و بعد از آن‌ شروع‌
مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌
با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌

105. با
اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، به‌استثناي عدم پذيرش تجديدنظر در ارزش باقيمانده
داراييهاي نامشهود، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 38 با
 عنوان‌
داراييهاي‌
نامشهود
(ويرايش 31 مارس 2004) نيز رعايت‌ مي‌شود.

استاندارد
حسابداري شماره 17

داراييهاي
نامشهود

(تجديد نظر شده 1386)

پيوست شماره 1

كاربرد استاندارد حسابداري‌ در مورد برخي‌ اقلام‌ غيرپولي‌
نامشهود

1 .    در اين‌
پيوست‌، نحوه‌ كاربرد استاندارد حسابداري‌ در
 مورد برخي‌ اقلام‌ غيرپولي‌ نامشهود با توجه‌ به‌ ويژگيهاي‌ قانوني‌ و ساير جنبه‌هاي‌ مرتبط‌ با
آنها مطرح‌ مي‌شود. اين‌ موارد تنها جنبه‌
تشريحي‌ دارد و بنابراين‌ بخشي‌ از استاندارد حسابداري‌ نيست‌.

حق‌
اختراع‌

2 .    حق‌ اختراع‌، حقي‌ است‌ كه‌ به‌ دارنده‌ آن‌ امكان‌
استفاده‌، توليد، فروش‌ و كنترل‌ محصول‌، فرايند يا فعاليت‌ ابداعي‌ خود را مي‌دهد و نقض‌ آن‌ توسط‌ ديگران‌ مجاز
نيست‌. حق‌ اختراع‌ در
 صورتي‌
داراي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ است‌ كه‌ اولاً به‌نام‌ واحد تجاري‌ ثبت‌ شود و
ثانياً از
 طريق‌ كاهش‌ هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ يا امكان‌ توليد و فروش‌
كالاها و خدمات‌ با قيمتي‌
بيشتر، سودآوري‌ واحد تجاري‌ را
نسبت‌ به‌ ساير واحدهاي‌ رقيب‌ بهبود بخشد. ممكن‌ است‌ پيشرفت‌ فناوري‌ و اختراعات‌
جديد رقبا، باعث‌ نابابي‌ محصولاتي‌ شود كه‌ واحد تجاري‌ با
 استفاده‌ از اختراع‌ خود آنها را توليد كرده‌ و به‌ فروش‌ مي‌رساند
كه‌ در اين‌ صورت‌
حق‌
اختراع‌ منافع‌ اقتصادي‌ خود را از
 دست‌ مي‌دهد،
اگرچه‌ ممكن‌ است‌ اعتبار قانوني‌ آن‌ منقضي‌ نشده‌ باشد. طبق‌ ماده‌ 33 قانون‌
ثبت‌ علائم‌ و اختراعات‌ مصوب‌ تيرماه‌ 1310
 مدت‌ اعتبار ورقه‌ اختراع‌ به‌
تقاضاي‌ مخترع‌ پنج‌ يا ده‌ يا پانزده‌ و يا منتهي‌ بيست‌ سال‌ است‌“. در
 مدت‌ مزبور
حق‌ انحصاري‌ ساخت‌ يا فروش‌ يا اعمال‌ و يا استفاده‌ از اختراع‌، در
 صورت‌
تصريح‌ در ورقه‌ اختراع‌، منحصراً در اختيار مخترع‌ يا قائم
 ‌مقام‌
قانوني‌ اوست‌.

3 .    در صورت‌
تحصيل‌ امتياز استفاده‌ از اختراع‌ ديگران‌ براساس‌ قرارداد، بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌
در سرفصل‌ داراييهاي‌ نامشهود منعكس‌ مي‌شود. مبالغي‌ كه‌ به
 عنوان‌
حق‌ امتياز در هر دوره‌ پرداخت‌ مي‌شود براساس‌ نوع‌ استفاده‌ از حق‌ اختراع‌، به‌
حساب‌ هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ يا سربار كارخانه‌ منظور مي‌شود. در
 صورت‌
اختراع‌ توسط‌ واحد تجاري‌، كليه‌ مخارج‌ مربوط‌، چنانچه‌ واجد معيارهاي‌ شناخت‌
به
 عنوان‌
دارايي‌ باشد به‌ دارايي‌ نامشهود و در غير
 اين‌صورت‌
به‌ هزينه‌هاي‌ دوره‌، منظور مي‌شود.

حق‌
تأليف‌

4 .    طبق‌ ماده‌ 12 قانون‌ حمايت‌ از مؤلفان‌، ” حق‌
تأليف‌ عبارت‌ است‌ از حق‌ انحصاري‌ نشر، پخش‌، عرضه‌ و اجراي‌ اثر هنري‌ يا نوشته‌اي‌
كه‌ به‌ مدت‌ عمر پديد آورنده‌ و سي‌
 سال‌
بعد از فوت‌ او به‌ شخص‌ پديد آورنده‌ و وارث‌ او اعطا مي‌شود“. اگرچه‌ عمر قانوني‌
حق‌ تأليف‌ مدت‌ زماني‌ طولاني‌ را دربر مي‌گيرد ولي‌ عمر مفيد حق‌ تأليف‌ به‌
ارزش‌ اقتصادي‌ آن‌ بستگي‌ دارد. حق‌ تأليف‌ تا زماني‌ داراي‌ منافع‌ اقتصادي‌ است‌
كه‌ بازار براي‌ انتشار اثر مربوط‌ وجود دارد. اگر حق‌ تأليف‌ خريداري‌ شود به‌
بهاي‌ تمام‌ شده‌ ثبت‌ مي‌شود و در
 صورتي‌كه‌
در واحد تجاري‌ ايجاد شود بايد مخارج‌ قابل‌ شناسايي‌ را كه‌ در رابطه‌ با آن‌
تحمل‌ شده‌ است‌، در
 صورت‌
اطمينان‌ از توان‌ ايجاد منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌، به‌ حساب‌ دارايي‌ منظور كرد.

سرقفلي‌
محل‌ كسب‌ (حق‌ كسب‌ يا پيشه‌ يا تجارت‌)

5 . سرقفلي‌ محل‌ كسب‌، حقي‌ است‌ كه‌ واحد تجاري‌ به‌ جهت‌ تقدم‌ در اجاره‌، موقعيت‌ يا جذب‌ مشتري‌ نسبت‌ به‌ محلي‌ پيدا مي‌كند. اين‌ حق‌ در ميان‌ عموم‌ به‌عنوان‌ سرقفلي‌ شناخته‌ شده‌ است‌ ليكن‌ در حسابداري‌ براي‌ تمايز اين‌ حق‌ و سرقفلي‌ مربوط‌ به‌ تحصيل‌ ساير واحدها يا گروه‌ داراييها، استفاده‌ از واژه‌ ” سرقفلي‌ محل‌ كسب‌“ مناسبتر است‌.

6 . سرقفلي‌ محل‌ كسب‌ تنها زماني‌ به‌عنوان‌ دارايي‌ قابل‌ شناسايي‌ است‌ كه‌ از اشخاص‌ ديگر در مقابل‌ پرداخت‌ وجه‌ نقد يا معادل‌ نقد يا ساير مابه‌ازاهاي‌ غير نقد خريداري‌ شده‌ باشد. اگرچه‌ حق‌ مزبور متصل‌ به‌ يك‌ دارايي‌ مشهود است‌، اما خريد و فروش‌ آن‌ بدون‌ واگذاري‌ مالكيت‌ امكان‌پذير است‌ و بنابراين‌ انعكاس‌ آن‌ تحت‌ سر فصل‌ داراييهاي‌ نامشهود مناسب‌ است‌. سرقفلي‌ محل‌ كسب‌ عمر مفيد نامعين دارد و عموماً قابل‌ بازيافت‌ است‌ زيرا اگر مستاجر اين‌ حق‌ را به طور قانوني‌ تحصيل‌ كرده‌ باشد، حتي‌ در صورت‌ اجبار مالك‌، تخليه‌ در مقابل‌ دريافت‌ سرقفلي‌ صورت‌ مي‌گيرد.

علامت
تجاري و نام‌ تجاري‌

7 . طبق‌ ماده‌ 1 قانون‌ ثبت‌ علائم‌ و اختراعات‌ مصوب‌ تيرماه‌ 1310 ” علامت‌ تجاري‌ عبارت‌ است‌ از هر قسم‌ علامتي‌ اعم‌ از نقش‌، تصوير، رقم‌، حرف‌، عبارت‌، مهر، لفاف‌ و غير آن‌ كه‌ براي‌ امتياز تشخيص‌ محصول‌ صنعتي‌ يا تجاري‌ يا فلاحتي‌ اختيار مي‌شود“. علامت‌ تجاري‌ در صورتي‌ كه‌ براساس‌ مقررات‌ قانون‌ ثبت‌ شده‌ باشد، قابل‌ نقل‌ و انتقال‌ است‌. مدت‌ اعتبار علامت‌ تجاري‌ طبق‌ ماده‌ 14 قانون‌ مذكور 10 سال‌ و بعد از آن‌ نيز قابل‌ تمديد است‌ و در واقع‌ عمر قانوني‌ محدودي‌ ندارد.

8 . ارزش‌ علامت‌ تجاري‌ و نام‌ تجاري‌ به‌ نسبتي‌ كه‌ واحدتجاري‌ موفق‌ به‌ بهبود درآمد خود مي‌شود، افزايش‌ مي‌يابد. اگرچه‌ اين‌ افزايش‌ تاحدودي‌ ناشي از تبليغات‌ است‌ ولي‌ رابطه‌ روشني‌ بين‌ مخارج‌ تبليغات‌ و افزايش‌ ارزش‌ علائم‌ و نامهاي‌ تجاري‌ وجود ندارد، لذا معمولاً بهاي‌ تمام‌ شده‌اي‌ براي‌ اين‌ نوع‌ دارايي‌ در نظر گرفته‌ نمي‌شود مگر هنگامي‌ كه‌ نام‌ يا علامت‌ تجاري‌ خريداري‌ شود. اما مبالغي‌ كه‌ مستقيماً صرف‌ ايجاد، استيفاي‌ حق‌ قانوني‌ يا ثبت‌ علامت‌ تجاري‌ مي‌شود به‌ دارايي‌ منظور مي‌شود.

حق‌ امتياز
و فرانشيز

9 .    حق‌ امتياز و فرانشيز مجوز استفاده‌ از حقوق‌ ديگران‌ است‌ كه‌ صاحب‌
حق‌ براساس‌ توافقنامه‌ در قبال‌ دريافت‌ مبلغ‌ مشخصي‌، امتياز ساخت‌ و حق‌ فروش‌
توليدات‌ يا انجام‌ خدمات‌ مشخص‌، استفاده‌ از نام‌ يا علامت‌ تجاري‌ را به‌
خريدار اعطا مي‌كند. در توافقنامه‌ معمولاً محدوديتها و تعهدات‌ طرفين‌ مشخص‌ مي‌شود.
اين‌ محدوديتها از
 جمله‌
ممكن‌ است‌ در
 مورد
كيفيت‌ محصولات‌، نرخها و قيمت‌ توليدات‌ يا الزام‌ بر خريد كالا از محلي‌ مشخص‌
باشد.

10 .  براي‌ تحصيل‌ حق‌امتياز و فرانشيز، مبالغي‌ به طور
يكجا در زمان‌ انعقاد قرارداد، در طول‌ قرارداد و يا تركيبي‌ از اين‌ دو شيوه‌،
پرداخت‌ مي‌شود. مبالغي‌ كه‌ در ابتدا يكجا پرداخت‌ مي‌شود در
 صورت‌
احراز شرايط‌ شناخت‌ مندرج‌ در استاندارد، به‌عنوان‌ دارايي‌ نامشهود در حسابها
منعكس‌ مي‌شود.

هزينه‌هاي‌
تأسيس‌

11 .  براي‌ تأسيس‌ يك‌ واحد تجاري‌ فعاليتهاي‌ خاصي‌
انجام‌ مي‌شود. اين‌ فعاليتها مستلزم‌ صرف‌ مخارجي‌ است‌ كه‌ در ابتدا توسط‌
مؤسسين‌ پرداخت‌ مي‌شود. اين‌ مخارج‌ شامل‌ مخارج‌ حقوقي‌ براي‌ تهيه‌ اساسنامه‌ و
شركت‌ نامه‌، حق‌ مشاوره‌، حق‌الزحمه‌ حسابداري‌، ماليات‌، مخارج‌ ثبت‌ و ساير
مخارج‌ مربوط‌ به‌ تأسيس‌ است‌. پرداخت‌ اين‌ مخارج‌ با هدف‌ كسب‌ منافع‌ آتي‌ در
طول‌ عمر واحد تجاري‌ صورت‌ مي‌گيرد، ليكن‌ به‌ خودي‌ خود منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌
ندارد. در
 واقع‌ اين‌ مخارج‌ منجر به‌ جريان‌ ورودي‌ وجوه‌ نقد يا
كاهش‌ جريان‌ خروجي‌ وجوه‌ نقد نمي‌شود و بنابراين‌ در تعريف‌ داراييها قرار نمي‌گيرد.
اگرچه‌ در
 عمل‌ شركتها اين‌ مخارج‌ را مطابق‌ با قوانين‌ مالياتي‌ يا
دوره‌هاي‌ اختياري‌ به‌ حساب‌ هزينه‌ منظور مي‌كنند، ليكن‌ براساس‌ الزامات‌
استاندارد، در زمان‌ تحمل‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ منظور مي‌شود.

حق‌ استفاده‌ از خدمات‌ عمومي‌

12 .  براي‌ استفاده‌ از خدمات‌ عمومي‌ از قبيل‌ برق‌،
آب‌، تلفن‌ و گاز وجوهي‌ تحت‌ عناوين‌ حق‌ اشتراك‌، حق‌ انشعاب‌ و غيره‌ در زمان‌
تحصيل‌ به‌ سازمانهاي‌ دولتي‌ پرداخت‌ مي‌شود.
اين‌ وجوه‌ غالباً در قبال‌ حق‌ استفاده‌ دائمي‌ از اين‌ خدمات‌ پرداخت‌ مي‌شود و
برخي
 از آنها مانند امتياز تلفن‌، به طور
جداگانه‌ قابل‌ نقل‌ و انتقال‌ است‌. مدت‌ زمان‌ استفاده‌ از اين‌ حقوق‌ محدود
نيست‌ بنابراين‌ اين‌ نوع‌ داراييها براي‌ مدت‌ نامشخصي‌ به‌ دارنده‌ آن‌ انتفاع‌
مي‌رساند. وجوهي‌ كه‌ در ارتباط‌ با كسب‌ اين‌ حقوق‌ پرداخت‌ مي‌شود، ممكن‌ است‌
طبق‌ شرايط‌ عمومي‌ مربوط‌، ماهيت‌ سپرده‌ داشته‌ باشد. همچنين‌ ممكن‌ است‌ قسمتي‌
از وجوه‌ پرداختي‌ بابت‌ تاسيساتي‌ باشد كه‌ توسط‌ سازمان‌ دولتي‌ ذيربط‌ براي‌
واحد تجاري‌ مستقر مي‌شود. در
 كليه‌ موارد بالا، داراييهاي‌
تحصيل‌شده‌ به
 عنوان‌ داراييهاي‌ نامشهود طبقه‌بندي‌ مي‌شود.

سرقفلي‌

13 .  اصطلاح‌
فوق‌ مفهوم‌ متفاوتي‌ با سرقفلي‌ محل‌ كسب‌ دارد، اگرچه‌ هر دو به
 علت‌
وجود يا ايجاد مزيتهاي‌ خاص‌ تجاري‌ حادث‌ مي‌شود. به‌ تعبير ديگر در
 شرايطي‌
كه‌ سرقفلي‌ محل‌ كسب‌ به‌ عواملي‌ همچون‌ موقعيت‌ محلي‌ و جذب‌ مشتري‌ وابسته‌
است‌، سرقفلي‌ يك‌ واحد تجاري‌ در نتيجه‌ هم‌ افزايي‌ كليه‌ داراييهاي‌ ثابت‌
مشهود و داراييهاي‌ نامشهود قابل‌ تشخيص‌ و غيرقابل‌ تشخيص‌ ايجاد مي‌شود به‌ نحوي‌
كه‌ موجب‌ ايجاد منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ بيشتري‌ براي‌ آن‌ واحد تجاري‌ در مقايسه‌
با ساير واحدهاي‌ تجاري‌ مشابه‌ مي‌گردد. از آنجا كه‌ سرقفلي‌ به
 طور
جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌ نيست‌، اساساً در تعريف‌ دارايي‌ نامشهود قرار نمي‌گيرد و‌
در استاندارد مربوط‌ به‌ تركيبهاي‌ تجاري‌ مطرح‌ شده‌ است‌. واژه‌ حسن‌ شهرت‌ نيز
بعضاً بجاي‌ واژه‌ سرقفلي‌ به‌كار مي‌رود.

امتياز
کاربري و تراکم مازاد

14 .   مخارج مربوط
به تحصيل امتياز تغيير کاربري و تراکم مازاد املاک داراي منافع اقتصادي آتي است که
دوره استفاده آن به عمر
 مفيد ساختمان محدود نمي‌شود و عمر مفيد آن نامعين است. اگرچه اين‌گونه حق امتيازها مي‌تواند
نوعي دارايي نامشهود محسوب شود اما باتوجه به بند 8 استاندارد حسابداري شماره 17 با
 عنوان داراييهاي نامشهود، مرتبط با
يک
 عنصر عيني، يعني زمين يا ساختمان مربوط است. لذا اين مخارج
به
 دليل نامعين بودن دوره
استفاده از آن به بهاي تمام شده زمين مربوط منظور مي‌گردد. با
 اين حال در مواردي که تفکيک بهاي تمام شده زمين و ساختمان
اطلاعات مفيدي ارائه نمي‌کند، اين مخارج به بهاي تمام شده ساختمان منظور مي‌شود ليکن
در مبلغ استهلاک‌پذير ساختمان لحاظ نمي‌گردد.

پيوست شماره 2

مباني نتيجه گيري

اين
پيوست بخشي از استاندارد حسابداري شماره 17 نيست.

ترکيب استاندارد حسابداري شماره 7 با استاندارد داراييهاي
نامشهود

1
.    دلايل
ترکيب استاندارد حسابداري شماره 7 با استاندارد داراييهاي نامشهود به
 شرح زير است:

الف.  دارايي قابل‌تشخيص ناشي از فعاليتهاي تحقيق و توسعه يک دارايي نامشهود است زيرا
نتيجه اصلي اين‌گونه فعاليتها، دستيابي به دانش است. بنابراين با مخارج فعاليتهاي
تحقيق و توسعه همانند مخارج فعاليتهايي که با هدف ايجاد ديگر داراييهاي نامشهود در
داخل واحد تجاري صرف مي‌شود، برخورد مي‌گردد.

ب .  در برخي موارد تشخيص بين اينکه آيا
بايد استاندارد حسابداري شماره 7 بکار گرفته مي‌شد يا استاندارد حسابداري
داراييهاي نامشهود، مشکل بود.

تعريف
دارايي نامشهود

2 .    در استاندارد
قبلي، دارايي نامشهود به
 عنوان يک دارايي غيرپولي و فاقد
ماهيت عيني تعريف‌ شده بود که:

الف.  به منظور
استفاده در توليد يا عرضه کالاها يا خدمات، اجاره به ديگران يا براي مقاصد اداري
توسط واحد تجاري نگهداري مي‌شود،

ب .  به قصد
استفاده طي بيش از يک دوره مالي توسط واحد تجاري تحصيل‌شده باشد، و

ج  .  قابل‌تشخيص
باشد.

        در
استاندارد جديد شرط‌هاي ”‌
 الف“ و ” ب“ حذف شده است زيرا قصد استفاده از دارايي و دوره استفاده از آن شرط لازم
براي طبقه‌بندي آن به
 عنوان دارايي نامشهود نيست.
بنابراين تمام داراييهايي که ويژگيهاي قابليت‌تشخيص و فقدان ماهيت عيني را داشته
باشند در دامنه اين استاندارد قرار مي‌گيرند.

عمر مفيد داراييهاي نامشهود

3 .    عمر مفيد دارايي نامشهود تابع جريانهاي نقدي ورودي مرتبط با آن
دارايي است. دوره استهلاک دارايي نامشهود بايد منعکس‌کننده عمر
 مفيد و درنتيجه جريانهاي نقدي ورودي مرتبط با دارايي باشد.
در بعضي موارد، دوره زماني که انتظار مي‌رود دارايي طي آن، جريان نقدي ورودي براي
واحد تجاري ايجاد کند، قابل پيش‌بيني
نيست. بنابراين در
 چنين مواردي عمر مفيد دارايي نامشهود و به تبع آن
دوره استهلاک نامعين است.

4 .    استهلاک،
تخصيص سيستماتيک بهاي تمام‌شده (يا مبلغ تجديد ارزيابي‌شده) يک دارايي پس
 از کسر ارزش باقيمانده براي انعکاس مصرف منافع اقتصادي
دارايي در آينده است. چنانچه دوره مصرف منافع اقتصادي دارايي قابل پيش‌بيني نباشد
مستهلک‌کردن دارايي طي يک دوره اختياري، موجب ارائه مطلوب نمي‌شود. درنتيجه
داراييهاي نامشهود با عمر
 مفيد نامعين مستهلک نمي‌شود بلکه به طور مرتب آزمون کاهش ارزش در مورد آن انجام مي‌شود.

5 .    در استاندارد قبلي يک فرض قابل رد وجود داشت
مبني‌بر اينکه حداکثر عمر
 مفيد داراييهاي نامشهود 20 سال
است. در
 صورتي که عمر مفيد بايد منعکس‌کننده دوره‌اي
باشد که طي آن، دارايي موردنظر جريان نقدي ايجاد مي‌کند. بنابراين فرض 20 سال با
اين ديدگاه سازگار نبود و درنتيجه حذف گرديد.

بررسي
ارزش باقيمانده

6 .    طبق استاندارد بين‌المللي حسابداري شماره 38،
ارزش باقيمانده داراييهاي نامشهود به
 طور ادواري بررسي مي‌شود و در مواردي که ارزش باقيمانده
برابر يا بيشتر از مبلغ دفتري دارايي باشد، مستهلک‌شدن دارايي متوقف مي‌گردد. با
توجه به مشکلات برآورد ارزش باقيمانده و امکان تأثيرگذاري قضاوتهاي شخصي و درنتيجه
کاهش قابليت‌اتکاي مبالغ مربوط به داراييهاي نامشهود، کميته، تجديد
 نظر در ارزش باقيمانده را مجاز
نمي‌شمارد.




استاندارد شانزده حسابداری

استاندارد شانزده حسابداری درخصوص آثار تغییر در نرخ ارز می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

(1)   استاندارد حسابداري
شماره 16 با عنوان
آثار تغییر در نرخ ارز که در تاريخ 22/9/1391 توسط
مجمع عمومي سازمان حسابرسي تصويب شده است، جايگزين استاندارد حسابداري شماره 16
قبلي با عنوان
تسعیر ارز مي‌شود و الزامات آن در مورد
صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1391 و بعد از آن شروع مي‌شود،
لازم‌الاجراست.

دلایل تجدید نظر در استاندارد

(2)   اين تجديدنظر با هدف هماهنگي بيشتر با
استانداردهاي بين‌المللي گزارشگری مالی و بهبود استاندارد قبلي، انجام شده است.

تغییرات اصلی

دامنه کاربرد

(3)   حسابداري عمليات مصون‌سازي به طور کامل از
دامنه كاربرد اين استاندارد خارج شده است.

(4)    در استاندارد قبلي، ارائه صورتهاي مالي واحد تجاری به واحد
پول گزارشگري غير از واحد پول عملياتي مطرح نشده بود. اين استاندارد، براي ارائه
صورتهاي مالي به ارز نيز كاربرد دارد.

تعاريف

(5)   در استاندارد قبلي تنها واحد پول گزارشگري
تعريف شده بود.  در اين استاندارد، علاوه
بر واحد پول گزارشگري، واحد پول عملياتي نيز تعريف شده است.

احتساب
تفاوت تسعير در بهاي تمام شده دارايي

(6)   در استاندارد قبلی، احتساب زيان
تسعير ناشی از کاهش شدید یا افت قابل ملاحظه در ارزش رسمی ریال در بهای تمام شده
دارایی، به‌عنوان نحوه عمل جايگزين، مجاز بود. نحوه عمل جایگزین در این استاندارد به
شرایط خاصی محدود شده است. علاوه
 بر این، تفاوتهای تسعیر بدهیهای ارزی
به شرط رعایت الزامات
استاندارد حسابداری شماره 13 با عنوان مخارج تأمین مالی به
بهاي تمام شده منظور می‌شود.

تغيير در واحد پول عملياتي

(7)   اين استاندارد، الزامات پيشين مربوط به تغيير
در طبقه‌بندي عمليات خارجي را با الزامات مربوط به تغيير در واحد پول عملياتي
جايگزين كرده است.

تسعير به واحد پول
گزارشگري

(8)    در استاندارد قبلي براي تعيين روش تسعير، ”واحد مستقل
خارجي“ از ”عمليات خارجي لاينفك از عمليات واحد تجاري گزارشگر“ تفكيك شده بود. اين
تفكيك در استاندارد جديد وجود ندارد اما معيارهايي كه در استاندارد قبلی براي
تشخيص يك عمليات خارجي به عنوان ”واحد مستقل خارجي“ استفاده شده بود در اين
استاندارد براي تشخيص واحد پول عملياتي بكار گرفته شده است.

سرقفلي و تعديلات ارزش
منصفانه

(9)    در اين استاندارد، تعديلات ارزش منصفانه داراييها و
بدهيهاي عملیات خارجی و سرقفلي ناشي از تحصيل عمليات خارجي، بخشي از داراييها و
بدهیهای عمليات خارجي محسوب مي‌شود و تسعير آنها بايد با نرخ ارز در تاريخ
ترازنامه انجام گيرد. در استاندارد قبلی رویه دیگری نیز مجاز بود که در استاندارد
جدید حذف شده است.

افشا

(10)  بر اساس اين استاندارد، واحد تجاري بايد هرگونه تغيير در
واحد پول عملياتي و دليل آن را افشا كند. موارد افشاي مربوط به تغيير در طبقه‌بندي
عمليات خارجي و نحوه عمل مجاز جايگزين در مورد تفاوتهاي تسعير، در اين استاندارد
حذف شده است.

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

·هدف

1.     یک واحد تجاری ممکن است معاملاتی به ارز
انجام دهد یا دارای عملیات خارجی باشد. علاوه بر این، یک واحد تجاری
ممکن است صورتهای مالی خود را به ارز ارائه کند. هدف این استاندارد، تجویز چگونگی
انعکاس معاملات ارزی و عملیات خارجی در صورتهای مالی یک واحد تجاری و
همچنین نحوه تسعیر صورتهای مالی به واحد پول گزارشگری است.

2.     موضوعات اصلی استاندارد این است که از چه
نرخی برای تسعیر استفاده شود و آثار تغییر در نرخ ارز، چگونه در صورتهای
مالی گزارش شود.

· دامنه کاربرد

3.   الزامات این استاندارد باید در موارد زیر بکار گرفته شود:

الف.   حسابداری معاملات و مانده حسابهای ارزی،

ب   تسعیر نتایج عملکرد و وضعیت مالی عملیات خارجی که از طریق تلفیق، روش ارزش ویژه ناخالص یا روش ارزش ویژه در صورتهای مالی واحد تجاری منظور می‌شود، و

ج    تسعیر نتایج عملکرد و وضعیت مالی واحد تجاری به واحد پول گزارشگری.

4. این استاندارد برای حسابداری عملیات مصون سازی اقلام ارزی (شامل مصون سازی خالص سرمایه‌گذاری در عملیات خارجی) که با هدف کاهش یا جبران ریسک ناشی از تغییر نرخ ارز انجام می‌گیرد، کاربرد ندارد.

5.  این استاندارد برای ارائه صورتهای مالی یک واحد تجاری به ارز نیز کاربرد دارد و الزامات مربوط برای انطباق این صورتهای مالی با استانداردهای حسابداری را تعیین می‌نماید.

6.  نحوه‌ ارائه‌ جریانهای‌ نقدی‌ ناشی از معاملات‌ ارزی‌ و تسعیر جریانهای‌ نقدی‌ عملیات‌ خارجی‌ در صورت‌ جریان‌ وجوه‌ نقد در این‌ استاندارد مطرح‌ نمی‌شود (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره 2 با عنوان‌ صورت‌ جریان‌ وجوه‌ نقد مراجعه‌ شود).

· تعاریف

7.   اصطلاحات ذیل در این استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است:

ارز:
عبارت است
 از
هر
 واحد پولی، به غیر از واحد پول عملیاتی واحد تجاری.

ارزش منصفانه:
مبلغی است که خریداری مطلع و مایل و فروشنده‌ای مطلع و مایل می‌توانند در
 معامله‌ای حقیقی و در شرایط عادی، یک دارایی را در ازای مبلغ مزبور با یکدیگر مبادله یا یک
بدهی را تسویه نمایند.

اقلام پولی:
عبارت است
 از
وجه
 نقد
و داراییها و بدهیهایی که قرار است به
 مبلغ
ثابت یا قابل تعیینی از وجه
 نقد
دریافت یا پرداخت شود.

تسعیر:
فرآیندی است که از
 طریق
آن، اطلاعات مالی مبتنی‌بر ارز، برحسب واحد پول گزارشگری بیان شود. واژه تسعیر،
گزارش معاملات منفرد ارزی بر حسب واحد پول گزارشگری و همچنین برگردان یک مجموعه
کامل صورتهای
 مالی
تهیه شده بر حسب ارز به واحد پول گزارشگری را در برمی‌گیرد.

تفاوت تسعیر:
عبارت است
 از
تفاوت ناشی
 از
تسعیر میزان معینی از یک واحد
 پول
به واحد
 پول
دیگر با نرخهای متفاوت.

خالص سرمایه‌گذاری
در یک عملیات خارجی: عبارت است از سهم واحد تجاری گزارشگر در خالص داراییهای عملیات خارجی.

عملیات
خارجی: عبارت است از
یک واحد
 تجاری فرعی، واحد تجاری وابسته، مشارکت خاص
یا شعبه واحد
 تجاری گزارشگر که فعالیتهای آن در خارج
از کشور محل فعالیت واحد
 تجاری گزارشگر یا برحسب واحد پولی غیر از واحد پول واحد تجاری
گزارشگر انجام می‌شود.

گروه:
عبارت است از واحد
 تجاری
اصلی و کلیه واحدهای
 تجاری
فرعی آن.

واحد پول
عملیاتی: عبارت است از
واحد
 پول
محیط اقتصادی اصلی که واحد
 تجاری
در آن فعالیت می‌کند.

واحد پول
گزارشگری: عبارت است از
واحد
 پول
مورد
 استفاده
در
 ارائه
صورتهای مالی.

· تشریح تعاریف

واحد پول عملیاتی

8.     محیط اقتصادی اصلی محل فعالیت واحد تجاری، به
طور معمول محیطی است که بخش عمده وجه نقد واحد تجاری در آن ایجاد و مصرف
می‌شود. برای تعیین واحد پول عملیاتی، واحد تجاری عوامل زیر را مد نظر
قرار می‌دهد:

الف.  واحد پولی که قیمت فروش کالاها و خدمات عمدتاً با آن تعیین و
تسویه می‌شود و رقابت و مقررات موجود در محل فعالیت، قیمت فروش کالا و خدمات را
تعیین می‌کند.

ب .  واحد پولی که بخش عمده مواد، دستمزد، و سایر مخارج تأمین کالاها و
خدمات با آن تعیین و تسویه می‌شود.

9.  همچنین عوامل زیر می‌تواند شواهدی برای تعیین واحد پول عملیاتی واحد تجاری فراهم کند:

الف.  واحد پولی
که وجوه
 نقد حاصل از فعالیتهای
تأمین مالی (برای مثال، افزایش سرمایه یا استقراض) با آن تحصیل می‌شود.

ب .  واحد پولی که معمولاً وجوه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی براساس آن دریافت می‌شود.

10.   برای تعیین
واحد پول عملیاتی یک عملیات خارجی و اینکه آیا این واحد پولی با واحد پول
عملیاتی واحد گزارشگر یکسان است یا خیر، عوامل زیر نیز مد نظر قرار می‌گیرد
(در این استاندارد، واحد تجاری گزارشگر، واحد تجاری است که دارای عملیات
خارجی به صورت واحد تجاری فرعی، شعبه، واحد تجاری وابسته یا مشارکت
خاص می‌باشد):

الف.  اینکه آیا
فعالیتهای عملیات خارجی به
 عنوان توسعه فعالیت واحد تجاری گزارشگر انجام می‌شود، یا به میزان زیادی مستقل است.
نمونه توسعه فعالیت واحد
 تجاری گزارشگر زمانی است که
عملیات خارجی صرفاً کالاهای وارداتی از واحد تجاری گزارشگر را می‌فروشد و عواید آن
را به واحد تجاری گزارشگر برمی‌گرداند. نمونه مستقل بودن فعالیتهای عملیات خارجی زمانی
است که عملیات خارجی دریافت وجه نقد و دیگر اقلام پولی، انجام هزینه، ایجاد درآمد و
اخذ تسهیلات مالی را عمدتاً با واحد پول محلی انجام می‌دهد.

ب .  اینکه آیا معاملات با واحد تجاری گزارشگر، بخش جزئی یا عمده‌ای از فعالیتهای عملیات
خارجی را تشکیل می‌دهد.

ج  .  اینکه آیا جریانهای نقدی واحد تجاری گزارشگر به طور
مستقیم تحت
 تأثیر فعالیتهای عملیات خارجی
قرار می‌گیرد و انتقال وجوه نقد به سهولت امکان
 پذیر
است یا خیر.

د   .  اینکه آیا جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای عملیات خارجی برای پرداخت تعهدات فعلی و
تعهدات مورد
 انتظار آن کافی است و به تأمین
نقدینگی از
 طریق واحد تجاری گزارشگر نیاز دارد یا خیر.

11.   زمانی که تعدادی از نشانه‌های
فوق همزمان وجود دارد و واحد پول عملیاتی به وضوح قابل تعیین نیست،
مدیریت برای تعیین واحد پول عملیاتی که اثرات اقتصادی شرایط، رویدادها و
معاملات اصلی را به طور صادقانه ارائه ‌نماید، از قضاوت خود استفاده می‌کند.
به عنوان بخشی از این رویکرد، مدیریت قبل از توجه به نشانه‌های مندرج
در بندهای 9 و 10، که به عنوان شواهد اضافی برای تعیین واحد پول عملیاتی
واحد تجاری تشریح شده است، به نشانه‌های اصلی مندرج در بند 8 اولویت می‌دهد.

12.   واحد پول عملیاتی واحد تجاری منعکس کننده
شرایط، رویدادها و معاملات اصلی مربوط به واحد تجاری می‌باشد. بنابراین،
واحد پول عملیاتی تعیین شده تنها زمانی تغییر می‌کند که شرایط، رویدادها
و معاملات اصلی مربوط به واحد تجاری تغییر کند.

13.   اگر واحد پول عملیاتی واحد تجاری،
واحد پول یک اقتصاد با تورم حاد باشد، صورتهای مالی آن بر اساس الزامات ”گزارشگری
مالی در اقتصادهای با تورم حاد“ تجدید ارائه می‌شود. واحد تجاری نمی‌تواند با
انتخاب یک واحد پولی مغایر با الزامات این استاندارد به عنوان واحد پول
عملیاتی خود (مانند واحد پول عملیاتی واحد تجاری اصلی)، از ارائه مجدد
صورتهای مالی طبق اصول مذکور اجتناب نماید.

خالص سرمایه‌گذاری در عملیات خارجی

14.   واحد تجاری ممکن است دارای اقلام پولی
قابل دریافت از عملیات خارجی یا قابل پرداخت به آن باشد. یک قلم که تسویه آن
برنامه‌ریزی نشده و احتمال تسویه آن در آینده نزدیک بعید است، در واقع بخشی
از خالص سرمایه‌گذاری در عملیات خارجی است و طبق بند 32 به حساب گرفته
می‌شود. این‌گونه اقلام پولی ممکن است شامل حسابها یا تسهیلات مالی دریافتنی
بلند مدت باشد اما حسابهای دریافتنی و پرداختنی تجاری را دربر نمی‌گیرد.

15.   واحد تجاری که طبق بند
14 دارای اقلام پولی قابل دریافت از عملیات خارجی یا قابل پرداخت به آن باشد
ممکن است واحد تجاری فرعی گروه باشد. برای مثال، یک واحد تجاری دو
واحد تجاری فرعی الف و ب دارد. واحد تجاری فرعی ب یک عملیات خارجی است.
واحد تجاری فرعی الف تسهیلاتی را به واحد تجاری فرعی ب اعطا می‌کند.
در صورتی که تسویه این تسهیلات برنامه‌ریزی نشده باشد و احتمال پرداخت
آن در آینده نزدیک بعید باشد، تسهیلات دریافتنی واحد تجاری فرعی الف از
واحد تجاری فرعی ب، بخشی از خالص سرمایه‌گذاری واحد تجاری اصلی در واحد تجاری
فرعی ب می‌باشد. در صورتی که واحد تجاری فرعی الف نیز عملیات خارجی
باشد، همچنان این موضوع مصداق دارد.

اقلام پولی

16.   ویژگی اصلی اقلام پولی، حق دریافت (یا
تعهد پرداخت) مبلغ ثابت یا قابل تعیینی از وجه نقد می‌باشد. حسابهای دریافتنی
و پرداختنی تجاری و سود سهام پرداختنی، نمونه‌هایی از اقلام پولی است. مطالبات و
بدهیهایی که به صورت غیرنقدی و برمبنای ارزش منصفانه کالا و خدمات درآینده
تسویه می‌شود (مانند پیش‌دریافت بابت فروش کالاهایی که قیمت آن در زمان تحویل مشخص
می‌شود) نیز جزء اقلام پولی محسوب می‌گردد. برعکس، ویژگی اصلی اقلام
غیر پولی، نبود حق دریافت (یا تعهد پرداخت) مبلغ ثابت یا قابل تعیینی از
وجه نقد می‌باشد. پیش‌پرداخت خرید کالا و خدمات به قیمت ثابت (مانند پیش‌پرداخت
اجاره)، سرقفلی، داراییهای نامشهود، موجودیهای مواد و کالا، داراییهای ثابت مشهود
و بدهیهایی که از طریق تحویل دارایی غیر پولی تسویه می‌شود، نمونه‌هایی
از اقلام غیر پولی است.

· خلاصه رویکرد مورد نظر این استاندارد

17.   در تهیه صورتهای مالی، هر واحد تجاری، اعم
از واحد تجاری منفرد، واحد تجاری دارای عملیات خارجی (مانند
واحد تجاری اصلی) یا یک عملیات خارجی (مانند واحد تجاری فرعی یا شعبه)،
واحد پول عملیاتی خود را طبق بندهای 8 تا 13 تعیین می‌کند. واحد تجاری،
اقلام ارزی را با استفاده از واحد پول عملیاتی خود تسعیر و اثرات تسعیر
را طبق بندهای 20 تا 38 گزارش می‌کند.

18.   بسیاری از واحدهای تجاری
گزارشگر از تعدادی واحد تجاری منفرد تشکیل شده‌اند (برای مثال، یک گروه شامل
یک واحد تجاری اصلی و یک یا چند واحد تجاری فرعی است). انواع مختلف واحدهای تجاری،
اعم از اعضای یک گروه یا غیر از آن، ممکن است دارای سرمایه‌گذاریهایی در واحدهای تجاری
وابسته، مشارکتهای خاص یا شعبه‌هایی نیز باشند. زمانی که نتایج عملکرد و وضعیت
مالی واحد تجاری منفرد در صورتهای مالی واحد تجاری گزارشگر منعکس می‌شود،
ضروری است که نتایج عملکرد و وضعیت مالی آن واحد تجاری با استفاده از واحد پول
واحد تجاری گزارشگر تسعیر شود. این استاندارد اجازه می‌دهد که
واحد تجاری گزارشگر، هر واحد پولی (یا واحدهای پولی) را
به عنوان واحد پول گزارشگری انتخاب نماید. نتایج عملکرد و وضعیت مالی
هر واحد تجاری منفرد که واحد پول عملیاتی آن با واحد پول گزارشگری
متفاوت است برای انعکاس در صورتهای مالی واحد تجاری گزارشگر، طبق بندهای 39 تا 55
تسعیر می‌شود.

19.   این استاندارد
همچنین به واحد تجاری منفرد که صورتهای مالی تهیه می‌کند و یا واحد تجاری
که طبق استاندارد حسابداری شماره 18 با عنوان
صورتهای
مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه‌گذاری در
 واحدهای تجاری فرعی، استاندارد حسابداری شماره 20 با عنوان سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته یا استاندارد حسابداری شماره
23 با عنوان
حسابداری
مشارکتهای خاص
صورتهای
مالی جداگانه تهیه می‌کند، اجازه می‌دهد صورتهای مالی خود را به هر واحد پولی
(یا واحدهای پولی) ارائه نماید. در صورتی که واحد پول
گزارشگری واحد تجاری متفاوت از واحد پول عملیاتی آن باشد، نتایج عملکرد و
وضعیت مالی آن طبق بندهای 39 تا 55 به واحد پول گزارشگری تسعیر می‌شود.

· گزارش معاملات ارزی به واحد پول عملیاتی

شناخت اولیه

20.   معامله ارزی معامله‌ای است که بهای آن بر حسب ارز
تعیین می‌شود یا مستلزم تسویه به ارز است. نمونه‌هایی از معاملات ارزی
به شرح مندرج در صفحه بعد است:

الف.  خرید یا فروش
کالاها و خدماتی که بهای آن بر حسب ارز تعیین می‌شود،

ب .  دریافت یا پرداخت تسهیلات ارزی، یا

ج  .  معاملات مربوط به تحصیل یا فروش داراییها.

21.   معامله ارزی در زمان شناخت اولیه باید به واحد پول عملیاتی و بر اساس نرخ ارز در تاریخ معامله ثبت شود.

22.   تاریخ معامله،
تاریخی است که طبق استانداردهای حسابداری، معامله برای اولین بار در آن تاریخ
شرایط شناخت را احراز می‌کند. بنا به ملاحظات عملی، اغلب از نرخی استفاده می‌شود
که تقریبی از نرخ واقعی در تاریخ انجام معامله باشد. برای مثال، کلیه
معاملاتی که طی یک هفته یا یک ماه انجام می‌شود براساس نرخ میانگین هفتگی یا
ماهانه تسعیر می‌شود. با این حال، اگر نوسانات نرخ ارز قابل توجه باشد،
استفاده از نرخ میانگین برای یک دوره، مناسب نیست.

گزارشگری پس از شناخت اولیه

23.    در پایان هر دوره گزارشگری:

الف.  اقلام پولی ارزی باید به نرخ ارز در تاریخ ترازنامه تسعیر شود،

ب   اقلام غیر پولی که به بهای تمام شده ارزی اندازه‌گیری شده است باید به نرخ ارز در تاریخ معامله تسعیر شود، و

ج     اقلام غیر پولی که به ارزش منصفانه بر حسب ارز اندازه‌گیری شده است باید به نرخ ارز در تاریخ تعیین ارزش منصفانه تسعیر شود.

24.   مبلغ دفتری یک قلم با
توجه به استانداردهای حسابداری مربوط تعیین می‌شود. برای مثال، ممکن است داراییهای
ثابت مشهود طبق استاندارد حسابداری شماره 11 با عنوان
داراییهای ثابت
مشهود به بهای تمام شده یا مبلغ
تجدید ارزیابی اندازه‌گیری شود. مبلغ دفتری اقلام ارزی، چه بر اساس بهای
تمام شده تعیین شده باشد و چه بر مبنای مبلغ تجدید ارزیابی، طبق این
استاندارد به واحد پول عملیاتی تسعیر می‌شود.

25.   مبلغ دفتری برخی اقلام با مقایسه دو یا چند
مبلغ تعیین می‌شود. برای مثال، مبلغ دفتری موجودیها، طبق استاندارد حسابداری شماره
8 با عنوان
حسابداری موجودی مواد و کالا، اقل بهای تمام شده و خالص
ارزش فروش می‌باشد. همچنین طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان
کاهش ارزش
داراییها، مبلغ
دفتری دارایی که برای آن، نشانه کاهش ارزش وجود دارد، اقل مبلغ دفتری (قبل از
در نظر گرفتن زیانهای کاهش ارزش احتمالی) و مبلغ بازیافتنی آن است. زمانی که این
دارایی غیر پولی باشد و به ارز اندازه‌گیری ‌شود، مبلغ دفتری آن با مقایسه
موارد زیر تعیین می‌شود:

الف.  بهای تمام شده
یا مبلغ دفتری، حسب مورد، که به نرخ ارز در تاریخ تعیین آن مبلغ تسعیر شده است (یعنی
نرخ ارز در تاریخ معامله برای قلمی که به بهای تمام شده اندازه‌گیری می‌شود)،
و

ب .  خالص ارزش فروش یا مبلغ بازیافتنی، حسب مورد، که
به نرخ ارز در تاریخ تعیین آن مبلغ تسعیر شده است (برای مثال، نرخ ارز در تاریخ
ترازنامه).

اثر این مقایسه ممکن است این باشد که زیان کاهش
ارزش بر حسب واحد پول عملیاتی شناسایی شود ولی بر حسب ارز شناسایی
نشود یا بر عکس.

26.   در صورت وجود نرخهای متعدد برای یک ارز، از نرخی
برای تسعیر استفاده می‌شود که جریانهای نقدی آتی ناشی از معامله یا
مانده حساب مربوط، بر حسب آن تسویه می‌شود. اگر تبدیل دو واحد پول به یکدیگر به
صورت موقت ممکن نباشد، نرخ مورد استفاده، نرخ اولین تاریخی است که در آن،
تبدیل امکان پذیر می‌شود.

شناخت تفاوتهای تسعیر

27.    به استثنای موارد مندرج در بندهای 29، 30 و 32، تفاوتهای‌ ناشی از تسویه‌ یا تسعیر اقلام‌ پولی‌ ارزی‌ واحد تجاری‌ به‌ نرخهایی‌ متفاوت‌ با نرخهای مورد استفاده در شناخت اولیه‌ این‌ اقلام‌ یا در تسعیر این‌ اقلام‌ در صورتهای‌ مالی‌ دوره‌ قبل‌، باید به عنوان‌ درآمد یا هزینه‌ دوره‌ وقوع‌ شناسایی‌ شود.

28.   چنانچه نرخ ارز در فاصله
تاریخ انجام معامله ارزی و تاریخ تسویه اقلام پولی مربوط به آن تغییر کند،
تفاوت تسعیر به وجود می‌آید. اگر معامله در همان دوره وقوع تسویه شود
کلیه تفاوتهای تسعیر در همان دوره شناسایی می‌شود، اما درصورتی که معامله
در یکی از دوره‌های مالی بعد تسویه شود، تفاوت تسعیر در هر یک از
دوره‌های مالی تا دوره تسویه، با توجه به تغییر در نرخهای تسعیر طی
آن دوره‌ها تعیین و شناسایی می‌شود.

29-الف. تفاوتهای
تسعیر بدهیهای ارزی مربوط به داراییهای واجد شرایط، به شرط رعایت معیارهای
مربوط به احتساب مخارج مالی در بهاي تمام شده داراییها طبق
استاندارد حسابداری شماره 13 با عنوان ”مخارج تأمین مالی“، باید به
بهاي تمام شده آن دارایی منظور شود.

29-ب. تفاوتهای
تسعیر بدهیهای ارزی مربوط
 به تحصیل و ساخت داراییها، ناشی از
کاهش شدید ارزش ریال، در
 صورت احراز تمام شرایط زیر، تا سقف مبلغ قابل بازیافت، به
بهاي
 تمام شده دارایی مربوط اضافه می‌شود:

الف.      کاهش ارزش
ریال نسبت به
تاریخ شروع کاهش ارزش،
حداقل 20 درصد باشد.

ب   در مقابل بدهی حفاظی وجود نداشته باشد.

همچنین در صورت برگشت شدید کاهش ارزش ریال (حداقل 20 درصد)، سود ناشی از تسعیر بدهیهای مزبور تا سقف زیانهای
تسعیری که قبلاً به بهاي
 تمام شده دارایی منظور شده است متناسب با عمر مفید باقیمانده از بهاي تمام شده
دارایی کسر می‌شود.

30.  تفاوتهای‌ تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ شرکتهای‌ دولتی‌ باید در اجرای‌ مفاد ماده‌ 136 قانون‌ محاسبات‌ عمومی‌ کشور مصوب‌ شهریور ماه‌ 1366، به‌ حساب‌ اندوخته‌ تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ منظور و در صورت بستانکار بودن مانده آن، در سرفصل‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ طبقه‌بندی‌ شود. چنانچه‌ در پایان‌ دوره‌ مالی‌، مانده‌ حساب‌ اندوخته‌ مزبور بدهکار باشد، این‌ مبلغ‌ به‌ سود و زیان‌ همان‌ دوره‌ منظور می‌ شود. همچنین‌ خالص‌ تفاوتهای‌ تسعیری‌ که‌ به‌ ترتیب‌ فوق‌ موجب‌ تغییر اندوخته‌ تسعیر طی‌ دوره‌ گردیده‌ است‌، باید پس از کسر مبلغ شناسایی شده در سود و زیان دوره جاری، در صورت‌ سود و زیان‌ جامع‌ دوره‌ منعکس‌ شود.

31.   ماده‌ 136
قانون‌ محاسبات‌ عمومی‌ کشور مصوب‌ شهریور ماه‌ 1366 مقرر می‌دارد:

”سود و زیان‌ حاصل‌ از تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ شرکتهای‌
دولتی‌، درآمد یا هزینه‌ تلقی‌ نمی‌ گردد. مابه‌التفاوت‌ حاصل‌ از تسعیر داراییها
و بدهیهای‌ مذکور باید در حساب‌ ذخیره‌ تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ منظور
شود. در صورتی‌ که‌ در پایان‌ سال‌ مالی‌، مانده‌ حساب‌ ذخیره‌ بدهکار باشد،
این‌ مبلغ‌ به‌ حساب‌ سود و زیان‌ همان‌ سال‌ منظور خواهد شد.

تبصره‌: در صورتی‌ که‌ مانده‌ حساب‌ ذخیره‌ تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ در
پایان‌ سال‌ مالی‌ از مبلغ‌ سرمایه‌ ثبت‌ شده‌ شرکت‌ تجاوز نماید، مبلغ‌ مازاد پس‌
از طی‌ مراحل‌ قانونی‌ قابل‌ انتقال‌ به‌ حساب‌ سرمایه‌ شرکت‌ می‌باشد.“

با توجه‌ به‌ ضرورت‌ رعایت‌ مفاد ماده‌
فوق‌ توسط‌ شرکتهای‌ دولتی‌، به‌ موجب‌ این‌ استاندارد، آن‌ قسمت‌ از تفاوتهای‌
حاصل‌ از تسعیر داراییها و بدهیهای‌ ارزی‌ شرکتهای‌ دولتی‌ که‌ با استنباط‌ از
تبصره‌ ماده‌ فوق‌ مستقیماً در حساب‌ اندوخته‌ تسعیر ارز تحت‌ سرفصل‌ حقوق‌ صاحبان‌
سرمایه‌ منظور می‌گردد، در جهت‌ انطباق‌ با الزامات‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 6
با عنوان‌ گزارش‌
عملکرد مالی‌،
در صورت‌ سود و زیان‌ جامع‌ دوره‌ منعکس‌ می‌‌شود.

32.      تفاوتهای تسعیر آن گروه از اقلام پولی که
ماهیتاً بخشی از خالص سرمایه‌گذاری واحد
 تجاری
گزارشگر در
 عملیات
خارجی را تشکیل می‌دهد (به بند 14 مراجعه شود) باید در
 صورت سود و زیان جامع شناسایی و تا زمان
واگذاری سرمایه‌گذاری تحت سرفصل حقوق صاحبان سرمایه در ترازنامه طبقه‌بندی شود. این
تفاوتها باید در زمان واگذاری سرمایه‌گذاری، طبق بند 50 به سود (زیان) انباشته منتقل
شود.

33.   چنانچه درآمد یا هزینه مربوط به اقلام غیر پولی در صورت سود و زیان جامع شناسایی ‌شود، هرگونه درآمد یا هزینه ناشی از تسعیر آن اقلام نیز باید در صورت سود و زیان جامع شناسایی گردد. بر عکس، زمانی که درآمد یا هزینه مربوط به اقلام غیر پولی در صورت سود و زیان دوره شناسایی می‌شود، هرگونه درآمد یا هزینه ناشی از تسعیر آن اقلام نیز باید در صورت سود و زیان دوره شناسایی شود.

34.   طبق سایر استانداردهای
حسابداری برخی درآمدها و هزینه‌ها در صورت سود و زیان جامع
شناسایی می‌شود. برای مثال، طبق استاندارد حسابداری شماره 11 با عنوان
داراییهای
ثابت مشهود، درآمد
یا هزینه ناشی از تجدید ارزیابی داراییهای ثابت مشهود در صورت سود و زیان
جامع شناسایی می‌گردد. در صورتی که چنین داراییهایی بر حسب ارز
اندازه‌گیری شود، طبق قسمت ج بند 23 این استاندارد، مبلغ
تجدید ارزیابی شده با استفاده از نرخ ارز در تاریخ
تجدید ارزیابی، تسعیر و تفاوت تسعیر حاصل نیز در صورت سود و زیان
جامع شناسایی می‌شود.

35.   در صورتی که واحد تجاری دفاتر و
ثبتهای خود را به واحد پولی غیر از واحد پول عملیاتی خود نگهداری نماید،
هنگام تهیه صورتهای مالی، تمام مبالغ طبق بندهای 20 تا
 26 بر حسب واحد پول عملیاتی واحد تجاری تسعیر می‌شود و در
نتیجه به مبالغی منجر می‌شود که اگر این اقلام از ابتدا به واحد پول عملیاتی
ثبت شده بود، ایجاد می‌شد. برای مثال، اقلام پولی با استفاده از نرخ ارز
در تاریخ ترازنامه و اقلام غیر پولی که بر مبنای بهای تمام شده
اندازه‌گیری می‌شود، با استفاده از نرخ ارز در تاریخ معامله‌، به واحد
پول عملیاتی تسعیر می‌شود.

تغییر در واحد پول عملیاتی

36.   در صورت تغییر واحد پول عملیاتی ، واحد تجاری باید ضوابط تسعیر به واحد پول عملیاتی جدید را از تاریخ تغییر بکار گیرد.

37.    طبق بند 12، واحد پول عملیاتی
واحد تجاری منعکس کننده شرایط، رویدادها و معاملات اصلی مربوط به
واحد تجاری می‌باشد. بر این اساس، واحد پول عملیاتی فقط در صورت تغییر
شرایط، رویدادها و معاملات اصلی مربوط به واحد تجاری می‌تواند تغییر
کند. برای مثال، تغییر در واحد پولی که قیمتهای فروش کالاها و خدمات را به
طور قابل ملاحظه تحت تأثیر قرار دهد ممکن است به تغییر در واحد پول
عملیاتی واحد تجاری منجر گردد.

38.   اثر تغییر در واحد پول عملیاتی از
تاریخ تغییر به حساب گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، واحد تجاری
با استفاده از نرخ ارز در تاریخ تغییر، تمام اقلام را به واحد پول
عملیاتی جدید تسعیر می‌نماید. مبالغ تسعیر شده برای اقلام غیر پولی به عنوان بهای
تمام شده آنها در نظر گرفته می‌شود. تفاوتهای تسعیر ناشی از تسعیر
عملیات خارجی که قبلاً طبق بند 32 و قسمت ج بند 40 در صورت
سود و زیان جامع شناسایی شده است تا زمان واگذاری عملیات خارجی، به سود (زیان)
انباشته منتقل نمی‌شود.

·  استفاده از واحد پول گزارشگری متفاوت با واحد پول عملیاتی

o  تسعیر به واحد پول گزارشگری

39.  
واحد تجاری می‌تواند صورتهای مالی خود را به هر واحد پولی (یا
واحدهای پولی) ارائه نماید. در صورتی که واحد پول گزارشگری واحد تجاری
متفاوت از واحد پول عملیاتی آن باشد، نتایج عملکرد و وضعیت مالی آن واحد به واحد پول
گزارشگری تسعیر می‌شود. برای مثال، در صورتی که یک گروه شامل واحدهای تجاری
با واحدهای پول عملیاتی متفاوت باشد، به منظور تهیه صورتهای مالی تلفیقی، نتایج
عملکرد و وضعیت مالی هر یک از واحدهای تجاری به واحد پول مشترک
ارائه می‌شود.

40.  نتایج عملکرد و وضعیت مالی واحد تجاری که واحد پول عملیاتی آن، واحد پول یک اقتصاد با تورم حاد نیست، باید با استفاده از روشهای زیر به یک واحد پول گزارشگری متفاوت تسعیر شود:

الف.   داراییها و بدهیها (از جمله ارقام مقایسه‌ای) باید با استفاده از نرخ ارز در تاریخ ترازنامه تسعیر شود،

ب   درآمدها و هزینه‌ها (از جمله ارقام مقایسه‌ای) باید با استفاده از نرخ ارز در تاریخ معاملات تسعیر شود، و

ج    تمام تفاوتهای تسعیر حاصل باید در صورت سود و زیان جامع شناسایی شود.

41.   بنا به
ملاحظات عملی، اغلب برای تسعیر اقلام درآمد و هزینه از نرخی که تقریبی از نرخهای ارز
در تاریخهای معاملات باشد، برای مثال نرخ میانگین برای دوره، استفاده می‌شود.
با این حال، چنانچه نوسانات نرخ ارز قابل توجه باشد، استفاده از نرخ
میانگین برای یک دوره مناسب نیست.

42.   تفاوتهای تسعیر مورد
اشاره در قسمت ج بند 40 ناشی از موارد زیر می‌باشد:

الف.  تسعیر درآمدها
و هزینه‌ها با استفاده از نرخهای ارز در تاریخ معاملات و داراییها
و بدهیها با استفاده از نرخ ارز در تاریخ ترازنامه.

ب .  تسعیر خالص داراییهای اول دوره با استفاده
از نرخ ارز در تاریخ ترازنامه که متفاوت از نرخ ارز در تاریخ
ترازنامه دوره قبل باشد.

از
آنجا که‌ تغییرات‌ در نرخهای‌ ارز تأثیر مستقیمی‌ بر جریانهای‌ نقدی‌ فعلی‌ و آتی‌
ناشی ‌از عملیات‌ ندارد یا اینکه‌ تأثیر آن‌ ناچیز است‌، تفاوتهای‌ تسعیر
مزبور به عنوان‌ درآمد یا هزینه‌ دوره‌ شناسایی‌ نمی‌ شود. مبلغ انباشته
تفاوتهای تسعیر تا زمان واگذاری عملیات خارجی به صورت مجزا در سرفصل حقوق صاحبان
سرمایه ارائه می‌شود. در مواردی‌ که‌ عملیات خارجی‌ تحت‌ تملک‌ کامل واحد
تجاری‌ گزارشگر نباشد لیکن‌ صورتهای‌ مالی‌ آن‌ با صورتهای‌ مالی‌ واحد تجاری‌
گزارشگر تلفیق‌ شود، مبلغ‌ انباشته‌ تفاوتهای‌ تسعیر اقلام‌ ارزی‌ قابل‌
انتساب‌ به‌ اقلیت‌‌، به ‌سهم‌ اقلیت‌ تخصیص‌ می‌‌یابد و در ترازنامه‌ تلفیقی‌ به عنوان‌
بخشی از سهم‌ اقلیت‌گزارش‌ می‌شود.

43.  نتایج عملکرد و وضعیت مالی یک واحد تجاری که واحد پول عملیاتی آن، واحد پول اقتصاد با تورم حاد است، باید با استفاده از روشهای زیر به یک واحد پول گزارشگری متفاوت تسعیر شود:

الف. کلیه مبالغ (یعنی داراییها، بدهیها، اقلام حقوق صاحبان سرمایه، درآمدها و هزینه‌ها، از جمله ارقام مقایسه‌ای) باید با استفاده از نرخ ارز در تاریخ آخرین ترازنامه تسعیر شود.

ب   زمانی که مبالغ به واحد پول اقتصاد بدون تورم حاد تسعیر می‌شود، ارقام مقایسه‌ای باید ارقامی باشد که در صورتهای مالی سال قبل به عنوان مبالغ جاری ارائه شده است (یعنی نباید برای تغییرات بعدی در سطح قیمتها یا نرخ ارز تعدیل شود).

44.  در صورتی که واحد پول عملیاتی یک واحد تجاری، واحد پول یک اقتصاد با تورم حاد باشد، واحد تجاری قبل از اینکه روش تسعیر تعیین شده در بند 43 را بکار گیرد، باید صورتهای مالی خود را بر اساس الزامات گزارشگری مالی در اقتصادهای با تورم حاد تجدید ارائه نماید، (به استثنای مبالغ مقایسه‌ای که طبق قسمت ب بند 43 به واحد پول یک اقتصاد بدون تورم حاد تسعیر می‌شود). در صورتی که اقتصاد از حالت تورم حاد خارج ‌شود و واحد تجاری صورتهای مالی خود را دیگر طبق الزامات گزارشگری مالی در اقتصادهای با تورم حاد تجدید ارائه نکند، واحد تجاری ‌باید برای تسعیر صورتهای مالی به واحد پول گزارشگری از مبالغ تجدید ارائه شده بر حسب سطح عمومی قیمتها در تاریخ توقف تجدید ارائه صورتهای مالی به عنوان بهای تمام شده استفاده نماید.

45.   در
استانداردهای حسابداری نرخ مطلقی برای تشخیص اقتصاد با تورم حاد، تعیین نشده است و
تشخیص لزوم ارائه مجدد صورتهای مالی طبق ”الزامات حاکم بر گزارشگری مالی در
اقتصادهای با تورم حاد“ مستلزم اعمال قضاوت است. با این حال، برخی
ویژگیهای یک اقتصاد با تورم حاد به شرح زیر است:

الف.  عموم مردم ترجیح می‌دهند ثروت خود را به صورت داراییهای غیرپولی یا ارز نسبتاً با ثبات نگهداری
کنند. پس‌اندازهای وجوه مبتنی‌بر پول رایج، برای حفظ قدرت خرید بلافاصله سرمایه‌گذاری
می‌شوند،

ب .  عموم مردم مبالغ پولی را به جای واحد پول محلی بر حسب ارز نسبتاً با ثبات محاسبه می‌کنند.
قیمتها نیز ممکن است بر حسب ارز نسبتاً با ثبات تعیین شود،

ج  .  خریدها و فروشهای اعتباری به
قیمتهایی انجام می‌شود که کاهش مورد انتظار قدرت خرید طی دوره اعتبار را جبران
نماید حتی اگر دوره مزبور کوتاه باشد،

د   .  نرخهای سود و کارمزد
تسهیلات مالی، دستمزدها و قیمتها به شاخص قیمت وابسته باشند، و

ﻫ   .  نرخ انباشته (مرکب) تورم طی سه سال اخیر تقریباً
برابر با 100 درصد یا بیشتر
 از آن باشد.

تسعیر عملیات خارجی

46.   هنگام تسعیر
نتایج عملکرد و وضعیت مالی عملیات خارجی به واحد پول گزارشگری، بندهای 47 تا 49
علاوه بر بندهای 39 تا 43 بکار گرفته می‌شود، به گونه‌ای که بتوان،
عملیات خارجی را با استفاده از تلفیق، روش ارزش ویژه ناخالص یا روش ارزش ویژه
در صورتهای مالی واحد تجاری گزارشگر منظور کرد.

47.   منظور کردن
نتایج عملکرد و وضعیت مالی عملیات خارجی در صورتهای مالی واحد تجاری
گزارشگر براساس روشهای معمول تلفیق، از قبیل حذف مانده‌ها و معاملات درون
گروهی انجام می‌شود. به هر حال، یک دارایی (بدهی) پولی درون گروهی، اعم
از کوتاه‌مدت یا بلندمدت، نمی‌تواند بدون انعکاس نتایج نوسانات واحد پول
در صورتهای مالی تلفیقی، در مقابل یک بدهی (دارایی) درون گروهی متقابل
حذف گردد. دلیل این امر آن است که اقلام پولی بیانگر تعهدی برای تبدیل یک
واحد پولی به واحد پولی دیگر است و واحد تجاری را در معرض سود
یا زیان ناشی از نوسانات نرخ ارز قرار می‌دهد. در نتیجه،
در صورتهای مالی تلفیقی واحد تجاری گزارشگر، این تفاوتهای تسعیر ارز
در صورت سود و زیان شناسایی می‌شود یا، اگر ناشی از شرایط
تشریح شده در بند 32 باشد، در صورت سود و زیان جامع
شناسایی می‌شود و تا زمان واگذاری عملیات خارجی در بخش جداگانه‌ای در حقوق
صاحبان سرمایه انباشته می‌شود.

48.   چنانچه پایان
دوره مالی عملیات خارجی متفاوت از پایان دوره مالی واحد تجاری گزارشگر ‌باشد،
عملیات خارجی اغلب یک مجموعه صورتهای مالی به تاریخ پایان دوره مالی
واحد تجاری گزارشگر نیز تهیه می‌نماید. در صورتی که چنین صورتهای
مالی تهیه نشود، طبق استانداردهای حسابداری مربوط استفاده از تاریخهای متفاوت برای
گزارشگری مالی مجاز می‌باشد مشروط بر اینکه پایان دوره مالی عملیات خارجی بیشتر از
سه ماه قبل از پایان دوره مالی واحد تجاری گزارشگر نباشد و تعدیلات
لازم برای انعکاس اثرات تمام معاملات و سایر رویدادهای با اهمیت که
در فاصله دو تاریخ اتفاق افتاده است به عمل آید. در چنین
مواردی داراییها و بدهیهای عملیات خارجی با استفاده از نرخ ارز
در پایان دوره مالی عملیات خارجی تسعیر می‌شود. طبق استاندارد حسابداری شماره
18 با عنوان
صورتهای
مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری فرعی
برای
تغییرات بااهمیت در نرخ ارز تا پایان دوره مالی واحد تجاری گزارشگر
تعدیلات لازم صورت می‌گیرد. همین رویکرد در بکارگیری روش ارزش ویژه برای
واحدهای تجاری وابسته طبق استاندارد حسابداری شماره 20 با عنوان
سرمایه‌‌گذاری در واحدهای
تجاری وابسته
و بکارگیری روش ارزش ویژه ناخالص برای مشارکتهای خاص طبق
استاندارد حسابداری شماره 23 با عنوان
حسابداری مشارکتهای خاص استفاده می‌شود.

49.   هر گونه سرقفلی ناشی از تحصیل عملیات خارجی و هر گونه تعدیلات ناشی از کاربرد ارزش منصفانه برای مبالغ دفتری داراییها و بدهیها که در نتیجه تحصیل عملیات خارجی حاصل شده است، باید به عنوان داراییها و بدهیهای عملیات خارجی تلقی گردد. این اقلام باید به واحد پول عملیاتی عملیات خارجی ارائه و طبق بندهای 40 و 43 با استفاده از نرخ ارز در تاریخ ترازنامه تسعیر شود.

واگذاری تمام یا بخشی از عملیات خارجی

50.   در زمان واگذاری عملیات خارجی، مبلغ انباشته تفاوتهای تسعیر مربوط به آن عملیات خارجی که در صورت سود و زیان جامع شناسایی و در بخش جداگانه‌ای در حقوق صاحبان سرمایه منعکس شده است، باید به سود (زیان) انباشته منتقل گردد.

51.   علاوه بر واگذاری تمام منافع
واحد تجاری در عملیات خارجی، موارد زیر نیز، حتی اگر واحد تجاری
همچنان منافعی را در واحد تجاری فرعی، واحد تجاری وابسته، یا واحد
تجاری تحت کنترل مشترک سابق نگهداری نماید، به عنوان واگذاری در نظر
گرفته می‌‌شود:

الف.  از دست
دادن کنترل بر واحد تجاری فرعی که دارای عملیات خارجی است،

ب .  از دست دادن نفوذ قابل ملاحظه بر
واحد تجاری وابسته‌ای که دارای عملیات خارجی است، و

ج  .  از دست دادن کنترل مشترک بر واحد تجاری تحت
کنترل مشترکی که دارای عملیات خارجی است.

52.   در زمان واگذاری
واحد تجاری فرعی دارای عملیات خارجی، مبلغ انباشته تفاوتهای تسعیر
مربوط به آن عملیات خارجی که به سهم اقلیت تخصیص داده شده است، حذف می‌گردد
لیکن در سود (زیان) انباشته منعکس نمی‌شود.

53. در زمان واگذاری بخشی از واحد تجاری فرعی دارای عملیات خارجی، واحد تجاری باید متناسب با درصد واگذار شده، بخشی از مبلغ انباشته تفاوتهای تسعیر شناسایی شده در صورت سود و زیان جامع را به سهم اقلیت در آن عملیات خارجی منتقل کند. در سایر مواردی که بخشی از عملیات خارجی واگذار می‌شود، واحد تجاری باید فقط سهم متناسبی از مبلغ انباشته تفاوتهای تسعیر شناسایی شده در صورت سود و زیان جامع را به سود (زیان) انباشته منتقل نماید.

54.   واگذاری بخشی از منافع واحد تجاری در
عملیات خارجی عبارت است از هرگونه کاهش در منافع مالکانه
واحد تجاری در عملیات خارجی، به استثنای کاهش‌های مندرج در بند 51
که به عنوان واگذاری در نظر گرفته می‌شوند.

55.   واحد تجاری ممکن است نسبت به واگذاری تمام
یا بخشی از منافع خود در عملیات خارجی از طرقی مانند فروش، انحلال یا توقف
تمام یا بخشی از آن عملیات اقدام نماید. کاهش مبلغ دفتری عملیات خارجی، خواه
به دلیل زیانهای عملیات خارجی باشد یا به دلیل کاهش ارزش شناسایی شده
توسط واحد سرمایه‌گذار، واگذاری بخشی از عملیات خارجی محسوب نمی‌گردد.
در نتیجه، در زمان کاهش مبلغ دفتری، هیچ بخشی از سود یا زیان تسعیر
ارز شناسایی شده در صورت سود و زیان جامع به
سود و زیان انباشته منتقل نمی‌شود.

·افشا

56.   در بندهای 58، 60 و 61 منظور از واحد پول عملیاتی در مورد گروه، واحد پول عملیاتی واحد تجاری اصلی است.

57.   واحد تجاری باید موارد زیر را افشا نماید:

الف.  مبلغ تفاوتهای تسعیر شناسایی شده در صورت سود و زیان دوره.

ب   خالص‌ تفاوتهای‌ تسعیر شناسایی شده در صورت سود و زیان جامع و طبقه‌بندی‌ شده‌ به عنوان‌ یک‌ قلم‌ جداگانه‌ در سرفصل‌ حقوق صاحبان‌ سرمایه‌ و صورت‌ تطبیق‌ مانده‌ آن‌ در ابتدا و پایان‌ دوره‌.

58.   در صورتی که واحد پول گزارشگری، متفاوت از واحد پول عملیاتی باشد باید این موضوع به همراه افشای واحد پول عملیاتی و دلیل استفاده از واحد پول گزارشگری متفاوت بیان گردد.

59.   در صورتی که واحد پول عملیاتی واحد تجاری گزارشگر یا عملیات خارجی بااهمیت تغییر کند باید این موضوع و دلیل تغییر واحد پول عملیاتی افشا شود.

60.   در صورتی که واحد تجاری صورتهای مالی خود را بر حسب واحد پولی متفاوت با واحد پول عملیاتی خود ارائه دهد، فقط در صورتی مجاز است اعلام نماید صورتهای مالی طبق استانداردهای حسابداری تهیه شده است که تمام الزامات این استانداردها، از جمله روش تسعیر تشریح شده در بندهای 40 و 43، این استاندارد رعایت شده باشد.

61.   ممکن است واحد تجاری، صورتهای مالی یا سایر
اطلاعات مالی خود را بدون رعایت الزامات بند 60، بر حسب واحد پولی
متفاوت با واحد پول عملیاتی خود ارائه ‌کند. برای مثال، واحد تجاری ممکن
است فقط اقلام خاصی از صورتهای مالی خود را به یک واحد پولی دیگر تبدیل
نماید. یا واحد تجاری که واحد پول عملیاتی آن، واحد پول اقتصادی با
تورم حاد نیست ممکن است با تسعیر تمام اقلام با استفاده از نرخ ارز
در تاریخ آخرین ترازنامه، صورتهای مالی خود را به واحد پولی دیگری تبدیل
نماید. این تبدیل‌ها طبق استانداردهای حسابداری نیست.

· تاریخ اجرا و دوره گذار

62.   الزامات این استاندارد در مورد کلیه
صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1391 (به استثناء بند 29-
 ب که از تاریخ 1/6/1391) و بعد
از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجرا است.

63.   واحد تجاری
باید مفاد بند 49 را برای کلیه عملیات خارجی تحصیل شده بعد از ابتدای دوره مالی
گزارشگری، که در آن این استاندارد برای اولین بار بکارگرفته می‌شود، با تسری
به آینده رعایت نماید. بکارگیری بند 49 برای عملیات خارجی که قبلاً تحصیل شده،
مجاز است. در مورد تحصیل عملیات خارجی که بند 49 با تسری به آینده بکار گرفته شده،
ولی تحصیل قبل از اجرای این استاندارد برای اولین بار انجام پذیرفته است،
واحد تجاری مبالغ مقایسه‌ای مربوط به سالهای قبل را تجدید ارائه نمی‌کند و
در نتیجه ممکن است با سرقفلی و تعدیلات ارزش منصفانه ناشی از تحصیل
به عنوان داراییها و بدهیهای واحد تجاری به جای داراییها و بدهیهای
عملیات خارجی برخورد نماید. بنابراین، سرقفلی و تعدیلات ارزش منصفانه مذکور تاکنون
یا بر حسب واحد پول عملیاتی واحد تجاری ارائه می‌شود یا اقلام ارزی غیرپولی است که
با استفاده از نرخ ارز در تاریخ تحصیل گزارش می‌شود.

64.   سایر تغییرات ناشی از کاربرد این استاندارد، به
استثناء بند 29-
 الف، باید طبق الزامات
استاندارد حسابداری شماره 6 با عنوان
گزارش
عملکرد مالی

به حساب گرفته شود.

·  مطابقت با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

65.   به استثنای موارد مندرج در بندهای 29 تا 32،
50 و 53 با اجرای الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد بین‌المللی حسابداری
شماره 21 با عنوان
آثار تغییر در
نرخ ارز
نیز
رعایت می‌شود.

پیوست

مبانی نتیجه‌گیری

این مبانی نتیجه‌گیری
بخشی از الزامات استاندارد حسابداری شماره 16 را تشکیل نمی‌دهد.

واحد پول عملياتي

1.     در استاندارد قبلي اصطلاح ”واحد پول گزارشگري“ به عنوان ”واحد پول
مورد استفاده در ارائه صورتهاي مالي“ تعريف شده بود. اين تعريف مفهوم واحد پول
اندازه‌گیری را نیز دربرمی‌گرفت که واحد پول مورد استفاده در اندازه‌گیری اقلام
صورتهای مالی است. رويكرد استاندارد جديد، تفكيك اين دو مفهوم است. از آنجا که
واحد پول اندازه‌گیری، بیش از تاکید بر واحد پول محیط اقتصادی اصلی که
واحد تجاری در آن فعالیت می‌کند و تعیین‌کننده قیمت معاملات است، بر
واحد پول مورد استفاده برای اندازه‌گیری معاملات تاکید می‌کند، در این استاندارد
اصطلاح واحد پول عملیاتی تعریف و به جای واحد پول اندازه‌گیری بکارگرفته شد.

2.     در استاندارد قبلي براي تعيين روش تسعير، ”واحد مستقل خارجي“ از ”عمليات
خارجي لاينفك از عمليات واحد تجاري گزارشگر“ تفكيك شده بود. با توجه به
اينكه فعاليت يك عملیات خارجي لاينفك، خارج از محيط اقتصادي كه واحد تجاري
گزارشگر در آن فعاليت مي‌كند با تعریف عملیات خارجي لاينفك سازگار نیست، واحد پول
عملیاتی عمليات خارجي لاينفك و واحد تجاري گزارشگر همواره يكسان خواهد بود و تسعير
تنها در مورد صورتهای مالی واحد مستقل خارجي كاربرد خواهد داشت. معيارهايي كه در استاندارد
قبلي براي تشخيص واحد مستقل خارجي از عمليات خارجي لاينفك، استفاده شده بود در اين
استاندارد براي تشخيص واحد پول عملياتي مورد استفاده قرار گرفته است و دیگر نیازی
به تفکیک عملیات خارجي لاينفك از واحد مستقل خارجي نیست.

واحد پول گزارشگري

3.     با توجه به روند جهاني‌شدن و ايجاد گروه‌هاي بزرگ كه در كشورهاي
مختلف فعاليت مي‌كنند، ممكن است يك گروه داراي بيش از يك واحد پول عملياتي
باشد. همچنين، مديريت ممكن است نتواند براي كنترل و نظارت بر عمليات گروه از يك
واحد پولي استفاده كند. بنابراين، واحدهاي تجاري بايد مجاز باشند که صورتهاي مالي
خود را بر حسب واحد پولي يا واحدهاي پولي مختلف ارائه كنند. علاوه بر اين،
واحدهاي تجاري در برخي كشورها ملزم به ارائه صورتهاي مالي به واحد پول
محلي هستند، حتي اگر آن واحد پولي، متفاوت از واحد پول عملياتي آنها باشد. در اين
صورت، واحدهاي تجاري ناچارند كه دو مجموعه صورتهاي مالي، يكي برحسب واحد پول
عملياتي و ديگري بر حسب واحد پول محلي، ارائه كنند. اين استاندارد ارائه
صورتهاي مالي برحسب واحد پولي غير از واحد پول عملياتي را، با هدف کمک به استفاده‌كنندگان،
منع نكرده است.

احتساب تفاوتهای تسعير بدهیهای ارزی در بهاي تمام شده دارايي

4.     تفاوتهای تسعیر بدهیهای ارزی برای رساندن یک دارایی به مرحله
بهره‌برداری یا آماده‌سازی برای فروش اجتناب‌ناپذیر است. از سوی دیگر، شناسایی این
تفاوتها در صورت سود و زیان قبل از شروع درآمدزایی یک دارایی موجب تحریف
عملکرد می‌شود. افزون بر این، در تصمیم‌گیریهای مربوط به تحصیل و ساخت
داراییها، این‌گونه تفاوتها به طور صریح یا ضمنی در نظر گرفته می‌شود.
لذا اکثریت اعضای کمیته با احتساب این تفاوتها در بهاي تمام شده
داراییهای واجد شرایط به شرط رعایت معیارهای مربوط به احتساب مخارج
تأمین مالی در بهاي تمام شده دارایی طبق استاندارد حسابداری
شماره 13 با عنوان
مخارج تأمین مالی موافقت کردند. همچنین، منظور
نمودن تفاوت تسعیر بدهیهای ارزی مربوط
 به تحصیل و ساخت داراییها در بهاي تمام شده دارایی، در شرایط افت شدید
ارزش ریال و پس
 از احراز شرایط مندرج در
استاندارد، مورد موافقت قرار گرفت. دلیل این تصمیم، آثار تورمی افت شدید ارزش ریال
بر داراییهای مرتبط
 با
بدهیهای ارزی است که نادیده گرفتن آن موجب مخدوش شدن صورتهای
 مالی می‌گردد.

خالص سرمايه‌گذاري در يك عمليات خارجي

5.   براساس بند 32 استاندارد جديد، تفاوت تسعير مربوط به اقلام پولي بلندمدت كه ماهیتاً بخشي از خالص سرمايه‌گذاري واحد تجاري گزارشگر در عمليات خارجي را تشكيل مي‌دهد، به عنوان بخشي جداگانه در سرفصل حقوق صاحبان سرمایه صورتهاي مالي تلفيقي واحد تجاري گزارشگر شناسايي مي‌شود. ماهيت اين اقلام پولي مشابه سرمايه‌گذاري در حقوق صاحبان سرمایه يك عمليات خارجي است به اين معنا كه تسويه اين اقلام پولي برنامه‌ريزي نشده است و احتمال نمي‌رود كه در آينده نزديك تسويه شود. بنابراين با آن مشابه خالص سرمايه‌گذاري در عمليات خارجي برخورد مي‌شود. اين الزام بدون توجه به واحد پولي و اينكه قلم پولي ناشي از معامله با واحد تجاري گزارشگر يا هر يك از عمليات خارجي آن است، بكار گرفته مي‌شود.

سرقفلي و تعديلات ارزش منصفانه

6. براساس استاندارد قبلی، تسعير سرقفلي و تعديلات ارزش منصفانه داراييها و بدهيهاي ناشي از تحصيل عمليات خارجي، به نرخ ارز در تاريخ ترازنامه يا نرخ ارز در تاريخ معامله مجاز بود. از لحاظ نظری، نحوه عمل مناسب بستگی به این دارد که سرقفلي و تعديلات ارزش منصفانه بخشی از داراییها و بدهیهای واحد تجاری اصلی یا عملیات خارجی تلقي شود. در صورتی که سرقفلي و تعديلات ارزش منصفانه بخشی از داراییها و بدهیهای واحد تجاری اصلی باشد، از نرخ ارز در تاريخ معامله و اگر متعلق به عملیات خارجی باشد، نرخ ارز در تاريخ ترازنامه استفاده می‌شود.

7.   از آنجا که تعديلات ارزش منصفانه مربوط به داراييها و بدهيهاي عملیات خارجی است، تسعير آن بايد به نرخ ارز در تاريخ ترازنامه انجام شود. سرقفلي بخشي از داراییهای  عمليات خارجي است (که به دلیل قابل تشخیص نبودن، در صورتهای مالی عملیات خارجی شناسایی نمی‌شود) و نبايد به شيوه‌اي متفاوت از ساير داراييهاي عمليات خارجي با آن برخورد شود. بنابراین، به منظور تسعیر سرقفلی، از نرخ ارز در تاريخ ترازنامه استفاده می‌شود.

واگذاري تمام يا بخشي از عمليات خارجي

8.   طبق اين استاندارد، با از دست دادن كنترل، نفوذ قابل ملاحظه، يا كنترل مشترك در عمليات خارجي، همانند واگذاري عمليات خارجي برخورد می‌شود. براي مثال، حتي اگر با از دست دادن كنترل، واحد تجاری اصلي همچنان نفوذ قابل ملاحظه خود را حفظ كند، اين رويداد، واگذاري عمليات خارجي تلقي می‌گردد زيرا تغيير در ماهيت سرمايه‌گذاري يك رويداد اقتصادي بااهميت است.

9.  در صورتي كه واگذاري بخشي از منافع واحد تجاری گزارشگر در عمليات خارجي موجب از دست دادن كنترل، نفوذ قابل ملاحظه، يا كنترل مشترك نشود، با آن همانند يك مبادله مالكانه برخورد می‌شود اما در صورت از دست دادن كنترل، نفوذ قابل ملاحظه، يا كنترل مشترك، سود و زیان تسعيري كه پيشتر در سرفصل حقوق صاحبان سرمايه شناسايي شده بود به سود (زيان) انباشته منتقل می‌شود.




استاندارد پانزده حسابداری

استاندارد پانزده حسابداری در خصوص حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :


اين‌ استاندارد بايد با توجه‌
به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌ حسابداري‌“

مطالعه‌ و بكارگرفته‌ شود.

دامنه‌ كاربرد

1   .  اين‌
استاندارد به
 نحوه‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها و الزامات‌ افشاي‌ اطلاعات‌
مربوط‌ مي‌پردازد.

2   .  حسابداري‌ سرمايه‌گذاري‌ در كليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌
بايد طبق‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد انجام‌ شود. اين‌ استاندارد نحوه‌ حسابداري‌
سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ و وابسته‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌ را
تعيين‌ نمي‌كند ليكن‌ درخصوص‌ نحوه‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ پيشگفته‌ در
صورتهاي‌ مالي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ كاربرد دارد مگر در مواردي‌ كه‌ در استانداردهاي‌
حسابداري‌ مربوط‌ به‌ سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ و وابسته‌ نحوه‌ عمل‌
ديگري‌ تجويز شده‌ باشد.

3  .  موارد
زير در اين‌ استاندارد مورد بحث‌ قرار نمي‌گيرد:

الف‌. مباني‌
شناخت‌ درآمدهايي‌ كه‌ به‌صورت‌ سود تضمين‌ شده‌، سود سهام‌ و غيره‌ از سرمايه‌گذاريها
عايد مي‌شود (رجوع‌ شود به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 3 با
 عنوان‌
درآمد
عملياتي
‌).

ب .  سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ و
وابسته‌ در صورتهاي‌ مالي‌ تلفيقي‌.

ج‌  .  سرمايه‌گذاريهاي‌ خاص‌ ازجمله‌ ابزارهاي‌ مالي‌
پيچيده‌.

د  .  سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ توسط‌ طرحهاي‌ مزاياي‌
بازنشستگي‌ و مؤسسات‌ بيمه‌ عمر انجام‌ مي‌شود.

ﻫ  .  سرمايه‌گذاري‌ در املاك‌.

4  .  نظر به‌
اينكه‌ يكي‌ از ويژگيهاي‌ كليه‌ سرمايه‌گذاريها، ايجاد منافع‌ اقتصادي‌ براي‌ واحد
سرمايه‌گذار است‌، نحوه‌ حسابداري‌ مندرج‌ در اين‌ استاندارد عملكرد سرمايه‌گذاري‌
يك‌
 واحد سرمايه‌گذار را به نحو مناسب‌ شناسايي‌ و اندازه‌گيري‌
مي‌كند. لذا، اين‌ استاندارد، در
 مورد كليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌ سرمايه‌گذار، صرف نظر از
ماهيت‌، درصد سرمايه‌گذاري‌ و حجم‌ فعاليت‌ سرمايه‌گذاري‌ آنها، ازجمله‌ شركتهاي‌
تخصصي‌ سرمايه‌گذاري‌ كاربرد دارد. با
 اين‌ حال‌،
اين‌ امر مانع‌ تدوين‌ رهنمودهاي‌ ويژه‌ براي‌ صنايع‌ و گروههاي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ خاص‌
با رعايت‌ اصول‌ كلي‌ مندرج‌ در اين‌ استاندارد نيست‌.

تعاريف‌

5  اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  سرمايه‌گذاري‌ :  نوعي‌ دارايي‌ است‌ كه‌ واحد سرمايه‌گذار براي‌
افزايش‌ منافع‌ اقتصادي‌ از
 طريق‌ توزيع‌ منافع‌ (به‌ شكل‌ سود سهام‌، سود تضمين‌
شده‌ و اجاره‌)، افزايش‌ ارزش‌ يا ساير مزايا (مانند مزاياي‌ ناشي
 از مناسبات‌
تجاري‌) نگهداري‌ مي‌كند.

  سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت :  به‌ طبقه‌اي‌ از سرمايه‌گذاريها گفته‌ مي‌شود
كه‌ به
 قصد استفاده‌ مستمر در فعاليتهاي‌ واحد تجاري‌ نگهداري‌ شود.
يك‌ سرمايه‌گذاري‌ هنگامي‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ غيرجاري‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود كه‌ قصد
نگهداري‌ آن‌ براي‌ مدت‌ طولاني‌ به
 وضوح‌ قابل‌ اثبات‌ باشد يا توانايي‌
واگذاري‌ آن‌ توسط‌ سرمايه‌گذار مشمول‌ محدوديتهايي‌ باشد.

  سرمايه‌گذاري‌ جاري‌ :  به‌ طبقه‌اي‌ از سرمايه‌گذاريها گفته‌ مي‌شود
كه‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ نباشد.

  سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار :  نوعي‌ سرمايه‌گذاري‌ است‌ كه‌ براي‌ آن‌ بازار
فعالي‌ كه‌ آزاد و در
 دسترس‌ است‌ وجود دارد به‌طوري‌ كه‌ از طريق‌
آن‌ بتوان‌ به‌ ارزش‌ بازار يا شاخصي‌ قابل‌ اتكا كه‌ محاسبه‌ ارزش‌ بازار را
امكان‌پذير سازد، دست‌ يافت‌.

  سود سهمي‌ (يا سهام‌ جايزه‌) :  عبارت‌ است‌ از توزيع‌ سود به‌ شكل‌ سهم‌ بين‌
صاحبان‌ سهام‌ يك‌ واحد تجاري‌ از محل‌ سود تقسيم‌ نشده‌ يا اندوخته‌ها كه‌ با
توجه‌ به‌ اصلاحيه‌ قانون‌ تجارت‌ موكول‌ به‌ تصويب‌ مجمع‌ عمومي‌ فوق‌العاده‌ است‌.

  حق‌ تقدم‌ : 
به
 موجب‌ ماده‌ 166 اصلاحيه‌ قانون‌ تجارت‌، حقي‌ است‌ قابل‌
نقل‌ و انتقال‌ كه‌ در زمان‌ خريد سهام‌ جديد توسط‌ صاحبان‌ سهام‌ واحد تجاري‌ به‌
نسبت‌ سهامي‌ كه‌ مالكند به‌
 ايشان‌ تعلق‌ مي‌گيرد.

  سرمايه‌گذاري‌ در املاك‌ :  عبارت‌ از سرمايه‌گذاري‌ در زمين‌ يا ساختماني‌
است‌ كه‌ عمليات‌ ساخت‌ و توسعه‌ آن‌ به‌ اتمام‌ رسيده‌ و به‌
 جهت‌
ارزش‌ بالقوه‌اي‌ كه‌ ازنظر سرمايه‌گذاري‌ دارد و نه‌ به
 قصد استفاده‌
توسط‌ واحد تجاري‌ سرمايه‌گذار يا شركتهاي‌ همگروه‌ آن‌، نگهداري‌ مي‌شود.

  صندوق سرمایه‌گذاری: نهاد مالی است که منابع
مالی حاصل از انتشار گواهی سرمایه‌گذاری را در موضوع فعالیت مصوب خود سرمایه‌گذاری
می‌کند.

6  .  اگرچه‌ ويژگي‌ زيربنايي‌ سرمايه‌گذاري‌ اين‌ است‌
كه‌ با قصد كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ انجام‌ مي‌پذيرد، اما اين‌ ويژگي‌ در
 مورد
كليه‌ داراييها مصداق‌ دارد. اين‌ امر مشكلاتي‌ را در تعريف‌ سرمايه‌گذاري‌ از نظر
مقاصد اين‌ استاندارد ايجاد مي‌كند زيرا اين‌ استاندارد قصد ندارد ساير
داراييهاي‌
مورد استفاده‌ واحد تجاري‌ از قبيل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود و موجودي‌ مواد و كالا
را

دربر گيرد. اين‌ مشكل‌ در مواردي‌ كه‌ سرمايه‌گذاري‌ خصوصياتي‌ مشابه‌ با ديگر
داراييها دارد، مضاعف‌ مي‌شود. مثلاً در مواردي‌ كه‌ عمليات‌ خريد و فروش‌ سرمايه‌گذاري‌
بخش‌ عمده‌ فعاليت‌ روزمره‌ يك‌ واحد تجاري‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، پرتفوي‌ سرمايه‌گذاريها،
مشابه‌ موجودي‌ مواد و كالا در ساير واحدهاي‌ تجاري‌ است‌.

7  .  به‌
هر صورت‌، در تدوين‌ استاندارد حسابداري‌ براي‌ سرمايه‌گذاريها، اين‌ فرض‌ تلويحي‌
وجود دارد كه‌ دارايي‌ طبقه‌بندي‌ شده‌ به‌عنوان‌ سرمايه‌گذاري‌، مستلزم‌ نحوه‌
حسابداري‌ متفاوتي‌ از ساير داراييهاست‌. اين‌ امر به‌نوبه‌ خود حاكي‌ از اين‌ است‌
كه‌ در ماهيت‌ سرمايه‌گذاري‌ خصوصيتي‌ وجود دارد كه‌ آن‌ را از ساير داراييها
متمايز مي‌سازد. ويژگي متمايزكننده‌ سرمايه‌گذاري‌ به
 عنوان‌
طبقه‌اي‌ از داراييها، طريقه‌ خاص‌ كسب‌ منافع‌ اقتصادي‌ آن‌ است‌. اين‌ منافع‌
اقتصادي‌ ممكن‌ است‌ به‌ يكي‌ از اشكال‌ زير يا هر دوي‌ آنها حاصل‌ شود. شكل‌
 اول‌
دريافتهاي‌ ناشي
 از توزيع‌ منافع‌، از قبيل‌ سود تضمين‌ شده‌ و سود سهام‌
است‌. در مفهومي‌ گسترده‌تر، اين‌ شكل‌ دربرگيرنده‌ شرايط‌ مساعد تجاري‌ است‌ كه‌
از
 طريق‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌ تجاري‌ فراهم‌ مي‌آيد. شكل‌ دوم‌،
منفعت‌ سرمايه‌اي‌ است‌ كه‌ منعكس‌كننده‌ افزايش‌ در ارزش‌ مبادلاتي‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌
طي‌ دوره‌ نگهداشت‌ آن‌ توسط‌ واحد تجاري‌ است‌. اين‌ ويژگي‌ درتعريف‌ سرمايه‌گذاري‌
براي‌ مقاصد اين‌ استاندارد بكار گرفته‌ شده‌ است‌. اگرچه‌ ارزش‌ ساير داراييها از
قبيل‌ ساختمان‌ و ماشين‌آلات‌ نيز ممكن‌ است‌ طي‌ زمان‌ افزايش‌ يابد، ليكن‌ اين‌
اقلام‌ تنها در
 مواردي‌ طبق‌ اين‌ استاندارد به عنوان‌
سرمايه‌گذاري‌ تلقي‌ مي‌شود كه‌ براي‌ اين‌ هدف‌ و
 نه‌ به قصد استفاده‌
در عمليات‌ واحد تجاري‌، نگهداري‌ شده‌ باشد.

8  .  ممكن‌
است‌ ادعا شود كه‌ سرمايه‌گذاري‌ نگهداري‌ شده‌ توسط‌ معامله‌گران‌ سهام‌ به
 عنوان‌
موجودي‌ كه‌ به
 قصد كسب‌ سود درجريان‌ عادي‌ فعاليتهاي‌ تجاري‌ آنها صورت‌
گرفته‌ است‌، در
 تعريف‌ سرمايه‌گذاري‌ طبق‌ اين‌ استاندارد قرار نمي‌گيرد.
ليكن‌ اين‌ اعتقاد وجود دارد كه‌ دارايي‌ مورد معامله‌ به‌ شيوه‌ مزبور، همان‌
خصوصيات‌ زيربنايي‌ را داراست‌ كه‌ درصورت‌ نگهداشت‌ توسط‌ يك‌ واحد تجاري‌ ديگر و
فروش‌ آن‌ به‌ يك‌ معامله‌گر سهام‌ و يا خريدار نهايي‌ ديگري‌ دارا مي‌بود.
بنابراين‌ نحوه‌ حسابداري‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ نگهداري‌ شده‌ به‌منظور خريد و فروش‌
توسط‌ معامله‌گران‌ سهام‌ نيز مطابق‌ اين‌ استاندارد است‌.

9 .   تعريف‌ سرمايه‌گذاري‌ طبق‌ اين‌ استاندارد تعريفي‌ عام‌ است‌. با اين‌
حال‌ اضافه‌ مي‌شود كه‌ تعريف‌ مزبور، شامل‌ اوراق‌ سهام‌، اوراق‌ مشاركت‌ با
حداقل‌ سود تضمين‌ شده‌، حق‌
 تقدم‌ خريد سهام‌، كالاها (غير از آنهايي‌ كه‌ به قصد مصرف‌
يا خريد و فروش‌، در
 جريان‌ فعاليتهاي‌ عادي‌ واحد تجاري‌ نگهداري‌ شود) و سپرده‌هاي‌
سرمايه‌گذاري‌ مدت‌دار بانكي‌ مي‌باشد. ضمناً اقلام‌ مزبور كليه‌ موارد را دربر نمي‌گيرد.

انواع‌ سرمايه‌گذاري‌

10 . سرمايه‌گذاري‌ ممكن‌ است‌ به‌ اشكال‌ مختلفي‌ صورت‌ گيرد و به‌ دلايل‌
گوناگوني‌ نگهداري‌ شود. برخي‌ سرمايه‌گذاريها ممكن‌ است‌ در قالب‌ اسنادي‌ كه‌
بيانگر بدهي‌ پولي‌ به‌ دارنده‌ آنهاست‌، ظاهر بشوند (نظير برخي‌ اوراق‌ مشاركت‌).
برخي‌ از اين‌ سرمايه‌گذاريها ممكن‌ است‌ متضمن‌ سود تضمين‌ شده‌ حداقلي‌ باشند.
سرمايه‌گذاريها همچنين‌ مي‌توانند در
 قالب‌ مالكيت‌ سهام‌ يك‌ واحد
تجاري‌ ديگر ظاهر شوند. اين‌ سرمايه‌گذاريها بيانگر حقوق‌ مالي‌ است‌. ساير اشكال‌
سرمايه‌گذاري‌ شامل‌ نگهداري‌ داراييهاي‌ عيني‌ مثل‌ زمين‌ و ساختمان‌، فلزات‌
گرانبها يا ديگر كالاها ازجمله‌ آثار هنري‌ است‌. سرمايه‌گذاريهاي‌ مختلف‌ ازنظر
سهولت‌ تبديل‌ به‌ وجه‌
 نقد يا ساير داراييها، ميزان‌ داد و ستد و ماهيت‌ بازار مربوط‌
ويژگيهاي‌ متفاوتي‌ از خود بروز مي‌دهند.

11 .  ماهيت‌ و سطح‌ سرمايه‌گذاري‌
يك‌ واحد تجاري‌ و حجم‌ فعاليت‌ آن‌ در
 زمينه‌ خريد، نگهداري‌ و فروش‌
سرمايه‌گذاريها در واحدهاي‌ مختلف‌ فرق‌ مي‌كند. براي‌ برخي‌ واحدهاي‌ تجاري‌
خصوصاً واحدهايي‌ كه‌ در بخشهاي‌ خاص‌ خدمات‌ مالي‌ فعاليت‌ دارند، فعاليت‌ سرمايه‌گذاري‌
بخش‌ عمده‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ را تشكيل‌ مي‌دهد و عملكرد آن‌ در
 زمينه‌
سرمايه‌گذاري‌ به‌
 ميزان‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ برنتايج‌ عمليات‌ آن‌ تأثير مي‌گذارد.
برخي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ ازقبيل‌ شركتهاي‌ تخصصي‌ سرمايه‌گذاري‌ صرفاً در زمينه‌
نگهداري‌ و مديريت‌ پرتفوي‌ سرمايه‌گذاري‌ در بلندمدت‌ فعاليت‌ مي‌كنند تا براي‌
صاحبان‌ سرمايه‌ خود درآمد يا رشد سرمايه‌ فراهم‌ آورند. براي‌ ساير واحدهاي‌
تجاري‌، سرمايه‌گذاري‌ ممكن‌ است‌ به
 عنوان‌ يك‌ منبع‌ وجوه‌ مازاد
نگهداري‌ شود و بخشي‌ از فعاليت‌ مديريت‌ وجوه‌ نقد آن‌ را تشكيل‌ دهد. همچنين‌ يك‌
واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ به‌منظور اعمال‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ يا اعمال‌ كنترل‌
برسياستهاي‌ مالي‌ و عملياتي‌ واحد تجاري‌ ديگر، در سهام‌ آن‌ سرمايه‌گذاري‌ كند.
بعلاوه‌ سرمايه‌گذاري‌ ممكن‌ است‌ به‌منظور تحكيم‌ رابطه‌ تجاري‌ يا دستيابي‌ به‌
يك‌ مزيت‌ تجاري‌ نگهداري‌ شود.

12 .  براي‌ برخي‌ سرمايه‌گذاريها،
بازار فعالي‌ وجود دارد كه‌ برمبناي‌ آن‌، مي‌توان‌ ارزش‌ بازار سرمايه‌گذاري‌ را
تعيين‌ كرد. براي‌ اين‌ سرمايه‌گذاريها، ارزش‌ بازار شاخص‌ ارزش‌ منصفانه‌ سرمايه‌گذاري‌
است‌. در
 مورد ساير سرمايه‌گذاريها، بازار فعالي‌ وجود ندارد و براي‌
تعيين‌ ارزش‌ منصفانه‌ از طرق‌ ديگري‌ استفاده‌ مي‌شود.

طبقه‌بندي‌ سرمايه‌گذاريها

13  .  آن‌ گـروه‌
از واحدهاي‌ تجـاري‌ كه‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شمـاره‌
14 با عنوان‌
 نحوه‌ ارائه‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري”،
داراييهاي‌ جاري‌ و غيرجاري‌ را در صورتهاي‌ مالي‌ خود تفكيك‌ مي‌كنند بايد سرمايه‌گذاريهاي‌
جاري‌ را به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ و سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ را به عنوان‌
دارايي‌ غيرجاري‌ منعكس‌ كنند.

14  .  آن‌
گروه‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ طبق‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ خاص‌ يا مفاد قوانين‌
آمره‌ داراييهاي‌ جاري‌ و غيرجاري‌ را در ترازنامه‌ تفكيك‌ نمي‌كنند بايد به
 منظور
تعيين‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاريها، بين‌ آنها تمايز قائل‌ شوند و مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاريها
را مطابق‌ با بندهاي‌ 29 تا 38 تعيين‌ كنند.

15 .  براساس‌
تعريف‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ مندرج‌ در بند
 5، سرمايه‌گذاري‌ فقط‌ زماني‌
به
 عنوان‌ بلندمدت‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود كه‌ قصد نگهداري‌ آن‌
براي‌ مدت‌ طولاني‌ به
 وضوح‌ قابل‌ اثبات‌
باشد يا اينكه‌ در عمل‌ محدوديتهايي‌ در توانايي‌ واگذاري‌ آن‌ توسط‌ واحد تجاري‌
وجود داشته‌ باشد. اين‌ اصل‌ صرف
 نظر از اينكه‌ سرمايه‌گذاري‌ مورد نظر
سريع‌المعامله‌ در بازار باشد يا نباشد، مصداق‌ دارد. بنابراين‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌
مشتمل‌بر موارد زير است‌:

الف. سرمايه‌گذاري‌
در واحد تجاري‌ فرعي‌ و وابسته‌ يا تسهيلات‌ بلندمدت‌ اعطايي
به‌ اين‌ واحدها.

ب .  سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ اساساً جهت‌ حفظ‌، تسهيل‌
و گسترش‌ فعاليت‌ يا روابط‌ تجاري‌ موجود انجام‌
شده‌ است‌ (اين‌ سرمايه‌گذاريها اصطلاحاً سرمايه‌گذاريهاي‌ تجاري‌ نام‌‌
 گرفته‌ است‌).

ج  .  سرمايه‌گذاريهايي‌ را كه‌ نمي‌توان‌ واگذار كرد،
يا بدون‌ تأثير عمده‌ برفعاليتهاي‌ واحد تجاري‌ قابل‌ واگذاري‌ نيست‌.

د  . سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ با قصد استفاده‌ مستمر توسط‌ واحد تجاري‌ نگهداري‌ مي‌شود و هدف‌ آن‌ نگهداري‌ پرتفويي‌ از سرمايه‌گذاريها جهت‌ تأمين‌ درآمد و يا رشد سرمايه‌ براي‌ صاحبان‌ سرمايه‌ واحد تجاري‌ است‌.

16 . تنها در شرايطي‌ كه‌ معيارهاي‌ پيشگفته‌ احراز شود، سرمايه‌گذاري‌ را
مي‌توان‌ بلندمدت‌ تلقي‌ كرد. اين‌ واقعيت‌ كه‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌ براي‌ مدت‌
نسبتاً طولاني‌ نگهداري‌ شده‌ است‌، لزوماً به
 معناي‌ بلندمدت‌ بودن‌ سرمايه‌گذاري‌
نيست‌. در ساير موارد كه‌ معيارهاي‌ مزبور احراز نگردد، سرمايه‌گذاري‌ (اعم‌ از
سريع‌المعامله‌ در بازار يا ساير) به
 عنوان‌ سرمايه‌گذاري‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌
مي‌شود.

17 . تعريف‌ سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار، دربرگيرنده‌
دو شرط‌ اصلي‌ است‌. اول‌ وجود بازاري‌ فعال‌ كه‌ آزاد و قابل‌ دسترس‌ باشد و دوم‌
اينكه‌ قيمتهاي‌ معاملاتي‌ درچنين‌ بازاري‌ معلوم‌ باشد و
علني‌ اعلام‌ شود. بعلاوه‌
قيمت‌ اعلام‌ شده‌ بايد به‌ گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا بيانگر قيمتي‌ باشد كه‌ بتوان‌
براساس‌ آن‌ معامله‌ كرد. درصورت‌ تحقق‌ اين‌ شرايط‌، سرمايه‌گذاري‌ يك‌ ”سرمايه‌گذاري‌
سريع‌المعامله‌
در بازار“ است‌. در عمل‌ مفهوم‌ عبارت‌ ” سريع‌المعامله‌ در بازار“ ممكن‌
است‌ براي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ مختلف‌ يكسان‌ نباشد. بنابراين‌ به
 دليل‌ تفاوت‌ در ميزان‌ دسترسي‌ به‌
بازار و در
 دسترس‌ بودن‌
قيمتهاي‌ اعلام‌ شده‌، يك‌ سرمايه‌گذاري‌ كه‌ هنگام‌ نگهداري‌ توسط‌ برخي‌ مؤسسات‌
خدمات‌ مالي‌ خاص‌، سريع‌المعامله‌ در بازار تلقي‌ شود، ممكن‌ است‌ براي‌ ديگر
واحدهاي‌ تجاري‌ اين‌چنين‌ نباشد.

18 .  سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌
در بازار را، هم‌ مي‌توان‌ به
 عنوان‌ سرمايه‌گذاري‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ كرد و هم‌ در
موارد مندرج‌ در بند
 15 آن‌ را سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ تلقي‌ كرد.

19 .  برخي‌ از واحدهاي‌ تجاري‌
ممكن‌ است‌ به
 موجب‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ خاص‌ يا مفاد قوانين‌ آمره‌،
ترازنامه‌ خود را مطابق‌ فرم‌ ازپيش‌ تعيين‌ شده‌اي‌ كه‌ بين‌ داراييهاي‌ جاري‌ و
غيرجاري‌ تمايزي‌ قائل‌ نمي‌شود، تهيه‌ كنند. بسياري‌ از واحدهاي‌ تجاري‌، نظير
بانكها و شركتهاي‌ بيمه‌ كه‌ در رشته‌هاي‌ مالي‌ فعاليت‌ مي‌كنند، هرچند ممكن‌ است‌
قصد واگذاري‌ داراييهايشان‌ را طي‌ عمليات‌ جاري‌ نداشته‌ باشند، با اين‌ حال‌
معمولاً بسياري‌ از سرمايه‌گذاريهاي‌ خود را به
 عنوان‌ منابعي‌ تلقي‌ مي‌كنند
كه‌ درصورت‌ لزوم‌، مي‌توان‌ آنها را جهت‌ عمليات‌ جاري‌ بكار گرفت‌. با
 اين‌ حال‌
اين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ ممكن‌ است‌ داراي‌ سرمايه‌گذاريهايي‌ باشند كه‌ علي‌الاصول‌ سرمايه‌گذاري‌
بلندمدت‌ تلقي‌ شود. بنابراين‌ بسياري‌ از اين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ در تجزيه‌ و تحليل‌
سرمايه‌گذاريهاي‌ خود و انتساب‌ مبلغ‌ دفتري‌ به‌ آنها، خصوصيات‌ سرمايه‌گذاري‌ را
از
 نظر جاري‌ يا بلندمدت‌ بودن‌، مبناي‌ كار قرار مي‌دهند.

بهاي‌ تمام‌ شده‌ سرمايه‌گذاريها

20 . بهاي‌ تمام‌ شده‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌، مخارج‌ تحصيل‌ آن‌، ازقبيل‌
كارمزد كارگزار، حق‌الزحمه‌ها و عوارض‌ و ماليات‌ را نيز دربر مي‌گيرد ليكن‌ شامل‌
مخارج‌ مالي‌ تحمل‌شده‌ در
 رابطه‌ با ايجاد تدريجي‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌ نيست‌. بهاي‌
تمام‌ شده‌ پرتفوي‌ سرمايه‌گذاريها برمبناي‌ تك‌تك‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ آن‌ تعيين‌
مي‌شود.

21 . اگر سرمايه‌گذاري‌
كلاً يا جزئاً درمقابل‌ مابه‌ازاي‌ غيرنقد تحصيل‌ شود، بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ معادل‌
ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌ يا اوراق‌ بهاداري‌ خواهد بود كه‌ به
 عنوان‌
مابه‌ازا واگذار شده‌ است‌. ليكن‌ هرگاه‌ ارزش‌ منصفانه‌ سرمايه‌گذاري‌ تحصيل‌ شده‌
با سهولت‌ بيشتري‌ قابل‌ تعيين‌ باشد، مبلغ‌ اخير ممكن‌ است‌ در تعيين‌ بهاي‌ تمام‌
شده‌ سرمايه‌گذاري‌ ملاك‌ عمل‌ قرار گيرد.

22 .  نحوه‌ تعيين‌ بهاي‌ تمام‌شده‌
حق‌ تقدم‌ خريداري‌ شده‌ مشابه‌ با خريد سهام‌ است‌. همچنين‌ چنانچه‌ واحد تجاري‌
در نتيجه‌ افزايش‌ سرمايه‌ واحد سرمايه‌پذير صاحب‌ حق‌ تقدم‌ شود وجوه‌ پرداختي‌
بابت‌ سهام‌ جديد يا واگذاري‌ مطالبات‌ سود سهام‌ نقدي‌ از اين‌ بابت‌ به‌ بهاي‌
تمام‌شده‌ سرمايه‌گذاري‌ اضافه‌ مي‌شود. در موارد بالا پس‌ از حصول‌ اطمينان‌ از
دريافت‌ سهام‌ جديد به
 منظور تعيين‌ مبلغ‌ دفتري‌ هر سهم‌، جمع‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌
قبلي‌ و بهاي‌ تمام‌شده‌ حق‌
 تقدم‌ تحصيل‌ شده‌ به‌ كل‌ سهام‌ موجود از بابت‌
سرمايه‌گذاري‌ مربوط‌ تسهيم‌ مي‌شود.

23  .  چنانچه‌
سرمايه‌گذاري‌ تحصيل‌ شده‌ دربرگيرنده‌ حداقل‌ سود تضمين‌ شده‌ يا سود سهام‌ تعلق‌
گرفته‌ و دريافت‌ نشده‌ باشد، بهاي‌ تمام‌ شده‌ سرمايه‌گذاري‌ عبارت‌ از بهاي‌
خريد بعد از كسر هرگونه‌ سود تعلق‌ گرفته‌ و دريافت‌ نشده‌ خواهد بود.

24 . مبالغ‌ سود
تضمين‌ شده‌، حق‌‌امتياز و سود سهام‌ حاصل‌ از سرمايه‌گذاري‌، بازده‌ سرمايه‌گذاري‌
است‌ و عموماً درآمد تلقي‌ مي‌گردد. با
 اين‌ حال‌
در برخي‌ شرايط‌، مثلاً، در مواردي‌ كه‌ سود سهام‌ عادي‌ شركت‌ سرمايه‌پذير، از
محل‌ اندوخته‌ها يا سود انباشته‌ مصوب‌ پيش‌ از تحصيل‌ سرمايه‌گذاري‌ اعلام‌ مي‌شود
اين‌ گونه‌ مبالغ‌ معرف‌ بازيافت‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام ‌شده‌ سرمايه‌گذاري‌ است‌ و
درآمد محسوب‌ نمي‌شود. به‌ بيان‌ ديگر، بهاي‌ تمام‌ شده‌ سرمايه‌گذاري‌ تنها
هنگامي‌ بابت‌ سود سهام‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌ كاهش‌ داده‌ مي‌شود كه‌ سود سهام‌
مزبور مازاد بر سهم‌ شركت‌ سرمايه‌گذار از سودهاي‌ مصوب‌ شركت‌ سرمايه‌پذير پس‌ از
تحصيل‌ سرمايه‌گذاري‌ باشد.

انعكاس‌ به‌ ارزش‌ بازار

25 . استفاده‌ از ارزش‌ بازار در مورد سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌
در بازار عملاً موجب‌ مي‌شود كليه‌ تغييرات‌ در ارزش‌ بازار سرمايه‌گذاري‌ در صورتهاي‌
عملكرد مالي‌ شناسايي‌ شود صرف‌نظر از اينكه‌ سرمايه‌گذاري‌ به‌ فروش‌ رسيده‌ يا
نرسيده‌ باشد. كاربرد اين‌ مبناي‌ اندازه‌گيري‌ در تعيين‌ مبلغ‌ دفتري‌ آن‌ گروه‌
از سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به
 عنوان‌
داراييهاي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شوند به‌
 دلايل‌ زير مناسب‌ است‌:

الف. نتيجه‌
عمليات‌ واحد تجاري‌ بنحو مطلوب‌تري‌ منعكس‌ مي‌شود چون‌ هرگونه‌ افزايش‌ در
 ارزش‌
بازار سرمايه‌گذاري‌، به‌ سبب‌ مستند بودن‌ به‌ دريافت‌ وجه‌ نقد و يا انتظار قريب‌
به‌ يقين‌ به‌ دريافت‌ وجه‌ نقد، معرف‌ سود تحقق‌ يافته‌ دوره‌ است‌. مضافاً اين‌
 مبنا
ارزيابي‌ بهتري‌ از عملكرد مديريت‌ فراهم‌ مي‌كند.

ب .  از نقطه‌نظر واقعيت‌ اقتصادي‌ و يكنواختي‌ عمل‌،
عيني‌ترين‌ ابزار براي‌ اندازه‌گيري‌ تأثير مالي‌ تصميمات‌ مربوط‌ به‌ خريد، فروش‌
و نگهداري‌ سهام‌ طي‌ دوره‌ است‌. اگرچه‌ سود يا زيان‌ ممكن‌ است‌ در تاريخ‌
ترازنامه‌ متبلور نشده‌ باشد، ليكن‌ واقعيت‌ اقتصادي‌ اين‌ است‌ كه‌ مديريت‌ از
 طريق‌
فروش‌ سرمايه‌گذاري‌، توانايي‌ تبلور آنها را داشته‌ ليكن‌ به‌عمد چنين‌ نخواسته‌
است‌.

ج‌  .  دستكاري‌ نتيجه‌ عمليات‌ توسط‌ مديريت‌ واحد
تجاري‌ از
 طريق‌ انتخاب‌ زمان‌ فروش‌ سرمايه‌گذاري‌ ناممكن‌ مي‌شود.

د  ارزش‌ بازار خاصه‌اي‌ از دارايي‌ است‌ كه‌ براي‌ مديريت‌ واحد تجاري‌ و ساير استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ بيشترين‌ اهميت‌ را دارد. افزون‌ بر اين‌، استفاده‌ از اين‌ روش‌ اشكال‌ در اندازه‌گيري‌ اقلام‌ مشابه‌ با قيمتهاي‌ متفاوت‌ را كه‌ تنها به‌لحاظ‌ خريد در زمانهاي‌ مختلف‌ ايجاد شده‌ است‌، از بين‌ مي‌برد.

تعيين‌ ارزش‌
بازار اوراق‌ سريع‌المعامله‌

26 . در عمل‌، در هر
مقطع‌ زماني‌، دو قيمت‌ براي‌ ارزيابي‌ اوراق‌ سريع‌المعامله‌ به‌
 ارزش‌
بازار وجود دارد. اول‌: قيمت‌ ”
 پيشنهاد خريد“ است‌ كه‌ انتظار مي‌رود سرمايه‌گذاري‌ به‌
آن‌ قيمت‌ واگذار شود و دوم‌: قيمت‌ ”
 پيشنهاد فروش‌“ است‌ كه‌
انتظار مي‌رود يك‌ سرمايه‌گذار براي‌ تحصيل‌ سرمايه‌گذاري‌ بپردازد. قيمت‌ سومي‌
كه‌ مي‌تواند براي‌ مقاصد ارزيابي‌ بكار گرفته‌ شود، قيمت‌ ميانگين‌ بازار، يعني‌
ميانگين‌ قيمت‌ ”
 پيشنهاد خريد “ و ” پيشنهاد
فروش‌
 “ است‌. در عمل‌، تفاوت‌ بين‌ دو قيمت‌ مزبور در مورد
يك‌ سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار نسبتاً كم‌ است‌. درنتيجه‌ در اين‌ استاندارد
قيمت‌ خاصي‌ تجويز نمي‌شود. واحدهاي‌ تجاري‌، قيمت‌ متناسب‌ با شرايط‌ خاص‌ خود را
انتخاب‌ مي‌كنند. براي‌ بيشتر واحدهاي‌ تجاري‌، قيمت‌ صحيح‌ در
 تئوري‌،
قيمت‌ پيشنهاد خريد است‌ ليكن‌ در عمل‌ قيمت‌ ميانگين‌ نيز قابل‌ قبول‌ است‌. به‌هرحال‌
هرمبنايي‌ كه‌ انتخاب‌ شود به‌طور يكنواخت‌ اعمال‌ خواهد شد. قيمتهاي‌ تاريخ‌
ترازنامه‌ را مي‌توان‌ از
 طريق‌ يك‌ كارگزار رسمي‌ و يا از طريق‌
بورس‌ اوراق‌ بهادار كسب‌ نمود. ارزش‌ بازار پرتفوي‌ سرمايه‌گذاري‌ براساس‌ تك‌
 تك‌ سرمايه‌گذاريها
محاسبه‌ مي‌شود.

27 .  بايد توجه‌ داشت‌ كه‌
قيمت‌ اعلام‌ شده‌ بازار قيمتي‌ ميانگين‌ است‌ و اغلب‌ مبتني‌بر حجم‌ معيني‌ از
معاملات‌ است‌. بنابر
 اين‌ ممكن‌ است‌ راهنماي‌ قابل‌ اتكايي‌ براي‌ استفاده‌
توسط‌ واحد تجاري‌ در
 شرايط‌ خاص‌ آن‌ نباشد. اين‌ امر بويژه‌ هنگامي‌ مصداق‌
دارد كه‌ سرمايه‌گذار، بيش‌ از اندازه‌ معمول‌ از يك‌ سرمايه‌گذاري‌ را در
 اختيار
داشته‌ باشد. در
 چنين‌ شرايطي‌ واگذاري‌ كل‌ سرمايه‌گذاري‌ بدون‌ تغيير
در قيمت‌ امكان‌پذير نيست‌ و بنابراين‌ قيمت‌ مزبور بايد درحدي‌ تعديل‌ شود كه‌
درآمد قابل‌ شناسايي‌ در تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌نحوي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌
باشد. البته‌ نحوه‌ معمول‌ واگذاري‌ توسط‌ واحد تجاري‌ (به‌صورت‌ يكجا يا بخش‌ بخش‌)
بايد در
 روال‌ فعاليت‌ عادي‌ آن‌ در نظر
گرفته‌ شود.

28 .  در شرايطي‌ كه‌ واگذاري‌
اجباري‌ باشد، قيمت‌ مؤثر ممكن‌ است‌ بنحو قابل‌ ملاحظه‌اي‌ كمتر از قيمت‌ اعلام‌
شده‌ بازار باشد. همچنين‌ حجم‌ سهام‌ موجود در بازار براي‌ معامله‌ نيز عامل‌ مهمي‌
در تعيين‌ قيمت‌ بازار است‌. دراين‌ شرايط‌ بايد مراتب‌ فوق‌ در تعيين‌ قيمت‌
بازار مورد توجه‌ خاص‌ قرار گيرد.

مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاريها

29  .  به
استثنای سرمایه‌گذاریهای نگهداری شده توسط صندوقهای سرمایه‌گذاری و واحدهای تجاری
مشابه که باید به ارزش بازار گزارش گردد. سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار
هرگاه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شود بايد در ترازنامه‌
به‌ يكي‌ از دو روش‌ زير منعكس‌ شود:

الف .ارزش‌ بازار، يا

ب‌  .اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌.

30  .  چنانچه‌
ماهيت‌ و ميزان‌ سرمايه‌گذاري‌ به
 گونه‌اي‌ باشد كه‌ جذب‌ آن‌ توسط‌ بازار، بدون‌ تأثير با  اهميت‌
در نرخ‌ بازار آن‌، ممكن‌ نباشد، قيمت‌ جاري‌ بازار بايد طوري‌ تعديل‌ شود كه‌
منعكس‌كننده‌ عوايدي‌ باشد كه‌ واحد تجاري‌ به
 طور واقع‌ بينانه‌،
انتظار كسب‌ آن‌ را درصورت‌ واگذاري‌ سرمايه‌گذاري‌ در روال‌ عادي‌ فعاليت‌ تجاري‌
داشته‌ باشد.

31  .  ساير
سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود، بايد در
ترازنامه‌ به‌ يكي‌ از دو روش‌ زير منعكس‌ شود:

الف‌.   اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌، يا

ب  .  خالص‌
ارزش‌ فروش‌.

32 . استفاده‌ از ارزشهاي‌ جاري‌ تا ميزاني‌ كه‌ با
خصوصيات‌ اتكاپذيري‌ و ملاحظات‌ منفعت‌ و هزينه‌ سازگار باشد، موجب‌ مي‌گردد
اطلاعات‌ ارائه‌ شده‌ در صورتهاي‌ مالي‌ براي‌ استفاده‌كنندگان‌، در
 راستاي‌
ارزيابي‌ وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌ مفيد واقع‌ شود. بدين‌لحاظ‌ و
باتوجه‌ به‌ دلايل‌ ذكر شده‌ در بند 25، سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار را
كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ مي‌شود مي‌توان‌ به‌ ارزش‌
بازار آن‌ در ترازنامه‌ منعكس‌ كرد و هرگونه‌ افزايش‌ يا كاهش‌ در ارزش‌ آن‌ طي‌ دوره‌
را به
 عنوان‌ بخشي‌ از نتايج‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ در صورت‌ سود
و زيان‌ شناسايي‌ شود. رويه‌ مجاز ديگر، انعكاس‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ مزبور به‌ اقل‌
بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ در ترازنامه‌ است‌.

33 . ساير سرمايه‌گذاريهاي‌
جاري‌ (غير از سريع‌المعامله‌ در بازار) به‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ اوليه‌ وخالص‌
ارزش‌ فروش‌ در ترازنامه‌منعكس‌ مي‌شود. اين‌ سرمايه‌گذاريها، معمولاً به‌ بهاي‌
تمام‌ شده‌ انعكاس‌ مي‌يابد مگر در
 مواردي‌ كه‌ كاهش‌ در ارزش‌ سرمايه‌گذاري‌
قابل‌ تشخيص‌ باشد. رويه‌ مجاز ديگر، استفاده‌ از خالص‌ ارزش‌ فروش‌ است‌ هنگامي‌
كه‌ مبلغ‌ آن‌ به
 گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد. اگر رويه‌
اخير انتخاب‌ شود، هرگونه‌ افزايش‌ و كاهش‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ به
 عنوان‌
درآمد يا هزينه‌ سرمايه‌گذاريها در زمره‌ فعاليتهاي‌ عادي‌ در
 صورت‌
سود و زيان‌ شناسايي‌ مي‌شود.

34  .  سرمايه‌گذاريهايي‌
كه‌ تحت‌ عنوان‌ دارايي‌ غيرجاري‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود بايد در ترازنامه‌ به‌ يكي‌
 از
روشهاي‌ زير منعكس‌ شود:

الف.  بهاي‌ تمام‌ شده‌ پس‌ از كسر هرگونه‌ کاهش ارزش انباشته.

ب  .  مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ به عنوان‌ يك‌ نحوه‌ عمل‌ مجاز جايگزين‌.

درصورت‌
انعكاس‌ به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌، مطابق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان‌
”داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود“  عمل‌ مي‌شود با
اين‌ تفاوت‌ كه‌ دوره‌ تناوب‌ تجديد ارزيابي‌ يك‌ سال‌ خواهد بود.

35 . از آنجا كه‌
سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ براي‌ مدت‌ طولاني‌ نگهداري‌ مي‌شوند، ارزش‌ بازار آنها
از نظر مربوط‌ بودن‌ به‌ اندازه‌گيري‌ سود و زيان‌ دوره‌، اهميت‌ چنداني‌ ندارد
زيرا كه‌ مديريت‌ واحد تجاري‌ قصد و يا توان‌ آن‌ را ندارد كه‌ اين‌ ارزش‌ را از
 طريق‌
فروش‌ آنها متبلور سازد. به‌
 اين‌ دليل‌، سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ به‌ بهاي‌ تمام‌
شده‌، پس‌ از كسر کاهش ارزش انباشته آنها در ترازنامه انعكاس‌ مي‌يابد. در نحوه‌
عمل‌ مجاز جايگزين‌، اين‌
 سرمايه‌گذاريها را مي‌توان‌ براساس‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌
آنها منعكس‌ نمود. اگر اين‌ رويه‌ انتخاب‌ شود، احتساب‌ هر
 گونه‌
افزايش‌ در ارزش‌ به
 عنوان‌ درآمد تحقق‌ يافته‌ دوره‌ مناسب‌ نيست‌. درعوض‌، مبلغ‌
هرگونه‌ افزايش‌ به
 عنوان‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ تلقي‌ مي‌شود و در سرفصل‌ حقوق‌
صاحبان‌ سهام‌ انعكاس‌ مي‌يابد. درصورت‌ انعكاس‌ به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌، طبق‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان‌ داراييهاي‌
ثابتمشهود عمل‌ مي‌شود با اين‌ تفاوت‌ كه‌ در مورد
تناوب‌ تجديد ارزيابي‌ مفاد بند 34 ملاك‌ عمل‌ قرار مي‌گيرد.

36 . چنانچه‌
مديريت‌ واحد تجاري‌، سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ را به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌
منعكس‌ كند، اين‌ ارزيابي‌ بايد همه‌ ساله‌ انجام‌ شود. بدين‌معني‌ كه‌ واحدهاي‌
تجاري‌ مجاز نيستند سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ را به‌ مبلغي‌ كه‌ نه‌ معرف‌ ارزش‌
جاري‌ و نه‌ معرف‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ است‌، منعكس‌ كنند. اين‌ امر منعكس‌كننده‌ اين‌
نظريه‌ است‌ كه‌ به‌ غير از بهاي‌ تمام‌ شده‌ اوليه‌، تنها ارزش‌ مربوط‌ و معني‌دار
براي‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌، ارزش‌ جاري‌ است‌.

37 . چنانچه‌ يك‌ ” سرمايه‌گذاري‌
سريع‌
 المعامله‌ در بازار“ به عنوان‌ دارايي‌ غيرجاري‌ نگهداري‌
شود، چون‌ واحد تجاري‌ در واگذاري‌ آن‌ محدوديت‌ دارد يا تمايلي‌ به‌ واگذاري‌ آن‌
ندارد تا افزايش‌ در ارزش‌ آن‌ در عمل‌ متبلور شود، تلقي‌ هرگونه‌ افزايش‌ در ارزش‌
بازار آن‌ به
 عنوان‌ تحقق‌ يافته‌، مناسب‌ نيست‌ و درنتيجه‌ نبايد اين‌
تغييرات‌ را در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ كرد.

38  .  مبلغ‌
كل‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌
مي‌شود بايد بر
 مبناي‌ مجموعه‌ (پرتفوي‌) سرمايه‌گذاريهاي‌ مزبور تعيين‌
شود. مبلغ‌ كل‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ و ساير سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌، عبارت‌
ازجمع‌ مبلغ‌ دفتري‌ تك‌
 تك‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ مربوط‌ است‌ كه‌ جداگانه‌ تعيين‌ مي‌شود.

تغيير مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاريها

39  . هرگاه‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌اي‌ كه‌ به عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شده‌ است‌، به‌ ارزش‌ بازار منعكس‌ شود، هر گونه‌ افزايش‌ يا كاهش‌ در مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ بايد به عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ شناسايي‌ شود.

40  هرگاه‌ ساير سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌ (يعني‌ غير از سريع‌المعامله‌ در بازار) به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ منعكس‌ شود، هرگونه‌ افزايش‌ و كاهش‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ بايد به‌عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ شناسايي‌ شود.

41  .  هرگاه‌
سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ ثبت‌ شود، نحوه‌ حسابداري‌ آن‌
بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان‌ ”داراييهاي‌ ثابت‌
مشهود“ باشد. افزايش‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ درنتيجه‌ تجديد ارزيابي‌
بايد به
 عنوان‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ ثبت‌ و در ترازنامه‌ به عنوان‌
بخشي‌ از حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ منعكس‌ شود. هرگاه‌ افزايش‌ مزبور عكس‌ يك‌ كاهش‌
قبلي‌ ناشي
 از تجديد ارزيابي‌ باشد كه‌ به عنوان‌
هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ است‌، اين‌ افزايش‌ بايد تا ميزان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ در رابطه‌
با همان‌ دارايي‌ به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ شود. كاهش‌ مبلغ‌ دفتري‌ يك‌ قلم‌
سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ در
 نتيجه‌ تجديد ارزيابي‌ بايد به عنوان‌
هزينه‌ شناسايي‌ شود. چنانچه‌ كاهش‌ مزبور عكس‌ يك‌ افزايش‌ قبلي‌ ناشي
 از تجديد
ارزيابي‌ باشد كه‌ به‌ حساب‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ منظور شده‌ است‌، دراين‌صورت‌ اين‌
كاهش‌ بايد تا ميزان‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ مربوط‌ به‌ همان‌ سرمايه‌گذاري‌ به‌
 حساب‌
مازاد تجديد ارزيابي‌ بدهكار گردد و باقيمانده‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود.

42  .  باتوجه‌
به‌ مفهوم‌ تحقق‌ كه‌ عبارت‌ است‌ از الزام‌ به‌ اينكه‌ درآمد مستند به‌ دريافت‌
وجه‌ نقد (يا
 دارايي‌ ديگري‌ كه‌ با قطعيت‌ معقول‌ انتظار تبديل‌ آن‌
به‌ وجه‌ نقد وجود دارد) شده‌ باشد و يا با انتظار قريب‌ به‌ يقين‌ مستند شود،
مازاد تجديد ارزيابي‌ مذكور در بند 41، درآمد تحقق‌ نيافته‌ تلقي‌ مي‌گردد.
بنابراين‌ افزايش‌ سرمايه‌ به‌طور مستقيم‌ از محل‌ مازاد مزبور مجازنيست‌ و تنها
در زمان‌ تحقق‌، طبق‌ بند 45 به‌ حساب‌ سود و زيان‌ انباشته‌ منتقل‌ مي‌شود.

43  .  دريافت‌
سود سهمي‌ (يا سهام‌ جايزه‌) موجب‌ تغيير در مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ نمي‌شود
بلكه‌ به
 منظور تعيين‌ مبلغ‌ دفتري‌ هر سهم‌، مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌
بايد به‌ تعداد كل‌ سهام‌ موجود بعد از دريافت‌ سود سهمي‌ تقسيم‌ شود.

44 . دريافت‌ سود
سهمي‌ يا سهام‌ جايزه‌ منجر به‌ ورود وجه‌ نقد يا داراييهاي‌ ديگر به‌ واحد تجاري‌
سرمايه‌گذار نمي‌شود. به‌ بيان‌ ديگر واحد تجاري‌ سرمايه‌گذار با دريافت‌ سود سهمي‌
چيزي‌ جز آنچه‌ داشته‌ است‌، تحصيل‌ نمي‌كند. به
 همين‌ دليل‌ در زمان‌ دريافت‌
سود سهمي‌ نمي‌توان‌ درآمد سرمايه‌گذاري‌ را شناسايي‌ كرد و يا بهاي‌ تمام‌شده‌
سرمايه‌گذاري‌ را افزايش‌ داد. دريافت‌ سود سهمي‌ تنها باعث‌ افزايش‌ تعداد سهام‌
در سرمايه‌گذاري‌ مربوط‌ و در نتيجه‌ كاهش‌ مبلغ‌ دفتري‌ هر سهم‌ موجود مي‌شود. از
سوي‌ ديگر، تقسيم‌ سود به‌ شكل‌ نقد و سپس‌ افزايش‌ سرمايه‌ از محل‌ مطالبات‌
سهامداران‌ با تصويب‌ مجمع‌ عمومي‌ فوق‌العاده‌ در تعريف‌ سود سهمي‌ طبق‌ اين‌
استاندارد قرار نمي‌گيرد، ضمن‌ اينكه‌ به
 موجب‌ اصلاحيه‌ قانون‌ تجارت‌،
واحد سرمايه‌گذار حق‌ مطالبه‌ سود سهام‌ نقدي‌ را دارد و تنها در
 صورت‌
تمايل‌، اين‌ حق‌ را در
 قبال‌ كسب‌ سهام‌ جديد واگذار مي‌كند كه‌ اين‌ امر به منزله‌
دريافت‌ سود سهام‌ و پرداخت‌ مجدد آن‌ در قبال‌ سهام‌ جديد است‌. بدين‌ ترتيب‌ سود
سهام‌ نقدي‌ مزبور با رعايت‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد و استاندارد حسابداري‌ شماره‌
3
با
 عنوان‌ درآمد
عملياتي
شناسايي‌ مي‌شود.

واگذاري‌ سرمايه‌گذاريها

45  .  هرگاه‌
يك‌ سرمايه‌گذاري‌ واگذار شود، تفاوت‌ عوايد حاصل‌ از واگذاري‌ و مبلغ‌ دفتري‌
بايد به
 عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ شناسايي‌ شود. در مورد
سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌ كه‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ يا ارزش‌ بازار ثبت‌ شده‌ و
سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدتي‌ كه‌ به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ انعكاس‌ يافته‌ است‌،
سود يا زيان‌ واگذاري‌ بايد نسبت‌ به‌ آخرين‌ مبلغ‌ دفتري‌ و در
 مورد
سرمايه‌ گذاريهاي‌ جاري‌ سريع‌المعامله‌ كه‌ براساس‌ پرتفوي‌ سرمايه‌گذاري‌ به‌
اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ نشان‌ داده‌ مي‌شود، سود يا زيان‌
واگذاري‌ بايد نسبت‌ به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ تعيين‌ شود. در
 مورد
سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شده‌ است‌، تفاوت‌ ناشي از واگذاري‌
بايد به
 عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ سرمايه‌گذاري‌ و در مورد
سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌، تفاوت‌ مذكور بايد به
 عنوان‌ سود يا زيان‌ واگذاري‌
شناسايي‌ شود. هر
 گونه‌ خالص‌ مازاد ناشي از تجديد ارزيابي‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌
كه‌ قبلاً در حساب‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ منظور و در آن‌ نگهداري‌ شده‌ است‌، بايد
به
 عنوان‌ تغيير در اجزاي‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌، به‌ بستانكار
حساب‌ سود و زيان‌ انباشته‌ منظور شود.

46  .  هرگاه‌
تنها بخشي‌ از مجموع‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌ خاص‌ واحد تجاري‌ كه‌ به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
منعكس‌ شده‌ است‌، واگذار شود، مبلغ‌ دفتري‌ برمبناي‌ ميانگين‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
مجموع‌ سرمايه‌گذاري‌ محاسبه‌ خواهد شد.

47 . در مواردي‌
كه‌ حق‌ تقدم‌ خريد سهام‌ توسط‌ واحد تجاري‌ سرمايه‌گذار به‌ فروش‌ مي‌رسد مبلغ‌
دفتري‌ سرمايه‌گذاري‌ مربوط‌ پس‌ از كسر مبلغ‌ اسمي‌ سهام‌ موجود به‌ نسبت‌ تعداد
بين‌ حق‌ تقدم‌ و سهام‌ موجود تسهيم‌ مي‌شود.

48 . هرگونه‌ سود
تضمين‌ شده‌ و يا سود سهام‌ ممتاز تعلق‌ گرفته‌ و دريافت‌ نشده‌ مندرج‌ در عوايد
حاصل‌ از فروش‌ به
 طور جداگانه‌ به‌ حساب‌ گرفته‌ خواهد شد.

تغيير طبقه‌بندي‌ سرمايه‌گذاريها

49  .  تغيير طبقه‌بندي‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌ به‌
جاري‌ بايد براساس‌ يكي‌ از دو مبناي‌ زير صورت‌ گيرد:

الف‌
.  به‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و مبلغ‌ دفتري‌،
چنانچه‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌ به‌ روش‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌
منعكس‌ مي‌شود. اگر سرمايه‌گذاريهاي‌ مزبور قبلاً تجديد ارزيابي‌ شده‌ است‌ هر
 گونه‌
باقيمانده‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ مربوط‌ بايد هنگام‌ تغيير طبقه‌بندي‌ از حساب‌ سرمايه‌گذاري‌
برگشت‌ داده‌ شود، يا

ب‌  .  به‌
مبلغ‌ دفتري‌، چنانچه‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌ به‌ ارزش‌ بازار يا خالص‌ ارزش‌
فروش‌ منعكس‌ مي‌شود. در مواردي‌ كه‌ تغييرات‌ در ارزش‌ بازار سرمايه‌گذاريهاي‌
جاري‌ به‌ سود و زيان‌ منظور مي‌شود بايد هر
 گونه‌ باقيمانده‌ مازاد تجديد
ارزيابي‌ مربوط‌ را به‌ حساب‌ سود و زيان‌ انباشته‌ منتقل‌ كرد.

50  .  تغيير طبقه‌بندي‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌ به‌
بلندمدت‌ بايد به‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌، يا چنانچه‌ قبلاً به‌
ارزش‌ بازار (يا خالص‌ ارزش‌ فروش‌) ثبت‌ شده‌ است‌ به‌ اين‌ ارزش‌ انتقال‌ يابد.

51 . در شرايط‌
خاص‌، باتوجه‌ به‌ معيارهاي‌ ذكر شده‌ در بند 15، ممكن‌ است‌ تغيير طبقه‌بندي‌ يك‌
سرمايه‌گذاري‌ كه‌ ابتدا به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ تحصيل‌ شده‌، مناسب‌ باشد. برعكس‌،
ممكن‌ است‌ شرايط‌ مندرج‌ در بند 15 ازبين‌ برود و نياز به‌ تغيير طبقه‌بندي‌
بوجود آيد. در
 اين‌ صورت‌ نحوه‌ حسابداري‌ تغيير طبقه‌بندي‌ طبق‌
بندهاي‌ 49 و 50 است‌.

52 .  در كليه‌ موارد، تصميم‌ به‌ انتقال‌ يك‌ سرمايه‌گذاري‌
بين‌ طبقات‌ جاري‌ و بلندمدت‌، بايد به
 طور رسمي‌ در سوابق‌ داخلي‌ واحد تجاري‌ مستند شود. اين‌ مستندسازي‌
بايد تاريخ‌ مؤثر انتقال‌ را مشخص‌ كند.

صورت‌ سود و زيان‌

53  .  علاوه‌
بر موارد ذكر شده‌ در بندهاي‌ بالا، اقلام‌ زير بايد به‌ سود و زيان‌ منظور شود:

الف
‌.  هرگونه‌ هزينه‌ ناشي
 از كاهش‌
خالص‌ ارزش‌ فروش‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ كوتاه‌مدتي‌ كه‌ به‌
 اقل‌
بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ ارزيابي‌ مي‌شود،

ب  .  هرگونه‌
هزينه‌ كاهش‌ ارزش‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدتي‌ كه‌ به‌ روش‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
ارزيابي‌ مي‌شود، و

 ج‌  .      هرگونه‌ برگشت‌ كاهشهاي‌ قبلي‌ موارد ” الف‌ “  و ” ب‌ “ با توجه‌
به‌ تغيير در شرايط‌.

54 . سود نگهداري‌
مربوط‌ به‌ اوراق‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌
شده‌ و به‌ روش‌ ارزش‌ بازار ارزيابي‌ مي‌شود، منعكس‌كننده‌ افزايش‌ در ارزش‌
بازار طي‌ دوره‌ است‌ و درآمد تحقق‌ يافته‌ مي‌باشد. بنابراين‌ درآمد مزبور در سود
و زيان‌ به
 عنوان‌ درآمد حاصل‌ از سرمايه‌گذاري‌ طي‌ دوره‌ منظور مي‌شود.
هرگونه‌ كاهش‌ در ارزش‌ بازار طي‌ دوره‌ نيز به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.

55 .   در مورد ساير سرمايه‌گذاريهاي‌ جاري‌،
هرگاه‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ گردد، براي‌ زيان‌ مربوط‌، ذخيره‌
ايجاد مي‌شود. به‌ گونه‌اي‌ مشابه‌ براي‌ كاهش‌ ارزش‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌، ذخيره‌
ايجاد مي‌گردد. ذخاير مزبور درصورتي‌كه‌ به‌دليل‌ تغيير در
 شرايط‌
مورد نياز نباشد، برگشت‌ مي‌شود.

56 . هرگاه‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌ به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ ثبت‌ شده‌
باشد هرگونه‌ كاهش‌ در ارزش‌ نسبت‌
 به‌ مبلغ‌ تجديد ارزيابي‌ اندازه‌گيري‌
مي‌شود. نحوه‌ به‌ حساب‌ گرفتن‌ اين‌ مبالغ‌ طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11
با
 عنوان‌ حسابداري‌
داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود
خواهد بود.

مؤسسات‌ تخصصي‌ سرمايه‌گذاري‌

57  .  مؤسسات‌
تخصصي‌ سرمايه‌گذاري‌ كه‌ از توزيع‌ سود حاصل‌ از واگذاري‌ سرمايه‌گذاري‌ منع‌ شده‌اند،
بايد سود يا زيان‌ حاصل‌ از واگذاري‌ سرمايه‌گذاري‌ و نيز تغييرات‌ ارزش‌ سرمايه‌گذاريها
را كه‌ طبق‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد به‌ سود و زيان‌ منظور مي‌شود، نخست‌ درصورت‌
سود و زيان‌ منعكس‌ و سپس‌ از
 طريق‌ تخصيص‌ سود به‌ حساب‌ اندوخته‌هاي‌ غيرقابل‌ تقسيم‌
منتقل‌ كنند.

افشـا

58  .  اطلاعات‌
زير بايد در صورتهاي‌ مالي‌ افشا شود:

الف ‌. رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مورد استفاده‌ براي‌ سرمايه‌گذاريها مشتمل‌ بر نحوه‌ حسابداري‌ تغييرات‌ مبلغ‌ دفتري‌،

ب  – مبلغ‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شده‌ است‌،

جمبلغ‌ درآمد حاصل‌ از سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ و به‌ روش‌ ارزش‌ بازار ارزيابي‌ شده‌ است‌، شامل‌ درآمد حاصل‌ از تغيير در ارزش‌ بازار و تفكيك‌ جداگانه‌ سود و زيان‌ ناشي از انتقال‌ سرمايه‌گذاري‌ بين‌ جاري‌ و بلندمدت‌،

د -ارزش‌ بازار سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شده‌ و به‌ روش‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ ارزيابي‌ شده‌ است‌،

ﻫ   -ارزش‌ بازار سرمايه‌گذاريهاي‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به عنوان‌ دارايي‌ غيرجاري‌ نگهداري‌ شده‌ است‌،

و  -مبلغ‌ هر گونه‌ سود يا زيان‌ ناشي از واگذاري‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌،

ز مبلغ‌ كاهش‌ ارزش‌ سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌،

ح  – محدوديتهاي‌ قابل‌ توجه‌ در رابطه‌ با امكان‌ تبديل‌ سرمايه‌گذاريها به‌ نقد يا وصول‌ درآمد و عوايد واگذاري‌ آنها، و

ط‌  .  در مورد
مؤسساتي‌ كه‌ فعاليت‌ عمده‌ آنها سرمايه‌گذاري‌ در اوراق‌ بهادار است‌، صورت‌
تحليلي‌ پرتفوي‌ سرمايه‌گذاري‌.

59 . در صورتهاي‌ مالي‌، رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مورد استفاده‌ براي‌ سرمايه‌گذاري‌
افشا مي‌شود به‌
 گونه‌اي‌ كه‌ مباني‌ ارزيابي‌ و شرايطي‌ كه‌ در آن‌ هريك‌
از رويه‌ها اعمال‌ شده‌، به
 وضوح‌ مشخص‌ شده‌ باشد. افشاي‌ مزبور شامل‌ رويه‌هاي‌ مربوط‌
به
 نحوه‌ حسابداري‌ تغييرات‌ مبلغ‌ دفتري‌ سرمايه‌گذاريها نيز
مي‌باشد.

60 . براي‌ درك‌
صورتهاي‌ مالي‌، بويژه‌ صورت‌ سود و زيان‌، افشاي‌ ميزان‌ تأثير عملكرد سرمايه‌گذاري‌
برنتايج‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ طي‌ دوره‌ از اهميت‌ برخوردار است‌. اين‌ امر،
مقايسه‌ با سالهاي‌ قبل‌ و واحدهاي‌ تجاري‌ ديگر را تسهيل‌ مي‌كند. براين‌ اساس‌،
درصورت‌ اهميت‌، مبلغ‌ سرمايه‌گذاري‌ سريع‌المعامله‌ در بازار كه‌ به
 عنوان‌
دارايي‌ جاري‌ نگهداري‌ شده‌، همراه‌ با درآمد حاصل‌ از آنها و در صورت‌ استفاده‌ از
روش‌ ارزش‌ بازار درآمد ناشي
 از تغييرات‌ در ارزش‌ بازار آنها، جداگانه‌ افشا مي‌شود.

تاريخ‌ اجرا

61  .  الزامات‌
اين‌ استاندارد در
 مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌
1/1/1380 و بعد
 از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی
حسابداری

62.  با اجرای
الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد بین‌المللی حسابداری شماره 25 با عنوان
حسابداری سرمایه‌گذاریها نیز رعایت می‌شود.




استاندارد چهارده حسابداری

استاندارد چهارده حسابداری درخصوص نحوه‌ ارائه‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد با توجه‌
به‌ ”مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌ حسابداري‌“مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمه‌

1 .    از جمله‌ اطلاعات‌ مفيدي‌ كه‌ مي‌تواند در تحليل‌
وضعيت‌ مالي‌ واحدتجاري‌ براي‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ مفيد واقع‌ شود،
ارائـه‌ جداگانه‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌ در ترازنامه‌ است‌.
معمولاً به‌ مـازاد داراييهـاي‌ جاري‌ بر بدهيهاي‌ جاري‌، ”
 خالص‌ داراييهـاي‌ جـاري‌“
يا ”
 سرمايه‌ در گردش“ و به‌ مازاد بدهيهاي‌ جاري‌ بر داراييهاي‌ جاري‌ ” خالص‌
بدهيهاي‌ جاري“
اطلاق‌
مي‌شود.

دامنه‌ كاربرد

2 .  اين‌ استاندارد بايد براي‌ ارائـه‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌ در ترازنامه‌ بكار گرفته‌ شود.

ديدگاههاي‌ موجود در مورد
داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌

3 . از نظر برخي‌، هدف‌ از طبقه‌بندي‌ داراييها و بدهيها به‌ ” جاري“ و ” غير جاري“ ، ارائـه‌ معياري‌ تقريبي‌ از نقدينگي‌ واحد تجاري‌، يعني‌ توانايي‌ آن‌ در انجام‌ فعاليتهاي‌ روزمره‌، بدون‌ مواجهه‌ با مشكلات‌ مالي‌ است‌. برخي‌ ديگر، به‌ اين‌ طبقه‌ بندي‌ به عنوان‌ ابزاري‌ براي‌ تشخيص‌ آن‌ حصه‌ از منابع‌ و تعهدات‌ واحد تجاري‌ مي‌نگرند كه‌ گردش‌ مستمر دارد.

4 .  اهداف‌ مزبور تاحدي‌ با يكديگر ناسازگار است‌، زيرا در سنجش‌ نقدينگي‌، ملاك‌ طبقه‌بندي‌ داراييها و بدهيها به‌ جاري‌ يا غيرجاري‌، امكان‌ نقد شدن‌ و يا تسويه‌ آنها در آينده‌ نزديك‌ است‌، ولي‌ معيار تشخيص‌ داراييها و بدهيها به عنوان‌ ” اقلام‌ در گردش“ عمدتاً معطوف‌ به‌ مصرف‌ يا تسويه‌ آنها در راه‌ ايجاد درآمد طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌ است‌. چرخه‌ عملياتي‌ يك‌ واحد تجاري‌، معمولاً متوسط‌ فاصله‌ زماني‌ بين‌ ” تحصيل‌ موادي‌ كه‌ وارد فرايند عمليات‌ مي‌شود“ و ” تبديل‌ نهايي‌ آنها به‌ وجه‌ نقد “ است‌.

5 .  باتوجه‌ به‌ نظرات‌ متفاوت‌ بالا، معمولاً اقلامي‌ جزء داراييهاي‌ جاري‌ منظور مي‌شود كه‌ انتظار رود ظرف‌ يك‌ سال‌ يا طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌، هر كدام‌ طولاني‌تر است‌، به‌ وجه‌ نقد يا دارايي‌ ديگري‌ كه‌ نقد شدن‌ آن‌ قريب‌ به‌ يقين‌ است‌ تبديل‌ شود و اقلامي‌ در عداد بدهيهاي‌ جاري‌ محسوب‌ مي‌شود كه‌ انتظار رود طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌ يا ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌، هر كدام‌ طولاني‌تر است‌، تسويه‌ گردد. هرگاه‌ چرخه‌ عملياتي‌ واحد تجاري‌ نا مشخص‌ يا خيلي‌ طولاني‌ باشد، تفكيك‌ داراييها و بدهيها در صورتهاي‌ مالي‌ تحت‌ عناوين‌ جاري‌ و غيرجاري‌ به‌ ترتيب‌ ياد شده‌ مناسب‌ نخواهد بود. نحوه‌ عمل‌ بالا يك‌ قاعده‌ كلي‌ است‌ كه‌ بيشتر جنبه‌ قراردادي‌ دارد و لذا در مواردي‌ ممكن‌ است‌ انعكاس‌ يا عدم‌ انعكاس‌ اقلامي‌ خاص‌ به عنوان‌ داراييهاي‌ جاري‌ يا بدهيهاي‌ جاري‌ لزوماً با معيارهاي‌ فوق‌ تطبيق‌ نداشته‌ باشد.

محدوديتهاي‌ تفكيك‌ اقلام‌ جاري‌ و غيرجاري‌

6 .   کليه‌ واحدهاي‌ تجاري‌، به‌ استثناي‌ موارد مذكور در بند 7، بايد با رعايت‌ الزامات‌ مندرج‌ در بندهاي‌ 11 الي‌ 18، داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌ را به عنوان‌ طبقاتي‌ جداگانه‌ در ترازنامه‌ منعكس‌ كنند.

7 .  طبقه‌بندي‌ برخي‌ اقلام‌ دارايي‌ و بدهي‌ به عنوان‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌ در مورد آن‌ دسته‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ درارتباط‌ با نحوه‌ طبقه‌بندي‌ و ارائـه‌ داراييها و بدهيها مشمول‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ خاص‌ يا مفاد قوانين‌ آمره‌ مشخص‌ است‌ و نيز آن‌ دسته‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ چرخه‌ عملياتي‌ آنها نامشخص‌ يا خيلي‌ طولاني‌ باشد، الزامي‌ نيست‌. اين‌ واحدهاي‌ تجاري‌ بايد از ارائـه‌ جمعهاي‌ فرعي‌ براي‌ داراييها و بدهيها كه‌ در ذهن‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ طبقه‌بندي‌ موصوف‌ را تداعي‌ كند، پرهيز كنند.

8 . عموماً عقيده‌ بر اين‌ است‌ كه‌ آنچه‌ از تفكيك‌ اقلام‌ جاري‌ و غيرجاري‌ حاصل‌ مي‌شود، مشخص‌ شدن‌ داراييهاي‌ نسبتاً سريع‌التبديل‌ به‌ وجه‌ نقد واحد تجاري‌ است‌ كه‌ در مقابل‌ تعهداتي‌ كه‌ سررسيد آنها طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌ فرا مي‌رسد به عنوان‌ عاملي‌ احتياطي‌ يا حفاظي‌ عمل‌ مي‌كند. با اين‌ حال‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ داراي‌ تداوم‌ فعاليت‌، نقش‌ داراييهاي‌ جاري‌ به عنوان‌ حفاظي‌ در قبال‌ تعهدات‌ جاري‌ همواره‌ مصداق‌ ندارد، بلكه‌ در مواردي‌ واحد تجاري‌ بايد جهت‌ ادامه‌ عمليات‌ خود براي‌ مثال‌ موجودي‌ كالاي‌ فروش‌ رفته‌ را به طور مداوم‌ با موجودي‌ جديد جايگزين‌ كند. همچنين‌ ممكن‌ است‌ داراييهاي‌ جاري‌ شامل‌ موجودي‌ كالايي‌ باشد كه‌ انتظار نمي‌رود در آينده‌ نزديك‌ به‌ فروش‌ رسد.

9 . بسياري‌، مازاد داراييهاي‌ جاري‌ بر بدهيهاي‌ جاري‌ را نشانه‌ وضعيت‌ مالي‌ مطلوب‌ واحد تجاري‌ و مازاد بدهيهاي‌ جاري‌ بر داراييهاي‌ جاري‌ را نشانه‌ مشكلات‌ مالي‌ واحد تجاري‌ تلقي‌ مي‌كنند. اما، اين‌ قبيل‌ نتيجه‌گيريها بدون‌ توجه‌ به‌ ماهيت‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ و اجزاي‌ تشكيل‌ دهنده‌ داراييها و بدهيهاي‌ جاري‌ آن‌ منطقي‌ نيست‌.

10 .  بدين‌ترتيب‌
در
 حالي‌ كه‌ عده‌اي‌ عقيده‌ دارند
كه‌ مشخص‌
 كردن‌ داراييهاي‌ جاري‌ و
بدهيهاي‌ جاري‌ از ابزار مفيد تجزيه‌ و تحليل‌ مالي‌ است‌، برخي‌ ديگر بر
 اين‌ باورند كه‌ محدوديتهاي‌
تفكيك‌ اقلام‌ به‌ جاري‌ و غيرجاري‌، مفيد
 بودن‌ آن‌ را كاهش‌ مي‌دهد و حتي‌ در بسياري‌ از موارد،
گمراه‌كننده‌ مي‌سازد. وضع‌ مقررات‌ كلي‌ براي‌ مشخص‌ كردن‌ داراييهاي‌ جاري‌ و
بدهيهاي‌ جاري‌ در صورتهاي‌ مالي‌ ممكن‌ است‌ مانع‌ از توجه‌ بيشتر به‌ اين‌ مسائل‌
شود. لذا، الزامات‌ اين‌ استاندارد تنها براي‌ هماهنگ‌ كردن‌ رويه‌هايي‌ است‌ كه‌
واحدهاي‌ تجاري‌ در رابطه‌ با مشخص‌ كردن‌ داراييهاي‌ جاري‌ و بدهيهاي‌ جاري‌ در
صورتهاي‌ مالي‌ اتخاذ مي‌كنند.

داراييهاي‌ جاري‌

11 .  يك‌ دارايي‌ زماني‌ بايد به عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ شود كه‌:

الف‌ . انتظار رود طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌ يا ظرف‌ يكسال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌، هر كدام‌ طولاني‌تر است‌، مصرف‌ يا فروخته‌ شود، يا به‌ وجه‌ نقد يا دارايي‌ ديگري‌ كه‌ نقد شدن‌ آن‌ قريب‌ به‌ يقين‌ است‌، تبديل‌ شود، يا

ب‌  .  وجه‌ نقد يا معادل‌ وجه‌ نقدي‌ باشد كه‌ استفاده‌ از آن‌ محدود نشده‌ است‌.

ساير داراييها بايد به عنوان‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌
طبقه‌بندي‌ شود.

12
.  نمونه‌ اقلامي‌ كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌
مي‌شود عبارتست‌ از:

الف
‌. مانده‌ وجوه‌ نقد و مانده‌ حسابهاي‌ بانكي‌، به‌استثناي‌
مواردي‌كه‌ اعمال‌ محدوديت‌ در مصرف‌ آنها مانع‌ از استفاده‌ اين‌ اقلام‌ براي‌
عمليات‌ جاري‌ شود. در مواردي‌ كه‌ استفاده‌ از وجوه‌ نقد براي‌ عمليات‌ جاري‌
مشمول‌ محدوديت‌ باشد، تنها در
 صورتي‌ مي‌توان‌ آن‌ را جزء
داراييهاي‌ جاري‌ منظور كرد كه‌ مدت‌ محدوديت‌ حداكثر تا زمان‌ سررسيد تعهدي‌ باشد
كه‌ به
 عنوان‌ بدهي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌
شده‌ است‌ يا اينكه‌ محدوديت‌ ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ برطرف‌ شود.

ب .  حصه‌اي‌ از حسابها و اسناد دريافتني‌ تجاري‌ و
غيرتجاري‌ كه‌ انتظار مي‌رود ظرف‌ يك‌
 سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌ وجه‌ نقد يا دارايي‌ ديگري‌
تبديل‌ شود كه‌ نقد شدن‌ آن‌ قريب‌ به‌ يقين‌ است‌.

ج  موجودي‌ مواد و كالا و كار در جريان‌ پيشرفت‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌، صرف‌ نظر از اينكه‌ ممكن‌ است‌ اقلامي‌ از آن‌ احتمالاً ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ يا يك‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ نقد نشود.

د  سهام‌ شركتها، اوراق‌ مشاركت‌ و ساير اوراق‌ بهاداري‌ كه‌ به‌ قصد نگهداري‌ تحصيل‌ نشده‌ و به‌‌سهولت‌ قابل‌ نقد شدن‌ است‌.

ﻫ   .  پيش‌پرداختهاي‌ خريد داراييهاي‌ جاري‌.

و   .  پيش‌پرداختهاي‌
هزينه‌ در مواردي‌ كه‌ انتظار مي‌رود ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ به
 طور كامل‌ به‌ مصرف‌ برسد.

بدهيهاي‌ جاري‌

13 . يك‌ بدهي‌ زماني‌ بايد به عنوان‌ بدهي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ شود كه‌ انتظار رود طي‌ چرخه‌ عملياتي‌ معمول‌ واحد تجاري‌ يا ظرف‌ يكسال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌، هر كدام‌ طولاني‌تر است‌، تسويه‌ شود. ساير بدهيها بايد به عنوان‌ بدهيهاي‌ غيرجاري‌ طبقه‌بندي‌ شود.

14 .  بدهيهاي‌
عندالمطالبه‌ كه‌ انتظار رود ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ مطالبه‌ شود و نيز
آن‌ قسمت‌ از بدهيهاي‌ بلندمدتي‌ كه‌ انتظار رود بر مبناي‌ شرايط‌ قرارداد مربوط‌،
ظرف‌ مدت‌
يك‌
 سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌
دين‌
 حال‌ تبديل‌ شود جزء بدهيهاي‌
جاري‌ طبقه‌بندي‌ و توضيحات‌ كافي‌ در اين‌ مورد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ ارائه‌ مي‌شود.

15 .  آن‌ دسته‌ از
بدهيها و نيز حصه‌اي‌ از بدهيهاي‌ بلندمدت‌ از قبيل‌ تسهيلات‌ مالي‌ بانكي‌ و
غيربانكي‌، بدهيهاي‌ تجاري‌، بدهي‌ مالياتي‌ و پيش‌دريافت‌ از مشتريان‌ كه‌ انتظار
رود ظرف‌ يكسال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌ تسويه‌
گردد، به
 عنوان‌ بدهي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود. با اين‌ حال‌،
حصه‌اي‌ از يك‌ بدهي‌ بلندمدت‌ كه‌ انتظار رود ظرف‌ يك‌ سال‌ از تاريخ‌ ترازنامه‌
تسويه‌ شود، مشروط‌ بر اينكه‌ داراييهاي‌ موجود در تاريخ‌ ترازنامه‌ كه‌ بازپرداخت‌
آن‌ بدهي‌ از محل‌ آنها صورت‌ مي‌گيرد، به
 عنوان‌ دارايي‌ جاري‌ طبقه‌بندي‌ نشده‌ باشد، گاهي‌ اوقات‌
تحت‌ عنوان‌ بدهي‌ بلندمدت‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود. در مورد اخير افشاي‌ مبلغ‌ و شرايط‌
مربوط‌ ممكن‌ است‌ ضرورت‌ يابد.

تجديد طبقه‌ بندي‌ داراييها و بدهيها

16 .  هرگاه‌ پس‌ از
تاريخ‌ ترازنامه‌ ولي‌ قبل‌ از تصويب‌ صورتهاي‌ مالي‌ توسط‌ مديريت‌ واحد تجاري‌،
رويدادهايي‌ در جهت‌ تبديل‌ داراييها و بدهيهاي‌ جاري‌ به‌ داراييها و بدهيهاي‌
غيرجاري‌ و به‌
 عكس‌ رخ‌ دهد، نحوه‌ برخورد
حسابداري‌ با آن‌ طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 5
با عنوان‌ رويدادهاي‌ بعد از تاريخ‌ ترازنامه خواهد
بود.

نحوه‌ ارائه‌ در صورتهاي‌ مالي‌

17 . جمع‌ كل‌ داراييهاي‌ جاري‌ و جمع‌ كل‌ بدهيهاي‌ جاري‌ بايد در ترازنامه‌ نشان‌ داده‌ شود.

18 . مبلغ‌ يك‌ دارايي‌ جاري‌ يا بدهي‌ جاري‌ نبايد از بدهي‌ جاري‌ يا دارايي‌ جاري‌ ديگر كسر شود، مگر آنكه‌ شرايط‌ تهاتر داراييها و بدهيها مندرج‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“ برقرار باشد.

 

تاريخ‌ اجرا

19 .  الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

20 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 1
 با عنوان‌ نحوه‌ ارائـه‌ صورتهاي‌ مالي‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.