استاندارد سیزده حسابداری

استاندارد سیزده حسابداری در خصوص حسابداري‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .    هدف‌ اين‌
استاندارد، تجويز نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ است‌. براساس‌ اين‌
استاندارد، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ عموماً بلافاصله‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌
مي‌شود، به
 استثناي‌ مواردي‌ كه‌ اين‌
مخارج‌ به‌ حساب‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ منظور مي‌گردد.

دامنه‌ كاربرد

2 .   اين‌ استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ مخارج‌ تامين‌ مالي‌ بكار گرفته‌ شود.

3 . مخارج‌ واقعي‌ يا انتسابي‌ به‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌، در اين‌ استاندارد مطرح‌ نمي‌شود.

تعاريف‌

4 .  اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ : عبارت‌ است‌ از سود تضمين‌ شده‌،
    كارمزد و ساير مخارجي‌ كه‌ واحد تجاري‌ براي‌ تأمين‌ منابع‌ مالي‌ متحمل‌ مي‌شود.
  • دارايي‌ واجد شرايط‌ : يك‌ دارايي‌ است‌ كه‌ آماده‌ سازي‌ آن‌ جهت‌ استفاده‌ مورد انتظار يا فروش‌ الزاماً مدت‌
    زيادي‌ طول‌ مي‌كشد.

5 . مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ ممكن‌ است‌ شامل‌ موارد زير باشد:

الف.  سود تضمين‌ شده‌، كارمزد و جرايم‌ ديركرد تسهيلات‌
مالي‌ كوتاه‌مدت‌ و بلندمدت‌.

ب .  مخارج‌ جنبي‌ تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌ از قبيل‌ حق‌ ثبت‌ و حق‌ تمبـر اسنـاد تضميني‌ واگذاري‌
در
 رابطه‌ با قراردادهاي‌ مربوط‌.

ج  .  مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ مربوط‌ به‌ قراردادهاي‌
اجاره‌ به‌ شرط‌ تمليك‌ و خريد اقساطي‌ كه‌ براساس‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ مربوط‌
شناسايي‌ مي‌شود.

د   تفاوت‌ تسعير ارز ناشي از تسهيلات‌ ارزي‌ دريافتي‌ تا حدي‌ كه‌ به عنوان‌ تعديل‌ سود تضمين‌ شده‌ و كارمزد تسهيلات‌ مذكور محسوب‌ مي‌شود.

6 . موجوديهايي‌ كه‌ رساندن‌ آن‌ به‌ وضعيت‌ قابل‌ فروش‌ مستلزم‌ صرف‌ دوره‌ زماني‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ است‌ و نيز ماشين‌آلات‌ توليدي‌، تأسيسات‌ توليد نيرو و ساختمانها، نمونه‌هايي‌ از دارايي‌ واجد شرايط‌ مي‌باشد. ساير سرمايه‌گذاريها و موجوديهايي‌ كه‌ مرتباً يا به‌ شيوه‌هاي‌ ديگر به‌ مقادير زياد و به طور مستمر در كوتاه‌مدت‌ توليد مي‌شود، دارايي‌ واجد شرايط‌ نيست‌. داراييهايي‌ كه‌ به‌هنگام‌ تحصيل‌ براي‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌ آماده‌ است‌، به عنوان‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ تلقي‌ نمي‌شود.

شناخت‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌

7 . مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ بايد در دوره‌ وقوع‌ به عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود به‌ استثناي‌ مواردي‌ كه‌ براساس‌ بند 8 به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ دارايي‌ منظور مي‌شود.

8 .  آن‌ بخش‌ از مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ به‌ تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ است‌ بايد به عنوان‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ محسوب‌ شود. مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌، بايد طبق‌ اين‌ استاندارد تعيين‌ شود.

9 . مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در صورتي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ است‌ كه‌ داراي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ براي‌ واحد تجاري‌ بوده‌ و به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد.

مخارج‌
تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌

10 .  مخارج‌ تأمين‌
مالي‌ كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ به‌ تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ است‌، آن‌دسته‌
از مخارجي‌ است‌ كه‌ درصورت‌ عدم‌ تحصيل‌ آن‌ دارايي‌، بايد از آن‌ اجتناب‌ مي‌شد.
چنانچه‌ يك‌ واحد تجاري‌ مشخصاً به‌
 منظور تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ خاص‌، اقدام‌ به‌
اخذ تسهيلات‌ مالي‌ كند، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ را كه‌ مستقيماً به‌ دارايي‌ واجد
شرايط‌ مربوط‌ است‌، به‌ راحتي‌ مي‌توان‌ تشخيص‌ داد.

11 .  ممكن‌ است‌
تشخيص‌ رابطه‌ مستقيم‌ بين‌ تسهيلات‌ مالي‌ خاص‌ و يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ و
همچنين‌ تعيين‌ تسهيلات‌ مالي‌ قابل‌ اجتناب‌ (در
 صورت‌ عدم‌ تحصيل‌ دارايي‌) مشكل‌ باشد. براي‌ مثال‌،
چنانچه‌ فعاليت‌ تأمين‌ مالي‌ واحد تجاري‌ به‌
 صورت‌ متمركز انجام‌ شود چنين‌ مشكلي‌ پيش‌ مي‌آيد. درچنين‌
شرايطي‌، تعيين‌ مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ كه‌ مستقيماً قابل‌ انتساب‌ به‌ تحصيل‌
دارايي‌ واجد شرايط‌ است‌ مشكل‌ و اعمال‌ قضاوت‌ ضروري‌ مي‌شود.

12 . در مواردي‌ كه‌ تسهيلات‌ مالي‌ مشخصاً به‌ منظور تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ اخذ مي‌گردد، مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ دارايي‌ بايد شامل‌ مخارج‌ واقعي‌ تسهيلات‌ طي‌ دوره‌ پس‌ از كسر هرگونه‌ درآمد حاصل از سرمايه‌گذاري‌ موقت‌ وجوه‌ حاصل از تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌ باشد.

13 .  واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ براساس‌ قراردادهاي‌ تأمين‌
مالي‌، وجوهي‌ را در
 ارتباط‌ با يك‌ دارايي‌
واجد شرايط‌ دريافت‌ كند و قبل‌ از مصرف‌ تمام‌ يا بخشي‌ از اين‌ وجوه‌ براي‌
دارايي‌ مورد
 نظر، متحمل‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ شود. در چنين‌ شرايطي‌، اغلب‌ اين‌ وجوه‌ به طور موقت‌ تا زماني‌ كه‌ براي‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ مصرف‌
شود، سرمايه‌گذاري‌ مي‌گردد. براي‌ تعيين‌ مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌
در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌، درآمد حاصل
 از سرمايه‌گذاري‌
موقت‌ اين‌ وجوه‌ از مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ تحمل‌شده‌، كسر مي‌شود.

14 .  چنانچه‌ فعاليت‌ تأمين‌ مالي‌ واحد تجاري‌ به‌ صورت‌ متمركز انجام‌ شود و بخشي‌ از وجوه‌ مربوط‌ جهت‌ تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ به‌ مصرف‌ برسد، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ را بايد با اعمال‌ نرخ‌ جذب‌ نسبت‌ به‌ مخارج‌ انجام‌ شده‌ جهت‌ آن‌ دارايي‌، تعيين‌ كرد. نرخ‌ جذب‌ مورد نظر بايد برابر با ميانگين‌ موزون‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ براي‌ تسهيلات‌ مالي‌ طي‌ دوره‌، به استثناي‌ تسهيلاتي‌ باشد كه‌ مشخصاً به‌ منظور تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ اخذ گرديده‌ است‌. مبلغ‌ مخارج‌ تامين‌ مالي‌ كه‌ طي‌ دوره‌ به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ دارايي‌ منظور مي‌شود نبايد از مبلغ‌ مخارج‌ تامين‌ مالي‌ تحمل‌شده‌ طي‌ آن‌ دوره‌ بيشتر باشد.

15 .  در برخي‌
موارد، براي‌ محاسبه‌ ميانگين‌ موزون‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌، درنظرگرفتن‌ كليه‌
تسهيلات‌ مالي‌ دريافتي‌ واحد تجاري‌ اصلي‌ و واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌ آن‌ مناسب‌
است‌. در
 ساير موارد، براي‌ محاسبه‌
ميانگين‌ موزون‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ مربوط‌ به‌ واحدهاي‌ تجاري‌ فرعي‌، تنها
تسهيلات‌ مالي‌ مربوط‌ به‌ همان‌ واحد درنظر گرفته‌ مي‌شود.

مازاد
مبلغ‌ دفتري‌ نسبت‌ به مبلغ‌
بازيافتني‌ دارايي‌ واجد شرايط‌

16 .  چنانچه‌ مبلغ‌
دفتري‌ يا بهاي‌ تمام‌ شده‌ نهايي‌ مورد انتظار دارايي‌ واجد شرايط‌ بيشتر از مبلغ‌
بازيافتني‌ آن‌ باشد، مبلغ‌ دفتري‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11
با
 عنوان‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود كاهش‌ مي‌يابد. در شرايطي‌ خاص‌، طبق‌ الزامات‌
استاندارد مذكور مبلغ‌ كاهش‌ مجدداً برگشت‌ داده‌ مي‌شود.

زمان‌
شروع‌ احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌

17 -احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ بايد زماني‌ شروع‌ شود كه‌:

الف ‌. براي‌ دارايي‌ مربوط‌ مخارجي‌ در حال‌ انجام‌ باشد،

ب  . مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در حال‌ وقوع‌ باشد، و

ج‌    فعاليتهاي‌ لازم‌ براي‌ آماده‌ سازي‌ دارايي‌ مربوط‌ جهت‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌ در جريان‌ باشد.

18 .  مخارج‌ مربوط‌
به‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ كه‌ در تعيين‌ مبلغ‌ قابل‌ احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌
در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ مد
 نظر قرار مي‌گيرد، تنها شامل‌
آن‌ دسته‌ از مخارجي‌ است‌ كه‌ در
 نتيجه ‌پرداخت‌ وجه‌ نقد،
انتقال‌ ساير داراييها يا تقبل‌ بدهيهاي‌ متضمن‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌، ايجاد شده‌
است‌. مخارج‌ انجام‌ شده‌ از محل‌ مبالغ‌ دريافتي‌ بابت‌ پيشرفت‌
 كار (درخصوص‌ داراييهايي‌ كه‌
براي‌ فروش‌ ساخته‌ مي‌شود) و نيز كمكهاي‌ بلاعوض‌ دريافتي‌ درارتباط‌ با دارايي‌
(به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 10 با
 عنوان‌ حسابداري‌
كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت مراجعه‌
شود) به
 عنوان‌ بخشي‌ از مخارج‌ قابل‌
احتساب‌ مربوط‌ به‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ محسوب‌ نمي‌شود. ميانگين‌ موزون‌ مبلغ‌
دفتري‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ طي‌ دوره‌ شامل‌ آن‌ بخش‌ از مخارج‌ تامين‌ مالي‌ كه‌
قبلاً به‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ دارايي‌ منظور شده‌ است‌، معمولاً
تقريبي‌ منطقي‌ از مخارجي‌ است‌
كه‌ در آن‌ دوره‌ براي‌ محاسبه‌ مخارج‌ تامين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌شده‌
دارايي‌ بكار مي‌رود.

19 .  فعاليتهاي‌ لازم‌
جهت‌ آماده‌سازي‌ دارايي‌ براي‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌، دربرگيرنده‌ عملياتي‌
فراتر از ساخت‌ فيزيكي‌ آن‌ دارايي‌ است‌. اين‌ فعاليتها شامل‌ كارهاي‌ فني‌ و
اداري‌ لازم قبل‌ از شروع‌ساخت‌ فيزيكي‌ دارايي‌، از
 قبيل‌ فعاليتهاي‌ مرتبط‌ با
دريافت‌ پروانه‌ ساخت‌ است‌. ليكن‌ در زماني‌ كه‌ عمليات‌ توليد يا توسعه‌ كه‌
منجر به‌ تغيير وضعيت‌ دارايي‌ مي‌شود درجريان‌ نباشد، نگهداري‌ دارايي‌ جزء اين‌
فعاليتها محسوب‌ نمي‌شود. براي‌ مثال‌، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ تحمل‌شده‌ در دوره‌اي‌
كه‌ عمليات‌ ساختماني‌ بر
 روي‌ زمين‌ درحال‌ انجام‌ است‌،
قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ است‌، اما چنانچه‌ زمين‌ براي‌ ايجاد ساختمان‌
تحصيل‌ شود، ليكن‌ عمليات‌ ساختماني‌ روي‌ آن‌ انجام‌ نگيرد، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌
كه‌ طي‌ دوره‌ نگهداري‌ زمين‌ واقع‌ مي‌شود، قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌
دارايي‌ نيست‌.

توقف‌
احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌

20 .  چنانچه‌ عمليات‌ ساخت‌ فعالانه‌دارايي‌ براي‌ مدت‌ طولاني‌ متوقف‌ شود، بايد از احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ طي‌ مدت‌ مزبور در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ خودداري‌ كرد.

21 .  مخارج‌ تأمين‌
مالي‌ ممكن‌ است‌ در دوره‌اي‌ طولاني‌ كه‌ طي‌ آن‌ فعاليتهاي‌ لازم‌ جهت‌ آماده‌
 سازي‌ دارايي‌ براي‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌ متوقف‌ شده‌
است‌، واقع‌ شود. اين‌ مخارج‌، واجد شرايط‌ لازم‌ براي‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌
شده‌ دارايي‌ نيست‌، اما در دوره‌اي‌ كه‌ كارهاي‌ اداري‌ و فني‌ قابل‌ توجهي‌ در
 حـال‌ انجـام‌ باشـد و يا براي‌ آماده‌ سـازي‌ دارايي‌ جهت‌ استفـاده‌ مورد نظر يا فروش‌، تأخير
موقت‌ در عمليات‌ اجتناب‌
 ناپذير باشد، احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌
شده‌ دارايي‌ معمولاً متوقف‌ نمي‌شود.
براي‌ مثال‌ چنانچه‌ به‌ دليل‌ شرايط‌ جوي‌ معمول‌ منطقه‌، اجراي‌ عمليات‌ ساختماني‌
در مقاطعي‌ از سال‌ امكان‌پذير نباشد، در اين
 ‌صورت‌
احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ ادامه‌ مي‌يابد.

22 .  از زماني‌ كه‌ كليه‌ فعاليتهاي‌ لازم‌ براي‌ آماده‌ سازي‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ براي‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌ به طور اساسي‌ تكميل‌ شود، بايد احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ را در بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ دارايي‌ متوقف‌ كرد.

23 .  هرگاه‌ ساخت‌
فيزيكي‌ يك‌ دارايي‌ تكميل‌ شود، آن‌ دارايي‌ معمولاً براي‌ استفاده‌ مورد
 نظر يا فروش‌ آماده‌ است‌ حتي‌
درصورتي‌
 كه‌ كارهاي‌ اداري‌ معمول‌ آن‌
همچنان‌ ادامه‌ داشته‌ باشد يا تنها اصلاحات‌ جزئي‌ از
 قبيل‌ تزئين‌ داخلي‌ دارايي‌
مطابق‌ با مشخصات‌ مورد
 نظر خريدار يا استفاده‌كننده‌
باقي‌ مانده‌ باشد.

24 .  چنانچه‌ ساخت‌ بخشهايي‌ از يك‌ دارايي‌ واجد شرايط‌ به طور اساسي‌ تكميل‌ شده‌ باشد و هريك‌ از بخشهاي‌ تكميل‌ شده‌ همزمان‌ با ادامه‌ ساخت‌ ساير بخشها قابل‌ استفاده‌ مورد نظر يا فروش‌ باشد، بايد احتساب‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ بخشهاي‌ تكميل‌ شده‌ را متوقف‌ كرد.

25 .  يك‌ مركز تجاري‌ متشكل‌ از چندين‌ ساختمان‌ كه‌ هريك‌
به‌
 صورت‌ جداگانه‌ قابل‌ استفاده‌ باشد، نمونه‌اي‌ از دارايي‌
واجد شرايطي‌ است‌ كه‌ هريك‌ از بخشهاي‌ آن‌ همزمان‌ با ادامه‌ ساخت‌ ساير بخشها
قابليت‌ استفاده‌ دارد. بالعكس‌، يك‌ واحد صنعتي‌ مشتمل‌
 بر چندين‌ مرحله‌ توليدي‌ كه‌ به‌ صورت‌ پيوسته‌ در بخشهاي‌ مختلف‌ واقع‌ در محوطـه‌ كارخانـه‌ صورت‌ مي‌گيرد (از قبيل‌ كارخانه‌ ذوب‌ فلزات‌)،
از جمله‌ داراييهاي‌ واجد شرايطي‌ است‌ كه‌ هيچ‌
 يك‌ از
بخشهـاي‌ آن‌ قبـل‌ از تكميل‌ كليه‌ بخشها قابليت‌ استفاده‌ ندارد.

افشا

26 .  موارد زير بايد برحسب‌ مورد در صورتهاي‌ مالي‌ افشا شود:

الف‌ .  مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ كه‌ طي‌ دوره‌ به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ دارايي‌ منظور شده‌ است‌، و

ب‌  .  نرخ‌ جذب‌ استفاده‌ شده‌ براي‌ تعيين‌ مبلغ‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ قابل‌ احتساب‌ در بهاي تمام‌ شده‌ دارايي‌ واجد شرايط‌.

تاريخ اجرا

27 . الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

28 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 23 با
 عنوان‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.




استاندارد دوازده حسابداری

استاندارد دوازده حسابداری در خصوص افشاي اطلاعات اشخاص وابسته  میباشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید 

پیشگفتار

(1)   استاندارد حسابداري
شماره 12 با
 عنوان افشاي اطلاعات اشخاص وابسته که در
تاريخ 30/4/1386
وسط
مجمع
 عمومي سازمان حسابرسي تصويب شده
است، جايگزين استاندارد حسابداري شماره 12 قبلي مي‌شود و الزامات آن در
 مورد صورتهاي مالي که دوره مالي
آنها از تاريخ 1/1/1386 و بعد از آن شروع مي‌شود لازم‌الاجراست.

تغييرات اصلي

دامنه کاربرد

(2)   واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت که اوراق سهام يا
اوراق مشارکت آنها به
 عموم عرضه شده يا در جريان عرضه عمومي مي‌باشد،
درخصوص معاملات با ساير واحدهاي تجاري که مستقيماً و
 نه از طريق واحد تجاري گزارشگر تحت
کنترل دولت مي‌باشد در دامنه کاربرد این استاندارد قرار گرفته‌ است.

تعاريف

(3)   تعريف ” شخص وابسته “ با افزودن موارد زير بسط داده
شده است:

  • اشخاص داراي کنترل مشترک بر واحد تجاري،
  • مشارکتهاي خاصي که واحد تجاري در آن شريک خاص است، و
  • طرح بازنشستگي خاص کارکنان واحد تجاري، يا طرح بازنشستگي
    خاص کارکنان اشخاص وابسته به آن و همچنين واحدهاي تجاري تحت کنترل اين‌گونه طرحها.

(4)   در اين استاندارد
اصطلاح ”
 مديران اصلي“ تعريف شده است.

هدف از افشاي اطلاعات اشخاص وابسته

(5)   مباحث مربوط به نحوه تعيين قيمت در معاملات با
اشخاص وابسته و نيز موارد افشاي مربوط به آن، حذف شده است؛ زيرا اين استاندارد براي
اندازه‌گيري معاملات با اشخاص وابسته بکار نمي‌رود.

(6)   در استاندارد تصريح شده است که دو شريک خاص
تنها بواسطه داشتن کنترل مشترک بر
 يک مشارکت خاص، اشخاص وابسته
نيستند.

افشا

(7)   استاندارد، الزامات افشا در باره موارد زير را تصريح کرده
است:

  • مانده‌ حسابهاي فيمابين با اشخاص وابستـه، دوره تسويـه و
    نرخ سود تضميـن شـده، تضمين‌هاي مربوط و ماهيت مابه‌ازاي تسويه.
  • جزئيات هرگونه تضمين ارائه شده يا دريافت شده، و
  • تسويه بدهيها از طرف واحد تجاري يا توسط واحد تجاري ازطرف شخص ديگر.

(8)   ساير الزامات جديد افشا به شرح زير است:

  • افشاي اينکه شرايط معاملات با اشخاص وابسته با شرايط حاکم
    بر ساير معاملات انجام شده در روال عادي داد
     و ستدهاي واحد تجاري (معاملات
    حقيقي) يکسان است، در
     مواردي که اين امر قابل اثبات
    باشد.
  • هزينه مطالبات سوخت شده و مشکوک‌الوصول ناشي از معاملات با
    اشخاص وابسته.
  • مبلغ معاملات، و مبالغ پرداختني به اشخاص وابسته و مبالغ
    دريافتني از آنان به
     تفکيک طبقات مشخص.
  • نام واحد تجاري اصلي و کنترل‌کننده نهايي، چنانچه متفاوت
    باشد، و در
     صورت عدم تهيه صورتهاي مالي
    براي استفاده عمومي توسط واحدهاي مزبور، نام واحد تجاري اصلي بعدي که اين
     کار را انجام مي‌دهد.
  • موارد افتراق با اهميت بين شرايط حاکم بر معاملات با اشخاص وابسته با شرايط حاکم بر ساير معاملات
    انجام شده در روال عادي داد و ستدهاي واحد تجاري.


استاندارد حسابداري
شماره 12

افشاي اطلاعات
اشخاص وابسته

(تجديد نظر شده
1386)

اين استاندارد
بايد باتوجه به ”
 مقدمه‌اي بر استانداردهاي حسابداري“
مطالعه و

بکار گرفته شود.

هدف

1
.    هدف این استاندارد، تعيين الزامات افشا
در صورتهای مالی واحد تجاری برای جلب نظر استفاده‌کنندگان به این امر است که وضعیت
مالی، عملکرد مالي و انعطاف‌پذيري مالي واحد تجاري ممکن است تحت تأثير وجود اشخاص
وابسته، و معاملات و مانده حسابهاي فيمابين قرار گرفته باشد.

دامنه
کاربرد

2 .   این استاندارد باید در موارد زیر بکار گرفته شود:

الف تشخيص روابط و معاملات با اشخاص وابسته،

ب تشخيص مانده حسابهای فيمابين واحد تجاری و اشخاص وابسته آن،

ج  تشخيص شرایطی که افشای موارد مندرج در بندهای ” الف“ و ” ب“ الزامی می‌شود، و

د  تعیین افشای لازم درباره موارد مندرج در بندهاي ” الف“ و ” ب“.

3 .  واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت، درخصوص معاملات با ساير واحدهاي تجاري که مستقيماً و نه از طريق واحد تجاري گزارشگر تحت کنترل دولت مي‌باشند، در دامنه کاربرد اين استاندارد قرار نمي‌گيرد، مگر اينکه اوراق سهام يا اوراق مشارکت واحد تجاري گزارشگر به عموم عرضه شده يا در جريان عرضه عمومي باشد.

4 . طبق اين استاندارد، معاملات با اشخاص وابستـه و مانده‌ حسابهاي فيمابين بايد در صورتهاي مالي کليه واحدهاي تجاري ازجمله صورتهاي مالي جداگانه واحد تجاري اصلي، شريک خاص يا سرمايه‌گذار که طبق استانداردهاي حسابداري شماره 18، 20 و 23 ارائه مي‌شود افشا گردد.

5 .  در صورتهاي مالي يک واحد تجاري، معاملات با اشخاص وابسته و مانده‌ حسابهاي فيمابين با سایر واحدهای تجاری گروه افشا مي‌شود. در صورتهاي مالي تلفيقي، معاملات با اشخاص وابسته درون گروهي و مانده‌ حسابهاي درون گروهي حذف مي‌گردد.

تعاريف

6 اصطلاحات ذیل در این استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است :

  • شخص وابسته : یک شخص در صورتی وابسته به واحد تجاری است که :
  • الف.  به‌طور مستقیم، یا غیرمستقیم از طریق یک یا چند واسطه :
  • 1 .  واحد تجاری را کنترل کند، یا توسط واحد تجاری کنترل شود، یا با آن تحت کنترل واحد قرار داشته باشد (شامل واحدهای تجاری اصلی، واحدهای تجاري فرعی و واحدهای تجاري فرعی هم‌گروه) ،
  • 2 .  در واحد تجاري نفوذ قابل ملاحظه داشته باشد، يا
  • 3 .  بر واحد تجاری کنترل مشترک داشته باشد .
  • ب . واحد تجاری وابسته آن واحد باشد (طبق تعريف استاندارد حسابداري شماره 20
    با عنوان ” حسابداري سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته“ ) ،
  • ج  مشارکت خاص آن واحد باشد (طبق تعريف استاندارد حسابداري شماره 23 با عنوان ” حسابداري مشارکتهاي خاص“) ،
  • د  از مديران اصلي واحد تجاري يا واحد تجاري اصلي آن باشد،
  • ﻫ   خويشاوند نزديک اشخاص اشاره شده در بندهاي ” الف“ يا ” د“ باشد،
  • و توسط اشخاص اشاره شده در بندهاي ” د“ يا ” ﻫ “ کنترل مي‌شود، تحت کنترل مشترک يا نفوذ قابل ملاحظه آنان است و يا اينکه سهم قابل ملاحظه‌اي از حق رأي آن به طور مستقيم يا غيرمستقيم در اختيار ايشان باشد، و
  • ز طرح بازنشستگي خاص کارکنان واحد تجاري يا طرح بازنشستگي خاص کارکنان اشخاص وابسته به آن و همچنين واحدهاي تجاري تحت کنترل اين گونه طرحها باشد.
  • معامله با شخص وابسته : انتقال منابع، خدمات یا تعهدات بین اشخاص وابسته صرف‌نظر از مطالبه یا عدم مطالبه بهای آن است.
  • خويشاوندان نزديک : خويشاوند نسبي و سببي فرد که انتظار می‌رود در معامله با واحد تجاری، وی را تحت نفوذ قرار دهد یا تحت نفوذ وی واقع شود که معمولاً شامل خويشاوندان نسبي و سببي طبقه‌اول تا سوم است.
  • کنترل : توانایی راهبري سیاستهای مالی و عملیاتی يک واحد تجاری به‌منظور کسب منافع اقتصادی از فعاليتهاي آن.
  • مديران اصلي : اشخاصی‌ که به‌طور موظف يا غير موظف اختیار و مسئولیت برنامه‌ریزی، هدايت و کنترل فعالیتهای واحد تجاری را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم برعهده دارند، از جمله شامل اعضاي هيئت مديره، مديرعامل و مديران ارشد اجرايي.
  • کنترل مشترک : مشارکت در کنترل يک فعاليت اقتصادي به موجب يک توافق قراردادي.
  • نفوذ قابل ملاحظه : توانایی مشارکت در تصمیم‌گیریهای‌مربوط به سیاستهای مالی و عملیاتی واحد تجاری، ولی نه در حد کنترل سیاستهای مزبور.

هدف
از افشای اطلاعات اشخاص وابسته

7 .  رابطه با اشخاص وابسته از ویژگيهاي معمول فعاليتهاي تجاري است. برای مثال، برخي واحدهای تجاری بخشی از فعالیتهای خود را از طریق واحدهای تجاری فرعی، مشارکتهای خاص و واحدهای تجاری وابسته انجام می‌دهند. در این شرایط، واحد تجاري با داشتن کنترل، کنترل مشترک يا نفوذ قابل ملاحظه مي‌تواند بر سياستهاي مالي و عملياتي واحد سرمايه‌پذير تأثير بگذارد.

8 . رابطه با شخص وابسته می‌تواند بر وضعيت مالي، عملکرد مالي و انعطاف‌پذيري مالي واحد تجاری تأثیر داشته باشد. اشخاص وابسته ممکن است معاملاتی انجام دهند که اشخاص غیر وابسته انجام نمي‌دهند. برای مثال، يک واحد تجاری فرعي ممکن است کالاهای خود را به قيمت يا شرايطي متفاوت با ساير مشتريان به واحد تجاري اصلي بفروشد. همچنین مبالغ معاملات بین اشخاص وابسته ممکن است با مبالغ مشابه بين اشخاص غير وابسته يکسان نباشد.

9
.    وضعیت
مالی، عملکرد مالي و انعطاف‌پذيري مالي واحد تجاری ممکن است تحت تأثیر رابطه با
اشخاص وابسته واقع شود حتی اگر معامله‌ای با اشخاص وابسته صورت نگيرد. وجود رابطه
به
 تنهايي ممکن است برای تأثیرگذاری بر معاملات واحد تجاری با سایر اشخاص کافی باشد. برای مثال، پس‌
از اين‌ كه‌ يك‌ واحد تجاري‌ توسط‌ واحد تجاري‌ ديگر تملك‌ شد، ممكن‌ است‌ به‌سبب‌
رقابت‌ بين‌ واحد تجاري‌ طرف‌ معامله‌ و يكي‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ گروه‌، به‌
 روابط‌ تجاري‌ با واحد تجاري‌ طرف‌ معامله‌ خود خاتمه‌ دهد.
همچنين‌، صرف‌وجود رابطه‌ با اشخاص‌ وابسته‌ ممكن‌ است‌ سبب‌ گردد يكي‌ از دو طرف‌،
به
 علت‌ نفوذ قابل‌ ملاحظه‌ طرف‌ ديگر، از پرداختن‌ به‌ امري‌ اجتناب‌ كند. برای مثال، ممكن‌ است‌ يك‌
واحد تجاري‌ فرعي‌ طبق‌ دستور واحد تجاري‌ اصلي‌ از انجام‌ فعاليتهاي‌ تحقيق‌ و توسعه‌
منع‌ شود.

10 .  به دلایل مذکور، آگاهی
از معاملات، مانده حسابهای فيمابين و رابطه با اشخاص وابسته ممکن است بر ارزيابي
استفاده‌کنندگان صورتهای مالی از عمليات واحد تجاري شامل ارزیابی ريسک و فرصتهای پیش
روی واحد تجاری، تأثیر بگذارد.

11
.  در ارزیابی هرگونه رابطه احتمالي با
اشخاص وابسته، به محتـوای رابطه و نه صرفاً شکل قانونی آن توجه مي‌شود.

12 .  طبق مفاد این استاندارد، اشخاص زير لزوماً اشخاص وابسته نیستند:

الف.  دو واحد تجاری
صرفاً بواسطه داشتن عضو هيئت
 مديره يا مدير اصلي مشترک،
عليرغم وجود بندهاي ”
 د “ و ” و“ در تعريف شخص وابسته،

ب .  دو شريک خاص صرفاً بواسطه
داشتن کنترل مشترک بر يک مشارکت خاص،

ج  .  تأمین کنندگان منابع مالي، اتحاديه‌هاي تجاري، شوراهاي کارگري، مؤسسات خدمات
عمومي و ادارات دولتي، صرفاً به واسطه معاملات عادی با واحد تجاری (حتی اگر
بتوانند آزادی عمل واحد تجاری را محدود یا در فرآیند تصمیم‌گیری آن مشارکت کنند)،
و

د  مشتریان، فروشندگان، صاحبان حق امتياز، توزیع‌کنندگان یا نمايندگيهایی که واحد تجاری حجم قابل ملاحظه‌ای از معاملات تجاری خود را با آنها انجام می‌دهد، هرگاه رابطه صرفاً به واسطه وابستگی اقتصادی حاصل شده باشد.

افشا

13
.  ماده 129 اصلاحیه قانون تجارت در
 مورد شرکتهای سهامی مقرر می‌دارد
که هیئت مدیره شرکت، گزارشی درخصوص معاملات با برخی اشخاص وابسته به اولین مجمع
عمومی عادی صاحبان سهام ارائه کند. اگرچه افشای اطلاعات در
 مورد معاملات با اشخاص وابسته
طبق این استاندارد دربرگیرنده اقلام با اهمیت معاملات مشمول ماده 129 است، لیکن گزارش کامل معاملات یاد شده، طبق قانون ضرورت
دارد. اطلاعات لازم طبق ماده 129 در يادداشت توضيحي مستقلي از يادداشت
مربوط به معاملات با اشخاص وابسته يا به
 صورت پيوست صورتهاي مالي افشا مي‌شود.

14 .  طبق‌ فصل‌ دوم مفاهيم‌
نظري‌ گزارشگري‌ مالي‌،
اطلاعاتي‌ با اهميت‌ تلقي‌ مي‌شود كه‌ بتواند برتصميمات‌ اقتصادي‌ استفاده‌كنندگان‌
كه‌ برمبناي‌ صورتهاي‌ مالي‌ اتخاذ مي‌شود، تأثير بگذارد. اعمال‌ كيفيت‌ اهميت‌ در
زمينه‌ معاملات‌ با اشخاص‌ وابسته‌، مستلزم‌ دقت‌ خاص‌ است‌. در قضاوت‌ نسبت‌ به‌
اهميت‌ معاملات‌ با اشخاص‌ وابسته‌، نه‌تنها اهميت‌ آنها براي‌ واحد تجاري‌ گزارشگر،
بلكه‌ اهميت‌ آنها در رابطه‌ با شخص‌ وابسته‌ طرف‌ معامله‌ نيز بايد در موارد
زير مدنظر قرار گيرد :

الف.  هنگامي‌ كه‌ شخص‌ وابسته‌ طرف‌ معامله‌ از مديران اصلي واحد تجاري
باشد، يا

ب‌ .  هرگاه‌ شخص‌ وابسته‌ طرف‌ معامله‌ از خويشاوندان‌
نزديك‌ شخص مورد اشاره‌ در
بند ”
 الف‌“ باشد، يا

ج  ‌.  چنانچه‌ شخص‌ وابسته‌ طرف‌
معامله‌، واحد تجاري‌ تحت‌ كنترل‌ اشخاص مورد اشاره‌ در بندهاي‌ ”
 الف‌“ يا ” ب‌“ باشد.

15 روابط بین واحدهای تجاري اصلی و فرعی باید صرف‌ نظر از انجام يا عدم انجام معامله بين آنهـا افشا شـود. واحد تجاری باید نام واحد تجاري اصلی و در صورت متفاوت بودن، کنترل‌کننده نهايي را افشا کند. چنانچه هيچ‌يک از واحدهاي تجاري اصلي و کنترل کننده نهايي، صورتهاي مالي براي استفاده عمومي تهيه نکنند، نام واحد تجاري اصلي بعدي که اين کار را انجام مي‌دهد بايد افشا شود.

16 .  برای اینکه استفاده‌کنندگان صورتهای مالی، اثر
روابط با اشخاص وابسته را بر
 واحد تجاری گزارشگر تشخیص دهند،
رابطه با اشخاص وابسته در صورت وجود کنترل، صرف‌نظر از انجام یا عدم انجام معامله
بین آنها افشا می‌شود. اين افشا، علاوه‌بر الزامات افشا طبق استاندارد حسابداري
شماره 18 با عنوان
صورتهای مالی تلفیقی و حسابداری سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری فرعی مي‌باشد.

17 .  منظور از واحد تجاري اصلي بعدي در بند 15،
نخستين واحد تجاري در گروه، بعد
 از واحد تجاري اصلي است که
صورتهاي مالي تلفيقي براي استفاده عمومي تهيه مي‌کند.

18 . در صورت انجام معاملات بين اشخاص وابسته، به منظور درک اثر بالقوه رابطه با شخص وابسته بر صورتهاي مالي، واحد تجاري بايد ماهيت اين رابطه را همراه با اطلاعاتي درباره معاملات و مانده حسابهاي فيمابين افشا کند. حداقل افشا بايد شامل موارد زير باشد:

الف.  مبلغ معاملات،

ب . مانده حسابهای فيمابين، نحوه تسويه و نرخ سود تضمين شده،

ج   جزئیات هرگونه تضمين ارائه شده یا دریافت شده،

د   ذخیره مطالبات مشکوک‌الوصول مربوط به مانده حسابهاي فيمابين، و

ﻫ   هزینه مطالبات سوخت شده و مشکوک‌الوصول طي دوره ناشي از معاملات با اشخاص وابسته.

19 . لزامات افشاي بند 18 بايد براي هريک از طبقات زير انجام شود:

الف.  واحد تجاري اصلی،

ب .  واحدهای تجاری داراي کنترل مشترک یا نفوذ قابل ملاحظه بر واحد تجاری،

ج   .  واحدهای تجاری فرعي،

د   واحدهاي تجاري وابسته،

ﻫ    مشارکتهاي خاصي که واحد تجاري در آن شريک خاص است،

و   مديران اصلي واحد تجاري يا واحد تجاري اصلي آن، و

ز  ساير اشخاص وابسته.

20 .  افشاي مبالغ پرداختنی به اشخاص وابسته و مبالغ
دریافتنی از آنان برحسب طبقات مشخص شده در بند 19، بسط الزامات افشاي مندرج در
استاندارد حسابداري شماره1 با
 عنوان نحوه ارائه صورتهای مالی در‌مورد ارائه اطلاعات در ترازنامه
یا در یادداشتهای توضیحی است. اين طبقه‌بندي، اطلاعات جامع‌تري را درباره مانده‌
حسابهاي فيمابين و نیز معاملات با اشخاص وابسته فراهم مي‌سازد.

21 .  موارد زير نمونه‌هايي از معاملاتي است‌که اگر با اشخاص وابسته انجام
شود افشا می‌گردد:

الف.  خرید یا فروش
کالا،

ب .  خرید یا فروش داراییهای غيرجاري،

ج  .  ارائه یا دریافت خدمات،

د   .  اجاره‌ها،

ﻫ   .  انتقال پروژه‌هاي تحقيق و توسعه،

و   .  انتقالات ناشي از قرارداد حق امتياز،

ز   .  تأمین منابع مالي اعم از کوتاه مدت و بلند مدت،

ح  .  تأمين تضمين‌ها و وثايق، و

ط  .  تسویه بدهیها از طرف واحد تجاری یا توسط واحد تجاری از طرف شخص دیگر.

22 .  معاملات
با اشخاص وابسته اساساً در دوره‌اي افشا مي‌شود که صورتهاي مالي واحد تجاري تحت
تأثير آنها قرار گرفته است. با
 اين حال، در راستاي ارائه اطلاعات
مفيد، افشاي اطلاعات در
 مورد انعقاد قراردادهايي که
عمدتاً صورتهاي مالي دوره‌هاي آتي را تحت تأثير قرار خواهد داد، در دوره انعقاد اين
 گونه قراردادها، ضرورت مي‌يابد.

23 .  افشای اينکه شرایط معاملات با اشخاص وابسته با شرایط حاکم‌ بر ساير معاملات انجام شده در روال عادي داد و ستدهاي واحد تجاري (معاملات حقيقي) يکسان است بايد تنها زماني صورت ‌گيرد که این امر قابل اثبات باشد. در صورت وجود تفاوت با اهميت بين شرايط معاملات با اشخاص وابسته و شرايط حاکم بر معاملات حقيقي، موارد افتراق بايد افشا شود.

24 . اقلام با ماهیت مشابه باید به صورت مجموع افشا شود، مگر اینکه درک اثرات معاملات با اشخاص وابسته بر صورتهای مالی واحد تجاری مستلزم افشای آنها به‌صورت جداگانه باشد.

تاریخ
اجرا

25 . الزامات اين استاندارد در مورد کليه صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1386 و بعد از آن شروع مي‌شود، لازم‌الاجراست.

مطابقت
با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري

26 .  با اجراي الزامات اين استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي
حسابداري شماره 24 با
 عنوان افشای اطلاعات اشخاص وابسته ویرایش 31 مارس 2004، به استثناي موارد زير نيز رعايت مي‌شود :

الف .  افشاي حقوق و مزاياي مديران، و

ب .  واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت،
به استثناي واحدهايي که اوراق سهام يا اوراق مشارکت آنها به عموم عرضه شده يا در
 جريان عرضه عمومي است، درخصوص
معاملات با ساير واحدهاي تجاري که مستقيماً و
 نه از طريق واحد تجاري گزارشگر تحت
کنترل دولت مي‌باشد.

استاندارد حسابداري شماره 12

افشاي اطلاعات اشخاص وابسته

(تجديد نظر شده 1386)

پيوست

مباني نتيجه‌گيري

اين مباني
نتيجه‌گيري بخشي
 از الزامات استاندارد حسابداري شماره
12 نيست.

1 .  افشاي حقوق و مزاياي مديران اصلي باتوجه به تأثير آن بر راهبرد تجاري، طبق استانداردهاي بين‌المللي الزامي شده است. اما اکثريت اعضاي کميته با توجه به شرايط اقتصادي و اجتماعي حاکم بر اداره واحدهاي تجاري در کشور، افشاي حقوق و مزاياي مديران اصلي را الزامي ندانستند.

2 . طبق استاندارد قبلي، واحدهاي تجاري اصلي که صورتهاي مالي جداگانه خود را همراه صورتهاي مالي تلفيقي منتشر مي‌کردند مشمول استاندارد نبودند. باتوجه به تأثير روابط بين واحد تجاري اصلي و واحدهاي فرعي آن، افشاي اطلاعات در مورد معاملات با اشخاص وابسته و مانده‌هاي فيمابين براي آگاهي از ميزان حمايتهاي اشخاص وابسته بسيار اساسي است. لذا در صورتهاي مالي جداگانه واحدهاي تجاري اصلي، الزامات اين استاندارد بايد رعايت شود.

3 . براساس استاندارد بين‌المللي حسابداري شماره 24، واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت در مورد تمام معاملات با ساير واحدهاي دولتي بايد الزامات استاندارد مزبور را رعايت کنند. در ايران واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت بسيار گسترده است و از سوي ديگر واحدهاي تجاري دولتي ملزمند کالاها و خدمات خود را با اولويت بخش دولتي تهيه کنند. بنابراين حجم زيادي از معاملات اين گونه واحدها با واحدهاي تحت کنترل دولت است. افشاي اطلاعات مربوط به اين گونه معاملات به عنوان اطلاعات اشخاص وابسته باعث افزايش زياد حجم اطلاعات صورتهاي مالي مي‌شود که از سودمندي قابل توجهي برخوردار نيست. لذا، واحدهاي تجاري تحت کنترل دولت، به استثناي واحدهايي که اوراق سهام يا اوراق مشارکت آنها به عموم عرضه شده يا درجريان عرضه عمومي مي‌باشد، درخصوص معاملات با ساير واحدهاي تجاري که مستقيماً و نه از طريق واحد تجاري گزارشگر تحت کنترل دولت مي‌باشند از شمول اين استاندارد خارج شده است.




استاندارد یازده حسابداری

استاندارد یازده در خصوص داراييهاي ثابت مشهود میباشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید 

پيشگفتار

(1)  استاندارد حسابداري شماره 11 با عنوان داراييهاي ثابت مشهود که در تاريخ 30/4/1386 توسط مجمع عمومي سازمان حسابرسي تصويب شده است، جايگزين استاندارد حسابداري شماره 11 قبلي مي‌شود و الزامات آن در مورد صورتهاي مالي که دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1386 و بعد از آن شروع مي‌شود، لازم‌الاجراست.د

دلایل تجدیدنظر در حسابداری

(2)  اين تجديدنظر
با هدف هماهنگي بيشتر با استانداردهاي بين‌المللي حسابداري و بهبود استاندارد
قبلي، انجام شده است.

·تغییرات اصلی                  

(3)  اجزاي بهاي
تمام شده دارايي ثابت مشهود شامل برآورد اوليه مخارج پياده‌سازي و برچيدن دارايي و
بازسازي محل نصب آن از بابت تعهدي است که در زمان تحصيل دارايي تقبل مي‌شود. در
زمان تحصيل دارايي، اين مخارج و تعهد مرتبط با آن براساس ارزش فعلي اندازه‌گيري مي‌شود.
طبق استاندارد قبلي از بابت مخارج مزبور، طي عمر مفيد دارايي، ذخيره لازم در
حسابها منظور مي‌گرديد.

(4)  در مواردي که يک دارايي ثابت مشهود در معاوضه با
دارايي غيرپولي يا ترکيبي از داراييهاي پولي و غيرپولي تحصيل مي‌شود، بايد به ارزش
منصفانه اندازه‌گيري و شناسايي شود مگر اينکه معاوضه فاقد محتواي تجاري باشد. در
استاندارد قبلي صرفاً معاوضه داراييهاي ثابت مشهود غير مشابه، برمبناي ارزش
منصفانه اندازه‌گيري مي‌شد.

(5)  فرايند
استهلاک دارايي ثابت مشهود از زماني که دارايي آماده بهره‌برداري است آغاز مي‌شود.
در استاندارد قبلي زمان آغاز استهلاک دارايي تصريح نشده بود.

استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 11

داراييهاي ثابت مشهود

(تجديد نظر شده 1386)

(6)  ارزش باقيمانده دارايي ثابت مشهود با اين فرض برآورد
مي‌شود که اگر دارايي درحال حاضر در وضعيت موجود آن در پايان عمر مفيد مي‌بود واحد
تجاري از واگذاري آن چه
 مبلغي
کسب مي‌کرد. در استاندارد قبلي مشخص نشده بود که آيا ارزش باقيمانده همين مبلغ است
يا مبلغي است که در آينده، بدون تعديل بابت تورم، ازطريق واگذاري دارايي کسب خواهد
شد.

(7)  واحدهاي تجاري مجاز نيستند براي مخارج بازرسيهاي
عمده داراييهاي ثابت مشهود، قبل از وقوع اين مخارج ذخيره شناسايي کنند. در
استاندارد قبلي اين موضوع مطرح نشده بود.

استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 11

داراييهاي‌
ثابت مشهود

(تجديد نظر شده 1386)

اين‌
استاندارد بايد باتوجه‌ به‌ ”مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌ حسابداري‌“ مطالعه‌ و بكار
گرفته‌ شود.

·هدف

1
.   هدف‌
اين‌ استاندارد، تجويز نحوه‌ حسابداري‌ داراييهاي‌‌ثابت مشهود است تا‌
 استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي بتوانند اطلاعات
مربوط به سرمايه‌گذاري واحد تجاري در اين داراييها و تغييرات آن را تشخيص دهند.
موضوعات اصلي در حسابداري داراييهاي ثابت مشهود عبارت از شناخت دارايي، تعيين مبلغ
دفتري آن و شناخت هزينه‌ استهلاك و زيان کاهش ارزش دارايي‌ است‌.

·دامنه‌ كاربرد

2 .    اين‌
استاندارد بايد براي حسابداري‌ تمام‌ داراييهاي‌ ثابت مشهود بكار گرفته‌ شود، مگر
 اين که
به
 موجب استانداردي ديگر، نحوه حسابداري متفاوتي مجاز يا
الزامي شده باشد.

3
.   اين
استاندارد براي موارد زير کاربرد ندارد:

الف. داراييهاي زيستي مرتبط با فعاليتهاي کشاورزي (به
استاندارد حسابداري شماره 26 با عنوان فعاليتهاي
کشاورزي مراجعه شود).

ب .  حق
امتياز معادن، ذخاير مواد معدني مانند نفت و گاز طبيعي و منابع مشابهي که احيا‌ شونده نيست.

ج  .  داراییهای
ثابت مشهودی که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده
برای فروش و عملیات متوقف شده،
به طور
مستقل یا در قالب
یک مجموعه واحد، به عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده باشد.

با اين حال، اين استاندارد براي
داراييهاي ثابت مشهود مورد استفاده در توسعه يا نگهداري داراييهاي مندرج در بندهاي
” الف“
و ” ب“
کاربرد دارد.

4 .   ساير
استانداردها ممکن است شناخت يک دارايي ثابت مشهود را برمبناي رويکردي متفاوت با
اين استاندارد الزامي نمايد. براي مثال استاندارد حسابداري شماره 21 با
 عنوان
حسابداري اجاره‌ها، واحد تجاري را ملزم مي‌کند
که شناخت يک دارايي ثابت مشهود مورد اجاره را برمبناي انتقال مخاطرات و مزايا
ارزيابي کند. با
 اين حال در چنين مواردي ساير جنبه‌هاي حسابداري اين داراييها
ازجمله استهلاک، توسط اين استاندارد مقرر شده است.

· تعاريف‌

5 .    اصطلاحات‌
ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌ :

  • ارزش‌ باقيمانده : مبلغ‌ برآوردي که واحد تجاري در حال
    حاضر مي‌تواند از واگذاري دارايي پس
     از كسر مخارج برآوردي واگذاري
    بدست آورد، با اين فرض که دارايي در وضعيت متصور در پايان عمر مفيد باشد.
  • ارزش‌ منصفانه‌ : مبلغي‌ است كه‌ خريداري مطلع و
    مايل و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌ حقيقي‌
    و در شرايط‌
    عادي‌، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌ مبلغ‌ مزبور با يكديگر مبادله‌ كنند.
  • ارزش‌ اقتصادي‌ : ارزش‌ فعلي‌ خالص جريانهاي‌ نقدي‌ آتي
    ناشي
     از کاربرد مستمر دارايي ازجمله جريانهاي نقدي ناشي از
    واگذاري نهايي آن.
  • استهلاك‌ : تخصيص‌ سيستماتيك‌ مبلغ‌ استهلاك‌ پذير يك‌ دارايي‌ طي‌ عمر مفيد آن‌.
  • بهاي جايگزيني مستهلک شده : عبارت است از بهاي ناخالص
    جايگزيني يک دارايي (يعني بهاي جاري جايگزيني يک دارايي نو با توان خدمت‌دهي
    مشابه) پس
     از کسر استهلاک مبتني بر بهاي مزبور و مدت استفاده
    شده از آن دارايي.
  • بهاي‌ تمام‌ شده‌ : مبلغ‌ وجه‌ نقد يا معادل‌ نقد
    پرداختي‌ و يا ارزش‌ منصفانه‌ ساير مابه‌ازاهايي‌ كه‌ جهت‌ تحصيل‌ يك‌ دارايي‌ در
    زمان‌ تحصيل‌ يا ساخت آن واگذار شده‌ است‌ و در
     صورت مصداق، مبلغي که براساس
    الزامات خاص ساير استانداردهاي حسابداري (مانند مخارج تأمين مالي) به آن دارايي
    تخصيص يافته است.
  • خالص ارزش فروش : مبلغ وجه نقد يا معادل آن که از طريق
    فروش دارايي در
     شرايط عادي و پس از کسر کليه هزينه‌هاي مرتبط
    با فروش حاصل مي‌شود.
  • زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ : مازاد مبلغ دفتري‌ يک دارايي نسبت‌
    به‌ مبلغ بازيافتني‌ آن.
  • زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ : مازاد مبلغ دفتري‌ يک دارايي نسبت‌
    به‌ مبلغ بازيافتني‌ آن.
  • دارايي‌ ثابت مشهود:‌ به‌ دارايي مشهودي ‌اطلاق مي‌شود
    که:

الف.  به منظور استفاده در
توليد يا عرضه کالاها يا خدمات، اجاره به ديگران يا براي مقاصد اداري توسط واحد
تجاري نگهداري مي‌شود، و

ب  .  انتظار مي‌رود بيش از يک دوره مالي مورد استفاده
قرار گيرد.

  • عمر مفيد: عبارت است از :

الف‌.  مدت‌
زماني‌‌كه‌ انتظار مي‌رود دارايي مورد استفاده واحد تجاري قرار گيرد، يا

 ب‌ .  تعداد توليد يا واحدهاي‌ مقداري‌ مشابه‌ كه‌
انتظار مي‌رود در فرايند استفاده‌ از دارايي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ تحصيل‌ شود.

  • مبلغ‌ استهلاك‌پذير : بهاي‌ تمام‌ شده‌ دارايي‌ يا ساير
    مبالغ‌ جايگزين‌ بهاي تمام شده پس
     از کسر ارزش باقيمانده‌ آن.
  • مبلغ‌ بازيافتني‌ : خالص‌ ارزش‌ فروش‌ يا ارزش‌ اقتصادي‌
    يك‌ دارايي،‌ هركدام‌ که بيشتر است.
  • مبلغ‌ دفتري‌ : مبلغي‌ كه‌ دارايي‌ پس از
    كسر استهلاك‌ انباشته‌ و زيان‌ كاهش‌ ارزش‌ انباشته مربوط‌ ، به‌ آن‌ مبلغ‌ در
    ترازنامه منعکس مي‌شود.
  • ناخالص مبلغ دفتري : بهاي تمام شده دارايي يا ساير مبالغ
    جايگزين بهاي تمام شده.

·شناخت

6 .    مخارج مرتبط با يک قلم دارايي ثابت مشهود، تنها زماني به عنوان
دارايي شناسايي مي‌شود که:

الف.  جريان منافع اقتصادي آتي مرتبط با دارايي به درون واحد تجاري محتمل
باشد، و

ب .  بهاي تمام شده دارايي به گونه‌اي
اتکاپذير قابل اندازه‌گيري باشد.

7
.   قطعات يدکي و ابزار تعميراتي معمولاً به
 عنوان
موجودي محسوب و در زمان مصرف به‌عنوان هزينه شناسايي مي‌شود. با
 اين حال،
قطعات عمده آماده جايگزيني، در صورتي که انتظار رود بيش از يک دوره مالي مورد
استفاده واحد تجاري واقع شود، به
 عنوان دارايي ثابت
مشهود محسوب مي‌شود. همچنين، هرگاه قطعات يدکي و ابزار تعميراتي را تنها بتوان در
 ارتباط با يک قلم دارايي ثابت
مشهود به کار گرفت اين اقلام به
 عنوان
دارايي ثابت مشهود محسوب و طي مدتي که از عمر مفيد دارايي مربوط تجاوز نکند، مستهلک
مي‌شود.

8
.   اين استاندارد معياري براي تفکيک يا
تجميع اجزاي تشکيل‌دهنده يک قلم دارايي ثابت مشهود، تجويز نمي‌کند. بنابراين،
بکارگيري معيارهاي شناخت در وضعيتهاي خاص واحد تجاري مستلزم انجام قضاوت است.
تجميع اقلام جداگانه کم‌اهميت مثل قالبها و ابزارها و اعمال معيارهاي فوق نسبت به
مجموع ارزش آنها ممکن است مناسب باشد.

9
.   واحد
تجاري براساس معيارهاي شناخت، تمام مخارج داراييهاي ثابت مشهود را در زمان تحمل
ارزيابي مي‌کند. اين مخارج شامل مخارج تحمل شده جهت تحصيل يا ساخت داراييهاي ثابت
مشهود و همچنين مخارج بعدي بابت اضافات، جايگزيني اجزا يا تعميرات آن است.

10
. داراييهاي ثابت مشهود ممکن است براي مقاصد
زيست‌محيطي يا ايمني تحصيل شود. اگرچه تحصيل اين داراييها، منافع اقتصادي آتي هيچ
يک از اقلام مشخص داراييهاي ثابت مشهود موجود را به طور مستقيم افزايش نمي‌دهد،
اما ممکن است براي تحصيل منافع اقتصادي آتي ساير داراييهاي واحد تجاري ضروري باشد.
در اين حالت، اين داراييها واجد شرايط شناخت است، زيرا تحصيل آن، واحد تجاري را
قادر مي‌سازد منافع اقتصادي آتي که از داراييهاي مربوط کسب مي‌کند بيشتر از حالتي
باشد که اين داراييها تحصيل نشده است. براي مثال، يک توليدکننده مواد شيميايي ممکن
است در اجراي مقررات حفاظت از محيط‌
 زيست، ملزم به نصب دستگاههاي
جديدي براي توليد و ذخيره مواد شيميايي خطرناک شود. اين دستگاهها به
 عنوان
دارايي شناسايي مي‌شود، زيرا واحد تجاري بدون وجود آنها قادر به توليد و فروش مواد
شيميايي نخواهد بود.

a)مخارج بعدي

11 . مخارج بعدي
مرتبط با دارايي ثابت مشهود تنها زماني به مبلغ دفتري دارايي اضافه مي‌شود که
مخارج انجام شده موجب بهبود وضعيت دارايي در مقايسه با استاندارد عملکرد ارزيابي
شده اوليه آن گردد، به‌گونه‌اي که شواهد کافي مبني بر وقوع جريان منافع اقتصادي
ناشي
 از اين مخارج به درون واحد تجاري وجود داشته باشد. نمونه‌هايي
از بهبود وضعيت که منجر به افزايش منافع اقتصادي دارايي مي‌شود به
 شرح
زير است:

الف. اصلاح فني
ماشين‌آلات به منظور افزايش عمر مفيد، شامل افزايش در ظرفيت توليد آن.

ب .  بهسازي قطعات ماشين‌آلات به منظور دستيابي به بهبودي
قابل ملاحظه در کيفيت محصول.

ج  .  بکارگيري فرايندهاي توليدي
جديد که موجب کاهش قابل ملاحظه در برآورد قبلي مخارج عملياتي گردد.

12
. براساس معيارهاي شناخت مندرج در بند 6،
مخارج روزمره تعمير و نگهداري داراييهاي ثابت
مشهود که به منظور حفظ وضعيت دارايي در مقايسه با استاندارد عملکرد ارزيابي شده
اوليه آن انجام مي‌شود، معمولاً در زمان وقوع،
به
 عنوان
هزينه شناسايي مي‌گردد. براي مثال،
مخارج سرويس يا بازديد کلي ماشين‌آلات و تجهيزات
معمولاً به اين دليل که موجب حفظ و نه افزايش استاندارد عملکرد ارزيابي شده اوليه
دارايي مي‌گردد، هزينه محسوب مي‌شود.

13
. اجزاي عمده برخي از اقلام دارايي ثابت
مشهود ممکن است مستلزم جايگزيني در فواصل منظم باشد. براي نمونه، در يک کوره ذوب‌
 شيشه
ممکن است پس
 از ساعات کارکرد معين، آجرهاي نسوز مستلزم تعويض باشد يا
اجزاي درون يک هواپيما از
 قبيل صندليها ممکن
است در طول عمر مفيد هواپيما چندين بار نياز به جايگزيني داشته باشد. برخي اجزا
از
 قبيل ديوارهاي يک ساختمان نيز ممکن است مستلزم جايگزيني
در دوره بلندمدت‌تري باشد. واحد تجاري مخارج اجزاي جايگزين شده چنين داراييهاي
ثابتي را در زمان تحمل، چنانچه حائز معيارهاي شناخت طبق بند 6 باشد، در مبلغ دفتري
دارايي مربوط منظور مي‌کند. مبلغ دفتري قبلي اجزاي جايگزين شده از حسابها حذف مي‌شود.

14 . در پاره‌اي
موارد، ادامه کارکرد يک قلم دارايي ثابت مشهود (مانند هواپيما) ممکن است مستلزم
انجام بازرسيهاي عمده به منظور رفع نواقص باشد اعم از اينکه نياز به جايگزيني قطعات باشد يا نباشد. به
 شرط احراز معيارهاي شناخت، مخارج
هر بازرسي عمده در
 زمان انجام آن به مبلغ دفتري
دارايي منظور مي‌شود. هرگونه مبلغ دفتري باقيمانده از بابت مخارج بازرسي قبلي
(جداي از قطعات) از حسابها حذف مي‌شود.

اندازه‌گيري دارايي ثابت مشهود

15 .   يک قلم دارايي ثابت مشهود که واجد شرايط شناخت به عنوان
دارايي باشد، بايد به بهاي تمام شده اندازه‌گيري شود.

a) اجزاي بهاي تمام شده

16 . بهاي تمام شده يک قلم دارايي ثابت مشهود شامل موارد زير است:

الف. قيمت خريد، شامل عوارض گمرکي و مالياتهاي غيرقابل
استرداد خريد، پس از
کسر تخفيفات تجاري،

ب .  هرگونه
مخارج مرتبط مستقيم يا غيرمستقيمي که براي رساندن دارايي به وضعيت قابل‌بهره‌برداري
تحمل مي‌شود، و

ج  .  برآورد اوليه مخارج پياده‌سازي
و برچيدن دارايي و بازسازي محل آن از بابت تعهدي که در زمان تحصيل دارايي يا
درنتيجه استفاده از دارايي طي يک دوره خاص براي مقاصدي غير از توليد کالا (براي
مثال بازسازي زمين مورد استفاده جهت استخراج مواد معدني به حالت اوليه در پايان
فعاليت) طي آن دوره، تقبل مي‌شود. باتوجه به اينکه چنين مخارجي در آينده واقع مي‌شود
تعهد مرتبط با آن بايد براساس ارزش فعلي آن مخارج در زمان تحصيل دارايي شناسايي
شود.

17 . موارد زير
نمونه‌هايي از مخارجي است که بطور مستقيم يا غيرمستقيم قابل انتساب به دارايي است:

الف. هزينه حقوق و مزاياي کارکناني که بطور مستقيم در ساخت دارايي ثابت
مشهود مشارکت داشته‌اند.

ب .  مخارج آماده‌سازي محل نصب،

ج  .  مخارج حمل و نقل اوليه،

د  .  مخارج نصب و مونتاژ،

ﻫ  .  مخارج توليد آزمايشي دارايي،
پس از
کسرخالص عوايد حاصل از فروش اقلام توليد شده (نظيرنمونه‌هاي توليد شده هنگام آزمايش
تجهيزات)،

و  .  حق‌الزحمه خدمات فني و حرفه‌اي،
و

ز  .  مخارج سربار عمومي مرتبط با
رساندن دارايي به وضعيت قابل بهره‌برداري مانند حقوق مدير پروژه‌هاي سرمايه‌اي.

18 . موارد زير نمونه مخارجي است که در بهاي تمام شده داراييهاي ثابت مشهود
منظور نمي‌شود:

الف. مخارج افتتاح تأسيسات جديد،

ب .  مخارج معرفي کالا يا خدمات
جديد(شامل مخارج تبليغات و آگهي)،

ج  .  مخارج برقراري فعاليتهاي تجاري
در مکانهاي جديد يا با مشتريان جديد (شامل مخارج آموزش کارکنان)،

د  .  مخارج اداري به استثناي
موارد مرتبط با داراييهاي ايجاد شده موضوع بند 6 ” الف“ استاندارد حسابداري
شماره 24 با عنوان
” گزارشگري مالي واحدهاي
تجاري در مرحله قبل از بهره‌برداري“، و

ﻫ .  ساير مخارج سربار عمومي‌
غيرمرتبط با رساندن دارايي به وضعيت قابل بهره‌برداري.

19 . شناسايي
مخارج در مبلغ دفتري دارايي ثابت مشهود زماني متوقف مي‌شود که دارايي به وضعيت و
شرايط لازم براي بهره‌برداري رسيده باشد. بنابراين مخارج تحمل شده از بابت استفاده
يا جابجايي يک دارايي ثابت مشهود به مبلغ دفتري آن افزوده نمي‌شود. نمونه‌ اين
مخارج به‌شرح مندرج در صفحه بعد است:

الف. مخارج تحمل شده براي يک دارايي ثابت مشهود که عليرغم آماده بودن براي
بهره‌برداري، هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است يا در سطحي پايين‌تر از ظرفيت
کامل فعاليت مي‌کند،

ب .  زيان‌هاي عملياتي اوليه که
قبل از رسيدن به سطح عملکرد برنامه‌ريزي شده دارايي تحمل مي‌گردد، و

ج  .  مخارج جابجايي يا تجديد سازمان
تمام يا بخشي از عمليات واحد تجاري.

20
. برخي عمليات در رابطه با ساخت يا توسعه يک
دارايي ثابت مشهود صورت مي‌گيرد، اما براي رساندن آن به وضعيت قابل بهره‌برداري
ضروري نيست. اين عمليات متفرقه ممکن است قبل از فعاليتهاي دوره ساخت يا توسعه يا
حين انجام آنها صورت گيرد. به
 عنوان مثال، ممکن است قبل از شروع عمليات ساختماني، از
محوطه به
 عنوان پارکينگ جهت کسب درآمد استفاده شود. از ‌آنجا که
انجام چنين عملياتي براي ‌رساندن دارايي به وضعيت قابل بهره‌برداري ضروري نيست،
درآمد و هزينه‌ مربوط به آن در صورت سود و زيان شناسايي و در سرفصلهاي درآمد و
هزينه مربوط منعکس مي‌شود.

21
. در تعيين‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ داراييهايي‌
كه‌ توسط‌ واحد تجاري‌ ساخته‌ مي‌شود، همان‌ قواعدي‌ بكارگرفته‌ مي‌شود كه‌ در
رابطه‌ با داراييهاي‌ تحصيل‌شده‌ اعمال‌ مي‌گردد. هرگاه‌ واحد تجاري‌ يكي‌ از
داراييهايي‌ را كه‌ در روال‌ عادي‌ عمليات‌ تجاري‌ توليد مي‌كند، به‌عنوان‌ دارايي‌
ثابت‌ مشهود مورد استفاده‌ قرار دهد، بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ معمولاً مشابه‌ بهاي‌
تمام‌ شده‌ داراييهاي‌ توليد شده‌ جهت‌ فروش‌، محاسبه‌ مي‌شود (به استاندارد
حسابداري شماره 8 باعنوان
حسابداري
موجودي مواد و کالا
مراجعه شود). بنابراين‌ براي‌ محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌، هرگونه‌ سود داخلي‌ حذف‌
مي‌شود. به‌گونه‌اي‌ مشابه‌، مخارج‌ غيرعادي‌ مربوط‌ به‌ مواد، دستمزد و ساير
منابع‌ تلف‌ شده‌ كه‌ در رابطه‌ با ساخت‌ يك‌ دارايي‌ توسط‌ واحد تجاري‌ تحمل‌ مي‌شود،
قابل‌ احتساب‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ آن‌ دارايي‌ نخواهد بود. درارتباط‌ با شمول‌
مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود ساخته شده توسط
واحد تجاري، معيارهاي‌ مربوط‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 13 با
 عنوان
حسابداري‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ بيان‌ شده‌ است‌.

b) اندازه‌گيري بهاي تمام شده

22
. بهاي تمام شده دارايي ثابت مشهود معادل
قيمت نقدي آن در تاريخ شناخت است. چنانچه‌ مابه‌ازاي‌ يك‌ قلم‌ دارايي‌ ثابت‌
مشهود در مدتي‌ بيش‌ از شرايط‌ معمول‌ خريد اعتباري‌ پرداخت‌ شود، تفاوت‌ بين‌
قيمت‌ نقدي‌ و مجموع مبالغ‌ پرداختي‌ طي‌ دوره‌ اعتبار به
 عنوان‌
هزينه‌ تأمين‌ مالي‌ شناسايي‌ مي‌شود، مگر اين‌ كه‌ چنين هزينه‌اي، براساس‌
الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 13 با
 عنوان‌ حسابداري‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌‌ به ‌حساب‌ دارايي‌ منظور
شود.

23
. يک يا چند دارايي ثابت مشهود ممکن است در
معاوضه با دارايي يا داراييهاي غيرپولي، يا ترکيبي از داراييهاي پولي و غيرپولي
تحصيل شود. مطالب زير به معاوضه يک دارايي غيرپولي با دارايي غيرپولي ديگر اشاره
دارد، اما در مورد ساير معاوضه‌ها نيز کاربرد دارد. بهاي تمام شده چنين داراييهاي
ثابت مشهودي به ارزش منصفانه اندازه‌گيري مي‌شود مگر اينکه معاوضه فاقد محتواي
تجاري باشد يا ارزش منصفانه دارايي تحصيل شده و ارزش منصفانه دارايي واگذار شده به‌گونه‌اي
اتکاپذير قابل اندازه‌گيري نباشد. چنانچه دارايي تحصيل شده به ارزش منصفانه اندازه‌گيري
نشود بهاي تمام شده آن براساس مبلغ دفتري دارايي واگذار شده اندازه‌گيري مي‌شود.

24 . واحد تجاري با توجه به ميزان تغييرات مورد انتظار جريانهاي نقدي آتي در
نتيجه معاوضه داراييها، محتواي تجاري معاوضه را ارزيابي مي‌کند. درصورت تحقق شرايط
زير، معاوضه محتواي تجاري دارد:

الف. وضعيت (ريسک،
زمان‌بندي و مبلغ) جريانهاي نقدي آتي دارايي تحصيل شده با وضعيت جريانهاي نقدي آتي
دارايي واگذار شده متفاوت باشد، يا

ب .  ارزش اقتصادي بخشي از عمليات واحد تجاري متأثر
از معاوضه، در نتيجه اين معاوضه تغيير يابد، و

ج  .  تفاوت بيان شده در بندهاي (الف) يا (ب) نسبت به
ارزش منصفانه داراييهاي معاوضه شده با اهميت باشد.

براي ارزيابي محتواي تجاري معاوضه، ارزش اقتصادي
بخشي از عمليات واحد تجاري که متأثر از معاوضه است، بايد منعکس‌کننده جريانهاي
نقدي پس از
کسر ماليات باشد.

25 . ارزش منصفانه
دارايي ثابت مشهودي که در بازار، معاملات مشابهي
براي آن وجود ندارد، در صورتي به‌گونه‌اي اتکاپذير قابل
اندازه‌گيري است که
(الف)
دامنه
تغييرات برآوردهاي منطقي ارزش منصفانه آن دارايي قابل توجه نباشد يا (ب) احتمالات
مربوط به برآوردهاي مختلف در اين دامنه را بتوان به‌گونه‌اي منطقي ارزيابي و در
برآورد ارزش منصفانه مورد استفاده قرار داد.
چنانچه واحد تجاري بتواند ارزش منصفانه دارايي تحصيل شده يا دارايي واگذار شده را
به‌گونه‌اي اتکا‌پذير تعيين کند، ارزش منصفانه دارايي واگذار شده، با
 در نظر گرفتن مبلغ وجه نقد يا معادل نقد
انتقال يافته، براي اندازه‌گيري بهاي تمام شده دارايي تحصيل شده بکار مي‌رود، مگر
اينکه ارزش منصفانه دارايي تحصيل شده معتبرتر باشد
.

26 . بهاي‌ تمام‌
شده‌ داراييهايي‌
كه‌
در چارچوب‌ قراردادهاي‌ اجاره‌ سرمايه‌اي‌ تحصيل‌ مي‌شود، به‌موجب‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 21 با
 عنوان‌ حسابداري‌
اجاره‌ها

تعيين‌ مي‌گردد.

· اندازه‌گيري پس از شناخت

27 .   واحد تجاري بايد يکي از دو روش ” بهاي تمام شده“ يا ” تجديد ارزيابي“ را به عنوان رويه حسابداري خود انتخاب کند و آن را در
مورد تمام اقلام يک طبقه داراييهاي ثابت مشهود به
 کار گيرد.

a) روش بهاي تمام شده

28 .   دارايي ثابت مشهود پس از شناخت بايد به مبلغ دفتري
يعني بهاي تمام شده پس
 از کسر هرگونه استهلاک انباشته و کاهش ارزش انباشته،
منعکس شود.

b)  روش تجديد ارزيابي

29 .   پس از شناخت دارايي ثابت مشهود، چنانچه ارزش منصفانه به‌گونه‌اي
اتکاپذير قابل اندازه‌گيري باشد، بايد آن را به مبلغ تجديد ارزيابي يعني ارزش
منصفانه در تاريخ تجديد ارزيابي پس
 از کسر استهلاک انباشته و
کاهش ارزش انباشته بعد
 از تجديد ارزيابي، ارائه کرد. تجديد ارزيابي بايد در
فواصل زماني منظم انجام شود تا اطمينان حاصل گردد مبلغ دفتري دارايي تفاوت با
 اهميتي
با ارزش منصفانه آن در تاريخ ترازنامه ندارد. پس
 از انجام تجديد ارزيابي،
استهلاک انباشته قبلي حذف و مبلغ تجديد ارزيابي، از هر
 نظر
جايگزين ناخالص مبلغ دفتري قبلي آن دارايي خواهد شد.

30 . ارزش منصفانه
داراييهاي ثابت مشهود معمولاً براساس ارزش بازار آنها تعيين مي‌گردد. اين ارزش
براساس شواهد بازار و توسط ارزيابان با صلاحيت حرفه‌اي تعيين مي‌شود. در
 مورد
زمين و ساختمان ارزش بازار دارايي با توجه به کاربرد فعلي آن تعيين مي‌شود به
 شرط
اينکه دارايي در همان رشته فعاليت يا رشته فعاليت مشابه به
 طور
مستمر مورد استفاده قرار گيرد.

31 . چنانچه به
دليل ماهيت تخصصي داراييهاي ثابت مشهود و نيز اين امر که اقلام مذکور عمدتاً به
صورت بخشي از يک واحد تجاري فعال و نه به صورت جداگانه، فروخته مي‌شود، شواهدي
درخصوص ارزش بازار آنها وجود نداشته باشد، آن اقلام به بهاي جايگزيني مستهلک شده
ارزيابي مي‌شود. براي مثال مي‌توان به زمين و ساختمانهاي داراي استفاده خاص مثل
پالايشگاهها، نيروگاهها، تأسيسات بندري و اراضي زير سد اشاره کرد.

32 . بهاي
جايگزيني مستهلک شده يک ساختمان متشکل از ارزش بازار زمين مربوط باتوجه به استفاده
فعلي آن و همچنين بهاي جايگزيني مستهلک شده برآوردي ساختمان آن است. براي تعيين بهاي جايگزيني مستهلک شده بايد بهاي
جايگزيني يک ساختمان جديدالاحداث مشابه را از بابت عمر
 مفيد
ساختمان، شرايط و فرسودگي آن و ساير عوامل محيطي کاهش داد. در کاربرد مبناي بهاي
جايگزيني مستهلک شده جهت ارزيابي ساختمان، بايد دقت کافي معمول داشت، چرا که
معمولاً استفاده از اين روش منجر به تعيين ارزشي بيشتر از ارزش حاصل از کاربرد
مبناي ارزش بازار مي‌گردد. به
 همين دليل ابتدا بايد اطمينان حاصل کرد که ساختمان مورد
نظر واقعاً داراي چنان خصوصياتي است که تعيين ارزش بازار آن غيرممکن است. افزون بر
 اين،
لازم است که واحد تجاري مربوط به
 طور بالقوه از چنان سودآوري برخوردار باشد تا
کاربرد بهاي جايگزيني مستهلک شده توجيه‌پذير باشد. چنين ملاحظاتي ممکن است به
تعيين ارزش کمتري براي ساختمان مربوط منجر گردد.

33 . تناوب تجديد
ارزيابي به تغييرات ارزش منصفانه داراييهاي تجديد ارزيابي شده بستگي دارد. چنانچه
ارزش منصفانه داراييهاي تجديد ارزيابي شده، تفاوت با
 اهميتي
با مبلغ دفتري آن داشته باشد، تجديد ارزيابي بعدي ضرورت دارد. به
 موجب
اين استاندارد در
 شرايط کنوني اين تفاوت معمولاً در دوره تناوب 3 يا 5
ساله ايجاد مي‌شود.

34 .   هرگاه‌ يك‌ قلم‌ از داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود تجديد ارزيابي‌ شود ،
تجديد ارزيابي‌ تمام‌ اقلام‌ طبقه‌اي‌ كه‌ دارايي‌ مزبور به‌ آن‌ تعلق‌ دارد،
الزامي‌ است‌ .

35 . يك‌ طبقه‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود، به‌
گروهي‌ از داراييهاي‌ با ماهيت‌ و كاربرد مشابه‌ در عمليات‌ واحد تجاري‌ اطلاق‌ مي‌گردد.
نمونه‌هايي‌ از طبقات‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود به‌شرح‌ زير است‌:

الف‌. زمين‌،

ب‌ .  ساختمان‌،

ج‌  .  ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌،

د  .  كشتي‌،

ﻫ  .  هواپيما،

و  .  وسايل‌ نقليه‌،

ز  .  اثاثـه و منصوبات،‌ و

ح  .  تأسيسات‌.

36 . تجديد
ارزيابي همزمان اقلام يک طبقه دارايي ثابت مشهود، به آن دليل ضرورت دارد که از
ارزيابي اختياري داراييها و گزارش آنها در صورتهاي مالي که منجر به اختلاط بهاي
تمام شده تاريخي و ارزشهاي منصفانه در تاريخهاي متفاوت مي‌شود، اجتناب گردد. با
 اين‌حال،
يک طبقه از داراييها را به
 شرطي مي‌توان بطور چرخشي تجديد ارزيابي کرد که تجديد
ارزيابي آن طبقه از داراييها طي يک دوره کوتاه کامل و به
 روز
شود.

i)مشخصات ارزياب

37 .   تجديد ارزيابي داراييهاي ثابت مشهود، بايد توسط ارزيابان مستقل و
داراي صلاحيت حرفه‌اي، انجام شود.

38 . از آنجا که
مبالغ دفتري داراييهاي ثابت مشهودي که به مبلغ تجديد ارزيابي در ترازنامه نمايش مي‌يابد،
مبتني
 بر معاملات واقعي واحد تجاري نيست، اعتبار صورتهاي مالي
به اين امر بستگي دارد که ارزياب مربوط تا چه حد در زمينه ارزيابي طبقه دارايي
ثابت مشهود موردنظر داراي صلاحيت و تجربه است. بدين لحاظ اين استاندارد مقرر مي‌دارد
که ارزيابي داراييها توسط ارزيابان مستقل و داراي صلاحيت حرفه‌اي انجام شود. با
 اين حال
و باتوجه به اينکه معتبر بودن نتايج ارزيابي مدنظر است، چنانچه واحد تجاري
ارزيابان با صلاحيتي در استخدام خود داشته باشد، استفاده از اين ارزيابان به
 شرط
آنکه نتايج کار آنها مورد تأييد ارزيابان مستقل قرار گيرد بلامانع خواهد بود.

ii) مازاد تجديد ارزيابي

39 .   افزايش‌ مبلغ‌ دفتري‌ يك‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود درنتيجه‌
تجديد ارزيابي‌ آن‌ (درآمد غيرعملياتي‌ تحقق‌ نيافته‌ ناشي
 از تجديد ارزيابي‌) مستقيماً تحت‌ عنوان‌
مازاد تجديد ارزيابي‌ ثبت‌ و در ترازنامه‌ به‌عنوان‌ بخشي‌ از حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌
طبقه‌بندي‌ مي‌شود و در صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ انعكاس‌ مي‌يابد. هرگاه‌ افزايش‌ مزبور
عكس‌ يك‌ كاهش‌ قبلي‌ ناشي
 از تجديد
ارزيابي‌ باشد كه‌ به‌عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ گرديده‌ است‌، دراين‌صورت،‌ اين‌ افزايش‌
تا ميزان‌ هزينه‌ قبلي‌ شناسايي‌ شده‌ در رابطه‌ با همان‌ دارايي‌ بايد به‌عنوان‌ درآمد
به‌ سود و زيان‌ دوره‌ منظور شود.

40 .   كاهش‌ مبلغ‌ دفتري‌ يك‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود درنتيجه‌
تجديد ارزيابي‌ آن‌ به‌عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود. هرگاه‌ كاهش‌ مزبور عكس‌ يك‌
افزايش‌ قبلي‌ ناشي
 از تجديد
ارزيابي‌ باشد كه‌ به‌ حساب‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ منظور شده‌ است‌، دراين‌صورت، اين‌
كاهش‌ بايد تا ميزان‌ مازاد تجديد ارزيابي‌ مربوط‌ به‌ همان‌ دارايي‌ به‌ بدهکار حساب‌
مازاد تجديد ارزيابي‌ منظور گردد و در صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ انعكاس‌ يابد و باقيمانده‌
به‌عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود.

41 .   مازاد تجديد ارزيابي منعکس شده در
سرفصل حقوق صاحبان سرمايه، به
 استثناي
مواردي که نحوه عمل حسابداري آن به
 موجب
قانون مشخص شده است، بايد در زمان برکناري يا واگذاري دارايي مربوط يا به موازات
استفاده از آن توسط واحد تجاري، مستقيماً به حساب سود (زيان) انباشته منظور شود
.

42 . مازاد تجديد
ارزيابي به
 عنوان يک درآمد غيرعملياتي تحقق نيافته در سرفصل حقوق
صاحبان سرمايه منعکس مي‌گردد. از آنجا که مازاد مزبور درآمد تحقق نيافته است، لذا افزايش
سرمايه به طور مستقيم، از محل آن مجاز نيست، مگر در مواردي که به‌موجب قانون تجويز
شده باشد. در مواردي که مازاد تجديد ارزيابي به موازات استفاده از دارايي توسط
واحد تجاري به حساب سود (زيان) انباشته منظور مي‌شود، مبلغ مازاد قابل انتقال
معادل تفاوت بين استهلاک مبتني
 بر مبلغ تجديد ارزيابي دارايي و استهلاک مبتني بر
بهاي تمام شده تاريخي آن است.

c) استهلاک

43 .   چنانچه بهاي تمام شده هر جزء يک دارايي ثابت مشهود در مقايسه با کل
بهاي تمام شده آن دارايي با
 اهميت و عمر مفيد يا الگوي کسب منافع اقتصادي از آن
متفاوت از ساير اجزاي با
 اهميت باشد، آن جزء بايد بطور جداگانه مستهلک شود.

44 . در مواردي که واحد تجاري برخي از اجزاي يک دارايي ثابت مشهود را بطور
جداگانه مستهلک مي‌کند، باقيمانده آن دارايي را نيز به طور جداگانه مستهلک مي‌نمايد.
باقيمانده دارايي شامل اجزايي است که بطور جداگانه با‌اهميت نيست. براي مثال بدنه
هواپيما و موتور هواپيما را مي‌توان به طور جداگانه مستهلک و مابقي هواپيما را نيز
به
 طور
جداگانه مستهلک کرد.

45 .   مبلغ استهلاک هر دوره بايد در صورت سود و زيان منعکس شود مگر اينکه
در مبلغ دفتري دارايي ديگري منظور گردد.

46 . استهلاك‌‌ دوره معمولاً در صورت سود و زيان منعکس مي‌شود.
بااين‌حال‌ در برخي‌ شرايط‌، منافع‌ اقتصادي‌ دارايي‌ صرف توليد ساير داراييهاي‌ واحد
تجاري‌ مي‌گردد. در
 اين ‌حالت‌، استهلاك،‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌
شده‌ دارايي ديگري را تشکيل مي‌دهد و در مبلغ دفتري آن منظور مي‌شود. براي
 ‌مثال‌، استهلاك‌ ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌
توليدي‌ در مخارج تبديل موجودي مواد و کالا منظور مي‌گردد (به‌ استاندارد حسابداري‌
شماره‌
8
با
 عنوان حسابداري‌ موجودي‌ مواد و کالا رجوع‌ شود).
به‌گونه‌اي‌ مشابه‌، استهلاك‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود مورد استفاده‌ در فعاليتهاي‌
توسعه‌ ممكن‌ است‌ طبق استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 17 با
 عنوان‌‌ داراييهاي نامشهود، به‌ حساب‌
دارايي‌ نامشهود منظور ‌شود.

i) مبلغ استهلاک‌پذير و دوره استهلاک

47 .   مبلغ
استهلاک‌پذير يک دارايي‌ بايد بر مبنايي سيستماتيک طي عمر مفيد آن تخصيص يابد.

48 .   عمر مفيد
يک دارايي بايد حداقل در پايان هر دوره مالي بازنگري شود. چنانچه تفاوت قابل
ملاحظه‌اي بين پيش‌بينيهاي فعلي و برآورد‌هاي قبلي وجود داشته باشد، اين تغييرات
بايد به
 عنوان تغيير در‌برآورد حسابداري محسوب و طبق استاندارد
حسابداري شماره 6 با
 عنوان  گزارش عملکرد مالي
شناسايي شود.

49 . استهلاک
دارايي تا زماني شناسايي مي‌شود که ارزش باقيمانده از مبلغ دفتري کمتر باشد، حتي
اگر ارزش منصفانه دارايي بيش از مبلغ دفتري آن باشد. تعمير و نگهداري دارايي ضرورت
استهلاک آن را نفي نمي‌کند.

50 . مبلغ استهلاک‌پذير دارايي پس از کسر ارزش باقيمانده آن تعيين مي‌شود.
در
 عمل،
ارزش باقيمانده دارايي اغلب ناچيز است و لذا در محاسبه مبلغ استهلاک‌پذير با
 اهميت نيست.

51 . استهلاک دارايي از زمان آماده شدن آن براي استفاده،
يعني زماني که دارايي در مکان و شرايط لازم براي بهره‌برداري است، شروع مي‌شود و
از تاريخی که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با
 عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده
برای فروش و عملیات متوقف
 شده، به طور
مستقل یا در
 قالب یک
مجموعه واحد، به
 عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی می‌شود يا تاريخ برکناري دائمي يا واگذاري آن،
هرکدام زودتر باشد، متوقف مي‌شود. بنابراين در زماني
 که
دارايي به
 طور
موقت بلااستفاده يا غيرفعال گردد استهلاک آن متوقف نمي‌شود مگر اينکه کاملاً
مستهلک شده باشد. با
 اين حال، براساس روشهاي استهلاک مبتني بر کارکرد، در صورتي که توليدي وجود نداشته باشد
هزينه استهلاک مي‌تواند صفر باشد.

52 . منافع‌ اقتصادي‌
يك‌ دارايي‌ عمدتاً از
 طريق‌ استفاده‌ از آن‌ دارايي‌ به مصرف‌
مي‌رسد. با
 اين‌حال‌، ساير عوامل‌ مانند نابابي‌ فني‌، فرسودگي‌ و خرابي‌
دارايي‌ در زماني‌ كه‌ دارايي‌ بلااستفاده‌ مي‌ماند، اغلب‌ منجر به‌ كاهش‌ منافع‌ اقتصادي‌
مورد انتظار از دارايي‌ مي‌گردد. درنتيجه‌ كليه‌ عوامل‌ زير در تعيين‌ عمر مفيد دارايي‌
مدنظر قرار مي‌گيرد:

الف‌. استفاده‌ مورد انتظار واحد تجاري‌ از دارايي‌ (ميزان‌
استفاده‌
باتوجه‌ به‌ ظرفيت‌ يا ميزان‌ توليد فيزيكي‌ مورد انتظار آن‌ تعيين‌ مي‌گردد)،

ب‌ .  فرسودگي‌
و خرابي‌ مورد انتظار كه‌ به‌ عوامل‌ عملياتي‌ از قبيل‌ تعداد نوبتهاي‌ كاري‌ كه‌
طي‌ آن‌ دارايي‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد، برنامه‌ تعميرات‌ و نگهداري‌ دارايي‌
و مراقبت‌ و نگهداري‌ از دارايي‌ در زماني‌ كه‌ بلااستفاده‌ است‌، بستگي‌ دارد،

ج‌  .  نابابي‌
فني‌ يا تجاري ناشي از
تغييرات‌ يا بهبود توليد يا تغيير در تقاضاي‌ بازار براي‌ محصولات‌ و خدمات‌ توليد
شده‌ به‌وسيله‌ آن‌ دارايي‌، و

د  .  محدوديتهاي‌
قانوني‌ يا محدوديتهاي‌ مشابه‌ در مورد استفاده‌ از دارايي‌ از قبيل‌ وجود تاريخ‌ انقضا در‌ اجاره‌
سرمايه‌اي‌.

53
. عمر مفيد يك‌ دارايي‌ برحسب‌ استفاده‌ مورد
انتظار واحد تجاري‌ از دارايي‌ تعريف‌ مي‌شود. خط‌مشي‌ مديريت دارايي در واحد تجاري‌
ممكن‌ است‌ متضمن‌ واگذاري‌ دارايي پس
 از مدتي‌ معين‌ يا پس از مصرف‌
بخش‌ مشخصي‌ از منافع‌ اقتصادي‌ آن‌ باشد. بنابراين‌ عمر مفيد يك‌
 دارايي‌
ممكن‌ است‌ كوتاهتر از عمر اقتصادي‌ آن‌ باشد. برآورد عمر مفيد دارايي‌ موضوعي‌ قضاوتي‌
است‌ كه‌ عمدتاً مبتني
 بر تجربه‌
واحد تجاري‌ در مورد داراييهاي‌ مشابه‌ مي‌باشد.

54 . زمين‌ و ساختمان‌،
داراييهاي‌ مجزا هستند و حتي‌ اگر باهم‌ تحصيل‌ شوند، جداگانه‌ به‌حساب گرفته مي‌شوند.
زمين به
 استثناي مواردي نظير معادن و محلهاي دفن زباله معمولاً عمر
نامحدود دارد و لذا مستهلك‌ نمي‌شود. ساختمان‌ عمر محدود دارد و بنابراين‌ دارايي‌
استهلاك‌پذير است‌. افزايش‌ در ارزش‌ زميني‌ كه‌ ساختمان‌ در آن بنا شده‌ است‌ بر
مبلغ استهلاک‌پذير ساختمان‌ اثر نمي‌گذارد.

55 . مخارج برچيدن مستحدثات قبلي، پاکسازي و بازسازي زمين
در
 طول
دوره‌اي که منافعي از آن عايد مي‌شود، مستهلک مي‌گردد. ليکن مخارج آماده‌سازي زمين
که داراي عمر نامعين باشد به بهاي تمام شده آن منظور مي‌شود. در برخي موارد، زمين
ممکن است داراي عمر محدود باشد. دراين‌ موارد زمين بايد به
 روشي که منعکس‌کننده منافع حاصل از
آن است، مستهلک شود.

ii)  روش استهلاک

56 .   روش استهلاک مورد استفاده، بايد منعکس‌کننده الگوي مصرف منافع
اقتصادي آتي مورد انتظار دارايي توسط واحد تجاري باشد.

57 .   روش‌ استهلاك‌
مورد استفاده‌ براي‌ دارايي‌ بايد حداقل در پايان هر دوره مالي بازنگري شود. در
 صورت‌
تغيير قابل‌ ملاحظه‌ در الگوي‌ مصرف‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي مورد انتظار دارايي‌ مربوط‌،
جهت‌ انعكاس‌ الگوي‌ جديد، روش‌ استهلاك‌ بايد تغيير يابد. چنين‌ تغييري‌ بايد به
 عنوان
تغيير در برآورد حسابداري محسوب و طبق استاندارد شماره 6 با
 عنوان
 گزارش
عملکرد مالي
شناسايي شود.

58 . جهت‌
تخصيص‌ سيستماتيك‌ مبلغ‌ استهلاك‌پذير يك‌ دارايي‌ طي‌ عمر مفيد آن‌ مي‌توان‌ روشهاي‌
متفاوتي‌ را به‌كار گرفت‌. اين‌ روشها شامل‌ خط‌مستقيم‌، نزولي‌ و تعداد توليد يا كاركرد
است‌. در روش‌ خط‌ مستقيم،‌ مبلغ استهلاک دارايي‌ طي‌ عمر مفيد آن، ثابت است. در
 روش‌
نزولي‌، مبلغ استهلاك‌ طي‌ عمر مفيد آن‌ سال‌ به‌ سال‌ كاهش‌ مي‌يابد. در روش‌ تعداد
توليد يا کارکرد، استهلاك‌ برمبناي‌ توليد يا کارکرد مورد انتظار دارايي‌ محاسبه‌ مي‌شود.
روش‌ استهلاك‌ مورد استفاده‌ براي‌ هر دارايي‌ براساس‌ الگوي‌ مصرف منافع‌ اقتصادي‌
آتي مورد انتظار آن‌ دارايي‌ انتخاب‌ مي‌شود و به‌طور يكنواخت‌ از دوره‌اي‌ به‌ دوره‌
ديگر اعمال‌ مي‌گردد مگر آنكه‌ در الگوي‌ مصرف منافع‌ اقتصادي‌ مورد انتظار دارايي‌
تغييري به‌وجود آيد.

d)  کاهش ارزش

59.    واحد
تجاری برای تعیین
 کاهش
ارزش دارایی ثابت مشهود، الزامات استاندارد حسابداری شماره
 32 با عنوان  کاهش
ارزش داراییها را بکار می‌گیرد. در استاندارد یاد شده نحوه تشخیص یک
دارایی
 مشمول
کاهش ارزش، تعیین مبلغ بازیافتنی آن، و زمان شناسایی زیان کاهش ارزش یا
 برگشت زیان کاهش ارزش مربوط
تشریح شده است.

60 68      حذف شده است.

e) جبران خسارت

69 .   جبران خسارت وارده به داراييهاي
ثابت مشهود توسط اشخاص ثالث بايد در سود و زيان دوره‌اي که وصول آن محتمل و
مبلغ آن به‌گونه‌اي اتکاپذير قابل اندازه‌گيري مي‌شود، شناسايي گردد.

69
مکرر. کاهش ارزش یا از بین رفتن
داراییهای ثابت مشهود، ادعاهای مربوط یا پرداختهای جبران خسارت توسط اشخاص ثالث و
هرگونه خرید یا ساخت بعدی داراییهای جایگزین، رویدادهای اقتصادی جداگانه‌ای هستند
و به
 صورت
مجزا طبق این استاندارد و استاندارد حسابداری شماره 32 شناسایی می‌شوند.

·برکناري دائمي و واگذاري‌

70 .   يك‌ قلم‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود در زمان‌ واگذاري‌ يا هنگامي‌ كه‌ به‌طور
دائمي‌ بلا استفاده‌ مي‌شود و هيچ‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ از واگذاري‌ آن‌ انتظار نمي‌رود،
بايد از ترازنامه‌ حذف‌ شود.

71 .   سود يا زيان‌ ناشي از بركناري‌ يا واگذاري‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود بايد در
زمان حذف در صورت سود و زيان منظور شود. مگر در رابطه با فروش و اجاره مجدد که
رعايت استاندارد حسابداري شماره 21 با
 عنوان ”حسابداري اجاره‌ها“
الزامي مي‌باشد. سود يا زيان ناشي
 از واگذاري و برکناري نبايد به عنوان
درآمد يا هزينه عملياتي طبقه‌بندي شود.

72 . واگذاري
دارايي ثابت مشهود ممکن است به روشهاي گوناگون (نظير فروش، اجاره سرمايه‌اي يا
اهدا) صورت گيرد. جهت تعيين تاريخ واگذاري دارايي، واحد تجاري از معيارهاي‌
شناسايي درآمد حاصل از فروش کالا طبق استاندارد حسابداري شماره 3 با
 عنوان
درآمد عملياتي استفاده مي‌کند. براي فروش و
اجاره مجدد داراييهاي ثابت مشهود استاندارد حسابداري شماره 21 با
 عنوان
حسابداري اجاره‌ها بکار گرفته مي‌شود.

73 . هرگاه براساس اصل شناخت مندرج در بند 6، واحد تجاري بهاي
جايگزيني اجزاي يک دارايي ثابت مشهود را به مبلغ دفتري آن قلم اضافه کند، صرف‌نظر از
اينکه اجزا به‌
 صورت
جداگانه مستهلک شده‌اند يا خير، مبلغ دفتري اجزاي جايگزين شده را از حسابها حذف مي‌کند.
چنانچه تعيين مبلغ جايگزين شده براي واحد تجاري عملي نباشد، مخارج جايگزيني مي‌تواند
به
 عنوان
شاخصي از بهاي تمام شده اجزاي جايگزين شده در زمان تحصيل يا ساخت آن بکار گرفته ‌شود.

74 .   سود يا زيان ناشي از حذف يک دارايي ثابت مشهود بايد معادل تفاوت بين عوايد
خالص ناشي
 از واگذاري دارايي و مبلغ دفتري آن تعيين شود.

75
. مابه‌ازاي دريافتي يا دريافتني بابت
واگذاري دارايي ثابت مشهود، در ابتدا به ارزش منصفانه شناسايي مي‌شود. چنانچه پرداخت
بابت آن قلم به دوره‌هاي آتي موکول شود، مابه‌ازاي دريافتني معادل قيمت نقدي آن شناسايي
مي‌شود. تفاوت بين مبلغ اسمي مابه‌ازاي دريافتني و معادل قيمت نقدي دارايي که
منعکس‌کننده بازده مؤثر مبلغ دريافتني است، متناسب با گذشت زمان و باتوجه به مانده
اصل طلب و نرخ بازده مؤثر به‌عنوان درآمد سود تضمين شده (غير
 عملياتي)
شناسايي مي‌شود.

76
. حذف شده است.

·افشا

77 .   موارد زير
بايد براي‌ هرطبقه‌ از داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود در صورتهاي‌ مالي‌ افشا شود:

الف‌.  مباني‌ اندازه‌گيري‌ مورد استفاده‌ جهت‌ تعيين
ناخالص مبلغ‌ دفتري ‌،

ب‌ .  روشهاي‌
استهلاك‌ مورد استفاده‌،

ج‌  .  عمر
مفيد يا نرخهاي‌ استهلاك‌ مورد استفاده‌،

د   .  ناخالص
مبلغ‌ دفتري‌ ‌، كاهش‌ ارزش‌ انباشته و استهلاك‌ انباشته‌ در ابتدا و انتهاي‌ دوره،
و

ﻫ  .  صورت
تطبيق مبلغ دفتري در ابتدا و انتهاي دوره به
 گونه‌اي که موارد زير را نشان
دهد:

–   اضافات‌،

–   فروش، سایر
واگذاریها، داراییهای برکنار شده و داراییهایی که طبق استاندارد حسابداری شماره 31
با
 عنوان ”داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و
عملیات متوقف
 شده“ به طور مستقل یا در قالب یک مجموعه واحد، به عنوان
نگهداری شده برای فروش طبقه‌بندی شده است،

–   تحصيل‌ دارايي‌
از
 طريق‌ تركيب‌ واحدهاي‌ تجاري‌،

–   افزایش یا
کاهش ناشی
 از تجدید ارزیابی مطابق بندهای 39 و 40   و زیانهای کاهش ارزش شناسایی شده یا برگشت شده به طور مستقیم در حقوق صاحبان
سهام طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“
 ،

–   زیانهای کاهش  ارزش شناسایی شده در سود و زیان طبق
استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش داراییها“
 ،

–   برگشت زیانهای کاهش ارزش
شناسایی شده در سود و زیان طبق استاندارد حسابداری شماره 32 با عنوان ”کاهش ارزش
داراییها“
 ،

–   استهلاك‌ دوره‌،

–   خالص‌‌تفاوتهاي
‌‌ارزي‌ ناشي
 از تسعير صورتهاي‌ مالي ‌‌يك‌ واحد مستقل‌ خارجي‌،‌و

–   ساير تغييرات.

77
مکرر.
    علاوه بر اطلاعات
مندرج در بند 77 (ﻫ)، واحد
 تجاری طبق استاندارد حسابداری
شماره 32 با عنوان
کاهش ارزش داراییها،
اطلاعات دارایی ثابت مشهودی را که دچار کاهش ارزش شده است افشا می‌کند.

78 .   در
صورتهاي‌ مالي‌ همچنين‌ بايد موارد زير افشا گردد:

الف‌.  وجود و ميزان‌ محدوديت‌ در رابطه‌ با مالكيت‌
داراييها و نيز داراييهايي‌ كه‌ وثيقه‌ بدهيهاست،

ب .  مخارج‌ منظور
شده به
 حساب داراييهاي‌ در جريان‌ ساخت‌ طي دوره،

ج .  مبلغ‌
تعهدات‌ قراردادي مربوط‌ به‌ تحصيل‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود، و

د   .  مبلغ
جبران شده توسط اشخاص ثالث بابت خسارتهاي وارده به داراييهاي ثابت مشهود که در سود
و زيان منظور گرديده اما بطور جداگانه در متن صورت سود و زيان افشا نشده است.

ﻫ  .  مانـده داراييهاي ثابت مشهود
در
 جريان ساخت در راه، نگهداري شده در انبار و نيز پيش پرداختهاي
سرمايه‌اي در انتها و ابتداي دوره.

79 . انتخاب‌ روش‌
استهلاك‌ و برآورد عمر مفيد داراييها موضوعي‌ قضاوتي‌ است‌. بنابراين‌ افشاي‌
روشهاي‌ بكار گرفته‌ شده‌ و عمر مفيد برآوردي‌ يا نرخهاي‌ استهلاك‌، اطلاعاتي‌ را
دراختيار استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ قرار مي‌دهد تا آنها بتوانند‌ رويه‌هاي‌
اتخاذ شده‌ توسط‌ مديريت‌ را بررسي و‌ با ساير واحدهاي‌ تجاري‌ مقايسه نمايند. به
 همين
دليل، افشاي‌ استهلاك‌ دوره‌ اعم از اينکه در سود و زيان دوره يا بهاي تمام شده
ساير داراييها شناسايي شود و نيز استهلاك‌ انباشته‌ در پايان‌ دوره‌ ضروري‌ است‌.

79ـ مکرر. سایر اطلاعات مربوط
به داراییهای زیستی مولد مربوط به فعالیتهای کشاورزی باید طبق استاندارد حسابداری
شماره 26 با
 عنوان ”فعالیتهای کشاورزی“ افشا شود.

80 . يك‌ واحد
تجاري‌، ماهيت‌ و اثر تغييرات‌ بااهميت‌ در برآوردهاي‌ حسابداري‌ بر دوره‌ جاري‌ و
دوره‌هاي‌ آتي‌ را طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 6 با
 عنوان
گزارش‌
عملكرد مالي‌

افشا مي‌كند. چنين‌ افشايي‌ ممكن‌ است‌ از تغيير در برآوردهايي‌ ناشي‌ شود كه‌ به‌
موارد زير مربوط‌ است‌:

الف‌. مخارج برآوردي، پياده‌سازي، برچيدن يا بازسازي
دارايي ثابت مشهود،

ب‌ .  عمر
مفيد، و

ج  .  روش‌
استهلاك‌.

81 .   چنانچه‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود به‌ مبلغ‌ تجديد
ارزيابي‌ انعكاس‌ يابد، موارد زير بايد افشا شود:

الف‌.  تاريخ‌ مؤثر تجديد ارزيابي‌،

ب .  استفاده‌
از ارزياب‌ مستقل‌ يا ارزياب‌ داخلي‌ واحد تجاري‌،

ج .  روشها و
مفروضات با
 اهميت بکار رفته در برآورد ارزش منصفانه،

د   .  ميزان
استفاده از قيمتها در بازار فعال يا معاملات حقيقي اخير، يا انجام برآورد يا
بکارگيري ساير روشهاي ارزش‌گذاري براي تعيين ارزش منصفانه،

ﻫ .  مبلغ‌ دفتري‌ هر طبقه‌ از داراييها براساس روش بهاي
تمام شده با فرض عدم تجديد ارزيابي،

و  . مازاد
تجديد ارزيابي‌ شامل‌ تغييرات‌ طي‌ دوره‌ و ذكر محدوديت‌ تقسيم‌ آن‌ بين‌ صاحبان‌
سرمايه‌، و

ز  .  دوره‌ تناوب‌ تجديد ارزيابي‌
به‌ تفكيك‌ هرطبقه‌ از داراييها.

82 . استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ ممکن است اطلاعات‌ زير را در رابطه‌
با نيازهايشان‌ مربوط‌ تلقي‌ ‌كنند. بنابراين افشاي‌ اين مبالغ‌ توسط‌ واحد تجاري‌
توصيه‌ مي‌شود:

الف‌. مبلغ‌ دفتري‌ داراييهايي‌ كه‌ به‌طور موقت‌
بلااستفاده‌ مانده‌ است‌،

ب .  ناخالص
مبلغ‌ دفتري‌ داراييهاي‌ كاملاً مستهلك‌ شده‌ كه‌ هنوز مورد استفاده‌ است‌،

ج‌  .  مبلغ‌
دفتري‌ داراييهاي برکنار شده‌اي‌که طبق استاندارد حسابداری شماره 31 با عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده
برای فروش و عملیات متوقف شده
به عنوان
نگهداری شده براي فروش طبقه‌بندي نشده است، و

د  .  درصورت استفاده از روش بهاي تمام شده، ارزش‌ منصفانه‌
داراييهاي‌ ثابت‌ مشهودي‌ كه‌ به‌طور قابل‌ ملاحظه‌اي‌ با مبلغ دفتري آن
متفاوت باشد.

·  تاريخ‌ اجرا

83 .   الزامات‌
اين‌ استاندارد در مورد کليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ 1/1/1386
و بعد
 از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

· مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌

84 . با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 16 با
 عنوان‌
 املاک‌، ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌“ ، به‌استثناي
تجديدنظر در برآورد ارزش باقيمانده دارايي، نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست

مباني نتيجه‌گيري

اين پيوست
بخشي از الزامات استاندارد حسابداري شماره 11 را تشکيل نمي‌دهد.

· معاوضه داراييها

(1)  در استاندارد
قبلي بنابه دلايل زير در معاوضه داراييهاي مشابه سود يا زيان شناسايي نمي‌شد:

(الف) فرايند کسب سود کامل نشده است،

(ب)  معاوضه داراييهاي مشابه، رويدادي با محتواي
تجاري نيست که بتوان برمبناي آن سود يا زيان شناسايي کرد، و

(ج)   مجاز کردن شناسايي سود براي اين گونه معاملات، در مواردي که داراييها
فاقد قيمت بازار قابل اتکاست، زمينه دستکاري صورتهاي مالي را فراهم مي‌کند.

(2)  اين رويکرد باعث
پيدايش معضل تشخيص مشابه يا غيرمشابه بودن داراييها گرديد. لذا اين نوع تفکيک باتوجه به دلايل زير در
استاندارد جديد حذف گرديد:

(الف) شناسايي درآمد ناشي از معاوضه داراييها برمبناي مفاهيم نظري گزارشگري
مالي به مشابه يا غيرمشابه بودن دارايي ارتباطي ندارد،

(ب)  درآمد لزوماً پس از تکميل فرايند کسب سود، تحصيل نمي‌شود، ضمن اينکه
تعيين مقطع تکميل فرايند کسب سود متکي به قضاوت و اختياري است،

(ج)   شناسايي سود نمي‌تواند به تاريخي بعد از تاريخ معاوضه موکول شود، و

( د )  حذف مبلغ دفتري دارايي واگذار شده
و جايگزين کردن آن با ارزش منصفانه دارايي تحصيل شده، ثبات رويه در اندازه‌گيري داراييهاي
تحصيل شده را افزايش مي‌دهد.

· تجديد نظر در ارزش باقيمانده

(3)  براساس استاندارد
بين‌المللي حسابداري شماره 16، تجديد نظر در ارزش باقيمانده لازم است. چنانچه ارزش
باقيمانده يک دارايي با مبلغ دفتري آن برابر شود، فرايند مستهلک کردن دارايي متوقف
مي‌شود. کميته تدوين استانداردهاي حسابداري باتوجه به مشکلات تعيين ارزش باقيمانده
در هر دوره مالي و احتمال دستکاري هزينه استهلاک، تجديدنظر در ارزش باقيمانده دارايي
را نپذيرفت و در
 نتيجه مبلغ استهلاک‌پذير بايد بر مبناي
ارزش باقيمانده برآورد شده در زمان تحصيل تعيين ‌شود.

· بازرسيهاي عمده

(4)  مخارج بازرسيهاي
عمده در زمان وقوع در صورت احراز شرايط شناخت به بهاي تمام شده دارايي اضافه مي‌شود.
شناسايي ذخيره براي اين‌گونه مخارج به موازات استفاده از دارايي صحيح نيست، زيرا واحد
تجاري قبل از وقوع اين مخارج‌، تعهد فعلي از اين بابت ندارد؛ براي مثال مي‌تواند با
کنار گذاشتن يا فروش دارايي از تحمل اين مخارج خودداري کند. به
 همين
دليل شناسايي ذخيره براي چنين مخارجي قبل از زمان وقوع مجاز نيست و در زمان وقوع اگر
شرايط شناخت دارايي را احراز کند به بهاي تمام شده دارايي اضافه مي‌شود.

· مازاد تجديد ارزيابي

(5)  از آنجا که کاربرد
روش تجديد ارزيابي توسط برخي واحدهاي تجاري موجب مي‌گردد اين واحدهاي تجـاري در مقايسـه
با واحدهايي که از روش تجديـد ارزيابي استفـاده نکرده‌اند، سودآوري کمتري نشان دهند
و نيز اين امر که کاهش سود در
 اثر تجديد ارزيابي به نوعي، انحراف از نظام بهاي تمام شده
تاريخي است، لذا معادل استهلاک اضافي که در
 اثر تجديد ارزيابي در حسابها منظور
شده است، از حساب مازاد تجديد ارزيابي خارج و مستقيماً به حساب سود (زيان) انباشته
منظور مي‌شود تا بدين ترتيب سود قابل تخصيص تحت تأثير تجديد ارزيابي قرار نگيرد. بنابراين
ضمن حفظ نظام بهاي تمام شده تاريخي مبتني
 بر مفهوم نگهداشت سرمايه مالي
اسمي، اطلاعات مفيدي در رابطه با ميزان سود قابل تخصيص از محل داراييهاي تجديد ارزيابي
شده در اختيار استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي قرار مي‌گيرد تا امکان اتخاذ تصميم مقتضي
نسبت به تقسيم سود يا نگهداشت آن از
 طريق انتقال به سرمايه يا اندوخته‌هاي
اختياري فراهم گردد.




استاندارد ده حسابداری

استاندارد نه حسابداری در خصوص حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد باتوجه‌ به‌ ”مقدمه‌اي‌ بر
استانداردهاي‌ حسابداري‌“
مطالعه‌
و بكار رفته‌ شود.

دامنـه‌ كاربرد

1 .        اين‌
استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ و ساير اشكال‌ كمكهاي‌
دولتي‌ بكار گرفته‌ شود.

2 .    الزامات‌ اين‌
استاندارد، همچنين‌ مي‌تواند به
 عنوان‌ بهترين‌ الگوي‌ عمل‌
حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ و ساير اشكال‌ كمك‌ دريافتي‌ از منابع‌ غير دولتي‌ مورد
استفاده‌ قرار گيرد.

تعاريف‌

3 .        اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار
رفته‌ است‌:

  • دولت‌ ‌:
    متشكل‌ است‌ از وزارتخانه‌ها، مؤسسات‌ دولتي، نهادها و ارگانهاي‌ دولتي‌، شركتهايي‌
    كه‌ بيش
     از 50% سرمايه‌ آنها متعلق‌
    به‌ دولت‌ است‌ و ساير مؤسساتي‌ كه‌ به
     موجب‌ قوانين‌ موضوعه‌، دولتي‌ شناخته‌ مي‌شود.
  • درآمد عملياتي‌: عبارت‌ است‌ از افزايش‌ در
    حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌، بجز موارد مرتبط‌ با آورده‌ صاحبان‌ سرمايه‌، كه‌ از
    فعاليتهاي‌ اصلي‌ و مستمر واحد تجاري‌ ناشي‌ شده‌ باشد.
  • كمك‌ دولت‌ ‌:
    عبارت‌ از عملياتي‌ است‌ كه‌ توسط‌ دولت‌ به
     منظور فراهم‌ كردن‌ مزيتهاي‌ اقتصادي‌ براي‌ يك‌ واحد
    تجاري‌ يا گروهي‌ مشخص‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ در
     چارچوب‌ قوانين‌ و مقررات‌ معين‌ انجام‌ مي‌شود. از لحاظ‌
    مقاصد اين‌ استاندارد، مزيتهايي‌ كه‌ تنها به‌
     طور غيرمستقيم‌ و از طريق‌ انجام‌ عمليات‌ مؤثر بر شرايط‌
    عمومي‌ تجاري‌ فراهم‌ مي‌شود، مانند تدارك‌ امكانات‌ زيربنايي‌ در مناطق‌ در حال‌
    توسعـه‌ يا تحميـل‌ محدوديتهاي‌ تجـاري‌ بر رقبـا، جزء كمكهاي‌ دولت‌ محسوب‌ نمي‌گردد.
  • كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ ‌: عبارت‌ است‌ از كمكهاي‌ دولت‌
    به‌ شكل‌ انتقال‌ دارايي‌ به‌ واحد تجاري‌ يا جلوگيري‌ از خروج‌ آن‌ از واحد تجاري‌
    در
     قبال‌ رعايت‌ برخي‌ شرايط‌،
    درگذشته‌ يا آينده‌، مربوط‌ به‌ فعاليتهاي‌ واحد تجاري‌. آن‌ گروه‌ از كمكهاي‌
    دولت‌ كه‌ تعيين‌ ارزش‌ آنها به
     نحو معقولي‌ امكان‌پذير نيست‌
    و همچنين‌ معاملات‌ واحد تجاري‌ با دولت‌ كه‌ نتوان‌ آنهـا را از
     فعاليتهاي‌ عادي‌ واحد تميز
    داد، جزء كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ محسوب‌ نمي‌شود.
  • ارزش‌ منصفانه‌ ‌: مبلغي‌ است‌ كه‌ خريداري‌
    مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌ حقيقي‌ و در
    شرايط‌ عادي‌، يك‌ دارايي‌ را در
     ازاي‌ مبلغ‌ مزبور با يكديگر مبادله‌ كنند.

4
.    براي‌ اهداف‌ اين‌ استاندارد واژه‌
دولت‌ به‌ صورت‌ گسترده‌اي‌ تعريف‌ شده‌ است‌. در اين‌ استاندارد همچنين‌ كمكهاي‌
بلاعوض‌ نهادهاي‌ بين‌المللي‌ از
 قبيل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد و
مؤسسات‌ وابسته‌ به‌ آن‌ همانند كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ تلقي‌ مي‌شود.

ماهيت‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌

5
.    كمكهاي‌
بلاعوض‌ دولت‌ معطوف‌ به‌ ترغيب‌ واحد تجاري‌ يا كمك‌ به‌ آن‌ جهت‌ انجام‌ فعاليتي‌
است‌ كه‌ به‌ لحاظ‌ مصالح‌ اجتماعي‌ يا اقتصادي‌ ضرورت‌ دارد. كمكهاي‌ بلاعوض‌
دولت‌ طيف‌ گسترده‌اي‌ را دربر مي‌گيرد و به‌ علت‌ تغيير در سياستهاي‌ دولت‌ و يا
وضع‌ قوانين‌ و مقررات‌ جديد تغيير مي‌يابد. اعطاي‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ داراي‌
شرايط‌ متعددي‌ از
 جمله‌ رعايت‌ قوانين‌ و مقررات‌ مربوط‌، وجود بودجه‌ مصوب‌،
انجام‌ تشريفات‌ لازم‌ جهت‌ دريافت‌، نظارت‌ بر
 مخارج‌ انجام‌
شده‌ از محل‌ كمكهاي‌ دريافتي‌ و نحوه‌ تسويه‌ آن‌ است‌ كه‌ بر اين‌ اساس‌، از
دريافت‌ كمك‌ و چگونگي‌ وصول‌ آن‌ اطمينان‌ حاصل‌ مي‌شود.

6 .    كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ از لحاظ‌ ماهيت‌ و
اهداف‌ داراي‌ اشكال‌ متفاوتي‌ است‌ كه‌ عمدتاً به‌
 شرح‌ زير مي‌باشد:

الف . كمكهايي‌ كه‌
جهت‌ حمايت‌ مالي‌ واحد تجاري‌ در شرايط‌ اضطراري‌ يا جبران‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌
قبلي‌ آن‌ بدون‌ هرگونه‌ پيش‌ شرطي‌ درارتباط‌ با عمليات‌ آتي‌ واحد تجاري‌ يا
الزام‌ آن‌ به‌ انجام‌ مخارج‌ بيشتر، اعطا مي‌شود. براي‌ مثال‌، مي‌توان‌ از
كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ جهت‌ جبران‌ خسارات‌ ناشي‌ از حوادث‌ طبيعي‌ و جنگ‌ يا
جلوگيري‌ از تعطيل‌ واحدهاي‌ تجاري‌ نام‌ برد.

ب .  كمك‌هايي‌
كه‌ جهت‌ تأمين‌ مالي‌ فعاليتهاي‌ واحد تجاري‌ طي‌ مدتي‌ مشخص‌ يا جبران‌ زيان‌،
هزينه‌ها يا كاهش‌ درآمد واحد تجاري‌ و با پيش‌بيني‌ قبلي‌ اعطا مي‌شود. در
 برخي‌ موارد، اين‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ منبع‌ عمده‌ درآمد واحد
تجاري‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. براي‌ نمونه‌ مي‌توان‌ از يارانه‌هاي‌ پرداختي‌ در
 رابطه‌ با بهاي‌ خريد مواد يا فروش‌ محصول‌ و يا جبران‌
زيان‌ شركتهاي‌ دولتي‌ ارائه‌كننده‌ خدمات‌ عمومي‌ نام‌ برد.

ج  .  كمكهايي‌ كه‌ شرط‌ اساسي‌ اعطاي‌ آن‌ الزام‌
واحد تجاري‌ دريافت‌كننده‌ كمك‌، به‌
 خريد يا ساخت‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ يا تحصيل‌ آن‌ به‌ هر
شكل‌ ديگر است‌. در
 رابطه‌ با اين‌ كمكها شرايط‌
فرعي‌ ديگري‌ نيز ممكن‌ است‌ درنظر گرفته‌ شود كه‌ نوع‌ يا محل‌ استفاده‌ از
داراييهاي‌ مزبور يا دوره‌هايي‌ را كه‌ طي‌ آن‌ داراييها بايد تحصيل‌ يا نگهداري‌
شود محدود سازد. در برخي‌ موارد، درصورت‌ عدم‌ دريافت‌ اين‌ كمكها، واحد تجاري‌
اساساً قادر به‌ شروع‌ يا ادامه‌ فعاليت‌ خود نيست‌. از
 جمله‌ اين‌ كمكها مي‌توان‌ به‌
كمك‌ از محل‌ داراييهاي‌ ايجاد شده‌ طرحهاي‌ عمراني‌ و اهداي داراييهاي‌ ثابت‌
مشهود اشاره‌ كرد.

د   .  كمكهايي‌ كه‌ در قالب‌ بخشش‌ مطالبات‌ دولت‌ از واحد تجاري‌ (از قبيل‌ بخشودگي‌ اصل‌ و سود
تضمين‌ شده‌ تسهيلات‌ دريافتي‌) اعطا مي‌گردد و نيز كمكهايي‌ كه‌ جمعاً و خرجاً در
 بودجه‌ دولت‌ منظور مي‌شود
(يعني‌ از يك‌ طرف‌ به
 عنوان‌ درآمد دولت‌ و از طرف‌
ديگر به
 عنوان‌ هزينه‌ دولت‌ در بودجه‌
شناسايي‌ مي‌شود) از
 قبيل‌ معافيتهاي‌ گمركي‌ اعطايي‌
به‌ وزارت‌ نيرو و شركتهاي‌ تابعه‌ موضوع‌ ماده‌ واحده‌ مصوب‌ 15/4/1365 مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ و يا تأمين‌ غير مستقيم‌ مابه‌التفاوت‌
مابه‌ازاي‌ ريالي‌ ارز تخصيصي‌ به‌ واحدهاي‌ تجاري‌ طبق‌ قانون‌ بودجـه‌ و
موافقتنامه‌هاي‌ مربوط‌.

7 .    كمك‌ دولت‌ مي‌تواند به‌ اشكالي‌ غير از
كمكهاي‌ بلاعوض‌ در
 قالب‌ اعطاي‌ مزيتهاي‌ خاص‌
صورت‌ گيرد كه‌ متضمن‌ جريان‌ ورود منابع‌ به‌ واحد تجاري‌ يا كاهش‌ جريان‌ خروج‌
منابع‌ از آن‌ نباشد، براي‌ نمونه‌ مي‌توان‌ از كمكهاي‌ مشاوره‌اي‌، اعطاي‌ شرايط‌
ترجيحي‌ در تسهيلات‌ پرداختي‌، تضمين‌ بدهي‌ واحد تجاري‌، معافيتهاي‌ مالياتي‌ و
گمركي‌ و اعمال‌ نرخهاي‌ ارزان‌ قيمت‌ ارز در سيستمهاي‌ ارزي‌ چند نرخي‌ نام‌ برد.

شناخت‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌

8 .        كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ درصورت‌ احراز شرايط‌ زير شناسايي‌ مي‌شود:

الف ‌.   جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ با كمك‌
بلاعوض‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ يا كاهش‌ جريان‌ خروجي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ از
واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد،

ب‌  .    مبلغ‌ كمك‌ بلاعوض‌ به‌گونه‌اي‌
اتكا پذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد،

ج‌    .    مخارج‌ مرتبط‌ با كمك‌
بلاعوض‌ دريافتي‌ به‌گونه‌اي‌ اتكا پذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد، و

د‌    .    اطمينان‌ معقولي‌ در رابطه‌ با اجراي‌ شرايط‌
مربوط‌ به‌ مصرف‌ كمك‌ بلاعوض‌ وجود داشته‌
باشد.

9 .        هرگاه‌
نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ در قوانين‌ آمره‌ پيش‌بيني‌ شده‌
باشد، بايد ضمن‌ رعايت‌ معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در بند 8، از نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌
مندرج‌ در متن‌ قوانين‌ مربوط‌ تبعيت‌ كرد.

10 .  كمكهاي‌
بلاعوض‌ دولت‌ اساساً در
 چارچوب‌ قوانين‌ و مقررات‌ مصوب‌ اعطا مي‌گردد. در برخي‌ موارد كه‌ عمدتاً معطوف‌ به‌ كمكهاي‌ مرتبط‌ با
داراييهاي‌ غيرجاري‌ است‌، نحوه‌
 عمل‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌، در قوانين‌ آمره‌
پيش‌بيني‌ مي‌شود. نمونه‌هايي‌ از نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌ مرتبط‌ با كمكهاي‌ بلاعوض‌
دولت‌ مندرج‌ در قوانين‌ در پيوست‌ اين‌ استاندارد ارائه‌ شده‌ است‌.

11
در رابطه‌ با كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌،
جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ زماني‌ محتمل‌ تلقي‌ مي‌گردد كه‌ شرايط‌
دريافت‌ كمك‌ رعايت‌ شده‌ و نسبت‌ به‌ دريافت‌ آن‌ اطمينان‌ معقولي‌ وجود داشته‌
باشد. احراز شرايط‌ دريافت‌ كمك‌ بلاعوض‌، معمولاً متضمن‌ رعايت‌ دقيق‌ قوانين‌ و مقررات‌ مربوط‌ و وجود بودجه‌ مصوب‌
مي‌باشد. به
 عبارت‌ ديگر، تا زماني‌ كه‌ واحد تجاري‌ به‌ طور معقول‌، اطمينان‌ حاصل‌
نكند كه‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ با
 كمك‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ جريان‌ خواهد يافت‌، شناختي‌
در صورتهاي‌ مالي‌ صورت‌ نمي‌گيرد. بلكه‌ در
اين‌ موارد، موضوع‌ در
 قالب‌ داراييهاي‌ احتمالي‌ قرار گرفته‌ و طبق‌ استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 4 با
 عنوان‌ ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي با آن‌
رفتـار مي‌شود.
براي‌
مثال‌، هرگاه‌ زميني‌ از
 سوي‌ مراجع‌ دولتي‌ با پيش‌ شرط‌
شروع‌ به‌ احداث‌ ساختمان‌ ظرف‌ مهلت‌ مقرر، به‌ واحد تجاري‌ واگذار گردد، شناخت‌
كمك‌ مزبور در صورتهاي‌ مالي‌، موكول‌ به‌ شروع‌ عمليات‌ احداث‌ خواهد بود.

12
جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌ مرتبط‌ با كمكهاي‌
بلاعوض‌ دولت‌ لزوماً منعكس‌كننده‌ جريان‌ فيزيكي‌ اين‌ منافع‌ نيست‌ بلكه‌
دربرگيرنده‌ مواردي‌ كه‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ به‌ صورت‌ جمعاً و خرجاً در بودجه‌ دولت‌
منظور مي‌شود نيز مي‌باشد. اين‌ كمكها در واقع‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ به‌ واحد تجاري‌
است‌ كه‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با آنها به‌
 طور غيرمستقيم‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ جريان‌ مي‌يابد.
براي‌ نمونه‌ مي‌توان‌ به‌ موردي‌ اشاره‌ كرد كه‌ بخشي
 از مابه‌ازاي‌ ريالي‌ مبلغ‌
ارزي‌ كه‌ طبق‌ مقررات‌ قانوني‌ به‌ واحد تجاري‌ تخصيص‌ مي‌يابد، به
 موجب‌ بودجه‌ عمومي‌ يا
موافقتنامه‌هاي‌ مربوط‌ به‌
 طور مستقيم‌ توسط‌ دولت‌ پرداخت‌
گردد.

13 .     درصورت‌ عدم‌ تصريح‌ نحوه‌ حسابداري‌ در قوانين‌ آمره‌، انواع‌
كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ مشروط‌ به‌ رعايت‌ معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در بند 8 به‌
 شرح‌ زير درصورت‌ سود و زيان‌
شناسايي‌ مي‌گردد:

الف .   در مواردي‌ كه‌ كمك‌ بلاعوض‌ به منظور جبران‌ زيان‌، هزينه‌ها
يا كاهش‌ درآمد واحد تجاري‌ با پيش‌بيني‌ قبلي‌ يا براي‌ حمايت‌ مالي‌ واحد تجاري‌
در شرايط‌ اضطراري‌ و جبران‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ قبلي‌ آن‌ اعطا مي‌شود، اين‌ كمكها
را بايد در صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌اي‌ كه‌ در آن‌ دوره‌ قابل‌ وصول‌ مي‌گردد،
شناسايي‌ كرد.

ب‌  .    كمك‌ بلاعوضي‌ كه‌ جهت‌
تأمين‌ مالي‌ فعاليتهاي‌ عمومي‌ واحد تجاري‌ طي‌ يك‌ دوره‌ بلندمدت‌ مشخص‌ يا به
 منظور جبران‌ كاهش‌ درآمد
جاري‌ و يا آتي‌ واحد تجاري‌ اعطا مي‌شود، بايد در صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌اي‌ كه‌
درارتباط‌ با آن‌ دوره‌ دريافت‌ مي‌گردد و در
 صورت‌ مشخص‌ نبودن‌ دوره‌ مربوط‌، در صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌اي‌
كه‌ در آن‌ قابل‌ وصول‌ مي‌شود، شناسايي‌ گردد.

ج‌    .    هرگاه‌، كمك‌ بلاعوض‌ به منظور تأمين‌ مخارج‌ ايجاد يا
تحصيل‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ اعطا گردد، اين‌ كمكها را بايد به‌ موازات‌ ايفاي‌
تعهدات‌ مستتر در كمك‌ بلاعوض‌ كه‌ عموماً متناسب‌ با عمر
 مفيد اقتصادي‌ داراييهاي‌
مربوط‌ است‌، در صورت‌ سود و زيان‌ شناسايي‌ كرد. كمكهايي‌ كه‌ به
 عنوان‌ جبران‌ خسارات‌ وارده‌
قبلي‌ به‌ داراييهاي‌ ثابت‌ به‌ واحد تجاري‌ اعطا مي‌گردد و نيز كمكهايي‌ كه‌
تعهدات‌ مربوط‌ به‌ آنها ايفا شده‌ يا ديگر وجود نداشته‌ باشد، در
 چارچوب‌ نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌
مندرج‌ در بند (الف‌) قرار مي‌گيرد.

14 .  قاعده‌
كلي‌ براي‌ شناسايي‌ كمك‌ بلاعوض‌ (اعم‌ از اينكه‌ در
 رابطه‌ با مخارج‌ جاري‌ يا
سرمايه‌اي‌ اعطا شده‌ باشد) به
 عنوان‌ درآمد دوره‌ يا بدهي‌،
اين‌ است‌ كه‌ تعهدات‌ مرتبط‌ با اين‌ كمكها تا پايان‌ دوره‌ مورد نظر ايفا شده‌
باشد يا به‌تدريج‌ طي‌ سنوات‌ بعدي‌ ايفا گردد. در
 برخي‌ موارد، هزينه‌هاي‌ جاري‌ كه‌ كمك‌ جهت‌ جبران‌ آن‌
اختصاص‌ يافته‌، قبلاً تحمل‌ شده‌ است‌ كه‌ در اين‌ حالت‌، كمك‌ بلاعوض‌ بايد در
صورت‌ رعايت‌ معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در بند
 8 فوق‌، بلافاصله‌ در صورت‌ سود و زيان‌ شناسايي‌ شود. با اين حال‌، هرگاه‌ كليه‌ مخارج‌ جاري‌
كه‌ قرار است‌ از محل‌ كمك‌ بلاعوض‌ انجام‌ شود، تحمل‌ نشده‌ باشد، لازم‌ است‌
بخشي
 از كمك‌ را تا زمان‌ تحمل‌ اين‌
مخارج‌ به
 عنوان‌ بدهي‌ تلقي‌ كرد.

15 .  در برخي‌
موارد ممكن‌ است‌ كمك‌ بلاعوض‌ متضمن‌ شرايطي‌ باشد كه‌ درصورت‌ عدم‌ رعايت‌ آنها،
دريافت‌كننده‌ كمك‌ ملزم‌ به‌ استرداد كمك‌ دريافتي‌ گردد. بدين‌ لحاظ‌، دريافت‌
كمك‌ بلاعوض‌ به‌ خودي‌ خود دليل‌ قطعي‌ براين‌ نيست‌ كه‌ شرايط‌ مربوط‌ به‌ كمك‌
بلاعوض‌ رعايت‌ خواهد شد بلكه‌ تا زماني‌ كـه‌ واحد تجاري‌ اطمينـان‌ حاصل‌ نكنـد
كه‌ شرايط‌ مربوط‌ را رعايت‌ خواهد كرد، شناخت‌ كمك‌ بلاعوض‌ به
 عنوان‌ بدهي‌ ادامه‌ مي‌يابد.
با
 اين حال‌، درصورت‌ تداوم‌ فعاليت‌
واحد تجاري‌، اعمال‌ خصوصيت‌ احتياط‌ معمولاً مستلزم‌ تعويق‌ شناخت‌ كمك‌ بلاعوض‌
درصورت‌ سود و زيان‌ صرفاً به‌ خاطر وجود اين‌ احتمال‌ كه‌ در آينده‌ ممكن‌ است‌
شرايط‌ مربوط‌ به‌ كمك‌ رعايت‌ نگردد و اين‌ امر منجر به‌ استرداد كمك‌ شود، نمي‌باشد.
به‌
 محض‌ اينكه‌ كمك‌ بلاعوض‌ دولت‌
به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ گردد، با
هرگونه‌ بدهي‌ و رويداد احتمالي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ طبق‌ الزامات‌ استانداردهاي‌
حسابداري‌ شماره‌ 4 و 5، با عناوين‌ ”
 ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي و  رويدادهاي‌ بعد از تاريخ‌ ترازنامه“، رفتار مي‌شود.

16 .  نحوه‌ شناخت‌
كمك‌ بلاعوض‌ در
 مواردي‌ كه‌ كمك‌ مشخصاً
درارتباط‌ با جبران‌ مخارج‌ خاصي‌ اعطا شده‌ (اعم‌ از اينكه‌ اين‌ مخارج‌، سرمايه‌اي‌،
جاري‌ يا تركيبي‌ از اين‌ دو باشد)، كار آساني‌ است‌. مشكل‌ زماني‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌
شرايط‌ كمك‌، مخارج‌ مربوط‌ را دقيقاً مشخص‌ نكند، بلكه‌ به‌ كاربرد عباراتي‌ از
 قبيل‌ ” كمك‌ به‌ پروژه‌“، ” ترغيب‌ به‌ ايجاد اشتغال‌“ و
غيره‌ بسنده‌ كند. در
 چنين‌ حالاتي‌، بايد شرايطي‌ را
كه‌ منجر به‌ پرداخت‌ اقساط‌ كمك‌ از طرف‌ اعطاكننده‌ شده‌ است‌ مورد ملاحظه‌ قرار
داد.

17 .  شناسايي‌ كمك‌
بلاعوض‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ استهلاك‌ناپذير متناسب‌ با ايفاي‌ تعهدات‌
مربوط‌، گاه‌ به‌
 علت‌ نامشخص‌ بودن‌ عمر مفيد
اقتصادي‌ دارايي‌ اهدا شده‌ يا مدت‌
 زمان‌ ايفاي‌ تعهد ناممكن‌ است‌ كه‌ در اين‌ حالت‌ شناسايي‌
كمك‌ به
 عنوان‌ درآمد دوره‌ بلامانع‌
خواهد بود. معهذا، هرگاه‌ بتوان‌ مبنايي‌ جهت‌ تخصيص‌ كمك‌ (مثل‌ عمر
 مفيد ساختمان‌ بنا شده‌ بر روي‌ زمين‌ اهدايي‌) به عنوان‌ درآمد دوره‌هاي‌ مختلف‌
تعيين‌ نمود، مبناي‌ موصوف‌ بايد مورد استفاده‌ قرار گيرد.

18 .     كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ كه‌ به‌ علت‌ عدم‌ رعايت‌ پاره‌اي‌ از شرايط‌
آن‌، قابل‌ استرداد به‌ اعطا كننده‌ مي‌شود، بايد طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
6 با
 عنوان‌ ” گزارش‌ عملكرد مالي‌”، تغيير در
براورد حسابداري‌ محسوب‌ شود. استرداد كمك‌ بلاعوض‌ دريافتي‌ بايد به‌
 شرح‌ زير شناسايي‌ شود:

الف .   درخصوص‌ كمكهاي‌ دريافتي‌ جهت‌ تحصيل‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ كه‌ طبق‌
رويه‌ مندرج‌ در قوانين‌ آمره‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌ انعكاس‌ يافته‌ است‌،
بازپرداخت‌ آن‌ نيز تابع‌ نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌ مقرر در قوانين‌ آمره‌ خواهد بود.

ب‌‌  .    نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌
استرداد كمك‌ بلاعوض‌ دريافتي‌ در ساير موارد به‌
 شرح‌ زير
 خواهد بود:

1 . ب ‌.    هرگاه‌ عين‌ دارايي‌ غيرجاري‌ مرتبط‌ با كمك‌
بلاعوض‌ توسط‌ اعطاكننده‌ مطالبه‌ نگردد، بازپرداخت‌ كمك‌ تا ميـزان‌ بدهـي‌ موجود
(حصـه‌ تخصيص‌ نيافتـه‌ كمـك‌ بلاعوض‌) موجب‌ حذف‌ بدهي‌ مي‌گردد. هرگونـه‌ مـازاد
قابـل‌ پرداخت‌ در
 اين‌ رابطه‌، درصورت‌ انطباق‌ با
معيارهاي‌ شناخت‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود، موجب‌ افزايش‌ در مبلغ‌ ثبت‌ شده‌
دارايي‌ مربوط‌ خواهد شد و در غير اين‌ صورت‌ فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.
استهلاك‌ انباشته‌ اضافي‌ كه‌ درصورت‌ نبود كمك‌ تا آن‌ تاريخ‌ محاسبه‌ مي‌شد،
تعيين‌ شده‌ و فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌گردد.

2 . ب ‌.    چنانچه‌ استرداد كمك‌ بلاعوض‌ متضمن‌ برگشت‌
عين‌ دارايي‌ غيرجاري‌ مرتبط‌ با
 كمك‌ باشد، ضمن‌ حذف‌ ارزش‌
دفتري‌ دارايي‌ بلندمدت‌ و بدهي‌ مربوط‌ (مانده‌ تخصيص‌ نيافته‌ كمك‌ بلاعوض‌) از
حسابها، هرگونه‌ تفاوت‌ موجود بين‌ حسابهاي‌ مزبور و نيز مبالغ‌ اضافي‌ احتمالي‌
مورد مطالبه‌ اعطاكننده‌ در صورت‌ سود و زيان‌ شناسايي‌ مي‌گردد.

كمكهاي‌ بلاعوض‌ غيرپولي‌

19 .     چنانچه‌
كمك‌ بلاعوض‌ دولت‌ به‌ شكل‌ داراييهاي‌ غير پولي‌ (مانند زمين‌، ساختمان‌ و سهام‌
شركتها) به‌ واحد تجاري‌ اعطا شود، كمك‌ بلاعوض‌ بايد به‌ ارزش‌ منصفانه‌ دارايي‌
دريافتي‌ ثبت‌ شود. در
 مواردي‌ كه‌ مبناي‌ ارزشيابي‌
داراييهاي‌ غيرپولي‌ دريافتي‌ در متن‌ قوانين‌ آمره‌ مربوط‌ مشخص‌ شده‌ باشد،
كاربرد اين‌ مباني‌ به‌
 شرط‌ آنكه‌ موجب‌ انعكاس‌
داراييهاي‌ اهدايي‌ به‌ ارزشهاي‌ بيش
 از ارزش‌ منصفانه‌ در زمان‌ انتقال‌ نگردد، قابل‌ پذيرش‌
خواهد بود.

نحوه‌ انعكاس‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ در
ترازنامه‌

20 .     بجز
مواردي‌ كه‌ نحوه‌ انعكاس‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ مربوط‌ به‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود در
قوانين‌ آمره‌ پيش‌بيني‌ شده‌ است‌، در ساير موارد كه‌ اعمال‌ الزامات‌ اين‌
استاندارد مستلزم‌ شناخت‌ كمك‌ بلاعوض‌ به
 عنوان‌ بدهي‌ است‌، مانده‌ اين‌ بدهي‌ بايد تحت‌ عنوان‌ ” مانده‌ تعهدات‌ مرتبط‌ با كمك‌
بلا عوض‌“ در صورتهاي‌ مالي‌ انعكاس‌ يابد.

21 .  كمكهاي‌
بلاعوض‌ دريافتي‌ جهت‌ تحصيل‌ داراييهاي‌ غيرجاري‌ كه‌ عموماً به‌ صورت‌ بنيادي‌
بر عمليات‌ توسعه‌ اقتصادي‌ و فعاليت‌ واحد تجاري‌ مؤثر مي‌باشد در اغلب‌ موارد
طبق‌ رويه‌ حسابداري‌ مندرج‌ در قوانين‌ و مقررات‌ آمره‌ مستقيماً در بخش‌ حقوق‌
صاحبان‌ سرمايه‌ تحت‌ عناويني‌ از
 قبيل‌ ” افزايش‌ سرمايه‌ دولت‌“ يا ” سرمايه‌ اهدايي‌“ منعكس‌ مي‌شود.

نحوه‌ انعكاس‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ درصورت‌
سود و زيان‌

22 .  آن‌ گروه‌ از
كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ كه‌ به
 موجب‌ مقررات‌ اين‌ استاندارد
مستلزم‌ شناسايي‌ به
 عنوان‌ درآمد دوره‌ است‌،
باتوجه‌ به‌ هدف‌ كمك‌ و ارتباط‌ يا عدم‌ ارتباط‌ آن‌ با فعاليت‌ اصلي‌ واحد تجاري‌ حسب‌ مورد، به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌ يا غير عملياتي‌ و درصورت‌ اهميت‌ به‌طور جداگانه‌ در صورت‌ سود
و زيان‌ ارائه‌ مي‌شود. به‌ علت‌ تنوع‌ ماهيت‌ كمكهاي‌ مزبور، اين‌ استاندارد نحوه‌
طبقه‌بندي‌ تفصيلي‌ كمكهاي‌ دريافتي‌ را مشخص‌ نمي‌كند، زيرا اين‌ امر مستلزم‌
بررسي‌ و قضاوت‌ در مورد شرايط‌ و نوع‌ كمك‌ دريافتي‌ است‌. با
 اين حال‌ در مواردي‌ كه‌ كمك‌ بلاعوض‌
دريافتي‌ در
 قالب‌ يارانه‌ جهت‌ جبران‌ بخشي از بهاي‌ تمام‌ شده‌ محصول‌ و يا جبران‌ عدم‌النفع‌ ناشي‌ از فروش‌
محصول‌ به
 قيمتهاي‌ معين‌ پرداخت‌ گردد، اين‌ كمكها به‌ ترتيب‌ به‌ صورت‌ كسر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ كالاي‌ توليد شده‌ و افزايش‌ مبلغ‌ فروش‌ در صورت‌ سود و زيان‌ يا در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ منعكس‌
مي‌شود.

ساير موارد افشا

23 .     موارد زير درارتباط‌ با كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ بايد در صورتهاي‌
مالي‌ افشا شود :

الف .   رويه‌ حسابداري‌ مربوط‌ به‌ كمك‌ بلاعوض‌ شامل‌ نحوه‌ ارائـه‌ آن‌.

ب‌  .    اثر كمكهاي‌ بلاعوض‌
برنتايج‌ دوره‌ جاري‌ و دوره‌هاي‌ آتي‌ و وضعيت‌ مالي‌ واحد تجاري‌.

ج    .    در مواردي‌ كه‌ كمك‌ دولت‌ به‌
شكلي‌ غير از كمكهاي‌ بلاعوض‌ بوده‌ و اثرات‌ با
 اهميتي‌ بر نتايج‌ دوره‌ داشته‌ باشد، ماهيت‌ و درصورت‌
قابليت‌ اندازه‌گيري‌، براوردي‌ از اثرات‌ اين‌گونه‌ كمكها.

د‌    .    بدهيهاي‌ احتمالي‌ مربوط‌
به‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ قابل‌ استرداد.

24 .  در مواردي‌
كه‌ نتايج‌ دوره‌ به‌گونه‌اي‌ با
 اهميت‌ تحت‌ تأثير كمك‌ بلاعوض‌ قرار مي‌گيرد يا انتظار مي‌رود
نتايج‌ دوره‌هاي‌ آتي‌ از بابت‌ شناخت‌ تدريجي‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ قبلي‌ به‌گونه‌اي‌
با
 اهميت‌ تحت‌ تأثير قرار گيرد، براي‌ درك‌ صورتهاي‌ مالي‌،
افشاي‌ اثرات‌ اين‌ كمكها بر عملكرد مالي‌ و وضعيت‌ مالي‌ واحد تجاري‌ و ماهيت‌ و
ميزان‌ هريك‌ از آنها ضروري‌ است‌.

25
.  دوره‌ يا دوره‌هايي‌ كه‌ طي‌ آن‌ كمك‌
بلاعوض‌ در صورت‌ سود و زيان‌ منظور مي‌شود (با
 توجه‌ به‌ عملي‌ بودن‌ موضوع‌ از نقطه‌ نظر تعدد و تنوع‌
كمكهاي‌ دريافتي‌) لازم‌ است‌ افشـا گردد. معمولاً، اشـاره‌ كلي‌ به‌ دوره‌هايي‌ كـه‌
در آن‌ كمكهـاي‌ دريافت‌ شـده‌ قبلي‌،
به‌ سود و زيان‌ منظور خواهد شد، كفايت‌ مي‌كند.

26 .  در مورد
كمكهاي‌ بلاعوض‌ غيرپولي‌ كه‌ مباني‌ ارزشيابي‌ آن‌ طبق‌ قوانين‌ و مقررات‌ آمره‌
تعيين‌ گرديده‌ است‌، هرگاه‌ كاربرد مباني‌ مذكور منجر به‌ ارزشيابي‌ داراييهاي‌
اهدايي‌ به‌
 ارزشي‌ كمتر از ارزش‌ منصفانه‌
آن‌ شود، موضوع‌ بايد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ و در
 صورت‌ امكان‌ همراه‌ با اثرات‌ مالي‌ آن‌ افشا گردد.

تاريخ‌ اجرا

27 .     الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌
مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود،
لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

28 .  به‌ استثنـاي‌ موارد منـدرج‌ در
بندهـاي‌ 9، 19 و 20، با اجـراي‌ الزامـات‌ ايـن‌ استانـدارد مفاد استاندارد بين‌المللي‌
حسابداري‌ شماره‌ 20 با
 عنوان‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ و افشاي‌ كمكهاي‌ دولت نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست

فهرست‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌ و
نحوه‌ حسابداري‌ آن‌

      اين‌ پيوست‌ بخشي از استاندارد حسابداري‌ محسوب‌
نمي‌شود و تنها منعكس‌كننده‌ برخي‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مربوط‌ به‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌
دولت‌ است‌ كه‌ در متن‌ قوانين‌ تعيين‌ گرديده‌ است‌. نمونه‌هاي‌ ارائه‌ شده‌،
ليست‌ جامعي‌ را تشكيل‌ نمي‌دهد.

رديف‌

نـوع‌ كمـك‌

قوانين‌ حاكم‌بركمك‌

شماره‌ ماده‌ قانوني‌

رويـه‌حسابداري‌مندرج‌ درقوانين‌ منطبق‌براستانداردهاي‌
حسابداري‌

نحوه‌ ارزش‌ گذاري‌ كمك‌

1 . انتقـال‌ بلاعوض‌ امـوال‌ منقـول‌ وزارتخانه‌ها و مؤسسات‌
دولتي‌ به‌ شركتهايي‌ كه‌ 100% سهام‌ آنها متعلق‌ به‌ دولت‌ است‌ با ارزش‌ بيش
 از يك‌ ميليون‌ريال‌.
قانـون‌ محاسبـات‌ عمومـي‌ 108 حساب‌ افزايش‌ سرمايه‌ دولت‌ در
بخش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌
ارزيابي‌
كارشناس‌ منتخب‌
2 . انتقال‌ بلاعوض‌ اموال‌ غيرمنقول‌ وزارتخانه‌ها و مؤسسات‌
دولتي‌ به‌ شركتهايي‌ كه‌ 100% سهام‌ آنها متعلق‌ به‌ دولت‌ است‌.
قانـون‌ محاسبـات‌ عمومـي‌ 117 حساب‌ افزايش‌ سرمايه‌ دولت‌ در
بخش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌
ارزيـابـي‌
كارشنـاس‌ منتخـب‌ (يا ارزش‌ دفتري‌)
3 . كمكهاي‌ دريافتي‌ از بابت‌ وجوه‌ طرحهاي‌ عمراني‌ در
مورد طرحهاي‌ انتفاعي‌.
قانـون‌ محاسبـات‌ عمومـي
‌قانـون‌ برنامـه‌ و بودجـه‌
113
33
حساب‌ افزايش‌ سرمايه‌ دولت‌ در
بخش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌
ارزش‌
كارشناسي‌ يا هزينه‌ انباشته‌ حسابهاي‌ مستقل‌ طرحهاي‌ عمراني‌
4 . زمينهاي‌ بلاعوض‌ انتقالي‌ به‌/توسط‌
سازمان‌ زمين‌ شهري‌
قانون‌
سازمان‌ زمين‌ شهري‌
  حساب‌ سرمايه‌ اهدايي‌ در بخش‌
حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌
ارزش‌
منصفانه‌
5 . زمينهاي‌ اهدايي‌ از طريق‌ وزارت‌ كشاورزي‌ و شركتهاي‌
وابسته‌
قانون‌
حفاظت‌ و بهره‌برداري‌ از جنگلهـا
37 حساب‌ سرمايه‌ اهدايي‌ در بخش‌
حقوق‌ صاحبان‌ سهام‌
ارزش‌
منصفانه‌



استاندارد نه حسابداری

استاندارد نه حسابداری در خصوص حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت می باشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

 

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و
بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .    هدف‌ اين‌
استاندارد تجويز نحوه‌ حسابداري‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ مرتبط‌ با پيمانهاي‌
بلندمدت‌ در صورتهاي‌ مالي‌ پيمانكار است‌. به
 دليل‌ ماهيت‌ فعاليت‌ موضوع‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌، تاريخ‌ شروع‌
پيمان‌ و تاريخ‌ تكميل‌ آن‌ معمولاً در دوره‌هاي‌ مالي‌ متفاوتي‌ قرار مي‌گيرد.
بنابراين‌، مسئله‌ اصلي‌ در حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌، تخصيص‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌
پيمان‌ به‌ دوره‌هايي‌ است‌ كه‌ در آن‌ دوره‌ها عمليات‌ موضوع‌ پيمان‌ اجرا مي‌شود.
اين‌ استاندارد معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در
مفاهيم‌
نظري‌ گزارشگري‌ مالي
را جهت‌ تعيين‌ زمان‌ شناخت‌ درآمد و هزينه‌هاي‌ پيمان‌ به
 عنوان‌ اقلام‌ صورت‌ سود و زيان‌
بكار مي‌گيرد. اين‌ استاندارد همچنين‌، رهنمودهايي‌ را براي‌ اعمال‌ اين‌ معيارها
ارائه‌ مي‌كند.

دامنه‌ كاربرد

2 .        اين‌ استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ پيمانهاي‌
بلندمدت‌ در صورتهاي‌ مالي‌ پيمانكار بكار گرفته‌ شود.

تعاريف

‌3 .        اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار
رفته‌ است‌:

  • پيمان‌ بلندمدت‌: پيماني‌ است‌ كه‌ براي‌
    طراحي‌، توليد يا ساخت‌ يك‌ دارايي‌ منفرد قابل‌ ملاحظه‌ يا ارائـه‌ خدمات‌ (يا
    تركيبي‌ از داراييها يا خدمات‌ كه‌ تواماً يك‌ پروژه‌ را تشكيل‌ دهد) منعقد مي‌شود
    و مدت‌ زمان‌ لازم‌ براي‌ تكميل‌ پيمان‌ عمدتاً چنان‌ است‌ كه‌ فعاليت‌ پيمان‌ در
    دوره‌هاي‌ مالي‌ متفاوت‌ قرار مي‌گيرد
     . پيماني‌ كه‌ طبق‌ اين‌ استاندارد، بلندمدت‌ تلقي‌ مي‌گردد،
    معمولاً در طول‌ مدتي‌ بيش
     از يكسال‌ انجام‌ خواهد شد . با اين حال‌، مدت‌ بيش از يكسال‌، مشخصه‌ اصلي‌ يك‌
    پيمان‌ بلندمدت‌ نيست‌
     . برخي‌ پيمانهاي‌ با مدت‌
    كمتر از يكسال‌، هرگاه‌ از
     نظر فعاليت‌ دوره‌، داراي‌ چنان‌
    اهميت‌ نسبي‌ باشد كه‌ عدم‌ انعكاس‌ درآمد و هزينه‌ عملياتي‌ و سود مربوط‌ به‌ آن‌
    منجر به‌ مخدوش‌ شدن‌ درآمد و هزينه‌ عملياتي‌ و نتايج‌ دوره‌ و عدم‌ ارائـه‌
    تصويري‌ مطلوب‌ توسط‌ صورتهاي‌ مالي‌ گردد، بايد به
     عنوان‌ پيمان‌ بلندمدت‌ محسوب‌
    شود، مشروط‌ بر اينكه‌ رويـه‌ متخذه‌ در واحد تجاري‌ از سالي‌ به‌ سال‌ ديگر به
     طور يكنواخت‌ اعمال‌ گردد.
  • پيمان‌ مقطوع ‌‌:
    پيمان‌ بلند مدتي‌ است‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ پيمانكار با يك‌ مبلغ‌ مقطوع‌ براي‌ كل‌
    پيمان‌ يا يك‌ نرخ‌ ثابت‌ براي‌ هر واحد موضوع‌ پيمان‌ كه‌ در برخي
     از موارد ممكن‌ است‌ براساس‌
    موادي‌ خاص‌ مشمول‌ تعديل‌ قرار گيرد، توافق‌ مي‌كند.
  • پيمان‌ اماني‌ (پيمان‌ با حق‌الزحمه‌ مبتني‌بر مخارج‌) : پيمان‌ بلند مدتي‌ است‌ كه‌
    به‌ موجب‌ آن‌ مخارج‌ قابل‌ قبول‌ يا مشخص‌ شده‌ در متن‌ پيمان‌ به‌ پيمانكار
    تأديه‌ و درصد معيني‌ از مخارج‌ مزبور يا حق‌الزحمه‌ ثابتي‌ نيز به‌ پيمانكار
    پرداخت‌ شود
     .
  • پيش‌دريافت‌ پيمان ‌‌:
    بخشي‌ از مبالغ‌ دريافتي‌ توسط‌ پيمانكار است‌ كه‌ كار مربوط‌ به‌ آن‌ تا تاريخ‌
    ترازنامه‌ انجام‌ نشده‌ است.
  • مبالغ‌ دريافتي‌ بابت‌ پيشرفت‌ كار : عبارت‌ است‌ از :

الف‌.    علي‌الحسابهـا : مبالغي‌ است‌ كه‌ به طور موقت‌ در قبال‌ صورت‌
حسابهاي‌ صادره‌ در
 دست‌ بررسي‌ دريافت‌ مي‌شود .

ب‌  .    ساير دريافتهـا‌ : عبارت‌ است‌ از اقلامي‌ كه‌ ماهيت‌ علي‌الحساب‌ نداشته‌، ليكن‌ در قبال‌ پيشرفت‌ كار دريافت‌ مي‌شود و نيز دربرگيرنده‌ آن‌
بخش‌ از مبالغ‌ پيش‌
 دريافت‌ پيمان‌ است‌ كه‌ كار مربوط‌ به‌ آن‌ تا تاريخ‌
ترازنامه‌ انجام‌ شده‌ است‌
 .

  • مبالغ‌ دريافتني‌ بابت‌ پيشرفت‌ كار : عبارت‌ است‌ از مبالغ‌ قابل‌
    دريافت‌ كه‌ بابت‌ صورت‌ حسابهاي‌ صادره‌ در حسابها منظور شده‌ است‌.
  • زيانهاي‌ قابل‌ پيش‌بيني ‌‌:
    زيانهايي‌ است‌ كه‌ انتظار مي‌رود در طول‌ مدت‌ پيمان‌ ايجاد شود (با
     احتساب‌ مبالغ‌ براوردي‌
    هزينه‌ كارهاي‌ اصلاحي‌ و تضميني‌ و هرگونه‌ هزينه‌هاي‌ مشابهي‌ كه‌ تحت‌ شرايط‌
    پيمان‌ قابل‌ بازيافت‌ نيست‌)
     . مبلغ‌ زيان‌ مذكور بدون‌
    توجه‌ به‌ موارد زير براورد مي‌شود:

الف‌ .   شروع‌ يا عدم‌ شروع‌ كار پيمان‌.

ب  .    حصه‌اي‌ از كار كه‌ تا
تاريخ‌ ترازنامه‌ انجام‌ شده‌ است‌.

 ج‌   .    ميزان‌ سودي‌ كه‌ انتظار مي‌رود از پيمانهاي‌
ديگر (به‌ استثناي‌ پيمانهايي‌ كه‌ طبق‌ بند 6 پيمان‌ واحد تلقي‌ مي‌شود) حاصل‌
شود.

تجزيه‌ و تركيب‌ پيمانها

4
.        الزامات‌ اين‌ استاندارد بايد براي‌
هر پيمان‌ به
 طور جداگانه‌ بكار گرفته‌
شود، مگر در موارد مندرج‌ در بندهاي‌ 5 و 6 كه‌ براي‌ انعكاس‌ محتوا، اين‌ الزامات‌
براي‌ بخشهاي‌ قابل‌ شناسايي‌ يك‌
 پيمان‌ يا براي‌ گروهي‌ از
پيمانها به
 عنوان‌ يك‌ مجموعه‌ واحد، اعمال‌
مي‌شود
 .

5 .        هر گاه‌ پيمان‌ بلندمدت‌ از چند بخش‌ جداگانه‌ تشكيل‌ شده‌
باشد، درصورت‌ تحقق‌ شرايط‌ زير، عملكرد هر بخش‌ بايد به‌ مثابه‌ پيماني‌ جداگانه‌
در نظر گرفته‌ شود:

الف‌
.     در مورد هر بخش‌ پيشنهاد قيمت‌
جداگانه‌اي‌ ارائه‌ شده‌ باشد،

ب‌   .     مذاكرات‌
هر بخش‌ به
 طور جداگانه‌ صورت‌ گرفته‌ و
طرفين‌ پيمان‌ حق‌ قبول‌ يا رد آن‌ بخش‌ را داشته‌ باشند، و

ج‌    .     درآمدها
و هزينه‌هاي‌ هر بخش‌ به
 طور جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌
باشد
 .

6 .        در صورت‌ تحقق‌ شرايط‌ زيـر، گـروه‌
پيمانهـا را اعم‌ از اينكـه‌ داراي‌ يك‌ يا چنـد كارفرمـا باشـد، بايد به
 عنوان‌ يك‌ پيمان‌ واحد تلقي‌
كرد:

الف‌
.     گروه‌ پيمانها به
 عنوان‌ يك‌ مجموعه‌ مورد
مذاكره‌ قرار گرفته‌ باشد،

ب‌‌   .     وابستگي‌
پيمانها به‌ يكديگر به‌ گونه‌اي‌ باشد كه‌ در عمل‌ بخشي‌ از يك‌ پروژه‌ سودآور را
تشكيل‌ دهد، و

 ج‌   .     پيمانها به طور همزمان‌ يا متوالي‌ اجرا شود .

درآمد پيمان‌

7 .        درآمد پيمان‌ بايد دربر گيرنده‌ موارد زير باشد:

الف
‌.     مبلغ‌ اوليه‌ درآمد كه‌ در پيمان‌
مورد توافق‌ قرار گرفته‌ است‌،

ب‌   .     تغيير
در ميزان‌ كار پيمان‌، ادعا و ساير دريافتهاي‌ تشويقي‌ در ارتباط‌ با عمليات‌ پيمان‌:

1 .        تا ميزاني‌ كه‌ احتمال‌ رود اين‌ موارد منجر به‌ درآمد گردد، و

2 .        اين‌ موارد را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد.

8 .    درآمد پيمان‌ به‌ ارزش‌ منصفانه‌
مابه‌ازاي‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود. اندازه‌گيري‌ درآمد پيمان‌
تحت‌ تأثير ابهامات‌ گوناگوني‌ است‌ كه‌ به‌ نتيجه‌ رويدادهاي‌ آتي‌ بستگي‌ دارد.
براوردها اغلب‌ با وقوع‌ رويدادها و رفع‌ ابهامات‌ تجديد نظر مي‌شود. بدين‌
 ترتيب‌ مبلغ‌ درآمد پيمان‌ ممكن‌ است‌ از دوره‌اي‌ به‌ دوره‌
ديگر تغيير كند. براي‌ مثال
 :

الف‌
. پيمانكار
و كارفرما ممكن‌ است‌ در دوره‌اي‌ پس‌ از دوره‌ انعقاد پيمان‌، درمورد تغييرات‌ يا
ادعاهايي‌ كه‌ موجب‌ افزايش‌ يا كاهش‌ درآمد پيمان‌ گردد، به‌ توافق‌ برسند،

ب .  مبلغ‌
درآمد مورد توافق‌ در يك‌ پيمان‌ مقطوع‌ ممكن‌ است‌ به‌ موجب‌ مفاد پيمان‌، از
 جمله‌ تعديل‌ آحاد بها، افزايش‌
يابد،

ج  .  مبلغ‌
درآمد پيمان‌ ممكن‌ است‌ در نتيجه‌ جرايم‌ تأخير در تكميل‌ كار، كاهش‌ يابد، يا

د   .  در
مواردي‌ كه‌ پيمان‌ مقطوع‌ متضمن‌ نرخ‌ ثابت‌ براي‌ هر واحد محصول‌ است‌، با
 افزايش‌ تعداد واحدها، درآمد
پيمان‌ افزايش‌ مي‌يابد.

9 .    تغييـر پيمـان‌ عبـارت‌ است‌ از دستـور كارفرما مبني‌ بر تغيير در
دامنه‌ كاري‌ كه‌ قرار است‌ طبق‌ مفاد پيمان‌ انجام‌ شود. تغيير ممكن‌ است‌ موجب‌
افزايش‌ يا كاهش‌ درآمد پيمان‌ شود. براي‌ نمونه‌، مي‌توان‌ از تغيير در مشخصات‌
يا طراحي‌ يك‌ دارايي‌ و تغيير در مدت‌ پيمان‌ نام‌ برد. تغيير زماني‌ در درآمد
پيمان‌ منظور مي‌شود كه‌:

الف
‌. تصويب‌ تغيير و مبلغ‌ درآمد حاصله‌ توسط‌
كارفرما محتمل‌ باشد، و

ب‌ .  مبلغ‌
درآمد را بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد.

10 .  ادعا عبارت‌ از مبالغي‌ است‌ كه‌
پيمانكار از كارفرما يا شخص‌ ثالث‌ به
 عنوان‌
جبران‌ هزينه‌هايي‌ مطالبه‌ مي‌كند كه‌ در مبلغ‌ پيمان‌ منظور نشده‌ است‌. براي‌
مثال‌ ادعا ممكن‌ است‌ ناشي‌ از اشتباه‌ در مشخصات‌ يا طراحي‌، تأخير ايجاد شده‌
توسط‌ كارفرما و تغييرات‌ مورد اختلاف‌ در ميزان‌ كار پيمان‌ باشد. اندازه‌گيري‌
مبالغ‌ درآمد حاصل‌ از ادعا متضمن‌ درجه‌ بالايي‌ از ابهام‌ است‌ و اغلب‌ بستگي‌
به‌ نتيجه‌ مذاكرات‌ دارد. بنابراين‌ ادعا تنها زماني‌ در درآمد پيمان‌ منظور مي‌شود
كه‌:

الف‌ . مذاكرات‌ به‌ مرحله‌ پيشرفته‌اي‌ رسيده‌ باشد، به‌گونه‌اي‌ كه‌ قبول‌
ادعا ازسوي‌ كارفرما محتمل‌ باشد، و

ب‌ .  مبلغي‌ را كه‌ احتمالاً مورد قبول‌ كارفرماست‌،
بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد.

11 .  دريافتهاي‌ تشويقي‌، مبالغي‌ است‌ اضافي‌ كه‌
درصورت‌ نيل‌ به‌ استانداردهاي‌ عملكرد تعيين‌
 شده‌ يا افزون‌ بر آن‌، توسط‌ پيمانكار دريافت‌ مي‌شود. براي‌ مثال‌ ممكن‌
است‌ در پيمان‌ پيش‌بيني‌ شود كه‌ درصورت‌ تكميل‌ موضوع‌ پيمان‌ قبل‌ از موعد
مقرر، پرداختهاي‌ تشويقي‌ به‌ پيمانكار صورت‌ گيرد. دريافتهاي‌ تشويقي‌ را زماني‌
مي‌توان‌ در درآمد پيمان‌ منظور كرد كه‌:

الف ‌. پيمان‌ تا
حدي‌ پيشرفت‌ كرده‌ باشد كه‌ نيل‌ به‌ استانداردهاي‌ عملكرد تعيين‌ شده‌ يا افزون‌
 بر آن‌، محتمل‌ باشد، و

ب .  مبلغ‌ دريافت‌ تشويقي‌ را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌
قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد.

مخارج‌ پيمـان‌

12 .     مخارج‌ پيمان‌ بايد مشتمل‌بر موارد زير باشد:

الف ‌.     مخارجي‌ كه‌ مستقيماً با يك‌ پيمان‌ مشخص‌
مرتبط‌ است‌،

ب‌‌   .     مخارجي‌ كه‌ بين‌ پيمانها مشترك‌
بوده‌ و تسهيم‌ آن‌ به‌ پيمانهاي‌ جداگانه‌ امكان‌پذير است‌، و

 ج‌‌   .     ساير
مخارجي‌ كه‌ به‌ موجب‌ مفاد پيمان‌ مشخصاً قابل‌ مطالبه‌ از كارفرما است‌.

13 .  مخارج‌ مستقيم‌
يك‌ پيمان‌ دربر
 گيرنده‌ مواردي‌ از قبيل‌ كار
مستقيم‌ (شامل‌ سرپرستي‌ و نظارت‌ مستقيم‌)، مواد اوليه‌ مصرفي‌، استهلاك‌ و اجاره‌
ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌، مخارج‌ جابجايي‌ مواد، ماشين‌آلات‌ و تجهيزات‌، مخارج‌
مستقيم‌ طراحي‌ و كمك‌ فني‌، مخارج‌ براوردي‌ كارهاي‌ اصلاحي‌ و تضميني‌ و ادعا
توسط‌ اشخاص‌ ثالث‌ است‌. اين‌ مخارج‌ را مي‌توان‌ به
 ميزان‌ درآمدهاي‌ اتفاقي‌ خارج‌
از شمول‌ تعريف‌ درآمد پيمان‌ (از قبيل‌ درآمد حاصل‌ از فروش‌ مواد و ماشين‌آلات‌
اضافي‌) كاهش‌ داد.

14 .  مخارج‌ مشترك‌ قابل‌ تسهيم‌ بين‌ پيمانهاي‌ مختلف‌
مشتمل‌ بر حق‌
 بيمه‌، مخارج‌ غير مستقيم‌
طراحي‌ و كمك‌ فني‌ و سربار پيمان‌ است‌. اين‌ مخارج‌ برحسب‌ ماهيت‌ آن‌ طبقه‌بندي‌
و با
 اعمال‌ يكنواخت‌ روشهاي‌ سيستماتيك‌ و معقول‌ به‌ پيمانهاي‌
مختلف‌ تخصيص‌ مي‌يابد. تخصيص‌ مزبور مبتني‌ بر سطح‌ معمول‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌
است‌. سربار پيمان‌ دربر
 گيرنده‌
مواردي‌ از قبيل‌ مخارج‌ تهيه‌ و پردازش‌ ليست‌ حقوق‌ كاركنان‌ پيمان‌ است‌. مخارج‌
مشترك‌ همچنين‌ مي‌تواند با توجه‌ به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 13 با
 عنوان‌ حسابداري‌
مخارج‌ تأمين‌ مالي‌، دربرگيرنده‌ مخارج‌ استقراض‌
مرتبط‌ با پيمانها نيز باشد.

15 .  ساير مخارجي‌
كه‌ به‌ موجب‌ مفاد پيمان‌ مشخصاً قابل‌ مطالبه‌ از كارفرما است‌، دربر
 گيرنده‌ مواردي‌ از قبيل‌ مخارج‌
اداري‌ عمومي‌ و مخارج‌ توسعه‌ مي‌باشد كه‌ جبران‌ آن‌ به
 طور مشخص‌ در پيمان‌ قيد شده‌
است‌.

16 .  مخارجي‌ را كه‌
نمي‌توان‌ به‌ فعاليت‌ پيمانكاري‌ يا به‌ يك‌ پيمان‌ مشخص‌ مربوط‌ دانست‌ جزء
 مخارج‌ پيمان‌ منظور نمي‌شود.
نمونه‌هايي‌ از اين‌ مخارج‌ عبارت‌ است‌ از مخارج‌ اداري‌، عمومي‌ و فروش‌، مخارج‌
تحقيق‌ و توسعه‌ كه‌ جبران‌ آن‌ در پيمان‌ مشخص‌ نشده‌ و استهلاك‌ ماشين‌آلات‌ و
تجهيزاتي‌ كه‌ در فعاليت‌ پيمانكاري‌ استفاده‌ نشده‌ است‌.

17 .  مخارج‌ تحمل‌شده‌
قبل‌ از انعقاد پيمان‌، درصورت‌ انعقاد پيمان‌ در دوره‌ جاري‌ يا حصول‌ اطمينان‌
از انعقاد پيمان‌ در دوره‌ بعد، به
 حساب‌ پيمان‌ منظور مي‌شود. هرگاه‌ اين‌ مخارج‌ به عنوان‌ هزينه‌ دوره‌اي‌ كه‌ در
آن‌ وقوع‌ يافته‌ محسوب‌ شود و پيمان‌ در دوره‌ بعد منعقد گردد، چنين‌ مخارجي‌ را
نبايد به
 حساب‌ پيمان‌ برگشت‌ داد.

شناخت‌ درآمد و
هزينه‌هاي‌ پيمان‌

18 .  با توجه‌ به‌
ماهيت‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌، چنانچه‌ به‌ سبب‌ طولاني‌بودن‌ مدت‌ لازم‌ براي‌ تكميل‌
اين‌ پيمانها، تا زمان‌ تكميل‌ آنها، درآمد و هزينه‌اي‌ به
 حساب‌ گرفته‌ نشود، ممكن‌ است‌
صورت‌ سود و زيان‌ تصوير چندان‌ مطلوبي‌ از فعاليتهاي‌ واحد تجاري‌ در طول‌ سال‌
ارائه‌ نكند، بلكه‌ تنها ماحصل‌ (سود يا زيان‌) پيمانهايي‌ را كه‌ در پايان‌ سال‌
تكميل‌ شده‌ است‌ منعكس‌ كند. بنابراين‌، مقتضي‌ است‌ كه‌ در
 جريان‌ پيشرفت‌ پيمانها، با
رعايت‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، درآمدي‌ را كه‌ مي‌توان‌ نسبت‌ به‌ تحقق‌ آن‌
اطمينان‌ حاصل‌ كرد، به
 حساب‌ گرفت‌. تعيين‌ ميزان‌
درآمد و هزينه‌ دوره‌ توسط‌ واحد تجاري‌ بايد به‌گونه‌اي‌ صورت‌ گيرد كه‌ با نوع‌
عمليات‌ و صنعت‌ مورد فعاليت‌ تناسب‌ داشته‌ باشد.

19 .     هرگاه‌
بتوان‌ ماحصل‌ يك‌ پيمان‌ بلندمدت‌ را به‌ گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا براورد كرد، بايد
سهم‌ مناسبي‌ از درآمد و مخارج‌ كل‌ پيمان‌ (با توجه‌ به
 ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌ در
تاريخ‌ ترازنامه‌ و متناسب‌ با نوع‌ عمليات‌ و صنعت‌ مورد فعاليت‌) به‌ ترتيب‌ به
 عنوان‌ درآمد و هزينه‌
شناسايي‌ شود.

20 .  شناخت‌ درآمد
و هزينه‌ دوره‌ براساس‌ ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌، اغلب‌ ”
 روش‌ درصد تكميل‌ پيمان‌“
ناميده‌ مي‌شود. طبق‌ اين‌ روش‌، درآمد پيمان‌ با مخارج‌ تحمل‌ شده‌ جهت‌ نيل‌ به‌
آن‌ ميزان‌ از تكميل‌ تطابق‌ داده‌ مي‌شود و در نتيجه‌ درآمد، هزينه‌ و سود يا
زيان‌ كار انجام‌
 شده‌ درصورت‌ سود و زيان‌
انعكاس‌ مي‌يابد.

21 .     هرگاه‌ ماحصل‌ يك‌ پيمان‌ بلندمدت‌ را نتوان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌
اتكا براورد كرد:

الف ‌.     درآمد
بايد تا ميزان‌ مخارج‌ تحمل‌
 شده‌اي‌
كه‌ احتمال‌ بازيافت‌ آن‌ وجود دارد شناسايي‌ شود، و

ب‌   .     مخارج‌ پيمان‌ بايد در دوره‌ وقوع‌ به عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود.

22 .  در مراحل‌
اوليه‌ پيمان‌، غالباً وضعيت‌ به‌ صورتي‌ است‌ كه‌ ماحصل‌ پيمان‌ را نمي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌
قابل‌ اتكا براورد كرد. با
 اين حال‌، ممكن‌ است‌ اين‌ احتمال‌
وجود داشته‌ باشد كه‌ واحد تجاري‌، مخارج‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ را بازيافت‌ كند.
بنابراين‌، درآمد پيمان‌ تنها تا ميزان‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌اي‌ كه‌ انتظار بازيافت‌
آن‌ مي‌رود، شناسايي‌ مي‌گردد. از آنجا كه‌ ماحصل‌ پيمان‌ را نمي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌
قابل‌ اتكا براورد كرد، سودي‌ شناسايي‌ نمي‌شود. از سوي‌ ديگر اگرچه‌ ماحصل‌ پيمان‌
را نمي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌اتكا براورد كرد، احتمال‌ دارد كه‌ كل‌ مخارج‌
پيمان‌ از كل‌ درآمد پيمان‌ تجاوز كند. در چنين‌ مواردي‌، هرگونه‌ مازاد كل‌ مخارج‌
بر درآمد پيمان‌ طبق‌ بند 24 فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌ مي‌شود.

23 .     در صورت‌
رفع‌ ابهاماتي‌ كه‌ موجب‌ گرديده‌ است‌ تا ماحصل‌ پيمان‌ به‌گونه‌اي‌ اتكا
 پذير قابل‌ براورد نباشد، درآمد و هزینه‌
پيمان‌ بلندمدت‌، بايد به‌
 جاي‌ بند 21 طبق بند 19
شناسايي‌ شود.

24 .     هرگاه‌
انتظار رود كه‌ پيمان‌ منجر به‌ زيان‌ گردد (كل‌ مخارج‌ پيمان‌ از كل‌ درآمد پيمان‌
تجاوز كند)، بايد زيان‌ مربوط‌، فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌ شود.

25 .  چنانچه‌ فزوني‌
كل‌ مخارج‌ پيمان‌ بر درآمد آن‌ محتمل‌ باشد، زيان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ بايد فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ شناسايي‌
شود. در تعيين‌ كل‌ مخارج‌ پيمان‌ نه‌ تنها مجموع‌ مخارج‌ تا تاريخ‌ ترازنامه‌ و
مجموع‌ مخارج‌ تخميني‌ بعدي‌ تا مرحله‌ تكميل‌ مد
 نظر قرار مي‌گيرد، بلكه‌ مخارج‌ آتي‌ كارهاي‌ اصلاحي‌،
كارهاي‌ تضميني‌ و هرگونه‌ كارهاي‌ مشابهي‌ كه‌ تحت‌ شرايط‌ پيمان‌ قابل‌ بازيافت‌
نيست‌، نيز در محاسبه‌ منظور مي‌شود. در بررسي‌ مخارج‌ تخميني‌ بعدي‌ تا مرحله‌
تكميل‌ و نيز مخارج‌ آتي‌، افزايشهاي‌ احتمالي‌ حقوق‌ و دستمزد، قيمت‌ مواد و
مصالح‌ و ساير مخارج‌ پيمان‌ نيز در نظر گرفته‌ مي‌شود. همچنين‌ در مواردي‌ كه‌
پيمانهاي‌ غير سودآور، داراي‌ چنان‌ ابعادي‌ باشد كه‌ بتوان‌ انتظار داشت‌ بخش‌
قابل‌ توجهي‌ از ظرفيت‌ واحد تجاري‌ را براي‌ مدت‌ زيادي‌ اشغال‌ كند، مخارج‌ اداري‌
مربوط‌ را كه‌ قرار است‌ واحد تجاري‌ طي‌ مدت‌ تكميل‌ پيمان‌ متحمل‌ گردد نيز در
محاسبه‌ رقم‌ زيان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ منظور مي‌شود. به
 علاوه‌ در تعيين‌ درآمد پيمان‌
موارد مندرج‌ در بند
 7 (ب‌) نيز مد نظر قرار مي‌گيرد. در پيوست‌
اين‌ استاندارد نمونه‌هايي‌ در مورد برخي‌ انواع‌ نتايج‌ احتمالي‌ پيمانهاي‌
بلندمدت‌ ارائه‌ شده‌ است‌.

ساير ملاحظات‌ مربوط‌ به‌ شناخت‌ اقلام‌
مرتبط‌ با پيمان‌ بلندمدت‌

26 .  آن‌ بخش‌ از
مخارج‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ كه‌ با فعاليت‌ آتي‌ آن‌ مرتبط‌ است‌، به‌ شرط‌ آنكه‌
بازيافت‌ آن‌ محتمل‌ باشد، به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي‌ و تحت‌
سرفصل‌ پيمان‌ در
 جريان‌ پيشرفت‌ طبقه‌بندي‌ مي‌شود.

27
.  ماحصل‌ پيمان‌ بلندمدت‌ را تنها زماني‌
مي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا براورد كرد كه‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ آتي‌
مربوط‌ به‌ پيمان‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد. با
 اين حال‌، هرگاه‌ در مورد قابليت‌
وصول‌ مبلغ‌ منظور شده‌ در درآمد پيمان‌ و شناسايي‌ شده‌ در صورت‌ سود و زيان‌
ابهامي‌ به‌ وجود آيد، مبلغ‌ غير قابل‌ وصول‌ يا مبلغي‌ كه‌ احتمال‌ عدم‌ بازيافت‌
آن‌ مي‌رود به
 عنوان‌ هزينه‌ و نه‌ تعديل‌
درآمد پيمان‌ شناسايي‌ مي‌شود.

28 .     در پيمانهاي‌ مقطوع‌، ماحصل‌ پيمان‌ بلندمدت‌ را زماني‌ مي‌توان‌
به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد كه‌ تمامي‌ شرايط‌ زير برقرار باشد:

الف ‌.     درآمد پيمان‌ را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌
اتكا اندازه‌گيري‌ كرد،

ب   .     جريان‌ ورودي‌ منافع‌
اقتصادي‌ مرتبط‌ با پيمان‌ به‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد،

ج‌    .     مخارج‌ پيمان‌ تا زمان‌
تكميل‌ پيمان‌ و همچنين‌ درصد تكميل‌ پيمان‌ در تاريخ‌ ترازنامه‌ را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌
قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد، و

د‌     .     مخارج‌ مربوط‌ به‌
پيمان‌ را بتوان‌ به‌ وضوح‌ تشخيص‌ داد و به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد
تا مقايسه‌ مخارج‌ واقعي‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ با براوردهاي‌ قبلي‌ آنها ميسر گردد.

29 .     در
پيمانهاي‌ اماني‌، ماحصل‌ پيمان‌ بلندمدت‌ را زماني‌ مي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌ قابل‌
اتكا اندازه‌گيري‌ كرد كه‌ كليه‌ شرايط‌ زير برقرار باشد
 :

الف‌.      جريان‌
ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با پيمان‌ به‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد، و

ب‌   .     مخارج‌ مربوط‌ به‌ پيمان‌
را اعم‌ از اينكه‌ طبق‌ مفاد پيمان‌ مشخصاً قابل‌ بازيافت‌ باشد يا نباشد، بتوان‌
به‌ وضوح‌ تشخيص‌ داد و به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا اندازه‌گيري‌ كرد.

30
.  واحد تجاري‌ عموماً پس‌ از انعقاد پيماني‌
كه‌ دربرگيرنده‌ موارد زير باشد، مي‌تواند براوردي‌ قابل
 اتكا از ماحصل‌ پيمان‌ به‌ دست‌ آورد:

الف ‌. حقوق‌ قابل‌ اعمال‌ طرفين‌ قرارداد در مورد موضوع‌ پيمان‌،

ب‌ .  مابه‌ازايي‌ كه‌ قرار است‌
مبادله‌ شود، و

ج‌  .  نحوه‌ و شرايط‌ تسويه‌ پيمان‌.

31 .  ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌ به‌ طرق‌ مختلف‌ قابل‌
تعيين‌ است‌. واحد تجاري‌، روشي‌ را كه‌ كار انجام‌ شده‌ را به‌گونه‌اي‌ قابل‌
اتكا اندازه‌گيري‌ مي‌كند بكار مي‌گيرد. باتوجه‌ به‌ ماهيت‌ پيمان‌، روشها ممكن‌
است‌ شامل‌ موارد زير باشد:

الف ‌. نسبت‌ مخارج‌
تحمل‌شده‌ پيمان‌ براي‌ كار انجام‌ شده‌ تا تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌ كل‌ مخارج‌
براوردي‌ پيمان‌،

ب .  ارزيابي‌ كار انجام‌ شده‌، يا

ج  .  نسبت‌ مقدار كار انجام‌ شده‌ به‌ كل‌ كار پيمان‌.

مبالغ‌
دريافتي‌ و دريافتني‌ بابت‌ پيشرفت‌ كار و نيز پيش‌دريافت‌ از كارفرمايان‌ معمولاً
منعكس‌كننده‌ كار انجام‌ شده‌ نيست‌.

32
.  چنانچه‌
ميزان‌ تكميل‌ با مراجعه‌ به‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ تا تاريخ‌ ترازنامه‌ تعيين‌
گردد، تنها آن‌ بخش‌ از مخارج‌ پيمان‌ كه‌ منعكس‌ كننده‌ كار انجام‌ شده‌ است‌ در
مخارج‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ تا تاريخ‌ ترازنامه‌ منظور مي‌گردد. مثالهايي‌ از مخارج‌
پيمان‌ كه‌ در مخارج‌ تحمل‌شده‌ منظور نمي‌شود عبارت‌ است‌ از
 :

الف‌.  مخارج‌ پيمان‌
كه‌ مرتبط‌ با فعاليت‌ آتي‌ پيمان‌ است‌، از قبيل‌ مواد و مصالح‌ تحويلي‌ به‌
كارگاه‌ يا كنار گذاشته‌ شده‌ جهت‌ پيمان‌ كه‌ تاكنون‌ در پيمان‌ مربوط‌ استفاده‌ نشده‌ است‌ (به‌
 جز مواد و مصالحي‌ كه‌ مشخصاً جهت‌ پيمان‌ مزبور ساخته‌ شده‌
باشد)، و

ب .  مبالغ‌ پرداختي‌ به‌ پيمانكاران‌ دست‌ دوم‌ قبل‌
از انجام‌ كار مندرج‌ در پيمان‌ فرعي‌.

33
.  آن‌ بخش‌ از مخارج‌ پيمان‌ كه‌ بازيافت‌
آن‌ غير محتمل‌ است‌ فوراً به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.
نمونه‌هايي‌ از اين‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ پيمانهايي‌ مي‌شود كه‌:

الف‌.  به‌ طور كامل‌ قابل‌ اجرا نيست‌ بدين‌ معني‌ كه‌ اعتبار آن‌ به‌ گونه‌اي‌ جدي‌ مورد سؤال‌ است‌،

ب‌ .  تكميل‌ آنها منوط‌ به‌ نتيجه‌ دعاوي‌ حقوقي‌ در جريان‌ يا مقررات‌ قانوني‌ درحال‌ تصويب‌ باشد،

ج  .  احتمال‌ مصادره‌ يا تخريب‌
اموال‌ آنها برود،

د   .  كارفرماي‌ آنها قادر به‌
ايفاي‌ تعهدات‌ خود طبق‌ پيمان‌ نباشد،
 و

ﻫ   .  پيمانكار آنها قادر به‌
تكميل‌ پيمان‌ يا ايفاي‌ تعهدات‌ خود طبق‌ پيمان‌ نباشد.

تغيير
در براوردها

34 .  اثر تغيير در براورد درآمد يا مخارج‌ پيمان‌ يا اثر
تغيير در براورد ماحصل‌ پيمان‌ كه‌ از براوردهاي‌ جاري‌ درآمد و مخارج‌ پيمان‌
ناشي‌ مي‌شود، طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره ‌6 با
 عنوان گزارش‌
عملكرد مالي،
تغيير در براورد حسابداري‌ تلقي‌ مي‌شود.

 افشا
در ترازنامه‌

35 .     پيمانهاي‌
بلندمدت‌ را بايد به‌ شرح‌ زير در ترازنامه‌ افشا كرد :

الف .     مازاد
درآمد شناسايي‌ شده‌ انباشته‌ پيمان‌ بر مبالغ‌ دريافتي‌ و دريافتني‌ بابت‌ پيشرفت‌
كار تا تاريخ‌ ترازنامه‌ بايد به
 عنوان‌ مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمان‌
طبقه‌
 بندي‌ گردد و به طور جداگانه‌ تحت‌ سرفصل‌
حسابهاي‌ دريافتني‌ منعكس‌ شود.

ب‌   .     پيش‌دريافت‌
پيمان‌ (يعني‌ بخشي‌ از مبالغ‌ دريافتي‌ توسط‌ پيمانكار كه‌ كار مربوط‌ به‌ آن‌ تا
تاريخ‌ ترازنامه‌ انجام‌ نشده‌ است‌) بايد در سرفصل‌ پيش‌دريافتها در ترازنامه‌
منظور شود.

ج‌    .     مخارج‌ تحمل‌ شده‌ انباشته‌ پس‌ از كسر مبالغ‌
هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ انباشته‌ (خالص‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌) و به‌ كسر زيانهاي‌ قابل‌
پيش‌بيني‌، به
 عنوان‌ مانده‌ پيمانهاي‌
بلندمدت‌ طبقه‌بندي‌ و به
 طور جداگانه‌ تحت‌ سرفصل‌
پيمانهاي‌ درجريان‌ پيشرفت‌ در ترازنامه‌
 منعكس‌ گردد.

د‌     .     مازاد ذخيره‌ زيانهاي‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ بر
مخارج‌ تحمل‌شده‌ انباشته‌ (پس‌ از كسر مبالغ‌ هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ انباشته‌)
بايد به
 عنوان‌ ذخيره‌ زيانهاي‌ قابل‌
پيش‌بيني‌ طبقه‌بندي‌ و تحت‌ سرفصل‌ ذخايـر در ترازنامه‌ منعكس‌ شود.

ﻫ‌     .     مبلغ‌ سپرده‌هاي‌ كسر
شده‌ قابل‌ استرداد از قبيل‌ سپرده‌ حسن‌ انجام‌ كار و سپرده‌ بيمه‌ بايد تحت‌
سرفصل‌ حسابهاي‌ دريافتني‌ در ترازنامه‌ منعكس‌ شود.

ملاحظات‌ مربوط‌ به‌ انعكاس‌ مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها

36
.  طبقه‌بندي‌ ”
 مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها“
تحت‌ سرفصل‌ حسابهاي‌ دريافتني‌، مفهومي‌ تقريباً نا
 آشنا و مستلزم‌ اعمال‌ دقت‌ است‌.

37
.  تعيين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ مالكيت‌ كار تكميل‌
شده‌ از پيمانكار به‌ كارفرما انتقال‌ مي‌يابد، موضوعي‌ پيچيده‌ است‌ كه‌ به‌ شكل‌
قانوني‌ و نحوه‌ عمل‌ در صنعت‌ مربوط‌ بستگي‌ دارد. ”
 مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها“ ممكن‌ است‌ از نظر شكل‌ دقيق‌ قانوني‌، ” وضعيت‌
قراردادي‌“ يك‌
 بدهكار را نداشته‌ باشد. با اين حال‌ هرگاه‌ انعكاس‌ محتواي‌ معامله‌ مورد لزوم‌ باشد،
موضوع‌ فوق‌ نبايد مانع‌ انعكاس‌ ”
 حسابهاي‌
دريافتني‌“ در حسابها شود.

38 .  ”مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها“ بيانگر مازاد ارزش‌ كار انجام‌ شده‌
تا تاريخ‌ ترازنامه‌ (كه‌ به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ شده‌) بر كل‌ مبالغ‌ دريافتي‌ و
دريافتني‌ بابت‌ پيشرفت‌كار است‌. بدين‌ ترتيب‌
ميزان‌ و قابليت‌ بازيافت‌ مانده‌ فوق‌، بر تعيين‌ مناسب‌
ارزش‌ كار انجام‌ شده‌ مبتني‌ است‌. مانده‌ مذكور از فرآيند شناخت‌ درآمد پيمان‌ ناشي‌ مي‌شود. در واقع‌، اين‌ مانده‌
بيانگر درآمد تحقق‌
 يافته‌ دريافتني‌ است‌ و مشخصات‌ يك‌ ” حساب‌ دريافتني‌“ را دارا مي‌باشد.

افشا در صورت‌ سود و زيان‌

39 .     صورت‌ سود و زيان‌ بايد اقلام‌ زير را به طور جداگانه‌ منعكس‌ كند:

الف .     درآمد شناسايي‌ شده‌ دوره‌ (درآمد پيمان‌).

ب‌   .     هزينه‌ شناسايي‌ شده‌
دوره‌ (بهاي‌ تمام‌شده‌ پيمان‌) شامل‌ هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ پيمان‌ طي‌ دوره‌ و
زيان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ دوره‌.

افشاي‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌

40 .     واحد تجاري‌ بايد با توجه‌ به‌ الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
1 موارد زير را در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا كند:

الف .     روشهاي‌ تعيين‌ درآمد شناسايي‌ شده‌ دوره‌.

ب‌   .     روشهاي‌ تعيين‌ مرحله‌
تكميل‌ پيمان‌ درجريان‌ پيشرفت‌.

تاريخ‌ اجرا

41 .     الزامات‌
اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها ازتاريخ‌
1/1/1380 و بعد
 از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

 مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌

42 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 11 با
 عنوان‌ قراردادهاي‌ پيمانكاري‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست‌

تشريح‌ كاربرد استاندارد

      اين‌ پيوست‌
تنها جنبه‌ تشريحي‌ دارد و بخشي‌ از استاندارد حسابداري‌ را تشكيل‌ نمي‌دهد. هدف‌
پيوست‌، تشريح‌ كاربرد استاندارد در
 رابطه‌ با نحوه‌ محاسبه‌، افشا و انعكاس‌ اقلام‌ مرتبط‌ با
پيمانهاي‌ بلندمدت‌ در صورتهاي‌ مالي‌ مي‌باشد. در اين‌ پيوست‌ همچنين‌، نمونه‌هايي‌
در مورد برخي
 از انواع‌ نتايج‌ احتمالي‌
پيمانهاي‌ بلندمدت‌ ارائه‌ شده‌ است‌.

 تشريح‌ يك‌ مثال‌

      جدول‌ مندرج‌
در صفحه‌ بعد وضعيت‌ پيمانهاي‌ ساختماني‌ مختلف‌ يك‌ پيمانكار را در پايان‌ سال‌
اول‌ عمليات‌ نشان‌ مي‌دهد. در اين‌ مثال‌، تمامي‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ پيمان‌ به‌
صورت‌ نقدي‌ پرداخت‌ شده‌ و وجه‌ صورت‌ وضعيت‌هاي‌ صادره‌ و مبالغ‌ پيش‌دريافت‌
تماماً نقد دريافت‌ شده‌ است‌. مخارج‌ تحمل‌
 شده‌ پيمانهاي‌ شماره‌ 2، 3 و 5 شامل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
مواد و مصالحي‌ است‌ كه‌ براي‌ اين‌ پيمانها خريداري‌ شده‌ ليكن‌ تا تاريخ‌
ترازنامه‌ در پيمان‌ مربوط‌ استفاده‌ نگرديده‌ است‌. در
 رابطه‌ با پيمانهاي‌ شماره‌ 2،
3 و 5، كارفرما مبالغي‌ را به‌ پيمانكار پرداخت‌ كرده‌ كه‌ كار مربوط‌ به‌ آن‌ تا
تاريخ‌ ترازنامه‌ انجام‌ نشده‌ است‌.

الف‌. كاربرگ‌ نحوه‌ محاسبه‌ و انعكاس‌ پيمانهاي‌
بلندمدت‌ در صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌

شــرح 1 2 3 4 5 جمع انعکاس در صورتهاي مالي
ترازنامه صورت سود و زيان
درآمد شناسايي‌ شده‌ دوره‌ (ارزش‌ كار انجام‌ شده‌)     145     520   380   200   55   1300   درآمد پيمان‌                                                                  1300
هزينه‌ شناسايي‌ شده‌ دوره‌   (110)   (450) (350) (250) (55) (1215)   بهاي تمام شده پيمان                                 (                                 1285)
زيان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ شناسايي‌ شده‌ ــ ــ ــ (40) (30) (70)    
سود (زيان‌) ناخالص‌     35     70   30 (90) (30) 15   سود ناخالص                                                                  15
مخارج‌ تحمل‌شده‌ انباشته‌ پيمان‌     110     510   450   250   100 1420    
هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ انباشته‌ پيمان‌   (110)   (450) (350) (250) (55) (1215)    
مانده‌ ذخيره‌ زيان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ ــ ــ ــ (40) (30) ــ    
مخارج‌
مرتبط‌ با فعاليت‌ آتي‌ پيمان‌ كه‌ به
 عنوان‌ دارايي‌ شناسايي‌ شده‌ است.
ــ     60   100 ــ   15 175 پيمان در جريان
پيشرفت                        175
 
درآمد انباشته‌ پيمان‌     145     520   380   200   55 1300    
مبالغ‌ دريافتي‌ ودريافتني‌بابت‌ پيشرفت‌كار
تاتاريخ‌
               
ترازنامـه‌   (100)   (520) (380) (180) (55) (1235)    
مبالغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها     45 ــ ــ   20 ــ 65 حسابهاي‌دريافتني                        ‌65  
پيش‌دريافتها ــ     80   20 ــ   25 125 پيش‌دريافتها                        125  
ذخيره‌ زيانهاي‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ ــ ــ ــ (40) ــ (40) ذخاير                        40  


ب .      نحوه‌ افشاي‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مربوط‌ به‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌

        نمونه‌اي‌
از رويه‌ مربوط‌ به‌ شناسايي‌ درآمد پيمان‌ طي‌ دوره‌ و روش‌ تعيين‌ ميزان‌ تكميل‌
پيمان‌ درجريان‌ پيشرفت‌ به‌ قرار زير است‌:

        1 . ب‌ .   رويه‌ شناسايي‌ درآمد پيمان‌ طي‌ دوره‌

درآمد
پيمان‌، بيانگر ارزش‌ كار انجام‌ شده‌ طي‌ سال‌ مي‌باشد كه‌ با توجه‌ به
 ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌ طبق‌ روش‌
مندرج‌ در بند زير محاسبه‌ گرديده‌ و درنتيجه‌ دربرگيرنده‌ مبالغ‌ صورت‌ وضعيت‌
نشده‌ نيز مي‌باشد. جهت‌ كليه‌ زيانهاي‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ تا تكميل‌ هر پيمان‌
ذخيره‌ لازم‌ محاسبه‌ و در حسابها منظور مي‌شود.

        2
. ب‌ .  روش‌ تعيين‌ ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌

ميزان‌ تكميل‌ پيمان‌ با استفاده‌ از نسبت‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌
پيمان‌ جهت‌ كار انجام‌ شده‌ تا تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌ براورد كل‌ مخارج‌ پيمان‌
تعيين‌ مي‌شود.

ج‌ .       نحوه‌ افشاي‌ اقلام‌ مرتبط‌ با پيمانهاي‌ بلندمدت‌ در
يادداشتهاي‌ توضيحي‌

1 . ج .     يادداشت‌ پيمان‌ درجريان‌ پيشرفت‌

وضعيت‌ پيمانهاي‌ درجريان‌ پيشرفت‌ در تاريخ‌ ترازنامه‌ به‌
شرح‌ زير است‌:

         

مانده در
29/12/2
×13

مانده در 29/12/1×13

پيمان

كل‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ انباشته‌تاتاريخ‌ ترازنامه‌

هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ انباشته‌تا تاريخ‌ ترازنامه‌

مانده‌ مخارج‌

مانده‌ذخيره‌زيان‌ قابـل‌ پيش‌بيني‌

پيمان‌ درجريان‌پيشرفت

ذخيـره‌ زيـان‌ قابل‌ پيش‌بيني‌

پيمان درجريان‌پيشرفت ‌

ذخيره‌ زيان‌ قابل‌پيش‌بيني

1         110         (110) ــ ــ ــ ــ ــ ــ
2         510         (450)     60 ــ      60 ــ ــ ــ
3         450         (350)     100 ــ      100 ــ ــ ــ
4         250         (250) ــ (40) ــ (40) ــ ــ
5         100         (55)     45 (30)      15 ــ ــ ــ
 

     1420

     (1215)

  205

(70)

   175

(40)

ــ

ــ

2 . ج‌ .     يادداشتهاي‌
مرتبط‌ با بدهي‌ كارفرمايان‌ بابت‌ صورت‌حسابهاي‌ صادره‌ و سپرده‌هاي‌ مكسوره‌،
مبلغ‌ قابل‌ بازيافت‌ پيمانها و پيش‌دريافتها

طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
1 با
 عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“،
با توجه‌ به‌ ماهيت‌ يا ميزان‌ پيمانهاي‌ درجريان‌ پيشرفت‌، صورت‌ريز اقلام ‌تشكيل‌دهنده‌
سرفصلهاي‌ فوق‌ به‌ همراه‌ ساير اطلاعات‌ لازم‌ در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ ارائه‌ مي‌شود.

3 . ج ‌.     يادداشت‌ درآمد و بهاي‌ تمام‌ شده‌ پيمان‌

سرفصلهاي‌فوق‌ متشكل‌ از اقلام‌
زير است‌:

     

سال
مالي منتهي به 29/12/2
×13

سال
مالي منتهي به 29/12/1
×13

پيمان‌

درآمد انباشته پيمان‌ تا تاريخ
29/12/2×13‌

درآمد انباشته پيمان تا تاريخ
29/12/1×13‌

درآمد
 شناسايي
شده

هزينـه
 شناسايي
شده

زيان قابل پيش‌بيني

بهاي تمام
 شده پيمان

سود

 (زيان)
ناخالص

درآمد شناسايي شده پيمان

بهاي تمام
شده پيمان

سود
(زيان) ناخالص

1     145 ــ     145    (110) ــ    (110) 35 ــ ــ ــ
2     520 ــ     520    (450) ــ    (450) 70 ــ ــ ــ
3     380 ــ     380    (350) ــ    (350) 30 ــ ــ ــ
4     200 ــ     200    (250) (40)    (290) (90) ــ ــ ــ
5     55 ــ     55    (55) (30)    (85) (30) ــ ــ ــ
 

  1300

ــ

  1300

(1215)

(70)

(1285)

15

ــ

ــ

ــ

4 .
ج ‌.  
به دليل‌ ارائـه‌ ارقام‌ مرتبط‌ با
اولين‌ سال‌ فعاليت‌ پيمانكار، اقلام‌ مقايسه‌اي‌ در يادداشتهاي‌ فوق‌ فاقـد
مانـده‌ است‌.




استاندارد هشت حسابداری

استاندارد هشت حسابداری در خصوص حسابداري‌ موجودي‌ مواد و کالا می باشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

اين‌ استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ” مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه

1 .    موجودي‌ مواد و کالا، بخش‌ عمده‌اي‌ از
داراييهاي‌ بسياري‌ از واحدهاي‌ تجاري‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. بنابراين‌، ارزشيابي‌ و
انعكاس‌ موجودي‌ مواد
 و کالا اثر با اهميتي‌ در تعيين‌ و ارائـه‌
وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌ واحدهاي‌ تجاري‌ دارد.

دامنه‌ كاربرد

2 .        اين‌ استاندارد، نحوه‌ ارزشيابي‌ و انعكاس‌
موجودي‌ مواد
 و کالا در صورتهاي‌ مالي‌ را
تشريح‌ مي‌كند و موارد زير را دربر نمي‌گيرد:

الف ‌.   كار در جريان‌ پيشرفت‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌ (رجوع‌
شود به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 9 با
 عنوان‌ ” حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌“ ).

ب‌  .    ابزارهاي‌ مالي‌ پيچيده‌.

ج‌    .    موجودي محصولات جنگلي‌ و معدني‌ در مواردي‌ كه‌
اين‌ اقلام‌ در صنايع‌ مربوط‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود، و

د    .    تولیدات کشاورزی در زمان برداشت و داراییهای
زیستی غیرمولد مربوط به فعالیت کشاوزی (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره 26 با
 عنوان ”فعالیتهای کشاورزی“).

تعاريف‌

3 .        اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار
رفته‌ است‌:

  • موجودي‌ مواد و کالا‌: به‌ داراييهايي‌ اطلاق‌ مي‌شود كه‌:

الف ‌.     براي‌ فروش‌ در روال‌ عادي‌ عمليات‌ واحد تجاري‌ نگهداري‌ مي‌شود،

ب‌   .     به منظور ساخت‌ محصول‌ يا ارائـه‌
خدمات‌ در فرايند توليد قرار دارد،

ج‌    .     به منظور ساخت‌ محصول‌ يا ارائـه‌
خدمات‌، خريداري‌ شده‌ و نگهداري‌ مي‌شود، و

د     .     ماهيت‌ مصرفي‌ دارد و به‌ طور غيرمستقيم‌ در جهت‌ فعاليت‌
واحد تجاري‌ مصرف‌ مي‌شود.

  • خالص‌
    ارزش‌ فروش‌‌: عبارت‌ است‌ از بهاي‌ فروش‌ (بعد از كسر تخفيفات‌
    تجاري‌ ولي‌ قبل‌ از تخفيفات‌ مربوط‌ به‌ تسويه‌ حساب‌) پس‌ از كسر:

الف‌ .     مخارج‌ براوردي‌ تكميل‌، و

ب‌   .     مخارج‌ براوردي‌
بازاريابي‌، فروش‌ و توزيع‌.

  • بهاي‌ جايگزيني‌: عبارت‌ است‌ از مخارجي‌ كه‌ بايد براي‌ خريد يا ساخت‌ يك‌ قلم‌ موجودي‌
    كاملاً مشابه‌ تحمل‌ شود.

اندازه‌گيري‌ موجودي‌ مواد و کالا

4 .        موجودي‌
مواد
 و کالا بايد برمبناي‌ ” اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌
ارزش‌ فروش‌“ تك‌ تك‌ اقلام‌ يا گروههاي‌ اقلام‌ مشابه‌، اندازه‌گيري‌ شود.

5 .    موجودي‌ مواد و کالا، به‌ بهاي‌ تمام‌شده‌
اندازه‌گيري‌ مي‌شود. چنانچه‌ نتوان‌ به‌
 طور معقول‌ انتظار داشت‌
كه‌ براي‌ بازيافت‌ اين‌ دارايي‌، درآمدهاي‌ آتي‌ كافي‌ وجود داشته‌ باشد (مثلاً
درنتيجه‌ خراب‌ شدن‌، نابابي‌ يا كاهش‌ در ميزان‌ تقاضا)، مبالغ‌ غير قابل‌
بازيافت‌ به‌عنوان‌ هزينه‌كاهش‌ ارزش‌ موجودي‌ مواد
 و کالا به‌ سود و زيان‌ منظور مي‌شود.
از اينرو، موجودي‌ مواد
 و کالا به‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌
و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ انعكاس‌ مي‌يابد.

بهاي‌ تمام‌ شده‌ موجودي‌ مواد و کالا

6 .    بهاي‌ تمام‌ شده‌ موجودي‌ مواد و کالا بايد دربرگيرنده‌ مخارج‌
خريد، مخارج‌ تبديل‌ و ساير مخارجي‌ باشد كه‌ واحد تجاري‌ در جريان‌ فعاليت‌ معمول‌
خود، براي‌ رساندن‌ كالا يا خدمات‌ به‌ مكان‌ و شرايط‌ فعلي‌ آن‌ متحمل‌ شده‌ است‌.

مخارج‌
خريد

7 .    مخـارج‌
خريـد شامل‌ بهـاي‌ خريـد و هر گونه‌ مخارج‌ ديگري‌ از قبيل‌ حقوق‌ و عوارض‌ گمركي‌
و حمل‌ است‌ كه‌ مستقيماً به‌ خريد مربوط‌ مي‌گردد. تخفيفـات‌ تجـاري‌ از بهاي‌
خريـد كسـر مي‌شود.

8 .    برخي‌ مخارج‌ به‌ شرح‌ زير در صورت‌ احراز شرايط‌ مربوط‌، قابل‌
احتساب‌ در مخارج‌ خريد است‌:

الف
‌.  مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ واردات‌ مواد و کالا به‌ صورت‌ اعتباري‌ از نوع‌
يوزانس‌ به
 شرط‌ آنكه‌ به‌ موجب‌ مقررات‌
موضوعه‌، واردات‌ مزبور به‌ صورت‌ نقدي‌ مجاز نباشد.

ب‌ .  در شرايط‌
استثنايي‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 16 باعنوان‌
آثار
تغییر در نرخ ارز، مابه‌التفاوتهاي‌ ريالي‌ مورد مطالبه‌ ناشي‌ از افزايش‌
قابل‌ ملاحظه‌ نرخ‌ رسمي‌ ارز (مثلاً از شناور به‌ صادراتي‌)، به
 شرط‌ اينكه‌ تخصيص‌ آن‌ به‌ آحاد بهاي‌ خريد مواد و کالاي‌ مربوط‌ امكانپذير باشد.

مخارج‌
تبديل‌

9 .    مخارج‌ تبديل‌
شامل‌ مخارجي‌ است‌ كه‌ مستقيماً به‌ اقلام‌ توليدشده‌ مربوط‌ مي‌گردد (مانند
 كار مستقيم‌). مخارج‌ تبديل‌ همچنين‌ شامل‌
سربار توليد (اعم‌ از ثابت‌ و متغير) است‌ كه‌ براي‌ تبديل‌ مواد اوليه‌ به‌ محصول‌
يا ارائه‌ خدمات‌ واقع‌ مي‌شود.

10 .  سربار توليد
اعم‌ از ثابت‌ و متغير با روشي‌ سيستماتيك‌ به‌ محصولات‌ تخصيص‌ مي‌يابد. سربار
ثابت‌ توليد، آن‌ بخش‌ از مخارج‌ غيرمستقيم‌ توليد است‌ كه‌ عليرغم‌ تغيير در حجم‌
توليد نسبتاً ثابت‌ مي‌ماند، مانند استهلاك‌ و مخارج‌ نگهداري‌ ساختمان‌ و تجهيزات‌
كارخانه‌ و مخارج‌ مديريت‌ كارخانه‌. سربار متغير توليد آن‌ بخش‌ از مخارج‌
غيرمستقيم‌ توليد است‌ كه‌ متناسب‌ با تغيير حجم‌ توليد تغيير مي‌يابد، مانند مواد
و دستمزد غيرمستقيم‌.

11 .  سربار ثابت‌
توليد برمبناي‌ ظرفيت‌ معمول‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ تخصيص‌ مي‌يابد. ظرفيت‌ معمول‌
بيانگر متوسط‌ محصولي‌ است‌ كه‌ انتظار مي‌رود در شرايط‌ عادي‌ (با در نظر گرفتن‌
توقفات‌ توليد ناشي‌ از تعميرات‌ و نگهداري‌ برنامه‌ريزي‌شده‌) طي‌ چند دوره‌ يا
فصل‌، توليد شود. براي‌ تخصيص‌ هزينه‌هاي‌ سربار ثابت‌ توليد مي‌توان‌ از سطح‌
واقعي‌ توليد استفاده‌ كرد به
 شرط‌ آنكه‌ سطح‌ مزبور تقريباً
نزديك‌ به‌ سطح‌ معمول‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ باشد. بايد توجه‌ داشت‌ عامل‌ تعيين‌كننده‌
در تخصيص‌ سربار ثابت‌ توليد برمبناي‌ سطح‌ معمول‌ فعاليت‌، اين‌ است‌ كه‌ مخارج‌
مربوط‌ به‌ ظرفيت‌ بلااستفاده‌ بايد در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ عملياتي‌ و پس‌
از سود ناخالص‌ در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ شود.

12 .  جهت‌ تعيين‌ سطح‌ معمول‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ عوامل‌ زير را بايد
درنظر داشت‌:

الف
‌. ميزان‌ توليد مورد نظر طراحان‌ دستگاههاي‌ توليدي‌
و مديريت‌ واحد تجاري‌، تحت‌ شرايط‌ كار حاكم‌ در طول‌ سال‌ (مثلاً يك‌ نوبت‌كاري‌
يا دونوبت‌كاري‌)،

ب ‌.  بودجه‌ سطح‌ فعاليت‌ سال‌ تحت‌ بررسي‌ و سال‌
بعد از آن‌، و

ج  .  سطحي‌ از توليد كه‌ واحد تجاري‌ در سال‌ تحت‌ بررسي‌
و نيز در سالهاي‌ گذشته‌ عملاً به‌ آن‌ دست‌ يافته‌ است‌.

اگر چه‌ تغييرات‌ موقت‌ در سطح‌
فعاليت‌ را مي‌توان‌ ناديده‌ گرفت‌، با
 اين‌ حال‌ تغييرات‌ مداوم‌ بايد به‌
تجديد نظر در آنچه‌ قبلاً معمول‌ شناخته‌ شده‌ منجر شود.

13 .  يكي‌ از
دلايلي‌ كه‌ گاه‌ در
 رابطه‌ با عدم‌ شمول‌ مخارج‌
سربار خاصي‌ در بهاي‌ تمام‌ شده‌ عنوان‌ مي‌شود، لزوم‌ اتخاذ برخورد محافظه‌
كارانه‌ در ارزشيابي‌ موجودي‌ مواد
 و کالا است‌. چنانچه‌ تعيين‌ مبلغ‌
موجودي‌ مواد
 و کالا در شرايط‌ واحد تجاري‌
مستلزم‌ اعمال‌ احتياط‌ باشـد، احتيـاط‌ لازم‌ در تعيين‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ و نه‌
از
 طريق‌ حذف‌ مخـارج‌ سربـار خاصي‌
از بهـاي‌ تمام‌ شـده‌ اعمـال‌ مي‌شـود.

14 .  در فراينـد
توليـد ممكن‌ است‌ همزمـان‌ بيش‌ از يك‌ محصـول‌ توليـد شـود. بـراي‌ مثـال‌، اين‌
 وضعيت‌ زماني‌ مصداق‌ دارد كه‌
محصولات‌ مشترك‌ يا يك‌ محصول‌ اصلي‌ همراه‌ با يك‌ محصول‌ فرعي‌ توليد مي‌شود. در
مواردي‌ كه‌ مخارج‌ تبديل‌ هر محصول‌ جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌ نباشد، اين‌ مخارج‌
برمبنايي‌ منطقي‌ و يكنواخت‌ به‌ محصولات‌ تخصيص‌ مي‌يابد. براي‌ مثال‌، ممكن‌ است‌
از ارزش‌ نسبي‌ فروش‌ هر محصول‌ در مرحله‌اي‌ از فرايند توليد كه‌ محصولات‌ به‌
طور جداگانه‌ قابل‌ تشخيص‌ باشد و يا در زمان‌ تكميل‌ توليد، به
 عنوان‌ مبناي‌ تخصيص‌ استفاده‌
شـود. در اغلب‌ مـوارد، محصـولات‌ فرعي‌ ماهيتـاً كم‌ اهميت‌ اسـت‌، از
 اين رو اين‌ محصولات‌ به‌ خالص‌
ارزش‌ فروش‌ اندازه‌گيري‌ و مبلغ‌ حاصل ‌شده‌ از بهاي‌ تمام
 شده‌ محصول‌ اصلي‌ كسر مي‌شود.
در نتيجه‌ مبلغ‌ دفتري‌ محصول‌ اصلي‌ با بهاي‌ تمام
 ‌شده‌ آن‌، تفاوت‌ با اهميتي‌ ندارد.

15 .  روشهاي‌ هزينه‌يابي‌ معمولاً چنان‌ طراحي‌ مي‌گردد
تا اطمينان‌ حاصل‌ شود كليه‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ مواد مستقيم‌، كارمستقيم‌ و ساير
مخارج‌ مستقيم‌ به‌ نحوي‌ مناسب‌، مشخص‌ و بر
 مبنايي‌ منطقي‌ و يكنواخت‌ به‌ حساب‌ گرفته‌ شود. اما در
تخصيص‌ مخارج‌ سربار، مسائلي‌ بروز مي‌كند كه‌ معمولاً مستلزم‌ اعمال‌ قضاوتهاي‌
شخصي‌ در انتخاب‌ يك‌ قاعده‌ مناسب‌ است‌.

16 .  همچنين‌ در تخصيص‌ مخارج‌ دواير خدماتي‌ مركزي‌،
ممكن‌ است‌ مسائلي‌ بروز كند. مبناي‌ تخصيص‌ چنين‌ مخارجي‌ بايد ميزان‌ خدماتي‌
باشد كه‌ در
 رابطه‌ با عمليات‌ مختلف‌ ارائه‌
مي‌شود. براي‌ مثال‌، دايره‌ حسابداري‌ معمولاً در خدمت‌ عمليات‌ زير است‌:

الف
‌. توليد (از طريق‌ پرداخت‌ حقوق‌ و دستمزد مستقيم‌ و غيرمستقيم‌ توليدي‌،
كنترل‌ خريد و تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ ادواري‌ براي‌ واحدهاي‌ توليدي‌)،

ب ‌.  بازاريابي‌ و توزيع‌ (از طريق‌ تجزيه‌ و تحليل‌ فروش‌ و
كنترل‌ دفتر يا كارتهاي‌ معين‌ فروش‌)، و

ج  .  مديريت‌ عمومي‌ (از طريق‌ تهيه‌ گزارشهاي‌ داخلي‌
خاص‌ مديريت‌، صورتهاي‌ مالي‌ و بودجه‌هاي‌ سالانه‌، كنترل‌ منابع‌ نقدي‌ و برنامه‌ريزي‌
سرمايه‌گذاريها).

از كل‌
مخارج‌ دايره‌ حسابداري‌، تنها آن‌ بخش‌ بايد در محاسبه‌ مخارج‌ تبديل‌ منظور شود
كه‌ بتوان‌ آن‌ را به
 گونه‌اي‌ منطقي‌ به‌ عمليات‌
توليد تخصيص‌ داد.

ساير
مخارج‌

17 .  ساير مخارج‌
تنها تا ميزاني‌ كه‌ آشكارا به‌ رساندن‌ موجودي‌ مواد
 و کالا به‌ مكان‌ و شرايط‌ فعلي‌
آن‌ مربوط‌ است‌ به
 عنوان‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌شده‌
موجوديها منظور مي‌شود.

18 .  موارد زير، نمونه‌هايي‌ از مخارجي‌ است‌ كه‌ در
بهاي‌ تمام‌شده‌ موجوديها منظور نمي‌شود و در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌گردد:

الف ‌. مبالغ‌
غيرعادي‌ مربوط‌ به‌ ضايعات‌ مواد، دستمزد و ساير مخارج‌ توليد (ضايعات‌ قابل‌
كنترل‌).

ب‌ .  مخارج‌ انبارداري‌ باستثناي‌ مخارجي‌ كه‌ در
فرايند توليد براي‌ انبارداري‌ محصولاتي‌ كه‌ نياز به‌ پردازش‌ بيشتر دارند، انجام‌
مي‌شود.

ج‌  .  سربار اداري‌ كه‌ در رساندن‌ موجوديها به‌ مكان‌
و شرايط‌ فعلي‌ نقشي‌ ندارد.

د   .  مخارج‌ فروش‌.

19 .  مخارج‌ مديريت‌ عمومي‌، برخلاف‌ مديريت‌ عملياتي‌،
مستقيماً به‌ توليد جاري‌ مربوط‌ نمي‌شود و لذا نبايد در مخارج‌ تبديل‌ (و درنتيجه‌،
در بهاي‌ تمام‌
 شده‌ موجودي‌ مواد و کالا) منظور گردد. در مورد
واحدهاي‌ تجاري‌ كوچك‌تر كه‌ مديريت‌ معمولاً در اداره‌ روزانه‌ هر يك‌ از عمليات‌
مختلف‌ نقش‌ دارد، ممكن‌ است‌ در تفكيك‌ مخارج‌ سربار مديريت‌ عمومي‌، مسايل‌ خاصي‌
در عمل‌ بروز كند. در
 چنين‌ واحدهايي‌، مخارج‌ مديريت‌ را مي‌توان‌ با استفاده‌
از مباني‌ مناسب‌، به‌گونه‌اي‌ منصفانه‌ به‌ عمليات‌ توليد، بازاريابي‌، فروش‌ و
اداري‌ تخصيص‌ داد.

20 .  در شرايطي‌
خاص‌، مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ را مي‌توان‌ در بهاي‌ تمام‌شده‌ موجوديها منظور كرد.
اين‌ شرايط‌ در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 13 با
 عنوان‌ حسابداري‌ مخارج‌ تأمين‌ مالي‌ مشخص‌ شده‌ است‌.

بهاي‌ تمام‌شده‌ موجوديها در واحدهاي‌ خدماتي‌

21 .  بهاي‌ تمام‌شده‌ موجوديها در واحدهاي‌ خدماتي‌
اساساً دستمزد و ساير مخارج‌ كاركناني‌ كه‌ مستقيماً در ارائه‌ خدمات‌مربوط‌ مشاركت‌ داشته‌اند و نيز سربار قابل‌
تخصيص‌ را دربر
 مي‌گيرد. دستمزد و ساير مخارج‌ مربوط‌ به‌ كاركنان‌ اداري‌ و فروش‌
در بهاي‌ تمام‌شده‌ خدمات‌ ارائه ‌شده‌ منظور نمي‌شود بلكه‌ در دوره‌ وقوع‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ مي‌گردد.

بهاي تمام شده تولید کشاورزی برداشت شده از داراییهای
زیستی

21 مکرر.       طبق استاندارد حسابداری شماره 26، با عنوان فعالیتهای
کشاورزی
تولیدات کشاورزی که توسط واحد تجاری از داراییهای زیستی برداشت می‌شود، در شناخت اولیه به
ارزش منصفانه پس
 از کسر مخارج برآوردی زمان فروش اندازه‌گیری می‌شود. برای
بکارگیری این استاندارد، این مبلغ، بهاي
 تمام شده موجودی در آن تاریخ است.

روشهاي‌ محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌

22 .  براي‌ محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ موجودي‌ مواد و کالا روشهاي‌ مختلفي‌ با آثار
متفاوت‌ به‌
 كار گرفته‌ مي‌شود. اين‌ روشها
از
 جمله‌ شامل‌ موارد زير است‌:

الف‌
. اولين‌ صادره‌ از اولين‌ وارده‌،

ب‌ .  ميانگين‌ موزون‌،

ج  .  شناسايي‌ ويژه‌،

د   .  اولين‌ صادره‌ از آخرين‌ وارده‌،

ﻫ   .  موجودي‌ پايه‌، و

و   .  خرده‌ فروشي‌.

23 .  اولين‌ صادره‌ از اولين‌ وارده‌ عبارت‌ است‌ از محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌شده‌
موجودي‌ مواد
 و کالا
 براين‌ اساس‌ كه‌ تعداد موجود، بيانگر
آخرين‌ خريدها يا آخرين‌ توليدات‌ است‌.

24 .  ميانگين‌ موزون‌ عبارت‌ از محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ موجودي‌ مواد و کالا براساس‌ اعمال‌ بهاي‌
متوسط‌ در
 مورد واحد موجودي‌ است‌.
ميانگين‌ موزون‌ از تقسيم‌ مجموع‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ واحدهاي‌ موجودي‌ به‌ مجموع‌
تعداد واحدهاي‌ آن‌ موجودي‌ محاسبه‌ مي‌گردد و مي‌توان‌ از
 طريق‌ محاسبه‌ دايمي‌ (ميانگين‌
موزون‌ متحرك‌) يا محاسبه‌ ادواري‌ (ميانگين‌ موزون‌ سالانه‌، شش‌ ماهه‌ و…) به‌
آن‌ دست‌ يافت‌.

25
.  شناسايي‌ ويژه‌ روشي‌ است‌ كه‌ در آن‌
مخارج‌ مختص‌ هر يك‌ از اقلام‌ موجودي‌ به‌ آن‌ قلم‌ اختصاص‌ مي‌يابد. اين‌ روش‌
براي‌ اقلامي‌ مناسب‌ است‌ كه‌ صرفنظر از فرايند خريد يا توليد قابل‌ تشخيص‌
هستند. اما كاربرد اين‌ روش‌ در مواردي‌ كه‌ اقلام‌ متعددي‌ از موجودي‌ مواد
 و کالا از يكديگر قابل‌ تفكيك‌
نباشند، مناسب‌ نيست‌.

26
.  اولين‌ صادره‌ از آخرين‌ وارده‌ عبارت‌
است‌ از محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ موجودي‌ مواد
 و کالا براين‌ اساس‌ كه‌ تعداد
موجود بيانگر اولين‌ خريدها يا اولين‌ توليدات‌ است‌.

27
.  موجـودي‌ پايـه‌ عبـارت‌ است‌ از بهاي‌
تمام ‌شده‌ موجودي‌ مواد و کالا براين‌ اسـاس‌ كـه‌ يك‌
 ارزش‌ واحد ثابت‌ به‌ بخشي‌ از موجوديها كه‌ تعداد آن‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ است‌
نسبت‌ داده‌ مي‌شود و موجوديهاي‌ اضافه‌ براين‌ تعداد به‌ روش‌ ديگري‌ ارزشيابي‌
مي‌گردد. اگر تعداد واحدهاي‌ موجود، كمتر از حداقل‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ باشد،
ارزش‌ واحد ثابت‌ در
 مورد كل‌ تعداد موجودي‌ اعمال‌ خواهد شد.

28
.  روشهاي‌ مورد استفاده‌ جهت‌ تخصيص‌ بهاي‌
تمام‌ شده‌ به‌ موجودي‌ مواد
 و کالا بايد چنان‌ انتخاب‌ شود كه‌
براي‌ مخارجي‌ كه‌ واحد تجاري‌ براي‌ رساندن‌ كالا به‌ مكان‌ و شرايط‌ فعلي‌ آن‌
واقعاً متحمل‌ شده‌ است‌، منصفانه‌ترين‌ تقريب‌ ممكن‌ را فراهم‌ آورد.

29 .     بهاي‌
تمام‌ شده‌ موجودي‌ مواد
 و کالا بايد با استفاده‌ از
روشهاي‌ ”
 شناسايي‌ ويژه‌“، ” اولين‌ صادره‌ از اولين‌ وارده‌“ يا ” ميانگين‌ موزون‌“ محاسبه‌
شود.

30
.  روشهايي‌ از قبيل‌ ”
 موجودي‌ پايه“ و ” اولين‌ صادره‌ از آخرين‌ وارده“
معمولاً جهت‌ ارزشيابي‌ موجودي‌ مواد
 و کالا مناسب‌ نيست‌. زيرا كاربرد
آنها اغلب‌ منجر
 به‌ مبالغي‌ بابت‌ موجودي‌ مواد و کالا در ترازنامه‌ خواهد گرديد
كه‌ هيچ‌ رابطه‌اي‌ با سطح‌ اخير مخارج‌ ندارد. در صورت‌ استفاده‌ از روشهاي‌
مذكور، نه‌ تنها مبالغ‌ منعكس‌
 شده‌ بابت‌ داراييهاي‌ جاري‌
گمراه‌ كننده‌ است‌ بلكه‌ اگر سطح‌ موجوديها كاهش‌ و قيمتهاي‌ قديمي‌تر به‌ سود و
زيان‌ راه‌ يابد، نتايج‌ بعدي‌ نيز به‌
 طور بالقوه‌ مخدوش‌ خواهد شد.

31
.  تكنيكهايي‌ مانند روش‌ هزينه‌يابي‌
استاندارد براي‌ محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ محصولات‌ يا روش‌ خرده‌ فروشي‌ براي‌
كالاها، هنگامي‌ مي‌تواند به‌ خاطر سهولت‌ كار مورد استفاده‌ قرار گيرد كه‌ نتايج‌
حاصل‌ از بكارگيري‌ آن‌ همواره‌ با نتايجي‌ كه‌ طبق‌ بند 29 به‌
 دست‌ مي‌آيد، تقريباً يكسان‌
باشد.

32 .  هزينه‌يابي‌
استاندارد عبارت‌ است‌ از محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌شده‌ موجودي‌ مواد
 و کالا براساس‌ هزينه‌هاي‌ از پيش‌
تعيين‌ شده‌ براي‌ هر دوره‌ كه‌ برمبناي‌ تخمين‌هاي‌ مديريت‌ درخصوص‌ سطوح‌ مورد
انتظار هزينه‌ها و عمليات‌، كارآيي‌ عملياتي‌ و مخارج‌ مربوط‌ محاسبه‌ مي‌گردد.

33
.  در
 مورد واحدهاي‌ خرده‌ فروشي‌ كه‌ تعداد زيادي‌ كالاهاي‌
متفاوت‌ و سريعاً در حال‌ تغيير دارند، كالاهاي‌ موجود در محوطه‌ واحدهاي‌ مزبور
اغلب‌ برحسب‌ قيمت‌ فروش‌ به‌
 كسر درصد معمول‌ براي‌ سود
ناخالص‌ منعكس‌ مي‌شود. در
 چنين‌ شرايط‌ خاصي‌، اين روش‌ را (كه‌ به‌ روش‌ خرده‌
فروشي‌ موسوم‌ است‌) مي‌توان‌ به
 عنوان‌ تنها روش‌ عملي‌ براي‌
رسيدن‌ به‌ رقم‌ تقريبي‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌، قابل‌ قبول‌ دانست‌.

34 .  در اغلب‌
موارد، نمي‌توان‌ مخارج‌ را به‌ هريك‌ از واحدهاي‌ مشخص‌ موجودي‌ مواد
 و کالا نسبت‌ داد. در تعيين‌
نزديك‌ترين‌ تقريب‌ براي‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌، واحد تجاري‌ با دو مسئله‌ مواجه‌ مي‌گردد:

الف‌
.  انتخاب‌ روش‌
مناسب‌ براي‌ تخصيص‌ هزينه‌ها به‌ موجودي‌مواد
 و کالا (مانند روشهاي‌ هزينه‌يابي‌ سفارش‌ كار، هزينه‌يابي‌
مرحله‌اي‌ و هزينه‌يابي‌ استاندارد)، و

ب .  انتخاب‌ روش‌ مناسب‌ براي‌ محاسبه‌ بهاي‌ تمام‌
شده‌ مربوط‌ در مواردي‌ كه‌ تعدادي‌ اقلام‌ مشابه‌ در زمانهاي‌ مختلف‌ خريداري‌ يا
ساخته‌ شده‌ است‌ (مانند روش‌ ميانگين‌ موزون‌ يا اولين‌ صادره‌ از اولين‌ وارده‌).

35
.  در
انتخاب‌ روشهايي‌ كه‌ در رديفهاي‌ (الف‌) و (ب‌) بند 34 ذكر شد، مديريت‌ بايد با
 اعمال‌ قضاوت‌، اطمينان‌ حاصل‌ كند كه‌ روشهاي‌ انتخاب‌ شده‌،
منصفانه‌ترين‌ تقريب‌ ممكن‌ را براي‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ فراهم‌ مي‌آورد. به‌ علاوه‌،
در صورت‌ استفاده‌ از روش‌ هزينه‌يابي‌ استاندارد، مبالغ‌ حاصل‌ از
 اين روش‌ بايد به منظور
حصول‌ اطمينان‌ از وجود رابطه‌اي‌ معقول‌ بين‌ اين‌ مبالغ‌ و
بهاي‌ تمام‌ شده‌ واقعي‌ در دوره‌ مالي‌ مربوط‌، مكرراً تجديد نظر شود.

خالص‌ ارزش‌ فروش‌

36 .  همان‌گونه‌ كه‌ در بند 4 ذكر شده‌ است‌، موجودي‌ مواد و کالا بايد به‌ ” اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌
ارزش‌ فروش‌“ ارزشيابي‌ و در صورتهاي‌ مالي‌ منعكس‌ شود. ”خالص‌ ارزش‌ فروش‌“
عبارت‌ است‌ از بهاي‌ فروش‌ اقلام‌ موجودي‌ مواد
 و کالا پس‌ از كسر تمام‌ مخارج‌
مربوط‌ بعدي‌ تا مرحله‌ تكميل‌ و كليه‌ مخارجي‌ كه‌ واحد تجاري‌ در
 رابطه‌ با بازاريابي‌، فروش‌ و
توزيع‌ كالا متحمل‌ خواهد شد و مستقيماً به‌ اقلام‌ مورد نظر مربوط‌ مي‌شود.

37
.  از
آنجا كه‌ مقايسه‌ جمع‌ كل‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجوديها با جمع‌ كل‌ بهاي‌ تمام‌
شده‌ مي‌تواند به‌ عمل‌ غيرقابل‌ قبول‌ تهاتر بين‌ زيانهاي‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ و سود
تحقق‌ نيافته‌ منجر شود، مقايسه‌ بين‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ بايد
به‌
 طور جداگانه‌ در مورد هريك‌
از اقلام‌ موجودي‌ انجام‌ شود. چنانچه‌ اين‌ كار عملي‌ نباشد، بايد گروههاي‌ كالا
و يا كالاي‌ مشابه‌ را جمعاً درنظر گرفت‌. به‌
 طور مثال‌،
اقلامي‌ از موجودي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خط‌ توليد يكساني‌ بوده‌ و اهداف‌ يا كاربردي‌
مشابه‌ داشته‌ باشد، در ناحيه‌ جغرافيايي‌ واحدي‌ توليد و فروخته‌ شود و نتوان‌ آن‌
را عملاً جدا از ساير اقلام‌ خط‌ توليد ارزيابي‌ كرد، نمونه‌اي‌ از اقلامي‌ است‌
كه‌ به‌
 طور گروهي‌ مورد ارزيابي‌ قرار مي‌گيرد. بنابرايـن‌، ارزيابي‌
گروهي‌ مبتني‌بر طبقـه‌بندي‌ موجوديهـا مثـلاً ارزيابي‌
موجودي‌ كالاي‌ ساخته‌ شده‌ يا كل‌ موجوديهاي‌ يك‌ صنعت‌ يا كل‌ موجوديهاي‌
يك‌ ناحيه‌ جغرافيايي‌، مناسب‌ نخواهد بود.

38 .  هرگاه‌ شرايطي‌
كه‌ قبلاً منجر
 به‌ انعكاس‌ ارزش‌ موجوديها به‌
مبلغي‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ گرديده‌، ديگر برقرار نباشد، ارزش‌ موجودي‌
انتقالي‌ از دوره‌ قبل‌ بايد تا مبلغ‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ جديد (حداكثر تا حد ميزان‌
كاهش‌ قبلي‌) افزايش‌ داده‌ شود.

39 .  در شرايط‌
استثنايي‌، هنگامي‌ كه‌ تعيين‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجوديها به‌ دلايل‌ مختلف‌ از
 قبيل‌ نوسان‌ در قيمتهاي‌ فروش‌،
به‌گونه‌اي‌ قابل‌ اتكا امكان‌ پذير نباشد و احتمال‌ رود كه‌ بهاي‌ جايگزيني‌ در
حد متعارفي‌ كمتر از خالص‌ ارزش‌ فروش‌ باشد، بهاي‌ جايگزيني‌ مي‌تواند تقريبي‌
قابل‌ قبول‌ براي‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ تلقي‌ شود.

40 .  در مواردي‌ كه‌
خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودي‌ مواد اوليه‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌
 شده‌ آن‌ است‌، به شرطي‌ كه‌ كالاهايي‌ كه‌ از
مواد مزبور ساخته‌ مي‌شود (بعد از منظور
 كردن‌ قيمت‌ خريد مواد در بهاي‌ تمام‌ شده‌ كالا) هنوز
بتواند با سود به‌ فروش‌ رسد، مبلغ‌ دفتري‌ مواد اوليه‌ كاهش‌ نمي‌يابد.

ملاحظات‌ مربوط‌
به‌ تعيين‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌

41 .  براي‌
محاسبه‌ اوليه‌ ذخيره‌ كاهش‌ ارزش‌ موجودي‌ مواد
 و کالا از ” بهاي‌ تمام‌ شده‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌“، اغلب‌ مي‌توان‌
از فرمولهايي‌ استفاده‌ كرد كه‌ بر معيارهاي‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ متكي‌ است‌. در
اين‌ فرمولها معمولاً عمر كالا، گردش‌ كالا در گذشته‌، گردش‌ آتي‌ مورد انتظار و
ارزش‌ اسقاط‌ تخميني‌ كالا، بنابه‌ اقتضاي‌ مورد، منظور شده‌ است‌. با
 وجودي‌ كه‌ استفاده‌ از چنين‌ فرمولهايي‌، مبنايي‌ براي‌ ايجاد
ذخيره‌ فراهم‌ مي‌آورد كه‌ مي‌تواند به‌
 طور مستمر
اعمال‌ گردد، با
 اين‌ حال‌ باز هم‌ لازم‌ است‌ كه‌ نتايج‌ حاصل‌ شده‌ در پرتو شرايط‌ خاصي‌ كه‌ نمي‌توان‌ در فرمول‌ پيش‌
بيني‌ كرد (از قبيل‌ تغيير ميزان‌ سفارشات‌) مورد بررسي‌ و تجديد نظر قرار گيرد.

42 .  در مواردي‌ كه‌ براي‌ كاهش‌ ارزش‌ كالاهاي‌
تكميل‌ شده‌ به‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ نياز به‌ ذخيره‌ باشد، موجودي‌ قطعات‌
منفصله‌ و نيمه‌ ساخته‌اي‌ كه‌ به
 منظور ساخت‌ چنين‌ محصولاتي‌
نگهداري‌ مي‌شود بايد همراه‌ با موجودي‌ قطعات‌ تحت‌ سفارش‌ خريد بررسي‌ تا نسبت‌
به‌ لزوم‌ ايجاد ذخيره‌ براي‌ اين‌ اقلام‌ نيز تصميم‌گيري‌ شود.

43 .  چنانچه‌ قطعات‌ يدكي‌ نگهداري‌ شده‌ براي‌ فروش‌،
بخشي‌ از موجودي‌ پايان‌ سال‌ را تشكيل‌ دهد، لازم‌ خواهد بود كه‌ عوامل‌ مذكور در
بند 41 ، در چارچوب‌ موارد زير به‌
 طور اخص‌ مورد ملاحظه‌ قرار گيرد:

الف ‌. تعداد محصولات‌ مربوط‌ كه‌ تاكنون‌ به‌ فروش‌ رسيده‌ است‌،

ب .  فاصله‌ زماني‌ تعويض‌ قطعه‌
يدكي‌، به‌
 طور تخميني‌، و

ج  .  عمر مفيد مورد انتظار محصول‌
مربوط‌ (يعني‌ محصولي‌ كه‌ قطعه‌ يدكي‌ در
 رابطه‌ با آن‌ به‌ فروش‌ مي‌رسد).

از
عوامل‌ مذكور در بند 41 ، تنها ”
 عمر مفيد“ و ” گردش‌ آتي‌ مورد انتظار“ از
موارد ”
 الف‌“ تا ” ج‌“ فوق‌ تأثير مي‌پذيرد. بدين‌
ترتيب‌ كه‌ عمر مفيد قطعه‌ يدكي‌ بايد با درنظر گرفتن‌ مورد ”
 ب‌“ و گردش‌ آتي‌ مورد انتظار
بايد با درنظر گرفتن‌ هر سه‌ مورد ”
 الف‌“ و ” ب‌“ و ” ج‌“ تخمين‌ زده‌ شود.

44 .  خالص‌ ارزش‌ فروش‌ نبايد براساس‌
نوسانات‌ موقتي‌ قيمت‌ فروش‌ براورد شود، بلكه‌ بايد بر قابل‌ اتكا ترين‌ شواهد
موجود در زمان‌ براورد مبلغ‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجوديها مبتني‌ باشد.

موارد كاربرد خالص‌ ارزش‌ فروش‌

45 .  موارد اصلي‌ كه‌ احتمال‌ مي‌رود خالص‌ ارزش‌
فروش‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ باشد، مواردي‌ است‌ كه‌ شرايط‌ زير در آن‌
حكمفرماست‌:

الف‌ . افزايش‌ هزينه‌ها يا كاهش‌ قيمت‌ فروش،

ب‌ .  خراب‌ شدن‌ موجودي،

ج  .  ناباب‌ شدن‌ محصولات،

د   .  تصميم‌ شركت‌ مبني‌ بر ساخت‌
و فروش‌ محصولات‌ به‌ زيان‌ (به
 عنوان‌ بخشي‌ از استراتژي‌ بازاريابي‌ شركت‌
)، و

ﻫ   .  وقوع‌ اشتباهاتي‌ در توليد يا خريد.

به‌ علاوه‌، در صورت‌ نگهداري‌
موجوديهايي‌ كه‌ فروش‌ آن‌ ظرف‌ دوره‌ معمول‌ گردش‌ كالاي‌ شركت‌ غير محتمل‌ است‌
(يعني‌ موجودي‌ اضافي‌)، تأخير در فروش‌ موجوديها، خطر وقوع‌ موارد ”
 الف‌“ تا ” ج‌“ را افزايش‌ مي‌دهد و لذا
بايد در ارزيابي‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ در
 نظر گرفته‌ شود.

شناخت‌ موجودي‌ مواد و کالا
به عنوان‌ هزينه‌

46
.     مبلغ‌ دفتري‌ موجودي‌ مواد
 و کالاي‌ فروخته‌ شده‌ بايد در
دوره‌اي‌ كه‌ درآمد مربوط‌ شناسايي‌ مي‌گردد، به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ شود. مبلغ‌ كاهش‌ ارزش‌ موجودي‌
مواد
 و کالا ناشي‌ از اعمال‌ قاعده‌ ” اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌
ارزش‌ فروش‌“ و كليه‌ زيانهاي‌ مرتبط‌ با موجودي‌ مواد
 و کالا را بايد در دوره‌ كاهش‌
ارزش‌ يا وقوع‌ زيانهاي‌ مربوط‌ به
 عنوان‌ هزينه‌ شناسايي‌ كرد. در مورد موجوديهايي‌ كه‌ در دوره‌
قبل‌ به‌ مبلغي‌ كمتر از بهاي‌ تمام‌ شده‌ ارزيابي‌ شده‌ است‌ و در دوره‌ جاري‌ به‌دليل‌
افزايش‌ در خالص‌ ارزش‌ فروش‌، به‌مبلغ‌ بيشتري‌ ارزيابي‌ گردد، هرگونه‌ افزايشي‌
از اين‌ بابت‌ در دوره‌ جاري‌ بايد به
 عنوان‌ درآمد يا كاهش‌ هزينه‌ دوره‌ جاري‌ (حداكثر تا حد
جبران‌ كاهش‌ قبلي‌) شناسايي‌ شود.

47
.  شناخت‌
مبلغ‌ دفتري‌ موجوديهاي‌ فروش‌ رفته‌ به
 عنوان‌
هزينه‌، تابع‌ فرآيند تطابق‌ درآمد و هزينه‌ است‌. برخي‌ موجوديها ممكن‌ است‌ به‌
ساير حسابهاي‌ دارايي‌ تخصيص‌ يابد. براي‌ مثال‌ مي‌توان‌ از موجودي‌ مواد
 و کالاي‌ بكار رفته‌ در ساخت‌ دارايي‌ ثابت‌ مشهود توسط‌ واحد
تجاري‌ نام‌ برد. موجوديهايي‌ كه‌ به‌ ساير حسابهاي‌ دارايي‌ تخصيص‌ مي‌يابد، طي‌
عمر
 مفيد دارايي‌ مربوط‌ به عنوان‌
هزينه‌ شناسايي‌ مي‌شود.

افشا

48
.     رويه‌هاي‌ حسابداري‌ مربوط‌ به‌
موجودي‌ مواد
 و کالا بايد با توجه‌ به‌
الزامات‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با
 عنوان‌ ” نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“، در يادداشتهاي‌ توضيحي‌
تشريح‌ شود.

49 .  رويه‌هاي‌
حسابداري‌ مربوط‌ به‌ مبالغ‌ مندرج‌ در صورتهاي‌ مالي‌ بابت‌ موجودي‌ مواد
 و کالا (شامل‌ روش‌ تعيين‌ بهاي‌
تمام‌ شده‌) بايد طي‌ يادداشتي‌ شرح‌ داده‌ شود. چنانچه‌ براي‌ انواع‌ مختلف‌
موجوديها، رويه‌هاي‌ حسابداري‌ متفاوتي‌ اتخاذ شده‌ باشد، ارائه‌ مبلغ‌ هريك‌
 از انواع‌ موجودي‌، ضروري‌ است‌.

50
.  
مبلغ‌ مندرج‌ در ترازنامه‌ بابت‌ موجودي‌ مواد و کالا بايد در يادداشتهاي‌
توضيحي‌ به
 گونه‌اي‌ طبقه‌بندي‌ شود كه‌
متناسب‌ با ماهيت‌ فعاليت‌ واحد تجاري‌ باشد و اين‌ طبقه‌بندي‌، مبلغ‌ هر
 يك‌ از گروههاي‌ عمده‌
موجوديها را نشان‌ دهد.

51
.  ارائـه‌
مبالغ‌ مربوط‌ به‌ طبقات‌ مختلف‌ موجوديها و ميزان‌ تغييرات‌ آن‌ از يك‌ دوره‌ به‌
دوره‌ ديگر اطلاعات‌ مفيدي‌ دراختيار استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ قرار مي‌دهد.
از
 اين رو موجودي‌ مواد و کالاي‌ مندرج‌ در ترازنامه‌ بايد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ به‌گونه‌اي‌
طبقه‌بندي‌ شود كه‌ مبالغ‌ مربوط‌ به‌ هر يك‌ از طبقات‌ عمده‌ موجوديها به‌ شرح‌
زير نشان‌ داده‌ شود:

الف
‌.  مواد اوليه‌،

ب‌ .  كار در جريـان‌ پيشرفت‌ (شامل‌ كـالاي‌ در
جريـان‌ ساخت‌ و كارهاي‌ خدماتي‌ در جريان‌ تكميل‌)،

ج  ‌.  كالاي‌ ساخته‌ شده‌ و كالاي‌ خريداري‌ شده‌ براي‌
فروش‌ ،

د   .  مواد و کالاي‌ در راه‌ (لازم‌ به‌
يادآوري‌ است‌ كه‌ در شناخت‌ اين‌ موجوديها، مقطع‌ زماني‌ انتقال‌ مالكيت‌ آن‌
بايد ملاك‌ عمل‌ قرار گيرد)
 ،

ﻫ   .  ساير اقلام‌ مصرفي‌ (از قبيل‌ قطعات‌ ولوازم‌
يدكي‌ ماشين‌آلات‌ ، ملزومات‌ و مواد غير
 مستقيم‌)، و

و   .  اقلامي‌ كه‌ به‌ طور معمول‌ و با توجه‌ به‌ شرايط‌ ايجاد شده‌ به منظور فروش‌ نگهداري‌ مي‌شود
(از قبيل‌ ضايعات‌ توليد، داراييهاي‌ ثابت‌ بركنار شده‌ و اقلام‌ اسقاطي‌).

52 .     موارد زير نيز بايد افشا شود :

الف ‌.   مبلغ‌
هزينه‌ كاهش‌ ارزش‌ موجوديها ناشي‌ از اعمال‌ قاعده‌ اقل‌ بهاي‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌
ارزش‌ فروش‌ پس‌ از كسر هرگونه‌ افزايش‌ ناشي‌ از اعمال‌ قاعده‌ فوق‌ در
 مورد موجوديهاي‌ انتقالي‌ از
دوره‌ قبل‌،

ب‌  .    بهاي‌ تمام‌ شده‌ موجوديهاي‌ فروش‌ رفته‌ طي‌
دوره‌، و

ج‌    .    مبلغ‌ موجوديهاي‌ مواد و کالا كه‌ در وثيقه‌ بدهيهاي‌
واحد تجاري‌ است‌ .

تاريخ‌ اجـرا

53 .     الزامات‌
اين‌ استاندارد در
 مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌
دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

54
.  با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد
استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 2 با
 عنوان‌ موجوديها نيز رعايت‌ مي‌شود.




استاندارد شش حسابداری

استاندارد شش حسابداری در خصوص گزارش‌ عملكرد مالي می باشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد
حسابداري‌ شماره‌ 6

گزارش
عملكرد مالي‌

اين‌
استاندارد بايد با توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري“مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .    هدف‌ اين‌
استاندارد ملزم‌ كردن‌ واحدهاي‌ تجاري‌ به‌ انعكاس‌ مشخص‌ و بارز برخي‌ عناصر
عملكرد مالي‌ است‌ تا به‌ درك‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌ از عملكرد مالي‌
واحد تجاري‌ طي‌ يك‌ دوره‌ كمك‌ كند و مبنايي‌ جهت‌ ارزيابي‌ عملكرد مالي‌ و
جريانهاي‌ نقدي‌ آتي‌ براي‌ آنها فراهم‌
 آورد.

تعاريف

2 .        اصطلاحات‌
ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌ مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • عمليات متوقف شده : يك بخش از واحد تجاري است كه
    واگذار يا بركنار شده يا به
     عنوان
    نگهداري شده براي فروش طبقه
     بندي
    شده است، و
     :

الف     .                بيانگر يك فعاليت تجاري يا حوزه
جغرافيايي عمده و جداگانه از عمليات است،

ب .     قسمتي از يك برنامه هماهنگ براي واگذاري يا
بركناري يك فعاليت تجاري يا حوزه جغرافيايي عمده و جداگانه از عمليات است، و يا

ج   .     يك واحد فرعي است كه صرفاً با قصد فروش مجدد
خريداري شده است.

  •  عمليات در حال تداوم: كليه عمليات واحد تجاري به استثناي عمليات متوقف شده.
  • اقلام‌ استثنايي‌: اقلامي‌ با اهميت‌ است‌ كه‌ منشأ آن‌
    رويدادها يا معاملاتي‌ مي‌باشد كه‌ در
     چارچوب
    عملیات در حال تداوم
    شركت‌
    واقع‌ مي‌گردد و به
     منظور
    ارائـه‌ تصويري‌ مطلوب‌، افشاي‌ جداگانه‌ آنها، منفرداً يا در
     صورت تشابه‌ نوع‌، در مجموع‌، به لحاظ‌ استثنايي‌ بودن‌ ماهيت‌ يا وقوع‌
    ضرورت‌ مي‌يابد.
  • تعديلات‌ سنواتي‌: تعديلاتي‌ با اهميت‌ است‌ كه‌ به‌ سنوات‌ قبل‌
    مربوط‌ مي‌شود و از تغيير در رويه‌ حسابداري‌ يا اصلاح‌ اشتباه‌ ناشي‌ مي‌گردد.
    تعديلات‌ سنواتي‌، اصلاحات‌ تكرار شونده‌ معمول‌ و تعديل‌ براوردهاي‌ انجام‌ شده‌
    در سنوات‌ قبل‌ را شامل‌ نمي‌شود.
  • يك بخش از واحد تجاري: جزئي از عمليات و جريانهاي نقدي واحد
    تجاري است كه از
     لحاظ عملياتي و اهداف گزارشگري مالي، به وضوح از ساير فعاليتهاي واحد تجاري
    متمايز باشد.

اجزاي‌ عملكرد مالي‌

3 .        كليه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ بايد در
صورت‌ سود و زيان‌ يا صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ منعكس‌ شود. درآمدها و هزينه‌ها
تنها در مواردي‌ درصورت‌ سود و زيان‌ دوره‌ انعكاس‌ نمي‌يابد كه‌ به
 موجب‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ مستقيماً به‌ حقوق‌ صاحبان‌
سرمايه‌ منظور مي‌شود.

4
.    بخشهاي‌
متعدد فعاليتهاي‌ واحد تجاري‌ داراي‌ ويژگيهاي‌ بارزي‌ است‌ كه‌ از
 نظر ثبات‌، مخاطره‌ و قابليت‌ پيش‌بيني‌ باهم‌ متفاوت‌ است‌
و اين‌ امر افشاي‌ جداگانه‌ اجزاي‌ تشكيل‌دهنده‌ عملكرد مالي‌ را در صورت‌ سود و
زيان‌ و صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ ايجاب‌ مي‌كند. افشاي‌ جداگانه‌ اين‌ اجزا با هدف‌
تسهيل‌ درك‌ عملكرد مالي‌ يك‌ دوره‌ و كمك‌ به‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌ مالي‌
به‌منظور تصميم‌گيري‌ در
 مورد ميزان‌ اتكا به‌ نتايج‌ دوره‌هاي‌ قبل‌ جهت‌ ارزيابي‌
نتايج‌ بالقوه‌ دوره‌هاي‌ آتي‌ صورت‌ مي‌گيرد. بنابراين‌ افشاي‌ جداگانه‌ اجزاي‌
مذكور، صرف‌نظر از ماهيت در صورتي‌ ضرورت‌ دارد كه‌ براي‌ ارزيابي‌ بعضي‌ از جنبه‌هاي‌
عملكرد مالي‌ حائز اهميت‌ باشد.

صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌

5 .        صورت‌
سود و زيان‌ جامع‌ به
 عنوان‌ يك‌ صورت‌ مالي‌ اساسي‌،
بايد كل‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ دوره‌ را كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌صاحبان‌
سرمايه‌ است‌، به‌ تفكيك‌ اجزاي‌ تشكيل‌دهنده‌ آنها نشان‌ دهد.

6 .    هدف‌ از تهيه‌ صورت‌ سود و زيان‌ و صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌، ارائه‌
كليه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ يك‌ دوره‌ مالي‌ مي‌باشد. تمركز
اصلي‌ صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌ بردرآمدها و هزينه‌هاي‌ عملياتي‌ است‌. درآمدها و
هزينه‌ها تنها در مواردي‌ در صورت‌ سود و زيان‌ منعكس‌ نمي‌شود كه‌ به
 طور مشخص‌ به موجب‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌
مستقيماً به
 حساب‌حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌
منظور شود. از آنجايي‌ كه‌ جهت‌ تصميم‌گيري‌ اقتصادي‌ استفاده‌كنندگان‌ صورتهاي‌
مالي‌، آگاهي‌ از كليه‌ جنبه‌هاي‌ عملكرد مالي‌ واحد تجاري‌ طي‌ دوره‌ ضرورت‌
دارد، لازم‌ است‌ كليه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ آن‌ دوره‌ مورد ملاحظه‌ قرار گيرد. بدين‌لحاظ‌ همان‌گونه‌
كه‌ در
مفاهيم‌
نظري‌ گزارشگري‌ مالي
مقرر شده‌، تهيه‌ و ارائـه‌ يك‌ صورت‌ مالي‌ اساسي‌ جديد با
 عنوان‌  صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌“ لازم‌ است‌ تا ميزان‌ افزايش‌
يا كاهش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ از بابت‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ مختلف‌ دوره‌ نشان‌
داده‌ شود.

7 .    صورت‌ سود و
زيان‌ جامع‌ به‌ طرق‌ زير به‌ اهداف‌ گزارشگري‌ مالي‌ كمك‌ مي‌كند:

الف
‌. تركيب‌ اطلاعات‌
مربوط‌ به‌ جنبه‌ عملياتي‌ عملكرد و موارد مرتبط‌ با آن‌ با ساير جنبه‌هاي‌ عملكرد
مالي‌ واحد تجاري‌.

ب‌ .  ارائه‌
اطلاعاتي‌ كه‌ همراه‌ با اطلاعات‌ مندرج‌ در ساير صورتهاي‌ مالي‌ اساسي‌، براي‌
ارزيابي‌ بازده‌ سرمايه‌گذاري‌ در يك‌ واحد تجاري‌ مفيد واقع‌ شود.

8 .        صورت‌
سود و زيان‌ جامع‌ بايد موارد زير را به‌ ترتيب‌ نشان‌ دهد:

الف‌ .   سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌ طبق‌ صورت‌ سود و
زيان‌.

ب‌  .   ساير درآمدها و هزينه‌هاي‌
شناسايي‌ شده‌ به‌ تفكيك‌.

ج ‌   .   تعديلات‌ سنواتي‌.

9
.    از آنجا كه‌ صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌
دربرگيرنده‌ كليه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌، اعم
 از تحقق‌ يافته‌ و تحقق‌ نيافته‌
است‌، سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌ مالي‌ به
 عنوان‌ اولين‌ قلم‌ در صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ انعكاس‌ مي‌يابد. اين‌ بدان‌ معني‌
است‌ كه‌ صورت‌ سود و زيان‌

دوره‌، يكي‌ از اقلام‌ صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ را به‌ تفصيل‌ نشان‌ مي‌دهد و ساير
درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌، به‌طور جداگانه‌ در صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌
انعكاس‌ مي‌يابد.

10 .  ساير درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ شامل‌ موارد زير است‌:

الف
‌.  درآمدها و هزينه‌هاي‌
تحقق‌ نيافته‌ ناشي از
تغييرات‌ ارزش‌ داراييها و بدهيهايي‌ كه‌ اساساً به منظور
قادر ساختن‌ واحد تجاري‌ به‌ انجام‌ عمليات‌ به نحو
مستمر نگهداري‌ مي‌شـود و به موجب‌
استانداردهاي‌ حسابداري‌ مربوط‌ مستقيماً به‌ حقـوق‌ صاحبـان‌ سرمايـه‌ منظـور مي‌شود
(از قبيل‌
درآمدهـا و هزينه‌هاي‌ ناشي از
تجـديـد ارزيابي‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود).

ب‌ . درآمدها و هزينه‌هايي‌ كه‌ طبق‌ استانداردهاي‌
حسابداري‌ به‌ استناد قوانين‌ آمره‌ مستقيماً در حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ منظور مي‌شود
(از قبيل‌
مابه‌التفاوتهاي‌ حاصل از
تسعير داراييها و بدهيهاي‌ ارزي‌ موضوع‌ ماده‌ 136 قانون‌ محاسبات‌ عمومي‌).

11
.  موارد
مندرج‌ در رديفهاي‌ الف‌ و ب‌ بند 8
 ، سود يا
زيان‌ جامع‌ سال‌ را تشكيل‌ مي‌دهد.
تعديلات‌ سنواتي‌ (مشتمل‌بر آثار انباشته‌ تغيير در رويه‌هاي‌
حسابداري‌ و اصلاح‌ اشتباه‌) حسب‌ مورد از سود
يا زيان‌ جامع‌ سال‌ كسر يا به‌ آن‌ اضافه‌ مي‌شود تا سود يا زيان‌ جامع‌ شناسايي‌
شده‌ در فاصله‌ تاريخ‌ صورتهاي‌ مالي‌ دوره‌ قبل‌ و پايان‌ دوره‌ مالي‌ جاري‌ به‌دست‌
آيد.

12
.  نظر به‌ اينكه‌ صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌
دربرگيرنده‌ كليه‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ دوره‌ ازجمله‌ درآمدها
و هزينه‌هاي‌ تحقق‌ نيافته‌ است‌، تحقق‌ بعدي‌ اقلام‌ اخيرالذكر منجر به‌ گزارش‌
مجدد آنها در صورت‌ سود و زيان‌ نمي‌شود. در
 نتيجه‌، هرگاه‌ تغييري‌ در ارزش‌ يك‌ دارايي‌ ايجاد شود يا
آن‌ دارايي‌ به‌ فروش‌ رسد، سود يا زيان‌ گزارش‌ شده‌ معادل‌ تفاوت‌ ارزش‌ جديد يا
عوايد فروش‌ دارايي‌ و آخرين‌ مبلغ‌ دفتري‌ آن‌ است‌. براي‌ مثال‌ درآمد تحقق‌
نيافته‌ ناشي
 از تجديد ارزيابي‌ يك‌ دارايي‌
ثابت‌ مشهود درصورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ دوره‌ تجديد ارزيابي‌ انعكاس‌ مي‌يابد.
تحقق‌ تمام‌ يا بخشي‌ از درآمد مزبور به‌ هنگام‌ فروش‌ دارايي‌ در دوره‌هاي‌ بعدي‌،
درآمد آن‌ دوره‌ محسوب‌ نمي‌شود بلكه‌ مبين‌ درآمدي‌ است‌ كه‌ قبلاً تا زمان‌
تجديد ارزيابي‌ شناسايي‌ شده‌ است‌.

13
.     هرگاه‌ اجزاي‌ صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌
محدود به‌ سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌ و تعديلات‌ سنواتي‌ باشد، ارائـه‌ صورت‌ سود و
زيان‌ جامع‌ ضرورتي‌ ندارد. در چنين‌ حالتي‌ بايد در يادداشتي‌ ذيل‌ صورت‌ سود و
زيان‌ دوره‌، عدم‌ لزوم‌ ارائـه‌ صورت‌ سود و زيان‌ جامع‌ افشا شود.

14
.  در موارد مذكور سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌
مندرج‌ در صورت‌ سود و زيان‌ و نيز تعديلات‌ سنواتي‌ مندرج‌ در گردش‌ حساب‌ سود
(زيان‌) انباشته‌ توأماً اطلاعات‌ كافي‌ در
 مورد كل‌ درآمدها و هزينه‌هاي‌ شناسايي‌ شده‌ طي‌ دوره‌
ارائه‌ مي‌دهد. در چنين‌ حالتي‌ ارائـه‌ يادداشتي‌ ذيل‌ صورت‌ سود و زيان‌ به‌
 شرح‌ زير كفايت‌ مي‌كند :  از آنجا كه‌ اجزاي‌ سود و زيان‌
جامع‌ محدود به‌ سود (زيان‌) دوره‌ و تعديلات‌ سنواتي‌ است‌، صورت‌ سود و زيان‌
جامع‌ ارائه‌ نشده‌ است‌“.

 صورت‌ سود و زيان‌

15 .  براي‌ اينكه‌
اطلاعات‌ ارائه‌ شده‌ در صورت‌ سود و زيان‌ جهت‌ تصميم‌گيريهاي‌ اقتصادي‌ مفيد واقع‌ شود، بايد اجزاي‌ صورت‌ سود و زيان‌ طبق‌
بند 58 استاندارد حسابداري‌ شمـاره‌
1
با
 عنوان نحوه‌ ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌ نشان‌ داده‌ شود. ارائه‌
جداگانه‌ اقلام‌ استثنايي‌ و نتايج‌ مربوط‌ به‌ عمليات‌ متوقف‌ شده‌ نيز ازجمله‌
مواردي‌ است‌ كه‌ برمفيدبودن‌ اطلاعات‌ ارائه‌ شده‌ مي‌افزايد.

اقلام‌ استثنايي‌

16 .     اقلام‌
استثنايي‌ بايد در محاسبه‌ سود يا زيان عملیات در حال تداوم منظور شود. مبلغ هر
 قلم‌ استثنايي‌ (منفرداً يا
در صورت‌ تشابه‌ نوع‌، در
 مجموع‌) بايد به طور جداگانه‌ و ترجيحاً در
متن‌ صورت‌ سود و زيان‌ تحت‌ سرفصل‌ درآمد يا هزينه‌ مربوط‌ منعكس‌ گردد . اعم
 از اينكه‌ انعكاس‌ اين‌ اقلام‌
در متن‌ صورت‌ سود و زيان‌ يا در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ صورت‌ گيرد، اين‌ اقلام‌
بايد به‌عنوان‌ اقلام‌ استثنايي‌ قابل‌ تشخيص‌ باشد و اين‌گونه‌ تصريح‌ گردد . شرح‌
مناسبي‌ در
 مورد هر يك از اقلام‌ استثنايي‌ جهت‌ درك‌
ماهيت‌ اين‌ اقلام‌ ضروري‌ است‌.

17
.  نمونه اقلامي كه ممكن است در
 صورت با اهميت بودن، استثنايي
تلقي شود عبارت است
 از:

الف.   زيانهاي
ناشي از بلاياي طبيعي،

ب .  هزينه‌هاي‌
اخراج‌ دسته‌ جمعي‌ كاركنان‌ شاغل‌ در بخشهاي‌ فعال‌ واحد تجاري‌،

ج‌‌  .  هزينه‌هاي‌
تجديد سازمان‌،

د   .  به‌
هزينه‌ بردن‌ داراييهاي‌ نامشهود خارج‌ از فرايند استهلاك‌،

ﻫ   .  زيان‌
انتقال‌ صنايع‌ مزاحم‌ به‌ خارج‌ از محدوده‌ شهرها، طبق‌ مقررات‌ جاري‌،

و   .  كمكهاي‌
بلاعوض‌ غيرسرمايه‌اي‌ دريافتي‌ و كمكهاي‌ بلاعوض‌ پرداختي‌،

ز   .  سود
يا زيان‌ فروش‌ داراييهاي‌ ثابت‌ مشهود و سرمايه‌گذاريهاي‌ بلندمدت‌،

ح  .  هزينه‌هاي‌
غيرمعمول‌ مربوط‌ به‌ مطالبات‌ مشكوك‌الوصول‌ و كاهش‌ ارزش‌ موجودي‌ مواد و كالا،

ط  ‌.  ذخيره‌هاي‌
غيرمعمول‌ براي‌ زيانهاي‌ ناشي از
پيمانهاي‌ بلندمدت‌،

ی  ‌.  وجوه‌
مازاد ناشي از حل‌
و فصل‌ ادعاي‌ خسارت‌ از شركتهاي‌ بيمه‌،

ک ‌.  هزينه‌هاي‌
جذب‌ نشده‌ ناشي از عدم‌
دستيابي‌ به‌ ظرفيت‌ معمول‌ (عملي‌) مورد انتظار
و ضايعات‌ غيرعادي‌، و

ل  ‌.  سود
يا زيان‌ ناشي از حل‌
و فصل‌ دعاوي‌ برله‌ يا عليه‌ شركت‌.

18-30. حذف شده است.

تغيير در
براوردهاي‌ حسابداري‌

31 .     آثار
تغيير در براوردهاي‌ حسابداري‌ بايد در تعيين‌ سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌اي‌ منظور
شود كه‌ در آن‌، تغيير صورت‌ گرفته‌ است‌. بديهي‌ است‌ چنانچه‌ تغيير مزبور بر
دوره‌هاي‌ بعدي‌ نيز اثر گذارد، آثار چنين‌ تغييري‌ بايد در تعيين‌ سود يا زيان‌
خالص‌ دوره‌هاي‌ بعدي‌ منظور شود.

32
.  با
توجه‌ به‌ ابهامات‌ موجود در محيط‌ اقتصادي‌، انجام‌ براوردهاي‌ حسابداري‌ و
تجديدنظر در آنها براي‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌ امري‌ اجتناب‌ناپذير است‌. پيش‌ بيني‌
رويدادهاي‌ آتي‌ و براورد اثرات‌ آنها مستلزم‌ اعمال‌ قضاوت‌ و تجديد نظر در اين‌
براوردها به‌ هنگام‌ وقوع‌ رويدادهاي‌ جديد، حصول‌ تجربه‌ بيشتر يا دستيابي‌ به‌
اطلاعات‌ اضافي‌ است‌. از آنجا كه‌ تغيير در براورد، حاصل‌ اطلاعات‌ جديد يا
تحولات‌ تازه‌ است‌ نبايد با تجديد نظر در ارقام‌ سالهاي‌ قبل‌ به‌ آن‌ تأثير
قهقرايي‌ داد. اين‌ اقلام‌ بايد در صورت‌ سود و زيان‌ سالي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ آنها
شناخت‌ صورت‌ مي‌گيرد منعكس‌ و آثار آن‌ در صورت‌ با
 اهميت‌ بودن‌ تشريح‌ شود. در عين حال‌، گاه‌ تشخيص‌ بين‌ تغيير در رويه‌ حسابداري‌ و تغيير
در براورد حسابداري‌ ممكن‌ است‌ بسيار مشكل‌ باشد. در چنين‌ حالتي‌، تغيير مورد
نظر بايد به
 عنوان‌ تغيير در براورد حسابداري‌ تلقي‌ و به‌ گونه‌ مناسبي‌
افشا شود.

33 .  تغيير در
براورد حسابداري‌ ممكن‌ است‌ تنها بر دوره‌ جاري‌ تأثير داشته‌ باشد يا اينكه‌
دوره‌ جاري‌ و دوره‌هاي‌ آتي‌ را توأماً تحت‌ تأثير قرار دهد. براي‌ مثال‌ تغيير
در براورد مبلغ‌ هزينه‌ مطالبات‌ مشكوك‌الوصول‌ فوراً شناسايي‌ مي‌شود و تنها بر
دوره‌ جاري‌ تأثير مي‌گذارد، ليكن‌ تغيير در عمر مفيد براوردي‌ يك‌ دارايي‌ بر
هزينه‌ استهلاك‌ دوره‌ جاري‌ و هريك
 از دوره‌هاي‌ آتي‌ باقيمانده‌ از عمر مفيد دارايي‌ تأثير
دارد. اثر تغيير مرتبط‌ با دوره‌ جاري‌ در هر
 دو حالت‌ به عنوان‌ درآمد يا هزينه‌ دوره‌ جاري‌ و اثر تغيير در دوره‌هاي‌
آتي‌، در
 صورت‌ وجود، در همان‌ دوره‌ها
شناسايي‌ مي‌شود.

34 .     آثار
تغيير در براوردهاي‌ حسابداري‌ بايد تحت‌ همان‌ سرفصلهايي‌ كه‌ قبلاً در صورت‌ سود
و زيان‌ انعكاس‌ مي‌يافت‌ طبقه‌بندي‌ شود.

35 .   براي‌ قابل‌ مقايسه‌ بودن‌
صورتهاي‌ مالي‌ دوره‌هاي‌ مختلف‌، اثر تغيير در برآورد حسابداري‌ كه‌ قبلاً در
محاسبه‌ سود يا زيان عملیات در حال تداوم‌ منظور شده‌ است‌، تحت‌ عنوان‌ همان‌ قلم‌
درآمد و هزينه‌ منعكس‌ مي‌گردد.

36 .     ماهيت‌ و
مبلغ‌ تغيير در براورد حسابداري‌ كه‌ داراي‌ اثر با
 اهميتي‌ در دوره‌ جاري‌ است‌
يا انتظار مي‌رود اثر با
 اهميتي‌ در دوره‌هاي‌ بعد
داشته‌ باشد، بايد افشا گردد. در صورتي‌ كه‌ تعيين‌ مبلغ‌ تغيير عملي‌ نباشد،
موضوع‌ بايد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا شود.

تعديلات‌ سنواتي‌

37 .  تعديلات‌
سنواتي‌ يعني‌ اقلام‌ مربوط‌ به‌ سنوات‌ قبل‌ كه‌ در تعديل‌ مانده‌ سود (زيان‌)
انباشته‌ ابتداي‌ دوره‌ منظور مي‌گردد، به‌ اقلامي‌ محدود مي‌شود كه‌ از ”
 تغيير در رويه‌ حسابداري‌“ و ” اصلاح‌ اشتباه‌“ ناشي‌ گردد.

38 .     اثر
تعديلات‌ سنواتي‌ بايد از طريق‌ اصلاح‌ مانده‌ سود (زيان‌) انباشته‌ ابتداي‌ دوره‌
در صورتهاي‌ مالي‌ منعكس‌ گردد. اقلام‌ مقايسه‌اي‌ صورتهاي‌ مالي‌ نيز بايد ارائه‌
مجدد شود، مگر آنكه‌ اين‌ امر عملي‌ نباشد. در چنين‌ شرايطي‌ موضوع‌ بايد در
يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا شود. همچنين‌ ميزان‌ و ماهيت‌ اقلام‌ تشكيل‌دهنده‌
تعديلات‌ سنواتي‌ و دلايل‌ توجيهي‌ تغيير در رويه‌ حسابداري‌ و همچنين‌ اين‌ امر
كه‌ اقلام‌ مقايسه‌اي‌ صورتهاي‌ مالي‌ ارائه‌ مجدد شده‌ است‌ (يا عملي‌ نبودن‌
ارائه‌ مجدد) بايد در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا گردد.

تغيير
در رويه‌ حسابداري‌

39 .  يكي‌ از
خصوصيات‌ كيفي‌ صورتهاي‌ مالي‌ قابل‌ مقايسه‌ بودن‌ آن‌ مي‌باشد. براي‌ نيل‌ به‌
اين‌ خصوصيت‌، ثبات‌ رويه‌ در نحوه‌ عمل‌ حسابداري‌ طي‌ هر
 دوره‌ مالي‌ و نيز از يك‌ دوره‌
مالي‌ به‌ دوره‌ مالي‌ بعد ضروري‌ است‌. از اينرو، نبايد در رويه‌هاي‌ حسابداري‌
تغييري‌ صورت‌ گيرد مگر اينكه‌ به‌ علت‌ رجحان‌ رويه‌ جديد بر رويه‌ پيشين‌، از
 نظر ارائـه‌ مطلوب‌تر صورتهاي‌
مالي‌ واحد تجاري‌، تغيير در رويه‌ حسابداري‌ قابل‌ توجيه‌ باشد يا اينكه‌ تغيير
به
 موجب‌ قوانين‌ آمره‌ يا
استانداردهاي‌ حسابداري‌ جديد، الزامي‌ شود. يكي‌ از مشخصات‌ تغيير در رويه‌
حسابداري‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ تغيير، حاصل‌ گزينش‌ بين‌ دو يا چند روش‌ حسابداري‌
است‌. چنانچه‌ معامله‌ يا رويدادهايي‌ كه‌ از
 نظر ماهيت‌ با معاملات‌ و رويدادهاي‌ قبلي‌ به روشني‌ متفاوت‌ است‌، لزوم‌
اتخاذ يك‌ روش‌ جديد يا تعديل‌ روش‌ موجود را ايجاب‌ كند، اين‌ اتخاذ يا تعديل‌
روش‌ تغيير رويه‌ حسابداري‌ محسوب‌ نمي‌شود.

40 .  چنانچه‌ در
رويه‌ حسابداري‌ تغييري‌ صورت‌ گيرد، ارقام‌ مربوط‌ به‌ سال‌ جاري‌، برمبناي‌ رويه‌
جديد منعكس‌ و ارقام‌ مقايسه‌اي‌ سنوات‌ قبل‌ نيز برمبناي‌ رويه‌ جديد ارائـه‌
مجدد مي‌شود. در اين‌ حالت‌، تعديلات‌ انباشته‌ مربوط‌ به‌ سنوات‌ قبل‌، به‌ جهت‌
اينكه‌ هيچ
 گونه‌ ارتباطي‌ با نتايج‌
عملكرد سال‌ جاري‌ نداشته‌ است‌، نبايد در تعيين‌ سود يا زيان‌ سال‌ جاري‌ دخالت‌
داده‌ شود. تعديلات‌ مزبور بايد از طريق‌ ارائـه‌ مجدد ارقام‌ سالهاي‌ قبل‌ به
 حساب‌ گرفته‌ شود، درنتيجه‌،
مانده‌ سود (زيان‌) انباشته‌ ابتداي‌ دوره‌ نيز بدين‌ ترتيب‌ تعديل‌ خواهد شد.
درصورت‌ تهيه‌ خلاصه‌ چندين‌ ساله‌ وضعيت‌ مالي‌ و عملكرد مالي‌، جهت‌ حصول‌
اطمينان‌ از اينكه‌ ارقام‌ مربوط‌ به‌ سنوات‌ قبل‌ برمبناي‌ يكنواخت‌ نشان‌ داده‌
مي‌شود، ارقام‌ مزبـور معمولاً ارائـه‌ مجدد خواهد شد. اگر به‌ دليل‌ عملي‌ نبودن‌،
ارقام‌ خلاصه‌هاي‌
چندين‌ ساله‌، جهت‌ انعكاس‌ تغيير در رويه‌ حسابداري‌، ارائـه‌ مجدد نشود، موضوع‌
افشا مي‌گردد. همچنين‌ در صورت‌ ارائـه‌ مجدد، سالهايي‌ را كه‌ مورد تجديد نظر
واقع‌ شده‌ است‌، بايد مشخص‌ كرد. تعديلات‌ انباشته‌ ناشي
 از تغيير در رويه‌هاي‌ حسابداري‌،
همچنين‌ به
 عنوان‌ آخرين‌ قلم‌ در صورت‌
سود و زيان‌ جامع‌ منعكس‌ مي‌شود تا اثر اين‌ تعديلات‌ براي‌ استفاده‌كنندگان‌
مشخص‌ گردد.

اصلاح‌
اشتباه‌

41 .  ممكن‌ است‌ در
دوره‌ جاري‌ اشتباهاتي‌ مربوط‌ به‌ صورتهاي‌ مالي‌ يك‌ يا چند دوره‌ مالي‌ گذشته‌
كشف‌ گردد. اين‌ اشتباهات‌ مي‌تواند ازجمله‌، ناشي از
موارد زير باشد:

الف
‌.  اشتباهات‌ رياضي‌،

ب‌ .  اشتباه‌
در بكارگيري‌ رويه‌هاي‌ حسابداري‌،

ج  ‌.  تعبير
نادرست‌ يا ناديده‌ گرفتن‌ واقعيتهاي‌ موجود در زمان‌ تهيه‌ صورتهاي‌ مالي‌،

د   .  تغيير
از يك‌ رويه‌ غير استاندارد
حسابداري‌ به‌ يك‌ رويه‌ استاندارد حسابداري‌، و

ﻫ   .  موارد
تقلب‌.

اصلاح‌ اين‌ اشتباهات‌ در صورتي‌ كه‌ با اهميت‌
نباشد، در سود يا زيان‌ خالص‌ دوره‌ جاري‌ منظور مي‌گردد.

42 .   در مواردي‌ ممكن‌ است‌ صورتهاي‌ مالي‌ منتشر شده‌ يك‌ يا چند دوره‌ قبل‌
شامل‌ اشتباهات‌ با
 اهميتي‌ باشد كه‌ تصوير مطلوب‌
را مخدوش‌ و در
 نتيجه‌ قابليت‌ اتكاي‌ صورتهاي‌
مالي‌ مزبور را كاهش‌ دهد. اصلاح‌ چنين‌ اشتباهاتي‌ نبايد از طريق‌ منظور كردن‌ آن‌
در سود و زيان‌ سال‌ جاري‌ انجام‌ گيرد، بلكه‌ بايد با ارائـه‌ مجدد ارقام‌ صورتهاي‌
مالي‌ سال‌(هاي‌) قبل‌ به
 چنين‌ منظوري‌ دست‌ يافت‌.
درنتيجه‌، مانده‌ افتتاحيه‌ سود (زيان‌) انباشته‌ نيز بدين‌ ترتيب‌ تعديل‌ خواهد
شد. تعديلات‌ سنواتي‌ ناشي
 از اصلاح‌ اشتباهات‌ همچنين‌ به عنوان‌ آخرين‌ قلم‌ در صورت‌
سود و زيان‌ جامع‌ منعكس‌ مي‌شود.

43 .  براوردهاي‌ حسابداري‌ ماهيتاً عبارت‌ از تخمينهايي‌ است‌ كه‌ با كسب‌ اطلاعات‌ اضافي‌ در دوره‌هاي‌ بعد
ممكن‌ است‌ تغيير يابد. بنابراين‌ اصلاح‌ اشتباه‌ را بايد از اين‌گونه‌ تغييرات‌
تميز داد. به‌ گونه‌ مشابه‌، سود يا زياني‌ را كه‌ پس‌ از مشخص‌ شدن‌ پيامد يك‌
پيشامد احتمالي‌ مورد شناخت‌ قرار مي‌گيرد و براورد دقيق‌ آن‌ قبلاً ميسر نبوده‌
است‌ نمي‌توان‌ به
 عنوان‌ اشتباه‌ با اهميت‌ قلمداد كرد.

تغييرات‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌

44 .     صورتهاي‌ مالي‌ بايد تغييرات‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌
را منعكس‌ كند. بخشي‌ از اين‌ تغييرات‌ در گردش‌ حساب‌ سود و زيان‌ انباشته‌
مستقيماً در ذيل‌ صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌ انعكاس‌ مي‌يابد. ساير تغييرات‌ ازجمله‌
گردش‌ حساب‌ اندوخته‌ قانوني‌، حساب‌ اندوخته‌ اختياري‌ و حسابهاي‌ مربوط‌ به‌
اقلامي‌ كه‌ طبق‌ استانداردهاي‌ حسابداري‌ مستقيماً به‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌
منظور مي‌گردد و همچنين‌ تغييرات‌ ناشي
 از افزايش‌ يا كاهش‌ سرمايه‌
بايد در
 يادداشتهاي‌ توضيحي‌ مربوط‌
افشا شود.

45 .  تغييرات‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ و ساختار آن‌ در زمره‌
مهم‌ترين‌ اقلام‌ اطلاعاتي‌ مندرج‌ در صورتهاي‌ مالي‌ است‌ و از اينرو بايد به‌گونه‌اي‌
مشخص‌ منعكس‌ شود. به موجب‌ اين‌ استاندارد تغييرات‌
حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ به‌ شرح‌ زير در صورتهاي‌ مالي‌ انعكاس‌ مي‌يابد:

الف
‌.  باتوجه‌ به‌
اهميت‌ اطلاعات‌ مندرج‌ در حساب‌ سود (زيان‌) انباشته‌، گردش‌ اين‌ حساب‌، متشكل‌
از سود (زيان‌) دوره‌، سود (زيان‌) انباشته‌ ابتداي‌ دوره‌، تعديلات‌ سنواتي‌، و
هرگونه‌ مبلغ‌ انتقالي‌ از ساير سرفصلهاي‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ (مجموعاً سود
قابل‌ تقسيم‌)، سود سهام‌ پيشنهادي‌، مبالغ‌ انتقالي‌ به‌ اندوخته‌هاي‌ قانوني‌ و
اختياري‌ (مجموعاً تخصيص‌ سود)، بلافاصله‌ زير صورت‌ سود و زيان‌ دوره‌ انعكاس‌ مي‌يابد.

ب‌ .  گردش‌
حساب‌ اندوخته‌ قانوني‌ و اندوخته‌هاي‌ اختياري‌ تخصيص‌ يافته‌ از محل‌ سود قابل‌
تقسيم‌ و همچنين‌ گردش‌ حسابهاي‌ مربوط‌ به‌ اقلامي‌ كه‌ طبق‌ استانداردهاي‌
حسابداري‌ مربوط‌، مستقيماً به‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ منظور مي‌شود (از قبيل‌
مازاد تجديد ارزيابي‌) در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا مي‌گردد.

ج‌  .  گردش‌
ساير اقلام‌ از قبيل‌
حساب‌ سرمايه‌ و صرف‌ سهام‌ در يادداشتهاي‌ توضيحي‌ افشا مي‌گردد.

46
.  موارد خاصي‌ وجود دارد كه‌ اقلامي‌ با ماهيت‌
درآمد يا هزينه‌ را كه‌ قابل‌ انعكاس‌ در حساب‌ سود و زيان‌ دوره‌ است‌ طبق‌
قوانين‌ آمره‌ بايد مستقيماً به
 حساب‌ اندوخته‌ منظور كرد. براي‌
مثال‌، اساسنامه‌ قانوني‌ برخي‌ از شركتهاي‌ دولتي‌ مقرر مي‌دارد كه‌ سود حاصل
 از فروش‌ داراييهاي‌ ثابت‌ به حساب‌ اندوخته‌ سرمايه‌اي‌ يا
ساير اندوخته‌هاي‌ غير
 قابل‌ تقسيم‌ منظور گردد. به منظور انعكاس‌ اثرات‌ كليه‌ اين‌
نوع‌ اقلام‌ در صورتهاي‌ عملكرد مالي‌، درآمد يا هزينه‌ مربوط‌ بايد در صورت‌ سود
و زيان‌ جامع‌ منعكس‌ شود.

تاريخ‌ اجرا

47 .     الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌
1/1/1380 و بعد از

آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي‌
حسابداري‌

48 .  با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 8 باعنوان‌
سود
يا زيان‌ خالص‌ دوره‌، اشتباهات‌ با
 اهميت‌ و تغييرات‌ در رويه‌هاي‌ حسابداري‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.

پيوست‌

نمونه‌اي‌ از اجزاي‌ عملكرد مالي‌

اين‌ پيوست‌ به منظور آشنايي‌ با نحوه‌ اجراي‌ الزامات‌ مندرج‌ در
استاندارد حسابداري‌ براي‌ انعكاس‌ اجزاي‌ عملكرد مالي‌ تهيه‌ شده‌ است‌ و بخشي‌
از استاندارد حسابداري‌ تلقي‌ نمي‌شود.

شركت‌ نمونه‌

صورت‌ سود و زيان‌

براي‌ سال‌ مالي‌ منتهي‌
به‌ 29 اسفندماه‌ 2
 × 13

     

(تجدید ارائه شده)

 

2×13

1×13

  میلیون‌ ریال میلیون‌ ریال میلیون ریال
فروش
خالص
  140   62
بهاي تمام شده
فروش
 

(60)

(40)

سود
ناخالص
  80   22
هزینه‌های
فروش، اداری و عمومی
(15)   (5)
خالص
سایر درآمدها و هزینه‌های عملیاتی

18

  (6)
   

3

(11)

سود
عملیاتی
  83   11
هزینه‌های
مالی
  (10) (2)
خالص
سایر درآمدها و هزینه‌های غیرعملیاتی
 

(30)

(1)

سود
عملیات در حال
تداوم قبل از
مالیات
  43   8
مالیات
بر درآمد
 

(10)

(2)

سود
خالص عملیات در حال تداوم
  33   6
سود
عملیات متوقف شده قبل از
مالیات(1)
6     3
اثر
مالیاتی

(2)

  (2)
   

4

  1

سود
خالص
 

37

  7

(1) جزئیات مورد نیاز در
یادداشتهای توضیحی ارائه می‌شود.

شركت‌
نمونه‌

صورت‌ سود و زيان‌ جامع

براي‌ سال‌ مالي‌ منتهي‌
به‌ 29 اسفندماه‌ 2
 × 13

    (تجديد ارائه‌ شده‌)
 

2×13

1×13

  ميليون‌ ريال‌ ميليون‌ ريال‌
سود
خالص‌ سال‌
37 7
مازاد
تحقق‌ نيافته‌ ناشي
 از تجديد ارزيابي‌ داراييهاي‌
ثابت‌
4 6
سود
(زيان‌) تحقق‌ نيافته‌ سرمايه‌گذاري‌ بلندمدت‌

(3)

7

سود
جامع‌ سال‌ مالي
38 20
كسر
مي‌شود: تعديلات‌ سنواتي‌
(10) (11)
سود
جامع‌ شناسايي‌شده‌ از تاريخ‌ گزارشگري‌ قبلي‌

28

9




استاندارد پنج حسابداری

استاندارد پنج حسابداری در خصوص رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه – تجدید نظر شده می باشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد
حسابداری شماره 5

رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه

(تجدیدنظر شده 1384)

 

پیشگفتار

(1)  استاندارد حسابداری شماره 5 با عنوان رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه که در تاریخ
تيرماه 1385 توسط مجمع عمومی سازمان حسابرسی تصویب شده است جایگزین استاندارد
حسابداری شماره 5 باعنوان رویدادهای
بعد از تاریخ ترازنامه مصوب 1379 می‌شود و الزامات آن در‌مورد صورتهای مالی که
دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1385 و بعد ازآن شروع می‌شود، لازم‌الاجراست.

دلیل تجدیدنظر در
استاندارد

(2)  این تجدیدنظر با هدف هماهنگی بیشتر با
استانداردهای بین‌المللی حسابداری و بهبود استاندارد قبلی، انجام شده است.

تغییر اصلی

(3)  تغییر اصلی نسبت به استاندارد قبلی، مربوط به
سود سهام پیشنهادی است که در بندهای 10 و 11 ارائه شده است. براساس الزامات مندرج
در این بندها، سود سهام مصوب بعد از تاریخ ترازنامه یا سود سهام پیشنهادی، به‌عنوان
بدهی در تاریخ ترازنامه شناسایی نمی‌شود.

استاندارد حسابداری شماره
5

رویدادهای بعد از تاریخ
ترازنامه

(تجدیدنظر
شده 1384)

این استاندارد باید با توجه به ” مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری“مطالعه و
بکار گرفته شود.

هدف

1 .   هدف این استاندارد تعیین الزامات زیر است:

الف . مواردی که صورتهای مالی بابت رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه تعدیل می‌شود،
و

ب .  افشای
اطلاعات درباره رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه تا تاریخ تأیید صورتهای
مالی.

همچنین
طبق این استاندارد اگر رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه بیانگر نامناسب بودن
بکارگیری فرض
تداوم فعالیت باشد، واحد تجاری نباید صورتهای مالی خود را برمبنای تداوم فعالیت
تهیه کند.

دامنه کاربرد

2 .   این استاندارد باید برای
گزارشگری مالی رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه بکار گرفته شود.

تعاریف

3 .   اصطلاحات ذیل در این
استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است :

رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه : رویدادهای مطلوب و
نامطلوبی است که بین تاریخ ترازنامه و تاریخ تأیید صورتهای مالی رخ می‌دهد. این
رویدادها را می‌توان به دو گروه طبقه‌بندی کرد :

الف.     رویدادهای تعدیلی بعد از
تاریخ ترازنامه : رویدادهایی که شواهدی در‌ ‌مورد شرایط موجود در
تاریخ ترازنامه فراهم می‌کند، و

ب .  رویدادهای
غیرتعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه: رویدادهایی که بیانگر شرایط ایجاد شده بعد از
تاریخ ترازنامه است.

تاریخ تأیید صورتهای مالی: تاریخی
است که مدیریت، صورتهای مالی را به‌طور رسمی و برای آخرین بار به‌منظور انتشار،
تأیید می‌کند. تاریخ تأیید صورتهای مالی تلفیقی، تاریخی است که صورتهای مالی یاد
شده توسط مدیریت واحد تجاری اصلی به‌منظور انتشار تأیید می‌شود.

4 .   فرایند تأیید صورتهای مالی به‌منظور انتشار باتوجه به
ساختار مدیریت، الزامات قانونی و روشهای تهیه و نهایی‌کردن صورتهای مالی، متفاوت
می‌باشد.

5 .   در اغلب موارد، واحدهای تجاری
ملزمند صورتهای مالی خود را بعد از انتشار، به تصویب
مجمع عمومی یا سایر ارکان صلاحیتدار برسانند. در چنین مواردی، تاریخ تأیید صورتهای
مالی، تاریخ تأیید برای انتشار اولیه است، نه
تاریخی که در آن صورتهای مالی توسط ارکان یاد شده تصویب شده است.

شناخت و اندازه‌گیری

رویدادهای تعدیلی بعد
ازتاریخ ترازنامه

6 .   واحد تجاری باید به‌منظور انعکاس رویدادهای
تعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه، مبالغ شناسایی شده در صورتهای مالی خود را تعدیل
کند.

7 .   موارد زیر نمونه‌هایی از رویدادهای تعدیلی بعد
از تاریخ ترازنامه است که واحد تجاری را ملزم می‌کند تا مبالغ شناسایی شده در
صورتهای مالی را تعدیل یا اقلامی را شناسایی کند که قبلاً شناسایی نشده است :

الف . حل و فصل یک دعوای حقوقی بعد از تاریخ ترازنامه‌که
وجود تعهد فعلی واحد تجاری در تاریخ ترازنامه را تأیید می‌کند. واحد تجاری هرنوع ذخیره
شناسایی شده قبلی مربوط را طبق استاندارد حسابداری شماره 4 باعنوان ذخایر، بدهیهای
احتمالی و داراییهای احتمالی تعدیل می‌کند. واحد تجاری نباید تنها به افشای بدهی
احتمالی ناشی از حل و فصل دعوای حقوقی فوق اکتفا کند، زیرا حل و فصل
دعوای یاد شده شواهد اضافی مبنی‌بر لزوم تعدیل ذخیره را در تاریخ ترازنامه تأیید
می‌کند.

ب .  اطلاعات دریافتی بعد از تاریخ ترازنامه بیانگر
آن باشد که ارزش یک دارایی در تاریخ ترازنامه کاهش یافته‌ یا‌ مبلغ زیان‌کاهش ارزش
شناسایی شده قبلی برای آن دارایی نیازمند تعدیل است، برای مثال :

–  ورشکستگی یک
مشتری که بعد از تاریخ ترازنامه رخ می‌دهد، معمولاً مؤید وجود زیان در‌مورد یک
حساب دریافتنی تجاری در تاریخ ترازنامه است و واحد تجاری لازم است مبلغ دفتری
حسابهای دریافتنی تجاری را تعدیل کند، و

–  فروش موجودی کالا بعد از تاریخ ترازنامه ممکن است
شواهدی درباره خالص ارزش فروش آنها در تاریخ ترازنامه فراهم کند.

ج  .  مشخص شدن بهای تمام شده داراییهای خریداری شده
یا عواید حاصل از فروش داراییها بعد از تاریخ ترازنامه، چنانچه معاملات قبل از
تاریخ ترازنامه انجام شده باشد،

د   .  تعیین مبلغ پرداختهای مربوط به مشارکت در سود یا
پاداش بعد از تاریخ ترازنامه،
در صورتی که واحد تجاری در تاریخ ترازنامه تعهد فعلی قانونی
یا عرفی برای چنین پرداختهایی، درنتیجه رویدادهای قبل از تاریخ مذکور، داشته باشد،

ﻫ   .  تصویب سود سهام توسط مجمع عمومی شرکتهای فرعی و
وابسته برای دوره یا دوره‌های قبل از تاریخ ترازنامه شرکت اصلی یا همزمان
با آن،

و  .  دریافت وجه یا مشخص شدن مبلغ قابل وصول بابت
ادعاهای خسارت از شرکتهای بیمه که در تاریخ ترازنامه در مرحله مذاکره بوده است، و

ز   .  کشف موارد تقلب یا اشتباهی که حاکی از نادرست
بودن صورتهای مالی است.

رویدادهای غیرتعدیلی
بعد از تاریخ ترازنامه

8 .   واحد تجاری نباید به‌منظور
انعکاس رویدادهای غیرتعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه، مبالغ شناسایی شده در صورتهای
مالی خود را تعدیل کند.

9
.   نمونه‌ای از رویداد غیرتعدیلی بعد از
تاریخ ترازنامه، کاهش ارزش بازار سرمایه‌گذاریها بین تاریخ ترازنامه و تاریخ تأیید
صورتهای مالی است. کاهش ارزش بازار معمولاً به وضعیت سرمایه‌گذاریها در تاریخ
ترازنامه مربوط نمی‌شود، بلکه منعکس‌کننده وضعیتهایی است که پس از تاریخ ترازنامه ایجاد شده است. بنابراین، واحد تجاری مبالغ
شناسایی شده از بابت سرمایه‌گذاریها را
در صورتهای مالی خود تعدیل نمی‌کند. همچنین، واحد تجاری مبالغ افشا شده در‌مورد سرمایه‌گذاریها
را در تاریخ ترازنامه به‌روز نمی‌کند، اگرچه ممکن است براساس الزامات مندرج در بند
19 اطلاعات بیشتری افشا کند.

سود سهام

10 . واحد تجاری نباید سود
سهام مصوب بعد از تاریخ ترازنامه یا سود سهام پیشنهادی را به‌عنوان بدهی در تاریخ
ترازنامه شناسایی کند.

11 . با توجه
به اینکه طبق اصلاحیه قانون تجارت تصویب سود سهام از اختیارات مجمع عمومی صاحبان
سهام است لذا پیشنهاد تقسیم سود توسط هیئت مدیره به‌عنوان بدهی در تاریخ ترازنامه
شناسایی نمی‌شود، زیرا با توجه به استاندارد
حسابداری شماره 4 با عنوان ذخایر، بدهیهای
احتمالی و داراییهای احتمالی در تاریخ ترازنامه تعهد فعلی وجود ندارد. پیشنهاد
هیئت مدیره در‌مورد تقسیم سود، در یادداشتهای توضیحی صورتهای
مالی افشا می‌شود.

تداوم فعالیت

12 . چنانچه بعد از تاریخ ترازنامه، انحلال واحد تجاری یا توقف فعالیتهای آن
توسط ارکان صلاحیتدار اعلام شود، یا اینکه واحد تجاری عملاً ناگزیر به انجام این
امر گردد، صورتهای مالی نباید برمبنای تداوم فعالیت تهیه شود.

13 . روند نامطلوب نتایج عملیات و وضعیت مالی بعد از
تاریخ ترازنامه ممکن است مبین لزوم بررسی درخصوص مناسب بودن کاربرد فرض تداوم
فعالیت باشد. چنانچه فرض تداوم فعالیت مصداق نداشته باشد، آثار آن چنان فراگیر است
که این استاندارد به‌جای تعدیل مبالغ شناسایی شده، تغییری اساسی در مبنای حسابداری
مورد عمل را الزامی می‌کند.

افشا

تاریخ تأييد صورتهای مالی

14 . واحد تجاری باید تاریخ تأیید صورتهای مالی و اسامی تأییدکنندگان آن را
افشا کند.

15 . آگاهی از
تاریخ تأیید‌صورتهای مالی برای استفاده‌کنندگان اهمیت دارد، زیرا صورتهای مالی
رویدادهای بعد از آن تاریخ را منعکس نمی‌کند.

به روز کردن افشا درباره شرایط موجود در تاریخ ترازنامه

16 . چنانچه واحد تجاری بعد از تاریخ ترازنامه اطلاعاتی درباره شرایط موجود
در تاریخ ترازنامه کسب کند، باید موارد افشای مربوط به این شرایط را باتوجه به
اطلاعات جدید به‌ روز کند.

17 . در برخی موارد ضرورت دارد که واحد تجاری براساس
اطلاعات دریافتی بعد از تاریخ ترازنامه، موارد افشا در صورتهای مالی خود را به‌روز
کند، حتی اگر اطلاعات مزبور بر مبالغ شناسایی شده در صورتهای مالی واحد تجاری تأثیر نداشته
باشد. به‌عنوان مثال، چنانچه بعد از تاریخ ترازنامه شواهدی درخصوص بدهی احتمالی موجود در
تاریخ ترازنامه فراهم شود، لازم است موارد افشا به روز شود. علاوه‌بر بررسی لزوم
شناسایی یا تغییر ذخیره براساس استاندارد حسابداری شماره 4 با عنوان ذخایر، بدهیهای احتمالی و
داراییهای احتمالی، واحد تجاری ملزم است موارد افشا درباره بدهی احتمالی را باتوجه
به شواهد مذکور، به‌روز ‌کند.

رویدادهای غیرتعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه

18 . واحد تجاری باید اطلاعات زیر را برای هر گروه با اهمیت
از رویدادهای غیرتعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه افشا کند :

الف .    ماهیت رویداد، و

ب .  براوردی
از اثر مالی آن، یا بیان اینکه انجام چنین براوردی امکان پذیر
نیست.

19 . چنانچه رویدادهای غیرتعدیلی
بعد از تاریخ ترازنامه با اهمیت باشد، عدم افشای آنها می‌تواند برتصمیمات
اقتصادی استفاده‌کنندگان که برمبنای صورتهای مالی اتخاذ می‌شود، تأثیر بگذارد. موارد زیر نمونه‌هایی
از رویدادهای غیرتعدیلی بعد از تاریخ ترازنامه است که عموماً منجر به افشا می‌شود :

الف. موارد عمده ترکیب تجاری بعد از تاریخ ترازنامه
(استاندارد حسابداری شماره 19 با عنوان ترکیبهای تجاری
افشای موارد خاصی را الزامی می‌کند) یا واگذاری یک ‌واحد
فرعی،

ب .  اعلام
برنامه‌ای برای توقف عملیات،

ج  .  موارد عمده
خرید داراییهـا، طبقه‌بندی داراییها طبق استاندارد حسابداری شماره 31
با عنوان داراییهای غیرجاری نگهداری شده برای فروش و عملیات
متوقف شده به عنوان نگهداری شده برای فروش، و سایر موارد واگذاری داراییها
یا مصادره داراییها توسط دولت،

د  .  وارد
شدن خسارت به تأسیسات و تجهیزات اصلی تولید براثر آتش‌سوزی بعد از
تاریخ ترازنامه،

ﻫ  .  اعلام
یا شروع اجرای تجدید ساختار عمده (به استاندارد حسابداری شماره 4
با عنوان ذخایر، بدهیهای احتمالی و داراییهای احتمالی مراجعه
شود)،

و  .  تغییرات
عمده در سرمایه و ترکیب سهامداران واحد تجاری بعد از تاریخ ترازنامه،

ز  .  تغییرات
عمده غیرمتعارف در قیمت داراییها یا نرخ ارز بعد از تاریخ ترازنامه،

ح  .  تغییرات
در نرخهای مالیاتی یا قوانین مالیاتی وضع شده یا اعلام شده بعد از تاریخ ترازنامه،
در صورتی که به دوره‌های مالی گذشته تسری نداشته باشد،

ط  .  ایجاد
تعهدات یا بدهیهای احتمالی عمده، برای مثال از طریق
صدور ضمانت‌نامه، و

ی  .  دعوای
حقوقی عمده که صرفاً ناشی از رویدادهای بعد از
تاریخ ترازنامه باشد.

تاریخ اجرا

20 . الزامات این استاندارد در‌مورد صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ
1/1/1385 و بعد از آن شروع می‌شود، لازم‌الاجرا ست.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی حسابداری

21 . با اجرای
الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد بین‌المللی حسابداری شماره 10
با عنوان رویدادهای بعد از تاریخ ترازنامه (31 مارس 2004)
نیز رعایت می‌شود.

پیوست

مبانی نتیجه‌گیری

این
پیوست بخشی از استاندارد حسابداری شماره 5 محسوب نمی‌شود.

1 .   براساس استاندارد حسابداری قبلی، شرکتها مجاز
بودند سود سهام پیشنهادی را به عنوان
بدهی شناسایی کنند. در استاندارد جدید، شناسایی سود سهام پیشنهادی به عنوان بدهی در تاریخ ترازنامه منع شده
است زیرا تصویب سود سهام از اختیارات مجمع عمومی صاحبان سهام است و درنتیجه در
تاریخ ترازنامه ” تعهد
فعلی“ و به تبع آن
بدهی وجود ندارد. ضمناً این روش هماهنگ با استانداردهای بین‌المللی حسابداری است.

2 .   تعدادی از اعضای کمیته اعتقاد دارند باتوجه به
الزام اصلاحیه قانون تجارت مبنی‌بر تقسیم10 درصد سود و همچنین سیاست گذشته
شرکت در مورد
تقسیم سود و مشخص بودن پیشنهاد هیئت مدیره در مورد تقسیم سود، می‌توان بدهی شرکت را
از این بابت به طور
برآوردی تعیین و شناسایی کرد.

3 .   در مرحله
نظرخواهی پیش‌نویس استاندارد نیز در همین ارتباط نظراتی ارائه شده بود و مجددا     ً موضوع مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و
نهایتاً اکثریت اعضای کمیته با شناسایی نکردن بدهی بابت سود سهام پیشنهادی موافقت
کردند.

4 .   در این
استاندارد تصویب سود سهام توسط مجمع عمومی شرکتهای فرعی و وابسته برای دوره یا
دوره‌های قبل از تاریخ ترازنامه شرکت اصلی یا همزمان با آن، در شرکت اصلی به عنوان رویداد تعدیلی تلقی می‌شود. دلایل
اصلی این روش، وجود کنترل یا نفوذ قابل ملاحظه شرکت سرمایه‌گذار در تصمیم‌گیری نسبت به تخصیص
سود شرکت سرمایه‌پذیر (حتی در موارد موقتی بودن کنترل یا نفوذ قابل ملاحظه) و نیز تأکید بر سود شرکت اصلی
طبق صورتهای مالی جداگانه در تصمیم‌گیری مربوط به تقسیم سود توسط مجمع عمومی
صاحبان سهام است. با این روش سود شرکت اصلی طبق صورتهای مالی جداگانه به سود طبق
صورتهای مالی تلفیقی نزدیکتر می‌شود.




استاندارد چهارحسابداری

استاندارد چهارحسابداری در خصوص ذخاير، بدهيهاي احتمالي و داراييهاي احتمالي- تجدیدنظر شده می باشد

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید.




استاندارد سه حسابداری

استاندارد سه حسابداری در خصوص درآمد عملياتي می باشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :



استاندارد
حسابداري شماره‌ 3

درآمد
عملياتي‌

اين‌ استاندارد بايد با
توجه‌ به‌ ”
 مقدمه‌اي‌ بر استانداردهاي‌
حسابداري‌“ مطالعه‌ و

بكار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

1 .   بنابر تعريف‌ ارائه‌ شده‌ در فصل‌ سوم‌ مفاهيم‌ نظري‌ گزارشگري‌ مالي‌، درآمد
عبارت‌ است‌ از افزايش‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ بجز مواردي‌ كه‌ به‌ آورده‌
صاحبان‌ سرمايه‌ مربوط‌ مي‌شود. مفهوم‌ درآمد، هر دو گروه‌ ”
 درآمد عملياتي‌“ و ” درآمد
غيرعملياتي“ را در
 برمي‌گيرد. درآمـد عملياتي‌ عبـارت‌
از درآمدي‌ است‌ كـه‌ از فعاليتهاي‌ اصلي‌ و مستمر واحد تجاري‌ حاصل‌ مي‌گردد و با عناوين‌ مختلفي‌ از قبيل‌ فروش‌، حق‌الزحمه‌،
سود تضمين‌ شده‌، سود سهام‌ و حق
 امتياز مورد اشاره‌ قرار مي‌گيرد.

2 .   مبحث‌ اصلي‌ در حسابداري‌ درآمد عملياتي‌
عمدتاً معطوف‌ به‌ تعيين‌ زمان‌ شناخت‌ درآمد عملياتي‌ است‌. درآمد عملياتي‌ زماني‌
شناسايي‌ مي‌شود كه‌ شواهد كافي‌ مبني‌بر وقوع‌ يك‌ جريان‌ آتي‌ ورودي‌ منافع‌
اقتصادي‌ وجود داشته‌ باشد (يعني‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با درآمد عملياتي‌
به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد) و اين‌ منافع‌ را بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير
اندازه‌گيري‌ كرد.

دامنه‌ كاربرد

3 .   اين‌ استاندارد بايد براي‌ حسابداري‌ درآمد
عملياتي‌ حاصل
 از معاملات‌ و رويدادهاي‌ زير
بكار گرفته‌ شود:

الف ‌. فروش‌ كالا،

ب‌ .  ارائـه‌
خدمات‌، و

ج  ‌.  استفاده‌
ديگران‌ از داراييهاي‌ واحد تجاري‌ كه‌ مولد سود تضمين‌ شده‌، درآمد حق
 امتياز و سود سهام‌ است‌.

4 .   كالا شامل‌ كالاي‌ توليد شده‌ توسط‌ واحد تجاري‌
براي‌ فروش‌ و همچنين‌ كالاي‌ خريداري‌ شده‌ جهت‌ فروش‌ مجدد از قبيل‌ كالاي‌
خريداري‌ شده‌ توسط‌ يك‌ واحد بازرگاني‌ يا زمين‌ و ساير املاك‌ نگهداري‌ شده‌
براي‌ فروش‌ مجدد است‌.

5 .   ارائـه‌ خدمـات‌،
معمولا متضمن‌ اجـراي‌ وظيفـه‌اي‌ مورد توافق‌ طي‌ مدتي‌ معيـن‌ توسط‌ واحد تجاري‌
است‌. خدمات‌ ممكن‌ است‌ طي‌ يك‌ يا چند دوره‌ مالي‌ ارائه‌ شود. برخي
 از پيمانهاي‌ ارائـه‌ خدمات‌ ماهيتاً از نوع‌ پيمانهاي‌
بلندمدت‌ است‌. درآمد عملياتي‌ حاصل
 از چنين‌
پيمانهايي‌، طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 9 با
 عنوان‌ حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌ شناسايي‌ مي‌شود.

6 .   استفاده‌ ديگران‌ از داراييهاي‌ واحد تجاري‌
منجر
 به‌ تحصيل‌ درآمدهاي‌ عملياتي‌
زير مي‌شود:

الف ‌. سـود تضمين‌ شـده‌: مبالغي‌ كـه‌ بابت‌ استفـاده‌
از وجـوه‌ نقـد يا معادل‌ وجه‌ نقد واحد
 تجاري‌
مطالبه‌ مي‌شود،

ب ‌.  درآمد
حق
 امتياز : مبالغي‌ كه‌ بابت‌ استفاده‌ از داراييهاي‌ غيرجاري‌
واحد تجاري‌ نظير امتياز ساخت‌، علايم‌ تجاري‌، حق‌ انتشار و نرم‌افزار رايانه‌اي‌
مطالبه‌ مي‌شود، و

ج  ‌.  سود
سهام‌: مبالغي‌ از سود توزيع‌ شده‌ واحد سرمايه‌پذير كه‌ متناسب‌ با سهم‌الشركه‌
واحد تجاري‌ عايد آن‌ مي‌شود.

7 .   در اين‌ استاندارد، درآمـد عملياتي‌ حاصل از موارد زير مطرح‌ نمي‌شود:

الف ‌. سود سهام‌ حاصل از سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ به‌ روش‌ ارزش‌ ويژه‌ به حساب‌ گرفته‌ مي‌شود،

ب‌ ‌.  پيمانهاي‌
بلندمدت‌ (رجوع‌ شود به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 9
 با عنوان‌ حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌)،

ج  ‌.  قراردادهاي‌
اجاره‌،

د  ‌.  كمكهاي‌
بلاعوض‌ و ساير كمكهاي‌ مشابه‌ دولتي‌ (رجوع‌ شود به‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌
 10 با عنوان‌ حسابداري‌ كمكهاي‌ بلاعوض‌ دولت‌)،

ﻫ  ‌.  قراردادهاي‌
بيمه‌ در شركتهاي‌ بيمه‌،

و  ‌.  شناخت
اولیه تولید کشاورزی و شناخت اولیه و تغییرات ارزش منصفانه داراییهای زیستی
غیرمولد مربوط به فعالیت کشاورزی (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره 26 با
 عنوان فعالیتهای کشاورزی)،

ز  ‌.  استخراج‌
مواد معدني‌، و

ح  ‌.  تغيير
ارزش‌ ساير داراييهاي‌ جاري‌ از قبيل‌ سرمايه‌گذاريها (در مؤسسات‌ تخصصي‌ سرمايه‌گذاري‌)
يا سرمايه‌گذاري‌ در املاك‌ در واحدهاي‌ تجاري‌ كه‌ به‌ خريد و فروش‌ املاك‌
اشتغال‌ دارند.

ط  .  درآمد
ناشی
 از فعالیتهای ساخت املاک.

تعاريف‌

8 .   اصطلاحات‌ ذيل‌ در اين‌ استاندارد با معاني‌
مشخص‌ زير بكار رفته‌ است‌:

  • درآمد
    عملياتي‌
    : عبارت‌
    است‌ از افزايش‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌، بجز موارد مرتبط‌ با آورده‌ صاحبان‌
    سرمايه‌، كه‌ از فعاليتهاي‌ اصلي‌ و مستمر واحد تجاري‌ ناشي‌ شده‌ باشد.
  • ارزش‌
    منصفانه‌‌
    : مبلغي‌
    است‌ كه‌ خريداري‌ مطلع‌ و مايل‌ و فروشنده‌اي‌ مطلع‌ و مايل‌ مي‌توانند در معامله‌اي‌
    حقيقي‌ و در شرايط‌ عادي‌، يك‌ دارايي‌ را در ازاي‌ مبلغ‌ مزبور با يكديگر مبادله‌
    كنند.

9 .   مبالغي‌ كه‌ به‌ نمايندگي‌ از طرف‌ اشخاص‌ ثالث‌
(از قبيل‌ برخي‌ مالياتها) وصول‌ مي‌شود، به‌ افزايش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ منجر
نمي‌گردد و لذا درآمد عملياتي‌ محسوب‌ نمي‌شود. به‌گونه‌ مشابه‌، در
 مورد كارگزاران‌، مبالغ‌ ناخالص‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌
به‌ افزايش‌ حقوق‌ صاحبان‌ سرمايه‌ منجر نمي‌گردد و لذا تنها مبلغ‌ حق‌العمل‌ يا
كارمزد، درآمد عملياتي‌ محسوب‌ مي‌شود.

اندازه‌گيري‌ درآمد
عملياتي‌

10 . درآمد عملياتي‌ بايد به ارزش‌ منصفانه‌ مابه‌ازاي‌ دريافتي‌ يا دريافتني‌ اندازه‌گيري‌
شود.

11 . مبلغ‌ درآمد عملياتي‌ حاصل از يك‌ معامله‌ معمولاً طبق‌ توافقي‌ كه‌ بين‌ واحد
تجاري‌ و خريدار يا استفاده‌كننده‌ از دارايي‌ به‌ عمل‌ مي‌آيد، تعيين‌ مي‌شود.
اين‌ مبلغ‌ به
 ارزش‌ منصفانه مابه‌ازاي‌
دريافتي و دريافتني‌ با احتساب‌ تخفيفات‌ تجاري‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود.

12 . در بسياري‌ حالات‌، مابه‌ازاي‌ مربوط‌، به‌ شكل‌
وجه‌ نقد يا معادل‌ آن‌ مي‌باشد و مبلغ‌ درآمد عملياتي‌ همان‌ مبلغ‌ وجه‌ نقد
دريافتي‌ است‌. با
 اين حال‌، هرگاه‌ جريان‌ ورودي‌ وجه‌ نقد به‌ آينده‌ موكول‌
شود، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ طبق‌ قرارداد منعقده‌ بين‌ فروشنده‌ و خريدار و يا ضوابط‌
معمول‌ فروشنده‌، مبلغي‌ اضافه‌ بر بهاي‌ فروش‌ نقدي‌ كالا يا خدمات‌ دريافت‌ شود،
در
 اين حالت‌ ارزش‌ منصفانه‌ مابه‌ازاي‌ مربوط‌، بهاي‌ فروش‌
نقدي‌ است‌ و مبلغ‌ اضافه‌ دريافتي‌ درآمد عملياتي‌ فروشنده‌ محسوب‌ نمي‌شود، بلكه‌
بايد باتوجه‌ به‌ محتواي‌ تجاري‌ معامله‌ تحت‌ عنوان‌ ”
 درآمد تأمين‌ مالي‌“ به طور
جداگانه‌ نمايش‌ يابد.

13 . هرگاه‌ كالاها يا خدمات‌ در قبال‌ كالاها يا
خدمات‌ ديگري‌ كه‌ از لحاظ‌ ماهيت‌ و ارزش‌ مشابه‌ باشد مبادله‌ گردد، اين‌ مبادله‌
به
 عنوان‌ معامله‌اي‌ درآمدزا تلقي‌
نمي‌شود. براي
 مثال‌ مي‌توان‌ از مبادله‌ شير
توسط‌ دو شركت‌ توليدكننده‌ محصولات‌ لبني‌ جهت‌ تأمين‌ به‌ موقع‌ تقاضاي‌ مشتريان‌
در حوزه‌ توزيع‌ محصولاتشان‌ اشاره‌ كرد. چنانچه‌ كالا يا خدمات‌ غير
 مشابه‌ مبادلـه شود، اين‌ مبادله‌ به عنوان‌ معامله‌اي‌ درآمدزا تلقي‌ مي‌گردد. در اين حالت‌ درآمد عملياتي‌ به ارزش‌ منصفانه‌ كالاها يا خدمات‌ دريافتي‌ پس‌ از تعديل‌
از بابت‌ سرك‌ نقدي‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود. هرگاه‌ ارزش‌ منصفانه‌ كالاها يا خدمات‌
دريافتي‌ را نتوان‌ به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد، درآمد عملياتي‌ به
 ارزش‌ منصفانه‌ كالاها يا خدمات‌ واگذار شده‌ پس‌ از
تعديل‌ از بابت‌ سرك‌ نقدي‌، اندازه‌گيري‌ مي‌شود.

تشخيص‌ معامله‌

14 . معيارهاي‌ شناخت‌ مندرج‌ در اين‌ استاندارد
معمولاً به
 طور جداگانه‌ در مورد هر معامله‌ اعمال‌ مي‌شود. با اين حال‌، در برخي‌ شرايط‌، جهت‌ انعكاس‌ محتواي‌ معامله‌ لازم‌ است‌
معيارهاي‌ شناخت‌ در
 مورد اجزاي‌ قابل‌ تفكيك‌ يك‌
معامله‌ منفرد بكار گرفته‌ شود. براي
 مثال‌،
هرگاه‌ قيمت‌ فروش‌ محصول‌ شامل‌ يك‌ مبلغ‌ قابل‌ تفكيك‌ جداگانه‌ درارتباط‌ با
خدمات‌ بعدي‌ باشد، اين‌ مبلغ‌ به‌ دوره‌هاي‌ آتي‌ منتقل‌ و به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌ طي‌ دوره‌ اجراي‌ خدمات‌ مورد
شناخت‌ قرار مي‌گيرد. بالعكس‌، هرگاه‌ دو يا چند معامله‌ به‌گونه‌اي‌ به‌‌هم‌
پيوسته‌ باشد كه‌ اثر تجاري‌ آن‌ را نتوان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ كليت‌ آن‌ درك‌ كرد،
معيارهاي‌ شناخت‌ در
 مورد آن‌ به طور يكجا اعمال‌ مي‌شود. براي مثال‌، يك‌ واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ كالاهايي‌ را به‌
فروش‌ رساند و همزمان‌ قراردادي‌ جداگانه‌ براي‌ بازخريد همان‌ كالاها درآينده‌
منعقد كند. اين‌ امر موجب‌ نفي‌ اثر محتوايي‌ معامله‌ فروش‌ مي‌شود و لذا در
 چنين‌ حالتي‌ بايد دو معامله‌ فروش‌ و بازخريد همان‌
كالا را يكجا شناسايي‌ كرد.

فروش‌
كالا

15 . درآمد عملياتي‌ حاصل‌ از فروش‌ كالا بايد زماني‌ شناسايي‌ شود كه‌ كليه‌ شرايط‌
زير تحقق‌ يافته‌ باشد:

الف ‌. واحد تجاري‌
مخاطرات‌ و مزاياي‌ عمده‌ مالكيت‌ كالاي‌ مورد معامله‌ را به‌ خريدار منتقل‌ كرده‌
باشد،

ب‌‌ .  واحد
تجاري‌ هيچ‌ دخالت‌ مديريتي‌ مستمر درحدي‌ كه‌ معمولاً با مالكيت‌ همراه‌ است‌ يا
كنترل‌ مؤثري‌ نسبت‌ به‌ كالاي‌ فروش‌ رفته‌ اعمال‌ نكند،

ج‌  .  مبلغ‌
درآمد عملياتي‌ را بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد،

د‌  .  جريان‌
منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با معامله‌ فروش‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد، و

ﻫ‌  .  مخارجي‌
را كه‌ درارتباط‌ با كالاي‌ فروش‌ رفته‌ تحمل‌
 شده‌ يا
خواهد شد بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد.

16 . براي‌ اينكه‌ زمان‌ انتقال‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌
مالكيت‌ به‌ خريدار را بتوان‌ تعيين‌ كرد، لازم‌ است‌ شرايط‌ معامله‌ مورد بررسي‌
قرار گيرد. در اغلب‌ حالات‌، انتقال‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ مالكيت‌ با انتقال‌
مالكيت‌ قانوني‌ به‌ خريدار يا تصرف‌ مورد معامله‌ توسط‌ خريدار همراه‌ است‌. اين‌
موضوع‌ در
 مورد اغلب‌ خرده‌ فروشيها صدق‌
مي‌كند. مواردي‌ نيز وجود دارد كه‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ مالكيت‌ در زماني‌ متفاوت‌
از زمان‌ انتقال‌ مالكيت‌ قانوني‌ يا تصرف‌ توسط‌ خريدار انتقال‌ مي‌يابد.

17 . اگر واحد تجاري‌ بخش‌ عمده‌اي‌ از مخاطرات‌ و
مزاياي‌ مالكيت‌ را حفظ‌ كند، معامله‌ مربوط‌، فروش‌ تلقي‌ نمي‌گردد و لذا درآمدي‌
از بابت‌ آن‌ شناسايي‌ نمي‌شود. اين‌ امر ممكن‌ است‌ در حالات‌ مختلفي‌ اتفاق‌
بيفتد. نمونه‌هايي‌ از مواردي‌ كه‌ واحد تجاري‌ ممكن‌ است‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌
عمده‌ مالكيت‌ را حفظ‌ كند به‌ شرح‌ زير است‌:

الف ‌. زماني‌ كه‌
واحد تجاري‌ تعهداتي‌ را درارتباط‌ با عملكرد غير
 مطلوب‌
مورد معامله‌ كه‌ توسط‌ مفاد ضمانت‌نامه‌ كالاي‌ فروش‌ رفته‌ پوشش‌ نيافته‌ باشد،
به‌ عهده‌ بگيرد،

ب‌ ‌.  زماني‌
كه‌ دريافت‌ درآمد عملياتي‌ مربوط‌ به‌ يك‌ فروش‌ خاص‌، مشروط‌ به‌ تحصيل‌ درآمد
توسط‌ خريدار از محل‌ فروش‌ كالاي‌ مورد معامله‌ باشد،

ج‌  ‌.  زماني‌
كه‌ ارسال‌ كالاي‌ مورد معامله‌ متضمن‌ خدمات‌ نصب‌ باشد، ليكن‌ خدمات‌ نصب‌ كه‌
بخش‌ عمده‌اي‌ از مبلغ‌ قرارداد را تشكيل‌ مي‌دهد، توسط‌ واحد تجاري‌ به‌‌طور كامل‌
انجام‌ نشده‌ باشد، و

د  ‌.  زماني‌
كه‌ خريدار حق‌ فسخ‌ معامله‌ را براساس‌ مفاد قرارداد داشته‌ باشد و واحد تجاري‌
در
 مورد احتمال‌ برگشت‌ كالاي‌
فروش‌ رفته‌ مطمئن‌ نباشد.

18 . چنانچه‌،
واحد تجاري‌ تنها بخش‌ كم‌اهميتي‌ از مخاطرات‌ مالكيت‌ را براي‌ خود نگه‌ دارد،
معامله‌ مورد نظر، فروش‌ تلقي‌ و درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ مي‌شود. براي
 مثال‌، فروشنده‌ ممكن‌ است‌ تنها به‌ خاطر تضمين‌ قابليت‌ وصول‌ مطالبات‌، مالكيت‌ قانوني‌
كالا را براي‌ خود حفظ‌ كند. در
 چنين‌ حالتي‌، اگر واحد تجاري‌
مخاطرات‌ و مزاياي‌ عمده‌ مالكيت‌ را منتقل‌ كرده‌ باشد، اين‌ معامله‌، فروش‌ تلقي‌
و درآمد عملياتي‌ آن‌ شناسايي‌ مي‌گردد. مثال‌ ديگر از حفظ‌ بخش‌ كم‌ اهميتي‌ از
مخاطرات‌ مالكيت‌، وجود شرطي‌ در خرده‌ فروشي‌ كالاست‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ درصورت‌
عدم‌ رضايت‌ مشتري‌، برگشت‌ كالا و استرداد مابه‌ازا به‌ مشتري‌ ميسر باشد. در
 چنين‌ حالتي‌، به شرط‌
آنكه‌ فروشنده‌ بتواند مبالغ‌ برگشتي‌ آتي‌ را به‌گونه‌اي‌ اتكا پذير براورد كند و
بدهي‌ ناشي‌ از برگشت‌ كالا را باتوجه‌ به‌ تجربيات‌ گذشته‌ و ساير عوامل‌ مربوط‌
شناسايي‌ كند، درآمد عملياتي‌ در
 زمان‌ فروش‌ مورد شناخت‌ قرار
مي‌گيرد.

19 . براي‌
شناخت‌ درآمد عملياتي‌، محتمل‌ بودن‌ جريان‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با معامله‌ به
 درون‌ واحد تجاري‌ شرط‌ اساسي‌ است‌. در برخي‌ موارد، تا زمان‌ دريافت‌ مابه‌ازا يا رفع‌ ابهام‌
در
 اين زمينه‌، ممكن‌ است‌ جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ محتمل‌
نباشد. براي
 مثال‌، هرگاه‌ خروج‌ مبالغ‌
مابه‌ازاي‌ حاصل
 از فروش‌ در يك‌ كشور خارجي‌
منوط‌ به‌ صدور مجوز دولت‌ آن‌ كشور باشد، در
 مورد
جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با فروش‌ مذكور ابهام‌ وجود دارد، لذا تنها
پس‌ از صدور مجوز خروج‌ وجوه‌، ابهام‌ برطرف‌ و درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ مي‌شود.
با
 اين حال‌، هرگاه‌ در مورد
قابليت‌ وصول‌ بخشي‌ از درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ شده‌ قبلي‌ ابهام‌ به‌ وجود آيد،
مبلغ‌ غيرقابل‌ وصول‌ يا مبلغي‌ كه‌ بازيافت‌ آن‌ غير
 محتمل‌ است‌، به‌ جاي‌
اينكه‌ به
 عنوان‌تعديل‌ درآمد عملياتي‌
شناسايي‌ شده‌ قبلي‌ به
 حساب‌ گرفته‌ شود، به حساب‌ هزينه‌ منظور مي‌گردد.

20 . درآمد
عملياتي‌ و هزينه‌هاي‌ مرتبط‌ با يك‌ معامله‌ يا رويداد به
 طور همزمان‌ شناسايي‌ مي‌شود. اين‌ فرايند، عموماً ” تطابق‌ درآمد و هزينه‌“ ناميده‌ مي‌شود. هزينه‌ها،
ازجمله‌ هزينه‌ تضمين‌ كالاي‌ فروش‌ رفته‌ و ساير مخارجي‌ كه‌ پس‌ از حمل‌ كالا
ممكن‌ است‌ واقع‌ شود، در
 صورتي‌ كه‌ ساير شرايط‌ شناخت‌
درآمد برقرار باشد، معمولاً به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ است‌. با
 اين‌حال‌، هرگاه‌ هزينه‌ها را نتوان‌ به‌ گونه‌اي‌
اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد، درآمد عملياتي‌ را نمي‌توان‌شناسايي‌ كرد. در
 چنين‌ شرايطي‌، هرگونه‌ مابه‌ازاي‌ دريافتي‌ به عنوان‌ بدهي‌ شناسايي‌ مي‌شود.

ارائـه‌ خدمات‌

21 . هرگاه‌ ماحصل‌ معامله‌اي‌ را كه‌ متضمن‌ ارائـه‌
خدمات‌ است‌ بتوان‌ به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير براورد كرد، درآمد عملياتي‌ مربوط‌ بايد
با توجه‌ به‌ ميزان‌ تكميل‌ آن‌ معامله‌ شناسايي‌ شود. ماحصل‌ معامله‌، زماني‌ به‌گونه‌اي‌
اتكاپذير قابل‌ برآورد است‌ كه‌ همه‌ شرايط‌ زير احراز شده‌ باشد:

الف‌ . جريان‌ منافع‌
اقتصادي‌ مرتبط‌ با معامله‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد،

ب‌ .  مبلغ‌
درآمد عملياتي‌ را بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد،

ج‌‌  .  ميزان‌
تكميل‌ معامله‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد، و

د‌  .  مخارجي‌
كه‌ درارتباط‌ با ارائـه‌ خدمات‌ تحمل‌ شده‌ يا خواهد شد، به‌گونه‌اي‌ اتكاپذير
قابل‌ اندازه‌گيري‌ باشد .

22 . شناخت‌ درآمد عملياتي‌ براساس‌ ميزان‌ تكميل‌
كار، اغلب‌ روش‌ درصد تكميل‌ ناميده‌ مي‌شود. ضوابط‌ اعمال‌ روش‌ مزبور، مشتمل‌ بر
نحوه‌ تعيين‌ ميزان‌ تكميل‌ كار در استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 9 با عنوان‌ حسابداري‌ پيمانهاي‌ بلندمدت‌
تشريح‌ شده‌ است‌.

23 . در مورد
شناخت‌ درآمد عملياتي‌ حاصل
 از ارائـه‌ خدمات‌ نيز، محتمل‌
بودن‌ جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌، شرط‌ اساسي‌ است‌. با
 اين حال‌، درصورت‌ وجود ابهام‌ در مورد قابليت‌ وصول‌ بخشي‌ از درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ شده‌
قبلي‌، مبلغ‌ غير
 قابل‌ وصول‌ يا مبلغي‌ كه‌
بازيافت‌ آن‌ ديگر محتمل‌ نيست‌، به
 عنوان‌
هزينه‌ و نه‌ به‌ صورت‌ تعديل‌ درآمد شناسايي‌ شده‌ قبلي‌، در حسابها منظور مي‌شود.

24 . براي‌ اينكه‌
بتوان‌ ماحصل‌ يك‌ معامله‌ را به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير براورد كرد، معمولاً لازم‌
است‌ واحد تجاري‌ از يك‌ سيستم‌ داخلي‌ بودجه‌بندي‌ و گزارشگري‌ مالي‌ مؤثر
برخوردار باشد. واحد تجاري‌، براوردهاي‌ درآمد عملياتي‌ را همزمان‌ با ارائه‌
خدمات‌ بررسي‌ و در صورت‌ لزوم‌ آن‌ را تغيير مي‌دهد. با
 اين حال‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ شرايط‌
حاكم‌ ممكن‌ است‌ تجديد نظر ادواري‌ براوردها را ايجاب‌ كند، لزوماً بدين‌ معني‌
نيست‌ كه‌ ماحصل‌ معامله‌ را نمي‌توان‌ به‌
 گونه‌اي‌
اتكاپذير براورد كرد. يك‌ واحد تجاري‌ عموماً پس‌ از توافق‌ در
 مورد شرايط‌ مطرح شده در
صفحه بعد با طرفهاي‌ ديگر معامله‌ قادر به‌ انجام‌ براوردهاي‌ اتكاپذير است‌:

الف ‌. حقوق‌ قابل‌ اعمال‌ هريك‌ از طرفين‌ در مورد خدماتي‌ كه‌ قرار است‌ ارائه‌
يا دريافت‌ شود،

ب ‌.  مابه‌
ازايي‌ كه‌ قرار است‌ مبادله‌ شود، و

ج  ‌.  نحوه‌
و شرايط‌ تسويه‌.

25 . هرگاه‌ ارائـه‌ خدمات‌، متضمن‌ انجام‌ تعداد
نامشخصي‌ از عمليات‌ طي‌ يك‌ دوره‌ زماني‌ معين‌ باشد، درآمد عملياتي‌ به‌ روش‌ خط‌
مستقيم‌ طي‌ آن‌ دوره‌ زماني‌ شناسايي‌ مي‌شود، مگر اين‌ كه‌ طبق‌ شواهد موجود،
روش‌ ديگري‌ كه‌ درآمد عملياتي‌ دوره‌ را بهتر منعكس‌ كند، وجود داشته‌ باشد.
هرگاه‌ يك‌ فعاليت‌ خاص‌ در مقايسه‌ با ساير عمليات‌ از اهميت‌ ويژه‌اي‌ برخوردار
باشد، شناخت‌ درآمد عملياتي‌ تا زمان‌ اجراي‌ آن‌ فعاليت‌ خاص‌ به
 تعويق‌ مي‌افتد.

26 . هرگاه‌ ماحصل‌ معامله‌اي‌ را كه‌ متضمن‌ ارائـه‌
خدمات‌ است‌ نتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير براورد كرد، درآمد عملياتي‌ را بايد
تنها تا ميزان‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ قابل‌ بازيافت‌ مورد شناخت‌ قرار داد.

27 . در مراحل‌
اوليه‌ معامله‌، اغلب‌‌ براورد اتكاپذير ماحصل‌ معامله‌ امكان‌پذير نيست‌. با
 اين حال‌، ممكن‌ است‌ اين‌ احتمال‌
وجود داشته‌ باشد كه‌ واحد تجاري‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ معامله‌ را بازيافت‌ كند.
بنابراين‌ درآمد عملياتي‌ تنها تا ميزان‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌اي‌ كه‌ انتظار بازيافت‌
آن‌ مي‌رود شناسايي‌ مي‌گردد. از آنجا كه‌ ماحصل‌ معامله‌ را نمي‌توان‌ به‌گونه‌اي‌
اتكاپذير براورد كرد، هيچگونه‌ سودي‌ شناسايي‌ نمي‌شود.

28 . هرگاه‌ ماحصل‌ يك‌ معامله‌ را نتوان‌ به‌ گونه‌اي‌
اتكاپذير براورد كرد و بازيافت‌ مخارج‌ تحمل‌شده‌ محتمل‌ نباشد، درآمد عملياتي‌
شناسايي‌ نمي‌شود و مخارج‌ تحمل‌شده‌ به
 عنوان‌
هزينه‌ دوره‌ مورد شناخت‌ قرار مي‌گيرد. هرگاه‌ ابهاماتي‌ كه‌ مانع‌ براورد
اتكاپذير ماحصل‌ معامله‌ شده‌ بود، برطرف‌ شود، درآمد عملياتي‌ به‌ جاي‌ بند 26
براساس‌ بند 21 شناسايي‌ مي‌شود.

سود تضمين‌ شده‌، درآمد
حق امتياز و سود سهام‌

29 . درآمدهاي‌ عملياتي‌ ناشي‌ از استفاده‌ ديگران‌ از
داراييهاي‌ واحد تجاري‌ كه‌ متضمن‌ سود
 تضمين‌ شده‌، درآمد حق
 امتياز و سود سهام‌ است‌ بايد براساس‌ معيارهاي‌ مندرج‌
در بند 30 به
 شرط‌ تحقق‌ شرايط‌ زير شناسايي‌
شود:

الف‌
. جريان‌
منافع‌ اقتصادي‌ مرتبط‌ با معامله‌ به‌ درون‌ واحد تجاري‌ محتمل‌ باشد، و

ب‌ .  مبلغ‌
درآمد عملياتي‌ را بتوان‌ به‌ گونه‌اي‌ اتكاپذير اندازه‌گيري‌ كرد.

30 . درآمد عملياتي‌ مذكور در بند 29 بايد با توجه‌ به‌ مباني‌ زير شناسايي‌
شود:

الف ‌. سود تضمين‌ شده‌ براساس‌ مدت‌ زمان‌ و باتوجه‌ به‌
مانده‌ اصل‌ طلب‌ و نرخ‌ مربوط‌،

ب ‌.  درآمد
حق
 امتياز طبق‌ محتواي‌ قرارداد
مربوط‌، و

ج‌  .  سود
سهام‌ حاصل
 از سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ به‌
روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ثبت‌ نشده‌ است‌، در
 زمان‌ احراز حق‌ دريافت‌ توسط‌
سهامدار، به‌ استثناي‌ سود سهام‌ حاصل
 از سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ و وابسته‌.

31 . درآمد عملياتي‌ مرتبط‌ با سود سهام‌ در زمان‌ احراز حق‌ دريافت‌ توسط‌ سهامدار شناسايي‌ مي‌شود.
در
 برخي‌ شرايط‌، مثلاً، در مواردي‌ كه‌ سود سهام‌ از محل‌ اندوخته‌ها يا سود
انباشته‌ مصوب‌ پيش‌ از تحصيل‌ سرمايه‌گذاري‌ اعلام‌ مي‌شود، اين‌
 گونه‌ مبالغ‌ معرف‌ بازيافت‌ بخشي‌ از بهاي‌ تمام‌ شده‌
سرمايه‌گذاري‌ است‌ و درآمد محسوب‌ نمي‌شود. به
 بيان‌
ديگر، بهاي‌ تمام‌شده‌ سرمايه‌گذاري‌ تنها هنگامي‌ بابت‌ سود سهام‌ دريافتي‌ يا
دريافتني‌ كاهش‌ داده‌ مي‌شود كه‌ سود سهام‌ مزبور مازاد بر سهم‌ شركت‌ سرمايه‌گذار
از سودهاي‌ مصوب‌ شركت‌ سرمايه‌پذير پس‌ از تحصيل‌ سرمايه‌گذاري‌ باشد.

32 . درآمد حق امتياز
طبق‌ شرايط‌ مندرج‌ در قرارداد مربوط‌ تعلق‌ مي‌گيرد و معمولاً بر
 همين‌ اساس‌ شناسايي‌ مي‌شود، مگر آنكه‌ با توجه‌ به‌
محتواي‌ قرارداد، شناسايي‌ درآمد برمبناي‌ روشهاي‌ سيستماتيك‌ و منطقي‌ ديگري‌
مناسب‌تر باشد.

33 . محتمل‌ بودن‌ جريان‌ ورودي‌ منافع‌ اقتصادي‌ شرط‌
اساسي‌ شناسايي‌ سود تضمين‌ شده‌، درآمد حق
 امتياز و
سود سهام‌ به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌ است‌. با اين حال‌، هرگاه‌ درخصوص‌ قابليت‌
وصول‌ مبلغي‌ كه‌ قبلاً به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌ شناسايي‌
شده‌، ابهامي‌ به‌ وجود آيد مبلغ‌ غير
 قابل‌
وصول‌ يا مبلغي‌ كه‌ بازيافت‌ آن‌ ديگر محتمل‌ نيست‌، به
 عنوان‌ هزينه‌ دوره‌ و نه‌ به‌ صورت‌ تعديل‌ درآمد
عملياتی شناسایی
 شده‌ قبلي‌، در حسابها منظور مي‌شود.

افشا

34 . واحد تجاري‌ بايد موارد زير را در يادداشتهاي‌
توضيحي‌ افشا كند:

الف
‌. رويه‌هاي‌
حسابداري‌ مورد استفاده‌ براي‌ شناخت‌ درآمد عملياتي‌ باتوجه‌ به‌ الزامات‌
استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 1 با عنوان‌ “
 نحوه‌
ارائه‌ صورتهاي‌ مالي‌“، و

ب‌ .  مبلغ‌ هر يك‌ از طبقات‌ عمده‌ درآمد عملياتي‌
شناسايي‌ شده‌ طي‌ دوره‌ ناشي‌ از موارد زير:

ـ  فروش‌ كالا،

ـ  ارائه‌ خدمات‌،

ـ  سود تضمين‌ شده‌،

ـ  درآمد حق امتياز،

ـ  سود سهام‌، و

ج‌  .  مبلغ‌
درآمد عملياتي‌ حاصل
 از مبادلـه‌ كالا يا خدمات‌ كه‌
در هر يك‌ از طبقات‌ عمده‌ درآمد عملياتي‌ منظور شده‌ است‌.

35 . واحد تجاري‌ بايد هرگونه‌ سود يا زيان‌ احتمالي‌
را طبق‌ استاندارد حسابداري‌ شماره‌ 4 با
 عنوان ذخائر، بدهیهای احتمالی و
داراییهای احتمالی افشا كند. اين‌گونه‌ سودها يا زيانها ممكن‌ است‌
ناشي‌ از اقلامي‌ از
 قبيل‌ مخارج‌ تضمين‌، ادعاها،
جريمه‌ها يا زيانهاي‌ احتمالي‌ باشد.

تاريخ‌ اجرا

36 . الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از
تاريخ‌ 1/1/1380 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با
استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ حسابداري‌

37 . با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد
استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ شماره‌ 18 با عنوان‌ درآمد عملياتي‌ نيز رعايت‌ مي‌شود.

استاندارد حسابداري
شماره 3

درآمد عملياتي‌

پيوست‌

نمونه‌هايي‌ از موارد شناخت‌
درآمد عملياتي‌

نمونه‌هاي‌
ارائه‌ شده‌ در اين‌ پيوست‌، نحوه‌ كاربرد استاندارد حسابداري‌ را در تعدادي‌ از
وضعيتهاي‌ تجاري‌ تشريح‌ مي‌كند. اين‌ نمونه‌ها معطوف‌ به‌ جنبه‌هاي‌ خاصي‌ از يك‌
معامله‌ است‌ و بحث‌ جامعي‌ در
 مورد همه‌ عوامل‌ مؤثر احتمالي‌
در شناخت‌ درآمد عملياتي‌ را ارائه‌ نمي‌كند. به‌ جز مواردي‌ كه‌ مشخصاً در تحليل‌
وضعيتهاي‌ تجاري‌ مورد اشاره‌ قرار گرفته‌ است‌، نمونه‌ها متضمن‌ اين‌ فرض‌ است‌
كه‌ هيچ‌ ابهام‌ قابل‌ ملاحظه‌ در
 مورد مبلغ‌ يا قابليت‌ وصول‌
مابه‌ازايي‌ كه‌ قرار است‌ دريافت‌ شود، هزينه‌هايي‌ كه‌ واقع‌ شده‌ يا واقع‌
خواهد شد، يا ميزان‌ احتمالي‌ برگشت‌ كالا وجود ندارد. اين‌ نمونه‌ها تنها جنبه‌
تشريحي‌ دارد و بخشي‌ از استاندارد حسابداري‌ نيست‌.

الف‌. فروش‌ كالا

1 .    فروش‌،
همراه‌ با تعويق‌ در تحويل‌ كالا:

بنابه‌ درخواست‌ خريدار، تحويل‌ كالا به تعويق‌ افتاده‌ ولي‌ مالكيت‌ آن‌ به‌ خريــدار منتقـل‌
شده‌ است‌ و وي‌ صورتحساب‌ را مي‌پذيرد.

 
 
 
هرگاه‌ مالكيت‌ به‌ خريدار
منتقل‌ شود، درصورت‌ تحقق‌ شرايط‌ زير درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ مي‌شود:

الف‌.    تحويل‌ كالا به‌ خريدار محتمل‌ باشد.
ب ‌.    در زمان‌ شناخت‌ درآمد، كالا
موجود،
قابل‌ تشخيص‌ و آماده‌ تحويل‌ به‌ خريدار باشد.
ج  ‌.   خريـدار به‌طور مشخص‌، تعويق‌ در تحويل‌ كالا را تاييد كرده‌
باشد.

د   .    شرايط‌ معمول‌ پرداخت‌
برقرار باشد.
2 .    ارسال‌ مشروط‌:
2
. الف‌. كالا به
 شرط‌ نصب‌، بازرسي‌ و غيره‌
فروختـه‌ مي‌شود.
معمولاً
تا هنگامي‌ كه‌ مشتري‌ كالا را تحويل‌ نگرفته‌ و
 نصب‌ و بازرسي‌ آن‌ خاتمه‌ نيافته‌ باشد، نسبت‌ به‌ درآمد شناختي‌
صورت‌ نمي‌گيرد. با وجود اين‌، در
 برخي‌ موارد، ممكن‌ است‌ عمليات‌ نصب‌ به‌ قدري‌ ساده‌ باشد
كه‌ بتوان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ عدم‌
 تكميل‌ آن‌، شناخت‌ فروش را مقتضي‌ دانست‌ (مثلاً نصب‌ يك‌ گيرنده‌ تلويزيوني‌ كه‌ در كارخانه‌
آزمايش‌ شده‌ است‌، تنها مستلزم‌ خارج‌ كردن‌ آن‌ از بسته‌بندي‌، اتصال‌ آنتن‌ و
وصل‌ كردن‌ تلويزيون‌ به‌ برق‌ است‌). در موارد ديگر كه‌ ممكن‌ است‌ بازرسي‌ تنها به
 منظور
تعيين‌ نهايي‌ مبلغ‌ قرارداد صورت‌ گيرد
(براي مثال‌ در مورد محمولـه‌هاي‌ سنگ‌آهن‌،
شكر، دانه‌ سويا و غيره‌)، مقتضي‌ است‌ نسبت‌ به‌ شناخت‌ مبلغ‌ تخميني‌ درآمد در
تاريخ‌ حمل‌ يا زمان‌ مناسب‌ ديگري‌ اقدام‌ شود.
2 . ب ‌.  منوط‌ به‌ تاييد خريدار همراه‌ با برخورداري‌
خريدار از حق‌ محدود براي‌ برگشت‌ كالا.
هرگاه‌
فروشنده‌ در
 مورد امكان‌ برگشت‌ كالا
نامطمئن‌ باشد، تا زماني‌ كه‌ محموله‌ رسماً توسط‌ خريدار قبول‌ نشده‌ يا مهلت‌
مقرر براي‌ برگشت‌ كالا منقضي‌ نشده‌ باشد، نسبت‌ به‌ درآمد شناختي‌ صورت‌ نمي‌گيرد.
2 . ج ‌.   تحويل‌ اماني‌ كالا جهت‌ فروش‌: كالا براي‌
گيرنده‌ ارسال‌ مي‌شود و وي‌ به‌ نيابت‌ از طرف‌ صاحب‌ كالا، فروش‌ آن‌ را به‌
عهده‌ مي‌گيرد.
 تا زماني‌ كه‌
كالا به‌ شخص‌ ثالثي‌ فروخته‌ نشده‌ است‌، شناخت‌ درآمد صورت‌ نمي‌گيرد.
2 . د .    فروش‌ نقدي‌ هنگام‌ تحويل‌ كالا. درآمد
همزمان‌ با دريافت‌ وجه‌ نقد توسط‌ فروشنده‌ يا نماينده‌ وي‌ شناسايي‌ مي‌شود.
3 .    سفارشهاي‌ خاص‌ و محموله‌هاي‌خاص‌:
تمام‌ يا بخشي‌ از بهاي‌
كالايي‌ كه‌ در
 زمان‌ دريافت‌ وجوه‌ موجود
نيست‌ دريافت‌ مي‌شود (براي
 مثال‌ در مورد كالايي‌ كه‌ قرار است‌
بعداً توليد يا توسط‌ شخص‌ ثالثي‌ مستقيماً به‌ مشتري‌ تحويل‌ شود).
شناخت‌
درآمد در اين‌ قبيل‌ فروشها منوط‌ به‌ تحويل‌ كالا به‌ خريدار است‌.
4 .    قراردادهاي‌ فروش‌ و بازخريد (به‌ جز معاوضه‌
كالاهاي‌ مشابه‌):

فروشنده‌ هنگام‌ فروش‌ موافقت‌ مي‌كند كه‌ همان‌ كالا را
بعداً بازخريد كند. همچنين‌ ممكن‌ است‌ فروشنده‌ اختيار بازخريد كالا را داشته‌
باشد يا خريدار اين‌ اختيار را داشته‌ باشد كه‌ فروشنده‌ را ملزم‌ به‌ بازخريد
كالا كند.
 
 
شرايط‌
قراردادها را بايد مورد بررسي‌ قرار داد تا اطمينان‌ حاصل‌ شود كه‌ از لحاظ‌
محتوايي‌، فروشنده‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ مالكيت‌ را به‌ خريدار منتقل‌ كرده‌ است‌
كه‌ در اين‌ صورت‌ درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ مي‌شود. هرگاه‌ فروشنده‌، مخاطرات‌ و
مزاياي‌ مالكيت‌ را براي‌ خود نگه‌ داشته‌ باشد، حتي‌ با وجود انتقال‌ مالكيت‌
قانوني‌ به‌ خريدار، معامله‌ ماهيتاً جهت‌ دستيابي‌ به‌ منابع‌ مالي‌ انجام‌
گرفته‌ و درآمد شناسايي‌ نمي‌شود.
5 .    فروش‌ به‌ واسطه‌ها:
كالا
مجدداً توسط‌ توزيع‌كنندگان‌، عمده‌
 فروشان‌ و غيره‌ فروخته‌ مي‌شود.
 
به طور كلي‌ شناخت‌ درآمد حاصل از اين‌ قبيل‌ فروشها مي‌تواند
پس‌ از انتقال‌ مخاطرات‌ و مزاياي‌ عمده‌ مالكيت‌ صورت‌ گيرد. با
 اين حال‌، در برخي‌ موارد ممكن‌ است‌
خريدار در واقع‌ نماينده‌ فروشنده‌ باشد كه‌ در اين‌ صورت‌ معامله‌ بايد ارسال‌
اماني‌ براي‌ فروش‌ تلقي‌ شود.
6 .   حق‌ اشتراك‌ نشريات‌ هرگاه‌ اقلام‌ مورد نظر داراي‌ ارزش‌ مشابه‌ در هر دوره‌ زماني‌ باشد، به‌ جاي‌ شناخت‌ بلافاصله‌ و يكجا‌
مبالغ‌ دريافتي‌ صورتحساب‌ شده‌، شناخت‌ درآمد در طول‌ مدت‌ اشتراك‌ و براساس‌
روش‌ خط‌ مستقيم‌ انجام‌ مي‌شود، ولي‌ اگر ارزش‌ نشريات‌ ارسالي‌ در دوره‌هاي‌
مختلف‌ متفاوت‌ باشد، شناخت‌ درآمد برمبناي‌ نسبت‌ قيمت‌ فروش‌ كليه‌ نشريات‌
ارسال‌ شده‌ به‌ كل‌ قيمت‌ فروش‌ كليه‌ اقلام‌ مورد اشتراك‌ صورت‌ مي‌گيرد.
7 .   فروش‌ اقساطي‌ چنانچه‌
مابه‌ازاي‌ فروش‌ به‌ صورت‌ اقساطي‌ دريافت‌ شود، درآمد حاصل
 از فروش‌ به‌ كسر سود تضمين‌
شده‌ در تاريخ‌ فروش‌ به
 عنوان‌ درآمد مورد شناخت‌
قرار مي‌گيرد. شناخت‌ درآمد سود تضمين‌ شده‌ مربوط‌ براساس‌ مدت‌ زمان‌ و با
توجه‌ به‌ مانده‌ اصل‌ طلب‌ و نرخ‌ سود تضمين‌ شده‌ مورد توافق‌ صورت‌ مي‌گيرد.
8 .   حذف شده است.  
ب ‌.    ارائـه
خدمات‌

1
.   
اجرت‌ نصب‌
 
 
اجرت‌
نصب‌ با توجه‌ به‌ ميزان‌ تكميل‌ عمليات‌ نصب‌ به
 عنوان‌ درآمد شناسايي‌ مي‌شود،
مگر
 اين‌ كه‌ اجرت‌ نصب‌ از بهاي‌ فروش‌
محصول‌ تفكيك‌پذير نباشد كه‌ در اين‌ صورت‌ اجرت‌ مربوط‌ همزمان‌ با فروش‌ كالا
شناسايي‌ مي‌شود.
 
2 .    مبالغي‌ كه‌ بابت‌ خدمات‌
بعد از فروش‌ در قيمت‌ فروش‌ منظور شده‌ است‌.
 
چنانچه‌
بابت‌ خدمات‌ تضميني‌ پس‌ از فروش‌ مبلغ‌ مشخصي‌ در قيمت‌ فروش‌ منظور شده‌
باشد، معمولاً مقتضي‌ خواهد بود كه‌ شناخت‌ آن‌ حصه‌ از قيمت‌ فروش‌ به
 عنوان‌ درآمد به تعويق‌ افتد و طي‌ دوره‌اي‌
كه‌ خدمات‌ ارائه‌ مي‌شود، صورت‌ گيرد. درآمدي‌ كه‌ به
 تعويق‌ مي‌افتد، مبلغي‌ است‌
كه‌ علاوه‌بر جبران‌ مخارج‌ مورد انتظار خدمات‌ تحت‌ قرارداد فروش‌، سودي‌ معقول‌
از بابت‌ انجام‌ خدمات‌، عايد فروشنده‌ كند.
 
3
.   
حق‌العمل‌ كارگزاران‌ تبليغات‌
 
حق‌العمل‌
پخش‌ تبليغات‌، زماني‌ شناسايي‌ مي‌شود كه‌ تبليغات‌ مورد نظر از طريق‌ رسانه‌ها
انعكاس‌ يابد. حق‌العمل‌ تهيه‌ طرحهاي‌ تبليغاتي‌ باتوجه‌ به‌ مرحله‌ تكميل‌ طرح‌
مورد شناخت‌ قرار مي‌گيرد.
4 .    كارمزد نمايندگيهاي‌
بيمه‌
درآمد
كارمزد نمايندگيهاي‌ بيمه‌ كه‌ مستلزم‌ انجام‌ خدمات‌ اضافي‌ توسط‌ كارگزار نيست‌،
در تاريخ‌ مؤثر شروع‌ يا تجديد بيمه‌ نامه‌هاي‌ مربوط‌ مورد شناخت‌ قرار مي‌گيرد.
هرگاه‌ چنين‌ انتظار رود كه‌ قرارداد، نيازمند ارائـه‌ خدمات‌ اضافي‌ در طول‌
دوره‌ بيمه‌نامه‌ خواهد بود، شناخت‌ كل‌ كارمزد يا حصه‌ مناسبي‌ از آن‌ مي‌تـواند
در طـول‌ دوره‌ بيمـه‌نامه‌ صورت‌ گيرد.
 
5
.   
وروديه‌
 
درآمد
نمايشهاي‌ هنري‌، جشنها و رويدادهاي‌ خاص‌ ديگر همزمان‌ با برگزاري‌ آن‌،
شناسايي‌ مي‌شود. اگر براي‌ چند رويداد مختلف‌ يك‌ بليت‌ مشترك‌ فروخته‌ شود،
درآمد حاصل
 از فروش‌ بليت‌ برمبنايي‌
سيستماتيك‌ و منطقي‌
به‌ هر
 يك‌ از رويدادها تخصيص‌ داده‌
مي‌شود.
 
6
.   
شهريه‌
 
درآمد
در طول‌ دوره‌ آموزش‌ شناسايي‌ مي‌شود.
 
7
.   
حق‌ عضويت‌
 
 
شناخت‌
درآمد حاصل
 از اين‌ منبع‌، به‌ ماهيت‌
خدماتي‌ كه‌ ارائه‌ مي‌شود بستگي‌ دارد. اگر مبلغ‌ دريافتي‌ تنها جهت‌ عضويت‌
بوده‌ و وجه‌ يا وجوه‌ ديگري‌ براي‌ ساير خدمات‌ يا محصولات‌ (براي‌ هريك‌ به
 طور جداگانه‌، يا كلاً به‌ صورت‌ يك‌ حق‌ اشتراك‌ سالانه‌)
دريافت‌ شود، شناخت‌ درآمد حق‌ عضويت‌ بايد هنگامي‌ صورت‌ گيرد كه‌ ابهام‌ قابل‌
توجهي‌ در
 مورد قابليت‌ وصول‌ آن‌ وجود نداشته‌ باشد. اگر وجه‌
دريافتي‌ شامل‌ ارائـه‌ خدمات‌ يا ارسال‌ نشرياتي‌ در طول‌ مدت‌ عضويت‌ باشد،
شناخت‌ درآمد مربوط‌ بايد با
 توجه‌ به‌ زمان‌ بندي‌ و ماهيت‌ و ارزش‌ كليه‌ خدمات‌
ارائه‌ شده‌، برمبنايي‌ سيستماتيك‌ و منطقي‌ انجام‌ پذيرد.
 
8
.   
حق‌الزحمه‌ خدمـات‌ انحصـاري‌ (فرانشيز)
 
به طور كلي‌، اين‌ حق‌الزحمه‌ها
ممكن‌ است‌ بابت‌ تركيبات‌ مختلفي‌ از ارائـه‌ خدمات‌ اوليه‌ و خدمات‌ بعدي‌،
ارسال‌ تجهيزات‌ و ساير اقلام‌، دانش‌ فني‌ و غيره‌ دريافت‌ گردد. اين‌ حق‌الزحمه‌ها
برمبنايي‌ كه‌ منعكس‌كننده‌ هدف‌ دريافت‌ حق‌الزحمه‌ است‌، به
 عنوان‌ درآمد مورد شناخت‌
قرار مي‌گيرد. روشهاي‌ مندرج در صفحه بعد براي‌ شناخت‌ درآمد فرانشيز مناسب‌ است‌:
  ارسـال‌
تجهيـزات‌ و سـايـر داراييهـاي‌ مشهود

 
    همزمان‌ با تحويل‌ اقلام‌ يا انتقال‌ مالكيت‌ قانوني‌، درآمد عملياتي‌
برمبناي‌ ارزش‌ منصفانه‌ داراييهاي‌ فروش‌ رفته‌ شناسايي‌ مي‌شود.
  ارائـه‌ خدمات‌
اوليـه‌ و بعـدي‌
    در مورد بخشي‌ از درآمد فرانشيز كه‌ مربوط‌ به‌
خدمات‌ مستمر است‌ شناخت‌ درآمد هنگام‌ ارائـه‌ خدمات‌ صورت‌ مي‌گيرد.

    اگر حق‌الزحمه‌هاي‌ دريافتني‌ كه‌ طبق‌ قرارداد به طور مستمر دريافت‌ مي‌شود
براي‌ پوشش‌ هزينه‌هاي‌ خدمات‌ مستمر و سودي‌ معقول‌ تكافو نكند، شناخت‌ بخشي‌
از درآمد حاصل
 از حق‌ خدمات‌ انحصاري‌ اوليه‌،
به
 تعويق‌ مي‌افتد.
  حق‌الزحمه‌ حقوق‌ اعطايي مستمر و
ساير خدمات
    حق‌الزحمه‌ مربوط‌ به‌ استفاده‌ از حقوق‌ اعطايي‌ مستمر طبق‌
قرارداد يا حق‌الزحمه‌ ساير خدمات‌ ارائه‌ شده‌ طي‌ دوره‌ قرارداد، همزمان‌ با
استفاده‌ از حقوق‌ اعطايي‌ يا ارائـه‌ خدمات‌ به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌ شناسايي‌ مي‌شود.
9 .     حق‌الزحمـه‌
توليـد نـرم‌افـزار رايانه‌اي‌ با كاربـرد خاص‌

 
حق‌الزحمه‌ حاصل از توليد نرم‌افزار رايانه‌اي‌
با كاربرد خاص‌ با توجه‌ به‌ مرحله‌ تكميل‌ فرآيند توليد از جمله‌ تكميل‌ خدمات‌
پشتيباني‌ بعدي‌ به
 عنوان‌ درآمد عملياتي‌
شناسايي‌ مي‌شود.
ج‌ .     سود تضمين شده، درآمد حق‌الامتياز و سود سهام
1 .    حق‌الزحمـه‌ اجـازه‌
استفـاده‌ و درآمـد حق
 امتياز ساخت‌
حق‌الزحمه‌
و درآمد حق
 امتياز دريافتي‌ درقبال‌ استفاده‌ ديگران‌ از داراييهاي‌
واحد تجاري‌ (از قبيل‌ علايم‌ تجاري‌، حق
 اختراع‌،
نرم‌افزار رايانه‌اي‌، حق‌ تكثير قطعات‌ موسيقي‌ و حـق‌ نمايش‌ فيلمهـاي‌
سينمايي‌) معمولاً براساس‌ محتواي‌ قرارداد شناسايي‌ مي‌شود. به
 عنوان‌ يك‌ راه‌ حل‌ عملي‌، مي‌توان‌ درآمد را به‌ روش‌
خط‌ مستقيم‌ و طي‌ دوره‌ قرارداد شناسايي‌ كرد. براي
 مثال‌ مي‌توان‌ از موردي‌ نام‌ برد كه‌ حق‌ استفاده‌ از
فناوري‌ خاصي‌ براي‌ يك‌ دوره‌ زماني‌ معين‌ به‌ استفاده‌كننده‌ اعطا شده‌ است‌.

اعطاي‌ حقوق‌ در قبال‌ حق‌الزحمه‌
ثابت‌ يا تضمين‌ غيرقابل‌ استرداد تحت‌ قراردادي‌ غيـرقابل‌ فسخ‌ كـه‌ به‌
استفاده‌كننـده‌ اجـازه‌ بهره‌گيري‌ آزادانه‌ از حقوق‌ اعطايي‌ را مي‌دهد و اعطا
كننده‌ حقوق‌، ملزم‌ به‌ ايفاي‌ تعهدات‌ ديگري‌ نيست‌، ماهيتاً فروش‌ تلقي‌ مي‌شود.
يك‌ مثال‌ بارز از اين‌ موارد، قرارداد اجازه‌ استفاده‌ (ليسانس‌) از نرم‌افزار
رايانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌
 موجب‌ آن‌ اعطا كننده‌ تعهد ديگري‌ بعد از
تحويل‌ آن‌ ندارد. مثال‌ ديگر، اعطاي‌ حقوق‌ نمايش‌ فيلم‌ سينمايي‌ در بازارهايي‌
است‌ كه‌ اعطا
 كننده‌، بر توزيع‌ فيلم‌ در
اين‌ بازارها كنترلي‌ ندارد و لذا در درآمد فروش‌ بليت‌ سهيم‌ نيست‌. در
 چنين‌ شرايطي‌ درآمد، در زمان‌ فروش‌ شناسايي‌ مي‌شود.
2 . سود سهام‌
 
سود سهام‌ حاصل از سرمايه‌گذاريهايي‌ كه‌ به‌
روش‌ ارزش‌ ويژه‌ ثبت‌ نشده‌ است‌، در
 زمان‌ احراز حق‌ دريافت‌ توسط‌ سهامدار شناسايي‌ مي‌شود
(به‌
 استثناي‌ سود سهام‌ حاصل از سرمايه‌گذاري‌ در واحدهاي‌
تجاري‌ فرعي‌ و وابسته‌). با توجه‌ به‌ اصلاحيه‌ قانون‌ تجارت‌ مصوب‌ 1347 حق‌
دريافت‌ سود سهام‌ با تصويب‌ مجمع‌ عمومي‌ شركت‌ سرمايه‌پذير احراز مي‌شود.



استاندارد دو حسابداری

استاندارد دو حسابداری صورت جریانهای نقدی می باشد.

برای دانلود فابل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده نمایید:

هدف

1.     اطلاعات مربوط به جریانهای نقدی واحد تجاری،
در فراهم آوردن مبنایی برای ارزیابی توانایی واحد تجاری در ایجاد نقد و معادلهاي
نقد و نیازهای واحد تجاری در استفاده از جریانهای نقدی مزبور، برای استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی مفید است. اتخاذ تصمیمات اقتصادی توسط استفاده‌کنندگان، مستلزم
ارزیابی توانایی واحد تجاری در ایجاد نقد و معادلهاي نقد و زمانبندی و اطمینان از
ایجاد آن است.

هدف
این استاندارد، تدوین الزاماتي براي ارائه اطلاعات درباره تغییرات تاریخی نقد و معادلهاي
نقد واحد تجاری از طریق صورت جریانهای نقدی است که در آن، جریانهای نقدی هر دوره
بر حسب فعالیتهای عملیاتی، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی طبقه‌بندی می‌شود.

دامنه کاربرد

2
.        واحد تجاری باید صورت جریانهای
نقدی را طبق الزامات این استاندارد تهیه کند و آن را به عنوان بخش جدانشدنی صورتهای
مالی، برای هر دوره‌ای که صورتهای مالی تهیه می‌شود، ارائه نماید.

3 .    استفاده‌کنندگان صورتهای مالی واحد تجاری، به
چگونگی ایجاد و مصرف نقد و معادلهاي نقد در واحد تجاري علاقه
مند
هستند. این موضوع بدون توجه به ماهیت فعالیتهای واحد تجاری و صرف‌نظر از تلقی یا
عدم تلقی نقد به عنوان محصول واحد تجاری كه در مؤسسات مالي ممكن است مطرح باشد،
مصداق دارد. با وجود اینکه فعالیتهای اصلی مولد درآمد در واحدهای تجاری، متفاوت
است، اما نیازهای آنها به نقد اساساً مشابه است. واحدهای تجاری براي هدایت عملیات،
پرداخت تعهدات و ایجاد بازده برای سرمایه‌گذاران خود، به نقد نیاز دارند. بنابراین،
طبق این استاندارد تمام واحدهای تجاری ملزم به ارائه صورت جریانهای نقدی هستند.

منافع اطلاعات جریانهای
نقدی

4 .    صورت جریانهای نقدی همراه با سایر صورتهای مالی،
اطلاعاتی فراهم می‌آورد تا استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند تغییرات در خالص
داراییهای واحد تجاری، ساختار مالی واحد تجاري (شامل نقدینگی و توان پرداخت بدهیها)
و توانایي واحد تجاري در تأثیرگذاری بر مبالغ و زمانبندي جریانهای نقدی به منظور
سازگاری با تغيير شرايط و فرصتها را ارزیابی کنند. اطلاعات جریانهاي نقدی در ارزیابی
توانایی واحد تجاری در ایجاد نقد و معادلهاي نقد مفید است و برای استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی، ایجاد مدلهای ارزیابی و مقایسه ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی واحدهای
تجاري مختلف را امکان‌پذیر می‌کند. اطلاعات جريانهاي نقدی، همچنین قابلیت مقایسه
گزارشگری نتایج عملیات واحدهای تجاري مختلف را بهبود می‌بخشد زیرا، آثار بکارگیری
رویه‌های مختلف حسابداری در معاملات و رویدادهای یکسان را حذف مي‌کند.

5 .    اطلاعات تاریخی جریانهاي نقدی، اغلب به عنوان
نشانه‌اي از مبلغ، زمانبندي و اطمینان از جریانهای نقدی آتی بکار می‌رود. اطلاعات
مزبور همچنین جهت بررسي صحت ارزیابیهای گذشته از جريانهاي نقدی آتي و ارزیابی ارتباط
بین سودآوری و خالص جریانهای نقدی و تأثیر تغییر قیمتها مفید است.

تعاریف

6
.        در این استاندارد، اصطلاحات زیر با
معانی مشخص بکار رفته است:

نقد، شامل نقد در دسترس و سپرده‌های دیداری است.

معادلهاي نقد سرمایه‌گذاریهای کوتاه‌مدت با
نقدشوندگي بالا است که به سرعت قابل تبدیل به مبلغ معيني نقد می‌باشد و ريسك تغيير
ارزش آن کم است.

جريانهاي نقدی عبارت از جريانهاي ورودی و
خروجی نقد و معادلهاي نقد است.

فعالیتهای عملیاتی عبارت است از فعالیتهای اصلی
مولد درآمد عملیاتی واحد تجاری و سایر فعالیتهایی که جزء فعالیتهای سرمایه‌گذاری و
تأمین مالی نباشند.

فعالیتهای سرمایه‌گذاری، تحصیل یا واگذاری داراییهای
بلندمدت و سایر سرمایه‌گذاریها بجز معادلهاي نقد است.

فعالیتهای تأمین مالی، فعالیتهایی است که موجب تغییر
مبلغ و ترکیب حقوق مالكانه و استقراضهای واحد تجاری می‌شود.

نقد و معادلهاي نقد

7 .    معادلهاي نقد با هدف ایفای تعهدات نقدی کوتاه‌مدت،
و نه با هدف سرمایه‌گذاری یا سایر اهداف، نگهداری می‌شود. براي اينكه سرمایه‌گذاری
به عنوان معادل نقد شناخته ‌شود، باید به سرعت قابل تبدیل به مبلغ معینی نقد باشد و
ريسك تغییر ارزش آن كم باشد. بنابراین، سرمایه‌گذاری معمولاً فقط زماني واجد شرایط
به عنوان معادلهای نقد است که سررسید آن کوتاه، مثلاً حداکثر سه ماه از تاریخ تحصیل،
باشد. سرمایه‌گذاری در ابزارهای مالكانه معادل نقد نیست، مگر اینکه ماهيت آن، معادل
نقد باشد.

8 .    جریانهاي نقدی، انتقالات بين اقلام نقد یا معادلهاي
نقد را شامل نمی‌شود زیرا این اقلام به جای اینکه بخشي از فعالیتهای عملیاتی،
سرمایه‌گذاری و تأمین مالی واحد تجاری باشند، بخشي از مديريت نقد واحد تجاري محسوب
می‌شوند. مدیریت نقد، سرمایه‌گذاری نقد مازاد در معادلهاي نقد را شامل می‌شود.

ارائه صورت جریانهای
نقدی

9
.        صورت جریانهای نقدی باید جریانهای
نقدی طبقه‌بندی‌شده بر حسب فعالیتهای عملیاتی، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی را گزارش
کند.

10 .   واحد تجاری، جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای
عملیاتی، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی را متناسب با فعالیتهای خود ارائه می‌کند.
طبقه‌بندی بر حسب فعالیت، اطلاعاتی فراهم می‌کند که استفاده‌کنندگان می‌توانند
تأثیر آن فعالیتها بر وضعیت مالی واحد تجاری و مبلغ نقد و معادلهاي نقد را ارزیابی
کنند. این اطلاعات، همچنين مي‌تواند برای ارزیابی روابط بین فعالیتهاي مزبور مورد
استفاده قرار گيرد.

11 .   یک معامله منفرد ممکن است شامل جریانهای نقدی
باشد که به صورت متفاوت طبقه‌بندی می‌شوند. برای مثال، در یک مؤسسه مالی زمانی که
بازپرداخت نقدی تسهیلات شامل اصل و سود تسهیلات است، سود پرداختی بابت تسهیلات معمولاً
به عنوان فعالیت عملیاتی و بازپرداخت اصل به عنوان فعالیت تأمین مالی طبقه‌بندی می‌شود.

فعالیتهای عملیاتی

12 .   مبلغ جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی،
معیار اصلی در ارزیابی این موضوع است که عملیات واحد تجاری، تا چه میزان جریانهای
نقدی کافی براي بازپرداخت وامها، نگهداشت توان عملیاتی واحد تجاری، پرداخت سود تقسیمی
و انجام سرمایه‌گذاری جدید بدون استفاده از منابع مالی برون‌سازماني، ايجاد کرده
است. براي پيش‌بيني جريانهاي نقدی عملیاتی آتي، ارائه اطلاعات تاريخي درباره برخي
اجزاي جریانهای نقدی عملیاتی، همراه با سایر اطلاعات، مفید است.

13 .   جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی، اساساً
مربوط به فعالیتهای اصلی مولد درآمد عملیاتی واحد تجاری است. بنابراین، جریانهای
نقدی یاد شده، معمولاً ناشی از معاملات و سایر رویدادهایی است که در محاسبه سود یا
زیان دوره منظور می‌شود. مثالهایی از جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی، به
شرح زیر است:

الف.  دریافتهای نقدی
حاصل از فروش کالا و ارائه خدمات؛

ب .  دریافتهای نقدی حاصل از حق امتیاز، حق‌الزحمه،
کارمزد و سایر درآمدهاي عملياتي؛

پ .  پرداختهای نقدي به عرضه‌كنندگان کالا و خدمات؛

ت .  پرداختهای نقدی به کارکنان و از جانب آنها؛

ث .  دریافتها و پرداختهای نقدی شرکت بیمه بابت حق بیمه‌ها،
خسارتها، مستمریها و سایر مزایای بیمه‌ای؛

ج  .  پرداختهای نقدی یا استرداد‌هاي نقدي مربوط به
مالیات بر درآمد، به غیر از مواردی که بتوان بطور مشخص آنها را به عنوان فعالیتهای
تأمین مالی و سرمایه‌گذاری شناسایی كرد؛ و

چ  .  دریافتها و پرداختهای نقدی مربوط به قراردادهای
منعقد شده با مقاصد تجاری یا معاملاتی.

برخي معاملات، مانند فروش یک قلم ماشین‌آلات، ممکن است
منجر به سود یا زیانی گردد که در صورت سود و زیان شناسایی می‌شود. جریانهای نقدی
مرتبط با اين‌گونه معاملات، در زمره جریانهاي نقدی حاصل از فعالیتهای سرمایه‌گذاری
محسوب مي‌شود. با وجود این، پرداختهای نقدی براي ساخت یا تحصیل داراییهای نگهداری‌شده
برای اجاره به دیگران و متعاقباً نگهداری‌شده برای فروش، جریانهای نقدی حاصل از
فعالیتهای عملیاتی است. دریافتهای نقدی حاصل از اجاره‌ها و فروشهاي بعدی اين داراییها،
جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی می‌باشد.

14 .   واحد تجاری ممکن است براي مقاصد تجاري یا
معاملاتی، اوراق بهاداری را برای فروش مجدد نگهداری کند. بنابراین، جریانهای نقدی حاصل
از خريد و فروش اوراق بهادار تجاری یا معاملاتي به عنوان فعالیتهای عملیاتی طبقه‌بندی
می‌شود. همچنین، وامهاي اعطايي توسط مؤسسات مالی معمولاً به عنوان فعالیتهای
عملیاتی طبقه‌بندی می‌شود، زیرا اين اقلام با فعالیتهای اصلی مولد درآمد عملیاتی آن
مؤسسه مالی، در ارتباط هستند.

فعالیتهای سرمایه‌گذاری

15 .   افشای جداگانه جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای
سرمایه‌گذاری اهميت دارد زیرا اين‌گونه جریانهای نقدی، نشان‌دهنده میزان مخارجی
است که براي تحصيل منابع به منظور ایجاد سود و جریانهای نقدی آتی، مصرف شده است. تنها،
مخارجی که منجر به شناسایی دارایی در صورت وضعیت مالی می‌شود واجد شرایط طبقه‌بندی
به عنوان فعالیتهای سرمایه‌گذاری است. نمونه‌هایی از جریانهای نقدی حاصل از
فعالیتهای سرمایه‌گذاری به شرح زیر است:

الف.  پرداختهای
نقدی برای تحصیل داراییهای ثابت مشهود، داراییهای نامشهود و سایر داراییهای
بلندمدت. این پرداختها شامل مخارج توسعه سرمایه‌ای و داراییهای ثابت مشهود ساخته‌شده
در داخل واحد تجاری نيز مي‌باشد؛

ب .  دریافتهای نقدی حاصل از فروش داراییهای ثابت
مشهود، داراییهای نامشهود و سایر داراییهای بلندمدت؛

پ .  پرداختهای نقدي براي تحصیل ابزارهای مالکانه یا
ابزارهای بدهی سایر واحدهای تجاری و منافع در مشارکتهای خاص (بجز پرداختهای مربوط به
تحصيل ابزارهایی که معادلهای نقد محسوب مي‌شوند یا سایر ابزار‌هايي كه با مقاصد تجاری
یا معاملاتي نگهداري مي‌شوند)؛

ت .  دریافتهای نقدی حاصل از فروش ابزارهای مالکانه
یا ابزار‌هاي بدهی سایر واحدهای تجاری و منافع در مشارکتهای خاص (بجز دریافتهای
مربوط به ابزارهایی که معادلهای نقد محسوب مي‌شوند یا سایر ابزار‌هايي كه با مقاصد
تجاری یا معاملاتي نگهداري مي‌شوند)؛

ث .  تسهیلات اعطایی به دیگران (بجز تسهیلات اعطایی
توسط مؤسسات مالی)؛

ج  .  وصول تسهیلات اعطایی به دیگران (بجز تسهیلات
اعطایی مؤسسات مالی)؛

چ  .  پرداختهای نقدی مرتبط با قراردادهای آتی، پیمانهای
آتی، قراردادهای اختیار معامله و قراردادهای سواپ به استثنای مواقعی که این قراردادها
با مقاصد تجاری یا معاملاتي نگهداری می‌شوند یا پرداختهایي كه به عنوان فعالیتهای
تأمین مالی طبقه‌بندي مي‌شوند؛ و

ح  .  دریافتهای نقدی حاصل از قراردادهای آتی، پیمانهای
آتی، قراردادهای اختیار معامله و قراردادهای سوآپ، به استثنای مواقعی که این قراردادها
با مقاصد تجاری یا معاملاتي نگهداری می‌شوند یا دریافتهايی كه به عنوان فعالیتهای
تأمین مالی طبقه‌بندي مي‌شوند.

فعالیتهای تأمین مالی

16 .   افشای جداگانه جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای
تأمین مالی، اهميت دارد زيرا به تأمين‌كنندگان منابع مالي واحد تجاري در پيش‌بيني
ادعاها نسبت به جريانهاي نقدی آتي كمك مي‌كند. نمونه‌هایی از جریانهای نقدی حاصل از
فعالیتهای تأمین مالی، به شرح زیر است:

الف.  دریافتهای نقدی
حاصل از انتشار سهام یا سایر ابزارهای مالکانه؛

ب .  پرداختهای نقدی به مالکان برای تحصیل یا بازخرید
سهام واحد تجاری؛

پ .  دریافتهای نقدی حاصل از انتشار اوراق بدهی، تسهیلات،
اسناد تجاري و سایر استقراضهای کوتاه‌مدت یا بلندمدت؛

ت .  پرداختهای نقدی براي تسويه مبالغ استقراض‌شده؛ و

ث .  پرداختهای نقدی توسط اجاره‌کننده بابت تسويه بدهی
مربوط به اجاره تأمین مالی.

گزارشگری جریانهای
نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی

17
.      واحد تجاری باید جریانهای نقدی حاصل از
فعالیتهای عملیاتی را با بکارگیری یکی از روشهای زیر گزارش کند:

الف.    روش مستقیم، که به موجب آن طبقات اصلی ناخالص دريافتهاي نقدي و ناخالص
پرداختهاي نقدي افشا می‌شود؛ یا

ب  .    روش غیرمستقیم، که به موجب
َآن سود یا  زیان دوره، بابت آثار معاملات
دارای ماهیت غیرنقدی، آثار اقلام تعهدی یا انتقالی مرتبط با دريافتها و پرداختهاي
نقدی عملياتی گذشته يا آينده، و آثار اقلام درآمد یا هزینه‌ مرتبط با جریانهای
نقدی حاصل از فعاليتهاي سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی، تعدیل می‌شود.

18.    به واحدهای تجاری توصیه می‌شود جریانهای نقدی حاصل
از فعالیتهای عملیاتی را با استفاده از روش مستقیم گزارش کنند. روش مستقیم
اطلاعاتی ارائه می‌کند که می‌تواند در پیش‌بینی جریانهای نقدی آتی مفید واقع شود و
این در حالي است كه در روش غیرمستقیم اين‌گونه اطلاعات ارائه نمی‌شود. طبق روش
مستقیم، اطلاعات مربوط به طبقات اصلی ناخالص دریافتهای نقدی و ناخالص پرداختهای
نقدی واحد تجاری ممكن است از طریق یکی از موارد زیر بدست ‌آید:

الف.  سوابق
حسابداری واحد تجاری؛ یا

ب .  تعدیل فروش، بهاي تمام شده فروش (درآمد مالی و درآمد‌هاي
مشابه و هزینه مالی و هزينه‌هاي مشابه برای يك مؤسسه مالی) و سایر اقلام صورت سود
و زیان بابت موارد زیر:

1.     تغییرات در موجودیها
و دریافتنی‌ها و پرداختني‌هاي عملیاتی طي دوره؛

2.     سایر اقلام
غیرنقدی؛ و

3.     سایر اقلامی
که آثار نقدي آنها، مربوط به جریانهای نقدی سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی است.

19 .   در روش غیرمستقیم، خالص جریانهای نقدی حاصل از
فعالیتهای عملیاتی، از طريق تعدیل سود یا زیان دوره بابت موارد زیر، محاسبه می‌شود:

الف.  تغییرات در موجودیها
و دریافتنی‌ها و پرداختني‌هاي عملیاتی طی دوره؛

ب .  اقلام غیرنقدی نظیر استهلاک، ذخایر، مالیاتهای انتقالي،
سودها و زیانهای تحقق‌نیافته تغییر در نرخهای ارز و سود توزیع‌نشده واحدهای تجاری
وابسته؛ و

پ .  تمام اقلام دیگری که آثار نقدی آنها، جریانهای
نقدی مربوط به سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی است.

گزارشگری جریانهای
نقدی حاصل از فعالیتهای سرمایه‌گذاری و تأمین مالی

20
.      واحد تجاری باید طبقات اصلی ناخالص
دریافتهاي نقدی و ناخالص پرداختهای نقدی حاصل از فعالیتهای سرمایه‌گذاری و تأمین مالی
را، به استثناي جریانهای نقدی موضوع بندهای 21 و 24، که بر مبنای خالص گزارش می‌شوند،
بطور جداگانه گزارش کند.

گزارشگری جریانهای
نقدی بر مبنای خالص

21
.      جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای
عملیاتی، سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی زیر، ممکن است بر مبنای خالص گزارش شود:

الف.    دریافتها و پرداختهای نقدی از طرف مشتریان، در صورتی که آن جریانهای
نقدی منعكس‌كننده فعالیتهای مشتری، و نه واحد تجاری، باشد، و

ب  .    دریافتها و پرداختهای نقدی
در رابطه با اقلامی که گردش آنها سریع، مبالغ آنها بزرگ و سررسید آنها کوتاه باشد.

22 .   نمونه‌هایی از دریافتها و پرداختهای موضوع بند 21(الف)
به شرح زیر است:

الف.  قبول و
بازپرداخت سپرده‌های ديداري توسط یک بانک؛

ب .  وجوه نگهداري‌شده مشتريان توسط یک شرکت سرمایه‌گذاری؛
و

پ .  اجاره‌های وصول‌شده از طرف مالکان داراییها و
پرداخت آن به مالکان.

23 .   مثالهایی از دریافتها و پرداختهای نقدی موضوع بند
21(ب)، شامل تسهیلات اعطایی و بازپرداخت آن در موارد زير است:

الف.  اصل مبالغ
مرتبط با مشتریان کارتهای اعتباری؛

ب .  خرید و فروش سرمایه‌گذاریها؛ و

پ .  سایر استقراضهای کوتاه‌مدت، برای مثال، مواردی
که سررسید سه ماه یا کمتر دارند.

24
.      در مؤسسات مالي، می‌توان جریانهای
نقدی حاصل از هر یک از فعالیتهای زیر را بر مبنای خالص گزارش كرد:

الف.    دریافتها و پرداختهای نقدی مربوط به قبول و بازپرداخت سپرده‌های
دارای سررسید ثابت؛

ب  .    سپرده‌گذاری نزد سایر
مؤسسات مالی و برداشت از سپرده‌های مذکور ؛ و

پ  .    تسهیلات اعطايي به مشتریان
و بازپرداخت آنها.

جریانهای نقدی
ارزی

25
.     جریانهای نقدی حاصل از معاملات ارزی
باید به واحد پول عملياتي واحد تجاری ثبت شود. براي اين كار مبلغ ارزي بر مبناي
نرخ مبادله بين پول عملياتي و ارز در تاريخ جريانهای نقدي، تسعير مي‌شود.

26
.     جریانهای نقدی واحد تجاری فرعی خارجی
باید با استفاده از نرخهاي مبادله بين واحد پول عملياتي و ارز در تاريخ جريانهاي
نقدي، تسعیر شود.

27 .   جریانهای نقدی ارزي، به شيوه‌اي مطابق با استاندارد
حسابداری 16
آثار تغییر در نرخ ارز، گزارش می‌شود. طبق آن
استاندارد، استفاده از نرخ مبادله‌ای که تقریبی از نرخ واقعی است، مجاز می‌باشد. برای
مثال، میانگین موزون نرخ مبادله ارز در یک دوره را مي‌توان برای ثبت معاملات ارزی یا
تسعیر جریانهای نقدی واحد تجاری فرعی خارجی استفاده كرد. با این وجود، طبق
استاندارد حسابداری 16، استفاده از نرخ مبادله ارز در پایان دوره گزارشگری برای
تسعیر جریانهای نقدی واحد تجاری فرعی خارجی مجاز نیست.

28 .   سودها و زیانهای تحقق‌نیافته ناشی از تغییر در
نرخهای مبادله ارز، جریانهای نقدی نیستند. به هر حال، اثر تغییر نرخ مبادله ارز بر
نقد و معادلهاي نقد نگهداری‌شده یا قابل دريافت بر حسب ارز، به منظور تطبیق نقد و معادلهاي
نقد ابتدا و پایان دوره، در صورت جريانهاي نقدی گزارش مي‌شود. این مبلغ جدا از جریانهای
نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی ارائه می‌شود و شامل
هرگونه تفاوت، در صورت وجود، است كه در آن، جريانهاي نقدی به نرخهاي مبادله ارز در
پايان دوره گزارش شده است.

سود تسهیلات و سود
تقسیمی

29 .     جریانهای
نقدی حاصل از سود تسهیلات و سود تقسیمی دریافتی و پرداختی، باید جداگانه افشا شود.

30
.   جمع مبلغ سود تسهیلات پرداختی طی یک
دوره، صرف‌نظر از شناسايي به عنوان هزینه در صورت سود و زیان یا احتساب در بهاي تمام
شده دارایی طبق استاندارد حسابداری 13
مخارج تأمین مالی، در صورت
جریانهای نقدی افشا مي‌شود.

31 .   در يك مؤسسه مالي، سود پرداختی بابت تسهیلات و نيز
سود دریافتی بابت تسهیلات و سود تقسیمی دریافتی، معمولاً به عنوان جریانهای نقدی حاصل
از فعالیتهای عملیاتی طبقه‌بندی می‌شود. با این وجود، در ساير واحدهای تجاری، سود پرداختی
بابت تسهیلات به عنوان جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای تأمین مالی طبقه‌بندی می‌شود.
سود دریافتی بابت تسهیلات اعطایی و سود تقسیمی دریافتی، به عنوان جریانهای نقدی حاصل
از فعالیتهای سرمایه‌گذاری طبقه‌بندی می‌شود. سود تقسیمی پرداختی نیز به عنوان
جریانهای نقدی حاصل از فعالیتهای تأمین مالی طبقه‌بندی می‌شود.

مالیات بر درآمد

32
.     جریانهاي نقدی حاصل از مالیات بردرآمد،
باید جداگانه افشا و به عنوان جریانهاي نقدی حاصل از فعالیتهای عملیاتی طبقه‌بندی
شود، مگر اینکه بتوان آن را به طور مشخص، مرتبط با فعالیتهای تأمین مالی و سرمایه‌گذاری
تشخیص داد.

33 .   مالیات
بر درآمد، ناشی از معاملاتی است که منجر به جریانهای نقدی می‌شود و در صورت
جريانهاي نقدی، به عنوان فعالیتهای عملیاتی، سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی طبقه‌بندی
می‌گردد. اگرچه ممكن است هزینه مالیات به آسانی به

عنوان فعالیت سرمایه‌گذاری یا
تأمین مالی، قابل تشخیص باشد، اما تشخيص جریانهای نقدی مرتبط با آن اغلب دشوار است
و ممکن
است در دوره‌ای متفاوت از دوره جریانهای نقدی معامله مربوط
واقع شود. بنابراین، مالیاتهای پرداختی معمولاً به عنوان جریانهاي نقدی حاصل از
فعالیتهای عملیاتی طبقه‌بندی می‌شوند. اما چنانچه تشخيص ارتباط جریانهای نقدی
مالیاتي با معامله منفردی که منجر به جریانهای نقدی طبقه‌بندی‌شده به عنوان
فعالیتهای سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی می‌شود، عملی باشد، جریانهای نقدي مالیاتی
به عنوان فعالیت سرمایه‌گذاری یا فعاليت تأمین مالی طبقه‌بندي می‌شود. چنانچه جریانهاي
نقدي مالیاتی به بیش از یک طبقه فعالیت تخصيص يابد، مبلغ کل ماليات پرداختی افشا
می‌شود.

سرمایه‌گذاری در
واحدهای تجاری فرعی، واحدهای تجاری وابسته و مشارکتهای خاص

34 .   هنگامی
که براي حسابداری سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته، مشاركت خاص یا واحد تجاری
فرعی از روش ارزش ویژه یا روش بهاي تمام شده استفاده می‌شود، در صورت جریانهای
نقدی سرمایه‌گذار، تنها جریانهای نقدی با سرمایه‌پذیر، برای مثال، سود تقسیمی و تسهیلات
اعطایی، گزارش می‌شود.

35 .   یک واحد
تجاری که منافع خود در واحد تجاری وابسته يا مشاركت خاص را به روش ارزش ويژه گزارش
می‌کند، در صورت جریانهای نقدی خود، جریانهای نقدی مربوط به سرمایه‌گذاری در واحد
تجاري وابسته يا مشاركت خاص، و مبالغ توزيع سود و ساير دریافتها و پرداختها با واحد
تجاري وابسته يا مشاركت خاص را گزارش می‌کند.

تغییر در منافع مالکیت
در واحدهای تجاری فرعی و سایر فعالیتهای تجاری

36
.     مجموع جریانهای نقدی حاصل از تحصيل يا
از دست دادن کنترل واحد‌هاي تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری، باید جداگانه
ارائه و به عنوان فعالیتهای سرمایه‌گذاری طبقه‌بندی شود.

37
.    واحد تجاری باید در ارتباط با بدست
آوردن و از دست دادن کنترل واحدهای تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری طی دوره،
هر یک از موارد زیر را بصورت تجمیعی افشا کند:

الف.    کل مابه‌ازای پرداختی یا دریافتی؛

ب  .    آن بخش از مابه‌ازا كه به
صورت نقد و معادلهاي نقد است؛

پ  .    مبلغ نقد و معادلهاي نقد
در واحدهای تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری که کنترل آنها بدست آمده یا از دست
رفته است؛ و

ت  .    مبلغ داراییها و بدهیها،
به غیر از نقد و معادلهاي نقد، در واحدهای تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری که
کنترل آنها بدست آمده یا از دست رفته است، بصورت خلاصه و بر حسب طبقات اصلی.

38 .   ارائه
جداگانه آثار جریانهای نقدی حاصل از بدست آوردن یا از دست دادن کنترل واحدهای تجاری
فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری، به عنوان اقلام اصلی جداگانه به همراه افشای
جداگانه مبالغ داراییها و بدهیهای تحصیل‌شده یا واگذارشده ،كمك مي‌كند تا جریانهای
نقدی مزبور از جریانهای نقدی حاصل از سایر فعالیتهای عملیاتی، سرمایه‌گذاری و
تأمین مالی تفکیک شود. آثار جریانهای نقدی مربوط به از دست دادن کنترل، از آثار
جريانهاي نقدی حاصل از بدست آوردن کنترل، کسر نمی‌شود.

39 .   در صورت
جریانهای نقدی، مجموع مبالغ نقد پرداختی یا دریافتی به عنوان مابه‌ازای بدست آوردن
یا از دست دادن کنترل واحدهای تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری، پس از کسر نقد
و معادلهاي نقد تحصیل‌شده یا واگذارشده مرتبط با بخشی از این معاملات، رویدادها یا
تغییر در شرایط، گزارش می‌شود.

40 .   جریانهاي
نقدی حاصل از تغییر در منافع مالکیت در واحد تجاری فرعی که منجر به از دست دادن کنترل
نمی‌شود، باید به عنوان جریانهاي نقدی حاصل از فعالیتهای تأمین مالی طبقه‌بندی شود.

41 .   تغییر
در منافع مالکیت در واحد تجاری فرعی که منجر به از دست دادن کنترل نمی‌شود، مانند خرید
یا فروش بعدی ابزارهای مالکانه واحد تجاری فرعی توسط واحد تجاري اصلی، به عنوان
معاملات مالکانه به حساب منظور می‌شود.

معاملات غیرنقدی

42
.      معاملات سرمایه‌گذاری و تأمین مالی
که مستلزم استفاده از نقد یا معادلهاي نقد نیست، نباید در صورت جریانهای نقدی
انعکاس یابد. چنین معاملاتی باید در جاي ديگري در صورتهای مالی به‌گونه‌ای افشا
شود که تمام اطلاعات مربوط به اين‌گونه فعالیتهای سرمایه‌گذاری و تأمین مالی ارائه
شود.

43 .   بسیاری
از فعالیتهای سرمایه‌گذاری و تأمین مالی، اگرچه بر ساختار سرمايه و دارايي واحد
تجاري اثر مي‌گذارند، اما اثر مستقیم بر جریانهای نقدی جاری واحد تجاري ندارند. حذف
معاملات غیرنقدی از صورت جریانهای نقدی، با هدف صورت جریانهای نقدی مبنی بر عدم
انعكاس اقلام مزبور در جریانهاي نقدی دوره جاري، سازگار است. مثالهایی از معاملات
غیرنقدی عبارتند از:

الف.  تحصیل
داراییها در قبال بدهيهاي مستقيم یا از طریق اجاره‌ تأمین مالی؛

ب .  تحصیل یک واحد تجاری در قبال صدور سهام؛ و

پ .  تبدیل بدهی به حقوق مالكانه.

تغییر در بدهیهای حاصل
از فعالیتهای تأمین مالی

44 .      واحد تجاری
باید اطلاعاتی افشا کند که استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند تغییر در بدهیهای
حاصل از فعالیتهای تأمین مالی، شامل تغییرات حاصل از جریانهای نقدی و تغییرات غیرنقدی
را ارزیابی کنند.

45 .   برای رعایت
الزام مندرج در بند 44، واحد تجاری باید تغییرات زیر در بدهیهای حاصل از فعالیتهای
تأمین مالی را افشا کند:

الف.      تغییرات حاصل
از جریانهای نقدی تأمین مالی؛

ب .   تغییرات حاصل از
بدست آوردن یا از دست دادن کنترل واحدهای تجاری فرعی یا سایر فعالیتهای تجاری؛

پ .  تأثیر تغییر در نرخهای مبادله ارز؛

ت .   تغییر در ارزش
منصفانه؛ و

ث .   سایر تغییرات.

46 .   بدهیهای حاصل از فعالیتهای تأمین مالی، بدهیهایی هستند که جریانهای نقدی
آنها یا جریانهای نقدی آتی آنها، در صورت جریانهای نقدی به عنوان جریانهای نقدی حاصل
از فعالیتهای تأمین مالی طبقه‌بندی می‌شود.

47 .   یک روش برای رعایت افشای مندرج در بند 44، تهیه صورت تطبیق بین مانده‌های
ابتدا و پایان دوره در صورت وضعیت مالی برای بدهیهای حاصل از فعالیتهای تأمین مالی،
شامل تغییرات مشخص‌شده در بند 45 است. چنانچه واحد تجاری چنین صورت تطبیقی را تهیه
کند باید اطلاعات کافی را ارائه نماید تا استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند اقلام
مندرج در صورت تطبیق را به صورت وضعیت مالی و صورت جریانهای نقدی ارتباط دهند.

48 .   چنانچه
واحد تجاری اطلاعات الزامی طبق بند 44 را همراه با اطلاعات مربوط به تغییر در سایر
داراییها و بدهیها افشا کند، باید تغییر در بدهیهای حاصل از فعالیتهای تأمین مالی را
جدا از تغییر در سایر داراییها و بدهیهای مذکور افشا نماید.

اجزای نقد و معادلهاي
نقد

49
.      واحد تجاری باید اجزای تشكيل‌دهنده نقد
و معادلهاي نقد را افشا کند و باید صورت تطبیق اين مبالغ در صورت جریانهای نقدی و
اقلام مشابه گزارش‌شده در صورت وضعیت مالی را ارائه نمايد.

50 .   با توجه
به تنوع رویه‌های مدیریت نقد و مقررات بانکداری و به منظور رعايت استاندارد
حسابداری 1
ارائه صورتهای مالی، واحد تجاری رويه خود در خصوص تعيين اجزای نقد و معادلهاي
نقد را افشا می‌كند.

51 .   اثر هرگونه تغییر در رویه تعیین اجزای نقد و معادلهاي
نقد، برای مثال، تغییر در طبقه‌بندی ابزارهای مالی که قبلاً به عنوان بخشی از
پرتفوی سرمایه‌گذاری واحد تجاری محسوب شده است، طبق استاندارد حسابداری 34
رويه‌هاي حسابداری، تغییر
در برآوردهاي حسابداري و اشتباهات گزارش می‌شود.

سایر موارد افشا

52
.     واحد تجاری باید مبلغ مانده‌های
بااهمیت نقد و معادلهای نقد نگهداری‌شده توسط واحد تجاری که براي استفاده گروه در
دسترس نمي‌باشد و همچنین دلیل آن را افشا کند.

53 .   در بسياري از شرایط، مانده‌های نقد و معادلهای
نقد نگهداری‌شده در واحد تجاری، برای استفاده گروه در دسترس نيست. مثالهایی در این
خصوص، شامل مانده‌هاي نقد و معادلهای نقد نگهداری‌شده توسط واحد تجاری فرعی است که
به دلیل اعمال کنترلهای ارزی یا سایر محدودیتهای قانونی كشور محل فعاليت آن، اين
مانده‌ها برای استفاده توسط واحد تجاری اصلی یا سایر واحدهای تجاری فرعی، در دسترس
نمي‌باشد.

54.    براي
درک وضعیت مالی و نقدینگی واحد تجاری، اطلاعات بيشتر مي‌تواند مربوط باشد. افشای
این اطلاعات، همراه با توضیح مدیریت در این خصوص، كه مي‌تواند شامل موارد زیر
باشد، توصيه مي‌شود:

الف . مبلغ تسهیلات
مالی استفاده‌نشده که ممكن است در فعالیتهای عملیاتی آتی و تسویه تعهدات سرمایه‌ای
بکار گرفته شود، با ذکر هرگونه محدودیت در استفاده از این تسهیلات؛

ب .  مجموع مبالغ جریانهای نقدی مربوط به افزایش در
ظرفیت عملیاتی جدا از جریانهای نقدی لازم برای حفظ ظرفیت عملیاتی؛ و

پ .  مبلغ جریانهای نقدی ناشی از فعالیتهای عملیاتی،
سرمایه‌گذاری و تأمین مالی مربوط به هر یک از قسمتهای قابل گزارش (به استاندارد حسابداری
25
گزارشگری بر حسب قسمتهای مختلف مراجعه شود).

55.    افشای
جداگانه جریانهای نقدی مربوط به افزایش در ظرفیت عملیاتی و جریانهای نقدی لازم
برای حفظ ظرفیت عملیاتی، به استفاده‌کنندگان کمک می‌کند تا كفايت سرمایه‌گذاری
واحد تجاری برای حفظ ظرفیت عملیاتی را تعيين كنند. چنانچه واحد تجاری براي حفظ
ظرفیت عملیاتی به ميزان كافي سرمایه‌گذاری نکند، ممکن است به دليل نقدینگی جاری و توزیع
منابع بین مالکان، قضاوت نادرستي از سود‌آوري آتي ايجاد شود.

56.    افشای
جریانهای نقدی قسمتها، به استفاده‌کنندگان کمک می‌کند تا روابط بین جریانهای نقدی
واحد تجاری به عنوان یک مجموعه واحد، و اجزای تشکیل‌دهنده آن و میزان دسترسی به
جریانهای نقدی قسمتها و نوسان‌پذیری آن را بهتر درك كنند.

تاريخ‌ اجرا

57 .    الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌
دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1398 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با
استانداردهاي‌ بين‌المللي‌ گزارشگری مالی‌

58.    با اجراي‌
الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ 7
صورت‌ جريانهای نقدی (ویرایش
2017) نيز رعايت‌ مي‌شود.

کنارگذاری
استاندارد حسابداری 2 (مصوب 1379)

59.    استاندارد حسابداری 2 صورت جریانهای نقدی (مصوب
1397)، جایگزین استاندارد حسابداری 2
صورت‌ جريان‌ وجوه نقد (مصوب
1379) می‌شود.

 


 

 




استاندارد یک حسابداری

استاندارد یک حسابداری ایران در خصوص ارائه صورتهای مالی می باشد.

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید.

 

1 .    اين استاندارد، مبناي ارائه صورتهاي مالي با
مقاصد عمومي را مقرر می‌کند تا از قابل مقایسه بودن آن با صورتهاي مالي دوره‌هاي
قبل واحد تجاری و نیز با صورتهاي مالي ساير واحدهاي تجاري اطمينان حاصل شود. اين
استاندارد، الزامات کلي درباره ارائه صورتهاي مالي، رهنمودهايي درباره ساختار و
حداقل الزامات مربوط به محتوای آنها را تعیین می‌کند.

دامنه‌ كاربرد

2 .     واحد تجاری باید اين
استاندارد را در تهیه و ارائه صورتهاي مالي با مقاصد عمومي بر اساس استانداردهاي
حسابداری بکار گیرد.

3 .    سایر استانداردهای حسابداری، الزامات شناخت،
اندازه‌گیری و افشای معاملات و سایر رویدادهای خاص را تعیین می‌کند.

4 .    اين استاندارد در مورد ساختار و محتواي
صورتهاي مالي ميان‌دوره‌اي فشرده که طبق استاندارد حسابداري 22
گزارشگري مالي ميان‌دوره‌اي تهيه می‌شود، کاربرد ندارد. با
وجود اين، بندهاي 13 تا 34 درباره این‌گونه صورتهاي مالي کاربرد دارد. اين استاندارد
بطور یکسان براي تمام واحدهاي تجاری، کاربرد دارد.

5 .    در اين استاندارد از اصطلاحاتی استفاده مي‌شود
که برای واحدهاي انتفاعي، از جمله واحدهای تجاری بخش عمومي مناسب است. چنانچه واحدهایی
با فعالیتهای غیرانتفاعی در بخش خصوصی یا بخش عمومی این استاندارد را بکار گیرند،
ممکن است تغییراتی در عناوين صورتهای مالی و برخی اقلام اصلی مندرج در آنها ضرورت
یابد.

6 .    همچنین، در واحدهاي تجاري ‌که فاقد حقوق مالکانه می‌باشند (مانند طرحهای
بازنشستگی) ممکن است تغییراتی برای ارائه حقوق اعضا يا دارندگان واحدهای سرمایه‌گذاری،
در صورتهاي مالي ضرورت یابد.

تعاريف‌

7
.       در اين استاندارد، اصطلاحات زیر با
معاني مشخص بکار رفته است:

صورتهای مالی با مقاصد عمومی (که از این پس صورتهای مالی نامیده می‌شود)، صورتهای مالی
است که هدف آن تأمین نیازهای استفاده‌کنندگانی است که در موقعیتی قرار ندارند که
واحد تجاری را ملزم کنند گزارشهایی مطابق با نیازهای اطلاعاتی خاص آنها تهیه کند.

غيرعملی بکارگيري يک الزام در صورتی
غيرعملي است که واحد تجاري پس از هرگونه تلاش معقول، نتواند آن را بکار گيرد.

بااهميت
عدم ارائه يا ارائه نادرست اقلام در صورتی بااهميت است که بتواند به تنهایی يا در
مجموع، بر تصميمات اقتصادي استفاده‌کنندگان که بر اساس صورتهاي مالي اتخاذ می‌شود،
تأثیر بگذارد. اهميت، به اندازه و ماهيت عدم ارائه يا ارائه نادرست بستگی دارد که
با توجه به شرايط محيطي در مورد آن قضاوت می‌شود. اندازه يا ماهيت يک قلم، يا
ترکيب هر دو، می‌تواند عامل تعيين‌کننده باشد.

ارزيابي اين موضوع که آيا
عدم ارائه يا ارائه نادرست مي‌تواند بر تصميمات اقتصادي استفاده‌کنندگان تأثیرگذار
و در نتيجه بااهميت باشد، مستلزم در نظر گرفتن ويژگيهاي استفاده‌کنندگان است. طبق
مفاهیم نظری گزارشگری مالی، ”فرض می‌شود که استفاده‌کنندگان، درباره فعاليتهاي تجاري و
اقتصادي و حسابداري آگاهی معقولی دارند و مایلند با تلاش منطقی،‌ اطلاعات را مطالعه
کنند.“ بنابراين، اين ارزيابي مستلزم در نظر گرفتن اين نکته است که چگونه به نحو
معقولی مي‌توان انتظار داشت که تصميم‌گيريهاي اقتصادي استفاده‌کنندگاني با این ویژگیها،
تحت تأثير قرار گيرد.

يادداشتهاي توضيحي شامل اطلاعاتي است افزون بر
آنچه در صورت وضعیت مالی، صورت سود و زيان، صورت سود و زیان جامع، صورت تغييرات در
حقوق مالکانه و صورت جریانهای نقدی ارائه می‎شود. این يادداشتها، اطلاعات توضيحي
یا جزئیات اقلام ارائه
شده در صورتهاي مالي و اطلاعاتي در ارتباط با اقلامي که
واجد شرايط لازم براي شناسايي در صورتهاي مالي نیست را ارائه مي‌کند.

سایر اقلام سود و زیان جامع در برگیرنده اقلامی از درآمدها و هزینه‌ها (شامل تعدیلات تجدید‌طبقه‌بندی)
است که سایر استانداردهای حسابداری، شناسایی آنها را در صورت سود و زیان، الزامی
یا مجاز نکرده باشد.

اجزای سایر اقلام سود و
زیان جامع، شامل موارد زیر است:

الف.  تغییرات در مازاد تجدید ارزیابی (به استاندارد حسابداری 11 داراییهای ثابت مشهود، استاندارد حسابداری 17 داراییهای نامشهود و استاندارد حسابداری 15 حسابداری سرمایه‌گذاریها مراجعه شود)؛

ب.    تجدید اندازه‌گیری طرحهای با مزایای معین (به استاندارد حسابداری 33
مزایای بازنشستگی کارکنان مراجعه شود)؛ و

پ.    سود و زیان ناشی از تسعیر صورتهای مالی عملیات خارجی (به استاندارد
حسابداری 16
آثار تغییر در نرخ ارز مراجعه شود).

مالکان دارندگان ابزارهایی هستند که به عنوان حقوق مالکانه
طبقه‌بندی شده‌ است.

سود یا زیان دوره درآمدها منهای هزینه‌ها، به
جز اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع است.

تعدیلات تجدید طبقه‌بندی مبالغی است که در دوره جاری یا دوره‌های قبل، در سایر
اقلام سود و زیان جامع شناسایی شده است و در دوره جاری، به صورت سود و زیان منتقل
می‌شود.

مجموع سود و زیان جامع تغییر در حقوق مالکانه طی
دوره در نتیجه معاملات و سایر رویدادها به جز تغییرات

ناشی از معامله با
مالکان به عنوان مالک می‌باشد.

مجموع سود و زیان جامع،
متشکل از تمام اجزای ”صورت سود و زیان“ و ”سایر اقلام سود و زیان جامع“ است.

صورتهای مالی

هدف صورتهای مالی

8
.    صورتهای مالی،‌ ارائه ساختاریافته وضعیت
مالی و عملکرد مالی واحد تجاری است. هدف صورتهاي مالي، ارائه اطلاعاتي درباره
وضعيت مالي، عملکرد مالي و جریانهای نقدی واحد تجاري است که براي تصميم‌گیریهای اقتصادي
طيف گسترده‌ای از استفاده‌کنندگان مفيد باشد. همچنين، صورتهاي مالي نتايج مباشرت
مديريت نسبت به منابعي که به آن سپرده شده است را نشان مي‌دهد. برای دستيابي به
اين هدف، صورتهاي مالي اطلاعات زير را درباره واحد تجاری ارائه مي‌کند:

الف.  داراييها؛

ب .   بدهيها؛

پ .   حقوق مالکانه؛

ت .   درآمدها و
هزينه‌ها، شامل سودها و زيانها؛

ث .   آورده مالکان
و توزیع منابع بین آنها به عنوان مالک؛ و

ج .    جريانهاي نقدي.

        اين اطلاعات، همراه با ساير اطلاعات مندرج
در يادداشتهاي توضيحي، به استفاده‌کنندگان صورتهاي مالي برای پيش‌بيني جريانهاي
نقدي آتی واحد تجاري، به ویژه زمانبندی و قطعیت آنها، کمک مي‌کند.

مجموعه کامل صورتهای مالی

9 .        مجموعه کامل صورتهاي مالي شامل موارد زیر است:

الف .    صورت وضعیت مالی به تاریخ پایان دوره؛

ب   .    صورت سود و زيان برای
دوره؛

پ   .    صورت سود و زیان جامع
برای دوره؛

ت   .    صورت تغييرات در حقوق
مالکانه برای دوره؛

ث   .    صورت جريانهای نقدی برای
دوره،

ج    .    يادداشتهاي
توضيحي، شامل اهم رويه‌هاي حسابداري و ساير اطلاعات توضيحي؛

چ    .    اطلاعات مقایسه‌ای دوره
قبل طبق بندهای 36 و 37؛ و

ح    .    صورت وضعیت مالی به
تاریخ ابتدای دوره قبل، چنانچه واحد تجاری یک رویه حسابداری را با تسری به گذشته
بکار گیرد یا اقلام صورتهای مالی را با تسری به گذشته تجدید ارائه نماید، یا اقلام
صورتهای مالی را طبق بندهاي 39 تا 41 تجدیدطبقه‌بندی کند.

10 .       واحد تجاری باید در مجموعه کامل صورتهای مالی، تمام صورتهای مالی
را با اهمیت یکسان ارائه کند.

11
.   بسياري از واحدهاي تجاري، خارج از
صورتهاي مالي، بررسیهای مالی مديريت را ارائه مي‌کنند که در آن، ویژگیهای اصلي
عملکرد مالي و وضعيت مالي واحد تجاري و عدم‌اطمینانهای عمده پيش ‌روي واحد تجاری، توصیف
مي‌شود. این گزارش مي‌تواند شامل بررسی موارد زير باشد:

الف . عوامل اصلی و
اثرگذار تعیین‌کننده عملکرد مالي، شامل تغييرات در محيط فعاليت واحد تجاري، واکنش
واحد تجاري به این تغييرات و آثار آنها، و خط‌مشی سرمايه‌گذاري واحد تجاري برای
حفظ و بهبود عملکرد مالي، از جمله خط‌مشی تقسيم سود؛

ب  .  منابع تأمين مالي واحد تجاري و نسبت مورد انتظار
بدهيها به حقوق مالکانه؛ و

پ  .  منابع واحد تجاری که طبق استانداردهای حسابداری،
در صورت وضعیت مالی شناسايي نمی‌شود.

12
.   برخی واحدهاي تجاري، خارج از صورتهاي
مالي، گزارشها و صورتهايي از قبیل گزارشهاي زيست‌محيطي نیز ارائه می‌کنند، به‌خصوص
در صنایعی که عوامل زیست‌محیطی، از اهمیت برخوردار است. گزارشها و صورتهایی که خارج
از صورتهای مالی ارائه می‌شود در دامنه کاربرد استانداردهاي حسابداری قرار نمی‌گیرد.

ویژگیهای عمومی

ارائه
منصفانه و رعایت استانداردهای حسابداری

13
.     صورتهاي مالي بايد وضعيت مالي، عملکرد
مالي و جريانهاي نقدي واحد تجاري را به طور منصفانه ارائه کند. ارائه منصفانه مستلزم
بیان صادقانه آثار معاملات، ساير رويدادها و شرايط طبق تعاريف و معيارهاي شناخت
داراييها، بدهيها، درآمدها و هزينه‌ها در
مفاهیم نظری گزارشگری مالی است. فرض بر این است که بکارگیری استانداردهاي حسابداری،
و در صورت لزوم افشاي اطلاعات بیشتر، منجر به ارائه منصفانه صورتهاي مالي مي‌شود.

14
.      واحد تجاري که صورتهاي مالي آن طبق
استانداردهاي حسابداری تهیه می‌شود،‌ بايد با عبارتی صریح و بی‌قید و شرط، اين
مطابقت را در یادداشتهای توضیحی افشا کند. واحد تجاری نبايد در صورتهاي مالي اظهار
نماید که صورتهای مالی طبق استانداردهاي حسابداری است، مگر اينکه این صورتها با
تمام الزامات استانداردهاي حسابداری مطابقت داشته باشد.

15
.   تقريباً در تمام شرايط، واحد تجاری با
رعایت استانداردهاي حسابداری مربوط، به ارائه منصفانه دست مي‌یابد. علاوه بر این، ارائه
منصفانه واحد تجاری را ملزم می‌کند که:

الف.  رويه‌هاي
حسابداري را طبق استاندارد حسابداري34
رويه‌هاي حسابداري، تغيير در برآوردهاي حسابداري و اشتباهات،
انتخاب و اعمال نماید. استاندارد حسابداري34، سلسله مراتب رهنمودهاي معتبری را
تعیین مي‌کند که مدیریت در نبود استاندارد حسابداری که بطور مشخص برای يک قلم
کاربرد دارد، مورد توجه قرار می‌دهد.

ب  .  اطلاعات، از جمله رويه‌هاي حسابداري، را به‌گونه‌اي
ارائه کند که مربوط، قابل اتکا، قابل مقايسه و قابل فهم باشد.

پ  .  در مواردي که رعایت الزامات خاصی از
استانداردهاي حسابداری براي بهبود درک استفاده‌کنندگان صورتهای مالی از تأثیر
معاملات خاص، ساير رويدادها و شرايط، بر وضعيت مالي و عملکرد مالي واحد تجاري کافي
نباشد، اطلاعات بیشتری را افشا کند.

16
.      واحد تجاری نمی‌تواند بکارگيري رويه‌هاي
حسابداري نامناسب را با افشای رویه‌های حسابداری استفاده‌شده یا از طریق توصیف در يادداشتهای
توضيحي جبران کند.

17
.     در شرایط بسيار نادر، که مديريت به
اين نتيجه می‌رسد که رعایت یک الزام از یک استاندارد حسابداری، آنقدر گمراه‌کننده است
که با هدف صورتهاي مالي، مندرج در
مفاهیم نظری گزارشگری مالی، ناسازگار است، انحراف واحد
تجاري از آن الزام، به شيوه‌ تعیین‌شده در بند 18، الزامی است، به شرط آنکه مقررات
مربوط، چنين انحرافي را الزامی کند يا مانع آن نشود.

18
.     در صورت انحراف واحد تجاري طبق بند
17، موارد زير باید افشا شود:

الف.    اينکه مديريت به این نتیجه
رسیده است که صورتهاي مالي، وضعيت مالي، عملکرد مالي و جريانهاي نقدي واحد تجاري
را به طور منصفانه ارائه مي‌کند؛

ب   .    اینکه واحد تجاری،‌ به استثنای انحراف از یک الزام خاص جهت دستیابی
به ارائه منصفانه، استانداردهاي حسابداری مربوط را رعایت کرده است؛

پ   .    عنوان استاندارد حسابداری که واحد تجاری از رعایت الزام آن منحرف
شده است، ماهيت انحراف، شامل نحوه عمل حسابداري مقرر در آن استاندارد، دلیل اينکه
چرا در آن شرایط آن نحوه عمل آنقدر گمراه‌کننده است که با هدف صورتهاي مالي، مندرج
در مفاهیم نظری گزارشگری مالی، ناسازگار می‌باشد و نحوه عمل حسابداري استفاده‌شده؛ و

ت   .    در هر یک از دوره‌های ارائه شده، اثر مالي انحراف بر هر يک از اقلام
صورتهاي مالي با فرض رعایت الزام استاندارد حسابداری مربوط.

19
.      چنانچه واحد تجاري در یکی از دوره‌هاي
قبل، از الزامات یک استاندارد حسابداری منحرف شده باشد و آن انحراف بر مبالغ شناسایی‌شده
در صورتهاي مالي دوره جاري مؤثر باشد، باید موارد تعیین‌شده در بند 18(پ) و (ت) را
افشا کند.

20
.   بند 19، براي مثال زماني کاربرد دارد که
در یکی از دوره‌های قبل، واحد تجاري از یک الزام مندرج در يک استاندارد حسابداری
براي اندازه‌گيري داراييها يا بدهيها، منحرف شده باشد و آن انحراف، اندازه‌گيري
تغيير در داراييها و بدهيهاي شناسايي‌شده در صورتهاي مالي دوره جاري را تحت تأثیر
قرار ‌دهد.

21
.      در شرایط بسيار نادر که مديريت واحد
تجاري به اين نتيجه می‌رسد که رعایت يک الزام از یک استاندارد حسابداری، آنقدر گمراه‌کننده
است که با هدف صورتهاي مالي در
مفاهیم نظری گزارشگری مالی ناسازگار می‌باشد، اما
مقررات مربوط، انحراف از اين الزام را منع می‌کند، واحد تجاري بايد تا حد ممکن جنبه‌هاي
گمراه‌کننده متصور از رعايت آن الزام را با افشاي موارد زير کاهش دهد:

الف.    عنوان استاندارد حسابداری مورد نظر، ماهيت الزام و دليل اینکه چرا
مديريت به این نتیجه رسیده است که رعایت آن الزام آنقدر گمراه‌کننده است که با هدف
صورتهاي مالي در مفاهیم نظری گزارشگری مالی ناسازگار است؛ و

ب   .    در هر يک از دوره‌هاي ارائه­شده،
تعديلات اقلامی از صورتهاي مالي که از نظر مديريت براي دستیابی به ارائه منصفانه ضروری
است.

22
.   به منظور رعایت بندهاي 17 تا 21، یک قلم
از اطلاعات، زماني با هدف صورتهاي مالي ناسازگار خواهد بود که به طور صادقانه معرف
معاملات، ساير رويدادها و شرايطي نباشد که مدعی بیان آن است يا به‌گونه‌ای معقول
انتظار مي‌رود بیان کند و در نتيجه بتواند تصميمات اقتصادي استفاده‌کنندگان
صورتهاي مالي را تحت تأثیر قرار دهد. مديريت برای ارزيابي این موضوع که آیا رعایت
الزام خاص در یک استاندارد حسابداری، آنقدر گمراه‌کننده است که با هدف صورتهاي
مالي در
مفاهیم نظری گزارشگری مالی ناسازگار
باشد، موارد زير را مورد توجه قرار می‌دهد:

الف.  دلایل عدم
دستيابي به هدف صورتهاي مالي در شرايط خاص؛ و

ب  .  تفاوت شرايط واحد تجاري با شرایط ساير واحدهاي
تجاري که آن الزام را رعايت مي‌کنند. اگر ساير واحدهاي تجاري در شرايط مشابه آن
الزام را رعايت مي‌کنند، اين فرض قابل رد وجود دارد که رعایت آن الزام توسط واحد
تجاری آنقدر گمراه‌کننده نيست که با هدف صورتهاي مالي در
مفاهیم نظری گزارشگری مالی ناسازگار
باشد.

تداوم
فعاليت

23
.     مديريت در زمان تهيه صورتهاي مالي،
بايد توانایی واحد تجاري برای ادامه فعالیت را ارزيابي کند. واحد تجاری باید
صورتهاي مالي را بر مبناي تداوم فعاليت تهيه کند، مگر اينکه مديريت قصد انحلال
واحد تجاري يا توقف عمليات را داشته باشد يا گزینه واقع‌بینانه دیگری نداشته باشد.
زمانی که مديريت در ارزیابیهای خود،‌ از عدم اطمینان بااهمیت در ارتباط با رویدادها
و شرایطی آگاه است که ممکن است نسبت به توانایی تداوم فعالیت واحد تجاري، تردید
اساسی ایجاد کند،‌ واحد تجاری باید این عدم اطمینان را افشا کند. هنگامی که واحد
تجاری صورتهاي مالي را بر مبناي تداوم فعاليت تهيه نمی‌کند، باید اين واقعيت را همراه
با مبناي تهيه صورتهاي مالي و دلایل عدم تداوم فعالیت واحد تجاری، افشا کند.

24
.   مديريت براي ارزيابي مناسب بودن فرض
تداوم فعاليت، تمام اطلاعات در دسترس درباره حداقل دوازده ماه آینده پس از پایان
دوره گزارشگری، و نه محدود به آن، را در نظر می‌گیرد. ميزان بررسی این اطلاعات، به
واقعيتهاي مربوط به هر مورد بستگي دارد. در مواردی که واحد تجاری سابقه عمليات
سودآور و دسترسي آسان به منابع مالي داشته باشد، ممکن است بدون تجزیه و تحلیل
تفصیلی به این نتیجه برسد که حسابداری بر مبنای تداوم فعاليت مناسب است. در سایر
موارد، مدیریت براي قانع شدن نسبت به مناسب بودن مبنای تداوم فعاليت، ممکن است نیاز
به بررسي طیف گسترده‌اي از عوامل مربوط به سودآوري جاري و مورد انتظار، جدول
زمانبندی پرداخت بدهيها و منابع بالقوه جایگزین تأمين مالي داشته باشد.

مبناي
تعهدی حسابداری

25
.     واحد تجاري باید صورتهاي مالي خود را،
به استثناي اطلاعات جريانهاي نقدي، بر مبناي تعهدي تهيه کند.

26
.   واحد تجاری هنگام استفاده از مبناي
تعهدی حسابداری، اقلامي را به عنوان دارايي، بدهي، حقوق مالکانه، درآمد و هزينه
(عناصر صورتهاي مالي) شناسايي مي‌کند که تعاريف و معيارهاي شناخت آن عناصر طبق
مفاهیم
نظری گزارشگری مالی احراز شده باشد.

اهميت
و تجميع

27
.    واحد تجاری باید هر طبقه بااهميت از
اقلام مشابه را به طور جداگانه ارائه کند. واحد تجاری باید اقلامي را که ماهيت يا
کارکرد مشابه ندارند، به طور جداگانه ارائه کند مگر آنکه این اقلام بي‌اهميت باشند.

28
.   صورتهاي مالي، نتیجه پردازش تعداد زيادي
از معاملات یا ساير رويدادهایی است که بر اساس ماهيت يا کارکرد، در طبقاتی تجمیع
می‌شود. آخرين مرحله از فرايند تجميع و طبقه‌بندي، ارائه اطلاعات فشرده و طبقه‌بندي
شده‌ای است که اقلام اصلي صورتهای مالی را تشکیل می‌دهد. اگر يک قلم اصلي به
تنهايي بااهميت نباشد، با اقلام ديگر در متن صورتهاي مالي يا يادداشتهاي توضيحي تجمیع
مي‌شود. اگر اهمیت یک قلم آنقدر نباشد که ارائه جداگانه آن را در صورتهای مالی
توجیه کند، ممکن است افشای جداگانه آن را در یادداشتهای توضیحی توجیه‌پذیر نماید.

29.    هنگام بکارگیری این
استاندارد و سایر استانداردهای حسابداری، واحد تجاری باید با در نظر گرفتن تمام
واقعیتها و شرایط موجود، درباره نحوه تجمیع اطلاعات در صورتهای مالی، شامل
یادداشتهای توضیحی، تصمیم‌گیری کند. واحد تجاری نباید با پنهان کردن اطلاعات بااهمیت
در میان اطلاعات بی‌اهمیت یا با تجمیع اقلام بااهمیتی که ماهیت و کارکرد متفاوت
دارند، از قابلیت درک صورتهای مالی بکاهد.

30.    برخی استانداردهای حسابداری مشخص می‌کنند کدام
اطلاعات در صورتهای مالی، شامل یادداشتهای توضیحی ارائه شود. واحد تجاری در صورتی
باید اطلاعات الزامی طبق استانداردهای حسابداری را افشا کند که آن اطلاعات بااهمیت
باشد. این موضوع، حتی در مواردی که استاندارد حسابداری حاوی فهرستی از الزامات خاص
باشد یا حداقل الزامات را تعیین کند، مصداق دارد. همچنین، در مواردي که رعایت
الزامات خاصی از استانداردهاي حسابداری براي درک استفاده‌کنندگان صورتهای مالی از
تأثیر معاملات خاص، ساير رويدادها و شرايط بر وضعيت مالي و عملکرد مالي واحد تجاري
کافي نباشد، واحد تجاری باید افشای موارد بیشتر را مورد توجه قرار دهد.

تهاتر

31
.     واحد تجاری نباید داراييها و بدهيها
یا درآمدها و هزينه‌ها را تهاتر کند، مگر اينکه در یکی از استانداردهای حسابداری،
تهاتر آنها الزامي يا مجاز شده باشد.

32
.   واحد تجاری دارايیها و بدهيها، و
درآمدها و هزينه‌ها را جداگانه گزارش می‌کند. تهاتر در صورت سود و زیان، صورت سود
و زیان جامع یا صورت وضعیت مالی، موجب کاهش توانایی درک استفاده‌کنندگان از
معاملات انجام‌شده، سایر رویدادها و شرایط و ارزیابی جریانهای نقدی آتی واحد تجاری
می‌شود، به استثنای مواردی که تهاتر، محتوای معامله یا رویدادی دیگر را منعکس می‌کند.
اندازه‌گیری داراییها پس از کسر اقلام کاهنده ارزش‌ـ برای مثال،‌ ذخیره کاهش ارزش
موجودیها و ذخیره مطالبات مشکوک‌الوصول، تهاتر محسوب نمی‌شود.

33
.   استاندارد حسابداري 3
درآمد عملیاتی،
درآمد عملیاتی را تعریف می‌کند و واحد تجاری را ملزم می‌نماید درآمد را به ارزش
منصفانه مابه‌ازاي دريافتي يا دريافتني با احتساب هرگونه تخفیف تجاری و تخفیف
مقداری اعطایی اندازه‌گیری ‌کند. واحد تجاري در روال فعاليتهاي عادي خود معاملات
ديگري انجام مي‌دهد که درآمد عملیاتی ایجاد نمی‌کند، اما همراه با انجام فعاليتهاي
اصلی مولد درآمد عملیاتی، انجام می‌شود. واحد تجاری نتايج اين‌گونه معاملات را با
تهاتر درآمدها و هزينه‌هاي مربوط ناشی از آن معاملات ارائه مي‌کند، به شرط آنکه این
نحوه ارائه، نشان‌دهنده محتوای معامله یا رویدادی دیگر باشد. براي مثال:

الف.  واحد تجاری،
سود و زيان حاصل از واگذاري داراييهاي غيرجاري، مانند سرمايه‌گذاريها و داراييهاي عملیاتی
را از طریق کسر نمودن مبلغ دفتري دارایی و هزينه‌هاي فروش مربوط از عوايد واگذاری
دارايي ارائه مي‌کند؛ و

ب  .  واحد تجاری ممکن است مخارج مرتبط با ذخاير
شناسايي‌شده طبق استاندارد حسابداري 4
ذخاير، بدهيهاي احتمالي و
داراييهاي احتمالي که بر اساس توافق قراردادي با اشخاص ثالث (براي مثال،
ضمانت‌نامه) تسویه مي‌شود را با پرداختهای شخص ثالث تهاتر کند.

34
.   افزون بر این، واحد تجاری سودها و
زيانهاي گروهي از معاملات مشابه، برای مثال،‌ سودها و زيانهاي تسعير ارز را به
صورت خالص ارائه مي‌کند. با وجود این، چنانچه اين سودها و زيانها بااهميت باشد،
واحد تجاری آنها را بطور جداگانه ارائه می‌کند.

تناوب
گزارشگری

35
.    واحد تجاری باید مجموعه کامل صورتهاي
مالي (شامل اطلاعات مقایسه‌ای) را حداقل بطور سالانه ارائه کند. زمانی که واحد
تجاری پایان دوره گزارشگری خود را تغییر می‌دهد و صورتهاي مالي را براي دوره‌اي
طولانی‌تر یا کوتاهتر از يکسال ارائه ‌می‌کند، بايد افزون بر دوره تحت پوشش
صورتهاي مالي، موارد زير را افشا کند:

الف.    دليل استفاده از دوره طولانی‌تر یا کوتاهتر؛ و

ب   .    اين واقعيت که مبالغ ارائه‌شده
در صورتهای مالی، به طور کامل قابل مقايسه نيستند.

اطلاعات
مقايسه‌اي

حداقل
اطلاعات مقايسه‌اي

36
.    واحد تجاری باید اطلاعات مقایسه‌ای
دوره قبل را برای تمام مبالغ گزارش‌شده در صورتهای مالی دوره جاری ارائه کند، مگر
در مواردي که استانداردهای حسابداری، نحوه عمل ديگري را مجاز يا الزامي کرده باشد.
واحد تجاری در صورتی باید اطلاعات مقايسه‌اي مربوط به اطلاعات تشريحي و توضیحی را افشا
کند که براي درک صورتهاي مالي دوره جاري مربوط باشد.

37
.    واحد تجاری باید، حداقل، دو صورت وضعیت
مالی، دو صورت سود و زیان، دو صورت سود و زیان جامع، دو صورت جریانهای نقدی و دو
صورت تغییرات در حقوق مالکانه، و یادداشتهاي توضیحی مربوط را ارائه نماید.

38
.   در برخی موارد، اطلاعات تشریحی ارائه‌شده
در صورتهای مالی دوره(های) قبل، در دوره جاری همچنان مربوط تلقی می‌شود. برای
مثال، واحد تجاری جزئیات یک دعوای حقوقی که نتیجه آن در پایان دوره قبل نامعلوم
بوده و هنوز هم حل نشده است را در دوره جاری افشا می‌کند. ممکن است استفاده‌کنندگان،
از افشای اطلاعات درباره اینکه در پایان دوره قبل عدم اطمینان وجود داشته و از
افشای اطلاعات درباره گامهایی که طی دوره برای رفع این عدم‌اطمینان برداشته شده
است، منتفع شوند.

تغییر
در رویه حسابداری، تجدید ارائه با تسری به گذشته یا تجدید طبقه­بندی

39
.     واحد تجاری در صورتی باید علاوه بر
حداقل صورتهای مالی مقایسه‌ای مقرر در بند 37، سومین صورت وضعیت مالی را به تاریخ
ابتدای دوره قبل ارائه کند که:

الف.    یک رويه حسابداری را با تسري به گذشته بكار گیرد، اقلامی از صورتهای
مالی را با تسری به گذشته تجدید ارائه نماید یا اقلامی در صورتهای مالی را تجدید
طبقه‌بندی کند؛ و

ب   .    بکارگیری رویه حسابداری
با تسري به گذشته، تجدید ارائه با تسري به گذشته یا تجدید طبقه‌بندی، اثر بااهمیتی
بر اطلاعات مندرج در صورت وضعیت مالی در ابتدای دوره قبل، داشته باشد.

40
.   در شرایط توصیف‌شده در بند 39، واحد
تجاری باید سه صورت وضعیت مالی به تاریخهای زیر ارائه کند:

الف.  پايان دوره
جاری؛

ب  . پایان دوره قبل؛ و

پ  .  ابتداي دوره قبل.

41
.  
هرگاه واحد تجاری، طبق بند 39، ملزم به ارائه صورت وضعیت مالی
به تاریخ ابتدای دوره قبل باشد، باید اطلاعات مقرر در بندهای 42 تا 45 و استاندارد
حسابداری 34 را ارائه كند. اما نیازی به ارائه یادداشتهای توضیحی مربوط به صورت
وضعیت مالی به تاریخ ابتدای دوره قبل، نيست.

42
.     چنانچه واحد تجاری، ارائه يا طبقه‌بندي
اقلام را در صورتهاي مالي تغییر دهد، مبالغ مقايسه‌اي نیز باید تجدید طبقه‌بندي شود،
مگر اينکه تجدید طبقه‌بندی غيرعملي باشد. هنگامی که واحد تجاری مبالغ مقايسه‌اي را
تجدید طبقه‌بندي مي‌کند، موارد زير، از جمله به تاریخ ابتدای دوره قبل، باید افشا شود:

الف .    ماهيت تجدید طبقه‌بندي؛

ب   .    مبلغ هر قلم يا هر طبقه
از اقلام که تجدید طبقه‌بندي می‌شود؛ و

پ   .    دليل تجدید طبقه‌بندی.

43 .     هنگامی که تجدید طبقه‌بندی مبالغ مقايسه‌اي
غيرعملي باشد، واحد تجاري باید موارد زير را افشا کند:

الف .    دليل عدم تجدید طبقه‌بندي آن مبالغ؛ و

ب   .    ماهيت تعديلاتی که در
صورت تجدید طبقه‌بندی مبالغ، انجام می‌شد.

44
.   افزايش قابليت مقايسه بین ‌دوره‌اي اطلاعات،
به ويژه با ایجاد امکان ارزیابی روندها در اطلاعات مالي برای مقاصد پيش‌بينی، به
استفاده‌کنندگان در تصمیم‌گیریهای اقتصادي کمک مي‌کند. در برخي شرايط، تجدید طبقه‌بندي
اطلاعات مقايسه‌اي مربوط به دوره‌ خاصی در گذشته به منظور قابليت مقايسه با دوره
جاري، غيرعملي است. براي مثال، ممکن است واحد تجاری در دوره(های) قبل، داده‌ها را
به‌گونه‌ای جمع‌آوری نکرده باشد که تجدید طبقه‌بندی امکان­پذیر گردد و ممکن است تهيه
مجدد اطلاعات غيرعملي باشد.

45
.   استاندارد حسابداري 34، تعديلات الزامی
در اطلاعات مقايسه‌اي هنگام تغيير در رويه حسابداري يا اصلاح اشتباه توسط واحد
تجاری را تعیین می‌کند.

ثبات
رویه در ارائه

46
.     واحد تجاری نباید ارائه و طبقه‌بندي
اقلام مندرج در صورتهاي مالي را از دوره‌ای به دوره دیگر تغییر دهد، مگر آنکه:

الف.    در پی تغيير عمده ماهيت عملیات واحد تجاري يا بررسی صورتهاي مالي
آن، مناسب‌تر بودن نحوه دیگری از ارائه و طبقه‌بندي، با توجه به معيارهاي انتخاب و
بکارگيري رويه‌هاي حسابداري طبق استاندارد حسابداری 34، واضح باشد؛ يا

ب   .    يکی از استانداردهای
حسابداری، تغییر در ارائه را الزامي کند.

47
.   برای مثال، تحصيل يا واگذاري عمده يا
بررسی ارائه صورتهاي مالي، ممکن است ارائه صورتهاي مالي به گونه‌ای متفاوت را
ایجاب کند. برای آنکه قابلیت مقایسه مخدوش نشود، واحد تجاری تنها هنگامی ارائه
صورتهاي مالي را تغییر می‌دهد که ارائه جدید، برای استفاده‌کنندگان صورتهای مالی،
اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تری فراهم کند و تداوم ساختار تجدیدنظرشده محتمل باشد.
هنگام اعمال چنین تغييراتی در ارائه، واحد تجاري اطلاعات مقايسه‌اي را طبق بندهاي 42
و 43، تجدید طبقه‌بندي مي‌کند.

ساختار و محتوا

مقدمه

48
.   این استاندارد، افشاهای خاص در صورت
وضعیت مالی، صورت‌ سود و زیان، صورت سود و زیان جامع، صورت تغییرات در حقوق
مالکانه و همچنین افشای سایر اقلام اصلی در این صورتها یا در یادداشتهای توضیحی را
الزامی می‌نماید. استاندارد حسابداری 2
صورت جریانهای نقدی،
الزامات ارائه اطلاعات جریانهای نقدی را تعیین می‌کند.

49
.   برخی مواقع، واژه «افشا» در اين
استاندارد، با مفهومی گسترده استفاده شده است و اقلام ارائه‌شده در صورتهای مالی
را دربرمی‌گیرد. برخي موارد افشا نیز طبق ساير استانداردهاي حسابداری الزامی می­شود.
به جز مواردی که در اين استاندارد يا در ساير استانداردهاي حسابداری، خلاف آن
تصریح شده باشد، این‌گونه افشاها می‌تواند در صورتهای مالی انجام شود.

تشخیص صورتهاي مالي

50
.      صورتهاي‌ مالي‌ بايد به وضوح‌ از
ساير اطلاعاتي‌ كه‌ همراه‌ آن‌ در يك‌ مجموعه‌ انتشار مي‌يابد، قابل‌ تشخيص‌ و
متمايز باشد.

51
.   استانداردهاي حسابداری فقط در مورد
صورتهاي مالي کاربرد دارد و لزوماً برای ساير اطلاعات ارائه‌شده در گزارش سالانه،
اطلاعات ارائه‌شده به نهادهای نظارتی يا سایر گزارشها کاربرد ندارد. بنابراين،
برای استفاده‌کنندگان اهميت دارد که بتوانند اطلاعات تهیه‌شده طبق استانداردهاي حسابداری
را از ساير اطلاعاتی که می‌تواند برای آنها مفید باشد اما مشمول آن الزامات نیست، تمیز
دهند.

52
.     واحد تجاری باید هر يک از صورتهاي
مالي و یادداشتهای توضیحی را به وضوح مشخص کند. افزون بر این، واحد تجاری باید
اطلاعات زير را به‌گونه‌اي بارز منعکس کند و در صورت لزوم براي قابل فهم بودن
اطلاعات ارائه‌شده، آن را تکرار نماید:

الف.    نام واحد گزارشگر يا سایر شناسه‌های هویت و هرگونه تغيير در آن
اطلاعات نسبت به دوره قبل؛

ب   .    اينکه صورتهاي مالي،
مربوط به يک واحد تجاري يا گروه واحدهاي تجاري است؛

پ   .    تاریخ پایان دوره
گزارشگری يا دوره تحت پوشش مجموعه صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی؛

ت   .    واحد پول گزارشگري، طبق
تعريف استاندارد حسابداري 16؛ و

ث   .    سطح گرد کردن مبالغ مندرج
در صورتهاي مالي.

53
.   واحد تجاری با ارائه عناوين مناسب براي
صفحات، صورتهای مالی، یادداشتهای توضیحی، ستونها و نظایر آن، الزامات بند 52 را
رعایت می‌کند. تعيين بهترين نحوه ارائه چنین اطلاعاتی، مستلزم قضاوت است. براي مثال،
چنانچه واحد تجاری صورتهاي مالي را به صورت الکترونيکي ارائه کند، ممکن است در
مواردی، از صفحات جداگانه استفاده نشود؛ در این صورت، واحد تجاری برای اطمينان از قابل
فهم بودن اطلاعات مندرج در صورتهاي مالي، موارد بالا را ارائه مي‌کند.

54
.   واحد تجاری اغلب با ارائه اطلاعات بر
حسب هزار يا ميليون واحد پول، قابليت فهم صورتهاي مالي را افزايش مي‌دهد. اين نحوه
عمل، تا جایی قابل پذیرش است که واحد تجاری، سطح گرد کردن را افشا کند و منجر به
حذف اطلاعات بااهميت نشود.

صورت وضعیت مالی

اطلاعات
قابل ارائه در صورت وضعیت مالی

55 .    صورت وضعیت مالی بايد حداقل شامل اقلام اصلی
نشان‌دهنده مبالغ زیر باشد:

الف.    داراییهای ثابت مشهود؛

ب   .    سرمایه‌گذاری در املاک؛

پ   .    داراييهاي نامشهود؛

ت   .    داراييهاي مالی (به جز
مبالغ مندرج در قسمتهای (ث)، (ح) و (د))؛

ث   .    سرمایه‌گذاری‌هایی که
حسابداری آنها به روش ارزش ویژه انجام شده است؛

ج    .    داراییهای زیستی؛

چ    .    موجودیها؛

ح    .    دریافتنی‌های تجاری و
سایر دریافتنی‌ها؛

خ   .           سفارشات
و پیش‌پرداختها؛

د     .    نقد و معادلهای نقد؛

ذ     .    مجموع داراییهایی که
طبق استاندارد حسابداری 31 داراییهای غیرجاری نگهداری‌شده برای فروش و عملیات
متوقف‌شده،
به عنوان نگهداری‌شده برای فروش طبقه‌بندی شده است و داراییهای قرارگرفته در
مجموعه واحد که طبق همان استاندارد به عنوان نگهداری‌شده برای فروش طبقه‌بندی شده
است؛

ر     .    پرداختنی‌های تجاری و
سایر پرداختنی‌ها؛

ز     .    ذخایر؛

ژ     .    بدهیهای مالی (به جز
مبالغ مندرج در قسمتهای (ر) و (ز))؛

س  .    بدهیها و داراییهای مالیات
جاری، طبق تعریف استاندارد حسابداری 35 مالیات بر درآمد؛

ش .    بدهیهای مالیات انتقالی و
داراییهای مالیات انتقالی طبق تعریف استاندارد حسابداری 35؛

ص .     پیش‌دریافتها؛

ض .    بدهیهای مجموعه واحد که طبق
استاندارد حسابداری 31، به عنوان نگهداری‌شده برای فروش طبقه‌بندی شده است؛

ط    .    منافع فاقد حق کنترل،
ارائه‌شده در بخش حقوق مالکانه؛ و

ظ    .    سرمایه و اندوخته‌های قابل
انتساب به مالکان واحد تجاری اصلی.

56 .     اگر ارائه اقلام اصلي دیگر (از جمله از طریق
تفکیک اقلام اصلی مندرج در بند 55)، عناوین و جمعهاي فرعي دیگر برای درک وضعیت
مالی واحد تجاری، مربوط باشد، واحد تجاری باید آنها را در صورت وضعیت مالی ارائه
کند.

57.    هرگاه واحد تجاری طبق بند 56، جمعهای فرعی
ارائه کند، این جمعهای فرعی باید:

الف.  شامل اقلام
اصلی باشد که اجزای آن، طبق استانداردهای حسابداری شناسایی و اندازه‌گیری می‌شود؛

ب.    به‌گونه‌ای ارائه و نامگذاری شود که اقلام اصلی
مربوط به آن، روشن و قابل درک باشد؛

پ.    طبق بند 46، در دوره‌های مختلف یکنواخت باشد؛ و

ت.    نسبت به جمعهای فرعی و جمعهای کل الزام‌‌‌شده
در استانداردهای حسابداری برای صورت وضعیت مالی، مهم‌تر جلوه داده نشود.

58
.    چنانچه واحد تجاری،‌ داراییها و بدهیها
را در صورت وضعیت مالی به جاری و غیرجاری طبقه‌بندی کند، باید داراییهای (بدهیهای)
مالیات انتقالی را به عنوان دارایی (بدهی) غیرجاری تلقی کند.

59
.   این استاندارد ترتیب یا شکل خاصی برای
ارائه اقلام توسط واحد تجاری تجویز نمی‌کند. بند 55،‌ تنها اقلامی را فهرست می‌کند
که ماهیت یا کارکرد آنها به اندازه‌ای متفاوت است که ارائه جداگانه در صورت وضعیت
مالی را توجیه ‌می‌کند. افزون بر این:

الف.  اگر اندازه،
ماهيت يا کارکرد يک قلم يا مجموعه‌اي از اقلام مشابه به‌گونه‌اي باشد که ارائه
جداگانه آن برای درک وضعيت مالي واحد تجاري، مربوط باشد، آن قلم در زمره اقلام
اصلي قرار می‌گیرد؛ و

ب  .  عناوین مورد استفاده یا ترتیب ارائه اقلام یا
مجموعه‌ای از اقلام مشابه، ممکن است به دلیل ماهیت واحد تجاری و معاملات آن اصلاح
شود تا اطلاعاتی مربوط برای درک وضعیت مالی فراهم کند. براي مثال، ممکن است یک
مؤسسه مالي، عنوانهای بالا را برای فراهم کردن اطلاعات مربوط درباره عمليات مؤسسه
مالي، تغییر دهد.

60
.   واحد تجاری، برای قضاوت جهت ارائه
جداگانه اقلام دیگر‌، موارد زیر را ارزیابی می‌کند:

الف.  ماهيت و
نقدشوندگی داراييها؛

ب .  کارکرد داراييها در واحد تجاري؛ و

پ .  مبالغ، ماهيت و زمانبندی بدهيها.

61
.   استفاده از مباني اندازه‌گيري متفاوت
براي طبقات مختلف داراييها، نشان‌دهنده ماهيت يا کارکرد متفاوت آنها است و
بنابراين، واحد تجاری آنها را به عنوان اقلام اصلي جداگانه ارائه می‌کند. براي مثال،
طبق استاندارد حسابداری 11، طبقات مختلف داراییهای ثابت مشهود را می‌توان به بهاي
تمام شده يا مبالغ تجديد ارزيابي شده، ارائه کرد.

تفکیک
اقلام به جاري و غيرجاري

62
.     واحد تجاري‌ بايد داراييهاي جاري و
غيرجاري، و بدهيهاي جاري و غيرجاري را طبق بندهاي 68 تا 78، در طبقات جداگانه در
صورت وضعیت مالی ارائه کند، مگر در مواردي که ارائه بر مبنای نقدشوندگي، اطلاعات
قابل اتکا و مربوط‌تر فراهم آورد. در صورت بکارگیری این استثنا، واحد تجاری باید
تمام داراييها و بدهيها را به ترتيب نقدشوندگي ارائه کند.

63
.    صرف‌نظر از روش ارائه انتخاب‌شده، واحد
تجاري بايد مبلغي را که انتظار مي‌رود در مدتي بيش از دوازده ماه بازيافت يا تسويه
شود، برای هر یک از اقلام اصلی دارایی و بدهی که مبلغ آنها ترکیب مبالغ زیر است،
افشا کند:

الف.    مبالغی که انتظار می‌رود طی مدت حداکثر دوازده ماه پس از دوره
گزارشگری، بازیافت یا تسویه شود؛ و

ب   .    مبالغی که انتظار می‌رود
در مدتي بيش از دوازده ماه پس از دوره گزارشگری بازيافت يا تسويه شود.

64
.   چنانچه واحد تجاري، کالاها یا خدماتی را
در یک چرخه عملیاتی به وضوح قابل تشخیص، عرضه ‌کند، طبقه‌بندي جداگانه داراييها و
بدهيهاي جاري و غيرجاري در صورت وضعیت مالی، با متمایز کردن خالص داراييهایي که به
عنوان سرمايه در گردش، به طور مستمر در جریان است، از خالص داراييهايي که در
عمليات بلندمدت واحد تجاری استفاده می‌شود، اطلاعات مفید فراهم می‌کند. همچنين در این
رویکرد، داراييهايي که انتظار مي‌رود در چرخه عملياتي جاري به نقد تبدیل شوند و
بدهيهايي که قرار است در همان دوره سررسید شوند، برجسته می‌شود.

65
.   در برخي واحدهاي تجاري، نظیر مؤسسه‌های
مالي، ارائه داراييها و بدهيها به ترتيب نقدشوندگي، اعم از صعودی یا نزولی،
اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تر در مقایسه با ارائه جاری و غيرجاري فراهم مي‌کند،
زيرا واحد تجاري کالاها یا خدمات را در يک چرخه عملياتي به وضوح قابل تشخیص، عرضه
نمي‌کند.

66
.   واحد تجاري در بکارگیری بند 62، مجاز
است برخی داراييها و بدهيهای خود را بر اساس طبقه‌بندي جاري و غيرجاري و برخی دیگر
را به ترتيب نقدشوندگي ارائه کند، مشروط بر اينکه این اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تر
باشد. هنگامی که واحد تجاری عمليات متنوعی دارد، ممکن است مبناي ترکیبی برای ارائه
مورد نیاز باشد.

67
.   برای ارزيابي نقدشوندگي و توان پرداخت
بدهيهای واحد تجاري، اطلاعات مربوط به تاريخهاي مورد انتظار تبدیل داراییها به نقد
و تسویه بدهيها، مفید است. همچنین، صرف‌نظر از اینکه داراييها و بدهيها به جاري و
غيرجاري طبقه‌بندی شده باشند، اطلاعات مربوط به تاريخ مورد انتظار بازيافت
داراييهای غيرپولي مانند موجوديها و تاریخ مورد انتظار تسویه بدهیهایی مانند ذخاير
مفید است. براي مثال، واحد تجاري مبلغ موجوديهایی را که انتظار مي‌رود در مدتی بیش
از دوازده ماه پس از دوره گزارشگری بازيافت شود، افشا می‌کند.

داراييهاي
جاري

68 .    واحد تجاری هنگامی بايد یک دارایی را به عنوان
جاري طبقه‌بندي کند که:

الف.    انتظار داشته باشد در چرخه عملیاتی عادی، دارایی به نقد تبدیل شود
یا قصد فروش یا مصرف آن را داشته باشد؛

ب   .    دارایی را اساساً با هدف مبادله نگهداري کند؛

پ    .   انتظار داشته باشد دارایی در مدت دوازده ماه پس
از دوره گزارشگری، به نقد تبدیل شود؛ يا

ت  .     دارایی
به صورت نقد یا معادل نقد (طبق تعریف استاندارد حسابداری 2 ) باشد، مگر اینکه دارایی
برای مبادله یا براي تسويه بدهيها، برای حداقل دوازده ماه پس از دوره گزارشگری، با
محدودیت مواجه باشد.

واحد تجاری باید تمام داراييهای
دیگر را به عنوان غيرجاري طبقه‌بندي کند.

69
.   اين استاندارد، اصطلاح «غيرجاري» را
براي داراييهاي بلندمدت مشهود، نامشهود و مالی بکار می‌برد. اين استاندارد،
استفاده از عناوین جايگزين را، مادامی که مفهوم آنها واضح باشد، منع نمي‌کند.

70
.   چرخه عملياتي واحد تجاري، مدت زمان بين
تحصيل داراييها به منظور پردازش و تبديل آنها به نقد يا معادلهای نقد است. در
مواردی که چرخه عملياتي عادی واحد تجاري به وضوح قابل تشخیص نيست، مدت آن دوازده
ماه فرض مي‌شود. داراييهاي جاري شامل داراييهايي (نظیر موجوديها و دریافتنی‌های
تجاري) است که در چرخه عملياتي عادی واحد تجاري فروخته مي‌شود، به مصرف مي‌رسد يا به
نقد تبدیل می‌شود، حتي اگر انتظار نرود که طی دوازده ماه پس از دوره گزارشگری به
نقد تبدیل شود. همچنين، داراييهاي جاري، داراييهايي که اساساً با هدف مبادله
نگهداري مي‌شود و حصه جاری داراییهای مالی غیرجاری را دربرمی‌گیرد.

بدهيهاي
جاري

71.      واحد
تجاری هنگامی باید یک بدهی را به عنوان جاري طبقه‌بندي کند که:

الف.    انتظار داشته باشد بدهی را در چرخه عملياتي عادی تسویه کند؛

ب   .    بدهی را اساساً با هدف
مبادله نگهداري کند؛

پ   .    متعهد باشد بدهی را در مدت
دوازده ماه پس از دوره گزارشگری تسویه کند؛ يا

ت   .    برای حداقل دوازده ماه پس
از دوره گزارشگری، حق بي‌قيد و شرط براي به تعويق انداختن تسويه بدهي را نداشته
باشد (به بند 75 مراجعه شود). شرایط یک بدهی که به اختیار طرف مقابل می‌تواند موجب
تسویه آن از طریق انتشار ابزارهای مالکانه شود،‌ طبقه‌بندی بدهی را تحت تأثیر قرار
نمی‌دهد.

واحد تجاری باید تمام بدهیهای
دیگر را به عنوان غیر جاری طبقه‌بندی کند.

72
.   برخي بدهيهاي جاري، مانند پرداختني‌های
تجاري و برخي تعهدات مرتبط با کارکنان و ساير مخارج عملياتي، بخشي از سرمايه در
گردش بکار رفته در چرخه عملياتي عادی واحد تجاري است. واحد تجاری، این اقلام
عملياتي را به ‌عنوان بدهيهاي جاري طبقه‌بندي مي‌کند، حتي اگر تعهد تسويه آن، طی
مدتی بيش از دوازده ماه پس از دوره گزارشگری باشد. در طبقه‌بندي داراييها و بدهيهاي
واحد تجاري، چرخه عملياتي عادی یکسانی اعمال می‌شود. زمانی که چرخه عملياتي عادی واحد
تجاري به وضوح قابل تشخیص نباشد، فرض می‌شود مدت آن دوازده ماه است.

73
.   ساير بدهيهاي جاري، در چرخه عملياتي
عادی واحد تجاري تسویه نمی‌شود، اما سررسید آن طی دوازده ماه پس از دوره گزارشگری
است يا اساساً با هدف مبادله نگهداري مي‌شود. اضافه برداشتهاي بانکي، حصه جاري
بدهيهاي مالی غیرجاری، سود تقسیمی پرداختني، ماليات بر درآمد و ساير پرداختني‌های
غیرتجاری، مثالهایی از این بدهیهای جاری است. بدهيهای مالي که از طریق آنها تأمین
مالی بلندمدت انجام می‌شود (يعني بخشي از سرمايه در گردش بکار رفته در چرخه
عملياتي عادی واحد تجاري نيست) و سررسید آن طی دوازده ماه پس از دوره گزارشگری نمی‌باشد،
طبق بندهاي 76 و 77، جزء بدهيهای غیرجاری محسوب می‌شود.

74
.   واحد تجاري، هنگامی بدهيهاي مالی خود را
به‌ عنوان جاری طبقه‌بندی می‌کند که سررسید آن طی دوازده ماه پس از دوره گزارشگری
باشد، حتی اگر:

الف.  دوره اولیه،
طولاني‌تر از دوازده ماه بوده باشد؛ و

ب  .  پس از دوره گزارشگری و پیش از تأیید صورتهاي
مالي برای انتشار، به منظور تأمين مالي مجدد يا زمانبندی مجدد پرداختها به صورت
بلندمدت، توافق صورت گرفته باشد.

75
.   اگر واحد تجاري انتظار و اختيار تأمين
مالي مجدد يا تمديد تعهد مرتبط با تسهیلات مالی موجود را براي حداقل دوازده ماه پس
از دوره گزارشگری داشته باشد، اين تعهد را به عنوان غيرجاري طبقه‌بندي مي‌کند، حتي
اگر سررسید آن در دوره‌اي کوتاهتر باشد. با وجود اين، در صورتی که واحد تجاری
اختیار تأمين مالي مجدد يا تمديد تعهد را نداشته باشد (براي مثال، براي تأمين مالي
مجدد، توافقی صورت نگرفته باشد)، قابلیت تأمين مالي مجدد تعهد را در نظر نمي‌گيرد
و این تعهد را به‌ صورت جاري طبقه‌بندي مي‌کند.

76
.   هرگاه واحد تجاري در پایان دوره
گزارشگری يا قبل از آن، یکی از شرایط قرارداد وام بلندمدت را نقض ‌کند و در نتيجه،
بدهی عندالمطالبه شود، بدهي را به عنوان جاري طبقه‌بندي می‌کند، حتي اگر وام‌دهنده
پس از دوره گزارشگری و پيش از تأیید صورتهاي مالي برای انتشار، موافقت کرده باشد
که در نتیجه نقض شرایط قرارداد، خواهان بازپرداخت وام نباشد. واحد تجاری این بدهی
را به اين دليل به عنوان جاري طبقه‌بندي مي‌کند که در پایان دوره گزارشگری، حق بی
قید و شرط براي به تعويق انداختن تسويه آن براي حداقل دوازده ماه پس از پایان دوره
گزارشگری، نداشته است.

77
.   با وجود اين، در صورتي که وام‌دهنده تا
پایان دوره گزارشگری موافقت کند مهلتی به واحد تجاری دهد که پایان آن حداقل دوازده
ماه پس از دوره گزارشگری باشد و طی آن واحد تجاری بتواند موارد نقض‌شده را رفع کند
و وام‌دهنده نتواند بازپرداخت فوری را درخواست کند، واحد تجاری این بدهی را به‌
عنوان غيرجاري طبقه‌بندي مي‌کند.

78
.   اگر در ارتباط با وامهای طبقه‌بندی‌شده
به‌ عنوان بدهي‌ جاري، رويدادهاي زير بين تاریخ پایان دوره گزارشگری و تاريخ تأیید
صورتهاي مالي برای انتشار رخ دهد، طبق استاندارد حسابداری 5
رویدادهای بعد از تاریخ
ترازنامه، اين رويدادها به‌عنوان رويدادهاي غيرتعديلي افشا
می‌شود:

الف.  تأمين مالي
مجدد به صورت بلندمدت؛

ب .   رفع موارد نقض
قرارداد وام بلندمدت؛

پ  .  اعطای مهلت توسط وام‌دهنده براي رفع موارد نقض
قرارداد وام بلندمدت که پایان آن حداقل دوازده ماه پس از دوره گزارشگری است.

اطلاعات
قابل ارائه در صورت وضعیت مالی يا در يادداشتهاي توضيحي

79
.     واحد تجاري بايد برای اقلام اصلی
ارائه‌شده، طبقات فرعي بیشتری را متناسب با عمليات واحد تجاري، در صورت وضعیت مالی
يا در يادداشتهاي توضيحي افشا کند.

80
.   جزئیات ارائه‌شده در طبقات فرعی، به
الزامات استانداردهاي حسابداری و اندازه، ماهيت، و کارکرد اقلام بستگي دارد.
همچنین، واحد تجاری برای تعیین مبناي طبقه‌بندي فرعي، از عوامل تعیین‌شده در بند 60
استفاده می‌کند. برای هر یک از اقلام، موارد افشا متفاوت است، براي مثال:

الف . اقلام
داراييهاي ثابت مشهود، طبق استاندارد حسابداري 11 به طبقاتی تفکیک می‌شود؛

ب .  دريافتني­ها به مبالغ دريافتني از مشتریان
تجاری، دریافتنی‌ها از اشخاص وابسته، پيش‌پرداختها و سایر مبالغ تفکيک مي‌شود؛

پ .  موجوديها طبق استاندارد حسابداري 8 حسابداری
موجودی مواد و کالا به طبقاتی مانند موجودی کالا، ملزومات تولید، مواد
اولیه، کار در جریان ساخت و کالای ساخته شده تفکيک مي‌شود؛

ت  .  ذخاير به ذخاير مزاياي کارکنان و ساير ذخایر
تفکیک می‌شود؛ و

ث  .  سرمايه و اندوخته‌ها به طبقات مختلف مانند
سرمايه پرداخت‌شده، صرف سهام و اندوخته‌ها تفکيک مي‌شود.

81 .     واحد تجاري بايد موارد زير را در صورت وضعیت
مالی يا صورت تغییرات در حقوق مالکانه یا در يادداشتهاي توضيحي افشا کند:

الف.    براي هر طبقه از سهام؛

  1. تعداد سهام مصوب؛
  2. تعداد سهام منتشرشده و تماماً
    پرداخت‌شده، و سهام منتشرشده اما تماماً پرداخت‌نشده؛
  3. ارزش اسمي هر سهم؛
  4. صورت تطبيق تعداد سهام در جریان
    در ابتدا و پايان دوره؛
  5. حقوق، امتیازات و محدوديتهاي
    مربوط به هر طبقه شامل محدوديتهاي تقسیم سود و بازپرداخت سرمايه؛
  6. سهام واحد تجاري که در اختیار
    واحد تجاري يا واحدهاي فرعي یا وابسته آن است؛ و

ب .      توصیف ماهيت و هدف هر يک از اندوخته‌ها در حقوق مالکانه.

82
.    واحدهاي تجاري فاقد سهام، مانند
واحدهای تجاری تضامنی یا صندوقهای سرمایه‌گذاری، بايد اطلاعاتي معادل اطلاعات مقرر
در بند 81(الف) افشا کنند بطوری که تغييرات طی دوره در هر طبقه از حقوق مالکانه، و
حقوق، امتیازات و محدوديتهاي مربوط به هر طبقه از حقوق مالکانه را نشان دهد.

صورت سود و زیان

اطلاعات
قابل ارائه در صورت سود و زیان

83 .    افزون بر اقلام الزامی طبق سایر استانداردهای
حسابداری، صورت سود و زیان باید دربردارنده اقلام اصلی باشد که مبالغ زیر را برای
دوره ارائه می‌کند:

الف.    درآمدهای عملیاتی؛

ب   .    هزینه‌های مالی؛

پ   .    سهم از سود یا زيان
واحدهاي تجاری وابسته و مشارکتهاي خاص که حسابداری آنها به روش ارزش ويژه انجام می‌شود؛

ت   .    هزینه مالیات؛

ث   .    یک
مبلغ مجزا برای کل عملیات متوقف‌شده (به استاندارد حسابداری 31 مراجعه شود)؛

ج   .           سود یا زیان دوره؛

چ  .      سود
یا زیان دوره، قابل انتساب به:

  1. منافع فاقد حق کنترل؛ و
  2. مالکان واحد تجاری اصلی.

84 .     واحد تجاری باید
تمام اقلام درآمد و هزينه یک دوره را در صورت سود و زيان منظور کند مگر اینکه یکی
از استانداردهای حسابداری، روش دیگری را الزامی یا مجاز کرده باشد.

85
.   برخی استانداردهای حسابداری، شرایطی را
مشخص می‌کند که در آن، واحد تجاری اقلام خاصی را خارج از سود یا زیان دوره جاری
شناسایی می‌کند. استاندارد حسابداري 34، دو مورد از این شرايط شامل اصلاح اشتباهات
و اثر تغيير در رويه‌های حسابداري را تعیین مي‌کند. سایر استانداردهای حسابداری، مستثنی
کردن اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع از صورت سود و زیان را که با تعریف درآمد
یا هزینه در
مفاهیم
نظری گزارشگری مالی مطابقت دارد، الزامی یا مجاز می‌کند (به بند 7
مراجعه شود).

86
.    اگر ارائه اقلام اصلی دیگر (از جمله از
طریق تفکیک اقلام اصلی مندرج در بند 83)، عناوین و جمعهای فرعی بیشتر برای درک
عملکرد مالی واحد تجاری مربوط باشد، واحد تجاری باید آنها را در صورت سود و زیان
ارائه کند.

87.    هرگاه واحد
تجاری طبق بند 86، جمعهای فرعی ارائه کند، این جمعهای فرعی باید:

الف.  شامل اقلام
اصلی باشد که اجزای آن، طبق استانداردهای حسابداری شناسایی و اندازه‌گیری می‌شود؛

ب.    به‌گونه‌ای ارائه و نامگذاری شود که اقلام اصلی
مربوط به آن، روشن و قابل درک باشد؛

پ.    طبق بند 46،
در دوره‌های مختلف یکنواخت باشد؛ و

ت  .  نسبت به جمعهای فرعی و جمعهای کل الزام‌شده در
استانداردهای حسابداری برای صورت سود و زیان و صورت سود و زیان جامع، مهم‌تر جلوه
داده نشود.

88.    واحد تجاری باید
اقلام اصلی را به‌گونه‌ای در صورت سود و زیان گزارش کند که تمام جمعهای فرعی ارائه‌شده
طبق بند 86، با جمعهای فرعی یا جمعهای کل الزام‌‌‌شده در استانداردهای حسابداری
برای این صورتهای مالی منطبق باشد.

89
.   از آنجا که آثار فعالیتها، معاملات و
سایر رویدادهای مختلف واحد تجاری از نظر تکرار، توان ایجاد سود یا زیان و قابلیت
پیش‌بینی با یکدیگر متفاوت است، افشای اجزای عملکرد مالی، به استفاده‌کنندگان در
درک عملکرد مالی حاصل‌شده و پیش‌بینی عملکرد مالی آتی کمک می‌کند. واحد تجاری،
چنانچه برای توضیح عناصر عملکرد مالی ضرورت داشته باشد، اقلام اصلی دیگری را در
صورت سود و زیان درج می‌کند و عناوین مورد استفاده و ترتیب ارائه اقلام را تغییر
می‌دهد. واحد تجاری، عواملی مانند اهمیت و ماهیت و کارکرد اقلام درآمد و هزینه را
در نظر می‌گیرد. برای مثال، یک مؤسسه مالی ممکن است عناوین مورد استفاده برای تهیه
اطلاعات مربوط به عملیات مؤسسه مالی را تغییر دهد. واحد تجاری، اقلام درآمد و
هزینه را تهاتر نمی‌کند مگر در مواردی که معیارهای مندرج در بند 31 احراز شود.

90
.      واحد تجاري، نباید هيچ‌یک از اقلام
درآمد یا هزینه را در صورت سود و زيان، صورت سود و زیان جامع يا در يادداشتهاي
توضيحي، به عنوان اقلام غيرمترقبه ارائه کند.

اطلاعات
قابل ارائه در صورت سود و زيان یا در يادداشتهاي توضيحي

91
.      هرگاه اقلام درآمد یا هزينه بااهميت
باشد، واحد تجاری باید ماهيت و مبلغ آنها را جداگانه افشا کند.

92
.   شرایط زیر موجب می‌شود اقلام درآمد و
هزینه، جداگانه افشا شود:

الف.  کاهش ارزش
موجودیها به خالص ارزش فروش یا کاهش ارزش داراییهای ثابت مشهود به مبلغ بازیافتنی
و همچنین برگشت این‌گونه کاهش ارزشها؛

ب  .  تجدید
ساختار فعالیتهای واحد تجاری و برگشت هرگونه ذخیره مخارج تجدید ساختار؛

پ  .  واگذاری اقلام داراییهای ثابت مشهود؛

ت  .  واگذاری سرمایه‌گذاریها؛

ث  .  عملیات متوقف‌شده؛

ج  .  حل و فصل دعاوی حقوقی؛ و

چ  .  سایر موارد برگشت ذخایر.

93
.     واحد تجاري بايد اجزای هزينه‌های
شناسایی‌شده در صورت سود و زیان را با استفاده از طبقه‌بندي مبتني بر ماهيت هزينه‌ها
يا کارکرد هزینه­ها در واحد تجاري، هر کدام که اطلاعات قابل اتکا و مربوط‌تر فراهم
مي‌کند، ارائه نماید.

94
.   به واحدهای تجاری توصیه می‌شود که
اطلاعات موضوع بند 93 را در صورت سود و زیان ارائه کنند.

95
.   برای برجسته کردن اجزای عملکرد مالی که
ممکن است از نظر تکرار، توان ایجاد سود یا زیان و قابلیت پیش‌بینی با یکدیگر تفاوت
داشته باشند، هزینه‌ها به طبقات فرعی تقسیم می‌شود. این طبقه‌بندی، به دو روش
انجام می‌شود.

96 .   اولین روش
طبقه‌بندی، روش ”ماهيت هزينه“ است. واحد تجاری،‌ هزينه‌ها را بر اساس ماهيت آنها
(براي مثال، استهلاک، مواد اوليه مصرف‌شده، هزینه­های حمل و نقل، هزینه مزاياي
کارکنان و هزینه­های تبليغات) در صورت سود و زيان تجمیع مي‌کند و آنها را به
کارکردهاي واحد تجاري، تخصيص مجدد نمی‌دهد. بکارگيري اين روش ساده است، زيرا تخصيص
هزينه‌ها بر اساس کارکرد، ضرورتي ندارد. نمونه‌اي از طبقه‌بندي با استفاده از روش
ماهيت هزينه به شرح زير است:

درآمد عملیاتی   ×
ساير
درآمدها
  ×
تغييرات
در موجودي‌ کالای ساخته شده و کالای در جريان ساخت
×  
مواد
اوليه و ملزومات مصرف شده
×  
هزينه
مزاياي کارکنان
×  
هزينه
استهلاک داراییهای ثابت مشهود و داراییهای نامشهود
×  
ساير
هزينه‌ها
×  
جمع
هزينه‌ها
  (×)
سود قبل از مالیات   ×

97 .   روش دوم طبقه‌بندی، روش ”کارکرد هزينه“ يا روش
”بهاي تمام شده فروش“ است. در این روش هزینه­ها بر اساس کارکرد آنها، به عنوان
بخشي از بهاي تمام شده فروش يا، براي مثال، هزینه‌های فروش يا هزینه‌های اداري
طبقه‌بندی می­شوند. در این روش، حداقل،‌ واحد تجاري بهاي تمام شده فروش را جدا از
ساير هزينه‌ها افشا مي‌کند. اين روش در مقایسه با روش طبقه‌بندي هزينه‌ها بر اساس
ماهيت، می‌تواند اطلاعات مربوط‌تری برای استفاده‌کنندگان فراهم کند، اما تخصيص هزینه­ها
به کارکردها، ممکن است مستلزم تخصيص اختياري و اعمال قضاوت قابل ملاحظه باشد.
نمونه‌اي از طبقه‌بندي با استفاده از روش کارکرد هزينه به شرح زير است:

درآمد عملیاتی ×
بهای تمام‌ شده فروش (×)
سود ناخالص ×
سایر درآمدها ×
هزینه‌های فروش (×)
هزینه‌های اداری (×)
سایر هزينه‌ها (×)
سود قبل از مالیات ×

98 .     واحد
تجاري که هزينه‌ها را بر اساس کارکرد طبقه‌بندي می‌کند، بايد اطلاعات بیشتری
درباره ماهيت هزينه‌ها، شامل هزينه استهلاک داراییهای ثابت مشهود و داراییهای
نامشهود و هزينه‌ مزاياي کارکنان، افشا کند.

99
.   انتخاب روش کارکرد هزينه یا روش ماهيت
هزينه، به عوامل تاريخي و ویژگیهای صنعت و ماهيت واحد تجاري بستگی دارد. هر دو
روش، میزان هزینه­هایی را نشان می‌دهد که ممکن است بطور مستقيم يا غيرمستقيم، با
تغییرات سطح فروش يا توليد واحد تجاري تغییر کند. از آنجا که هر يک از روشها، در
واحدهاي تجاري مختلف، مزیتهای متفاوتی دارد، اين استاندارد مديريت را ملزم می‌کند
نحوه ارائه‌ای را انتخاب کند که قابل اتکا و مربوط‌‌تر باشد. به هر حال، از آنجا
که اطلاعات مرتبط با ماهيت هزينه‌ها در پيش‌بيني جريانهاي نقدی آتي مفید است، در
صورت استفاده از روش طبقه‌بندی بر اساس کارکرد هزینه، افشای بیشتر الزامي است.
اصطلاح ”مزاياي کارکنان“ در بند 98، دارای همان مفهوم بکار رفته در استاندارد
حسابداری 33 است.

صورت سود و زیان جامع

اطلاعات
قابل ارائه در صورت سود و زیان جامع

100 .     واحد تجاری باید موارد زیر را در صورت سود و
زیان جامع ارائه کند:

الف.    سود یا زیان دوره؛

ب  .     سایر
اقلام سود و زیان جامع؛

پ   .         مجموع سود و زیان جامع دوره؛

ت   .          مجموع
سود و زیان جامع دوره، قابل انتساب به:

  1. منافع فاقد حق کنترل؛ و
  2. مالکان واحد تجاری اصلی.

101 .     اقلام اصلی زیر باید در سایر اقلام سود و زیان
جامع ارائه شود:

الف.    اقلام سایر اقلام سود و زیان جامع (به استثنای مبالغ مندرج در قسمت
(ب)) باید بر حسب ماهیت طبقه‌بندی ‌شود و به دو گروه اقلامی تفکیک ‌گردد که طبق سایر
استانداردهای حسابداری:

1.         در دوره‌های آتی به سود یا زیان دوره
منتقل نخواهد شد؛ و

2.        در صورت تحقق شرایط خاص، در دوره‌های آتی
به سود یا زیان دوره منتقل خواهد شد.

ب .      سهم از سایر اقلام سود و زیان
جامع واحدهای تجاری وابسته و مشارکتهای خاص که حسابداری آنها به روش ارزش ویژه
انجام می‌شود، به دو گروه اقلامی تفکیک ‌شود که طبق سایر استانداردهای حسابداری:

1.         در دوره‌های آتی به سود یا زیان دوره
منتقل نخواهد شد؛ و

2.        در صورت تحقق شرایط خاص، در دوره‌های آتی
به سود یا زیان دوره منتقل خواهد شد.

102 .    واحد تجاری باید مبلغ مالیات بر درآمد مرتبط
با هر یک از اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع،‌ شامل تعدیلات تجدید طبقه‌بندی را
در صورت سود و زیان جامع یا در یادداشتهای توضیحی افشا کند.

103
.
واحد تجاری می­تواند اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع را
به یکی از روشهای زیر ارائه کند:

الف.  پس از کسر
آثار مالیاتی مربوط؛ یا

ب  .  قبل از کسر آثار مالیاتی مربوط، به همراه یک رقم
برای نشان دادن جمع مبلغ مالیات بر درآمد مربوط به آن اقلام.

اگر واحد تجاری روش (ب) را انتخاب کند، ‌باید مالیات را
بین اقلامی که ممکن است در دوره‌های آینده به صورت سود و زیان منتقل شوند و اقلامی
که در دوره‌های آینده به صورت سود و زیان منتقل نخواهند شد،‌ تخصیص دهد.

104
.     واحد تجاری باید تعدیلات تجدید طبقه‌بندی
مرتبط با اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع را افشا کند.

105 . در سایر استانداردهای
حسابداری مشخص می‌شود که آیا مبالغی که قبلاً در سایر اقلام سود و زیان جامع
شناسایی شده است، به صورت سود و زیان منتقل می‌شود یا خیر و در صورت امکان انتقال،
چه زمانی این کار صورت می‌گیرد. در این استاندارد، به‌ این تجدید طبقه‌بندیها،
تعدیلات تجدید طبقه‌بندی گفته می‌شود. مبلغ تعدیل، در دوره‌ای که تجدید طبقه‌بندی
انجام می‌شود، در سایر اقلام سود و زیان جامع منعکس می‌گردد. ممکن است این مبالغ،
به عنوان سودهای تحقق‌نیافته دوره‌های جاری یا قبلی، ‌در سایر اقلام سود و زیان
جامع شناسایی شده باشد. این‌گونه سودهای تحقق‌نیافته باید در دوره‌ای که سودهای
تحقق‌یافته به سود یا زیان دوره منتقل می‌شود، از سایر اقلام سود و زیان جامع کسر
گردد تا از احتساب مجدد آنها در جمع سود و زیان جامع اجتناب شود.

106
. ممکن است واحد تجاری، تعدیلات تجدید طبقه‌بندی
را در صورت سود و زیان جامع یا در یادداشتهای توضیحی ارائه کند. واحد تجاری که
تعدیلات تجدید طبقه‌بندی را در یادداشتهای توضیحی ارائه می‌کند، اجزای سایر اقلام
سود و زیان جامع را پس از هرگونه تعدیلات تجدید طبقه‌بندی مربوط ارائه می‌نماید.

107. تعدیلات تجدید
طبقه‌بندی، درنتیجه تغییرات در مازاد تجدید ارزیابی شناسایی‌شده طبق استاندارد
حسابداری 11 ، استاندارد حسابداری 17 یا استاندارد حسابداری 15 یا هنگام تجدید اندازه‌گیری
طرحهای با مزایای معین شناسایی‌شده طبق استاندارد حسابداری 33، ایجاد نمی‌شود. این
اجزا در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی می‌شود و در دوره‌های بعد به صورت سود
و زیان منتقل نمی‌گردد. تغییرات مازاد تجدید ارزیابی ممکن است در دوره‌های بعد، در
نتیجه استفاده از دارایی یا در صورت قطع شناخت آن، به سود انباشته منتقل شود.

صورت تغييرات در حقوق مالکانه

اطلاعات
قابل ارائه در صورت تغییرات در حقوق مالکانه

108 .    واحد تجاري صورت تغييرات در حقوق مالکانه را
باید طبق الزامات بند 9 ارائه کند. صورت تغییرات در حقوق مالکانه شامل اطلاعات زیر
است:

الف.    مجموع سود و زیان جامع دوره، که جمع مبالغ قابل انتساب به مالکان
واحد تجاری اصلی و منافع فاقد حق کنترل را جداگانه نشان می‌دهد؛

ب .      برای هر یک از اجزای حقوق مالکانه، آثار بکارگیری با تسری به
گذشته یا تجدید ارائه با تسری به گذشته که طبق استاندارد حسابداری 34 شناسایی می‌شود؛

پ .      برای هر یک از اجزای حقوق مالکانه، صورت تطبیق مبالغ دفتری ابتدا
و پایان دوره که به‌طور جداگانه تغییرات موارد زیر را افشا می‌کند:

  1. سود یا زیان دوره؛
  2. سایر اقلام سود و زیان جامع؛ و
  3. معاملات با مالکان به عنوان
    مالک، که بطور جداگانه آورده مالکان و توزیع منابع بین آنها و تغییر منافع مالکیت
    در واحدهای تجاری فرعی که موجب از دست دادن کنترل نمی‌شود را نشان می‌دهد.

اطلاعات
قابل ارائه در صورت تغییرات در حقوق مالکانه یا در یادداشتهای توضیحی

109.      واحد تجاری، برای هر یک از اجزای حقوق
مالکانه، باید اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع را در صورت تغییرات در حقوق
مالکانه یا در یادداشتهای توضیحی ارائه کند (به بند 108(پ)(2) مراجعه شود).

110 .     واحد تجاري بايد کل سود تقسیمی و مبلغ سود تقسیمی
برای هر سهم را در صورت تغییرات در حقوق مالکانه یا در یادداشتهای توضیحی ارائه
کند.

111
. اجزای حقوق مالکانه در بند 108، برای
مثال، شامل هر طبقه از حقوق مالکانه
تأمین‌شده،‌
مبلغ انباشته هر طبقه از سایر اقلام سود و زیان جامع و سود انباشته است.

112 . تغييرات در حقوق
مالکانه واحد تجاري از ابتدا تا پایان دوره گزارشگری، افزايش يا کاهش خالص
داراييها را طي دوره نشان می‌دهد. این تغییرات، به استثناي تغییرات ناشی از معامله
با مالکان به عنوان مالک (نظیر آورده مالکان، بازخريد ابزارهاي مالکانه خود واحد
تجاری و سود تقسیمی) و مخارج معامله که به طور مستقيم با این معاملات مرتبط است،
جمع درآمدها و هزينه‌های ناشی از فعالیتهای واحد تجاری طی آن دوره، شامل سودها و
زیانها را نشان می‌دهد.

113 . طبق استاندارد
حسابداري 34، تعدیلات با تسری به گذشته برای انعکاس آثار تغییر در رویه‌های
حسابداری، در صورت عملی بودن، الزامی است، مگر اینکه شرايط ‌گذار در ساير
استانداردهای حسابداری، نحوه عمل ديگري را مقرر کرده باشد. همچنين طبق استاندارد
حسابداري 34، تجدید ارائه مرتبط با اصلاح اشتباهات، در صورت عملی بودن، با تسری به
گذشته الزامی است. تعديلات و تجديد ارائه با تسری به گذشته، تغییرات در حقوق
مالکانه نیست بلکه تعدیل مانده سود انباشته ابتدای دوره است،‌ مگر اینکه یکی از
استانداردهای حسابداری، تعدیل با تسری به گذشته را برای یکی دیگر از اجزای حقوق
مالکانه، الزامی کند. بند 108(ب)، الزام می‌کند که کل تعدیلات هر یک از اجزای حقوق
مالکانه ناشی از تغییر در رویه‌های حسابداری و کل تعدیلات ناشی از اصلاح اشتباهات،
در صورت تغییرات در حقوق مالکانه، جداگانه افشا شود. این تعدیلات برای هر یک از
دوره‌های قبل و ابتدای دوره افشا می‌شود.

صورت جريانهای نقدی

114
. اطلاعات جريان نقدي، برای استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی، مبنايي جهت ارزيابي توانایی واحد تجاري در ايجاد نقد و معادل نقد و
ارزیابی نیازهای واحد تجاری به استفاده از آن جريانهاي نقدي، فراهم مي‌کند.
استاندارد حسابداری 2، الزامات ارائه و افشای اطلاعات جریان نقدی را تعیین می‌کند.

يادداشتهاي توضيحي

ساختار

115 .    يادداشتهاي توضيحي بايد:

الف .    اطلاعاتي درباره مبناي تهیه صورتهاي مالي و رويه‌هاي حسابداري خاص
مورد استفاده طبق بندهاي 119 تا 124 ارائه کند؛

ب   .    اطلاعات الزامی طبق
استانداردهاي حسابداری، که در جای دیگری از صورتهای مالی ارائه نمی‌شود را افشا
کند؛ و

پ   .    اطلاعاتی ارائه کند که در
جای دیگری از صورتهای مالی ارائه نمی‌شود، اما برای درک صورتهای مالی، مربوط است.

116
.    واحد تجاری بايد تا آنجا که عملی است،
یادداشتهای توضیحی را بطور منظم ارائه کند. برای تعیین ارائه منظم، واحد تجاری
باید به تأثیر صورتهای مالی بر قابل فهم بودن و قابل مقایسه بودن اطلاعات توجه
کند. واحد تجاری باید هر يک از اقلام مندرج در صورت وضعیت مالی، صورت سود و زیان، صورت
سود و زیان جامع، صورت تغييرات در حقوق مالکانه و صورت جريانهای نقدی را به
اطلاعات مرتبط در يادداشتهاي توضيحي عطف متقابل دهد.

117
. نمونه‌هایی از ارائه یا گروه‌بندی منظم یادداشتهای
توضیحی، شامل موارد زیر است:

الف.  برای حوزه‌هایی
از فعالیت واحد تجاری که به منظور درک وضعیت مالی و عملکرد مالی از بیشترین
اثرگذاری برخوردار است، اهمیت بیشتری قائل شود؛ برای مثال اطلاعات مربوط به فعالیتهای
عملیاتی خاص را با یکدیگر در یک گروه طبقه‌بندی کند؛

ب .   اطلاعات مربوط
به اقلامی که مشابه یکدیگر اندازه‌گیری می‌شوند، مانند داراییهای اندازه‌گیری‌شده
به ارزش منصفانه، را در یک گروه طبقه‌بندی کند؛

پ.    به ترتیب
اقلام اصلی مندرج در صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع و صورت وضعیت مالی،
موارد زیر را ارائه نماید:

  1. بیان رعایت استانداردهای حسابداری (به بند 14
    مراجعه شود)؛
  2. خلاصه اهم رویه‌های حسابداری مورد استفاده (به بند 119 مراجعه شود)؛
  3. اطلاعات پشتیبان برای اقلام ارائه‌شده در صورت
    وضعیت مالی، صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع، صورت تغييرات در حقوق مالکانه
    و صورت جريانهای نقدی به ترتيبی که هر یک از صورتهاي مالي و هر یک از اقلام اصلي
    ارائه می‌شود؛ و

ساير موارد افشا، شامل:

  1. بدهيهاي احتمالي (به استاندارد حسابداري 4 مراجعه شود) و تعهدات
    قراردادي شناسايي‌نشده، و
  2. موارد افشاي غيرمالي، مانند اهداف و سیاستهای مديريت ريسک مالي واحد
    تجاري (به استاندارد حسابداری 37 ابزارهای مالی: افشا مراجعه
    شود).

118 . واحد تجاری ممکن است
يادداشتهاي توضيحي را به‌گونه‌ای ارائه کند که اطلاعات مرتبط با مبناي تهیه
صورتهاي مالي و رويه‌های حسابداري خاص، به عنوان بخش جداگانه‌ای از صورتهای مالی در
نظر گرفته شود.

افشای
رویه‌های حسابداری

119 .    در
خلاصه اهم رویه‌های حسابداری، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.    مبنای (يا مباني) اندازه‌گيري مورد استفاده در تهيه صورتهاي مالي؛ و

ب .      ساير رويه‌هاي حسابداري مورد استفاده که برای درک صورتهاي مالي، مربوط
است.

120
. آگاه کردن استفاده‌کنندگان از مبنا يا
مباني اندازه‌گيري مورد استفاده در صورتهاي مالي (براي مثال، بهاي تمام شده
تاريخي، بهای جاري، خالص ارزش بازیافتنی، ارزش منصفانه يا مبلغ بازیافتنی) برای
واحد تجاری بااهمیت است، زيرا مبنايي که واحد تجاری صورتهاي مالي را بر اساس آن
تهيه می‌کند،‌ بر تجزيه و تحليل استفاده‌کنندگان تأثير قابل ملاحظه‌اي دارد. هنگامی
که واحد تجاری، بيش از يک مبناي اندازه‌گيري را در صورتهاي مالي مورد استفاده قرار
می‌دهد (براي مثال، زمانی که طبقات خاصي از داراييها تجديد ارزيابي مي‌شود)، مشخص
کردن طبقات داراييها و بدهيها که هر يک از مباني اندازه‌گيري برای آنها بکار رفته
است، کافی است.

121
. مدیریت در تصميم‌گيري درباره افشای یک
رويه حسابداري خاص، باید بررسي کند که آيا افشای مزبور، به استفاده‌کنندگان در درک
چگونگي انعکاس معاملات، ساير رويدادها و شرایط در عملکرد مالي و وضعيت مالي کمک می‌کند
یا خیر. افشاي رويه‌هاي حسابداري خاص، به‌ویژه زماني که این رويه‌ها از بین گزینه‌های
مجاز در استانداردهای حسابداری انتخاب شده باشد، براي استفاده‌کنندگان مفید است. افشای
اینکه آیا واحد تجاری برای سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت سریع‌المعامله در سهام، روش
ارزش بازار یا روش اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش را استفاده می‌کند، نمونه‌ای
از افشای مزبور است. برخی استانداردهای حسابداری،‌ افشای رویه‌های حسابداری خاص،
شامل انتخاب رویه توسط مدیریت از بین رویه‌های مجاز را به روشنی الزامی می‌کند.
برای مثال،‌ طبق استاندارد حسابداری 11،‌ افشای مبانی اندازه‌گیری مورد استفاده
برای طبقات داراییهای ثابت مشهود الزامی است.

122
. يک رويه حسابداري ممکن است به دلیل ماهيت
عمليات واحد تجاری مهم باشد، حتي اگر مبالغ دوره‌ جاري و دوره‌های قبل بااهمیت
نباشد. افشاي هر یک از رویه‌های مهم حسابداری که در استانداردهای حسابداری بطور
خاص الزامی نشده است، اما واحد تجاری طبق استاندارد حسابداري 34، آن را انتخاب و
استفاده می‌کند نیز مناسب است.

123 .   واحد تجاري بايد در اهم رويه‌هاي حسابداري يا
ساير يادداشتهاي توضيحي، قضاوتهاي مديريت در فرايند بکارگيري رويه‌هاي حسابداري واحد
تجاری و قضاوتهايي که بيشترين تأثیر را بر مبالغ شناسايي‌شده در صورتهاي مالي
داشته است، جدا از قضاوتهای مربوط به برآوردها (به بند 125 مراجعه شود) افشا کند.

124
. مدیریت در فرايند بکارگيري رويه‌هاي
حسابداري واحد تجاری، علاوه بر قضاوتهای مربوط به برآوردها، قضاوتهاي متعددی انجام
می­دهد که مي‌تواند اثر مهمی بر مبالغ شناسايي‌شده در صورتهاي مالي داشته باشد.
براي مثال، مديريت در تعیین موارد زير قضاوت مي‌کند:

الف.  چه زماني بخش
مهمی از ریسکها و مزاياي عمده مالکيت داراييهاي مالي و داراييهاي اجاره‌اي، به
واحدهای تجاري ديگر منتقل می‌شود؛ و

ب  .  آیا برخی فروشهای خاص، از نظر محتوا، تأمين مالي
است و بنابراین، منجر به درآمد نمی‌شود.

منابع
عدم اطمینان برآوردها

125 .  
چنانچه در انجام برآوردها در پایان دوره گزارشگری، موارد عدم اطمینانی وجود داشته
باشد که ریسک قابل ملاحظه‌ای را برای تعدیل بااهمیت مبالغ دفتری داراییها و بدهیها
در سال مالی آتی ایجاد کند، واحد تجاري باید اطلاعاتی را درباره مفروضات مرتبط با
آینده و سایر منابع عمده عدم اطمینان این برآوردها افشا کند. در مورد این داراییها
و بدهیها، یادداشتهای توضیحی باید شامل جزئیات زیر باشد:

الف.    ماهیت آنها؛ و

ب   .    مبلغ دفتری آنها در پایان
دوره گزارشگری.

126
. تعیین مبالغ دفتری برخی داراییها و بدهیها،
مستلزم برآورد آثار رویدادهای نامطمئن آتی بر آن داراییها و بدهیها در پایان دوره
گزارشگری است. برای مثال، در صورت نبود قیمتهای جاری در بازار،‌ برآوردهای معطوف
به آینده برای اندازه‌گیری مبلغ بازیافتنی طبقاتی از داراییهای ثابت مشهود، اثر
منسوخ شدن فناوری بر موجودیها، ذخایر مربوط به نتایج آتی دعاوی در جریان و بدهیهای
بلندمدت مرتبط با مزایای کارکنان مانند تعهدات بازنشستگی، ضرورت دارد. این برآوردها
مستلزم مفروضاتی درباره اقلامی مانند تعدیل اثر ریسک بر جریانهای نقدی یا نرخهای
تنزیل، تغییرات آتی حقوق و مزایا و تغییرات آتی قیمتهای مؤثر بر سایر مخارج است.

127
. مفروضات و سایر منابع عدم اطمینان
برآوردها که طبق بند 125 افشا می‌شود، مربوط به برآوردهایی است که مستلزم مشکل‌ترین،
ذهنی‌ترین یا پیچیده‌ترین قضاوتهای مدیریت است. با افزایش تعداد متغیرها و مفروضات
مؤثر بر رفع احتمالی عدم اطمینانهای آتی، این قضاوتها ذهنی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و
بدین ترتیب، امکان تعدیلات بااهمیت ناشی از آن در مبالغ دفتری داراییها و بدهیها، بطور
معمول افزایش می‌یابد.

128
. در مورد داراییها و بدهیهایی که ریسک
تغییر بااهمیت مبلغ دفتری آنها در سال مالی بعد قابل ملاحظه است، در صورتی که این
اقلام در پایان دوره گزارشگری، به ارزش منصفانه مبتنی بر قیمت اعلام‌شده در بازار
فعال برای داراییها و بدهیهای مشابه اندازه‌گیری شده باشد، موارد افشای بند 125
الزامی نیست. ممکن است در سال مالی بعد، این ارزشهای منصفانه تغییر بااهمیت داشته
باشد، اما این تغییرات ناشی از مفروضات یا سایر منابع عدم اطمینان در برآورد در
پایان دوره گزارشگری نبوده است.

129
. واحد تجاری موارد افشای مندرج در بند 125 را
به گونه‌ای ارائه می‌نماید که برای درک قضاوتهای مدیریت درباره آینده و سایر منابع
عدم اطمینان برآوردها، به استفاده‌کنندگان صورتهای مالی کمک کند. ماهیت و میزان
اطلاعات تهیه شده، بسته به ماهیت مفروضات و سایر شرایط، متفاوت است. مثالهایی از
انواع موارد افشا توسط واحد تجاری به شرح زیر است:

الف.  ماهیت مفروضات
یا سایر موارد عدم اطمینان برآورد؛

ب  .  حساسیت مبالغ دفتری نسبت به روشها، مفروضات و
برآوردهای مبنای محاسبات، شامل دلایل حساسیت؛

پ  .  رفع احتمالی عدم اطمینان و دامنه نتایجی که در
سال مالی بعد در ارتباط با مبالغ دفتری داراییها و بدهیهای تحت تاثیر، بطور معقول
محتمل است.

ت  .  تشریح تغییرات ایجاد شده در مفروضات پیشین مرتبط
با آن داراییها و بدهیها، در صورتی که عدم اطمینان برطرف نشده باشد.

130
. این استاندارد، واحد تجاری را ملزم نمی‌کند
که هنگام افشای موارد مندرج در بند 125، اطلاعات بودجه‌ای‌ یا پیش‌بینی‌ها را افشا
کند.

131 . برخی مواقع، در
پایان دوره گزارشگری، افشای میزان آثار احتمالی یک فرض یا سایر منابع عدم اطمینان
برآوردها غیر عملی است. در این موارد، واحد تجاری افشا می‌کند که، بر مبنای
اطلاعات موجود، ممکن است نتایج سال مالی بعد، به دلیل تفاوت با فرض مزبور، مستلزم
تعدیل بااهمیت در مبلغ دفتری دارایی یا بدهی مورد نظر باشد. در تمام موارد، ‌واحد
تجاری، ماهیت و مبلغ دفتری دارایی یا بدهی خاص (یا طبقه‌ای از داراییها و بدهیها)
را که تحت تأثیر آن فرض قرار گرفته است،‌ افشا می‌کند.

132
. موارد افشای بند 123 درباره قضاوتهای خاصی
که مدیریت در فرایند بکارگیری رویه‌های حسابداری واحد تجاری انجام می‌دهد، با موارد
افشای بند 125 درباره منابع عدم­اطمینان برآوردها ارتباطی ندارد.

133
. سایر استانداردهای حسابداری، افشای برخی
مفروضات، به جز موارد مقررشده در بند 125 را الزامی می‌کنند. برای مثال، استاندارد
حسابداری 4، در شرایط خاص، افشای مفروضات اصلی مرتبط با رویدادهای آتی مؤثر بر
طبقات ذخایر را الزامی می‌کند.

سرمایه

134 .   واحد تجاری باید اطلاعاتی را افشا کند تا
استفاده‌کنندگان صورتهای مالی بتوانند اهداف، خط مشی‌ها و فرایندهای مدیریت سرمایه
واحد تجاری را ارزیابی کنند.

135
. به‌منظور رعایت بند 134، واحد تجاری موارد
زیر را افشا می‌کند:

الف.  اطلاعات کیفی
درباره اهداف، خط مشی‌ها و فرایندهای مدیریت سرمایه شامل:

  1. شرحی درباره آنچه به عنوان سرمایه، مدیریت می‌شود؛
  2. در مواردی که در ارتباط با سرمایه واحد تجاری
    الزامات برون‌سازمانی وجود دارد، ماهیت این الزامات و چگونگی بکارگیری الزامات در
    مدیریت سرمایه؛ و
  3. نحوه دستیابی به اهداف مدیریت سرمایه.

ب  .  خلاصه داده‌های کمّی درباره آنچه به عنوان
سرمایه، مدیریت می‌شود. در برخی واحدهای تجاری، بعضی از بدهیهای مالی فاقد سررسید
(مانند بدهیهای درون‌گروهی) را به عنوان بخشی از سرمایه در نظر می‌گیرند.

پ  .  هر گونه تغییرات در قسمتهای الف و ب در مقایسه
با دوره قبل.

ت  .  آیا طی دوره، تمام الزامات برون‌سازمانی سرمایه
را که مشمول آن بوده، رعایت کرده است یا خیر.

ث  .  پیامدهای ایجاد شده، در مواردی که واحد تجاری
الزامات برون‌سازمانی سرمایه را رعایت نکرده است.

واحد تجاری، این موارد را بر مبنای اطلاعات درون‌سازمانی
تهیه‌شده برای مدیران اصلی افشا می‌کند.

136
. واحد تجاری ممکن است سرمایه را به روشهای
مختلف مدیریت کند و مشمول الزامات سرمایه متفاوتی باشد. برای مثال، یک مجموعه از
شرکتهای ناهمگن ممکن است شامل واحدهایی باشد که عهده‌دار فعالیتهای بیمه و
بانکداری هستند و در حوزه‌های مقرراتی مختلف فعالیت می‌کنند. در صورتی که افشای
کلی الزامات سرمایه و نحوه مدیریت سرمایه اطلاعات مفیدی فراهم نکند یا درک استفاده‌کنندگان
صورتهای مالی از منابع سرمایه واحد تجاری را مخدوش نماید، واحد تجاری باید اطلاعات
جداگانه‌‌ای را برای هر یک از الزامات سرمایه‌ که واحد تجاری مشمول آن است، افشا کند.

سایر
موارد افشا

137 .   واحد تجاری باید موارد زیر را در یادداشتهای
توضیحی افشا کند:

الف .    مبلغ سود تقسیمی پیشنهادی قبل از تأیید صورتهای مالی برای انتشار،
که طی دوره به عنوان ستانده مالکان شناسایی نشده است و مبلغ مربوط به هر سهم؛ و

ب   .    مبلغ
هرگونه سود سهام ممتاز انباشت‌شونده که شناسایی نشده است.

138 .   واحد تجاری باید موارد زیر را، چنانچه در جای
دیگری از صورتهای مالی افشا نکرده باشد، افشا کند:

الف.    اقامتگاه و شکل حقوقی واحد تجاری، کشور محل تاسیس و نشانی مرکز ثبت
شده آن (یا محل اصلی فعالیت در صورتی که متفاوت از مرکز ثبت شده باشد)؛

ب   .    شرح ماهیت عملیات واحد
تجاری و فعالیتهای اصلی آن؛

پ   .    نام واحد تجاری اصلی و
واحد تجاری اصلی نهایی گروه؛ و

ت   .    اطلاعات مربوط به عمر
واحد تجاری، در صورتی که واحد تجاری با عمر محدود است.

تاريخ‌ اجرا

139 .   الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌
مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1398 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي‌ بين‌المللي گزارشگری مالی‌

140.   با اجراي‌ الزامات‌ اين‌
استاندارد، مفاد استاندارد بين‌المللي‌ حسابداري‌ 1
ارائه صورتهای مالی (ویرایش 2017) نيز رعايت‌ مي‌شود.

کنارگذاری استاندارد حسابداری 1 (مصوب 1379)، استاندارد
حسابداری 14 (مصوب 1379) و استاندارد حسابداری 6 (مصوب 1379)

141.   استاندارد حسابداری 1 ارائه
صورتهای مالی (مصوب 1397)، جایگزین
استاندارد حسابداری 1
نحوه ارائه صورتهای مالی (مصوب 1379) می‌شود. اجرای الزامات این استاندارد، منجر به
کنارگذاری استاندارد حسابداری 14
نحوه ارائه داراییهای جاری و
بدهیهای جاری می‌گردد. همچنین، اجرای
همزمان این استاندارد و استاندارد حسابداری 34
رویه‌های
حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباه، موجب کنارگذاری استاندارد حسابداری 6 گزارش
عملکرد مالی می‌شود.