۱- دلیل اینکه تقسیم حسابها به دائمی و موقت انجام میشه بر اساس اصل تطابق هستش یا فرض دوره مالی؟
۲- وقتی گفته میشه دارایی ها ماهیت بدهکار دارند یعنی ذاتا مثبت هستند اما به دلیل اینکه حسابهای دائمی گردشی هستند بدهکار و بستانکار میشن اما در انتها مانده دارایی ها باید بدهکار باشد ، آیا میتوانیم این طور تفسیر کنیم که منظور از بدهکار بودن دارایی ها یعنی باید مانده بدهکار داشته باشند ؟
دلیل اینکه تقسیم حسابها به دائمی و موقت انجام میشه بر اساس اصل تطابق هستش یا فرض دوره مالی؟
بستن حساب های دایمی در انتهای سال و عدم انتقال مانده آنها به سال جدید بر اساس فرض دوره مالی انجام می پذیرد .
وقتی گفته میشه دارایی ها ماهیت بدهکار دارند یعنی ذاتا مثبت هستند اما به دلیل اینکه حسابهای دائمی گردشی هستند بدهکار و بستانکار میشن اما در انتها مانده دارایی ها باید بدهکار باشد ، آیا میتوانیم این طور تفسیر کنیم که منظور از بدهکار بودن دارایی ها یعنی باید مانده بدهکار داشته باشند ؟
عبارت دارایی ها ماهیت بدهکار دارند دو مفهوم را در ذهن تداعی می نماید :
- افزایش در حساب دارایی در سند حسابداری بدهکار و کاهش در این حساب بستانکار می شود .
- مانده حساب دارایی در پایان دوره همواره می بایست بدهکار و یا صفر باشد و زمانیکه مانده یک حساب دارایی در تراز حسابداری بستانکار شود مانده این حساب خلاف ماهیت بوده و به احتمال زیاد نشان دهنده یک اشتباه در عملیات حسابداری شرکت می باشد .