قانون تسهیل تکالیف مودیان جهت اجرای قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مودیان

قانون تسهیل تکالیف مودیان جهت اجرای قانون پایانه های فروشگاهی مودیان مالیاتی را از ابتدای دی ماه 1402 مکلف به انجام تکالیف مالیاتی در این سامانه گرداند .

البته مطابق قانون تسهیل برای اشخاص حقیقی معافیت های در نظر گرفته شده است .

نکات قابل توجه قانون تسهیل موارد ذیل می باشد :

  • کلیه اشخاص حقوقی از اول دی 1402  مکلف به عضویت صدور و ارسال صورتحساب الکترونیکی به سامانه مودیان هستند
  • در حال حاضر صاحبان مشاغلی که در سال ۱۴۰۲ فروش و درآمد آنها بیشتر از ۱۸ میلیارد تومان باشد در سال جاری مشمول این قانون هستند و مابقی با اعلام نصاب های جدید در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ مشمول قانون خواهند شد
  • مطالبه جرائم مرتبط با این قانون برای اشخاص حقوقی تا قبل از ۱۴۰۲،۱۰،۱ موضوعیت ندارد
  • تا پایان سال ۱۴۰۳ امکان بخشودگی جرائم که قبلا 50 درصد بود به 100 افزایش یافته است .

ماده ۱

از تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱ کلیه مؤدیان اعم از حقیقی و حقوقی ملزم به صدور صورتحساب الکترونیکی موضوع قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مؤدیان مصوب ۱۳۹۸/۷/۲۱ با اصلاحات و الحاقات بعدی هستند.

به‌منظور رعایت موعد زمانی فوق، سازمان برنامه و بودجه کشور مکلف است به‌ازای هر ماه تأخیر نسبت به موعد مزبور، به میزان پنج درصد (%۵) و تا سقف پنجاه درصد (%۵۰) از منابع اختصاصی سازمان امور مالیاتی کشور موضوع ماده (۲۱۷) قانون مالیات‌های مستقیم مصوب ۱۳۶۶/۱۲/۳ را کاهش دهد. پس از اینکه سازمان امور مالیاتی کشور به تأیید وزیر امور اقتصادی و دارایی امکان صدور و ارسال صورتحساب‌های الکترونیکی توسط کلیه مؤدیان را فراهم نمود، درصدهای کاهش‌یافته به حالت قبل باز می‌گردد.

ماده ۲

سازمان امور مالیاتی کشور می‌تواند تا پایان سال ۱۴۰۳ تا صددرصد (%۱۰۰) جرائم موضوع ماده (۲۲) قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان را مورد بخشودگی قرار دهد.

ماده ۳

تا پایان سال ۱۴۰۳ صورتحساب‌هایی که در سامانه مؤدیان صادر نشده است، قابل قبول می‌باشد. در این مدت، سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است با استفاده از اطلاعات موجود در سامانه مؤدیان در پایان هر دوره، نسبت به تهیه اظهارنامه برای کلیه مؤدیان اقدام کند. مؤدی یک ماه پس از پایان هر دوره فرصت دارد تا با ثبت خریدها و فروش‌هایی که صورتحساب‌های آنها در سامانه مؤدیان صادر نشده است، اظهارنامه ارسال شده توسط سازمان را تکمیل و از طریق سامانه مؤدیان به سازمان مسترد نماید. صورتحساب‌های الکترونیکی با رعایت ماده (۹) قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان مورد تایید بوده و قابل رسیدگی نمی‌باشد.

ماده ۴

سازمان امور مالیاتی کشور موظف است مؤديان مشمول قانون ماليات بر ارزش افزوده مصوب سال ۱۳۸۷ را که تا زمان تصويب اين قانون فراخوان نشده‌اند، مطابق جدول زمان‌بندی که توسط رئیس سازمان مذکور پیشنهاد شده و به تأیید وزیر امور اقتصادی و دارائی خواهد رسید، تا پايان سال ۱۴۰۳ به‌تدريج فراخوان نمايد. مؤدیان موضوع این ماده، تا زمانی که توسط سازمان امور مالیاتی کشور فراخوان نشده باشند، مجاز به اخذ مالیات برارزش افزوده از خریداران نیستند. دریافت کننده مشمول جریمه تبصره (۲) بند «الف» ماده (۹) قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب سال ۱۴۰۰ بوده و وجه دریافتی باید به پرداخت کننده مسترد شود. همچنین، مالیات بر ارزش افزوده پرداختی توسط این دسته از مؤدیان، مادامی که توسط سازمان امور مالیاتی کشور فراخوان نشده‌اند، به‌عنوان اعتبار مالیاتی برای آنان منظور نمی‌گردد.

ماده ۵

در ابتدای ماده (۲) قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مودیان جمله «کليه اشخاص مشمول مکلفند به ترتيبي که سازمان مقرر مي کند، نسبت به ثبت نام در سامانه موديان اقدام کنند» به جمله «سازمان مکلف است ظرف يک هفته از تاريخ لازم الاجراء شدن اين ماده نسبت به ثبت نام و عضويت کليه موديان در سامانه مؤديان و تخصيص کارپوشه اختصاصي به آنها اقدام نمايد. همچنين سازمان موظف است حداکثر ظرف يک هفته پس از ثبت‌نام موديان در نظام مالياتي، نسبت به ثبت نام و عضويت و نيز تخصيص کارپوشه اختصاصي به آنها در سامانه مؤديان اقدام نمايد. در صورت عدم اجراي حکم فوق توسط سازمان براي مودياني که در نظام مالياتي ثبت‌نام کرده‌اند، مشمول جرائم مربوط به عدم عضويت يا عدم ثبت نام در سامانه موديان نمي‌شوند». اصلاح می‌گردد.

ماده ۶

دو تبصره به عنوان تبصره های (۱)و (۳) به ماده (۵) قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مودیان الحاق می‌شود و عنوان تبصره این ماده به تبصره (۲) تغییر می‌یابد:

تبصره ۱- بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران موظف است ظرف دو ماه، مطابق ساختار اعلامی توسط سازمان، به رسید پرداخت صادره توسط دستگاه‌های کارتخوان و گزارش الکترونیکی دریافتی از درگاههای الکترونیکی پرداخت، شماره منحصر به فرد مالیاتی تخصیص دهد و آن را در رسید یا گزارش پرداخت مذکور درج نماید. همچنین بانک مرکزی جمهوری اسلامی موظف است اطلاعات رسید یا گزارش پرداخت هر روز را حداکثر تا پایان روز بعد به سامانه مودیان منتقل کند.

تبصره ۳- کلیه دستگاه‌های اجرائی موضوع ماده (۲۹) قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵/۱۲/۱۴ و ماده (۵) قانون مدیریت خدمات کشوری و سازمان های وابسته به آنها که حسب مقررات قانونی متولی رصد و دریافت اطلاعات مربوط به جریان کالا و خدمات از مبادی تولید و واردات تا سطح خرده فروشی از طریق سامانه های دولتی از قبیل سامانه جامع تجارت ایران و سامانه ثبت الکترونیکی معاملات نفتی (ثامن) موضوع قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز مصوب ۱۳۹۲/۱۰/۳ با اصلاحات و الحاقات بعدی می‌باشند، موظفند با رعایت الزامات صدور صورتحساب الکترونیکی موضوع این قانون اطلاعات مذکور را به ترتیبی که سازمان مقرر می‌کند به سامانه مودیان منتقل کنند. در این صورت مودیان تکلیفی در خصوص ثبت مجدد اطلاعات یا صدور مجدد صورتحساب الکترونیکی معاملات مذکور ندارند.

ماده ۷

در ماده (۶) قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مودیان عبارت های «بيشتر از سه برابر فروش اظهار شده» و «بيش از سه برابر معافيت سالانه» به عبارت های «بيشتر از پنج برابر فروش اظهارشده» و «بيش از پنج برابر معافيت سالانه» اصلاح می‌شود. همچنین در این ماده بعد از عبارت «که مالیات آن به سازمان پرداخت شده يا ترتيب پرداخت آن داده شده است، باشد» عبارت «در صورتي که فروش اظهار شده مودی در دوره مشابه سال قبل که ماليات آن به سازمان پرداخت شده يا ترتيب پرداخت آن داده شده است کمتر از معافیت سالانه موضوع ماده (۱۰۱) قانون ماليات‌هاي مستقيم باشد، پنج برابر معافيت سالانه موضوع ماده اخير الذکر ملاک عمل خواهد بود». اضافه می‌شود.

ماده ۸

ذیل فصل سوم قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مؤدیان یک ماده به‌عنوان ماده (۱۴ مکرر) به شرح ذیل الحاق می‌شود:

«ماده ۱۴ مکرر- به منظور تسهیل تکالیف مودیان مشمول این قانون، مودیانی که ميزان فروش سالانه آنها کمتر از بيست و پنج برابر معافيت موضوع ماده (۸۴) قانون ماليات‌های مستقیم باشد ملزم به صدور صورتحساب الکترونيکی نمی‌باشند. سازمان می‌تواند مأخذ محاسبه مالیات و عوارض مودیان مذکور را با توجه به میزان فروش آنها در هر دوره مالیاتی و ضریبی که توسط سازمان تعیین می‌شود، محاسبه و مالیات آن را پس از کسر اعتبار قابل قبول دریافت نماید. ضریب مذکور بر اساس نوع کسب و کار، ترکیب اقلام خریداری‌شده مؤدی که در سامانه مؤدیان ثبت شده و با توجه به نرخ مالیات بر ارزش افزوده اقلام خریداری و فروخته شده مودی در چهارچوب آیین‌نامه اجرایی این ماده که ظرف یک‌ماه از تاریخ لازم‌الاجرا شدن آن، توسط سازمان تهیه شده و به‌تصویب هیأت وزیران می‌رسد، محاسبه می‌گردد.

در صورت خرید سایر مؤدیان از مؤدیان موضوع این ماده، خریدهای مذکور مبنای محاسبه اعتبار مالیاتی نمی‌باشد و به‌عنوان هزینه قابل‌قبول مالیاتی پذیرفته نمی‌شود. همچنین مصرف‌کنندگان نهائی که از مؤدیان موضوع این ماده خرید کنند، مشمول حکم ماده (۱۸) این قانون نمی‌شوند. رسید دستگاه کارتخوان بانکی یا درگاه پرداخت الکترونیکی گروه‌هایی از مؤدیان با میزان فروش سالانه بیشتر از نصاب موضوع این ماده، صورتحساب الکترونیکی محسوب نمی‌شود.

تبصره ۱- به منظور ایجاد تسهیل برای مودیان مشمول این قانون، نصاب مذکور در این ماده در سال‌های ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ به ترتیب صد و پنجاه برابر، صد برابر و پنجاه برابر معافیت موضوع ماده (۸۴) قانون مالیات‌های مستقیم تعیین می‌شود.

تبصره ۲- تا پایان سال ۱۴۰۴ رسید دستگاه کارتخوان بانکی یا درگاه پرداخت الکترونیکی کلیه مؤدیانی که کالاها و خدمات مورد عرضه آنها مشمول نرخ مالیات بر ارزش افزوده یکسان می‌باشد، صورتحساب الکترونیکی محسوب می‌شود».

ماده ۹

در فراز دوم ماده (۲۶) قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مؤدیان، عبارت («به استثنای تعرفه صدور صورتحساب الکترونیکی») پس از عبارت «تعیین تعرفه‌ها» اضافه می‌شود و یک تبصره به شرح زیر به آن الحاق می‌گردد:

تبصره- سازمان موظف است تعرفه خدمات شرکت های معتمد درخصوص صدور صورتحساب‌های الکترونیکی را مطابق تعرفه تعیین‌شده توسط شورای اقتصاد از محل وصولی‌های جاری مالیات بر ارزش افزوده پرداخت کند. بدین منظور حساب مخصوصی در خزانه‌داری کل کشور برای این امر ایجاد می‌شود و اعتبار لازم برای اجرای مفاد این امر به‌طور سالانه در قوانین بودجه سنواتی پیش‌بینی شده و صددرصد (%۱۰۰) آن تخصیص می یابد.

حکم این تبصره در خصوص تعرفه صدور صورتحساب الکترونیکی اشخاص از قبیل دفاتر ثبت اسناد رسمی و مراکز تعویض پلاک که موظفند به موجب این قانون اطلاعاتی غیر از اطلاعات خرید و فروش خود را در اختیار سازمان قرار دهند نیز جاری است. همچنین تا پایان سال ۱۴۰۵ هزینه آموزش مؤدیان و فرهنگسازی اجرای این قانون از محل اعتبار این حکم قابل پرداخت می‌باشد.

ماده ۱۰

عبارت زیر به انتهای تبصره (۲) ماده (۲۲) قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مؤدیان اضافه می‌شود:

«چنانچه عدم انجام تکالیف موضوع این قانون، خارج از اختیار مودی باشد، سازمان مکلف است جرایم موضوع این ماده را مورد بخشودگی قرار دهد».




نصاب معاملات 1402

هیئت وزیران در تصویب نامه شماره 50048/ت 61179 ه  مورخ 24 خرداد 1402 در اجرای  تکلیف مقرر در تبصره (۱) ماده (۳) قانون برگزاری مناقصات، نسبت به تعیین نصاب معاملات در سال 1402 اقدام کرد.

بر این اساس مقرر شده است :

نصاب معاملات کوچک تا سقف مبلغ 1.450.000.000 ریال
معاملات متوسط از مبلغ 1.450.000.000 ریال تا 14.500.000.000 ریال ( بین معاملات کوچک و ده برابر آن )
معاملات بزرگ مازاد بر مبلغ 14.500.000.000 ریال ( بیش از ده برابر معاملات کوچک )

 

هم چنین سازمان امور مالیاتی طی بخشنامه شماره 200/1402/9  مورخ 14 تیر 1402 حد نصاب معاملات کوچک را ابلاغ نمود .

بخشنامه 200/1402/9 در خصوص حد نصاب معاملات کوچک 1402

موضوع : اعلام حد نصاب معاملات موضوع تبصره (۱) ماده (۳) قانون برگزاری مناقصات سال ۱۴۰۲
در اجرای مفاده ماده (۱۴) آیین نامه اجرایی موضوع تبصره (۳) ماده (۱۶۹) اصلاحی قانون مالیاتهای مستقیم مصوب ۱۳۹۴/۰۴/۳۱ به پیوست تصویر تصویب نامه شماره ۵۰۰۴۸ ت ۶۱۱۷۹ ه مورخ ۱۴۰۲/۰۳/۲۴ هیات وزیران در خصوص اعلام حد نصاب معاملات موضوع تبصره (۱) ماده (۳) قانون برگزاری مناقصات مصوب . ۱۳۸۳ برای سال ۱۴۰۲ و نحوه تسری نصاب یاد شده به موجب ماده (۴۲) قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (۲) به مواردی که معامله به صورت مزایده انجام میشود ارسال میشود. بر اساس مصوبه مزبور حد نصاب معاملات کوچک تا سقف مبلغ یک میلیارد و چهارصد و پنجاه میلیون (۱.۴۵۰.۰۰۰.۰۰۰) ریال برای سال ۱۴۰۲ میباشد که ماخذ مذکور در اجرای تکالیف مرتبط با مفاد آیین نامه اجرایی تبصره (۳) ماده (۱۶۹) قانون مالیاتهای مستقیم حائز اهمیت میباشد.

در نتیجه با توجه به حد نصاب فوق موارد ذیل قابل توجه می باشد :

  • معاملات کمتر از 7.250.000 تومان ( پنج درصد حد نصاب معاملات کوچک ) را می توان بصورت تجمیعی در سامانه معاملات فصلی ارسال نمود .
  • دارایی های کمتر از 14.500.000تومان ( ده درصد حد نصاب معاملات کوچک ) را می توان به حساب هزینه منظور نمود .



ابلاغیه معاون فناوری استان خراسان رضوی در خصوص ابهامات محاسبه مالیات حقوق

معاون فناوری اداره کل اموری مالیاتی استان خراسان رضوی در خصوص ابهامات نحوه محاسبه مالیات حقوق در سال 1402  در مورخ 27 شهریور 1402 ابلاغیه ای به شرح ذیل داشته است :

موضوع پاسخ به ابهامات حقوق

با سلام و احترام

با عنایت به تغییرات سامانه حقوق در سال ۱۴۰۲ و عدم اطلاع رسانی سازمان و بخشهای مالیاتی در این ارتباط جهت پاسخگویی به بعضی ابهامات مطرح شده توسط مودیان و همکاران مالیاتی و به اطلاع می رساند :

روش محاسبه حقوق عملکرد ۱۴۰۲ طبق بخشنامه مقررات مربوط به احکام بند (و) تبصره ۱۲ و بند(ص) تبصره ۶ قانون بودجه سال ۱۴۰۲ ( پیوست نامه و قابل دریافت توسط مودی در قسمت مشاهده ما به التفاوت ) و همچنین راهنمای محاسبه مالیات بر درآمد حقوق سال ۱۴۰۲ ) پیوست نامه و قابل دریافت توسط مودی در قسمت مشاهده ما به التفاوت) به صورت سالانه میباشد لذا در هنگام محاسبات مالیات مجموع دریافتیهای مستمر حقوق بگیران تا ماه ارسال فهرست و تبدیل به سال می شود.

مالیات حقوق و دستمزد در طول یک سال شمسی محاسبه می شود.

.در سال ۱۴۰۲ کارفرمای اصلی و غیر اصلی مطرح نیست و مالیات حقوق به صورت تجمیعی محاسبه و یک معافیت تعلق میگیرد و هر زمان که ما به التفاوتی تشخیص داده شد از همان کارفرما ( یعنی کارفرمایی که دیرتر فهرست حقوق خود را ارسال کرده است ) مطالبه میگردد

.ما به التفاوت حقوق به صورت تعدیل شده میباشد یعنی ممکن است ماه به ماه کم گردد.

در صورت طلبکار شدن حقوق بگیر این مبلغ در مالیات ماه های بعد با مکان های دیگری که بعدا کار میکند کسر میگردد

.تبصره ۱ و ۲ ماده ۸۶ حذف گردیده و مودی میبایست فهرست حقوق اصلی را انتخاب کند ( ارسال چند لیست اصلی بلامانع است)

علت ایجاد مابه التفاوت در وحله اول مربوط به اشخاصی میباشد که از چند جا حقوق گرفته اند که این افراد در فهرست ما به التفاوت دارای تیک در ستون تعداد کارفرما می باشند .

علت دیگر مابه التفاوت اشتباه مودیان در قرار دادن اعداد در مکانهای مشخص شده خود و یا عدم اعلام معافیت ها در فیلدهای مورد نظر میباشد که بعضی از آنها به قرار زیر می باشد :

  1. حق مسکن و بن و حق اولاد و … در محاسبات سال ۱۴۰۲ معاف در نظر گرفته نشده است ولی مودیان به اشتباه معافیت در نظر میگیرند. (لازم به ذکر است که حتی اگر مودی این موارد را در قسمت سایر معافیتها بنویسد در محاسبات کسر می گردد )
  2. معافیت بیمه سهم کارمند %٧ یا هفت هفتم میباشد که در معافیت حق بیمه پرداختی موضوع ماده ۱۳۷ بعد از جمع کردن با بیمه تکمیلی باید نوشته شود تا کسر گردد.
  3. در صورتی که ستون سایر پرداختهای غیر مستمر نقدی ماه جاری برای ماموریت پر شود باید ستون معافیت بند ۶ ماده ۹۱ نیز پر گردد تا برای ماموریت معافیت در نظر گرفته شود.
  4. در صورتی که ستون باز خرید مرخصی و باز خرید سنوات پر شد، باید ستون معافیت بند ۵ ماده ۹۱ نیز پر شود تا معافیت در نظر گرفته شود.
  5. در تهیه فایل باید ستون خالص مالیات پرداختی ( در نرم افزار salary در قسمت محاسبه مالیات یا جمع ) پر گردد تا مجموع این مبالغ را سامانه بعد از تایید نهایی جمع کرده و به عنوان قبض قابل صادر شدن باشد. در غیر این صورت مجموع صفر بوده و قبضی صادر نمی گردد.
  6. برای مناطق کمتر توسعه یافته و پارکهای علمی فناوری و … در خود لیست حقوق برای هر فرد قسمت نوع محل خدمت باید درست انتخاب شود تا معافیت در نظر گرفته شود و این مورد از قسمت تعریف حقوق بگیران حذف گردیده است. ( لذا در صورتی که نرم افزاری که مودی برای ارسال حقوق استفاده میکند این قسمت را در نظر نگرفته باید در تماس با شرکت نرم افزاری مورد اصلاح گردد . )
  7. برای جانبازان و فرزند شهید و … باید در تعریف حقوق بگیران قبل از ارسال فهرست حقوق مشخص شده باشد تا معافیت در نظر گرفته شود .

عدالت مظفری

معاون فناوری اطلاعات فضای مجازی




نحوه محاسبه مالیات بر حقوق سال 1402

برای سال 1402 نرخ مالیات بر حقوق مطابق تبصره ۱۲ بودجه سال 1402 به شرح ذیل می باشد .

 

 

جدول مالیات حقوق سال 1402

همان طور که مشاهده می شود مبالغ به صورت سالانه اعلام شده و از آنجا که محاسبه مالیات حقوق را به صورت ماهانه انجام می دهیم می بایست ارقام جدول فوق را تقسیم بر دوازده نموده تا ارقام تبدیل به ماهانه شوند .

 

جدول مالیات حقوق سال 1402

همان طور که از متن بخشنامه و جدول درآمد مشمول ماهانه مشخص است مبالغ کمتر از 100.۰۰۰.۰۰۰ ریال معاف از مالیات بوده و برای مبالغ بالاتر به صورت پلکانی نرخ مالیات افرایش می یابد .
برای محاسبه مالیات حقوق سال 1402 مطابق جدول پلکانی به صورت زیر عمل می شود :

نحوه محاسبه مالیات حقوق سال 1402

مبالغ در پله اول جدول مالیات حقوق

مبالغ مابین 100.000.000 تا ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال در این طبقه قرار دارند .

برای مبالغی که بیش از 100.000.000 ریال در ماه می باشد مبلغ حقوق و مزایا را از 100.000.000 ریال کم کرده و حاصل را در ۱۰ درصد ضرب می نماییم .

مالیات = ۱۰% * (100.000.000 – مبلغ حقوق و مزایا )

به طور مثال برای حقوق 12۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال مالیات بدین شکل محاسبه می گردد.

2.000.000= ۱۰%*(12۰.۰۰۰.۰۰۰-100.۰۰۰.۰۰۰)

مبالغ در پله دوم جدول مالیات حقوق

مبالغ مابین 140.000.000 تا ۲3۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال در این طبقه قرار دارند .

برای مبالغ در پله دوم ابتدا مبلغ حقوق را منهای ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال نموده و حاصل را در ۱۵ درصد ضرب نموده و سپس می بایست مالیات طبقه اول را نیز محاسبه نماییم پس در نتیجه ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال را منهای 100.۰۰۰.۰۰۰ ریال نموده و حاصل را در ۱۰ درصد ضرب و در انتها جمع دو مورد را محاسبه کرده که برابر است با مالیات بر حقوق

مالیات = ۱۰% * (100.۰۰۰.۰۰۰ – ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰) + ۱۵%( ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ – حقوق و مزایا)

به طور مثال اگر ملغ حقوق ۱۷۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال باشد مبلغ مالیات بدین شکل محاسبه می گردد :

8.500.000=%۱۰*( 100.۰۰۰.۰۰۰- ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ )+ ۱۵%*(۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ – ۱۷۰.۰۰۰.۰۰۰)

مبالغ در پله سوم جدول مالیات حقوق

مبالغ مابین ۲3۰.۰۰۰.۰۰۰ تا ۳4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال در این طبقه قرار دارند .

برای مبالغ در پله سوم ابتدا مبلغ حقوق را منهای 23۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال نموده و حاصل را در ۲۰ درصد ضرب نموده و سپس می بایست مالیات طبقه های دوم و اول را محاسبه نماییم جمع بدست آمده از سه طبقه برابر است با مالیات حقوق بر مبالغ بالای 23۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال

همانطور که توضیح داده شد برای محاسبه مالیات طبقه اول ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ را منهای 100.۰۰۰.۰۰۰ کرده و حاصل را در ۱۰ درصد ضرب می نماییم و برای محاسبه مالیات طبقه دوم 23۰.۰۰۰.۰۰۰ را منهای ۱4۰.۰۰۰.۰۰۰ کرده و حاصل را در ۱۵ درصد ضرب می نماییم .

مبالغ در پله چهارم جدول مالیات حقوق

مبالغ بیش از ۳4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال در این طبقه قرار دارند .

برای مبالغ در پله چهارم ابتدا مبلغ حقوق را منهای ۳4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال نموده و حاصل را در ۳۰ درصد ضرب نموده و سپس می بایست مالیات طبقه های سوم و دوم و اول را محاسبه نماییم جمع بدست آمده از چهار طبقه برابر است با مالیات حقوق بر مبالغ بالای ۳4۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال

جدول محاسبه مالیات حقوق سال ۱۴۰2

از آنجا که مبلغ کف و سقف هر پله و نرخ آن مشخص می باشد برای سرعت بخشیدن و سهولت در محاسبه مالیات و اجتناب از محاسبه مبالغ طبقه های پایین تر از جدول ذیل استفاده می نماییم .

مالیات حقوق 1402

مثال محاسبه مالیات حقوق سال 1402

فرض کنید حقوق و مزایای مشمول مالیات برابر با 125.000.000 ریال باشد در این حالت برای محاسبه مالیات در ابتدا مبلغ معافیت ماهیانه را کسر و سپس ضرب در نرخ ده در صد می نماییم .

توجه داشته باشید با توجه به اینکه مبلغ حقوق مشمول مالیات کمتر از 140.000.000 ریال می باشد نرخ موثر مالیاتی ده درصد می باشد .

2.500.000= ۱۰%*(125.۰۰۰.۰۰۰-100.۰۰۰.۰۰۰)

حال اگر حقوق مشمول مالیات 240.000.000 ریال باشد ابتدا معافیت را کسر نموده و با توجه به نرخ مالیاتی محاسبات را انجام میدهیم .

برای مبلغ مالیاتی با توجه به جدول نرخ موثر 20 ، 15 و 10 درصد و نحوه محاسبه پلکانی می باشد که برای محاسبه سریع می توانیم از جدول کمکی و بصورت ذیل عمل نماییم .

19.500.000=17.500.000 +20%*(24۰.۰۰۰.۰۰۰-230.۰۰۰.۰۰۰)

توجه داشته باید که مالیات حقوق همواره از حقوق و مزایای مشمول مالیات انجام می پذیرد .منظور از حقوق مشمول مالیات مجموع حقوق و مزایا بعد از کسر مزایای معاف از مالیات می باشد .

از مزایای مهم معاف از مالیات حق ماموریت ، حق مسکن و سهم درمان حق بیمه سهم کارمند می باشد .

موارد معاف از مالیات حقوق در سال 1402

  1. عیدی و پاداش به میزان یک دوازدهم معافیت موضوع ماده ۸۴ قانون مالیات مستقیم معادل 100.000.000 ریال با توجه به ماده ۹۱ قانون مالیات مستقیم
  2. مزایای غیر نقدی به میزان دو دوازدهم معافیت موضوع ماده ۸۴ قانون مالیات مستقیم معادل 200.۰۰۰.۰۰۰ ریال با توجه به ماده ۹۱ قانون مالیات مستقیم
  3. حق ماموریت با توجه به ماده ۹۱ قانون مالیات مستقیم
  4. معافیت پنجاه درصدی مالیات در مناطق کمتر توسعه یافته با توجه به ماده ۹۲ قانون مالیات مستقیم
  5. افراد آزاده و جانباز و فرزندان شهدا با توجه به ماده ۵۶ قانون جامع حمایت از ایثارگران
  6. معافیت پنجاه درصدی مالیات برای یکی از والدین دارای فرزند معلول شدید با توجه به ماده ۲۵ حمایت از حقوق معلولان
  7. نیروهای مسلح با توجه به ماده ۹۱ قانون مالیات مستقیم
  8. معافیت موضوع ماده ۸۴ قانون مالیات های مستقیم که در سال 1402 معادل 1.200.۰۰۰.۰۰۰ ریال سالانه و 100.۰۰۰.۰۰۰ ریال ماهانه
  9. حق بیمه های پرداختی بابت درمان موضوع ماده ۱۳۷ قانون مالیات های مستقیم
  10. حق مسکن با توجه به اظهار نظر شماره ۸۷۵۵/۲۳۲/ص مورخ ۲۹ /۰۴/۱۴۰۱ معاونت حقوقی و فنی مالیاتی

برای دانلود اکسل محاسبه حقوق و مزایا و همچنین مالیات حقوق می توانید از لینک ذیل استفاده فرمایید :

اکسل محاسبه حقوق سال ۱۴۰۲




معافیت مالیاتی حقوق سال 1402

بر اساس تبصره 12 احکام مالیاتی قانون بودجه سال ۱۴۰۲ کل کشور  معافیت مالیاتی حقوق کارکنان دولتی و غیردولتی برای سال 1402 مبلغ 120.000.000 میلیون تومان و ماهانه تا 10.000.000 از مالیات معاف خواهد شد.

جزییات مالیات حقوق سال 1402

در سال ۱۴۰۲، سقف معافیت مالیاتی و نرخ مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی که تحت عناوینی از قبیل حقوق و مزایا (به استثنای عیدی و کارانه اعضای هیأت علمی بالینی تمام وقت جغرافیایی و پزشکان متخصص بالینی تمام وقت جغرافیایی)، مقرری یا مزد، حق شغل، حق شاغل، فوق العاده ها، اضافه کار، حق الزحمه، حق مشاوره، حق حضور در جلسات، پاداش، حق التدریس، حق التحقیق، حق پژوهش و کارانه اعم از مستمر یا غیرمستمر که به صورت نقدی و غیرنقدی، از یک یا چند منبع، در بخش دولتی و یا غیردولتی تحصیل می نمایند، چه از کارفرمای اصلی و یا غیراصلی (موضوع تبصره (۱) ماده (۸۶) قانون مالیات های مستقیم) باشد، به شرح ذیل است:

سقف معافیت مالیاتی سالانه موضوع ماده (۸۴) قانون مالیات های مستقیم اصلاحی ۱۳۹۴/۰۴/۳۱ در سال ۱۴۰۲ مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون (۱,۲۰۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال تعیین می شود.

نرخ مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی به شرح زیر می باشد:

نسبت به مازاد یک میلیارد و دویست میلیون (۱,۲۰۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال تا یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون (۱,۶۸۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال، ده درصد (۱۰%)

نسبت به مازاد یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون (۱,۶۸۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال تا دو میلیارد و هفتصد و شصت میلیون (۲,۷۶۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال، پانزده درصد (۱۵%)

نسبت به مازاد دو میلیارد و هفتصد و شصت میلیون (۲,۷۶۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال تا چهار میلیارد و هشتاد میلیون (۴,۰۸۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال، بیست درصد (۲۰%)

نسبت به مازاد چهار میلیارد و هشتاد میلیون (۴,۰۸۰,۰۰۰,۰۰۰) ریال به بالا، سی درصد (۳۰%)

کلیه افرادی که در قبال ارائه خدمت در دستگاه ها تحت هر عنوان از جمله ساعتی، روزمزد، قراردادی، حق التدریس، حق التحقیق، حق الزحمه، حق نظارت، حق التألیف و پاداش شورای حل اختلاف دریافتی دارند، مشمول حکم این بند می باشند.

جدول مالیات حقوق سال 1402

جدول مالیات حقوق ماهانه سال 1402

معافیت موضوع ماده ۵۷ و ۱۰۱ قانون مالیات های مستقیم در سال 1402

میزان معافیت مالیات سالانه مستغلات اشخاص فاقد درآمد موضوع ماده (۵۷) قانون مالیات های مستقیم اصلاحی ۱۳۸۰/۱۱/۲۷ و مالیات بر درآمد مشاغل موضوع ماده (۱۰۱) قانون مذکور سالانه به مبلغ چهارصد و هفتاد و پنج میلیون (۴۷۵,۰۰۰,۰۰۰) ریال تعیین می شود.

ماده ۵۷ قانون مالیات های مستقیم

در مورد شخص حقیقی که هیچ گونه درآمدی ندارد تا میزان معافیت مالیاتی درآمد حقوق موضوع ماده(۸۴) این قانون از درآمد مشمول مالیات سالانه مستغلات از مالیات معاف و مازاد طبق مقررات این فصل مشمول مالیات می باشد. مشمولان این ماده باید اظهارنامه مخصوصی طبق نمونه ای که از طرف سازمان امور مالیاتی کشور تهیه خواهد شد به اداره امور مالیاتی محل وقوع ملک تسلیم و اعلام نمایند که هیچ گونه درآمد دیگری ندارند. اداره امور مالیاتی مربوط باید خلاصه مندرجات اظهارنامه مؤدی را به اداره امور مالیاتی محل سکونت مؤدی ارسال دارد و در صورتی که ثابت شود اظهارنامه مؤدی خلاف واقع است مالیات متعلق به اضافه یک برابر آن به عنوان جریمه وصول خواهد شد.

تبصره ۱ –

حکم این ماده در مورد فرزندان صغیری که تحت ولایت پدر باشند جاری نخواهد بود.

تبصره ۲ –

در صورتی که سایر درآمدهای مشمول مالیات ماهانه مؤدی کمتر از مبلغ مذکور در این ماده باشد، آن مقدار از درآمد مشمول مالیات اجاره املاک که با سایر درآمدهای مؤدی بالغ بر مبلغ فوق باشد معاف و مازاد طبق مقررات این فصل مشمول مالیات خواهد بود.

ماده ۱۰۱ قانون مالیات های مستقیم

درآمد سالانه مشمول مالیات مؤدیان موضوع این فصل که اظهارنامه مالیاتی خود را طبق مقـ ررات ایـن فصل در موعد مقرر تسلیم کردهاند تا میزان معافیت موضوع ماده (۸۴) این قانون از پرداخت مالیات معاف و مازاد آن به نرخ های مذکور در ماده (۱۳۱) این قانون مشمول مالیات خواهد بود. شرط تسلیم اظهارنامه بـرای اسـتفاده از معافیـت فوق نسبت به عملکرد سال ۱۳۸۲ به بعد جاری است.

تبصره ۱ –

در مشارکت های مدنی اعم از اختیاری و قهری شرکا حداکثر از دو معافیت استفاده خواهند کرد و مبلـغ معافیت به طور مساوی بین آنان تقسیم و باقیمانده سهم هر شریک جداگانه مشمول مالیات خواهد بود. شرکایی که بـا هم رابطه زوجیت دارند از لحاظ استفاده از معافیت در حکم یک شریک تلقی و معافیت مقرر به زوج اعطا می گـردد . درصورت فوت احد از شرکا وراث وی به عنوان قائم مقام قانونی از معافیت مالیاتی سهم متوفی درمشارکت بـه شـرح فـوق استفاده نموده و این معافیت به طور مساوی بین آنان تقسیم و از درآمد سهم هر کدام کسر خواهد شد.

تبصره ۲ –

در صورتی که هر شخص حقیقی دارای بیش از یک واحد شغلی باشد، مجموع درآمد واحدهای شغلی وی با کسر فقط یک معافیت موضوع این ماده مشمول مالیات به نرخ های مذکوردرماده(۱۳۱) این قانون می شود.




احکام مالیاتی قانون بودجه سال 1402 کل کشور

بخشنامه: 200/1402/2

تاریخ: 1402/01/10

احکام مالیاتی قانون بودجه سال 1402 کل کشور به شرح زیر، برای اجرا ابلاغ می شود:

تبصره 1– نفت و روابط مالی آن با دولت/صندوق توسعه ملی

الف- سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت، میعانات گازی و خالص صادرات گاز چهل و دو درصد (42%) تعیین می شود. بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مکلف است در طول سال و متناسب با وصول منابع، بلافاصله نسبت به واریز این وجوه و سهم چهارده و نیم درصد (14/5%) شرکت ملی نفت ایران از کل صادرات نفت و میعانات گازی (معاف از تقسیم سود سهام دولت) و نیز سهم چهارده و نیم درصد (14/5%) شرکت دولتی ذی­ربط وزارت نفت از محل خالص صادرات گاز (معاف از تقسیم سود سهام دولت و مالیات با نرخ صفر) و همچنین سهم سه درصد (3%) مناطق نفت خیز، گازخیز و توسعه نیافته موضوع ردیف درآمدی 210109 جدول شماره (5) این قانون اقدام کند. مبالغ مذکور به صورت ماهانه واریز و از ماه یازدهم سال، محاسبه و تسویه می شود.

تبصره 2– شرکت های دولتی و واگذاری آن­ها

 الف- شرکت های دولتی در فهرست واگذاری در سال 1402 مشمول حکم ماده (4) قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2) می باشند.

ه- به منظور تشویق سرمایه گذاری در شرکت های پذیرفته شده در بهابازار (بورس) و فرابورس و ترغیب آنها به عدم تقسیم بخش بیشتری از سود اکتسابی و استفاده از منابع حاصل برای افزایش سرمایه و در نتیجه توسعه بخش های تولیدی و ایجاد فرصت های جدید شغلی در سال 1402 مالیات درآمد آن بخش از سود تقسیم نشده شرکت های مذکور که به حساب سرمایه انتقال می یابد (موضوع ماده (105) قانون مالیات های مستقیم مصوب 1366/12/03 با اصلاحات و الحاقات بعدی) مشمول نرخ صفر مالیاتی است.

ح- به منظور حمایت از توسعه ابزارهای مالی و همچنین تسهیل معاملات ابزارهای مبتنی بر کالا، مالیات بر ارزش افزوده کلیه کالاهایی که در قالب گواهی سپرده کالایی در بهابازار (بورس) های کالایی کشور پذیرش می شوند، مادامی که در هر یک از بهابازار (بورس) های کالایی مورد مبادله قرار می گیرند، مشمول نرخ صفر مالیاتی می باشند. در صورتی که کالای پشتوانه گواهی سپرده ماهیتا مشمول مالیات بر ارزش افزوده باشد مالیات مذکور، تنها یک مرتبه و در زمان تحویل فیزیکی کالا پس از کسر اعتبار مالیاتی وصول خواهد شد و وظیفه پرداخت مالیات مذکور بر عهده تحویل گیرنده نهائی کالای پشتوانه گواهی سپرده کالایی می باشد.

تبصره 4– مشارکت با بخش غیردولتی برای اجرای طرح ها

الف- به وزارتخانه ها و سایر دستگاه های اجرائی و شهرداری ها اجازه داده می شود با استفاده از روش­های مشارکت عمومی و خصوصی با رعایت قانون برگزاری مناقصات مصوب 1383/01/25 نسبت به اجرا، تکمیل و بهره برداری از طرح (پروژه) های تملک دارایی های سرمایه ای با بخش خصوصی و غیردولتی، اقدام و تا ده درصد (10%) از سرجمع اعتبارات تملک دارایی های سرمایه ای مربوط به هر دستگاه اجرائی را صرف تأمین منابع برای مشارکت در این طرح (پروژه) ها کند.

 -3طرح های موضوع این تبصره مشمول اجزای (1) و (2) بند «ث» ماده (132) قانون مالیات های مستقیم موضوع ماده (31) قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقای نظام مالی کشور مصوب 1394/02/01 می باشد.

تبصره 5– تأمین مالی داخلی

و-

 -2به منظور تسریع در تأمین اعتبار طرح های تملک دارایی های سرمایه ای به ویژه برای مناطق سردسیر، به وزارت امور اقتصادی و دارایی (خزانه داری کل کشور) اجازه داده می شود با هماهنگی سازمان برنامه و بودجه کشور و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، از طریق اسناد اعتباری و اوراق مالی اسلامی با استفاده از ظرفیت نظام بانکی کشور با اتکاء به منابع موضوع ماده (125) قانون محاسبات عمومی، در سقف بند «ب» این تبصره منابع لازم را تجهیز و تا سقف پنجاه درصد (50%) ردیف های اعتباری طرح های تملک دارایی های سرمایه ای با تخصیص سازمان پرداخت نماید. این اسناد قابلیت تسویه مطالبات مالیاتی دولت از اشخاص حقیقی و حقوقی را دارد. در صورت استفاده خزانه داری کل از وجوه موضوع ماده (125) قانون محاسبات عمومی وجوه مزبور باید در سال 1402 مسترد شود.

آیین نامه اجرائی این بند ظرف سه ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون توسط وزارت امور اقتصادی و دارایی (مسوول)، سازمان برنامه و بودجه کشور و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاد و به تصویب هیأت وزیران می رسد.

وزارت امور اقتصادی و دارایی مکلف است گزارش عملکرد این جزء مشتمل بر میزان انتشار اوراق و تخصیص منابع حاصله و عناوین طرح های مشمول به تفکیک سردسیری و گرمسیری را هر سه ماه یک بار به کمیسیون های برنامه و بودجه و محاسبات، اقتصادی و عمران مجلس شورای اسلامی ارائه نماید.

ز- اوراق و اسناد این تبصره و کارمزد تعهد پذیره نویسی و کارمزد معامله گران اولیه اوراق مالی اسلامی دولت (منتشره در سال 1402) مشمول مالیات به نرخ صفر می شود. همچنین معاملات بین ارکان انتشار و دریافت ها و پرداخت های مربوط به انتشار اوراق موضوع این تبصره، صرف نظر از استفاده یا عدم استفاده از نهادهای واسط، مشمول معافیت ها و مستثنیات حکم ماده (14) قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقای نظام مالی کشور می شود.

تبصره 6– عوارض و مالیات

الف-

 -1وزارت نیرو از طریق شرکت های آب و فاضلاب استانی سراسر کشور مکلف است علاوه بر نرخ آب­ بها به ازای هر مترمکعب فروش آب شرب بالاتر از الگوی مصرف تا دو برابر بیش از الگو، پانزده درصد (15%) نرخ آب ­بها را افزایش دهد و در مورد مشترکانی که بیش از دو برابر الگو مصرف کرده اند به ازای هر متر مکعب مازاد، سی و پنج درصد (%35) نرخ را افزایش و از آنان دریافت و به خزانه داری کل کشور واریز کند. وجوه فوق مشمول مالیات بردرآمد و مالیات بر ارزش افزوده نخواهد بود.

 -3به استناد ماده (12) قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2) به هر یک از وزارتخانه های نفت و نیرو از طریق شرکت های تابعه ذیربط اجازه داده می شود ماهانه از هر واحد مسکونی مشترکان گاز مبلغ سه هزار (3,000) ریال، از هر واحد مسکونی مشترکان برق مبلغ دو هزار (2,000) ریال و از هر یک از واحدهای تجاری مشترکان گاز و برق مبلغ بیست هزار (20,000) ریال اخذ و به عنوان منابع داخلی نزد خزانه داری کل کشور واریز کنند. برای مشترکان روستایی، مبالغ فوق الذکر معادل پنجاه درصد (50%) است و مشترکان فاقد انشعاب گاز از پرداخت، معافند. وجوه فوق مشمول مالیات بر درآمد و مالیات بر ارزش افزوده نخواهد بود.

 آیین نامه اجرائی این جزء ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون توسط سازمان برنامه و بودجه کشور (مسوول) و وزارت امور اقتصادی و دارایی با همکاری وزارتخانه های نیرو و نفت تهیه می شود و به تصویب هیأت وزیران می رسد.

ب-

 -1به وزارت امور اقتصادی و دارایی (سازمان امور مالیاتی کشور) اجازه داده می شود ظرف یک سال، آن بخش از پرونده های مودیان مالیات بر ارزش افزوده دوره‌های سنوات 1387 تا 1400، که اظهارنامه های خود را در موعد مقرر تسلیم نموده اند و تاکنون مورد رسیدگی قرار نگرفته اند یا قطعی نشده اند، به استثنای مودیان بزرگ بر اساس دستورالعملی که به پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور ظرف یک ماه بعد از ابلاغ این قانون تهیه شده و به تصویب وزیر امور اقتصادی و دارایی می رسد، بدون رسیدگی مأخذ مالیات و عوارض ارزش افزوده را با اعمال ضریب درآمد، قطعی نماید. چنانچه پرونده های فوق الذکر تا پایان سال 1402 مطابق دستورالعمل فوق قطعی نشده یا توسط سازمان امور مالیاتی کشور مورد رسیدگی قرار نگیرد، منطبق بر اظهارنامه تسلیمی مودی قطعی تلقی می گردد.

درآمدهای وصولی این جزء به ردیف درآمدی شماره 110516 جدول شماره (5) این قانون نزد خزانه داری کل کشور و عوارض سهم شهرداری ها و دهیاری ها و سهم وزارتخانه های آموزش و پرورش و ورزش و جوانان حسب مورد به حساب مربوط واریز می شود. وزارت امور اقتصادی و دارایی مکلف است گزارش عملکرد این جزء را هر سه ماه یک بار به کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی ارسال نماید.

 -2سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است در مورد اشخاص موضوع بندهای «د»، «ه»، «ح»، «ط»، «ی» و «ک» و فعالیت های قرآنی موضوع بند «ل» ماده (139) قانون مالیات های مستقیم که به علت عدم تسلیم اظهارنامه مالیاتی و یا دفاتر و اسناد و مدارک حسب مورد برای عملکرد سال های 1390 تا 1399 مشمول برخورداری از معافیت یا نرخ صفر مالیاتی نشده اند، با دریافت اظهارنامه مالیاتی و دفاتر و اسناد و مدارک در سال 1402، نسبت به اعمال معافیت یا نرخ صفر مالیاتی برای مواردی که مالیات هر سال از سال های مذکور آنها پرداخت نشده است، اقدام کند و کلیه جریمه های پرداخت نشده (اعم از قابل بخشودگی و غیرقابل بخشودگی) اشخاصی که نسبت به پرداخت مالیات اقدام نموده اند را مورد بخشودگی قرار دهد.

 -3بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، کلیه بانک ها، موسسات اعتباری، صندوق های قرض الحسنه، شهرداری ها، پلیس راهور فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور مکلفند حداکثر تا پایان اردیبهشت ماه با راه اندازی خدمات برخط (وب سرویس)، اطلاعات مورد درخواست سازمان امور مالیاتی کشور برای سال 1402 و سنوات قبل را در اختیار این سازمان قرار دهند. مراجع و مقامات مسوول در صورت تخلف از این حکم علاوه بر مسوولیت تضامنی با مودی در پرداخت مالیات، مشمول محرومیت ماده (202) قانون مالیات های مستقیم می شوند. سازمان امور مالیاتی کشور موظف است گزارش اقدامات صورت گرفته توسط دستگاه های مشمول این جزء به انضمام فهرست دستگاه های اجرائی مستنکف را هر سه ماه یک بار به کمیسیون های برنامه و بودجه و محاسبات و اقتصادی مجلس شورای اسلامی ارائه نماید.

ج- نرخ کارمزد و تعرفه شرکت های معتمد ارائه دهنده خدمات مالیاتی توسط شورای اقتصاد تعیین می شود. معادل یک در هزار مالیات و عوارض ارزش افزوده وصولی از طریق سامانه مودیان به ردیف درآمدی شماره 110519 واریز می شود تا صرفا برای پرداخت کارمزد و تعرفه یاد شده شرکت های معتمد ارائه دهنده خدمات مالیاتی برای ارائه خدمات مورد درخواست سازمان امور مالیاتی کشور هزینه شود و مازاد آن با رعایت مهلت مقرر در مواد (63) و (64) قانون محاسبات عمومی مسترد می شود.

هزینه کرد این وجوه با رعایت ترتیبات مقرر در ماده (30) قانون برنامه و بودجه کشور امکان پذیر می باشد.

د- در راستای حمایت از توسعه اقتصاد رقومی (دیجیتال) در کشور و تشویق کسب و کارهای اینترنتی به استفاده از سکو (پلتفرم) های داخلی، تا پایان سال 1402 درآمد کسب و کارهای اشخاص حقیقی در سکو (پلتفرم) های داخلی مورد تأیید وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات که تا پایان سال 1401 فاقد پرونده مالیاتی بوده­اند، مشمول نرخ صفر مالیاتی می شود. همچنین عدم تسلیم اظهارنامه مالیاتی توسط اشخاص یاد شده بابت کسب و کارهای اینترنتی تا پایان سال 1400 موجب محرومیت از معافیت های مالیاتی نخواهد بود.

آیین نامه اجرائی این بند ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون به پیشنهاد مشترک وزارتخانه های ارتباطات و فناوری اطلاعات و امور اقتصادی و دارایی به تصویب هیأت وزیران می رسد.

ه- آن بخش از کالاها و خدمات شرکت های ایرانی طرف قرارداد با شرکت های خارجی که کالا و خدمات مورد نیاز شرکت های پیمانکاری خارجی را در طرح های مورد تعهد طرف خارجی، تأمین می نمایند با تصویب شورای اقتصاد، مشمول تبصره (3) ماده (10) قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب 1400/03/02 می باشند.

ز- به منظور اجرای قانون جهش تولید دانش بنیان مصوب 1401/02/11 و توسعه زنجیره ارزش تولید و عبور از خام­ فروشی، صادرات کلیه مواد و محصولات معدنی، صنایع معدنی فلزی و غیرفلزی، محصولات نفتی، گازی و پتروشیمی مندرج در فهرست تصویب نامه هیأت وزیران راجع به بند «ص» تبصره (6) قانون بودجه سال 1401 کل کشور منطبق بر قانون جهش تولید دانش بنیان در تمام نقاط کشور مشمول مالیات بر درآمد شده و از ابتدای سال 1402، نیم درصد (0.5%) به مأخذ ارزش صادراتی این کالاها به عنوان عوارض صادراتی افزوده خواهد شد. میزان قطعی این عوارض در دستورالعملی که توسط وزارت صنعت، معدن و تجارت با همکاری وزارت نفت و معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان ریاست جمهوری ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون تهیه می شود و به تصویب هیأت وزیران می رسد، تعیین خواهد شد. وزارت امور اقتصادی و دارایی موظف است نسبت به وصول منابع حاصل از این بند، همچنین مالیات بر درآمد موضوع بند «ص» تبصره (6) قانون بودجه سال 1401 کل کشور و نیز حقوق ورودی (مطابق بند «د» ماده (1) قانون امور گمرکی مصوب 1390/08/22) کلیه ماشین آلات و تجهیزات، قطعات، مواد اولیه و واسطه ای تولیدی، صنعتی، معدنی و کشاورزی اقدام نماید. حقوق گمرکی این موارد پس از ابلاغ این قانون به مأخذ یک درصد (1%) تعیین می شود.

کلیه منابع حاصل از عوارض صادراتی موضوع این بند به ردیف درآمدی شماره 110520، مالیات موضوع بند «ص» تبصره (6) قانون بودجه سال 1401 کل کشور به ردیف درآمدی شماره 110518 و حقوق ورودی ماشین آلات، تجهیزات و قطعات تولیدی، صنعتی، معدنی و کشاورزی به ردیف درآمدی شماره 110418 جدول شماره (5) این قانون واریز می شود. کلیه منابع درآمدی ردیف های شماره 110520، 110518 و 110418 جهت اجرای قانون جهش تولید دانش بنیان در اختیار معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان ریاست جمهوری قرار می گیرد. دبیرخانه شورا موظف است گزارش عملکرد خود را هر شش ماه یک بار در اختیار کمیسیون های آموزش، تحقیقات و فناوری، صنایع و معادن، برنامه و بودجه و محاسبات و انرژی مجلس شورای اسلامی قرار دهد. اخذ حقوق ورودی موضوع این بند، نافی مفاد تبصره (4) ماده (8) قانون مالیات بر ارزش افزوده و بند «الف» ماده (3) قانون حمایت از شرکت ها و موسسات دانش بنیان و تجاری سازی نوآوری ها و اختراعات مصوب 1389/08/05 نمی باشد. برای شرکت های تولیدی مشمول عوارض موضوع این بند، در صورت سرمایه گذاری در فعالیت های تحقیق و توسعه، با تأیید شورای مذکور، تا سقف میزان عوارض صادراتی معادل نیم درصد (0.5%) درصد ارزش صادراتی کلیه مواد و محصولات خام و نیمه خام موضوع این بند، اعتبار مالیاتی لحاظ، شده و بر اساس آیین نامه­ای که توسط معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان ریاست جمهوری و با همکاری وزارتخانه های صنعت، معدن و تجارت و امور اقتصادی و دارایی ظرف دو ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون تهیه و به تصویب هیأت وزیران می رسد، از سرجمع مالیات قطعی شده همان سال کسر می گردد.

ح- مالیات و عوارض ارزش افزوده دریافتی از واحدهای تولیدی و پیمانکاران طرح (پروژه) های واقع در استان به حساب استان محل استقرار واحد تولیدی با رعایت جزء (2) ماده (38) و ماده (39) قانون مالیات بر ارزش افزوده منظور می شود.

سازمان امور مالیاتی مکلف است پرونده های واحدهای تولیدی و خدماتی با شخصیت حقیقی یا حقوقی دارای یک محل فعالیت را که محل استقرار واحد تولیدی یا خدماتی آنها در استان محل استقرار دفتر مرکزی آنها نیست به اداره کل امور مالیاتی استان محل استقرار واحد تولیدی و خدماتی ارسال نماید. مالیات و عوارض بر ارزش افزوده واحدهای خدماتی ملی به نسبت سهم هر استان از جمعیت کشور، به حساب خزانه استان ذی ربط واریز می شود.

 سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است گزارش عملکرد این بند را هر سه ماه یک بار به کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی و دیوان محاسبات کشور ارائه نماید.

 عوارض ارزش افزوده موضوع بند «الف» ماده (39) قانون مالیات برارزش افزوده در شهرستان های تهران و اسلامشهر به نسبت هشتاد و هشت درصد (88%) در نقاط شهری تهران و شهر اسلامشهر و دوازده درصد (12%) در نقاط روستایی و عشایری آنها توزیع می شود.

ط-

 -1کلیه مراکز درمانی اعم از دولتی، خصوصی، وابسته به نهادهای عمومی، نیروهای مسلح، خیریه ها و شرکت های دولتی مکلفند ده درصد (10%) از حق الزحمه یا حق العمل گروه پزشکی که به موجب دریافت وجه صورت حساب های ارسالی به بیمه‌ها و یا نقدا از طرف بیمار پرداخت می شود، به عنوان علی الحساب مالیات کسر و به نام پزشک مربوط تا پایان ماه بعد از وصول مبلغ صورتحساب به حساب سازمان امور مالیاتی کشور واریز کنند. مالیات علی­الحساب این بند شامل کلیه پرداخت هایی که به عنوان درآمد حقوق و کارانه مطابق قوانین بودجه سنواتی پرداخت و مالیات آن کسر می شود، نخواهد بود. حکم ماده (199) قانون مالیات های مستقیم در اجرای این جزء جاری می باشد.

-2 کلیه صاحبان حرف و مشاغل پزشکی، پیراپزشکی، داروسازی و داروخانه ها و دامپزشکی و فروشندگان تجهیزات پزشکی که پروانه کار آنها توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و یا سازمان نظام پزشکی ایران صادر
می شود و کلیه اشخاص شاغل در کسب و کارهای حقوقی اعم از وکالت و مشاوره حقوقی و خانواده، مکلفند از پایانه فروشگاهی استفاده کنند. با مستنکفان از اجرای این حکم مطابق قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مودیان مصوب 1398/07/21 برخورد می شود. سازمان امور مالیاتی کشور مکلف به معرفی متخلفان به مراجع ذی صلاح و ارائه گزارش فصلی به مجلس شورای اسلامی می باشد.

 ی- سازمان امور مالیاتی کشور با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است از عرضه کنندگان انواع بازی های خارجی مجاز قابل نصب در رایانه، تلفن های همراه و پیشانه بازی (کنسول) عوارضی معادل ده درصد (10%) قیمت فروش را اخذ و به حساب درآمد عمومی نزد خزانه داری کل کشور واریز نماید. وجوه حاصل در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (بنیاد ملی بازی های رایانه ای) و مراکز رقومی و مرکز تولید و نشر دیجیتال انقلاب اسلامی (متنا) قرار می گیرد تا پس از مبادله موافقت نامه با سازمان برنامه و بودجه کشور صرف حمایت از توسعه بازی های تولید داخل و توسعه سواد رسانه ای (توسط صدا و سیما) با نسبت برابر شود.

ک- وکلای عضو مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه وکانون های وکلای دادگستری موظفند تمامی قراردادهای مالی با موکلان خود را در سامانه تنظیم قرارداد الکترونیکی قوه قضائیه ثبت و تنظیم نمایند. شناسه (کد) یکتای صادرشده برای هر قرارداد توسط سامانه قرارداد الکترونیک، مبنای شناسایی مشاوران، وکلا و کانون­های وکلای دادگستری در سامانه خدمات قضائی به منظور استخراج اطلاعات مالی مندرج در قرارداد و ابطال تمبر مالیاتی خواهد بود.

 قوه قضائیه مکلف است دسترسی برخط سازمان امور مالیاتی کشور و مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه را به سامانه تنظیم قرارداد الکترونیکی فراهم نماید. سازمان امور مالیاتی مکلف است مالیات موضوع این قراردادها را به صورت الکترونیکی دریافت و مفاصاحساب مالیاتی آن را به صورت الکترونیکی در سراسر کشور صادر نماید. عدم اجرای این حکم از سوی هر شخص حقیقی یا حقوقی استنکاف از اجرا محسوب می شود.

ل‌- به منظور تسریع و تسهیل رسیدگی به پرونده های مالیاتی، اختیار سازمان امور مالیاتی کشور در تبصره ماده (100) قانون مالیات های مستقیم در خصوص معافیت مودیان از انجام بخشی از تکالیف قانون مذکور از قبیل نگهداری اسناد و مدارک و ارائه اظهارنامه مالیاتی، به حداکثر «صد برابر» میزان معافیت موضوع ماده (84) قانون مالیات های مستقیم افزایش می یابد

م‌- در راستای سیاست های حمایت از تولید، نرخ مالیات موضوع ماده (105) قانون مالیات های مستقیم اشخاص حقوقی دارای پروانه بهره برداری از وزارتخانه های ذیربط در فعالیت های تولیدی در سال 1401 معادل هفت واحد درصد کاهش می یابد. این بخشودگی علاوه بر سایر معافیت ها و بخشودگی ها و مشوق های قانونی اشخاص مذکور می باشد.

 ن – به منظور ایجاد شفافیت و اصلاح سیاستگذاری در معافیت های مالیاتی:

 -1 وزارت امور اقتصادی و دارایی موظف است در راستای هدفمندسازی معافیت های مالیاتی و گمرکی و شفاف سازی حمایت های مالی، سیاست اعتبار مالیاتی و گمرکی با نرخ صفر را جایگزین معافیت های قانونی مالیاتی مصرح در قانون مالیات های مستقیم و قانون امور گمرکی نموده و فهرست تمامی معافیت های مالیاتی و گمرکی و میزان معافیت آنها را مشخص کند. این فهرست باید شامل حوزه فعالیت اشخاص، میزان درآمد مالیاتی و گمرکی محاسبه نشده در اثر این معافیت ها و استناد قانونی این معافیت ها باشد.

 -2 دستگاه های اجرائی موظفند معافیت ها و تخفیفات مالیاتی و گمرکی قانونی را به صورت جمعی- خرجی در حساب های مربوط به خود ثبت کنند. عملکرد معافیت ها و تخفیفات گمرکی و مالیاتی به عنوان مالیات بر واردات وصولی گمرک جمهوری اسلامی ایران و سازمان امور مالیاتی محسوب می شود.

 -3درآمد سالانه مشمول اشخاص موضوع بند «ل» ماده (139) قانون مالیات های مستقیم تا معادل چهار برابر سقف مالیاتی ماده (84) قانون مذکور معاف است و مازاد بر آن حسب مورد به نرخ قانون مالیات های مستقیم، مشمول مالیات است. فعالیت های انتشاراتی، مطبوعاتی و قرآنی و موسسات رسانه ای دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کماکان از معافیت مندرج در بند «ل» ماده (139) قانون مالیات های مستقیم برخوردار خواهند بود.

 -4معافیت های مالیاتی تمام موسسات آموزشی و کمک آموزشی از جمله موسسات کنکور دانشگاه‌ها اعم از کنکور سراسری و کنکورهای تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) و انتشارات کمک آموزشی، با رعایت ماده (134) قانون مالیات های مستقیم و اصلاحات و الحاقات بعدی آن لغو می شود.

 -5تبلیغات کالاها و خدمات داخلی در روزنامه ها و نشریات، از پرداخت مالیات و عوارض موضوع قانون مالیات بر ارزش افزوده معاف نمی باشد.

وزارت امور اقتصادی و دارایی موظف است فهرست تمامی معافیت های مالیاتی و گمرکی و میزان معافیت آنها را مشخص و ظرف دو ماه پس از ابلاغ این قانون به مجلس شورای اسلامی ارسال نماید و گزارش این بند را هر سه ماه یک بار به کمیسیون های برنامه و بودجه و محاسبات و اقتصادی مجلس شورای اسلامی و دیوان محاسبات کشور ارائه کند.

س- انواع خودروی سواری و وانت دو اتاق (کابین) دارای شماره انتظامی شخصی در اختیار مالکان اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی که قیمت روز خودروی آنها بیش از سی میلیارد (30,000,000,000) ریال است نسبت به مازاد بر این مبلغ مشمول مالیات سالانه خودرو به نرخ یک درصد (1%) می گردند.

مأخذ محاسبه مالیات خودرو موضوع این بند، قیمت روز انواع خودرو با توجه به تاریخ ساخت یا واردات آن و صرفا بر اساس مشخصات مالک خودرو مندرج در شناسنامه خودرو صادره توسط نیروی انتظامی (برگ سبز) به عنوان سند رسمی خودرو است که توسط سازمان امور مالیاتی کشور تا پایان فروردین سال 1402 تعیین و اعلام می گردد. مأخذ مزبور برای انواع خودرو که بعد از اعلام سازمان، تولید یا وارد می شوند، بلافاصله پس از تولید یا واردات آن توسط سازمان مزبور تعیین و اعلام خواهد شد. سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است مراتب را به نحو مقتضی به اطلاع اشخاص مشمول برساند. کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی مکلفند مالیات سالانه مربوط به خودروهای تحت تملک خود و فرزندان کمتر از هجده سال و محجور تحت تکفل را حداکثر تا پایان بهمن سال 1402 پرداخت نمایند. ثبت نقل و انتقال خودروهایی که به موجب این بند برای آنها مالیات وضع گردیده است قبل از پرداخت بدهی مالیاتی مورد انتقال، شامل مالیات بر دارایی، نقل و انتقال قطعی و اجاره ممنوع است. متخلفان از حکم این بند در پرداخت مالیات متعلقه مسوولیت تضامنی دارند.

ع-

-1 زمین های فاقد اعیانی دارای کاربری مسکونی، اداری و تجاری، باغ ویلاهای مجاز (با احتساب عرصه و اعیان) و خانه های مجلل (لوکس) که ارزش آنها بیش از دویست میلیارد (200,000,000,000) ریال باشد مازاد بر این مبلغ مشمول مالیات به میزان دو در هزار می شوند.

این مالیات بر عهده شخصی است که در ابتدای سال مالک املاک فوق بوده و افرادی که فقط مالک یک باب منزل مسکونی هستند و در ده سال اخیر تغییر مالکیت نداده اند از شمول این حکم مستثنی می باشند.

-2 خانه های مجلل (لوکس) و باغ ویلاهای درحال ساخت، مشمول این مالیات نمی باشند. باغ ویلاهای غیرمجاز تا زمان دریافت پروانه ساخت یا اجرای حکم کمیسیون های ماده (99) یا ماده (100) قانون شهرداری ها حسب مورد مشمول جریمه ای معادل دو برابر مالیات باغ ویلاهای مجاز می باشند. پنجاه درصد (50%) جریمه های دریافتی حسب مورد به شهرداری یا دهیاری محل باغ ویلا اختصاص می یابد.

آیین نامه اجرائی این بند ظرف دو ماه از تاریخ تصویب این قانون به پیشنهاد وزارت امور اقتصادی و دارایی (مسوول) با همکاری وزارتخانه های راه و شهرسازی و جهاد کشاورزی تهیه می شود و به تصویب هیأت وزیران می رسد.

 -3 وزارتخانه های راه و شهرسازی و صنعت، معدن و تجارت، سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و شهرداری ها موظفند امکان دسترسی برخط (آنلاین) به اطلاعات مالکیت املاک مورد نیاز سازمان امور مالیاتی کشور در حوزه اماکن را در اختیار این سازمان قرار دهند. سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است نسبت به تعیین دارایی های مشمول بر اساس ارزش به قیمت روز آنها که بر مبنای آخرین ارزش معاملاتی موضوع ماده (64) قانون مالیات های مستقیم توسط سازمان مالیاتی تعیین می شود حداکثر تا پایان خرداد سال 1402 اقدام نماید و مراتب را به نحو مقتضی به اطلاع اشخاص مشمول برساند.

 -4 کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی مکلفند با رعایت قوانین مالیاتی، مالیات سالانه مربوط به هر یک از واحدهای مسکونی و باغ ویلاهای تحت تملک خود و فرزندان کمتر از هجده سال و محجور تحت تکفل را حداکثر تا پایان بهمن سال 1402 پرداخت نمایند. ثبت نقل و انتقال املاکی که به موجب این بند برای آنها مالیات وضع گردیده است، قبل از پرداخت بدهی مالیاتی مورد انتقال، شامل مالیات بر دارایی، نقل و انتقال قطعی و اجاره ممنوع است. متخلف از حکم این جزء در پرداخت مالیات متعلقه مسوولیت تضامنی دارد.

ف- دولت مکلف است بیست و هفت صدم درصد (0/27%) از کل نه درصد (9%) مالیات بر ارزش افزوده را از طریق ردیف های درآمدی و هزینه ای مربوطه برای توسعه ورزش مدارس، ورزش همگانی، ورزش روستایی و عشایری، ورزش بانوان و زیرساخت های ورزش به ویژه در حوزه جانبازان و معلولان اختصاص دهد. این مبلغ از طریق ردیف های مربوط به وزارت ورزش و جوانان شصت درصد (60%) و وزارت آموزش و پرورش چهل درصد (40%) پس از مبادله موافقت نامه به این وزارتخانه ها اختصاص می یابد:

-3 از مجموع عوارض و مالیات نه درصدی (9%) موضوع قانون مالیات بر ارزش افزوده قبل از توزیع آن منابع بین ذینفعان، مبلغ مندرج در این بند کسر خواهد شد.

دولت مکلف است یک پنجم از منابع این بند را برای ازدواج و اشتغال جوانان به عنوان سهم وزارت ورزش و جوانان هزینه نماید.

ص- در راستای تحقق ماده (18) قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، اشخاص حقیقی موضوع ماده (84) قانون مالیات های مستقیم با رعایت شرایط مذکور در قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت علاوه بر اعمال معافیت مذکور به ازای فرزند سوم و بیشتر که از آبان سال 1400 به بعد متولد شده اند، به ازای هر فرزند مشمول پانزده درصد (15%) افزایش در تخفیف مالیاتی می شوند.

ق- عوارض و مالیات ارزش افزوده پرداختی بابت خرید کالاها و خدمات کلیه طرح (پروژه) های زودبازده و عام المنفعه که توسط گروه های جهادی، نیروهای داوطلب بسیجی و سازمان بسیج سازندگی در مناطق محروم و کم­ برخوردار روستایی و شهری اجرا می شود، با درخواست سازمان بسیج سازندگی و پس از تأیید ذی حسابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ارائه اسناد و مدارک مثبته و با رعایت مفاد ماده (8) قانون مالیات بر ارزش افزوده مسترد می گردد.

دستورالعمل اجرائی این بند توسط سازمان امور مالیاتی کشور با همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهیه و ابلاغ خواهد شد.

ث-

 -2

-3-2 به دولت اجازه داده می شود مطالبات شرکت های واگذارشده براساس قانون اجرای کلی اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسی که دولت در آنها سهام دارد را با بدهی آنها به دولت بابت مالیات، سود سهام، قدرالسهم به صورت جمعی– خرجی از طریق گردش خزانه تهاتر کند.

خ- هزینه کرد اشخاص حقوقی در خصوص تولید و انتشار محتوای فرهنگی و آموزشی با اولویت انعکاس ظرفیت ها و توانمندی های استان ها و مناطق کم برخوردار و محروم که با هماهنگی و تأیید سازمان صداوسیما جهت پخش در شبکه های ملی، استانی و بین المللی آن سازمان صورت می گیرد به صورت صد درصد (100%) به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی قلمداد شود.

تبصره 7– صنعت، معدن و ارتباطات

 الف- به دولت اجازه داده می شود مطالبات حسابرسی شده قبل از سال 1397 سازمان های گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) و توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) بابت مشارکت در تأمین سرمایه بانک تخصصی صنعت و معدن و همچنین مطالبات سازمان های مذکور و وزارت نفت از طریق شرکت دولتی تابعه بابت سهم متعلق به آنها از واگذاری سهام مطابق قوانین مربوط، مشروط به انجام تکالیف موضوع قانون اجرای سیاست های کلی اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسی را با بدهی آنها به دولت بابت مالیات و سود سهام تا سقف بیست هزار میلیارد (20,000,000,000,000) ریال به صورت جمعی- خرجی از طریق گردش خزانه تهاتر کند.

ح- هرگونه نقل و انتقال دارایی به/از شرکت های سهامی عام طرح (پروژه)، صندوق های سرمایه گذاری غیرمستقیم و زمین و ساختمان، املاک و مستغلات مشمول مالیات نقل و انتقال با نرخ صفر است.

م- ارزش خرید مواد معدنی برای واحدهای فراوری مواد معدنی در صورت ارائه صورتحساب الکترونیکی تأیید شده مطابق ماده (95) قانون مالیات های مستقیم و آیین نامه اجرائی آن به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی مورد قبول واقع
می شود.

فهرست واحدهای فراوری مواد معدنی تا پایان فروردین سال 1402 توسط وزارت صنعت، معدن و تجارت به سازمان امور مالیاتی کشور ارائه می شود. با هدف محاسبه ارزش دقیق حقوق مالکانه معادن، سازمان امور مالیاتی کشور موظف است اطلاعات مرتبط با این بند را در اختیار وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار دهد.

تبصره 8– آب، کشاورزی و محیط زیست

‌ص- کمک های نقدی و غیرنقدی خیرین در طرح (پروژه) های آبرسانی روستایی و اجرای عملیات آبخیزداری با تأیید وزارتخانه های نیرو و جهاد کشاورزی به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی محسوب می شود. همچنین در کمک های غیرنقدی بهای کالا یا خدمات و عوارض و مالیات ارزش افزوده پرداختی بابت طرح (پروژه) های مزبور با تأیید وزارت نیرو، به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی محسوب می شود.

تبصره 9– آموزش، پژوهش و فرهنگ

م- سازمان صنایع کوچک و شهرک های صنعتی ایران مکلف است با اعلام وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بخشی از شهرک های مذکور را در اختیار فعالان و تولیدکنندگان صنایع دستی مشمول قرار دهد. کلیه معافیت ها و مزایای شهرک های صنعتی به این واحدهای تولیدی صنایع دستی نیز تعلق می گیرد.

تبصره 10– قضائی، انتظامی، دفاعی

الف- شرکت های بیمه ای مکلفند مبلغ شش هزار میلیارد (6,000,000,000,000) ریال از اصل حق بیمه شخص ثالث دریافتی را طی جدولی که براساس فروش بیمه (پرتفوی) هریک از شرکت ها تعیین و به تصویب شورای عالی بیمه
می رسد به صورت ماهانه به حساب درآمد عمومی ردیف 160111 جدول شماره (5) این قانون نزد خزانه داری کل کشور واریز کنند. وجوه واریزی شرکت های بیمه موضوع این بند به عنوان هزینه های قابل قبول مالیاتی محسوب می شود. ….

ک- در راستای کاهش هزینه های قوه قضائیه از طریق ارتقای بهره وری، پیشگیری از وقوع جرائم و دعاوی و الکترونیکی کردن فرایندها:

 -5 سازمان ثبت اسناد و املاک کشور موظف است ظرف سه ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون، امکان بازداشت و رفع بازداشت برخط و آنی کلیه املاک دارای سند حدنگاری را برای مراجع ذی صلاح از قبیل مراجع دادگستری، دوایر اجرای ثبت و سازمان امور مالیاتی فراهم نماید.

تبصره 11– مسکن و حمل و نقل

الف- میزان مالیات طرح (پروژه) های مسکن مهر بابت هر واحد مسکن مهر و واحدهای احداثی موضوع قانون جهش تولید مسکن (شامل ساخت، آماده سازی، محوطه سازی، زیربنایی و روبنایی) برای سال های 1398 تا 1402 در طرح (پروژه) های تفاهم نامه سه جانبه با سازندگان و تعاونی ها و پیمانکاران فرعی طرف قرارداد با آنها با هر نوع قرارداد و با معرفی وزارت راه و شهرسازی معادل سه میلیون (3,000,000) ریال برای هر واحد تعیین می گردد و هیچ گونه مالیات دیگری به غیر از مالیات بر ارزش افزوده بابت خرید مصالح به این طرح (پروژه) ها تعلق نمی گیرد. سازمان امور مالیاتی کشور موظف به صدور مفاصاحساب مالیاتی پس از دریافت این مالیات است.

ب– برای ساماندهی سکونت گاه های غیر رسمی واقع در محدوده و خارج از محدوده شهرها و تأمین زیرساخت های لازم در این مناطق اعم از مسجد، مدرسه، پاسگاه و کلانتری، روشنایی معابر، ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی،
زیرساخت های بهداشتی، زیر ساخت تأمین آب و برق و سایر تأسیسات شهری مورد نیاز در چهارچوب طرح آمایش سرزمینی و بر اساس استعدادهای اقتصادی و با رعایت معیارهای زیست محیطی و مراقبت از منابع آب و خاک کشاورزی و ایمنی در مقابل سوانح طبیعی و امکان استفاده از زیرساخت ها و شبکه شهری و سطح بندی شهرهای کشور و جلوگیری از افزایش و گسترش بی رویه کلانشهرها، شورای برنامه ریزی و توسعه استان ها مکلفند از محل عوارض ماده (39) قانون مالیات بر ارزش افزوده، سهم این مناطق را بر اساس جمعیت ساکن، تعیین و صرف محرومیت زدایی و بهسازی همان مناطق نمایند. آیین نامه اجرائی این بند ظرف یک ماه پس از ابلاغ این قانون توسط سازمان برنامه و بودجه کشور تهیه می شود و به تصویب هیأت وزیران می رسد. وزارت کشور مکلف است گزارش عملکرد این بند را هر سه ماه یک بار به کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی ارائه نماید.

ه- به دستگاه های اجرائی اجازه داده می شود با رعایت ماده (10) قانون جهش تولید مسکن مصوب 1400/05/17 در سقف ردیف ذی­ربط مندرج در جدول شماره (5) این قانون با اخذ مجوز از وزیر امور اقتصادی و دارایی نسبت به:

 -3 درآمد حاصل از فروش اموال غیرمنقول، اراضی و املاک شرکت های دولتی، مشروط به مصرف آن در طرح های تملک دارایی های سرمایه ای نیمه تمام و طرح های پیشران و اولویت­دار (که فهرست آنها به تصویب هیأت وزیران می رسد)، مشمول مالیات و سود ویژه سهم دولت نخواهد بود.

ع- در راستای اجرای تبصره (8) ماده (169) مکرر قانون مالیات های مستقیم، کلیه دستگاه های اجرائی و خدمات­رسان مکلفند محل سکونت اشخاص حقیقی را صرفا از سامانه ملی املاک و اسکان کشور استعلام نمایند.

تبصره 12– حقوق و دستمزد

و- در سال 1402، سقف معافیت مالیاتی و نرخ مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی که تحت عناوینی از قبیل حقوق و مزایا (به استثنای عیدی و کارانه اعضای هیأت علمی بالینی تمام وقت جغرافیایی و پزشکان متخصص بالینی تمام وقت جغرافیایی)، مقرری یا مزد، حق شغل، حق شاغل، فوق العاده ها، اضافه کار، حق الزحمه، حق مشاوره، حق حضور در جلسات، پاداش، حق التدریس، حق التحقیق، حق پژوهش و کارانه اعم از مستمر یا غیرمستمر که به صورت نقدی و غیرنقدی، از یک یا چند منبع، در بخش دولتی و یا غیردولتی تحصیل می نمایند، چه از کارفرمای اصلی و یا غیراصلی (موضوع تبصره (1) ماده (86) قانون مالیات های مستقیم) باشد، به شرح ذیل است:

 -1سقف معافیت مالیاتی سالانه موضوع ماده (84) قانون مالیات های مستقیم اصلاحی 1394/04/31 در سال 1402 مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون (1,200,000,000) ریال تعیین می شود.

-2 نرخ مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی به شرح زیر می باشد:

-2-1 نسبت به مازاد یک میلیارد و دویست میلیون (1,200,000,000) ریال تا یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون (1,680,000,000) ریال، ده درصد (10%)

-2-2 نسبت به مازاد یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون (1,680,000,000) ریال تا دو میلیارد و هفتصد و شصت میلیون (2,760,000,000) ریال، پانزده درصد (15%)

-2-3 نسبت به مازاد دو میلیارد و هفتصد و شصت میلیون (2,760,000,000) ریال تا چهار میلیارد و هشتاد میلیون (4,080,000,000) ریال، بیست درصد (20%)

-2-4 نسبت به مازاد چهار میلیارد و هشتاد میلیون (4,080,000,000) ریال به بالا، سی درصد (30%)

کلیه افرادی که در قبال ارائه خدمت در دستگاه ها تحت هر عنوان از جمله ساعتی، روزمزد، قراردادی، حق التدریس، حق التحقیق، حق الزحمه، حق نظارت، حق التألیف و پاداش شورای حل اختلاف دریافتی دارند، مشمول حکم این بند می باشند.

ز- میزان معافیت مالیات سالانه مستغلات اشخاص فاقد درآمد موضوع ماده (57) قانون مالیات های مستقیم اصلاحی 1380/11/27 و مالیات بر درآمد مشاغل موضوع ماده (101) قانون مذکور سالانه به مبلغ چهارصد و هفتاد و پنج میلیون (475,000,000) ریال تعیین می شود.

تبصره 14– هدفمندی یارانه ها

الف-

-2 منابع حاصل از اصلاح قیمت بنزین نسبت به قیمت قبل از سهمیه بندی در سال 1398، مشمول عوارض و مالیات بر ارزش افزوده و سهم چهارده و نیم درصد (14/5%) شرکت ملی نفت ایران نمی شود.

 -3 عوارض شهرداری ها و دهیاری ها از فروش حامل های انرژی موضوع بند «الف» ماده (26) قانون مالیات بر ارزش افزوده و پرداختی­های (مصارف) این تبصره، پس از وصول، ظرف یک ماه به حساب تمرکز وجوه وزارت کشور واریز
می شود تا با تصویب شورای برنامه ریزی استان به شهرداری ها و دهیاری ها پرداخت و بیست و پنج درصد (25%) آن صرف تأمین و نوسازی ناوگان حمل و نقل شهری و تأمین ماشین آلات دهیاری های سراسر کشور با اولویت مناطق محروم شود. وزارت کشور مکلف است گزارش عملکرد این جزء را هر سه ماه یک بار به کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی ارائه نماید.

-6 سازمان هدفمندسازی یارانه ها موظف است منابع حاصل از حذف یارانه خانواده‌های غیرمشمول حمایت دولت و عوارض و مالیات بر ارزش افزوده موضوع جزء (6-1) این بند را با تخصیص سازمان صرفا برای تأمین یارانه نان و بابت مستمری خانوارهای پشت نوبتی کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی کشور (مبلغ هشت هزار میلیارد (8,000,000,000,000) ریال) هزینه نماید.

تبصره 15– برق و انرژی هسته ای

‌ب- شرکت تولید مواد اولیه و سوخت هسته ای ایران مکلف است جهت توسعه و تسریع در اجرای طرح های تملک دارایی های سرمایه ای، مواد معدنی و محصولات جانبی همراه با مواد پرتوزا پس از جداسازی را مطابق با قوانین و مقررات به فروش رسانده و درآمد حاصل از آن را پس از کسر هزینه ها (شامل قیمت تمام شده کالا و خدمات فروش رفته، اداری- عمومی و توزیع و فروش) و با پرداخت حقوق دولتی مطابق با ماده (14) قانون معادن مصوب 1377/02/27 به حساب خاصی نزد خزانه داری کل کشور واریز کند تا مطابق بودجه سالانه آن شرکت جهت سرمایه گذاری در طرح ها و ردیف های تملک دارایی های سرمایه ای جهت خرید کیک زرد با منشأ داخلی یا خارجی و یا تملک سهام معادن پرتوزا و شرکت های مرتبط با چرخه سوخت و توسعه صنعت هسته ای بر اساس موافقت نامه های مبادله شده با سازمان برنامه و بودجه کشور هزینه نماید. درآمد حاصل به حساب افزایش سرمایه دولت در شرکت، منظور و معاف از تقسیم سود سهام دولت و مالیات آن با نرخ صفر محاسبه می شود. ….

و- نقل و انتقال اموال و دارایی ها از شرکت های توزیع نیروی برق به شرکت مادر تخصصی توانیر و بالعکس از سال 1396 به بعد (مشروط به ثبت اطلاعات اموال غیرمنقول شرکت های مذکور در سامانه سادا وزارت امور اقتصادی و دارایی) از پرداخت سود سهام ابرازی و هرگونه مالیات معاف است.

س- در اجرای ماده (10) قانون مانع­زدایی از توسعه صنعت برق و به منظور ارتقای بازدهی نیروگاه­ها و جلوگیری از قاچاق سوخت، وزارت نفت مکلف است از ابتدای سال 1402 از طریق شرکت های ذی­ربط خود، گازطبیعی و سوخت مایع تحویلی به نیروگاه­های تولید برق را با نرخ نود و پنج درصد (95%) متوسط وزنی بهای صادراتی و وارداتی این حامل ها در هر ماه شمسی محاسبه و صد درصد (100%) منابع ریالی حاصل از افزایش قیمت این حامل ها معاف از مالیات و عوارض را برای همان نیروگاه تولید برق به عنوان یارانه ارتقای فناوری و بازدهی منظور و اعمال حساب نماید.

تبصره 16– تسهیلات تکلیفی

ه- بانک ها و موسسات اعتباری غیربانکی مکلفند حسب ماده (4) قانون جهش تولید مسکن نسبت به پرداخت تسهیلات مسکن (مطابق سهمیه تعیین شده توسط بانک مرکزی برای هر بانک) اقدام نمایند. درصورت عدم پرداخت تسهیلات مسکن مطابق تبصره (5) ماده (4) قانون جهش تولید مسکن، نسبت به اخذ مالیات به میزان بیست درصد (20%) از تعهد انجام نشده (تا سقف سیصد هزار میلیارد (300,000,000,000,000) ریال) اقدام می شود و به ردیف تعیین شده در جداول درآمدی جهت تخصیص به صندوق ملی مسکن با اولویت تأمین مسکن برای زنان سرپرست خانوار در مناطق محروم و تأمین اعتبار جهت تکمیل خطوط ریلی شهرهای جدید واریز می گردد. سازمان امور مالیاتی کشور موظف است گزارش عملکرد این بند را هر سه ماه یک بار به کمیسیون های اقتصادی و عمران مجلس شورای اسلامی ارائه نماید.

تبصره 17 – رفاه و سلامت

‌ج- کلیه دستگاه های موضوع ماده (29) قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران از جمله نهادهای عمومی غیردولتی و بنیادها که به هر شکل از اقشار آسیب پذیر حمایت می کنند، مکلفند تمامی حمایت ها و کمک های خود را با لحاظ محرمانگی آن به تفکیک شماره ملی فرد دریافت کننده حمایت، از طریق مرکز ملی تبادل اطلاعات با استعلام از طریق شماره ملی در اختیار پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار دهند. بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، بانک ها و موسسات اعتباری خصوصی و دولتی مکلفند تسهیلات قرض الحسنه پرداخت شده را به تفکیک شماره ملی در سامانه مذکور ثبت نمایند و هرگونه پرداخت بر مبنای اطلاعات مندرج در این سامانه خواهد بود. برخورداری هزینه های حمایتی پرداختی موسسات خیریه غیردولتی و خصوصی به اشخاص، از معافیت های مالیاتی بند «ط» ماده (139) قانون مالیات های مستقیم علاوه بر تکالیف موضوع ماده مذکور، منوط به ثبت اطلاعات آن در سامانه مزبور است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مکلف است امکان ثبت اطلاعات انجام شده و همچنین استعلام استحقاق سنجی افراد را برای موسسات خیریه مردم نهاد با رعایت محرمانگی اطلاعات فراهم نماید. اجرای حکم این بند در خصوص کمیته امداد امام خمینی (ره) منوط به اذن مقام معظم رهبری است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی مکلفند گزارش عملکرد این بند را هر سه ماه یک بار به کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی ارائه نمایند.

ه- از ابتدای سال 1402 به قیمت خرده فروشی از هر نخ سیگار تولید داخل با نشان ایرانی مبلغ پانصد (500) ریال، تولید داخل با نشان (برند) بین المللی یک هزار (1,000) ریال و هر بسته پنجاه گرمی تنباکوی قلیان داخلی دویست هزار (200,000) ریال به عنوان مالیات اضافه و از هر نخ سیگار وارداتی مبلغ هشت هزار (8,000) ریال و هر بسته پنجاه گرمی تنباکوی قلیان وارداتی سیصد و پنجاه هزار (350,000) ریال به عنوان حقوق ورودی دریافت می شود تا مطابق
ردیف های این قانون به نسبت مساوی برای بخش سلامت با اولویت احداث و تجهیز مراکز ناباروری و زایشگاه های دولتی، ورزش همگانی و ورزش بانوان هزینه گردد.

وزارت امور اقتصادی و دارایی مکلف است مبالغ مزبور را از تولیدکنندگان و واردکنندگان دخانیات، حسب مورد، اخذ و به حساب درآمد عمومی موضوع ردیف 110515 جدول شماره (5) این قانون واریز نماید.

م- در اجرای بند (1) ماده (38) قانون مالیات بر ارزش افزوده، درآمد حاصل از یک درصد (1%) ارزش افزوده به عنوان مالیات سلامت همزمان با دریافت توسط سازمان امور مالیاتی کشور به حساب خزانه داری کل کشور واریز می گردد. خزانه داری کل کشور مکلف است مبالغ دریافتی در هر ماه را تا پانزدهم ماه بعد به حساب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی واریز نموده و به کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی گزارش دهد.

تبصره 18– حمایت از تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین

به منظور حمایت از تولید و اشتغال پایدار و رشد تولید ملی از طرق مختلف از جمله افزایش سرمایه گذاری، ارتقاء بهره وری، تکمیل طرح های تولیدی نیمه تمام و احیای واحدهای تولیدی راکد، بازسازی و نوسازی واحدهای تولیدی موجود، استفاده از ظرفیت های خالی بنگاه های تولیدی و تکمیل زنجیره ارزش تولید، منابع مالی موضوع این تبصره با تأکید بر یکپارچه سازی حمایت های دولت و بسط عدالت سرزمینی در راستای رشد و پیشرفت استان های کشور با اولویت طرح های تولید دانش بنیان و پیشران به شرح زیر تأمین و اختصاص می یابد:

 الف- منابع مالی:

 -9معادل پنجاه درصد (50%) درآمد مازاد حاصل از منابع تحقق یافته مالیات بر ارزش افزوده نسبت به سقف ردیف مندرج در جدول شماره (5) که به حساب ملی پیشرفت و عدالت نزد خزانه داری کل کشور به نام وزارت امور اقتصادی و دارایی پرداخت می شود.

تبصره 20– نظام اداری و سرمایه انسانی دولت

ز- اجرای احکام مندرج در این قانون مربوط به سال 1402 است و قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با اصلاحات و الحاقات بعدی آن تا زمان تصویب لایحه برنامه پنجساله هفتم توسعه و حداکثر شش ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون، تمدید می شود. همچنین قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب 1380/11/27 با اصلاحات و الحاقات بعدی آن تنفیذ می گردد.




تمدید مهلت ارسال اظهارنامه مالیات بر ارزش افزوده زمستان ۱۴۰۱

مهلت ارسال اظهارنامه مالیات بر ارزش افزوده دوره چهارم زمستان ۱۴۰۱ تا تاریخ ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ خواهد بود.
️بخشنامه شماره ۲۰۰/۱۴۰۲/۱ مورخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۰ سازمان امور مالیاتی در خصوص تسلیم اظهارنامه دوره چهارم (فصل زمستان) مالیات بر ارزش افزوده سال ۱۴۰۱ ابلاغ شد.

بخشنامه 200/1402/1 سازمان امور مالیاتی

️متن این بخشنامه به شرح زیر است:
نظر به مصادف بودن مهلت تسلیم اظهارنامه دوره چهارم (فصل زمستان) مالیات بر ارزش افزوده سال ۱۴۰۱ با تعطیلات نوروز و با توجه به درخواست های مودیان محترم موضوع مالیات بر ارزش افزوده و به منظور تکریم مودیان گرامی و فراهم آوردن زمینه اجرای تکالیف قانونی برای آنان ، بنا به اختیار حاصل از قانون و مقررات مالیات بر ارزش افزوده ، مقرر می دارد :
ادارات کل امور مالیاتی موظفند در مورد مودیانی که اظهارنامه مالیات بر ارزش افزوده مربوط به دوره چهارم مالیاتی ( فصل زمستان) سال ۱۴۰۱ را تا پایان روز شنبه ۱۴۰۲/۰۱/۲۶ تسلیم نمایند ، امکان برخرورداری صد درصدی بخشودگی جرائم عدم تسلیم اظهارنامه در موعد مقرر برای دوره مزبور و تاخیر در پرداخت مالیات و عوارض متعلق تا تاریخ مذکور را در صورت درخواست کتبی برای مودیان فوق الذکر فراهم نمایند.




بخشنامه مزد 1402

بخشنامه مزد 1402 در مورخ 29 اسفند 1401 توسط وزارت کار ابلاغ گردید .

مطابق این بخشنامه جزییات حداقل مزد 1402 و افزایش سایر سطوح مزدی به شرح ذیل می باشد :

مزد 1402

برای دانلود فایل PDF بخشنامه از لینک ذیل استفاده فرمایید :

بخشنامه مزد 1402

همچنین بخشنامه مزد 1402 به شرح ذیل می باشد :

شورای عالی کار با حضور نمایندگان سه گروه (دولت ، کارفرمایان و کارگران) در جلسه مورخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۹ پس از بحث بررسی راجع به تعیین حداقل مزد سال ۱۴۰۲ ، در اجرای ماده (۴۱) قانون کار با در نظر گرفتن مصالح کارگران در انطباق هر چه بیشتر میزان درآمد آنان با سطح معیشت و هم چنین با توجه به مقتضیات بنگاه های تولیدی و شرایط اقتصادی جامعه ، حفظ و نگهداشت نیروی کارآمد و ماهر و انتظام مزدی در کارگاه ها موارد زیر را به اجماع و اتفاق آرا مورد تصویب قرار داد.

۱- از اول سال ۱۴۰۲ حداقل مزد روزانه با نرخ یکسان برای کله کارگران مشمول قانون کار (اعم از قرارداد دائم یا موقت) مبلغ ۱.۷۶۹.۴۲۸ ریال ( یک میلیون و هفتصدو شصت و نه هزار و چهار صد و بیست و هشت ریال ) تعیین می گردد. همچنین از اول سال ۱۴۰۲ سایر سطوح مزدی نیز روزانه ۲۱ درصد مزد ثابت یا مزد مبنا (موضوع ماده ۳۶ قانون کار) به اضافه روزامه ۸۳.۵۹۶ ریال به نسبت آخرین مزد در سال ۱۴۰۱ افزایش می یابد.
تبصره: با اعمال افزایش این بند مزد شغل کارگران مشمول طرح های طبقه بندی مشاغل مصوب وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی و نیز مزد ثابت سایر کارگران نباید از مبلغ ۱.۷۶۹.۴۲۸ ریال ( یک میلیون و هفتصدو شصت و نه هزار و چهار صد و بیست و هشت ریال ) بند (۱) کمتر شود.
۲- به کارگرانی که در سال ۱۴۰۲ دارای یک سال سابقه کار شده یا یک سال از دریافت آخرین پایه سنوات آنان گذشته باشد ، روزانه مبلغ ۷۰.۰۰۰ ریال نیز به عنوان پایه (سنوات) پرداخت خواهد شد.
تبصره ۱ : پرداخت مبلغ مربوط به پایه سنواتی کارگران مشمول طرح طبقه بندی مشاغل مصوب وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی با در نظر گرفتن رقم فوق الذکر برای گروه یک با توجه به دستورالعمل و جداول اعلامی توسط اداره کل روابط کار و جبران خدمت صورت می گیرد.
تبصر ۲ : به کارگران فصلی به نسبت کارکردشان در سال ۱۴۰۱ ، میزان مقرر در این بند یا تبصره یک آن حسب مورد تعلق خواهد گرفت.
تبصره ۳ : بر اساس مصوبه مورخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۹ شورای عالی کار و در راستای تقویت مهارت محوری و بهره مندی تمامی کارگران و در نتیجه رضایتمندی کارگران با سابقه ، از ابتدای سال ۱۴۰۲ همه کارگران دارای قرارداد دائم و موقت مشمول قانون کار که دارای یک سال سابقه کار شده و یا یک سال از دریافت آخرین پایه (سنوات) آنان در همان کارگاه گذشته باشد ، اعم از اینکه حق سنوات یا مزایا پایان کار خود را تسویه حساب کرده باشند یا خیر ، مشمول دریافت پایه (سنوات) خواهند بود.
۳- بر اساس مصوبه مورخ ۱۳۸۷/۷/۲۱ شورای عالی کار و در جهت افزایش رضایتمندی کارگران و کارفرمایان و به منظور تثبیت و تسری به تمامی کارگران ، اعم از دائم و موقت مقرر شد از ابتدای سال ۱۴۰۲ کمک هزینه اقلام مصرفی خانوار به عنوان مزایای رفاهی و انگیزه ای موضوع تبصره ۳ ماده ۳۶ قانون کار بابت هر کارگر (اعم از متاهل یا مجرد) ماهانه مبلغ ۱۱.۰۰۰.۰۰۰ ریال از سوی کارفرمایان به آنان پرداخت گردد.
۴- ضوابط مربوط به چگونگی نحوه اعمال افزایش مقرر در بند (۱) و تبصره یک بند (۲) در کارگاه هایی که دارای طرح طبقه بندی مشاغل می باشند و نیز در مورد کارگران کارمزدی و همچنین چگونگی ارتقاء طبقه بندی مشاغل می باشند و نیز در مورد کارگران کارمزدی و همچنین چگونگی ارتقاء طبقه بندی شغلی به موجب دستورالعمل های اداره کل روابط کار و جبران خدمت خواهد بود.
۵- مقررات این مصوبه شامل حال دانش آموزان و دانشجویاننی که در ایام تعطیلات تابستانی در سال ۱۴۰۲ به طور موقت در کارگاه ها اشتغال می یابند نخواهد شد.
۶- واحدهای مشمول قانون کار به منظور ایجاد رابطه هر چه بیشتر مزد و مزایا با بهره وری و تولید و ایجاد انگیزه بیشتر در بین کارکنان خود ، علاوه بر اجرای این مصوبه میتوانند نسبت افزایش و برقراری مزد و مزایا در قالب موافقت نامه های کارگاهی و پیمان های دسته جمعی و پس از تائید وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی اقدام نمایند.



استاندارد چهل و دو حسابداری

استاندارد چهل و دو حسابداری در خصوص اندازه‌گیری ارزش منصفانه می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد 42 از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد حسابداری شماره 42

هدف

  1. این استاندارد:

الف.     ارزش منصفانه را تعریف می‌کند؛

ب.       چارچوب اندازه‌گیری ارزش منصفانه را در یک استاندارد واحد، مقرر مي‌كند؛ و

پ.       افشا درباره اندازه‌گیری ارزش منصفانه را الزامی می‌کند.

  1. 2. ارزش منصفانه، اندازه‌گیری مبتني بر بازار است و اندازه‌گیری مختص واحد تجاری نیست. در مورد برخي داراییها و بدهیها، ممکن است معاملات قابل مشاهده بازار یا اطلاعات قابل مشاهده بازار در دسترس باشد. اما در مورد سایر داراییها و بدهیها، ممکن است معاملات قابل مشاهده بازار و اطلاعات قابل مشاهده بازار در دسترس نباشد. به هر حال، هدف از اندازه‌گیری ارزش منصفانه در هر دو مورد یکسان است- و آن هدف برآورد قیمتی است که بر اساس آن معامله‌اي نظام‌مند براي فروش دارایی یا انتقال بدهی بین فعالان بازار در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار انجام مي‌شود (یعنی قيمت خروجی در تاریخ اندازه‌گیری از دیدگاه یک فعال بازار دارنده دارایی یا متعهد بدهی).
  2. هنگامی که قيمتی برای یک دارایی یا بدهی همانند، قابل مشاهده نباشد، واحد تجاری ارزش منصفانه را با تکنیک دیگر ارزشيابي که استفاده از داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده مربوط را حداكثر و استفاده از داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده را حداقل می‌سازد، اندازه‌گيري می‌کند. از آنجا كه ارزش منصفانه، اندازه‌گیری مبتني بر بازار است، این ارزش با استفاده از مفروضاتی، از جمله مفروضات درباره ریسک، اندازه‌گیری مي‌شود که فعالان بازار در قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی مورد نظر استفاده می‌‌كنند. در نتیجه، قصد واحد تجاری برای نگهداری دارایی یا تسویه بدهي یا ایفای آن به طریقی ديگر، بر اندازه‌گیری ارزش منصفانه تأثیر ندارد.
  3. در تعریف ارزش منصفانه، بر داراییها و بدهیها تأكيد مي‌شود، زیرا آنها موضوع اصلی اندازه‌گیری در حسابداری هستند. این استاندارد، همچنين باید برای ابزارهای مالکانه خود واحد تجاری که به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شود، بکار گرفته شود.

دامنه کاربرد

  1. این استاندارد، به استثناي موارد مشخص‌شده در بندهاي 6 و 7، در مواردی کاربرد دارد که دیگر استانداردهای حسابداری، اندازه‌گیری ارزش منصفانه يا افشا درباره اندازه‌گیری ارزش منصفانه (و اندازه‌گیریهای مبتني بر ارزش منصفانه، مانند ارزش منصفانه پس از كسر مخارج فروش، یا افشا درباره آن اندازه‌گیریها) را الزامي يا مجاز کرده باشد.
  2. الزامات اندازه‌گیری و افشا در این استاندارد، در موارد زير کاربرد ندارد:

الف.    معاملات اجاره که در دامنه کاربرد استاندارد حسابداری 21 حسابداری اجاره‌ها قرار می‌گیرد؛ و

ب .      اندازه‌گیریهایی که شباهتهایی با ارزش منصفانه دارند، اما ارزش منصفانه نيستند، مانند خالص ارزش فروش در استاندارد حسابداری 8 حسابداري‌ موجودي‌ مواد و کالا یا ارزش اقتصادی در استاندارد حسابداری 32 کاهش ارزش داراییها.

  1. الزامات افشای مقرر در این استاندارد، در موارد زیر الزامي نيست:

الف.    داراییهای طرح که طبق استاندارد حسابداری 33 مزایای بازنشستگی کارکنان به ارزش منصفانه اندازه‌گیری مي‌شود؛ و

ب.       سرمایه‌گذاریهای طرحهای مزایای بازنشستگی که طبق استاندارد حسابداری 27 طرحهای مزایای بازنشستگی به ارزش منصفانه اندازه‌گیری مي‌شود.

  1. چنانچه به موجب ساير استانداردهاي حسابداری، بکارگیری ارزش منصفانه الزامي يا مجاز شده ‌باشد، چارچوب اندازه‌گیری ارزش منصفانه که در این استاندارد تشریح شده است، هم در اندازه‌گیری اولیه و هم در اندازه‌گیری بعدی کاربرد دارد.

اندازه‌گیری

تعریف ارزش منصفانه

  1. این استاندارد، ارزش منصفانه را به عنوان قيمتي تعريف مي‌كند که بابت فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در معامله‌ای نظام‌مند بین فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری قابل دریافت یا قابل پرداخت خواهد بود.
  2. در بند ب2، رويكرد كلي اندازه‌گیری ارزش منصفانه تشریح می‌‌شود.

دارایی یا بدهی

  1. اندازه‌گیری ارزش منصفانه، در مورد یک دارایی یا یک بدهی مشخص انجام مي‌گيرد. بنابراین، واحد تجاری هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه، باید ویژگیهای دارایی یا بدهی مورد نظر را که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری آن دارایی یا بدهی در تاریخ اندازه‌گیری در نظر مي‌گيرند، مورد توجه قرار دهد. برای مثال، چنین ویژگیهایی شامل موارد زیر است:

الف.     وضعیت و موقعيت مکانی دارایی؛ و

ب .       محدودیتهای فروش یا استفاده از دارایی، در صورت وجود.

  1. اثر ناشی از یک ویژگی خاص بر اندازه‌گیری، با توجه به اینکه ویژگی مزبور چگونه توسط فعالان بازار در نظر گرفته می‌شود، متفاوت خواهد بود.
  2. دارایی یا بدهی اندازه‌گيري‌شده به ارزش منصفانه، ممکن است يكي از موارد زیر باشد:

الف.    یک دارایی یا یک بدهی به تنهایی (مانند یک ابزار مالی یا یک دارایی غیرمالی)؛ یا

ب.       گروهی از داراییها، گروهی از بدهیها یا گروهی از داراییها و بدهیها (مانند یک واحد مولد نقد یا یک فعاليت تجاري).

  1. اینکه براي مقاصد شناخت يا افشا، دارایی یا بدهی به تنهایی، گروهی از داراییها، گروهی از بدهیها یا گروهی از داراییها و بدهیها در نظر گرفته شود، به واحد حساب آن بستگی دارد. واحد حساب برای دارایی یا بدهی، به استثناي موارد ارائه‌شده در این استاندارد، باید طبق استاندارد حسابداری که اندازه‌گیری ارزش منصفانه را الزامی یا مجاز می‌‌كند، تعیین شود.

معامله

  1. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه فرض بر این است که دارایی یا بدهی در معامله‌ای نظام‌مند بین فعالان بازار، بابت فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار، مبادله می‌شود.
  2. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه فرض بر این است که معامله فروش دارایی یا انتقال بدهی در یکی از بازارهاي زیر اتفاق می‌افتد:

الف.     بازار اصلی برای دارایی یا بدهی؛ یا

ب.       در صورت نبود بازار اصلی، بازار دارای بیشترین مزایا برای دارایی یا بدهی.

  1. واحد تجاري برای تشخیص بازار اصلی، یا در صورت نبود بازار اصلی، برای شناسایی بازار دارای بیشترین مزایا، نیازی نیست به جستجوی جامع بازارهاي ممکن بپردازد، اما تمام اطلاعاتی که بطور معقول در دسترس است را باید در نظر بگیرد. در صورت نبود شواهد نقض‌كننده، بازاری که بطور معمول واحد تجاری در آن مبادرت به انجام معامله فروش دارایی یا انتقال بدهی می‌کند، بازار اصلی، يا در صورت نبود بازار اصلي، بازار دارای بیشترین مزایا فرض می‌شود.
  2. چنانچه برای دارایی یا بدهی بازار اصلی وجود داشته باشد، اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید بیانگر قيمت در آن بازار باشد (صرف‌نظر از اينكه آن قيمت بطور مستقیم قابل‌ مشاهده باشد یا با استفاده از تکنیک دیگر ارزشيابي برآورد شود)، حتی اگر در تاريخ اندازه‌گيري، قيمت در يك بازار دیگر بطور بالقوه باصرفه‌تر است.
  3. واحد تجاری باید در تاریخ اندازه‌گیری، به بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) دسترسی داشته باشد. از آنجا که واحدهای تجاری مختلف (و فعاليتهاي تجاري آن واحدهای تجاری) دارای فعالیتهای متفاوت، ممکن است به بازارهای متفاوتی دسترسی داشته باشند، بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای دارایی یا بدهی همانند، در واحدهای تجاری مختلف (و فعاليتهاي تجاري آن واحدهای تجاری) می‌تواند متفاوت باشد. بنابراین، بازار اصلی یا بازار (دارای بیشترین مزایا)، (و در نتيجه فعالان بازار)، باید از دیدگاه واحد تجاری مورد توجه قرار گیرد تا تفاوت میان واحدهای تجاری مختلف دارای فعالیتهای متفاوت، مشخص گردد.
  4. اگرچه واحد تجاری باید بتواند به بازار دسترسی داشته باشد، اما نیازی نیست در تاریخ اندازه‌گیری بتواند دارایی مشخصی را بفروشد یا بدهی مشخصي را انتقال دهد تا بتواند ارزش منصفانه را برمبنای قيمت در آن بازار اندازه‌گيري كند.
  5. حتی زمانی که بازار قابل‌ مشاهده‌ای برای فراهم کردن اطلاعات قیمت‌گذاری‌ درباره فروش دارایی یا انتقال بدهی در تاریخ اندازه‌گیری وجود نداشته باشد، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه فرض بر این است که از دیدگاه فعال بازار که دارنده دارایی یا متعهد بدهی است، معامله‌اي در آن تاریخ انجام می‌شود. این معامله فرضی، مبنایی برای برآورد قيمت فروش دارایی یا انتقال بدهی فراهم مي‌كند.

فعالان بازار

  1. واحد تجاری باید ارزش منصفانه دارایی یا بدهی را با استفاده از مفروضاتی اندازه‌گیری کند که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی بکار می‌گیرند، با این فرض که فعالان بازار در جهت بهترین منافع اقتصادي خود اقدام می‌کنند.
  2. در تعیین چنین مفروضاتی، واحد تجاري نیازی نیست فعالان خاصی را در بازار مشخص كند؛ بلکه واحد تجاری، با در نظر گرفتن عوامل مربوط به تمام موارد زير، باید ویژگیهایی را مشخص کند که فعالان بازار را بطور کلی متمایز می‌کند:

الف.    دارایی یا بدهی؛

ب .      بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای دارایی یا بدهی؛ و

پ .      فعالان بازار که واحد تجاری، در آن بازار با آنها معامله می‌كند.

قيمت

  1. ارزش منصفانه، قيمتي است که بابت فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در معامله‌ای نظام‌مند بین فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار قابل دریافت یا قابل پرداخت خواهد بود (یعنی قیمت خروجی)، صرف‌نظر از اينکه قيمت مزبور بطور مستقیم قابل‌ مشاهده باشد یا با استفاده از تکنیک دیگر ارزشيابي برآورد شود.
  2. قيمتی که در بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه دارایی یا بدهی مورد استفاده قرار می‌گیرد، نباید بابت مخارج معامله تعدیل شود. مخارج معامله باید طبق سایر استانداردهای حسابداری به حساب منظور شود. مخارج معامله، ویژگی دارایی یا بدهی محسوب نمی‌شود، بلکه این مخارج، مختص یک معامله است و با توجه به چگونگی انجام معامله دارایی یا بدهی توسط واحد تجاری، متفاوت است.
  3. مخارج معامله، مخارج حمل را شامل نمی‌شود. اگر موقعیت مكاني، از ویژگیهای دارایی محسوب شود (برای مثال، همان‌گونه كه ممکن است در مورد یک کالا مصداق داشته باشد)، قيمت در بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) باید بابت مخارجی تعدیل شود که در صورت وجود، در نتیجه حمل دارایی از موقعیت مکانی فعلی به آن بازار تحمل می‌شود.

کاربرد در مورد داراییهای غیرمالی

بيشترين و بهترین استفاده از داراییهای غیرمالی

  1. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک دارایی غیرمالی، توانایی فعالان بازار برای ایجاد منافع اقتصادی از طريقبيشترين و بهترین استفادهازدارايي مورد نظر یا فروش آن به دیگر فعالان بازار که از آن دارایی بيشترين و بهترین استفاده را می‌کنند، در نظر گرفته می‌شود.
  2. در بيشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی، امکانپذیر بودن استفاده از دارايي به لحاظ فیزیکی، مجاز بودن از نظر قانونی و قابل توجیه ‌بودن از نظر مالی، به شرح زیر در نظر گرفته می‌شود:

الف .    براي امکانپذیر بودن استفاده به لحاظ فیزیکی، ویژگیهای فیزیکی دارایی که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی مد نظر قرار می‌دهند (مانند موقعیت مكاني یا اندازه دارایی).

ب.       براي مجاز بودن استفاده از نظر قانونی، محدودیتهای قانونی برای استفاده از دارایی که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی مد نظر قرار می‌دهند (مانند مقررات منطقه‌ای قابل اعمال در مورد دارایی).

پ.       براي قابل توجیه بودن استفاده از نظر مالی، این موضوع که آیا استفاده از یک دارایی که از نظر فیزیکی امكانپذير و از نظر قانونی مجاز است، درآمد یا جریانهای نقدی کافی ایجاد می‌کند (با در نظر گرفتن مخارج تبدیل دارایی برای استفاده مورد نظر) تا بازده سرمایه‌گذاری فعالان بازار از سرمایه‌گذاری در آن دارایی تأمين شود یا خیر.

  1. بيشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی، از دیدگاه فعالان بازار تعیین می‌شود، حتی اگر واحد تجاری قصد استفاده متفاوتي از آن دارایی داشته باشد. به هر حال، فرض بر این است که استفاده فعلی واحد تجاری از دارایی غیرمالی، بيشترين و بهترین استفاده است، مگر اینکه بازار یا سایر عوامل نشان دهد که استفاده متفاوت توسط فعالان بازار، ارزش دارایی را حداکثر خواهد کرد.
  2. واحد تجاری ممکن است برای حفظ موقعیت رقابتی یا به دلایل دیگر، قصد استفاده فعال يا بيشترين و بهترين استفاده از دارایی غیرمالی تحصیل‌شده را نداشته باشد. برای مثال، اين مورد زماني مصداق دارد كه واحد تجاری دارایی نامشهود تحصیل‌شده را به صورت تدافعي و به منظور جلوگیری از استفاده دیگران مورد استفاده قرار ‌دهد. با وجود اين، واحد تجاری باید ارزش منصفانه دارایی غیرمالی را با فرض بیشترین و بهترین استفاده از آن دارایی توسط فعالان بازار اندازه‌گیری کند.

پیش فرض ارزشيابي برای داراییهای غیرمالی

  1. بيشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی، تعیین‌کننده پیش‌فرض ارزشيابي مورد استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه دارایی به شرح زیر است:

الف.    بیشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی، ممكن است از طریق استفاده از آن دارایی در ترکیب با سایر داراییها به عنوان یک گروه (پس از نصب یا سایر شیوه‌های آماده‌سازی برای استفاده) یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها (برای مثال، يك فعاليت تجاري)، حداكثر ارزش را براي فعالان بازار ایجاد كند.

  1. اگر بيشترين و بهترین استفاده از دارایی، استفاده از دارایی در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها باشد، ارزش منصفانه دارایی قيمتي است که در یک معامله جاري بابت فروش دارایی دریافت می‌شود، با اين فرض که آن دارایی همراه با سایر داراییها، یا همراه با سایر داراییها و بدهیها مورد استفاده قرار مي‌گيرد و داراييها و بدهيهای مزبور (یعنی داراییهای مکمل و بدهیهای مربوط به آن) در دسترس فعالان بازار است.
  2. بدهیهای مرتبط با دارایی مزبور و بدهیهای مرتبط با داراییهای مکمل، شامل بدهیهایی است که سرمایه در گردش را تأمین می‌‌كند، اما شامل بدهیهای مورد استفاده برای تأمین مالي داراییهایی به غیر از گروه داراییها نمی‌شود.
  3. مفروضات مربوط به بيشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی، باید برای تمام داراییها (که بیشترین و بهترین استفاده در مورد آنها مربوط است) در گروه داراییها يا گروه داراييها و بدهیها كه دارايي در آن گروه مورد استفاده قرار می‌گیرد، متناقض نباشد.

ب.       بيشترين و بهترین استفاده از یک دارایی غیرمالی ممكن است بر مبنای استفاده مستقل از دارايي، حداکثر ارزش را براي فعالان بازار فراهم كند. اگر بيشترين و بهترین استفاده از دارایی، بر مبنای استفاده مستقل از دارایی باشد، ارزش منصفانه دارایی، قيمتي است که در معامله جاري، بابت فروش دارایی به فعالان بازار كه دارایی را به صورت مستقل مورد استفاده قرار می‌دهند، دريافت مي‌شود.

  1. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک دارایی غیرمالی، فرض می‌شود که دارایی مطابق با واحد حساب مشخص‌‌شده در سایر استانداردهای حسابداری (که ممکن است یک دارایی منفرد باشد) به فروش می‌رسد. این موضوع حتی هنگامی که در اندازه‌گیری ارزش منصفانه فرض می‌‌شود بيشترين و بهترین استفاده از دارایی از طریق ترکیب با سایر داراییها یا از طریق ترکیب با سایر داراییها و بدهیها به‌دست می‌آید، مصداق دارد، زیرا در اندازه‌گیری ارزش منصفانه فرض بر این است که فعالان بازار، داراییهای مکمل و بدهیهای مربوط به آن را در حال حاضر در اختیار دارند.
  2. بند ب3، کاربرد مفهوم پیش‌فرض ارزشيابي برای داراییهای غیرمالی را تشریح مي‌کند.

کاربرد در مورد بدهیها و ابزارهای مالکانه خود واحد تجاري

اصول کلی

  1. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه، فرض بر این است که بدهی مالی، بدهی غیرمالی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری (مانند ابزارهای مالکانه منتشرشده به عنوان مابه‌ازا در ترکیب تجاری) در تاریخ اندازه‌گیری به فعالان بازار انتقال می‌یابد. در انتقال بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری، فرض بر این است که:

الف.     بدهی به شکل تسویه‌نشده باقي مي‌ماند و فعال بازار که انتقال‌گیرنده است، ملزم به ايفاي آن تعهد می‌باشد. بدهی، در تاریخ اندازه‌گیری، با طرف مقابل تسویه نمی‌شود یا به طریق دیگری خاتمه نمی‌یابد.

ب.       ابزار مالکانه خود واحد تجاری، همچنان در جریان باقی می‌ماند و فعال بازار که انتقال‌گیرنده است، حقوق و مسئولیتهای مرتبط با آن ابزار را می‌پذیرد. ابزار مالکانه، در تاریخ اندازه‌گیری، ابطال نمی‌شود یا به طریق دیگری خاتمه نمی یابد.

  1. حتی هنگامی که بازار قابل مشاهده‌اي برای ارائه اطلاعات قیمت‌گذاری درباره انتقال بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاري وجود ندارد (براي مثال، به دليل وجود محدودیتهای قراردادي یا سایر محدودیتهای قانونی که مانع انتقال این اقلام مي‌شود)، در صورت نگهداری اين اقلام به عنوان دارایی توسط اشخاص دیگر، ممکن است بازار قابل مشاهده‌ای برای آنها‌ وجود داشته باشد (مانند اوراق مشارکت یا اختیار خرید سهام واحد تجاری).
  2. واحد تجاری، در تمام موارد، برای دستیابی به هدف اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید استفاده از داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده مربوط را حداکثر و استفاده از داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده را حداقل کند. هدف اندازه‌گیری ارزش منصفانه، برآورد قيمتي است که در تاریخ اندازه‌گیری در شرايط جاری بازار، در معامله‌اي نظام‌مند بین فعالان بازار، بدهی یا ابزار مالکانه به آن قیمت منتقل می‌شود.

بدهیها و ابزارهای مالکانه نگهداری‌شده به عنوان دارایی توسط اشخاص دیگر

  1. هنگامی که قيمت اعلام‌شده برای انتقال یک بدهی همانند یا مشابه یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری در دسترس نباشد و شخص دیگری، قلم همانندی را به عنوان دارایي در اختیار داشته باشد، واحد تجاری باید ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه را از دیدگاه یک فعال‌ بازار که در تاریخ اندازه‌گیری، آن قلم همانند را به عنوان دارايي در اختیار دارد، اندازه‌گیری کند.
  2. در چنین مواردی، واحد تجاری باید ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه را به شرح زیر اندازه‌گیری کند:

الف.    استفاده از قيمت اعلام‌شده در بازار فعال برای قلم همانندی که توسط شخص دیگری به عنوان دارایی نگهداری می‌شود، در صورتي كه این قيمت در دسترس باشد.

ب.       در صورتی که قيمت مزبور در دسترس نباشد، استفاده از سایر داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده، مانند قيمت اعلام‌شده در بازار غیرفعال برای قلم همانندی که توسط شخص دیگری به عنوان دارایی نگهداری می‌شود.

پ.       در صورتی که قيمتهای قابل مشاهده ذكرشده در قسمتهای (الف) و (ب) در دسترس نباشد، استفاده از یک تکنیک ديگر ارزشيابي مانند:

  1. تکنیک با رويكرد درآمد (براي مثال، تکنیک ارزش فعلی که از جریانهای نقدی آتی استفاده می‌کندکه فعال بازار انتظار دارد در قبال نگهداری بدهی یا ابزار مالکانه به عنوان دارایی دریافت نماید؛ به بندهاي ب10 و ب11 مراجعه شود).
  2. 2. تکنیک با رويكرد بازار (براي مثال، استفاده از قيمتهاي اعلام‌‌شده برای بدهیها یا ابزارهای مالکانه مشابه که توسط طرفهای دیگر به عنوان دارایی نگهداری می‌شود؛ به بندهاي ب5 تا ب7 مراجعه شود).
  3. واحد تجاری باید قيمت اعلام‌شده برای بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاري را که توسط شخص دیگری به عنوان دارایی نگهداری می‌شود، تنها در صورتی تعدیل کند که عواملي مختص دارایی وجود داشته باشد که در اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه قابل استفاده نباشد. واحد تجاری باید اطمینان یابد که قيمت دارایی تحت تأثیر محدودیتي كه مانع فروش آن دارایی مي‌شود قرار نگرفته است. برخي عوامل که ممكن است نشان دهد قيمت اعلام‌شده دارایی باید تعدیل شود، شامل موارد زیر است:

الف.    قيمت اعلام‌شده برای دارایی، در ارتباط با بدهی یا ابزار مالکانه مشابه (اما غیرهمانند) است و توسط شخص دیگری به عنوان دارایی نگهداري مي‌شود. براي مثال، بدهی یا ابزار مالکانه ممكن است ویژگی خاصی داشته باشد (برای مثال، وضعیت اعتباری ناشر) که با آنچه در ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه مشابه نگهداری‌شده به عنوان دارایی منعكس شده، متفاوت است.

ب.       واحد حساب دارایی با واحد حساب بدهی یا ابزار مالکانه یکسان نیست. براي مثال، در مورد بدهیها، در برخی موارد قيمت دارایی منعکس‌کننده قيمت ترکیبی مجموعه‌اي متشکل از تعهدات ناشر و تضمینهای اعتباری شخص ثالث است. اگر واحد حساب بدهی، واحد حساب مجموعه ترکیب‌شده نباشد، هدف، اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی ناشر است، و نه ارزش منصفانه مجموعه ترکیب‌شده. بنابراین، در چنین مواردی، واحد تجاری به منظور حذف اثر تضمین اعتباری شخص ثالث، قيمت مشاهده‌شده برای دارایی را تعدیل می‌کند.

بدهیها و ابزارهایی که توسط اشخاص دیگر، به عنوان دارایی نگهداری نمي‌شود

  1. هنگامی که قيمت اعلام‌شده‌ای برای انتقال یک بدهی همانند یا مشابه یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری در دسترس نباشد و شخص دیگر، قلم همانندی را به عنوان دارایی نگهداری نکند، واحد تجاری باید ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه را از دیدگاه یک فعال بازار که در قبال بدهی متعهد است یا ابزار مالکانه را منتشر کرده است، با استفاده از یک تکنیک ارزشیابی اندازه‌گیری کند.
  2. براي مثال، واحد تجاری ممکن است هنگام استفاده از تکنیک ارزش فعلی، یکی از موارد زير را درنظر بگیرد:

الف.    جریانهای نقدی خروجی آتی که فعال بازار انتظار دارد هنگام ایفای تعهد واقع شود که شامل مابه‌ازايي است كه فعال بازار برای تقبل تعهد، آن را مطالبه می‌کند (به بندهای ب31 تا ب33 مراجعه شود).

ب.       مبلغی که فعال بازار، براي تقبل یا انتشار ابزار بدهی یا ابزار مالکانه همانند دريافت مي‌كند. این مبلغ مبتنی بر مفروضاتی است که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری قلم همانند (براي مثال، با ویژگیهاي اعتباری یکسان) در بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای انتشار ابزار بدهی یا ابزار مالکانه با شرایط قراردادی یکسان، مورد استفاده قرار می‌دهند.

ریسک عدم ایفای تعهد

  1. ارزش منصفانه بدهی، اثر ریسک عدم ایفای تعهد را منعكس مي‌کند. ریسک عدم ایفای تعهد شامل ریسک اعتباری خود واحد تجاری است (طبق تعريف استاندارد حسابداری 37 ابزارهای مالی: افشا)، اما محدود به آن نمي‌شود. فرض مي‌شود ریسک عدم ایفای تعهد، قبل و بعد از انتقال بدهی، یکسان است.
  2. واحد تجاری هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک بدهی، باید اثر ریسک اعتباری خود (وضعیت اعتباری) و سایر عواملی را در نظر بگیرد که ممكن است احتمال ایفا یا عدم ایفای تعهد را تحت تأثیر قرار دهد. این اثر ممکن است با توجه به بدهی متفاوت باشد، براي مثال:

الف.    اينكه بدهی، تعهد تحویل نقد (بدهی مالی) است یا تعهد تحويل کالا یا خدمات (بدهی غیرمالی).

ب.       شرایط تضمین اعتباری مرتبط با بدهی، در صورت وجود.

  1. ارزش منصفانه بدهی، اثر ریسک عدم ایفای تعهد را بر مبنای واحد حساب آن منعكس مي‌كند. ناشر بدهی منتشرشده همراه با یک تضمین اعتبار جدانشدنی شخص ثالث که جدا از بدهی گزارش می‌شود، نباید اثر تضمین اعتبار (مانند تضمین بدهی توسط شخص ثالث) را در اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی در نظر گیرد. اگر تضمین اعتبار جدا از بدهی در نظر گرفته می‌شود، ناشر هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی، همچنان وضعیت اعتباری خود را در نظر می‌گیرد و نه وضعیت اعتباری شخص ثالث تضمین‌کننده.

محدودیتی که از انتقال بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری جلوگیری می‌کند

  1. واحد تجاری هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری، نباید داده ورودی مستقل لحاظ کند یا تعدیلی در سایر داده‌های ورودی مرتبط با وجود محدودیتی که از انتقال آن قلم جلوگیری می‌کند صورت دهد. اثر محدودیتي که از انتقال بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری جلوگیری می‌کند، به صورت صريح يا ضمني در سایر داده‌های ورودی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه منظور شده است.
  2. براي مثال، هم اعتباردهنده و هم ناشر، در تاریخ معامله، قيمت معامله بدهی را با آگاهي کامل از اینکه تعهد شامل محدودیتی است که از انتقال آن جلوگیری می‌کند، پذیرفته‌اند. با توجه به لحاظ شدن محدودیت در قيمت معامله، ضرورتی ندارد در تاریخ معامله، به منظور انعکاس اثر محدودیت بر انتقال، داده ورودی مستقل لحاظ شود یا  تعديلي در داده‌های موجود صورت گيرد. همچنین، در تاریخهای بعدی اندازه‌گیری، لحاظ كردن داده ورودی مستقل یا تعدیل داده‌ ورودی موجود به منظور انعکاس اثر محدودیت بر انتقال الزامي نیست.

بدهی مالی با ویژگی عندالمطالبه

  1. ارزش منصفانه یک بدهی مالی با ویژگی عندالمطالبه (براي مثال، سپرده دیداری) از ارزش منصفانه مبلغ قابل پرداخت در صورت مطالبه، که از نخستین تاریخی که آن مبلغ می‌تواند قابل پرداخت باشد تنزیل شده است، كمتر نیست.

کاربرد در مورد داراییهای مالی و بدهیهای مالی با موقعیتهای تهاتری در ریسکهای بازار یا ریسک اعتباری طرف معامله

  1. یک واحد تجاری که گروهی از داراییهای مالی و بدهیهای مالی را نگهداری می‌کند، در معرض ریسکهای بازار (طبق تعریف استاندارد حسابداری 37) و ریسک اعتباری (طبق تعریف استاندارد حسابداری 37) هر یک از طرفهای معامله قرار دارد. چنانچه واحد تجاری، آن گروه از داراییهای مالی و بدهیهای مالی را بر مبنای خالص آسیب‌پذیری خود از ریسکهای بازار یا ریسک اعتباری مدیریت کند، واحد تجاری مجاز به استفاده از استثنای اين استاندارد در اندازه‌گیری ارزش منصفانه است. اين استثنا، به واحد تجاری اجازه می‌دهد تا ارزش منصفانه گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی را بر مبنای قيمتی اندازه‌گیری کند که در معامله‌ای نظام‌مند بین فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاري بازار، بابت فروش موقعيت خريد خالص (یعنی دارایی) در سطح ریسک مشخص، دریافت، یا در نتیجه انتقال موقعيت فروش خالص (یعنی بدهی) در سطح ریسک مشخص، پرداخت خواهد شد. به همین ترتيب، واحد تجاری باید ارزش منصفانه گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی را در تاریخ اندازه‌گیری، طبق نحوه قیمت‌گذاری خالص آسیب‌پذیری از ریسک توسط فعالان بازار، اندازه‌گیری کند.
  2. واحد تجاری تنها در صورت انجام تمام موارد زیر، مجاز به استفاده از استثنای مندرج در بند 48 است:

الف.    گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی را طبق مدیریت ریسک یا راهبرد سرمایه‌گذاری مستندشده واحد تجاری، بر مبنای خالص آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک (یا ریسکهای) خاص بازار یا ریسک اعتباری خاص طرف معامله مدیریت کند؛

ب.       اطلاعاتی درباره گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی، برای مديران اصلی واحد تجاری طبق تعريف استاندارد حسابداری 12 افشای اطلاعات اشخاص وابسته، بر مبنای اشاره‌شده در قسمت الف تهیه کند؛ و

پ.       ملزم باشد یا تصمیم گرفته ‌باشد داراییهای مالی و بدهیهای مالی مزبور را در صورت وضعیت مالی در پایان هر دوره گزارشگری، به ارزش منصفانه اندازه‌گيري نماید.

  1. استثنای مندرج در بند 48، به ارائه صورتهای مالی ارتباط ندارد. در برخي موارد، برای مثال، زمانی که يكي از استانداردهاي حسابداری، ارائه ابزارهای مالی بر مبنای خالص را الزامي يا مجاز نمی‌داند، مبنای ارائه ابزارهای مالی در صورت وضعیت مالی با مبنای اندازه‌گیری ابزارهای مالی تفاوت دارد. درچنین موارد، واحد تجاری ممكن است ملزم باشد تعدیلات در سطح پرتفوی (به بندهاي 52 تا 55 مراجعه شود) را به هر یک از داراییها یا بدهیهای تشکیل‌دهنده گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی که بر مبنای خالص آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک مدیریت می‌شود، تخصیص دهد. واحد تجاری باید چنین تخصیصهايي را بر مبنایی معقول و يكنواخت، با استفاده از روش‌شناسی متناسب با شرایط انجام دهد.
  2. واحد تجاری برای استفاده از استثنای مندرج در بند 48، باید درباره رويه حسابداري، طبق استاندارد حسابداری 34 رويه‌هاي حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات، تصمیم‌گیری کند. واحد تجاری که از این استثنا استفاده مي‌كند، باید این رويه حسابداری، شامل رويه تخصیص تعدیلات قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش (به بندهاي 52 تا 54 مراجعه شود) و تعدیلات اعتباری (به بند 55 مراجعه شود) را، در موارد مقتضي، به صورت يكنواخت طی دوره‌های مختلف برای پرتفویی خاص بكار گيرد.

آسیب‌پذیری از ریسکهای بازار

  1. هنگام بکارگیری استثنای مندرج در بند 48 برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه گروهی از داراییهای مالی و بدهیهای مالی، که بر مبنای خالص آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک (یا ریسکهای) بازار مدیریت می‌شود، واحد تجاری باید قيمتي را در دامنه قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش بكار گيرد كه بهترین معرف از ارزش منصفانه در شرایط خالص آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسکهای بازار است (به بندهای 69 و 70 مراجعه شود).
  2. واحد تجاری هنگام بکارگیری استثنای مندرج در بند 48، باید اطمینان یابد که ریسک (یا ریسکهای) بازار که واحد تجاری در آن گروه داراییهای مالی و بدهیهای مالی، در معرض آن (آنها) قرار دارد، تا حد زيادي یکسان است. براي مثال، واحد تجاری ریسک نرخ سود مرتبط با یک دارایی مالی را با ریسک قيمت کالای مرتبط با یک بدهی مالی ترکیب نمی‌کند، زیرا این کار، آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک نرخ سود یا ریسک قیمت کالا را كاهش نمي‌دهد. هنگام بکارگیری استثنای مندرج در بند 48، باید برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه داراییهای مالی و بدهیهای مالی گروه، هرگونه ریسک پایه ناشی از پارامترهای غیرهمانند ریسک بازار در نظر گرفته شود.
  3. به همین ترتیب، مدت زمان قرار گرفتن واحد تجاری در معرض ریسک (یا ریسکهای) بازار ناشی از داراییهای مالی و بدهیهای مالی، باید تا حد زيادي یکسان باشد. براي مثال، یک واحد تجاری كه از قرارداد آتی 12 ماهه در برابر جریانهای نقدی مرتبط با آسیب‌پذیری از ریسک نرخ سود 12 ماهه مربوط به یک ابزار مالی 5 ساله‌ در گروهی صرفاً متشکل از آن داراییهاي مالي و بدهیهای مالی استفاده می‌کند، ارزش منصفانه آسیب‌پذیری از ریسک نرخ سود 12 ماهه را بر مبنای خالص و ارزش منصفانه آسیب‌پذیری از باقیمانده ریسک نرخ سود (یعنی سالهای دوم تا پنجم) را بر مبنای ناخالص اندازه‌گیری می‌کند.

آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری یک طرف معامله مشخص

  1. هنگام بکارگیری استثنای مندرج در بند 48 برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه گروهی از داراییهای مالی و بدهیهای مالی در ارتباط با یک طرف معامله مشخص، زمانی که فعالان بازار توافقهای موجود که موجب کاهش آسیب‌پذیری از ریسک اعتباری در شرایط نكول می‌شوند را در نظر می‌گیرند، واحد تجاری باید اثر خالص آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک اعتباری مرتبط با طرف معامله یا خالص آسیب‌پذیری آن طرف معامله از ریسک اعتباری واحد تجاری را در اندازه‌‌گیری‌ ارزش منصفانه لحاظ کند (براي مثال، توافقهای جامع خالص‌سازی با طرف معامله يا توافقی که مستلزم مبادله وثیقه بر مبنای خالص آسیب‌پذیری هر يك از طرفهای معامله از ریسک اعتباری طرف دیگر است). اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید منعکس‌کننده انتظارات فعالان بازار از احتمال اجرایی شدن قانونی براي چنين توافقی در شرایط نكول باشد.

ارزش منصفانه در شناخت اولیه

  1. هنگامی که در یک عملیات مبادله‌ای، یک دارایی تحصیل یا یک بدهی تقبل می‌شود، قيمت معامله معادل قيمت پرداختی برای تحصیل دارایی یا قيمت دریافتی برای تقبل بدهی (قيمت ورودی) است. در مقابل، ارزش منصفانه دارایی یا بدهی قيمتي است که در ازای فروش دارایی، دریافت یا در ازای انتقال بدهی، پرداخت می‌شود (قيمت خروجی). واحدهای تجاری لزوماً داراییها را به قيمت پرداخت‌شده برای تحصیل آنها نمي‌فروشند. به همین ترتیب، واحدهاي تجاري لزوماً بدهیها را به قيمت دریافت‌شده در ازای تقبل آنها منتقل نمي‌كنند.
  2. در بسیاری موارد، قيمت معامله با ارزش منصفانه برابر است (براي مثال، اين مورد زمانی مصداق دارد که در تاریخ معامله، خرید یک دارایی در بازاری انجام ‌شود که آن دارایی به فروش می‌رسد).
  3. واحد تجاری هنگام تعیین اینکه ارزش منصفانه در شناخت اولیه، با قيمت معامله برابر است یا خیر، باید عوامل مختص به آن معامله و آن دارایی یا بدهی را در نظر بگیرد. در بند ب4، شرایطی توصيف می‌شود که در آن شرایط، قيمت معامله ممکن است بیانگر ارزش منصفانه دارایی یا بدهی در شناخت اولیه نباشد.
  4. چنانچه استاندارد حسابداری دیگری، واحد تجاری را در شناخت اولیه ملزم يا مجاز به اندازه‌گیری یک دارایی یا یک بدهی به ارزش منصفانه کند و قيمت معامله با ارزش منصفانه تفاوت داشته باشد، واحد تجاری باید هرگونه سود یا زیان حاصل را در صورت سود و زیان شناسايي كند، مگر اینكه استاندارد مزبور، نحوه عمل دیگری را تعیین کرده باشد.

تکنیکهای ارزشيابي

  1. واحد تجاری باید از تکنیکهای ارزشيابي استفاده کند که متناسب با شرايط است و به منظور اندازه‌گيري ارزش منصفانه، برای آنها داده‌های کافی در دسترس می‌باشد و استفاده از داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده مربوط را حداكثر و استفاده از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده را حداقل می‌کند.
  2. هدف از استفاده از یک تکنیک ارزشیابی، برآورد قیمتی است که بر اساس آن، معامله‌اي نظام‌مند براي فروش دارایی یا انتقال بدهی بین فعالان بازار در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار انجام مي‌شود. سه تکنیک ارزشيابي که در سطح وسیع مورد استفاده قرار می‌گیرد، شامل تکنیک با رويكرد بازار، تکنیک با رويكرد بهاي تمام شده و تکنیک با رويكرد درآمد است. جنبه‌های اصلی این رويكردها در بندهای ب5 تا ب11 بطور خلاصه ارائه می‌شود. یک واحد تجاری برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید از تکنیکهای ارزشيابي سازگار با يك يا چند رويكرد از آن رویکردها استفاده نماید.
  3. در برخي موارد، تنها یک تکنیک ارزشيابي مناسب است (مانند زمانی که دارایی یا بدهی، با استفاده از قيمتهای اعلام‌شده در بازاری فعال برای داراییها يا بدهیهای همانند، ارزشیابی می‌شود). در سایر موارد، چندین تکنیک ارزشيابي مناسب خواهد بود (مانند ارزشيابي یک واحد مولد نقد). چنانچه از چندین تکنیک ارزشيابي برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه استفاده می‌شود، نتایج (یعنی شاخصهاي مربوط به ارزش منصفانه) باید با توجه به معقول بودن دامنه ارزشهای مبتني بر آن نتایج، ارزیابی شود. اندازه‌گیری ارزش منصفانه، نقطه‌ای از آن دامنه است که بهترین معرف از ارزش منصفانه در آن شرايط ‌باشد.
  4. اگر قيمت معامله، ارزش منصفانه در شناخت اولیه باشد و برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه در دوره‌های بعد، از یک تکنیک ارزشيابي استفاده شود که از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده استفاده می‌‌کند، تکنیک ارزشيابي مذکور باید به‌گونه‌اي تنظیم شود که نتيجه آن در شناخت اولیه، با قيمت معامله برابر باشد. تنظیم تکنیک ارزشیابی اطمینان می‌دهد که تکنیک ارزشيابي شرایط جاري بازار را منعكس و به واحد تجاری در تعیین اینکه تعديل تکنیک ارزشيابي ضرورت دارد یا خیر (براي مثال، ممکن است دارایی یا بدهی دارای یک ویژگی باشد که در تکنیک ارزشيابي مورد توجه قرار نگرفته‌ است)، کمک می‌کند. پس از شناخت اولیه، هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه با استفاده از تکنیک يا تکنیکهای ارزشيابي که از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده استفاده می‌کنند، واحد تجاری باید اطمینان یابد که آن تکنیکهای ارزشیابی، داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده در بازار (مانند قيمت دارایی یا بدهی مشابه) را در تاريخ اندازه‌گيري منعكس مي‌كنند.
  5. تکنیکهای ارزشيابي مورد استفاده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید با ثبات رویه بکار گرفته شود. با وجود اين، تغییر در تکنیک ارزشيابي یا بکارگیری آن (برای مثال، تغییر در وزن آن تکنیک هنگام استفاده از چندین تکنیک ارزشيابي یا تغییر در تعدیل اعمال‌شده در تکنیک ارزشيابي)، هنگامی مناسب است که آن تغییر، منجر به مبلغی شود كه معرف بهتری از ارزش منصفانه یا معادل تکنیک قبلی معرف ارزش منصفانه در آن شرایط باشد. براي مثال، این مورد ممکن است در صورت وقوع هر یک از رویدادهای زیر مصداق داشته باشد:

الف.    ایجاد بازارهای جدید؛

ب.       در دسترس بودن اطلاعات جدید؛

پ.       در دسترس نبودن اطلاعات استفاده‌شده در گذشته؛

ت.       بهبود تکنیکهای ارزشيابي؛ يا

ث.       تغییر شرایط بازار.

  1. تجدیدنظرهای ناشی از تغییر در یک تکنیک ارزشيابي یا بکارگیری آن، باید طبق استاندارد حسابداری 34 به عنوان تغییر در برآورد حسابداری محسوب شود. با وجود اين، افشاهاي مندرج در استاندارد حسابداری 34 درخصوص تغییر در برآورد حسابداری، بابت تجدیدنظرهای ناشي از تغيير در یک تکنیک ارزشيابي یا بکارگیری آن، الزامی نیست.

داده‌های ورودی تکنیکهای ارزشيابي

اصول کلی

  1. در تکنیکهای ارزشيابي بکارگرفته ‌شده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، باید استفاده از داده‌های ورودی قابل مشاهده مربوط، حداکثر و استفاده از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده حداقل شود.
  2. مثالهایی از بازارهايي که در آن، داده‌های ورودی مربوط به برخی داراییها و بدهیها (براي مثال ابزارهای مالی) ممکن است قابل‌ مشاهده باشد، بازارهای بورس، بازارهای معامله‌گری، بازارهای کارگزاری و بازارهای بدون واسطه است (به بند ب34 مراجعه شود).
  3. یک واحد تجاری باید داده‌های ورودی را انتخاب کند که با ویژگیهاي دارایی یا بدهی مورد نظر که فعالان بازار در معامله آن دارایی یا بدهی در نظر می‌گیرند، سازگار باشد (به بندهای 11 و 12 مراجعه شود). در برخی موارد، آن ویژگیها منجر به انجام تعدیل، مانند صرف یا كسر، می‌شود (براي مثال، صرف کنترل یا كسر منافع فاقد حق کنترل). با وجود این، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه نباید صرف یا كسري لحاظ شود که با واحد حساب مندرج در استانداردی که اندازه‌گیری ارزش منصفانه را الزامی یا مجاز می‌کند، سازگار نباشد (به بندهای 13 و 14 مراجعه شود). صرفها یا كسرهایي که اندازه را به عنوان ويژگي میزان نگهداری دارایی و بدهی توسط واحد تجاری (به ویژه، طبق توصیف بند 79، عامل عرضه بلوکی که قيمت اعلام‎شده دارایی یا بدهی را به اين دليل تعدیل می‌کند که حجم عادي معاملات روزانه بازار به اندازه‌ای نیست که مقادیر نگهداری‌شده توسط واحد تجاری را جذب کند)، نه به عنوان ویژگی دارایی یا بدهی (برای مثال، صرف کنترل هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه منافع دارای حق کنترل) منعکس می‌کند، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه در نظر گرفته نمی‌شود. در تمام موارد، به استثنای موارد مشخص‌شده در بند 78، چنانچه قيمت اعلام‌شده در یک بازار فعال (یعنی داده‌ ورودی سطح 1) برای دارایی یا بدهی وجود داشته باشد، واحد تجاری باید هنگام اندازه‌گيري ارزش منصفانه، آن قيمت را بدون تعدیل مورد استفاده قرار دهد.

داده‌های ورودی مبتني بر قيمتهاي پیشنهادی خرید و فروش

  1. اگر دارایی یا بدهی اندازه‌گيري‌شده به ارزش منصفانه، دارای قیمت پیشنهادی خرید و فروش باشد (براي مثال، داده ورودی از بازار معامله‌گری)، قيمتي که در دامنه قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش، بهترین معرف از ارزش منصفانه در آن شرایط است، صرف‌نظر از جايگاه آن داده ورودی در طبقه‌بندی سلسله مراتب ارزش منصفانه (یعنی سطح 1، 2 یا 3؛ به بندهای 71 تا 89 مراجعه شود)، باید برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه مورد استفاده قرار گيرد. استفاده از قیمتهای پیشنهادی خرید برای موقعیت دارایی و قیمتهای پیشنهادی فروش برای موقعیت بدهی جایز است، اما الزامی نیست.
  2. این استاندارد، استفاده از قیمت‌گذاری بر مبنای میانگین قیمتهای بازار یا سایر روشهای قیمت‌گذاری را که فعالان بازار به عنوان راهكار عملي برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه در دامنه قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش بکار می‌گیرند، منع نمی‌کند.

سلسله مراتب ارزش منصفانه

  1. در این استاندارد، برای افزایش ثبات رویه و قابلیت مقایسه در اندازه‌گیری ارزش منصفانه و افشاهای مرتبط با آن، سلسله مراتب ارزش منصفانه تعیین مي‌شود كه به موجب آن، داده‌های ورودی تکنیکهای ارزشيابي برای استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه، در سه سطح طبقه‌بندی مي‌شوند (به بندهای 75 تا 89 مراجعه شود). در سلسله مراتب ارزش منصفانه، بالاترین اولویت مربوط به قيمتهاي اعلام‌شده (تعدیل‌نشده) در بازارهای فعال برای داراییها و بدهیهای همانند (داده‌های ورودی سطح 1) و پایین‌ترین اولویت مربوط به داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده (داده‌های ورودی سطح 3) است.
  2. در برخي موارد، داده‌های ورودی مورد استفاده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک دارایی یا یک بدهی، ممکن است در سطوح مختلف سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی شوند. در این موارد، کلیت اندازه‌گیری ارزش منصفانه، در همان سطحي از سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي مي‌شود كه یک داده ورودی در پایین‌ترین سطحی که نسبت به کلیت اندازه‌گیری بااهمیت است، در آن سطح طبقه‌بندي شده باشد. ارزیابی اهمیت یک داده ورودی خاص نسبت به کلیت اندازه‌گیری، مستلزم قضاوت و در نظر گرفتن عوامل مختص دارایی یا بدهی است. هنگام تعیین سطحی از سلسله مراتب ارزش منصفانه‌ که اندازه‌گیری ارزش منصفانه در آن سطح طبقه‌بندي می‌شود، نباید تعدیلاتی برای دستیابی به اندازه‌گیری مبتني بر ارزش منصفانه، مانند مخارج فروش هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش، لحاظ گردد.
  3. قابليت دسترسی به داده‌های ورودی مربوط و ماهیت نسبتاً ذهنی آنها ممكن است بر انتخاب تکنیکهای ارزشيابي مناسب اثر بگذارد (به بند 60 مراجعه شود). با وجود اين، سلسله مراتب ارزش منصفانه، داده‌های ورودی تکنیکهای ارزشيابي، و نه تکنیکهای ارزشیابی مورد استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه، را اولویت‌بندی می‌کند. براي مثال، اندازه‌گیری ارزش منصفانه با استفاده از تکنیک ارزش فعلی، با توجه به اهميت داده‌های ورودی نسبت به کلیت اندازه‌گیری و سطحی از سلسله مراتب ارزش منصفانه که داده‌های ورودی مزبور در آن سطح طبقه‌بندی شده‌اند، ممکن است در سطح 2 یا سطح 3 طبقه‌بندی شود.
  4. اگر یک داده ورودی قابل‌ مشاهده مستلزم تعدیل با استفاده از یک داده ورودی غیرقابل مشاهده باشد و آن تعدیل به میزان قابل ملاحظه‌ای ارزش منصفانه را بالاتر یا پایین‌تر اندازه‌گیری كند، اندازه‌گیری حاصل در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌شود. براي مثال، اگریک فعال بازار، هنگام برآورد قيمت دارایی، اثر محدودیت فروش دارایی را در نظر گیرد، واحد تجاری برای انعکاس اثر آن محدودیت، قيمت اعلام‌شده را تعدیل می‌کند. اگر قيمت اعلام‌شده، یک داده ورودی سطح 2 و تعدیل مورد نظر، داده ورودی غیرقابل مشاهده‌ای باشد که نسبت به کلیت اندازه‌گیری بااهمیت است، اندازه‌گیری در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي مي‌شود.

داده‌های ورودی سطح 1

  1. داده‌های ورودی سطح 1، قيمتهاي اعلام‌شده (تعدیل‌نشده) در بازارهای فعال برای داراییها یا بدهیهای همانند است که واحد تجاری می‌تواند در تاریخ اندازه‌گیری به آنها دست یابد.
  2. قيمت اعلام‌شده در بازار فعال، قابل اتکاترین شواهد از ارزش منصفانه را فراهم می‌کند و به استثناي مورد مندرج در بند 78، در صورت در دسترس بودن، باید بدون تعدیل براي اندازه‌گیری ارزش منصفانه بکار گرفته شود.
  3. داده‌ ورودی سطح 1، برای بسیاری از داراییهای مالی و بدهیهای مالی كه برخی از آنها در چندین بازار فعال (براي مثال، در بورسهاي مختلف) معامله می‌شوند، در دسترس است. بنابراین، در سطح 1، بر تعیین هر دو مورد زیر تأكيد مي‌شود:

الف.    بازار اصلی برای دارایی یا بدهی یا، در صورت نبود بازار اصلی، بازار دارای بیشترین مزایا برای دارایی یا بدهی؛ و

ب.       اینکه واحد تجاری می‌تواند آن دارایی یا بدهی را در تاریخ اندازه‌گیری به قيمت مزبور در آن بازار معامله كند یا خیر.

  1. واحد تجاری نباید داده‌ ورودی سطح 1 را به استثنای شرایط زیر، تعدیل کند:

الف.    هنگامی که واحد تجاری تعداد زیادی دارایی یا بدهی (برای مثال اوراق بدهی) مشابه (اما غیرهمانند) در اختیار دارد که به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شوند و براي هر يك از داراییها یا بدهیها، قيمت اعلام‌شده در بازار فعال در دسترس است اما به آسانی قابل دستیابی نیست (یعنی با توجه به تعداد زیاد داراییها یا بدهیهای مشابه که واحد تجاری در اختیار دارد، کسب اطلاعات مرتبط با قیمت‌گذاری برای هر یک از داراییها یا بدهیها بطور اختصاصی در تاریخ اندازه‌گیری دشوار است). در این شرایط، واحد تجاری ممکن است به عنوان يك راهكار عملي، ارزش منصفانه را با استفاده از روش قیمت‌گذاری جایگزین اندازه‌گيري كند که صرفاً بر مبنای قیمتهای اعلام‌شده در بازار نیست (براي مثال، قیمت‌گذاری ماتریسی). با وجود اين، استفاده از روش قیمت‌گذاری جایگزین، موجب اندازه‌گیری ارزش منصفانه‌ای می‌شود که در سطح پایین‌تری از سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌گردد.

ب.       هنگامی که قيمت اعلام‌شده در یک بازار فعال، بیانگر ارزش منصفانه در تاریخ اندازه‌گیری نیست. این مورد زمانی مصداق دارد که برای مثال، رویدادهای مهمی (مانند معاملات در بازار بدون واسطه، دادوستد در بازار کارگزاری یا اطلاعیه‌ها) پس از بسته شدن بازار و پیش از تاریخ اندازه‌گیری واقع شود. واحد تجاری برای تشخيص این رویدادها که ممکن است بر اندازه‌گیری ارزش منصفانه اثر بگذارد، باید رويه‌اي را تعیین کند و بطور یکنواخت بکار گیرد. با وجود این، تعدیل قيمت اعلام‌شده بابت اطلاعات جدید، موجب اندازه‌گیری ارزش منصفانه‌ای می‌شود که در سطح پایین‌تری از سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌گردد.

پ.       هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری با استفاده از قيمت اعلام‌شده برای قلم همانندی که در بازار فعال به عنوان دارایی معامله می‌شود و لازم است آن قيمت بابت عوامل مختص آن قلم یا آن دارایی تعدیل شود (به بند 39 مراجعه شود). اگر الزام به تعدیل قيمت اعلام‌شده برای آن دارایی وجود نداشته باشد، نتیجه اندازه‌گیری، ارزش منصفانه‌ای است که در سطح 1 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌شود. با وجود این، هرگونه تعدیل قيمت اعلام‌شده دارایی، موجب اندازه‌گیری ارزش منصفانه‌ای می‌شود که در سطح پایین‌تری از سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌گردد.

  1. اگر واحد تجاری موقعیت یک دارایی یا یک بدهی را در اختیار داشته باشد (شامل موقعیتی متشکل از تعداد زیادی دارایی یا تعداد زیادی بدهی همانند، نظیر مجموعه‌ای از ابزارهای مالی) و آن دارایی یا بدهی در بازار فعال معامله شود، ارزش منصفانه آن دارایی یا بدهی، باید بر اساس قيمت اعلام‌شده هر دارایی و بدهی و مقدار نگهداری‌شده توسط واحد تجاری، در سطح 1 اندازه‌گیری شود. این مورد، حتی در شرایطی مصداق دارد که حجم عادي معاملات روزانه بازار به اندازه‌ای نیست که مقادیر نگهداری‌شده توسط واحد تجاری را جذب کند و قراردادن سفارشهای فروش اين موقعیت در یک معامله واحد، ممکن است بر قيمت اعلام‌شده اثر بگذارد.

داده‌های ورودی سطح 2

  1. داده‌های ورودی سطح 2، داده‌های ورودی غیر از قيمتهاي اعلام‌شده‌ مشمول سطح 1 هستند و برای دارایی یا بدهی مورد نظر، بطور مستقیم یا غیرمستقیم قابل مشاهده می‌باشند.
  2. اگر دارایی یا بدهی مورد نظر، دوره زمانی معین (قراردادي) داشته باشد، داده ورودی سطح 2 باید برای بخش عمده‌ای از كل دوره زمانی دارایی یا بدهی، قابل‌ مشاهده باشد. داده‌های ورودی سطح 2 شامل موارد زیر است:

الف.    قيمت اعلام‌شده برای داراییها یا بدهیهای مشابه در بازارهای فعال.

ب.       قيمت اعلام‌شده برای داراییها یا بدهیهای همانند یا مشابه در بازارهایی که فعال نیستند.

پ.       داده‌های ورودی غیر از قيمتهای اعلام‌شده، که برای دارایی یا بدهی مورد نظر، قابل‌ مشاهده است. برای مثال:

  1. منحنیهای بازده و‌ نرخهای سود قابل‌ مشاهده در فواصل زمانی مشخص اعلام‌شده؛
  2. نوسانهای مورد انتظار؛ و
  3. تفاوتهای اعتباری.

ت.       داده‌های ورودی تأييدشده بازار.

  1. تعدیلات داده‌های ورودی سطح 2، با توجه به عوامل مختص دارایی یا بدهی متفاوت است. این عوامل شامل موارد زیر است:

الف.    وضعیت یا موقعیت مكاني دارایی؛

ب.       میزان ارتباط داده‌های ورودی با اقلامی که با دارایی یا بدهی مورد نظر قابل مقایسه هستند (شامل عوامل تشریح‌شده در بند 39)؛ و

پ.       حجم یا سطح فعالیت در بازارهایی که داده‌های ورودی در آنها مشاهده می‌شود.

  1. اگر برای تعدیلات، از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده بااهمیت استفاده شود، تعدیل داده ورودی سطح 2 که نسبت به کلیت اندازه‌گیری بااهمیت است، می‌تواند موجب اندازه‌گیری ارزش منصفانه‌ای شود که در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌گردد.
  2. بند ب35، استفاده از داده‌های ورودی سطح 2 براي برخی داراییها و بدهیها را توصیف می‌کند.

داده‌های ورودی سطح 3

  1. داده‌های ورودی سطح 3، داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده برای دارایی یا بدهی هستند.
  2. داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید تا اندازه‌ای مورد استفاده قرار گیرند که داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده مربوط در دسترس نباشند، مانند شرایطی که برای دارایی یا بدهی در تاریخ اندازه‌گیری، فعاليت بازار وجود ندارد یا کم است. با وجود این، هدف اندازه‌گیری ارزش منصفانه، یعنی قيمت خروجی در تاریخ اندازه‌گیری از دیدگاه یک فعال بازار دارنده دارایی یا متعهد بدهی، تغییر نمی‌کند. بنابراین، داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده باید مفروضاتی که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی بکار می‌گیرند، شامل مفروضات درباره ریسک، را منعکس کند.
  3. مفروضات درباره ریسک، شامل ریسک ذاتی تکنیک ارزشيابي خاص مورد استفاده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه (مانند مدل قیمت‌گذاری) و ریسک ذاتی داده‌های ورودی تکنیک ارزشيابی است. اگر فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی یکی از این ریسکها را در نظر بگیرند، اندازه‌گیری بدون تعدیل بابت ریسک، بیانگر اندازه‌گیری ارزش منصفانه نخواهد بود. براي مثال، ممکن است در صورت وجود عدم اطمینان قابل ملاحظه در اندازه‌گیری، تعدیل بابت ریسک ضروری باشد (مانند هنگامی که در حجم یا سطح فعالیت بازار برای داراییها یا بدهیهای مشابه در مقایسه با فعالیت عادی بازار برای دارایی یا بدهی مورد نظر، کاهش قابل ملاحظه وجود دارد و طبق بندهای ب37 تا ب47، واحد تجاری تشخيص می‌دهد که قيمت معامله یا قيمت اعلام‌شده بیانگر ارزش منصفانه نیست).
  4. واحد تجاری باید داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده را با استفاده از بهترین اطلاعات در دسترس در آن شرایط، كه مي‌تواند شامل داده‌های خود واحد تجاری باشد، ایجاد کند. واحد تجاری براي ایجاد داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده، می‌تواند با داده‌های خود، کار را آغاز نماید؛ اما اگر اطلاعاتي كه بطور معقول در دسترس است نشان دهد که سایر فعالان بازار از داده‌های متفاوتی استفاده می‌کنند یا داده‌های خاصی درباره واحد تجاری وجود دارد که در دسترس سایر فعالان بازار نیست (مانند هم‌افزایی خاص واحد تجاری)، واحد تجاری بايد داده‌هاي خود را تعدیل کند. واحد تجاری برای کسب اطلاعات درباره مفروضات فعالان بازار، نیاز نیست تلاش گسترده‌ای انجام دهد. با وجود این، واحد تجاری باید تمام اطلاعات درباره مفروضات فعالان بازار را که بطور معقول در دسترس است، در نظر بگیرد. داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده که به شیوه تشریح‌شده در بالا ایجاد می‌‌شود، به عنوان مفروضات فعالان بازار تلقی می‌شود و هدف اندازه‌گیری ارزش منصفانه حاصل می‌گردد.
  5. بند ب36، استفاده از داده‌های ورودی سطح 3 برای برخی داراییها و بدهیها را توصیف می‌کند.

افشا

  1. واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که در ارزیابی هر دو مورد زیر، به استفاده‌کنندگان صورتهای مالی کمک کند:

الف.     تکنیکهای ارزشيابي و داده‌های ورودی مورد استفاده برای اندازه‌گیری داراییها و بدهیهایی که پس از شناخت اولیه، در صورت وضعیت مالی بطور متناوب یا غیرمتناوب به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شود.

ب.       در مورد اندازه‌گیری‌های متناوب ارزش منصفانه با استفاده از داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده بااهمیت (سطح 3)، تأثیر اندازه‌گیری‌ها بر سود یا زیان دوره یا ساير اقلام سود و زیان جامع دوره.

  1. واحد تجاری برای دستیابی به اهداف مندرج در بند 90، باید تمام موارد زیر را در نظر بگیرد:

الف.    سطح جزئیات لازم برای رعایت الزامات افشا؛

ب.       میزان تأکید بر هر یک از الزامات مختلف؛

پ.       میزان تجمیع یا تفكيك مورد نظر؛ و

ت.       اینکه استفاده‌کنندگان صورتهای مالی، برای ارزیابی اطلاعات کمّی افشاشده، به اطلاعات بیشتر نیاز دارند یا خیر.

اگر موارد افشاشده طبق این استاندارد و سایر استانداردهای حسابداری، برای دستیابی به اهداف مندرج در بند 90 کافی نباشد، واحد تجاری باید اطلاعات بيشتري را که برای دستیابی به آن اهداف ضروری است، افشا کند.

  1. واحد تجاری به منظور دستیابی به اهداف مندرج در بند 90، باید حداقل اطلاعات زير را برای هر طبقه از داراییها و بدهیها (برای کسب اطلاعات از نحوه تعيين طبقه‌های مناسب داراییها و بدهیها، به بند 93 مراجعه شود) که پس از شناخت اوليه، در صورت وضعیت مالی به ارزش منصفانه اندازه‌گيري مي‌شود (شامل اندازه‌گیریهای مبتني بر ارزش منصفانه در دامنه کاربرد این استاندارد)، افشا کند:

الف.    برای اندازه‌گیریهای متناوب و غیرمتناوب ارزش منصفانه، اندازه‌گیری ارزش منصفانه در پایان دوره گزارشگری، و برای اندازه‌گیریهای غیرمتناوب ارزش منصفانه، دلایل اندازه‌گیری. اندازه‌گیری‌های متناوب داراییها یا بدهیها به ارزش منصفانه، به مواردی اطلاق می‌شود که طبق سایر استانداردهای حسابداری، انعکاس آن در صورت وضعیت مالی پایان هر دوره گزارشگری الزامي یا مجاز است. اندازه‌گیری غیرمتناوب داراییها یا بدهیها به ارزش منصفانه، شامل مواردی است که سایر استانداردهای حسابداری، انعکاس به ارزش منصفانه در صورت وضعيت مالي را در شرایط خاصی الزامي یا مجاز می‌کنند.

ب.       برای اندازه‌گیریهای متناوب و غیرمتناوب ارزش منصفانه، سطح سلسله مراتب ارزش منصفانه (سطح 1، 2 یا 3) که در آن سطح، اندازه‌گيريهای ارزش منصفانه بطور کامل طبقه‌بندی می‌شوند.

پ.       برای داراییها و بدهیهايی كه در پایان دوره گزارشگری بطور متناوب به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شوند، مبالغ انتقال بین سطح 1 و سطح 2 سلسله مراتب ارزش منصفانه، دلایل انتقال و رويه واحد تجاری برای تعیین زماني كه فرض مي‌شود انتقال بین سطوح واقع شده است (به بند 94 مراجعه شود). انتقال به هر سطح، باید جدا از انتقال از آن سطح، افشا و تشريح گردد.

ت.       برای اندازه‌گیریهای متناوب و غیرمتناوب ارزش منصفانه كه در سطح 2 و سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي شده‌اند، شرحي از تکنیک يا تکنیکهای ارزشيابي و داده‌های ورودی مورد استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه. اگر تکنیک ارزشيابي تغيير كند (براي مثال، تغییر از تکنیک با رويكرد بازار به تکنیک با رويكرد درآمد یا استفاده از تکنیک ارزشيابي دیگر)، واحد تجاری باید این تغییر و دلیل یا دلایل آن را افشا کند. برای اندازه‌گیریهای ارزش منصفانه که در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی شده‌اند، واحد تجاری باید اطلاعات کمّی درباره داده‌های ورودی بااهمیت غیرقابل‌ مشاهده مورد استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه را ارائه كند. اگر هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه توسط واحد تجاري، داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده کمّی ایجاد نشده باشد (مانند زمانی که واحد تجاری قيمت معاملات گذشته یا اطلاعات قیمت‌گذاری اشخاص ثالث را بدون تعدیل استفاده می‌‌كند)، واحد تجاری ملزم به ایجاد اطلاعات کمّی برای مطابقت با این الزامات افشا نیست. با وجود این، هنگام ارائه این افشا، واحد تجاری نمي‌تواند داده‌های ورودی غیرقابل‌مشاهده کمّی را که برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه بااهمیت و بطور معقول در دسترس واحد تجاری است، نادیده بگیرد.

ث.       برای اندازه‌گیریهای متناوب ارزش منصفانه كه در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي می‌شود، صورت تطبيق مانده‌های ابتدا و پايان دوره، که تغییرات طی دوره قابل انتساب به موارد زیر را جداگانه افشا می‌كند:

  1. جمع سودها یا زیانهای شناسایی‌شده طی دوره در صورت سود و زیان، و قلم یا اقلام اصلی مندرج در صورت سود و زیان که سودها یا زیانهای مذکور در آن(ها) شناسایی می‌شود.
  2. جمع سودها یا زیانهای شناسایی‌شده طي دوره در صورت سود و زیان جامع، و قلم یا اقلام اصلی مندرج در صورت سود و زیان جامع که در آن(ها)، سودها یا زیانهای مذکور شناسایی می‌شود.
  3. خرید، فروش، انتشار و تسویه (هر یک از انواع تغییرات، جداگانه افشا می‌شود).
  4. مبالغ انتقال به سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه يا انتقال از آن سطح، دلایل این انتقال و رويه‌ واحد تجاری برای تعیین زماني كه فرض مي‌شود انتقال بین سطوح واقع شده است (به بند 94 مراجعه شود). انتقال به سطح 3 باید جدا از انتقال از سطح 3 افشا و تشریح شود.

ج.        برای اندازه‌گیریهای متناوب ارزش منصفانه که در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندی می‌شود، جمع سودها یا زیانهای طی دوره در قسمت (ث)(1) در صورت سود و زیان، كه قابل انتساب به تغییر در سودها یا زیانهای تحقق‌نیافته مربوط به داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در پایان دوره گزارشگری است، و قلم یا اقلام اصلی صورت سود و زیان که سودها یا زیانهای تحقق‌نیافته مزبور در آن(ها) شناسایی می‌شود.

چ.        برای اندازه‌گیریهای متناوب و غیرمتناوب ارزش منصفانه كه در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي می‌شود، شرحي از فرایندهاي ارزشيابي مورد استفاده واحد تجاری (براي مثال، شامل نحوه تصميم‌گيري واحد تجاری درباره خط‌مشی‌ها و روشهای ارزشيابي آن و نحوه تجزيه و تحليل تغییر در اندازه‌گیریهای ارزش منصفانه در دوره‌های مختلف).

ح.        برای اندازه‌گیریهای متناوب ارزش منصفانه كه در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه طبقه‌بندي می‌شود:

  1. برای تمام اين‌ اندازه‌گیریها، شرحی از حساسیت اندازه‌گیری ارزش منصفانه به تغییر در داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده، مشروط بر اینکه تغییر در آن داده‌های ورودی به میزان قابل ملاحظه‌ای ارزش منصفانه را بالاتر یا پایین‌تر اندازه‌گیری کند. اگر بین این داده‌های ورودی و سایر داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده مورد استفاده در اندازه‌گیری ارزش منصفانه، روابط درونی وجود داشته باشد، واحد تجاری باید شرحي از آن روابط درونی و نحوه کاهش یا تشدید اثر تغییر در داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده بر اندازه‌گیری ارزش منصفانه را ارائه کند. به منظور انطباق با الزامات افشا، تشریح حساسیت به تغییر در داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده باید حداقل شامل داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده افشاشده در انطباق با قسمت (ت) باشد.
  2. در مورد داراییهای مالی و بدهیهای مالی، اگر تغییر یک یا چند داده ورودی غیرقابل‌ مشاهده به منظور انعکاس مفروضات دیگری که بطور معقول محتمل است، ارزش منصفانه را بطور بااهمیتی تغییر دهد، واحد تجاری باید این موضوع را بيان و اثر آن تغییرات را افشا کند. واحد تجاری باید نحوه محاسبه اثر یک تغییر جهت انعکاس مفروضات دیگری که بطور معقول محتمل است را افشا کند. برای این منظور، اهمیت باید با توجه به سود یا زیان دوره و مجموع داراییها یا مجموع بدهیها یا هنگام شناسایی تغییرات ارزش منصفانه در ساير اقلام سود و زیان جامع، نسبت به کل حقوق مالكانه مورد قضاوت قرار گیرد.

خ.        در صورتی که بيشترين و بهترین استفاده از دارایی غیرمالی با استفاده فعلی آن متفاوت باشد، برای اندازه‌گیریهای متناوب و غیرمتناوب ارزش منصفانه، واحد تجاری باید این موضوع و دليل استفاده از دارایی غیرمالی به شیوه‌ای متفاوت از بيشترين و بهترین استفاده را افشا كند.

  1. واحد تجاری باید طبقه‌های مناسب داراییها و بدهیها را بر مبنای موارد زیر تعیین کند:

الف.    ماهیت، ویژگیها و ريسكهاي دارایی یا بدهی؛ و

ب.       سطحي از سلسله مراتب ارزش منصفانه که اندازه‌گیری ارزش منصفانه در آن سطح طبقه‌بندی می‌‌شود.

تعداد طبقه‌های بیشتر ممکن است برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه طبقه‌بندي‌شده در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه ضرورت یابد، زیرا درجه عدم اطمینان و ذهنی بودن اين اندازه‌گیریها بیشتر است. تعیین طبقه‌های مناسب داراییها و بدهیها که در مورد آنها اندازه‌گیریهای ارزش منصفانه باید افشا شود، مستلزم قضاوت است. یک طبقه از داراییها و بدهیها در مقایسه با اقلام اصلی ارائه‌شده در صورت وضعیت مالی، اغلب مستلزم تفکیک بیشتر است. با وجود اين، واحد تجاری براي تطبيق با اقلام اصلی ارائه‌شده در صورت وضعیت مالی باید اطلاعات کافی را ارائه كند. چنانچه استاندارد حسابداری دیگری، طبقه‌ای را برای یک دارایی یا یک بدهی مشخص کند، در صورتي كه آن طبقه الزامات اين بند را احراز نماید، واحد تجاری ممکن است برای ارائه الزامات افشاي این استاندارد، از آن طبقه استفاده کند.

  1. واحد تجاری باید طبق بند 92(پ) و (ث)(4)، رويه خود برای تعیین زماني كه فرض مي‌شود انتقال بین سطوح سلسله مراتب ارزش منصفانه واقع شده است را افشا کند و بطور یکنواخت بکار گیرد. رويه زمانبندی شناسایی انتقالها، باید برای انتقال به سطوح مختلف و انتقال از سطوح مختلف یکسان باشد. مثالهایی در ارتباط با رويه‌هاي تعیین زمانبندی انتقالها، شامل موارد زير است:

الف.    تاریخ رویداد یا تغییر در شرایط که موجب انتقال شده است.

ب.       ابتدای دوره گزارشگری.

پ.       پايان دوره گزارشگری.

  1. اگر واحد تجاری، به منظور استفاده از استثنای مندرج در بند 48، یک رويه حسابداری را انتخاب کند، باید این موضوع را افشا كند.
  2. واحد تجاری باید برای هر یک از طبقه‌های داراییها و بدهیها که در صورت وضعیت مالی به ارزش منصفانه اندازه‌گیری نمی‌شود، اما ارزش منصفانه آن افشا می‌گردد، اطلاعات الزامی طبق بند 92(ب)، (ت) و (خ) را افشا کند. با وجود اين، واحد تجاری ملزم به ارائه افشاهاي کمّی الزامی طبق بند 92(ت) در خصوص داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده بااهمیت مورد استفاده در اندازه‌گیریهای ارزش منصفانه طبقه‌بندی‌شده در سطح 3 سلسله مراتب ارزش منصفانه نیست. واحد تجاری برای چنین داراییها و بدهیهایی، سایر افشاهاي الزامی طبق این استاندارد را ارائه می‌کند.
  3. درخصوص یک بدهی که به ارزش منصفانه، اندازه‌گیری و همراه با تضمینهای اعتبار جدانشدنی اشخاص ثالث منتشر شده است، ناشر باید وجود تضمین اعتبار و اینکه در اندازه‌گیری ارزش منصفانه بدهی منعکس گردیده است یا خیر را افشا کند.
  4. واحد تجاری باید افشاهای کمیّ الزامی طبق این استاندارد را به شکل جدول ارائه کند، مگر اینکه شکل ديگر ارائه مناسب‌تر باشد.

تاریخ اجرا

99 .           الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1400 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی

  1. با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی گزارشگری مالی 13 اندازه‌گیری ارزش منصفانه (ویرایش 2018) نيز رعايت‌ مي‌شود.

 

 

پيوست الف

اصطلاحات تعریف شده

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است.

 

بازار فعال                     بازاری که در آن، معاملات دارایی یا بدهی، به دفعات و حجمی انجام می‌شود که براي ارائه مستمر اطلاعات قیمت‌گذاری كافي است.

رويكرد بهاي تمام شده        یک تکنیک ارزشيابي که منعكس‌كننده مبلغی است که در حال حاضر برای جایگزین کردن ظرفیت ارائه خدمت‌ یک دارایی (که اغلب بهاي جایگزینی جاری نامیده می‌شود) مورد نیاز است.

قيمت ورودی                 قيمتي که در يك عملیات مبادله‌ای، بابت تحصیل یک دارایی، پرداخت یا برای تقبل یک بدهی، دریافت می‌شود.

عملیات مبادله‌ای                      عملیاتی که در آن، یک واحد تجاری دارایی را دریافت یا بدهی را تقبل می‌کند و در ازای آن، ارزش تقریباً برابری را به شخص دیگر انتقال می‌دهد.

قيمت خروجی                قيمتي که بابت فروش یک دارایی، دریافت یا برای انتقال یک بدهی، پرداخت می‌شود.

جریانهای نقدی مورد انتظار    میانگین موزون‌شده بر اساس احتمالات (یعنی میانگین توزیع) جریانهای نقدی آتی.

ارزش منصفانه               قيمتي که بابت فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در معامله‌ای نظام‌مند بین فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری قابل دریافت یا قابل پرداخت خواهد بود.

بيشترين و بهترین استفاده    استفاده‌ای از یک دارایی غیرمالی توسط فعالان بازار که ارزش دارایی یا گروه داراییها و بدهیها (برای مثال، یک فعاليت تجاري) كه دارایی در آن قرار دارد را حداکثر می‌كند.

رويكرد درآمد                تکنیکهای ارزشيابي که مبالغ آتی (برای مثال، جریانهای نقدی یا درآمدها و هزینه‌ها) را به یک مبلغ جاری واحد (یعنی تنزیل‌شده) تبدیل می‌کند. اندازه‌گیری ارزش منصفانه بر مبنای ارزشی تعیین می‌شود که نشان‌دهنده انتظارات فعلی بازار درباره آن مبالغ آتی است.

داده‌های ورودی              مفروضاتی، شامل مفروضات درباره ریسک، که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی بکار می‌گیرند، مانند:

الف.   ريسك ذاتي تکنیک ارزشيابي خاص مورد استفاده براي اندازه‌گيري ارزش منصفانه (مانندمدل قیمت‌گذاری)؛ و

ب.    ریسک ذاتی داده‌های ورودی تکنیک ارزشيابي.

داده‌های ورودی ممکن است قابل‌ مشاهده یا غیرقابل‌ مشاهده باشند.

داده‌های ورودی سطح 1       قيمتهاي اعلام‌شده (تعدیل‌نشده) در بازارهای فعال برای داراییها یا بدهیهای همانند که واحد تجاری می‌تواند در تاریخ اندازه‌گیری به آنها دست یابد.

داده‌های ورودی سطح 2       داده‌های ورودی به غیر از قيمتهاي اعلام‌شده در سطح 1، که برای دارایی یا بدهی بطور مستقیم یا غیرمستقیم، قابل مشاهده هستند.

داده‌های ورودی سطح 3       داده‌های ورودی غیرقابل‌ مشاهده براي دارایی یا بدهی.

رويكرد بازار                  یک تکنیک ارزشيابي که در آن از قیمتها و سایر اطلاعات مربوط ایجادشده از طریق معاملات بازار درخصوص داراییهای همانند یا قابل مقایسه (یعنی مشابه)، بدهیهای همانند یا قابل مقایسه (یعنی مشابه) یا گروه داراییها و بدهیها، برای مثال یک فعالیت تجاری، استفاده می‌شود.

داده‌های ورودی تأییدشده بازار داده‌های ورودی که اساساً با استفاده از روش همبستگي يا ساير روشها، از داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده بازار استخراج می‌شود یا توسط این داده‌ها تأیید می‌گردد.

فعالان بازار                   خریداران و فروشندگان دارایی یا بدهی در بازار اصلی(یا بازار دارای بیشترین مزایا) که دارای تمام ويژگيهاي زیر هستند:

الف.   آنها از یکدیگر مستقل هستند، یعنی اشخاص وابسته طبق تعريف استاندارد حسابداری 12 نیستند؛ اگرچه، در صورتی که واحد تجاري شواهدي داشته باشد كه معامله با اشخاص وابسته در شرايط بازار انجام شده است، قيمت در معامله با اشخاص وابسته ممکن است به عنوان یک داده‌ ورودی در اندازه‌گیری ارزش منصفانه مورد استفاده قرار گيرد.

ب.    آنها مطلع هستند؛ یعنی با استفاده از تمام اطلاعات در دسترس، شامل اطلاعاتي كه به دست آوردن آن ممكن است نيازمند تلاشی معمول و نظام‌مند باشد، به درک معقولی از دارایی یا بدهی و معامله دست یافته‌اند.

پ.    آنها توانایی انجام معامله دارایی یا بدهی را دارند.

ت.    آنها مايل به انجام معامله دارایی یا بدهی هستند؛ یعنی براي انجام معامله انگيزه دارند اما مجبور یا وادار به انجام آن نشده‌اند.

بازار دارای بیشترین مزایا      بازاری که پس از در نظر گرفتن مخارج معامله و مخارج حمل، مبلغ قابل دریافت بابت فروش دارایی را حداکثر یا مبلغ قابل پرداخت برای انتقال بدهی را حداقل می‌کند.

ریسک عدم ایفای تعهد        ريسك اینکه یک واحد تجاري تعهدی را ایفا نکند. ریسک عدم ایفای تعهد شامل ریسک اعتباری خود واحد تجاری است، اما ممکن است محدود به آن نباشد.

داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده داده‌های ورودی که با استفاده از داده‌های بازار، مانند اطلاعات در دسترس عموم درباره رویدادها یا معاملات واقعی، ایجاد می‌شوند و منعکس‌کننده مفروضاتی هستند که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی بکار می‌گیرند.

معامله نظام‌مند               معامله‌ای که فرض مي‌شود در دوره‌ای پیش از تاریخ اندازه‌گیری، در معرض بازار قرار می‌گیرد تا انجام فعالیتهای بازاريابي مرسوم و معمول برای معامله این‌گونه داراییها یا بدهیها امکانپذیر شود. چنين معامله‌اي، اجباری نیست (مانند انحلال اجباری یا فروش اضطراری).

بازار اصلی                    بازاری با بیشترین حجم و سطح فعالیت برای دارایی یا بدهی.

صرف ریسک                 جبران تحمل عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی یک دارایی یا بدهی که فعالان ریسک‌گریز بازار خواستار آن هستند. به صرف ريسك، ”تعدیل ریسک“ نيز اطلاق مي‌شود.

مخارج معامله                 مخارج فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای دارایی یا بدهی، که بطور مستقیم قابل انتساب به واگذاری دارایی یا انتقال بدهی است و هر دو معيار زیر را احراز مي‌كند:

الف.   بطور مستقیم از معامله مزبور ناشی می‌شود و برای انجام معامله ضروری است.

ب.    واحد تجاری تنها زماني اين مخارج را تحمل می‌كند که تصمیم به فروش دارایی یا انتقال بدهی گرفته باشد.

مخارج حمل                   مخارجی که برای حمل دارایی از موقعیت مکانی فعلی به بازار اصلی آن (یا بازار دارای بیشترین مزایا) واقع می‌شود.

 

واحد حساب                  سطح تجمیع یا تفکیک دارایی یا بدهی براي مقاصد شناخت طبق یک استاندارد حسابداری.

داده‌های ورودی غیرقابل مشاهده داده‌های ورودی که برای آنها داده‌های بازار در دسترس نيست و با استفاده از بهترین اطلاعات در دسترس درباره مفروضات مورد استفاده فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی ایجاد می‌شوند.

 

پیوست ب

رهنمود بکارگیری

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است. در این پیوست کاربرد بندهای 1 تا 98 تشریح می‌شود و همانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

ب1.          قضاوتهاي انجام‌شده در وضعیتهای مختلف ارزشيابي ممکن است متفاوت باشد. در این پیوست قضاوتهايي تشريح مي‌شود که واحد تجاری ممکن است هنگام اندازه‌گيري ارزش منصفانه در وضعیتهای مختلف ارزشيابي اعمال کند.

رويكرد اندازه‌گیری ارزش منصفانه

ب2.          هدف از اندازه‌گیری ارزش منصفانه، برآورد قیمتی است که بر اساس آن، معامله‌اي نظام‌مند براي فروش دارایی یا انتقال بدهی بین فعالان بازار در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار انجام مي‌شود. اندازه‌گیری ارزش منصفانه واحد تجاری را ملزم به تعیین تمام موارد زیر می‌کند:

الف.    دارایی یا بدهی مشخصی که موضوع اندازه‌گیری است (مطابق با واحد حساب آن).

ب.       در مورد یک دارایی غیرمالی، پیش‌فرض ارزشيابي که برای اندازه‌گیری مناسب است (مطابق با بيشترين و بهترین استفاده).

پ.       بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) دارایی یا بدهی.

ت.       تکنیک (يا تکنیکهای) ارزشيابي مناسب برای اندازه‌گیری، با در نظر گرفتن قابليت دسترسی به داده‌های مورد استفاده برای ایجاد داده‌های ورودی که مفروضات مورد استفاده فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی و سطحی از سلسله مراتب ارزش منصفانه که داده‌های ورودی در آن سطح طبقه‌بندی می‌شوند را منعکس می‌کند.

پیش‌فرض ارزشيابي برای داراییهای غیرمالی (بندهای 31 تا 33)

ب3.          تأثير پیش‌فرض ارزشيابي هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه دارایی غیرمالی که در ترکیب با سایر داراییها به عنوان یک گروه (پس از نصب یا سایر شیوه‌های آماده‌سازی برای استفاده) یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها (برای مثال، یک فعاليت تجاري) استفاده می‌شود، بستگی به شرایط دارد. براي مثال:

الف.    یک  دارایی، صرف‌نظر از اینکه بطور مستقل یا در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها مورد استفاده قرار ‌گيرد، ارزش منصفانه آن ممکن است یکسان باشد. این موضوع ممکن است در شرایطی مصداق داشته باشد که دارایی مورد نظر، یک فعاليت تجاري باشد که فعالان بازار آن فعالیت را ادامه می‌دهند. در این صورت، معامله مستلزم ارزشيابي کلیت فعاليت تجاري است. استفاده از داراییها به عنوان یک گروه در يك فعاليت تجاري دارای تداوم، موجب هم‌افزایی‌هایی می‌شود که در دسترس فعالان بازار خواهد بود (یعنی هم‌افزاییهای فعالان بازار که به این ترتیب، باید بر ارزش منصفانه دارایی مستقل يا دارایی در تركيب با سایر داراییها یا در تركيب با سایر داراییها و بدهیها اثر بگذارد).

ب.       استفاده از یک دارایی در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها ممکن است از طریق تعدیل ارزش آن دارایی، در صورت استفاده بطور مستقل، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه لحاظ شود. این موضوع ممکن است در شرایطی مصداق داشته باشد که دارایی مورد نظر یک دستگاه ماشین‌آلات است و اندازه‌گیری ارزش منصفانه آن با استفاده از قيمت مشاهده‌شده برای ماشین‌آلات مشابه (نصب نشده یا به شیوه‌ای دیگر، آماده‌ استفاده نیست)، پس از تعدیل بابت مخارج حمل و نصب انجام می‌شود، به‌گونه‌ای که اندازه‌گیری ارزش منصفانه، وضعیت و موقعیت مکانی فعلی ماشین‌آلات (نصب‌شده و آماده‌سازی‌‌شده برای استفاده) را منعكس می‌كند.

پ.       استفاده از یک دارایی در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها ممکن است از طریق مفروضات مورد استفاده فعالان بازار برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه آن دارایی، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه لحاظ شود. برای مثال، اگر دارایی، کالای در جریان ساخت خاصی است که فعالان بازار آن را به محصول نهايي تبدیل ‌می‌کنند، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه آن موجودی کالا فرض می‌شود که فعالان بازار، ماشین‌آلات تخصصی لازم برای تبدیل آن کالای در جریان ساخت به محصول نهايي را تحصیل کرده‌اند يا تحصيل مي‌كنند.

ت.       استفاده از یک دارایی در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها ممکن است در تکنیک ارزشيابي مورد استفاده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه آن دارایی لحاظ شود. این موضوع ممكن است در شرایطی مصداق داشته باشد که از روش عايدات مازاد چنددوره‌ای برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک دارایی نامشهود استفاده ‌شود، زیرا در این تکنیک ارزشیابی، مشارکت هرگونه دارایی مکمل و بدهی مربوط در گروهی که از چنین دارایی نامشهودی استفاده می‌شود، بطور خاص در نظر گرفته می‌شود.

ث.       در وضعیتهای محدودتر، هنگامی که واحد تجاری از یک دارایی موجود در گروهی از داراییها استفاده می‌کند، واحد تجاری ممکن است با تخصيص ارزش منصفانه گروه داراییها به هر یک از داراییهای آن گروه، دارايي مزبور را به مبلغی نزدیک به ارزش منصفانه آن اندازه‌گيري كند. این موضوع ممکن است در شرایطی مصداق داشته باشد كه ارزشیابی، دربردارنده املاک باشد و ارزش منصفانه املاك بهسازی‌شده (یعنی گروه دارایی) به داراییهاي تشكيل‌دهنده آن (مانند زمین و مستحدثات) تخصیص ‌یابد.

ارزش منصفانه در شناخت اولیه (بندهای 56 تا 59)

ب4.          واحد تجاری هنگام تعیین اینکه ارزش منصفانه در شناخت اولیه با قيمت معامله برابر است یا خیر، باید عوامل مختص به آن معامله و عوامل مختص به آن دارایی یا بدهی را در نظر بگیرد. برای مثال، در صورت وجود هر یک از شرایط زیر، قيمت معامله ممکن است معرف ارزش منصفانه دارایی یا بدهی در شناخت اولیه نباشد:

الف.    معامله بین اشخاص وابسته باشد، اگرچه، در صورتی که واحد تجاري شواهدي داشته باشد كه معامله با اشخاص وابسته در شرايط بازار انجام شده است، قيمت در معامله با اشخاص وابسته ممکن است به عنوان یک داده‌ ورودی در اندازه‌گیری ارزش منصفانه مورد استفاده قرار گيرد.

ب.       معامله به اجبار انجام شود یا فروشنده مجبور به پذيرش قيمت معامله باشد. اين موضوع ممكن است در شرایطی مصداق داشته باشد كه فروشنده با مشکلات مالی مواجه است.

پ.       واحد حساب لحاظ‌شده در تعیین قیمت معامله با واحد حساب دارايي يا بدهي اندازه‌گیری‌شده به ارزش منصفانه متفاوت باشد. اين موضوع ممكن است در شرایطی مصداق داشته باشد که دارایی یا بدهی اندازه‌گیری‌شده به ارزش منصفانه، تنها یکی از عناصر معامله باشد (براي مثال، در یک ترکیب تجاری) که در این صورت، معامله دربردارنده حقوق و امتیازات اظهارنشده‌ای است که طبق استاندارد حسابداری دیگری، جداگانه اندازه‌گیری می‌شود یا قيمت معامله شامل مخارج معامله است.

ت.       بازاری که معامله در آن انجام می‌شود، از بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) متفاوت باشد. اين موضوع ممكن است در شرایطی مصداق داشته باشد که واحد تجاری، معامله‌گری باشد که در بازار خرده‌فروشی با مشتریان معامله مي‌كند، اما بازار اصلی (یا بازار دارای بیشترین مزایا) برای معامله خروجي با سایر معامله‌گران، بازار معامله‌گری باشد که در این صورت ممكن است اين بازارها متفاوت باشند.

تکنیکهای ارزشيابي (بندهای 60 تا 65)

رويكرد بازار

ب5.          رويكرد بازار، از قیمتها و سایر اطلاعات مربوط ایجادشده از معاملات بازار براي داراییهای همانند یا قابل مقایسه (یعنی مشابه)، بدهیهای همانند یا قابل مقایسه (یعنی مشابه)، یا گروه داراییها و بدهیها (برای مثال یک فعالیت تجاری) استفاده می‌کند.

ب6.          براي مثال، در تکنیکهای ارزشيابي سازگار با رويكرد بازار، اغلب از ضرایب بازار استفاده می‌شود که این ضرایب، از مجموعه‌ای از اقلام قابل مقایسه حاصل می‌گردد. ضرایب ممکن است در دامنه‌هایی از ضرایب متفاوت برای هر قلم قابل مقایسه باشد. انتخاب ضریب مناسب در دامنه‌ای از ضرایب، مستلزم قضاوت با در نظر گرفتن عوامل کیفی و کمّی مختص اندازه‌گیری است.

ب7.          قیمت‌گذاری ماتریسی، يكي از تکنیکهای ارزشيابي سازگار با رويكرد بازار است. قیمت‌گذاری ماتریسی، یک تکنیک ریاضی است که در این تکنیک اساساً برای تعیین ارزش برخي انواع ابزارهای مالی مانند ابزارهای بدهی، بدون اتکای محض بر قيمتهاي اعلام‌شده برای اوراق بهادار خاص، بر رابطه اوراق بهادار با سایر اوراق بهادار مبنا که دارای قيمت اعلام‌شده است نیز اتکا می‌شود.

رويكرد بهاي تمام شده

ب8.          رويكرد بهاي تمام شده، مبلغي را منعکس‌ می‌کند که در حال حاضر برای جایگزین کردن ظرفیت ارائه خدمت‌ یک دارایی (که اغلب بهاي جایگزینی جاری نامیده می‌شود) مورد نیاز است.

ب9.          از دیدگاه فروشنده فعال در بازار، قيمتي که بابت فروش یک دارایی دریافت می‌شود، مبتنی بر بهایی است که خریدار فعال در بازار، برای تحصیل یا ساخت دارایی جایگزین با مطلوبيت مشابه، پس از تعدیل بابت نابابی می‌پردازد. دلیل این موضوع آن است که خریدار فعال در بازار، حاضر به پرداخت مبلغی بيش از مبلغ جایگزین کردن ظرفیت ارائه خدمت آن دارایی نیست. نابابی شامل نابابی فیزیکی، نابابی کارکردی (فناوری) و نابابی اقتصادی (برون‌سازمانی) است و فراتر از استهلاک براي مقاصد گزارشگری مالی (تخصیص بهاي تمام شده تاریخی) یا مقاصد مالیاتی (استفاده از عمر ارائه خدمت‌ معین) است. در بسیاری از موارد، روش بهاي جایگزینی جاری برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه داراییهای مشهودی بکار می‌رود که در ترکیب با سایر داراییها یا در ترکیب با سایر داراییها و بدهیها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

رويكرد درآمد

ب10.        در رويكرد درآمد، مبالغ آتی (برای مثال، جریانهای نقدی یا درآمدها و هزینه‌ها) به یک مبلغ جاری واحد (یعنی تنزیل‌شده) تبدیل می‌‌شود. در صورت استفاده از رويكرد درآمد، اندازه‌گیری ارزش منصفانه بر مبنای ارزشی تعیین می‌شود که نشان‌دهنده انتظارات فعلی بازار درباره آن مبالغ آتی است.

ب11.        تکنیکهای ارزشيابي این رویکرد، براي مثال، شامل موارد زیر است:

الف.    تکنیکهای ارزش فعلی (به بندهای ب12 تا ب30 مراجعه شود)؛

ب.       مدلهای قیمت‌گذاری اختیار معامله، نظیر فرمول بلک‌شولزـ مرتن یا مدل دوجمله‌ای (یعنی مدل شبکه)، که در آن از تکنیکهای ارزش فعلی استفاده می‌‌شود و ارزش زمانی و ارزش ذاتی یک اختیار معامله را منعكس مي‌كند؛ و

پ.       روش عايدات مازاد چنددوره‌ای که برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه برخي داراییهاي نامشهود مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تکنیکهای ارزش فعلی

ب12.        در بندهای ب13 تا ب30، استفاده از تکنیکهای ارزش فعلی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه تشریح می‌شود. در این بندها، بر تکنیک تعدیل نرخ تنزیل و تکنیک جریانهای نقدی مورد انتظار (ارزش فعلی مورد انتظار) تأکید می‌شود. در بندهای مورد اشاره، استفاده از یک تکنیک ارزش فعلی خاص تجویز نمی‌شود و استفاده از تکنیکهای ارزش فعلی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، به تکنیکهای اشاره‌شده محدود نمی‌گردد. تکنیک ارزش فعلی مورد استفاده برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، به واقعيتها و شرایط مختص دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری (براي مثال، اينكه قيمت داراییها یا بدهیهای قابل مقایسه، در بازار قابل‌ مشاهده است يا خير) و دسترسی به داده‌های کافی بستگی دارد.

اجزای اندازه‌گیری ارزش فعلی

ب13.        ارزش فعلی (یعنی یکی از تکنیکهای بکارگیری رویکرد درآمد)، ابزاری است که برای مرتبط کردن مبالغ آتی (مانند ارزشها یا جریانهای نقدی) به مبلغ فعلی با استفاده از نرخ تنزیل، بکار می‌رود. در اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک دارایی یا یک بدهی با استفاده از تکنیک ارزش فعلی، تمام عناصر زیر از دیدگاه فعالان بازار در تاریخ اندازه‌گیری در نظر گرفته می‌شود:

الف.    برآورد جریانهای نقدی آتی دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری.

ب.       انتظارات درباره تغییرات احتمالی مبلغ و زمانبندی جریانهای نقدی كه منعكس‌كننده عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی است.

پ.       ارزش زمانی پول، که از طریق نرخ داراییهای پولی بدون ریسکی نشان داده می‌شود که تاریخ سررسید یا دوره آنها با دوره جریانهای نقدی مطابقت دارد و براي دارنده آن، عدم اطمینان در زما‌نبندی و ریسک نكول وجود ندارد (یعنی نرخ بازده بدون ریسک).

ت.       قیمت برای تحمل عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی (یعنی صرف ریسک).

ث.       سایر عواملی که فعالان بازار در آن شرایط در نظر می‌گیرند.

ج.        در مورد بدهی، ریسک عدم ایفای تعهد مربوط به آن بدهی، شامل ریسک اعتباری خود واحد تجاری (یعنی ریسک خود ناشر).

اصول کلی

ب14.        تکنیکهای ارزش فعلی، در نحوه بکارگیری عناصر مندرج در بند ب13، متفاوت هستند. با وجود این، تمام اصول کلی زير، در بکارگیری تکنیکهای ارزش فعلی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه حاکم است:

الف.    جریانهای نقدی و نرخهای تنزیل باید مبتنی بر  مفروضاتی باشد که فعالان بازار هنگام قیمت‌گذاری دارایی یا بدهی بکار  می‌گیرند.

ب.       جریانهای نقدی و نرخهای تنزیل باید تنها عوامل قابل انتساب به دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری را در نظر بگیرند.

پ.       برای اجتناب از احتساب مضاعف یا حذف آثار عوامل ریسک، نرخهای تنزیل باید مفروضاتی را منعکس کند که با مفروضات مرتبط با جریانهای نقدی سازگار است. براي مثال، در صورت استفاده از جریانهای نقدی قراردادی وام، نرخ تنزیلی مناسب است که منعكس‌كننده عدم اطمینان درباره انتظارات مرتبط با نكولهای آتی است (یعنی تکنیک تعدیل نرخ تنزیل). در صورتی که از جریانهای نقدی موردانتظار (یعنی موزون‌شده بر اساس احتمالات) استفاده شود (یعنی تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار)، نبايد از همان نرخ استفاده کرد زیرا مفروضات مرتبط با عدم اطمینان درباره نکولهای آتی، از قبل در جریانهای  نقدی مورد انتظار منعکس شده است؛ در مقابل، بايد از نرخ تنزیلی استفاده کرد که با ریسک جریانهای نقدی مورد انتظار متناسب است.

ت.       مفروضات مرتبط با جریانهای نقدی و نرخهای تنزیل باید سازگاری درونی داشته باشند. براي مثال، جریانهای نقدی اسمی که شامل اثر تورم است، باید با نرخی تنزیل شود که اثر تورم در آن لحاظ شده است. نرخ بازده اسمی بدون ریسک، شامل اثر تورم است. جریانهای نقدی واقعی، که اثر تورم از آن خارج شده است، باید با نرخی تنزیل شود که اثر تورم را در بر ندارد. به همین ترتیب، جریانهای نقدی پس از مالیات باید با استفاده از نرخ تنزیل پس از مالیات تنزیل شود و جریانهای نقدی پیش از مالیات باید با نرخی تنزیل شود که با آن جریانهای نقدی سازگار است.

ث.       نرخهای تنزیل باید با عوامل زیربنایی اقتصادی آن واحد پولی که جریانهای نقدی برحسب آن بیان می‌شود، سازگار باشد.

ریسک و عدم اطمینان

ب15.        اندازه‌گیری ارزش منصفانه با استفاده از تکنیکهای ارزش فعلی، در شرایط عدم اطمینان انجام می‌شود زیرا جریانهای نقدی مورد استفاده، به جای آنکه مبالغ واقعی باشند، مبالغ برآوردي هستند. در بسیاری از موارد، هم مبلغ و هم زمانبندی جریانهای نقدی نامطمئن است. حتی مبالغ ثابت قراردادی، مانند پرداختهای مربوط به وام، در صورت وجود ریسک نكول، نامطمئن است.

ب16.        فعالان بازار معمولاً خواستار جبران (یعنی صرف ریسک) تحمل عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی دارایی یا بدهی هستند. اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید شامل صرف ریسکی ‌باشد که منعكس‌كننده مبلغ مورد تقاضای فعالان بازار به عنوان جبران عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی است. در غیر این صورت، این اندازه‌گیری، ارزش منصفانه را بطور صادقانه بیان نخواهد كرد. در برخی موارد، تعیین صرف ریسک مناسب ممكن است دشوار باشد. با وجود اين، درجه دشواري، به تنهایی دلیل کافی برای در نظر نگرفتن صرف ریسک نیست.

ب17.        تکنیکهای ارزش فعلی، از نظر نحوه تعدیل بابت ریسک و نوع جریانهای نقدی مورد استفاده، با یکدیگر تفاوت دارند. براي مثال:

الف.    در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل (به بندهای ب18 تا ب22 مراجعه شود) از نرخ تنزیل تعدیل‌‌شده بابت ریسک و جریانهای نقدی قراردادی، تعهدشده یا محتمل‌ترين جريانهای نقدي استفاده مي‌شود.

ب.       در روش اول تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار (به بند ب25 مراجعه شود)، از جریانهای نقدی مورد انتظار تعدیل‌شده‌‌‌ بابت ریسک و نرخ بدون ریسک استفاده می‌شود.

پ.       در روش دوم تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار (به بند ب26 مراجعه شود)، از جریانهای نقدی مورد انتظار که بابت ریسک تعديل ‌نشده است و نرخ تنزیل تعدیل‌شده‌‌ای که صرف ریسک مورد درخواست فعالان بازار را دربردارد، استفاده مي‌شود. این نرخ، با نرخ مورد استفاده در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل، تفاوت دارد.

تکنیک تعدیل نرخ تنزیل

ب18.        در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل، از مجموعه واحدی از جریانهای نقدی که در دامنه‌ای از مبالغ برآوردی احتمالی قرار می‌گیرد، اعم از جریانهای نقدی قراردادی یا تعهدشده (مانند جریانهای نقدی مرتبط با اوراق مشارکت) يا محتمل‌ترين جريانهاي نقدي استفاده می‌شود. در تمام موارد، این جریانهای نقدی مشروط به وقوع رویدادهاي خاصی است (براي مثال، جریانهای نقدی قراردادی یا تعهدشده برای اوراق مشارکت، مشروط به عدم نکول توسط ناشر است). نرخ تنزیل مورد استفاده در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل، از نرخهای بازده مشاهده‌شده برای داراییها یا بدهیهای قابل مقایسه‌ که در بازار معامله می‌شوند، استنتاج می‌شود. به همین ترتیب، جریانهای نقدی قراردادی، تعهدشده یا محتمل‌ترين جريانهاي نقدي، با نرخ بازار مشاهده‌شده یا برآوردشده برای چنین جریانهای نقدی مشروطی، تنزیل می‌شوند (یعنی نرخ بازده بازار).

ب19.        تکنیک تعدیل نرخ تنزیل، مستلزم تجزیه و تحلیل داده‌های بازار برای داراییها یا بدهیهای قابل مقایسه است. قابلیت مقایسه، با توجه به ماهیت جریانهای نقدی (برای مثال اینکه جریانهای نقدي، قراردادی یا غیرقراردادی است و احتمال واکنش مشابه آنها در مقابل تغییر شرایط اقتصادی وجود دارد یا خیر)، و همچنین سایر عوامل (مانند وضعیت اعتباری، وثیقه، مدت، شرايط محدودکننده و نقدشوندگی) تعیین می‌شود. به عنوان راهکار جایگزین، چنانچه تنها یک دارایی یا یک بدهی قابل مقایسه، ریسک ذاتی در جریانهای نقدی دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری را بطور منصفانه منعكس نكند، ممکن است با استفاده از داده‌های چندین دارایی یا بدهی قابل مقایسه مرتبط با منحنی بازده بدون ریسک، نرخ تنزيل را استنتاج کرد (یعنی استفاده از رویکرد ”استنتاجی“).

ب20.        برای تشریح رویکرد استنتاجی، فرض کنید دارایی الف، حق قراردادی نسبت به دریافت 800 واحد پول[1] در یک سال دارد (یعنی عدم اطمینان در زمانبندی وجود ندارد). برای داراییهای قابل مقایسه بازار سازمان‌یافته‌ای وجود دارد و اطلاعات درباره این داراییها، شامل اطلاعات قیمت، در دسترس است. اطلاعات زیر در مورد داراییهای قابل مقایسه در دسترس می‌باشد:

الف.    دارایی ب، حق قراردادی نسبت به دریافت 200ر1 واحد پول در یک سال دارد و قیمت بازار آن 083ر1 واحد پول است. بنابراین، نرخ بازده ضمنی سالانه (یعنی نرخ بازده یکساله بازار) 8/10 درصد [1 ـ (083ر1 واحد پول ÷ 200ر1 واحد پول)] می‌باشد.

ب.       دارایی پ، حق قراردادی نسبت به دریافت 700 واحد پول در دو سال دارد و قیمت بازار آن 566 واحد پول است. بنابراین، نرخ بازده ضمنی سالانه (یعنی نرخ بازده دوساله بازار) 2/11 درصد [1ـ(5/0^( 566 واحد پول ÷ 700 واحد پول))] می‌باشد.

پ.       هر سه دارایی از نظر ریسک (یعنی پراکندگی اعتبار و بازده‌ احتمالی) قابل مقایسه هستند.

ب21.        بر مبنای مقایسه زمانبندی مبالغ قراردادی قابل دریافت مربوط به دارایی الف‌ با زمانبندی مربوط به دارایی ب و دارایی پ (یعنی يك سال برای دارایی ب در مقابل دو سال برای دارایی پ)، به نظر می‌رسد دارایی ب قابلیت مقایسه بیشتری با دارایی الف دارد. با استفاده از مبالغ قراردادی قابل دریافت مربوط به دارایی الف (800 واحد پول) و نرخ بازده يكساله بازار دارایی ب (8/10 درصد)، ارزش منصفانه دارایی الف 722 واحد پول (108/1 ÷ 800 واحد پول) است. به عنوان راهكار جایگزین، در صورت نبود اطلاعات بازار در دسترس برای دارایی ب، نرخ بازده يكساله بازار را می‌توان از دارایی پ و با استفاده از رویکرد استنتاجی استخراج کرد. در این مورد، نرخ بازده دوساله بازار مربوط به دارایی پ (2/11 درصد) با استفاده از ساختار زماني منحنی بازده بدون ریسک تعدیل می‌شود تا به نرخ بازده يكساله بازار برسد. برای تعیین یکسان بودن صرف ریسک داراییهای يكساله و دوساله، ممکن است اطلاعات و تجزيه و تحلیل بیشتری مورد نیاز باشد. اگر مشخص شود صرف ریسک داراییهای يكساله و دوساله یکسان نیست، نرخ بازده دوساله بازار در اثر اين موضوع نياز به تعدیل بیشتری خواهد داشت.

ب22.        هنگامی که تکنیک تعدیل نرخ تنزیل برای دریافتها یا پرداختهای ثابت بکار گرفته می‌شود، نرخ تنزیل بابت ریسک ذاتی در جریانهای نقدی دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری، تعدیل می‌شود. در برخی کاربردهای تکنیک تعدیل نرخ تنزیل برای جریانهای نقدی که دریافتها یا پرداختهاي ثابت نیستند، تعدیل جریانهای نقدی ممكن است به منظور دستیابی به قابلیت مقایسه با دارایی یا بدهی مشاهده‌شده که نرخ تنزیل از آن استنتاج شده است، ضروری باشد.

تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار

ب23.        در تکنیک ارزش‌ فعلی مورد انتظار، به عنوان نقطه شروع، مجموعه‌ای از جریانهای نقدی که بیانگر میانگین موزون‌شده بر اساس احتمالات  تمام جریانهای نقدی آتی احتمالی (یعنی جریانهای نقدی مورد انتظار) است، مورد استفاده قرار مي‌گیرد. برآورد حاصل برابر است  با ارزش مورد انتظار که از نظر آماری، میانگین موزون مقادیر احتمالی متغیر گسسته تصادفی است كه با احتمالات متناظر با آن مقادیر موزون شده است. از آنجا که تمام جریانهای نقدی احتمالی، موزون‌شده بر اساس احتمالات هستند، جریانهای نقدی مورد انتظار حاصل، مشروط به وقوع هیچ رویداد خاصی نیست (برخلاف جریانهای نقدی مورد استفاده در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل).

ب24.        فعالان ریسک‌گریز بازار، هنگام اتخاذ تصمیم‌ سرمایه‌گذاری، ریسک اینکه ممکن است جریانهای نقدی واقعی با جريانهاي نقدي مورد انتظار تفاوت داشته باشد را در نظر می‌گیرند. تئوری پرتفوی بین دو نوع ریسک زیر تمایز قائل می‌شود:

الف.    ریسک غیرسیستماتیک (تنوع‌پذير) که ریسک مختص یک دارایی یا یک بدهی مشخص است.

ب.       ریسک سیستماتیک (تنوع‌ناپذير) که ریسک عمومی است که توسط یک دارایی یا یک  بدهی با سایر اقلام موجود در یک پرتفوی متنوع به اشتراک گذاشته می‌شود.

طبق تئوری پرتفوی، در یک بازار تعادلی، فعالان بازار تنها بابت تحمل ریسک سیستماتیک ذاتی در جریانهای نقدی، پاداش دریافت می‌کنند (در بازارهای ناکارا يا غيرتعادلي، سایر اشکال بازده یا پاداش ممکن است در دسترس باشد).

ب25.        در روش اول تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار، جریانهای نقدی مورد انتظار دارایی، از طریق کسر كردن صرف ریسک نقدی بابت ریسک سیستماتیک (یعنی ریسک بازار) تعدیل می‌شود (یعنی جریانهای نقدی مورد انتظار تعدیل‎شده بابت ریسک). این جریانهای نقدی مورد انتظار تعدیل‌شده بابت ریسک، بیانگر جریانهای نقدی معادل قطعي است که با نرخ بازده بدون ریسک تنزیل می‌شود. منظور از جریانهای نقدی معادل قطعي، جریانهای نقدی مورد انتظاری (طبق تعریف) است که به‌گونه‌اي بابت ریسک تعدیل شده است که فعال بازار برای مبادله بین جریانهای نقدی قطعي و جریانهای نقدی مورد انتظار بي‌تفاوت می‌شود. برای مثال، اگر فعال بازار بخواهد جریانهای نقدی مورد انتظار معادل 200ر1 واحد پول را با جریانهای نقدی قطعي معادل 000ر1 واحد پول مبادله كند، جریانهای نقدی معادل قطعي آن 200ر1 واحد پول، 000ر1 واحد پول است (یعنی 200 واحد پول، بیانگر صرف ریسک نقدی است). در این حالت، فعال بازار نسبت به نگهداری‌ این دارایی بي‌تفاوت است.

ب26.        در مقابل، در روش دوم تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار، تعدیل بابت ریسک سیستماتیک (یعنی ریسک بازار) از طریق افزودن صرف ریسک به نرخ بازده بدون ریسک صورت مي‌گيرد. به همین ترتیب، جریانهای نقدی مورد انتظار با نرخی تنزیل می‌شود که با نرخ مورد انتظار مرتبط با جریانهای نقدی موزون‌شده بر اساس احتمالات (یعنی نرخ بازده مورد انتظار) مطابقت دارد. برای برآورد نرخ بازده مورد انتظار، مي‌توان از مدلهای مرتبط با قیمت‌گذاری داراییهای ریسکي، مانند مدل قیمت‌گذاری داراییهای سرمایه‌ای، استفاده کرد. از آنجا که نرخ تنزیل مورد استفاده در تکنیک تعدیل نرخ تنزیل، نرخ بازده مرتبط با جریانهای نقدی مشروط است، احتمالاً این نرخ از نرخ تنزیل مورد استفاده در روش دوم تکنیک ارزش فعلی که نرخ بازده مورد انتظار مرتبط با میانگین موزون‌شده بر اساس احتمالات جریانهای نقدی یا جریانهای نقدی مورد انتظار است، بيشتر مي‌باشد.

ب27.  به منظور تشریح روشهای 1 و 2، فرض کنید جریانهای نقدی مورد انتظار یک دارایی در یک سال 780 واحد پول است که بر اساس جریانهای نقدی احتمالی و احتمالات زیر تعیین شده است. نرخ بازده بدون ریسک یکساله برای جریانهای نقدی، 5 درصد و صرف ریسک سیستماتیک برای دارایی با ریسک یکسان، 3 درصد است.

 

جریانهای نقدی احتمالی احتمال جریانهای نقدی موزون‌شده بر اساس احتمالات
500 واحد پول 15% 75 واحد پول
800 واحد پول 60% 480 واحد پول
900 واحد پول 25% 225 واحد پول
جریانهای نقدی مورد انتظار   780 واحد پول

 

ب28.        در این مثال تشریحی ساده، جریانهای نقدی مورد انتظار (780 واحد پول)، میانگین موزون‌شده بر اساس احتمالات را برای سه نتيجه محتمل نشان مي‌دهد. در شرایط واقع‌بینانه‌تر، نتايج محتمل بسیاری می‌تواند وجود داشته باشد. اما به منظور بکارگیری تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار، لزومی ندارد که همواره توزیع تمام جریانهای نقدی محتمل با استفاده از مدلها و تکنیکهای پیچیده به حساب گرفته شود؛ بلكه می‌توان تعداد محدودی از سناريوها و احتمالهاي مجزا را که دربرگیرنده جریانهای نقدی محتمل است، ایجاد کرد. براي مثال، واحد تجاری ممکن است از جریانهای نقدی تحقق‌یافته در برخی دوره‌های گذشته مرتبط، استفاده کند و آن را بابت تغییرات بعدي در شرایط (برای مثال، تغییر در عوامل برون‌سازمانی، شامل شرایط اقتصادی يا بازار، روندهاي صنعت و رقابت و نيز تغییرات در عوامل درون‌سازمانی كه واحد تجاری را بطور خاص‌تر تحت تأثیر قرار می‌دهد) و با در نظر گرفتن مفروضات فعالان بازار تعدیل نماید.

ب29.        به لحاظ نظری، ارزش فعلی (یعنی ارزش منصفانه) جریانهای نقدی دارایی، صرف‌نظر از اینکه روش اول یا روش دوم مورد استفاده قرار گرفته باشد، یکسان است، زیرا:

الف.    با استفاده از روش اول، جریانهای نقدی مورد انتظار، بابت ریسک سیستماتیک (یعنی ریسک بازار) تعدیل می‌شود. در صورت نبود داده‌های بازار که بطور مستقیم میزان تعدیل ریسک را نشان دهد، چنین تعدیلی را مي‌توان از مدل قیمت‌گذاری داراییها که از مفهوم معادلهای قطعي استفاده می‌کند، به دست آورد. برای مثال، تعدیل ریسک (یعنی صرف ریسک نقدی معادل 22 واحد پول) را می‌توان با استفاده از صرف ریسک سیستماتیک 3 درصد ([(08/1 ÷ 05/1) × 780 واحد پول] ـ 780 واحد پول) تعيين کرد كه منجر به جریانهای نقدی مورد انتظار تعدیل‌شده بابت ریسک به میزان 758 واحد پول (22 واحد پول – 780 واحد پول) می‌شود. 758 واحد پول، معادل قطعي 780 واحد پول است كه با نرخ بازده بدون ریسک (5 درصد) تنزیل می‌شود. ارزش فعلی (ارزش منصفانه) دارایی، 722 واحد پول (05/1÷ 758 واحد پول) است.

ب.       با استفاده از روش دوم، جریانهای نقدی مورد انتظار، بابت ریسک سیستماتیک (یا ریسک بازار) تعدیل نمی‌شود. بلکه تعدیل بابت آن ریسک در نرخ تنزیل منظور می‌گردد. بنابراین، جریانهای نقدی مورد انتظار، با نرخ بازده مورد انتظار 8 درصد (یعنی 5 درصد نرخ بازده بدون ریسک به علاوه 3 درصد صرف ریسک سیستماتیک) تنزیل می‌شود. ارزش فعلی (ارزش منصفانه) دارایی 722 واحد پول است (08/1÷ 780 واحد پول).

ب30.        هنگام استفاده از تکنیک ارزش فعلی مورد انتظار برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، هر یک از روشهای اول و دوم را می‌توان بکار گرفت. انتخاب روش اول یا روش دوم، به واقعيتها و شرایط مختص دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری، میزان در دسترس بودن داده‌های كافي و قضاوتهاي انجام‌شده بستگي دارد.

بکارگیری تکنیکهای ارزش فعلی براي بدهیها و ابزارهای مالکانه خود واحد تجاری، که توسط اشخاص ديگر به عنوان دارایی نگهداری نمي‌شود (بندهای 40 و 41)

ب31.        هنگام استفاده از یک تکنیک ارزش فعلی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک  بدهی که توسط شخص دیگری به عنوان دارایی نگهداری نمي‌شود (براي مثال، بدهی مربوط به برچیدن دارایی)، واحد تجاری باید در کنار سایر عوامل، جریانهای نقدی خروجی آتی مورد انتظار فعالان بازار برای ایفای آن تعهد را برآورد ‌كند. این‌ جریانهای نقدي خروجی آتی باید انتظارات فعالان بازار از مخارج ایفای تعهد و مابه‌ازايي كه یک فعال بازار بابت ايفاي اين تعهد مطالبه مي‌‌كند را منعكس نماید. چنين مابه‌ازايي شامل بازدهی است که یک فعال بازار بابت موارد زير مطالبه می‌کند:

الف.    بر عهده گرفتن انجام فعالیت (یعنی ارزش ایفای تعهد؛ برای مثال، با استفاده از منابعی که می‌توانست در فعالیتهای دیگر مورد استفاده قرار گيرد)؛ و

ب.       تقبل ریسک مربوط به تعهد (یعنی صرف ریسکی که ریسک متفاوت بودن جریانهای نقدي خروجی واقعی و جریانهای نقدي خروجی مورد انتظار را منعكس مي‌كند؛ به بند ب33 مراجعه شود).

ب32.        براي مثال، بدهی غیرمالی دارای نرخ بازده قراردادی نیست و برای آن بدهی، بازده بازار قابل‌ مشاهده‌ وجود ندارد. در برخی موارد، اجزای بازدهی که فعالان بازار مطالبه می‌کنند، قابل تفکیک از یکديگر نیست (برای مثال، هنگام استفاده از قیمتی که پیمانکار شخص ثالث بر مبنای حق‌الزحمه ثابت مطالبه می‌کند). در ساير موارد، برآورد جداگانه آن اجزا توسط واحد تجاری ضرورت می‌یابد (برای مثال، هنگام استفاده از قیمتی که پیمانکار شخص ثالث بر مبنای بهای تمام شده به اضافه چند درصد، مطالبه می‌کند؛ زیرا در اين حالت، پیمانکار ریسک تغییرات آتی در مخارج را متحمل نمی‌شود).

ب33.        واحد تجاری می‌تواند به یکی از روشهای زیر، صرف ریسک را در اندازه‌گیری ارزش منصفانه یک بدهی یا ابزار مالکانه خود واحد تجاری که توسط شخص ديگری به عنوان دارایی نگهداری نمي‌شود، منظور کند:

الف.    از طریق تعدیل جریانهای نقدی (یعنی افزایش در مبلغ جریانهای نقدی خروجی)؛ یا

ب .      از طریق تعدیل نرخ مورد استفاده برای تنزیل جریانهای نقدی آتی به ارزش فعلی آنها (یعنی کاهش در نرخ تنزیل).

واحد تجاری باید اطمینان یابد که تعدیلات بابت ریسک، مضاعف به حساب گرفته نمی‌شود یا حذف نمی‌گردد. برای مثال، اگر جریانهای نقدی برآوردی برای در نظر گرفتن مابه‌ازای تقبل ریسک مرتبط با تعهد افزایش ‌یابد، نرخ تنزیل نباید برای انعکاس آن ریسک تعدیل شود.

داده‌های ورودی تکنیکهای ارزشيابي (بندهای 66 تا 70)

ب34.        نمونه‌ بازارهایی که داده‌های ورودی آنها برای برخی داراییها و بدهیها (مانند ابزارهای مالی) قابل‌ مشاهده است، شامل موارد زیر است:

الف.    بورس. در بورس، قیمتهای پایاني هم به آسانی در دسترس است و هم عموماً بیانگر ارزش منصفانه می‌باشد. بورس اوراق بهادار تهران، مثالی در این مورد است.

ب.       بازارهای معامله‌گری. در بازار معامله‌گری، معامله‌گرها آماده انجام معامله هستند (خرید یا فروش به حساب خود). بنابراین، نقدشوندگی را با استفاده از سرمایه خود، برای نگهداری مجموعه اقلامی که برای آنها بازارسازی می‌کنند، فراهم می‌نمایند. معمولاً قیمتهای پيشنهادي خرید و فروش (که به ترتیب، بیانگر قيمتي است که معامله‌‌گر، مایل به خرید به آن قيمت است و قیمتی که معامله‌گر، مایل به فروش به آن قیمت است) نسبت به قیمتهاي پاياني با سهولت بيشتري در دسترس است. بازارهای معامله‌گری در مورد برخی از سایر داراییها و بدهیها، شامل بعضی از ابزارهای مالی، کالاها و داراییهای فیزیکی (مانند تجهیزات دست دوم) نیز وجود دارد.

پ.       بازارهای کارگزاری. در بازار کارگزاری، کارگزاران تلاش می‌کنند تا بين خریداران و فروشندگان ارتباط برقرار كنند، اما آماده انجام معامله به حساب خود نیستند. به عبارت دیگر، کارگزاران از سرمایه شخصی خود برای نگهداری اقلامی که برای آن بازارسازی می‌کنند، استفاده نمی‌کنند. کارگزار از قیمتهای پيشنهادي خرید و فروش طرفهای معامله مطلع است، اما معمولاً طرفهای معامله از قیمتهای مورد نظر یکدیگر بی‌اطلاع هستند. در این بازارها، قیمت معاملات انجام‌شده، برخی مواقع در دسترس است. بازارهای کارگزاری، شامل شبکه‌های ارتباط الکترونیکی که در آن سفارشهای خرید و فروش با یکدیگر تطبیق داده می‌شود و بازارهای املاک تجاری و مسکونی است.

ت.       بازارهای بدون واسطه. در بازار بدون واسطه، معاملات اوليه و فروشهای مجدد، به صورت مستقل و بدون واسطه مورد مذاکره قرار می‌گیرد. اطلاعات اندکی درباره اين معاملات ممکن است در دسترس عموم باشد.

سلسله مراتب ارزش منصفانه (بندهای 71 تا 89)

داده‌های ورودی سطح 2 (بندهای 80 تا 84)

ب35.        نمونه‌‌هایی از داده‌های ورودی سطح 2 براي برخی داراییها و بدهیها شامل موارد زیر است:

الف.    سواپ نرخ سود با دریافت ثابت و پرداخت متغیر بر مبناي نرخ سواپ مبتنی بر نرخ پیشنهادی بین بانکی لندن (لایبور). نرخ سواپ لایبور، در صورتي یک داده ورودی سطح 2 محسوب مي‌شود كه در فواصل زمانی معمول اعلام نرخ، برای بخش عمده‌ای از کل دوره‌ سواپ قابل‌ مشاهده باشد.

ب.       سواپ نرخ سود با دریافت ثابت و پرداخت متغیر بر مبناي منحنی بازده تعیین‌شده بر حسب ارز. نرخ سواپ مبتني بر منحنی بازده تعیین‌شده بر حسب ارز، در صورتي یک داده ورودی سطح 2 محسوب مي‌شود که در فواصل زمانی معمول اعلام نرخ، برای بخش عمده‌ای از کل دوره‌ سواپ قابل‌ مشاهده باشد. اين مورد در صورتی مصداق دارد که برای مثال، دوره سواپ 10 سال باشد و نرخ سواپ در فواصل زمانی معمول اعلام نرخ، برای 9 سال قابل‌ مشاهده باشد، مشروط بر اينکه هرگونه استنباط معقول از منحنی بازده برای سال دهم، درکلیت اندازه‌گیری ارزش منصفانه سواپ، بااهميت نباشد.

پ.       سواپ نرخ سود با دریافت ثابت و پرداخت متغیر بر مبناي یک نرخ پایه خاص بانکی. نرخ پایه بانکی، که با استفاده از استنباط استنتاج می‌شود، در صورتي یک داده ورودی سطح 2 محسوب می‌گردد كه ارزشهای استنباط‌شده، به وسیله داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده بازار، برای مثال، با استفاده از همبستگی با نرخ سودی که در بخش عمده‌ای از کل دوره سواپ قابل مشاهده است، تأييد شود.

ت.       اختیار معامله سه ساله سهام قابل معامله در بورس. در صورت وجود هر دو شرط زیر، نوسان مورد انتظار سهامی که از طریق استنباط تا سال سوم استنتاج می‌شود، یک داده ورودی سطح 2 است:

  1. قیمت اختیار معامله یکساله و دوساله سهام، قابل‌ مشاهده باشد.
  2. نوسان مورد انتظار استنباط شده اختیار معامله سه ساله، از طریق داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده بازار برای بخش عمده‌ای از کل دوره اختیار معامله تأييد شود.

در این حالت، نوسان مورد انتظار از طریق استنباط از نوسانهای مورد انتظار اختیار معامله‌ يكساله و دوساله سهام، تعیین و به وسیله نوسان مورد انتظار اختیار معامله سه‌ساله سهام واحدهای تجاری قابل مقایسه تأييد مي‌شود، مشروط بر اينكه با نوسانهای مورد انتظار يك ساله و دوساله همبستگی داشته باشد.

ث.       توافق حق امتياز. در توافق‌ حق امتياز که در ترکیب تجاری تحصیل شده است و اخیراً در مورد آن از جانب واحد تجاری تحصیل‌شده (طرف توافق‌ حق امتياز) با یک شخص غیروابسته مذاکره‌ شده است، نرخ حق امتیاز در قرارداد با شخص غیروابسته در شروع توافق‌ یک داده ورودی سطح 2 است.

ج.        موجودی کالای فروشگاه خرده‌فروشی. در مورد موجودی کالای تحصيل‌شده در ترکیب تجاری، داده‌ ورودی سطح 2 مي‌تواند قيمت براي مشتریان در بازار خرده‌فروشی یا قيمت براي خرده‌فروشان در بازار عمده‌فروشی باشد كه بابت تفاوت در وضعیت و موقعیت مکانی قلم موجودی و اقلام موجودی قابل مقایسه (یعنی مشابه)، تعدیل شده است؛ به‌گونه‌ای که اندازه‌گیری ارزش منصفانه، منعكس‌كننده قيمت قابل دریافت در معامله فروش موجودی به خرده‌فروش دیگری است که اقدامات لازم برای فروش را انجام مي‌دهد. از نظر مفهومی، صرف‌نظر از اينكه تعدیلات در قیمت خرده‌فروشی (رو به پایین) يا در قیمت عمده‌فروشي (رو به بالا) انجام گيرد، اندازه‌گیری ارزش منصفانه یکسان خواهد بود. معمولاً برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه باید از قيمتي استفاده شود که مستلزم كمترين میزان تعدیلات قضاوتی است.

چ.        ساختمان نگهداری‌شده و مورد استفاده. یک داده ورودی سطح 2 مي‌تواند قيمت هر متر مربع ساختمان (ضریب ارزشیابی) باشد که از داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده بازار استنتاج شده است، مانند ضرایب استنتاج‌شده از قيمتهای معاملات مشاهده‌شده از جمله ساختمانهای قابل مقایسه (یعنی مشابه) در موقعیتهای مكاني مشابه.

ح.        واحد مولد نقد. یک داده ورودی سطح 2 مي‌تواند ضريب ارزشيابي (مانند ضريب سود یا درآمد عملیاتی يا یک معيار عملكرد مشابه) باشد که از داده‌های ورودی قابل مشاهده بازار استنتاج شده است، مانند ضرايب استنتاج‌شده از قيمت معاملات مشاهده شده از جمله فعاليتهاي تجاري قابل مقايسه (یعنی مشابه)، با در نظر گرفتن عوامل عملياتي، عوامل بازار، عوامل مالي و عوامل غيرمالي.

داده‌های ورودی سطح 3 (بندهای 85 تا 89)

ب36.        نمونه‌هایی از‌ داده‌های ورودی سطح 3 براي برخی داراییها و بدهیها شامل موارد زیر است:

الف.    سواپ ارزی بلندمدت. یک داده‌ ورودی سطح 3 مي‌تواند نرخ سود برحسب ارز خاصی باشد که قابل‌ مشاهده نیست و از طریق داده‌های قابل‌ مشاهده بازار در فواصل زمانی معمول اعلام نرخ یا به طریق ديگر، برای بخش عمده‌ای از کل دوره سواپ ارزی، قابل تأیید نيست. نرخ سود در سواپ ارزی، نرخي است كه بر اساس منحنیهای بازده کشورهای مربوط محاسبه می‌شود.

ب.       اختیار معامله سه‌ساله سهام قابل معامله در بورس. یک داده‌ ورودی سطح 3 مي‌تواند نوسانهای تاریخی، یعنی نوسانهای سهام ناشی از قیمتهای تاریخی سهام، باشد. حتی اگر نوسانهای تاریخی تنها اطلاعات در دسترس درباره قیمت اختیار معامله باشد، بطور معمول بیانگر انتظارات فعالان فعلي بازار از نوسانهای آتی نیست.

پ.       سواپ نرخ سود. یک داده ورودی سطح 3 مي‌تواند تعدیل میانگین قیمت توافقی (غیرالزام‌آور) بازار مربوط به سواپ با استفاده از داده‌هایی باشد که بطور مستقیم قابل‌ مشاهده نیست و به طریقی دیگر، با داده‌های ورودی قابل‌ مشاهده بازار، قابل تأیید نمی‌باشد.

ت.       بدهی مربوط به برچیدن دارایی در ترکیب تجاری. یک داده‌ ورودی سطح 3 مي‌تواند برآورد فعلي جریانهای نقدی خروجی آتی قابل پرداخت برای ایفای تعهد (شامل انتظارات فعالان بازار درباره مخارج ایفای تعهد و پاداشی که فعال بازار در ازای قبول تعهد برچیدن دارایی مطالبه می‌کند) با استفاده از داده‌های خود واحد تجاری باشد، مشروط بر اینکه اطلاعاتی که نشان ‌دهد فعالان بازار از مفروضات متفاوت استفاده می‌کنند، بطور معقول در دسترس نباشد. اين داده ورودی سطح 3 مي‌تواند به همراه ساير داده‌های ورودی، مانند نرخ بازده بدون ريسك جاري يا نرخ بدون ريسك تعديل شده بر حسب اعتبار، در تکنیک ارزش فعلي مورد استفاده قرار گیرد، مشروط بر اينكه اثر وضعيت اعتباري واحد تجاري بر ارزش منصفانه بدهي، به جای انعکاس در برآورد جریانهای نقدی خروجی آتی، در نرخ تنزيل منعكس شده باشد.

ث.       واحد مولد نقد. یک داده  ورودی سطح 3 مي‌تواند برآورد پيش‌بينيهای مالي انجام‌شده (برای مثال، جريانهاي نقدي يا سود یا زيان دوره) با استفاده از داده‌های خود واحد تجاري باشد؛ مشروط بر اینکه اطلاعاتی که نشان ‌دهد فعالان بازار از مفروضات متفاوت استفاده می‌کنند، بطور معقول در دسترس نباشد.

اندازه‌گیری ارزش منصفانه هنگامی که حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی، كاهش قابل ملاحظه داشته است

ب37.        هنگامی که  در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی در مقایسه با فعالیت عادی بازار برای آن دارایی یا بدهی (یا داراییها یا بدهیهای مشابه)، کاهش قابل ملاحظه‌ای وجود داشته باشد، ارزش منصفانه آن دارایی یا بدهی ممکن است تحت تأثیر قرار ‌گیرد. واحد تجاری برای تعیین اینکه بر مبنای شواهد موجود، کاهش قابل ملاحظه‌ای در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی وجود داشته است يا خير، باید اهمیت و مربوط بودن عواملي مانند موارد زیر را ارزیابی کند:

الف.    اخیراً معاملات اندکی انجام شده است.

ب .      قيمتهاي اعلام‌شده با استفاده از اطلاعات جاري تعیین نشده است.

پ .      قيمتهاي اعلام‌شده، طی زمان یا در میان بازارسازان (برای مثال، برخی بازارهای کارگزاری) نوسان قابل ملاحظه‌ای داشته است.

ت .      شاخصهایی که در گذشته، همبستگی بالایی با ارزشهای منصفانه دارایی یا بدهی داشته‌اند، به وضوح با شاخصهاي اخير ارزش منصفانه آن دارایی یا بدهی همبستگی ندارند.

ث .      در صرف ریسک مورد انتظار  نقدشوندگی، بازده‌ها یا شاخصهای عملکرد (مانند ميزان قصور در پرداخت بدهی یا شدت زیان) مربوط به قیمتهای معاملات مشاهده شده یا قیمتهای اعلام‌شده در مقایسه با برآورد واحد تجاری از جریانهای نقدی مورد انتظار، با در نظر گرفتن تمام داده‌های در دسترس بازار درباره ریسک اعتباری و ریسک عدم ایفای تعهد برای دارایی یا بدهی، افزایش قابل ملاحظه وجود داشته است.

ج .       تفاوت زيادي بين قیمتهای پيشنهادي خرید و فروش یا افزایش قابل ملاحظه‌ای در تفاوت بین قیمتهای پيشنهادي خرید و فروش وجود داشته است.

چ .       کاهش قابل ملاحظه‌ای در فعالیت یک بازار در ارتباط با انتشارهاي جدید (یعنی بازار اوليه) برای دارایی یا بدهی یا داراییها یا بدهیهای مشابه، وجود داشته یا اساساً چنین بازاری وجود نداشته است.

ح .       اطلاعات اندکی در دسترس عموم است (برای مثال، در مورد معاملاتی که در بازار بدون واسطه انجام می‌شود).

ب38.        اگر واحد تجاری به این نتیجه برسد که در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی در مقایسه با فعالیت عادی بازار برای آن دارایی یا بدهی (یا داراییها و بدهیهای مشابه)، کاهش قابل ملاحظه‌ وجود دارد، تجزيه و تحلیل بیشتری در خصوص قیمتهای معاملات یا قيمتهاي اعلام‌شده ضرورت می‌یابد. کاهش در حجم یا سطح فعالیت، به خودی خود ممکن است دلالت بر این نداشته باشد که قیمت معامله یا قيمت اعلام شده، بیانگر ارزش منصفانه نیست یا معامله در آن بازار، نظام‌مند نیست. با وجود این، اگر واحد تجاری به این نتیجه برسد که قیمت معامله یا قيمت اعلام‌شده، بیانگر ارزش منصفانه نیست (برای مثال، ممکن است معاملاتي وجود داشته باشند كه نظام‌مند نیستند)، در صورت استفاده از آن قیمتها به عنوان مبنای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، تعدیل قیمتهای معاملات و قیمتهای اعلام‌شده ضرورت می‌یابد و تعدیل مزبور ممکن است در کلیت اندازه‌گیری ارزش منصفانه قابل ملاحظه باشد. همچنین، تعدیلات ممکن است در شرایط دیگر ضرورت یابد (برای مثال، هنگامی که قيمت یک دارایی مشابه مستلزم تعدیل قابل ملاحظه باشد تا با دارایی اندازه‌گیری‌شده، قابل مقایسه شود یا هنگامی که قيمت قدیمی باشد).

ب39.        این استاندارد روشي را برای انجام تعدیلات قابل ملاحظه‌ در قیمتهای معاملات یا قيمتهاي اعلام‌شده تجویز نمی‌کند. برای تشریح استفاده از تکنیکهای ارزشیابی هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه به بندهاي 60 تا 65 و ب5 تا ب11 مراجعه شود. واحد تجاری باید صرف‌نظر از تکنیک ارزشيابي مورد استفاده، تعدیلات مناسب ریسک، از جمله صرف ریسکی که منعکس‌کننده مبلغ مورد تقاضای فعالان بازار به عنوان جبران عدم اطمینان ذاتی در جریانهای نقدی یک دارایی یا یک بدهی است را در نظر بگیرد. (به بند ب17 مراجعه شود). در غیر این صورت، اين اندازه‌گیری، ارزش منصفانه را بطور صادقانه بیان نخواهد کرد. در برخي موارد، تعیین تعدیل مناسب ریسک ممکن است دشوار باشد. با وجود این، میزان دشواری به تنهایی برای در نظر نگرفتن تعدیل ریسک كافي نیست. تعدیل ریسک باید منعکس‌کننده معامله نظام‌مند بین فعالان بازار در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار باشد.

ب40.        اگر در حجم یا سطح فعالیت یک دارایی یا یک بدهی کاهش قابل ملاحظه‌ وجود داشته باشد، تغییر در تکنیک ارزشيابي یا استفاده از چندین تکنیک ارزشيابي ممکن است مناسب باشد (برای مثال، استفاده از رويكرد بازار و تکنیک ارزش فعلی). هنگام تعیین وزن شاخصهای ارزش منصفانه تعیین‌شده در نتيجه استفاده از چندین تکنیک ارزشيابي، واحد تجاری باید معقول بودن دامنه اندازه‌گیریهاي ارزش منصفانه را در نظر بگیرد. هدف، تعیین نقطه‌ای در اين دامنه است که در شرایط جاری بازار، بهترين معرف از ارزش منصفانه باشد. گستردگی دامنه اندازه‌گیریهاي ارزش منصفانه ممکن است بیانگر آن باشد که تجزيه و تحلیل بیشتری مورد نیاز است.

ب41.        حتی هنگامی كه در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی کاهش قابل ملاحظه‌ وجود داشته باشد، هدف از اندازه‌گیری ارزش منصفانه تغییر نمی‌کند. ارزش منصفانه قيمتي است که بابت فروش یک دارایی یا انتقال یک بدهی در معامله‌ای نظام‌مند (يعني شرايطی غیر از انحلال اجباری یا فروش اضطراری) بين فعالان بازار، در تاریخ اندازه‌گیری در شرايط جاری بازار قابل دریافت یا قابل پرداخت خواهد بود.

ب42.        در صورت وجود کاهش قابل ملاحظه‌ در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی، برآورد قيمتي که فعالان بازار تمايل به انجام معامله به آن قيمت در تاریخ اندازه‌گیری در شرایط جاری بازار دارند، به واقعيتها و شرایط در تاریخ اندازه‌گیری بستگی دارد و مستلزم قضاوت است. قصد واحد تجاری برای نگهداری دارایی یا تسويه یا ایفای بدهی به طریقی دیگر، در اندازه‌گیری ارزش منصفانه مربوط نیست، زیرا ارزش منصفانه، یک اندازه‌گیری مبتني بر بازار است و اندازه‌گیری مختص واحد تجاری نیست.

تشخیص معاملاتی که نظام‌مند نیستند

ب43.        اگر در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی در مقایسه با فعالیت عادی بازار برای آن دارایی یا بدهی (یا داراییها و بدهیهای مشابه) کاهش قابل ملاحظه‌ وجود داشته باشد، تعیین اینکه معامله نظام‌مند است یا خیر، دشوارتر است. در چنین شرایطی، رسیدن به این نتیجه که تمام معاملات در آن بازار، نظام‌مند نیستند (یعنی انحلال اجباری یا فروش اضطراری)، مناسب نیست. شرایطی که ممکن است نشان‌دهنده نظام‌مند نبودن معاملات باشد، شامل موارد زیر است:

الف.    در دوره‌ای پیش از تاریخ اندازه‌گیری، معامله به میزان کافی در معرض بازار قرار نگرفته باشد تا انجام فعالیتهای بازاريابي مرسوم و معمول برای معامله این‌گونه داراییها یا بدهیها امکانپذیر شود.

ب.       دوره مرسوم و معمول برای بازاریابی وجود داشته باشد، اما فروشنده، آن دارایی یا بدهی را صرفاً به یک فعال بازار عرضه کرده باشد.

پ.       فروشنده ورشكست شده يا در آستانه ورشکستگی یا در حال انحلال باشد (یعنی فروش اضطراری).

ت.       فروشنده طبق مقررات یا الزامات قانونی ملزم به فروش باشد (یعنی فروش اجباری).

ث.       قيمت معامله در مقایسه با قيمت سایر معاملات اخیر برای دارایی یا بدهی همانند یا مشابه، تفاوت قابل ملاحظه‌ داشته باشد.

واحد تجاری باید شرایط را ارزیابی کند تا بر اساس وزن شواهد موجود، تعیین نماید که معامله، نظام‌مند است یا خیر.

ب44.        واحد تجاری، هنگام اندازه‌گیری ارزش منصفانه یا برآورد صرف ریسک بازار، باید تمام موارد زیر را در نظر بگیرد:

الف.    اگر شواهد نشان دهد که یک معامله، نظام‌مند نیست، واحد تجاری حتی در صورت در نظر گرفتن قیمت معامله، باید وزن اندکی برای آن قيمت معامله (در مقایسه با سایر شاخصهای ارزش منصفانه) قائل شود.

ب .      اگر شواهد نشان دهد که یک معامله، نظام‌مند است، واحد تجاری باید قيمت آن معامله را در نظر بگیرد. وزن اختصاص‌یافته به آن قیمت معامله در مقایسه با سایر شاخصهای ارزش منصفانه، به واقعيتها و شرایطی نظیر موارد زير بستگی دارد:

  1. حجم معامله.
  2. قابلیت مقایسه معامله با دارایی یا بدهی مورد اندازه‌گیری.
  3. نزدیکی معامله به تاریخ اندازه‌گیری.

پ.       اگر واحد تجاری اطلاعات کافی در اختیار نداشته باشد تا به این نتیجه برسد که معامله، نظام‌مند است یا خیر، باید قيمت معامله را در نظر بگیرد. با وجود این، قيمت معامله ممکن است بیانگر ارزش منصفانه نباشد (یعنی آن قيمت معامله لزوماً تنها مبنا یا مبنای اصلی اندازه‌گیری ارزش منصفانه یا برآورد صرفهای ریسک بازار نیست). هنگامی که واحد تجاری اطلاعات کافی در اختیار نداشته باشد تا به این نتیجه برسد که یک معامله، نظام‌مند است یا خیر ، باید برای آن معامله در مقایسه با سایر معاملاتی که نظام‌مند تلقی می‌شوند، وزن کمتری قائل شود.

یک واحد تجاری لزومی ندارد برای تعیین اینکه یک معامله نظام‌مند است یا خیر، تلاش جامعی انجام دهد، اما نباید اطلاعاتي را كه بطور معقول در دسترس است، نادیده بگیرد. هنگامی که واحد تجاری یک طرف معامله باشد، فرض بر این است که اطلاعات کافی در اختیار دارد تا به این نتیجه برسد که معامله، نظام‌مند است یا خیر.

استفاده ازقيمتهاي اعلام‌شده‌ای که توسط اشخاص ثالث ارائه می‌شود

ب45.        در این استاندارد، استفاده از قيمتهای اعلام‌‌شده‌ای که توسط اشخاص ثالث مانند ارائه‌دهندگان خدمات قیمت‌گذاری يا کارگزاران، ارائه می‌شود منع نمی‌گردد، مشروط بر اینکه واحد تجاری به این نتیجه رسیده باشد که قيمتهاي اعلام‌‌شده توسط آن اشخاص، طبق این استاندارد تعیین شده است.

ب46.        اگر در حجم یا سطح فعالیت برای یک دارایی یا یک بدهی، کاهش قابل ملاحظه وجود داشته باشد، واحد تجاری باید ارزیابی کند که آیا قيمتهاي اعلام‌شده که توسط اشخاص ثالث ارائه می‌شود، با استفاده از اطلاعات جاری که بازتابی از معاملات نظام‌مند است، ایجاد شده است یا با استفاده از یک تکنیک ارزشيابي که بازتابی از مفروضات فعالان بازار (شامل مفروضات مربوط به ریسک) است. واحد تجاری در وزن دادن به قيمتهاي اعلام‌شده به عنوان یک داده ورودی برای اندازه‌گیری ارزش منصفانه، کمترین وزن را (در مقایسه با سایر شاخصهای ارزش منصفانه که منعکس‌کننده نتایج معاملات است) برای قیمت اعلام‌شده‌ای قائل می‌شود که منعکس‌کننده نتیجه معاملات نیست.

ب47.        علاوه بر این، هنگام وزن دادن به شواهد موجود، باید ماهیت قیمت اعلام‌شده (برای مثال، اینکه قیمت اعلام‌شده، قيمت شاخص است یا پیشنهاد الزام‌آور) در نظر گرفته شود و به قیمت اعلام‌شده که توسط اشخاص ثالث ارائه می‌شود و بیانگر پیشنهادهای الزام‌آور است، وزن بیشتری داده شود.

 

 

پیوست پ

گذار

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است و مانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

پ2.          این استاندارد، باید از ابتدای دوره‌ سالانه‌ای که برای نخستین بار بکار گرفته می‌شود، با تسري به آينده اعمال شود.

پ3.          ضرورتی ندارد كه الزامات افشای این استاندارد، در تهیه اطلاعات مقایسه‌ای دوره‌های قبل از بکارگیری اولیه این استاندارد بکار گرفته شود.

 

[1].    در این استاندارد، مبالغ پولی به صورت ”واحد پول“ بیان می‌شود.




استاندارد چهل و یک حسابداری

استاندارد چهل و یک حسابداری در خصوص افشای منافع در واحدهای تجاری دیگر می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد 41 از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد حسابداری شماره ۴1

هدف

  1. هدف این استاندارد، الزام واحد تجاری به افشای اطلاعاتی است که استفاده‌کنندگان صورتهای مالی را قادر به ارزیابی موارد زیر کند:

الف.    ماهیت منافع آن در واحدهای تجاری دیگر و ریسکهای مرتبط با آن منافع؛ و

ب.       آثار آن منافع بر وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی واحد تجاری.

دستیابی به هدف

  1. برای دستیابی به هدف مندرج در بند 1، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  قضاوتها و مفروضات عمده‌ای که در تعیین موارد زیر بکار گرفته است:

  1. ماهیت منافع آن در واحد تجاری دیگر یا مشارکت دیگر؛
  2. نوع مشارکتی که در آن منافع دارد (بندهای 8 تا 10)؛
  3. احراز تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری، در موارد مقتضی (بند 11)؛ و

ب.    اطلاعاتی درباره منافع واحد تجاری در:

  1. واحدهای تجاری فرعی (بندهای 13 تا 22)؛
  2. مشارکتها و واحدهای تجاری وابسته (بندهای 30 تا 34)؛ و
  3. واحدهای تجاری ساختار‌یافته‌ای که توسط واحد تجاری کنترل نمی‌شوند (واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده) (بندهای 35 تا 43).
  4. چنانچه موارد افشای الزامی در این استاندارد به همراه افشاهای مقرر در سایر استانداردهای حسابداری، موجب دستیابی به هدف مندرج در بند 1 نشود، واحد تجاری باید هرگونه اطلاعات اضافی را که برای دستیابی به این هدف لازم است، افشا کند.
  5. واحد تجاری باید سطح جزئیات مورد نیاز برای دستیابی به هدف افشا و میزان تأکید بر هر یک از الزامات این استاندارد را مورد توجه قرار دهد. واحد تجاری باید موارد افشا را به‌گونه‌ای تجمیع یا تفکیک کند که اطلاعات مفید، به دلیل افشای حجم زیادی از جزئیات بی‌اهمیت یا تجمیع اقلام با ویژگیهای متفاوت، پنهان نماند (به بندهای ب2 تا ب6 مراجعه شود).

دامنه کاربرد

  1. این استاندارد باید توسط یک واحد تجاری که در هر یک از موارد زیر منافع دارد، بکار گرفته شود:

الف.  واحدهای تجاری فرعی

ب.    مشارکتها (یعنی عملیات مشترک یا مشارکتهای خاص)

پ.    واحدهای تجاری وابسته

ت.    واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده.

  1. به استثنای مورد توصیف‌شده در بند ب17، الزامات این استاندارد برای منافع اشاره‌شده در بند 5 که طبق استاندارد حسابداری 31 داراییهای غیرجاری نگهداری‌شده برای فروش و عملیات متوقف‌شده، به عنوان نگهداری‌شده برای فروش یا عملیات متوقف‌شده طبقه‌بندی می‌شود (یا در مجموعه واحد طبقه‌بند‌ی‌شده برای فروش یا عملیات متوقف‌شده قرار می‌گیرد)، کاربرد دارد.
  2. این استاندارد در موارد زیر کاربرد ندارد:

الف.      طرحهای مزایای بازنشستگی یا سایر طرحهای مزایای بلندمدت کارکنان که استاندارد حسابداری 33 مزایای بازنشستگی کارکنان در مورد آنها کاربرد دارد.

ب.        صورتهای مالی جداگانه واحد تجاری که استاندارد حسابداری 18 صورتهای مالی جداگانه (تجدیدنظرشده 1398) در مورد آنها کاربرد دارد. با وجود این:

  1. اگر واحد تجاری در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده منافعی داشته باشد و صورتهای مالی جداگانه را به عنوان تنها صورتهای مالی خود تهیه کند، باید الزامات بندهای 35 تا 43 را در تهیه صورتهای ‌مالی جداگانه بکار گیرد.
  2. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری که در صورتهای مالی آن، تمام واحدهای تجاری فرعی طبق بند 33 استاندارد حسابداری 39 صورتهای مالی تلفیقی (مصوب 1398) به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شوند و تغییرات ارزش منصفانه در سود یا زیان دوره منعکس می‌گردد، باید موارد افشای الزامی مرتبط با واحدهای تجاری سرمایه‌گذاری طبق این استاندارد را ارائه کند.

پ.        منافع یک واحد تجاری که در مشارکت سهیم است اما کنترل مشترک بر آن ندارد؛ مگر ‌اینکه آن منافع منجر به نفوذ قابل ملاحظه در توافق شود یا منافعی در واحد تجاری ساختاریافته باشد.

ت.        منافع در واحد تجاری دیگر که طبق استاندارد حسابداری 15 حسابداری سرمایه‌گذاریها به حساب منظور می‌شود. با وجود این، واحد تجاری باید این استاندارد را در موارد زیر بکار گیرد:

  1. هرگاه آن منافع، منافع در واحد تجاری وابسته یا مشارکت ‌خاص باشد که طبق استاندارد حسابداری 20 سرمایه‌گذاری در واحدهای‌ تجاری وابسته و مشارکتهای خاص (تجدیدنظرشده 1398)، به ارزش منصفانه اندازه‌گیری می‌شود و تغییرات ارزش منصفانه در سود یا زیان دوره منعکس می‌گردد؛ یا
  2. هرگاه آن منافع، منافع در یک واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده باشد.

قضاوتها و مفروضات عمده

  1. واحد تجاری باید اطلاعاتی درباره قضاوتها و مفروضات عمده (و تغییر در‌ آن قضاوتها و مفروضات) مورد استفاده برای تعیین موارد زیر را افشا کند:

الف.    اینکه بر واحد تجاری دیگر، یعنی واحد تجاری سرمایه‌پذیر‌تشریح‌شده در بند‌های 7 و 8 استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398)، کنترل دارد یا خیر؛

ب.       اینکه کنترل مشترک بر یک توافق، یا نفوذ قابل ملاحظه در واحد تجاری دیگر دارد یا خیر؛ و

پ.       نوع مشارکت (یعنی عملیات مشترک یا مشارکت خاص) هنگامی‌که مشارکت از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی شده باشد.

  1. قضاوتها و مفروضات عمده افشاشده طبق بند 8، شامل قضاوتها و مفروضاتی است که اگر واقعیتها و شرایط به‌‌گونه‌ای تغییر کند که نتیجه‌گیری واحد تجاری درباره وجود کنترل، کنترل مشترک یا نفوذ قابل ملاحظه، طی دوره گزارشگری تغییر کند، توسط واحد تجاری انجام می‌شود.
  2. به منظور رعایت الزامات بند 8، واحد تجاری باید، برای مثال، قضاوتها و مفروضات عمده‌ای را که برای تعیین موارد زیر استفاده کرده است، افشا کند:

الف.      نداشتن کنترل بر واحد تجاری دیگر علیرغم دارا بودن بیش از نصف حق رأی آن واحد تجاری دیگر.

ب.        کنترل واحد تجاری دیگر علیرغم دارا بودن کمتر از نصف حق رأی آن واحد تجاری دیگر.

پ.        نماینده یا اصیل بودن (به بندهای ب58 تا ب72 استاندارد حسابداری 39  (مصوب 1398) مراجعه شود).

ت.        نداشتن نفوذ قابل ملاحظه علیرغم دارا بودن حداقل 20 درصد حق رأی آن واحد تجاری دیگر.

ث.        نفوذ قابل ملاحظه در واحد تجاری دیگر علیرغم داشتن کمتر از 20 درصد حق رأی آن واحد تجاری دیگر.

وضعیت واحد تجاری سرمایه‌گذاری

  1. هرگاه واحد تجاری اصلی، طبق بند 29 استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398) به این نتیجه برسد که یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است، باید اطلاعاتی درباره قضاوتها و مفروضات عمده مورد استفاده برای تعیین اینکه یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود را افشا کند. اگر واحد تجاری مزبور، از یک یا چند ویژگی معمول واحدهای تجاری سرمایه‌گذاری برخوردار نباشد (به بند 30 استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398) مراجعه شود)، باید دلایل خود در خصوص اینکه با وجود این شرایط همچنان واحد تجاری سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود را افشا کند.
  2. هرگاه یک واحد تجاری، به واحد تجاری سرمایه‌گذاری تبدیل شود یا شرایط واحد تجاری سرمایه‌گذاری را از دست بدهد، باید تغییر در وضعیت واحد تجاری سرمایه‌گذاری و دلایل تغییر را افشا کند. افزون بر این، یک واحد تجاری که به واحد تجاری سرمایه‌گذاری تبدیل می‌شود، باید اثر این تغییر وضعیت را بر صورتهای مالی دوره مورد گزارش، به شرح زیر افشا نماید:

الف.      کل ارزش منصفانه واحدهای تجاری فرعی که شرایط تلفیق شدن را از دست می‌دهند، در تاریخ تغییر وضعیت؛

ب.        کل سود یا زیان، در صورت وجود، که طبق بند ب121 استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398) محاسبه می‌شود؛ و

پ.        قلم (اقلام) اصلی صورت سود و زیان که سود یا زیان مورد نظر در آن شناسایی می‌شود (در صورتی که جداگانه ارائه نشده باشد).

منافع در واحدهای تجاری فرعی

  1. واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که برای استفاده‌کنندگان صورتهای مالی تلفیقی، موارد زیر امکانپذیر شود:

الف.    درک:

  1. ترکیب گروه؛ و
  2. سهم دارندگان منافع فاقد حق کنترل از فعالیتها و جریانهای نقدی گروه (بند 15)؛ و

ب.       ارزیابی:

  1. ماهیت و میزان محدودیتهای عمده مربوط به توانایی واحد تجاری برای دسترسی به، یا استفاده از، داراییهای گروه و تسویه بدهیهای گروه (بند 16)؛
  2. ماهیت ریسکهای مرتبط با منافع واحد تجاری در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌شده و تغییر در آن ریسکها (بندهای 17 تا 20)؛
  3. آثار تغییر در منافع مالکیت واحد تجاری در واحد تجاری فرعی که منجر به از دست دادن کنترل نمی‌شود (بند 21)؛ و
  4. آثار از دست دادن کنترل یک واحد تجاری فرعی طی دوره گزارشگری (بند 22).
  5. زمانی‌که تاریخ یا دوره صورتهای ‌مالی واحد تجاری فرعی که در تهیه صورتهای مالی تلفیقی مورد استفاده قرار می‌گیرد با تاریخ یا دوره صورتهای ‌مالی تلفیقی تفاوت داشته باشد (به بند‌های ب113 و ب114 استاندارد حسابداری 39 مراجعه شود)، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      تاریخ پایان دوره گزارشگری صورتهای مالی واحد تجاری فرعی مزبور؛ و

ب.        دلیل استفاده از تاریخ یا دوره متفاوت.

سهم دارندگان منافع فاقد حق کنترل از فعالیتها و جریانهای نقدی گروه

  1. واحد تجاری باید برای‌ هر یک از واحدهای تجاری فرعی خود که منافع فاقد حق کنترل آنها برای واحد گزارشگر بااهمیت است، موارد زیر را افشا کند:

الف.      نام واحد تجاری فرعی.

ب.        محل اصلی فعالیت تجاری واحد تجاری فرعی (و کشور محل تأسیس آن، چنانچه متفاوت از محل اصلی فعالیت تجاری باشد).

پ.        نسبت منافع مالکیت دارندگان منافع فاقد حق کنترل.

ت.        نسبت حق رأی دارندگان منافع فاقد حق کنترل، در صورتی که با نسبت منافع مالکیت آنها تفاوت داشته باشد.

ث.        سود یا زیان دوره که طی دوره گزارشگری به منافع فاقد حق کنترل واحد تجاری فرعی تخصیص یافته است.

ج.        منافع فاقد حق کنترل انباشته واحد تجاری فرعی در پایان دوره گزارشگری.

چ.        خلاصه اطلاعات ‌مالی درباره واحد تجاری فرعی (به بند ب10 مراجعه شود).

ماهیت و میزان محدودیتهای عمده

  1. واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  محدودیتهای عمده (برای مثال، محدودیتهای قانونی، قراردادی و نظارتی) مربوط به توانایی واحد تجاری برای دسترسی به، یا استفاده از، داراییهای گروه و تسویه بدهیهای گروه، مانند:

  1. مواردی که توانایی واحد تجاری اصلی یا واحدهای تجاری فرعی آن را برای انتقال نقد یا سایر داراییها به (یا از) دیگر واحدهای تجاری گروه محدود می‌کند.
  2. تضمینها یا سایر الزاماتی که می‌تواند پرداخت سودهای ‌‌تقسیمی و سایر ستانده‌های مالکانه یا اعطا یا بازپرداخت وام را به (یا توسط) دیگر واحدهای تجاری گروه محدود کند.

ب.        ماهیت و میزان حق حمایتی دارندگان منافع فاقد حق کنترل در ایجاد محدودیت عمده در توانایی واحد تجاری برای دسترسی به، یا استفاده از، داراییهای گروه و تسویه بدهیهای گروه (مانند زمانی که واحد تجاری اصلی متعهد به تسویه بدهیهای واحد تجاری فرعی قبل از تسویه بدهیهای خود می‌باشد، یا زمانی که برای دسترسی به داراییها یا تسویه بدهیهای واحد تجاری فرعی، تصویب توسط دارندگان منافع فاقد حق کنترل الزامی است).

پ.        مبالغ دفتری داراییها و بدهیهای انعکاس‌یافته در صورتهای مالی تلفیقی، که این محدودیتها در مورد آنها اعمال می‌شود.

ماهیت ریسکهای مرتبط با منافع واحد تجاری در واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌شده

  1. واحد تجاری باید شرایط هر ‌یک از قراردادهایی را که می‌تواند واحد تجاری اصلی یا واحدهای تجاری فرعی آن را ملزم به حمایت مالی از یک واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌شده نماید، شامل رویداد‌ها یا شرایطی که می‌تواند واحد گزارشگر را در معرض زیان قرار ‌دهد (برای مثال، توافقهای نقدشوندگی یا تعیین رتبه اعتباری که با تعهد خرید داراییهای واحد تجاری ساختاریافته یا انجام حمایت مالی از آن ارتباط دارد)، افشا کند.
  2. چنانچه طی دوره گزارشگری، واحد تجاری اصلی یا هر یک از واحدهای تجاری فرعی آن، بدون داشتن تعهد قراردادی، به انجام حمایت ‌مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌شده اقدام کرده باشند (مانند خرید داراییهای واحد تجاری ساختاریافته یا ابزارهای مالی منتشرشده توسط آن)، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      نوع و میزان حمایت انجام‌شده، شامل وضعیتهایی که در آن واحد تجاری اصلی یا واحدهای تجاری فرعی آن، به واحد تجاری ساختاریافته در جذب حمایت مالی کمک می‌کنند؛ و

ب.        دلایل انجام حمایت.

  1. چنانچه طی دوره گزارشگری، واحد تجاری اصلی یا هر یک از واحدهای تجاری فرعی آن، بدون داشتن تعهد قراردادی، به انجام حمایت ‌مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده پیشین اقدام کرده باشند و این حمایت منجر به کنترل واحد تجاری ساختاریافته توسط واحد تجاری شود، واحد تجاری باید توضیحی درباره عوامل مربوط به اتخاذ چنین تصمیمی را افشا کند.
  2. واحد تجاری باید قصد فعلی خود برای انجام حمایت مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌شده، از جمله قصد کمک‌رسانی به واحد تجاری ساختاریافته در جذب حمایت مالی، را افشا کند.

آثار تغییرات در منافع مالکیت واحد تجاری اصلی در واحد تجاری فرعی، که منجر به از دست دادن کنترل نمی‌شود

  1. واحد تجاری باید جدولی ارائه دهد که آثار تغییر در منافع مالکیت در واحد تجاری فرعی که منجر به از دست دادن کنترل نمی‌شود را بر حقوق مالکانه قابل انتساب به مالکان واحد تجاری اصلی نشان دهد.

آثار از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی طی دوره گزارشگری

  1. واحد تجاری باید، در صورت وجود، سود یا زیان محاسبه‌شده طبق بند 27 استاندارد حسابداری 39 و موارد زیر را افشا کند:

الف.      بخشی از سود یا زیان که قابل انتساب به اندازه‌گیری سرمایه‌گذاری باقیمانده در واحد تجاری فرعی پیشین به ‌ارزش منصفانه در تاریخ از دست دادن کنترل است؛ و

ب.        قلم (اقلام) اصلی صورت سود و زیان که سود یا زیان مزبور (در صورتی که جداگانه ارائه نشده باشد)، در آن شناسایی می‌شود.

منافع در واحدهای تجاری فرعی تلفیق‌نشده (واحدهای تجاری سرمایه‌گذاری)

  1. واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید این موضوع را که طبق استاندارد حسابداری 39 ملزم به رعایت استثنای تلفیق است و سرمایه‌گذاری خود در واحد تجاری فرعی را به ارزش منصفانه اندازه‌گیری و تغییرات ارزش منصفانه را در سود یا زیان دوره منعکس می‌کند، افشا نماید.
  2. واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید موارد زیر را برای هر یک از واحدهای تجاری فرعی تلفیق‌نشده افشا کند:

الف.  نام واحد تجاری فرعی؛

ب.        محل اصلی فعالیت تجاری واحد تجاری فرعی (و کشور محل تأسیس آن، چنانچه متفاوت از محل اصلی فعالیت تجاری باشد)؛ و

پ.    نسبت منافع مالکیت واحد تجاری سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی و در صورت تفاوت، درصد حق رأی آن.

  1. چنانچه واحد تجاری سرمایه‌گذاری، واحد تجاری اصلی واحد تجاری سرمایه‌گذاری دیگری باشد، واحد تجاری اصلی باید موارد افشای مندرج در بند 24(الف) تا (پ) را برای سرمایه‌گذاریهایی که در کنترل واحد تجاری سرمایه‌گذاری فرعی است افشا کند. این افشا ممکن است از طریق گنجاندن صورتهای مالی واحد (واحدهای) تجاری فرعی که شامل اطلاعات فوق است در صورتهای مالی واحد تجاری اصلی، انجام پذیرد.
  2. واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  ماهیت و میزان محدودیتهای عمده (برای مثال، محدودیتهای ناشی از توافقهای استقراض، الزامات نظارتی یا قراردادها) درباره توانایی واحد تجاری فرعی تلفیق‌نشده برای انتقال وجوه به واحد تجاری سرمایه‌گذاری بابت تقسیم سود نقدی سهام یا بازپرداخت وامهای اعطایی واحد تجاری سرمایه‌گذاری به واحد تجاری فرعی تلفیق‌نشده؛ و

ب.    تعهد یا قصد فعلی خود برای انجام حمایت مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، از جمله تعهد یا قصد کمک‌رسانی به واحد تجاری فرعی در جذب حمایت مالی.

  1. چنانچه طی دوره گزارشگری، واحد تجاری سرمایه‌گذاری یا هر یک از واحدهای تجاری فرعی آن، بدون داشتن تعهد قراردادی، به انجام حمایت ‌مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری فرعی تلفیق‌نشده اقدام کرده باشد (مانند خرید داراییهای واحد تجاری فرعی یا ابزارهای منتشرشده توسط آن یا کمک به واحد تجاری فرعی در جذب حمایت مالی)، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      نوع و میزان حمایت انجام‌شده از هر یک از واحدهای تجاری فرعی تلفیق‌نشده؛ و

ب.        دلایل انجام حمایت.

  1. واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید شرایط هر یک از قراردادهایی را که می‌تواند واحد تجاری یا واحدهای تجاری فرعی تلفیق‌نشده آن را به حمایت مالی از واحد تجاری ساختاریافته تحت کنترل تلفیق‌نشده ملزم نماید، شامل رویداد‌ها یا شرایطی که می‌تواند واحد گزارشگر را در معرض زیان قرار ‌دهد (برای مثال، توافقهای نقدشوندگی یا تعیین رتبه اعتباری که با تعهد خرید داراییهای واحد تجاری ساختاریافته یا انجام حمایت مالی از آن ارتباط دارد)، افشا کند.
  2. چنانچه طی دوره گزارشگری، واحد تجاری سرمایه‌گذاری یا هر یک از واحدهای تجاری فرعی تلفیق‌نشده آن، بدون داشتن تعهد قراردادی، به انجام حمایت ‌مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری فرعی ساختاریافته تلفیق‌نشده‌ای که واحد تجاری سرمایه‌گذاری آن را کنترل نمی‌کند اقدام نماید، و اگر انجام این حمایت منجر به کنترل واحد تجاری ساختاریافته توسط واحد تجاری سرمایه‌گذاری شود، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید توضیحی درباره عوامل مربوط به اتخاذ چنین تصمیمی درخصوص انجام این حمایت را افشا کند.

منافع در مشارکتها و واحدهای تجاری وابسته

  1. واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند که برای استفاده‌کنندگان صورتهای مالی آن، موارد زیر امکانپذیر شود:

الف.    ماهیت، میزان و آثار ‌مالی منافع واحد تجاری در مشارکتها و واحدهای تجاری وابسته، شامل ماهیت و آثار رابطه قراردادی با دیگر سرمایه‌گذاران دارای کنترل مشترک بر مشارکتها یا دارای نفوذ قابل ملاحظه در واحدهای تجاری وابسته (بندهای 31 و 33 )؛ و

ب  .     ماهیت ریسکهای مرتبط با منافع واحد تجاری در مشارکتهای خاص و واحدهای تجاری وابسته و تغییرات در آن ریسکها (بند 34).

ماهیت، میزان و آثار مالی منافع واحد تجاری در مشارکتها و واحدهای تجاری وابسته

  1. واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.  برای هر مشارکت و واحد تجاری وابسته‌ای که برای واحد گزارشگر با‌اهمیت است:

  1. نام مشارکت یا واحد تجاری وابسته.
  2. ماهیت رابطه‌ واحد تجاری با مشارکت یا واحد تجاری وابسته (برای مثال، از طریق تشریح ماهیت فعالیتهای مشارکت یا واحد تجاری وابسته و اینکه آن فعالیتها راهبردی هستند یا خیر).
  3. محل اصلی فعالیت تجاری مشارکت یا واحد تجاری وابسته (و کشور محل تأسیس آن، چنانچه متفاوت از محل اصلی فعالیت تجاری باشد).
  4. نسبت منافع مالکیت یا سهم مشارکت واحد تجاری و در صورت تفاوت، درصد حق رأی (اگر عملی باشد).

ب.    برای هر مشارکت خاص و واحد تجاری وابسته‌ای که برای واحد گزارشگر با‌اهمیت است:

  1. اینکه سرمایه‌گذاری در مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته به روش ارزش ویژه اندازه‌گیری می‌شود یا به روش ارزش منصفانه.
  2. خلاصه اطلاعات ‌مالی درباره مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته، طبق بند‌های ب12 و ب13.
  3. اگر مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته به ‌روش ارزش ویژه به حساب منظور ‌می‌شود، ارزش منصفانه سرمایه‌گذاری واحد تجاری در مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته، مشروط بر اینکه برای سرمایه‌گذاری قیمت اعلام‌شده‌ در بازار وجود داشته باشد.

پ.    اطلاعات ‌مالی طبق بند ب16 درباره سرما‌یه‌گذاریهای واحد تجاری در مشارکتهای خاص و واحدهای تجاری وابسته که به تنهایی با‌اهمیت نیستند:

  1. برای تمام مشارکتهای خاصی که به تنهایی بی‌اهمیت هستند، به صورت مجموع
  2. و جداگانه برای تمام واحدهای تجاری وابسته‌ای که به تنهایی بی‌اهمیت هستند، به صورت مجموع.
  3. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، ضرورت ندارد موارد افشای الزامی طبق بندهای 31(ب) تا 31(پ) را ارائه کند.
  4. واحد تجاری باید موارد زیر را نیز افشا کند:

الف.  ماهیت و میزان محدودیتهای عمده (برای مثال، محدودیتهای ناشی از توافقهای استقراض، الزامات نظارتی یا قراردادها بین سرمایه‌گذاران دارای کنترل مشترک یا نفوذ قابل ملاحظه بر مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته) درباره توانایی مشارکتهای خاص یا واحد‌های تجاری وابسته برای انتقال وجوه به واحد تجاری بابت تقسیم سود نقدی سهام یا بازپرداخت وامهای اعطایی واحد تجاری.

ب.    هنگامی که تاریخ یا دوره‌ صورتهای ‌مالی یک مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته‌ که در بکارگیری روش ارزش ویژه استفاده شده است، با تاریخ یا دوره واحد تجاری تفاوت داشته باشد:

  1. تاریخ پایان دوره‌ گزارشگری صورتهای ‌مالی آن مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته؛ و
  2. دلیل استفاده از تاریخ یا دوره متفاوت.

پ.    سهم شناسایی‌نشده از زیانهای مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته، هم برای دوره گزارشگری و هم به صورت انباشته، در صورتی که واحد تجاری هنگام بکارگیری روش ارزش ویژه، شناسایی سهم خود از زیانهای مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته را متوقف کرده باشد.

ریسکهای مرتبط با منافع واحد تجاری در مشارکتهای خاص و واحدهای تجاری وابسته

  1. واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      تعهدات مرتبط با مشارکتهای خاص واحد تجاری جدا از مبلغ تعهدات مشخص‌شده در بندهای ب18 تا ب20.

ب.        طبق استاندارد حسابداری 4 ذخایر، بدهیهای احتمالی و داراییهای احتمالی، به جز ‌زمانی‌که احتمال زیان بعید باشد، بدهیهای احتمالی تحمل‌شده در ارتباط با منافع واحد تجاری در مشارکتهای خاص یا واحد‌های تجاری وابسته (شامل سهم واحد تجاری از بدهیهای احتمالی ‌که بطور مشترک، با دیگر سرمایه‌گذاران دارای کنترل مشترک بر مشارکت خاص، یا دارای نفوذ قابل ملاحظه بر واحد‌های تجاری وابسته تحمل می‌کند)، جدا از مبلغ بدهیهای احتمالی دیگر.

منافع در واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده

  1. واحد تجاری باید اطلاعاتی افشا کند‌ که برای استفاده‌کنندگان صورتهای ‌مالی آن، موارد زیر امکانپذیر شود:

الف.    درک ماهیت و میزان منافع واحد تجاری در واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده (بند‌های 38 تا 40)؛ و

ب.       ارزیابی ماهیت ریسکهای مرتبط با منافع واحد تجاری در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده و تغییر در آن ریسکها (بند‌های 41 تا 43).

  1. اطلاعات الزامی طبق بند 35(ب)، شامل اطلاعاتی درباره‌ آسیب‌پذیری واحد تجاری از ریسک‌ ارتباط واحد تجاری با واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده در دوره‌های گذشته است (مانند حمایت از واحد تجاری ساختاریافته)، حتی اگر واحد تجاری در تاریخ گزارشگری، دیگر هیچ ارتباط قراردادی با واحد تجاری ساختاریافته در تاریخ گزارشگری نداشته باشد.
  2. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، در صورتی ضرورت ندارد موارد افشای الزامی طبق بند 35 را برای یک واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده‌ ارائه کند که واحد تجاری سرمایه‌گذاری، واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده را کنترل کند و موارد افشای الزامی طبق بندهای 23 تا 29 را برای آن ارائه نماید.

ماهیت منافع

  1. یک واحد تجاری باید اطلاعات کیفی و کمّی درباره منافع خود در واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، ازجمله ماهیت، هدف، اندازه و فعالیتهای واحد تجاری ساختاریافته و نحوه تأمین مالی آن واحد تجاری ساختاریافته را افشا کند. افشا محدود به این موارد نیست.
  2. اگر واحد تجاری، به حمایت از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده‌ای اقدام کند که اطلاعات الزامی طبق ‌بند 41 را در مورد آن ارائه نمی‌کند (برای مثال، به دلیل اینکه در تاریخ گزارشگری، منافعی در آن واحد تجاری ندارد)، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      نحوه تعیین واحد‌های تجاری ساختاریافته برای حمایت توسط واحد تجاری؛

ب .       درآمد حاصل از آن واحدهای تجاری ساختاریافته طی دوره‌ گزارشگری، شامل شرحی از انواع درآمدهای گزارش‌شده؛ و

پ .       مبلغ دفتری (در زمان انتقال) تمام داراییهای منتقل‌شده به‌ آن واحدهای تجاری ساختاریافته طی دوره‌ گزارشگری.

  1. واحد تجاری باید اطلاعات مندرج در بند 39(ب) و (پ) را در قالب جدول ارائه کند، مگر ‌اینکه شکل دیگر ارائه مناسب‌تر باشد، و فعالیتهای حمایتی خود را در طبقات مربوط تقسیم‌بندی نماید (به بندهای ب2 تا ب6 مراجعه شود).

ماهیت ریسکها

  1. واحد تجاری باید خلاصه‌ای از موارد زیر را در قالب جدول افشا کند، مگر اینکه شکل دیگر ارائه مناسب‌تر باشد:

الف.      مبلغ دفتری داراییها و بدهیهای شناسایی‌شده در صورتهای ‌مالی، که با ‌منافع واحد تجاری در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده مرتبط است.

ب.        اقلام اصلی مندرج در صورت وضعیت ‌مالی، که داراییها و بدهیهای مزبور در آنها شناسایی می‌شود.

پ.        مبلغی که نشان‌دهنده حداکثر آسیب‌پذیری واحد تجاری از زیان ناشی از منافع در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده را ارائه ی‌دهد و نحوه تعیین حداکثر آسیب‌پذیری از زیان. چنانچه واحد تجاری نتواند حداکثر آسیب‌پذیری خود از زیان ناشی از منافع در واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده را به صورت کمّی بیان کند، این موضوع و دلایل آن را باید افشا نماید.

ت.        مقایسه‌ مبالغ دفتری داراییها و بدهیهای واحد تجاری که با منافع آن در واحدهای تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده مرتبط است و حداکثر آسیب‌پذیری واحد تجاری از زیان ناشی از آن واحد‌های تجاری.

  1. چنانچه طی دوره گزارشگری، واحد تجاری بدون داشتن تعهد قراردادی، به انجام حمایت مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده‌ای اقدام کرده باشد که در حال حاضر در آن منافعی دارد یا در گذشته در آن منافعی داشته است (برای مثال، خرید داراییهای واحد تجاری ساختاریافته یا ابزارهای منتشرشده توسط آن)، واحد تجاری باید موارد زیر را افشا کند:

الف.      نوع و میزان حمایت انجام‌شده، شامل وضعیتهایی که در آن، واحد تجاری به واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده برای جذب حمایت مالی کمک می‌کند؛ و

ب.        دلایل انجام حمایت.

  1. واحد تجاری باید قصد فعلی خود برای انجام حمایت مالی یا سایر حمایتها از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، از جمله قصد کمک‌رسانی به واحد تجاری ساختاریافته در جذب حمایت مالی، را افشا کند.

تاریخ اجرا

  1. 44. الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1400 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی

  1. با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی گزارشگری مالی 12 افشای منافع در واحدهای تجاری دیگر (ویرایش 2018) نيز رعايت‌ مي‌شود.

 

پيوست الف

اصطلاحات تعریف‌شده

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است.

درآمد حاصل از واحد تجاری ساختاریافته برای مقاصد این استاندارد، درآمد حاصل از واحد تجاری ساختاریافته، شامل حق‌الزحمه‌های مکرر و غیرمکرر، درآمد مالی، سودهای تقسیمی، سود یا زیان ناشی از تجدید اندازه‌گیری یا قطع شناخت منافع در واحدهای تجاری ساختاریافته و سود یا زیان ناشی از انتقال داراییها و بدهیها به واحد تجاری ساختاریافته است، اما محدود به این موارد نیست.
منافع در واحد تجاری دیگر برای مقاصد این استاندارد، منافع در واحد تجاری دیگر، به روابط قراردادی و غیرقراردادی اشاره دارد که واحد تجاری را در معرض بازده متغیر ناشی از عملکرد واحد تجاری دیگر قرار می‌دهد. منافع در واحد تجاری دیگر، می‌تواند به صورت در اختیار داشتن ابزارهای مالکانه یا بدهی و نیز اشکال دیگر رابطه مانند تأمین منابع مالی، تأمین نقدینگی، بهبود اعتبار و تضمینها باشد، اما محدود به این موارد نیست. منافع در واحد تجاری دیگر، شامل ابزاری است که واحد تجاری از طریق آن بر واحد تجاری دیگر، کنترل، کنترل مشترک یا نفوذ قابل ملاحظه دارد. واحد تجاری لزوماً به صرف داشتن رابطه معمول مشتری‌ـ تأمین‌کننده، منافعی در واحد تجاری دیگر ندارد.

بند‌های ب7 تا ب9، اطلاعات بیشتری درباره منافع در واحدهای تجاری دیگر ارائه می‌کند.

در بند‌های ب55 تا ب57 استاندارد حسابداری 39، بازده متغیر توضیح داده شده است.

واحد تجاری ساختاریافته یک واحد تجاری که به‌گونه‌ای سازماندهی شده است که حق رأی یا سایر حقوق مشابه، عامل اصلی در تعیین کنترل‌کننده واحد تجاری نیست، مانند زمانی که حق رأی‌ تنها در ارتباط با وظایف اداری است و فعالیتهای مربوط از طریق قرارداد هدایت می‌شود.

در بند‌های ب22 تا ب24، اطلاعات بیشتری درباره واحدهای تجاری ساختاریافته ارائه شده است.

اصطلاحات زیر، در استاندارد حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1398)، استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده 1398)، استاندارد حسابداری 39  (مصوب 1398) و استاندارد حسابداری 40 مشارکتها (مصوب 1398) تعریف شده است و در این استاندارد با معانی مشخص‌شده در استانداردهای مزبور، بکار گرفته می‌شود:

  • واحد تجاری وابسته
  • صورتهای مالی تلفیقی
  • کنترل واحد تجاری
  • روش ارزش ویژه
  • گروه
  • واحد تجاری سرمایه‌گذاری
  • مشارکت
  • کنترل مشترک
  • عملیات مشترک
  • مشارکت خاص
  • منافع فاقد حق کنترل
  • واحد تجاری اصلی
  • حق حمایتی
  • فعالیتهای مربوط
  • صورتهای مالی جداگانه
  • شخصیت جداگانه
  • نفوذ قابل ملاحظه
  • واحد تجاری فرعی.

 

پيوست ب

رهنمود بکارگیری

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد است. در این پیوست کاربرد بندهای 1 تا 43 تشریح می‌شود و مانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

ب1.  در مثالهای این پیوست، وضعیتهای فرضی توصیف می‌شود. اگرچه برخی جنبه‌های مثالهای ذکر شده ممکن است در الگوهای واقعی وجود داشته باشد، اما در زمان بکارگیری استاندارد حسابداری 41، ارزیابی تمام واقعيتها و شرایط یک الگوی واقعی خاص، ضرورت دارد.

تجمیع (بند4)

ب2.  واحد تجاری باید، با توجه به شرایط خود، درباره‌ میزان جزئیات ارائه‌شده برای تأمین نیازهای اطلاعاتی استفاده‌کنندگان، میزان تأکید بر ابعاد مختلف الزامات و چگونگی تجمیع اطلاعات، تصمیم‌گیری کند. توازن بین صورتهای ‌مالی حجیم با جزئیات بیش از حد که ممکن است برای استفاده‌کنندگان صورتهای ‌مالی کمک‌کننده نباشد و اطلاعات‌ مبهم در نتیجه تجمیع بیش از حد، ضرورت دارد.

ب3.  واحد تجاری ممکن است افشاهای الزامی طبق این استاندارد در مورد منافع در واحدهای‌ تجاری مشابه را تجمیع کند، مشروط بر اینکه تجمیع، با هدف افشا و الزام بند ب4 سازگار باشد و اطلاعات ارائه‌شده را مبهم نکند. واحد تجاری باید چگونگی تجمیع منافع خود در واحد‌های تجاری مشابه را افشا نماید.

ب4.  واحد تجاری باید برای منافع در موارد زیر اطلاعات را بطور جداگانه افشا کند:

الف.      واحد‌های تجاری فرعی؛

ب.        مشارکتهای خاص؛

پ.        عملیات مشترک؛

ت.        واحد‌های تجاری وابسته؛ و

ث.        واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده.

ب5.  واحد تجاری برای تعیین اینکه اطلاعات تجمیع شود یا خیر، باید به اطلاعات کمّی و کیفی درباره ویژگیهای مختلف ریسک و بازده هر یک از واحد‌های تجاری که آنها را برای تجمیع در نظر گرفته است و اهمیت هر یک از این واحد‌های تجاری برای واحد گزارشگر، توجه کند. واحد تجاری باید افشاها را به‌گونه‌ای انجام دهد ‌که ماهیت و میزان منافع در سایر واحد‌های تجاری را برای استفاده‌کنندگان صورتهای مالی به روشنی تشریح کند.

ب6.  نمونه‌هایی از سطوح تجمیع بین طبقات مندرج در بند ب4 که می‌تواند مناسب باشد، به شرح زیر است:

الف.      ماهیت فعالیتها (برای مثال، یک واحد تجاری تحقیق و توسعه، واسطه تأمین مالی کارتهای اعتباری متغیر).

ب.        طبقه‌بندی صنعت.

پ.        موقعیت جغرافیایی (مانند کشور یا منطقه).

منافع در واحد‌های تجاری دیگر

ب7.  منافع در واحد تجاری دیگر، به روابط قراردادی و غیرقراردادی اشاره دارد که واحد گزارشگر را در معرض بازده متغیر ناشی از عملکرد واحد تجاری دیگر قرار می‌دهد. توجه به هدف و سازماندهی واحد تجاری دیگر، می‌تواند به واحد گزارشگر هنگام ارزیابی اینکه در آن واحد تجاری منافع دارد یا خیر، و در نتیجه، ملزم به ارائه افشا طبق این استاندارد است یا خیر، کمک کند. این ارزیابی، باید ریسکهایی که واحد تجاری دیگر برای ایجاد آنها سازماندهی شده و ریسکهایی که واحد تجاری دیگر برای انتقال آنها به واحد گزارشگر و طرفهای دیگر سازماندهی شده است را مدنظر قرار دهد.

ب8.  یک واحد گزارشگر، بطور معمول از طریق در اختیار داشتن ابزارها ‌(مانند ابزارهای بدهی یا مالکانه منتشرشده توسط واحد تجاری دیگر) یا از طریق داشتن روابط دیگری که نوسان را جذب می‌کند، در معرض بازده متغیر ناشی از عملکرد واحد تجاری دیگر قرار می‌گیرد. برای مثال، فرض کنید یک واحد تجاری ساختاریافته، پر‌تفویی از وامها در اختیار دارد. واحد تجاری ساختاریافته، یک سواپ نکول اعتبار را به منظور حفاظت خود در مقابل عدم پرداخت اصل و سود مربوط به وامها، از واحد تجاری دیگر (واحد گزارشگر) دریافت می‌کند. در چنین حالتی، واحد گزارشگر از روابطی برخوردار است که آن را در معرض بازده متغیر ناشی از عملکرد واحد تجاری ساختاریافته قرار می‌دهد، زیرا سواپ نکول اعتبار، نوسان بازده واحد تجاری ساختاریافته را جذب می‌کند.

ب9.  برخی ابزارها، برای انتقال ریسک از واحد گزارشگر به واحد تجاری دیگر سازماندهی شده‌اند. این ابزارها، برای واحد تجاری دیگر بازده متغیر ایجاد خواهند کرد اما بطور معمول، واحد گزارشگر را در معرض بازده متغیر ناشی از عملکرد واحد تجاری دیگر قرار نمی‌دهند. برای مثال، فرض کنید یک واحد تجاری ساختاریافته، به منظور فراهم کردن فرصتهای سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذارانی که تمایل دارند در معرض ریسک‌ اعتباری واحد تجاری ”الف“ قرار گیرند، تأسیس شده است (واحد تجاری ”الف“، شخص وابسته هیچ یک از طرفهای توافق نیست). واحد تجاری ساختاریافته، از طریق انتشار اسناد متناسب با ریسک اعتباری واحد تجاری ”الف“ (اسناد اعتباری) برای سرمایه‌گذاران مزبور، تأمین مالی می‌کند و عواید آن را برای سرمایه‌گذاری در پرتفویی از داراییهای‌ مالی بدون ریسک استفاده می‌نماید. واحد تجاری ساختاریافته از طریق انعقاد سواپ نکول اعتبار با طرف قرارداد سواپ، در معرض ریسک اعتباری واحد تجاری ”الف“ قرار می‌گیرد. سواپ نکول اعتبار، در ازای مبلغ پرداخت‌‌شده توسط طرف قرارداد سواپ، ریسک اعتباری واحد تجاری”الف“ را به واحد تجاری ساختاریافته منتقل می‌کند. سرمایه‌گذاران واحد تجاری ساختاریافته، بازده بیشتری دریافت می‌کنند که نشان‌دهنده بازده حاصل از پرتفوی داراییهای واحد تجاری ساختاریافته و مبلغ پرداخت‌شده در سواپ نکول اعتبار است. طرف قرارداد سواپ، ارتباطی با واحد تجاری ساختاریافته ندارد و ازاین‌رو، در معرض نوسان بازده ناشی از عملکرد واحد تجاری ساختاریافته قرار نمی‌گیرد، زیرا سواپ نکول اعتبار، به جای جذب نوسان بازده واحد تجاری ساختاریافته، نوسان را به واحد تجاری ساختاریافته منتقل می‌کند.

خلاصه اطلاعات ‌مالی در مورد واحد‌های تجاری ‌فرعی، مشارکتهای خاص و واحد‌های تجاری وابسته (بند‌های 15 و 31)

ب10. واحد تجاری باید برای هر واحد تجاری فرعی که منافع فاقد حق کنترل آن برای واحد گزارشگر بااهمیت است، موارد زیر را افشا کند:

الف.  سود سهام پرداخت‌‌شده به دارندگان منافع فاقد حق کنترل.

ب .       اطلاعات‌ مالی خلاصه‌شده درباره داراییها، بدهیها، سود‌ یا زیان دوره و جریانهای نقدی واحد تجاری فرعی که استفاده‌کنندگان را قادر به درک سهم دارندگان منافع فاقد حق کنترل از فعالیتها و جریانهای نقدی گروه می‌کند. این اطلاعات ممکن است مواردی مانند داراییهای جاری، داراییهای غیر‌جاری، بدهیهای جاری، بدهیهای غیر‌جاری، درآمد عملیاتی، سود یا زیان دوره و مجموع سود و زیان جامع را شامل شود، اما محدود به این موارد نیست.

ب11. اطلاعات‌ مالی خلاصه‌شده الزامی طبق بند ب10(ب)، باید مبالغ پیش از حذف اقلام درون‌گروهی باشد.

ب12. واحد تجاری باید برای هر‌ مشارکت خاص و واحد‌ تجاری وابسته‌ای که برای واحد گزارشگر با‌اهمیت است، موارد زیر را افشا کند:

الف.      سود سهام دریافت‌شده از مشارکت ‌خاص یا واحد تجاری وابسته.

ب.        اطلاعات مالی خلاصه‌شده درباره مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته (به بند‌های ب14 و ب15 مراجعه شود) که موارد زیر را شامل می‌شود، اما محدود به این موارد نیست:

  1. داراییهای جاری.
  2. داراییهای غیر‌جاری.
  3. بدهیهای جاری.
  4. بدهیهای غیر‌جاری.
  5. درآمد عملیاتی.
  6. سود یا زیان حاصل از عملیات در حال تداوم.
  7. سود یا زیان حاصل از عملیات متوقف‌شده (پس از کسر مالیات).
  8. سایر اقلام سود و زیان جامع.
  9. مجموع سود و زیان جامع.

ب13. افزون بر اطلاعات مالی خلاصه‌شده الزامی طبق بند ب12، واحد تجاری باید برای هر مشارکت خاصی که برای واحد گزارشگر با‌اهمیت است، موارد زیر را افشا کند:

الف.      نقد و معادلهای نقد مندرج در بند ب12(ب)(1).

ب.        بدهیهای مالی جاری (به‌ غیر از پرداختنی‌های تجاری و سایر پرداختنی‌ها و ذخایر) مندرج در بند ب12(ب)(3).

پ.        بدهیهای مالی غیرجاری (به غیر از پرداختنی‌های تجاری و سایر پرداختنی‌ها و ذخایر) مندرج در بند ب12ب(4).

ت.    هزینه        استهلاک.

ث.        درآمد مالی.

ج.        هزینه مالی.

چ.        درآمد یا هزینه مالیات بر درآمد.

ب14. اطلاعات مالی خلاصه‌شده ارائه‌شده طبق بندهای ب12 و ب13، باید با مبالغ مندرج در صورتهای ‌مالی مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته، که طبق استاندارد‌های حسابداری تهیه شده است برابر باشد (و معادل سهم واحد تجاری از آن مبالغ نباشد). اگر واحد تجاری منافع خود در مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته را با استفاده از روش ارزش ویژه به حساب منظور کند:

الف.      مبالغ‌ مندرج در صورتهای ‌مالی مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته طبق استاندارد‌های حسابداری، باید به ‌منظور انعکاس تعدیلات انجام‌شده توسط واحد تجاری در زمان استفاده از روش ارزش ویژه، مانند تعدیل ارزش منصفانه در تاریخ تحصیل و تعدیل ناشی از تفاوت در رویه‌های حسابداری، تعدیل شود.

ب.        واحد تجاری باید صورت تطبیق اطلاعات مالی خلاصه‌شده با مبلغ دفتری منافع خود در مشارکت خاص و واحد تجاری وابسته را تهیه کند.

ب15. واحد‌ تجاری در صورت احراز موارد زیر، می‌تواند اطلاعات مالی خلاصه‌شده طبق بندهای ب12 و ب13 را بر مبنای صورتهای مالی مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته ارائه کند:

الف.      واحد تجاری، منافع خود در مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته را، طبق استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده در سال 1398) به ‌ارزش منصفانه اندازه‌گیری ‌می‌کند؛ و

ب.        مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته، صورتهای‌ مالی طبق استاندارد‌‌های حسابداری تهیه نمی‌کنند و تهیه‌ صور‌تهای مالی مزبور بر آن اساس، غیرعملی است یا منجر به مخارج غیرضروری می‌شود.

در این صورت، واحد تجاری باید مبنای تهیه اطلاعات مالی خلاصه‌شده را افشا کند.

ب16. واحد‌ تجاری باید مبلغ دفتری منافع خود در تمام مشارکتهای خاص و واحد‌های تجاری وابسته را که به تنهایی بی‌اهمیت هستند و برای حسابداری آنها از روش ارزش ویژه استفاده می‌شود، به صورت مجموع افشا کند. همچنین، واحد تجاری باید کل مبلغ سهم خود از موارد زیر در مشارکتهای خاص یا واحد‌های تجاری وابسته را جداگانه افشا نماید:

الف.      سود یا زیان حاصل از عملیات در حال تداوم.

ب .       سود یا زیان حاصل از عملیات متوقف‌شده (پس از کسر مالیات).

پ .       سایر اقلام سود و زیان جامع.

ت .       مجموع سود و زیان جامع.

واحد تجاری، موارد افشای مربوط به ‌مشارکتهای خاص و واحد‌های تجاری وابسته را به‌طور جداگانه ارائه می‌کند.

ب17. هرگاه منافع واحد تجاری در یک واحد تجاری ‌فرعی، مشارکت خاص یا واحد تجاری وابسته ‌(یا بخشی از منافع آن در یک مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته)، طبق استاندارد حسابداری 31 به عنوان نگهداری‌شده برای فروش طبقه‌بندی شود (یا در مجموعه واحد طبقه‌بند‌ی‌شده برای فروش قرار ‌گیرد)، واحد تجاری ملزم به افشای اطلاعات ‌مالی خلاصه‌شده برای آن واحد تجاری فرعی، مشارکت‌ خاص یا واحد تجاری وابسته طبق بند‌های ب10 تا ب16 نیست.

تعهدات مرتبط با مشارکتهای خاص (بند 34(الف))

ب18. واحد تجاری باید تمام تعهدات ایجادشده شناسایی‌نشده در تاریخ گزارشگری که با منافع آن در مشارکت خاص (شامل سهم از تعهداتی که بطور مشترک با دیگر سرمایه‌گذاران دارای کنترل مشترک بر مشارکت خاص ایجاد شده است) مرتبط است را افشا کند. این تعهدات شامل مواردی است که ممکن است موجب جریان آتی خروج نقد یا دیگر منابع شوند.

ب19. تعهدات شناسایی‌نشده که ممکن است موجب جریان آتی خروج نقد یا دیگر منابع شوند، شامل موارد زیر است:

الف.      تعهدات شناسایی‌نشده برای تأمین وجوه یا منابع، برای مثال، در نتیجه:

  1. موافقت‌نامه تأسیس یا تحصیل یک مشارکت خاص (که برای مثال، واحد تجاری را ملزم به تأمین وجوه در دوره زمانی مشخصی می‌کند).
  2. پروژه‌های سرمایه‌بر که مشارکت خاص عهده‌دار شده است.
  3. تعهدات خرید غیرمشروط، شامل خرید تجهیزات، موجودیها یا خدماتی که واحد تجاری متعهد به خرید آنها از مشارکت خاص یا از طرف مشارکت خاص است.
  4. تعهدات شناسایی‌نشده برای تأمین وامها یا دیگر حمایتهای ‌مالی برای یک مشارکت خاص.
  5. تعهدات شناسایی‌نشده برای اعطای امکانات به یک مشارکت‌ خاص، مانند داراییها یا خدمات.
  6. سایر تعهدات شناسایی‌نشده غیر قابل فسخ مرتبط با یک مشارکت خاص.

ب.        تعهدات شناسایی‌نشده برای تحصیل منافع مالکیت‌ (یا بخشی از آن منافع مالکیت) طرف دیگر در یک مشارکت خاص، مشروط به وقوع یا عدم وقوع رویدادی معین در آینده.

ب20. الزامات و مثالهای مندرج در بندهای ب18 و ب19، برخی انواع الزامات افشا طبق بند 18 استاندارد حسابداری 12 افشای اطلاعات اشخاص وابسته را تشریح می‌کند.

منافع در واحد‌های تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده (بند‌های 24 تا 31)

واحد‌های تجاری ساختاریافته

ب21. واحد تجاری ساختاریافته، یک واحد تجاری است که به‌گونه‌ای سازماندهی شده است که حق رأی یا سایر حقوق مشابه، عامل اصلی در تعیین کنترل‌کننده‌ واحد تجاری نیست، مانند زمانی که حق رأی تنها به وظایف اداری مربوط می‌شود و فعالیتهای مربوط از طریق قرارداد هدایت می‌گردد.

ب22. یک واحد تجاری ساختاریافته، اغلب از برخی یا تمام ویژگیها و خصوصیات زیر برخوردار است:

الف.      فعالیتهای محدود.

ب.        هدف محدود که به خوبی تعریف شده است، مانند انعقاد قرارداد اجاره دارای صرفه مالیاتی، انجام فعالیتهای تحقیق و توسعه، فراهم کردن منبع سرمایه یا تأمین مالی برای واحد تجاری یا فراهم کردن فرصتهای سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذاران از طریق انتقال ریسکها و مزایای مرتبط با داراییهای واحد تجاری ساختاریافته به سرمایه‌گذاران.

پ.        حقوق مالکانه ناکافی که به واحد تجاری ساختاریافته اجازه تأمین مالی فعالیتها بدون حمایت ‌مالی تبعی را نمی‌دهد.

ت.        تأمین ‌مالی برای سرمایه‌گذاران به شکل ابزارهای متصل‌شده به یکدیگر از طریق قراردادهای چندجانبه‌ای که تمرکز ریسک اعتباری یا سایر ریسکها را ایجاد می‌کنند.

ب23. نمونه‌هایی از واحد‌های تجاری ساختاریافته به شرح زیر است، اما محدود به این موارد نیست:

الف.      واسطه‌های تأمین مالی.

ب.        تأمین مالی به پشتوانه دارایی.

پ.        برخی صندوقهای سرمایه‌گذاری.

ب24. یک واحد تجاری‌که از طریق حق رأی کنترل می‌شود، واحد تجاری ساختاریافته محسوب نمی‌شود، زیرا برای مثال، تجدید ساختار این واحدها به سهولت توسط اشخاص ثالث تأمین مالی می‌شود.

ماهیت ریسکهای ناشی از منافع در واحدهای تجاری ساختار یافته تلفیق‌نشده (بندهای 41 تا 43)

ب25. افزون بر اطلاعات الزامی طبق بند‌های 41 تا 43، واحد تجاری باید اطلاعات دیگری را به منظور مطابقت با هدف بند 35(ب) افشا کند.

ب26. نمونه‌هایی از اطلاعات که با توجه به شرایط، ممکن است به ارزیابی ریسکهایی مربوط باشد که واحد تجاری هنگام برخورداری از منافع در یک واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده در معرض آنها قرار می‌گیرد، به شرح زیر است:

الف.      شرایط یک توافق که واحد تجاری را ملزم به انجام حمایت ‌مالی از واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده می‌کند (برای مثال، توافقهای نقدشوندگی یا تعیین رتبه اعتباری مرتبط با تعهدات خرید داراییهای واحد تجاری ساختاریافته یا انجام حمایت مالی از آن)، شامل:

  1. شرحی از رویداد‌ها یا شرایطی که ‌‌می‌تواند واحد گزارشگر را در معرض زیان قرار دهد.
  2. اینکه شرایطی وجود دارد که تعهد را محدود می‌کند.
  3. اینکه اشخاص دیگری برای انجام حمایت مالی وجود دارند یا خیر، و در صورت وجود، تعهدات واحد گزارشگر در مقایسه با تعهدات آن اشخاص چگونه رتبه‌بندی می‌شود.

ب.        زیانهای تحمل‌شده توسط واحد تجاری طی دوره گزارشگری مرتبط با منافع آن در واحد‌ تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده.

پ.        انواع درآمدهایی که واحد تجاری طی دوره گزارشگری به واسطه منافع خود در واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده دریافت می‌کند.

ت.        اینکه واحد تجاری ملزم به جذب زیانهای واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، پیش از سایر طرفین می‌باشد یا خیر، حداکثر محدودیت این زیانها برای واحد تجاری، و (در صورت مربوط بودن) مبالغ زیانهای بالقوه تحمل‌شده توسط اشخاصی که منافع آنها، نسبت به منافع واحد تجاری در واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، در جایگاه پایین‌تری قرار دارد.

ث.        اطلاعاتی درباره توافقهای نقدشوندگی، تضمینها یا سایر تعهدات به اشخاص ثالث که ممکن است ارزش منصفانه یا ریسک منافع واحد تجاری در واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده را تحت تأثیر قرار دهد.

ج.    مشکلاتی که واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده در تأمین ‌مالی فعالیتهای خود طی دوره گزارشگری با آن مواجه بوده است.

چ.    در ارتباط با تأمین مالی یک واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده، شیوه‌های تأمین مالی (برای مثال، اوراق بهادار تجاری یا اسناد میان‌مدت) و میانگین موزون عمر آنها. در صورتی‌ که واحد تجاری ساختاریافته از داراییهای بلندمدتی برخوردار باشد ‌که از طریق تأمین مالی کوتاه‌مدت تأمین مالی شده‌اند، این اطلاعات می‌تواند شامل تجزیه و تحلیل‌ سررسید داراییها و تأمین مالی واحد تجاری ساختاریافته تلفیق‌نشده باشد.

 

 

 




استاندارد چهل حسابداری

استاندارد چهل حسابداری درخصوص مشارکتها می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد حسابداری شماره 40

هدف

  1. هدف این استاندارد، تعیین اصول گزارشگری مالی برای واحدهای تجاری است که در توافقهای تحت کنترل مشترک (یعنی مشارکتها)، منافعی دارند.

دستیابی به هدف

  1. برای دستیابی به هدف اشاره‌شده در بند 1، این استاندارد کنترل مشترک را تعریف می‌کند و هر واحد تجاری را که طرف یک مشارکت است ملزم می‌نماید با ارزیابی حقوق و تعهدات خود، نوع مشارکت را تعیین کند و حسابداری حقوق و تعهدات خود را باتوجه به نوع مشارکت انجام دهد.

دامنه کاربرد

  1. این استاندارد، باید توسط تمام واحدهای تجاری که طرف یک مشارکت هستند، بکار گرفته شود.

مشارکتها

  1. مشارکت، توافقی است که به موجب آن، دو یا چند طرف کنترل مشترک دارند.
  2. یک مشارکت دارای ویژگیهای زیر است:

الف.   طرفهای مشارکت، طبق یک قرارداد، الزاماتی دارند (به بندهای ب2 تا ب4 مراجعه شود).

ب.     آن قرارداد، به دو یا چند طرف از آن طرفها، کنترل مشترک بر مشارکت را اعطا می‌کند (به بندهای 7 تا 13 مراجعه شود).

  1. مشارکت، یا عملیات مشترک است یا مشارکت خاص.

کنترل مشترک

  1. کنترل مشترک، تسهیم کنترل یک مشارکت بطور قراردادی است که تنها زمانی وجود دارد که تصمیمات درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم اجماع تمام طرفهایی است که در کنترل سهیم هستند.
  2. واحد تجاری که یک طرف توافق است باید ارزیابی کند که آیا قرارداد، برای تمام طرفها یا گروهی از طرفها، کنترل جمعی بر توافق را ایجاد می‌کند یا خیر. کنترل جمعی زمانی برای تمام طرفها یا گروهی از طرفها وجود دارد که هدایت فعالیتهای دارای تأثیر قابل ملاحظه بر بازده توافق (یعنی فعالیتهای مربوط)، مستلزم همکاری مشترک آنها باشد.
  3. پس از آنکه مشخص شد تمام طرفها یا گروهی از طرفها، توافق را بطور جمعی کنترل می‌کنند، کنترل مشترک تنها زمانی وجود دارد که تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم اجماع تمام طرفهایی باشد که بطور جمعی آن توافق را کنترل می‌کنند.
  4. در یک مشارکت، هیچ‌ یک از طرفها به تنهایی مشارکت را کنترل نمی‌کند. هر طرف دارای کنترل مشترک بر مشارکت، می‌تواند از کنترل مشارکت توسط هر یک از طرفهای دیگر یا گروهی از طرفها جلوگیری کند.
  5. حتی اگر برخی از طرفهای یک توافق، کنترل مشترک بر آن نداشته باشند، این توافق می‌تواند یک مشارکت باشد. این استاندارد، بین طرفهایی که بر مشارکت کنترل مشترک دارند (مجریان عملیات مشترک یا شرکای خاص) و طرفهایی که در مشارکت سهیم هستند ولی کنترل مشترک بر آن ندارند، تمایز قائل می‌شود.
  6. ارزیابی وجود کنترل مشترک تمام طرفها یا گروهی از طرفها بر توافق، مستلزم اعمال قضاوت توسط واحد تجاری است. واحد تجاری باید این ارزیابی را با در نظر گرفتن تمام واقعیتها و شرایط انجام دهد (به بندهای ب5 تا ب11 مراجعه شود).
  7. در صورت تغییر در واقعیتها و شرایط، واحد تجاری باید کنترل مشترک خود بر توافق را مجدداً ارزیابی کند.

انواع مشارکتها

  1. واحد تجاری باید نوع مشارکتی را که در آن فعالیت دارد، تعیین کند. طبقه‌بندی یک مشارکت به عنوان عملیات مشترک یا مشارکت خاص، به حقوق و تعهدات طرفهای مشارکت بستگی دارد.
  2. عملیات مشترک، مشارکتی است که به‌ موجب آن، طرفهای دارای کنترل مشترک بر مشارکت، نسبت به داراییها و بدهیهای مربوط به مشارکت، حقوق و تعهدات داشته باشند. این طرفها، مجریان عملیات مشترک نامیده می‌شوند.
  3. مشارکت خاص، مشارکتی است که به‌ موجب آن، طرفهای دارای کنترل مشترک بر مشارکت، نسبت به خالص داراییهای مشارکت، از حق برخوردار باشند. این طرفها، شرکای خاص نامیده می‌شوند.
  4. واحد تجاری هنگام ارزیابی اینکه مشارکت از نوع عملیات مشترک است یا مشارکت خاص، قضاوت می‌کند. واحد تجاری، باید با در نظر گرفتن حقوق و تعهدات ناشی از مشارکت، نوع مشارکتی را که در آن فعالیت دارد تعیین کند. واحد تجاری، با توجه به ساختار و شکل حقوقی مشارکت، شرایط توافق‌شده بین طرفهای قرارداد و در صورت لزوم سایر واقعیتها و شرایط، حقوق و تعهدات خود را ارزیابی می‌نماید (به بندهای ب12 تا ب33 مراجعه شود).
  5. برخی مواقع، طرفها به ‌موجب یک موافقت‌نامه کلی که شرایط عمومی قراردادی را برای انجام یک یا چند فعالیت تعیین می‌کند، متعهد می‌شوند. در موافقت‌نامه کلی، ممکن است این‌گونه تعیین شود که طرفها، مشارکتهای متفاوتی برای انجام فعالیتهای خاصی که بخشی از موافقت‌نامه را تشکیل می‌دهد، ایجاد کنند. حتی اگر مشارکتهای مزبور به یک موافقت‌نامه کلی معین مربوط باشند، در صورتی که حقوق و تعهدات طرفها، با انجام فعالیتهای مختلف مشخص‌شده در موافقت‌نامه کلی تغییر کند، نوع مشارکتها متفاوت خواهد بود. در نتیجه، هرگاه طرفها، فعالیتهای مختلفی را که تشکیل‌دهنده بخشی از موافقت‌نامه کلی است به عهده بگیرند، عملیات مشترک و مشارکتهای خاص می‌توانند همزمان وجود داشته باشند.
  6. در صورت تغییر در واقعیتها و شرایط، واحد تجاری باید تغییر در نوع مشارکتی را که در آن فعالیت دارد، مجدداً ارزیابی کند.

صورتهای مالی طرفهای یک مشارکت

عملیات مشترک

  1. مجری عملیات مشترک باید در رابطه با منافع خود در عملیات مشترک، موارد زیر را شناسایی کند:

الف.      داراییهای خود، شامل سهم از داراییهایی که بطور مشترک نگهداری می‌شود؛

ب         بدهیهای خود، شامل سهم از بدهیهایی که بطور مشترک تحمل می‌شود؛

پ.        درآمد عملیاتی خود، حاصل از فروش سهم خود از محصولات عملیات مشترک؛

ت.        سهم خود از درآمد عملیاتی حاصل از فروش محصولات توسط عملیات مشترک؛ و

ث.        هزینه‌های خود، شامل سهم از هزینه‌هایی که بطور مشترک تحمل می‌شود.

  1. مجری عملیات مشترک، باید حسابداری داراییها، بدهیها، درآمدهای عملیاتی و هزینه‌های مربوط به منافع خود در عملیات مشترک را طبق استانداردهای حسابداری مربوط برای آن داراییها، بدهیها، درآمدهای عملیاتی و هزینه‌ها انجام دهد.
  2. هرگاه واحد تجاری منافعی در یک عملیات مشترک تحصیل کند که فعالیت آن عملیات مشترک، تشکیل‌دهنده یک فعالیت تجاری طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 ترکیبهای تجاری (مصوب 1398) باشد، واحد تجاری باید برای سهم خود طبق بند 20، تمام اصول حسابداری ترکیبهای تجاری مندرج در استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) و سایر استانداردهای حسابداری که با رهنمودهای این استاندارد تناقض ندارد را بکار گیرد و در ارتباط با ترکیب تجاری مزبور، اطلاعات الزامی طبق آن استانداردها را افشا کند. این موضوع هم برای تحصیل اولیه منافع و هم برای تحصیل منافع اضافی در یک عملیات مشترک که فعالیت آن عملیات مشترک تشکیل‌دهنده یک فعالیت تجاری است، کاربرد دارد. حسابداری تحصیل منافع در چنین عملیات مشترکی، در بندهای ب34 تا ب37 تعیین می‌شود.
  3. حسابداری معاملاتی مانند فروش، اعطا یا خرید داراییها بین یک واحد تجاری و عملیات مشترکی که واحد تجاری در آن مجری عملیات مشترک است، در بندهای ب38 تا ب41 تعیین می‌شود.
  4. طرفی که در عملیات مشترک سهیم است اما کنترل مشترک بر آن ندارد، در صورتي كه نسبت به داراییها و بدهیهای عملیات مشترک، حقوق و تعهداتی داشته باشد، باید حسابداری منافع خود در این توافق را طبق بندهای 20 تا 23 انجام دهد. اگر طرفی که در عملیات مشترک سهیم است اما کنترل مشترک بر آن ندارد، نسبت به داراییها و بدهیهای عملیات مشترک، حقوق و تعهداتی نداشته باشد، باید حسابداری منافع خود در عملیات مشترک را طبق استانداردهای حسابداری مربوط انجام دهد.

مشارکتهای خاص

  1. شریک خاص باید منافع خود در مشارکت خاص را به عنوان سرمایه‌گذاری شناسایی کند و حسابداری آن را طبق استاندارد حسابداری 20 سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته و مشارکتهای خاص (تجدیدنظرشده 1398)، با استفاده از روش ارزش ویژه انجام دهد، مگر آنکه واحد تجاری به دلیلی که در آن استاندارد تعیین شده است، از بکارگیری روش ارزش ویژه معاف شده باشد.
  2. طرفی که در مشارکت خاص سهیم است اما کنترل مشترک بر آن ندارد، باید حسابداری منافع خود در این توافق را طبق استاندارد حسابداری 15 حسابداری سرمایه‌گذاریها انجام دهد، مگر آنکه بر آن مشارکت خاص نفوذ قابل ملاحظه داشته باشد که در این‌ صورت باید حسابداری منافع خود در مشارکت خاص را طبق استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده 1398) انجام دهد.

صورتهای مالی جداگانه

  1. مجری عملیات مشترک یا شریک خاص، در صورتهای مالی جداگانه خود، باید حسابداری منافع خود در:

الف.    عملیات مشترک را طبق بندهای 20 تا 23 انجام دهد.

ب.       مشارکت خاص را طبق بند 10 استاندارد حسابداری 18 صورتهای مالی جداگانه (تجدیدنظرشده 1398) انجام دهد.

  1. طرفی که در مشارکت سهیم است، اما‌ کنترل مشترک بر آن ندارد، باید در صورتهای مالی جداگانه خود، حسابداری منافع در:

الف.    عملیات مشترک را طبق بند 24 انجام دهد؛

ب.       مشارکت خاص را طبق استاندارد حسابداری 15 انجام دهد، مگر آنکه واحد تجاری، بر آن مشارکت خاص نفوذ قابل ملاحظه داشته باشد که در آن صورت، باید بند 10 استاندارد حسابداری 18 (اصلاح‌شده در سال 1398) را بکار گیرد.

کنارگذاری استاندارد حسابداری 23 (1389)

  1. این استاندارد، جايگزين استاندارد حسابداری 23 حسابداري‌ مشاركتهاي‌ خاص‌ (اصلاح‌شده 1389) می‌شود.

تاریخ اجرا

  1. الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1400 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی

  1. با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی گزارشگری مالی 11 مشارکتها (ویرایش 2018) نيز رعايت‌ مي‌شود.

 

 

 

پيوست الف

اصطلاحات تعریف‌شده

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است.

مشارکت توافقی است که به موجب آن، دو یا چند طرف کنترل مشترک دارند.
کنترل مشترک تسهیم کنترل یک مشارکت بطور قراردادی است که تنها زمانی وجود دارد که تصمیمات درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم اجماع تمام طرفهایی است که در کنترل سهیم هستند.
عملیات مشترک مشارکتی که به ‌موجب آن، طرفهای دارای کنترل مشترک بر مشارکت، نسبت به داراییها و بدهیهای مربوط به این مشارکت، حقوق و تعهداتی دارند.
مجری عملیات مشترک یک طرف عملیات مشترک که بر آن عملیات مشترک، کنترل مشترک دارد.
مشارکت خاص مشارکتی است که به موجب آن، طرفهای دارای کنترل مشترک بر مشارکت، نسبت به خالص داراییهای مشارکت از حق برخوردار هستند.
شریک خاص یکی از طرفهای مشارکت خاص است که بر آن مشارکت خاص، کنترل مشترک دارد.
یک طرف مشارکت واحد تجاری که در مشارکت سهیم است، صرف‌نظر از اینکه بر آن مشارکت، کنترل مشترک داشته باشد یا خیر.
شخصیت جداگانه هر ساختار مالی که بطور جداگانه قابل تشخیص است، شامل اشخاص حقوقی مجزا یا اشخاصی که صرف‌نظر از دارا بودن یا نبودن شخصیت حقوقی، مورد پذیرش قانون هستند.

اصطلاحات زیر در استاندارد حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1398)، استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده 1398) یا استاندارد حسابداری 39 صورتهای مالی تلفیقی (مصوب 1398) تعریف شده است و در این استاندارد، با معانی مشخص‌شده در استانداردهای مزبور، مورد استفاده قرار می‌گیرد:

·         کنترل سرمایه‌پذیر
·         روش ارزش ویژه
·         تسلط
·         حقوق حمایتی
·         فعالیتهای مربوط
·         صورتهای مالی جداگانه
·         نفوذ قابل ملاحظه.

 

پیوست ب

رهنمود بکارگیری

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد است. در این پیوست کاربرد بندهای 1 تا 28 تشریح می‌شود و همانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

ب1.  در مثالهای این پیوست، وضعیتهای فرضی توصیف می‌شود. اگرچه برخی جنبه‌های مثالهای ذکرشده ممکن است در الگوهای واقعی وجود داشته باشد، اما در زمان بکارگیری استاندارد حسابداری 40، ارزیابی تمام واقعيتها و شرایط یک الگوی واقعی خاص، ضرورت دارد.

مشارکتها

قرارداد (بند 5)

ب2.  قراردادها، به روشهای مختلف مستند می‌شوند. یک قرارداد لازم‌الاجرا، اغلب، ولی نه همیشه، به صورت مکتوب است. سازوکارهای قانونی نیز بطور مستقل یا همراه با قراردادهای بین طرفها، توافقهای الزام‌آور ایجاد می‌کنند.

ب3.  هرگاه مشارکتها از طریق یک شخصیت جداگانه سازماندهی ‌شوند (به بندهای ب19 تا ب33 مراجعه شود)، قرارداد یا بعضی از جنبه‌های مفاد قرارداد، در برخی موارد در اساسنامه‌ها، شرکتنامه‌ها یا آیین‌نامه‌های شخصیت جداگانه درج می‌شود.

ب4.  قرارداد، شرایطی را مشخص می‌کند که طبق آن، طرفها در فعالیتهای موضوع قرارداد مشارکت می‌کنند. قرارداد، بطور معمول موضوعات زیر را دربرمی‌گیرد:

الف.  هدف، فعالیت و مدت مشارکت.

ب.    چگونگی انتصاب اعضای هیئت‌مدیره (یا سایر ارکان اداره‌کننده مشابه) مشارکت.

پ.    فرایند تصمیم‌گیری: موضوعاتی که مستلزم تصمیم‌گیری طرفها، حق رأی طرفها و سطح حمایت مورد نیاز از آن موضوعات است. فرایند تصمیم‌گیری مندرج در قرارداد، کنترل مشترک بر آن قرارداد را برقرار می‌کند (به بندهای ب5 تا ب11 مراجعه شود).

ت.    سرمایه یا سایر آورده‎‌های طرفها.

ث.    چگونگی سهیم شدن طرفها در داراییها، بدهیها، درآمدهای عملیاتی، هزینه‌ها یا سود یا زیان دوره مربوط به مشارکت.

کنترل مشترک (بندهای 7 تا 13)

ب5.  واحد تجاری در ارزیابی وجود کنترل مشترک بر یک توافق، ابتدا باید کنترل تمام طرفها، یا گروهی از طرفها بر آن توافق را ارزیابی کند. استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398)، کنترل را تعریف می‌کند و باید در تعیین این موضوع که آیا تمام طرفها یا گروهی از طرفها، در معرض بازده متغیر ناشی از مشارکت در توافق قرار دارند یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار هستند و آیا از طریق تسلط بر توافق، توانایی اثرگذاری بر آن بازده را دارند یا خیر، مورد استفاده قرار گیرد. هرگاه تمام طرفها یا گروهی از طرفها، بطور جمعی توانایی هدایت فعالیتهای دارای تأثیر قابل‌ملاحظه بر بازده توافق (یعنی فعالیتهای مربوط) را داشته باشند، طرفها، این توافق را بطور جمعی کنترل می‌کنند.

ب6.  پس از آنکه مشخص شد تمام طرفها یا گروهی از طرفها، بطور جمعی توافق را کنترل می‌کنند، واحد تجاری باید ارزیابی کند که بر توافق، کنترل مشترک دارد یا خیر. کنترل مشترک تنها زمانی وجود دارد که تصمیمات درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم اجماع طرفهایی باشد که توافق را بطور جمعی کنترل می‌کنند. ارزیابی اینکه توافق، توسط تمام طرفها یا گروهی از طرفها بطور مشترک یا توسط یکی از طرفها به تنهایی کنترل می‌شود، ممکن است مستلزم قضاوت باشد.

ب7.  در مواردی، فرایند تصمیم‌گیری مورد پذیرش طرفهای یک قرارداد، بطور تلویحی منجر به کنترل مشترک می‌شود. برای مثال، فرض کنید دو طرف، توافقی ایجاد می‌کنند که هریک، 50 درصد حق رأی در آن دارند و قرارداد بین آنها تصریح می‌کند که برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، حداقل 51 درصد آرا الزامی است. در این مورد، طرفها بطور تلویحی توافق کرده‌اند که بر توافق کنترل مشترک داشته باشند زیرا تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، نمی‌تواند بدون توافق هر دو طرف انجام گیرد.

ب8.  در موارد دیگر، قرارداد، حداقل نسبت حق رأی برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط را الزامی می‌کند. هنگامی که حداقل نسبت حق رأی لازم، از طریق بیش از یک ترکیب از طرفهای توافق‌کننده قابل دستیابی باشد، آن توافق، مشارکت تلقی نمی‌شود، مگر آنکه قرارداد تصریح کند کدام یک از طرفها (یا ترکیبی از طرفها) ملزم هستند برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، به اجماع برسند.

مثالهای کاربردی
مثال 1

فرض کنید سه طرف، یک توافق ایجاد می‌کنند: در این توافق الف 50 درصد، ب 30 درصد و پ 20 درصد حق رأی دارند. طبق قرارداد بین الف، ب و پ، داشتن حداقل 75 درصد آرا برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط الزامی است. حتی اگر الف بتواند مانع اتخاذ هر تصمیمی شود، توافق را کنترل نمی‌کند، زیرا او نیاز دارد با ب به توافق برسد. شرایط قرارداد مبنی بر الزامی بودن داشتن حداقل 75 درصد آرا برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، اشاره به این دارد که الف و ب، بر این توافق کنترل مشترک دارند، زیرا تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، بدون توافق الف و ب با یکدیگر، مقدور نیست.

مثال 2

فرض کنید یک توافق، سه طرف دارد: در این توافق الف 50 درصد و ب و پ هر یک 25 درصد حق رأی دارند. این قرارداد بین الف، ب و پ، تصریح می‌کند که داشتن حداقل 75 درصد آرا برای تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط الزامی است. حتی اگر الف بتواند مانع اتخاذ هر تصمیمی شود، توافق را کنترل نمی‌کند، زیرا او نیاز دارد با ب یا پ به توافق برسد. در این مثال، الف، ب و پ، توافق را بطور گروهی کنترل می‌کنند. با این وجود، بیش از یک ترکیب از طرفها می‌توانند برای رسیدن به 75 درصد آرا با یکدیگر توافق کنند (یعنی الف و ب یا الف و پ). در این شرایط، برای اینکه قرارداد بین طرفها، مشارکت باشد، ضرورت دارد مشخص شود که کدام ترکیب از طرفها لازم است درخصوص تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، با یکدیگر توافق کنند.

مثال 3

توافقی را در نظر بگیرید که در آن الف و ب، هر یک 35 درصد حق رأی دارند و 30 درصد از حق رأی باقیمانده، بطور گسترده پراکنده شده است. تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم تصویب توسط اکثریت دارندگان حق رأی است. الف و ب تنها در صورتی بر این توافق کنترل مشترک دارند که قرارداد مشخص کند تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط، مستلزم توافق الف و ب است.

ب9.  الزام به اجماع به این معنی است که هر یک از طرفهای دارای کنترل مشترک بر توافق، بتواند از تصمیمات یکجانبه (درباره فعالیتهای مربوط) که بدون موافقت وی توسط هر یک از طرفهای دیگر یا گروهی از طرفها اتخاذ می‌شود، جلوگیری کند. اگر الزام به اجماع تنها به تصمیماتی مربوط شود که به یکی از طرفها، حقوق حمایتی اعطا ‌می‌کند و نه تصمیماتی درباره فعالیتهای مربوط، آن طرف، طرف دارای کنترل مشترک بر توافق نیست.

ب10.  یک قرارداد ممکن است شامل بندهایی برای حل اختلافات، مانند نحوه داوری، باشد. در صورت نبود اجماع بین طرفهای دارای کنترل مشترک، این بندها، تصمیم‌گیری را امکانپذیر می‌کند. وجود این بندها، مانع کنترل مشترک توافق نمی‌شود و در نتیجه، توافق یک مشارکت است.

ب11. هرگاه یک توافق، در دامنه کاربرد استاندارد حسابداری 40 (مصوب 1398) قرار نگیرد، واحد تجاری باید حسابداری منافع در آن توافق را طبق استانداردهای حسابداری مربوط، مانند استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398)، استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده 1398) یا استاندارد حسابداری 15 انجام دهد.

انواع مشارکتها (بندهای 14 تا 19)

ب12.  مشارکتها، برای مقاصد گوناگون ایجاد می‌شوند (برای مثال، به عنوان روشی برای تقسیم هزینه‌ها و ریسک بین طرفها یا روشی برای فراهم کردن دسترسی طرفها به فناوری یا بازارهای جدید) و می‌توانند با استفاده از ساختارها و شکلهای حقوقی مختلف ایجاد شوند.

ب13. برخی مشارکتها مستلزم انجام فعالیتهای موضوع مشارکت از طریق شخصیت جداگانه نیست، اما سایر مشارکتها مستلزم ایجاد شخصیت جداگانه است.

ب14. طبقه‌بندی مشارکت طبق این استاندارد، به حقوق و تعهدات طرفها که از این مشارکت در روال عادی فعالیتهای تجاری حاصل می‌شود، بستگی دارد. این استاندارد، مشارکتها را به عملیات مشترک یا مشارکتهای خاص طبقه‌بندی می‌کند. هرگاه واحد تجاری، در ارتباط با داراییها و بدهیهای مشارکت، حقوق و تعهداتی داشته باشد، مشارکت، عملیات مشترک است. هرگاه واحد تجاری، نسبت به خالص داراییهای مشارکت، حقوقی داشته باشد، مشارکت، مشارکت خاص است. بندهای ب16 تا ب33، نحوه ارزیابی اینکه واحد تجاری در عملیات مشترک یا در مشارکت خاص منافع دارد را تعیین می‌کند.

طبقه‌بندی مشارکت

ب15. همان‌طور که در بند ب14 بیان شد، طبقه‌بندی مشارکت مستلزم آن است که طرفهای مشارکت، حقوق و تعهدات ناشی از مشارکت را ارزیابی کنند. واحد تجاری هنگام این ارزیابی، باید موارد زیر را در نظر بگیرد:

الف. ساختار مشارکت (به بندهای ب16 تا ب21 مراجعه شود).

ب.    چنانچه مشارکت از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی شود:

1 .    شکل حقوقی آن شخصیت جداگانه (به بندهای ب22 تا ب24 مراجعه شود)؛

2 .    شرایط توافق قراردادی (به بندهای ب25 تا ب28 مراجعه شود)؛ و

3 .    در صورت لزوم، سایر واقعیتها و شرایط (به بند‌های ب29 تا ب33 مراجعه شود).

ساختار مشارکت

مشارکتهایی که از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی نمی‌شود

ب16. مشارکتی که از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی نمی‌شود، عملیات مشترک است. در این موارد، قرارداد، حقوق طرفها نسبت به داراییها و درآمدهای مشارکت و تعهدات آنها نسبت به بدهیها و هزینه‌‌های مشارکت را ‌تعیین می‌کند.

ب17. در اغلب موارد، ماهیت فعالیتهای موضوع مشارکت و اینکه طرفها چگونه با یکدیگر آن فعالیتها را به عهده می‌گیرند، در قرارداد توصیف می‌شود. برای مثال، طرفهای مشارکت ممکن است برای تولید یک محصول با یکدیگر، توافق کنند و هر یک از طرفها، مسئول کار خاصی باشد و هر یک، از داراییهای خود استفاده کند و بدهیهای خود را تحمل نماید. همچنین، توافق قراردادی چگونگی تسهیم درآمد‌های عملیاتی و هزینه‌های مشترک بین طرفها را تعیین می‌کند. در این موارد، هر یک از مجریان عملیات مشترک، داراییها و بدهیهای استفاده‌شده برای کار خاص خود و سهم خود از درآمدهای عملیاتی و هزینه‌ها را طبق قرارداد، در صورتهای مالی خود شناسایی می‌کند.

ب18. در سایر موارد، برای مثال، طرفهای مشارکت ممکن است در مورد تسهیم و استفاده از یک دارایی با یکدیگر، توافق کنند. در این موارد، حقوق طرفها نسبت به دارایی که بطور مشترک بکار گرفته می‌شود و چگونگی تسهیم محصول یا درآمدهای عملیاتی حاصل از دارایی و مخارج عملیاتی بین طرفهارا قرارداد تعیین می‌کند. هر یک از مجریان عملیات مشترک، سهم خود از دارایی مشترک و سهم توافقی خود از هرگونه بدهی را به حساب منظور می‌کند و سهم خود از محصول، درآمدهای عملیاتی و هزینه‌ها را طبق قرارداد شناسایی می‌نماید.

مشارکتهایی که از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی می‌شود

ب19.  یک مشارکت که به موجب آن، داراییها و بدهیهای مرتبط با مشارکت در شخصیتی جداگانه نگهداری می‌شود، می‌تواند مشارکت خاص یا عملیات مشترک باشد.

ب20. اینکه طرف مشارکت، مجری عملیات مشترک است یا شریک خاص، به حقوق و تعهدات طرفها نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت که در شخصیت جداگانه نگهداری می‌شود، بستگی دارد.

ب21. با توجه به بند ب15، هرگاه طرفها، مشارکت را در یک شخصیت جداگانه سازماندهی کرده باشند، باید ارزیابی کنند که آیا شکل حقوقی شخصیت جداگانه، شرایط قرارداد و در صورت لزوم سایر واقعیتها و شرایط، برای آنها:

الف.   نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت، حقوق و تعهدات ایجاد می‌کند (یعنی مشارکت، عملیات مشترک است)؛ یا

ب.        نسبت به خالص داراییهای مشارکت، حقوق ایجاد می‌کند (یعنی مشارکت، مشارکت خاص است).

شکل حقوقی شخصیت جداگانه

ب22.  شکل حقوقی شخصیت جداگانه، در ارزیابی نوع مشارکت مؤثر است. شکل حقوقی در ارزیابی اولیه حقوق و تعهدات طرفها نسبت به داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در شخصیت جداگانه، کمک می‌کند، مانند ارزیابی اینکه طرفها در داراییهای نگهداری‌شده در شخصیت جداگانه منافعی دارند و بابت بدهیهای نگهداری‌شده در شخصیت جداگانه متعهد هستند یا خیر.

ب23. برای مثال، ممکن است طرفها، مشارکت را از طریق شخصیت جداگانه‌ای هدایت کنند که شکل حقوقی آن موجب می‌شود شخصیت جداگانه، خود، صاحب حق در نظر گرفته شود (یعنی داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در شخصیت جداگانه، داراییها و بدهیهای شخصیت جداگانه است و داراییها و بدهیهای طرفها نیست). در این موارد، ارزیابی حقوق و تعهداتی که به‌ موجب شکل حقوقی شخصیت جداگانه برای طرفهای مشارکت ایجاد می‌شود، تعیین می‌کند که مشارکت از نوع مشارکت خاص است. با وجود این، شرایطی که در توافق قراردادی مورد پذیرش طرفها قرار گرفته است (به بند‌های ب25 تا ب28 مراجعه شود) و در صورت لزوم، سایر واقعیتها و شرایط (به بندهای ب29 تا ب33 مراجعه شود) می‌تواند ارزیابی حقوق و تعهداتی را که به‌ موجب شکل حقوقی شخصیت جداگانه برای طرفها ایجاد می‌شود، تحت تأثیر قرار دهد.

ب24. اگر طرفها، مشارکت را از طریق شخصیت جداگانه‌ای هدایت کنند که شکل حقوقی آن، بین طرفها و شخصیت جداگانه، تفکیک قائل نشود (یعنی داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در شخصیت جداگانه، داراییها و بدهیهای طرفها باشد)، ارزیابی حقوق و تعهدات ایجادشده از طریق شکل حقوقی شخصیت جداگانه برای طرفها، برای نتیجه‌گیری در مورد اینکه مشارکت از نوع عملیات مشترک است کفایت می‌کند.

ارزیابی شرایط قرارداد

ب25. در بسیاری از موارد، حقوق و تعهدات مورد پذیرش طرفها در قرارداد، با حقوق و تعهدات ایجادشده برای طرفها به موجب شکل حقوقی شخصیت جداگانه‌ای که توافق در آن سازماندهی شده است، انطباق دارد یا با آن مغایرتی ندارد.

ب26.  در سایر موارد، طرفها برای تغییر یا تعدیل حقوق و تعهدات ایجادشده به‌ موجب شکل حقوقی شخصیت جداگانه‌ای که توافق در آن سازماندهی شده است، از قرارداد استفاده می‌کنند.

 

 

مثال کاربردی
مثال 4

فرض کنید دو طرف، مشارکتی را در یک واحد تجاری ثبت‌شده، سازماندهی می‌کنند. هر طرف، دارای50 درصد از منافع مالکیت در واحدتجاری ثبت‌شده است. واحد تجاری ثبت‌شده، تفکیک واحد تجاری از مالکانش را امکانپذیر می‌سازد و در نتیجه، داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در واحد تجاری، داراییها و بدهیهای واحد تجاری ثبت‌شده است. در این موارد، ارزیابی حقوق و تعهدات ایجادشده به موجب شکل حقوقی شخصیت جداگانه، نشان می‌دهد که طرفها، نسبت به خالص داراییهای مشارکت حقوق دارند.

با وجود این، طرفها با استفاده از قرارداد فی‌مابین، ویژگیهای شرکت را به‌گونه‌ای تعدیل می‌کنند که هر یک، در داراییهای واحد تجاری ثبت‌شده منافعی داشته باشند و هر یک، بابت بدهیهای واحد ‌تجاری ثبت‌شده، به نسبت معینی متعهد گردند. این تعدیلات در ویژگیهای شرکت که بر اساس قرارداد انجام شده است، موجب می‌شود که مشارکت، به عنوان عملیات مشترک تلقی گردد.

ب27. جدول زیر، شرایط رایج در قرارداد بین طرفهای عملیات مشترک را با شرایط رایج در قرارداد بین طرفهای مشارکت خاص مقایسه می‌کند. مثالهای ارائه‌شده مربوط به شرایط قراردادی در جدول زیر، جامع نیستند.

ارزیابی شرایط قرارداد
  عملیات مشترک مشارکت خاص
شرایط قرارداد طبق قرارداد، طرفهای مشارکت، نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت، حقوق و تعهدات دارند. طبق قرارداد، طرفهای مشارکت، نسبت به خالص داراییهای مشارکت حق دارند (یعنی به جای طرفها، شخصیت جداگانه نسبت به داراییها و بدهیهای توافق، حقوق و تعهدات دارد).
حقوق نسبت به داراییها قرارداد تعیین می‌کند که طرفهای مشارکت، در تمام منافع (مانند حقوق، مالکیت یا حق مالکیت) داراییهای مربوط به مشارکت، به نسبت معین (برای مثال، به نسبت منافع مالکیت طرفها در مشارکت یا به نسبت فعالیت انجام‌شده از طریق مشارکت که بطور مستقیم به آنها منتسب شده است) سهیم باشند. قرارداد تعیین می‌کند که داراییهای آورده‌شده به مشارکت توسط طرفها یا داراییهایی که بعداً توسط مشارکت تحصیل می‌شود، داراییهای مشارکت هستند. طرفهای مشارکت، منافعی (یعنی نه حقوق، نه مالکیت و نه حق مالکیت) در داراییهای مربوط به مشارکت ندارند.
تعهد بابت بدهیها قرارداد تعیین می‌کند که طرفهای مشارکت، در تمام بدهیها، تعهدات، مخارج و هزینه‌ها به نسبت معین (برای مثال، به نسبت منافع مالکیت آنها در مشارکت یا به نسبت فعالیت انجام‌شده از طریق مشارکت که بطور مستقیم به آنها منتسب شده است) سهیم باشند. قرارداد تعیین می‌کند که مشارکت در قبال بدهیها و تعهدات مشارکت، متعهد باشد.

قرارداد تعیین می‌کند که طرفهای مشارکت، تنها به میزان سرمایه‌گذاری آنها در مشارکت یا به میزان تعهدات آنها بابت مشارکت در تأمین سرمایه پرداخت‌نشده یا اضافی یا هر دو، به مشارکت متعهد باشند.

قرارداد تعیین می‌کند که طرفهای مشارکت، در برابر ادعاهای اشخاص ثالث متعهد باشند. قرارداد تصریح می‌کند که در ارتباط با بدهیها و تعهدات مشارکت، بستانکاران مشارکت، حق رجوع به هیچ ‌یک از طرفها را نداشته باشند.
درآمدهای عملیاتی، هزینه‌ها، سود یا زیان دوره قرارداد تعیین می‌کند که تسهیم درآمدهای عملیاتی و هزینه‌ها بر مبنای عملکرد نسبی هر یک از طرفهای مشارکت باشد. برای مثال، قرارداد تعیین می‌کند که درآمدهای عملیاتی و هزینه‌ها بر مبنای استفاده هر یک از طرفها از ظرفیت کارخانه مشترک، تسهیم شود که می‌تواند متفاوت از منافع مالکیت آنها در مشارکت باشد. در سایر موارد، طرفهای مشارکت ممکن است موافقت کنند که بر مبنای یک نسبت معین مانند منافع مالکیت آنها در مشارکت، در سود یا زیان دوره سهیم شوند. وجود حقوق و تعهدات طرفها نسبت به داراییها و بدهیهای مربوط به مشارکت، مانع طبقه‌بندی مشارکت به عنوان عملیات مشترک نمی‌شود. قرارداد، سهم هر طرف از سود یا زیان فعالیتهای مربوط به مشارکت را تعیین می‌کند.
تضمینها طرفهای مشارکت، اغلب باید به اشخاص ثالث که از مشارکت خدمات دریافت می‌کنند یا آن را تأمین مالی می‌نمایند، تضمین ارائه دهند. شرایط این تضمینها یا تعهد طرفها برای تأمین آنها، به خودی خود تعیین نمی‌کند که مشارکت، عملیات مشترک تلقی شود. ویژگی تعیین‌کننده مشارکت به عنوان عملیات مشترک یا مشارکت خاص، تعهد طرفها در قبال بدهیهای مربوط به مشارکت است (برای برخی از آنها طرفها باید تضمین ارائه دهند و برای برخی دیگر نیاز به ارائه تضمین نیست).

ب28هرگاه توافق قراردادی تصریح کند که طرفهای مشارکت، نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت حقوق و تعهدات دارند، آنها طرفهای عملیات مشترک خواهند بود و نیازی نیست که به منظور طبقه‌بندی مشارکت، سایر واقعیتها و شرایط (بندهای ب29 تا ب33) مورد توجه قرار گیرد.

ارزیابی سایر واقعیتها و شرایط

ب29. هرگاه شرایط قرارداد مشخص نکند که طرفهای مشارکت، نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت حقوق و تعهدات دارند، برای ارزیابی اینکه مشارکت، عملیات مشترک است یا مشارکت خاص، طرفها باید سایر واقعیتها و شرایط را در نظر بگیرند.

ب30.  ممکن است مشارکت از طریق یک شخصیت جداگانه سازماندهی شده باشد که شکل حقوقی آن شخصیت، موجب تفکیک طرفها از شخصیت جداگانه شود. ممکن است در قرارداد بین طرفهای مشارکت، حقوق و تعهدات طرفها نسبت به داراییها و بدهیها تعیین نشود، اما در نظر گرفتن سایر واقعیتها و شرایط ممکن است موجب طبقه‌بندی مشارکت به عنوان عملیات مشترک شود. این موضوع زمانی مصداق دارد که سایر واقعیتها و شرایط، برای طرفها حقوق و تعهداتی نسبت به داراییها و بدهیهای مشارکت ایجاد کند.

ب31. هرگاه فعالیتهای مربوط به مشارکت، اساساً به منظور فراهم کردن محصول برای طرفهای مشارکت سازماندهی شده باشد، این موضوع نشان‌دهنده حقوق طرفها نسبت به تمام منافع اقتصادی داراییهای مربوط به مشارکت است. طرفهای چنین مشارکتی، اغلب با منع مشارکت از فروش محصول به اشخاص ثالث، از دسترسی خود به آن محصولات اطمینان می‌یابند.

ب32. تأثیر یک مشارکت با چنین ساختار و هدفی، این است که به لحاظ محتوایی، بدهیهای تحمل‌شده توسط مشارکت با جریانهای نقدی دریافتی از طرفهای مشارکت به واسطه خرید محصول توسط آنها تسویه شود. هرگاه طرفها، اساساً تنها تأمین‌کننده جریانهای نقدی برای تداوم عملیات مشارکت باشند، این موضوع نشان می‌دهد که طرفهای مشارکت بابت بدهیهای مربوط به مشارکت، متعهد هستند.

مثالهای کاربردی
مثال 5

فرض کنید دو طرف، مشارکتی را از طریق یک واحد تجاری ثبت‌شده (واحد تجاری پ) سازماندهی می‌کنند و

هر طرف دارای50 درصد منافع مالکیت است. هدف مشارکت، تولید مواد اولیه مورد نیاز طرفها برای فرایند‌های تولیدی آنها است. مشارکت اطمینان می‌دهد که طرفها، از تجهیزاتی استفاده می‌کنند که مواد اولیه را به مقدار و با کیفیت معین، برای آنها تولید می‌کند.

شکل حقوقی واحد تجاری پ (واحد ثبت‌شده) که فعالیتها از طریق آن هدایت می‌شود، نشان می‌دهد که داراییها و بدهیهای نگهداری‌شده در واحد تجاری پ، داراییها و بدهیهای واحد تجاری پ هستند. به موجب قرارداد، طرفهای مشارکت، نسبت به داراییها یا بدهیهای واحد تجاری پ، حقوق و تعهدات ندارند. بر این اساس، شکل حقوقی واحد تجاری پ و شرایط قرارداد نشان می‌دهد که این مشارکت، یک مشارکت خاص است.

با این وجود، طرفهای مشارکت سایر جنبه‌‌های مشارکت را به شرح زیر در نظر می‌گیرند:

·        طرفها توافق کرده‌اند که تمام محصول تولیدی واحد تجاری پ را به نسبت 50 :50 خریداری کنند. واحد تجاری پ، نمی‌تواند هیچ محصولی را به اشخاص ثالث بفروشد، مگر آنکه به تأیید دو طرف مشارکت برسد. از آنجا که هدف این مشارکت، تأمین محصول مورد نیاز طرفهای آن است، انتظار می‌رود که این‌گونه فروشها به اشخاص ثالث، غیرمعمول و ناچیز باشد.

·        قیمت محصول فروخته‌شده به طرفها، توسط هر دو طرف به میزانی تعیین می‌شود که مخارج تولید و هزینه‌های اداری تحمل‌شده توسط واحد تجاری پ را پوشش دهد. بر مبنای این مدل عملیاتی، قصد این است که این مشارکت، در سطح سربه‌سر فعالیت کند.

با توجه به الگوی بالا، واقعیتها و شرایط زیر، مربوط تلقی می‌شوند:

·        تعهد طرفهای مشارکت برای خرید تمام محصول تولیدی توسط واحد تجاری پ، نشان‌ می‌دهد که واحد تجاری پ، برای ایجاد جریانهای نقدی، به طرفهای مشارکت وابستگی خاص دارد، بنابراین، طرفها متعهد هستند که منابع مالی واحد تجاری پ را برای تسویه بدهیها تأمین کنند.

·        اینکه طرفها نسبت به تمام محصول تولیدی واحد تجاری پ حقوقی دارند به این معنی است که طرفهای مشارکت، مصرف‌کننده هستند. بنابراین، نسبت به تمام منافع اقتصادی داراییهای واحد تجاری پ حق دارند.

این واقعیتها و شرایط نشان می‌دهد که این مشارکت، عملیات مشترک است. اگر طرفها به جای استفاده از سهم خود از محصول در فرایند تولیدی بعد، سهم خود از محصول را به اشخاص ثالث بفروشند، نتیجه‌گیری درباره طبقه‌بندی مشارکت در این شرایط تغییر نخواهد کرد.

اگر طرفهای مشارکت، شرایط قرارداد را به‌گونه‌ای تغییر دهند که مشارکت، توانایی فروش محصول به اشخاص ثالث را داشته باشد، این امر موجب می‌شود واحد تجاری پ، ریسکهای تقاضا، موجودی و اعتباری را به عهده گیرد. در این وضعیت، چنین تغییری در واقعیتها و شرایط، مستلزم آن است که طبقه‌بندی مشارکت، مجدداً ارزیابی شود. این واقعیتها و شرایط نشان می‎‌دهد که مشارکت، از نوع مشارکت خاص است.

 

 

ب33.   نمودار زیر، نشان‌دهنده روند ارزیابی واحد تجاری برای طبقه‌بندی مشارکت در شرایطی است که مشارکت از طریق شخصیت جداگانه سازماندهی شده است:

صورتهای مالی طرفهای مشارکت (بندهای 22 تا 23)

حسابداری تحصیل منافع در عملیات مشترک

ب34. هرگاه واحد تجاری منافعی در یک عملیات مشترک تحصیل کند که فعالیت آن عملیات مشترک، تشکیل‌دهنده یک فعالیت تجاری طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 ترکیبهای تجاری باشد، واحد تجاری باید برای سهم خود طبق بند 20، تمام اصول حسابداری ترکیبهای تجاری مندرج در استاندارد حسابداری 38 و سایر استانداردهای حسابداری که با رهنمودهای این استاندارد تناقض ندارد را بکار گیرد و در ارتباط با ترکیب تجاری، اطلاعات الزامی طبق آن استانداردها را افشا کند. اصول حسابداری ترکیبهای تجاری که با رهنمودهای مندرج در این استاندارد تناقض ندارد شامل موارد زیر است، ولی محدود به این موارد نمی‌شود:

الف.  اندازه‌گیری داراییها و بدهیهای قابل تشخیص به ارزش‌منصفانه، به جز اقلامی که در استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) و سایر استانداردها، مستثنی شده است.

ب.    شناسایی مخارج تحصیل ترکیبهای تجاری به عنوان هزینه در دوره‌هایی که این مخارج تحمل می‌شود و خدمات دریافت می‌گردد، به استثنای مخارج انتشار اوراق بهادار مالکانه یا بدهی که طبق استاندارد‌ حسابداری 36 ابزارهای مالی: ارائه شناسایی می‌شود؛

پ.    شناسایی داراییهای مالیات انتقالی و بدهیهای مالیات انتقالی که از شناخت اولیه داراییها و بدهیها ناشی می‌شود، به استثنای بدهیهای مالیات انتقالی ناشی از شناخت اولیه سرقفلی طبق الزام استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) و استاندارد حسابداری 35 مالیات بر درآمد برای ترکیبهای تجاری.

ت.    شناسایی مازاد مابه‌ازای انتقال‌یافته نسبت به خالص مبالغ داراییهای قابل تشخیص تحصیل‌شده و بدهیهای تقبل‌شده در تاریخ تحصیل، در صورت وجود، به عنوان سرقفلی؛ و

ث.    انجام آزمون کاهش ارزش، حداقل بطور سالانه، برای یک واحد مولد نقد که سرقفلی به آن تخصیص یافته است، و در صورت وجود شواهدی از احتمال کاهش ارزش آن واحد مولد نقد، آزمون کاهش ارزش سرقفلی تحصیل‌شده در ترکیب تجاری طبق استاندارد حسابداری 32 کاهش ارزش داراییها.

ب35.  همچنین بندهای 22 و ب34، تنها به شرطی برای تشکیل عملیات مشترک کاربرد دارد که فعالیت تجاری موجود طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) ، در زمان تشکیل عملیات مشترک، توسط یکی از طرفها به عملیات مشترک اعطا شده باشد. با این وجود، در صورتی که تمام طرفهای عملیات مشترک تنها داراییها یا گروهی از داراییها را که فعالیت تجاری را تشکیل نمی‌دهند، در زمان تشکیل عملیات مشترک به آن عملیات اعطا کرده باشند، بندهای مزبور برای تشکیل عملیات مشترک کاربرد ندارند.

ب36. مجری عملیات مشترک ممکن است منافع خود در عملیات مشترکی که فعالیت آن، تشکیل‌دهنده فعالیت تجاری طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 است را از طریق تحصیل منافع اضافی در عملیات مشترک افزایش دهد. در این موارد در صورتی که مجری عملیات مشترک، کنترل مشترک بر عملیات را حفظ کند، منافع قبلی نگهداری‌شده در عملیات مشترک، تجدید اندازه‌گیری نمی‌شود.

ب37.  بندهای 22 و ب34 تا ب36، به شرطی برای تحصیل منافع در عملیات مشترک کاربرد ندارند که طرفهای دارای کنترل مشترک، شامل واحد تجاری تحصیل‌کننده منافع در عملیات مشترک، قبل و بعد از تحصیل، تحت کنترل واحد شخص یا اشخاص کنترل‌کننده نهایی یکسانی باشند و آن کنترل موقتی نباشد.

حسابداری فروش یا اعطای داراییها به عملیات مشترک

ب38. هرگاه واحد تجاری در عملیات مشترکی که در آن، مجری عملیات مشترک است، به انجام معامله، مانند فروش یا اعطای داراییها، با عملیات مشترک مبادرت کند، با سایر طرفهای عملیات مشترک معامله کرده است و بنابراین، مجری عملیات مشترک باید سود‌ها و زیانهای ناشی از این معاملات را تنها به میزان منافع سایر طرفهای عملیات مشترک شناسایی ‌کند.

ب39.  هرگاه چنین معاملاتی، شواهدی مبنی ‌بر کاهش خالص ارزش فروش داراییهایی که قرار است به عملیات مشترک فروخته یا اعطا شوند، فراهم کند یا شواهدی از کاهش ارزش آن داراییها ارائه نماید، آن زیانها باید توسط مجری عملیات مشترک بطور کامل شناسایی شود.

حسابداری خرید داراییها از عملیات مشترک

ب40.  هرگاه واحد تجاری در عملیات مشترکی که در آن، مجری عملیات مشترک است، به انجام معامله، مانند خرید یا اعطای داراییها، با عملیات مشترک مبادرت کند، نباید سهم خود از سودها و زیانها را تا زمان فروش مجدد آن داراییها به اشخاص ثالث، شناسایی کند.

ب41.  هرگاه چنین معاملاتی، شواهدی مبنی بر کاهش خالص ارزش فروش داراییهای خریداری‌شده یا شواهدی از کاهش ارزش آن داراییها فراهم کند، مجری عملیات مشترک باید سهم خود از آن زیانها را شناسایی کند.

 

 

پیوست پ

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است و همانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

گذار

پ1.  با وجود الزامات بند 27 استاندارد حسابداری 34 رویه‌های حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات، هرگاه این استاندارد برای نخستین بار بکار گرفته شود، ضرورت دارد که واحد تجاری، اطلاعات کمّی الزامی طبق بند 27(ج) استاندارد حسابداری 34 را تنها برای دوره سالانه‌ای ارائه کند که قبل از نخستین دوره سالانه‌ای قرار دارد که استاندارد حسابداری 40 برای آن بکار گرفته شده است (دوره‌ قبل). همچنین ممکن است واحد تجاری این اطلاعات را برای دوره جاری یا برای دوره‌های مقایسه‌ای قبلی نیز ارائه کند، اما ملزم به انجام این کار نیست.

 




استاندارد سی و نه حسابداری

استاندارد سی و هشت حسابداری درخصوص صورت های مالی تلفیقی می باشد .

برای دانلود فایل پی دی اف استاندارد از لینک زیر استفاده فرمایید :

استاندارد حسابداری شماره ۳9

 

 هدف

  1. هدف این استاندارد، تعیین اصول ارائه و تهیه صورتهای مالی تلفیقی در زمانی است که واحد تجاری، یک یا چند واحد تجاری دیگر را کنترل می‌کند.

دستیابی به هدف

  1. برای دستیابی به هدف بند 1، این استاندارد:

الف.  واحد تجاری (واحد تجاری اصلی) که بر یک یا چند واحد تجاری دیگر (واحدهای تجاری فرعی) کنترل دارد را ملزم به ارائه صورتهای مالی تلفیقی می‌کند؛

ب.    اصل کنترل را تعریف می‌کند و کنترل را مبنای تلفیق قرار می‌دهد؛

پ.    نحوه بکارگیری اصل کنترل را برای تشخیص کنترل سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر و در نتیجه الزام تلفیق سرمایه‌پذیر، مشخص می‌کند؛

ت.    الزامات حسابداری تهیه صورتهای مالی تلفیقی را تعیین می‌کند؛ و

ث.    واحد تجاری سرمایه‌گذاری را تعریف می‌کند و مستثنی شدن برخی واحدهای تجاری فرعی واحد تجاری سرمایه گذاری از تلفیق را تعیین می‌نماید.

  1. این استاندارد، الزامات حسابداری ترکیبهای تجاری و تأثیر آنها بر تلفیق، شامل سرقفلی ناشی از ترکیبهای تجاری را دربرنمی‌گیرد (به استاندارد حسابداری 38 ترکیبهای تجاری (مصوب 1398) مراجعه شود).

دامنه کاربرد

  1. یک واحد تجاری که واحد تجاری اصلی است باید صورتهای مالی تلفیقی ارائه کند. واحد تجاری اصلی، در صورت احراز تمام شرایط زیر، ملزم به ارائه صورتهای مالی تلفیقی نیست:

الف.  واحد تجاری مزبور، واحد تجاری فرعی تماماً متعلق به واحد تجاری دیگر باشد یا واحد تجاری فرعی باشد که کمتر از 100 درصد مالکیت آن متعلق به واحد تجاری دیگر است و سایر مالکان آن، شامل مالکان فاقد حق رأی، از عدم ارائه صورتهای مالی تلفیقی توسط واحد تجاری اصلی مطلع شده‌اند و با آن مخالفت نمی‌کنند؛

ب.    ابزارهاي بدهي يا مالکانه واحد تجاري در بازار در دسترس عموم (بورس اوراق بهادار داخلی یا خارجی یا بازار فرابورس، شامل بازارهای محلی و منطقه‌ای) معامله نمی‌شود؛

پ.    واحد تجاری، برای انتشار هر طبقه از ابزارهای مالی خود در بازار در دسترس عموم، صورتهای مالی خود را به سازمان بورس و اوراق بهادار یا نهاد نظارتی دیگر، ارائه نکرده باشد و در فرایند ارائه آن نیز نباشد؛ و

ت.    واحد تجاری اصلی نهایی یا یکی از واحدهای تجاری اصلی میانی، صورتهای مالی قابل استفاده برای عموم را طبق استانداردهای حسابداری تهیه می‌کند که در صورتهای مزبور، واحدهای تجاری فرعی، طبق این استاندارد تلفیق یا به ارزش منصفانه همراه با انعکاس تغییرات ارزش منصفانه در سود یا زیان دوره، اندازه‌گیری شده‌اند.

  1. این استاندارد، برای طرحهای مزایای پس از بازنشستگی کارکنان که استاندارد حسابداری 33 مزایای بازنشستگی کارکنان در مورد آنها کاربرد دارد، بکار گرفته نمی‌شود.
  2. اگر واحد تجاری اصلی، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد، در صورتی نباید صورتهای مالی تلفیقی ارائه کند که طبق بند 33 این استاندارد، ملزم باشد تمام واحدهای تجاری فرعی خود را به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کند و تغییرات ارزش منصفانه را در سود یا زیان دوره نشان دهد.

کنترل

  1. سرمایه‌گذار، صرف‌نظر از ماهیت ارتباط با یک واحد تجاری (سرمایه‌پذیر)، باید از طریق ارزیابی وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر، تعیین کند که واحد تجاری اصلی است یا خیر.
  2. سرمایه‌گذار زمانی بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد که در معرض بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار گرفته باشد یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار باشد و از طریق تسلط بر سرمایه‌پذیر، توانایی اثرگذاری بر آن بازده را داشته باشد.
  3. بنابراین، تنها در صورت وجود تمام موارد زیر، سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد:

الف.    تسلط بر سرمایه‌پذیر (به بندهای 12 تا 16 مراجعه شود)؛

ب.       آسیب‌پذیری از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده (به بندهای 17 و 18 مراجعه شود)؛ و

پ.       توانایی استفاده از تسلط بر سرمایه‌پذیر برای تحت تأثیر قرار دادن میزان بازده سرمایه‌گذار (به بندهای 19 و 20 مراجعه شود).

  1. سرمایه‌گذار هنگام ارزیابی وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر، باید تمام واقعیتها و شرایط موجود را مورد توجه قرار دهد. اگر واقعیتها و شرایط، حاکی از تغییر یک یا چند عنصر از عناصر سه‌گانه کنترل مندرج در بند 9 باشد، سرمایه‌گذار باید وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر را مجدداً ارزیابی کند. (به بندهای ب80 تا ب85 مراجعه شود).
  2. دو یا چند سرمایه‌گذار، در صورتی بطور جمعی بر سرمایه‌پذیر کنترل خواهند داشت که ملزم باشند برای هدایت فعالیتهای مربوط، با یکدیگر همکاری کنند. در این موارد، از آنجا که هیچ‌ یک از سرمایه‌گذاران نمی‌توانند بدون همکاری دیگران، فعالیتهای مربوط را هدایت کنند، هیچ‌ یک از سرمایه‌گذاران به تنهایی بر سرمایه‌پذیر کنترل ندارند. هر سرمایه‌گذار، منافع خود در سرمایه‌پذیر را طبق استانداردهای حسابداری مربوط، از جمله استاندارد حسابداری 40 مشارکتها (مصوب 1398)، استاندارد حسابداری 20 سرمایه‌گذاری در واحدهای تجاری وابسته و مشارکتهای خاص (تجدیدنظرشده 1398) یا استاندارد حسابداری 15 حسابداري‌ سرمايه‌گذاريها به حساب منظور می‌کند.

تسلط

  1. سرمایه‌گذار در صورتی بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد که دارای حق بالفعلی باشد که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط، یعنی فعالیتهای دارای اثر قابل ملاحظه‌ بر بازده سرمایه‌پذیر را بدهد.
  2. تسلط از حق نشأت می‌گیرد. برخی مواقع ارزیابی تسلط ساده است، مانند زمانی که تسلط بر سرمایه‌پذیر بطور مستقیم و تنها از طریق حق رأی ناشی از ابزارهای مالکانه مانند سهام به دست می‌آید و با در نظر گرفتن حق رأی سهامداری قابل ارزیابی است. در موارد دیگر، برای مثال زمانی که قدرت از یک یا چند توافق قراردادی ناشی می‌شود، این ارزیابی پیچیده‌تر خواهد بود و مستلزم توجه به بیش از یک عامل است.
  3. یک سرمایه‌گذار که از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط برخوردار است، حتی در صورتی که هنوز از حق خود برای هدایت استفاده نکرده باشد، دارای تسلط است. شواهدی که نشان دهد سرمایه‌گذار فعالیتهای مربوط را هدایت کرده است، می‌تواند در تعیین اینکه او دارای تسلط است یا خیر، کمک‌کند؛ اما این شواهد به خودی خود، برای تعیین اینکه سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد یا خیر، کفایت نمی‌کند.
  4. چنانچه دو یا چند سرمایه‌گذار، هر کدام دارای حق بالفعلی باشند که به آنها توانایی یک‌جانبه برای هدایت فعالیتهای مربوط متفاوت را بدهد، آن سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد که از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای دارای بیشترین اثر بر بازده سرمایه‌پذیر، برخوردار باشد.
  5. سرمایه‌گذار، حتی در صورتی که سایر واحدهای تجاری دارای حق بالفعلی باشند که بر اساس آن از توانایی فعلی برای مشارکت در هدایت فعالیتهای مربوط برخوردار شوند، برای مثال زمانی که واحد تجاری دیگر از نفوذ قابل ملاحظه‌ برخوردار است، می‌تواند بر سرمایه‌پذیر تسلط داشته باشد. با وجود این، سرمایه‌گذاری که فقط دارای حق حمایتی است بر سرمایه‌پذیر تسلط ندارد (به بندهای ب26 تا ب28 مراجعه شود) و بنابراین، بر سرمایه‌پذیر کنترل ندارد.

بازده

  1. چنانچه بازده سرمایه‌گذار که از ارتباط با سرمایه‌پذیر ناشی می‌شود، در نتیجه عملکرد سرمایه‌پذیر امکان تغییر داشته باشد، سرمایه‌گذار در معرض بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار می‌گیرد یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار می‌شود. بازده سرمایه‌گذار می‌تواند فقط مثبت، فقط منفی یا هم مثبت و هم منفی باشد.
  2. اگرچه تنها یک سرمایه‌گذار می‌تواند بر سرمایه‌پذیر کنترل داشته باشد، اما اشخاص متعددی می‌توانند در بازده سرمایه‌پذیر سهیم باشند. برای مثال، دارندگان منافع فاقد حق کنترل می‌توانند در سود یا سایر منابع توزیع‌شده سرمایه‌پذیر، سهیم باشند.

ارتباط بین تسلط و بازده

  1. سرمایه‌گذار زمانی بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد که علاوه بر تسلط بر سرمایه‌پذیر و آسیب‌پذیری از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده، بتواند با استفاده از تسلط خود، بر بازده‌ ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر تأثیر بگذارد.
  2. بنابراین، سرمایه‌گذار دارای حق تصمیم‌گیری، باید تعیین کند که اصیل است یا نماینده. یک سرمایه‌گذار که طبق بندهای ب58 تا ب72، نماینده محسوب می‌‌شود، در صورت اعمال حق تصمیم‌گیری تفویض‌شده به آن، بر سرمایه‌پذیر کنترل ندارد.

الزامات حسابداری

  1. واحد تجاری اصلی باید صورتهای مالی تلفیقی را با استفاده از رویه‌های حسابداری یکنواخت برای معاملات و سایر رویدادهای همسان در شرایط مشابه تهیه کند.
  2. تلفیق سرمایه‌پذیر باید از تاریخی که سرمایه‌گذار کنترل سرمایه‌پذیر را به دست می‌آورد، آغاز شود و زمانی که سرمایه‌گذار کنترل سرمایه‌پذیر را از دست می‌دهد، متوقف گردد.
  3. در بندهای ب108 تا ب114، رهنمودهایی درباره تهیه صورتهای مالی تلفیقی ارائه شده است.

منافع فاقد حق کنترل

  1. واحد تجاری اصلی باید منافع فاقد حق کنترل را در صورت وضعیت مالی تلفیقی، در بخش حقوق مالکانه، جدا از حقوق مالکان واحد تجاری اصلی ارائه کند.
  2. تغییر در منافع مالکیت واحد تجاری اصلی در واحد تجاری فرعی، که منجر به از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی نمی‌شود، جزء معاملات مالکانه محسوب می‌گردد (یعنی معاملات با مالکان در نقش مالک).
  3. در بندهای ب115 تا ب116، رهنمودهایی درباره حسابداری منافع فاقد حق کنترل در صورتهای مالی تلفیقی ارائه شده است.

از دست دادن کنترل

  1. اگر واحد تجاری اصلی، کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد، واحد تجاری اصلی:

الف.  داراییها و بدهیهای واحد تجاری فرعی پیشین را از صورت وضعیت مالی تلفیقی قطع شناخت می‌کند.

ب.    هرگونه سرمایه‌گذاری باقیمانده در واحد تجاری فرعی پیشین را به ارزش منصفانه در زمان از دست دادن کنترل، شناسایی می‌کند و حسابداری بعدی سرمایه‌گذاری و هرگونه مبالغ پرداختنی به واحد تجاری فرعی پیشین یا دریافتنی از آن را طبق استانداردهای حسابداری مربوط انجام می‌دهد. ارزش منصفانه مزبور، باید به عنوان ارزش منصفانه در زمان شناخت اولیه دارایی مالی در نظر گرفته شود یا در صورت تبدیل به سرمایه‌گذاری در واحد تجاری وابسته یا مشارکت خاص، به عنوان بهای تمام‌شده در زمان شناخت اولیه آن، در نظر گرفته شود.

پ.    سود یا زیان مرتبط با از دست دادن کنترل را که قابل انتساب به منافع دارای حق کنترل پیشین است، شناسایی ‌می‌کند.

  1. در بندهای ب117 تا ب119، رهنمودهای حسابداری از دست دادن کنترل ارائه شده است.

تشخیص واحد تجاری سرمایه‌گذاری

  1. واحد تجاری اصلی باید مشخص کند که آیا یک واحد تجاری سرمایه گذاری است یا خیر. واحد تجاری سرمایه‌گذاری، واحد تجاری است که:

الف.    به منظور ارائه خدمات مدیریت سرمایه‌گذاری به یک یا چند سرمایه‌گذار، وجوهی را از آنها دریافت می‌کند؛

ب.       در برابر سرمایه‌گذار (سرمایه‌گذاران) متعهد می‌شود که هدف فعالیتهای تجاری آن، سرمایه‌گذاری وجوه مزبور تنها برای کسب بازده از محل افزایش ارزش سرمایه‌گذاری‌، درآمد سرمایه‌گذاری یا هر دو باشد؛ و

پ.       اساساً عملکرد تمام سرمایه‌گذاریهای خود را بر مبنای ارزش منصفانه، اندازه‌گیری و ارزیابی می‌کند.

در بندهای ب86 تا ب97، رهنمودهای بکارگیری مربوط ارائه شده است.

  1. در ارزیابی اینکه واحد تجاری، تعریف مندرج در بند 29 را احراز می‌کند یا خیر، واحد تجاری باید بررسی کند که آیا از ویژگیهای معمول واحد تجاری سرمایه‌گذاری به شرح زیر برخوردار است یا خیر:

الف.  دارای بیش از یک سرمایه‌گذاری است (به بندهای ب99 تا ب100 مراجعه شود)؛

ب.    دارای بیش از یک سرمایه‌گذار است (به بندهای ب101 تا ب103 مراجعه شود)؛

پ.    سرمایه‌گذارانی دارد که از اشخاص وابسته واحد تجاری نیستند (به بندهای ب104 تا ب105 مراجعه شود)؛ و

ت.    منافع مالکیت در قالب حقوق مالکانه یا منافع مشابه دارد (به بندهای ب106 تا ب107 مراجعه شود).

فقدان هر یک از این ویژگیهای معمول، لزوماً موجب نمی‌شود که واحد تجاری شرایط طبقه‌بندی به عنوان واحد تجاری سرمایه‌گذاری را احراز نکند. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری که تمام این ویژگیهای معمول را نداشته باشد، باید طبق استاندارد حسابداری 41 افشای منافع در واحدهای تجاری دیگر (مصوب 1398)، افشای بیشتری انجام دهد.

  1. اگر واقعیتها و شرایط نشان دهد که در یک یا چند عنصر از عناصر سه‌گانه تشکیل‌دهنده تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری طبق بند 29، یا ویژگیهای معمول واحد تجاری سرمایه‌گذاری طبق بند 30، تغییراتی ایجاد شده است، واحد تجاری اصلی باید دوباره ارزیابی کند که آیا یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است یا خیر.
  2. واحد تجاری اصلی در صورتی که شرایط واحد تجاری سرمایه‌گذاری را از دست بدهد یا در صورتی که به واحد تجاری سرمایه‌گذاری تبدیل شود، باید تغییر در وضعیت خود را از تاریخ وقوع تغییر وضعیت، با تسری به آینده به حساب منظور کند (به بندهای ب120 تا ب121 مراجعه شود).

واحدهای تجاری سرمایه‌گذاری: استثنای تلفیق

  1. به استثنای مورد مندرج در بند 34، زمانی که واحد تجاری سرمایه‌گذاری، کنترل واحد تجاری دیگری را به دست می‌آورد، نباید واحدهای تجاری فرعی خود را تلفیق کند یا استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) را بکار گیرد؛ بلکه واحد تجاری سرمایه‌گذاری، باید سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی را به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کند و تغییرات آن را در سود یا زیان دوره نشان دهد.
  2. با وجود الزام بند 33، زمانی که واحد تجاری سرمایه‌گذاری دارای واحد تجاری فرعی باشد که یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری نیست و هدف و فعالیتهای اصلی آن ارائه خدمات مرتبط با فعالیتهای سرمایه‌گذاری واحد تجاری سرمایه‌گذاری است (به بندهای ب88 تا ب90 مراجعه شود)، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید واحد تجاری فرعی مزبور را طبق بندهای 21 تا 28 این استاندارد، در تلفیق منظور کند و الزامات استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) در رابطه با تحصیل این‌گونه واحدهای تجاری فرعی را بکار گیرد.
  3. واحد تجاری اصلی یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، باید تمام واحدهای تجاری تحت کنترل خود، شامل واحدهای تجاری تحت کنترل از طریق واحد تجاری سرمایه‌گذاری فرعی را در تلفیق منظور کند، مگر آنکه واحد تجاری اصلی، خود یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد.

کنارگذاری استاندارد حسابداری 18 (1384)

  1. 36. این استاندارد، همزمان با استاندارد حسابداری 18 صورتهای مالی جداگانه (تجدیدنظرشده 1398) منتشر شده است. این دو استاندارد، همراه با یکدیگر جايگزين استاندارد حسابداری 18 صورتهاي مالي تلفيقي و حسابداري سرمايه‌گذاري در واحدهاي تجاري فرعي (تجدیدنظرشده 1384) می‌شوند.

تاریخ اجرا

37 .    الزامات‌ اين‌ استاندارد در مورد كليه‌ صورتهاي‌ مالي‌ كه‌ دوره‌ مالي‌ آنها از تاريخ‌ 1/1/1400 و بعد از آن‌ شروع‌ مي‌شود، لازم‌الاجراست‌.

مطابقت با استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی

  1. با اجراي‌ الزامات‌ اين‌ استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی گزارشگری مالی 10 صورتهای مالی تلفیقی (ویرایش 2018) نيز رعايت‌ مي‌شود.

 

 

 

پيوست الف

اصطلاحات تعریف‌شده

اين پيوست، بخش جدانشدنی اين استاندارد حسابداری است.

صورتهای مالی تلفیقی     صورتهای مالی گروه است که در آن داراییها، بدهیها، حقوق مالکانه، درآمدها، هزینه‌ها و جریانهای نقدی واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن به‌گونه‌ای ارائه می‌شود که گویی متعلق به شخصیت‌ اقتصادی واحدی است.

کنترل سرمایه‌پذیر        سرمایه‌گذار زمانی بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد که در معرض بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار گرفته باشد یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار ‌باشد و از طریق تسلط بر سرمایه‌پذیر، توانایی اثرگذاری بر آن بازده را داشته باشد.

تصمیم‌گیرنده            واحد تجاری دارای حق تصمیم‌گیری که یا اصیل است یا نماینده سایر گروهها.

گروه                      واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن.

واحد تجاری سرمایه‌گذاری  واحد تجاری که:

الف.    به منظور ارائه خدمات مدیریت سرمایه‌گذاری به یک یا چند سرمایه‌گذار، وجوهی را از آنها دریافت می‌کند؛

ب.      در برابر سرمایه‌گذار (سرمایه‌گذاران) متعهد می‌شود که هدف فعالیتهای تجاری آن، سرمایه‌گذاری وجوه مزبور تنها برای کسب بازده از محل افزایش ارزش سرمایه‌گذاری‌، درآمد سرمایه‌گذاری یا هر دو باشد؛ و

پ.      اساساً عملکرد تمام سرمایه‌گذاریهای خود را بر مبنای ارزش منصفانه، اندازه‌گیری و ارزیابی می‌کند.

منافع فاقد حق کنترل     حقوق مالکانه در واحد تجاری فرعی که بطور مستقیم یا غیرمستقیم، قابل انتساب به واحد تجاری اصلی نیست.

واحد تجاری اصلی            واحد تجاری که یک یا چند واحد تجاری را کنترل می‌کند.

تسلط                     حق بالفعلی که توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را می‌دهد.

حق حمایتی               حقی که برای حمایت از منافع شخص دارنده آن حق، بدون ایجاد تسلط شخص یادشده بر واحد تجاری که این حق مرتبط با آن است، برقرار می‌شود.

فعالیتهای مربوط         در این استاندارد، فعالیتهای مربوط، فعالیتهای سرمایه‌پذیر است که اثر قابل ملاحظه‌ای‌ بر بازده سرمایه‌پذیر دارد.

 حق برکناری                  حق عزل تصمیم‌گیرنده از اختیار تصمیم‌گیری خود.

واحد تجاری فرعی            واحد تجاری که توسط واحد تجاری دیگر کنترل می‌شود.

اصطلاحات زیر در استاندارد حسابداری 40 (مصوب 1398)، استاندارد حسابداری 41 (مصوب 1398)، استاندارد حسابداری 20 (تجدیدنظرشده 1398) یا استاندارد حسابداری 12 افشای اطلاعات اشخاص وابسته تعریف شده است و در این استاندارد با معانی مشخص‌شده در استانداردهای مزبور، بکار گرفته می‌شود:

واحد تجاری وابسته

منافع در واحد تجاری دیگر

مشارکت خاص

مدیران اصلی

شخص وابسته

نفوذ قابل ملاحظه

 

 

پيوست ب

رهنمود بکارگیری

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است. در این پیوست کاربرد بندهای 1 تا 35 تشریح می‌شود و همانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

ب1.  در مثالهای این پیوست، وضعیتهای فرضی توصیف می‌شود. اگرچه برخی جنبه‌های مثالهای ذکرشده ممکن است در الگوهای واقعی وجود داشته باشد، اما در زمان بکارگیری استاندارد حسابداری 39 (مصوب 1398)، ارزیابی تمام واقعيتها و شرایط یک الگوی واقعی خاص، ضرورت دارد.

ارزیابی کنترل

ب2.  برای تعیین اینکه سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد یا خیر، سرمایه‌گذار باید ارزیابی کند که آیا از تمام موارد زیر برخوردار است یا خیر:

الف.  تسلط بر سرمایه‌پذیر؛

ب.    آسیب‌پذیری از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده؛ و

پ.    توانایی استفاده از تسلط بر سرمایه‌پذیر برای تحت تأثیر قرار دادن میزان بازده‌ سرمایه‌گذار.

ب3.  براي تعیین اینکه سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد یا خیر، توجه به عوامل زیر می‌تواند کمک‌کننده باشد:

الف.  هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر (به بندهای ب5 تا ب8 مراجعه شود)؛

ب.    فعالیتهای مربوط و نحوه تصمیم‌گیری در خصوص آنها (به بندهای ب11 تا ب13 مراجعه شود)؛

پ.    اینکه حقوق سرمایه‌گذار به او توانایی فعلی برای هدايت فعالیتهای مربوط را مي‌دهد يا خير (به بندهای ب14 تا ب54 مراجعه شود)؛

ت.    اینکه سرمایه‌گذار در معرض بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار می‌گیرد یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار است يا خير (به بندهای ب55 تا ب57 مراجعه شود)؛ و

ث.    اینکه سرمایه‌گذار توانایی استفاده از تسلط بر سرمایه‌پذیر را برای تحت تأثیر قرار دادن میزان بازده خود دارد یا خیر (به بندهای ب58 تا ب72 مراجعه شود).

ب4.  سرمایه‌گذار، هنگام ارزیابی کنترل بر سرمایه‌پذیر، باید ماهیت رابطه خود با اشخاص دیگر را مدنظر قرار دهد (به بندهای ب73 تا ب75 مراجعه شود).

هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر

ب5.  سرمایه‌گذار هنگام ارزیابی کنترل بر سرمایه‌پذیر، باید هدف و سازماندهی سرمايه‌پذير را به منظور تشخیص فعالیتهای مربوط، نحوه تصمیم‌گیری در خصوص فعاليتهاي مربوط، شخصی که توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را دارد و شخص دریافت‌کننده بازده حاصل از این فعالیتها، مورد بررسی قرار دهد.

ب6.  هنگام بررسی هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر، ممکن است مشخص شود که سرمایه‌پذیر از طریق ابزارهای مالکانه، مانند سهام عادی سرمایه‌پذیر که به دارنده حق رأی متناسب با سهام می‌دهد کنترل می‌شود. در این مورد، در نبود هرگونه توافق ديگری که تصمیم‌گیری را تغییر می‌دهد، در ارزیابی کنترل تأکید بر شخصی است که توانایی اعمال حق رأی به میزان کافی برای تعیین سیاستهای عملیاتی و مالی سرمایه‌پذیر را دارد (به بندهای ب34 تا ب50 مراجعه شود). در ساده‌ترين حالت، سرمایه‌گذاری که اکثریت حق رأی را در اختیار دارد، در نبود ساير عوامل، بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد.

ب7.  در موارد پیچیده‌تر، برای تعیین اینکه سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد یا خیر، بررسی برخی یا تمام عوامل دیگر مندرج در بند ب3، ممکن است ضرورت یابد.

ب8.  سازماندهی سرمایه‌پذیر ممکن است به‌گونه‌ای باشد که حق رأی، عامل تعیین‌کننده در تشخیص کنترل‌کننده سرمايه‌پذير نباشد؛ مانند زمانی که حق رأی صرفاً با وظایف اداری مرتبط است و فعالیتهای مربوط از طریق توافقهای قراردادی هدایت می‌شود. در اين موارد، بررسي هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر توسط سرمايه‌گذار، بايد شامل بررسی ریسکهایی که مقرر شده است سرمایه‌پذیر در معرض آنها قرار بگیرد، ریسکهایی که مقرر شده است سرمایه‌پذیر به دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایه‌پذیر انتقال دهد و اینکه سرمایه‌گذار در معرض تمام یا برخی از این ریسکها قرار می‌گیرد یا خیر نیز باشد. بررسي ریسکها نه تنها شامل جنبه‌های نامطلوب، بلکه شامل جنبه‌های بالقوه مطلوب نیز می‌شود.

تسلط

ب9.  سرمایه‌گذار برای داشتن تسلط بر سرمایه‌پذیر، باید دارای حق بالفعلی باشد که به او توانایی فعلی برای هدایت فعاليتهاي مربوط را بدهد. برای ارزیابی تسلط، فقط حق ماهوی و حق غيرحمايتي باید مورد توجه قرار گیرد (به بندهای ب22 تا ب28 مراجعه شود).

ب10. تعيين اینکه سرمایه‌گذار تسلط دارد یا خیر، به فعالیتهای مربوط، نحوه تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مربوط و حقوق سرمایه‌گذار و دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایه‌پذیر، بستگي دارد.

فعالیتهای مربوط و هدایت فعالیتهای مربوط

ب11. در بسیاری از واحدهای سرمایه‌پذیر، دامنه‌ای از فعالیتهای عملیاتی و تأمين مالی، اثر قابل ملاحظه‌ای‌ بر بازده‌ آنها دارد. نمونه فعالیتهایی که با توجه به شرایط، می‌توان آنها را به عنوان فعالیتهای مربوط در نظر گرفت شامل موارد زیر می‌باشد، اما محدود به این موارد نیست:

الف.  فروش و خرید کالا یا خدمات؛

ب.    مدیریت داراییهای مالی در طول عمر آنها (از جمله در زمان نکول آنها)؛

پ.    انتخاب، تحصیل یا واگذاری داراییها؛

ت.    تحقیق و توسعه محصولات یا فرایندهای جدید؛ و

ث.    تعیین ساختار تأمین منابع مالی یا نحوه دستيابي به منابع مالی.

ب12. نمونه‌هایی از تصمیمات درباره فعالیتهای مربوط، شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نیست:

الف.  اتخاذ تصمیمات عملیاتی و سرمایه‌ای سرمایه‌پذیر، از جمله بودجه‌ها؛ و

ب.    انتصاب و جبران خدمات مديران اصلی یا ارائه‌دهندگان خدمات و خاتمه دادن به اشتغال یا خدمات آنها.

ب13. در برخی موارد، فعالیتهای قبل و بعد از ایجاد مجموعه خاصی از شرایط یا وقوع رویدادی خاص، ممکن است فعالیتهای مربوط باشند. زمانی که دو یا چند سرمایه‌گذار از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط برخوردار باشند و این فعالیتها در زمانهای مختلف واقع ‌شوند، سرمایه‌گذاران باید تعیین کنند که کدام سرمایه‌گذار، مطابق با رویه حق تصمیم‌گیری همزمان، از توانایی هدایت فعالیتهای دارای بیشترین اثر بر آن بازده برخوردار است (به بند 15 مراجعه شود). اگر واقعیتها یا شرایط مربوط تغییر کند، سرمایه‌گذاران باید با گذشت زمان، مجدداً این ارزیابی را بررسی کنند.

مثالهای کاربردی
مثال 1

دو سرمایه‌گذار، به منظور طراحی و عرضه یک محصول پزشکی، یک واحد سرمایه‌پذیر تأسیس می‌کنند. یکی از سرمایه‌گذاران، مسئولیت طراحی و کسب مجوز قانونی محصول پزشکی را به عهده دارد- این مسئولیت به منزله توانایی یک‌جانبه برای اتخاذ تمام تصمیمات مربوط به طراحی محصول و کسب مجوز قانونی است. پس از آنکه محصول پزشکی به تصویب مرجع قانونی رسید، سرمایه‌گذار دیگر آن را تولید و به بازار عرضه خواهد کرد- این سرمایه‌گذار، توانایی یک‌جانبه برای اتخاذ تمام تصمیمات مربوط به تولید و بازاريابي محصول را دارد. اگر تمام فعالیتها- شامل فعالیتهای طراحی و کسب مجوز قانونی و نیز فعالیتهای تولید و بازاریابی محصول پزشکی- فعالیتهای مربوط باشند، ضروری است که هر سرمایه‌گذار تعیین کند آیا توانایی هدایت فعالیتهای دارای بیشترین اثر بر بازده سرمایه‌پذیر را دارد یا خیر. به این ترتیب، هر سرمایه‌گذار بايد بررسی كند که کدام یک از فعالیتهای طراحی و کسب مجوز قانونی یا فعالیتهای تولید و بازاریابی محصول پزشکی، فعالیتی است که بیشترین اثر را بر بازده سرمایه‌پذیر دارد و اینکه آن سرمایه‌گذار، توانایی هدایت فعالیت مزبور را دارد یا خیر. برای تعیین اینکه کدام سرمایه‌گذار دارای تسلط است، سرمایه‌گذاران موارد زیر را مورد توجه قرار می‌دهند:

الف.  هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر؛

ب.    عواملی که حاشیه سود، درآمد و ارزش سرمایه‌پذیر و نیز ارزش محصول پزشکی را تعیین می‌كنند؛

پ.    تأثیر اختیار تصمیم‌گیری هر سرمایه‌گذار در ارتباط با عوامل مندرج در قسمت (ب) بر بازده سرمایه‌پذیر؛ و

ت.    آسیب‌پذیری سرمایه‌گذاران از نوسان بازده.

در این مثال خاص، سرمایه‌گذاران موارد زیر را نيز مورد توجه قرار می‌دهند:

ث.    عدم اطمینان در خصوص کسب مجوز قانونی و اقدام لازم برای آن (با توجه به سوابق مربوط به موفقیت سرمایه‌گذار در طراحی و کسب مجوز قانونی محصول پزشکی)؛ و

ج.     پس از موفقیت در مرحله طراحی، کدام سرمایه‌گذار محصول پزشکی را کنترل می‌کند.

مثال 2

یک واحد سرمایه‌گذاری (سرمایه‌پذیر)، ایجاد و از طریق ابزار بدهی نگهداری‌شده توسط يكي از سرمایه‌گذاران (سرمایه‌گذار در ابزار بدهی) و ابزارهاي مالکانه نگهداری‌شده توسط تعدادی سرمایه‌گذار دیگر، تأمین مالی شده است. بخش حقوق مالکانه برای جذب نخستين زیانها و دریافت هرگونه بازده باقیمانده از سرمایه‌پذیر، سازماندهی شده است. یکی از سرمایه‌گذاران که 30 درصد حقوق مالکانه را در اختیار دارد، مدیر داراییها نیز می‌باشد. سرمایه‌پذیر، منابع خود را برای خرید پرتفویی از داراییهای مالی مورد استفاده قرار می‌دهد و در معرض ریسک اعتباری ناشی از نكول احتمالي پرداختهای اصل و سود داراییها قرار می‌گیرد. به دلیل ماهیت این داراییها و نیز به اين دليل كه بخش حقوق مالکانه برای جذب نخستین زیانهای سرمایه‌پذیر سازماندهی شده است، این معامله برای سرمایه‌گذاری که در ابزار بدهی سرمایه‌گذاری کرده است، به عنوان سرمایه‌گذاری با حداقل میزان ریسک اعتباری مربوط به نكول احتمالی داراییهاي پرتفوی محسوب می‌شود. بازده سرمایه‌پذیر، بطور قابل ملاحظه‌ای تحت تأثیر مدیریت پرتفوی داراییهای سرمایه‌پذیر قرار دارد که شامل تصمیمات مربوط به انتخاب، تحصیل و واگذاری داراییها در چارچوب رهنمودهای پرتفوی و مدیریت نكول داراییهای پرتفوی می‌باشد.

تمام این فعالیتها تا زمانی که نكول، به نسبت مشخصي از ارزش پرتفوی برسد (یعنی زمانی که ارزش پرتفوی به گونه‌ای شود که بخش حقوق مالکانه سرمایه‌پذیر به اتمام برسد)، توسط مدير دارايي، مديريت مي‌شود. پس از آن، شخص ثالث اميني داراییها را طبق دستورالعملهای سرمایه‌گذار در ابزار بدهی، مدیریت می‌کند. مدیریت پرتفوی داراییهای سرمایه‌پذیر، فعالیت مربوط سرمایه‌پذیر محسوب مي‌شود. تا زمانی که داراییهای نكول‌شده به نسبت مشخصی از ارزش پرتفوی نرسیده باشد، مدیر دارایی توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را دارد و زمانی که ارزش داراییهای نكول‌شده از نسبت تعيين‌شده بیشتر شود، سرمایه‌گذار در ابزار بدهی توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را خواهد داشت. مدیر دارایی و سرمایه‌گذار در بدهی، هر يك بايد تعیین کنند که آیا می‌توانند فعالیتهای دارای بیشترین اثر بر بازده سرمایه‌پذیر را هدايت كنند يا خير. برای این منظور، هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر و نیز آسیب‌پذیری هر يك از اشخاص از نوسان‌ بازده مورد توجه قرار می‌گیرد.

حقی که موجب تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر می‌شود

ب14. تسلط از حق نشأت مي‌گيرد. سرمایه‌گذار برای تسلط بر سرمایه‌پذیر باید دارای حق بالفعلی باشد که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را بدهد. حقی که موجب تسلط سرمایه‌گذار می‌شود، ممکن است در مورد سرمایه‌پذیرهای مختلف، متفاوت باشد.

ب15. نمونه حقوقي که به تنهایی يا به صورت ترکیبی، می‌توانند موجب تسلط سرمایه‌گذار شوند، شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نمی‌شود:

الف.  حق در قالب حق رأی (یا حق رأی بالقوه) در سرمایه‌پذیر (به بندهای ب34 تا ب50 مراجعه شود)؛

ب.    حق انتصاب، جابه‌جايي یا بركناري مديران اصلی سرمایه‌پذیر که توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را دارند؛

پ.    حق تعیین یا بركناري واحد تجاری دیگري که فعالیتهای مربوط را هدایت می‌کند؛

ت.    حق هدایت سرمایه‌پذیر برای ورود به معاملات یا حق وتوی تغییر در معاملات، به نفع سرمایه‌گذار؛ و

ث.    سایر حقوق (مانند حق تصمیم‌گیری مندرج در قرارداد مدیریتی) که به دارنده آن، توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را می‌دهد.

ب16. معمولاً زمانی که دامنه فعالیتهای عملیاتی و تأمین مالی سرمایه‌پذیر، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر بازده سرمایه‌پذیر داشته باشد و زمانی که تصمیم‌گیریهای ماهوی در ارتباط با این فعالیتها بطور مستمر ضرورت مي‌يابد، حق رأی یا حقوق مشابه، به تنهایی یا در ترکیب با سایر توافقها، موجب تسلط سرمایه‌گذار می‌شود.

ب17. زمانی که حق رأی تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر بازده‌ سرمایه‌پذیر نداشته باشد، مانند زمانی که حق رأی صرفاً با وظایف اداري مرتبط است و توافقهاي قراردادی تعیین‌کننده نحوه هدایت فعالیتهای مربوط می‌باشد، سرمایه‌گذار بايد این توافقهاي قراردادی را ارزیابی کند تا مشخص شود که آیا از حق کافی برای تسلط بر سرمایه‌پذیر برخوردار است یا خیر. سرمایه‌گذار برای تعیین اینکه از حق کافی برای تسلط بر سرمایه‌‌پذیر برخوردار است یا خیر، باید هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر (به بندهاي ب5 تا ب8 مراجعه شود) و الزامات بندهای ب51 تا ب54 را همراه با بندهای ب18 تا ب20 مورد توجه قرار دهد.

ب18. در برخی شرایط، ممكن است تعیین اینکه حق سرمایه‌گذار برای تسلط بر سرمایه‌پذیر کافی است، دشوار باشد. در این موارد، سرمایه‌گذار باید برای ارزیابی تسلط، شواهدی را مورد ملاحظه قرار دهد که نشان می‌دهد آیا توانایی عملی برای هدایت یک‌جانبه فعالیتهای مربوط را دارد یا خیر. هرگاه ملاحظات زیر همراه با حقوق و نشانه‌های مندرج در بندهای ب19 و ب20 مورد بررسی قرار گیرد، ممکن است شواهدی فراهم شود که نشان می‌دهد حق سرمایه‌گذار برای تسلط بر سرمایه‌پذیر کافی است، اما این ملاحظات، محدود به موارد زیر نیست:

الف.  سرمایه‌گذار، بدون داشتن حق قراردادی، می‌تواند مديران اصلی سرمایه‌پذیر را که توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را دارند، منصوب یا تأييد کند.

ب.    سرمایه‌گذار، بدون داشتن حق قراردادی، می‌تواند سرمایه‌پذیر را برای ورود به معاملات بااهمیت یا وتوی هرگونه تغییر در این معاملات، به نفع سرمایه‌گذار هدایت کند.

پ.    سرمایه‌گذار می‌تواند بر فرایند نامزدی جهت انتخاب اعضای ارکان اداره‌کننده یا به دست آوردن نمایندگی از سایر دارندگان حق رأی، غلبه داشته باشد.

ت.    مديران اصلی سرمایه‌پذیر، از اشخاص وابسته سرمایه‌گذار هستند (برای مثال، مدیرعامل سرمایه‌پذیر و رئیس هیئت‌مدیره سرمایه‌گذار، یک شخص باشد).

ث.    اکثریت اعضای ارکان اداره‌کننده سرمایه‌پذیر، از اشخاص وابسته سرمایه‌گذار باشند.

ب19. برخی مواقع، نشانه‌هایی از ارتباط خاص سرمایه‌گذار با سرمایه‌پذیر وجود دارد که حاکی از آن است که سرمایه‌گذار، حقی فراتر از حق منفعل در سرمایه‌پذیر دارد. وجود هر یک از نشانه‌ها یا ترکیب خاصی از نشانه‌ها، لزوماً به این معنا نیست که معیار تسلط، احراز شده است. با وجود این، داشتن حقی فراتر از حق منفعل در سرمایه‌پذیر، ممکن است نشان‌دهنده آن باشد که سرمایه‌گذار داراي حقوق مرتبط ديگري است كه برای تسلط کافی است یا ممکن است شواهدي از وجود تسلط بر سرمایه‌پذیر فراهم كند. برای مثال، در موارد زیر شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد سرمایه‌گذار، از حقی فراتر از حق منفعل در سرمایه‌پذیر برخوردار است و در ترکیب با سایر حقوق، می‌تواند نشان‌دهنده تسلط باشد:

الف.  مديران اصلی سرمایه‌پذیر که توانایی هدایت فعالیتهای مربوط را دارند، جزء کارکنان فعلی یا قبلی سرمایه‌گذار می‌باشند.

ب.    عملیات سرمایه‌پذیر به سرمایه‌گذار وابسته است. مانند شرایط زیر:

  1. سرمایه‌پذیر برای تأمین مالی بخش قابل ملاحظه‌ای از عملیات خود، به سرمایه‌گذار وابسته است.
  2. سرمایه‌گذار بخش قابل ملاحظه‌ای از تعهدات سرمایه‌پذیر را تضمین می‌کند.
  3. سرمایه‌پذیر برای تأمین خدمات، فناوری، مواد اولیه یا ملزومات ضروری، به سرمایه‌گذار وابسته است.
  4. سرمایه‌گذار داراییهایی مانند مجوزها یا علائم تجاری که برای عملیات سرمایه‌پذیر ضروری است را تحت کنترل دارد.
  5. سرمایه‌پذیر برای تأمین مديران اصلی به سرمایه‌گذار وابسته است؛ مانند زمانی که کارکنان سرمایه‌گذار از دانش تخصصی در عملیات سرمایه‌پذیر برخوردار هستند.

پ.    بخش قابل ملاحظه‌ای از فعالیتهای سرمایه‌پذیر، با مشارکت سرمایه‌گذار یا از طرف سرمایه‌گذار انجام می‌شود.

ت.    آسیب‌پذیری سرمایه‌گذار از بازده ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده‌، به مراتب بیشتر از حق رأی یا سایر حقوق مشابه سرمایه‌گذار است. برای مثال، تحت شرایطی ممکن است سرمایه‌گذار حق دریافت بیش از نیمی از بازده‌ سرمایه‌پذیر را داشته باشد یا در معرض این بازده قرار گیرد، اما حق رأی او در سرمایه‌پذیر، کمتر از نصف باشد.

ب20. هرچه سرمایه‌گذار بیشتر در معرض نوسان بازده ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار گیرد یا از حق بیشتری نسبت به آن بازده برخوردار باشد، برای به دست آوردن حق کافی به منظور داشتن تسلط، از انگیزه بیشتری برخوردار خواهد بود. بنابراین، آسیب‌پذیری زیاد از نوسان‌ بازده می‌تواند نشانه‌ای از تسلط سرمایه‌گذار باشد. با وجود این، میزان آسیب‌پذیری سرمایه‌گذار از نوسان بازده، به خودی خود، نشانه تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر نيست.

ب21. هرگاه عوامل معین در بند ب18 و نشانه‌های مندرج در بندهای ب19 و ب20، همراه با حقوق سرمایه‌گذار مورد بررسي قرار گیرد، وزن بیشتر باید به نشانه‌های تسلط، مندرج در بند ب18، اختصاص یابد.

حق ماهوی

ب22. سرمایه‌گذار، در ارزیابی اینکه تسلط دارد یا خیر، تنها حق ماهوی مرتبط با سرمایه‌پذیر (که در اختیار سرمایه‌گذار یا اشخاص دیگر است) را در نظر می‌گیرد. براي آنكه حق، ماهوی باشد، دارنده آن بايد در عمل، توانایی اعمال آن حق را داشته باشد.

ب23. تعیین ماهوی بودن حق، مستلزم قضاوتي است که تمام واقعیتها و شرایط را در نظر گرفته باشد. عوامل قابل بررسي برای تعیین ماهوی بودن حق، شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نمي‌شود:

الف.  آیا موانعی (اقتصادي يا غيراقتصادي) كه دارنده (یا دارندگان) را از اعمال حق باز مي‌دارد، وجود دارد یا خیر. نمونه‌هایی از چنين موانعي شامل موارد زير است، اما به اين موارد محدود نمي‌شود:

  1. جریمه‌ها و مشوقهای مالی که دارنده را از اعمال حق خود منع (یا منصرف) می‌کند.
  2. قیمت اعمال یا تبدیل که با ايجاد موانع مالی، دارنده را از اعمال حق خود منع (يا منصرف) مي‌كند.
  3. شرایطی که اعمال حق را غیرمحتمل می‌کند. برای مثال، شرایطی که محدودیت زمانی شدیدی برای اعمال حق ايجاد مي‌كند.
  4. نبود ساز و کار صریح و معقول در اساسنامه سرمایه‌پذیر یا قوانین یا مقرراتی که به دارنده امكان دهد حق خود را اعمال کند.
  5. ناتواني دارنده حق برای کسب اطلاعات ضروری به منظور اعمال حق خود.
  6. موانع یا انگیزه‌های عملیاتی که دارنده را از اعمال حق خود منع (يا منصرف) مي‌‌كند (برای مثال، نبود مدیران دیگری که تمایل یا توانمندی در ارائه خدمات تخصصی داشته باشند یا خدمات را ارائه کنند و سایر مسئولیتهای در اختيار مدیر فعلي را تقبل نمایند).
  7. الزامات قانونی یا مقرراتی که مانع اعمال حق توسط دارنده آن می‌شود (برای مثال، زمانی که سرمایه‌گذار خارجی از اعمال حق خود منع شده باشد).

ب.    هنگامی که اعمال حق، مستلزم موافقت بیش از یک شخص، یا هنگامی که حق در اختیار بیش از یک شخص باشد، آيا سازوکاري وجود دارد که برای آن اشخاص، در صورت تمايل آنها، توانایی عملی برای استفاده از حق آنها به صورت جمعی را فراهم آورد یا خیر. فقدان چنین سازوکاری دلالت بر این دارد که ممکن است حق، ماهوی نباشد. هر چه تعداد اشخاصی كه بايد با اعمال حق موافقت كنند بيشتر باشد، احتمال ماهوی بودن اين حق كاهش مي‌يابد. با وجود این، یک هیئت مدیره‌ که اعضای آن مستقل از تصمیم‌گیرندگان هستند، می‌تواند به عنوان سازوکاری از طرف سرمایه‌گذاران متعدد برای اقدام جمعی در اعمال حق آنها باشد. بنابراین، احتمال ماهوی بودن حق برکناری قابل اعمال توسط هیئت مدیره مستقل در مقایسه با حق مشابهی که به صورت انفرادی توسط تعداد زیادی از سرمایه‌گذاران قابل اعمال است، بیشتر است.

پ.    آیا شخص یا اشخاص دارنده حق، از اعمال آن حق منتفع می‌شوند یا خیر. برای مثال، دارنده حق رأی بالقوه در سرمایه‌پذیر (به بندهای ب47 تا ب50 مراجعه شود) باید قیمت اعمال یا تبدیل ابزار مالی را مورد توجه قرار دهد. زماني كه ابزار مالی دارای ارزش اعمال باشد یا سرمایه‌گذار به دلایل دیگر (برای مثال، تحقق هم‌افزایی بین سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر) از اعمال یا تبدیل ابزار مالی منتفع شود، احتمال اینکه شرايط حق رأی، ماهوی باشد، بیشتر است.

ب24. همچنین، برای اینکه حق، ماهوی باشد، باید هنگام تصمیم‌گیری درباره هدایت فعالیتهای مربوط، قابل اعمال باشد. بطور معمول، برای اینکه حق، ماهوی باشد، باید در زمان حاضر قابل اعمال باشد. با وجود این، حتی اگر حق در زمان حاضر قابل اعمال نباشد، گاهی می‌توان آن را ماهوی تلقی کرد.

مثالهای کاربردی
مثال 3

سرمایه‌پذیر، تصمیمات مرتبط با هدایت فعالیتهای مربوط را در مجمع عمومی سالانه صاحبان سهام اتخاذ می‌کند. تاريخ برگزاري مجمع عمومی عادي بعدی 8 ماه ديگر است. با وجود اين، سهامدارانی که به صورت انفرادی یا جمعی، حداقل 20 درصد حق رأی را در اختیار داشته باشند، می‌توانند درخواست کنند برای تغییر سیاستهای فعلی مرتبط با فعالیتهای مربوط، مجمع عمومی برگزار شود؛ اما به دلیل الزام به اطلاع‌رسانی به سهامداران دیگر، این مجمع حداقل تا 30 روز قابل برگزاری نیست. سیاستهای مرتبط با فعالیتهای مربوط، تنها در جلسات مجمع عمومی قابل تغییر است. تصمیمات این مجمع شامل تصویب فروش بااهميت داراییها و همچنین انجام سرمایه‌گذاریهای بااهميت یا واگذاری آنها است.

اطلاعات بالا، در مثالهای 3الف تا 3ت زیر استفاده می‌شود. هر مثال، جداگانه بررسی می‌گردد.

مثال 3الف

سرمایه‌گذار، اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارد. در این حالت، حق رأی سرمایه‌گذار ماهوی محسوب می‌شود، زیرا سرمایه‌گذار در صورت لزوم، می‌تواند درباره هدایت فعالیتهای مربوط تصمیم‌گیری کند. اینکه 30 روز طول می‌کشد تا سرمایه‌گذار بتواند حق رأی خود را اعمال کند، مانع توانایی فعلی سرمایه‌گذار برای هدایت فعالیتهای مربوط از زمان تحصيل سهام نمی‌شود.

مثال 3ب

یک سرمایه‌گذار، یک طرف پيمان آتي برای تحصیل اکثریت سهام سرمایه‌پذیر است. تاریخ تسویه پيمان آتي 25 روز ديگر است. سهامداران بالفعل قادر به تغییر سیاستهای فعلی در ارتباط با فعالیتهای مربوط نیستند، زیرا مجمع عمومی را حداقل 30 روز بعد می‌توان برگزار کرد كه در آن زمان، پيمان آتي تسويه شده است. بنابراین، سرمایه‌گذار دارای حقی است که در واقع، معادل حق سهامدار اکثریت در مثال 3الف است (یعنی سرمایه‌گذار دارنده پيمان آتي، در صورت لزوم می‌تواند درباره هدایت فعالیتهای مربوط تصمیم‌گیری کند). پيمان آتي سرمایه‌گذار، حق ماهوی است که حتی قبل از تسویه پيمان آتي، به سرمایه‌گذار توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را می‌دهد.

مثال 3پ

یک سرمایه‌گذار، اختیار ماهوی براي خرید اكثريت سهام واحد سرمايه‌پذير دارد که پس از 25 روز قابل اعمال و عمیقاً دارای ارزش اعمال است. نتیجه‌گيري در این مثال، همانند مثال 3ب خواهد بود.

مثال 3ت

يك سرمایه‌گذار، یک طرف پيمان آتي براي تحصيل اکثریت سهام سرمایه‌پذیر است، بدون اینکه هرگونه حق دیگری نسبت به سرمایه‌پذیر داشته باشد. تاریخ تسویه پيمان آتي، شش ماه دیگر است. برخلاف مثال قبل، این سرمایه‌گذار توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهاي مربوط را ندارد. سهامداران بالفعل، از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط برخوردار هستند؛ زیرا آنها می‌توانند سیاستهای فعلي مرتبط با فعالیتهای مربوط را قبل از تسویه پيمان آتي، تغییر دهند.

ب25. حق ماهوی قابل اعمال توسط دیگر اشخاص، ممکن است یک سرمایه‌گذار را از کنترل سرمایه‌پذیری که این حق به آن مربوط می‌شود، بازدارد. چنین حق ماهوی، مستلزم این نیست که دارندگان آن، توانایی تصميم‌گيري داشته باشند. مادامی که این حق صرفاً حمایتی نباشد (به بندهای ب26 تا ب28 مراجعه شود)، حق ماهوی در اختيار دیگر اشخاص ممکن است مانع کنترل سرمایه‌پذیر توسط سرمایه‌گذار شود، حتی اگر این حق به دارندگان آن، تنها توانایی فعلی برای تصویب یا توقف تصمیمهای مرتبط با فعالیتهای مربوط را بدهد.

حق حمایتی

ب26. در ارزیابی اینکه حق سرمایه‌گذار موجب تسلط او بر سرمایه‌پذیر می‌شود یا خیر، سرمایه‌گذار باید بررسي کند که آیا حق او و حق دیگران، حق حمایتی است یا خیر. حق حمایتی به تغییرات اساسي در فعالیتهای سرمایه‌پذیر مربوط می‌شود یا در شرایط استثنایی اعمال می‌گردد. با وجود این، تمام حقوقی که در شرایط استثنایی اعمال می‌شوند یا مشروط به وقوع رویدادهای خاصی هستند، لزوماً حق حمایتی محسوب نمی‌شوند (به بندهای ب13 و ب53 مراجعه شود).

ب27. از آنجا که حق حمایتی برای حمایت از منافع دارندگان آن بدون ايجاد تسلط بر سرمایه‌پذیری که حق مزبور به او مربوط است، سازماندهی شده است، یک سرمایه‌گذار که تنها حق حمایتی را در اختیار دارد، نمی‌تواند بر سرمایه‌پذیر تسلط داشته باشد یا مانع تسلط شخص ديگر بر سرمایه‌پذیر شود (به بند 16 مراجعه شود).

ب28. مثالهایی از حق حمایتی شامل موارد زیر است، اما محدود به این موارد نمی‌شود:

الف.  حق وام‌دهنده برای محدود کردن وام‌گیرنده از انجام اقداماتي که می‌تواند بطور قابل ملاحظه‌ای ریسک اعتباری وام‌گیرنده را به ضرر وام‌دهنده تغییر دهد.

ب.    حق شخص دارنده منافع فاقد حق کنترل در سرمایه‌پذیر برای تصویب مخارج سرمایه‌ای بیشتر از مبالغ ضروری در روال عادی فعالیتهای تجاری یا تصویب انتشار ابزارهای مالکانه یا بدهی.

پ.    حق وام‌دهنده برای توقیف داراییهای وام‌گیرنده، در صورتی که وام‌گیرنده در ایفای شرایط بازپرداخت وام قصور کند.

فرانشيزها

ب29. موافقت‌نامه فرانشیزی که در آن سرمایه‌پذیر، امتیازگیرنده است، اغلب به امتیازدهنده حقی برای حمایت از نام تجاری مربوط به فرانشیز، اعطا می‌کند. معمولاً موافقت‌نامه‌های فرانشیز، برخی حقوق تصمیم‌گیری در ارتباط با عملیات امتیازگیرنده را به امتیازدهنده اعطا می‌کنند.

ب30. بطور معمول، حق امتیازدهندگان، توانایی اشخاصی غیر از امتیازدهنده را برای اتخاذ تصمیماتی که تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر بازده امتیازگیرنده دارد، محدود نمی‌کند. حق امتیازدهنده در موافقت‌نامه فرانشیز، لزوماً به امتیازدهنده توانایی فعلی برای هدایت فعاليتهاي دارای تأثیر قابل ملاحظه بر بازده امتیازگیرنده را نمی‌دهد.

ب31. تمایز بین توانایی فعلي برای اتخاذ تصمیمات دارای تأثیر قابل ملاحظه بر بازده امتیازگیرنده و توانایی اتخاذ تصمیماتی که از نام تجاری فرانشیز حمایت می‌کنند، ضرورت دارد. اگر اشخاص دیگر، دارای حق بالفعلی باشند که به آنها توانایی فعلي برای هدایت فعالیتهای مربوط امتیازگیرنده را بدهد، امتیازدهنده تسلطی بر امتیازگیرنده ندارد.

ب32. با انعقاد موافقت‌نامه فرانشیز، امتیازگیرنده تصمیمی یک‌جانبه برای اداره فعالیتهای تجاری خود طبق شرایط موافقت‌نامه فرانشیز، اما به حساب خود، اتخاذ کرده است.

ب33. کنترل بر تصمیمات بنیادی از قبيل شکل حقوقي امتیازگيرنده و ساختار تأمین مالی آن، مي‌تواند توسط اشخاصی غیر از امتیازدهنده تعیین شود و ممکن است تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر بازده امتیازگیرنده داشته باشد. هرچه سطح حمایت مالی تأمين‌شده توسط امتیازدهنده پایین‌تر باشد و امتیازدهنده کمتر در معرض نوسان بازده ناشی از ارتباط با امتیازگیرنده قرار گیرد، احتمال اينكه امتیازدهنده تنها دارای حق حمایتی باشد، بیشتر است.

حق رأی‌

ب34. سرمایه‌گذار، اغلب از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط از طریق حق رأی یا حقوق مشابه برخوردار است. اگر فعالیتهای مربوط سرمایه‌پذیر، با داشتن حق رأی هدایت شود، سرمایه‌گذار الزامات این بخش (بندهای ب35 تا ب50) را مورد توجه قرار می‌دهد.

تسلط با داشتن اكثريت حق رأی‌

ب35. اگر سرمایه‌گذار بیش از نصف حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار داشته باشد، در شرایط زیر دارای تسلط است، مگر آنكه مشمول بند ب36 یا بند ب37 شود:

الف.  فعالیتهای مربوط، از طریق رأی‌ دارنده اکثریت حق‌ رأی هدایت ‌شود، یا

ب.    بیشتر اعضای ارکان اداره‌کننده که فعالیتهای مربوط را هدایت می‌کنند، از طریق رأی ‌دارنده اکثریت حق‌ رأی منصوب شوند.

اکثریت حق‌رأی بدون داشتن تسلط

ب36. برای اینکه یک سرمایه‌گذار با بیش از نصف حق رأی در سرمایه‌پذیر، بر سرمایه‌پذیر تسلط داشته باشد، حق رأی‌ سرمایه‌گذار باید طبق بندهای ب22 تا ب25، ماهوی باشد و باید برای سرمایه‌گذار توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط ایجاد کند که اغلب از طریق تعیین سیاستهای عملیاتی و مالی انجام می‌شود. اگر واحد تجاری دیگری حق بالفعل برای هدایت فعالیتهای مربوط داشته باشد و آن واحد تجاری، نماینده سرمایه‌گذار نباشد، سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر تسلط ندارد.

ب37. اگر حق رأی سرمایه‌گذار ماهوی نباشد، سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر تسلط ندارد، حتي اگر سرمایه‌گذار اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار داشته باشد. برای مثال، اگر فعالیتهای مربوط از طریق دولت، دادگاه، اداره‌کننده، مدیر تصفیه یا مقررات‌گذار هدایت شود، سرمایه‌گذار دارنده بیش از نصف حق رأی در سرمایه‌پذیر، نمي‌تواند بر سرمایه‌پذیر تسلط داشته باشد.

تسلط بدون داشتن اکثریت حق رأی‌

ب38. سرمایه‌گذار حتی اگر کمتر از اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار داشته باشد، می‌تواند دارای تسلط باشد. برای مثال، سرمایه‌گذار ممکن است از طریق موارد زیر، علیرغم نداشتن اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر، دارای تسلط باشد:

الف.  توافق قراردادی بین سرمایه‌گذار و سایر دارندگان حق رأی (به بند ب39 مراجعه شود)؛

ب.    حقوق ناشی از سایر توافقهای قراردادی (به بند ب40 مراجعه شود)؛

پ.    حق رأی سرمایه‌گذار (به بندهای ب41 تا ب45 مراجعه شود)؛

ت.    حق رأی‌ بالقوه (به بندهای ب47 تا ب50 مراجعه شود)؛ یا

ث.    ترکیبی از قسمتهای (الف) تا (ت).

توافق قراردادی با سایر دارندگان حق رأی

ب39. توافق قراردادی بین سرمایه‌گذار و سایر دارندگان حق رأی می‌تواند براي سرمایه‌گذار، حق اعمال حق رأی کافی را برای داشتن تسلط فراهم كند، حتی اگر سرمایه‌گذار بدون آن توافق قراردادی، از حق رأی کافی برای داشتن تسلط برخوردار نباشد. با وجود این، توافق قراردادی اطمینان می‌دهد که سرمایه‌گذار قادر است سایر دارندگان حق رأی را به اندازه کافی هدایت کند تا به‌گونه‌اي رأي دهند كه او بتواند درباره فعاليتهاي مربوط تصميم‌گيري کند.

حقوق ناشی از سایر توافقهای قراردادی

ب40. سایر حقوق تصمیم‌گیری، در ترکیب با حق رأی، می‌تواند براي سرمایه‌گذار توانايي فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را ايجاد كند. برای مثال، حق تعيين‌شده در توافق قراردادي در ترکیب با حق رأی، می‌تواند برای سرمایه‌گذار توانایی فعلی برای هدایت فرایندهای تولیدی یا سایر فعالیتهای عملیاتی و تأمین مالی سرمایه‌پذیر که اثر قابل ملاحظه‌ای بر بازده سرمایه‌پذیر دارد را فراهم کند. با وجود این، در نبود سایر حقوق، وابستگی اقتصادی سرمایه‌پذیر به سرمایه‌گذار (مانند روابط بین تأمین‌کننده کالا با مشتری اصلی) منجر به تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر نمی‌شود.

حق رأی سرمایه‌گذار

ب41. زمانی که سرمایه‌گذار، علیرغم نداشتن اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر، بطور یک‌جانبه توانایی عملی برای هدایت فعالیتهای مربوط را داشته باشد، از حق کافی برای تسلط بر سرمایه‌پذیر برخوردار است.

ب42. برای ارزیابی اینکه حق رأی سرمایه‌گذار برای داشتن تسلط کافی است یا خیر، سرمایه‌گذار تمام واقعیتها و شرایط، شامل موارد زیر را در نظر می‌گیرد:

الف.  میزان حق رأی سرمایه‌گذار در مقایسه با میزان و پراکندگی حق رأی سایر دارندگان حق رأی، با توجه به اینکه:

  1. هرچه سرمایه‌گذار حق رأی بیشتری داشته باشد، احتمال برخورداری سرمایه‌گذار از حق بالفعلی که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را بدهد، بیشتر می‌شود؛
  2. هرچه سرمایه‌گذار حق رأی بیشتری در مقایسه با سایر دارندگان حق رأی داشته باشد، احتمال برخورداری سرمایه‌گذار از حق بالفعلی که به او توانایی فعلي برای هدایت فعالیتهای مربوط را بدهد، بیشتر می‌شود؛
  3. هر چه تعداد اشخاصی كه براي شكست دادن سرمايه‌گذار در رأي‌گيري، لازم است با يكديگر همكاري كنند بيشتر باشد، احتمال برخورداری سرمایه‌گذار از حق بالفعلی که به او توانايي فعلی برای هدايت فعاليتهاي مربوط را بدهد، بیشتر می‌شود؛

ب.    حق رأی بالقوه سرمایه‌گذار، سایر دارندگان حق رأی یا اشخاص دیگر (به بندهای ب47 تا ب50 مراجعه شود)؛

پ.    حقوق ناشی از ساير توافقهای قراردادی (به بند ب40 مراجعه شود)؛ و

ت.    هرگونه واقعیت یا شرایط دیگری که نشان دهد سرمایه‌گذار، توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را در زمان اتخاذ تصمیمات دارد يا ندارد، شامل الگوهای رأی‌گیری در مجامع عمومی صاحبان سهام در گذشته.

ب43. هنگامی که هدایت فعالیتهای مربوط، از طریق رأی اکثریت تعیین می‌شود و سرمایه‌گذار بطور قابل ملاحظه‌ای حق رأی بیشتری نسبت به سایر دارندگان حق رأی یا گروه سازمان‌یافته‌ای از دارندگان حق رأی دارد و سایر سهامداران بسيار پراکنده هستند، تنها پس از بررسي عوامل مندرج در بند ب42(الف) تا (پ)، ممکن است تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر مشخص شود.

 

 

مثالهای کاربردی
مثال 4

یک سرمایه‌گذار، 48 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را تحصیل می‌کند. مابقی حق رأی، در اختیار هزاران سهامداری است که هیچ‌کدام از آنها، بیش از 1 درصد حق رأی را در اختیار ندارند. هیچ کدام از سهامداران، توافقي براي رایزنی با دیگران یا اتخاذ تصمیمات جمعی ندارند. سرمایه‌گذار هنگام ارزیابی نسبت حق رأیی که با توجه به اندازه نسبی سایر سهامداران باید تحصیل شود، به این نتیجه می‌رسد که 48 درصد حق رأی برای داشتن کنترل کافي است. در این مورد، بر مبنای میزان مالكيت مطلق سرمایه‌گذار و میزان مالكيت نسبی سایر سهامداران، سرمایه‌گذار نتیجه می‌گیرد که به ميزان كافي حق رأی غالب برای احراز معیار تسلط را بدون نیاز به در نظر گرفتن سایر نشانه‌های تسلط در اختیار دارد.

مثال 5

سرمایه‌گذار الف، 40 درصد و دوازده سرمایه‌گذار دیگر، هر کدام 5 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارند. بر مبناي موافقت‌نامه سهامداران، به سهامدار الف حق انتصاب، بركناري و تعیین حقوق و مزایای مدیرانی که مسئولیت هدایت فعالیتهای مربوط را به عهده دارند، اعطا می‌شود. برای تغییر موافقت‌نامه مزبور، دو سوم اکثریت آرای سهامداران لازم است. در این مورد، سرمایه‌گذار الف به این نتیجه می‌رسد که میزان مالكيت مطلق او و میزان مالكيت نسبی سایر سهامداران، به تنهایی برای تعیین اینکه سرمایه‌گذار الف از حق کافی برای اعمال تسلط برخوردار است یا خیر، کفایت نمی‌کند. با وجود این، سرمایه‌گذار الف تشخیص می‌دهد که حق قراردادی او برای انتصاب، بركناری و تعیین حقوق و مزایای مدیران، برای نتیجه‌گیری درباره وجود تسلط بر سرمايه‌پذیر کافی است. اين موضوع که سرمایه‌گذار الف ممکن است این حق را اعمال نکند یا احتمال اینکه سرمایه‌گذار الف حق خود برای انتخاب، انتصاب یا بركناري مدیریت را اعمال کند، نباید در زمان ارزیابی اینکه سرمایه‌گذار الف از تسلط برخوردار است یا خیر، مورد توجه قرار گیرد.

ب44. در سایر شرایط، با در نظر گرفتن عوامل مندرج در بند ب42(الف) تا (پ) ممکن است به روشنی مشخص شود كه سرمایه‌گذار دارای تسلط نیست.

 

 

مثالهای کاربردی
مثال 6

سرمایه‌گذار الف، 45 درصد و دو سرمایه‌گذار دیگر هر کدام 26 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارند. مابقی حق رأی، در اختیار سه سهامدار دیگر است که هر کدام یک درصد حق رأی دارند. توافق دیگری وجود ندارد که بر تصمیم‌گیری تأثیر بگذارد. در این مورد، میزان حق رأی سرمایه‌گذار الف و میزان آن در مقايسه با سایر سهامداران، برای رسیدن به این نتیجه که سرمایه‌گذار الف تسلط ندارد، کافی است. در اين شرايط، تنها همكاري دو سرمایه‌گذار دیگر مي‌تواند مانع هدایت فعالیتهای مربوط سرمایه‌پذیر توسط سرمایه‌گذار الف شود.

ب45. با وجود این، عوامل مندرج در بند ب42(الف) تا (پ)، ممکن است به تنهایی کفایت نکند. چنانچه سرمایه‌گذار پس از بررسي عوامل مزبور، درباره تسلط خود ابهام داشته باشد، باید واقعيتها و شرایط دیگر را بررسي کند، مانند اینکه سایر سهامداران بر مبنای الگوی رأی‌گیری در مجامع عمومی صاحبان سهام در گذشته، عملاً منفعل بوده‌اند یا خیر. این بررسي شامل ارزیابی عوامل مندرج در بند ب18 و نشانه‌های مندرج در بندهای ب19 و ب20 است. هرچه حق رأی سرمایه‌گذار کمتر باشد و هرچه همکاری اشخاص كمتري برای شکست دادن سرمایه‌گذار در رأی‌گیری مورد نياز باشد، برای ارزیابی اینکه حقوق سرمایه‌گذار برای اعمال تسلط کافی است یا خیر، به واقعيتها و شرایط دیگر، بیشتر اتکا می‌شود. زمانی که واقعيتها و شرایط مندرج در بندهای ب18 تا ب20 همراه با حقوق سرمایه‌گذار مورد ملاحظه قرار می‌گیرد، باید به شواهد تسلط مندرج در بند ب18، در مقايسه با نشانه‌های تسلط مندرج در بندهای ب19 و ب20، اهميت بیشتری داده شود.

مثالهای کاربردی
مثال 7

یک سرمایه‌گذار، 45 درصد و یازده سهامدار دیگر، هر کدام 5 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارند. هیچ ‌یک از سهامداران توافق قراردادی برای رايزني با سهامداران دیگر یا اتخاذ تصمیمات جمعی ندارند. در این مورد، میزان حق رأی مطلق سرمایه‌گذار و میزان حق رأی نسبی سهامداران دیگر، به تنهایی در تعیین اینکه سرمایه‌گذار برای تسلط بر سرمایه‌پذیر از حق رأی کافی برخورار است یا خیر، کفایت نمی‌کند. واقعيتها و شرایط دیگری که ممکن است شواهدي از تسلط یا عدم تسلط سرمایه‌گذار فراهم کند، باید مورد بررسي قرار گیرد.

مثال 8

یک سرمایه‌گذار، 35 درصد و سه سهامدار دیگر، هر کدام 5 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارند. مابقی حق رأی، در اختیار تعداد زیادی سهامدار است که هیچ ‌کدام به تنهایی بیش از یک درصد از حق رأی را در اختیار ندارند. هيچ يك از سهامداران، توافقي برای رایزنی با سهامداران دیگر و اتخاذ تصمیمات جمعی ندارند. تصمیمات درباره فعالیتهای مربوط سرمایه‌پذیر، مستلزم تصویب اکثریت آرای اخذشده در مجمع عمومی صاحبان سهام مربوط است- در مجمع عمومی اخیر، دارندگان 75 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر، در رأی‌گیری شرکت کرده‌اند. در این مورد، مشارکت فعال سایر سهامداران در مجمع عمومی اخیر، حاکی از این است که سرمایه‌گذار، صرف‌نظر از اینکه به دلیل تعداد كافي آرای موافق سهامداران دیگر، فعالیتهای مربوط را هدایت کرده باشد، توانایی عملی برای هدایت یک‌جانبه فعالیتهای مربوط را ندارد.

ب46. چنانچه با توجه به عوامل مندرج در بند ب42(الف) تا (ت)، تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر به روشنی مشخص نباشد، سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل ندارد.

حق رأی بالقوه

ب47. سرمایه‌گذار، هنگام ارزیابی کنترل، حق رأی بالقوه خود و همچنین حق رأی بالقوه اشخاص دیگر را مورد توجه قرار می‌دهد تا مشخص شود که آیا تسلط دارد یا خیر. حق رأی بالقوه، حق به دست آوردن حق رأی در سرمایه‌پذیر، مانند حق ناشی از ابزارهای مالی قابل تبدیل یا اختیارهای معامله سهام، شامل پيمانهای آتی، است. چنین حق رأی بالقوه‌ای، تنها در صورتی که حق، ماهوی باشد، مورد توجه قرار می‌گیرد (به بندهای ب22 تا ب25 مراجعه شود).

ب48. سرمایه‌گذار، هنگام بررسی حق رأی‌ بالقوه، باید هدف و ساختار ابزار مالی و نیز هدف و سازماندهی سایر روابطی که با سرمایه‌پذیر دارد را مورد توجه قرار دهد. این بررسی، شامل ارزیابی شرایط مختلف ابزار مالی و نیز انتظارات، انگیزه‌ها و دلایل آشکار موافقت سرمایه‌گذار با این شرایط است.

ب49. اگر سرمایه‌گذار حق رأی یا سایر حقوق تصميم‌گيري مرتبط با فعالیتهای سرمایه‌پذیر را نیز در اختیار داشته باشد، سرمایه‌گذار ارزیابی می‌کند که آیا این حقوق، در ترکیب با حق رأی بالقوه، منجر به تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر می‌شود یا خیر.

ب50. حق رأی بالقوه ماهوی، به تنهایی یا در ترکیب با سایر حقوق، می‌تواند به سرمایه‌گذار توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را بدهد. برای مثال، این مورد زمانی محتمل است که سرمایه‌گذار 40درصد از حق رأی در سرمایه‌پذير را در اختیار دارد و طبق بند ب23، از حق ماهوی ناشی از اختیار تحصیل 20درصد حق رأی بیشتر نیز برخوردار است.

مثالهای کاربردی
مثال 9

سرمایه‌گذار الف، 70 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر و سرمایه‌گذار ب، 30 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر و نیز اختیار تحصیل نیمی از حق رأی سرمایه‌گذار الف را در اختیار دارد. اختیار تحصیل طی دو سال آینده به قیمت ثابتی که عمیقاً فاقد ارزش اعمال است (و انتظار می‌رود اين وضعيت، طي دو سال آتي ادامه داشته باشد)، قابل اعمال است. سرمایه‌گذار الف حق رأی خود را اعمال کرده است و بطور فعال، فعالیتهای مربوط سرمایه‌پذیر را هدایت می‌کند. در این مورد، سرمایه‌گذار الف احتمالاً معیار تسلط را احراز مي‌كند، زیرا به نظر می‌رسد از توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط برخوردار است. اگرچه سرمایه‌گذار ب در زمان حاضر از اختیار قابل اعمال برای تحصیل حق رأی بيشتر برخوردار است (که در صورت اعمال، اکثریت حق رأی در سرمایه‌پذیر را خواهد داشت)، اما شرایط مرتبط با اختیارهای معامله سهام به‌گونه‌ای است که این اختیارها، ماهوی محسوب نمي‌شوند.

مثال 10

سرمایه‌گذار الف و دو سرمایه‌گذار دیگر، هر کدام یک سوم از حق رأی در سرمایه‌پذیر را در اختیار دارند. فعالیت تجاری سرمایه‌پذیر، ارتباط تنگاتنگی با سرمایه‌گذار الف دارد. سرمایه‌گذار الف، افزون بر ابزارهای مالکانه، ابزارهای بدهی قابل تبديل به سهام عادي سرمايه‌پذير را در اختیار دارد که در هر زماني به قيمت ثابتی که فاقد ارزش اعمال است (اما قيمت اعمال آن عمیقاً فاقد ارزش اعمال نیست)، قابل تبدیل است. در صورت تبدیل بدهی، سرمایه‌گذار الف 60 درصد از حق رأی در سرمایه‌پذیر را خواهد داشت. اگر ابزار بدهی به سهام عادی تبدیل شود، سرمایه‌گذار الف از هم‌افزايي حاصل منتفع خواهد شد. از آنجا که سرمایه‌گذار الف حق رأی در سرمایه‌پذیر را همراه با حق رأی بالقوه ماهوی در اختیار دارد که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط را می‌دهد، سرمایه‌گذار الف بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد.

تسلط در زمانی که حق رأی یا حقوق مشابه، اثر قابل ملاحظه‌ای بر بازده سرمایه‌پذیر ندارد

ب51. برای ارزیابی هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر (به بندهای ب5 تا ب8 مراجعه شود)، سرمایه‌گذار باید ارتباط با سرمایه‌پذیر و تصمیمات اتخاذشده در زمان تأسیس سرمایه‌پذیر را به عنوان بخشی از سازماندهی سرمايه‌پذير بررسي كند و ارزیابی نمايد كه آیا شرایط معامله و ویژگیهای ارتباط، به سرمايه‌گذار حق كافي برای تسلط بر سرمایه‌پذیر مي‌دهد يا خير. نقش داشتن در سازماندهی سرمایه‌پذیر، به تنهایی برای اعمال کنترل سرمایه‌گذار کافی نیست. با وجود این، نقش داشتن در سازماندهی می‌تواند نشان دهد که سرمایه‌گذار فرصت کسب حقی را داشته است که برای تسلط او بر سرمایه‌پذیر كافي است.

ب52. افزون بر این، سرمایه‌گذار باید توافقهای قراردادی مانند حق خرید، حق فروش و حق انحلال مشخص‌شده در زمان تأسيس واحد سرمایه‌پذیر را مورد توجه قرار دهد. در صورتی که اين توافقهای قراردادی شامل فعالیتهایی باشد که ارتباط تنگاتنگي با سرمایه‌پذیر دارد، این فعالیتها از نظر ماهيت، بخش جدانشدنی فعالیتهای کلی سرمایه‌پذیر محسوب می‌شود، اگر چه ممکن است خارج از محدوده حقوقی سرمایه‌پذیر واقع شود. بنابراین، در زمان تعیین تسلط بر سرمایه‌پذیر، ضروری است حق تصمیم‌گیری صریح یا ضمنی مندرج در توافقهای قراردادی که ارتباط تنگاتنگي با سرمایه‌پذیر دارد، به عنوان فعالیتهای مربوط مورد بررسي قرار گیرد.

ب53. در برخی سرمایه‌پذیران، فعالیتهای مربوط تنها زمانی رخ می‌دهد که شرایط خاصی به وجود آید یا رویدادهایی خاصی واقع شود. سازماندهی سرمایه‌پذیر ممکن است به‌گونه‌ای باشد که هدایت فعالیتهای آن و بازده آن از قبل تعیین شده باشد، مگر اینکه آن شرایط خاص ایجاد شود یا رویدادها واقع گردد. در این مورد، تنها تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای سرمايه‌پذير در هنگام وقوع آن شرایط و رویدادها می‌تواند اثر قابل ملاحظه‌ای بر بازده‌ سرمایه‌پذیر داشته باشد و بنابراین فعالیتهای مربوط محسوب می‌‌شود. برای داشتن تسلط، لزومی ندارد كه آن شرايط و رويدادها برای سرمايه‌گذاري كه توانایی اتخاذ چنين تصميماتي را دارد واقع شود. این موضوع که حق تصمیم‌گیری، مشروط به ایجاد شرایط یا وقوع یک رویداد است، به خودی خود موجب نمي‌شود كه اين حق، حمايتي باشد.

مثالهای کاربردی

مثال 11

تنها فعالیت تجاری سرمایه‌پذیر که در اساسنامه مشخص شده است، خرید دریافتنی‌ها و ارائه خدمات روزانه به سرمایه‌گذاران است. ارائه خدمات روزانه، شامل وصول و انتقال پرداختهای اصل و سود در تاریخ سررسید آنها است. بر اساس توافق واگذاری جداگانه‌ای که بین سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر منعقد شده است، در صورت نكول یک دریافتنی، سرمایه‌پذیر بطور خودکار دریافتنی‌ را به يكي از سرمایه‌گذاران واگذار می‌کند. تنها فعالیت مربوط، مدیریت دریافتنی‌های نكول‌شده است؛ زیرا تنها فعالیتی است که می‌تواند اثر قابل ملاحظه‌ای بر بازده سرمایه‌پذیر بگذارد. مدیریت دریافتنی‌ها قبل از نكول، فعالیت مربوط نیست، زیرا مستلزم اتخاذ تصمیمات اساسی دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده سرمایه‌پذیر، نمی‌باشد- فعالیتهای قبل از نكول، از قبل، تعیین شده است و تنها محدود به وصول جریانهاي نقدی در سررسید و انتقال‌ آن به سرمایه‌گذاران است. بنابراین، هنگام ارزیابی فعالیتهای كلي سرمایه‌پذیر که اثر قابل ملاحظه‌ای بر بازده سرمایه‌پذیر دارند، تنها حق سرمایه‌گذار در مدیریت داراییهاي نكول‌شده باید مورد توجه قرار گیرد.

در این مثال، سازماندهی سرمایه‌پذیر اطمینان می‌دهد که سرمایه‌گذار، تنها زمانی در مورد فعالیتهای دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده، اختیار تصمیم‌گیری دارد كه ضروری باشد. شرایط توافق واگذاري، بخش جدانشدنی معامله کلی و ایجاد سرمایه‌پذیر است. بنابراین، شرایط توافق واگذاري همراه با اساسنامه سرمایه‌پذیر، منجر به اين نتیجه‌گيري می‌شود که سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد، حتي اگر سرمایه‌گذار تنها در صورت نكول، مالکیت دریافتنی‌ها را در اختیار داشته باشد و دریافتنی‌های نكول‌شده را خارج از محدوده حقوقی سرمایه‌پذیر، مدیریت ‌کند.

مثال 12

دریافتنی‌ها، تنها دارایی سرمایه‌پذیر هستند. هنگام بررسي هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر، مشخص می‌شود که تنها فعالیت مربوط، مدیریت دریافتنی‌های نكول‌شده است. طرفی که توانایی مدیریت نكول دریافتنی‌ها را دارد، صرف‌نظر از اینکه وام‌گیرندگان، بدهی خود را نکول کرده باشند یا خیر، بر سرمایه‌پذیر تسلط دارد.

ب54. سرمایه‌گذار ممکن است تعهد صريح یا ضمنی داشته باشد كه اطمینان دهد سرمایه‌پذیر مطابق سازماندهی خود فعالیت می‌کند. این تعهد ممکن است سرمایه‌گذار را بیشتر در معرض نوسان بازده قرار دهد و موجب افزایش انگیزه سرمایه‌گذار برای کسب حق کافی برای داشتن تسلط شود. بنابراین، تعهد برای اطمینان از اینکه سرمایه‌پذیر طبق سازماندهی خود فعالیت می‌کند، مي‌تواند نشانه تسلط سرمایه‌گذار باشد، اما به خودی خود، موجب تسلط سرمایه‌گذار و مانع تسلط شخص دیگر نمی‌شود.

آسیب‌پذیری از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر يا برخورداری از حق نسبت به آن بازده

ب55. هنگام ارزیابی اینکه سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد یا خیر، سرمایه‌گذار تعیین می‌کند که آیا در معرض بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر قرار می‌گیرد یا نسبت به آن بازده از حق برخوردار است یا خیر.

ب56. بازده‌ متغیر، بازدهی است که ثابت نباشد و امکان تغییر آن در نتیجه عملکرد سرمایه‌پذیر وجود داشته باشد. بازده‌ متغیر می‌تواند فقط مثبت، فقط منفی يا هم مثبت و هم منفی باشد (به بند 17 مراجعه شود). سرمایه‌گذار ارزیابی می‌کند که آیا بازده سرمایه‌پذیر متغیر است یا خیر، و این بازده، بر مبنای ماهيت توافق و صرف‌نظر از شکل حقوقی بازده، تا چه اندازه متغیر است. برای مثال، سرمایه‌گذار می‌تواند اوراق مشارکتی با پرداختهای سود ثابت داشته باشد. پرداختهای سود ثابت، از منظر این استاندارد بازده متغیر محسوب مي‌شود زیرا در معرض ریسک عدم بازپرداخت قرار دارد و سرمایه‌گذار را در معرض ریسک اعتباری ناشر اوراق مشارکت قرار می‌دهد. میزان نوسان بازده (یعنی نحوه تغییر بازده)، به ریسک اعتباری اوراق مشارکت بستگی دارد. همچنین، حق‌الزحمه ثابت عملکرد بابت مديريت داراییهای سرمایه‌پذیر، بازده متغیر محسوب مي‌شود، زیرا سرمایه‌گذار را در معرض ریسک عدم ایفای تعهد توسط سرمایه‌پذیر قرار می‌دهد. میزان نوسان بازده، به توانایی سرمایه‌پذیر در ایجاد درآمد کافی برای پرداخت حق‌الزحمه بستگی دارد.

ب57. نمونه‌هایی از بازده، شامل موارد زیر است:

الف.  سود تقسیمی، سایر منافع اقتصادی توزیع‌شده توسط سرمایه‌پذیر (برای مثال، سود حاصل از اوراق بدهی منتشرشده توسط سرمایه‌پذیر) و تغییر در ارزش سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذار در سرمایه‌پذیر مزبور.

ب.    حقوق و مزایا بابت ارائه خدمات مرتبط با داراییها یا بدهیهای سرمایه‌پذیر، حق‌الزحمه‌ها و آسیب‌پذیری از زیان ناشی از پشتيباني اعتباري يا نقدي، منافع باقیمانده در داراییها و بدهیهای سرمایه‌پذیر هنگام انحلال سرمایه‌پذیر، مزایای مالیاتی و دسترسی به نقدینگی آتی که سرمایه‌گذار در اثر ارتباط با سرمایه‌پذیر به ‌دست می‌آورد.

پ.    بازدهی که سایر ذینفعان به آن دسترسي ندارند. برای مثال، سرمایه‌گذار ممکن است داراییهای خود را در ترکیب با داراییهای سرمایه‌پذیر مورد استفاده قرار دهد، مانند ترکیب وظایف عملیاتی به منظور صرفه‌جویی در مقیاس، کاهش هزینه‌ها، تأمین محصولات کمیاب، دسترسی به دانش اختصاصي یا محدود کردن برخی عملیات یا داراییها با هدف افزایش ارزش سایر داراییهای سرمایه‌گذار.

ارتباط بین تسلط و بازده

تسلط تفویض‌شده

ب58. زمانی که سرمایه‌گذار داراي حق تصمیم‌گیری (تصمیم‌گیرنده)، وجود کنترل خود بر سرمایه‌پذیر را ارزیابی می‌کند، باید تعیین کند که اصیل است یا نماینده. همچنین سرمایه‌گذار باید تعیین کند که آیا واحد تجاری دیگری كه داراي حق تصمیم‌گیری است، به عنوان نماینده سرمایه‌گذار عمل می‌کند یا خیر. نماینده، شخصی است که عمدتاً از سوی شخص یا اشخاص دیگر (اصیل(ها)) و برای منافع آنها کار می‌کند و بنابراین، در زمان اعمال اختیار تصمیم‌گیری، بر سرمایه‌پذیر کنترل ندارد (به بندهای 19 و 20 مراجعه شود). به این ترتیب، برخی مواقع تسلط اصیل ممکن است توسط نماینده، اما از جانب اصیل، حفظ و اعمال شود. تصمیم‌گیرنده را نمي‌توان فقط به این دلیل که اشخاص دیگر می‌توانند از تصمیمات او منتفع شوند، نماینده محسوب كرد.

ب59. سرمایه‌گذار ممکن است در خصوص موضوعاتی خاص یا تمام فعالیتهای مربوط، اختیار تصمیم‌گیری خود را به نماینده تفویض کند. سرمایه‌گذار هنگام ارزیابی وجود کنترل خود بر سرمایه‌پذیر، باید با حق تصمیم‌گیری تفویض‌شده به نماینده خود، همانند زمانی که سرمایه‌گذار بطور مستقیم عمل می‌کند، برخورد نماید. در شرایطی که بیش از یک اصیل وجود داشته باشد، هر یک از اشخاص اصیل باید با در نظر گرفتن الزامات بندهای ب5 تا ب54، ارزیابی کنند که آیا بر سرمایه‌پذیر تسلط دارند یا خیر. بندهای ب60 تا ب72 برای تعیین اینکه تصمیم‌گیرنده، نماینده است یا اصیل، رهنمود ارائه می‌کند.

ب60. تصمیم‌گیرنده برای تعیین اینکه نماینده است یا خیر، باید رابطه کلی بین خود، سرمایه‌پذیر تحت مدیریت و دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایه‌پذیر، به ویژه تمام عوامل زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف.  دامنه اختیار تصمیم‌گیری خود درباره سرمایه‌پذیر (بندهای ب62 تا ب63)؛

ب.    حق اشخاص دیگر (بندهای ب64 تا ب67)؛

پ.    حقوق و مزایایی که طبق توافق(های) حقوق و مزایا، نسبت به دریافت آن حق دارد (بندهای ب68 تا ب70)؛ و

ت.    آسیب‌پذیری تصمیم‌گیرنده از نوسان بازده ناشی از سایر منافعی که در سرمایه‌پذیر دارد (بندهای ب71 و ب72).

بر مبنای واقعیتها و شرایط خاص، برای هر یک از عوامل مورد اشاره، باید اهميت متفاوتی در نظر گرفته شود.

ب61. تعیین اینکه تصمیم‌گیرنده نماینده است یا خیر، مستلزم ارزیابی تمام عوامل مندرج در بند ب60 است، مگر اینکه یک شخص، حق ماهوی برکناری تصمیم‌گیرنده را داشته باشد (حق برکناری) و بتواند بدون دلیل، تصمیم‌گیرنده را برکنار کند (به بند ب65 مراجعه شود).

دامنه اختیار تصمیم‌گیری

ب62. دامنه اختیار تصمیم‌گیری تصمیم‌گیرنده، با در نظر گرفتن موارد زیر ارزیابی می‌شود:

الف.  فعالیتهایی که طبق توافقهای تصمیم‌گیری، مجاز و طبق قانون تصريح شده باشد؛ و

ب.    اختیاری که تصمیم‌گیرنده هنگام تصمیم‌گیری درباره فعالیتهای مزبور دارد.

ب63. تصمیم‌گیرنده باید هدف و سازماندهی سرمایه‌پذیر، ریسکهایی که مقرر شده است سرمایه‌پذیر در معرض آنها قرار بگیرد، ریسکهایی که مقرر شده است سرمایه‌پذیر به دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایه‌پذیر، انتقال دهد و ميزان نقش تصمیم‌گیرنده در سازماندهی سرمایه‌پذیر را مورد توجه قرار دهد. برای مثال، اینکه تصمیم‌گیرنده نقش قابل ملاحظه‌ای در سازماندهی سرمایه‌پذیر داشته باشد (شامل تعیین دامنه اختیار تصمیم‌گیری)، ممکن است نشان دهد که تصمیم‌گیرنده، فرصت و انگیزه کسب حقی را دارد که موجب توانایی او برای هدایت فعالیتهای مربوط مي‌شود.

حقوق اشخاص دیگر

ب64. حق ماهوی اشخاص دیگر، ممکن است بر توانایی تصمیم‌گیرنده برای هدایت فعالیتهای مربوط سرمایه‌پذیر، مؤثر باشد. حق برکناری ماهوی یا سایر حقوق ممکن است نشان دهد که تصمیم‌گیرنده، نماینده است.

ب65. هرگاه یک شخص، حق برکناری ماهوی داشته باشد و بتواند بدون دلیل تصمیم‌گیرنده را برکنار کند، اين مورد به تنهایی کافی است تا این نتیجه حاصل شود که تصمیم‌گیرنده، نماینده است. اگر بیش از یک شخص، دارای چنین حقی باشند (و هیچ ‌یک از اشخاص بدون توافق با اشخاص دیگر نتواند تصمیم‌گیرنده را برکنار کند)، این حق، به تنهايي برای تعیین اینکه تصمیم‌گیرنده اساساً از طرف دیگران و برای منافع آنها کار می‌کند یا خیر، کفایت نمی‌کند. افزون بر این، با بيشتر شدن تعداد اشخاص لازم برای همکاری با یکدیگر جهت اعمال حق برکناری تصمیم‌گیرنده و نیز افزايش مبلغ و نوسان سایر منافع اقتصادي تصمیم‌گیرنده (یعنی حقوق و مزایا و سایر منافع)، باید اهميت کمتری برای این عامل در نظر گرفت.

ب66. هنگام ارزیابی اینکه تصمیم‌گیرنده نماینده است یا خیر، حق ماهوی اشخاص دیگر كه موجب محدود شدن اختيار تصميم‌گيرنده مي‌شود، باید به شيوه‌اي مشابه با حق برکناری، مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، تصمیم‌گیرنده‌ای که برای اقدامات خود ملزم به دریافت تصویب تعداد کمی از اشخاص دیگر است، معمولاً نماینده است (برای راهنمایی بیشتر درباره ماهیت حق و ماهوی بودن آن، به بندهای ب22 تا ب25 مراجعه شود).

ب67. بررسی حق اشخاص دیگر، باید شامل ارزیابی حق قابل اعمال توسط هیئت مدیره (یا ساير ارکان اداره‌کننده) سرمایه‌پذیر و آثار آن بر اختیار تصمیم‌گیری باشد (به بند ب23(ب) مراجعه شود).

حقوق و مزایا

ب68. هرچه مبلغ و نوسان‌ حقوق و مزایای تصمیم‌گیرنده در مقایسه با بازده مورد انتظار حاصل از فعالیتهای سرمایه‌پذیر بیشتر باشد، احتمال اینکه تصمیم‌گیرنده، اصیل باشد بیشتر است.

ب69. تصمیم‌گیرنده برای تعیین اینکه اصیل است یا نماینده، باید وجود شرایط زیر را نیز بررسی کند:

الف.  اینکه حقوق و مزایای تصمیم‌گیرنده با خدمات وی متناسب است.

ب.    اینکه توافق حقوق و مزایا تنها شامل شرایط یا مبالغی است که در توافقهای خدمات مشابه و سطح مهارتهای مذاکره‌شده در شرايط متعارف، مرسوم است.

ب70. تصمیم‌گیرنده نمی‌تواند نماینده باشد، مگر اینکه شرایط مندرج در بند ب69(الف) و (ب) وجود داشته باشد. اما، احراز این شرایط، به تنهایی برای نتيجه‌گيري درباره اینکه تصمیم‌گیرنده، نماینده است، کافی نيست.

آسیب‌پذیری از نوسان بازده ناشی از منافع دیگر

ب71. هرگاه تصمیم‌گیرنده منافع دیگری در سرمایه‌پذیر داشته باشد (برای مثال، سرمایه‌گذاری در سرمایه‌پذیر یا ارائه تضمین در ارتباط با عملکرد سرمایه‌پذیر)، تصمیم‌گیرنده برای ارزیابی اینکه نماینده است یا خیر باید بررسی کند که آیا در معرض نوسان بازده ناشی از این منافع قرار می‌گیرد یا خیر. داشتن منافع دیگر در سرمایه‌پذیر نشان می‌دهد که تصمیم‌گیرنده، ممکن است اصیل باشد.

ب72. تصمیم‌گیرنده برای ارزیابی آسیب‌پذیری از نوسان‌ بازده ناشی از منافع دیگر در سرمایه‌پذیر، باید موارد زیر را مورد توجه قرار دهد:

الف.  هرچه مبلغ و نوسان منافع اقتصادی، شامل حقوق و مزایا و منافع دیگر، بیشتر باشد، احتمال اینکه تصمیم‌گیرنده اصیل باشد، بیشتر است.

ب.    اینکه آسیب‌پذیری تصمیم‌گیرنده از نوسان بازده در مقايسه با آسیب‌پذیری سرمایه‌گذاران دیگر از نوسان بازده متفاوت است یا خیر، و اگر چنین است، آیا این موضوع، اقدامات تصميم‌گيرنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا خیر. برای مثال، این مورد ممکن است زمانی وجود داشته باشد که تصمیم‌گیرنده از منافع با اولویت پایین‌ در سرمایه‌پذیر برخوردار باشد یا سایر اشکال تضمینهای اعتباری را به سرمایه‌پذیر ارائه کند.

تصمیم‌گیرنده باید آسیب‌پذیری خود از نوسان بازده سرمایه‌پذیر را نسبت به کل نوسانهای بازده سرمایه‌پذیر ارزیابی کند. این ارزیابی اساساً بر مبنای بازده مورد انتظار حاصل از فعالیتهای سرمایه‌پذیر انجام می‌شود، اما نباید حداکثر میزان آسیب‌پذیری تصمیم‌گیرنده از نوسان بازده سرمایه‌پذیر را به واسطه منافع دیگر تصمیم‌گیرنده، نادیده گرفت.

مثالهای کاربردی
مثال 13

تصمیم‌گیرنده‌ای (مدیر صندوق)، یک صندوق را که واحدهای آن به صورت عام معامله مي‌شود و طبق معيارهاي به دقت تعریف‌شده در امیدنامه که ناشی از الزامات قوانین و مقررات است، تحت نظارت می‌باشد، تأسیس، عرضه و مدیریت می‌کند. این صندوق برای سرمایه‌گذاری در پرتفوی متنوعی از اوراق بهادار مالكانه شرکتهای سهامی عام، به سرمايه‌گذاران عرضه شده است. طبق معيارهاي تعریف‌شده، مدیر صندوق برای سرمایه‌گذاری در داراییها اختیار دارد. مدیر صندوق، به میزان 10درصد در صندوق سرمایه‌گذاری کرده است و حق‌الزحمه خدمات خود را بر مبنای بازار، معادل 1 درصد خالص ارزش داراییهاي صندوق دریافت می‌کند. این حق‌الزحمه متناسب با خدمات ارائه‌شده است. مدیر صندوق، در برابر زیانهای صندوق، در صورتی که بیش از میزان سرمایه‌گذاری او باشد، تعهدی ندارد. صندوق ملزم به ایجاد هیئت مدیره مستقل نیست و هیئت مدیره‌ای نیز ایجاد نکرده است. سرمایه‌گذاران از حق ماهوی که اختیار تصمیم‌گیری مدیر صندوق را تحت تأثیر قرار ‌دهد، برخوردار نیستند، اما می‌توانند واحدهای خود را با رعایت محدودیتهای مشخص‌شده توسط صندوق بازخرید کنند.

با وجود اینکه عملیات صندوق طبق معيارهاي تعیین‌شده در امیدنامه و الزامات قانونی انجام می‌شود، مدیر صندوق داراي حق تصمیم‌گیری است که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیتهای مربوط صندوق را می‌دهد- یعنی سرمایه‌گذاران از حق ماهوی‌ اثرگذار بر اختيار تصمیم‌گیری مدیر صندوق، برخوردار نیستند. مدیر صندوق بابت خدمات خود، حق‌الزحمه‌ مبتني بر بازار متناسب با خدمات ارائه‌شده دریافت می‌کند و نیز دارای درصدی سرمایه‌گذاری در صندوق است. حقوق و مزایا و سرمایه‌گذاری مدیر صندوق، او را در معرض نوسان بازده ناشي از فعالیتهای صندوق قرار می‌دهد، اما آنقدر قابل ملاحظه نيست كه نشان دهد مدیر صندوق، اصیل است.

در این مثال، آسیب‌پذیری مدیر صندوق از نوسان بازده صندوق همراه با اختیار تصمیم‌گیری طبق معيارهاي محدودکننده، نشان می‌دهد که مدیر صندوق، نماینده است. بنابراین مدیر صندوق نتیجه می‌گیرد که بر صندوق کنترل ندارد.

مثال 14

تصمیم‌گیرنده‌ای به منظور ايجاد فرصت سرمایه‌گذاری براي تعدادی از سرمایه‌گذاران، صندوقی را تأسیس، عرضه و مدیریت می‌کند. تصمیم‌گیرنده (مدیر صندوق) باید طبق موافقت‌نامه اداره صندوق، تصمیمات را به‌گونه‌ای اتخاذ كند که بيشترين منافع برای تمام سرمایه‌گذاران ایجاد شود. با وجود این، مدیر صندوق اختیارات گسترده‌ای برای تصمیم‌گیری دارد. مدیر صندوق در ازای ارائه خدمات، حق‌الزحمه مبتني بر بازار معادل 1درصد داراییهای تحت مدیریت خود و در صورت دستیابی به سطح مشخصی از سود، 20درصد مجموع سود صندوق را دریافت می‌کند. حق‌الزحمه متناسب با خدمات ارائه‌شده است.

با وجود اینکه تصميمات بايد به‌گونه‌اي اتخاذ شود كه بيشترين منافع براي تمام سرمایه‌گذاران تأمین گردد، مدیر صندوق اختیارات گسترده‌ای برای تصمیم‌گیری در خصوص هدایت فعالیتهای مربوط صندوق دارد. به مدیر صندوق حق‌الزحمه ثابت و نیز حق‌الزحمه مبتني بر عملكرد پراخت می‌شود که متناسب با خدمات ارائه‌شده است. افزون بر این، حقوق و مزایا، منافع مدیر صندوق را با منافع ساير سرمایه‌گذاران براي افزايش ارزش صندوق همسو مي‌كند، بدون اینکه مدير را در معرض نوسان بازده‌ ناشی از فعالیتهای صندوق قرار دهد. در این وضعیت، آسیب‌پذیری از چنان اهميتي برخوردار نیست كه نشان ‌دهد مدیر صندوق، اصیل است.

الگوی ارائه‌شده و نحوه تجزیه و تحلیل بالا، در مثالهای 14الف تا 14پ زیر، تشریح شده است. هر مثال به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مثال 14الف

مدیر صندوق، مالک 2درصد سرمایه‌گذاری در صندوق نيز مي‌باشد که منافع او را با منافع سرمایه‌گذاران دیگر همسو می‌کند. مدیر صندوق در قبال زيانهای صندوق که بیش از سرمایه‌گذاری او باشد، تعهد ندارد. سرمایه‌گذاران، تنها به دلیل نقض قرارداد می‌توانند با رأی اکثریت مدیر صندوق را برکنار کنند.

سرمایه‌گذاری مدیر صندوق (2درصد)، او را بیشتر در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیتهای صندوق قرار می‌دهد، اما آسیب‌پذیری از نوسان بازده آنقدر قابل ملاحظه‌ نیست که نشان دهد مدیر صندوق، اصیل است. حق سرمایه‌گذاران دیگر برای برکناری مدیر صندوق، به عنوان حق حمایتی در نظر گرفته مي‌شود، زیرا این حق تنها در صورت نقض قرارداد، قابل اعمال است. در این مثال، با وجود اینکه مدیر صندوق اختیارات گسترده‌ای برای تصمیم‌گیری دارد و در معرض نوسان‌ بازده‌ ناشی از منافع و حقوق و مزایای خود قرار گرفته است، آسیب‌پذیری از نوسان بازده صندوق به‌گونه‌ای است که نشان می‌دهد مدیر صندوق، نماینده است. به این‌ترتیب، مدیر نتیجه‌گیری می‌کند که بر صندوق کنترل ندارد.

مثال 14ب

مدیر صندوق سهم نسبی بیشتری از سرمایه‌گذاری در صندوق دارد، اما در برابر زیانهای صندوق، تعهدی فراتر از سرمایه‌گذاری مذكور ندارد. سرمایه‌گذاران می‌توانند تنها به دلیل نقض قرارداد، با رأی اکثریت مدیر صندوق را برکنار کنند.

در این مثال، حق سرمایه‌گذاران دیگر برای برکناری مدیر صندوق، به عنوان حق حمایتی در نظر گرفته مي‌شود، زیرا تنها با نقض قرارداد قابل اعمال است. با وجود اینکه به مدیر صندوق حق‌الزحمه ثابت و حق‌الزحمه مبتني بر عملکرد متناسب با خدمات ارائه‌شده پرداخت می‌شود، ترکیب سرمایه‌گذاری مدیر صندوق با حقوق و مزایای او مي‌تواند مدير را در معرض نوسان بازده حاصل از فعالیتهای صندوق قرار دهد كه آنقدر قابل ملاحظه است كه نشان مي‌دهد مدیر صندوق اصیل است. هرچه میزان و نوسان‌ منافع اقتصادی مدیر صندوق (با در نظر گرفتن مجموع حقوق و مزایا و سایر منافع) بیشتر باشد، مدیر صندوق در تجزیه و تحلیل خود، بر منافع اقتصادی مزبور تأکید بیشتری خواهد داشت و به احتمال زیاد مدیر صندوق، اصیل است.

برای مثال، با توجه به حقوق و مزایا و سایر عوامل، مدیر صندوق ممکن است سرمایه‌گذاری به میزان 20 درصد را برای نتيجه‌گيري درباره اینکه صندوق را کنترل می‌کند، کافی بداند. با وجود این، در شرایط متفاوت (یعنی زماني كه حقوق و مزایا و سایر عوامل متفاوت باشند)، کنترل ممكن است در سطوح متفاوتی از سرمایه‌گذاری، ایجاد شود.

مثال 14پ

مدیر صندوق، مالک 20 درصد سرمایه‌گذاری در صندوق است، اما در قبال زیانهای صندوق در صورتی که بیشتر از سرمایه‌گذاری او باشد، تعهدي ندارد. صندوق، هیئت‌مدیره‌ای دارد که تمام اعضای آن، مستقل از مدیر صندوق هستند و توسط سرمایه‌گذاران دیگر منصوب می‌شوند. هیئت‌مدیره، مدیر صندوق را سالانه منصوب می‌کند. اگر هیئت‌مدیره تصمیم بگيرد قرارداد مدیر صندوق را تمديد نكند، خدمات ارائه‌شده توسط مدیر صندوق، توسط سایر مدیران آن صنعت قابل ارائه است.

اگرچه مدیر صندوق، حق‌الزحمه ثابت و نیز حق‌الزحمه‌ مبتني بر عملکرد که متناسب با خدمات ارائه‌شده است را دریافت می‌کند، ترکیب سرمایه‌گذاری مدیر صندوق (20 درصد) با حقوق و مزایا، او را در معرض نوسان بازده‌ ناشی از فعالیتهای صندوق قرار مي‌دهد که آنقدر قابل ملاحظه است که نشان مي‌دهد مدیر صندوق، اصیل است. با وجود این، سرمایه‌گذاران برای برکناری مدیر صندوق، حق ماهوی دارند- هیئت‌مدیره، سازوکاری برای کسب اطمینان از اینکه سرمایه‌گذاران در صورت تمايل می‌توانند مدیر صندوق را برکنار کنند فراهم می‌کند.

در این مثال، مدیر صندوق در تجزیه و تحلیل خود، بر حق ماهوی برکناری تأکید بیشتری دارد. بنابراین، اگرچه مدیر صندوق اختیارات گسترده‌ای برای تصمیم‌گیری دارد و از طريق حقوق و مزایا و سرمایه‌گذاری خود، در معرض نوسان بازده صندوق قرار می‌گیرد، اما حق ماهوی سرمایه‌گذاران دیگر نشان مي‌دهد كه مدیر صندوق نماینده است. بنابراین، مدیر نتيجه مي‌گيرد که بر صندوق کنترل ندارد.

مثال 15

یک سرمایه‌پذیر، برای خرید پرتفوی اوراق بهادار با نرخ ثابت و با پشتوانه دارایی، ایجاد شده است که از طریق ابزارهاي مالکانه و ابزارهاي بدهی با نرخ ثابت، تأمین مالی می‌شود. ابزارهاي مالکانه، نخستین محافظ دارندگان ابزارهاي بدهی در مقابل زیان هستند و بازده باقیمانده سرمایه‌پذیر را دریافت می‌کنند. اين سرمایه‌گذاري که به عنوان سرمایه‌گذاري در پرتفویی از اوراق بهادار با پشتوانه دارایی است و در معرض ریسک اعتباری مرتبط با نکول احتمالی ناشر پرتفوی اوراق بهادار با پشتوانه دارایی و نیز ریسک نرخ سود مرتبط با مدیریت پرتفوی قرار دارد، به سرمايه‌گذاران بالقوه در ابزار بدهي عرضه مي‌شود. در زمان تأسیس، ابزارهاي مالکانه، 10درصد ارزش داراییهای خریداری‌شده است. تصمیم‌گیرنده (مدیر دارایی) از طریق اتخاذ تصمیمات سرمايه‌گذاري بر مبنای عوامل تعیین‌شده در اميدنامه سرمایه‌پذیر، پرتفوی فعالي از داراییها را مدیریت می‌کند. مدیر دارایی برای این خدمات، حق‌الزحمه ثابتی بر مبنای بازار (يعني 1درصد داراییهای تحت مدیریت)، و در صورت فزونی سود سرمایه‌پذیر از سطحی معین، حق‌الزحمه‌ای بر مبنای عملکرد (يعني 10درصد سود) دریافت می‌کند. حق‌الزحمه‌ها متناسب با خدمات ارائه‌شده است. مدیر دارایی 35 درصد از حقوق مالکانه سرمایه‌پذیر را در اختیار دارد. 65درصد باقیمانده حقوق مالکانه و تمام ابزارهای بدهی، متعلق به تعداد زیادی از سرمایه‌گذاران ثالث پراکنده و غیروابسته است. مدير دارايي با تصمیم اکثریت سرمایه‌گذاران دیگر، بدون دلیل، قابل برکناری است.

مدير دارايي، حق‌الزحمه ثابت و نیز حق‌الزحمه‌ مبتني بر عملکرد که متناسب با خدمات ارائه‌شده است را دریافت می‌کند. اين حقوق و مزایا، به منظور افزايش ارزش صندوق، منافع مدير دارایی را با منافع ساير سرمايه‌گذاران همسو مي‌كند. مدیر دارایی به دلیل در اختیار داشتن 35درصد از حقوق مالکانه و به دلیل حقوق و مزایای خود، در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیتهای صندوق قرار می‌گیرد.

با وجود انجام عملیات در چارچوب عوامل مندرج در اميدنامه سرمايه‌پذير، مدیر دارایی از توانایی فعلی برای اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده‌ سرمایه‌پذیر برخوردار است- از آنجا که حق برکناری، در اختیار تعداد زيادي از سرمایه‌گذاران پراکنده است، در تجزیه و تحلیلها اهميت کمتری به حق برکناری داده می‌شود. در این مثال، مدیر دارایی بر این موضوع که در معرض نوسان بازده صندوق که ناشی از منافع مالکانه‌ای است که نسبت به ابزارهای بدهی در اولويت بعدی قرار می‌گیرد، تأکید بیشتری می‌کند. در اختیار داشتن 35درصد از حقوق مالكانه، مدير را، در برابر زیان و حق نسبت به بازده سرمایه‌پذیر، در اولويت بعدی قرار مي‌دهد که دارای چنان اهمیتی است که نشان مي‌دهد مدیر دارایی، اصیل است. بنابراین، مدیر دارایی نتيجه مي‌گيرد که بر سرمایه‌پذیر کنترل دارد.

ارتباط با دیگر اشخاص

ب73. در زمان ارزیابی کنترل، سرمایه‌گذار باید ماهیت ارتباط خود با دیگر اشخاص، و اینکه آنها از جانب سرمایه‌گذار عمل می‌کنند یا خیر را مورد توجه قرار دهد (یعنی آنها ”نمایندگان بالفعل“ هستند). تعیین اینکه دیگر اشخاص به عنوان نمایندگان بالفعل عمل می‌کنند یا خیر، مستلزم قضاوتي است كه نه تنها ماهیت ارتباط، بلکه چگونگی تعامل این اشخاص با یکدیگر و سرمایه‌گذار را در نظر می‌گیرد.

ب74. چنین ارتباطی مستلزم توافق قراردادی نيست. یک شخص در صورتي نماینده بالفعل است که سرمایه‌گذار یا اشخاصی که فعالیتهای سرمایه‌گذار را هدایت می‌کنند، توانایی هدایت فعاليتهاي آن شخص برای اقدام از طرف سرمایه‌گذار را داشته باشند. در این شرایط، سرمایه‌گذار در زمان ارزیابی وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر، باید حق تصمیم‌گیری نماینده بالفعل خود و آسیب‌پذیری غیرمستقیم خود از بازده متغیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده از طریق آن نماینده بالفعل را همراه با حق تصمیم‌گیری خود و آسیب‌پذیری خود از بازده متغیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده، مورد توجه قرار دهد.

ب75. موارد زیر، مثالهایی از اشخاصی است که به دلیل ماهیت ارتباط، ممکن است به عنوان نمایندگان بالفعل سرمایه‌گذار محسوب شوند:

الف.  اشخاص وابسته سرمایه‌گذار؛

ب.    شخصی که منافع خود در سرمايه‌پذير را به عنوان کمک یا وام، از سرمایه‌گذار دریافت کرده است؛

پ.    شخصی که توافق کرده است بدون تصویب قبلی سرمایه‌گذار، منافع خود در سرمایه‌پذیر را نفروشد، انتقال ندهد یا محدود نكند (به استثنای شرایطی که سرمایه‌گذار و شخص دیگر، از حق تصویب قبلی برخوردار باشند و این حق، با تمایل اشخاص مستقل مورد توافق قرار گرفته باشد)؛

ت.    شخصی که بدون حمایت مالی سرمایه‌گذار، نمی‌تواند عملیات خود را تأمین مالی کند؛

ث.    سرمایه‌پذیری که اکثریت ارکان اداره‌کننده آن، با ارکان اداره‌کننده سرمایه‌گذار مشترک است؛ و

ج.    شخصی که ارتباط تجاری تنگاتنگي با سرمایه‌گذار دارد، مانند ارتباط بین ارائه‌دهنده خدمات حرفه‌ای و یکی از مشتریان عمده آن.

کنترل داراییهای مشخص

ب76. سرمایه‌گذار باید بررسی کند که آیا بخشی از سرمایه‌پذیر را به عنوان یک واحد تجاری فرضی جداگانه تلقی مي‌کند یا خیر، و اگر چنین است آیا سرمايه‌گذار بر آن واحد تجاری فرضي جداگانه کنترل دارد یا خیر.

ب77. تنها در صورتي كه شرط زیر احراز شود، سرمایه‌گذار بخشی از سرمایه‌پذیر را به عنوان واحد تجاری فرضي جداگانه تلقي مي‌کند:

داراییهای مشخص سرمایه‌پذیر (و تضمینهای اعتباری مرتبط با آن، در صورت وجود) تنها منبع پرداخت بدهیهای مشخص سرمایه‌پذیر یا منافع مشخص ديگر در سرمایه‌پذیر است. اشخاص به غیر از اشخاص داراي آن بدهی مشخص، حق یا تعهدی در ارتباط با داراییهای مشخص یا جریانهای نقدی باقیمانده حاصل از آن داراییها ندارند. بازده حاصل از اين داراییهای مشخص اساساًً نمي‌تواند توسط بقیه بخشهاي سرمايه‌پذير، مورد استفاده قرار گيرد و بدهیهای واحد تجاری فرضي جداگانه، از محل داراییهای بقیه بخشهاي سرمایه‌پذیر قابل بازپرداخت نيست. بنابراین، از نظر ماهیت، تمام داراییها، بدهیها و حقوق مالکانه واحد تجاری فرضي جداگانه، از مجموعه سرمایه‌پذیر مجزا است. اغلب، به این واحد تجاری فرضي جداگانه، ”سیلو“ گفته می‌شود.

ب78. پس از احراز شرط مندرج در بند ب77، سرمایه‌گذار به منظور ارزیابی تسلط بر آن بخش از سرمایه‌پذیر، باید فعالیتهای دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده آن واحد تجاری فرضي جداگانه و چگونگی هدايت این فعالیتها را تشخیص دهد. سرمایه‌گذار هنگام ارزیابی وجود کنترل بر واحد تجاری فرضی جداگانه، همچنین باید بررسی کند که آیا در اثر ارتباط با واحد تجاري فرضي جداگانه، در معرض نوسان ناشی از بازده متغیر قرار می‌گیرد يا نسبت به آن بازده متغیر از حق برخوردار است یا خیر، و آیا سرمایه‌گذار توانایی اعمال تسلط بر آن بخش از سرمایه‌پذیر را به منظور اثرگذاری بر میزان بازده‌ خود دارد یا خیر.

ب79. در صورتي كه سرمایه‌گذار، واحد تجاری فرضي جداگانه را کنترل نماید، باید آن بخش از سرمایه‌پذیر را تلفیق کند. در این مورد، دیگر اشخاص، هنگام ارزیابی وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر و هنگام تلفیق، آن بخش از سرمایه‌پذیر را در نظر نمی‌گیرند.

ارزیابی مستمر

ب80. اگر واقعیتها و شرایط نشان دهد که تغییراتی در یک یا چند عنصر از عناصر سه‌گانه کنترل، مندرج در بند 9، ایجاد شده است، سرمایه‌گذار باید درخصوص وجود کنترل بر سرمایه‌پذیر، ارزیابی مجدد به عمل آورد.

ب81. اگر در نحوه اعمال تسلط بر سرمایه‌پذیر تغییری ایجاد شود، این تغییر باید در نحوه ارزيابي تسلط بر سرمایه‌پذیر منعكس گردد. برای مثال، تغییر در حق تصميم‌گيري می‌تواند به این معنا باشد که از اين پس، فعاليتهاي مربوط از طریق حق رأی هدایت نمی‌شود، و به جای آن، سایر موافقت‌نامه‌ها، مانند قراردادها، به شخص یا اشخاص دیگر، توانایی فعلی هدایت فعالیتهای مربوط را می‌دهد.

ب82. یک رویداد، بدون اینکه سرمایه‌گذار در آن رویداد دخالتی داشته باشد، می‌تواند موجب به دست آوردن یا از دست دادن تسلط سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر شود. برای مثال، سرمایه‌گذار می‌تواند تسلط بر سرمایه‌‌پذير را به این دلیل به دست آورد که حق تصمیم‌گیری شخص یا اشخاص دیگر، که قبلاً مانع کنترل سرمایه‌گذار بر سرمایه‌پذیر مي‌شد، از دست رفته باشد.

ب83. سرمایه‌گذار، همچنین تغییرات اثرگذار بر آسیب‌پذیری او از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایه‌پذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده متغیر را مورد توجه قرار می‌د‌هد. برای مثال، اگر سرمایه‌گذار حق دریافت بازده را از دست بدهد یا ديگر در معرض تعهدات قرار نگیرد، به دليل عدم احراز بند 9(ب)، ممكن است با وجود تسلط بر سرمایه‌پذیر، کنترل بر سرمایه‌پذیر را از دست بدهد (براي مثال، در صورتی که قرارداد دریافت حق‌الزحمه مبتني بر عملكرد خاتمه يابد).

ب84. سرمایه‌گذار باید بررسی کند آیا ارزیابی او از اينكه به عنوان نماینده یا اصیل فعالیت می‌کند، تغییر کرده است یا خیر. تغییر در روابط کلی بین سرمایه‌گذار و دیگر اشخاص می‌تواند به این معنا باشد که سرمایه‌گذار، با وجود اینکه در گذشته به عنوان نماینده فعاليت مي‌كرده است، دیگر به عنوان نماینده عمل نمی‌کند، و برعکس. برای مثال، اگر تغییراتی در حقوق سرمایه‌گذار، یا دیگر اشخاص رخ دهد، سرمایه‌گذار باید وضعیت خود را به عنوان اصیل یا نماینده مجدداً مورد بررسی قرار دهد.

ب85. ارزیابی اولیه سرمايه‌گذار از کنترل یا موقعیت او به عنوان اصیل یا نماینده، تنها به دلیل تغییر در شرایط بازار (برای مثال، تغییر در بازده سرمایه‌پذیر تحت تأثير شرایط بازار) تغییر نمی‌کند، مگر اینکه تغییر در شرایط بازار، یک یا چند عنصر از عناصر سه‌گانه کنترل در بند 9 را تغییر دهد یا موجب تغییر در رابطه کلی بین اصیل و نماینده شود.

تشخیص واحد تجاری سرمایه‌گذاری

ب86. واحد تجاری هنگام ارزیابی اینکه یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است یا خیر، باید تمام واقعیتها و شرایط، از جمله هدف و سازماندهی را مورد بررسی قرار دهد. یک واحد تجاری که دارای سه عنصر اشاره‌شده در تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری در بند 29 است، واحد تجاری سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود. بندهای ب87 تا ب97، عناصر تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری را با جزئیات بیشتری توضیح می‌دهد.

هدف فعالیت تجاری

ب87. تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری ایجاب می‌کند که هدف واحد تجاری از سرمایه‌‌گذاری، صرفاً افزایش ارزش سرمایه‌گذاری، درآمد سرمایه‌گذاری (مانند سود تقسیمی، درآمد مالی یا درآمد اجاره)، یا هر دو باشد. مستنداتی که نشان‌دهنده هدف واحد تجاری از سرمایه‌گذاری است، مانند مدارک معرفی واحد تجاری، نشریات واحد تجاری و اساسنامه، بطور معمول شواهدی از هدف فعالیت تجاری واحد تجاری سرمایه‌گذاری فراهم خواهد کرد. شواهد دیگر می‌تواند شامل شیوه‌ای باشد که واحد تجاری بر اساس آن خود را به دیگر اشخاص (مانند سرمایه‌گذاران یا سرمایه‌پذیران بالقوه) معرفی می‌کند. برای مثال، یک واحد تجاری ممکن است فعالیت تجاری خود را به عنوان سرمایه‌گذاری میان‌مدت با هدف افزایش ارزش سرمایه‌گذاری معرفی کند. در مقابل، هدف فعالیتهای تجاری یک واحد تجاری که خود را به عنوان یک سرمایه‌گذار با هدف طراحی، تولید یا بازاریابی مشترک محصولات با سرمایه‌پذیران، معرفی می‌کند، با هدف فعالیت تجاری واحد تجاری سرمایه‌گذاری هماهنگ نیست، زیرا واحد تجاری از محل طراحی، تولید یا فعالیت بازاریابی و نیز از محل سرمایه‌گذاریهای خود، بازده کسب می‌کند (به بند ب94 مراجعه شود).

ب88. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، ممکن است خدمات مرتبط با سرمایه‌گذاری (مانند خدمات مشاوره سرمایه‌گذاری، مدیریت سرمایه‌گذاری، پشتیبانی سرمایه‌گذاری و خدمات اداری) را حتی اگر فعالیتهای مزبور برای واحد تجاری قابل ملاحظه باشد، بطور مستقیم یا از طریق واحد تجاری فرعی، به اشخاص ثالث و نیز به سرمایه‌گذاران خود ارائه کند، مشروط بر اینکه واحد تجاری همچنان تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری را احراز نماید.

ب89. واحد تجاری سرمایه‌گذاری، همچنین ممکن است بطور مستقیم یا از طریق واحد تجاری فرعی، در فعالیتهای مرتبط با سرمایه‌گذاری که در ادامه به آنها اشاره شده است، مشارکت کند، مشروط بر اینکه این فعالیتها برای حداکثر کردن بازده سرمایه‌گذاری (افزایش ارزش سرمایه‌گذاری یا درآمد سرمایه‌گذاری) حاصل از ارتباط با سرمایه‌پذیران آن انجام شود و نشان‌دهنده فعالیتهای تجاری جداگانه قابل ملاحظه یا منبع درآمد جداگانه قابل ملاحظه برای واحد تجاری سرمایه‌گذاری نباشد:

الف.  ارائه خدمات مدیریتی و مشاوره راهبردی به سرمایه‌پذیر؛ و

ب.    فراهم آوردن حمایت مالی، مانند وام، تعهد سرمایه‌ای یا تضمین، برای سرمایه ‌پذیر.

ب90. چنانچه یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، دارای واحد تجاری فرعی باشد که یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری نیست و هدف و فعالیت اصلی آن، ارائه خدمات یا فعالیتهای مرتبط با سرمایه‌گذاری باشد که به فعالیتهای سرمایه‌گذاری واحد تجاری سرمایه‌گذاری مربوط است، مانند موارد تشریح‌شده در بندهای ب88 تا ب90، باید طبق بند 34، واحد تجاری فرعی را تلفیق کند. در صورتی که واحد تجاری فرعی ارائه‌دهنده خدمات یا فعالیتهای مرتبط با سرمایه‌گذاری، خود یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد، واحد تجاری سرمایه‌گذاری اصلی باید آن واحد تجاری فرعی را طبق بند 33، به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کند و تغییرات آن را در سود یا زیان دوره نشان دهد.

راهبردهای خروج

ب91. برنامه‌های سرمایه‌گذاری واحد تجاری نیز شواهدی از هدف فعالیت تجاری فراهم می‌کند. یکی از ویژگیهایی که واحد تجاری سرمایه‌گذاری را از سایر واحدهای تجاری متمایز می‌کند این است که واحد تجاری سرمایه‌گذاری، برنامه‌ای برای نگهداری سرمایه‌گذاریهای خود برای دوره‌ای نامعین ندارد و آنها را برای دوره‌ای محدود نگهداری می‌کند. از آنجا که نگهداری سرمایه‌گذاری در ابزارهای مالکانه و داراییهای غیرمالی، برای دوره‌ای نامعین امکانپذیر است، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید راهبرد خروجی داشته باشد که نحوه برنامه‌ریزی واحد تجاری جهت تحقق افزایش ارزش سرمایه‌گذاری از محل تمام سرمایه‌گذاریهای خود در ابزارهای مالکانه و داراییهای غیرمالی را مستند کند. همچنین، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید برای تمام ابزارهای بدهی که امکان نگهداری آنها برای دوره‌ای نامعین وجود دارد، برای مثال سرمایه‌گذاری در ابزارهای بدهی دائمی، راهبرد خروج داشته باشد. لزومی ندارد که واحد تجاری برای تک تک سرمایه‌گذاریها، راهبرد خروج خاصی را مستند کند، اما برای انواع مختلف یا پرتفوهای مختلف سرمایه‌گذاری، باید راهبردهای بالقوه متفاوتی را که دربردارنده دوره زمانی برای خروج از سرمایه‌گذاریها است، تعیین نماید. سازوکارهای خروج که تنها در صورت نکول، مانند نقض قرارداد یا عدم ایفای تعهد، برقرار می‌شود، برای مقاصد این ارزیابی، به عنوان راهبرد خروج در نظر گرفته نمی‌شود.

ب92. راهبرد خروج، بر حسب نوع سرمایه‌گذاری قابل تغییر است. مثالهایی از راهبردهای خروج برای سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار مالکانه‌ای که بطور عام معامله نمی‌شود، شامل عرضه اولیه عمومی، عرضه غیرعمومی، فروش واحد تجاری، توزیع منافع مالکیت در سرمایه‌پذیر (بین سرمایه‌گذاران) و فروش داراییها (شامل فروش داراییهای سرمایه‌پذیر به دنبال انحلال سرمایه‌پذیر) می‌باشد. مثالهایی از راهبردهای خروج برای سرمایه‌گذاری در ابزارهای مالکانه‌ای که در بازار عمومی معامله می‌شود، شامل عرضه غیرعمومی سرمایه‌گذاری یا فروش در بازار عمومی است. مثالی از راهبرد خروج در خصوص سرمایه‌گذاری در املاک، شامل فروش املاک از طریق معامله‌گران متخصص املاک یا در بازار آزاد می‌باشد.

ب93. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است در واحد تجاری سرمایه‌گذاری دیگری که به دلایل حقوقی، مقرراتی، مالیاتی یا دلایل تجاری مشابه، در ارتباط با واحد تجاری ایجاد شده است، سرمایه‌گذاری کند. در این موارد، در صورتی که واحد تجاری سرمایه‌گذاری سرمایه‌پذیر، از راهبردهای خروج مناسبی برای سرمایه‌گذاریهای خود برخوردار باشد، لزومی ندارد که واحد تجاری سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذار، از راهبرد خروج برای آن سرمایه‌گذاری برخوردار باشد.

عایدات حاصل از سرمایه‌گذاریها

ب94. چنانچه یک واحد تجاری یا عضو دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد (یعنی گروهی که توسط واحد تجاری اصلی نهایی واحد تجاری سرمایه‌گذاری کنترل می‌شود)، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایه‌گذاری، درآمد سرمایه‌گذاری، یا هر دو را از سرمایه‌گذاریهای واحد تجاری کسب کند یا هدف آن، کسب منافع مزبور باشد و آن منافع در دسترس دیگر اشخاص غیروابسته به سرمایه‌پذیر نباشد، واحد تجاری صرفاً جهت افزایش ارزش سرمایه‌گذاری، درآمد سرمایه‌گذاری، یا هر دو، سرمایه‌گذاری نکرده است. چنین منافعی شامل موارد زیر است:

الف.  تحصیل، استفاده، مبادله یا بهره‌برداری از فرایندها، داراییها یا فناوریهای سرمایه‌پذیر. این منافع می‌تواند عاید واحد تجاری یا عضو دیگری از گروه شود که برای تحصیل دارایی، فناوری، محصولات یا خدمات یک سرمایه‌پذیر، از حقوق انحصاری یا نامتناسب برخوردار هستند؛ برای مثال، داشتن اختیار خرید دارایی از سرمایه‌‌پذیر در صورتی که طراحی محصول موفقیت‌آمیز باشد؛

ب.    مشارکتها (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری 40) یا سایر موافقت‌نامه‌ها بین واحد تجاری یا عضو دیگر گروه و سرمایه‌پذیر برای طراحی، تولید، بازاریابی یا ارائه محصولات یا خدمات؛

پ.    تضمینهای مالی یا داراییهای مالی فراهم‌شده توسط سرمایه‌پذیر برای استفاده به عنوان وثیقه توافقهای استقراض واحد تجاری یا عضو دیگری از گروه (با وجود این، واحد تجاری سرمایه‌گذاری کماکان می‌تواند سرمایه‌گذاری در سرمایه‌پذیر را به عنوان وثیقه استقراض خود مورد استفاده قرار دهد)؛

ت.    اختیار خرید نگهداری‌شده توسط شخص وابسته به واحد تجاری، برای خرید منافع مالکیت در سرمایه‌پذیر واحد تجاری از آن واحد تجاری یا عضو دیگر گروه؛

ث.    به استثنای مورد مطرح‌شده در بند ب95، معاملات بین واحد تجاری یا عضو دیگر گروه و سرمایه‌پذیر که:

  1. شرایط آنها به‌گونه‌ای است که انجام آن برای واحدهای تجاری غیروابسته واحد تجاری، عضو دیگر گروه یا سرمایه‌پذیر امکانپذیر نیست؛
  2. به ارزش منصفانه انجام نمی‌شود؛ یا
  3. معرف بخش عمده فعالیت تجاری سرمایه‌پذیر یا واحد تجاری، شامل فعالیت تجاری دیگر واحدهای تجاری گروه نیست.

ب95. راهبرد واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است سرمایه‌گذاری در بیش از یک سرمایه‌پذیر در صنعت، بازار یا حوزه جغرافیایی مشابه باشد تا به این ترتیب، از مزایای هم‌افزاییهایی که ارزش سرمایه‌گذاری و درآمد سرمایه‌گذاری حاصل از آن سرمایه‌پذیران را افزایش می‌دهد، بیشتر منتفع گردد. با وجود بند ب94(ث)، واحد تجاری تنها به این دلیل که این سرمایه‌پذیران، با یکدیگر دادوستد دارند، شرایط طبقه‌بندی به عنوان واحد تجاری سرمایه‌گذاری را از دست نمی‌دهد.

اندازه‌گیری ارزش منصفانه

ب96. عنصر اصلی در تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری این است که اساساً عملکرد تمام سرمایه‌گذاریها را بر مبنای ارزش منصفانه اندازه‌گیری و ارزیابی می‌کند، زیرا بکارگیری ارزش منصفانه، نسبت به، برای مثال، تلفیق واحدهای تجاری فرعی آن یا استفاده از روش ارزش ویژه برای منافع در واحدهای تجاری وابسته یا مشارکتهای خاص، اطلاعات مربوط‌تر ارائه می‌کند. واحد تجاری سرمایه‌گذاری برای آنکه نشان دهد این عنصر از تعریف را احراز کرده است، باید:

الف.  اطلاعات ارزش منصفانه را برای سرمایه‌گذاران فراهم کند و اگر ارزش منصفانه طبق استانداردهای حسابداری الزامی یا مجاز شده باشد، تمام سرمایه‌گذاریهای خود را اساساً به ارزش منصفانه در صورتهای مالی اندازه‌گیری کند.

ب.    اطلاعات ارزش منصفانه را، به صورت درون‌سازمانی، به مدیران اصلی واحد تجاری (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری 12)، که ارزش منصفانه را به عنوان خاصه اصلی اندازه‌گیری برای ارزیابی عملکرد تمام سرمایه‌گذاریهای خود و اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری مورد استفاده قرار می‌دهند، گزارش کند.

ب97. واحد تجاری سرمایه‌گذاری، غیر از سرمایه‌گذاری، ممکن است دارای برخی داراییها مانند املاک و تجهیزات دفتر مرکزی، و نیز بدهیهای مالی باشد. اندازه‌گیری بر مبنای ارزش منصفانه در تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری، مندرج در بند 29(پ)، صرفاً برای سرمایه‌گذاریهای واحد تجاری سرمایه‌گذاری کاربرد دارد. بنابراین، لزومی ندارد که واحد تجاری سرمایه‌گذاری، داراییهایی به غیر از سرمایه‌گذاری یا بدهیهای خود را به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کند.

ویژگیهای معمول واحد تجاری سرمایه‌گذاری

ب98. برای احراز تعریف یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، واحد تجاری باید بررسی کند که آیا از ویژگیهای معمول یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری برخوردار است یا خیر (به بند 30 مراجعه شود). فقدان یک یا چند ویژگی معمول، لزوماً موجب نمی‌شود که واحد تجاری شرایط طبقه‌بندی به عنوان واحد تجاری سرمایه‌گذاری را احراز نکند، اما نشان می‌دهد برای تعیین اینکه واحد تجاری، یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است یا خیر، قضاوت بیشتری لازم است.

بیش از یک سرمایه‌گذاری

ب99. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، به منظور تنوع‌بخشی ریسک و حداکثرسازی بازده خود، بطور معمول سرمایه‌گذاریهای متعددی را نگهداری می‌کند. یک واحد تجاری ممکن است پرتفویی از سرمایه‌گذاریها را بطور مستقیم یا غیرمستقیم، برای مثال از طریق نگهداری یک سرمایه‌گذاری منفرد در واحد تجاری سرمایه‌گذاری دیگری که خود، دارای سرمایه‌گذاریهای متعدد است، نگهداری کند.

ب100. برخی مواقع، واحد تجاری دارای یک سرمایه‌گذاری منفرد است. با وجود این، در اختیار داشتن تنها یک سرمایه‌گذاری منفرد، ضرورتاً مانع احراز تعریف واحد تجاری سرمایه‌گذاری توسط واحد تجاری نمی‌شود. برای مثال، واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است تنها در موارد زیر یک سرمایه‌گذاری منفرد داشته باشد:

الف.    در دوره شروع فعالیت خود قرار داشته باشد و هنوز سرمایه‌گذاریهای مناسبی را مشخص نکرده باشد و بنابراین، هنوز برنامه سرمایه‌گذاری خود را برای تحصیل سرمایه‌گذاریهای متعدد اجرا نکرده باشد؛

ب.      به منظور جایگزینی سرمایه‌گذاریهای واگذارشده، سرمایه‌گذاریهای دیگری انجام نداده باشد؛

پ.      هنگامی که سرمایه‌گذاری توسط سرمایه‌گذاران منفرد قابل انجام نباشد، (برای مثال، زمانی که حداقل سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای یک سرمایه‌گذار، بسیار زیاد باشد)، برای تجمیع منابع مالی سرمایه‌گذاران جهت سرمایه‌گذاری در یک سرمایه‌گذاری منفرد، ایجاد شده باشد؛ یا

ت.      در فرایند انحلال قرار گرفته باشد.

بیش از یک سرمایه‌گذار

ب101. بطور معمول، واحد تجاری سرمایه‌گذاری دارای سرمایه‌گذاران متعددی است که برای دستیابی به خدمات مدیریت سرمایه‌گذاری و فرصتهای سرمایه‌گذاری که ممکن است دسترسی به آنها به صورت انفرادی وجود نداشته باشد، منابع مالی خود را تجمیع می‌کنند. وجود سرمایه‌گذاران متعدد، احتمال اینکه واحد تجاری، یا اعضای دیگری از گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایه‌گذاری یا درآمد سرمایه‌گذاری کسب کنند را کاهش می‌دهد (به بند ب94 مراجعه شود).

ب102. به شیوه‌ای دیگر، واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است توسط، یا برای، تنها یک سرمایه‌گذار تشکیل شود تا نماینده منافع گروه وسیع‌تری از سرمایه‌گذاران باشد یا از منافع آنها پشتیبانی کند (برای مثال، صندوق بازنشستگی یا صندوق سرمایه‌گذاری دولتی).

ب103. همچنین برخی مواقع، واحد تجاری ممکن است بطور موقتی یک سرمایه‌گذار منفرد داشته باشد. برای مثال، واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است تنها هنگامی یک سرمایه‌گذار منفرد داشته باشد که:

الف.    در دوره عرضه اولیه عمومی خود که هنوز منقضی نشده است، قرار گرفته باشد و واحد تجاری بطور فعال، به دنبال تشخیص سرمایه‌گذاران مناسب باشد؛

ب.      هنوز سرمایه‌گذاران مناسب برای جایگزینی منافع مالکیت بازخریدشده را مشخص نکرده باشد؛ یا

پ.      در فرایند انحلال قرار گرفته باشد.

سرمایه‌گذاران غیروابسته

ب104. بطور معمول، واحد تجاری سرمایه‌گذاری دارای سرمایه‌گذاران متعددی است که اشخاص وابسته (طبق تعریف استاندارد حسابداری 12) واحد تجاری یا اعضای دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، محسوب نمی‌شوند. با داشتن سرمایه‌گذاران غیروابسته، احتمال اینکه واحد تجاری یا اعضای دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایه‌گذاری یا درآمد سرمایه‌گذاری کسب کنند، کاهش می‌یابد (به بند ب94 مراجعه شود).

ب105. با وجود این، حتی اگر سرمایه‌گذاران، اشخاص وابسته واحد تجاری باشند، ممکن است واحد تجاری هنوز هم واجد شرایط واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد. برای مثال، واحد تجاری سرمایه‌گذاری ممکن است صندوق موازی جداگانه‌ای برای گروهی از کارکنان خود (مانند مدیران اصلی) یا سایر سرمایه‌گذاران وابسته تشکیل دهد که بازتابی از سرمایه‌گذاریهای صندوق سرمایه‌گذاری اصلی واحد تجاری باشد. این صندوق ”موازی“ ممکن است واجد شرایط یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد، حتی اگر تمام سرمایه‌گذاران آن را اشخاص وابسته تشکیل دهند.

منافع مالکیت

ب106. یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری، بطور معمول، اما نه الزاماً، یک شخصیت حقوقی جداگانه است. منافع مالکیت در واحد تجاری سرمایه‌گذاری، معمولاً به شکل منافع مالکانه یا منافع مشابه (برای مثال، سهم‌الشرکه) است که سهم متناسبی از خالص داراییهای واحد تجاری سرمایه‌گذاری به آن نسبت داده می‌شود. اما داشتن طبقات مختلفی از سرمایه‌گذاران، که برخی از آنها صرفاً نسبت به سرمایه‌گذاری یا گروههای سرمایه‌گذاری خاصی دارای حق هستند یا سهم متناسب متفاوتی در خالص داراییها دارند، مانع تلقی واحد تجاری به عنوان یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری نمی‌شود.

ب107. افزون بر این، یک واحد تجاری که دارای منافع مالکیت قابل ملاحظه‌ای به صورت بدهی است و طبق سایر استانداردهای حسابداری قابل اعمال، تعریف حقوق مالکانه را احراز نمی‌کند، ممکن است همچنان واجد شرایط یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری باشد، مشروط بر اینکه دارندگان ابزار بدهی در معرض بازده متغیر ناشی از تغییر در ارزش منصفانه خالص داراییهای واحد تجاری قرار داشته باشند.

الزامات حسابداری

روشهای تلفیق

ب108. در صورتهای مالی تلفیقی:

الف.    اقلام مشابه دارایی، بدهی، حقوق مالكانه، درآمد، هزینه و جریانهای نقدی واحد تجاری اصلی با واحدهای تجاری فرعی، ترکیب مي‌شود.

ب.      مبلغ دفتری سرمایه‌گذاری واحد تجاری اصلی در هر یک از واحدهای تجاری فرعی و سهم واحد تجاری اصلی از حقوق مالكانه هر یک از واحدهای تجاری فرعی، تهاتر (حذف) مي‌شود (حسابداري سرقفلي، در استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) تشريح شده است).

پ.      داراییها و بدهیها، حقوق مالكانه، درآمدها، هزینه‌ها و جریانهاي نقدی درون‌گروهی مرتبط با معاملات بین واحدهای تجاری گروه، بطور کامل حذف مي‌شود (سودها یا زیانهای ناشی از معاملات درون‌گروهی که در داراییهایی مانند موجودیها و داراییهای ثابت شناسایی شده‌ است، بطور کامل حذف می‌شود). زیانهای درون‌گروهی ممکن است نشان‌دهنده کاهش ارزشي باشد که مستلزم شناسایی در صورتهای مالی تلفیقی است. برای تفاوتهای موقتی ناشی از حذف سودها یا زیانهای معاملات درون‌‌گروهی، استاندارد حسابداری 35 مالیات بر درآمد کاربرد دارد.

رویه‌های حسابداری یکنواخت

ب109. اگر یکی از واحدهای تجاری عضو گروه، برای معاملات و رویدادهای مشابه در شرايط مشابه، از رویه‌های حسابداری متفاوتي نسبت به رویه‌های بکار گرفته‌شده در صورتهای مالی تلفیقی استفاده کند، برای اطمینان از انطباق با رویه‌های حسابداری گروه، هنگام تهيه صورتهاي مالي تلفيقي، در صورتهای مالی آن عضو گروه تعدیلات مناسب انجام می‌شود.

اندازه‌گیری

ب110. واحد تجاری از تاریخ به دست آوردن کنترل تا تاریخی که کنترل بر واحد تجاری فرعی را از دست می‌دهد، درآمدها و هزینه‌های واحد تجاری فرعی را در صورتهای مالی تلفیقی منظور می‌كند. درآمدها و هزینه‌های واحد تجاری فرعی بر مبنای مبالغ داراییها و بدهیهای شناسایی‌شده در صورتهای مالی تلفیقی در تاریخ تحصیل، تعيين مي‌شود. برای مثال، هزینه استهلاک شناسایی‌شده در صورت سود و زیان تلفیقی پس از تاریخ تحصیل، برمبنای ارزش منصفانه داراییهای استهلاک‌پذیر شناسایی‌شده در صورتهای مالی تلفیقی در تاریخ تحصیل، تعیین می‌شود.

حق رأی‌ بالقوه

ب111. زمانی که حق رأی بالقوه یا سایر ابزارهای مشتقه دارای حق رأی بالقوه وجود دارد، برای تهیه صورتهای مالی تلفیقی، نسبتی از سود یا زیان دوره و تغییرات در حقوق مالکانه که در تهیه صورتهای مالی تلفیقی به واحد تجاری اصلی و منافع فاقد حق کنترل تخصیص می‌یابد، صرفاً برمبنای منافع مالکیت فعلي تعیین می‌شود و اعمال یا تبدیل احتمالی حق رأی بالقوه و سایر ابزارهای مشتقه در آن منعکس نمی‌شود، مگر اینکه بند ب112 كاربرد داشته باشد.

ب112. در برخی شرایط، واحد تجاري در نتیجه معامله‌ای که در حال حاضر برای آن دسترسی به بازده مرتبط با منافع مالکیت را فراهم می‌کند، از نظر ماهیت، از منافع مالکیت فعلي برخوردار می‌گردد. در چنین شرایطی، نسبتی که در تهیه صورتهای مالی تلفیقی به واحد تجاری اصلی و منافع فاقد حق کنترل تخصیص می‌یابد، با در نظر گرفتن اعمال نهایی حق رأی بالقوه و سایر ابزارهای مشتقه‌ای که در حال حاضر برای واحد تجاری اصلی دسترسی به بازده را فراهم می‌کند، تعیین می‌شود.

تاریخ گزارشگری

ب113. برای تهیه صورتهای مالی تلفیقی باید تاریخ گزارشگری صورتهای مالی واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن یکسان باشد. هرگاه پايان دوره گزارشگری واحد تجاری اصلی و واحد تجاری فرعی متفاوت باشد، واحد تجاری فرعی، برای مقاصد تلفیق، مجموعه دیگری از اطلاعات مالی را به تاریخ صورتهای مالی واحد تجاری اصلی تهیه می‌کند تا واحد تجاری اصلی بتواند اطلاعات مالی واحد تجاری فرعی را تلفیق کند، مگر اینکه تهیه مجموعه دیگری از اطلاعات مالی غیرعملی باشد.

ب114. اگر تهیه مجموعه دیگری از اطلاعات مالی توسط واحد تجاری فرعی غیرعملی باشد، واحد تجاری اصلی براي تلفيق اطلاعات مالی واحد تجاری فرعی، بايد از آخرین صورتهای مالی واحد تجاری فرعی که بابت تأثیر معاملات یا رویدادهای عمده واقع‌شده بین تاریخ صورتهای مالی مزبور و تاریخ صورتهای مالی تلفیقی تعدیل شده است، استفاده کند. در هر صورت، تفاوت بین تاریخ صورتهای مالی واحد تجاری فرعی و تاریخ صورتهای مالی تلفیقی نباید بیش‌ از 3 ماه باشد و طول دوره‌های گزارشگری و تفاوت بین تاریخ صورتهای مالی، باید در دوره‌های مختلف یکسان باشد.

منافع فاقد حق کنترل

ب115. واحد تجاری باید سود یا زیان دوره و هر يك از اجزاي ساير اقلام سود و زيان جامع را به مالکان واحد تجاری اصلی و به منافع فاقد حق کنترل انتساب دهد. همچنين واحد تجاری باید مجموع سود و زيان جامع را به مالکان واحد تجاری اصلی و به منافع فاقد حق کنترل منتسب کند، حتی اگر منجر به ایجاد کسری در مانده منافع فاقد حق کنترل گردد.

تغییر در نسبت منافع فاقد حق کنترل

ب116. هرگاه نسبت حقوق مالکانه نگهداری‌شده توسط دارندگان منافع فاقد حق کنترل تغییر ‌كند، واحد تجاری به منظور انعکاس تغییر در نسبت منافع دارای حق کنترل و منافع فاقد حق کنترل در واحد تجاری فرعی، باید مبالغ دفتری منافع آنها را تعدیل کند. واحد تجاری باید هرگونه تفاوت بین مبلغ تعديل منافع فاقد حق کنترل و ارزش منصفانه مابه‌ازای پرداختی یا دریافتی را بطور مستقیم در حقوق مالكانه شناسایی و آن را به مالکان واحد تجاری اصلی منتسب کند.

از دست دادن کنترل

ب117. واحد تجاری اصلی ممکن است از طریق دو یا چند توافق (معامله)، کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد. با وجود این، برخی مواقع شرایط نشان می‌دهد که توافقهای چندگانه بايد به عنوان معامله‌ای واحد در نظر گرفته شود. برای تعیین اینکه این توافقها به عنوان معامله‌ای واحد تلقي می‌شوند یا خیر، واحد تجاری اصلی باید تمام شرایط توافقها و آثار اقتصادی آنها را مورد توجه قرار دهد. وجود یک یا چند مورد زیر، نشان می‌دهد که واحد تجاری اصلی بايد توافقهای چندگانه را به عنوان معامله‌ای واحد در نظر بگیرد:

الف.    این توافقها به صورت همزمان انجام می‌گیرند یا با هم در نظر گرفته مي‌شوند.

ب.      این توافقها به عنوان یک معامله واحد برای دستیابی به یک نتیجه تجاری واحد سازماندهی می‌شوند.

پ.      وقوع توافق، به وقوع حداقل یک توافق دیگر بستگی دارد.

ت.      توافق به تنهایی توجیه اقتصادی ندارد، اما زمانی که همراه با توافقهای دیگر مورد بررسی قرار می‌گیرد به لحاظ اقتصادی قابل توجیه می‌شود. مثال آن مربوط به زماني است كه قيمت واگذاری سهام کمتر از قیمت بازار است و از طریق واگذاری بعدی با قیمتی بالاتر از بازار، جبران می‌شود.

ب118. اگر واحد تجاری اصلی، کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد، باید:

الف.    موارد زير را قطع شناخت كند:

  1. داراییها (شامل سرقفلی) و بدهیهای واحد تجاری فرعی به مبالغ دفتری آنها در تاریخ از دست دادن کنترل؛ و
  2. مبلغ دفتری منافع فاقد حق کنترل در واحد تجاری فرعي پیشین در تاریخ از دست دادن کنترل (شامل هر یک از اجزای سایر اقلام سود و زيان جامع قابل انتساب به آنها).

ب.      موارد زير را شناسايي كند:

  1. ارزش منصفانه مابه‌ازای دریافتی (در صورت وجود) ناشی از معامله، رویداد یا شرایطی که منجر به از دست رفتن کنترل شده است؛
  2. توزيع سهام واحد تجاری فرعي بین مالكان در نقش مالك، مشروط بر اینکه معامله، رويداد يا شرايطي كه منجر به از دست دادن كنترل شده است، شامل چنين توزيعي باشد؛ و
  3. هرگونه سرمایه‌گذاری باقيمانده در واحد تجاری فرعی پیشین به ارزش منصفانه آن در تاریخی که کنترل از دست می‌رود.

پ.      در صورت الزام سایر استانداردهای حسابداری، مبالغ شناسایی‌شده در سایر اقلام سود و زيان جامع در ارتباط با واحد تجاری فرعی را بر مبنای توضیحات بند ب119، به سود یا زیان دوره تجدید طبقه‌بندی کند یا بطور مستقیم به سود انباشته انتقال دهد.

ت.      هرگونه تفاوت حاصل را به عنوان سود یا زیان، در سود یا زیان قابل انتساب به واحد تجاری اصلی، شناسایی کند.

ب119. اگر واحد تجاری اصلی کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد، واحد تجاری اصلی باید تمام مبالغی را که قبلاً در ارتباط با آن واحد تجاری فرعی در سایر اقلام سود و زيان جامع شناسایی کرده است، به شيوه‌اي همانند زماني كه واحد تجاری اصلی بطور مستقیم داراییها یا بدهیهای مربوط را واگذار می‌کند، به حساب منظور کند. بنابراین، اگر سود يا زيانی که قبلاً در ساير اقلام سود و زيان جامع شناسایی شده است، به دلیل واگذاري داراييها يا بدهيهای مربوط، به سود یا زيان دوره تجديد طبقه‌بندي ‌شود، واحد تجاری اصلي بايد هنگام از دست دادن كنترل واحد تجاری فرعي، سود يا زيان مزبور را از حقوق مالکانه به سود یا زيان دوره (تحت عنوان تعديلات تجديد طبقه‌بندي) تجدید طبقه‌بندي نمايد. اگر مازاد تجدید ارزیابی که قبلاً در سایر اقلام سود و زيان جامع شناسایی شده است، هنگام واگذاری دارایی، بطور مستقیم به سود انباشته انتقال یابد، واحد تجاری اصلی در زمان از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی، باید مازاد تجدید ارزیابی را بطور مستقیم به سود انباشته منتقل کند.

حسابداری تغییر در وضعیت واحد تجاری سرمایه‌گذاری

ب120. اگر واحد تجاری، شرایط واحد تجاری سرمایه‌گذاری را از دست دهد، باید برای تمام واحدهای تجاری فرعی که پیش از این، طبق بند 33 به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کرده و تغییرات آنها را در سود یا زیان دوره نشان داده است، استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) را بکار گیرد. تاریخ تغییر وضعیت، باید به عنوان تاریخ تحصیل فرض شود. هنگام اندازه‌گیری سرقفلی یا سود حاصل از خرید زیر قیمت که در تاریخ تحصیل فرضی ایجاد می‌شود، ارزش منصفانه واحد تجاری فرعی در تاریخ تحصیل فرضی، باید نشان‌دهنده مابه‌ازای فرضی انتقال‌یافته باشد. تمام واحدهای تجاری فرعی باید طبق بندهای 21 تا 26 این استاندارد، از تاریخ تغییر وضعیت تلفیق شوند.

ب121. هرگاه واحد تجاری، به واحد تجاری سرمایه‌گذاری تبدیل شود، باید در تاریخ تغییر وضعیت، تلفیق واحدهای تجاری فرعی خود را متوقف کند، به استثنای واحدهای تجاری فرعی که طبق بند 34  باید همچنان تلفیق شوند. واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید الزامات بندهای 27 و 28 را برای آن دسته از واحدهای تجاری فرعی که تلفیق آنها متوقف شده است اعمال کند، گویی واحد تجاری سرمایه‌گذاری، کنترل این واحدهای تجاری فرعی را در آن تاریخ از دست داده است.

 

 

پیوست پ

گذار

این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است و همانند سایر بخشهای این استاندارد، لازم‌الاجرا است.

گذار

پ1.  طبق استاندارد حسابداری 34 رویه‌های حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات، واحد تجاری باید این استاندارد را، به استثناي بندهای پ2 تا پ12، با تسری به گذشته بکار گیرد.

پ2.  به منظور دستیابی به مقاصد این استاندارد، تاریخ بکارگیری اولیه، آغاز دوره گزارشگری سالانه‌ای است که برای نخستین بار این استاندارد بکار گرفته می‌شود.

پ3.  در تاریخ بکارگیری اولیه این استاندارد، واحد تجاری ملزم به تعدیل روش حسابداري پيشين در ارتباط با واحدهاي تجاري زير نمی‌باشد:

الف.  واحدهای تجاری که در آن تاریخ، طبق استاندارد حسابداری 18 صورتهای مالی تلفیقی (تجدیدنظرشده 1384) تلفيق شده‌اند و طبق این استاندارد همچنان تلفیق مي‌شوند؛ یا

ب.    واحدهای تجاری که در آن تاریخ، طبق استاندارد بین‌المللی حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1384) تلفيق نشده‌اند و طبق این استاندارد نيز تلفیق نمي‌شوند.

پ4.  در تاریخ بکارگیری اولیه این استاندارد، واحد تجاری باید ارزیابی کند که آیا بر مبنای واقعیتها و شرایط موجود در آن تاریخ، یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است یا خیر. اگر واحد تجاری، در تاریخ بکارگیری اولیه به این نتیجه برسد که یک واحد تجاری سرمایه‌گذاری است، باید الزامات بندهای پ5 تا پ7 را به جای الزامات بندهای پ10 تا پ11 بکار گیرد.

پ5.  به استثنای واحدهای تجاری فرعی که طبق بند 34 تلفیق می‌شوند (که بندهای پ3 و پ12 یا بندهای پ8 تا پ9، هر کدام که مربوط باشد، برای آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد)، واحد تجاری سرمایه‌گذاری باید سرمایه‌گذاری خود در هر کدام از واحدهای تجاری فرعی را به ارزش منصفانه اندازه‌گیری کند و تغییرات آن را در سود یا زیان دوره نشان دهد، گویی که الزامات این استاندارد همواره لازم‌الاجرا بوده است. واحد تجاری سرمایه‌گذاری، باید دوره سالانه‌ای که بلافاصله قبل از تاریخ بکارگیری اولیه قرار دارد و نیز حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل را بابت هرگونه تفاوت میان دو عامل زیر، با تسری به گذشته تعدیل کند:

الف.  مبلغ دفتری قبلی واحد تجاری فرعی؛ و

ب.    ارزش منصفانه سرمایه‌گذاری واحد تجاری سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی.

مبلغ انباشته هرگونه تعدیلات ارزش منصفانه که پیش از این در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی شده است، باید در ابتدای دوره سالانه‌ای که بلافاصله قبل از تاریخ بکارگیری اولیه قرار دارد، به سود انباشته انتقال یابد.

پ6.  اگر طبق بند پ5، اندازه‌گیری سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی، غیرعملی(طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری 34) باشد، واحد تجاری سرمایه‌گذاری، باید الزامات این استاندارد حسابداری را در ابتدای نخستین دوره‌ای که بکارگیری بند پ5 عملی است، که می‌تواند دوره جاری باشد، بکار گیرد. سرمایه‌گذار باید دوره سالانه‌ای را که بلافاصله قبل از تاریخ بکارگیری اولیه قرار دارد، با تسری به گذشته تعدیل کند، مگر اینکه ابتدای نخستین دوره‌ای که بکارگیری این بند عملی است، دوره جاری باشد. اگر این‌گونه باشد، تعدیل حقوق مالکانه باید در ابتدای دوره جاری شناسایی شود.

پ7.  اگر واحد تجاری سرمایه‌گذاری، قبل از تاریخ بکارگیری اولیه این استاندارد، سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی را واگذار کرده باشد یا کنترل سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی را از دست داده باشد، واحد تجاری سرمایه‌گذاری ملزم به تعدیل روش حسابداری پیشین در خصوص واحد تجاری فرعی مزبور نیست.

پ8.  هرگاه در تاريخ بکارگیری اولیه، سرمایه‌گذار به این نتیجه برسد که باید سرمایه‌پذیری را تلفیق کند که طبق استاندارد حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1384)، تلفیق نشده است، سرمایه‌گذار باید:

الف.  در صورتی که سرمایه‌پذیر یک فعالیت تجاري (طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 تركيبهاي تجاري (مصوب 1398)) باشد، داراییها، بدهیها و منافع فاقد حق کنترل آن را به‌گونه‌اي اندازه‌گیری کند که گويي سرمایه‌پذیر از تاريخ كسب كنترل سرمایه‌گذار بر آن، بر مبنای الزامات این استاندارد در تلفیق منظور شده است (و بنابراین طبق استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) روش حسابداری تحصیل بکار گرفته شده است). سرمایه‌گذار باید دوره سالانه‌ای را که بلافاصله قبل از تاریخ بکارگیری اولیه قرار دارد، با تسری به گذشته تعدیل کند. اگر تاریخ كسب کنترل پيش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایه‌گذار باید هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به‌ عنوان تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل شناسایی کند:

  1. مبلغ داراییها، بدهیها و منافع فاقد حق کنترل شناسایی‌شده؛ و
  2. مبلغ دفتری قبلی ارتباط سرمایه‌گذار با سرمایه‌پذیر.

ب.    در صورتی که سرمایه‌پذیر، یک فعالیت تجاری نباشد (طبق تعریف استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398))، داراییها، بدهیها و منافع فاقد حق کنترل آن را به‌گونه‌اي اندازه‌گیری ‌کند که گويي سرمایه‌پذیر از تاريخ كسب كنترل سرمایه‌گذار بر آن، بر مبنای الزامات این استاندارد در تلفیق منظور شده است (روش تحصیل همان‌گونه که در استاندارد حسابداری 38 تشریح شده است، بكار گرفته مي‌شود؛ اما برای سرمایه‌پذیر، سرقفلی شناسايي نمي‌شود). سرمایه‌گذار باید دوره سالانه‌ای که بلافاصله قبل از تاریخ بکارگیری اولیه قرار دارد را با تسری به گذشته تعدیل کند. زمانی که تاریخ کسب کنترل پيش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایه‌گذار بايد هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به ‌عنوان تعدیل حقوق مالکانه ابتدای دوره قبل، شناسایی كند:

  1. مبلغ داراییها، بدهیها و منافع فاقد حق کنترل شناسایی‌شده؛ و
  2. مبلغ دفتری قبلی ارتباط سرمایه‌گذار با سرمایه‌پذیر.

پ9.  چنانچه اندازه‌گیری داراییها، بدهیها و منافع فاقد حق کنترل سرمایه‌پذیر، طبق بند پ8(الف) يا (ب)، غیرعملی (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری 34) باشد، سرمایه‌گذار باید:

الف.  در صورتی که سرمایه‌پذیر فعالیت تجاری باشد، الزامات استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) را از تاريخ تحصيل فرضي بکار گیرد. تاریخ تحصیل فرضی باید ابتدای نخستین دوره‌ای باشد که بکارگیری بند پ8(الف)، برای آن دوره عملی می‌شود که مي‌تواند دوره جاری باشد.

ب.    اگر سرمایه‌پذیر یک فعالیت تجاری نباشد، روش تحصیل تشریح‌شده در استاندارد حسابداری 38 (مصوب 1398) را از تاریخ فرضی تحصیل بکار گیرد بدون اينكه برای سرمایه‌پذیر سرقفلی شناسايي كند. تاریخ تحصیل فرضي، باید ابتدای نخستین دوره‌ای باشد که بکارگیری بند پ8(ب)، برای آن دوره عملی مي‌شود که مي‌تواند دوره جاری باشد.

سرمايه‌گذار بايد دوره سالانه‌ای که بلافاصله قبل از تاریخ بكارگيري اولیه قرار دارد را با تسري به گذشته تعديل كند، مگر اينكه ابتدای نخستین دوره‌ای که بكارگيري اين بند در آن دوره عملی می‌شود، دوره جاري باشد. زماني كه تاريخ تحصيل فرضي، پیش از ابتداي دوره قبل باشد، سرمايه‌گذار بايد هرگونه تفاوت بين مبالغ زير را به عنوان تعديل حقوق مالكانه در ابتداي دوره قبل شناسايي كند:

پ.    مبلغ داراييها، بدهيها و منافع فاقد حق کنترل شناسايي‌شده؛ و

ت.    مبلغ دفتري قبلی ارتباط سرمايه‌گذار با سرمايه‌پذير.

اگر نخستین دوره‌اي كه بكارگيري اين بند برای آن دوره عملی مي‌شود، دوره جاري باشد، تعديل حقوق مالكانه در ابتداي دوره جاري بايد شناسايي شود.

پ10. اگر در تاريخ بکارگیری اولیه، سرمايه‌گذار به اين نتيجه برسد سرمایه‌پذیری که طبق استاندارد حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1384) مشمول تلفیق بوده است را ديگر تلفیق نکند، سرمایه‌گذار باید منافع خود در سرمایه‌پذیر را به مبلغی اندازه‌گیری نماید كه با فرض اجرای الزامات اين استاندارد هنگام شروع ارتباط با سرمايه‌پذير (بدون كسب كنترل طبق اين استاندارد)، يا از دست دادن كنترل سرمايه‌پذير، به آن مبلغ اندازه‌گيري مي‌شد. سرمايه‌گذار بايد دوره سالانه‌ای که بلافاصله قبل از تاريخ بكارگيري اولیه قرار دارد را با تسري به گذشته تعديل كند. اگر تاريخ شروع ارتباط سرمايه‌گذار با سرمايه‌پذير (بدون كسب كنترل طبق اين استاندارد)، يا از دست دادن كنترل بر سرمايه‌پذير، پیش از ابتداي دوره قبل باشد، سرمايه‌گذار بايد، هرگونه تفاوت بين مبالغ زير را به عنوان تعديل حقوق مالكانه در ابتداي دوره قبل شناسايي كند:

الف.      مبلغ دفتري قبلي داراييها، بدهيها و منافع فاقد حق کنترل؛ و

ب.        مبلغ شناسايي‌شده منافع سرمايه‌گذار در سرمايه‌پذير.

پ11. اگر اندازه‌گيري منافع در سرمايه‌پذير طبق بند پ10، غیرعملی (طبق تعريف مندرج در استاندارد حسابداري 34) باشد، سرمايه‌گذار بايد الزامات اين استاندارد را در ابتداي نخستین دوره‌اي كه بكارگيري بند پ10 در آن دوره عملی مي‌شود، كه مي‌تواند دوره جاري باشد، بکار گیرد. سرمايه‌گذار بايد دوره سالانه قبل از تاريخ بكارگيري اولیه را با تسري به گذشته تعديل كند، مگر اينكه ابتداي نخستین دوره‌اي كه بكارگيري اين بند در آن دوره عملی مي‌شود، دوره جاري باشد. زماني كه تاريخ شروع ارتباط سرمايه‌گذار با سرمايه‌پذير (بدون كسب كنترل طبق اين استاندارد)، يا از دست دادن كنترل بر سرمايه‌پذير، پیش از ابتداي دوره قبل باشد، سرمايه‌گذار بايد هرگونه تفاوت بين مبالغ زير را به عنوان تعديل حقوق مالكانه ابتداي دوره قبل، شناسايي كند:

الف.  مبلغ دفتري قبل داراييها، بدهيها و منافع فاقد حق کنترل؛ و

ب.    مبلغ شناسايي‌شده منافع سرمايه‌گذار در سرمايه‌پذير.

اگر نخستین دوره‌اي كه بكارگيري اين بند در آن دوره عملی مي‌شود، دوره جاري باشد، تعديل حقوق مالكانه در ابتداي دوره جاري باید شناسايي شود.

پ12. بندهای 25، 27، ب115 و ب116 تا ب119، اصلاحات استاندارد حسابداری 18 (تجدیدنظرشده 1384)، است که به استاندارد حسابداری 39 انتقال یافته است. به غیر از هنگامی که واحد تجاری بند پ3 را بکار می‌گیرد يا ملزم به بكارگيري بندهاي پ8 تا پ11 است، باید الزامات بندهای مزبور را به شرح زیر بکار گیرد:

الف.  واحد تجاری نبايد سود یا زیان قابل انتساب به دوره‌های گزارشگری قبل از نخستين دوره بکارگیری اصلاحات مندرج در بند ب115 را تجدید ارائه کند.

ب.    الزامات بندهای 25 و ب116 درباره حسابداری تغییرات در منافع مالکیت در واحد تجاری فرعی پس از کسب کنترل، براي تغییراتی که قبل از نخستین بكارگيري این اصلاحات واقع شده است، کاربرد ندارد.

پ.    اگر واحد تجاري قبل از نخستین بکارگیری اصلاحات بندهای 27 و ب117 تا ب119، کنترل را از دست بدهد، نباید مبلغ دفتری سرمایه‌گذاری در واحد تجاری فرعی پیشین را تجدید ارائه کند. افزون بر این، واحد تجاری نباید سود یا زیان مربوط به از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی که قبل از نخستین بکارگیری اصلاحات بندهای 27 و ب117 تا ب119 واقع شده است را مجدداً محاسبه نماید.